گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل شانزدهم
.فصل شانزدهم :بورژیاها - 1492-1503


I- کاردینال بورجا

جالب توجه ترین پاپ دورة رنسانس، در اول ژانویة 1431، در خاتیوا، در اسپانیا به دنیا آمد. والدینش عموزادة یکدیگر بودند و هر دو به خاندان بورخا تعلق داشتند که تاحدی اشرافی بود. روذریگو تحصیلات خود را درخاتیوا، والنسیا، و بولونیا انجام داد. وقتی عمش کاردینال و سپس با عنوان کالیکستوس سوم پاپ شد، راه جدیدی برای پیشرفت آن دانشجوی جوان در مشاغل مذهبی بازگردید. پس از عزیمت به ایتالیا، نام خود را از بورخا به بورجا تبدیل کرد، در بیست وپنج سالگی کاردینال، و در بیست وشش سالگی به مثمرترین شغل، که ریاست کل دربار پاپ بود، منصوب شد. وظایف خود را با حذاقت انجام داد، شهرتی در مدیریت به دست آورد، با قناعت زیست، و دوستان بسیاری از هردو جنس (زن و مرد) پیدا کرد. اما هنوز یعنی پیش از بیست و هفت سالگیش- کشیش نبود.
در جوانی چندان نیکوشمایل بود و آن قدر از حیث رشاقت در رفتار، حرارت شهوانی، خوی با نشاط، و فصاحت مزاحی مستمر نمایان بود که زنان مقاومت در برابر او را مشکل می دیدند. چون در محیط اخلاقی سست ایتالیای قرن پانزدهم بار آمده بود، و مشاهده می کرد که بسیاری از کشیشان به خود رخصت متلذذ شدن از زنان را می دادند، این جوان هرزة ارغوانی پوش نیز تصمیم گرفت از تمام مواهبی که خداوند به او و زنان اعطا کرده است بهره مند شود. پیوس دوم او را به سبب شرکت در یک «مجلس رقص قبیح و گمراه کننده» (1460) ملامت کرد، اما پاپ معذرت روذریگو را پذیرفت و او را همچنان به منزلة دستیاری معتمد در مقام ریاست کل دربار باقی گذاشت. در آن سال نخستین پسر روذریگو، پذرولویس، زاده یا ایجاد شد؛ وشاید دخترش جیرولاما نیز، که در 1482 ازدواج کرد، در همان سال پدیدآمد؛ مادران این دو ناشناخته اند. پذرو تا سال 1488 در اسپانیا زندگی کرد، در آن سال به رم آمد،

و پس از چندی مرد. در 1464 روذریگو همراه پیوس دوم به آنکونا رفت و در آنجا به یک بیماری مقاربتی مبتلا شد، زیرا، بنا به گفتة پزشک معالجش، «تنها نخوابیده بود».
حوالی سال 1446 علاقه ای نسبتاً دایمی به وانوتتسا د کاتانئی، که در آن هنگام بیست و چهارساله بود، پیداکرد. بدبختانه وانوتتسا را به دومنیکو د/ آرینیانو شوهر دادند، اما دومنیکو او را در 1476 رها کرد. وانوتتسا برای روذریگو (که در 1468 کشیش شده بود) چهار فرزند آورد: در 1474 جووانی، در 1476 چزاره (که ما سزار خواهیم خواند)، در 1480 لوکرس، ودر 1481 جوفره. این چهار فرزند برسنگ گور وانوتتسا به او نسبت داده شده اند، و روذریگو گاه و بیگاه آنان را از خود می دانسته است. این پدر و مادری مستدام نمایانندة یک اتحاد تقریباً تکگانی است، و شاید کاردینال بورجا را در مقایسه با سایر کشیشان بتوان دارای حدی از وفاداری و ثبات خانوادگی دانست. پدری مهربان و خیرخواه بود، اما بسیار جای تأسف است که مساعی او برای ترقی دادن فرزندانش همواره مایة اعتلای کلیسا نمی شد. وقتی روذریگو به مقام پاپی چشم دوخت، شوهر حلیمی برای وانوتتسا پیدا کرد و او را یاری داد تا زندگی سعادتمندی داشته باشد. وانوتتسا دوبار بیوه شد، باز ازدواج کرد، با عزلت و قناعت زیست، از نیل فرزندانش به شهرت و ثروت شادمان شد، از جدایی خود از آنان رنج برد، شهرتی در پاکدامنی به هم زد، و در هفتاد و شش سالگی چشم از جهان فرو بست (1518) و تمام اموال مهم خود را به کلیسا واگذار کرد. لئو دهم حاجب خود را فرستاد تا در مراسم تشییع جنازة او شرکت کند.
اگر ما بخواهیم دربارة آلکساندر ششم از نظر اخلاقی زمان خودمان- یا نسبت به دوران جوانی خودمان- قضاوت کنیم، بیبهرگی خود را از حس تاریخی نشان داده ایم. معاصران او گناهان جنسی قبل از زمان پاپیش را فقط از لحاظ شرعی کبیر می دانستند؛ اما این گناهان در محیط اخلاقی آن زمان صغیر و قابل بخشش محسوب می شدند. حتی در نسلی که بین ملامت شدن او توسط پیوس دوم و نیل او به مقام پاپی واقع شده بود، عقیدة عمومی نسبت به عدول کشیشان از تجرد اجباری ملایمتر شده بود. خود پیوس دوم، علاوه برتولید فرزندانی ازراه عشق، یک بار از ازدواج کشیشان طرفداری کرده بود؛ سیکستوس چهارم چند فرزند داشت؛ اینوکنتیوس هشتم فرزندان خود را به واتیکان آورده بود. برخی از کشیشان اخلاق روذریگو را محکوم کرده بودند، اما هنگامی که مجمع سری برای انتخاب جانشین اینوکنتیوس تشکیل شد، ظاهراً هیچکس با انتخاب او به این سمت مخالفت نکرد. پنج پاپ، از جمله نیکولاوس پنجم نسبتاً متقی، موقوفات سودآوری به او عطا کرده و مأموریتهای مشکل و مشاغل پرمسئولیت به او داده بودند، و ظاهراً (غیر ازپیوس دوم، آنهم برای یک لحظه) هیچ یک از آنان توجهی

به شوق «بچه سازی» او نکردند. آنچه مردم در 1492 ملاحظه می کردند این بود که او به مدت سی و پنج سال رئیس کل دربار پاپ بود و پنج پاپی که متوالیاً در این مدت به مسند رسیدند او را به همین شغل منصوب کردند، شغل خود را با جدیت و حذاقیت اداره می کرد، و جلال ظاهری قصرش سادگی قابل ملاحظة زندگی خصوصیش را پنهان می ساخت. یاکوپو دا ولترا در 1486 او را چنین وصف کرد: «مردی است خردمند، لایق هرکار، و دارای شمی قوی؛ ناطقی است آماده، تیزهوش، و باتمیز؛ و در ادارة امور مهارتی بسزا دارد» نزد رمیان محبوب بود و آنان را با بازیها و نمایشهای عمومی سرگرم می کرد؛ وقتی به رم خبر رسید که غرناطه به دست مسیحیان افتاده است، او مردم را بایک صحنة گاوبازی به رسم اسپانیا مشعوف ساخت.
شایدکاردینالهایی که درمجمع سری 6 اوت 1492 شرکت کردند به ثروت او نیز دلبستگی داشتند؛ زیرا، از برکت شغل اداری متمادی خود در زمان پنج پاپ، ثروتمندترین کاردینالی شده بود که تاریخ رم به یاد داشت-البته به جز د/ استوتویل. آنان با اتکا به قول او مبنی بر اینکه هدایای مهمی به انتخاب کنندگان خود خواهد داد به او رأی دادند، و او نیز به وعدة خود وفا کرد. به کاردینال سفورتسا ریاست دیوانخانه، چند موقوفة پرسود، و کاخ بورژیا را در رم وعده داد؛ به کاردینال اورسینی اسقفیه و عواید کلیسایی قرطاجنه، شهرهای مونتیچلی و سوریانو، و حکومت مارکه را؛ به کاردینال ساولی چیویتا کاستلانا و ماریوکا (میورفه) را؛ و غیره. اینفسورا این بخشش بورجا را «توزیع انجیلی اموالش به بیچارگان» نام داد. این کار غیر عادی نبود؛ هرکاندیدایی در مجامع سری سابق به آن دست زده بود - همان گونه که کاندیداهای مشاغل سیاسی امروزه به آن مبادرت می کنند. اینکه آیا رشوة پولی نیز درکار بود مشخص نیست. رأیی که اکثریت آرا را برای بورجا تأمین کرد به وسیلة گراردو، کاردینال نود وشش ساله، داده شد که «چندان از خرد بهره مند نبود.» سرانجام، تمام کاردینالها به طرف برنده ملحق شدند و روذریگو بورجا را به اتفاق آرا انتخاب کردند (10 اوت 1492). وقتی از او سؤال شد که چه نامی برخود خواهد گذاشت، پاسخ داد: «نام آلکساندر شکست ناپذیر». این یک آغاز مشرکانه برای پاپی بود که شیوه ای مشرکانه داشت.