گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
مثنوي معنوي دفتر اول
بخش ۱۳۴ - در بیان آنک عاشق دنیا بر مثال عاشق دیواریست کی بر و تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند کی آن تاب و رونق از دیوار نیست از قرص آفتابست در آسمان چهارم لاجرم کلی دل بر دیوار نهاد چون پرتو آفتاب بفتاب پیوست او محروم ماند ابدا و حیل بینهم و بین ما یشتهون


عاشقان کل نه عشاق جزو
ماند از کل آنک شد مشتاق جزو
چونک جزوی عاشق جزوی شود
زود معشوقش بکل خود رود
ریش گاو و بندهٔ غیر آمد او
غرقه شد کف در ضعیفی در زد او
نیست حاکم تا کند تیمار او
کار خواجهٔ خود کند یا کار او