گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل چهاردهم
.III – پیروزی پاپ: 1418-1447


مارتینوس پنجم، گرچه خود یک نفر رمی بود، نتوانست فوراً به رم برود، زیرا راهها در دست سرکرده ای به نام براتچودا مونتونه بود. از این رو مارتینوس صلاح در آن دانست که در ژنو بماند، بعد مدتی در مانتوا و سپس فلورانس توقف کند. وقتی سرانجام به رم رسید (1420)، از وضع شهر و ویرانی بناها و خرابی اخلاق مردم آن متحیر شد. پایتخت مسیحیت به یکی از عقب افتاده ترین شهرهای اروپا تبدیل شده بود.
اگر مارتینوس با انتصاب کسان خود به مشاغل مهم و پر درآمد، مطابق معمول، از مقام خود سوء استفاده کرد، محتملاً برای آن بود که خانوادة خود را تقویت کند تا در واتیکان از امنیت مادی برخوردار باشد. او خود ارتشی نداشت، اما نیروهای ناپل، فلورانس، ونیز، و میلان ایالات پاپی را از هر سو در فشار گذاԘʙǠبودند. بیشتر ایالات پاپی بار دیگر به دست دیکتاتورهای کوچکی افتاده بودند که گرچه خود را نایب پاپ می خواندند، عملاً در دوران شقاق پاپی قدرت شاهی به هم زده بودند. در لومباردی قرنها بود که روحانیان محلی رویة

خصمانه ای نسبت به اسقفان رم اعلام می کردند. در آن سوی آلپ مسیحیت نامنظمی وجود داشت که قسمت اعظم احترام خود را نسبت به دستگاه پاپ از دست دادǠبود و حمایت مالی را از آن دریغ می کرد.
مارتینوس با شجاعت و کامیابی با این مشکلات مقابله کرد. گرچه وارث یک خزانة تقریباً خالی بود، وجوهی برای تجدید بنای قسمتی از پایتخت تخصیص داد. اقدامات مقتدرانه اش راهزنان را از جاده های رم طرد کرد، یک دژ آنان را درمونته لیپو ویران ساخت، و سران آن را سر برید. نظم را در رم برقرار ساخت و قانون اجتماعی آن را تدوین کرد. یکی از نخستین اومانیستها را به منشیگری خود منصوب داشت. جنتیله دا فابریانو، آنتونیو پیزانلو و مازاتچو را برای تهیة فرسکوهایی در کلیساهای سانتا ماریا مادجوره و سان جووانی لاتران استخدام کرد. مردان باخرد و با شخصیت را، مانند جولیانو چزارینی، لویی آلمانی، دومنیکو کاپرانیکا، و پرسپرو کولونا را برای عضویت کالج کاردینالها نامزد کرد. دربار پاپ را تجدید سازمان داد و کارهای آن را منظم کرد، اما برای تأمین مخارج آن راهی جز فروختن مشاغل و خدمات نیافت. کلیسا به مدت یک قرن بدون اصلاحات برپا مانده بود، اما بدون پول حتی یک هفته هم نمی توانست به حیات خود ادامه دهد؛ لاجرم مارتینوس پول را ضروریتر از اصلاحات دانست. متعاقب صدور فرمان «فرکونس» شورای کنستانس، مجمعی را فراخواند تا در سال 1423 در پاویا انجمن کند. عدة بسیار کمی از اعضای این مجمع حاضر شدند؛ طاعون مجبورشان کرد که به سینا بروند. وقتی که مجمع خواست اختیارات مطلق را در دست بگیرد، مارتینوس فرمان انحلال آن را داد و اسقفان، که می ترسیدند شغل خود را از دست بدهند، اطاعت کردند. به منظور تسکین روح اصلاحات، مارتینوس در 1425 توقیعی صادر کرد که در آن بتفصیل دربارة تغییرات پسندیده ای در روش و بودجة دربار پاپ بحث شده بود؛ اما در اجرای آن هزار مانع و ایراد پیش آمد و پیشنهادهای مندرج در آن اندکی بعد فراموش شد. در 1430 یکی از فرستادگان آلمانی به رم نامه ای برای فرمانروای خود فرستاد که تقریباً به منزلة ناقوس اصلاحات بود:
آز در دربار رم به شدت حکفرماست ... هرروز برای پول درآوردن از آلمان، به عنوان حقوق کلیسا، نیرنگ تازه ای ساز می شود. از این رو سروصدای زیاد ... و ناراحتی بسیار برخاسته است؛ ... همچنین دربارة دستگاه پاپ پرسشهایی پیش خواهد آمد در غیر این صورت سرانجام اطاعت بکلی از میان خواهد رفت تا مردم از این توقعات شرم آور ایتالیاییها نجات یابند؛ و این شق اخیر به گمان من برای بسیاری از کشورها قابل قبول خواهد بود.
جانشین مارتینوس با مسایل بسیاری روبه رو شد که از یک راهب مؤمن فرقة فرانسیسیان، که دستگاهش برای سیاستمداری نامناسب بود، به جا مانده بود. دستگاه پاپ بیشتر جنبة حکومتی داشت تا مذهبی؛ پاپها می بایست همواره سیاستمدار و گاهی جنگجو باشند و ندرتاً می توانستند قدیس باشند؛ ائوگنیوس چهارم گاهی قدیسی خود رأی و عبوس بود و نقرسی که همواره

دستهایش را دردناک می ساخت به مشکلات بیحد او می افزود و او را بیحوصله و گریزان از اجتماع می کرد. با این حال، همچون مرتاضی می زیست، بسیار کم می خورد، چیزی جز آب نمی آشامید، کم می خوابید، با جدیت کار می کرد، وظایف مذهبی خود را وجداناً انجام می داد، به دشمنانش کینه نمی ورزید، زود برخطاکاران می بخشود، مال را با سخاوت می بخشید، هیچ چیز برای خود نگاه نمی داشت، و چندان با حیا بود که در مجالس کمتر چشم از زمین برمی داشت. مع هذا کمتر پاپی به قدر او برای خود دشمن تراشید.
نخستین دشمنان وی کاردینالهایی بودند که او را انتخاب کرده بودند. اینان در ازای رأیی که به او داده بودند، و برای حفظ خود از یک حکومت فردی مانند حکومت مارتینوس، او را وادار ساخته بودند سندی به نام «کاپیتولا» امضا کند. در این سند وعده داده شده بود که به آنان آزادی بیان، امنیت شغلی، و استفاده از نصف عایدات داده شود و در کلیة امور مهم با آنان مشورت به عمل آید. این «کاپیتولاسیونها» سابقه ای ایجاد کردند که مرتباً در انتخابات پاپ در دورة رنسانس تعقیب می شد. به علاوه ائوگنیوس دشمنان نیرومندی از افراد خاندان کولونا برای خود به وجود آورد. چون معتقد بود که مارتینوس به میزان فزون از حدی املاک کلیسا را به آن خاندان منتقل کرده است، فرمان داد تا قطعات زیادی از آن زمینها را به کلیسا بازگردانند، و منشی سابق مارتینوس را، برای به دست آوردن اطلاعاتی دربارة انتقال آن اراضی، در زیر شکنجه کشت. سران خانوادة کولونا به جنگ با پاپ برخاستند؛ پاپ آنان را به وسیلة سربازانی که از فلورانس و ونیز اعزام شده بودند مغلوب ساخت، اما در این کار دشمنی رم را برانگیخت. در همان ضمن شورای بال، که به وسیلة مارتینوس فراخوانده شده بود، در اولین سال حکومت پاپ جدید (1431) جلسات خود را تشکیل داد و بار دیگر درصدد برآمد که تفوق شوراهای عام را برپاپ تسجیل کند. ائوگنیوس فرمان انحلال شورا را صادر کرد؛ اعضای شورا از امر او سرباز زدند، به او فرمان دادند تا در جلسات آن حضور یابد، و نیروهای میلانی را برای حمله به او در رم فرستادند. سران خانوادة کولونا از این فرصت برای انتقام استفاده کردند، انقلابی در شهر به راه انداختند، و یک حکومت جمهوری تأسیس کردند (1434). ائوگنیوس با یک قایق کوچک از راه تیبر فرا کرد، درحالی که مردم بر او تیر، نیزه، و سنگ می انداختند. به فلورانس و سپس به بولونیا پناهنده شد؛ مدت نه سال او و اعضای دربارش در تبعید از رم به سر می بردند.
اکثریت نمایندگان شورای بال فرانسوی بودند. همانطور که اسقف تور بیپرده اظهار داشته بود، اعضای این شورا قصد آن داشتند که «یاکرسی روحانیت را از ایتالیاییها بستانند، یا طوری آن را از قدرت بیندازند که مقر آن در هرجا که باشد فرقی نکند.» بنابراین، شورا اختیارات پاپ را یکی پس از دیگری قبضه کرد: به صدور آمرزشنامه پرداخت، حکم معافیت1

1. dispensation ، دریافت کنندة این حکم از اجرای مقررات شریعت معاف می گردید یا اگر عملی بر خلاف شریعت انجام داده بود، بخشوده می شد. ـ م.

صادر کرد، حق استفاده از عواید موقوفات را اعطا نمود، و مقرر داشت که مالیات موقوفات به جای پاپ به خود آن (شورا) داده شود. ائوگنیوس بار دیگر فرمان انحلال شورا را صادر کرد؛ شورا باخلع او (1439) و نامزدی آمادئوس هشتم ساووایی، به عنوان ناپاپ فلیکس پنجم، به مقابله برخاست. بدین گونه، شقاق تجدید شد. برای تکمیل شکست ظاهری ائوگنیوس، شارل هفتم پادشاه فرانسه مجمعی از اسقفان، شاهزادگان، و حقوقدانان فرانسه در بورژ ترتیب داد (1438). این مجمع تفوق شورای عام را بر پاپها اعلام و «پراگماتیک سانکسیوس بورژ» را صادر کرد (1438)؛ به موجب آن، مقامات روحانی از آن پس می بایست از طریق انتخاب به وسیلة کشیشان محل واگذار شوند، اما شاه می توانست «توصیه هایی» بکند؛ استیناف به دربار پاپ ممنوع شد، مگر پس از استفاده از تمام امکانات قضایی در فرانسه؛ و تحصیل مالیات موقوفات توسط پاپ قدغن شد. این دستور در حقیقت موجب تأسیس یک کلیسای مستقل فرانسوی به ریاست شاه شد. یک سال بعد شورایی در شهر ماینتس اقداماتی برای تأسیس یک کلیسای ملی در آلمان انجام داد. کلیسای بوهم خود را در انقلاب هوسیان از پاپ جداکرد؛ اسقف اعظم پراگ پاپ را «وحش مکاشفه»1 نامید. بدین ترتیب، به نظر می رسید که کلیسای رم چنان درهم شکسته است که دیگر امیدی به ترمیم آن نیست؛ اصلاحات ملی مذهبی ظاهراً یک قرن پیش از ظهور لوتو برقرار شده بودند.
ائوگنیوس به وسیلة ترکان نجات یافت. چون عثمانیان هر لحظه به قسطنطنیه نزدیکتر می شدند، بیزانسیها فکر کردند که نجات آن شهر ارزش سازش با رم را دارد و اتحاد مسیحیت یونانی و رومی مقدمه ای ضروری برای تحصیل کمک نظامی از جانب غرب خواهد بود. امپراطور یوحنای هشتم سفیری نزد مارتینوس پنجم فرستاد (1431) تا تشکیل شورایی از دو کلیسا را پیشنهاد کند. شورای بال فرستادگانی نزد یوحنا گسیل داشت (1433) تا توضیح دهد که شورا در قدرت از پاپ برتر است و تحت حمایت امپراطور سیگیسموند قرار دارد؛ و اگر کلیسای یونان حاضر باشد به جای پاپ با شورا معامله کند، پول و نیرو برای آن خواهد فرستاد. ائوگنیوس نیز سفیری از جانب خود فرستاد و وعده داد که اگر پیشنهاد اتحاد به شورای جدیدی که از طرف او در فرار تشکیل خواهد شد تسلیم شود، برای نجات قسطنطنیه یاری خواهد کرد. یوحنا پیشنهاد ائوگنیوس را پذیرفت. پاپ آن عده از روحانیان عالیرتبه ای را که هنوز نسبت به او وفادار بودند به فرارا دعوت کرد. بسیاری از اسقفان سرشناس، از جمله چزارینی و نیکولای کوزایی، بال را به قصد فرارا ترک کردند، زیرا احساس می کردند که مهمترین مسئله مذاکره با یونانیان است. شورای بال به کار خود ادامه داد، اما با خشمی رو به افزایش و حیثیتی رو به کاهش.

1. «. .. دیدم وحشی از دریا بالا می آید که ده شاخ و هفت سر دارد، و بر شاخهایش ده افسر و بر سرهایش نامهای کفر است.» «مکاشفة یوحنای رسول» (13 . 1). ـ م.

خبر اتحاد جهان مسیحیت، که از سال 1054 تا آن هنگام میان کلیساهای یونانی و رومی تقسیم شده بود، تمام اروپا را به هیجان آورد. در 8 فوریة 1438، امپراطور بیزانس، یوسفوس، بطرک قسطنطنیه، هفده مطران یونانی، و عدة زیادی از اسقفان، رهبانان، و دانشوران به ونیز که هنوز تا حدی یک شهر بیزانسی بود وارد شدند. در فرارا ائوگنیوس آنان را با جلالی پذیرفت که گویا در نظر یونانیان تشریفاتی بسیار ناچیز بود. پس از گشایش شورا، کمیسیونهای متعددی برای سازش دادن اختلافات دو کلیسا دربارة رهبری پاپ، استعمال نان فطیر، ماهیت آلام اعراف، و صدور روح القدس از پدر و پسر، یا از پدر یا پسر، تعیین شد. مدت هشت ماه دانشمندان و متخصصان مذهبی این نکات را مورد بحث قرار دادند، اما به هیچ موافقتی نایل نیامدند. در همان اوان طاعون در فرارا شایع شد؛ کوزیمو د مدیچی از اعضای شورا دعوت کرد که به فلورانس بروند و به خرج او و دوستانش در آنجا مسکن کنند. این دعوت پذیرفته شد و برخی از مورخان تاریخ رنسانس را از زمان عزیمت آن یونانیان دانشمند به فلورانس می دانند (1439). در آنجا موافقت شد که فورمول مورد قبول یونانیان، که به موجب آن «روح القدس از پدر به میانجیگری پسر صادر می شود»، با فورمول رومی که می گوید «از پدر و پسر صادر می شود» یکی است و تا ژوئن 1439 بر سر آلام اعراف نیز موافقت حاصل شد. اولویت پاپ به مشاجرات شدید منتهی شد، و امپراطور یونانی تهدید کرد که شورا را به هم خواهد زد. بساریون، اسقف اعظم نیقیه، که شخصی مصالحه جو بود، تمهیدی برای سازش اندیشید که به موجب آن اقتدار جهانی پاپ شناخته می شد، اما حقوق و مزایای موجود کلیسای شرق نیز محفوظ می ماند. این راه حل پذیرفته شد؛ و در 6 ژوئیه، در کلیسای جامعی که گنبد عظیم و مجلل آن سه سال پیش توسط برونللسکی ساخته شده بود، منشور اتحاد دو کلیسا به زبان یونانی توسط بساریون و به زبان لاتین توسط چزارینی قرائت شد؛ این دو اسقف یکدیگر را بوسیدند؛ و تمام اعضای شورا، به ریاست امپراطور یونانی در برابر همان ائوگنیوسی که تا آن زمان منفورترین و مطرودترین مرد به شمار می رفت، به زانو درآمدند.
سرور عالم مسیحیت دیر نپایید. وقتی امپراطور یونانی (روم شرقی) و موکبش به قسطنطنیه بازگشتند، با اهانت و بدزبانی روبه رو شدند؛ روحانیون و مردم شهر تسلیم به رم را رد کردند. ائوگنیوس سهم خود را در معامله انجام داد، کاردینال چزارینی در رأس ارتشی به مجارستان اعزام شد تا به نیروهای لادیسلاوس و هونیادی پیوندد؛ این نیروها در نیش فاتح شدند، پیروزمندانه در شب عید میلاد مسیح 1443 به صوفیه گام نهادند، اما در وارنا از طرف سلطان مراد دوم منهزم شدند (1444). جمعیت ضد اتحاد در قسطنطنیه پیروز شد و بطرک گرگوریوس، که از اتحاد پشتیبانی کرده بود، به ایتالیا گریخت. گرگوریوس با جنگ به سانتا سوفیا بازگشت و منشور اتحاد را در آنجا قرائت کرد (1452)؛ اما از آن هنگام مردم از رفتن به کلیسای بزرگ تحاشی می کردند. روحانیان ضد اتحاد کلیة طرفداران اتحاد را لعن کردند؛ از طلب مغفرت

برای کسانی که هنگام قرائت منشور در کلیسا حضور داشتند امتناع ورزیدند، و بیماران را تحریض کردند که مردن بدون مراسم مذهبی را بر آموزش یافتن به دست کشیشان وحدت طلب ترجیح دهند. بطرکان اسکندریه و انطاکیه و اورشلیم «سینود حرامی» فلورانس را انکار کردند. سلطان محمدثانی وضع را با تبدیل قسطنطنیه به پایتخت عثمانی آسان کرد (1453). به عیسویان آزادی عبادت داد؛ وجنادیوس را، که یکی از دشمنان ثابت قدم اتحاد بود، به بطرکی برگزید.
ائوگنیوس در 1443، پس از آنکه سردار اعزامیش، کاردینال ویتلسکی، جمهوری نامنظم رم و کولونای آشوبناک را باسبعیتی بدتر از آن واندالها یا گوتها سرکوب کرد، به رم بازگشت. اقامت پاپ در فلورانس او را با تحول اومانیسم و هنر به سرپرستی کوزیمو دمدیچی آشنا کرده بود، و دانشمندان حاضر در شورای فرارا و فلورانس در وی علاقه ای به حفظ نسخ خطی کلاسیک – که در صورت سقوط قریب الوقوع قسطنطنیه ممکن بود از دست بروند یا منهدم شوند – برانگیخته بودند. وی پودجو، فلاویو بیوندو، لئوناردو برونی، و سایر اومانیستهایی را که می توانستند به زبان یونانی با یونانیان مذاکره کنند در دبیرخانة خود استخدام کرده بود. فرا آنجلیکو را به رم آورده و به او دستور داده بود تا فرسکوهایی در نمازخانة ساکرامنتو در واتیکان بسازد. چون دروازه های برنزی را که گیبرتی برای تعمیدگاه فلورانس ریخته بود پسندیده بود، فیلارته را مأمور ساخت که درهای مشابهی برای کلیسای کهن سان پیترو بسازد (1433). این نکته مهم بود- هرچند در آن زمان کمتر مورد تفسیر قرار گرفته بود- که آن مجسمه ساز آنچه بر سردرهای آن کلیسای عمدة مسیحیت لاتین قرار داده بود نه تنها شامل عیسی و مریم و حواریون بود، بلکه مارس و روما، هرو و لئاندر، زئوس و گانومدس، و حتی لدا و قو را نیز در برداشت. ائوگنیوس، در همان ساعت پیروزی خود برشورای بال، رنسانس مشرکانه را به رم آورد.