گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
مختارنامه
 شمارهٔ ۴۲


دوش آمد و گفت: چند جانت سوزم

وقت است که امشبیت جان افروزم

دردا که هنوز در دهن داشت سخن

خود صبح برآمد و فرو شد روزم