گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل ششم
.فصل ششم :میلان


I - سابقة تاریخی

هرگاه ما بررسی خود را روی فلورانس، ونیز، و رم متمرکز سازیم، حق مطلب را دربارة رنسانس ادا نکرده ایم، زیرا رنسانس از برکت لودوویکو و لئوناردو مدت ده سال در میلان درخشانتر بود تا در فلورانس. در رنسانس آزادی و بزرگداشت زن به بهترین وجه در وجود ایزابلا د/ استه در مانتوا تجسم یافت. کوردجو، پروجینو، وسینیورلی بترتیب مایة عظمت پارما، پروجا، و اورویتو شدند. ادبیات رنسانس به واسطة آریوستو در فرارا، و پرورش رسوم و آداب آن در اوربینو، در زمان کاستیلیونه به اوج اعتلا رسید. رنسانس نوعی هنر سفالگری در فائنتسا، و نیز سبک خاص معماری پالادیو را در ویچنتسا پرورش داد. کسانی چون پینتوریکیو، ساستا، و سودوما موجب احیای سینا شدند و ناپل را به صورت مهد و نمونة زندگی خوش و شعر توصیفی درآوردند. ما باید سرزمین بیهمتای ایتالیا را از پیمونته گرفته تا سیسیل آهسته در نوردیم و بگذاریم نواهای مختلف شهرهای آن با آوای مختلط رنسانس درآمیزند.
زندگی اقتصادی ایالات ایتالیا در قرن پانزدهم همان اندازه متنوع بود که اقلیم، لهجه، جامة مردم آنها. شمال ایتالیا، یعنی ناحیة بالای فلورانس، گاه زمستانهای سخت داشت، بدان گونه که رود پوگاه در سراسر طول خود یخ می بست؛ مع هذا، منطقة ساحلی اطراف جنووا، که در پناه آلپهای لیگوریایی قرار گرفته بود، تقریباً همواره هوای ملایم داشت. هوای ونیز گهگاه ابری و مه آلود بود و باران کاخها، برجها، و کوچه های آن را تر می کرد؛ رم آفتابی بود، اما هوای عفن و کسل کننده ای داشت؛ ناپل بهشت آسا بود. شهرها و روستاهایشان گاه وبیگاه دستخوش چنان زلزله ها، سیلها، خشکسالیها، طوفانها، قحطیها، طاعونها، و جنگهایی می شدند که، به دلخواه مالتوس، 1

1. تامس رابرت مالتوس، اقتصاددان انگلیسی، می گفت که چون نرخ افزایش طبیعی نسل بشر از نرخ افزایش تولید مواد غذایی بیشتر است، لذا باید جنگ، قحطی، بیماری، و غیره از افزایش سریع نفوس جلوگیری کنند. ـ م.

گویی طبق نقشة معینی برای پیشگیری از کثرت نفوس رخ می نمایند. در شهرهای کوچک صنایع دستی کهن به فقیران نانی می رساند و مایة عیش و نوش توانگران را فراهم می ساخت. فقط صنعت نساجی به مرحلة کارخانه ای و سرمایه داری رسیده بود؛ یک کارخانة حریربافی در بولونیا با اولیای شهر قراردادی بسته بود که «کار چهارهزار بافندة زن را انجام دهد.» سوداگران کوچک، بازرگانان واردکننده و صادرکننده، معلمان، قاضیان، پزشکان، مدیران و سیاستمداران طبقة نسبتاً مرفهی را تشکیل می دادند؛ گروهی از روحانیان ثروتمند و دنیادار به دربارها و خیابانها رنگ و بویی می بخشیدند؛ و راهبان و فرایارها با رخسارهای غمگین یا شادمان هر سو پرسه می زدند و صدقه می طلبیدند. اشراف صاحب زمین یا سرمایه غالباً در شهر و بعضی اوقات در ویلاهای خارج شهر زندگی می کردند. در بالاترین طبقه یک بانکدار، کوندوتیره، مارکزه، دوکا، دوج، یا شاه، با زن یا معشوقة خود محفل یا درباری داشت که انباشته از اشیای تجملی و مزین به آثار هنری بود. در روستاها دهقانان به کشت زمینهای کوچک خود یا املاک اربابی مشغول بودند، و چنان به فقر خو گرفته بودند که بندرت احساس عسرت می کردند.
برده داری به مقیاس کوچک، بیشتر برای خدمات خانگی، نزد اغنیا رواج داشت. بردگان گهگاه برای تقویت نیروی کار دهقانان آزاد در املاک وسیع، مخصوصاً در سیسیل و در نقاط مختلف حتی در شمال ایتالیا، به کار گرفته می شدند. از قرن چهاردهم به بعد تجارت برده وسعت یافت؛ تجار ونیزی و جنووایی از بالکان، جنوب روسیه، و کشورهای اسلامی برده وارد می کردند. در دربارهای ایتالیا بردگان مور نشانة تعین و تجمل بودند. فردیناند کاتولیک در1488 صد بردة مور برای پاپ اینوکنتیوس هشتم هدیه فرستاد؛ پاپ آن را به منزلة عطیه ای به کاردینالها و دوستان خود بخشید. در1501، پس از تسخیر کاپوا، بسیاری از زنان کاپوایی را در رم به عنوان برده فروختند. اما حقایق پراکنده ای که ذکر شد بیشتر مبین اخلاق و آداب دوران رنسانس است تا وضع اقتصادی آن؛ برده داری ندرتاً نقش مهمی در تولید و حمل ونقل کالا ایفا می کرده است.
حمل ونقل به طور عمده با قاطر یا گردونه، یا از طریق رودخانه، ترعه، یا دریا صورت می گرفت. اشخاص متعین با اسب یا کالسکة اسبی مسافرت می کردند. سرعت حرکت نسبتاً بد نبود، اما سفر رنج بسیار داشت؛ از پروجا تا اوربینو- صدوسه کیلومتر- دو روز راه بود و مسافر برای طی آن می بایست ستون فقراتی محکم داشته باشد؛ یک کشتی ممکن بود از بارسلون تا جنووا چهارده روز در راه باشد. مهمانسراها متعدد، پرهیاهو، کثیف، و ناراحت بودند. یکی از آنها که در پادوا بود دویست مسافر و دویست اسب را می توانست در خود جای دهد. راهها بد و خطرناک بودند. خیابانهای عمدة شهرها با تخته سنگ مفروش بودند، اما در شب ندرتاً وسیلة روشنایی داشتند. آب خوب از کوهها تأمین می شد، اما کمتر به خانه ها می رسید؛ معمولاً در آبنماهای فواره داری می ریخت که طرحی زیبا داشتند. زنان ساده و مردان بیکار در کنار

آنها می نشستند و با لذت بردن از خنکی آب به نشر اخبار می پرداختند.
کشور-شهرهایی که شبه جزیرة ایتالیا را به قسمتهایی چند تقسیم می کردند- مانند فلورانس، سینا، و ونیز- تحت حکومت اولیگارشیهای بازرگانی و اکثر در انقیاد «جباران» کم و بیش مقتدری بودند که برحکومتهای جمهوری یا جامعه ای فاسد فایق آمده بودند. (فساد این حکومتها ناشی از استثمار طبقاتی و خشونت سیاسی بود.) از میان رقیبان نیرومند یک تن- که تقریباً همیشه از خانواده های پست بود- برمی خاست، حریفان را منکوب یا معدوم یا اجیر می کرد، و خود فرمانروای مطلق می شد. در برخی موارد این یک تن قدرت را به وارث خود منتقل می ساخت. بدین گونه، خاندان ویسکونتی یا سفورتسا در میلان، سکالیژر در ورونا، کارارا در پادوا، گونتساگا در مانتوا، و استه در فرارا حکومت کردند. این مردان چون مانع بروز فعالیتهای فرقه ای می شدند و زندگی و مایملک مردم را در داخل شهر و در حدود هوسهای خود از تجاوز و دستبرد مصون می داشتند، از محبوبیت متزلزلی برخوردار بودند. طبقات پایینتر این جباران را به منزلة آخرین پناه از خودکامگی قویدستان می پذیرفتند. و دهقانان نیز به این جهت به سلطة جباران تن در می دادند که حکومتهای جامعه ای از آنان محافظت نمی کردند، عدالت را دربارة آنان مجری نمی داشتند، و آزادی را از آنان سلب می کردند.
جباران ظالم بودند، زیرا تأمین نداشتند. چون حکومتشان متکی به سابقة مشروعی نبود و هرلحظه بیم کشتن آنان یا شورشی علیه آنان می رفت، خود را تحت حفاظت پاسداران قرار می دادند، همواره از مسموم بودن خوراک و نوشابة خود می ترسیدند، و به امید مرگ طبیعی روزگار می گذراندند. در چندین ده سال آغاز حکومت خود با حیله، رشوه خواری، کشتن بی سروصدای مخالفان، و به کار بستن تمام ریزه کاریهای سیاست ماکیاولی- پیش از آنکه ماکیاول بدنیا آید- فرمانروایی کردند؛ پس از سال 1450، گذشت زمان موقع آنان را محکم ساخت و آنان نیز خود را به اتخاذ روشهای ملایمتری در حکومت قانع ساختند. از انتقاد و مخالفت جلوگیری می کردند و جاسوسان بیشمار بر مردم می گماشتند. با تجمل زندگی می کردند و فر و شکوهی شگرف داشتند. مع هذا، بردباری و احترام مردم را به خویش جلب می کردند، و حتی در فرارا و اوربینو توانستند با اصلاح وضع اداری، اجرای عدالت- البته هنگامی که منافع خودشان درخطر نبود- یاری به مردم در قحطی و سایر مصایب، تخفیف بیکاری با ایجاد کارهای عمرانی، ساختن کلیساها و صومعه ها، زیباکردن شهرها، و معاضدت با دانشمندان و شاعران و هنرمندانی که سیاستشان را یاوری می کردند و نامشان را جاودان می ساختند، صمیمیت اتباع خود را برای خویشتن تأمین کنند.
غالباً به جنگهای کوچک دست می زدند تا بدان وسیله بتوانند با توسعة مرزهای خویش امنیت بیشتری برای خود فراهم کنند، و مخصوصاً اشتیاق فراوانی به تصرف اراضی پرسود داشتند. مردم خود را به جنگ نمی فرستادند، زیرا در آن صورت مجبور بودند آنان را مسلح

سازند، و این امر کارشان را به افلاس می کشاند. به جای این کار، سربازان مزدور اجیر می کردند و مزد آنان را از عواید فتح، فدیه، و اموال مصادره و غارت شده می پرداختند. ماجراجویان متهور، غالباً با سربازان گرسنة سرزمین خود، از ورای کوههای آلپ به سوی آنان می شتافتند و خدمات خود را به هرکس که پاداش بهتری می داد می فروختند، و چون چنین بود، غالباً برحسب مبلغ مزد، مخدوم خویش را عوض می کردند. خیاطی از اسکس، که او را در انگلستان به نام سرجان هاکوود و در ایتالیا به اسم آکوتو، می شناختند، با مکر و تزویر خاص هم به سود فلورانس جنگید، و هم به زیان آن؛ صدها فلورین پول گرد آورد، در 1394 چون کشاورز متعینی مرد، و با احترام در سانتا ماریا دل فیوره به خاک سپرده شد.
جبار مخارج تعلیم و تربیت را نیز مانند هزینة جنگ تأمین می کرد؛ مدرسه و کتابخانه می ساخت و مخارج دانشکده ها و دانشگاهها را می پرداخت. هرشهر کوچک در ایتالیا مدرسه ای داشت که معمولا از طرف کلیسا تأسیس شده بود؛ هر شهر بزرگ دارای یک دانشگاه بود. تحت تعلیم اومانیستها، دانشگاهها، و دربارها ذوق و آداب عمومی بهبود می یافت و هنردوستی و هنرسنجی تقویت می شد؛ هر مرکز تربیتی هنرمندانی از خود، و سبک معماری مخصوص به خود داشت. شوق زندگی برای طبقات تحصیلکرده در سراسر ایتالیا افزون می شد؛ رسوم نسبتاً تنقیح می شدند، و در عین حال انگیزه های شخصی به نحو بیسابقه ای آزاد می ماند. از زمان آوگوستوس تا آن هنگام، نبوغ به آن اندازه طرفدار نیافته، مجال رشد پیدا نکرده، و از آزادی بهره مند نشده بود.