گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل سی و دوم
.IX- سبک گوتیک اسپانیایی: 1091-1300


رهبانان فرانسه به همان نحو که در قرن یازدهم معماری رومانسک را به اسپانیا بردند، در قرن دوازدهم نیز ناقل سبک گوتیک بودند. در شهر کوچک خوش منظر آویلا، ساختن کلیسای جامع سان سالوادور (1091 به بعد) با طاقیهای مدور، مدخلی به سبک گوتیک، و ستونهای ظریفی که از مخارجه پشت محراب به تویزه های نوک تیز در طاق قوسی منتهی میشدند، مقدمه تحول و آغاز رواج سبک گوتیک بود. در سالامانکا عشق به دین کلیسای جامع قرن دوازدهم را که به اسلوب باستانی ساخته شده بود، پهلو به پهلوی یک کلیسای جدید قرن شانزدهم حفظ کرد; اصل آن که این دو بنا، در کنار یکدیگر، باشکوهترین مجموعه بناهای کشور اسپانیا را تشکیل میدهند. در تاراگونا، به واسطه مشکلات مالی، ساختمان دفتر اسقفی از 1089 تا 1375 به طول انجامید. در این عمارت صلابت و استحکام عناصر سبکهای کهنسالتر زمینه مناسبی برای تزیینات گوتیک و اسلامی شده است. رواقها، یا به عبارت دیگر ستونبند رومانسک در زیر طاقی قوسی به سبک گوتیک، در عداد زیباترین آثار هنر قرون وسطی به شمار میرود.
تاراگونا به طور مشخصی جنبه اسپانیایی دارد، و حال آنکه شهرهایی مانند بورگوس، تولدو، و لئون از نظر مشرب ترقیخواهی بیشتر به فرانسه شباهت دارند. جریان مراودهای که بر اثر حرکت رهبانان مهاجر بین فرانسه و اسپانیا ایجاد شده بود، به واسطه ازدواج بلانش دوکاستی با لویی هشتم، شاه فرانسه (1200)، وسیعتر شد.
برادرزاده بلانش، فردیناند سوم، پادشاه کاستیل بود و در سال 1221 اولین سنگ بنای کلیسای جامع بورگوس را نصب کرد. یک معمار ناشناس فرانسوی مسئول پیافکندن طرح این بنا بود; یک آلمانی اهل کولونی به نام یوان مناره های مخروطی آن را ساخت (1442); مردی از اهالی بورگونی، موسوم به


<179.jpg>
منظره پشتی کلیسای جامع سالامانکا


فلیپه د بورگونیا، برج نورگیر عظیم کلیسا را برفراز محل تقاطع بازوی عرضی با صحن شبستان احداث کرد (1539-1543); و سرانجام شاگردش خوان د والیو، که اسپانیایی بود، آن بنا را در 1567 به اتمام رسانید.
مناره های مخروطی پر تزیین گوتیک، برجهای روبازی که در زیر این مناره ها قرار گرفتهاند، و طاقگانهای مزین به پیکره های سنگی، به نمای باختری این کلیسا سانتاماریا لامایور ابهت و شکوهی میدهد که بسهولت از خاطر انسان محو نمیشود. در آغاز تمام این نمای سنگی را منقوش ساخته بودند، اما اکنون مدتهاست که مرور زمان آن رنگها را زایل کرده است; و ما فقط به پایمردی نیروی پندار میتوانیم مجسم کنیم که روزگاری اینجا چه منظر باشکوهی، به رقابت با خورشید، چشم مردمان را خیره میکرده است.
همین فردیناند سوم مخارج ساختمان کلیسایی از این باشکوهتر را برای شهر تولدو فراهم آورد. در بین شهرهایی که دور از کرانه و در داخل کشور اسپانیا قرار گرفتهاند کمتر از شهری را میتوان سراغ گرفت که از نظر زیبایی طبیعی به پای تولدو برسد. این شهر، که در یک خمیدگی رود تاگوس قرار گرفته و از همه سو با تپه های بلندی محاط شده است، امروزه ظاهری فقیر دارد، و از این رو تصور این مسئله دشوار است که زمانی پادشاهان ویزیگوت، سپس امرای مور، و آنگاه پادشاهان مسیحی لئون و کاستیل آنجا را پایتخت خود ساخته بودند. بنای کلیسای جامع تولدو، که در 1227 آغاز شد، بتدریج پیش رفت و بکندی توسعه یافت، چنانکه تا سال 1493 هنوز تکمیل نشده بود. از نقشه اصلی احداث این کلیسا فقط یک برج ساخته شد که نصف آن هم به سبک مورها و به تقلید سبک خیرالدا در سویل است و از لحاظ ظرافت تقریبا هیچ دست کمی از برجهای سویل ندارد; برج دیگر این کلیسا تعلق به ادوارد; بعدی دارد; و بالاخره در قرن هفتم بود که بر بالای آن طاقی قوسی بر طبق نقشه و طرح هنرمندی موسوم به دومنیکوس تئوتو کوپولوس، مشهور به ال گرکو، که بلند آوازهترین مردمان تولدو بود، بنا نهادند. درون این کلیسای جامع، محوطهای به طول 120 متر و عرض 55 متر، مرکب است از پنج راهرو پرپیچ از مجردیهای بلند، نمازخانه های مزین، پیکره های بسیار سادهای از قدیسان سنگی، طارمیهای مشبک آهنی، و 750 پنجره با شیشهبندی منقوش، کلیه آن نیرویی که در نهاد اسپانیایی وجود دارد، تمام آن افسردگی و احساسات پرجوش دینخواهانهای که در وجود اسپانیایی سرشته شده است، همه آن ظرافتی که در آداب مردم اسپانیا دیده میشود، با لختی از آن سودایی که مسلمانان برای تزیینات در سر داشتند، همه در این کلیسای جامع تجسم و تجلی مییابند.
در اسپانیا ضربالمثلی است به این مضمون: “غنیترین کلیساهای ما در تولدوست مقدسترین همه در اوویذو، مستحکمترین همه در سالامانکا، و زیباترین آنها در لئون”. بنای کلیسای جامع لئون، که در 1205 زیر نظر اسقف منریک آغاز و مخارج ساختمان آن اندک اندک از محل فروش آمرزشنامه تامین شد، در سال 1303 به پایان رسید. در احداث این کلیسای

جامع، معماران لئون، به تقلید از سبک گوتیک فرانسه، به نصب پنجره ها توجه خاصی مبذول داشتهاند و شیشهبندیهای منقوش این کلیسا از عالیترین شاهکارهای این هنر بدیع به شمار میرود. احتمال دارد این گفته صحیح باشد که در ساختمان این بنا قسمت تحتانی را از کلیسای جامع رنس، نمای باختری را از شارتر، و مدخل جنوبی را از بورگوس تقلید کرده باشند; نتیجه کلیسای دلپذیری است با برجها و مناره های مخروطی کامل نظیر کلیساهای جامع فرانسه.
به یادگار استیلای مجدد فرمانروایان مسیحی بر اسپانیای مسلمان، پرستشگاه های عدیده دیگری در نقاط مختلف برپا شد از آن جمله در زامورا به سال 1174، در تودلا به سال 1188، در لریذا 1203، در پالما 1229، در والانس 1262، و در بارسلون 1298. لکن از لئون که صرفنظر کنیم، تقریبا هیچ یک از کلیساهای اسپانیایی را نمیتوان گوتیک به حساب آورد. در ساختن این کلیساها، معماران از پنجره های بزرگ و پشتبندهای معلق احتراز جستند، به جای طاقیهایی که از زمین یا ستونها برخیزد و به طاق و تویزه منتهی شود و به این نحو وزن را تقسیم کند، سنگینی طاق قوسی را بر مجردیها و دیوارهای کلفت نهادند و خود ستونها را به سقف رسانیدند.
این ستونهای بلند، که در محوطه بسیار بزرگ شبستان مانند غولهای سنگی عظیمی سر به سقف برداشتهاند، به اندرون تمامی کلیساهای اسپانیایی جلال مظلمی میدهند که روح آدمی را با رعب منقاد میسازد، و حال آنکه در کلیساهای گوتیک کشورهای اروپای شمالی روح انسان با روشنایی به اعتلا در میآید. در سبک گوتیک اسپانیایی، اکثر درها و پنجره ها را با طاقی رومانسک حفظ کردند; با وجود رواج تزیینات گوتیک، یک عنصر معماری مغربی نیز به جا ماند که عبارت بود از آرایش دیوار و بدنه ساختمان با طرحها و رگه های مختلفی از آجرهای رنگی، نفوذ معماری بیزانس نیز در ایجاد گنبدها و شبه گنبدهایی که از یک قاعده چند گوشی بالا میآمدند و به مقتضای شکل آن قاعده برآمدگی پیدا میکردند محفوظ ماند. از این اجزای متشکله متفاوت بود که اسپانیا سبک بینظیری برای برخی از عالیترین کلیساهای جامع اروپا به وجود آورد.
تا اینجا سخن از کلیساها به میان بود، لکن باید درنظر داشت که ساختن قلعه ها و دژهای پراکنده در روستاها، و حصارها و دروازه های شهرها کاری بیاهمیت نبود و این گونه ابنیه را نیز باید در عداد کامیابیهای مهم معماری قرون وسطی بشمار آورد. حصار شهر آویلا در اسپانیا هنوز شاهد بارزی بر توازن شکل و ابعاد معماری قرون وسطایی است. در احداث دروازه هایی مانند پوئرتو دل سول در تولدو، که نمونهای از دروازه های این عهد است، مشاهده میکنیم که چگونه زیبایی را با کثرت استعمال سازش دادهاند. صلیبیون، به واسطه اطلاعی که هنوز از ساختمان کاستلوم رومی در ذهن داشتند، و شاید بر اثر مشاهده قلعه های مسلمانان خود در خاورمیانه، به ساختن دژهای کوهپیکری مانند قلعه کرک (1121) مبادرت جستند که از لحاظ عظمت و شکل به مراتب از هر گونه دژی در آن عهد جنگ و جنگاوری برتر است. در

مجارستان، که خود باروی مستحکمی در برابر حملات مغولان بود، در خلال قرن سیزدهم دژهای مستحکم و باشکوهی برپا شد. هنر قلعه سازی از شرق اروپا متوجه غرب شد و در ایتالیا شاهکارهایی مانند برج و باروهای ولترا، و در فرانسه قرن سیزدهم دژهایی مانند کوسی و پیرفون و شاتوگایار را به وجود آورد که به دست ریچارد شیردل، پس از بازگشت از فلسطین (1197)، ساخته شد. دژهای اسپانیایی بناهایی ساخته اوهام و خیالات واهی نبودند، بلکه قلاع مستحکمی بودند از آجر و سنگ که مانع از تجاوز مورها شدند و نام کاستیل را علم ساختند.1 هنگامی که آلفونسو ششم، پادشاه کاستیل، شهر سگوویا را از چنگ مسلمانان بیرون آورد، در آنجا، به تقلید از ساختمان القصر در تولدو، دژ مستحکمی را پیافکند. در ایتالیا اشراف شهرنشین هر کدام برای خویشتن قلعهای بنا کردند که هنوز بسیاری از آنها در شهرهای دو ناحیه توسکان و لومباردی به چشم میخورند; قبل از جنگ جهانی دوم، شهر سان جیمینانو شروع به ساختن این قبیل دژها یا قلعه های اعیانی کردند، و همین امر بود که در دوران رنسانس یکی از ویژگیهای بارز و شاخص هنر آن سرزمین محسوب گشت.
فن ساختن دژهای سنگی، با رفتن ادوارد خستوان و محارم نورمان وی به انگلستان، از دریای مانش گذر کرد. در انگلستان، بر اثر اتخاذ تصمیمات و اقدامات تعرضی و تدافعی ویلیام فاتح، فن قلعهسازی رو به تکامل نهاد; هنگام فرمانروایی همین مرد آهنین پنجه بود که برج لندن، قلعه وینزر، و قلعه دارم را برای نخستین بار پیافکندند. همچنین قلعهسازی از فرانسه به آلمان سرایت کرد و در آنجا بین خاوندهای قانوننشناس، پادشاهان مبارز، و قدیسان توسعهطلب به صورت جنونی درآمد. دژ غولپیکر شلوس، که در کونیگسبرگ به عنوان قلعه مستحکمی برای حکومت بر نفوس ستیزهجویی از جانب شهسواران توتونی ساخته شد (1257)، یکی از این دژهای مستحکم بود که در اثنای جنگ جهانی دوم از بین رفت.