گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل اول
.X - ونیز و جنووا


در سال 1354، دوک جووانی ویسکونتی پترارک را برای انجام مذاکرات صلح بین ونیز و جنووا به ونیز فرستاد.
شاعر نوشته بود: «در جنووا با یک شهر در حال سیادت روبه رو هستیم که در دامنة ناهموار کوهسار قرار گرفته است و دیوارها و مردمی شکوهمند دارد.» سودجویی بازرگانان، که فرصت عرض اندامی برای دریانوردان در عرصة دریا به وجود آورده بود، راههای تجارت دریایی را از طریق دریای مدیترانه به تونس، رودس، عکا، صور، ساموس، لسبوس، و قسطنطنیه، از طریق دریای سیاه به کریمه و طرابوزان، و از طریق جبل طارق و اقیانوس اطلس به روان و بروژ به روی جنووا گشوده بود. تا سال 1340 دفترداری دوبل و تا سال 1370 بیمة کشتیرانی در جنووا به دست این بازرگانان متهور تکوین یافت. در حالی که بهرة پول در بسیاری از شهرهای ایتالیا از دوازده تا سی درصد بود، بازرگانان جنووا با بهرة هفت تا ده درصد از سرمایه گذاران خصوصی وام می گرفتند. مدت درازی سود تجارت بین چند خانوادة ثروتمند- دوریا، سپینولا، گریمالدی، فیسکی- تقسیم می شد، و این تقسیم هرگز به نحوی مسالمت آمیز نبود.در سال 1339 سیمونه بوکانرا انقلاب ملوانان و دیگر کارگران جنووا را پیروزمندانه رهبری کرد و اولین حکمران سلسلة «دوج»هایی شد که تا سال 1797 بر جنووا حکومت می کردند- وردی یاد او را در اپرایی گرامی داشته است. این فاتحان نیز

به نوبة خود به گروههای خانوادگی متخاصمی تقسیم شدند، و شهر در اثر کشمکشهای درونی زیانبار دچار آشوب و اختلال شد؛ حال آنکه در همین زمان رقیب بزرگ جنووا، ونیز، در تلاش دستیابی به نظم و وحدت بود.
پس از میلان، ونیز ثروتمندترین و مقتدرترین دولت در ایتالیا بود، و از لحاظ حسن اداره حتی از میلان نیز سر بود. صنعتگران آن در ساختن اشیای نفیس و گرانبها، که بیشتر جنبة تجملی داشت، معروف بودند. زرادخانة بزرگ شهر شانزده هزار نفر کارگر داشت، و در سه هزار و سیصد کشتی بازرگانی و جنگی آن سی و شش هزار ملوان کار می کردند؛ و در زورقهای پارویی آن انسانهای آزاد- نه چون قرن شانزدهم غلامان- به پاروزنی مشغول بودند. بازرگانان ونیزی همة بازارها را از اورشلیم تا آنتورپ اشغال کرده بودند. آنان با همه دادوستد می کردند و از این نظر مسیحی و مسلمان در نظرشان فرقی نداشت؛ به همین علت، سیل تکفیرهای پاپ برسرشان باریدن گرفت. پترارک، که «به عشق دیدار چیزهای بسیار» از ناپل تا فلاندر را زیرپا نهاده بود، از دیدن کشتیهایی که در دریاچه های ونیز لنگر انداخته بودند دچار شگفتی شد:
کشتیهایی می بینم ... به بزرگی کاخی که در آن زندگی می کنم؛ دکلهایشان از برجهای کاخ من بلندتر است. به کوههایی شناور بر آب مانندند؛ و به مقابله با خطرهایی بیشمار به هر گوشه از دنیا می روند. به انگلستان شراب، به روسیه عسل، به آشور و ارمنستان و ایران و عربستان روغن و زعفران و کتان، و به مصر و یونان چوب حمل می کنند؛ و مملو از کالاهای گوناگونی باز می گردند که از اینجا به سراسر جهان پخش می شود.
سرمایة این تجارت گسترده از وجوهاتی که صرافان جمع آوری و ذخیره می کردند تأمین می شد. این صرافان از آنجا که در برابر میزهای صرافی خویش برنیمکت یا بانکو می نشستند، در قرن چهاردهم بتدریج بانکری یا «بانکدار» خوانده شدند. واحدهای اصلی پول لیره (مخفف لیبرا، پوند)، و دوکات (مشتق از دوکا، دوک، دوج)، سکه ای طلایی به وزن 3.56 گرم، بود. این پول و فلورین فلورانس استوارترین و معتبرترین پولهای جهان مسیحیت به شمار می رفتند.1
زندگی در ونیز هم به اندازة ناپل روزگار جوانی بوکاتچو چهره ای شاد داشت. ونیزیها تعطیلات عمومی و پیروزیهایشان را با مراسم پرشکوهی برگزار می کردند، کشتیهای تفریحی و جنگی خود را رنگ آمیزی و تزیین می کردند، جامه های ابریشمی شرقی می پوشیدند، میزهایشان را با بلورهای فلورانسی می آراستند، و صدای موسیقی را در خانه ها و برآبها طنین انداز می کردند. در 1365، برای انتخاب بهترین نوازندة شهر، مسابقه ای تحت نظر

1. ارزش هر سة این سکه ها تا پیش از سال 1490، در این کتاب بتقریب برابر نیروی خرید 25 دلار کشورهای متحد امریکا در سال 1952، و پس از 1490 معادل 12.50 دلار محاسبه شده است. تورم تدریجی در فاصلة سالهای 1400 و 1580 بهای پولهای رایج ایتالیا را به حدود نصف تقلیل داد.

لورنتسو چلسی، دوج ونیز، و پترارک برگزار شد. در این مسابقه شعرهایی همراه با سازهای گوناگون خوانده شد، دستة بزرگی از همسرایان آوازهایی خواندند، وسرانجام جایزة اول به فرانچسکو لاندینو فلورانسی، آهنگساز نابینای آهنگهای بالاد و مادریگال، تعلق گرفت. لورنتسو ونتسیانو و دیگران، با فرسکوها و قابهای چند لوحی خود، دورة انتقالی از نقاشیهای خشک و بیروح قرون وسطائی را به نقاشیهای دلنشین دورة رنسانس تدارک می دیدند، و از همان زمان نشانه هایی از رنگینگی نقاشی ونیزی را بروز دادند. خانه ها، کاخها، و کلیساها چون مرجانهایی از دریا سربرآوردند. در ونیز دژ و کاخ مستحکم یا خانة محصور به دیوارهای ضخیم محافظ دیده نمی شد، زیرا در این شهر اختلافات شخصی و خانوادگی بزودی جای خود را به نظم و قانون سپرد؛ از این گذشته، تقریباً هر کاخی دراین شهر با خندقی طبیعی محصور بود. طرحهای معماری هنوز گوتیک، اما چنان با ظرافت و زیبایی قرین بودند که گوتیک شمالی هیچ گاه به گرد آن نمی رسید. در همین زمان کلیسای باشکوه سانتا ماریاگلوریوزا ساخته شد، و ساختمان کلیسای سان مارکو به طور گهگاهی ادامه پیدا کرد و سیمای سالخوردة آن با پیکره ها و موزائیکها و آرابسکها، و گنبدهای گوتیکی که برفراز پاره ای از طاقیهای مدور بیزانسی قدیمی بنا شدند، جلوة تازه ای پیداکرد. هرچند میدان سان مارکو هنوز کاملاً در احاطة بناهای معماری درنیامده بود، پترارک تردید داشت که «بتوان در تمام جهان نظیری برای آن یافت.»
همة این زیبایی و جلال که برسطح «کانال بزرگ» انعکاس می یافت، و همة این سازمان منسجم و استوار اقتصادی و دولتی که از یک وجب خاک بر امپراطوری پهناوری از آدریاتیک تا دریای اژه فرمان می راند، در سال 1378، هنگامی که دشمنی دیرینش با جنووا به اوج شدت خود رسید، یکباره در معرض خطر نابودی قرارگرفت. لوچانو دوریا یک ناوگان جنووایی را تا نزدیکی پولا هدایت کرد، در آنجا با ناوگان ونیز، که براثر یک بیماری همه گیر شایع در میان ملوانان ضعیف شده بود، برخورد کرد، و طی یک پیروزی قاطع و درهم شکننده پانزده کشتی جنگی ونیزی را با قریب دوهزار ملوان آن به تصرف درآورد. لوچانو در این جنگ جانش را از دست داد، اما برادرش آمبروجو، که به جای او فرماندهی نیروی دریایی جنووا را به دست گرفته بود، شهر کیودجا، واقع در دماغه ای باریک در بیست و چهار کیلومتری جنوب ونیز، را به تصرف درآورد، با پادوا متحد شد، جلوی حرکت همة کشتیهای ونیزی را گرفت، و به یاری ملوانان جنووایی و سربازان مزدور پادوایی خویشتن را برای حمله به خود ونیز آماده کرد. این شهر مغرور، که آشکارا بیدفاع بود، درخواست صلح کرد؛ اما شرایط جنووا چنان سنگین و موهن بود که «شورای عالی» ونیز تصمیم گرفت از آب شهر وجب به وجب دفاع کند. توانگران اندوخته های پنهان خویش را بیدریغ به خزانة دولت ریختند؛ مردم به تلاشی شبانه روزی دست زدند تا ناوگانی تازه بیارایند؛ دورتادور جزیره ها استحکامات دفاعی شناور برپا شد، و به توپ، که برای نخستین بار در صحنة کارزارهای ایتالیا ظاهر می شد، مجهز

گشت (1379). اما نیروهای جنووایی و پادوایی، که قبلاً راه دریا را به روی ونیز بسته بودند، صفی از لشکریان خود را در طول راههای زمینی منتهی به ونیز نیز گسترانیدند، و راه ورود آذوقه به شهر را بکلی مسدود کردند. در همان حال که عده ای از گرسنگی می مردند، ویتوره پیزانی مشغول تربیت سربازانی برای نیروی دریایی تازه بود. در دسامبر 1379، پیزانی و دوج ونیز، آندرئا کونتارینی، ناوگان بازسازی شدة ونیز را- که مرکب بود از سی و چهار کشتی تک عرشه ای، شصت ناو بزرگ، و چهارصد قایق کوچک- به راه انداختند تا جنوواییها را در کیودجا محاصره کنند. ناوگان جنووا کوچکتر از آن بود که بتواند با نیروی دریایی تازة ونیز مقابله کند. توپهای ونیزی سنگهایی به وزن شصت و هشت کیلو به سوی کشتیها، دژها، و سنگرهای جمعی نیروهای جنووا پرتاب کردند، و بسیاری از سربازان دشمن، از جمله فرماندة آنها پیترو دوریا، را از پای درآوردند. جنوواییها، که دچار گرسنگی شده بودند، برای تخلیة شهر کیودجا، از زنان و کودکان درخواست متارکة جنگ کردند. ونیزیها این تقاضا را پذیرفتند، اما چون جنوواییها پیشنهاد کردند که به ناوگانشان اجازة بازگشت داده شود تا آنها نیز در عوض تسلیم شوند، این بار نوبت ونیز بود که تقاضای تسلیم بدون قید و شرط کند. محاصرة کیودجا شش ماه ادامه یافت؛ سرانجام جنوواییها، که بیماری و مرگ نیروی آنها را تقلیل داده بود، دست از مقاومت برداشتند؛ و ونیزیها با آنان رفتاری انسانی در پیش گرفتند. وقتی آمادئوس ششم، کنت ساووا، پیشنهاد میانجیگری داد، طرفین متخاصم، که هر دو فرسوده شده بودند، به این امر رضایت دادند؛ دوطرف امتیازاتی به یکدیگر دادند، اسیران خود را مبادله کردند، و با هم پیمان صلح بستند (1381).