گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دیوان عطار
جوهرالذات
 در مباح شدن حوّا بر آدم و عقد و نکاح بستن ایشان بصد بار صلواة فرماید


خطاب آمد که آدم چندگوئی

درون بنموده رویم چند جوئی

بگو تا چند گوئی در بهشتم

که من تخم شما اینجا بِکِشتم

ز حدّ بگذشت اکنون گفت اینجا

زمانی گوش کن بشنفت اینجا

منم آدم در اینجا رخ نموده

گره از کار عالم برگشوده

منم آدم جمال من تو دریاب

درون خانه شادانم تو دریاب

کنون دلدار اینجا گشت حاصل

بدیدار نبی اینجای واصل

کنون دلدارت اینجا آفریده

در این جنّت برایت آفریده

جمال ما است از راز نهانی

که پیدا کردهام عین عیانی

جمال ماست خوش بنگر تو ما را

که من پیدا بکردستم نکو را

از آن تست آدم شاد دل باش

در این سر بی حجاب آب و گل باش

از آن تست آدم باز بین راز

توئی تست در انجام و آغاز

از آن تست او و تو از اوئی

چو او خوب و دلارا و نکوئی

از آن تست او داد تو بودست

که اینجا گه ز وصفم رو نمودست

از آن تست او در عین تحقیق

بهشت رایگان دادیم و توفیق

تو از وی بازدان دلدار با ما

که از تو آمدست اعیان در اینجا

درون خانه و بنگر تو این دم

خوش افتادست حوّا نیز آدم

ولی اینجاترا عقدیست پنهان

که بندم من در اینجا من باعیان

به ده صلوات ای آدم بصد بار

بروی مصطفی آن فخر ابرار

به ده صلوات حوّا شد قبولت

که از صلوات بینی تو اصولت

به ده صلوات و عین جاودان شو

بصورت برتر از کون و مکان شو

به ده صلوات ای آدم در این دم

بروح مصطفی کو هست خاتم

به ده صلوات را از بهر کابین

که حوّا یافت این اسرار و تمکین