گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل چهاردهم
.X - اسلام و جهان مسیحیت


ظهور و انحطاط تمدن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است. اسلام طی پنج قرن، از سال 81 تا 597 هـ ق (700 تا 1200م)، از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، تصفیة اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانة انسانی و تساهل دینی، ادبیات، دانشوری، علم، طب، و فلسفه پیشاهنگ جهان بود. در زمینة معماری برتری خود را در قرن دوازدهم به کلیساهای جامع اروپایی واگذاشت؛ و مجسمه سازی گوتیک در قلمرو اسلام، که این کار را حرام می دانست، رقیبی نیافت؛ هنر اسلامی همة نیروی خود را در تزیین به کار برد و از تنگی عرصه و یکنواختی ملال انگیز سبک رنج بسیار برد؛ ولی در همین محدوده ای که خود بر خویش تحمیل کرده بود تاکنون هنری از آن سبق نگرفته است. در دیار اسلام هنر و فرهنگ میان مردم بیشتر از مناطق مسیحی قرون وسطی رواج و تعمیم داشت. پادشاهان خطاط بودند، و چه بسا تاجران که، مانند پزشکان، فیلسوف بودند.
احتمالا در این دورانها دیار مسیحی از لحاظ آداب و رسوم جنسی بر مناطق اسلامی برتری داشتند، ولی تفاوت چندان چشمگیر نبود؛ تک همسری مسیحی، هر چند عملا و دقیقاً رعایت نمی شد، غریزة جنسی را محدود کرد و کم کم مقام زن را بالا برد، در صورتی که اسلام چهرة زن را با چادر و روبنده پوشانید. کلیسای مسیحی طلاق را سخت مقید کرده بود؛ ظاهراً در ممالک مسیحی و حتی ایتالیای دوران رنسانس لواط چنانکه در زندگی مسلمانان ـ نمی گوییم در قوانین اسلام ـ رواج داشت، رایج نبود. چنان به نظر می رسد که مسلمانان شریفتر از مسیحیان بوده اند؛ پیمانها را بهتر رعایت می کردند، نسبت به مغلوبان رحیمتر بودند، و در تاریخ خود بندرت دست به آن نوع وحشیگریهایی زدند که مسیحیان در هنگام تسلط بر بیت المقدس (493 هـ ق، 1099م) مرتکب شدند. در آن هنگام که شریعت اسلام روش قضایی مترقیی داشت که به وسیلة قاضیان روشنفکر اجرا می شد، قوانین مسیحی به استفاده از روش اوردالی به وسیلة جنگ تن به تن، آب یا آتش ادامه می داد. دین اسلام، که جنبة ابداعی آن از دین یهود کمتر است و به اندازة مسیحیت التقاطی نیست، رسوم خود را ساده تر و پاکیزه تر از رسوم دین مسیح حفظ

کرد و به مظاهر نمایشی کمتر از دین مسیح توجه نمود، و به تمایلات شرکدوستی انسان کمتر گردن نهاد. اسلام، از این لحاظ که خیالپرستی دینهای منطقة مدیترانه را تحقیر می کند، نظیر مذهب پروتستان است، ولی در تصویری که از بهشت به دست می دهد تسلیم تصورات عامه است. دین اسلام کاملا از نظام کشیشی یا سلسله مراتب دینی بر کنار ماند، و در همان اثنا که مسیحیت به طرف یکی از پر زرق و برق ترین دورانهای فلسفة کاتولیکی پیش می رفت، اسلام به نوعی اصیل آیینی (ارتدوکسی) خشک و بیروح گرفتار آمد.
نفوذ دنیای مسحیی در اسلام تقریباً منحصر به بعضی رسوم دینی و جنگی بود. تصوف، خلوت نشینی، و عبادت قدیسین به احتمال قوی از نمونه های مسیحی به دنیای اسلام راه یافته است. قصة عیسی و شخصیت او در خاطر مسلمانان نفوذ یافت و در شعر و هنر اسلامی مورد توجه قرار گرفت.
اسلام در جهان مسیحی نفوذ گوناگون و بسیار داشت. اروپای مسیحی غذاها، شربتها، دارو، درمان، اسلحه، استفاده از نشانهای مخصوص خانوادگی، سلیقه، و انگیزة هنری، ابزارها و فنون صنعت و تجارت، و قوانین و راههای دریایی را از اسلام فرا گرفت و غالباً لغات آن را نیز از مسلمانان اقتباس کرد. واژه هایی مانند : orange ، lemon ، sugar ، syrup ، sherbet ، julep ، elixir ، jar ، azure ، arabesque ، mattress ، sofa ، muslin ، satain ، fustain ، bazaar ، caravan ، check ، tariff ، trafffic ، douane ، magazine ، sloop ، barge ، cable ، admiral ؛ با کمی تحریف همان کلمات نارنج، لیمو، شکر، شیره، شربت، گلاب، اکسیر، جره، ازرق، عربانه، مطرح، صفه، موصلی، ساباطی، فسطاطی، بازار، کاروان [فارسی]، شهمات [فارسی ـ عربی]، تعرفه، ترفیق، دیوان، مخزن، سلوب (کرجی یک دکلة جنگی) برکه [فارسی]، حبل، و امیرالماء است. بازی شطرنج از طریق اسلام از هند به اروپا رسید و در راه نامهای فارسی گرفت، مثلا کملة checkmate تحریف «شهمات» است. نام بعضی ابزارهای موسیقی ما دلیل سامی بودن اصل آن است؛ از جمله Iute «عود»، rebeck «رباب»، guitar «قیتاره»، tambourine «طنبور» است. شعر تروبادورها و موسیقی آنها از اسپانیای مسلمان به پرووانس فرانسه، و از سیسیل مسلمان به ایتالیا راه یافت. شاید سرگذشتهای عربی سفر به بهشت و جهنم در کمدی الاهی دانته مؤثر افتاده باشد. افسانه ها و ارقام هندی به لباس یا صورت عربی به اروپا رسیدند. علمای اسلامی ریاضیات، طبیعیات، شیمی، ستاره شناسی، و پزشکی یونان را حفظ کردند و به کمال رسانیدند، و این میرات یونانی را، که بسیار غنیتر شده بود، به اروپا انتقال داد. هنوز هم اصطلاحات علمی عربی در زبانهای اروپایی فراوان است؛ از جمله : algebra «جبر» ، zero و cipher «صفر»، azimuth «سموت»، alembic «انبیق»، zenith «سمت»، و almanac به معنی «تقویم» که تحریف کلمة «المتاخ» است. پزشکان اسلامی پانصد سال تمام علمدار طب جهان بودند. فیلسوفان اسلامی مؤلفات ارسطو را برای اروپای مسیحی حفظ و ضمناً تحریف کردند.

ابن سینا و ابن رشد از نظر فلاسفة مدرسی اروپا، که این دو را در مرجعیت بعد از یونانیان قرار می دادند، انوار شرق بودند.
طاق و تویزه در دیار اسلام از اروپا قدیمتر بوده است؛ ولی نمی توانیم راهی را که از طریق آن به معماری گوتیک رسیده است دنبال کنیم. منارة مخروطی و گلدستة ناقوس کلیسا های مسیحی به نسبت زیاد مدیون مناره های مساجد است، و شاید تزیین توری پنجره های گوتیک از طاقهای جناغدار برج خیرالدا الهام گرفته است. تجدید رونق هنر سفالکاری در ایتالیا و فرانسه را نتیجة انتقال سفالگران مسلمان در قرن دوازدهم میلادی به این دو کشور، و سفر سفالگران ایتالیا به اسپانیای اسلامی دانسته اند. آهنگران و شیشه گران و نیز، جلدسازان ایتالیا، زره بافان و اسلحه سازان اسپانیا، همه، فنون خود را از صنعتگران مسلمان فرا گرفته بودند. تقریباً در همة مناطق اروپا بافندگان به دیار اسلام توجه داشتند که از آنجا نمونه و نقشه بگیرند؛ حتی باغها نیز به نسبت زیاد از باغهای ایرانی نشان داشتند.
بعدها دربارة راههایی که این نفوذ اسلامی از آنجا به اروپا رسیده بتفصیل سخن خواهیم گفت، ولی در اینجا باختصار از آنها نام می بریم: بازرگانی و جنگهای صلیبی؛ ترجمة هزاران کتاب از عربی به لاتینی؛ مسافرتهای دانشورانی از قبیل ژوبر، مایکل سکات، و ادلاردباثی به اسپانیای مسلمان؛ جوانان مسیحیی که والدین اسپانیایی ایشان آنها را به دربار امیران مسلمان می فرستادند تا در آنجا تربیت شوند و رسوم شهسواری بیاموزند ـ زیرا اشراف مسلمان در شمار شهسواران و بزرگان، هر چند مغربی، محسوب می شدند؛ و نیز ارتباط هر روزة مسیحیان با مسلمانان در شام، مصر، سیسیل، و اسپانیا. هر پیشرفتی که مسیحیان در قلمرو اسپانیا می کردند به دنبال آن موجی از ادبیات، علوم، فلسفه، و هنر اسلامی به قملرو مسیحی انتقال می یافت. برای نمونه می گوییم که تسلط مسیحیان بر طلیطله که به سال 478 هـ ق (1085م) انجام گرفت اطلاعات نجومی مسیحیان را بیفزود و اعتقاد به کروی بودن زمین را محفوظ داشت.
ولی در پس این وام گیری فرهنگی کینه ای خاموشی ناپذیر می سوخت، زیرا پس از نان هیچ چیز برای نوع بشر از عقاید دینی عزیزتر نیست؛ انسان تنها به نان زنده نیست، برای زنده بودن به ایمان نیز، که امید را در قلب او پدید می آورد، احتیاج دارد. به همین جهت، دل انسان بیش از همه از چیزهایی آتش می گیرد که قوت یا اعتقاد او را به خطر افکند. مسیحیان سه قرن تمام شاهد پیشرفت مسلمانان بودند که پیوسته ولایتهای مسیحی را یکی پس از دیگری می گرفتند و اقوام مسیحی را پیاپی به قلمرو نفوذ خود می بردند. دستهای نیرومند مسلمانان را بالای سر تجارت مسیحی احساس می کردند، و همه جا می شنیدند که مسیحیان را کافر می خواندند؛ عاقبت پیکاری که انتظار آن می رفت به وقوع پیوست: دو تمدن رقیب در جنگهای صلیبی با هم تصادم کرد و نخبه مردان شرق و غرب همدیگر را به خون کشیدند. این دشمنی دو طرفه در همة تاریخ قرون وسطی عاملی مؤثر بود. دین سوم نیز یعنی دین یهود میان دو دستة پیکارجو از هر

دو ضربت می دید. مغرب زمین جنگهای صلیبی را باخت، ولی در جنگ اعتقادات پیروز شد؛ همة جنگاوران مسیحی از ارض موعود بیرون رانده شدند، اما مسلمانان که پیروزی دیر آمده خونشان را مکیده بود و مغولان دیارشان را به ویرانی داده بودند، به نوبة خود، به دوران تاریک نادانی و نداری دچار شدند؛ در صورتی که مغرب زمین شکست خورده، که از کوششهای مداوم تجربه آموخته و شکستها را از یاد برده بود، عطش علم و علاقه به ترقی را از دشمنانش فرا گرفت؛ کلیساهای جامع ساخت که سر او به ابر می سود؛ میدانهای عقل را پیمودن گرفت؛ زبانهای تازة خشن خویش را به شیوة دانته، چاسر، و ویون مبدل کرد؛ و با سربلندی به دوران رنسانس قدم نهاد.
در واقع خوانندگان عادی از این گفتگوی دراز دربارة تمدن اسلامی حیرت می کنند، و دانشوران از اختصار بیمورد آن تأسف می خورند. تنها در دورانهای طلایی تاریخ بوده است که جامعه ای می توانسته مانند اسلام، در مدتی به همین کوتاهی ـ چهار قرن فاصله هارون الرشید با ابن رشد ـ اینهمه مردان معرف در زمینة حکومت، تعلیم، ادبیات، لغتشناسی، جغرافیا، تاریخ، ریاضیات، نجوم، شیمی، فلسفه، و پزشکی به وجود آورد. قسمتی از این فعالیت درخشان از میراث یونان مایه گرفت؛ اما قسمت اعظم آن، بخصوص در سیاست و شعر و هنر، ابتکاراتی گرانبها بود. اوج نهضت اسلامی از بعضی جهات آزادی خاور نزدیک از نفوذ علمی یونان بود که نه فقط در ایران ساسانی و هخامنشی رواج داشت، بلکه در یهودای سلیمان، آشور آسور بانیپال، بابل حموربی، اکد سارگن، و سومر شاهان ناشناس نیز بسط یافته بود. بدین سان، یک بار دیگر معلوم می شود که حلقه های تاریخ به هم پیوسته است: زیرا زلزله ها، امراض فراگیر، قحطیها، مهاجرتهای مخرب، و جنگهای مهلک پایه های اساسی تمدن را نابود نمی کند. یک فرهنگ جوانتر این مایه ها را از دل آتش می رباید و با تقلید و اقتباس، و سپس با ابداع و ابتکار، آن را استمرار می دهد تا روح زنده و جوانی یک قوم تجلی کند. همچنانکه بنی آدم اعضای یکدیگرند، و نسلهای مختلف لحظه هایی از نسل بزرگ بشری هستند، تمدنها نیز واحدهایی از یک کل بزرگترند که تاریخ نام دارد و مراحل مختلف زندگی انسانیت هستند. تمدن مایه های گوناگون دارد و حاصل تعاون اقوام و طبقات و ادیان مختلف است، و کسی که در تاریخ تمدن مطالعه می کند نمی تواند به نفع یک قوم یا یک دین تعصب به کار برد. بنابراین، محقق اگرچه به حکم روابط محکم خویشی متعلق به کشورش است، در عین حال احساس می کند که جزو تبعة قلمرو عقل است که دشمنی و مرز نمی شناسد. اگر در اثنای مطالعات خود تابع تعصبات سیاسی، یا تبعیضات نژادی، یا خصومتهای دینی باشد، شایستة عنوان خود نیست؛ او باید هر ملتی را که مشعل تمدن را می افروزد و میراث خویش را غنا می بخشد سپاس دارد و تجلیل کند.

یادداشتها1 – ممکن است مؤلف این نظریه را از ترجمة بعضی رباعیهای منسوب به خیام به دست آورده باشد. باید گفت هنوز هستند محققانی که بین حکیم عمر خیامی و خیام فرق می گذارند. از این که بگذریم، همة این رباعیها را که به نام خیام معروف شده نمی توان از آن او دانست. و بدین ترتیب موضوع رد خیام بر علما و استهزای او بر آن منتفی خواهد بود.









جدول گاهشماری کتاب سوم
1 – 200 : تنائیم
189 : مشنای یهودای هنسی
219 : آکادمی یهود در سورا
220 : آکادمی یهود در پومبادیتا
220 – 500 : امورائیم
280 – 500 : تدوین تلمود
359 : انتشار تقویم یهود به وسیلة هیلل دوم
500 – 650 : سابورائیم
658 – 1040 : دوران گائونی در بابل
815 : مرگ ماشاءالله، منجم
855 – 955 : اسحاق اسرائیلی، فیلسوف
892 – 942 : سعدیا بن یوسف الفیومی (سعید فیومی)، فیلسوف
915 – 970 : حسدای بن شپروط، دولتمرد
1000 : فرمان تکگانی گرشوم بن یهودا
1021 – 1070 : ابن جبرون، شاعر و فیلسوف
1038 – 1055 : شموئیل بن نقدلا، وزیر
1040 – 1105 : شیلومر بن ییتسخاکی (راشی)، مفسر تلمود
1055 – 1066 : یوسف بن نقدلا، وزیر
1065 – 1136 : ابراهیم بن حیا، ریاضیدان
1070 – 1139 : موسی بن عزرا، شاعر
1086 – 1147 : یهودا هلوی، شاعر
1093 – 1168 : ابراهیم بن عزرا، شاعر
1096 : قتل عامهای با برنامة قبلی در نخستین جنگ صلیبی
1110 – 1185 : ابراهیم بن داوود، فیلسوف
1135 – 1204 : بنو میمون
1147 : قتل عامهای با برنامة قبلی در دومین جنگ صلیبی
1160 : داوود الروعی، مسیحای دروغین
1160 – 1173 : مسافرتهای بنیامین تودلایی
1170 : مشناتوره، بنو میمون
1181، 1245، 1306 : تبعید یهودیان از فرانسه
1190 : دلالة الحایرین
1190 : پیدایش قباله
1190 : قتل عام با برنامة قبلی در انگلستان
1215 : فرمان چهارمین شورای لاتران در مورد نشانهای مشخص یهودیان
1234 : سوزاندن کتابهای بنومیمون در مونپلیه
1242. : سوزاندن تلمود در پاریس
1290 : تبعید یهودیان از انگلستان
حد 1295 : سفرها ـ زهر، از موسی بن شم توب
تاریخ تمدن جلد 04 - (عصر ایمان): صفحه 440
- صفحة سفید -