گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل بیستم
II - نوسازی پروس


هیچ فرمانروایی در تاریخ، شاید بجز شاگردش یوزف دوم امپراطور اتریش، در حرفة خود چنین کوشا نبوده است. فردریک خودش را هم مانند سربازانش به انضباط عادت داده بود. صبحها معمولا ساعت پنج، گاهی هم ساعت چهار، از خواب بر می خاست و تا ساعت هفت کار می کرد، صبحانه صرف می کرد، و تا ساعت یازده با دستیارانش جلسه تشکیل می داد، از محافظان کاخ خود بازرسی می کرد، ساعت دوازده ونیم با وزیران و سفیران خود ناهار صرف می کرد، تا ساعت پنج به کار می پرداخت، و تنها در آن وقت با موسیقی و ادبیات و صحبت رفع خستگی می کرد. صرف شامهای «نیمه شب»، پس از جنگ، ساعت نه ونیم آغاز می شد و ساعت دوازده پایان می یافت. او اجازه نمی داد هیچ گونه علایق خانوادگی توجهش را منحرف کند، هیچ گونه تشریفات درباری بر دوشش سنگینی کند، و هیچ گونه تعطیلات مذهبی باعث انقطاع تلاش وی شود. کار وزیرانش را کنترل می کرد، تقریباً کلیة اقدامات مربوط به مشی کلی را تعیین می کرد، مراقب خزانه بود، و در بالای سر دستگاه دولتی یک دفتر حسابداری تأسیس کرد که اختیار داشت در هر لحظه هریک از ادارات را مورد بازپرسی قرار دهد، و دستور داشت هرگونه سوءظنی را در مورد اعمال خلاف قاعده گزارش دهد. او اعمال خلاف قانون یا ناشایستگی را با چنان شدتی مجازات می کرد که فساد دستگاههای دولتی، که در همة نقاط دیگر اروپا رواج داشت، در پروس تقریباً از میان رفت.
او از این امر و از بهبود سریع کشور ویران شده اش به خود می بالید. فردریک کار خود را با صرفه جوییهای داخلی، که باعث استهزای دربارهای مسرف اتریش و فرانسة شکست خورده می شدند، آغاز کرد. خانوادة سلطنتی با همان سادگی خانة یک کاسبکار اداره می شد. البسة او تشکیل می شد از یک دست لباس سربازی، سه کت کهنه، جلیقه هایی که به انفیه آلوده شده بودند، و یک ردای تشریفاتی که در سراسر عمرش دوام کرد. او بساط شکارچیان وسگهای شکاری پدرش را برچید. این جنگجو شعر را به شکار ترجیح می داد. او نیروی دریایی ایجاد نکرد و درصدد به دست آوردن مستعمرات نبود. کارمندان ادارات دولتی حقوق ناچیزی دریافت می داشتند؛ و وی با امساک مشابهی مخارج دربار ساده ای را که به هنگام اقامت خود در پوتسدام در برلین دایر نگاه می داشت، تأمین می کرد. با وصف این، ارل آو چسترفیلد آن را «بانزاکت ترین، درخشانترین ، و مفیدترین درباری که یک مرد جوان در اروپا می تواند در آن باشد «تشخیص داد و افزود:» شما هنر و حکمت را اینک (1752) در آن کشور بهتر از هر

کشور دیگردر اروپا خواهید دید.» ولی بیست سال بعد لرد مامزبری، وزیر مختار انگلستان در پروس، شاید به منظور تسلای خاطر لندن، گزارش داد که «در آن پایتخت (برلین) نه یک مرد درستکار وجود دارد، نه یک زن با عفت.»
وقتی پای دفاع ملی به میان می آمد، فردریک از امساک خودداری می کرد. او با ترغیب افراد و سربازگیری اجباری در مدت کوتاهی ارتش خویش را به نیروی قبل از جنگ خود باز می گرداند. تنها با در دست داشتن این اسلحه او می توانست تمامیت ارضی پروس را در برابر جاه طلبیهای یوزف دوم وکاترین دوم محفوظ بدارد. این ارتش همچنین می بایستی از قوانینی که نظم و ثبات به زندگی پروس می بخشیدند پشتیبانی کند. او احساس می کرد که اگر نیروی متشکل مرکزی وجود نداشته باشد، شق دیگر آن نیروی غیرمتشکل و مایة اخلال در دست افراد خصوصی است. او امیدوار بود که اطاعت به دلیل بیم از زور، به اطاعت ناشی از خو گرفتن به قانون تغییر شکل دهد، که این خود در حکم تبدیل زور به قوانین، و نیز به معنای پنهان کردن پنجه های زور بود.
او بار دیگر به حقوقدانان مأموریت داد که قوانین گوناگون ومتناقض ایالات و نسلهای متعدد را به صورت یک نظام قوانین یا «قوانین عمومی مالکیت در پروس» تدوین کنند. این کار که براثر مرگ زاموئل فون کوکتیی (1755) و جنگ متوقف شده بود، به وسیلة صدراعظم یوهان فون کارمر و عضو شورای ویژة سلطنتی شفارتس از سرگرفته شد ودر سال1791 تکمیل شد. مجموعة قوانین جدید نظام فئودالیته وسرفداری را به صورت اصولی مسلم تلقی می کرد، ولی در داخل همین محدودیتها درصدد بود که فرد را دربرابر ظلم یا بیعدالتی خصوصی یا عمومی محافظت کند. این قوانین دادگاههای اضافی را از میان بردند، جریانات قضایی را کوتاهتر و سریعتر، مجازاتها را تعدیل، و شرایط انتصاب به قضاوت را سنگینتر کردند. هیچ گونه حکم اعدامی بدون تصویب پادشاه قابل اجرا نبود، و دادخواهی از پادشاه برای همه آزاد بود. فردریک به خاطر عدالت بینظرانة خود شهرتی بهمرسانید، و طولی نکشید که دادگاههای پروس به عنوان درستکاјʘљʙƠو با کفایت ترین دادگاههای اروپا شناخته شدند.
درسال1763 فردریک فرمانی به نام «نظام عمومی مدارس کشور» صادر کرد که به موجب آن تعلیمات اجباری، که توسط پدرش در1716-1717 اعلام شده بود، تأیید شد و گسترش یافت. همة اطفال پروس از سن پنجسالگی تا چهاردهسالگی می بایست به مدرسه بروند. حذف لاتینی از برنامة مدارس ابتدایی، تعیین سربازان قدیمی به عنوان مدیران مدارس، و قراردادن آموزش براساس مشقهای نیمه نظامی، نمایشگر خصوصیات اخلاقی فردریک بود. وی در این مورد افزود: «خوب است که مدیران مدارس در کشور به نوباوگان مذهب و اخلاقیات بیاموزند. ... برای مردم کشور کافی است فقط کřʠخواندن ونوشتن بیاموزند. ... آموزش باید طرحریزی شود ... تا مردم را در دهکده ها نگاه دارد وآنها را به ترک دهکده ها وا ندارد..»

نوسازی اقتصادی از نظر زمان و پول تقدم یافت. نخست با استفاده از وجوهی که برای یک لشکرکشی دیگر (اینک دیگر مورد نیاز نبود) جمع آوری شده بودند، فردریک هزینة لازم برای نوسازی شهرها و دهکده ها، توزیع خواربار میان اجتماعات گرسنه، و تهیة بذر برای کشت تازه تأمین کرد؛ او شصت هزار اسب را که مورد نیاز آنی ارتش نبودند، میان مزارع توزیع کرد. بر روی هم 000’389’20 تالر به صورت کمکهای همگانی به مصرف رسید. سیلزی، که براثر جنگ ویران شده بود، به مدت شش ماه از مالیات معاف شد. در ظرف سه سال، هشت هزار خانه در آنجا ساخته شد. یک بانک کشاورزی با شرایط سهل به زارعان سیلزی وام می داد. در مراکز گوناگون، شرکتهای اعطای اعتبارات دایر شدند تا توسعة کشاورزی را تشویق کنند. منطقه ای باتلاقی که در اŘʘϘǘϠقسمت سفلای رودخانة اودر بود زهکشی، و زمین قابل کشت برای پنجاه هزار نفر فراهم شد. نمایندگانی به خارج فرستاده شدند تا از مهاجران دعوت کنند به پروس بیایند؛ هزار نفر آمدند.
چون سرفداری دهقانان را وابسته به اربابانشان می کرد، در پروس آن آزادی نقل مکان به شهرها که در انگلستان رشد سریع صنایع را ممکن می ساخت وجود نداشت. فردریک به یکصد راه متوسل شد تا این اشکال را برطرف کند. او با شرایط سهل به سرمایه گذاران خصوصی وام می داد، انحصارات موقت را مجاز می داشت، کارگر از خارج به کشور می آورد، مدارس فنی می گشود، و در برلین یک کارخانة چینی سازی دایر کرد. می کوشید تا صنعت ابریشمبافی دایر کند، ولی درختان توت در سرمای شمال رشدی نمی کردند. فردریک عملیات فعالانة اکتشاف و بهره برداری از معادن را در سیلزی، که از لحاظ مواد معدنی غنی بود، ترویج کرد. در5 سپتامبر1777 در نامه ای به ولتر، مانند یک کاسبکار به دیگری، نوشت: «من از سیلزی بازگشته ام و از این سفرکاملا راضی هستم. ... ما 000’000’5 کرون کتان و000’200’1 کرون پارچه به خارجیان فروخته ایم. ... برای تبدیل آهن به فولاد، راهی خیلی ساده تر از طریقة رئومور کشف شده است.»
فردریک برای تسهیل دادوستد، عوارض داخلی را لغو کرد، لنگرگاههای کشتیها را وسعت داد، ترعه هایی حفر کرد، و حدود 000’50 کیلومتر راه جدید ساخت. بالا بودن عوارض گمرکی واردات، و ممنوع بودن صدور کالاهایی که دارای اهمیت سوق الجیشی بودند، مانع پیشرفت بازرگانی خارجی می شد. هرج ومرج بین المللی حمایت از صنایع داخلی را برای اطمینان از خودکفایی صنعتی در زمان جنگ اجباری می ساخت. با این وصف، برلین به عنوان مرکز تجارت وحکومت روبه رشد وتوسعه گذارد، وجمعیت آن از 000’60 نفر در سال 1721 به 000’140 نفر در 1777 افزایش یافت، و خود را آماده می کرد تا به صورت پایتخت آلمان در بیاید.
برای تأمین اعتبارات لازم جهت این ترکیب فئودالیته، سرمایه داری، سوسیالیسم، و حکومت

مطلقه، فردریک از ملت خود تقریباً همان اندازه مالیات می گرفت که به آنها به صورت نظم اجتماعی، کمکهای گوناگون، و کارهای عام المنفعه باز می گرداند. او انحصار نمک، شکر، توتون، و (پس از 1781) قهوه را برای دولت محفوظ داشت، و یک سوم اراضی قابل کشت را مالک بود. برهمه چیز، حتی آوازخوانهای خیابانی، مالیات بست، و هلوسیوس را به کشور خود آورد تا در مورد یک شیوة غیرقابل گریز برای وصول مالیات او را راهنمایی کند. یکی از سفیران انگلستان نوشت: «طرحهای جدید مالیات واقعاً محبت مردم را نسبت به پادشاه خود از میان برده اند.» فردریک به هنگام مرگ در خزانه 000’000’51 تالر، یعنی دوبرابرونیم درآمد سالانة دولت، باقی گذارد.
میرابو «پسر»، که سه بار به برلین سفر کرده بود، در سال 1788 تحلیلی ویران کننده تحت عنوان نظام سلطنتی پروس در دوران فردریک کبیر نوشت. او، که اصول آزادی فعالیتهای فیزیوکراتها را از پدرش به ارث برده بود، شیوة فردریک را به عنوان یک نظام پلیسی، یک دستگاه اداری که همة ابتکارات را از میان می برد و همة جهات خصوصی زندگی را مورد تهاجم قرار می داد، محکوم کرد. فردریک می توانست پاسخ دهد که در شرایط آشفتة پروس پس از جنگ هفتساله، «آزادی عمل» باعث می شود که براثر بینظمی اقتصادی اثر پیروزی وی از میان برود. رهبری کردن فعالیتها، الزامی بود. او تنها کسی بود که می توانست به نحوی مؤثر فرمان دهد، و برای فرماندهی هم نحوه ای جز نحوة فرمان دادن یک سردار سپاه به سربازان خود نمی دانست. او پروس را از شکست و از پای درآمدن نجات داد، و با از دست دادن محبت مردم کشورش بهای این کار را پرداخت. او متوجه این نتیجه بود، خود را با درستکاریش دلخوش می داشت:
ابنای بشر را چنانچه به حرکت وادار کنید، به حرکت درمی آیند، همینکه از پیش راندن آنها دست بکشید، متوقف می شوند. ... مردم کم مطالعه می کنند و علاقه ای ندارند ببینند چگونه می توان هرچیز را به نحو دیگری اداره کرد. با آنکه من خودم هیچ گاه جز خوبی برایشان کاری نکرده ام، همینکه موضوع باب کردن تغییری سودمند یا در حقیقت هرنوع تغییری به میان می آید، آنها فکر می کنند که می خواهم کاردی روی حلقومشان قرار دهم. در این گونه موارد من به هدف صادقانه و وجدان پاک خود، و اطلاعاتی که در اختیار داشته ام، متکی بوده و بآرامی راه خود را رفته ام.
ارادة فردریک حاکم بود. پروس، حتی در زمان حیات وی، ثروتمند و نیرومند شد. جمعیت دوبرابر شد، تعلیم و تربیت گسترش یافت، و عدم رواداری مذهبی چهرة خود را پنهان کرد. درست است که نظام جدید وی بر استبداد روشنفکرانه متکی بود، و وقتی پس از مرگ فردریک استبداد باقی ماند، بدون اینکه از روشنفکری خبری باشد، بنای ملی دچار سستی شد و در کنفرانس ینا در برابر اراده ای به نیرومندی ارادة خود فردریک1 فروریخت. ولی بنای ناپلئونی

1. منظور ارادة ناپلئون است. ـ م.

نیز، که بریک اراده و مغز متکی بود، فروپاشید؛ و در دراز مدت، بیسمارک، یکی از وراث بعدی فردریک، بود که از کارهای وی منتفع شد؛ او وارث ناپلئون را ادب کرد و از پروس و یکصد امیرنشین، یک آلمان متحد و قدرتمند به وجود آورد.