گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
[سوره البقرة [ 2]: آیه 124




- وَ إِذِ ابتَلی إِبراهِیمَ رَبُّه بِکَلِمات فَأَتَمَّهُن قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاس إِماماً قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنال عَهدِي الظّالِمِینَ [ 124 ] -قرآن- 1
از مصدر نیل بمعنی بمقصود رسیدن یا بهره بردن و «ُ یَنال » . از مصدر ابتلاء بمعنی آزمایش و گرفتاري « ابتَلی » : 178 معنی لغات
سفارش و پیشرفت و اطمینان و سوگند و فرمان حکومت و محافظت و پاس « عهد » . بمعنی بخشش و عطاء از همین مادّه است « نوال »
76 ترجمه: 124 اي محمّد بیاد دار که - 22 -قرآن- 67 - احترام و آسودگی و عهدهداري و گردنگیري و دیدار و شناسائی. -قرآن- 13
روزي خدا ابراهیم را بسخنانی چند آزمایش [بفرمانبري] کرد. او آنها را [که دستور خداوندي بود] بانجام رساند. خدا [بپاداش او]
گفت: من تو را پیشواي مردم کنم. او گفت: و هم کسی از نوادگان من را. فرمود: فرمان حکومت از من بستمگاران نمیرسد. سخن
خوانده است و در معنی کلمات که مورد آزمایش « آبراهام » مفسّرین: إِبراهِیمَ ... بِکَلِمات-ٍ 124 مجمع: کلمهي ابراهیم را إبن عبّاس
شده است اختلاف است إبن عباس گفته: آنها ده سنت بوده که در اسلام هم معین شده است که ختنه کردن است و ناخن گرفتن و
27 کشف الاسرار: سعید بن مسیّب گفته است: ابراهیم در سن 20 - 11 -قرآن- 16 - موي سر تراشیدن و چند چیز دیگر. -قرآن- 1
سالگی خود را [ صفحه 172 ] بامر خدا ختنه کرد. ابو الفتوح نوشته: بعضی دیگر گفتند: آن است که او را امتحان کرد بچیزها در
نفس و فرزند و مال و دل. مال بمهمان داد و فرزند بفرمان داد و تن بنیران داد و دل بخداي رحمان داد. و در بعضی قراءات ابراهیم
را مرفوع و رب را منصوب خواندهاند یعنی ابراهیم از خدا خواست و خدا هم آنها را تمام کرد و بآخر رساند و اجابت کرد. در بیان
السعاده: مطلبی. دارد که نتیجهاش اینست: مقصود از کلمات مراتب وجود نفسانی و اجتماعی انسان است و مقصود از ابتلاي بآنها
عرضهي آنها است بر شخص سالک باین طریق که او را متوجّه کنند به اینکه که علاوهي بر محسوساتش عوالم و حقایق دیگري هم
یافت میشود و چون در اطراف آن اندیشه کرد براي او علم میشود و البتّه بتدریج در او شوق بیشتر شده و در اطراف علم خود
بیشتر فکر میکند و آنچه راه عمل بنظرش برسد عمل میکند و چون اطراف آن معلوم اندیشه و غور بیشتر میکند آن معلوم
وجدانی میشود و باز هر چه در آن مطلب وجدانی خود اندیشه و غور کند آن وجدانی مشهود میشود و باز در اطراف آن مشهود
دور میزند و فکر میکند و عمل میکند تا خود را متّصل بآن مییابد که حال وصول سالک الی اللّه باشد. سخن ما: براي مردم آن
روز که روي سخن با آنها بوده است اینکه است که پس از آنکه با بنی اسرائیل از گذشته و رفتارشان یادآوري شد بیک شخصیّت
بزرگ و پدر نسل یهود و عرب متوجّهشان میکند که: مایهي شرافت و افتخارات شما کسی است که در مقام فرمان برداري خدا
تسلیم بود و در آزمایش و ماموریّت کمال کوشش را کرد تا بمقام پیشوائی رسید و نسبت بنسل خود که شما باشید مقام و منزلت
تقاضا کرد ولی باو گفته شد که ستمکاران در پیشگاه خداوند اعتبار ندارند. پس شما اگر ستمکار باشید و بد رفتار مقام و منزلتی
نخواهید داشت و احترامات و شرافت گذشتگان خود را وقتی بارث میبرید که فرمان بردار باشید. [ صفحه 173 ] در تاریخ
صفحه 112 از 298
ابراهیم را از شیوخ نوشته است که: از مسکن خود بشهر [اور] بامر خداوند خارج شد و بکنعان رفت.ابراهیم را از شیوخ «35» آلبرماله
30 تورات در سفر پیدایش او را - نوشته است که: از مسکن خود بشهر [اور] بامر خداوند خارج شد و بکنعان رفت. -پاورقی- 28
ابراهم نامید چون باب هفدهم مینویسد که خدا بابرام گفت: بعد از اینکه نام تو ابراهیم است زیرا که تو را پدر امّتهاي زیاد
گرانیدم. ما در اینکه آیه براي لفظ کلمات میگوئیم: چون کلمه وسیلهي رابطه و فهماندن مقصود است. گرفتاري و آزمایش یعنی
تحریک و بکار واداشتن ابراهیم بوسیلهي کلماتی بود و دستورهائی بود که مسافرت و بردن قوم خود از شهر [اور] بکنعان و تمرکز
ملّت یهود بارض فلسطین و قربانی فرزند و احکام دینی که ختنه و تراشیدن سر و امثال آن باشد. همهي اینها بوسیلهي کلمات و
دستورهائی بود که ابراهیم فرا گرفت و انجام داد و در نتیجهي اینکه لیاقت پیشوا و پدر ملّتها شد و حس حب اولاد او را وارد کرد
به تقاضاي امامت و مقام پیشوائی خود را براي اولادش و اینکه جواب باو رسید که فرمان امامت بستمکاران داده نمیشود. و اینکه
لا یَنال عَهدِي » خود دستور بزرگ سیاسی است که براي همیشه سرمشق ملّتها است بطوري که شیعه و سنی روي اینکه کلمهي
مباحثی دارند براي خلافت و حکومت بر مردم. و هنوز هم ظالمین بر خلاف حق حکومت میکنند با اینکه از طرف خدا « الظّالِمِینَ
و طبیعت و انسانیّت بوسیلهي ابراهیم که دین توحید قدیمی است ممنوع شده است و براي همیشه ممنوع است. ممکن است اعتراض
شود که اگر حکومت ستمکار مخالف مصلحت بشر باشد بایستی ستمکار نابود شود و طبیعت اینجور مردم را مطابق قانون انتخاب
انسب نابود کند. در جواب میگوئیم حکومت ستمکار براي بشر کامل مناسب نیست ولی هنوز تکامل و ارتقاء بآن درجه نرسیده
براي رهبري مردم است بحقایق کلّی و نشاندادن «ُ لا یَنال » است که تمام نامناسبها را نابود کند. البتّه موقع آن خواهد رسید. جملهي
[ 1085 [ صفحه 174 - 469 -قرآن- 1073 - آخرین درجهي تکامل بشر اگرچه قرنها دیرتر نمودار شود. -قرآن- 435
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 125 تا 126
وَ إِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابَۀً لِلنّاس وَ أَمناً وَ اتَّخِ ذُوا مِن مَقام إِبراهِیمَ مُ َ ص لی وَ عَهِدنا إِلی إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ أَن طَهِّرا بَیتِیَ لِلطّ ائِفِینَ وَ
العاکِفِینَ وَ الرُّکَّع السُّجُودِ [ 125 ] وَ إِذ قالَ إِبراهِیم رَب اجعَل هذا بَلَداً آمِناً وَ ارزُق أَهلَه مِنَ الثَّمَرات مَن آمَنَ مِنهُم بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ
جایگاه اجتماع و « مَثابَۀً » : 489 معنی لغات - قالَ وَ مَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُه قَلِیلًا ثُم أَضطَرُّه إِلی عَذاب النّارِ وَ بِئسَ المَصِ یرُ [ 126 ] -قرآن- 1
جمع طائف یعنی دورهگرد و مردم « طائفین » . بازگشت مردم پس از پراکندگی و متفرّق شدن و سنگهاي جمع شده در سر چاه
از مصدر تمتیع « امتّع » . جمع عاکف یعنی در یک جا اقامت گزیده و مقیم در وطن خود « العاکِفِینَ » . جایگاه نماز « مُ َ ص لی » . مسافر
عاقبت امر پایان کار جاي فراهم « مصیر » . بد است « بِئسَ » 218- 189 -قرآن- 204 - 23 -قرآن- 178 - بمعنی بهره رساندن. -قرآن- 13
9 ترجمه: 125 [و نیز از سوابق ابراهیم و پیدایش کعبه بشما یادآوري میکنیم که]: بیاد بدارید: ما قرار دادیم - شدن آبها. -قرآن- 1
اینکه خانهي مکّه را جاي فراهم شدن مردم و توجه ملتها و آسودگی از جنگ و کشتار و [بشکرانهي اینکه نعمت و بپاس احترام
ابراهیم] از آن جاي که ابراهیم بود نمازگاه بگزینید و [در آن نماز بگذارید که] ما به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم: اینکه خانه
[ را پاکیزه بدارید براي مردم آنجا و مسافرینی که میآیند آنجا و نماز میخوانند و طواف میکنند و رکوع و سجود [ صفحه 175
مینمایند. 126 و باز بخاطر داشته باشید که ابراهیم گفت: اي خدا اینکه مکّه را جایگاه آسودگی مردم از جنگ و کشتار بدار و هر
کس از مردم اینکه شهر مؤمن بتو و بروز قیامت شد از بهرههاي زندگی نصیبش کن خدا دعاي او را پذیرفت و گفت: البتّه کسی
که کافر شود بهرهي کمی از زندگی باو میدهیم و ز آن پس وادار بآزار آتشش کنیم که بد سر انجامی است آن. سخن مفسّرین: وَ
إِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابَۀً- 125 کشف نوشته: خواجه انصاري گفته است: میگوید: مردمان را خانهاي ساختم و چه خانهاي بیگانه در
نگرد جز حجري و مدري نه بیند که از خورشید جز گرمی نه بینید چشم نابینا. دوست در نگرد وراء سنگ رقم تخصیص و اضافت
57 هر که آثار دوست دید نه - فرمت- 55 -» 33 انّ آثارنا تدل علینا || فانظروا بعدنا الی الآثار - بیند، دل بدهد جان در بازد. -قرآن- 1
صفحه 113 از 298
در دست و چون والهان و «37» عجب || اگر از خویشتن و پیوند ببرید درویشی را دیدند بر سر بادیه میان در بسته و عصا و رکوه
68 خون صدّیقان بیالودند و زان - بیدلان سرمست و بیخود سر ببادیه در نهاده میخرامید و با خود اینکه ترنّم میکرد: -پاورقی- 66
ره ساختند || جز بجان رفتن درین ره یک قدم را بار نیست گفتند: اي درویش از کجا بیامدي و چندست که در اینکه راهی!
گفت: هفت سال است تا از وطن خود بیامدم جوان بودم پیر گشتم درین راه و هنوز بمقصد نرسیدم آنگه بخندید و اینکه بیت
گفت: زر من هویت و ان شطّت بک الدّار || و حال من دونه حجب و استار [ صفحه 176 ] لا یمنعک بعد من زیارته || انّ الحبیب
68 اي مسکین تأمّل کن در آن خانه که نسبت وي دارد و رقم اضافت چون خواهی که بوي رسی. - فرمت- 66 -» لمن یهواه زوّار
چندت بار بلا باید کشید و جرعهي محنت نوش باید کرد و جان بر کف باید نهاد آنگه باشد که رسی و باشد که نرسی. پس طمع
که تو داري آسان آسان بحضرت جلال و مشهد وصال لم یزل و لا یزال برسی! -پاورقی- «39» داري که از اینکه بضاعت مزجات
275-273 هیهات: نتوان گفتن حدیث خوبان آسا آسان || آسا آسان حدیث ایشان نتوان ابو الفتوح نوشته است: مجاهد و سعید
جبیر و ضحّاك گفتند مثابه یعنی با او آیند از هر جانبی و حج او کنند و ملال نباید ایشان را تا کسی نباشد که از آنجا باز گردد و
الّا تمنّی کند که دگر باره بآن جا شود. وَ أَمناً- 125 ابو الفتوح نوشته است: و هر کسی که بیرون حرم جنایتی کند یا خونی بریزد و
9 روح البیان: ممکن است مقصود آن باشد که هر که حجّ - در حرم گریزد تا در حرم باشد او را نرنجانند و قصاص نکنند. -قرآن- 1
معنی امر و فرمان را میفهماند یعنی « جعلنا » بعد از جملهي « امنا » کرد از گناه گذشته در امان است مگر حقوق مردم. فخر: کلمهي
لازم است رعایت آسایش ساکنین آنجا و اخبار در حرمت حرم روایت شده است و پیغمبر ص فرموده است: خدا مکّه را حرام کرده
و براي هیچکس پیش از من و بعد از من حلال نیست و براي من فقط یک ساعت از روز « یعنی جنگ و کشتار در آن را » است
صفحه 177 ] وَ اتَّخِذُوا مِن مَقام إِبراهِیمَ مُصَلی- 125 ] .« مقصود روز فتح مکّه است » حلال شد و باز محکوم بحرمت شد براي همیشه
مجمع: جماعتی از قرّاء با کسر خاء قرائت کردهاند که بمعنی امر میشود و مربوط بآیات جلو که گفت: یادآور باشید نعمتی که
بشما دادیم و نمازگاه براي خود قرار دهید از مقام ابراهیم. نافع و إبن عامر با فتح خاء قرائت کردهاند که فعل ماضی میشود و چنین
48 امِ إِبراهِیمَ- 4025 فخر: سعید بن - قرآن- 1 - .« ما خانه را جاي آسایش قرار دادیم و مردم آنجا را نمازگاه کردند » معنی میدهد
جبیر و إبن عبّاس گفتهاند: سنگی است که پس از بالا بردن دیوار کعبه ابراهیم زیر پاي خود گذارد که بتواند بنائی کند. مجاهد
262 نفحۀ الرّحمن نهاوندي: - 19 -پاورقی- 260 - قرآن- 1 - «1«40». گفته است تمام حرم مقام ابراهیم است و غیر اینکه دو هم گفتهاند
از حضرت صادق ع نقل است که مقصود از اینکه جمله دو رکعت نماز طواف است. ابو الفتوح: روایت کردهاند: پیغمبر بمقام
ابراهیم گذشت یکی از صحابه در خدمتش بود و بعضی نوشتهاند: او عمر بود پرسید: اینکه نه مقام پدرت ابراهیم است! فرمود:
آري. عرض کرد چرا در نماز رو بآن نمیکنی! فرمود بمن امر نشده است و هنوز آن روز شب نشده بود که اینکه آیت 125 نازل
شد. فی ظلال: مقام ابراهیم که در آیه گفته شده است اشاره بهمهي خانهي مکّه است. وَ عَهِدنا إِلی إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ أَن طَهِّرا
65 [ صفحه 178 ] کشف الاسرار: عهد در اینجا بمعنی امر است میگوید ابراهیم و اسماعیل را فرمودیم: که - بَیتِیَ- 125 -قرآن- 1
خانهي من پاك دارید از بتان و افعال مشرکان. روح البیان: امر شد بپیغمبر که بمردم بفرماید: وارد خانهي من نشوید مگر با دل
پاکیزه و زبان راست و دست درست و تن و عضو پاك و اگر ستمی کردهاید تا آنرا تلافی نکنید نیائید که شما را لعن میکنم تا
برگردید و آن را تلافی کنید. پس اگر با شرایط بخانهي من آمدید گوش و چشم شما من خواهم بود که هر چه بینید و بشنوید حقّ
است و درست و خانهي حقیقی خدا دل آدمی است که از پلیدي هوي و هوس بفرماید آن را پاك کنند که نگاه خدا بآن جا است
شعر: دل بدست آور که حج اکبر است || از هزاران کعبه یک دل بهتر است کعبه بنیاد خلیل آذر است || دل نظرگاه جلیل اکبر
اسید بن عتاب را بعامل «41» است العاکِفِینَ- 4125 ابو الفتوح نوشته است: رسول علیه السلام اهل حرم را اهل اللّه خواند آنگه که
مکّه کرد گفت: تو را بعمل کردم در شهري که در آنجا اهل خدایند.اسید بن عتاب را بعامل مکّه کرد گفت: تو را بعمل کردم در
صفحه 114 از 298
119 نمیدانم از کجا! در یادداشتهاي خود نوشتهام که: زید بن اسلم - 16 -پاورقی- 117 - شهري که در آنجا اهل خدایند. -قرآن- 1
گفت: سال هشتم هجري پس از فتح مکّه که پیغمبر بمدینه برگشت اسید بن عتاب را بحکومت مکّه و معاذ بن جبل را براي تعلیم
قرآن مردم آنجا معیّن فرمود و براي اسید روزي یک درهم حقوق برقرار فرمود و او در مکّه بر منبر رفت و گفت: هر کس نتواند
بروزي یک درهم قناعت کند هرگز خدا او را اسیر نکند و پیغمبر روزي یک درهم براي من مقرّر فرموده و احتیاج بکسی ندارم. ابو
الفتوح: نوشته است: مردي بود او را حسین بن عک گفتندي مردي مالدار بود بمکّه رفت و مجاور بنشست و پشت بر خان و مال و
املاك و اسباب کرد و سالها آنجا [ صفحه 179 ] بماند. سالی همشهریان او بحج بودند او را گفتند: تو را هیچ آرزوي نمیآید تا با
سر املاك و اسباب خود آئی! آهی بزد و گفت: چه امید باز آمدن است با دنیا گشتهاي را که او را رمقی مانده بود آنگه اینکه بیت
66 وَ إِذ قالَ إِبراهِیم رَب اجعَل هذا بَلَداً آمِناً- 126 - فرمت- 64 -» برخواند: حسب المحب من الحبیب بعلمه || انّ المحب ببابه مطروح
58 از روي ظاهر آن است که گفت: بار - کشف: نوشته است: اینکه دعاي خلیل هم از روي ظاهر بود هم از روي باطن. -قرآن- 1
خدایا هر که در اینکه شهر باشد او را ایمن گردان بر تن و بر مال خویش و دشمن را بر وي مسلّط مکن. و از روي باطن گفت: بار
خدایا هر که در اینکه شهر شود او را از عذاب خود ایمن گردان و بآتش قطیعت مسوزان. ابو نجم قرشی صوفی گفت: شبی از شبها
در طواف بودم فرادلم آمد که خداوندا تو گفتی: هر که در حرم آید ایمن شد. از چه چیز ایمن شد! گفت هاتفی آواز داد: از آتش
ایمن گشت یعنی نسوزیم شخص او را با آتش دوزخ و نه دل او را بآتش قطعیّت. اینکه از بهر آن است که خانهي کعبه محل نظر
خداوند جهان است هر سال یک بار. وَ ارزُق أَهلَه مِنَ الثَّمَرات-ِ 126 مجمع: از حضرت صادق ع نقل شده است: ثمرات و میوهها
محبّتهاي مردم و توجّه دلهاي آنها است که ابراهیم از خدا درخواست کرد: دلهاي مردم را بآن جا متوجّه کند و همه بیکدیگر
بسکون میم و تخفیف تا خوانده است و دیگران با « امتعه » 37 فَأُمَتِّعُه قَلِیلًا- 126 مجمع: إبن عامر - مأنوس و مربوط شوند. -قرآن- 1
23 سخن ما: 1- یادآوري بمردمی که آن روز روي سخن با آنها بوده است که [ - فتح میم و تشدید تا قرائت کردهاند. -قرآن- 1
صفحه 180 ] اینکه قدیمی سرمایهي مادي و معنوي شما خانهاي است که بوسیلهي پدر شما ابراهیم بنیاد شده است و او شخصی
فرمانبر و آزمایش شده بود و خودش سعادت شما را در خواست کرد که فرمانبردار و مؤمن بروز قیامت باشید. اینکه گفتار بهترین
وسیلهي تهییج و آمادگی افکار آنها است در پذیرفتن دستورهاي پیغمبر ص. 2- چون قرآن براي همیشه با همهي بشر سخن
یک تکلیف « جَعَلنَا البَیتَ- تا- إِبراهِیمَ مُصَلی » میگوید و آنکه آن را پذیرفت بایستی بدستورهاي آن رفتار کند ما از اینکه جملهها
عمومی میفهمیم که همهي مسلمانان بایستی مرکزي داشته باشند که محل اجتماع و تلاقی افکار آنها باشد. و از اوضاع سیاسی و
از حضرت «ِ وَ ارزُق أَهلَه مِنَ الثَّمَرات » اقتصادي یکدیگر خبردار باشند و همه با هم تشریک مساعی کنند همانطور که در معنی
صادق ع نقل کردیم. و چون مسلمانان آنجا مجتمع شدند و با یکدیگر دوست و هم آهنگ شدند بیاد خدا باشند و در مقام ابراهیم
که یادگاري از دوران گذشته است نماز بخوانند و همگی با هم آهنگی آئین خدا پرستی را انجام دهند تا از نظر احساسات دلها
بیشتر نزدیک بیکدیگر شوند و هم از نظر دین و فکر عالم دیگر دلها نرم شوند و بخدا متوجّه شده از عاقبت کار خود غافل نباشند.
اگر بتحوّل عقاید سیاسی ممالک مغرب توجّه کنیم میبینیم فرضیّهي جامعهي جهانی که از قبل از میلاد تا قرن پانزدهم میلادي در
عالم مسیحیّت و دولتهاي غربی مورد نظر و آرزو بود. دین اسلام آن را براي مسلمین قابل عمل دانسته و بآن امر فرموده است اگرچه
اینکه فرضیّه در نظر فلاسفهي معاصر تجدید شده و پیرو زیاد دارد و لیکن یک تفاوت هست که در آن دوران بسیار قدیم اینکه را
با دین و مقدّسات وابسته میدانستند و میخواستند بنام اتّحاد مسیحیّت اجرا شود ولی امروز فقط از نظر سیاست آن را مطالعه
میکنند و از دین بکلّی جدا میپندارند امّا اسلام جامعهي جهانی را پیوسته بانجام وظائف دین مقرّر کرده است که اگر
سیاستمداران و پیشوایان از سود شخصی بگذرند و قدري منصفانه نظر کنند و خرافات و بدعتهاي مرسوم باسم دین و یا بهانهي
-539- 505 -قرآن- 517 - خواسته مردم بجلو چشم خود نگیرند میتوانند تصدیق کنند که دین اسلام و آنچه پیغمبر -قرآن- 487
صفحه 115 از 298
818 [ صفحه 181 ] بوسیلهي قرآن براي بشر آورده است شایستگی دارد که نگاهبان و مجري جامعهي جهانی باشد. - قرآن- 779
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 127 تا 134
وَ إِذ یَرفَع إِبراهِیم القَواعِدَ مِنَ البَیت وَ إِسماعِیل رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیع العَلِیم [ 127 ] رَبَّنا وَ اجعَلنا مُسلِمَین لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنا أُمَّۀً
مُسلِمَۀً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُب عَلَینا إِنَّکَ أَنتَ التَّوّاب الرَّحِیم [ 128 ] رَبَّنا وَ ابعَث فِیهِم رَسُولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ
الکِتابَ وَ الحِکمَۀَ وَ یُزَکِّیهِم إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 129 ] وَ مَن یَرغَب عَن مِلَّۀِ إِبراهِیمَ إِلاّ مَن سَفِهَ نَفسَه وَ لَقَدِ اصطَفَیناه فِی الدُّنیا وَ
711 وَ وَصّ ی بِها إِبراهِیم بَنِیه وَ - إِنَّه فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِینَ [ 130 ] إِذ قالَ لَه رَبُّه أَسلِم قالَ أَسلَمت لِرَب العالَمِینَ [ 131 ] -قرآن- 1
یَعقُوب یا بَنِی إِن اللّهَ اصطَفی لَکُم الدِّینَ فَلا تَمُوتُن إِلاّ وَ أَنتُم مُسلِمُونَ [ 132 ] أَم کُنتُم شُهَداءَ إِذ حَضَرَ یَعقُوبَ المَوت إِذ قالَ لِبَنِیه ما
تَعبُدُونَ مِن بَعدِي قالُوا نَعبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحن لَه مُسلِمُونَ [ 133 ] تِلکَ أُمَّۀٌ قَد خَلَت
از مصدر رفع -«ُ یَرفَع » : 500 [ صفحه 182 ] معنی لغات - لَها ما کَسَبَت وَ لَکُم ما کَسَبتُم وَ لا تُسئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعمَلُونَ [ 134 ] -قرآن- 1
جمع منسک راه و « مناسک » . از مصدر ارائه بمعنی نشان دادن -« أَرِنا » . جمع قاعده پایه و اساس ساختمان -« قواعد » . بمعنی بالا بردن
از « ابعَث » 116- 23 -قرآن- 108 - از مصدر توبه بمعنی آمرزش و تفضّل خداوند. -قرآن- 13 « تاب » . طریقهي عبادت و حقوق خدائی
از مصدر اصطفاء « اصطَفی » . از مصدر تزکیه بمعنی پاکیزه کردن و اصلاح کردن « یُزَکِّیهِم » . مصدر بعث بمعنی برانگیختن و فرستادن
« بنی » . از مصدر توصیه بمعنی سفارش -« وَصّ ی » 133- 69 -قرآن- 124 - 9-قرآن- 55 - بمعنی برگزیدن و انتخاب کردن. -قرآن- 1
از مصدر خلو و خلاء بمعنی تهی و خالی « خَلَت » . جمع إبن بمعنی پسر که بنینی بوده و نون جمع براي اضافه بتلفّظ نیامده است
218- 148 -قرآن- 208 - 9-قرآن- 140 - از مصدر کسب بمعنی بچنگ آوردن- سود بردن. -قرآن- 1 « کَسَ بَت » . شدن- کوچکردن
ترجمه: 127 اي محمّد بیاد دار آنگاه که ابراهیم با فرزندش اسماعیل پایههاي خانهي کعبه را بالا میبرد دعا کرد که اي خداوند ما
[اینکه بنیاد دین و تمدّن را] از ما بپذیر [که براه خوب و شایسته بانجام رسانیم] چون تو شنوائی و دانائی. 128 اي خدا بهر دوي ما
کمک کن که بتوانیم تسلیم فرمانهاي تو باشیم و نتایج و فرزندان ما را مردمی تسلیم و فرمانبردار کن و راه و رسم بندگی را بما
نشان بده و از گناه گذشتهي ما درگذر که آمرزش و مهربانی از تو باشد و بس. 129 اي خداي ما براي فرزندان ما پیغمبري از
خودشان برانگیز که نشانههاي یگانگی تو را بآنها بنمایاند و بایشان کتاب و دانش بیاموزد و از ناشایستها پاکشان گرداند که بر
اینکه همه تو چیرهاي و توانااي و دانائی. جهت نزول: مجمع: روایت شده است که عبد اللّه بن سلام بدو برادرزادهي خود سلمه و
مهاجر [ صفحه 183 ] پیشنهاد اسلام کرد و گفت محمّد همان است که در توراة معرّفی شده است. سلمه گفتار عمو را پذیرفت و
173 ترجمه: 130 [با اینکه - در توبیخ او نازل شده است. -قرآن- 155 «ُ وَ مَن یَرغَب » مسلمان شد و مهاجر قبول نکرد آیت 130
سوابق ابراهیم] کسی از روش و دین او رو گردان نیست مگر آنکه بیخردي را پیشهي خود کرده است چون ابراهیم باین جهان
برگزیدهي ماست و در عالم دیگر از صالحین است و درستکاران. 131 و بیاد دار که روزگاري پروردگار ابراهیم باو گفت: تسلیم
فرمان باش. او گفت: خود را بپروردگار جهان سپردم. 132 و او فرزندان خود را سفارش باسلام و تسلیم بحق کرد و هم پسرش
یعقوب که گفت: اي پسران من خدا براي شما دین برگزید پس تا دم مرگ تسلیم بحق باشید. 133 مگر شما بهنگام مرگ یعقوب
بودید که از فرزندان خود پرسید: از پس مرگ من چه میپرستید! پاسخ دادند: خداي تو را میپرستیم و خداي پدران تو ابراهیم و
اسماعیل و اسحاق را که خداي یگانه است و ما سر سپردهي او هستیم. 134 اینها مردمی بودند که درگذشتند و سود کار خود بینند
و شما آنچه کنید مزد آن بینید و از کار آنان شما را نپرسند [که خوب و بد هر کس براي خود او است]. سخن مفسّرین: رَبَّنا تَقَبَّل
اوّل پذیرش با میل خود شخص است و دوّم پذیرش بر « تقبّل » و « قبول » مِنّا- 127 فخر: مردم با معرفت تفاوت میگذارند بین کلمهي
خلاف میل است و نقل اینکه جور کلمه از ابراهیم براي تأدّب است که کار من ارزش ندارد ولی تو آن را بپذیر و هم اینکه کلمه
صفحه 116 از 298
اشاره است به اینکه که ابراهیم براي مزد، کار نکرد و فقطّ براي پذیرش بدرگاه خدا آنجا را ساخت و اگر براي مزد میبود
23 [ صفحه 184 ] إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ - میگفت: ثواب آن را بمن بده و قبول عبادت براي عارف لذیذ تر از مزد است. -قرآن- 1
العَلِیم-ُ 127 روح البیان: اینکه جمله در نظر مفسّرین اشاره است بر اینکه ما، در انجام وظیفهي خود تقصیر نکردهایم چون تو دانا و
39 رَبَّنا وَ اجعَلنا مُسلِمَین لَکَ- 128 روح البیان: مفسّرین - شنوائی و کوچکترین تقصیر را از تو نمیتوانیم پنهان کنیم. -قرآن- 1
نوشتهاند که مقصود از مسلم مخلص و بیریا و تسلیم شده در کمال فرمانبرداري است. اگر اعتراض شود که ابراهیم و اسمعیل خود
تسلیم بودند پس دعاي آنها چه معنی دارد! اوّلا ممکن است در دل آنها بواسطهي نهاد و خلقتشان افکار و اندیشههاي مختلفی
بوده است که آنها را وادار کرده است: دعا کنند و تقویت فکري و آسایش خیال خود را از خدا بخواهند. و ثانیا ممکن است
مقصود راهنمائی مردم باشد که بدین و عقیدهي خود مغرور نشوند و از خدا کمک بخواهند که همیشه آنها را باین راه مستقیم و
36 وَ مِن ذُرِّیَّتِنا أُمَّۀً مُسلِمَۀً لَکَ- 128 فخر: جهت اینکه اولاد و فرزندان خود را نام برده است و - اخلاص ثابت نگاهدارد. -قرآن- 1
دیگران را شریک در خواهش خود نکرده است براي اینکه اگر اولاد پیشوایان صالح و درستکار شدند مردم هم از آنها پیروي
44 روح البیان: آبادانی جهان بسه دسته مردم فراهم است: دستهي - میکنند پس دعاي آنها مثل دعاي براي همه است. -قرآن- 1
بالاتر اهل خدا هستند و فکر و ذکرشان با خداست. و دستهي میانین براي اجر و پاداش عالم دیگر عابد و فرمانبردار هستند. و
دستهي نازل، مردم مال و منال دنیا هستند که اینها بواسطهي غفلت از سعادت و دلباختگی بآبادانی بیخرد شمرده میشوند. مثنوي
اینکه جهان ویران شدي اندر زمان || حرفها بیرون شدي از مردمان استن اینکه عالم اي جان غفلت است || هوشیاري اینکه جهان
را آفت است [ صفحه 185 ] هوشیاري زان جهان است و چو آن || غالب آید نیست گردد اینکه جهان هوشیاري آفتاب و حرص
68 أَرِنا مَناسِکَنا- 128 اینکه جمله را مفسّرین معنی کردهاند: اعمال حج را بما - فرمت- 66 -» یخ || هوشیاري آب و اینکه عالم و سخ
با سکون را خوانده است. وَ تُب عَلَینا- 128 غزالی: در کتاب توبهي احیاء العلوم مجلّد « ارنا » 18 مجمع: إبن کثیر - یاد بده. -قرآن- 1
اوّل: توبهي حقیقی از سه چیز پی در پی فراهم میشود: توبهي علمی و توبهي حالتی و توبهي عملی که اوّل وسیله است براي
1- توبهي علمی: یعنی توجّه و 15- پیدایش دوّم و دوّم وسیله است براي سوّم و ما مطلب او را اینکه جور بیان میکنیم: -قرآن- 1
علم آدمی ببزرگی گناه که پردهایست میان او و آفرینندهاش و جلوگیر او است از رسیدن بمقام انسانیّت. 2- توبهي حالتی: یعنی
چون اینکه توجّه و فکر در دل جایگزین شد آسایش از او سلب میشود که همیشه در اندیشهي دوست است و از دوري او دردمند
است و بر آنچه خود کرده است و موجب اینکه دوري شده پشیمان است اینکه دردمندي و پشیمانی حالت توبه و بازگشت آدمی
است از راه کج براه راست. 3- توبهي عملی: چون چنین حالتی در شخص پیدا شد در وجود او تأثیر میکند که موجب اراده در دل
میشود و عمل در اعضاء بدن پس آن حالت پشیمانی و ناراحتی او را بفکر اصلاح کار خود میاندازد و اقدام بعمل میکند که
جبران گذشته اوست و خودداري در آینده که قسمتی هم از اینکه مطالب در توبهي آدم آیت 37 گفتیم. إِنَّکَ أَنتَ التَّوّاب الرَّحِیم-ُ
39 [ صفحه 186 ] شود و در پارههاي تن - 128 روح البیان: توبه آن است که در قلب حالت توبه و بازگشت از گناه ایجاد -قرآن- 1
جنبش عبادت و بندگی تولید شود. ابو الفتوح: اینکه جمله اشاره است که خدا توبه را میپذیرد. رَبَّنا وَ ابعَث فِیهِم رَسُولًا مِنهُم- 129
ابو الفتوح نوشته است: عرباض بن ساریهي سلمی گفت از رسول [ع] شنیدم که میگفت: من نزد خدا خاتم پیغمبران بودم و آدم در
خاك خلقت خود بخاك آلوده بود. و شما را خبر دهم که من دعاء پدرم ابراهیم هستم و بشارت عیسی و خواب مادرم که در
42 فخر: ابراهیم دعا کرده است که پیغمبرشان از خود آنها - خواب دید نوري از او جدا شد که قصور شام بآن روشن شد. -قرآن- 1
باشد براي اینکه نسب و شخص او را بشناسند و تصدیق پیغمبري او آسان باشد. یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِکَ- 129 مجمع: یعنی قرآن را براي
26 فخر: ممکن است مقصود از آیات نشانههاي ذات و صفات خداوند باشد و معنی تلاوت آنکه بیاد مردم - آنها بخواند. -قرآن- 1
بدهد و متوجّهشان کند و وادار کند بایمان بخدا. وَ یُعَلِّمُهُم الکِتابَ وَ الحِکمَۀَ- 129 فخر: ممکن است مقصود آیات متشابه و محکم
صفحه 117 از 298
باشد و ممکن است مقصود مطالب کتاب باشد که احکام و دستورات است و براي حکمت چند معنی شده بعضی گفتهاند: -قرآن-
الحکمۀ هی الاصابۀ فی القول و » : دیگري گفته است ««44» 40-1 وغ النفس الانسانیّۀ الی کمالها الممکن فی طرفی العلم و العمل
عبد اللّه بن وهب گفت: از مالک « الحکمۀ هی الشّبّه بالاله بقدر الطّاقۀ البشریّۀ » : قفّال از بعضی فلاسفه نقل کرده است « العمل
پرسیدم معنی حکمت را که در آیت هست گفت: شناسائی دین و فهمیدن و عالم شدن و بآن عمل کردن. دیگري گفته است:
عبد اللّه « الحکمۀ هی الشّبّه بالاله بقدر الطّاقۀ البشریّۀ » : قفّال از بعضی فلاسفه نقل کرده است « الحکمۀ هی الاصابۀ فی القول و العمل »
بن وهب گفت: از مالک پرسیدم معنی حکمت را که در آیت هست گفت: شناسائی دین و فهمیدن و عالم شدن و بآن عمل کردن.
««45» الحکمۀ هی الفصل بین الحق و الباطل » : 76 [ صفحه 187 ] افعی گفته است: حکمت سنّت پیغمبر است و گفتهاند - -پاورقی- 74
وَ یُزَکِّیهِم- 4529 فخر: یک دسته از مردم حق را براي اینکه حق است میخواهند و یکدسته از مردم براي اینکه موجب خیر و
وسیلهي خوشی است قبول میکنند. پس بایستی بیکی از اینکه دو جهت خواستار حق بشوند تا زکی و پاکیزه شمرده شوند و ایجاد
اینکه خاصیّت در مردم بوسیلهي پیغمبر باین معنی است که: او بقدري حکمت و پند و وعده و ترس از عاقبت کار براي آنها
میگوید تا حالت ثانوي و دوستی حق و طهارت و پاکیزگی در آنها تولید میشود. وَ یُزَکِّیهِم- 129 فخر: یک دسته از مردم حق را
براي اینکه حق است میخواهند و یکدسته از مردم براي اینکه موجب خیر و وسیلهي خوشی است قبول میکنند. پس بایستی بیکی
از اینکه دو جهت خواستار حق بشوند تا زکی و پاکیزه شمرده شوند و ایجاد اینکه خاصیّت در مردم بوسیلهي پیغمبر باین معنی است
که: او بقدري حکمت و پند و وعده و ترس از عاقبت کار براي آنها میگوید تا حالت ثانوي و دوستی حق و طهارت و پاکیزگی
121 مجمع: إبن جریج گفته است: یعنی آنها را از پلیدي کفر پاك میکند. - 104 -قرآن- 106 - در آنها تولید میشود. -پاورقی- 102
گفته است: عزیز «46»: إبن عباس گفته: تزکیه بمعنی اخلاص و فرمانبرداري از خداوند است. إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیم-ُ 1469 غزالی
یعنی آنچه با ارزش و مهم باشد و کمیاب باشد و احتیاج باو زیاد باشد و پیدا کردن آن هم آسان نباشد و عزیز باین معنی منحصر
54 وَ مَن یَرغَب عَن مِلَّۀِ إِبراهِیمَ إِلّا مَن سَ فِهَ نَفسَه-ُ 130 تفسیر حسینی: یعنی - 36 -پاورقی- 52 - بآفرینندهي جهان است. -قرآن- 1
] 69- کسی از دین ابراهیم برنمیگردد مگر که خود را خوار کرده است یا خود را نابود کرده است یا بیخرد بوده است. -قرآن- 1
صفحه 188 ] ا تَمُوتُن إِلّا وَ أَنتُم مُسلِمُونَ- 4732 کشف: فضیل بن عیاض گفت: اسلام در اینکه جمله بمعنی خوشبینی و حسن ظنّ
-45- قرآن- 1 - ..««47»ّ لا یموتن احدکم الّا و هو یحسن باللّه الظّن » است که بهنگام مرگ خوشبین برحمت حق باشد و پیغمبر فرمود
«ّ وصی » با همزه و تخفیف صاد خواندهاند و دیگران « اوصی » 260 وَ وَصّی بِها إِبراهِیم-ُ 121 مجمع: مردم شام و مدینه - پاورقی- 258
کنایه است که سفارش بدین و ملّت ابراهیم بوده است و در آخر آیه گفته « بها » : 26 کشف - بیهمزه و با تشدید صاد. -قرآن- 1
125 أَم کُنتُم شُهَداءَ إِذ - که اصل موضوع سفارش همان است و باید تا دم مرگ مسلمان باشند. -قرآن- 107 «َّ فَلا تَمُوتُن » شده است
حَضَرَ یَعقُوبَ- 133 ابو الفتوح: یهود گفتند: یعقوب در هنگام مرگ فرزندان خود را بدین یهود وصیّت کرد اینکه آیه آنها را توبیخ
42 تِلکَ أُمَّۀٌ قَد خَلَت لَها ما کَسَبَت- 1484 روح البیان: - میکند که مگر شما آنجا بودید که یعقوب چنین سفارش کرد!. -قرآن- 1
من ابطأ به عمله لم » یهود به پدرانشان افتخار میکردند. اینکه آیه در جواب آنها است چنانکه میگویند: پیغمبر ص فرموده است
228 أ تفخر باتّصالک من علی || و اصل البولۀ الماء القراح و لیس بنافع نسب زکیّ - 42 -پاورقی- 226 - قرآن- 1 - ««48» یسرع به نسبه
||یدنّسه صنائعه القباح [ صفحه 189 ] اصل را اعتبار چندان نیست || روي تر گل ز خار خندان نیست می ز غوره شود شکر از نی
||عسل از نحل حاصل است بقی تأویلات: آیه اشاره است که مقلّد نباشید و اعتماد بکار دیگران نکنید که هر کس هر عقیده و
علم و عمل بچنگ آورده است نتیجهاش براي خود اوست پس با بصیرت باشید و خود یقین پیدا کنید و بر آن کار کنید. سخن ما:
-1 اعراب آن روز بپدران خود افتخار میکردند و انتساب بابراهیم اسماعیل را از مفاخر خود میشمردند سه آیت اوّل آنها را
یادآوري میکند: پدران موجب افتخار شما که اینکه خانهي وسیلهي شرافت شما را ساختهاند دعا کردهاند که پیغمبري از نژاد
صفحه 118 از 298
خودتان بفرستد پس اي آل ابراهیم که همه یهودي و مسیحی و عرب هستید و بخصوص اي آل اسماعیل که اعراب بتپرست
هستید از دعاي پیشوایان و پدران خود غافل نباشید که اینکه محمّد نتیجهي آن دعا است و قرآنش همان کتاب است که آنها براي
یعنی « مِن ذُرِّیَّتِنا » شما دعا کردهاند پس شما که بابراهیم و اسماعیل افتخار میکنید پیروي او شایستهتر هستید. 2- آیت 128 جملهي
بعضی از فرزندان ما شاید اشاره اینکه باشد که چون همهي فرزندان و اولاد ممکن نیست یک فکر و یک عقیده باشند چیزي ممکن
چون منسک بمعنی « أَرِنا مَناسِکَنا » 3- آیت 128 جملهي 41- و شدنی خواسته است که افراد لایقی در نسل او پیدا شوند. -قرآن- 22
طریقه و راه عبادت است و پیغمبر که راهنماي بحق است همهي کارهاي زندگی را از راه حق میبیند و میکند. شاید مقصودش از
4- در 41- مناسک همهي راههاي زندگی مادّي و معنوي باشد که خدا او بنمایاند از خوردن و خوابیدن تا نماز و روزه. -قرآن- 22
آموزش و پرورش میگویند یکی از وسائل تحریک و تشویق، طریقهي منفی است یعنی یادآوري معایب دیگران و نواقص را با
46 [ صفحه 190 ] باین نتیجه - تا آخر پس از یادآوري سوابق ابراهیم -قرآن- 15 « وَ مَن یَرغَب عَن مِلَّۀِ » کنایه گفتن. در آیه 130
میرسد که رو گرداندن از دین او نشانهي سفاهت و بیخردي است و گر نه همان شخصیت خانوادگی و فکر در آنچه پدرانشان
خواستهاند و گفتهاند براي پذیرش اسلام کافی است زیرا آنها مردمانی برگزیده و صالح بودهاند پس بحکم عقل پیروي آنها لازم
است. و آیات بعد نیز دنبالهي همین مطلب است که آنها خود فرمانبردار بودند و دلبسته بدین که تا هنگام مرگ از آن غافل نبودند
و فرزندان خود را سفارش بدینداري میکردند. 5- در آیت آخر یادآوري میکند که اعمال نیک گذشتگان براي پند گرفتن است
نه افتخار کردن و بآن مغرور شدن که آنها، در گذشتهاند و سود کار خود را خودشان میبرند و هرگز چشم بسود دیگران نباید بود
که هر کسی مزد از عمل خویش برد.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیه 135
از « تَهتَدُوا » : 123 معنی لغات - وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَو نَصاري تَهتَدُوا قُل بَل مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکِینَ [ 135 ] -قرآن- 1
منحرف و متمایل از دیگر ادیان و متمسّک بدین اسلام و مستقیم « حَنِیفاً » 24- اهتداء بمعنی راه یافتن و براه راست رفتن. -قرآن- 13
11 ترجمه: یهودیان و مسیحیان گویند: شما مسلمانان یهودي و مسیحی شوید تا براه راست باشید. - و موحّد در دین خود. -قرآن- 1
اي محمّد بجوابشان بگو: بلکه باید بدین ابراهیم بگروید که از هر شرك و بتپرستی بر کنار است و او مشرك نبود. [ صفحه
191 ] جهت نزول: مجمع: إبن عباس گفته است: عبد اللّه بن صوریا و کعب بن اشرف و مالک بن ضیف و عدهاي از مسیحیان
نجران با مسلمین گفتگو کردند و هر یک میگفتند: آئین ما استوارتر و برتر است و هر یک از آنها بمسلمانها پیشنهاد پذیرش دین
خود را میکرد در جوابشان اینکه آیه نازل شد. و روایت شده است: عبد اللّه بن صور یا به پیغمبر عرض کرد: راه راست دین یهود
است تو هم آنرا بپذیر تا رستگار شوي و مسیحیان بآن حضرت همین را گفتند اینکه آیه براي راهنمائی آن حضرت نازل شد. سخن
28 حنیف - مفسّرین: مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً- 135 کشف الاسرار نوشته است: یعنی ما را یکتا، گوي- یکتا، دان- گفتهاند که: -قرآن- 1
تفسیر ««49» من الحنیفیّۀ الختان و تحریم نکاح الاخت » : نامی است موحّ د را و حاجی را و ختنه کرده را و قبله دار را. قتاده گفت
و ناخن و «50» برهان: زراره از حضرت امام باقر ع روایت کرده است دین حنیف هیچ عمل را فروگذار نکرده است و گرفتن شارب
ختنه کردن را هم دستور داده است. و هم از حضرت صادق ع روایت شده که دین حنیف یعنی دین اسلام.و ناخن و ختنه کردن را
193- 62 -پاورقی- 191 - هم دستور داده است. و هم از حضرت صادق ع روایت شده که دین حنیف یعنی دین اسلام. -پاورقی- 60
کشف نوشته است: خلیل را پرسیدند تو را کدام روز خوشتر بود و سازگارتر! گفت: آنروز که در آتش نمرود بودم وقتم خالی بود
چون ابراهیم .««52»«3»«51» سقیا لمعهدك الّذي لو لم یکن ما کان قلبی للصبابۀ معهدا » و دلم صافی و بحق نزدیک و از خلق معزول
ربّ « اسلمت صادقا » 175 [ صفحه 192 ] کورهي امتحان خالص بیرون آمد و آندم گفت - 172 -پاورقی- 173 - از -پاورقی- 170
صفحه 119 از 298
189 ما: میگویند: - قرآن- 146 - .« فَاتَّبِعُوا مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً » : العالمین رقم خلت بر وي کشید و جهانی را از اتباع وي فرمود و گفت
آن تورات و انجیل خوانها براي جاهطلبی و حفظ مقام جوري دلباخته شده بودند که بشخص پیغمبر «53»ّ حب الشّیئی یعمی و یصم »
و تربیت شده هاي مکتب آن حضرت طمع میکردند که پیرو آنها شوند. در برابر اینکه آرزو یکباره بنیان دین و مقام دینی آنها را
که ما، دین پیشوا و پدر شما ابراهیم را اختیار کردیم که « ما کانَ مِنَ المُشرِکِینَ » ویران کرده است با یک کنایهي بسیار ساده بجمله
مشرك نبود و شما مشرك هستید و باید خودتان هم از دین خود دست بردارید.آن تورات و انجیل خوانها براي جاهطلبی و حفظ
مقام جوري دلباخته شده بودند که بشخص پیغمبر و تربیت شده هاي مکتب آن حضرت طمع میکردند که پیرو آنها شوند. در برابر
که ما، « ما کانَ مِنَ المُشرِکِینَ » اینکه آرزو یکباره بنیان دین و مقام دینی آنها را ویران کرده است با یک کنایهي بسیار ساده بجمله
دین پیشوا و پدر شما ابراهیم را اختیار کردیم که مشرك نبود و شما مشرك هستید و باید خودتان هم از دین خود دست بردارید. -
384- 51 -قرآن- 354 - پاورقی- 49
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 136 تا 138
قُولُوا آمَنّا بِاللّه وَ ما أُنزِلَ إِلَینا وَ ما أُنزِلَ إِلی إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ الَأسباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ
النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِم لا نُفَرِّق بَینَ أَحَدٍ مِنهُم وَ نَحن لَه مُسلِمُونَ [ 136 ] فَإِن آمَنُوا بِمِثل ما آمَنتُم بِه فَقَدِ اهتَدَوا وَ إِن تَوَلَّوا فَإِنَّما هُم فِی شِقاقٍ
535 معنی لغات: - فَسَیَکفِیکَهُم اللّه وَ هُوَ السَّمِیع العَلِیم [ 137 ] صِ بغَۀَ اللّه وَ مَن أَحسَن مِنَ اللّه صِبغَۀً وَ نَحن لَه عابِدُونَ [ 138 ] -قرآن- 1
بمعنی جور و طور و ملّت و دین و مادهي « صِبغَۀَ » . در جنگ بودن و دشمنی داشتن «ٍ شِقاق » . جمع سبط یعنی فرزند و نتیجه « الَأسباطِ »
109 ترجمه: [پس از آنکه یهود و مسیحیها دعوت بدین خود کردند و - 66 -قرآن- 100 - 24 -قرآن- 57 - رنگ کردن. -قرآن- 13
جواب شنیدند [ صفحه 193 ] در اینکه آیه دنبالهي آن را گرفته و براي دستور بهمهي مسلمانان است که] 136 بگوئید ما بخدا ایمان
داریم و هر چه بوسیلهي قرآن بر ما نازل شده و هر چه بابراهیم و اسمعیل و یعقوب و پیغمبرانی که از اسباط و فرزندان یعقوب
بودند و باز آنچه را که به موسی و عیسی دادهاند و آنچه به پیغمبران از پروردگارشان رسیده است و جدائی میان آنها نمی دانیم و
ما تسلیم و فرمانبردار او هستیم. 137 پس اگر ایشان بآنچه شما پذیرفتهاید بگرویدند که همانا براه راستند و رستگار شوند و اگر
پشت کردند و با شما ناسازگار شدند باندیشهي دو دستگی هستند و بزودي خدا شرشان از شما بگرداند که او شنوا است و دانا.
جهت نزول: مجمع: گفتهاند: یهود و نصاري فرزند خود را شست و شو میکردند و یا برنگی رنگین میکردند و میگفتند: اینکه
وسیلهي پاکی فرزند و سعادت او است. آیت 138 در رد اینکه ادّعا نازل شده است. ترجمه: 138 ما مسلمانان برنگ معیّن از جانب
خدا [و خوي یکتاپرستی باشیم] و کدام رنگ شده و خوي گرفتهاي از رنگ و خوي که خدا [براي آنها معیّن کرده است] بهتر باشد
با اینکه ما او را پرستندهایم و بس. سخن مفسّرین: قُولُوا آمَنّا بِاللّه-ِ 136 کشف: از ابو هریره نقل است که یهود تورات را بعربی
میخواندند و بعربی براي مسلمانان تفسیر میکردند. پیغمبر به مسلمانان فرمود نه آنها را تصدیق کنید و نه تکذیب و به آنها چنین
261 وَ الَأسباطِ- 136 مفسّرین نوشتهاند: کلمهي اسباط از بنی اسرائیل بمعنی - 24 -قرآن- 243 - تا آخر. -قرآن- 1 «ِ آمَنّا بِاللّه » بگوئید
12 [ صفحه - قبیله است در اولاد اسمعیل و سبط در لغت بمعنی نواده است که فرزند زاده باشد و مناسبت نامبردن آن -قرآن- 1
194 ] بعد از چهار نفر اینکه است که: در مجمع البیان روایت کرده است از عیّاشی از حنان بن سدیر که حضرت امام محمّد باقر ع
فرمود: اولاد یعقوب پیغمبر نبودند ولی نتیجه و اسباط پیغمبرها بودند که در هنگام مرگ از بدیهاي خود پشیمان شدند و توبه
نظر بآن :« ما أُوتِیَ » کردند و از دنیا با سعادت رفتند. وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی الخ- 136 فخر: در تغییر طرز کلام که گفته شده است
بوده که بدانند اسلام براي ترویج توحید است و پیغمبرها و کتابهاشان حق است و راهنماي یکتاپرستی تا یهود و نصاري بهانهگیري
106 الفتوح: از سفیان ثوري پرسیدند: چه - 31 -قرآن- 93 - نه کنند که ما از خود دینی داریم و بدین شما کاري نداریم. -قرآن- 1
صفحه 120 از 298
آمنت باللّه و ما انزل الینا و نحن له » وقت است که میتوان کسی را مسلمان دانست! گفت: وقتی که چون از دینش بپرسند بگوید
199 فَإِن آمَنُوا بِمِثل ما آمَنتُم بِه فَقَدِ اهتَدَوا- 137 ابو الفتوح نوشته است: چون رسول علیه السلام - پاورقی- 197 - «1«54».« مسلمون
آیت مقدّم، بر جهودان و ترسایان خواند بذکر عیسی رسید جهودان را خوش نیامد و ترسایان نیز گفتند حکم عیسی دگر است. او
پیغمبري چو دیگر پیغمبران نبود بلکه پسر خدا بود. خداي تعالی اینکه آیه را فرستاد و گفت: اگر جهودان و ترسایان ایمان دارند
57 وَ إِن تَوَلَّوا فَإِنَّما هُم فِی شِقاق فَسَ یَکفِیکَهُم اللّه وَ هُوَ السَّمِیعُ - بآنچه شما ایمان دارید مهتدياند و راه راست یافتهاند. -قرآن- 1
العَلِیم-ُ 137 نیشابوري: در اینکه توصیف مخالفین اشاره است بکمال دشمنی آنها که با نیّت سوء و انتظار پیش آمدهاي بد براي
مسلمین و پیغمبر هستند. از اینکه جهت خداوند وعدهي آسایش داده و بآن وعده وفا شد در جنگ خیبر و کشتن بنی قریظه و در
102 [ صفحه 195 ] نضیر از یهود و محکومیّت نصاراي نجران بجزیه که اینها دلایل صریح اعجاز قرآن - بدر شدن بنی -قرآن- 1
است. و پیغمبر از طریق وحی مردم را امیدوار کرد و بنتیجه رسید. صِ بغَۀَ اللّه وَ مَن أَحسَن مِنَ اللّه صِ بغَۀً- 138 فخر: مناسبت اینکه
54- دین خدا را صبغۀ نامیدهاند آن است که تفاوت مسلمان و غیر آن روشن است بواسطهي اعمال و رفتار مسلمین. -قرآن- 1
نیشابوري: بعضی گفتهاند: صبغۀ اللّه یعنی فطرت و نهاد خداوند در مسلمین چون که انسان موجودي است ممکن و ناقص پس
نقص او از جهت امکان و احتیاجش، مانند رنگ جامه و لباس نمودار است پس ممکن است که بتدریج در دنبالهي شغل و عمل
نیک رنگ خود را بالا ببرد تا حد ایمان و اتّصال بحق.ّ روح البیان: چون بنده بندگی بیشتر کند خود را برنگی آراسته است که او را
آرایش میدهد. مثنوي: رنگهاي نیک از خم صفا است || رنگ زشتان از سیه آب جفا است وَ نَحن لَه عابِدُونَ- 138 روح البیان:
اینکه جمله اشاره است به اینکه که اهل معرفت خدا را عبادت میکنند نه براي شوق ببهشت و نه براي ترس از جهنّم. سهل بن عبد
اللّه شوشتري گفته است: هر کس از چهار چیز اظهار بیتابی کرد او را نمیتوانیم متعبّد بنامیم: 1- از گرسنگی 2- از برهنگی 3- از
ناداري 4- از خواري. شیخ ابو العبّاس گفته است: براي بنده فقط چهار وقت است که در هر وقت خداوند بمقتضاي خداوندیش
1- وقت خوشی 2- وقت گرفتاري 3- وقت فرمانبري 4- وقت نافرمانی و معصیت- 27- جوري بندگی را از او میخواهد: -قرآن- 1
در وقت خوشی بندگی او بشکر کردن است که دلش بخدا شاد شود. وقت گرفتاري بندگی بصبر است و رضا. اگر اینکه جور بود
وقت نافرمانی نخواهد داشت و همیشه در بندگی و فرمانبري است مثنوي گفته است: بزبان گفتن که من عابدم سر بندي است و باید
جهد کرد و ترك [ صفحه 196 ] خواهشها تا بتوان ادّعاي عبودیّت کرد: کافرم من گر زیان کرده است کس || در ره ایمان و
طاعت یک نفس سرشکسته نیست اینکه سر را مبند || یک دو روزه جهد کن باقی بخند تازه کن ایمان نه از گفت زبان || اي هوا
را تازه کرده در نهان تا هوا تازه است ایمان تازه نیست || کین هوا جز قفل آن دروازه نیست سري سقطی عارف مشهور گفته
است: بیست سال مردم را از خدا ترساندم کسی بتورم نیفتاد مگر یک نفر که روزي در مسجد جامع بغداد سخن میگفتم تا باین
جمله رسیدم: عجب است از ناتوانی که نافرمانی شخص توانا، میکند. روزي جوانی با سواران و غلامان رسید و گفت: شنیدم که
چنین جملهاي گفتهاي مقصودت چیست! گفتم: ضعیفتر از آدمی و قویتر از خداوند کیست که او خود را همیشه آمادهي نافرمانی
دارد! آن جوان گریست و گفت: راه چی است که بارم در زیر حق مردم سنگین است! گفتم پیغمبر ص فرمود: روز قیامت که
مدّعیان بر سر دوستی از دوستان خدا شوند ملائکه میگوید: حق شما با خدا است. او گریست و گفت اکنون راه بسوي خدا را بما
بنما. گفتم: اگر راه مقتصدین را میخواهی نماز بخوان و روزه بدار و دست از گناه بدار و اگر راه دوستان خدا میخواهی از همه
دلبستگیها دست بردار و بخدمت خداوند بشتاب او پس از ترك جاه و مال شنیدم که مرده است در خوابش دیدم که گفت خدا مرا
بیحساب به بهشت کرد. سخن ما: 1- آیت اوّل و دوّم دستوري است براي مسلمانان که اوّلا خود شما بدانید: آن دین که مصلحت
بشر است یکتاپرستی است و از ابراهیم سر سلسلهي موحّ دین تا محمّد همه یک هدف داشته و بیک راه مردم را رهبري کردهاند.
دیگر آن که بهانه براي مخالفین فراهم نه کنید و حقایق را براي آنها بگوئید تا رازشان براي شما معلوم شود اگر با دین و سعادت
صفحه 121 از 298
یعنی رنگ خدائی «ِ صِ بغَۀَ اللّه » سر و کار داشتند با شما موافق خواهند شد و گر نه شرشان را خدا دور خواهد کرد. 2- مقصود از
428 [ صفحه 197 ] دلجوئی و تشویق مردم باشد که نهاد و فطرت شما بهترین فطرتهاست که - بخود گرفتن ممکن است -قرآن- 411
راه سعادت را پیدا کردهاید و مسلمان شدهاید و عبادت خدا میکنید چون عبادت وسیلهي تسلیم و پی حق رفتن است و نشانه و
رنگ خدائی و علامت توحید است.
[ [سوره البقرة [ 2]: آیات 139 تا 141
قُل أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللّه وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُم وَ لَنا أَعمالُنا وَ لَکُم أَعمالُکُم وَ نَحن لَه مُخلِصُونَ [ 139 ] أَم تَقُولُونَ إِن إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ
إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ الَأسباطَ کانُوا هُوداً أَو نَصاري قُل أَ أَنتُم أَعلَم أَمِ اللّه وَ مَن أَظلَم مِمَّن کَتَمَ شَهادَةً عِندَه مِنَ اللّه وَ مَا اللّه بِغافِل عَمّا
« أ» - 520 معنی لغات - تَعمَلُونَ [ 140 ] تِلکَ أُمَّۀٌ قَد خَلَت لَها ما کَسَبَت وَ لَکُم ما کَسَبتُم وَ لا تُسئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعمَلُونَ [ 141 ] -قرآن- 1
از مصدر خلو بمعنی جاي تهی « خَلَت » . از مصدر محاجّه بمعنی بحث و گفتگو و دشمنی « تحاجون » . حرف پرسشی بمعنی آیا
109 مجمع: چند جهت براي نزول اینکه آیات گفتهاند: 1- یهود میگفتند: هیچ - کردن- درگذشتن سبب نزول: -قرآن- 101
پیغمبري از عرب نبوده است و اگر پیغمبر بایستی باشد از ما خواهد بود. 2- میگفتند: ما دین و کتاب قدیمی داریم و مقدّم هستیم [
3- ما اهل کتاب هستیم و اینکه اعراب بت پرست بودهاند پس شرافت و برتري براي ما است اینکه آیهها براي جواب [ صفحه 198
آنها نازل شد. ترجمه: 139 اي محمّد بگو: چرا با ما بحث در توحید و خدا پرستی میکنید! با اینکه همان که ما پرستش میکنیم
آفریدگار ما و شما است و سود کار هر کداممان بما خواهد رسید ولی ما با اخلاص و راستی هستیم [و شریک براي او
نمیشناسیم] . 140 چرا ادّعا میکنید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و اسباط بنی اسرائیل که فرزندان ابراهیم هستند یهودي یا
مسیحی بودند! اي محمّد بگو: شما بهتر میدانید یا خدا! و چه ستم- گار بود آنکه نهان کند گواهی حقایقی را که از سوي خدا باو
رسید [چه شما دانید که آن بزرگان یکتاپرست بودند و راهنماي بیکتاپرستی] و خدا از آنچه کنید بیخبر نباشد. 141 آنها مردمی
بودند که اکنون درگذشتهاند و آنچه کردند سود آن برند و براي شما سود کار خودتان باشد و شما را نپرسند از آنچه آنان کردند.
سخن مفسّرین: وَ نَحن لَه مُخلِصُونَ- 139 ابو الفتوح: در معنی اخلاص حذیفه گفت: از پیغمبر ص پرسیدم اخلاص چیست! -قرآن-
27-1 فرمود خدا فرموده است: اخلاص رازي است از رازهاي من که در دل هر کس بخواهم میافکنم. أبو ذر غفاري گفت پیغمبر
فرمود: اخلاص آن است که در آنچه براي خدا بکند انتظار ستایش از مردم نداشته باشد. اینکه شعر مناسب اینکه حدیث است:
مدح و ذمّش گر تفاوت میکند || کافر است و سجدهي بت میکند. فضیل بن عیاض گفته است: ترك عمل خوب براي
ملاحظهي از مردم، ریا است و اقدام بآن به منظور دیدن و تمجید مردم شرك بخدا و کفر است و اخلاص آن است که بهیچ کدام
از اینکه دو نظر نباشد. رویم گفته است: اخلاص آنست که آنچه خود بکنی آن را نه بینی. کشف الاسرار نوشته است: چون بزبان
67 [ صفحه 199 ] باید که در آن زنید تا بوي توحید بیرون دهد. گفتهاند: که جمله - آتش اخلاص -قرآن- 45 « رَبُّنا وَ رَبُّکُم » گفتید
شرایع سه چیز است یکی اقرار بوجود معبود. دیگر عمل کردن از بهر وي. سه دیگر اخلاص. روش اخلاص در اعمال همچون روش
رنگ است در گوهر چنانک گوهر بیکسوت رنگ سنگی بی قیمت باشد عمل بیاخلاص جان کندن بیثواب باشد. أَم تَقُولُونَ
با تا بصیغهي خطاب خواندهاند و دیگران با یا بصیغهي غایب و نیز قاریها و مفسّرین « تقولون » . الخ- 140 مجمع: قاریهاي کوفه
معادله است بمعنی یاء در برابر همزهي اوّل آیت پیش و نتیجه چنین میشود: آیا « ام » در اوّل اینکه آیه را میگویند « ام » کلمهي
16 یا میخواهید ادّعا کنید و - میتوانید با ما احتجاج و بحث کنید و اثبات کنید که دین حق دین یهود و نصاري است! -قرآن- 1
تهمت بزنید که ابراهیم و فرزندانش دین هزار سال بعد از خود را پذیرفتهاند و یهودي و مسیحی بودهاند! قُل أَ أَنتُم أَعلَم أَمِ اللّه-ُ
140 مجمع: همزهي اینکه جمله براي توبیخ و سرزنش مخالفین است یعنی اي محمّد بگو: شما داناتر هستید که ادّعاي بیهوده
صفحه 122 از 298
میکنید یا خداوند عالمتر است که بوسائل مختلف ما و شما را از حقیقت خبردار کرده است وَ مَن أَظلَم الخ- 140 مجمع:
در اوّل جمله استفهام انکاریست که نتیجه آن نفی یک طرف و اثبات طرف دیگر است و نتیجه چنین « من » . میگویند: کلمهي
38 -قرآن- - میشود: مطلبی که از خداوند بکسی رسید و او آن را پوشانید و شهادت بآن نداد ستمکارترین مردم است. -قرآن- 1
] 21- 295-279 مَا اللّه بِغافِل الخ- 140 فخر: اینکه جمله گفتاري است که هر گونه تهدید و وعدهي بد را میفهماند -قرآن- 1
صفحه 200 ] چون هر کس تصوّر کند که خدا از نهان و آشکارش خبردار است و کوچکترین جنبش او پوشیده نمیماند ناچار از
« تِلکَ أُمَّۀٌ الخ » خود با خبر است و مواظبت از کار خود میکند و یک چشم بر هم زدن غافل نمیشود. سخن ما: 1- آیت آخر
اینکه آیه تکرار شده است و ما آنچه فهمیدیم گفتیم و جهت مکرّر شدن آن شاید اینکه باشد که: در آیت پیش روي سخن با آل
یعقوب بوده است و اینکه آیه با کلیّهي متدیّنین بادیان گذشته است. 2- آیت اوّل راهنمائی بشر است که بیجهت لجاج و بحث و
گفتگو با مردم نکنید و کهنه پرست و کج اندیش نباشید و ادّعائی نکنید که در اثبات آن عاجز باشید و ناچار شوید بتهمت و دروغ
متوسّل شوید 3- کتمان شهادت ستمی است بخود و دیگران چون از نظر حق پوشی و دروغ، کاري است زشت که اقدام بآن ستمی
است انسان بخود روا داشته و از نظر اجتماع خود داري از شهادت و پوشاندن حق ستم است بمردم که بحقوق و پیشرفت مقاصدشان
[ 39 [جزء دوّم] [ صفحه 201 - کومک نکرده است. -قرآن- 24
[