گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
[سوره البقرة [ 2]: آیات 104 تا 107




صفحه 100 از 298
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انظُرنا وَ اسمَعُوا وَ لِلکافِرِینَ عَذاب أَلِیم [ 104 ] ما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن أَهل الکِتاب وَ لا
المُشرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیکُم مِن خَیرٍ مِن رَبِّکُم وَ اللّه یَختَصُّ بِرَحمَتِه مَن یَشاءُ وَ اللّه ذُو الفَضل العَظِیم [ 105 ] ما نَنسَخ مِن آیَۀٍ أَو نُنسِها
نَأت بِخَیرٍ مِنها أَو مِثلِها أَ لَم تَعلَم أَن اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 106 ] أَ لَم تَعلَم أَن اللّهَ لَه مُلک السَّماوات وَ الَأرض وَ ما لَکُم مِن دُونِ
از مصدر مراعات بمعنی تفقّد و وارسی و نگهداري « راعِنا » : 603 [ صفحه 142 ] معنی لغات - اللّه مِن وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ [ 107 ] -قرآن- 1
-21- از مصدر نسیان بمعنی فراموشی. -قرآن- 13 « نُنسِها » غیر و بجز « دُونِ » از مصدر نسخ بمعنی حکمی را لغو کردن « نَنسَخ » کردن
یعنی ما را مراعات « راعِنا » : 162 [جهت نزول]: مجمع: مردم به پیغمبر عرض میکردند - 140 -قرآن- 153 - 88 -قرآن- 132 - قرآن- 79
کن و بسخن ما گوش بده و یهود آن را بمعنی دیگر میگفتند که از رعونت بمعنی حماقت باشد براي توهین و استهزاء بآن
48 عبده: - حضرت. از امام باقر [ع] نقل شده که اینکه کلمه بعبري دشنام معنی میداده است و آنها بدان قصد میگفتند. -قرآن- 40
مردم میگفتند: تو ما را مراعات و مواظبت کن تا ما هم تو را مراعات کنیم و اینکه جور گفتگو از نظر ادب و تبعیّت از یک مربّی
بزرگ بسیار زشت است و از گویندهي اینکه جور سخن نشانهي بیقیدي و عدم علاقهي بمربّی و راهنماي خود میباشد از اینکه
که ] « راعِنا » جهت در آیهي 104 از اینکه جور مکالمه نهی شد. ترجمه: 104 اي مردمی که بخدا و پیغمبر گرویدید با پیغمبر نگوئید
دستاویز دشمنان باشد و دور از ادب] بلکه بگوئید: [بهنگام سخن گفتن خود] بما بنگر و ما را مجال بده [تا سخن تو را دریابیم] و
69 [ صفحه 143 ] بود. - سخن او بشنوید که براي کافران [و آنها که بسخن پیغمبر گوش نمیدهند] آزاري دردناك -قرآن- 61
[سبب نزول]: ابو الفتوح: مسلمانان با دوستان غیر مسلمان خود که یهود و مسیحی و بت پرست بودند میگفتند: شما هم مسلمان
شوید و از اینکه نعمت بهرهمند شوید. جواب میدادند: ما اشتیاق داریم در اینکه دین بهرهاي باشد و ما و شما از آن در آسایش
براي جواب آنها نازل شد ترجمه: -قرآن- « ما یَوَدُّ » باشیم امّا در اینکه دین چیزي دیده نمیشود که سودي در آن باشد. آیت 105
105 مشرکین و اهل کتاب [که بت پرستانند و یهود و نصاري که کتاب تورات و انجیل دارند] دوست ندارند که خدا 368-356
بشما خیر و بهره برساند [و پیغمبر و دین بشما بدهد] و لکن خداوند هر کس را بخواهد مهر و رحمتش را ویژهي او کند که خدا
فضل بزرگ دارد. [سبب نزول]: ابو الفتوح: بعضی مفسّرین نوشتهاند: یهود میگفتند شریعت موسی و تورات باقی است و خدا آن
را نسخ نکرده و محمّد از خود اینکه کلمات میگوید. آیه در جواب آنها نازل شد. و بعضی گفتهاند: چون در آیت قبل گفت: خدا
105 نازل « ما نَنسَخ مِن آیَۀٍ » هر کس را بخواهد برحمت اختصاص میدهد و براي او دین و پیغمبر میفرستد در تعقیب آن اینکه آیه
379 ترجمه: 106 هیچ آیت و حکمی را نسخ نمیکنیم و یا از یاد مردم نمیبریم مگر که بهتر از آن یا مثل آن را - شد. -قرآن- 356
بر ایشان میآوریم [مانند احکام کلّی که در قرآن و تورات و انجیل مشترك است یا بهتر از آن میدهیم مثل احکام مختصّهي
قرآن] اي پیغمبر مگر ندانی خداوند بهر چیزي توانا است [و بمصلحت روز و مطابق استعداد مردم بآنها عنایت میکند]. 107 و مگر
ندانی که آسمان و زمین و تمام آفرینش مال خداوند است و در حکم و قدرت او است و یاوري و دوستی بغیر از خدا ندارید! [
گفته شده « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا » صفحه 144 ] [سخن مفسّرین]: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا- 106 ابو الفتوح: مفسّرین نوشتهاند: آنچه در قرآن
است با مردم مکّه گفته شده است اینکه جمله عنایتی است بمسلمانان «ُ یا أَیُّهَا النّاس » است روي سخن با اهل مدینه است و آنچه
202 الفتوح نوشته - 120 -قرآن- 180 - 30 -قرآن- 88 - خطاب شده است. -قرآن- 1 « ایّها المساکین » چون در تورات با بنی اسرائیل
است: در حکایت ال ّ ص الحین میگوید: که مردي بود نام او حسین بن زاوان. مجلس وعظ داشتی و عجوزهاي بود نام او مسکنۀ
الطّوافیّۀ مجلس او رها نکردي یک دو نوبت بگذشت که حاضر نمیآمد. واعظ گفت آن عجوزه کجا است! گفتند بیمار است
یافت بر بالین او «19» چون فرود آمد گفت: برویم او را عیادت کنیم برفت و جماعتی با او. چون ببالین او درآمد او را در حال خود
ساعتی بنشست و میگریست او را دید که لب میجنبانید و چیزي میگفت. گوش بنزدیک لب او برد او میگفت: کار کردیم بسر
آمد. رنج بردیم ببر آمد. دوست جستیم خبر آمد.یافت بر بالین او ساعتی بنشست و میگریست او را دید که لب میجنبانید و چیزي
صفحه 101 از 298
- میگفت. گوش بنزدیک لب او برد او میگفت: کار کردیم بسر آمد. رنج بردیم ببر آمد. دوست جستیم خبر آمد. -پاورقی- 407
409 واعظ گفت عجوزه آگاه است و میداند تا کجا میرود. آنکه دمی چند برآورد و جان بداد. عیسی بن زاوان بکار او قیام کرد
و او را دفن کرد و چون شب درآمد و بخفت او را در خواب دید که میآید تاج کرامت بر سر نهاده و حلّههاي بهشت پوشیده
و نیز ««20» ذهبت المسکنۀ و جاءت المملکۀ » گفت اي مسکنۀ اینکه توئی! گفت بلی و لیکن نگر تا مرا دیگر مسکنۀ نخوانی که
الّا أمیر المؤمنین علی « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا » رازي نوشته است: عبد اللّه عباس میگوید که خداي تعالی هیچ جایگاه در قرآن نگفت
522 [ صفحه 145 ] فخر: اسم مؤمن اشرف نامها و صفتها است پس - 386 -قرآن- 490 - [ع] رئیس و شریف ایشان بود. -پاورقی- 384
چون در دنیا ما را بشریف ترین اسم و صفت خطاب کرد در آخرت هم بهترین رفتار را با ما خواهد کرد. لا تَقُولُوا راعِنا- 104 فخر:
از اینکه جهت نهی از گفتن اینکه جمله شد که « غفلت نکن و بمن توجّه کن » راعنا معنی فرمان با تفوّق و برتري را میفهماند یعنی
19 کشف نوشته است: سعد معاذ عبري میدانست و تحریف اینکه کلمه را که از یهود - با ادب در سخن ناسازگار است. -قرآن- 1
میشنید میدانست آنها نیّت بد دارند به یهود گفت سوگند بخدا از هر کس اینکه کلمه را شنیدم گردنش را میزنم. آنها گفتند:
شما مسلمانان هم اینکه را میگوئید. اینکه آیه نازل شد. أَن یُنَزَّلَ عَلَیکُم مِن خَیرٍ مِن رَبِّکُم- 105 مجمع: بعضی مفسّرین خیر را
وحی و نبوّت معنی کردهاند ولی مناسب معنی عام است که هر بهره و نصیبی باشد چون عداوت مخالفین مقتضی همین است که
51 یَختَصُّ بِرَحمَتِه مَن یَشاءُ- - هیچ بهرهاي و خیري بمسلمانان نرسد. و ما در ترجمه جوري نوشتیم که هر دو را میفهماند. -قرآن- 1
105 کشف الاسرار: رحمت را بعضی مفسّرین نبوّت معنی کردهاند و بعضی دین اسلام گفتهاند یعنی هر کس را میخواهد مقام
با ضم نون اوّل و کسر « نَنسَخ » 34 ما نَنسَخ مِن آیَۀٍ- 106 مجمع: إبن عامر - پیغمبري یا دین اسلام را مخصوص باو میکند. -قرآن- 1
56 ابو الفتوح: بعضی از مفسّرین نوشتهاند: چون - 21 -قرآن- 47 - سین خوانده است و دیگران با فتح هر دو قرائت کردهاند. -قرآن- 1
بعضی احکام را پیغمبر ص نسخ میفرمود و دستور دیگري نمیداد یهود اعتراض میکردند که محمّد هر روزي فکري میکند و [
صفحه 146 ] چیزي میگوید. اینکه آیه در جواب آنها آمد که نسخ آیت و حکم با ماست. أَو نُنسِها- 106 مجمع از ابو عمرو نقل
بضم نون اوّل و کسر سین بدون همزه « ننسها » با فتح نون و سین و با همزه خوانده است و دیگر قاریها « ننسأها » شده است که
بمعنی تأخیر و « نساء » خواندهاند و معنی آن ممکن است از نسی و نسیان بمعنی ترك و سهو باشد. یعنی آن را ترك میکنیم و یا از
بمعنی عصا مشتق از آن است و معنی میشود: آن را برگذار میکنیم و ردّ میکنیم و بقرائت « منسأة » راندن و برگذار کردن باشد و
11 نَأت بِخَیرٍ مِنها أَو مِثلِها- 106 کشف: - مشهور چنین معنی میشود: آن را ترك میکنیم و بتدریج از یاد مردم میبریم. -قرآن- 1
یعنی از آن حکم بهتر که آسانتر باشد میآوریم مثل عدّهي زن شوهر مرده یک سال بود بچهار ماه و ده روز مقرّر شد. و نیز کشف
ما نرقّیک عن محل العبودیّۀ الّا احللناك بساحات الحرّیّۀ، و ما رفعنا عنک شیئا من صفات البشریّۀ الّا اقمناك بشاهد من » نوشته: یعنی
32 نعلی که بینداخت - لحظه بلحظه کار دولت تو در ترقّی است و آنچه دیگران را تاج است تو را نعلین. -قرآن- 1 « شواهد الالوهیّۀ
همی مرکبت از پاي || تاج سر سلطان شد و تا باد چنین باد. در کتب تفسیر چندین حکم منسوخ نقل کردهاند که حکم دیگري
بجاي آنها معیّن شده است. طنطاوي: در تمام آفرینش نسخ آیت و آوردن بهتر از آن جریان دارد. و تطبیق میکند با صنایع و
اختراعات جهانی که آنچه از وسائل کار و موجبات آسایش در یک زمان منسوخ و متروك میشود بهتر و آسانتر از آن خدا بما
میدهد چنانکه با چند گاو و آهن و رنج زیاد در چند روز مقدار کمی زمین شخم میکردیم اکنون با مقداري آهن و نفط چندین
477 [ صفحه 147 ] مِن وَلِیٍّ وَ - قرآن- 424 - .« نَنسَخ مِن آیَۀٍ أَو نُنسِها نَأت بِخَیرٍ مِنها » برابر آن را بآسانی میشکافیم اینکه است معنی
لا نَصِیرٍ- 107 روح البیان: ممکن است دوست از یاري عاجز باشد و ممکن است یار و یاور دوست نباشد. بیگانه یا دشمن باشد از
28 خدا هم دوست شما و هم یار و کمکگار شما است که بگفتار - اینکه جهت براي آرامش دلهاي مؤمنین فرموده: -قرآن- 1
دیگران نظر نکنند و آزرده نشوند و توکّلشان باو باشد و بس. بیان السعادة: همانطور که در بدن انسان قوّهاي براي دفع نامناسب و
صفحه 102 از 298
جذب مناسب است در تربیت انسان هم شخص راهنما رهبر بمصالح و جلوگیر از مضارّ او هست. قصود از ولی شخص مربی و
راهنماي بمنافع انسانی است، و نصیر آنکه جلوگیر از آسیبها و مضرّتهاي انسانی است و از همین نظر هر پیغمبري بواسطهي مقام
ولایتش دوست و راهنماي امّت خود میباشد و بواسطهي مقام رسالت نصیر و یاور و جلوگیر از ناروائیها و آسیبهاي آنها است و هر
پیغمبري در مدّت حیاتش ولی امّت است و خلیفه و جانشین او نصیر و یاور امّت او است و براي همین است که پیغمبر [ص] ولی و
نظر برسالت پیغمبر است و « إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ » هادي و بشیر و مربّی بود و علی یار و نگاهبان و قتال و کشندهي دشمنان بود و آیت
نظر بمقام ولایت آن حضرت است و چون دو مقام دارند بوسیلهي دو شخص نمودار و اجرا شده است که مقام « لِکُ ل قَوم هادٍ »
ولایت بهدایت پیغمبر انجام شد و مقام نصیر و یاوري بوسیلهي کوشش و مجاهدهي علی ع پیشرفت کرده است و همین است معنی
براي تربیت مسلمانان است در « لا تَقُولُوا راعِنا الخ » سخن ما: 21 - آیت اوّل ««21» انا و علی ابوا هذه الامۀ » اینکه فرمایش پیغمبر
گفتگو که مواظب سخن خود با پیغمبر باشید تا مؤدب تربیت شوید و با دیگران هم بادب گفتگو کنید و هم مردم مغرض بد نهاد از
براي تربیت مسلمانان « لا تَقُولُوا راعِنا الخ » کلام شما سوء استفاده نکنند و موجب آزار پیغمبر فراهم نشود. سخن ما: 1- آیت اوّل
است در گفتگو که مواظب سخن خود با پیغمبر باشید تا مؤدب تربیت شوید و با دیگران هم بادب گفتگو کنید و هم مردم مغرض
-914- 615 -پاورقی- 912 - 565 -قرآن- 593 - بد نهاد از کلام شما سوء استفاده نکنند و موجب آزار پیغمبر فراهم نشود. -قرآن- 541
22 [ صفحه 148 ] خیر - پند میدهد که شما گول گفتار کفار را نخورید چه آنها -قرآن- 11 « ما یَوَدُّ الخ » 2- آیات 962- قرآن- 942
شما را نمیخواهند و از سخن آن مردم دلگیر نباشید و آرامدل باشید بخدا توکّل کنید که آفرینندهي زمین و آسمان و همهي
آفریدهها است پس دوست و یار و خیرخواه منحصر بفرد شما خداوند است و عوض شدن پیغمبرها و کتابهاي آسمانی و احکام و
دستورها همه بمنظور مصلحت و خیر شما است و اگر با چیزي که انس گرفتهاید منسوخ میشود و از شما گرفته میشود مطمئن
باشید که بهتر از آن بشما میرسد. با فکر درست و خاطر مطمئن باین آفرینش پهناور بنگرید تا بفهمید که تمام اوضاع عالم در نسخ
و تغییر است و همه بسود شما است و بهتر از اوّل. مثنوي: مجلد اوّل داستان اطّلاع دادن پیغمبر کشتن رکابدار علی آن حضرت را
چنین گفته است: رمز نسخ آیۀ او ننسها || نأت خیرا در عقب میدان، سها هر شریعت را که حق منسوخ کرد || او گنه برد و عوض
آورد ورد شب کند منسوخ شغل روز را || بین جمادي آن خرد افروز را باز شب منسوخ شد از نور روز || تا جمادي سوخت ز آن
[ آتش فروز گرچه ظلمت آمد آن نوم و سبات || نی درون ظلمت است آب حیات! [ صفحه 149
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 108 تا 110
أَم تُرِیدُونَ أَن تَسئَلُوا رَسُولَکُم کَما سُئِلَ مُوسی مِن قَبل وَ مَن یَتَبَدَّل الکُفرَ بِالإِیمان فَقَد ضَل سَواءَ السَّبِیل [ 108 ] وَدَّ کَثِیرٌ مِن أَهلِ
الکِتاب لَو یَرُدُّونَکُم مِن بَعدِ إِیمانِکُم کُفّاراً حَسَداً مِن عِندِ أَنفُسِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُم الحَقُّ فَاعفُوا وَ اصفَحُوا حَتّی یَأتِیَ اللّه بِأَمرِه إِنَّ
اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 109 ] وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِن خَیرٍ تَجِ دُوه عِندَ اللّه إِن اللّهَ بِما تَعمَلُونَ بَصِ یرٌ
راست و مستقیم « سَواءَ » از مصدر تبدّل بمعنی چیزیرا بجاي چیزي گرفتن «ِ یَتَبَدَّل » . یعنی آیا « أَم » : 576 معنی لغات - 110 ] -قرآن- 1 ]
132- 105 -قرآن- 122 - 46 -قرآن- 97 - 19 -قرآن- 32 - از مصدر صفح بمعنی رو گرداندن و صرف نظر کردن. -قرآن- 13 « اصفَحُوا »
نزول: مجمع چندین جهت نقل کردهاند. 22 - إبن عبّاس گفته: رافع بن حرمله و وهب بن زید به پیغمبر گفتند: کتابی از آسمان
براي ما معین ««22» ذات انواط » بیاور و چند نهر آب براي ما روان کن تا بتو ایمان آوریم 2- یکدسته از مردم خواستند که درخت
3- عدّهاي یهود گفتند: براي اعراب قرآن عربی آوردي براي ما هم قرآنی بزبان عبري 263- کن. براي ما معین کن. -پاورقی- 261
بیاور تا بخوانیم آیت 108 در جواب و سرزنش آنها نازل شد. ترجمه 108 میخواهید مانند یهود که ز موسی خواهش بیجا میکردند
[و نشان دادن خدا میخواستند] از پیغمبر خود همان بخواهید با اینکه هر که [چنین بداندیش باشد و] ایمان خود با کفر عوض کند
صفحه 103 از 298
راه راست گم کرده است. [جهت نزول]: کشف: فنجاص بن عازور و زید بن قیس پس از جنگ احد بحذیفه و عمّار گفتند: دیدید
شکست خوردید و اگر دین شما حق میبود اینکه جور گرفتار نمیشدید، بدین ما درآیید که ما بر حقیم آیت 109 و 110 براي
آرامش دل مسلمانان نازل شد. [ صفحه 150 ] ترجمه: 109 بسیاري از آنها که با کتاب آسمانی سر و کار دارند خواهند شما را از
پس مسلمانی کافر کنند چون در نهاد خود حسد دارند با اینکه براي آنها حق نمودار است. پس شما از آنها درگذرید و
ببخشیدشان تا خدا سرنوشت خود بیارد که او تواناي بر همه چیز بود. 110 و نماز بخوانید و زکات بدهید که هر چه کار خوب براي
خود جلو فرستید به پیشگاه حق آن را بیابید چونکه او بآنچه کنید بینا بود. سخن مفسّرین: حَسَ داً مِن عِندِ أَنفُسِهِم- 109 کشف:
بدخواهی دیگران تا در دل است حسد است و چون بعمل و زبان آمد بغی نامیده میشود، حدیثی است از پیغمبر ص که فرموده: -
30 انسان از حسد و بدگمانی و فال بد رهائی ندارد و یگانه راه نجات از حسد آن است که بغی و سرکشی نکند و درون - قرآن- 1
خود را ظاهر نکند و بزبان نیاورد و در بدگمانی جستجو و تحقیق نکند و از هر فال بد خاطر خود را نگران نکند و با آنکه در دل
اندیشناك است بگذرد و بکار خود ادامه بدهد. و نیز حدیث است که پیغمبر فرمود حسد در شخص حسود مانند آتش و هیزم
یعنی هرگز شخص حسود بمقامی نمیرسد. فخر: روایت است که پیغمبر ص فرمود: « الحسود لا یسود » : است. ابو الفتوح: گفتهاند
بحساب شش دسته مردم رسیدگی نمیشود و بدون حساب و کتاب بجهنم میروند 1- فرماندهان براي ستمکاري و اعراب براي
تعصب و ارباب و ملاك براي تکبر و تجار براي خیانت و روستائی براي جهل و نادانی و علماء براي حسدشان. فَاعفُوا وَ اصفَحُوا
55 [ صفحه - حَتّی یَأتِیَ اللّه بِأَمرِه-ِ 109 مجمع: چون ممکن بود مسلمین از آزار کفّار غضبناك شوند و بکومک دوستان -قرآن- 1
151 ] خود آنها را بکشند یا آزار کنند امر شد که خودداري کنید تا موقع مقتضی که حکم و امر خداوند تکلیف شما را معیّن کند.
عبده: اینکه دو جمله براي آن است که بفهماند مؤمنین کاملا مقتدر هستند و از طرف خدا پشتیبانی میشوند و با همهي اینها
گذشت میکنند و میبخشند. وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ- 110 کشف الاسرار: بپا داشتن نماز متوجّه کردن مؤمن است که
مقصود از نماز حقیقت اقامت و بپا داشتن آن است نه صورت ظاهري نماز و براي همین گفتهاند: نماز کنان فراوانند اما بپاي
دارندگان کم هستند و معنی بپا داشتن نماز آن است که دل با خدا باشد و همهي اعضاء متوجّه عبادت بشود و براز گفتن با حقّ
41 عبده: در هر قسمتی که امر بنماز و زکات شده است جهت - مشغول شود و از افکار و اندیشههاي دیگر بر کنار باشد. -قرآن- 1
خاصی داشته است اینجا براي تقویت دل مسلمانان است چون نماز موجب تقویت دل است و گذشت از مال موجب تقویت روح
است و آسایش خاطر است در برابر هر شخصیّت و هر جور دشمنی. وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِن خَیرٍ تَجِدُوه-ُ 110 ابو الفتوح: روایت
است که مردي به پیغمبر [ص] عرض کرد چرا از مرگ گریزانیم! فرمود: دل هر کسی بمال و سرمایهاش وابسته است و اگر از آن
گذشت از مرگ نترسد و نیز فرمود: آدمی که بمیرد مردم میپرسند چقدر ثروت و سرمایه از او مانده است ولی ملائکه میپرسند
چه ذخیرهاي براي خود جلو فرستاده است! و در خبر است روزي آن حضرت گوسفندي در خانهي عایشه کشت فقیرها خبردار
شدند میامدند و میخواستند و میداد شب شد و گردن آن ماند از عایشه پرسید چه مانده است! جواب داد: هیچ نمانده مگر گردنش
آنچه «ٍ ما عِندَکُم یَنفَدُ وَ ما عِندَ اللّه باق » . فرمود: چنین مگو بگو همه مانده مگر گردنش اشارت آن حضرت بمعنی اینکه آیت است
750 [ صفحه 152 ] عبده: اینکه جمله - 53 -قرآن- 702 - نزد شما است نابود شدنی است و آنچه نزد خدا است باقی است. -قرآن- 1
علاوه بر قدرت و نصرت در دنیا اشاره است بسعادت و بهره- مندي در آخرت، ولی بجوري گفته شده است که از مفاد کلمات قبل
عمومیتر است و اینکه شیوه سخن منحصر بقرآن است که از موضوعی منتقل بموضوعی دیگر شود با حفظ نظم کلام و رابطهي
لقمان حکیم را گفتند ادب از که آموختی گفت از بیادبان که هر چه از آنها « أَم تُرِیدُونَ- الخ » جملهها. سخن ما: 1- آیت 108
دیدم و نپسندیدم نکردم در اینکه آیه همین مطلب بمردم گوشزد شده است که یهود بهانهگیر و بد روش را وسیلهي عبرت خود
- قرار دهید و آنچه آنها کردند و نتیجهي بدش را بردند شما نکنید که گرفتار نشوید و از راه مستقیم که میروید به بیراهه مروید. 2
صفحه 104 از 298
455 پسندیده رائی که بخشید و - 41 -قرآن- 437 - سعدي باین صورت درآورده است: -قرآن- 24 « وَ ما تُقَدِّمُوا- الخ » آیت آخر
خورد || جهان از پی خویشتن گرد کرد در آن کوش تا با تو ماند مقیم || که هرچ از تو ماند دریغ است و بیم کند خواجه بر بستر
جان گداز || یکی دست کوتاه و دیگر دراز در آن دم اشارت نماید بدست || که دهشت زبانش و گفتن ببست که دستی بجود و
[ کرم کن دراز || دگر دست کوته کن از ظلم و آز [ صفحه 153
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 111 تا 113
وَ قالُوا لَن یَدخُلَ الجَنَّۀَ إِلاّ مَن کانَ هُوداً أَو نَصاري تِلکَ أَمانِیُّهُم قُل هاتُوا بُرهانَکُم إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 111 ] بَلی مَن أَسلَمَ وَجهَه لِلّه وَ
هُوَ مُحسِن فَلَه أَجرُه عِندَ رَبِّه وَ لا خَ وف عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 112 ] وَ قالَت الیَهُودُ لَیسَت النَّصاري عَلی شَیءٍ وَ قالَت النَّصاري
لَیسَت الیَهُودُ عَلی شَیءٍ وَ هُم یَتلُونَ الکِتابَ کَ ذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ مِثلَ قَولِهِم فَاللّه یَحکُم بَینَهُم یَومَ القِیامَۀِ فِیما کانُوا فِیهِ
جمع امنیّه آنچه بآن آرزو میرود و دروغ. « امانی » . بمعنی یهود یا عدّهي یهود « هود » : 563 ي لغات - یَختَلِفُونَ [ 113 ] -قرآن- 1
دلیل « برهان ». از مصدر تلاوة بمعنی خواندن و قرائت کردن « یَتلُونَ » دلیل حجّت وسیلهي اثبات مطلوب « برهان » «23». بیاورید « هاتُوا »
126 -قرآن- - 114 -پاورقی- 124 - از مصدر تلاوة بمعنی خواندن و قرائت کردن. -قرآن- 106 « یَتلُونَ » حجّت وسیلهي اثبات مطلوب
182-171 مورد نزول: روح البیان: نقل شده است چون مسیحیان نجران حضور پیغمبر رسیدند یهود هم آمدند و با یکدیگر گفتگو
کردند و هر یک دیگري را تکذیب کرد او گفت ما اهل بهشتیم آن دیگري گفت نه شما بلکه ما هستیم اینکه آیه براي نقل افکار
آنهاست و بعضی چنین تعبیر کردهاند که براي دشمنی پیغمبر هر دو دسته موافق شدند و گفتند: بهشت منحصر است براي یهود و
نصاري و دیگري بهره ندارد. ترجمه: 111 [آنهائی که مدّعی هستند دین و کتاب دارد] میگویند درون بهشت نشود مگر آنکه
یهودي باشد یا مسیحی اینکه آرزوئی است [که خود را بدان خوشدل دارند]. اي پیغمبر بآنها بگو اگر راست میگوئید دلیلی براي
اثبات ادعاي خود بیاورید 112 آري کسیکه خود را بخدا بسپارد و نیکوکار باشد مزد او نزد خدا ذخیره است البتّه چنین مردمی ز
چیزي باك ندارند و هرگز اندوهناك نباشند. [ صفحه 154 ] جهت نزول: مفسّرین نوشتهاند که مناظرهي مسیحیان نجران با یهود که
در آیت قبل نوشتیم در اینکه آیت 113 نیز گفته شده است ترجمه: 113 یهود گفتند نصاري ارزشی ندارند و دینشان باطل است و
مسیحیها گفتند جهودان دین ندارند و بچیزي شمرده نمیشوند با اینکه هر دو کتاب آسمانی دارند و آن را میخوانند اینکه گونه
- : سخن، گفتار مردم نادان است. پس بروز رستاخیز خدا در اختلافشان داوري خواهد کرد. سخن مفسّرین: تِلکَ أَمانِیُّهُم- 111
20 ابو الفتوح: علی فرمود: بر آرزوي تکیه مکن که آن سرمایهي مردم احمق است و پیغمبر فرمود: زیرك آن کسی است - قرآن- 1
که نفس خود را کوچک بشمارد و براي پس از مرگ کوشش کند و نادان است آنکه پی خواستههاي نفسانی میرود بآرزوي غلط
که خدا او را میبخشد. هاتُوا بُرهانَکُم- 111 فخر: اشاره است که هیچ ادّعائی را بیدلیل نباید پذیرفت. و اینکه جمله خود دلیل
18 من ادّعی شیئا بلا شاهد || لا بدّ - روشنی است که عمل بتقلید باطل است و اینکه شعر همین مقصود را روشن میکند: -قرآن- 1
را « محسن » ان تبطل دعواه بَلی مَن أَسلَمَ وَجهَه لِلّه-ِ و هو محسن- 112 ابو الفتوح: اینکه واو [با اینکه و در صورتی که] معنی میشود
مخلص معنی کردهاند پس معنی اینکه جمله اینکه است: بلی ببهشت میرود آنکه خود را بخدا بسپارد در صورتی که عبادت و عمل
37 کشف: نوشته است: اخلاص بر سه قسم است 24 - اخلاص شهادت در اسلام 2- اخلاص - با اخلاص داشته باشد. -قرآن- 1
أَلا لِلّه الدِّینُ » خدمت در ایمان 3- اخلاص معرفت در حقیقت. و قرآن بهر سه قسم اشاره میکند: اخلاص شهادت را گفت
و در اخلاص اعمال حکایتی بیارند «25»« إِنّا أَخلَصناهُم بِخالِصَۀٍ » «1 «24» ما أُمِرُوا إِلّا لِیَعبُدُوا اللّهَ مُخلِصِینَ لَه الدِّینَ » «24 «24»ُ الخالِص
از سفیان عینیه که او را رفیقی بود و با وي برادري گرفته بود و آن رفیق را یساري بود و نعمتی که درویشان را بدان نواختی و
صدقهها دادي و نیز متعبّد بود. از دنیا بیرون شد مردي از شام آمد و دعوي کرد که مرا بنزدیک وي امانتی بود قدر هزار دینار.
صفحه 105 از 298
وارثان گفتند ما ندانیم. سفیان عینیه آن مرد را گفت که تو را شب نیمهي شعبان بچاه زمزم باید شد و او را از آن جایگاه بر خواندن
تا تو را خبر کند که امانت کجا نهاده است که در خبر مصطفی آمده است که ارواح مؤمنان و شهیدان و صالحان آن شب در چاه
زمزم حاضر آیند آن مرد برفت و او را از چاه زمزم خواند جواب نیافت پیش سفیان باز آمد گفت خواندم و جواب نشنیدم. سفیان
گفت مگر او را برگردانیدند از اینکه چاه بچاه برهوت اندر حضرموت آنجا که ارواح اشقیا در اینکه شب مجتمع شوند. آن مرد
دیگر سال به حضرموت شد و شب نیمهي شعبان او را از آن چاه برخواند. جواب داد و نشانهي جاي امانت از او درخواست و امانت
بوي باز رسید. و سفیان او را گفته بود که بپرس از حال و قصهي وي و بچه جهت خدا او را به اینکه جا برگرداند با عبادت و
روزهي او و صدقات که او میداد پس گفت سفیان را از من سلام برسان و بگو: ریا، ریا، برگرداند مرا اینجا. او گفت که آمدم بر
سفیان و پیغام را رساندم سفیان گریهي سختی کرد و گفت هیچ کار نیک را خدا قبول نمیکند مگر که با اخلاص براي خدا باشد.
342 و باز او نوشته - 339 -پاورقی- 340 - 307 -قرآن- 308 - 304 -پاورقی- 305 - 237 -قرآن- 238 - 234 -پاورقی- 235 - -قرآن- 201
معنی آن است که در بهشت « من فوّض امره الی اللّه » است: گفتهاند: اسلام درین آیت بمعنی تفویض است و وجه بمعنی امر یعنی
آنکس شود که کار با خداوند کار گذارد. و هم او نوشته است: پیغمبر ص فرمود: احسان آنست که خداي را پرستی چنانکه [
صفحه 156 ] گوئی ویرا میبینی اگر تو وي را نمیبینی وي تو را میبیند. اینکه اشارت است فرا نهایت مقام سالکان و تحقیق اینکه
سخن آن است که هر روندهاي را در هر مقام که باشد بدایتی است و وساطتی و نهایتی: بدایت آن است که آغاز سفر کند از خود
و در روش آید- وساطت آن است که بصفت غریبان شود و غریبوار زندگی کند- نهایت آن است که بکعبهي مشاهدت رسد. وَ لا
خَوف عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ- 112 روح البیان: گفتهاند: دو ترس و دو آرامش در یک دل فراهم نمیشود پس آنکه در دنیا خائف
بود در آن عالم که همه از کار خود ترسناك هستند آسوده است و همچنان اندو هناك از گذشتهي خود نیست چون وظیفه خود را
شاید « و ما هم بخائفین » گفته شده است بجاي « لا خَوف عَلَیهِم » 45 ما در اینکه آیات: 26 - آیت آخر - انجام داده است. -قرآن- 1
براي اشاره به اینکه که در دل محسنین هیچ جاي خوف باقی نمانده است و ممکن نیست ترس در دل آنها راه یابد و شاید
64 -پاورقی- - باین اشاره نظر داشته باشد در اینکه چند شعر:باین اشاره نظر داشته باشد در اینکه چند شعر: -قرآن- 43 «26» مثنوي
27 هر که ترسد مرو را ایمن کنند || مرد دل ترسنده را ساکن کنند آنکه خوفش - فرمت- 25 - «27» هست نزل « لا تخافوا » 261-259
عقیدهي خود خواهی و « وَ قالُوا لَن یَدخُلَ الخ » نیست چون گوئی مترس ||! درس چدهی نیست او محتاج درس 2- آیت 112
تعصّب یهود نقل و انتقاد شده است تا خودشان بفهمند راه کج میروند و دیگران هم تربیت شوند و از اینجور بدبینی نسبت بدیگران
و خودپرستی برگردند و ادّعاي بیدلیل نه خود اظهار کنند و و نه از کسی بپذیرند. و بدانند که دین یهود و نصاري موجب آمرزش
قالَت الیَهُودُ- » 3- جملهي [ 39 [ صفحه 157 - و بهشت نیست و وسیلهي نجات دینداري با اخلاص و نیکوکاري است. -قرآن- 15
:«28» 31 لی آلن- خانم فرانسوي. دکتر در علوم تربیتی میگوید - و روح خودپرستی یهود را چنین نمودار میکنیم: -قرآن- 13 « الخ
هیچوقت صاحبان دین و پیغمبران با یکدیگر اختلاف نداشتهاند کشیشها براي مردم تولید زحمت کرده و باعث اختلاف و جنگهاي
مذهبی و بحث و تعصّب شدهاند. و شعبههاي مختلف دین را ز خود اختراع میکنند و گر نه موسی و عیسی و جملهي پیغمبران یک
چیز میگفتند مخالف هم نشدند. و در تفسیر صافی از حضرت امام حسن مجتبی ع نقل کرده است: عدّهاي از یهود و نصاري
حضور پیغمبر رسیدند و گفتند میان ما قضاوت کن. چون فرمود دعواي خود را بگوئید مسیحیان ادّعاي برتري کردند بر یهود و
یهود همین را نسبت بمسیحیها گفتند آنگاه پیغمبر فرمود همهي شما خطاکار و بدکار و گمراه هستید چون شما کتاب خدا را
میخوانید و بآن عمل نمیکنید و گر نه تورات و انجیل موجب شفاي از کینه و عداوت و راهنماي شما براه راست است و نجات از
گمراهی است اینکه آیت اینکه اخلاق مردم ادان و متعصّب را نمودار میکند. هیچوقت صاحبان دین و پیغمبران با یکدیگر
اختلاف نداشتهاند کشیشها براي مردم تولید زحمت کرده و باعث اختلاف و جنگهاي مذهبی و بحث و تعصّب شدهاند. و شعبههاي
صفحه 106 از 298
مختلف دین را ز خود اختراع میکنند و گر نه موسی و عیسی و جملهي پیغمبران یک چیز میگفتند مخالف هم نشدند. و در تفسیر
صافی از حضرت امام حسن مجتبی ع نقل کرده است: عدّهاي از یهود و نصاري حضور پیغمبر رسیدند و گفتند میان ما قضاوت کن.
چون فرمود دعواي خود را بگوئید مسیحیان ادّعاي برتري کردند بر یهود و یهود همین را نسبت بمسیحیها گفتند آنگاه پیغمبر فرمود
همهي شما خطاکار و بدکار و گمراه هستید چون شما کتاب خدا را میخوانید و بآن عمل نمیکنید و گر نه تورات و انجیل موجب
شفاي از کینه و عداوت و راهنماي شما براه راست است و نجات از گمراهی است اینکه آیت اینکه اخلاق مردم ادان و متعصّب را
انحراف عالم نماهاي نافهم براي خودشان و دیگران یادآوري « وَ هُم یَتلُونَ الکِتابَ » 4- در جملهي 65- نمودار میکند. -پاورقی- 63
میشود که آنها میگویند: عالم هستیم و کتاب داریم و بجاي راه مستقیم رفتن و دیگران را رهبري کردن یکدیگر را سرزنش
میکنند و بیارزش میشمارند و بزرگترین عیب شخص تحصیل کرده اظهار خودپرستی و برتري از همانندان خود است و اینکه
عقیده و گفتار اقرار بنادانی و پستی خودشان است چون آنهائی را که با علم و کتاب سر و کار دارند و خود هم از آنها هستند بهیچ
[ 47 [ صفحه 158 - شمردهاند. -قرآن- 18
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 114
وَ مَن أَظلَم مِمَّن مَنَعَ مَساجِدَ اللّه أَن یُذکَرَ فِیهَا اسمُه وَ سَعی فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُم أَن یَدخُلُوها إِلاّ خائِفِینَ لَهُم فِی الدُّنیا خِزيٌ
21 جهت نزول: مجمع: چند - خواري و آزار. -قرآن- 13 «ٌ خِزي » : 235 معنی لغات - وَ لَهُم فِی الآخِرَةِ عَذاب عَظِیم [ 114 ] -قرآن- 1
جهت براي نزول اینکه آیه گفتهاند: 1- در صلح حدیبیه که مانع از دخول پیغمبر بمکّه شدند. 2- اشاره بخرابی بیت المقدس است
بوسیله بخت النصر 3- در خرابی آنجا بوسیله یکی از سلاطین رم. 4- ممانعت مشرکین از پیغمبر براي نماز در مسجد الحرام که
موجب هجرت آن حضرت شد ترجمه: 114 ستمکارترین مردم آنهایند که جلوگیر از نماز و یاد خدا در مسجدند و کوشش
میکنند که آن را ویران نمایند چنین کسان نباید بمسجد درون شوند مگر ترسناك از مسلمانان بوند و سزايشان بزندگی خواري
است و در جهان دیگر آزاري دردناك دارند ارتباط اینکه آیه را بآیات پیش بموجب اختلاف جهت نزول چند جهت گفتهاند
ممکن است بگوئیم: چون در آیات پیش اختلاف یهود و نصاري و ادّعاي باطل آنها نقل شده است اینکه آیه میفهماند آن
اختلاف که موجب ممانعت از ذکر خدا است ظلم است و ستم سخن مفسرین: مَساجِدَ اللّه-ِ 114 روح البیان: روایت شده است که
16- حضرت امیر [ع] فرمود جوانمردي شش نشانه دارد سه نشانه براي سفر است. 1- قرائت قرآن 2- دائر و معمور داشتن -قرآن- 1
[ صفحه 159 ] مساجد 3- اختیار دوست خوب براي خدا و آن سه تاي دیگر 1- از توشه و آنچه همراه است بدیگران بخشش کردن
-2 خوش اخلاقی با همسفران 3- مزاح و شوخی که موجب معصیت نباشد. إِلّا خائِفِینَ- 114 فخر: اینکه کلمه اشاره است. بتفوّق
مجمع: در مقصود از اینکه جمله اختلاف است: 1- همان «ٌ لَهُم فِی الدُّنیا خِزي » مسلمین در آینده بر مخالفین خود و همچنین جملهي
است که پیغمبر در فتح مکه اعلام کرد: از اینکه روز ببعد مشرك و عریان نباید بمسجد الحرام درون شود 2- اشاره است بممنوع
بودن مسیحیها از داخل شدن ببیت المقدس 3- یعنی از اینکه گونه مشرکین اگر کسی براي دادخواهی وارد مسجد شود نباید چون
152 سخن ما: همان است که در - 16 -قرآن- 123 - مسلمین آسوده بنشیند و باید آرام نداشته باشد و بزودي بیرونش کنند. -قرآن- 1
جهت ارتباط اینکه آیۀ بآیات قبل نوشتیم چه بزرگترین ستمها جلوگیري و ممانعت یک ملّت است از قیام بمصالح خود و پیشرفت
در زندگی و از مربوط کردن مسجد بخدا میتوان فهمید که مقصود از ذکر نام خدا و مسجد خدا کلیّهي مجامع و مذاکراتی است
که براه خدا و یا دین خدا باشد یعنی آن راهی که خدا در طبیعت مردم براي مصلحت و پیشرفت آنها قرار داده و بوسیلهي پیغمبران
بآن راهنمائی شدهاند که نماز و زکات و جهاد و کسب مطابق دستور شرع باشد و تعلیم و تعلم قواعد و علوم زندگی و مادّي و
معنوي و کلیّهي گفتار و کردار زندگی انسان که مخالف مصلحت و دستور نباشد، ذکر خدا است و ممانعت از اینکه جور ذکر و
صفحه 107 از 298
[ عمل ستم بزرگ است. [ صفحه 160
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 115
از « تُوَلُّوا » . هر کجا « فَأَینَما » : 117 معنی لغات - وَ لِلّه المَشرِق وَ المَغرِب فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَم وَجه اللّه إِن اللّهَ واسِع عَلِیم [ 115 ] -قرآن- 1
- سو و جانب و طرف، و صورت. -قرآن- 13 «ُ وَجه » . آنجا «َّ فَثَم » . مصدر تولیۀ رو آوردن بچیزي و پشت کردن بآن و حکومت دادن
139 جهت نزول: در اینکه آیه مثل آیت پیش موجبات چندي گفتهاند 1- عدّهاي - 124 -قرآن- 131 - 46 -قرآن- 114 - -24 قرآن- 35
مسلمان در بیابان تاریک ماندند و قبله را تشخیص ندادند و بچند طرف نماز خواندند بعد معلوم شد هیچیک بقبله نبوده است. چون
به پیغمبر عرض کردند چیزي نفرمود تا اینکه آیه نازل شد 2- یهود براي قبله اعتراض میکردند و در جواب آنها اینکه آیه نازل شد
و بعد از مدّتی آیت تعیین قبله نازل شد 3- براي نماز مستحب در هنگام سواري نازل شده است و در روح البیان است: چون بآیت
جلو از منع ذکر خدا در مساجد گفته شده است در دنباله آن اینکه آیه میگوید اندیشه نداشته باشید که همه جا طرف خدا و جانب
اوست. ترجمه: 115 مشرق و مغرب ملک خدا است پس بهر کجا رو کنید همانجا سوي خدا است چه او با گشایش است و دانا [که
مهر و توان و بینیازي او را اندازه نباشد]. سخن مفسّرین: فَأَینَما تُوَلُّوا- 115 ابو الفتوح: مسلمانی بدیري رسید از راهب جاي نماز
[ 14 [ صفحه 161 - گفته:گفته: -پاورقی- 12 «29» 19 بهائی - خواست او گفت: دل پاك کن و هر جا که خواهی نماز کن. -قرآن- 1
حسینی نوشته: از نبی اینما تولّوا خوان || ثم وجه اللّهش متمّم دان یعنی آن سو که روي قصد آري || تا حق بندگیش بگذاري
وجه حق کآن بود حقیقت او || باشد آنجا، بسوي او کن رو هیچ جا را نکرد استثنا || پس بود عین حق عیان همه جا عارف حق
شناس را باید || که بهر سو که دیده بگشاید بیند آنجا جمال حق پیدا || نکند از جمال حق قطعا. روح البیان: اینکه آیه نوید است
و بیم که خدا بهمه جا حاضر است و ناظر و آنچه خوب یا بد کنید ببیند و مزد آن دهد. شعر: میان کعبه و بتخانه هیچ فرقی نیست
||بهر طرف که نظر میکنی برابر اوست إِن اللّهَ واسِع-ٌ 115 مجمع: ابو عبیده گفته است: یعنی بینیاز است از بندگی شما. زجّاج
23 یعنی رحمت و مهر او گشاده است که در دین بشما اجازهي بیشتر داده و بر شما تنگ نگرفته است و - گفته است: -قرآن- 1
دیگري گفته است: یعنی توان و قدرت او گشاده است که آنچه خواهد کند. سخن ما: اینکه آیه راهنمائی بتوحید حقیقی است
بقول نظامی: وجودش بر همه موجود قاهر || نشانش بر همه بیننده ظاهر و بگفتهي حافظ. همه جا خانهي عشق است چه مسجد چه
کنشت. آن شاهزاده قبائیان معاصر و معارض محمود غزنوي باو نوشت: بخوارزم آید بسقسین روم || خداي جهان را جهان تنگ
نیست [ صفحه 162 ] بهر کار و بهر جانب که رو بیاورید همه جا و همه کار وابستهي بقدرت و آفرینش او است یأس و تنبلی الحاد
است و کفر بخدا، پس راه او را بجوئید و بجانب دستورهاي او بشتابید که در همه جا کار خوب و مفید میتوانید بکنید که از هر جا
و از هر جانب نعمتهاي معنوي و مادي او بشما خواهد رسید.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 116 تا 121
وَ قالُوا اتَّخَ ذَ اللّه وَلَداً سُبحانَه بَل لَه ما فِی السَّماوات وَ الَأرض کُلٌّ لَه قانِتُونَ [ 116 ] بَدِیع السَّماوات وَ الَأرض وَ إِذا قَضی أَمراً فَإِنَّما
یَقُول لَه کُن فَیَکُون [ 117 ] وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ لَو لا یُکَلِّمُنَا اللّه أَو تَأتِینا آیَۀٌ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم مِثلَ قَولِهِم تَشابَهَت قُلُوبُهُم
قَد بَیَّنَّا الآیات لِقَوم یُوقِنُونَ [ 118 ] إِنّا أَرسَلناكَ بِالحَق بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لا تُسئَل عَن أَصحاب الجَحِیم [ 119 ] وَ لَن تَرضی عَنکَ الیَهُودُ وَ
لا النَّصاري حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم قُل إِن هُدَي اللّه هُوَ الهُدي وَ لَئِن اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ العِلم ما لَکَ مِنَ اللّه مِن وَلِیٍّ وَ لا
- [ 780 الَّذِینَ آتَیناهُم الکِتابَ یَتلُونَه حَق تِلاوَتِه أُولئِکَ یُؤمِنُونَ بِه وَ مَن یَکفُر بِه فَأُولئِکَ هُم الخاسِرُونَ [ 121 - نَصِیرٍ [ 120 ] -قرآن- 1
از مصدر قنوت بمعنی تواضع و نماز خواندن « قانِتُونَ » انتخاب کرد و گرفت که « اتَّخَ ذَ » 149 [ صفحه 163 ] معنی لغات:که - قرآن- 1
صفحه 108 از 298
از مصدر قضاء حکم کردن و انجام و « قَضی » . از مصدر بدع بکسر باء بمعنی پیدایش دادن ایجاد کردن «ُ بَدِیع » . و اطاعت خداوند
از مصدر نذر با سکون ذال و نذور با ضم اوّل و دوّم بمعنی ترساندن و آماده کردن و بمعنی « نذیر » سرنوشت معیّن کردن و ساختن
- جمع هوي خواهش و میل. -قرآن- 13 « اهواء » . دین و آئین هر پیغمبر « ملۀ » . بیم و نوید دادن نیز در قرآن زیاد استعمال شده است
203 سبب نزول مجمع: اختلاف است که نزول آیه براي مشرکین عرب بوده است - 137 -قرآن- 196 - 64 -قرآن- 127 - -27 قرآن- 48
که فرشتگان را فرزند خدا دانستهاند یا براي مسیحیها که مسیح را فرزند خدا دانستهاند. ترجمه: 116 مردم بیدین براي خدا فرزند
پنداشتند او پاکیزه است [از هر چه شما بیندیشید]. چه همهي آنچه در آسمانها و زمین است از او است و همگی به پیشگاهش
فروتنند و فرمانبر [که] 117 او پدید آرندهي آسمانها و زمین است و چو چیزي بسرنوشت کند و خواهد باو گوید: باش، و آن
شود. 118 نادانان گفتند: چرا خدا با ما سخن نگوید. و یا براي ما نشانهاي و آیتی نیاید! مردمان پیش از ایشان نیز اینگونه سخنان
گفتند چون دلهاشان همانند اینان بود ولی همانا نشانههاي حق براي مردم با یقین فرستادیم. اي محمّد [بهترین آیه و نشانهي حق تو
هستی که] ما 119 بدرستی و حقیقت تو را فرستادیم تا بیم و نوید دهی و کسی از تو نپرسد: دوزخیان که باشند و چرا بدوزخ روند!
جهت نزول: مجمع: جهودان و مسیحیان نزد پیغمبر ص آمدند که بما مهلت بده تا سخن تو را بیندیشیم آنگاه بپذیریم. آیت 120
134 ترجمه: 120 هرگز جهودان و مسیحیان از تو - آن حضرت را از درستی دعوي آنها ناامید کرد. -قرآن- 122 « لَن تَرضی- الخ »
خشنود نباشند مگر بدین ایشان باشی بآنها بگو: راهنمائی جز راهنماي خداوندي نیست. و اگر تو از پس اینکه [ صفحه 164 ] دانش
که بتو رسید پی خواستههاي آنان روي دوست و یاوري بعوض خدا نداري. 121 البته آن کسان که اینکه قرآن بآنها رسید و
بدرستی آن را خواندند [که رفتار بآن کردند] مؤمن بقرآن میباشند و آنان که آن را نپذیرفتند زیان بردهاند. سخن مفسّرین: فَإِنَّما
75 ابو الفتوح: - 40 -قرآن- 63 - با نصب خوانده است و دیگران با رفع. -قرآن- 1 «ُ فَیَکُون » یَقُول لَه کُن فَیَکُون 117 مجمع: إبن عامر
نوشته است اهل اشارت گفتند: چنانستی که گفت: کار من بخلاف کار تو است چنانکه من بخلاف توام، تو را آلت باید ساز
کاف بنون نا رسیده هزار عالم آفریده « کن » وعدت و وقت و مهلت باید و من چون چیزي خواهم پیش از آن که گوینده اي گوید
-» باشم: لا تخضعن لمملوك علی طمع || فان ذاك مضرّ منک بالدّین و استرزق اللّه ممّا فی خزائنه || فان لک بین الکاف و النّون
74 تفسیر صافی: از حضرت امام صادق ع و کاظم ع روایت شده: ارادهي خدا ایجاد است که فکر و تردید و آهنگ - فرمت- 72
لازم ندارد و موجود میشود بدون کلمهاي و نقطهاي. کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم مِثلَ قَولِهِم تَشابَهَت قُلُوبُهُم 118 روح البیان: یعنی
80 [ صفحه 165 ] زبانها است پس چون در دل کفر و - در قساوت و کودنی و سرکشی همانند هستند که دلها ترجمان -قرآن- 1
شعر: مرد پنهان بود بزیر زبان || چون « المرء مخبوء تحت لسانه » کوري بود بر زبان بهانه جوئی و توقّع بیجا نمودار میشود که
بگوید سخن بدانندش خوب گوید لبیب گویندش || زشت گوید سفیه خوانندش إِنّا أَرسَلناكَ بِالحَق-ِّ 119 کشف الاسرار: حق
درست است و راست در مقابل باطل. خواجه انصاري گفته: برگزید اینکه مهتر را و برسولی بخلق فرستاد رحمت جهانیان را و
بحکم آنک اینکه خصلتها جمله موهبت الهی است و عطاء « إِنّا أَرسَلناكَ » نواخت بندگان را و باین بعثت بر وي منّت نهاد و گفت
ربّانی و هیچ چیز از آن کسب بشر نشد و مصطفی گفت: فلا فخر یعنی که نه از روي فخر میگویم که آن همه موهبت الهی است و
هیچ از آن اکتساب من نیست و فخر که کنند به چیزي کنند که مکتسب خود بود نه موهبت محض وَ لا تُسئَل عَن أَصحاب الجَحِیم-ِ
119 ابو الفتوح: عبد اللّه عبّاس گفته است: روزي پیغمبر فرمود: کاش میدانستم بر سر کافران که مردهاند چه میرود اینکه آیه نازل
3120 ابو الفتوح: از إبن عباس نقل شده که سبب نزول «31»- 614 ي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم - 267 -قرآن- 575 - 29 -قرآن- 248 - شد: -قرآن- 1
اینکه آیه آن بود که یهود مدینه و مسیحیان نجران انتظار داشتند که پیغمبر بقبلهي آنها نماز بخواند چون قبله عوض شد آنها از
اظهار دوستی خودداري کردند اینکه آیه نازل شد. 120 ابو الفتوح: از إبن عباس نقل شده که سبب نزول اینکه آیه آن بود که یهود
مدینه و مسیحیان نجران انتظار داشتند که پیغمبر بقبلهي آنها نماز بخواند چون قبله عوض شد آنها از اظهار دوستی خودداري کردند
صفحه 109 از 298
35 ابو الفتوح: بنقل از زجّاج نوشته است ملّۀ خاکستر گرم بود که خمیر در [ صفحه - 29 -پاورقی- 33 - اینکه آیه نازل شد. -قرآن- 1
166 ] میان آن کنند تا پخته شود تا بحدّ آن رسد که بتوان خوردن همچنان که ملّت بتدریج کار خداوندش بدانجا میرساند: بدنیا
منقطع شود و بآخرت از عذاب خلاص یابد و اشتقاق هر دو روا بود که از ملال و ملل بود براي آنکه بر هر دو صبر باید کردن و
- صبر ملال آرد. هُدَي اللّه هُوَ الهُدي- 120 کشف: یعنی اگر دیگران دین خود ستایند و دین شما زشت شمارند تو بگو: -قرآن- 1
27 راه راست آن است که خدا بنماید و رهنمون شود. لَئِن اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ ما جاءَكَ مِنَ العِلم-ِ 120 فخر: علماي علم کلام باین
62 ما لَکَ ... مِن - آیه استدلال کردهاند که تکلیف قبل از راهنمائی و دلیل جایز نیست و مسئولیّت بر آن صحیح نیست. -قرآن- 1
وَلِیٍّ- 120 ابو السعود: اینکه جمله از جملههائی است که براي تهییج احساسات گفته میشود و گر نه کجا گمان میرود آن حضرت
26 نیشابوري: اینکه آیه جلوگیري سختی است از مردم چون با پیغمبر که چنین - 8-قرآن- 13 - پیرو ملّت و دین آنها شود. -قرآن- 1
پس با دیگران چه خواهند کرد! فخر: « خداوند گناه گذشتهي تو را میآمرزد » خطاب شود با اینکه در آیت دیگر گفته شده است
ممکن است آیه براي جلوگیري پیغمبر از میل بآنها باشد. الَّذِینَ آتَیناهُم الکِتابَ یَتلُونَه حَق تِلاوَتِه-ِ 121 کشف نوشته: حق تلاوت
آن است که قرآن خوانی بسوز و نیاز و صفاء دل و اعتقاد پاك بزبان ذاکر و بدل معتقد و بجان صافی، زبان در ذکر و دل در خون
و جان با مهر، زبان با وفا و دل با صفا و جان باحیا، زبان در کار و دل در راز و جان در ناز پیر طریقت گفت: بنده در ذکر بجائی
63 [ صفحه 167 ] برسد و جان در سر و سر در نور برسد، دل فا زبان گوید: - رسد که زبان در دل برسد و دل در جان -قرآن- 1
خاموش، جان فا دل گوید: وش، سر فا جان گوید: خاموش اللّه فارهی گوید: بندهي من دیر بود تا تو میگفتی اکنون من میگویم
یتلونه حقّ » : و تو مینیوش سیّد بحرانی در تفسیر برهان از حسن بن ابی الحسن دیلمی از حضرت صادق [ع] روایت کرده است
یعنی آیات را بخوانند و آن را درست بفهمند و بدستوراتش عمل کنند و بوعدههایش امیدوار باشند و از وعید و آنچه « تلاوته
ترساننده است خائف و ترسان باشند و از قصّههاي آن پند بگیرند باوامرش فرمانبردار باشند و از جلوگیريهاي آن خودداري کنند.
سوگند بخدا: مقصود حفظ آیات نیست و درس خواندن سورهها نیست بلکه ده یک و پنج یک سورهاي هم لازم نیست بخوانند.
مردم حروف قرآن حفظ میکنند اما اندازه و حکم آن را رعایت نمیکنند با اینکه خواندن قرآن فکر در آیات و عمل باحکام آن
براي آن مردم «ُ قالُوا اتَّخَ ذَ اللّه » سخن ما 32 - آیت که ««32»ِ کِتاب أَنزَلناه إِلَیکَ مُبارَك لِیَدَّبَّرُوا آیاتِه » : است که خود فرموده است
است که آن روز قرآن با آنها روي سخن داشته است که اگر میفهمیدند فرزندي عیسی و ملائکه و عزیر براي خدا چه معنی دارد
خود از گفتارشان خجالت میکشیدند و هم چنین آنهائی که در اینکه طول مدّت و ترقّی افکار و پیدایش علوم باز هم معتقد به سه
یک دورهي کامل توحید استفاده « لَه ما فِی السَّماوات وَ الَأرض وکه کُلٌّ لَه قانِتُونَ » اصل هستند اینکه است که ما از دو جملهي که
میکنیم که آفریننده یعنی ما فوق موجودیّت. یعنی آنچه بکلمهي چیز و موجود نامیده میشود در قدرت او و پدیدهي او و محتاج
باو و بیچاره در آفرینش او است. پس آسمان و زمین و آنچه بفکر میآید ابداع و پیدا شدهاي است بیوسیله که فقط فرمان او براي
مثل شده است در انجام کاري بزودي سخن ما 1- آیت که «ُ کُن فَیَکُون » پیدایش همه کافی است. 2- جملهي آخر آیت 32327
براي آن مردم است که آن روز قرآن با آنها روي سخن داشته است که اگر میفهمیدند فرزندي عیسی و ملائکه و «ُ قالُوا اتَّخَذَ اللّه »
عزیر براي خدا چه معنی دارد خود از گفتارشان خجالت میکشیدند و هم چنین آنهائی که در اینکه طول مدّت و ترقّی افکار و
« لَه ما فِی السَّماوات وَ الَأرض وکه کُلٌّ لَه قانِتُونَ » پیدایش علوم باز هم معتقد به سه اصل هستند اینکه است که ما از دو جملهي که
یک دورهي کامل توحید استفاده میکنیم که آفریننده یعنی ما فوق موجودیّت. یعنی آنچه بکلمهي چیز و موجود نامیده میشود در
قدرت او و پدیدهي او و محتاج باو و بیچاره در آفرینش او است. پس آسمان و زمین و آنچه بفکر میآید ابداع و پیدا شدهاي است
مثل شده است در انجام کاري «ُ کُن فَیَکُون » بیوسیله که فقط فرمان او براي پیدایش همه کافی است. 2- جملهي آخر آیت 117
] 1738- 1350 -قرآن- 1721 - 1319 -قرآن- 1322 - 922 -قرآن- 1276 - 872 -قرآن- 893 - 869 -پاورقی- 870 - بزودي -قرآن- 806
صفحه 110 از 298
صفحه 168 ] و زیر و زبر شدن چنانکه گویند: کن فیکونش کرد. نظامی هم در اینکه معنی چنین گفته است: اي هر چه رسیده وا
رسیده || در کن فیکون تو آفریده و نیز گفته: بر هر ورقی که حرف راندي || نقش همه در دو حرف خواندي هر جا که خزینهاي
دنبالهي آن که مردم را بفکر غلطشان متوجّه کرده « قالَ الَّذِینَ الخ » شگرف است || قفلش بکلید اینکه دو حرف است 3- آیت 118
باین گفتار غلط دیگر هم متوجّه کرده که انتظار سخن گفتن خدا با مردم مولود فکر جاهلان است که اینجور مردم در روزگار
گذشته نیز اینکه توقّعات را داشتند با اینکه ما نشانههاي آشکار بر یگانگی خدا و پیغمبري محمّد فرستادهایم که قرآن و شخصیّت
إِنّا » خود پیغمبر باشد. 4- پیغمبر در مقام فکر و اندیشهي خود که با مردم چه کند و با چه وسیله آنها را براه بیاورد با جملهي
خاطر شریفش را آرام میکنند که آنچه از تو ساخته است و قدرت داري همین است که وجودت براي راهنمائی « أَرسَلناكَ تا آخر
بحق و رهبري بسعادت است و جلوگیري از باطل و راه ممانعت از انحراف مردم همین است که بوظیفهي خود مشغول هستی و
انجام میدهی. البتّه اختیار افکار تمام مردم با تو نیست اگر خودشان براه تو نیایند و بجهنم بروند تو مسئولیّتی نداري و هم باین آیه
مردم را پند میدهد که هر فرد با احساس که در مأموریتش و یا هدفش بموانع تصادف میکند و خواه نخواه ناراحت میشود متوجّه
باشد که اختیار همه چیز در دست او نیست و بعد از آنکه باندازهي توانائی و علم و فهمش کار کرد از کم و زیاد نتیجه نباید
تا آخر میفهماند که اگر آدمی هدفی داشت و راهی « لَئِن اتَّبَعتَ » 6- آیت 120 538- 32 -قرآن- 520 - اندیشناك باشد. -قرآن- 15
براي وصول بآن تشخیص داد نباید هر روز بحرف کسی گوش کند و انتظار داشته باشد که همه با او موافق باشند و اگر موافق
نشدند او با آنها موافقت کند و هدف خود و راه خود را رها کند و پی دیگران برود زیرا اینکه فکر وسیلهي رسیدن بهدف نخواهد
34 [ صفحه 169 ] همیشه از کار خود ضرر میبرد و آدم بینقشه و هدف پیوسته بیارزش و محروم در - بود و اینجور -قرآن- 14
در اوّل اینکه آیات نوشتیم: امام فخر ««33» رضا النّاس لا یملک و السنتهم لا تضبط » زندگی است، چنانکه از علی [ع] نقل است
احتمال داده است که براي جلوگیري پیغمبر است از پیروي یهود و نصاري. ما میگوئیم: اینکه آیه راهنماي انسان است در افکار و
هدفهاي اجتماعی که استقامت و شخصیّت هر کس در نظر خودش باید محفوظ باشد و نشانهي اغراض دیگران نباشد پس براي
جلوگیري پیغمبري از پیروي یهود و مسیحی نیست بلکه براي تربیت همه است بحفظ شخصیّت خود و هدف خود. در اوّل اینکه
آیات نوشتیم: امام فخر احتمال داده است که براي جلوگیري پیغمبر است از پیروي یهود و نصاري. ما میگوئیم: اینکه آیه راهنماي
انسان است در افکار و هدفهاي اجتماعی که استقامت و شخصیّت هر کس در نظر خودش باید محفوظ باشد و نشانهي اغراض
دیگران نباشد پس براي جلوگیري پیغمبري از پیروي یهود و مسیحی نیست بلکه براي تربیت همه است بحفظ شخصیّت خود و
43 میکوش بهر - تا آخر میگوئیم: بقول نظامی: -قرآن- 19 «ُ الَّذِینَ آتَیناهُم » 6- در آیت 121 189- هدف خود. -پاورقی- 187
بعضی مردم با کتاب مثل پروانه هستند که بر گیاه مینشیند :«34» ورق که خوانی || تا معنی آن تمام دانی در روش مطالعه نوشتهاند
و بدون نتیجه زود حرکت میکند. کتاب را اندکی میخوانند و چیزي نفهمیده بکتاب دیگر میپردازند و بعضی مردم مثل زنبور
عسل هستند که بر گلی مینشینند و تمام شهد آنرا بخود جذب میکند و بلند میشود و میپرد و ذخیره میکند، کتاب را میخوانند
31 آیت 121 اینکه معنی را خاطر نشان میکند که ایمان - و از خود میکنند و از آن بدیگران هم بهره میرسانند. -پاورقی- 29
بکتاب آن است که بدرستی خوانده شود و دقّت شود و استفاده شود تا ایمان یعنی عقیده بمطالب آن کتاب با جان انسان وابسته
شود و روح از آنها بهرهمند شود و گر نه نگاه کردن کتاب که وارسی و استفاده با ایمان بآن نباشد انحراف از آن است و زیان. [
[ صفحه 170
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 122 تا 123
یا بَنِی إِسرائِیلَ اذکُرُوا نِعمَتِیَ الَّتِی أَنعَمت عَلَیکُم وَ أَنِّی فَضَّلتُکُم عَلَی العالَمِینَ [ 122 ] وَ اتَّقُوا یَوماً لا تَجزِي نَفس عَن نَفس شَیئاً وَ لا
صفحه 111 از 298
258 اینکه دو آیه با آیات 47 و 48 مطابق است فقط در کلمات - یُقبَل مِنها عَدل وَ لا تَنفَعُها شَفاعَۀٌ وَ لا هُم یُنصَرُونَ [ 123 ] -قرآن- 1
مختصر تفاوت و تقدّم و تأخّر دارد که در جاي خود آنچه ممکن بود نوشتیم و ابو « لا یقبل و لا تنفع و لا یؤخذ و عدل و شفاعۀ »
الفتوح مناسبت تکرار آیه را به اینکه گونه بیان کرده است: یهود بیشتر مقاومت میکردند مناسب حال آنها تکرار است و ممکن
است که مخاطبین اوّل غیر از دوّم باشند و براي آنها لازم بوده است که همان جملات تکرار شود. وَ لا هُم یُن َ ص رُونَ- 123 روح
البیان: مستحق عقاب در دنیا بدو وسیله آسوده میشود. یا دوست و یاور قوي که او را از معرکه نجات بدهد و یا جان خرید و فدیه
22- که دیگري مالی بدهد و او را آزاد کنند. در آیه اشاره شده است که اینکه وسیلهها در آنجا نیست سعدي گفته است: -قرآن- 1
قیامت که نیکان باعلی رسند || ز قعر ثري بر ثریّا رسند تو را خود بماند سر از ننگ پیش || که گردت برآید عملهاي خویش
[ بجائی که دهشت خورد انبیاء || تو عذر گنه را چه داري بیا [ صفحه 171
[