گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
مختارنامه
 شمارهٔ ۶۲


شمع آمد و گفت: جان من پُردرد است

زین اشک که آتشم به روی آورده است

دی شهد همی خوردم و امروز آتش

تا درد همو خورد که صافی خورده است