گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل بیس و یکم
.XI – پایان یک عصر: 1528-1534


کلمنس آن قدر بزیست تا یک واژگونی سیاسی دیگر به دست خود او اتفاق افتاد، و

1. «میکلانجو» (میکلانژ) در لغت ایتالیایی به معنی «میکائیل فرشته» است. ـ م.

بدبختیهایش را با موجب شدن جدایی انگلستان از کلیسای رم تکمیل کرد (1531). گسترش شورش لوتری در آلمان برای شارل پنجم اشکالات و خطراتی تولید کرد که امید می رفت با تشکیل یک شورای عام برطرف شوند. پس، از پاپ تقاضای تشکیل آن را کرد، و از عذرها و تأخیرهای او خشمگین شد. پاپ نیز، که از اعطای ردجو و مودنا به فرارا غضبناک بود، بار دیگر به فرانسه روی آورد. پیشنهاد فرانسوا را مبنی بر ازدواج کاترینا د مدیچی [کاترین دو مدیسی] با دومین پسر آن شاه پذیرفت و قرارداد محرمانه ای با شاه منعقد کرد که به موجب آن متعهد شده بود در باز گرفتن میلان و جنووا به او کمک کند (1531). در دومین مذاکره ای که بین پاپ و امپراطور در بولونیا صورت گرفت، شارل دوباره پیشنهاد کرد که یک شورای عام از کاتولیکها و پروتستانها تشکیل شود تا راه حلی برای سازش میان آنها پیدا کند، اما در خواستش باز پذیرفته نشد. آنگاه تقاضای ازدواج کاترینا را با فرانچسکو ماریا سفورتسا، نایب خود در میلان، کرد، اما دریافت که دیر شده است، زیرا کاترینا قبلاً فروخته شده بود. در 12 اکتبر 1533، کلمنس در مارسی با فرانسوا ملاقات کرد و در آنجا برادرزادة خود را به ازدواج هانری، دوک اورلئان، درآورد. این نقص بزرگی در پاپهای خاندان مدیچی بود که خود را یک سلسلة سلطنتی می انگاشتند و گاه جلال خانوادگی خود را ارجمندتر از سرنوشت ایتالیا یا کلیسا می شمردند. کلمنس کوشید تا فرانسوا را به آشتی با شارل تحریض کند؛ ولی فرانسوا امتناع کرد و جسارت را به جایی رساند که از پاپ خواست اتحاد موقت میان فرانسه و پروتستانها و ترکها را، برضد امپراطور، نادیده بگیرد. کلمنس این کار را اقدامی بس افراطی دانست.
پاستور می گوید: «با این کیفیات، پایان گرفتن روزهای زندگی پاپ می بایست خوشبختی کلیسا محسوب شود.» عمر او حال بس طولانی شده بود. هنری هشتم به هنگام جلوس به تخت سلطنت هنوز «مدافع ایمان» بود، یعنی مدافع اصیل آیینی در برابر لوتر؛ و شورش پروتستان هنوز تغییرات آیینی اساسی پیشنهاد نکرده بود، بلکه آنچه می خواست فقط آن اصلاحات کلیسایی بود که شورای ترانت در یک نسل بعد به صورت قانون در آورد. به هنگام مرگ کلمنس (25 سپتامبر 1534)، انگلستان، دانمارک، سوئد، نیمی از آلمان، و قسمتی از سویس از کلیسای رم بکلی گسسته بودند؛ و ایتالیا به سلطة اسپانیا- که برای آن آزادی فکر و زندگی که خوب یا بد از مشخصات دورة رنسانس به شمار می رفت مرگبار بود- تسلیم شده بود. دورة پاپی کلمنس بدون شک بدترین دوران تاریخ کلیسای رم بود. مردم همان طور که از رسیدن کلمنس به مقام پاپی خشنود بودند، از مرگش نیز مسرور شدند، و اوباش رم کراراً گور او را ملوث ساختند.