گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن-عصر ایمان
فصل بیست و نهم
.V- راهبه ها


حتی از دوران بولس حواری، در جامعه های مسیحی مرسوم بود که بیوگان و سایر زنان بیکس یا پرهیزکار بخشی یا تمام اوقات و دارایی خود را صرف امور خیریه سازند. در قرن چهارم، برخی از زنان به تقلید از روش رهبانان، ترک دنیا گفتند و در گوشه انزوا یا در میان جماعت به عبادت میپرداختند و به قید سوگند خود را مکلف به فقر، پاکدامنی، و اطاعت میکردند. در حدود سال 350، خواهر توامان قدیس بندیکتوس، موسوم به سکولاستیکا، زیر نظر و ارشاد برادرش، در نزدیکی مونته کاسینو راهبهخانهای تاسیس کرد. از آن زمان به بعد راهبهخانه های بندیکتی در سراسر اروپا پراکنده شدند، و تعداد زنان راهبه فرقه بندیکتیان تقریبا همان اندازه زیاد شد که شمار رهبانان فرقه مزبور. فرقه سیسترسیان اولین دیر زنان تارک دنیای خود را در 1125 و معروفترین آنها را، که به پور روایال اشتهار داشت، در 1204 تاسیس کرد، و تا سال 1300 مجموع راهبهخانه های فرقه مزبور در اروپا بالغ بر هفتصد شده بود. در این فرقه های کهنسالتر، اغلب راهبه ها زنان طبقات ممتاز بودند، و هر زن اشرافی یا متمکنی که در خانواده خویش جایی یا دل خوشی نداشت به یکی از این راهبهخانه ها روانه میشد. در 458، امپراطور مایوریانوس ناگزیر شد اولیای دوشیزگانی را که در خانه مانده بودند، از اعزام اجباری آنها به راهبهخانه ها باز دارد. هر چند کلیسا مقرر داشته بود که هنگام ورود زنان به این راهبهخانه ها چیزی از ایشان گرفته نشود، مگر آنکه تازه واردان به طیب خاطر چیزی پیشکش کنند، ورود زنان به فرقه بندیکتیان معمولا مستلزم داشتن جهیزیهای بود. از این رو رئیسه یک راهبهخانه، همچنانکه شاعر انگلیسی، چاسر در منظومه های خود آوردهاست، زنی بود مفتخر به اصالت نسب و صاحب مسئولیتهایی فراوان، که قلمرو پهناوری را به عنوان

منبع عواید راهبهخانه خود اداره میکرد. در آن ایام قاعدتا یک راهبه را بانو یا خاتون خطاب میکردند نه خواهر.
قدیس فرانسیس در دیرهای مردان و زنان هر دو انقلابی را سبب شد. در سال 1212 هنگامی که قدیسه کلارا نزد وی آمد و اظهار تمایل کرد که میخواهد دیری برای زنان نظیر آنچه وی برای مردان ساخته بود، تاسیس کند، فرانسیس با آنکه خودش شماسی بیش نبود، مقررات کلیسایی را زیر پا نهاد و پیمان او را قبول کرد و او را در فرقه فرانسیسیان وارد کرد، و به کلارا دستور داد که ساختن دیری برای “کلارهای فقیر”1 مبادرت ورزد.
اینوکنتیوس سوم، که اکثر درباره این گونه تخلفات از مقررات کلیسایی، مادام که از روی صداقت و خلوص نیت صورت گرفته بود، قدرت غمض عین داشت، فرمان فرانسیس را تایید کرد (1216). قدیسه کلارا جمعی از زنان پاکدامن را به دور خویش گرد آورد، که هیچ کدام از مال دنیا بهرهای نداشتند، مشترکا زندگی میکردند، پشم میرشتند،پارچه میبافتند، از بیماران پرستاری میکردند، و به توزیع صدقات میپرداختند. تقریبا به همان گونه که مشفقانه برای فرانسیس داستانهایی ساخته شده بود، درباره این زن نیز افسانه هایی پدید آمد. روایت کردهاند که : زمانی یکی از پاپها به دیر او رفت تا به سخنان آن زن درباره موضوعات ربانی و آسمانی گوش فرا دارد ... قدیسه کلارا بساط طعام گسترده و قرصهای نان را بر روی سفره نهاده بود تا مگر پدر روحانی تقدیس کند. ... قدیسه کلارا با حرمتی عظیم زانو زد و از وی استدعا کرد تا از سر لطف نان را تقدیس کند. ... پدر مقدس پاسخ داد: “ای خواهر کلارا، ای پرهیزکارترین مومنات، من مایلم که تو خودت این نان را تقدیس کنی و بر روی آن علامت مطهرترین صلیب مسیح را بکشی، چه تو خود را کاملا وقف بدان کردهای.” و قدیسه کلارا جواب داد: “ای پدر مقدس، مرا عفو فرما، من که زن فقیری خطاکارم، اگر هر آینه جسارت چنین عملی را در حضور خلیفه مسیح بکنم سزاوار سرزنش فراوان خواهم بود.” و پاپ گفت: “تا دیگران این را حمل بر جسارت نکنند، بلکه پاداش اطاعت شمرند، تو را به حکم عهدی که از بهر فرمانبرداری کردهای فرمان میدهم که این نان را به نام خداوند تقدیس کنی.” و آنگاه قدیسه کلارا، درست مانند یک دختر واقعی فرمانبردار، از روی تقوا، با علامت مطهرترین صلیب عیسی نان را تقدیس کرد. امر حیرتانگیز آنکه بی درنگ بر روی تمام قرصهای نان، علامت صلیب به زیباترین وجهی نمودار شد. و پدر مقدس هنگامی که این معجزه را به چشم دید، از نان تناول کرد و در حالی که خداوند را سپاس میگذاشت و در حق قدیسه کلارا دعای خیر میکرد، آن محل را ترک گفت. کلارا در 1253 چشم از جهان فرو بست ; اندکی بعد در عداد قدیسین دین قرار گرفت. راهبان فرقه فرانسیسیان در نقاط مختلف جمعیتهای همانندی از راهبه ها تشکیل دادند که به کلاریسی یا “کلارهای فقیر” مشهور شدند.
سایر فرقه های فقرای مسیحی - دومینیکیان، آوگوستینوسیها، و کرملیان - نیز هر کدام یک “فرقه ثانوی” برای راهبه ها تاسیس کردند و تا

1. فرقه راهبه های فرانسیسی که به وسیله قدیسه کلارا، راهبه ایتالیایی، تاسیس شد. - م.

سال 1300 عده راهبه های اروپا به همان اندازه بود که تعداد رهبانان. در آلمان دیرهای زنان تارک دنیا، به واسطه خوی جبلی زنان، مراکزی برای غلیان افکار رازورانه شد. در فرانسه و انگلستان این قبیل دیرها اکثر به صورت پناهگاهی برای بانوان طبقه نجبا - که پشت به علایق دنیوی میکردند، یا بیکس و نومید و یا داغدیده میشدند- در آمد. کتاب آیین گوشهنشینی معرف روحیهای است که بایستی از زنان تارک دنیای انگلیسی در قرن سیزدهم انتظار داشت. احتمال دارد که این کتاب را اسقف پور برای راهبهخانه ها در ترنت از توابع دورستشر نوشته باشد. آنچه این کتاب را ملالتبار میسازد شرح مفصلی است درباره گناهان و دوزخ، و پارهای ناسزاهای ناهنجار درباره بدن زن; لکن لحن بسیار زیبای صادقانه این کتاب نقایص آن را میپوشاند، و از کهنسالترین و اصیلترین نمونه های نثر انگلیسی به شمار میرود.
کار سهلی است که شخص از میان حوادث ده قرن بعضی از موارد جالب هرزگیهای مشتی از زنان تارک دنیا را گرد آورد. جمعی از راهبه ها را بر خلاف اراده و میلشان به صومعه روانه داشته بودند، و این گونه زنان درآمدن به حلقه پاکان دین را امری شاق میدیدند. تئودور، اسقف اعظم کنتربری، و اگبرت، اسقف یورک، لازم دیدند اسقفان، کشیشان، و پیران دیر را از وادار ساختن راهبه ها به اعمال منافی عفت منع کنند. اسقف ایو دو شارتر اطلاع داد که راهبه های صومعه سن فارا به فحشا اشتغال دارند. آبلار نیز نظرش درباره بعضی از راهبهخانه های فرانسوی عهد خودش از همین قرار بود. پاپ اینوکنتیوس سوم صومعه سانتا آگاتا را فاحشهخانهای توصیف کرد که تمامیناحیه اطراف را با بی عصمتی و بدنامی خود آلوده کرده است.
گزارش ریگو، اسقف روان (1249)، درباره جماعات مذهبی قلمرو خویش به طور کلی پسندیده بود، لکن یک راهبهخانه را نام میبرد که از میان سی و سه نفر زنان فرقه مذهبی و سه تن خواهران عامی، هشت نفرشان مظنون یا مرتکب به زناکاری بودند و “رئیسه دیر تقریبا هر شب مست بود.” بونیفاکیوس هشتم (1300) کوشید تا با ملزم ساختن رهبانان و راهبه ها به گوشهنشینی محض انضباط دیرهای زنان را بهبود بخشد، لکن اجرای این حکم میسر نشد. مثلا در اسقف نشین شهر لینکن، هنگامی که اسقف به یک راهبهخانه رفت تا طوماری را که حاوی حکم پاپ بود در آنجا بگذارد، راهبه ها فرمان را بر سر اسقف انداختند و سوگند خوردند که هرگز از آن اطاعت نکنند، زیرا این قبیل زندگانی انفرادی را از جمله تعهدات اولیه خویش برای دیر نشینی نمیشمردند. در قصه های کنتربری، اثر جفری چاسر، شاعر انگلیسی، یکی از اشخاص اصلی قصه، رئیسه یک راهبهخانه است که اصولا نمیبایستی در میان زایران مزار تامس ابکت باشد، زیرا کلیسا زنان تارک دنیا را از رفتن به زیارت اماکن متبرکه منع کرده بود.
اگر تاریخنویسان با همان دقتی که موارد تخلف از نظامات دیرهای زنان تارک دنیا را ثبت کردند، اطاعت از آن نظامات را نیز ضبط میکردند، محتملا میتوانستیم در برابر هر لغزش و ارتکاب گناه، هزاران مورد از عصمت و عفت زنان برشمریم. در بسیاری موارد نظامات به طرزی

وحشیانه شدید بودند، و افراد خود را در نقض آنها محق میدیدند. راهبه های دو فرقه کارتوزیان و سیسترسیان مکلف بودند همواره خاموش باشند، لب به سخن نگشایند، مگر آنکه نهایت درجه ضروری باشد، و طبعا این دستوری بود که اجرایش برای جنس لطیف، شاق مینمود. قاعدتا راهبه ها اوقات را مصروف به رفع حوایج خود از قبیل نظافت، پخت و پز، رختشویی، و دوخت و دوز میکردند و برای رهبانان و مستمندان جامه میدوختند، برای محراب پارچه میبافتند، به تهیه جبه های کشیشان میپرداختند، به بافتن و قلابدوزی بر روی دیوارکوبها و فرشینه ها وقت میگذرانیدند، و با ظرافت و شکیبایی بسیار نیمی از حوادث تاریخ جهان را بر روی این گونه پرده ها نقش میکردند. به علاوه، این قبیل زنان خود را به استنساخ و تذهیب کتابها سرگرم میکردند، کودکان را برای تعلیم و تربیت زیر نظر میگرفتند، و به آنها ادبیات، طب، و فنون خانهداری میآموختند. مدت چند قرن این قبیل دیرها تنها مراکز تعلیمات عالیهای بود که برای دختران وجود داشت. بسیاری از زنان تارک دنیا در بیمارستانها پرستاری میکردند; همگی آنها نیمشب، و بار دیگر پیش از پگاه، برای عبادت از خواب بر میخواستند و طبق احکام کلیسایی به ادای فرایض مشغول میشدند; بسیاری از ایام سال را روزه میگرفتند، و از پگاه تا شام شب، که هنگام افطار بود، لب به خوراک نمیزدند.
اگر گاهی کسانی این نظامات سخت و شدید را نقض میکردند، همین امر باید مایه امیدواری باشد. اگر به تاریخ نوزده قرن مسیحیت نظر افکنیم - با تمام قهرمانان، پادشاهان، و قدیسان عالم مسیحی آن - دشوار است در میان طبقه ذکور از عدهای نام ببریم که مانند این راهبه ها به سر حد کمال و غایت مطلوب مسیحیت نایل آمده باشند. زندگانی مشحون از پرهیزکاری آنان، و گشاده رویی آنها در انجام وظایفی که بر عهده گرفته بودند، مایه نیکبختی افراد چندین نسل شد.
هنگامی که تمام گناهان تاریخ را در ترازوی انصاف توزین کنند، کفه فضایل این زنان بر رذایلی که از آنها برشمرده شد، خواهد چربید و مایه نجات بنی بشر خواهد بود