گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل پانزدهم
.فصل پانزدهم :تلمود


I - تبعید شدگان : 135 – 565

در قلمرو دنیای اسلام و دنیای مسیحیت، قومی ممتاز در برابر هر گونه سختیها فرهنگ بیمانند خویش را حفظ کرد؛ در سایة کیش خود تشفی قلب یافت؛ با قوانین و اخلاقیات خود به سر برد؛ شاعران و دانشمندان و دانشوران و فیلسوفانی در خویش پروراند؛ و میان دو جهان کینه توز مسلمان و مسیحی، به عنوان حامل و عامل انتقال بذرهای بارآور، همت گماشت.
شورش برکوخبا مسلماً آخرین اقدامی نبود که یهودیان برای تحصیل مجدد آزادی یهودا ـ که پومپیوس و تیتوس نابودش کرده بودند ـ به عمل آوردند. در دوران امپراطوری آنتونینوس پیوس (61 ـ 138)، قوم یهود بار دیگر برای آزادی خویش سر به طغیان برداشت و توفیقی به دست نیاورد. ورود آنها به شهر مقدسشان ممنوع بود، مگر در سالروز دلخراش انهدام شهر، که در برابر پرداخت باجی مجاز بودند قدم به شهر گذارند و در کنار دیوارهای هیکل ویران شدة خویش به ندبه پردازند. در فلسطین، که 985 شهر با خاک یکسان شده و 000’580 زن و مرد به قتل رسیده بودند، در خلال شورش برکوخبا، نفوس یهود به نصف میزان قبلی آن تقلیل یافته و قوم چنان در ورطة بدبختی فرو رفته بود که زندگی فرهنگیش تقریباً بتمامی فرو مرده بود. با تمام این اوصاف، در عرض یک نسل بعد از واقعة برکوخبا، مجلس بث دین یا شورای ملی یهود ـ دادگاهی مرکب از هفتاد و یک تن از حکمای ربنهای دانشور و قانونگذاران ـ در شهر طبریه تأسیس شده، کنیسه ها و مدارس افتتاح شده، و بار دیگر امید بالا گرفته بود.
پیروزی مسیحیت مشکلات تازه ای به بار آورد. قسطنطین، امپراطور روم، قبل از آنکه به دین مسیح درآید، دیانت یهود را از لحاظ حقوقی با ادیان سایر اتباع خویش برابر ساخت. بعد از گرویدن وی به دین مسیح، سختگیریها و مشکلات جدیدی بر یهودیان تحمیل شد، و مسیحیان از حشر و نشر با آنها منع شدند. قسطنطین ربنهای یهود را تبعید کرد (337) و وصلت

مرد یهودی را با زن مسیحی جنایتی بزرگ شمرد. گالوس، برادر یولیانوس قیصر، چنان مالیات گزافی بر یهودیان بست که بسیاری از آنها برای پرداخت مطالبات وی ناگزیر از فروش اطفال خود شدند. در سال 352، یهودیان بار دیگر علم شورش برافراشتند و پایمال شدند؛ صفوریه1 با خاک یکسان شد، طبریه و سایر شهرها تا حدی ویران شدند، هزاران نفر یهودی به قتل رسیدند، و هزاران تن به بردگی افتادند. در سال 359، وضع یهودیان فلسطین به چنان درجه ای تنزل یافت و ارتباط آنان با دیگر جوامع یهود به حدی دشوار شد که «ریشگالوتا»ی2 آنها، هیلل دوم، ناگزیر، از حقی که در تعیین تاریخ اعیاد برای عموم یهودیان داشتند چشم پوشید و، به منظور آنکه جماعات یهودی در هر جا در تعیین موعد این اعیاد استقلال داشته باشند، گاهنامه ای منتشر ساخت که تا به امروز در میان یهودیان جهان رواج دارد.
با جلوس یولیانوس چند صباحی یهودیان از این مصائب رستند. وی مالیاتهای آنها را کاهش داد، قوانین ناعادلانه را لغو کرد، امور خیریة عبریها را ستود، و یهوه را «خدای بزرگی» شناخت. یولیانوس از بزرگان یهود علت متروک گذاشتن قربانی کردن حیوانات را جویا شد؛ چون جواب دادند که به موجب قوانین آنها چنین امری فقط در هیکل اورشلیم مجاز گردیده است، فرمان داد که هیکل باید از نو ساخته و هزینة ساختمان آن از خزانة مملکتی پرداخته شود. اورشلیم دوباره به روی یهودیان گشوده شد؛ اینان از هر گوشة فلسطین و از هر ایالتی از ایالات روم به آن شهر رو آوردند؛ مردان، زنان، و کودکان برای بازسازی هیکل جدید زحمت کشیدند، و پس انداز و جواهرات خویش را صرف تهیة اثاثة آن کردند. بسهولت می توان شادکامی قومی را که مدت سه قرن برای چنین روزی (361) دعا کرده بود تصور کرد لکن هنگامی که مشغول کندن پی آن بنا بودند، شلعه های آتش از زمین زبانه کشید و چند تن از کارگران را به هلاکت رساند. کاربا شکیبایی از سر گرفته شد، اما تکرار همان رویداد، که یحتمل ناشی از انفجار گازهای طبیعی بود، ساختمان هیکل را متوقف و کارگران را دلسرد ساخت. مسیحیان از این واقعه که بظاهر یک نهی الاهی بود شادمان، و یهودیان متحیر و سوگوار گشتند. سپس مرگ ناگهانی یولیانوس فرا رسید؛ مخارجی که از خزانة دولت به این کار تخصیص داده شده بود موقوف گردید؛ قوانین قدیمیی که فعالیتهای یهودیان را محدود می کرد از نو برقرار و سخت تر شد؛ و یهودیان، که بار دیگر از اورشلیم بیرون رانده شده بودند، به دهکده های خویش بازگشتند تا با فقر و دعاهای خویش روزگار بگذرانند. اندکی پس از این واقعه،

1. شهری قدیمی در شمال فلسطین. هرودس کبیر آن را پایتخت ناحیة جلیل کرد، بعداً مقر سنهدرین (محکمة حقوقی و شرعی یهودیان) شد. در جنگهای صلیبی به عنوان محل سکونت بستگان مریم عذرا اشتهار یافت، و صلیبیون در آنجا کلیسایی برپا کردند . ـ م.
2. لفظ آرامی؛ رهبران یهودیان تبعیدی بابل از حدود قرن سوم تا دهم میلادی، که یهودیان تمامی کشورها به آنها اعانه می پرداختند. ـ م.

بنا به نوشتة هیرونوموس، نفوس یهودی فلسطین «فقط یک دهم جمعیت سابق آن شد.» در سال 425 تئودوسیوس دوم مقام ریشگالوتای فلسطین را منحل کرد. کلیساهای مسیحی یونانی جانشین کنیسه ها و مدارس شد و بعد از بلوای مختصری در سال 614، فلسطین از زعامت عالم یهود دست کشید.
نباید یهودیان را به این خاطر شماتت کرد که انتظار داشتند در کشورهایی که مسیحیت کمتر رخنه کرده بود آسوده تر باشند. برخی به سمت مشرق کوچ کرده متوجه بین النهرین و ایران شدند و یهودیت بابل را، که از «اسارت»1 یهودیان در 597 ق م به بعد هرگز از میان نرفته بود، تقویت کردند. در ایران نیز یهودیان حق تصدی مناصب دولتی را نداشتند، لکن چون کلیة ایرانیان نیز به جز طبقة اشراف از این حق محروم بودند، این محدودیت کمتر مایة رنجش خاطر یهودیان می شد. در ایران چند بار یهودیان مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند؛ لکن مالیات آن قدرها کمرشکن نبود، دولت معمولا با آنها نظر مساعد داشت، و سلاطین ایران ریشگالوتای یهود را به رسمیت می شناختند و وی را محترم می داشتند. در آن عهد خاک عراق مشروب و حاصلخیز بود. و یهودیان آن سرزمین کشاورزانی مرفه و همچنین سوداگرانی با درایت گشتند. برخی از آنها، از جمله دانشوران مشهور، از راه آبجوسازی ثروتی به هم زدند. اجتماعات یهودی در ایران بسرعت رو به افزایش نهاد، زیرا قوانین ایران چندگانی را، به عللی که در قوانین اسلام دیدیم، مجاز می دانست، و یهودیان هم بدان عمل می کردند. دو تن از ربنهای، راب2 و نهمن3 به هنگام سفر، به هر شهر می رسیدند معمولا متعه گیری را تبلیغ می کردند و برای جوانان محل سرمشق زندگی زناشویی، در برابر زندگی جنسی بی بندوبار بودند. در نهاریه، سورا، پومبادیتا (واقع در بین النهرین) برای تعلیمات عالیه مدارسی دایر گردید که نظرات دینی و دانشی آنها در تمام دوران «پراکندگی» قوم یهود گرامی و محترم شمرده می شد.
در خلال این احوال پراکندگی یهودیان در سراسر اراضی مدیترانه ادامه یافت. بعضی به جماعات یهودی سوریه و آسیای صغیر پیوستند؛ برخی، با وجود خصومت امپراطوران یونانی و ریشگالوتاها، به سوی قسطنطنیه رهسپار شدند؛ جماعتی از فلسطین رو به جنوب نهاده و به عربستان رفتند، و در آنجا در کنار همنژادان سامی خویش یعنی اعراب از آرامش و آزادی دینی برخوردار شدند، مناطقی مانند خیبر را بتمامی اشغال کردند، تقریباً از لحاظ عده با اعراب یثرب (مدینه) برابر شدند، بسیاری را به کیش خویش درآوردند، و افکار اعراب را از برای پذیرش آرای یهودیتی که در قرآن است آماده ساختند؛ پاره ای از دریای سرخ گذشته به حبشه

1. اشاره به شورش یهویاقیم، پادشاه یهودا، علیه بختنصر دوم مؤسس دومین دولت بابل یا دولت کلده است. بختنصر شورش را فرو نشاند (597ق م)، اورشلیم را گرفت، و جمعی از یهودیان را به اسارت به بابل فرستاد. ـ م.
2. نام اصلیش اباآریخا (175 – 247)، روحانی و رهبر یهودی. در فلسطین درس خواند، در 219 به بابل بازگشت؛ نخست در نهاریه، سپس در سورا (برفرات) مقیم شد. در همین جا آکادمی سورا را تشکیل داد. به عنوان یکی از استادان هگادا معروف بود. قسمت اعظم «تلمود بابلی» مبتنی بر نظرات او و شاگردانش می باشد. ـ م.
3. معروف به آبای (280 – 338)، مدیر (333 – 338) آکادمی عبری پومبادیتا در بابل. ـ م.

راه یافتند، و در آنجا چنان بسرعت زاد و ولد کردند که، بنابر آنچه گفته می شد، در سال 315، نیمی از جمعیت آن خطه یهودی بودند. نیمی از کشتیرانی اسکندریه به دست یهودیان افتاد و پیشرفت روزافزون آنها در آن شهر تهیج پذیر مایة برافروختن شعله های دشمنی مذهبی شد.
جماعات یهودی در کلیة شهرهای افریقای شمالی و در سیسیل و ساردنی گسترش یافتند. در ایتالیا عدة آنها بسیار بود، و هر چند که گاهی مورد اذیت و آزار نفوس مسیحی قرار می گرفتند، با اینهمه، اغلب در کنف حمایت امپراطوران مشرک، امپراطوران مسیحی، تئودوریک اول، و پاپها بودند. در اسپانیا، قبل از قیصر، اماکنی یهودی نشین به وجود آمده بود و، بی آنکه کسی متعرض آنها شود، در دوران حکومت امپراطور مشرک، رشد و گسترش یافته بودنϘ۠در دوران سلطة ویزیگوتهای پیرو آریانیسم به رXǙǠو آسایش رسیدند، لکن بعϠاز آنکه رکارد، شاه ویزیگوتهای اسپانیا (586 – 651)، اعتقادنامة نیقیه را پذیرفت، یهودیان سخت مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند. در سرزمین گل، تا تصویب احکام و قوانین سخت سومین و چهارمین شورای اورلئان (538 ، 541) یعنی یک نسل بعد از غلبة کلوویس مسیحی ارتدوکس بر آن خطه، که șǠدست ویزیگوتهای پیرو آریانیسم اداره می شد، هیچ گونه اثری از اذیت و آزار یهودیان دیده نمی شود. در حدود سال 560، مسیحیان اورلئان یک کنیسة یهود را به آتش کشیدند. یهودیان عرضحالی پیش گونترام شاه فرانکها فرستادند تا کنیسة آنها از خزانة ٙřșřʠبازسازی شود، همچنانکه تئودوریک در مورد مشابه آن چنین کرده بود. گونترام از انجام این کار سرباز زد و به همین مناسبت هم گرگوریوس توری خطاب به وی گفت: «ای سلطانی که به خاطر خردی شگرف، شکوه بر تو می برازد.»
یهودیان «پراکنده» هماره از این قبیل شداید کمر راست کردند. با بردباری بازسازی کنیسه ها و تجدید حیات خود را از سر گرفتند؛ رنج کشیدند، داد و ستد کردند، وام دادند، دعا کردند و امیدوار شدند، زاد و ولد نمودند و جمعیت بسیاری را تشکیل دادند. مقرر شد که هر جمعیتی که سکنا می گزید، به هزینة عمومی، دست کم یک دبستان و یک دبیرستان را، که معمولا هر دو در خور کنیسه بودند، دایر نگاه دارد. به دانشوران توصیه شده بود که در شهری که فاقد این مدارس بود رحل اقامت نیفکنند. زبان عبادت و آموزش عبری بود؛ زبان محاورة روزمره در شرق آرامی و در اروپای شرقی و مصر یونانی بود؛ و در جاهای دیگر یهودیان به زبان مردم محل گفتگو می کردند. موضوع اصلی تعلیم و تربیت یهودیان دین بود؛ فرهنگ دنیوی را در این زمان تقریباً نادیده می انگاشتند. قوم پراکندة یهود فقط در پرتو شریعت خویش می توانست جسماً و روحاً خود را سرپا نگاه دارد؛ و دین نزد آنها عبارت بود از فراگرفتن و رعایت شریعت. هر قدر بر دین نیاکان آنها بیشتر حمله می شد، ارزش و اعتبارش در نزد آنها فزونی می یافت. کنیسه و تلمود پناهگاه و تکیه گاه ضروری قوم رنجدیده و حیران شده ای بود که زندگیشان بر امید، و امیدشان بر ایمانی که به خدای خویش داشتند متکی بود.