گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل سوم
.III - لورنتسو باشکوه


لورنتسو اکنون، در مقایسه با ایام جوانی، با اعتدال بیشتری فرمانروایی می کرد. تازه به سن سی سالگی گام نهاده بود، اما در گرمخانة رنسانس مردان بسرعت پخته می شدند. لورنتسو زیبا نبود: بینی پهن و بزرگش لب بالایی او را در برگرفته و سپس به شکل غریبی به جلو خم شده بود؛ رنگ چهره اش تیره بود؛ و ابروان پرپشت و چانة درشتش پرده بر آرامش روح، لطف ادب و فروتنی، نشاط و شوخ طبعی، و حساسیت شاعرانة ذهن او می کشید؛ بلند بالا، چهار شانه، و تنومند بود و بیشتر به یک ورزشکار شبیه بود تا دولتمرد؛ و براستی هم در ورزشهای بدنی بندرت کسی براو پیشی می جست. به فراخور مقام خویش، باوقار بود، اما در محافل خصوصی طوری رفتار می کرد که دوستان فی الفور قدرت و ثروتش را فراموش می کردند. لورنتسو، مثل فرزندش لئودهم، از ظریفترین آثار هنری و ساده ترین مظاهر زیبایی لذت می برد. نزد پولچی بذله گو، نزد پولیتسیانو شاعر، نزد لاندینو ادیب، نزد فیچینو فیلسوف، نزد پیکو رازور، نزد بوتیچلی جمالشناس، نزد سکوارچالوپی موسیقیدان، و در بزمها از جملة شادترین آدمها بود. به فیچینو نوشت: «وقتی آشفتگیهای امور جامعه ذهنم را مغشوش می کند و سرو صدای شارمندان آشوبگر گوشم را می آزارد، چگونه می توانم چنین جنجالی را جز با پناه بردن به آرامش علم تحمل کنم؟»- و منظور او از علم، آموزش معرفت و دانش در همة اشکال آن بوده است.
اخلاق لورنتسو به اندازة ذهن و دانشش ممتاز نبود. مثل بسیاری از معاصران خویش نمی گذاشت ایمان دینی او را از خوشیهای زندگی باز دارد. با صداقتی آشکار سرودهای مذهبی پارسایانه ای نوشت، اما بدون دلیل آشکاری آن را رها کرد و به سرودن شعرهایی در ستایش عشق شهوانی پرداخت. به نظر می رسد هرگز حسرت چیزی جز خوشیهای از دست رفته را نداشته است. از آنجا که از روی بیمیلی و فقط به دلایل سیاسی با زنش ازدواج کرده بود و به این زن علاقه ای نداشت و فقط احترامش می کرد، خویشتن را، چنانکه رسم زمانش بود، با زنان دیگر سرگرم می ساخت. اما این مسئله که فرزند نامشروعی نداشت از وجوه امتیازش به شمار می آمد. درستکاری او در امور مالی و انتفاعی همچنان مورد بحث و تردید است. در آزاد-

اندیشی او کسی تردید ندارد؛ در این مورد دست کمی از کوزیمو نداشت. تا هدیة کسی را با هدیة ارزنده تری پاداش نمی داد، آرام نمی گرفت، در موارد متعدد، هزینة کارهای دینی را می پرداخت؛ به هنرمندان، دانشوران، و شاعران بیشماری کمک مالی می کرد؛ و پولهای هنگفتی به دولت وام می داد. پس از توطئة پاتتسی، دریافت که به علت وجوهی که صرف امور عمومی و خصوصی کرده، تجارتخانه اش از عهدة تعهداتش برنمی آید؛ از این روی یک شورای دولتی تصویب کرد که همة وامهای او از خزانة دولت پرداخت شود (1480). معلوم نیست این تصمیم پاداش منصفانه ای درقبال خدمات او و پولهایی بوده است که برای مقاصد عمومی صرف کرده یا خود اختلاس آشکاری بیش نبوده است. این حقیقت که اقدام شورا، علی رغم علنی بودنش، به محبوبیت لورنتسو لطمه ای نزد مؤید صحت برداشت متساهلانة نخست است. به سبب آزاداندیشی و نیز ثروت و خانه و زندگی پرتجملش بود که مردم او را ایل مانییفیکو (باشکوه) می نامیدند.
فعالیتهای فرهنگی وی تا حدودی موجب غفلتش از امور گستردة تجارتخانه اش شد. نمایندگان او از گرفتاریهایش سوءاستفاده کردند و به ولخرجی و حسابسازی پرداختند. لورنتسو دارایی خانوادگی را بدین طریق نجات داد که آن را اندک اندک از تجارت خارج کرد و در املاک شهری و کشتزارهای وسیع سرمایه گذاری کرد. از نظارت شخصی بر کشتزارها و باغهای خود لذت می برد، و به همان اندازه که با فلسفه آشنایی داشت، کودهای کشاورزی را نیز می شناخت. کشتزارهای او نزدیک ویلاهایش در کاردجی و پودجو آکایانو، از آنجا که با شیوه های علمی آبیاری و کودرسانی می شدند، مزارع نمونة اقتصاد کشاورزی به شمار می آمدند.
در دوران فرمانروایی او زندگی اقتصادی فلورانس رونق گرفت. نرخ بهره تا میزان پنج درصد کاهش یافت، و امور بازرگانی با سرمایه های سهل الوصول تا اواخر عمر لورنتسو، که انگلستان در کار صادرات منسوجات به صورت رقیب مزاحمی درآمد، همچنان شکوفا ماند. آنچه بیش از هر عاملی در پیشرفت اقتصاد فلورانس مؤثر افتاد خط مشی صلح طلبانه و توازن قوا بود که او در دومین دهة فرمانروایی خویش در ایتالیا برقرار کرد. برای بیرون راندن ترکها از ایتالیا، فلورانس به حکومتهای دیگر ایتالیا پیوست؛ و چون این مقصود حاصل آمد، لورنتسو، فرانته پادشاه ناپل و گالئاتتسو سفورتسا پادشاه میلان را ترغیب کرد که با فلورانس پیمان دفاع متقابل ببندند، و چون پاپ اینوکنتیوس هشتم نیز به این اتحادیه پیوست، بیشتر حکومتهای کوچکتر نیز به آن ملحق شدند. ونیز در این اتحادیه شرکت نجست، اما از ترس متحدین رفتار سازشکارانه ای در پیش گرفت. به این طریق، جز در وقفه هایی کوتاه مدت، ایتالیا تا پایان عمر لورنتسو از صلح و آرامش برخوردار شد. در این ضمن، لورنتسو همة تدابیر و نفوذ خویش را به کار بست تا از دولتهای ضعیف در برابر دولتهای نیرومند حمایت کند، نزاعهای میان دولتها را فرونشاند و علایقشان را با هم سازش دهد، و هرگونه احتمال آشوبی را در نطفه

خفه کند. در آن دهة خوش (1480- 1490) فلورانس در سیاست، ادبیات، و هنر به اوج افتخار خود رسید.
لورنتسو امور داخلی فلورانس را از طریق کونسیگلیو دی ستانتا (شورای حکومتی) اداره می کرد. به موجب قانون اساسی سال 1480، ترکیب این «شورای هفتاد نفره» به صورت زیر بود: سی عضو توسط شورای شهر همان سال برگزیده شدند، و چهل عضو دیگر را این سی نفر انتخاب کردند. عضویت در این شورا مادام العمر بود، و در صورت فوت عضوی، شورا با اخذ رأی جانشینی برای او برمی گزید. طبق این مقررات، شورای شهر و گونفالونیر فقط به عنوان نمایندگان اجرایی این شورا اختیاراتی داشتند. پارلامنتوهای مردمی و انتخابات لغو شدند. مخالفت دشوار بود، زیرا لورنتسو جاسوسانی گماشته بود که مراقب باشند، و عواملی داشت تا مخالفان را از نظر مالی به زحمت بیندازند. دسته بندیهای قدیمی از بین رفت؛ جنایت سردر لاک فرو برد؛ نظم برقرار شد و آزادی زوال یافت. یکی از افراد آن عصر نوشته است: «در اینجا نه از دزدی خبری هست، نه از سرقتهای شبانه، و نه از آدمکشی، هر شخصی چه به هنگام روز و چه به هنگام شب می تواند در پناه امنیت کامل به امور دادوستد خود بپردازد.» گویتچاردینی گفته است: «اگر بنا بود فلورانس حاکم مستبدی داشته باشد، بهتر و زیبنده تر از او کسی را نمی یافت.» بازرگانان رونق اقتصادی شهر را بر آزادی سیاسی ترجیح می دادند؛ طبقة پرولتاریا سرگرم کارهای عمومی گسترده بود و، تا زمانی که لورنتسو برای آنان نان و سرگرمی تهیه می دید، به دیکتاتوری با دیدة اغماض می نگریست. جشنهای نظامی ثروتمندان را می فریفت، مسابقه های اسبدوانی بورژوازی را به هیجان می آورد، و نمایشهای خیابانی مردم را سرگرم می کرد.
در فلورانس رسم براین بود که مردم در روزهای کارناوال با نقابهای نشاط آور یا هراس انگیز، در حالی که سرودهای هجایی یا عشقی می خواندند، در خیابانها رژه روند و تختهای روان رنگین و آراسته به گل، که نمودار شخصیتها و وقایع اساطیری یا تاریخی بودند، به راه اندازند. لورنتسو از این مراسم لذت می برد، اما به بینظمی و جنجال آفرینی آن بدگمان بود؛ پس تصمیم گرفت با دولتی کردن مراسم نظم و نسقی به آن بدهد و مهارش را در دست بگیرد. در زمان فرمانروایی او، نمایشهای خیابانی عامترین ویژگی زندگی مردم فلورانس شدند. لورنتسو برجسته ترین هنرمندان فلورانس را مأمور طراحی و رنگ آمیزی کالسکه ها، درفشها، و لباسهای بالماسکه کرد. خود او و دوستانش اشعار عاشقانه ای می سرودند که از درون کالسکه ها خوانده می شدند و نمودار بی بند و باری اخلاقی کارناوال بودند. معروفترین نمایش خیابانی لورنتسو «پیروزی باکخوس» بود که در آن تختهای روان حامل دختران زیبا و صفوف جوانان آراسته به لباسهای فاخر، سوار بر اسبهای سرکش و مغرور، از روی پل وکیو عبور می کردند و به میدان پهناور مقابل کلیسای جامع می رسیدند، و سرودی را که خود لورنتسو

ساخته بود و تناسب چندانی با کلیسا نداشت، همراه با نواهای سنج وعود، با صداهایی هماهنگ می خواندند:
1. جوانی خوش است و تهی از اندوه،
اما ساعت به ساعت درگذر است.
ای پسران و دختران امروز را بشادی بگذرانید؛
چرا که از فردا خبر ندارید.
2. این باکخوس و این آریادنة بشاش
دلدادگان واقعی هستند!
آنها به رغم زمانة گذران
از یکدیگر لذت تازه بر می گیرند؛
3. اینها با پریان و همة همراهانشان
به شادمانی جاودانه ادامه می دهند.
ای پسران و دختران، امروز را بشادی بگذرانید؛
چرا که از فردا خبر ندارید ... ...
4. ای بانوان و جوانان شاد و عاشق!
زنده باد باکخوس، زنده باد کامروایی!
برقصید و بازی کنید، ترانه ها را به آواز بخوانید؛
بگذارید عشق شیرین سینه هایتان را به آتش بکشد.
5. در آینده هرچه می خواهد پیش آید،
ای پسران و دختران، امروز را بشادی بگذرانید؛
چرا که از فردا خبر ندارید.
این گونه شعرها و نمایشها تا حدی این اتهام را تقویت می کنند که لورنتسو اخلاق جوانان فلورانس را به فساد کشاند. احتمالا بدون لورنتسو هم «فساد» رواج می گرفت؛ ونیز، فرارا، و میلان هم از نظر اخلاقیات بهتر از فلورانس نبودند. اخلاقیات در فلورانس تحت فرمانروایی بانکداران مدیچی بهتر از اخلاقیات در رم دوران بعدی و تحت فرمانروایی پاپهای مدیچی بود.
حساسیتهای جمالشناختی لورنتسو نسبت به معتقدات اخلاقیش بسیار تندتر بودند. شعر یکی از مهمترین دلبستگیهای او بود، سروده هایش با بهترین اشعار آن زمانه برابری می کردند. در آن هنگام که پولیتسیانو، تنها شاعری که بر او برتری داشت، هنوز در سرودن اشعار خود به زبان ایتالیایی یا لاتینی مردد بود، اشعار لورنتسو زبان محلی ایتالیایی را، که توسط دانته رواج گرفته و توسط اومانیستها به فراموشی سپرده شده بود، باردیگر به سطح والای ادبی

رسانید. لورنتسو غزلهای پترارک را بر شعرهای عاشقانة ادبیات کلاسیک لاتین ترجیح می داد، هرچند می توانست براحتی آنها را به زبان لاتینی بخواند؛ خود او نیز چندین بار غزلهایی سرود که از لحاظ زیبایی از غزلهای کتاب نغمه ها، اثر پترارک، چیزی کم نداشت. اما عشق شاعرانه را چندان جدی تلقی نمی کرد. او با صمیمیت بیشتری دربارة مناظر روستاها، که عضلات تنش را ورزیده و روحش را آرام می کرد، شعر می سرود، و بهترین اشعارش در وصف جنگلها و جویبارها، درختها و گلها، گله ها و چوپانها، و زندگی روستایی است. گاهی قطعات طنزآمیزی می سرود که زبان سادة روستایی را به صورت نظمی پرنشاط تعالی می بخشید؛ گاهی فارسهایی هجایی به بیپروایی نوشته های رابله می نوشت، و گاه برای فرزندان خویش نمایشنامه هایی مذهبی تهیه می کرد و سرودهای مذهبی می ساخت که جسته گریخته آثاری از پارسایی صادقانه در آنها به چشم می خورد. اما مشخصترین شعرهایش «ترانه های کارناوال» بود که خود آنها را برای خواندن در جشنواره ها می نوشت و در آن مشروعیت لذتجویی و ناپسند بودن محافظه کاری از روی حجب و حیا را بیان می کرد. هیچ چیز نمی تواند وضع اخلاقی و رفتارهای اجتماعی، پیچیدگیها و گونه گونیهای رنسانس ایتالیا را بهتر از چهرة مهمترین شخصیت حاکم بر دولت تصویر کند، شخصیتی که ثروت هنگفتی را اداره می کرد، در تورنواها یا جشنهای نظامی نیزه بازی می کرد، اشعار عالی می سرود، با نظر تیز و عادلانه از هنرمندان و نویسندگان حمایت می کرد، براحتی با دانشمندان و فیلسوفان و دهقانان و بازیگران درمی آمیخت، در نمایشها رژه می رفت، سرودهای هجایی می خواند، اشعار دینی لطیف می ساخت، با معشوقه ها کلنجار می رفت، پاپ می آفرید، و به عنوان بزرگترین و اصیلترین ایتالیایی عصر خویش در سرتاسر اروپا مورد احترام بود.