گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
تصنيف
باد خزان (در افشاری)


باد خزان وزان شد

چهرهٔ گل خزان شد

طلایه لشکر خزان از دو طرف عیان شد

چو ابر بهمن ز چشم من چشمهٔ خون روان شد

ناله‌، بس مرغ سحر در غم آشیان زد

آشیان سوخته بین مشعله در جهان زد

عزیز من -‌ مشعله در جهان زد

خدا خدا داد ز دست استاد

که بسته رخ شاهد مه‌لقا را

فغان و فریاد ز جور گردون

که داده فتوای فنای ما را

کشور خراب‌، فغان و زاری

پیچه و نقاب سیاه و تاری

وه چه کنم از غم بیقراری

تا به کی کشیم ذلت و بیماری

بیا مه من رویم از ورطهٔ جانسپاری