گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
[سوره البقرة [ 2]: آیات 78 تا 82




وَ مِنهُم أُمِّیُّونَ لا یَعلَمُونَ الکِتابَ إِلاّ أَمانِی وَ إِن هُم إِلاّ یَظُنُّونَ [ 78 ] فَوَیل لِلَّذِینَ یَکتُبُونَ الکِتابَ بِأَیدِیهِم ثُم یَقُولُونَ هذا مِن عِندِ اللّهِ
صفحه 88 از 298
لِیَشتَرُوا بِه ثَمَناً قَلِیلًا فَوَیل لَهُم مِمّا کَتَبَت أَیدِیهِم وَ وَیل لَهُم مِمّا یَکسِبُونَ [ 79 ] وَ قالُوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیّاماً مَعدُودَةً قُل أَتَّخَذتُم عِندَ
اللّه عَهداً فَلَن یُخلِفَ اللّه عَهدَه أَم تَقُولُونَ عَلَی اللّه ما لا تَعلَمُونَ [ 80 ] بَلی مَن کَسَبَ سَیِّئَۀً وَ أَحاطَت بِه خَطِیئَتُه فَأُولئِکَ أَصحاب النّارِ
722 معنی لغات: - هُم فِیها خالِدُونَ [ 81 ] وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات أُولئِکَ أَصحاب الجَنَّۀِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 82 ] -قرآن- 1
جمع امنیّه به معنی آرزو و خواسته و بمعنی دروغ «َّ أَمانِی » منسوب بام بمعنی مادر یعنی نادبیر که خواندن و نوشتن نمیداند -« امی »
168 ترجمه: 78 از اینکه یهودیها کسانی هستند - 105 -قرآن- 160 - در فارسی. -قرآن- 93 « واي » براي اظهار ناراحتی بجاي -«ٌ وَیل »
که از تورات چیزي ندانند مگر باندازهي [اغفال و دروغ گفتن بمردم و آرام کردن] آرزوهاي خود و اینکه هم گمانی بیهوده بود [و
از آن سودي نبرند]. جهت نزول: فخر: یهود در تورات خوانده بودند که پیغمبر میانه بالا سیاه چشم [ صفحه 111 ] و پیچیده موي و
خوش صورت است. چون با آمدن آن حضرت بمدینه از مقام خود تنزل میکردند صفات آن حضرت را در تورات عوض کردند و
نوشتند: پیغمبر مردي خواهد بود کوتاه بد صورت ازرق چشم سرخ موي. و بمردم اوراق عوض شده را نشان دادند که اوصاف
پیغمبر در محمّد نیست، بآرزوي مقام و استفاده. آیه [ 79 ] براي آنها نازل شده. ترجمه: 79 پس واي بر آنها که نامه و کتابی بدست
خود مینویسند و میگویند از جانب خدا است تا سود ناچیزي برند پس واي بر نوشتهشان و کسب و کارشان. جهت نزول: مجمع
إبن عبّاس و مجاهد گفتهاند: یهود مدینه معتقد بودند که عمر دنیا هفت هزار سال است و همان اندازه در عالم دیگر آزار میبرند و
پس از آن آسوده اند. عکرمه گفته: آنها معتقد بودند که چون یهود چهل روز گوساله پرستیدهاند چهل روز هم در عالم دیگر در
آزارند و سپس آسودهاند. اینکه چند آیت براي سرزنش از اینکه عقیده نازل شد. ترجمه: 80 یهود گفتند در عالم دیگر بجز چند
روز آتش ما را نپساید تو بآنها بگو: مگر شما از خدا پیمان گرفتهاید [و او ناچار است و نباید از وعدهي خود تخلّف کند] و یا
ندانسته چیزي گوئید! 81 نه بلکه هر آنکس گناهش چندان باشد که او را فراگیرد پیوسته در جهنّم خواهد بود. 82 و آنها که مؤمن
-79 کشف: اینکه آیه دلیل است بر « فَوَیل لَهُم مِمّا کَتَبَت أَیدِیهِم » : شدند و کار نیک کردند همیشه در بهشت باشند. سخن مفسّرین
58 روح البیان: اینکه آیت اشارت است به اینکه که عالم که وجودش موجب رهبري نشد - حرمت معاملهي کتب ضلال. -قرآن- 15
و موجب گمراهی مردم شد علم او بجاي وسیلهي نجات سبب گرفتاري او است. مثنوي: جز عنایت که کشاید چشم را || جز محبّت
78 و باز اشارت - فرمت- 76 -» که نشاند خشم را [ صفحه 112 ] جهد فرعونی چو بیتوفیق بود || هر چه آن میدوخت آن تفتیق بود
است به اینکه که عالم کج اندیش و مغرض با عامی مقلّد برابرند زیرا عالم باید بعلم خود عمل کند و جاهل تا میتواند نباید بتقلید از
دیگران بسازد و کور کورانه برود که دین بگمان و تقلید درست نمیشود پس آنها که بآرزوي رسیدن بحق و تقلید رفتار کرده و
بافکار فاسد دیگران مغرور شدهاند بهرهاي از کتاب و علم ندارند بجز خواندن و چیزي نفهمیدن. مثنوي گفته است: تشنه را گر
ذوق آید از سراب || چون رسد در وي گریزد جوید آب مفلسان گر خوش شوند از زرّ قلب || لیک آن رسوا شود در دار ضرب
71 تزویر تورات خوانها را آشکار میکند که شاید آنها به خود بیایند و براه راست روند و مردم را بد راهی - سخن ما: 1- آیات 78
ندهند، و هم براي روشن کردن یهودیهاي دیگر است که پیشواهاي شما چنین مردمانند گول آنها را نخورید و تقلیدشان نکنید و
خود پی حقیقت بروید، و همچنین دیگر مردم را بیدار میکند که کلمات علم و کتاب شما را مغرور نکند و با تقلید و گمان از هر
کسی پیروي نکنید، اهل معرفت باشید و عالم از جاهل و درست از نادرست جدا کنید و باصطلاح مقلّد با اجتهاد باشید. 2- بآیات
81 یهود را معرّفی میکند: که بمناسبت عمر دنیا و پرستش گوساله گرفتاريشان را محدود میدانستند و با جملهاي مختصر و -85
کوتاه بنیان اینکه عقیدهي خرافی سالیان دراز آنها را ویران کرد و بر عارف و عامی آنها معلوم کرد که خود و گذشتگانشان بر
تا آخر بیک حقیقت روحی عمومی همهي جهانیانرا آگاه میکند که انسان در هر کار و فکري که « بَلی مَن کَسَبَ » - خطا بودند. 3
خود را بآن مشغول داشت تمام هویّت وجودي علمی و عملی او مجذوب شده و در خاصیّت کار و فکر خود باندازهاي فرو میرود
25 [ صفحه 113 ] موجودي محدود بهمان کار و فکر است یک مثال ساده: شما بجائی وارد میشوید که مردم - که گوئی -قرآن- 5
صفحه 89 از 298
مختلف از نظر فکر و کار دسته دسته دور هم نشستهاند: عدّهاي از زراعت و نرخ اجناس و آفات آنها سخن میگویند و دستهاي
دیگر از انواع اتومبیل و قیمت آن و مسافرتها و تصادفات آن گفتگو میکنند. بعضی از فیلمها و رقاصهها و نمایشهاي مختلفی که
بآن علاقهمند و دلباخته هستند و در سینماها دیدهاند خود را سرگرم دارند و یک عدّهاي دیگر از نویسندهها و کتابها و خوب و بد
آنها بحث و انتقاد میکنند. یک دسته از عربدهها و چاقوکشیهاي خود و پیشرفتهائی که در اینکار نصیبشان شده است مفاخرت
میکنند و همین طور هر دستهاي بآنچه در زندگی سر و کار دارد و فکر و ذکرش آن است. اینکه همان خاصیّت تولیدي روحی
اینکه مطلب خوب پرورانده شده است یعنی آنهائیکه «ُ أَحاطَت بِه خَطِیئَتُه » است که از فکر و کار تولید شده است در اینکه جملهي
فکرشان پی گناه است و کارشان هويپرستی و شهوترانی است وجودشان تحلیل رفتهي در گناه است و تمام در و روزنههاي دیگر
بر آنها بسته است و موجودیّتشان بخاصیّت گناه تکمیل شده است و همیشه در عذاب هستند که همان نتیجه و خاصیّت گناهان
آنها است. در روانشناسی ضمن بحث از تمایلات انسان اینکه خاصیّت ثانوي تولیدي را چنین تعبیر کردهاند: کیفیّت مزاجی و
عادات اکتسابی بر روي هم هویّت اختصاصی یا کنشت هر کسی را تشکیل میدهد و باعث امتیاز او از سایر افراد میگردد. بیان
یعنی چیره شده عملشان بر دلشان که دل و « بَل رانَ عَلی قُلُوبِهِم ما کانُوا یَکسِبُونَ » اینکه مطلب در آیهي دیگر قرآن اینطور است
[ 1561 [ صفحه 114 - 853 -قرآن- 1509 - حیات گناهکار است پس نجاتی از گناه و پاداش آن ندارند. -قرآن- 824
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 83 تا 86
وَ إِذ أَخَ ذنا مِیثاقَ بَنِی إِسرائِیلَ لا تَعبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالوالِدَین إِحساناً وَ ذِي القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکِین وَ قُولُوا لِلنّاس حُسناً وَ أَقِیمُوا
الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُم تَوَلَّیتُم إِلاّ قَلِیلًا مِنکُم وَ أَنتُم مُعرِضُونَ [ 83 ] وَ إِذ أَخَذنا مِیثاقَکُم لا تَسفِکُونَ دِماءَکُم وَ لا تُخرِجُونَ أَنفُسَکُم مِن
دِیارِکُم ثُم أَقرَرتُم وَ أَنتُم تَشهَدُونَ [ 84 ] ثُم أَنتُم هؤُلاءِ تَقتُلُونَ أَنفُسَ کُم وَ تُخرِجُونَ فَرِیقاً مِنکُم مِن دِیارِهِم تَظاهَرُونَ عَلَیهِم بِالإِثم وَ
العُدوان وَ إِن یَأتُوکُم أُساري تُفادُوهُم وَ هُوَ مُحَرَّم عَلَیکُم إِخراجُهُم أَ فَتُؤمِنُونَ بِبَعض الکِتاب وَ تَکفُرُونَ بِبَعض فَما جَزاءُ مَن یَفعَلُ
ذلِکَ مِنکُم إِلاّ خِزي فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ یَومَ القِیامَۀِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَ دِّ العَذاب وَ مَا اللّه بِغافِل عَمّا تَعمَلُونَ [ 85 ] أُولئِکَ الَّذِینَ اشتَرَوُا
از مصدر تولّی بمعنی -« تَوَلَّیتُم » : 1020 معنی لغات - الحَیاةَ الدُّنیا بِالآخِرَةِ فَلا یُخَفَّف عَنهُم العَذاب وَ لا هُم یُن َ ص رُونَ [ 86 ] -قرآن- 1
جمع است و مفرد آن اسري و مفرد آن اسیر بمعنی « أُساري » از مصدر سفک بمعنی ریختن خون و آب -« لا تَسفِکُونَ » پشت کردن
- 27 -قرآن- 66 - خواري و بیآبروئی. -قرآن- 13 «ٌ خِزي » از فدیۀ بمعنی باز خرید و بهاي شخص اسیر « تفادوا » گرفتار و دستگیر شده
272 ترجمه: [اي محمّد بیاد بدار] زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که نپرستید مگر خدا - 135 -قرآن- 264 - -82 قرآن- 126
را و بپدر و مادر احسان کنید و هم چنین بخویشاوندان و یتیمان و بیچارگان و با مردم بنیکی سخن کنید و نماز بخوانید و زکات
بدهید ولی جز اندك [ صفحه 115 ] مردمی همه پشت کردند و رو گردان ز فرمان شدند . 84 اي بنی اسرائیل از شما پیمان گرفتیم
که یکدیگر را نکشید و آوارهي از خانمان نکنید و شما باین پیمان تن دادید و خود گواه درستی آن باشید. جهت نزول: مجمع از
سدّي و عکرمه و إبن عباس حکایت شده است: یهود بنی قریظه با قبیلهي اوس هم سوگند بودند و یهود بنی نضیر با قبیلهي خزرج
هم سوگند بودند و چون آندو قبیله با هم میجنگیدند یهود هم شریک شده و هر یک بکمک هم قسم خود میشتافت و دو قبیله
یهود بکمک دو قبیلهي مشرك بجان هم میافتادند و میکشتند و هر که مغلوب میشد خانهاش را خراب و او را بیسامان
میکردند و از یکدیگر اسیر میگرفتند و چون جنگ خاتمه میشد دور هم جمع میشدند و اسیرها را فدیه میدادند یعنی با پول از
بندگی خلاص میکردند و چون آنها را بر اینکه کار ملامت میکردند که چرا همکیشان خود را میکشید و باز براي آنها فدا
تا آخر- آنها را « ثُم أَنتُم هؤُلاءِ » میدهید! میگفتند فدا دستور تورات است ولی جنگ بر تعصّب هم سوگندي است آیت 85
809 ترجمه: 85 از آن پس شما چنان مردمی بودید که یکدیگر را میکشتید و دستهاي را از خانه - ملامت میکند. -قرآن- 785
صفحه 90 از 298
بیرون میکردید و بیاري دشمن بر همکیشان گناه و ستم روا میداشتید و چون اسیران آنها را نزد شما میآوردند باز میخریدید و با
اینکه اخراج از خانهها- شان بر شما حرام بود از آن باك نداشتید ولی از فدا دادن مضایقه نکردید مگر بپارهاي از احکام تورات
ایمان دارید و عمل میکنید و بپارهاي دیگر کافر میشوید! پس پاداش کسی که چنین کند در دنیا بیچارگی بود و در عالم دیگر
بآزار سخت گرفتاري که خدا از آنچه میکنید غافل نیست. 86 اینگونه مردم زندگی دنیا را در برابر خوشیهاي آخرت خریدهاند
83 کشف نوشته است: آن « وَ إِذ أَخَذنا مِیثاقَ بَنِی إِسرائِیلَ » : پس نه عذابشان سبک شود و نه کسی یاريشان کند. سخن مفسّرین
59 [ صفحه 116 ] و همان پیمان و - عهد و پیمان که با بنی اسرائیل رفت در شرع ما همان عهد است با مؤمنان اینکه امّت -قرآن- 15
- : حاصل آن دو کلمه است: [فرمان خداي را تعظیم نهادن و بر خلق خداي شفقت بردن]. وَ ذِي القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکِین-ِ 83
45 روح البیان: روایت است: جماعتی که یتیمی را در کاسهي خود شریک کنند شیطان بآن کاسه نزدیک نمیشود. در - قرآن- 1
کلمهي یتامی که پیش از مساکین گفته شده است اشاره است که اهمیّت توجّه بیتیم بیش از مسکین است زیرا از مسکین انتظار
استفاده بیشتر است تا یتیم پس توجّه به یتیم باخلاص نزدیکتر است، سعدي گفته است: نخواهی که باشی پراکنده دل||
پراکندگان را ز خاطر مهل پریشان کن امروز گنجینه چئست || که فردا کلیدش نه در دست تست د عبده: احسان بخویشاوند
و باید یتیم را جمعآوري کرد که فرد خودسر و بیتربیت وارد «9»« من لم تکن له بیت لا تکون له ابۀ » موجب بقاء اجتماع است زیرا
جامعه نشود و دیگران را فاسد نکند.و باید یتیم را جمعآوري کرد که فرد خودسر و بیتربیت وارد جامعه نشود و دیگران را فاسد
با زبر حا و سین « حسنا » 27 مجمع: حمزه و کسائی و یعقوب و خلف - 110 وَ قُولُوا لِلنّاس حُسناً- 83 : -قرآن- 1 - نکند. -پاورقی- 108
با ضم حاء و سکون سین قرائت کردهاند از إبن عبّاس و مقاتل نقل است: یعنی حق و راست و درست بگوئید در « و بقیّۀ حُسناً »
بارهي محمّد و اوصاف او را از مردم پوشیده ندارید و جابر از امام باقر ع روایت کرده است که فرمود: یعنی براي مردم آنگونه
سخن بگوئید که دوست دارید دیگران براي شما بگویند إبن عباس گفته است مقصود سخن خوب و خوي خوش است. -قرآن-
79-73 عبده: چون انسان نمیتواند بهمه احسان و بخشش کند جمله عوض شده و دستور داده شده است که با دیگر مردمان
- : بنیکوئی سخن کنید. البتّه بنیکی سخن گفتن پند و اندرز و راهنمائی است تا اندازهاي که شنونده ملول نشود. أَنتُم هؤُلاءِ 85
15 [ صفحه 117 ] مجمع: در کلمه هؤلاء سه احتمال است: 1- یعنی شما اي مردم 2- تأکید یعنی شما خودتان 3- موصول - قرآن- 1
أُساري و » 22 مجمع: قاریهاي کوفه با تشدید ظاء قرائت کردهاند و نیز کلمات - یعنی شما مردمی که. تَظاهَرُونَ عَلَیهِم 85 : -قرآن- 1
با الف در اوّل و اسقاط در دوّم قرائت إبن کثیر و « أُساري تُفادُوهُم » با اسقاط الف قرائت حمزه است و « اسرا و تفدوهم » « تُفادُوهُم
35 در کتابهاي - 165 إِلّا خِزي فِی الحَیاةِ الدُّنیا 85 : -قرآن- 1 - 88 -قرآن- 144 - 74 -قرآن- 77 - إبن عامر و ابو عمرو است. -قرآن- 68
تفسیر: اینکه خواري یهود را در دنیا با پیشآمدهاي زمان پیغمبر تطبیق کردهاند که بنی قریظه بحکم سعد بن معاذ که خود آنها
بحکمیّت پذیرفته بودند کشته شدند و اموالشان را مسلمین تصرّف کردند و خانوادههاشان اسیر مسلمین شدند و بنی نضیر هم در
جاي خود نتوانستند بمانند و خانه و قلعهي خود را رها کردند و بطرف شام آواره و دربدر شدند. سخن ما: 1 آیت اوّل میفهماند از
قدیمیترین دین توحید که آثار مکتوب آن در دست ماست با مذهب اسلام در یکتاپرستی و نکوکاري و نماز و روزه مشترك
است و اینکه سه دستور از وظایف مخصوص پیغمبرها است که موسی و محمّد هر دو یک مأموریت داشتند. و اوّل کمال آدمی
مواظبت از آنها است. 2- آیات دوّم و پس از آن، یهود را بگذشتهي بدشان آگاه میکند تا فروتن شوند و سر تسلیم فرود آرند
چون سادگی فکر و هوشیاري و « کَمَثَل حَبَّۀٍ أَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ » چنانکه در گفتگوي با اعراب قرآن بیک مثال مقصود را میفهماند
آشنائی بمزایاي سخن آنها را روشن میکند ولی با یهود بجملههاي مختلف و مطالب جوربجور و ملامت و یادآوري
زشتکاريهاشان آنها را تنبیه میکند. چونکه با ادّعاي علم و معرفت و انحطاط فکري جز بهمین طریق نمیتوانند راه خود را پیدا
[ 231 [ صفحه 118 - کنند. -قرآن- 185
صفحه 91 از 298
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 87 تا 90
وَ لَقَد آتَینا مُوسَی الکِتابَ وَ قَفَّینا مِن بَعدِه بِالرُّسُل وَ آتَینا عِیسَ ی ابنَ مَریَمَ البَیِّنات وَ أَیَّدناه بِرُوح القُدُس أَ فَکُلَّما جاءَکُم رَسُول بِما لا
تَهوي أَنفُسُکُم استَکبَرتُم فَفَرِیقاً کَ ذَّبتُم وَ فَرِیقاً تَقتُلُونَ [ 87 ] وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلف بَل لَعَنَهُم اللّه بِکُفرِهِم فَقَلِیلاً ما یُؤمِنُونَ [ 88 ] وَ لَمّا
جاءَهُم کِتاب مِن عِندِ اللّه مُصَدِّق لِما مَعَهُم وَ کانُوا مِن قَبل یَستَفتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِه فَلَعنَۀُ اللّه عَلَی
الکافِرِینَ [ 89 ] بِئسَ مَا اشتَرَوا بِه أَنفُسَ هُم أَن یَکفُرُوا بِما أَنزَلَ اللّه بَغیاً أَن یُنَزِّلَ اللّه مِن فَضلِه عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِه فَباؤُ بِغَضَب عَلی
از مصدر تقفیه بمعنی کسی را پیرو قرار دادن و کسی را « قَفَّینا » : 812 معنی لغات - غَضَب وَ لِلکافِرِینَ عَذاب مُهِین [ 90 ] -قرآن- 1
جمع غلاف پردهي نگهبان مانند جلد کتاب و «ٌ غُلف » از مصدر تایید معنی پشتیبانی و تقویت کردن « فَأَیَّدنَا » دنبال دیگري فرستادن
178 [ صفحه 119 ] بمعنی غلاف رفته - 122 -قرآن- 170 - 23 -قرآن- 109 - غلاف شمشیر و نیز جمع اغلف است -قرآن- 13
از مصدر بوء بر وزن « باؤ » ، از مصدر استفتاح بمعنی یاري خواستن و آغاز کردن و گشایش خواستن نیز معنی میدهد « یَستَفتِحُونَ »
87 [البتّه 36- فعل با فتح فا بمعنی برگشتن و اقرار کردن بگناه و در عوض خون کسی کشتن هم معنی میدهد ترجمه: -قرآن- 20
همه خبر دارید] ما بموسی تورات دادیم و از پی او پیغمبرانی فرستادیم و به عیسی پسر مریم حجّتها دادیم که دلیل پیغمبري او بود و
روح- القدس را پشتیبان او کردیم پس چرا هر پیغمبري که دستوري بر خلاف میل شما آورد یا کشتید یا سخنش دروغ شمردید و
نافرمانیش کردید. جهت نزول: کشف: یهود میگفتند دلهاي ما از حکمت و علم آکنده است و غلاف دانش است و اگر کلمات
محمّد ارزشی داشت آن را هم فرا میگرفتیم آیت 88 در توبیخ آنها است. ترجمه: یهود 88 گفتند دلهاي ما از فراگرفتن گفتههاي
پیغمبر پوشیده و در غلاف است نه دلها. در غلاف است که خدا آنها را براي کفر و سرسختیشان لعنت کرده است و ایمان ندارند.
شأن نزول: مجمع: سعید بن جیبر گفته است یهود مدینه در فشار جنک با اعراب دعا میکردند که خداوندا آن پیغمبر موعود را زود
برسان که ما را از اینها آسایش باشد. إبن عبّاس گفته است معاذ بن جبل و بشر بن براء بن معرور بیهوده گفتند از خدا بترسید و
مسلمان شوید شما بودید که همیشه انتظار داشتید بوسیلهي پیغمبر که براي ما توصیف میکردید از فشار ما که کافر بودیم آسوده
شوید. سلام بن مشکم که از قبیلهي بنی نضیر بود در جواب گفت: محمّد آنچه ما میگفتیم نیاورده و آنکه ما میگفتیم اینکه
شخص نیست آیت [ 89 ] در نقل و توبیخ اینکه گفتگو نازل شد. ترجمه: 89 چون از پیشگاه خداوندي [پیغمبري با] کتاب برايشان
آمد [ صفحه 120 ] که توراتشان را درست دانست و آنها خود چشم براه یاري و گشایش ز آزار کافران بودند و آنچه او آورد
شناختند که راست است و درست او را نپذیرفتند و کافر شدند پس لعنت خداي بر کافران باد 90 و البتّه بد معامله کردند و خود را
فروختند که کافر شدند بآنچه خدا فرستاد چون حسد بردند که خدا بر آن بنده که خود خواسته چیزي فرستاد. پس گرفتار خشم
خداوندي شدند برتر از خشمی دگر [که در مخالفت تورات و گوساله پرستی گرفتار شدند] و براي کافران آزاري بود که خوارشان
42 مجمع: مقصود معجزات مسیح است و ساختن شکل مرغ از - کند. سخن مفسّرین: آتَینا عِیسَی ابنَ مَریَمَ البَیِّنات-ِ 87 : -قرآن- 1
30- گل که بآن بدمد و آن گل مرغ شود و بپرد و نیز زنده شدن مرده و شفاي پیسها است. أَیَّدناه بِرُوح القُدُس-ِ 87 : -قرآن- 1
مجمع: قتاده و سدّي و ضحّاك روح القدس را جبرئیل معنی کردهاند. و ربیع بن انس گفته روح مقصود روح خود عیسی است و
« آیدنا » « فَأَیَّدنَا » قدس خداوند است و دستهاي گفتهاند قدس بمعنی برکت و روح جبرئیل است یعنی فرشتهي با برکت و جملهي
أَ فَکُلَّما جاءَکُم » 259- با ضم دال و سکون آن تلفّظ شده است. -قرآن- 246 « قدس » قرائت شده است بر وزن افعلنا و نیز کلمهي
33 روح البیان: چون پیغمبر خیبر را فتح کرد و یهود آنجا غذاي مسموم براي آن حضرت آوردند از - الخ- 87 : -قرآن- 1 «ٌ رَسُول
آنها پرسید اینکه غذا را مسموم کردهاید! گفتند آري. فرمود چرا! جواب دادند براي اینکه اگر دروغگو باشی از شرّت آسوده شویم
و گر نه از آن بتو آسیبی نخواهد بود. و چون ریاست آنها با وجود پیغمبر نابود شده بود حس جاهطلبیشان باین کارها وادار
صفحه 92 از 298
میکرد مثنوي در احتراز از جاهطلبی و آفت آن میگوید: [ صفحه 121 ] تا توانی بنده شو سلطان مباش || زخم کش چون گوي شو
27 مجمع: - چوگان مباش اشتهار خلق بند محکم است || در ره اینکه از بند آهن کی کم است وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلف-ٌ 88 : -قرآن- 1
با سکون لام است. و با ضم لام نیز قرائت شده است و در اینکه جمله دو احتمال دادهاند 1- بقرائت دوّم جمع «ٌ غُلف » قرائت مشهور
غلافست یعنی دلهاي ما غلاف علم و دانش است و اگر گفتههاي پیغمبر ارزش میداشت بر دل ما وارد میشد 2- بقرائت اوّل جمع
یعنی شمشیر در غلاف و مقصود اینکه است که جلو آنها گرفته است « سیف اغلف » اغلف است یعنی دلهاي ما در غلاف است، مثل
25 مجمع قلیل را دو معنی کردهاند 1- عدّهاي مؤمنین - 28 فَقَلِیلًا ما یُؤمِنُونَ- 88 : -قرآن- 1 - از پذیرش گفتههاي پیغمبر. -قرآن- 20
أَ فَتُؤمِنُونَ بِبَعض الکِتاب وَ تَکفُرُونَ » شما کم هستند مثل عبد اللّه بن سلام 2- شما بدستورهاي کم از احکام موسی عمل میکنید مثل
37 روح البیان: لعنت براي کافران راندن و دور کردن از رحمت - 224 فَلَعنَۀُ اللّه عَلَی الکافِرِینَ- 89 : -قرآن- 1 - قرآن- 163 - .«ٍ بِبَعض
و کرامت و جنّت است و براي مسلمان گناهکار طرد و محرومیّت از درجهي نیکان است نه که از آمرزش گناهان محروم باشند. و
با تخفیف زاي نیز « یُنَزِّلَ » 23 مجمع: جملهي - موجبات لعنت سه چیز است: 1- کفر 2- بدعت 3- فسق. أَن یُنَزِّلَ اللّه-ُ 90 : -قرآن- 1
[ 27 [ صفحه 122 - قرائت شده است -قرآن- 15
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 91 تا 92
وَ إِذا قِیلَ لَهُم آمِنُوا بِما أَنزَلَ اللّه قالُوا نُؤمِن بِما أُنزِلَ عَلَینا وَ یَکفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الحَقُّ مُ َ ص دِّقاً لِما مَعَهُم قُل فَلِمَ تَقتُلُونَ أَنبِیاءَ اللّهِ
356 معنی - مِن قَبل إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 91 ] وَ لَقَد جاءَکُم مُوسی بِالبَیِّنات ثُم اتَّخَ ذتُم العِجلَ مِن بَعدِه وَ أَنتُم ظالِمُونَ [ 92 ] -قرآن- 1
غیر بجز و بمعنی پشتسر و گنده و نواده است و بمعنی جلو نیز استعمال میشود. ترجمه: 91 و چون باین یهود -« وراء » : لغات
گویند: بآنچه خدا فرستاده مؤمن شوید، گویند: بآنچه براي ما فرستاده شده است میگرویم. [و قرآن را منکر میشوند] و غیر از
تورات را نمیپذیرند. با اینکه قرآن حق و درست است و هم تورات را که کتاب آنهاست راست میشمارد اي محمّد بگو بآنها: اگر
بتورات ایمان داشتید چرا پیغمبران پیشین را میکشتید. 92 و با اینکه موسی برايتان نشانههاي نمودار آورد شما گوساله پرستیدید و
41 فخر: چون قرآن حق است و تورات را حق و از - بر خود ستم کردید. سخن مفسّرین: وَ هُوَ الحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُم- 91 : -قرآن- 1
جانب خدا معرّفی کرده است پس در تورات نبوّت پیغمبر ص بوده است و گر نه قرآن کتابی خواهد بود مخالف تورات چون
تورات براي موسی و قرآن براي محمّد است و اگر در تورات درستی قرآن نباشد چطور میشود قرآن آن را تصدیق کند. پس یهود
که میگویند: تورات را قبول دارند اگر راست میگویند باید قرآن را هم قبول کنند. سخن ما: 1- محکومیّت متعصّبین یهود در نظر
[ پیروهاي خودشان و باقی مردم که از یک طرف ادّعاي ایمان بتورات دارند و از طرف دیگر همان کسیکه تورات و [ صفحه 123
مطالب آن را قبول دارد مردود میشمارند. گوستاولوبن میگوید: کشیش متعصّب ظالم کافر هم میشود و در کفر هم بهمان ترتیب
متعصّب و موذي میگردد. چه خوب تطبیق میشود اینکه گفتار با حال جهودهاي معارضین با پیغمبر ص 2- همانکه از امام فخر
نقل کردیم که تصریح به اینکه که قرآن تورات را قبول دارد کشف میکند از اینکه در آن کتاب پیغمبر معرّفی شده است و چون
در برابر اینکه ادّعاي قرآن ساکت ماندند و دم نزدند معلوم میشود دهان آنها بسته بوده است و گر نه داد و فریاد بپا میکردند و
دنبالهي سخن به اینکه جا متوقّف نمیشد.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 93 تا 96
وَ إِذ أَخَذنا مِیثاقَکُم وَ رَفَعنا فَوقَکُم الطُّورَ خُذُوا ما آتَیناکُم بِقُوَّةٍ وَ اسمَعُوا قالُوا سَمِعنا وَ عَصَینا وَ أُشرِبُوا فِی قُلُوبِهِم العِجلَ بِکُفرِهِم قُل
بِئسَما یَأمُرُکُم بِه إِیمانُکُم إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 93 ] قُل إِن کانَت لَکُم الدّارُ الآخِرَةُ عِندَ اللّه خالِصَۀً مِن دُونِ النّاس فَتَمَنَّوُا المَوتَ إِن کُنتُم
صفحه 93 از 298
صادِقِینَ [ 94 ] وَ لَن یَتَمَنَّوه أَبَداً بِما قَدَّمَت أَیدِیهِم وَ اللّه عَلِیم بِالظّالِمِینَ [ 95 ] وَ لَتَجِدَنَّهُم أَحرَصَ النّاس عَلی حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشرَکُوا
[ 711 [ صفحه 124 - یَوَدُّ أَحَ دُهُم لَو یُعَمَّرُ أَلفَ سَنَۀٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحزِحِه مِنَ العَذاب أَن یُعَمَّرَ وَ اللّه بَصِ یرٌ بِما یَعمَلُونَ [ 96 ] -قرآن- 1
یعنی بد « بئس و ما » از دو کلمهي .« بِئسَ ما » . از اشرب فی قلبه الحب یعنی دل او آمیخته شده است با دوستی -« أُشرِبُوا » : معنی لغات
از مصدر تقدیم بمعنی پیشدستی کردن و جلو افتان و -« قدمت » 115- 24 -قرآن- 106 - است آنچه و بد چیزي است. -قرآن- 13
117 ترجمه: 93 متوجّه باشید اي - بمعنی دور کردن. -قرآن- 101 « زحزحۀ » از مصدر -«ِ بِمُزَحزِحِه » . بزودي انجام دادن و شتاب کردن
یهود که از پدران و دودمان شما پیمان گرفتیم و کوه طور بر بالاي سرتان بلند کردیم [و گفتیم] استوار بگیرید آنچه بشما دستور
دادیم آنها گفتند: شنیدیم ولی اطاعت نمیکنیم. اینکه گفتار آنها بدنبال کفرشان بود که دوستی گوساله را همانند آب بهمه
دلشان جا داده بودند اي محمّد بگو بیهود که اگر بچیزي مؤمن هستید [دستورهاي آن سودمند نیست] و راه بد بشما نشان دادهاند.
لَن یَدخُلَ الجَنَّۀَ إِلّا » شأن نزول: یهود ادّعا داشتند که فرزندان و دوستان خدا هستند و بهشت تنها مال آنها است بشهادت قرآن که
177 ترجمه: 94 بگو بیهود اگر عالم دیگر را خدا - آیت 94 و 95 در توبیح اینکه ادّعا است. -قرآن- 116 .« مَن کانَ هُوداً أَو نَصاري
بشما تنها خواهد داد نه بدیگر مردم و در اینکه ادّعا راستگو هستید پس آرزوي مرگ بکنید [تا زودتر بآن خوشیها رسید]. 95 ولی
چون در گذشته بد کردهاند هرگز آرزوي مرگ نمیکنند و خدا ستمکاران را میشناسد. 96 و البتّه میدانی که آنها حریصترین
مردم هستند بزندگی و هم از مشرکین آزمندترند. و هر کدام دوست دارند هزار سال عمر کنند با اینکه عمر زیاد آنها را از عذاب
19 کشف: هر پیغمبري با قوم - دور نمیکند. که خداوند بیناي بکار آنها است. سخن مفسّرین: أَخَ ذنا مِیثاقَکُم- 93 : -قرآن- 1
121 [ صفحه 125 ] قالُوا سَمِعنا وَ عَصَینا- - قرآن- 74 - .« اعبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشرِکُوا بِه شَیئاً » خویش پیمان بست و عهد گرفت برایشان که
26 مجمع: براي اینکه جمله دو معنی گفتهاند: 1- بطور استهزاء اینکه دو جمله را گفتند که شنیدیم ولی نپذیرفتیم: - 93 : -قرآن- 1
-2 یعنی شنیدیم ولی چون شنیدن نتیجه و عمل در دنبال داشت مثل آن است که از اوّل گفتند: نافرمان هستیم روح البیان: یعنی
شنیدیم گفتار تو را و نمیپذیریم فرمان تو را و اگر از ترس تو بالاي سر نمیبود بظاهر هم سخن تو را نمیپذیرفتیم: وَ أُشرِبُوا فِی
51 کشف نوشته سعید بن جبیر گفت: دوستی گوساله چنان در دل ایشان جا گرفته بود که - قُلُوبِهِم العِجلَ بِکُفرِهِم- 93 : -قرآن- 1
آن گوساله را بسوهان بسودند آنگه در دریا بپراکندند، ایشان در آب افتادند!!! از آن میخوردند تا آن رویهاشان زرد گشت. یکی
از بزرگان دین گفت: اهل بنی اسرائیل معلوم است و عبادت آن شرك مهین، و عجل اینکه امّت دنیاي شوم است و دوستی آن
62 فخر: یعنی ایمان شما ببد چیزي که دوستی گوساله باشد - شرك کهین. بِئسَما یَأمُرُکُم بِه إِیمانُکُم إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ- 93 : -قرآن- 1
45 کشف نوشته - دستور میدهد و اگر ایمان میداشتید گوساله پرست نمیشدید. فَتَمَنَّوُا المَوتَ إِن کُنتُم صادِقِینَ- 94 : -قرآن- 1
من علامات الاشتیاق تمنّی الموت » . است: از روي طریقت در راه حقیقت رموز اینکه آیت اثري دیگر دارد. ارباب القلوب گفتند
واجب نیست کسی را که در مغاك مذلّت باشد و در زندان وحشت اگر از سر بینوائی و نا می وي را آرزوي « علی بساط العوافی
مرگ باشد. عجب کار آن جوانمردي است که بر بساط عافیت آرام رد و کارهاش بر نظام و رو نقش تمام و روزش فرخنده در ایّام
و با اینهمه نعمت و راحت! ون کسی، بر آتش سوزان گرداگرد وي خارستان و دشمن جانستان دل در آن بسته که خود کی از
اینکه محنت رهد و خرمن جدائی آتش در زند نوبت اندوه بسر آید و اشخاص [ صفحه 126 ] پیروزي بدر آید بزبان شوق گوید:
پیش عبد اللّه مبارك آمد گفت: مرا در خواب چنان نمودند « کی باشد کین قفس بپردازم || در باغ الهی آشیان سازم مد الأسود
نگر تا رفتن را ساخته باشی. عبد اللّه جواب داد: روزگاري دراز در پیش ما نهادي. یک سال «10» که تا یک سال تو میفروشوي
دیگر را اندوه هجران میباید کشید و تلخی فراق میباید چشید.نگر تا رفتن را ساخته باشی. عبد اللّه جواب داد: روزگاري دراز در
114 آنگه گفت غذاء - پیش ما نهادي. یک سال دیگر را اندوه هجران میباید کشید و تلخی فراق میباید چشید. -پاورقی- 112
81 سفیان - فرمت- 79 - «2» یا من شکی شوقه من طول فرقته || صبرا لعلّک تلقی من تحب غدا » : جان ما تا امروز درین بیت بود
صفحه 94 از 298
ثوري هر گه که مسافري را دیدي و آن مسافر گفتی شغلی بفرماي سفیان گفتی: اگر جائی بمرگ رسی درود ما بدو برسان و
بلال « و احزنا » بگوي: گر جان باشارتی بخواهی زرهی || در حال فرستم و توقّف نکنم بلال حبشی در نزع بود عیال وي میگفت
149 عبد اللّه مبارك در وقت - پاورقی- 147 - .«11»« غدا تلاقی الا حبّه محمّدا و حزبه » « و اطرباه » : گفت: چنین نگوي. لکن میگوي
89 شبلی را میآورند که در سکرات مرگ اینکه بیت - پاورقی- 87 - .«12»« لمثل هذا فلیعمل العاملون » : نزع میگفت و میخندید
میگفت: کل بیت انت ساکنه || غیر محتاج الی السّرج وجهک المأ مول حجّتنا || یوم یأتی النّاس بالحجج آن شب که رخ تو شمع
کاشانهي ما است || خورشید جهان فروز پروانهي ما است [ صفحه 127 ] بو العباس دینوري مجلس میداشت و در عشق سخن
« موتی » : میگفت پیر زنی عارفه حاضر بود آن سخن بر وي تافت وقتش خوش گشت برخاست و در وجد آمد. بو العباس گفت
جان در بازاي، پیر زن گفت: جانی است نهادهایم فرمانی را || در عشق کجا خطر بود جانی را اینکه بگفت و نعرهاي بزد و جان
بداد. ابو الفتوح رازي نوشته است: آنکس که دوست خدا باشد هم تمنّاي او آن بود که با جوار خدا شود تا که دوست بنزدیک
« و اللّه لا ابالی وقع الموت علی ام وقعت علی الموت » دوست بیارامد چنانکه امیر المؤمنین [ع] بمرگ مبالات نمیکرد و میگفت
بخداي که باك ندارم اگر من بر مرگ افتم و اگر مرگ بر من افتد. حسینی نوشته است: فرد: مرگ است که دوست را رساند بر
حافظ جنابذي نقل کرده است: حضرت امام حسن «13» دوست || آن کی است که او بمرگ شادان نبود! کتاب کشف الغمّه از
مجتبی [ع] در دمهاي آخر با حضرت سیّد الشّ هداء [ع] فرمود: اینکه دم سر و کارم بیکی از کارهاي خدا است که تا کنون سابقه
نداشتهام و مردمی میبینم که تا کنون ندیدهام.حافظ جنابذي نقل کرده است: حضرت امام حسن مجتبی [ع] در دمهاي آخر با
حضرت سیّد الشّهداء [ع] فرمود: اینکه دم سر و کارم بیکی از کارهاي خدا است که تا کنون سابقه نداشتهام و مردمی میبینم که تا
32 وَ لَتَجِ دَنَّهُم أَحرَصَ النّاس عَلی حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشرَکُوا یَوَدُّ أَحَ دُهُم لَو یُعَمَّرُ- 97 مجمع: جملهي - کنون ندیدهام. -پاورقی- 30
دو معنی شده است: اوّل اینها از همهي مردم و از مشرکین حریصترند. معنی دیگر آنکه و او استیناف جمله « مِنَ الَّذِینَ أَشرَکُوا »
است و معنی چنین باشد اینکه یهود حریصترین مردمند بر زندگی و عدّهاي از مشرکین نیز میخواهند هزار سال زندگی کنند. -
زه » 162 [ صفحه 128 ] روح البیان: مقصود از مشرکین گبرها هستند که آنها در خوش آمد میگفتند - 112 -قرآن- 134 - قرآن- 1
یا هزار نیروز یا هزار مهر جان. کشف الاسرار: روایت است که پیغمبر [ص] فرمود: آدمی پیر میشود و حرص او جوان « هزار سال
میشود بر مال و درازي عمر و نیز فرموده است: در دنیا مثل رهگذر باش و همیشه آماده باش چنانکه پنداري در گورت مینهند
بامدادان مگو شامگاهان چنین کنم و شامگاه نگو ببامداد چنان خواهم کرد. از زندگی براي مرگ توشه بردار و از تندرستی
باندیشهي بیماریت که ندانی فردا نام تو در چه طوماري نویسند. یحیاي معاذ گفت: فرمان خداي ببر و از مرگ مترس و دوري
« بَصِیرٌ » : دوستان تو را بیمناك نکند که ایشان گرامیتر نیستند از آنکه بجانب او میروي. وَ اللّه بَصِ یرٌ بِما تَعمَلُونَ- 96 روح البیان
بمعنی بینا و مطّلع از کنه و حقیقت و هر آنچه پوشیده است یعنی هزار سال زندگی و طول مدّت آثار جرم را محو نمیکند و
65 سخن ما: 1- در آئین تعلیم و تربیت - 35 -قرآن- 56 - بکوچکترین چیز خداوند آگاه است و سزاي شما مهیّا است. -قرآن- 1
میگویند: توبیخ و مجازات را نباید سخت و نه مکرّر کرد در صورتی که گفتگوي با یهود و رسوائی آنها و سرزنش بسوابق
ننگینشان مکرر شده و هر روز بزبانی و مطلبی در جلو چشم آنها و مردم آورده شده است چون شرایط تربیت تا وقتی باید مراعات
شود که لیاقت باقی باشد امّا اگر علاوه بر نپذیرفتن، مقاومت و مبارزه بود اینکه جاست که باید بتمام وسائل سرکوبی متوسّل شد
روي همین اصل ارتفاع طور و پیمان یادآوري شده است با نافرمانی و مقاومت یعنی با پذیرش پیمان نافرمانی کردند و پرستش
گوساله پیشهي خود نمودند اینکه جملهها براي اعلام بآنها است و سرزنش آنها که دین و روش شما همان دوستی حیوانات است و
کفر. 2- مبارزه در برابر یک ادّعاي بزرگ که چون میگفتند: ما داراي نژاد و [ صفحه 129 ] مذهب قدیمی هستیم بندهي خاص و
دوست منحصر بفرد خدائیم اینکه ادعا را با مطالبهي آرزوي مرگ بکلّی باطل کرده است. 3- در ارزش مرگ براي انسان: اوّل-
صفحه 95 از 298
مثنوي مجلّد اوّل قصّهي علی و مسامحت او با رکابدارش چنین گفته است شعر: انبیا را تنگ آمد اینکه جهان || چون شهان رفتند
اندر لا مکان آنکه مردن پیش جانش تهلکه است || نهی لا تلقوا بگیرد او بدست چون مرا سوي اجل عشق و هوي است || نهی لا
تلقوا بایدیکم مرا است ز آنکه نهی از دانهي شیرین بود || تلخ را خود نهی حاجت کی شود! دانهها کش تلخ باشد مغز و پوست
یعنی پیوستهي باو میشوم که « بالرّفیق الاعلی » ||تلخی و مکر و هیش خود نهی او است دوّم- گویند: پیغمبر در دم آخر فرمود
یعنی سوگند بپروردگار کعبه که « فزت و ربّ الکعبۀ » بالاترین خوشرفتاران است. سوّم- علی هنگام رسیدن شمشیر إبن ملجم فرمود
یعنی بعشق تو ز همه « ترکت الخلق طرّا فی هواکا » رستگار شدم. چهارم- فرزندش حسین [ع] در هنگام جان دادن میگفته است
آفریدگان گذشتم.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 97 تا 103
قُل مَن کانَ عَدُ  وا لِجِبرِیلَ فَإِنَّه نَزَّلَه عَلی قَلبِکَ بِإِذن اللّه مُ َ ص دِّقاً لِما بَینَ یَدَیه وَ هُديً وَ بُشري لِلمُؤمِنِینَ [ 97 ] مَن کانَ عَدُ  وا لِلّه وَ
مَلائِکَتِه وَ رُسُلِه وَ جِبرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِن اللّهَ عَدُوٌّ لِلکافِرِینَ [ 98 ] وَ لَقَد أَنزَلنا إِلَیکَ آیات بَیِّنات وَ ما یَکفُرُ بِها إِلاَّ الفاسِقُونَ [ 99 ] أَ وَ
کُلَّما عاهَدُوا عَهداً نَبَذَه فَرِیق مِنهُم بَل أَکثَرُهُم لا یُؤمِنُونَ [ 100 ] وَ لَمّا جاءَهُم رَسُول مِن عِندِ اللّه مُصَدِّق لِما مَعَهُم نَبَذَ فَرِیق مِنَ الَّذِینَ
663 وَ اتَّبَعُوا ما تَتلُوا الشَّیاطِین عَلی مُلک سُلَیمانَ وَ ما کَفَرَ - أُوتُوا الکِتابَ کِتابَ اللّه وَراءَ ظُهُورِهِم کَأَنَّهُم لا یَعلَمُونَ [ 101 ] -قرآن- 1
سُلَیمان وَ لکِن الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحرَ وَ ما أُنزِلَ عَلَی المَلَکَین بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمان مِن أَحَ دٍ حَتّی یَقُولا
إِنَّما نَحن فِتنَۀٌ فَلا تَکفُر فَیَتَعَلَّمُونَ مِنهُما ما یُفَرِّقُونَ بِه بَینَ المَرءِ وَ زَوجِه وَ ما هُم بِضارِّینَ بِه مِن أَحَدٍ إِلاّ بِإِذن اللّه وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُ رُّهُم
وَ لا یَنفَعُهُم وَ لَقَد عَلِمُوا لَمَن اشتَراه ما لَه فِی الآخِرَةِ مِن خَلاق وَ لَبِئسَ ما شَرَوا بِه أَنفُسَ هُم لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 102 ] وَ لَو أَنَّهُم آمَنُوا وَ
دور انداخت و صرف نظر کرد « نبذ » : 736 [ صفحه 130 ] معنی لغات - اتَّقَوا لَمَثُوبَۀٌ مِن عِندِ اللّه خَیرٌ لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 103 ] -قرآن- 1
42 جهت - 16 -قرآن- 33 - بهره و نصیب. -قرآن- 7 «ٍ خَلاق » آشوب و آزمایش « فِتنَۀٌ » جمع ظهر بمعنی [ صفحه 131 ] پشتها « ظهور »
نزول: مجمع: از إبن عباس نقل کردهاند که عبد اللّه بن صوریا مردي بود از علماي یهود فدك، با جماعتی از همکیشان نزد پیغمبر
آمد و پرسشهائی از آن حضرت کرد و جواب شنید و قانع شد پس از آن گفت یک پرسش دیگر مرا اگر جواب دهی بتو ایمان
میآورم، بگو ملکی که بتو نازل میشود چه نام دارد! فرمود: نام او جبرئیل است. گفتند با جبرئیل دشمن هستیم ولی با میکائیل
دوست هستیم. عکرمه و قتاده و سدّي گفتهاند: عمر زمینی داشت و چون بخبرگیري آن میرفت از مدرسهي جهودان میگذشت که
در آنجا با او انس میگرفتند و چون از آنها پرسید که چرا مسلمان نمیشوید! جوابدادند چون ملکی که بر او نازل میشود جبرئیل
است. اینکه دو حکایت از آنجا که نتیجه است متّحد میشود یعنی آنها میگفتند با جبرئیل دشمن هستیم که از او بما آزار رسیده
است و جهت آزار را در هر حکایتی جوري میگفتند و لکن در سبب نزول دو آیهي 97 و 98 اختلاف ندارند که براي جواب
یهودیها در مقابل اظهار عداوت با جبرئیل نازل شده است ترجمه 97 : اي پیغمبر بآنها که با جبرئیل دشمن هستند بگو: او باذن
خداوند بر دل من قرآنی فرود میآورد که راست میشمارد کتابهاي جلوتر از آن را [مثل تورات و انجیل] براي راهنمائی و نوید
آنکه مؤمن باشد و هر که دشمن است با خداوند و ملائکه و پیغمبران و جبرئیل و میکائیل البتّه او کافر است و خدا دشمن کافران
است. هر که دشمن است با خداوند و ملائکه و پیغمبران و جبرئیل و میکائیل البتّه او کافر است و خدا دشمن کافران است. جهت
نزول: مجمع: از إبن عبّاس روایت است که عبد اللّه بن صوریا به پیغمبر [ص] گفت ما از تو نشانه و دلیلی بر پیغمبري ندیدیم که تو
را بپذیریم. و باز از او نقل کردهاند که معاذ بن جبل و براء بن عازب با یهود گفتند شما پیش از پیغمبر آرزوي آمدن او و چیره
شدن بر ما داشتید و ما مشرك بودیم و شما مؤمن و اکنون ما باو مؤمن شدهایم و شما [ صفحه 132 ] او را نپذیرفتید آنها گفتند ما از
او نشانهي روشنی ندیدیم آیت 99 براي جواب آنها نازل شد. ترجمه 99 : و البتّه قرآن نشانههاي روشن و آیات آشکاري است که
صفحه 96 از 298
براي تو فرستادیم و جز مردمان بد دل و فاسق همه آن را میپذیرند [چون دیدهي انصاف و دل حق بین قرآن را انکار نمیکند].
سبب نزول: اسباب النزول سیوطی:ّ پیغمبر [ص] بمالک بن ضیف فرمود پیمان خدا با شما عمل بتورات و قبول نبوّت من است او
گفت در نزد ما چنین چیزي نبوده است. فخر: چون یهود بنی قریظه و بنی نضیر پیمان داشتند که با دشمنان پیغمبر کمک نکنند در
جنگ خندق با قریش کمک کردند و پیمان شکنی کردند آیت 100 نازل شد. ترجمه: 100 چرا هر گاه پیمانی استوار میکردند
یکدسته از اینها پیمان را ندیده انگاشته و بآن رفتار نمیکرد! بلکه عدّه بیشتر آنها بیایمان و پیمان شکن بودند. سبب نزول: کشف
الاسرار: از إبن عباس نقل است که معاذ بن جبل و بشر بن براء به یهود گفتند: شما از کتابهاي خود توصیف پیغمبر میکردید و
بانتظار ظهورش بودید اکنون که آمده است چرا منکر او میشوید! آنها گفتند: اینکه مرد با آنچه در تورات ما آمده است تفاوت
دارد و آنکه در آن نوشته است غیر از اینکه است. فخر: نقل شده است: جهودان گفتند: محمّد سلیمان را پیغمبر میداند با اینکه او
103 جواب آنها را میگوید. ترجمه: [اینک نشانهي بیایمانی که] 101 چون پیغمبري از سوي خدا -102 - جادو بود آیات 101
براي شان آمد و کتاب آسمانیشان را درست شمرد یک دستهشان که داراي کتاب آسمانی بودند کتاب خدا را پس پشت انداختند
که گویا از آن خبر ندارند. 102 و بدنبال آن [ صفحه 133 ] رفتند که دیوان بروزگار پادشاهی سلیمان میخواندند [و ادعا کردند:
سلیمان با دیو و جادو حکومت میکرد] با اینکه سلیمان کافر و جادو نبود و دیوان کافر شدند که بمردم جادو میآموختند. و هم
آن را که بدو فرشتهي بنام هاروت و ماروت در بابل نازل میشد [فرا میگرفتند و بمردم میگفتند] و البته آن دو فرشته اگر بکسی
جادو میآموختند یاد آور او میشدند که ما [براي مردم وسیلهي] گرفتاري و آزمایشیم پس [گول جادوي ما مخور] از دین باز
نگرد. لیکن آنچه دیوان از هاروت و ماروت یاد میگرفتند راه جدائی میان مرد و همسر او بود و نمیتوانستند بکس زیان رسانند
مگر باذن خدا و سر نوشت او. پس اینکه دیوان کافر آنچه از هاروت و ماروت فرا میگرفتند زیان داشت که سودي بمردم نداشت
و البتّه خود میدانستند که آنچه بدست آوردهاند سودي بسراي دیگر ندارد. و گر میدانستند که چه بد معامله کردهاند و خود را
ببد چیزي فروختهاند! [که بجهان دیگر با اینکه سود نمیبرند گرفتاري سخت در پیش دارند]. 103 و اگر دیوان مؤمن میشدند و
پرهیزگار میدانستند که مزد خداوندي بهتر است [زهر جادوگري و بد دلی]. سخن مفسّرین: قُل مَن کانَ عَدُ  وا لِجِبرِیلَ فَإِنَّه نَزَّلَه عَلی
با فتح جیم و کسر را بدون همزه نیز قرائت شده است و با فتح جیم و را نیز قرائت شده است. و « جبرئیل » قَلبِکَ- 97 مجمع: کلمهي
- قرائت کردهاند. -قرآن- 1 « جبریل » با فتح جیم و را بدون یاي بعد از همزه نیز خواندهاند و نیز با کسر جیم و را بدون همزه « جبرئل »
73 مفسّرین: حکایاتی آوردهاند که یهود گفتند ما دشمن جبرئیل هستیم و دوست میکائیل و در آیت بعد گفته شده است که
دشمنی جبرئیل مستلزم دشمنی با میکائیل است که همه آفریدگان خدا هستند و عمال دستگاه آفرینش هستند و در اینکه آیه اشاره
است که جبرئیل قرآن را از طرف خدا آورده است پس دشمنی با جبرئیل دشمنی با خدا است. [ صفحه 134 ] مَن کانَ عَدُ  وا لِلّه-ِ 98
ابو الفتوح: یهود آرزو داشتند که بتوانند با خدا اعمال عداوت کنند و یا اینکه معتقد بودند: کسی هست که با خدا بتواند بخصومت
28 فَإِن اللّهَ عَدُوٌّ لِلکافِرِینَ- 98 مفسّرین گفتهاند: مقصود از - رفتار کند اینکه جملهها براي رد عقیدهي آنها بوده است. -قرآن- 1
38 نَبَذَ فَرِیق مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ کِتابَ - دشمنی خداوند با کافران آزاري است که در جهان دیگر گرفتارشان میکند. -قرآن- 1
اللّه وَراءَ ظُهُورِهِم کَأَنَّهُم لا یَعلَمُونَ- 100 مجمع: سدّي گفته است: چون براي یهود قرآن خوانده شد گفتند: مخالف تورات است و
چون آن را موافق تورات دیدند هر دو را نادیده انگاشتند و بکتاب آصف برخیا توجه کردند که نوشتهاي مجعول بنام میراث
112 روح البیان: یکدسته از یهود بتورات - سلیمان بود و سحر و جادو در آن بود. باین آیه آنها را توصیف کرده است. -قرآن- 1
اشاره «ٌ نَبَذَ فَرِیق » ایمان داشتند و عمل میکردند و عده اي آشکارا مخالفت میکردند و احکام تورات را ندیده میگرفتند. جملهي
اشاره است که علم آنها بتورات مساوي است با نادانی چون دانشی که از آن استفاده نشود با جهل « لا یَعلَمُونَ » بآنها است و جمله
مساوي است. و پیغمبر فرمود: آنکه بزبان نه بدل موعظه میکند گفتار خود را نابود کرده است زیرا کسی بآن گوش نکرده است و
صفحه 97 از 298
عمل نخواهد کرد. و آنکه از دل و زبان موعظه میکند مثل کسی است که تیرش بنشانه خورده و مردم از آن استفاده میکنند. -
بمعنی نقل «ِ تَتلُوا ... عَلی مُلک » 213 وَ اتَّبَعُوا ما تَتلُوا الشَّیاطِین عَلی مُلک سُلَیمانَ- 102 فخر: جمله - 169 -قرآن- 197 - قرآن- 152
- که معنی اینکه است: رفتند پی آنچه بدروغ بر مملکت و حکمرانی سلیمان نسبت -قرآن- 1 « علی » بدروغ است بواسطهي کلمهي
با « لکن » 107 [ صفحه 135 ] میدادند. وَ ما کَفَرَ سُلَیمان وَ لکِن الشَّیاطِینَ کَفَرُوا- 102 مجمع: کلمهي - 89 -قرآن- 94 - -62 قرآن- 81
57 فخر: عدّهاي از یهود گفتند: سلیمان جادو بود و محمّد - با رفع قرائت حمزه و کسائی است. -قرآن- 1 « الشیاطین » تخفیف نون و
براي آنست که سحر و جادو کفر و انحراف « ما کَفَرَ » او را پیغمبر میداند. اینکه آیه آگاه میکند که سلیمان کافر نبود و کلمهي
71 تفسیر سیّد احمد خان هندي: یعنی یهود پیروي کردند آنچه - است و شیاطین کافر هستند که بمردم جادو میآموزند. -قرآن- 60
را شیاطین در زمان سلطنت سلیمان میخواندند و گمان میکردند آنها از سلیمان است. بطوري که مینویسند دورهي سلیمان خیلی
اوضاع بد بوده است و از زنهاي اقوام عمونی و موآبی و صدوقی عدّهي زیاد همسر او بوده و در قصر او بتپرست بودهاند و از
نزدیک منزل داود که تابوت سکینه وقتی در آنجا بوده است سلیمان زن بتپرست خود را بمنزل دیگر منتقل کرد براي ادب و احترام
مقام قدس داود و تابوت. و در قصر سلیمان سه دسته پیدا شد: اولی حامیان برادرهاي او که میخواستند بسلطنت برسند و محروم
شدند. دوّم موافقین خود سلیمان که اینکه دو خداپرست بودند. سوّم بتپرستان داخل قصر و اینکه خود موجب میشد که هر
دستهاي مجمعی سري براي پیشرفت خود داشته باشند. و بخصوص مینویسند که در زمان حیرام پادشاه صور مجمعی سري بوده
است و او با داود دوست بوده است که ممکن است از آنجا بدربار داود و سلیمان برده شده است. و نیز فیثا- غورث حکیم مجمع
راز براي شاگردان خود درست کرده بوده است. و تمام اینکه عادات و احوال نشان میدهد که در آن دوران انجمنهاي سري و
نوشتههاي مرموز بوده است و قسمتهائی مجعول و نادرست بآنها آمیخته شده است. و بواسطهي دستهبندیهاي مختلف دربار سلیمان
اینجور نوشتههاي مخلوط درست و نادرست زیاد بوده است که بدست مردم افتاده است و مقصود از شیاطین کافران است که
نوشتههاي نادرست را باسرار سلیمان [ صفحه 136 ] منسوب میکردند و میان مردم نشر میدادند. پس اینکه جملهي قرآن نقل یک
13- قضیهي تاریخی است. الشَّیاطِین-ُ 102 فخر: بیشتر مفسّرین شیاطین را جمع شیطان که ابلیس باشد معنی کردهاند. -قرآن- 1
متکلّمین گفتهاند: مقصود شیطان صفتان آدمی است و خبري نقل کردهاند که سلیمان پیغمبر علوم اختصاصی خود را در کتابی زیر
تخت خود دفن کرد که بعد از او محفوظ بماند پس از مرگش عدّهاي منافق بر آنها دست یافتند و در آنها دستبردند و از جادو در
آن نوشتند و بسلیمان نسبت دادند. یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحرَ- 102 فخر: هشت جور سحر شمرده است و براي هر یک وسیلهاي گفته
است و از علی حدیثی نقل کرده است: کسی که بجادو اطمینان میکند و آن را درست میداند از رحمت خدا و دین پیغمبر دور
31 طنطاوي: سحر یا خواب کهربائی که در چندین قرن پیش بوده است امروز در اروپا تحت قوانین معیّن - است و محروم. -قرآن- 1
بنام مانیتیسم مشهور است و اینک حکایاتی از کارهاي متخصّصین اینکه فن:ّ 1- دکتري در مصر دختري یهودي را معمول خود قرار
داده و او را بخواب میکرد و راه معالجات بیماران خود را از او میپرسید و بیزحمت مطالعه و کتاب آنها را معالجه میکرد تا اینکه
بد نفسی او را وادار ببدي کرد و اولیاي دختر شکایت کردند. در محکمه دکتر را وادار کردند دختر را بخواب کرده و بازرسهاي
انگلیسی هم حاضر شدند. دختر بپرسشها جواب میداد بازرسها را معرّفی میکرد و آنچه در جیب آنها بود میگفت 2- دکتري
بیماري را بخواب میکرد و او را عمل میکرد و گاهی او خودش در خواب با دکتر کومک میکرد و نمیفهمید که نسبت بخودش
] 34- اینکه عمل را انجام میدهد. ابو حنیفه حکم کرده است که جادو و ساحر کافر است. وَ ما أُنزِلَ عَلَی المَلَکَین-ِ 102 -قرآن- 1
بکسر لام خوانده است یعنی دو پادشاه و گفته است: کلمهي [ما] نافیه « الملکین » 102 مجمع: نقل است که إبن عباس [ صفحه 137
است بمعنی نیست و چگونه شود که دو نفر کافر فرشته باشند! آنها پادشاه بودند و اینکه جمله سه جور معنی میشود: 1- دیوان
کافر شدند که بمردم جادو میآموختند و آن را که براي دانستن بدي جادو و دوري از آن بر دو فرشته در بابل بنام هاروت و
صفحه 98 از 298
- ماروت نازل میشد ولی دیوان آن را بمردم آموختند و براه بد بکار بردند و مؤمنین زشتی آن دانستند و از آن دوري میکردند 2
باشد یعنی آنها بدنبال ساختههاي دروغی دیوان در پادشاهی سلیمان رفتند و هم بدنبال ساختگی « تَتلُوا » عطف بر « ما أُنزِلَ » جملهي
دروغی دیوها بر آنچه بفرشتگان بنام هاروت و ماروت در بابل فرود آمده بود 3- ما بمعنی نفی باشد یعنی نه سلیمان کافر شد و نه
-561- بر دو فرشته جادو نازل شد ولی دیوان کافر شدند که در بابل بدو نفر بنام هاروت و ماروت جادو آموختند. -قرآن- 548
581 و مقصود از دو فرشته که جادو بآنها نازل نشد جبرئیل و میکائیل است که یهود میگفتند: آن دو فرشته بسلیمان - قرآن- 572
دو معنی میدهد: 1- هرگز بآن دو فرشته جادو نازل نشد 2- بمعنی موصول است و مربوط باوّل « ما » جادو آموختند. کشف: کلمهي
آیه یعنی کتاب خدا پس پشت انداختند و پی دو چیز رفتند: یکی آنچه دیوان خواندند. دیگري آنچه در بابل بهاروت و ماروت
نازل شد. عبده: اینکه جمله مقصود را بعبارتی کوتاه فهمانده است که شیوهي اختصاصی قرآن است و آن را اعجاز در ایجاز گویند.
1502 تاریخ آلبرماله: جلد ملل شرق ص 66 : بابل در تاریخ مشهور است و در طرف سفلاي فرات که باد جله از همه -« السّحر ببابل »
جا نزدیکتر است. در دو هزار و هفتصد سال پیش از میلاد اینکه شهر ساخته شده است و معنی بابل [باب خدا] است و بخت
281 [ صفحه 138 ] صد و هشتاد و شش سال پیش از میلاد یهود را بآن جا برد و هفتاد - یا نبوکد نزردر -پاورقی- 279 «15» النصر
اینکه بوده است که مردم کلده براي نجات از «16» سال باسارت بودند و کورش کبیر پس از فتح بابل آنها را آزاد کرد. و سحر
دشمن سحر را دستاویز خود میکردند و جادوها میتوانستند زنجیر از گردن شیطان بردارند و مردم را بدبخت کنند و یا با اوراد و
پاشیدن آب مقدّس و جوشاندن علفهاي جاد و شیطان را دور کنند و با نوارهائی که بشکل مقدّسات دستدوزي میشد و با طلسمها
و تعویذها وسیلهي خوشبختی را فراهم کنند.اینکه بوده است که مردم کلده براي نجات از دشمن سحر را دستاویز خود میکردند و
جادوها میتوانستند زنجیر از گردن شیطان بردارند و مردم را بدبخت کنند و یا با اوراد و پاشیدن آب مقدّس و جوشاندن علفهاي
جاد و شیطان را دور کنند و با نوارهائی که بشکل مقدّسات دستدوزي میشد و با طلسمها و تعویذها وسیلهي خوشبختی را فراهم
154 هارُوتَ الخ- 102 طبري: دو فرشته باین نام مغرور بندگی خود شدند و اندیشیدند که ما ارجمندیم و - کنند. -پاورقی- 152
آدمیان ارزشی ندارند. پس بآنها خطاب شد: بزمین روید و بندگی کنید. آنها ببابل فرود آمدند و گرفتار عشق زهره شدند و براي
خاطر او شراب نوشیدند و آدم کشتند و بیعفتی نمودند و بت پرستیدند و بسزاي اعمالشان در چاه بابل از مژهي چشم آویخته
شدند و انتظار دارند بشفاعت پیغمبر یا براه دیگر عاقبت آمرزیده شوند. و جادو را مردم از آنها فراگرفتند و خودشان بهنگام یاد
دادن جادو میگفتند: ما در آزمایش و آشوب اخلاقی گرفتار شدیم و شما بیاد گرفتن جادو کافر نشوید و آن را براه بد بکار نبرید.
8 مجمع: میشود کلمهي هاروت و ماروت مربوط بشیاطین باشد یعنی شیاطین بنام هاروت و ماروت کافر شدند. صافی: - -قرآن- 1
از امام صادق ع روایت است پس از نوح جادو زیاد شد. دو فرشته بفرمان حق نزد پیغامبر آن روزگار آمدند براي نمودار کردن
جادو و راه نابودي آن و پیغمبر بآن دو دستور داد که میان مردم بروند و از جادو و بهرهي بد آن با مردم سخن بگویند تفسیر سید
احمد خان هندي: هاروت و ماروت از مردم تاریخی هستند که در شام بودهاند و از کتاب مستر [هاید] معلوم میشود که میان
مجوسیان قصّههاي بیهوده زیاد از آنها رواج داشته است. و مراد از ملکین در آیه دو مرد صالح است چنانکه در داستان [ صفحه
معرّفی کردند و معلوم است که مقصود شخص آسمانی نیست و مرد صالح است مستر « ملک کریم » 139 ] یوسف زنان مصر او را
در کتاب خود میگوید: مجوس هاروت و ماروت را فرشته مینامیدند پس در آیه نام ملک و علم نازل بآنها گفتهي خود « هاید »
قرآن نیست بلکه نقل عقیده و شهرت میان یهود و کافران است که آنها چنین عقیده داشتند. و نقل گفتار آن دو ملک که مردم را
از فراگرفتن جادو منع میکردند براي اینکه بوده است که مردم دقیق و مواظب ممکن است خود چیزي یا کاري ناپسند داشته باشند
بمعنی نفی باشد ممکن است مقصود از اینکه « ما أُنزِلَ » در « ما » ولی مردم را از آن جلوگیر باشند. وَ ما یُعَلِّمان الخ- 102 مجمع: اگر
پند و نصیحت نیست بلکه براي مسخره است و « فَلا تَکفُر » جمله تعلیم دو گروه شیطان صفت انس و جن باشد و معنی جملهي بعد
صفحه 99 از 298
معنی چنین است: آنها جادو بکس نمیآموختند مگر که مسخره میکردند که ما جادوها گرفتاریم و کافر، شما چون ما کافر نشوید.
207 إِنَّما نَحن فِتنَۀٌ- 102 روح البیان: فتنۀ اختلاف عقاید است و آشوب و جنک و - 68 -قرآن- 194 - 18 -قرآن- 55 - -قرآن- 1
آزمایش. و از طرف خداوند گرفتاریها و آزارها که بانسان میرسد فتنه و آزمایش او است و از طرف مخلوق کفر است و گناه
است و وادار کردن مردم بکار زشت و ممکن است مقصود از اینکه جمله آن باشد که علم و جادوي ما موجب آشوب و فتنه است
22 ما یُفَرِّقُونَ بِه بَینَ المَرءِ وَ زَوجِه-ِ 102 ابو الفتوح: مردي با داشتن - و شما بواسطهي بکار بردن اینکه علم کافر نشوید. -قرآن- 1
همسر زن دیگري اختیار کرد. زن اوّل نزد پیرزن جادوئی شکایت کرد. او قرار گذاشت مبلغی بگیرد و زن دوّم را بکشد. پیرزن نزد
او رفت و گفت: چون تازه همسر اینکه مرد شدهاي ممکن است زن اوّل با وسائل، تو را از او جدا کند. بمن مزدي بده تا مرد را
49 [ صفحه 140 ] چاقوي تیزي باو داد که چون مرد خوابید سه - جادو کنم که هرگز از تو جدا نشود او پذیرفت و پیرزن -قرآن- 1
تار موي از زیر گلویش با همین چاقو ببر بطوري که کنده نشود و از آنجا نزد مرد رفت و گفت: متأسّفم که مرگ تو نزدیک است
زیرا زن تازه قصد کشتن تو دارد و براي آزمایش امشب خود را خوابیده نمودار کن تا بهبینی که چاقوئی بدین نشانه براي بریدن
گلوي تو مهیّا است. شب مرد براي آزمایش خوابیده و زن براي انجام سحر چاقو بگلویش نزدیک کرد. مرد یقین کرد که پیرزن
راست گفت و زن خود را کشت. اینکه است معنی جادو و ارزش علمی و نتیجهي آن. وَ لَقَد عَلِمُوا- الخ- 102 مجمع: بجملهي اوّل
گفته شده است: دانستند که آنچه خریدهاند سود ندارد و در آخر گفته شده است: بد چیزي خریدند اگر میدانستند. در مقصود از
دانستن و ندانستن سه احتمال است: 1- شیاطین میدانستند که آنچه خریدهاند سود ندارد و آنهائی که یاد میگرفتند نمیدانستند.
-2 میدانستند سود ندارد ولی نمیدانستند که خود را بآزار آخرت فروختهاند. 3- میدانستند که سود ندارد و فراگرفتند پس بمانند
آنچه اقتباس از راه علم ممکن نیست :«17» 17 ما: گستاولوبن گفته است - آن است که خود ندانستهاند بد میکنند. -قرآن- 1
اختلاف آراء در اطراف آن شدید میشود بخصوص اگر موضوع آن مطالب عاطفی یا دینی باشد بواسطهي اختلاف تربیت و خلق و
خوي و محیط و منفعت مادّي پی در پی اینکه اختلاف عوض میشود. آنچه اقتباس از راه علم ممکن نیست اختلاف آراء در
اطراف آن شدید میشود بخصوص اگر موضوع آن مطالب عاطفی یا دینی باشد بواسطهي اختلاف تربیت و خلق و خوي و محیط و
35 یهود معارض پیغمبر ص بدرستی همین جور بودند و - منفعت مادّي پی در پی اینکه اختلاف عوض میشود. -پاورقی- 33
بواسطهي منافعی که داشتند و نژاد بهانهگیر هر روز چیز تازهاي میگفتند. در دو آیت اوّل و دوّم آنها را به بهانهگیري و دشمنی با
جبرئیل توبیخ میکند و یادآور میشود که چون از منافع خود نمیگذرید و خوي منحرف و بهانهگیر دارید میگوئید با جبرئیل
] 68- 45 -پاورقی- 66 - میگوید: ساده -قرآن- 19 «18» گستاولوبن « وَ لَمّا جاءَهُم کِتاب-ٌ الخ » 103 - دشمن هستیم. دو آیت 101
صفحه 141 ] لوحی و زود باوري مردم امروز دست کمی از دورانهاي قدیم ندارد فقط صورت آن فرق کرده است عشق باطلاع از
اسرار حس شدیدي است در انسان که هرگز زوال و مرگ ندارد و بنابراین سحر قدیم بدون اینکه چندان ماهیتش فرق کند اسم
خود را عوض کرده و با نام جدیدي دوباره ظاهر شده است. اینکه سحر جدید، مدعی تسخیر روح مردگان و احضار ارواح است و
مینامند و ارواح را بجاي خدایانی گذاشتهاند که معجزات را الهام مینمود. دانشمندان مدّتها اینکه « مدیوم » مطّلعین آن را وسیط
عقیدهي جدید را مورد تحقیر قرار دادند و لکن میبینیم پس از بیست سال حوادث غیر منتظره رخ داد. باین معنی که پرفسورهاي
بلند پایه در ردیف حامیان و مدافعین سخت انواع و اقسام سحر قرار گرفتند. درست توجّه شود: از انتقادات اینکه مرد بدرستی مفاد
دو آیه صد و یک و صد و دو روشن میشود که مردم با همهي ادّعا و خودپرستی: علم و کتاب را پشت سر انداختند و پی
باطلترین و زیان آورترین معلومات میروند و جادو یاد میگیرند و یاد میدهند و آن را از علوم سلیمان و بزرگان مینامند.
[