گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل یازدهم
.فصل یازدهم :ونیز و قلمرو آن - 1378-1534


I – پادوا

پادوا در دیکتاتوری خاندان کارارا قدرت بزرگی در ایتالیا محسوب می شد؛ با ونیز رقابت و آن را تهدید می کرد. در 1378 پادوا در کوشش برای منقاد ساختن آن جمهوری جزیره ای (ونیز) با جنووا متحد شد. در 1380 ونیز، که به واسطة جنگ با جنووا از پا درآمده بود، شهر ترویزو را به دوک اتریش تسلیم کرد. این شهر در یک موضع سوق الجیشی در شمال قرار گرفته است. در 1383 فرانچسکو دا کارارای اول ترویزو را از اتریش خرید؛ کمی بعد کوشید تا ویچنتسا، اودینه، و فریولی را تصرف کند. اگر او در این کار موفق می شد، بر راههایی که از ونیز به معادن آهن آن در آگوردو منتهی می شدند، و همچنین بر راههای تجارت ونیز با آلمان مسلط می شد؛ به عبارت دیگر پادوا بر منافع حیاتی صنعت و بازرگانی ونیز دست می یافت. ونیز در نتیجة مهارت دولتمردان خود نجات یافت. اینان جان گالئاتتسو ویسکونتی را ترغیب کردند که، در جنگ برضد پادوا، متحد شود؛ جان، درحالی که بدون شک با بی اعتمادی به ونیز می نگریست، برای توسعة مرزهای خود به جانب شرق، با چشمپوشی ونیز، از فرصت استفاده کرد. فرانچسکو دا کارارای اول شکست خورد و استعفا داد (1389) و فرزندش، که همنام او بود، در 1399 معاهدة منعقد شده در سال 1338 را تجدید کرد. به موجب این معاهده، پادوا می بایست تابع ونیز باشد. وقتی فرانچسکو دا کارارای دوم کشمکش را از سر گرفت و به ورونا و ویچنتسا حمله کرد، ونیز به او اعلان جنگ داد، او را با پسرانش دستگیر و اعدام کرد، و به موجب رأی مجلس سنا پادوا را به فرمانروایی مستقیم ونیز درآورد (1405). شهر فرسودة پادوا تجملات یک استثمار کنندة محلی را ترک کرد، تحت حکومت یک دولت اجنبی اما صالح سعادتمند شد، و تبدیل به مرکز فرهنگی قلمرو ونیز گردید. از تمام اقطار کشورهای مسیحی لاتینی دانشجویانی به دانشگاه مشهور آن آمدند – از جمله کسانی مانند پیکو دلا میراندولا،

آریوستو، بمبو، گویتچاردینی، تاسو، گالیلئو، گوستاو واسا، و یان سوبیسکی – که دو نفر اخیر بعداً بترتیب پادشاه سوئد و لهستان شدند. ... کرسی زبان یونانی در 1463 تأسیس و شانزده سال پیش از آنکه دمتریوس خالکوندولس به فلورانس برود، به او واگذار شد. یک قرن بعد، شکسپیر هنوز می توانست از «پادوای زیبا، مهد هنر» سخن گوید.
یکی از مردان پادوا خود یک موسسة فرهنگی محسوب می شد. این شخص، که نخست خیاطی آموخت، فرانچسکو سکوارچونه نام داشت. وی عشقی سرشار به هنر کلاسیک پیدا کرد، در ایتالیا و یونان بسیار سفر کرد، از مجسمه سازی و معماری یونان تقلید یا طرحهایی به سبک آنها تهیه نمود، مدالها و سکه ها و پیکره های باستانی را گردآورد، و با یکی از بهترین مجموعه های کلاسیک آن زمان به پادوا بازگشت. هنرستانی تأسیس کرد، کلکسیون خود را در آن گذاشت، و دو دستور عمده به هنرجویانش داد: یک تحصیل هنرباستانی، و دیگر کسب علم جدید ژرفانمایی. معدودی از 137 هنرمندی که او پرورش داد در پادوا ماندند، زیرا بیشتر آنان از خارج آمده بودند. اما در عوض جوتو از فلورانس آمد تا فرسکوهای آرنا را نقاشی کند؛ آلتیکیرو از ورونا آمد (حد 1376) تا نمازخانه ای را در کلیسای سانت آنتونیوتزیین کند؛ و دوناتلو یادگارهایی در کلیسای جامع و میدان آن از خود باقی گذاشت. بارتولومئو بلانو، یکی از شاگردان دوناتلو، دو مجسمة زیبای زن در همان کلیسا برای نمازخانة گاتاملاتا باقی گذاشت. پیترو لومباردوی ونیزی پیکرة زیبایی از پسر کوندوتیره و آرامگاه مجللی برای آنتونیو روزلی ساخت. آندرئا بریوسکو ـ «ریتچو» ـ و آنتونیو و تولیو لومباردو برای نمازخانة گاتاملاتا چند نقش برجستة عالی از مرمر ساختند؛ و ریتچو در همان کلیسا جایگاهی برای گروه همسرایان ساخت که از حیث عظمت در سراسر ایتالیا بی نظیر است. با آلساندرو لئوپاردی ونیزی و آندرئا مورونة برگامویی در طرح کلیسای ناتمام سانتا جوستینا (سال اتمام، 1502) شرکت کرد. این کلیسا نمونة اصیل و کاملی است از سبک معماری رنسانس.
از پادوا و ورونا بود که یاکوپو بلینی و آنتونیو پیزانلو بذر آن مکتب نقاشی ونیزی را آوردند که به وسیلة آن ونیز به تمام دنیا معرفی شد.