گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل اول
.VIII - سینا


سینا می توانست بر این ادعای فلورانس که زادگاه رنسانس بوده است ندای اعتراض در دهد. در آنجا نیز شدت برخورد جناحها برحرارت اندیشه ها می افزود و حمیت اجتماعی هنر را تغذیه می کرد. صنعت پشمبافی، صدور کالاهای سینایی به کرانه های خاوری مدیترانه، و دادوستد از جادة فلامینیوسی بین فلورانس و رم این شهر را نسبتاً ثروتمند ساخته بود. تا سال 1400، میدانها و خیابانهای اصلی شهر با آجر یا سنگ مفروش شده بودند و طبقة تهیدست آن قدر مستغنی شده بود که بتواند انقلابی را سامان دهد. در سال 1371، کارگران پشمباف پالاتتسوپوبلیکو (عمارت ادارة امور عامه) را محاصره کردند، درهای آن را شکستند، حکومت طبقة بازرگان را برانداختند، و ریفورماتوری (اصلاح طلبها) را به قدرت رسانیدند.

چند روز بعد، لشکری دوهزار نفری که توسط بازرگانان تجهیز شده بود به شهر یورش آورد، محله های کارگرنشین را مورد تاخت و تاز قرار داد، و زنان و مردان و کودکان را بدون استثنا و بیرحمانه به نیزه کشید و ازدم شمشیر گذراند. نجبا و افراد پایین طبقة متوسط به یاری عوام الناس شتافتند؛ در نتیجه، حملة ضدانقلاب درهم شکست، و حکومت اصلاح طلب صالحترین دستگاه اداریی را که شارمندان سینا به خود دیده بودند به این شهر عرضه داشت. به سال 1385، بازرگانان ثروتمند باردیگر قیام کردند، حکومت اصلاح طلب را برانداختند، و چهارهزار کارگر شورشی را از شهر بیرون راندند. از آن تاریخ، صنعت و هنر در سینا روبه انحطاط نهاد.1
در این محیط آشفتة قرن چهاردهم بود که سینا به اوج هنری خود رسید. در ضلع باختری و گستردة پیاتتسا دل کامپو- میدان عمدة شهر- پالاتتسو پوبلیکو سربه آسمان کشید (1288- 1309). برج متصل به این عمارت، توره د مانجیا، به ارتفاع 102 متر، زیباترین برج ایتالیاست. به سال 1310، معمار و پیکرتراش سینایی، لورنتسومایتانی، به اورویتو رفت و نمای مجلل کلیسای آنجا را طرحریزی کرد؛ او، و سایر هنرمندان سینایی، و نیز آندرئا پیزانو با شوقی جنون آمیز به تزیین سردرها و ستونها و نیم ستونهای برجستة دیواری پرداختند و، به یادبود معجزة بولسنا2، معجزه ای از سنگ مرمر پدید آوردند. در سال 1337 کلیسای بزرگ شهر سینا با نمایی همانند براساس طرحی که از جووانی پیزانو مانده بود زینت یافت. این نما، که شاید در تزیین آن افراط شده است، همچنان یکی از شگفتیهای جاودانی هنر ایتالیا به شمار می رود.
در همان هنگام، گروهی از نقاشان خوش قریحة سینایی کاری را که دوتچو دی بوئونینسنیا ناتمام گذاشته بود از سرگرفتند. در سال 1315 سیمونه مارتینی مأمور شد تا برای تزیین در پالاتتسو پوبلیکو یک تابلوی مائستا یا تاجگذاری مریم عذرا تهیه کند، زیرا مریم عذرا هم از نظر قانون و هم از لحاظ الاهیات ملکة تاجدار شهر به شمار می رفت، و سزاوار بود که بر جلسات شورای حکومتی شهر ریاست کند. این تابلو کاملا می توانست با تابلوی مائستا، که دوتچو پنج سال قبل برای کلیسا جامع شهر کشیده بود، برابری کند؛ با این تفاوت که نه به آن اندازه بزرگ بود، و نه تا آن حد زرکوب؛ این تابلو نیز، مانند آن مائستای اصلی، با چهره های بیحرکت و بیروح آدمهای زیادش، منشأ بیزانسی نقاشی سینایی را آشکار می کرد؛

1. انقلاب کارگران سینایی در سال 1371، شورش چومپی در فلورانس در سال 1378، طغیان همزمان وات تایلر در انگلستان، و قیامهای حدود سال 1380 فرانسه پدیده های گوناگون انقلاب کارگری سراسر اروپا به شمار می آیند، و تقارن این قیامها نشان می دهد که کارگران اروپای باختری در آن زمان بیش از آنچه گمان می رفت، همبستگی و قدرت مشترک داشتند.
2. در این دهکده، که در ایتالیای مرکزی قرار دارد، در حدود سال 1265، کشیشی که نسبت به موضوع «قلب ماهیت» تردید داشت به معاینه دید که از نان عشای ربانی خون جاری است. این پدیده از آن پس به «معجزة بولنسا» معروف شد. ـ م.

تنها شاید از لحاظ طراحی و رنگ آمیزی اندک پیشرفتی در آن به چشم می خورد. اما سیمونه مارتینی در سال 1326 به آسیزی رفت؛ در آنجا به مطالعة فرسکوهای جوتو پرداخت؛ و هنگامی که از او دعوت شد تا در یکی از نمازخانه های «کلیسای سفلا» شرح زندگی قدیس مارتن را نقاشی کند، خود را از بند یکنواختی چهره ها که در آثار قبلیش بود خلاص کرد، و با موفقیت تمام طرحی با مشخصات انفرادی از اسقف بزرگ شهر تور ترسیم کرد. مارتینی در آوینیون با پترارک آشنا شد و چهره های شاعر و معشوقة او، لورا، را نقاشی کرد؛ پترارک هم در کتاب نغمه ها از او با سپاس نام برد. وازاری می نویسد که این سطور ساده «بیش از همة آثار سیمونه به او معروفیت بخشیده اند، ... زیرا روزی خواهد رسید که از نقاشیهای او اثری بر جای نماند، حال آنکه نوشته های مردی چون پترارک در همة زمانها پایدار خواهد ماند» هیچ زمینشناسی تا این حد خوشبین نیست. بندیکتوس دوازدهم سیمونه مارتینی را به سمت نقاش رسمی دربار پاپ برگزید (1339)؛ و مارتینی، در این سمت، مراحل زندگی یحیای تعمیددهنده را در نمازخانة پاپ، و نیز زندگی مریم عذرا و عیسای منجی را در رواق کلیسا، نقاشی کرد. مارتینی به سال1344 در آوینیون درگذش
این گونه تفکیک هنر از جنبه های مذهبی، که سیمونه در تصاویر غیر مذهبی خویش آغاز کرده بود، به دست پیترو لورنتستی و آمبروجو لورنتستی گسترش یافت. شاید پیترو پس از تحصیل در فلورانس سنتهای عاطفی نقاشی سینایی را رها کرد و یک رشته تصاویر محرابی با قدرتی بیسابقه-گاهی با رئالیسمی جسورانه-به وجود آورد. در «تالار نه نفر» (شوراییان) پالاتتسوپوبلیکو، آمبروجو چهار فرسکوی معروف خود -حکومت فاسد، پیامدهای حکومت فاسد، حکومت صالح، و پیامدهای حکومت صالح- را نقاشی کرد (1337- 1343). در این تصاویر شیوة سمبولیسم قرون وسطایی، که جوتو آن را کنار گذاشته بود، به چشم می خورد. در این نقشها پیکره های باشکوهی نمودار «سینا»، «عدل»، «خرد»، «اتحاد»، «فضایل هفتگانه»، و «صلح» ترسیم شده اند- نقش آخر (صلح) مانند یکی از خدایان ساخت فیدیاس با ظرافت تمام آرمیده است. در تابلوی حکومت فاسد، «استبداد» برتخت نشسته است، و «وحشت» وزیر اوست؛ راهزنان به بازرگانان دستبرد می زنند؛ و خصومت و تعدی شهر را خونین کرده است. در تابلو حکومت صالح، برزمینه ای که همان ساختمانهای تابلوی قبلی را دارد، مردمی نشان داده می شوند که با شادی به کار صنایع دستی و تفریح و دادوستد مشغولند؛ دهقانان و بازرگانان قاطرهای حامل کالا و آذوقه را به درون شهر هدایت می کنند؛ کودکان به بازی و دختران به رقص سرگرمند و ویولها موسیقی خاموشی می نوازند؛ و بر فراز صحنه، فرشتة بالدار «امنیت» در پرواز است. شاید فرسکو عظیم پیروزی مرگ درکامپو سانتوی پیزا را یکی از این دو برادر فعال [پیترو و آمبروجو]- و یا اورکانیا و یا فرانچسکو تراینی- کشیده باشد. در این تابلو، گروهی از مردان و زنان اشراف با جامه های فاخر، که عازم شکار هستند، به سه تابوت سرگشاده



<183.jpg>
سیمونه مارتینی: عید بشارت؛ گالری اوفیتسی،


برمی خورند که درون آنها اجساد پادشاهان در حال فاسد شدن است. یکی از شکارچیان از شدت عفونت بینی خود را گرفته است؛ برفراز این صحنه، فرشتة مرگ با داس عظیم خود بال گسترده است؛ در آسمان الاهگان رحمت ارواح رستگار را به فردوس برین همراهی می کنند؛ و در همان حال، دیوهای بالدار بیشتر مردگان را به دوزخ می کشانند؛ افعیها و لاشخورهای سیاه مشغول خوردن و تکه پاره کردن بدنهای عریان زنان و مردان هستند؛ و در زیر آنها، شاهان، ملکه ها، شاهزادگان، اسقفان، و کاردینالها در چاه ویل درهم ریخته اند. در فرسکو عظیم دیگری بر دیوار مقابل، همین نقاشان، در سمت چپ، صحنة واپسین داوری و، در سمت راست، تصویر دیگری از دوزخ را نقش کرده اند. همة وحشتهای الاهیات قرون وسطایی در این تابلو شکل جسمانی گرفته اند؛ دوزخ دانته است که بی هیچ گونه رحم و محدودیتی تجسم یافته است.
سینا هرگز از قرون وسطی پا بیرون ننهاد. در اینجا نیز، همچون گوبیو و سان جیمینیانو و سیسیل، «قرون وسطی» از چنگ رنسانس بسلامت گریخت. «قرون وسطی» هیچ گاه نمی میرد، بلکه با صبر و شکیبایی به انتظار می نشیند تا به هنگام خود دوباره بازگردد.