گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دیوان عطار
مختارنامه
 شمارهٔ ۷


شمع آمد و گفت: آمده جانم به لب است

باکشتن روزم این همه سوز شب است

زین آتش تیز در عجب ماندهام

تا اشک چگونه مینسوزد عجب است