گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
فصل یکم : احادیث قدسی در باره امامت امام حسین علیه السلام و فرزندانش


1 / 1وصیّت به امامت

83.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :علل الشرائع به سند معتبر از عبد العلی بن اَعیَن ، از امام صادق علیه السلام : خداوند عز و جل ، علی را ویژه وصیّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و آنچه به او می رسد ، کرد و حسن و حسین علیهماالسلامبه آن ، اقرار کردند . سپس به حسن علیه السلام وصیّت شد و حسین علیه السلام در این باره تسلیم بود ، تا آن که امر به حسین علیه السلام رسید و هیچ کس که سابقه ای مانند او داشته باشد ، در آن با او منازعه نکرد . علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام نیز سزاوار آن بود ، به دلیل این سخن خدای عز و جل : «در کتاب خدا ، برخی خویشان ، از برخی دیگر ، سزاوارترند» ، و پس از علی بن الحسین علیه السلام ، امامت جز در فرزندان و فرزندانِ فرزندان نیست . .




1 / 2صَحیفَهُ الإِمامَهِ84.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی عن عبید اللّه العمری عن أبی عبداللّه [الصادق] علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل أنزَلَ عَلی نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله کِتابا قَبلَ وَفاتِهِ ، فَقالَ : یا مُحَمَّدُ هذِهِ وَصِیَّتُکَ إلَی النُّجَبَهِ مِن أهلِکَ ، قالَ : ومَا النُّجَبَهُ یا جَبرَئیلُ ؟ فَقالَ : عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ووُلدُهُ ، وکانَ عَلَی الکِتابِ خَواتیمُ مِن ذَهَبٍ .

فَدَفَعَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، وأمَرَهُ أن یَفُکَّ خاتَما مِنهُ ویَعمَلَ بِما فیهِ ، فَفَکَّ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام خاتَما وعَمِلَ بِما فِیهِ ، ثُمَّ دَفَعَهُ إلَی ابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام فَفَکَّ خاتَما وعَمِلَ بِما فیهِ ، ثُمَّ دَفَعَهُ إلَی الحُسَینِ علیه السلام ، فَفَکَّ خاتَما ، فَوَجَدَ فیهِ أنِ اخرُج بِقَومٍ إلَی الشَّهادَهِ ، فَلا شَهادَهَ لَهُم إلّا مَعَکَ ، وَاشرِ نَفسَکَ للّهِِ عز و جل ، فَفَعَلَ ، ثُمَّ دَفَعَهُ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام ... . (1)192.عنه علیه السلام :الکافی عن معاذ بن کثیر عن أبی عبداللّه [الصادق] علیه السلام :إنَّ الوَصِیَّهَ نَزَلَت مِنَ السَّماءِ عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله کِتابا ، لَم یَنزِل عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله کِتابٌ مَختومٌ إلَا الوَصِیَّهُ ، فَقالَ جَبرَئیلُ علیه السلام : یا مُحَمَّدُ ، هذِهِ وَصِیَّتُکَ فی اُمَّتِکَ عِندَ أهلِ بَیتِکَ .

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أیُّ أهلِ بَیتی یا جَبرَئیلُ ؟ قالَ : نَجیبُ اللّهِ مِنهُم وذُرِّیَّتُهُ ، لِیَرِثَکَ عِلمَ النُّبُوَّهِ کَما وَرِثَهُ إبراهیمُ علیه السلام ، ومیراثُهُ لِعَلِیٍّ علیه السلام ، وذُرِّیَّتِکَ مِن صُلبِهِ ، قالَ : وکانَ عَلَیها خَواتیمُ .

قالَ : فَفَتَحَ عَلِیٌّ علیه السلام الخاتَمَ الأَوَّلَ ومَضی لِما فیها ، ثُمَّ فَتَحَ الحَسَنُ علیه السلام الخاتَمَ الثّانِیَ ومَضی لِما اُمِرَ بِهِ فیها ، فَلَمّا تُوُفِّیَ الحَسَنُ علیه السلام ومَضی ، فَتَحَ الحُسَینُ علیه السلام الخاتَمَ الثّالِثَ ، فَوَجَدَ فیها : أن قاتِل ، فَاقتُل وتُقتَلُ ، وَاخرُج بِأَقوامٍ لِلشَّهادَهِ ، لا شَهادَهَ لَهُم إلّا مَعَکَ ، قالَ : فَفَعَلَ علیه السلام .

فَلَمّا مَضی دَفَعَها إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام قَبلَ ذلِکَ ، فَفَتَحَ الخاتَمَ الرّابِعَ ... . (2) .

1- .الکافی : ج 1 ص 280 ح 2 ، الأمالی للطوسی : ص 441 ح 990 عن أحمد بن الولید ، الأمالی للصدوق : ص 486 ح 660 عن محمّد بن الحسین الکنانی عن جدّه ، علل الشرائع : ص 171 ح 1 عن الحسن بن سماعه ، کمال الدین : ص 232 ح 35 ، الإمامه والتبصره : ص 166 ح 20 کلاهما عن جعفر بن سماعه والثلاثه الأخیره نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 192 ح 1 وراجع : بصائر الدرجات : ص 146 ح 24 .
2- .الکافی : ج 1 ص 279 ح 1 ، الغیبه للنعمانی : ص 52 ح 3 نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 209 ح 10 .



1 / 2صحیفه امامت

86.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی به نقل از عبید اللّه عمری ، از امام صادق علیه السلام : خدای عز و جل پیش از وفات پیامبرش صلی الله علیه و آله نامه ای بر او نازل کرد و فرمود : «ای محمّد ! این ، وصیّت تو به نجیبان خاندانت است» .

پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید : ای جبرئیل ! نجیبان ، کیان اند؟

گفت : «علی بن ابی طالب و فرزندانش» و نامه را با طلا ، مُهر کرده بودند .

پیامبر صلی الله علیه و آله آن را به امیر مؤمنان داد و به او فرمان داد که مُهرش را بگشاید و به آنچه در آن است ، عمل کند . امیر مؤمنان ، مُهر آن را گشود و به محتوای آن ، عمل کرد و سپس آن را [مُهر کرد و] به فرزندش حسن علیه السلام داد . او نیز مُهر را گشود و به محتوای آن، عمل کرد و سپس آن را [مُهر کرد و] به حسین علیه السلام سپرد . او نیز مُهر را گشود و در آن یافت که : «گروهی را برای شهادت ببر ، که جز در کنار تو به شهادت نمی رسند و جانت را در راه خدای عز و جل بفروش» .

او نیز چنین کرد و سپس نامه را [مُهر کرد و] به علی بن الحسین علیه السلام داد ... .87.مکارم الأخلاق عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الکافی به نقل از مُعاذ بن کثیر ، از امام صادق علیه السلام : وصیّت از آسمان و به صورت نوشته ای بر محمّد صلی الله علیه و آله نازل شد و نوشته مهر شده ای جز همین وصیّت ، بر محمّد صلی الله علیه و آله فرود نیامد . جبرئیل علیه السلام [به هنگام آوردنش ]گفت : ای محمّد ! این ، وصیّت تو در باره امّتت و نزد خاندانت است .

پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «کدام خاندانم ، ای جبرئیل؟» .

گفت : نجیب خدا و فرزندانش ، تا علم نبوّت را از تو به ارث ببرند ، آن گونه که ابراهیم علیه السلام آن را به ارث گذاشته است و میراث او برای علی علیه السلام است و ذریّه تو از پشت او خواهند بود» . نوشته ، سربسته بود و چند مُهر داشت .

علی علیه السلام ، مُهر اوّل را گشود و آنچه را در آن بود ، به انجام رساند . سپس حسن علیه السلام مُهر دوم را گشود و آنچه را در آن بود ، به انجام رساند . چون حسن علیه السلام وفات کرد و در گذشت ، حسین علیه السلام مُهر سوم را گشود و در آن ، چنین یافت : «بجنگ . می کُشی و کشته می شوی و مردمی را برای شهادت با خود ببر که جز در کنار تو به شهادت نمی رسند» ، و او چنین کرد .

و حسین علیه السلام پیش از در گذشتش ، آن را به علی بن الحسین علیه السلام سپرد و از دنیا رفت و وی ، مُهر چهارم را گشود ... . .




88.الإمام الصادق علیه السلام لَمّا نَظَرَ إلی غُلامٍالغیبه للطوسی عن ابن عبّاس :نَزَلَ جَبرَئیلُ علیه السلام بِصَحیفَهٍ مِن عِندِ اللّهِ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فیهَا اثنا عَشَرَ خاتَما مِن ذَهَبٍ ، فَقالَ لَهُ : إنَّ اللّهَ تَعالی یَقرَأُ عَلَیکَ السَّلامَ ویَأمُرُکَ أن تَدفَعَ هذِهِ الصَّحیفَهَ إلَی النَّجیبِ مِن أهلِکَ بَعدَکَ ، یَفُکُّ مِنها أوَّلَ خاتَمٍ ویَعمَلُ بِما فیها ، فَإِذا مَضی دَفَعَها إلی وَصِیِّهِ بَعدَهُ ، وکَذلِکَ الأَوَّلُ یَدفَعُها إلَی الآخَرِ ، واحِدا بَعدَ واحِدٍ .

فَفَعَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ما اُمِرَ بِهِ ، فَفَکَّ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام أوَّلَها وعَمِلَ بِما فیها ، ثُمَّ دَفَعَها إلَی الحَسَنِ علیه السلام ، فَفَکَّ خاتَمَهُ وعَمِلَ بِما فیها ، ودَفَعَها بَعدَهُ إلَی الحُسَینِ علیه السلام ، ثُمَّ دَفَعَهَا الحُسَینُ علیه السلام إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام ، ثُمَّ واحِدا بَعدَ واحِدٍ ، حَتّی یَنتَهِیَ إلی آخِرِهِم علیهم السلام . (1)89.عنه علیه السلام :الغیبه للنعمانی عن یونس بن یعقوب عن أبی عبداللّه [الصادق] علیه السلام :دَفَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی عَلِیٍّ علیه السلام صَحیفَهً مَختومَهً بِاثنَی عَشَرَ خاتَما ، وقالَ : فُضَّ الأَوَّلَ وَاعمَل بِهِ ، وَادفَعها إلَی الحَسَنِ علیه السلام یَفُضُّ الثّانِیَ ویَعمَلُ بِهِ ، ویَدفَعُها إلَی الحُسینِ علیه السلام یَفُضُّ الثّالِثَ ویَعمَلُ بِما فیهِ ، ثُمَّ إلی واحِدٍ واحِدٍ مِن وُلدِ الحُسَینِ علیهم السلام . (2) .

1- .الغیبه للطوسی : ص 135 ح 98 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 209 ح 9 .
2- .الغیبه للنعمانی : ص 54 ح 4 ، الإرشاد : ج 2 ص 159 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 336 ، إعلام الوری : ج 1 ص 502 والثلاثه الأخیره من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 210 ح 11 .



90.الکافی عن شرحبیل بن مسلم :الغیبه ، طوسی به نقل از ابن عبّاس : جبرئیل علیه السلام با صحیفه ای (نوشته ای) از نزد خدا بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد که دوازده مهر طلایی بر آن بود و به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «خدای متعال ، سلامَت می رساند و به تو فرمان می دهد که این نوشته را پس از خودت به نجیب اهلت بسپاری . او نخستین مُهر را می گشاید و به محتوایش عمل می کند و چون در گذشت ، آن را به وصیّ پس از خود می سپارد و بدین گونه ، اوّلی، آن را به بعدی می سپارد و یک به یک تا به آخر به هم می سپارند» .

پیامبر صلی الله علیه و آله آنچه را فرمان یافته بود ، به انجام رساند و علی بن ابی طالب علیه السلام ، نخستین مُهر را گشود و به محتوایش عمل کرد و سپس آن را به حسن علیه السلام داد . او مُهر آن را گشود و به محتوایش عمل کرد و آن را به حسین علیه السلام سپرد . آن گاه ، حسین علیه السلام آن را به علی بن الحسین علیه السلام داد و یک به یک به هم خواهند سپرد تا به آخرینِ ایشان برسد .91.الإمام علیّ علیه السلام :الغیبه ، نعمانی به نقل از یونس بن یعقوب ، از امام صادق علیه السلام : پیامبر صلی الله علیه و آله صحیفه (نوشته) سربسته ای را که دوازده مُهر داشت، به علی علیه السلام سپرد و فرمود : «اوّلین مُهر را بشکن و به محتوای آن ، عمل کن و [سپس] به حسن علیه السلام بسپار تا دومی را بشکند و به محتوایش عمل کند و او آن را به حسین علیه السلام بسپارد تا سومین مُهر را بشکند و به محتوای آن عمل کند . سپس به فرزندان حسین علیهم السلام ، یک به یک ، می رسد» . .




92.عنه علیه السلام :الکافی عن حریز :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ ، ما أقَلَّ بَقاءَکُم أهلَ البَیتِ ، وأقرَبَ آجالَکُم بَعضَها مِن بَعضٍ مَعَ حاجَهِ النّاسِ إلَیکُم ؟

فَقالَ : إنَّ لِکُلِّ واحِدٍ مِنّا صَحیفَهً ، فیها ما یَحتاجُ إلَیهِ أن یَعمَلَ بِهِ فی مُدَّتِهِ ، فَإِذَا انقَضی ما فیها مِمّا اُمِرَ بِهِ عَرَفَ أنَّ أجَلَهُ قَد حَضَرَ ، فَأَتاهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَنعی إلَیهِ نَفسَهُ ، وأخبَرَهُ بِما لَهُ عِندَ اللّهِ .

وإنَّ الحُسَینَ علیه السلام قَرَأَ صَحیفَتَهُ الَّتی اُعطِیَها، وفُسِّرَ لَهُ ما یَأتی بِنَعیٍ ، وبَقِیَ فیها أشیاءُ لَم تُقضَ ، فَخَرَجَ لِلقِتالِ . وکانَت تِلکَ الاُمورُ الَّتی بَقِیَت أنَّ المَلائِکَهَ سَأَلَتِ اللّهَ فی نُصرَتِهِ ، فَأَذِنَ لَها ، ومَکَثَت تَستَعِدُّ لِلقِتالِ وتَتَأَهَّبُ لِذلِکَ حَتّی قُتِلَ ، فَنَزَلَت وقَدِ انقَطَعَت مُدَّتُهُ وقُتِلَ علیه السلام .

فَقالَتِ المَلائِکَهُ : یا رَبِّ! أذِنتَ لَنا فِی الاِنحِدارِ ، وأذِنتَ لَنا فی نُصرَتِهِ ، فَانحَدَرنا وقَد قَبَضتَهُ ! فَأَوحَی اللّهُ إلَیهِم : أنِ الزَموا قَبرَهُ حَتّی تَرَوهُ وقَد خَرَجَ فَانصُروهُ ، وَابکوا عَلَیهِ وَعَلی ما فاتَکُم مِن نُصرَتِهِ ، فَإِنَّکُم قَد خُصِّصتُم بِنُصرَتِهِ وبِالبُکاءِ عَلَیهِ ، فَبَکَتِ المَلائِکَهُ تَعَزِّیا وحُزنا عَلی ما فاتَهُم مِن نُصرَتِهِ ؛ فَإِذا خَرَجَ یَکونونَ أنصارَهُ . (1)93.الإمام الصادق علیه السلام :الاختصاص عن أبان بن تغلب :حَدَّثَنی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام أنَّهُ کانَ فی ذُؤابَهِ (2) سَیفِ عَلِیٍّ علیه السلام صَحیفَهٌ ، [و] (3) أنَّ عَلِیّا علیه السلام دَعا إلَیهِ الحَسَنَ علیه السلام فَرَفَعَها (4) إلَیهِ ، ودَفَعَ إلَیهِ سِکّینا وقالَ لَهُ : اِفتَحها ، فَلَم یَستَطِع أن یَفتَحَها فَفَتَحَها لَهُ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : اِقرَأ ، فَقَرَأَ الحَسَنُ علیه السلام الأَلِفَ وَالباءَ وَالسّینَ وَالّلامَ وَالحَرفَ بَعدَ الحَرفِ ، ثُمَّ طَواها .

فَدَفَعَها إلی أخیهِ الحُسَینِ علیه السلام فَلَم یَقدِر عَلی أن یَفتَحَها فَفَتَحَها لَهُ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : اِقرَأ فَقَرَأَها کَما قَرَأَ الحَسَنُ علیه السلام ، ثُمَّ طَواها فَدَفَعَها إلی مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّهِ فَلَم یَقدِر عَلی أن یَفتَحَها فَفَتَحَها لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام ، فَقالَ لَهُ : اِقرَأ فَلَم یَستَخرِج مِنها شَیئا فَأَخَذَها وطَواها، ثُمَّ عَلَّقَها مِن ذُؤابَهِ السَّیفِ .

فَقُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : وأیُّ شَیءٍ کانَ فی تِلکَ الصَّحیفَهِ ؟ فَقالَ : هِیَ الأَحرُفُ الَّتی یَفتَحُ کُلُّ حَرفٍ ألفَ حَرفٍ .

قالَ أبو بَصیرٍ : قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : فَما خَرَجَ مِنها إلَی النّاسِ حَرفانِ إلَی السّاعَهِ . (5) .

1- .الکافی : ج 1 ص 283 ، کامل الزیارات : ص 178 ح 240 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 178 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 225 ح 18 .
2- .الذُؤابَهُ : الجلده التی تعلّق علی آخره الرحل (الصحاح : ج 1 ص 126 «ذأب») .
3- .ما بین المعقوفین أثبتناه من بصائر الدرجات و بحارالأنوار .
4- .. فی بصائر الدرجات وبحار الأنوار : «فدفعها» بدل «فرفعها» .
5- .الاختصاص : ص 284 ، بصائر الدرجات : ص 307 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 56 ح 115 .



94.معانی الأخبار عن الحسین بن زید، عن الإمام الصادقالکافی به نقل از حَریز : به امام صادق علیه السلام گفتم : فدایت شوم ! شما اهل بیت ، چه قدر کم می مانید و وفاتتان به یکدیگر نزدیک است ، با آن که مردم به شما نیاز دارند ؟

فرمود : «ما هر یک، صحیفه ای داریم که در آن ، هر چه برای عمل در مدّت امامتمان به آن نیاز داریم ، نوشته شده و چون مأموریت های نوشته شده در آن پایان می گیرد ، امام می داند که اَجَلش در رسیده است . پس پیامبر صلی الله علیه و آله می آید و وفات او را به وی خبر می دهد و اجرش را نزد خدا به او می آگاهاند .

حسین علیه السلام صحیفه ای را که به او داده بودند ، خواند و آنچه را برایش پیش می آید و از جمله خبر وفاتش برایش تفسیر شد و چیزهایی مانده بود که هنوز به انجام نرسیده بود . پس برای جهاد ، بیرون شد .

و اموری که باقی ماند ، این بود که فرشتگان ، اجازه یاری حسین علیه السلام را خواستند و خدا به آنها اجازه داد و آنان ، درنگ کردند تا ساز و برگ کار را فراهم آورند و با آمادگی به جنگ بیایند که در این میان ، حسین علیه السلام کشته شد و آنان که فرود آمدند ، مدّت حسین علیه السلام تمام شده و به شهادت رسیده بود .

فرشتگان گفتند : پروردگارا ! به ما اجازه فرود آمدن و یاری حسین را دادی ؛ امّا وقتی فرود آمدیم که قبضِ روح شده بود .

خداوند به ایشان وحی کرد : مجاور قبرش باشید تا آن گاه که ببینید خروج کرده است . پس یاری اش دهید و بر او و نیز بر یاری او که از دستتان رفت ، بگریید ، که شما ویژه یاری وی و گریه بر وی هستید .

پس فرشتگان از سرِ تسلیت و نیز اندوه بر یاری ای که نتوانستند به انجام رسانند ، می گِریند و چون خروج کند ، یاران او می شوند» .95.علل الشرائع :الاختصاص به نقل از اَبان بن تَغلِب : امام صادق علیه السلام برایم چنین فرمود که : «در حلقه شمشیر علی علیه السلام ، نوشته ای بود و علی علیه السلام ، حسن علیه السلام را فرا خواند و آن را به حسن علیه السلام رساند و چاقویی به او داد و به وی فرمود : آن را بگشای .

امام حسن علیه السلام نتوانست آن را بگشاید . امام علی علیه السلام ، آن را برایش گشود و سپس به او فرمود : بخوان .

حسن علیه السلام خواند : الف ، باء ، سین ، لام و حرف به حرف ، آن را خواند و سپس آن را در هم پیچید . آن گاه ، امام علی علیه السلام آن را به برادر او ، حسین علیه السلام ، داد و او نتوانست آن را بگشاید . امام علی علیه السلام آن را برای وی گشود و سپس به او فرمود : آن را بخوان و حسین علیه السلام آن را خواند ، همان گونه که حسن علیه السلام آن را خوانده بود .

سپس ، امام علیه السلام آن را در هم پیچید و به محمّد بن حنفیّه داد و او نیز نتوانست آن را بگشاید . علی علیه السلام آن را برایش گشود و به او فرمود : بخوان ؛ امّا او از آن ، هیچ نخواند . پس علی علیه السلام آن را گرفت و در هم پیچید و از حلقه شمشیرش آویخت» .

به امام صادق علیه السلام گفتم : در آن صحیفه ، چه بود؟

فرمود : «حرف هایی که هر یک ، هزار حرف می گشاید» .

ابو بصیر گفت : امام صادق علیه السلام فرمود : «تاکنون ، دو حرف هم از آن ، برای مردم ، بیرون نیامده است» . .




راجع :ص 312 (الفصل الرابع : وصایا الإمام علیه السلام ) .

1 / 3اِختِیارُ الأَئِمَّهِ:96.الإمام علیّ علیه السلام :کمال الدین عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالَی اطَّلَعَ إلَی الأَرضِ اطِّلاعَهً ، فَاختارَنی مِنها ، فَجَعَلَنی نَبِیّا ، ثُمَّ اطَّلَعَ الثّانِیَهَ ، فَاختارَ مِنها عَلِیّا ، فَجَعَلَهُ إماما ، ثُمَّ أمَرَنی أن أتَّخِذَهُ أخا ووَلِیّا ووَصِیّا وخَلیفَهً ووَزیرا ، فَعَلِیٌّ مِنّی وأنَا مِن عَلِیٍّ ، وهُوَ زَوجُ ابنَتی ، وأبو سِبطَیَّ الحَسَنِ وَالحُسَینِ ، ألا وإنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی جَعَلَنی وإیّاهُم حُجَجا عَلی عِبادِهِ ، وجَعَلَ مِن صُلبِ الحُسَینِ أئِمَّهً ، یَقومونَ بِأَمری ، ویَحفَظونَ وَصِیَّتی . (1) .

1- .کمال الدین : ص 257 ح 2 ، کفایه الأثر : ص 10 وفیه «لیوصون» بدل «یقومون» ، کشف الغمّه : ج 3 ص 300 ، إعلام الوری : ج 2 ص 182 ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 121 نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 282 ح 105 وراجع : شرح الأخبار : ج 1 ص 118 ح 43 .



ر . ک : ص 313 (فصل چهارم : وصیّت های امام علیه السلام ) .

1 / 3انتخاب امامان:

193.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :کمال الدین به نقل از ابن عبّاس ، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : خداوند تبارک و تعالی به زمین نگریست و از میان آن ، مرا برگزید و مرا پیامبر قرار داد . سپس دوباره نگریست و علی را از میان آن برگزید و او را امام قرار داد . سپس به من فرمان داد که او را برادر ، ولی ، وصی ، جانشین و وزیر خود بگیرم . پس ، علی از من است و من از علی هستم و او همسر دخترم و پدر دو نوه ام، حسن و حسین ، است . بدانید که خدای تبارک وتعالی من و آنان را حجّت بر بندگانش قرار داده و از پُشت حسین ، امامانی قرار داده که به کار من ، قیام می کنند و وصیّتم را پاس می دارند . .




98.الإمام الصادق علیه السلام :کمال الدین عن جابر بن عبداللّه الأنصاری :لَمّا أنزَلَ اللّهُ عز و جل عَلی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله : «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» (1) قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، عَرَفنَا اللّهَ ورَسولَهُ ، فَمَن اُولُو الأَمرِ الَّذینَ قَرَنَ اللّهُ طاعَتَهُم بِطاعَتِکَ ؟

فَقالَ علیه السلام : هُم خُلَفائی یا جابِرُ ، وأئِمَّهُ المُسلِمینَ مِن بَعدی ، أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، ثُمَّ الحَسَنُ وَالحُسَینُ ، ثُمَّ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ ثُمَّ ... . (2)99.عنه علیه السلام :بصائر الدرجات عن أبی الجارود عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَعا عَلِیّا علیه السلام فِی المَرَضِ الَّذی تُوُفِّیَ فیهِ ، فَقالَ : یا عَلِیُّ ، اُدنُ مِنّی حَتّی اُسِرَّ إلَیکَ ما أسَرَّ اللّهُ إلَیَّ ، وأئْتَمِنَکَ عَلی مَا ائتَمَنَنِیَ اللّهُ عَلَیهِ ، فَفَعَلَ ذلِکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِعَلِیٍّ علیه السلام ، وفَعَلَهُ عَلِیٌّ علیه السلام بِالحَسَنِ علیه السلام ، وفَعَلَهُ الحَسَنُ علیه السلام بِالحُسَینِ علیه السلام ، وفَعَلَهُ الحُسَینُ علیه السلام بِأَبی ، وفَعَلَهُ أبی علیه السلام بی صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ . (3)100.المحاسن عن أبی عبداللّه المدائنی :کمال الدین عن علیّ بن أبی حمزه عن الصادق جعفر بن محمّد عن أبیه عن آبائه علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : حَدَّثَنی جَبرَئیلُ عَن رَبِّ العِزَّهِ جَلَّ جَلالُهُ ، أنَّهُ قالَ : مَن عَلِمَ أن لا إلهَ إلّا أنَا وَحدی ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدی ورَسولی ، وأنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ خَلیفَتی ، وأنَّ الأَئِمَّهَ مِن وُلدِهِ حُجَجی ، اُدخِلُهُ الجَنَّهَ بِرَحمَتی ... .

فَقامَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیُّ ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، ومَنِ الأَئِمَّهُ مِن وُلدِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ؟

قالَ : الحَسَنُ وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ ، ثُمَّ .... هؤُلاءِ یا جابِرُ خُلَفائی وأوصِیائی وأولادی وعِترَتی ، مَن أطاعَهُم فَقَد أطاعَنی ، ومَن عَصاهُم فَقَد عَصانی ، ومَن أنکَرَهُم أو أنکَرَ واحِدا مِنهُم فَقَد أنکَرَنی ، بِهِم یُمسِکُ اللّهُ عز و جل السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَی الأَرضِ إلّا بِإِذنِهِ ، وبِهِم یَحفَظُ اللّهُ الأَرضَ أن تَمیدَ (4) بِأَهلِها . (5) .

1- .النساء : 59 .
2- .کمال الدین : ص 253 ح 3 ، العُدد القویّه : ص85 ح 149 ، کفایه الأثر : ص 53 ، قصص الأنبیاء : ص 361 ح 436 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 282 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 299 ، إعلام الوری : ج 2 ص 181 وفیها «ثمّ الحسین» بدل «والحسین» ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 89 ح 120 نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 250 ح 67 .
3- .بصائر الدرجات : ص 377 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 174 ح 11 .
4- .مادَ یمیدُ : مال وتَحرّکَ (النهایه : ج 4 ص 379 «مید») .
5- .کمال الدین : ص 258 ح 3 ، الاحتجاج : ج 1 ص 167 ح 34 ، کفایه الأثر : ص 143 ، قصص الأنبیاء : ص 368 ح 440 ، إعلام الوری : ج 2 ص 183 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 300 عن أبی حمزه الثمالی ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 149 ولیس فیه ذیله ، بحار الأنوار : ج 36 ص 251 ح 68 .



101.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :کمال الدین به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری : چون خدای عز و جل بر پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله نازل کرد که : «ای مؤمنان! از خدا و پیامبر ، اطاعت کنید و [ نیز] از فرمان روایانتان اطاعت کنید» ، گفتم : ای پیامبر خدا! خدا و پیامبرش را شناختیم ؛ امّا فرمان روایانی که خداوند ، اطاعت آنان را با اطاعت تو همراه کرده ، چه کسانی اند؟

فرمود : «ای جابر! آنان ، جانشینان من و پیشوایان مسلمانان ، پس از من هستند . نخستین آنها ، علی بن ابی طالب است ، سپس حسن و حسین ، سپس علی بن الحسین ، سپس ...» .102.عنه صلی الله علیه و آله ( لِعَلیٍ علیه السلام ) بصائر الدرجات به نقل از ابو جارود ، از امام باقر علیه السلام : پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را در بیماری منجر به وفاتش فرا خواند و فرمود : «ای علی ! نزدیکم بیا تا رازهایی را که خداوند به من گفته ، به تو بگویم و تو را امین بر چیزهایی کنم که خداوند ، مرا بر آنها امین کرده است» .

پیامبر صلی الله علیه و آله این کار را برای علی علیه السلام کرد و علی علیه السلام ، آن را برای حسن علیه السلام و حسن علیه السلام ، برای حسین علیه السلام و حسین علیه السلام ، برای پدرم کرد و پدرم نیز آن را برای من ، انجام داد . درودهای خدا بر همه آنان باد !103.کنز العمّال عن أبی هریره عن رسول اللّه صلی الله عکمال الدین به نقل از علی بن ابی حمزه ، از امام صادق ، از پدرش امام باقر ، از پدرانش علیهم السلام : پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «جبرئیل علیه السلام از پروردگار عزّت که جلالتش بِشْکوه باد برایم حدیث گفت که فرمود : هر کس بداند خدایی جز من و فقط من نیست و محمّد ، بنده و پیامبرِ من است و علی بن ابی طالب ، خلیفه من است و امامان از نسل او ، حجّت های من هستند ، او را به رحمت خودم ، به بهشت در می آورم ...» .

جابر بن عبد اللّه انصاری برخاست و گفت : ای پیامبر خدا! امامان از نسل علی بن ابی طالب ، کیان اند؟

فرمود : «حسن و حسین ، دو سَرور جوانان بهشتی اند ، و سپس . . . . ای جابر ! اینها خلیفه ها ، اوصیا و فرزندان و خاندان من هستند . هر کس از آنان اطاعت کند ، مرا اطاعت کرده است و هر کس از آنان سر بپیچد ، مرا سرپیچی کرده است و هر کس آنان ، یا یکی از آنان را انکار کند ، مرا انکار کرده است . به خاطر آنان است که خداوند ، آسمان را از سقوط بر زمین ، جز به اذن خویش ، نگاه می دارد و به خاطر آنان است که خداوند ، زمین را از جنباندن اهلش ، حفظ می کند» . .



104.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :علل الشرائع عن عبد الرحمن بن کثیر الهاشمی :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ! مِن أینَ جاءَ لِوُلدِ الحُسَینِ علیه السلام الفَضلُ عَلی وُلدِ الحَسَنِ علیه السلام ، وهُما یَجرِیانِ فی شَرعٍ واحِدٍ (1) ؟

فَقالَ : لا أراکُم تَأخُذونَ بِهِ ، إنَّ جَبرَئیلَ علیه السلام نَزَلَ عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وما وُلِدَ الحُسَینُ بَعدُ ، فَقالَ لَهُ : یولَدُ لَکَ غُلامٌ تَقتُلُهُ اُمَّتُکَ مِن بَعدِکَ ، فَقالَ : یا جَبرَئیلُ! لا حاجَهَ لی فیهِ ، فَخاطَبَهُ ثَلاثا .

ثُمَّ دَعا عَلِیّا علیه السلام ، فَقالَ لَهُ : إنَّ جَبرَئیلَ علیه السلام یُخبِرُنی عَنِ اللّهِ عز و جل أنَّهُ یولَدُ لَکَ غُلامٌ تَقتُلُهُ اُمَّتُکَ مِن بَعدِکَ . فَقالَ : لا حاجَهَ لی فیهِ یا رَسولَ اللّهِ ، فَخاطَبَ عَلِیّا علیه السلام ثَلاثا ، ثُمَّ قالَ : إنَّهُ یَکونُ فیهِ وفی وُلدِهِ الإِمامَهُ وَالوِراثَهُ وَالخِزانَهُ .

فَأَرسَلَ إلی فاطِمَهَ علیهاالسلام : إنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِغُلامٍ تَقتُلُهُ اُمَّتی مِن بَعدی ، فَقالَت فاطِمَهُ علیهاالسلام : لَیسَ لی حاجَهٌ فیهِ یا أبَهِ ، فَخاطَبَها ثَلاثا ، ثُمَّ أرسَلَ إلَیها : لا بُدَّ أن یَکونَ فیهِ الإِمامَهُ وَالوِراثَهُ وَالخِزانَهُ ، فَقالَت لَهُ : رَضِیتُ عَنِ اللّهِ عز و جل ، فَعَلِقَت وحَمَلَت بِالحُسَینِ علیه السلام ، فَحَمَلَت سِتَّهَ أشهُرٍ ، ثُمَّ وَضَعَتهُ ، ولَم یَعِش مَولودٌ قَطُّ لِسِتَّهِ أشهُرٍ غَیرُ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ وعیسَی بنِ مَریَمَ علیهماالسلام . (2) .

1- .نحن فی هذا شَرعٌ واحدٌ أی سَواءٌ لایفوق بَعْضُنا بعضا (لسان العرب : ج8 ص178 «شرع») .
2- .علل الشرائع : ص 206 ح 3 ، الإمامه والتبصره : ص 181 ح 37 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 245 ح 20 .



105.الإمام علیّ علیه السلام :علل الشرائع به نقل از عبد الرحمان بن کثیر هاشمی : به امام صادق علیه السلام گفتم : فدایت شوم ! از کجا فرزندان حسین علیه السلام بر فرزندان حسن علیه السلام برتری یافتند ، در حالی که حسن و حسین علیهماالسلام ، هر دو در یک درجه هستند ؟

امام صادق علیه السلام فرمود : نبینم چنین می گویید ! هنگامی که حسین علیه السلام هنوز به دنیا نیامده بود ، جبرئیل علیه السلام بر محمّد صلی الله علیه و آله فرود آمد و به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : پسری برای تو به دنیا می آید که امّتت پس از تو ، او را می کُشند .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای جبرئیل ! من نیازی به این فرزند ندارم» و سه بار گفتگو کردند .

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را فرا خواند و به او فرمود : «جبرئیل از سوی خدای عز و جل به من خبر می دهد که پسری برای تو متولّد می شود که امّتت پس از تو ، او را می کُشند» .

علی علیه السلام گفت : ای پیامبر خدا! من نیازی به این فرزند ندارم .

سه بار با علی علیه السلام گفتگو کرد و سپس فرمود : «او امام است و امامت و وراثت و گنجینه (علم) در او خواهد بود» .

پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام پیغام داد که : «خداوند ، تو را به پسری بشارت می دهد که امّتم پس از من ، او را می کُشند» .

فاطمه علیهاالسلام گفت : پدر عزیزم ! من به آن ، نیازی ندارم .

با او نیز سه بار گفتگو کرد و سپس به او پیغام داد که : «امامت و وراثت و گنجینه (علم) در اوست» .

فاطمه علیهاالسلام گفت : از خدا خشنود شدم .

سپس به حسین علیه السلام باردار شد و پس از شش ماه بارداری ، او را به دنیا آورد ، و هیچ کودکی جز حسین بن علی علیه السلام و عیسی بن مریم علیه السلام ، شش ماهه به دنیا نیامده است [ که سالم و زنده مانده باشد] . .




106.عنه علیه السلام :کفایه الأثر عن علقمه بن قیس عن أمیر المؤمنین علیه السلام :قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لَمّا عُرِجَ بی إلَی السَّماءِ نَظَرتُ إلی ساقِ العَرشِ ، فَإِذا فیهِ مَکتوبٌ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ ، أیَّدتُهُ بِعَلِیٍّ ، ونَصَرتُهُ بِعَلِیٍّ» . ورَأَیتُ اثنَی عَشَرَ نورا ، فَقُلتُ : یا رَبِّ ، أنوارُ مَن هذِهِ ؟ فَنودیتُ : یا مُحَمَّدُ هذِهِ أنوارُ الأَئِمَّهِ مِن ذُرِّیَّتِکَ .

قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ أفَلا تُسَمّیهِم لی ؟

قالَ : نَعَم ، أنتَ الإِمامُ وَالخَلیفَهُ بَعدی تَقضی دَینی وتُنجِزُ عِداتی ، وبَعدَکَ ابناکَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ ، بَعدَ الحُسَینِ ابنُهُ عَلِیٌّ زَینُ العابِدینَ ... . (1)1 / 4الإِمامَهُ فی وُلْدِ الحُسَینِ علیه السلام107.الإمام الباقر علیه السلام :الخصال بسندٍ معتبر عن المفضّل بن عمر عن الصادق جعفر بن محمّد علیه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، فَکَیفَ صارَتِ الإِمامَهُ فی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام دونَ وُلدِ الحَسَنِ علیه السلام ، وهُما جَمیعا وَلَدا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسِبطاهُ وسَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ ؟

فَقالَ علیه السلام : إنَّ موسی وهارونَ علیهماالسلام کانا نَبِیَّینِ مُرسَلَینِ أخَوَینِ ، فَجَعَلَ اللّهُ النُّبُوَّهَ فی صُلبِ هارونَ علیه السلام دونَ صُلبِ موسی علیه السلام ، ولَم یَکُن لِأَحَدٍ أن یَقولَ : لِمَ فَعَلَ اللّهُ ذلِکَ ، وإنَّ الإِمامَهَ خِلافَهٌ مِنَ اللّهِ عز و جل ، لَیسَ لِأَحَدٍ أن یَقولَ : لِمَ جَعَلَهَا اللّهُ فی صُلبِ الحُسَینِ علیه السلام دونَ صُلبِ الحَسَنِ علیه السلام ؛ لِأَنَّ اللّهَ هُوَ الحَکیمُ فی أفعالِهِ «لَا یُسْئلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئلُونَ» (2) . (3) .

1- .کفایه الأثر : ص 217 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 355 ح 225 وراجع : الصراط المستقیم : ج 2 ص 150 .
2- .الأنبیاء: 23.
3- .الخصال : ص 305 ح 84 ، معانی الأخبار : ص 126 ح 1 ، کمال الدین : ص 359 ح 57 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 46 نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 70 ح 6 .



108.الإمام الصادق علیه السلام :کفایه الأثر به نقل از علقمه بن قیس ، از امیر مؤمنان علیه السلام : پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «چون مرا در معراج به آسمان بردند ، به ستون عرش نگریستم . در آن جا نوشته بود : خدایی جز خداوند یکتا نیست . محمّد ، پیامبر خداست . او را با علی تأیید کردم و با علی ، یاری اش دادم . و دوازده نور دیدم و پرسیدم : خدای من ! اینها نورهای کیستند؟

ندایی به من رسید که : ای محمّد ! اینها ، نورهای امامان از نسل تو اند » .

گفتم : ای پیامبر خدا! آیا آنان را برای من نام می بری؟

فرمود : «آری . تو که امام و خلیفه پس از منی و بدهی ام را می پردازی و وعده هایم را به جا می آوری و پس از تو ، پسرانت حسن و حسین ، و پس از حسین ، پسرش علی ، همان زیور پرستشگران ، و ...» .

1 / 4امامت در فرزندان حسین علیه السلام

109.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الخصال با سند معتبر ، به نقل از مفضّل بن عمر : به امام صادق علیه السلام گفتم : ای فرزند پیامبر خدا ! چگونه امامت در فرزندان امام حسین علیه السلام ، نه فرزندان امام حسن علیه السلام ، واقع شده است ، در حالی که هر دو ، فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و دو نواده او و دو سَرور جوانان بهشتی اند؟

امام صادق علیه السلام فرمود : «موسی و هارون ، دو پیامبرِ فرستاده شده و برادر یکدیگر بودند ؛ امّا خداوند ، نبوّت را در پشت هارون قرار داد ، نه پُشت موسی و هیچ کس نمی تواند بگوید : چرا خدا این گونه کرد؟ و امامت ، جانشینی ای از سوی خدای عز و جل است و هیچ کس نمی تواند بگوید : چرا خداوند ، آن را در پُشت حسین علیه السلام ، نه پُشت حسن علیه السلام ، قرار داد ؛ زیرا خداوند ، کارهایش حکیمانه است و از این رو ، «از آنچه می کند ، سؤال نمی شود، در حالی که آنان (انسان ها) سؤال می شوند» » . .




110.عنه صلی الله علیه و آله :عیون أخبار الرضا علیه السلام عن محمّد بن أبی یعقوب البلخی :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام فَقُلتُ لَهُ : لِأَیِّ عِلَّهٍ صارَتِ الإِمامَهُ فی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام دونَ وُلدِ الحَسَنِ علیه السلام ؟ فَقالَ : لِأَنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَها فی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام ولَم یَجعَلها فی وُلدِ الحَسَنِ ، وَاللّهُ لا یُسأَلُ عَمّا یَفعَلُ . (1)111.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی عن موسی بن عبداللّه بن الحسن فی ذِکرِ مُحاوَرَهٍ جَرَت بَینَ أبیهِ وبَینَ الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام ، إلی أن قالَ : فَجَرَی الکَلامُ بَینَهُما حَتّی أفضی إلی ما لَم یَکُن یُریدُ .

وکانَ مِن قَولِهِ [أی عَبدِ اللّهِ بنِ الحَسَنِ] : بِأَیِّ شَیءٍ کانَ الحُسَینُ علیه السلام أحَقَّ بِها مِنَ الحَسَنِ علیه السلام ؟ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : رَحِمَ اللّهُ الحَسَنَ ورَحِمَ الحُسَینَ ، وکَیفَ ذَکَرتَ هذا ؟ قالَ : لِأَنَّ الحُسَینَ علیه السلام کانَ یَنبَغی لَهُ إذا عَدَلَ أن یَجعَلَها فِی الأَسَنِّ مِن وُلدِ الحَسَنِ علیه السلام .

فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لَمّا أن أوحی إلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله أوحی إلَیهِ بِما شاءَ ، ولَم یُؤامِر أحَدا مِن خَلقِهِ ، وأمَرَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله عَلِیّا علیه السلام بِما شاءَ ، فَفَعَلَ ما اُمِرَ بِهِ ، ولَسنا نَقولُ فیهِ إلّا ما قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن تَبجیلِهِ وتَصدیقِهِ ، فَلَو کانَ أمَرَ الحُسَینَ علیه السلام أن یُصَیِّرَها فِی الأَسَنِّ أو یَنقُلَها فی وُلدِهِما یَعنِی الوَصِیَّهَ لَفَعَلَ ذلِکَ الحُسَینُ علیه السلام ، وما هُوَ بِالمُتَّهَمِ عِندَنا فِی الذَّخیرَهِ لِنَفسِهِ ، ولَقَد وَلّی وتَرَکَ ذلِکَ ، ولکِنَّهُ مَضی لِما اُمِرَ بِهِ وهُوَ جَدُّکَ وعَمُّکَ ، فَإِن قُلتَ خَیرا فَما أولاکَ بِهِ ، وإن قُلتَ هُجرا (2) فَیَغفِرُ اللّهُ لَکَ . (3) .

1- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 82 ح 17 ، علل الشرائع : ص 208 ح 10 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 260 ح 22 .
2- .الهُجْر : الفحش فی الکلام ، أو الإکثار منه فیما لا ینبغی (النهایه : ج 5 ص 245 «هجر») .
3- .الکافی : ج 1 ص 359 ح 17 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 281 ح 19 .



112.الکافی عن عذافر الصیرفی :عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از محمّد بن ابی یعقوب بلخی : از امام رضا علیه السلام پرسیدم و گفتم : به چه علّت ، امامت در فرزندان حسین علیه السلام و نه حسن علیه السلام ، واقع شد؟

فرمود : «زیرا خدای عز و جل آن را در فرزندان حسین علیه السلام و نه حسن علیه السلام ، قرار داد و خدا از آنچه می کند ، سؤال نمی شود» .194.سنن الترمذی عن فضاله بن عبید :الکافی به نقل از موسی بن عبد اللّه بن حسن ، در یادکرد گفتگویی که میان پدرش و امام صادق علیه السلام واقع شد ، تا آن جا که گفت : و گفتگو میان آنها بالا گرفت ، تا به جایی رسید که نمی خواست ، و بخشی از سخن [پدرم ]عبد اللّه بن الحسن ، این بود که : برای چه حسین علیه السلام سزاوارتر از حسن علیه السلام به امامت بود؟

امام صادق علیه السلام فرمود : «خداوند ، حسن و حسین علیهماالسلام را رحمت کند ! از چه رو ، این را می گویی؟» .

گفت : زیرا برای حسین علیه السلام شایسته بود که چون عدالت ورزد ، امامت را در بزرگ ترین فرزند حسن علیه السلام قرار دهد .

امام صادق علیه السلام فرمود : «خداوند تبارک و تعالی هنگامی که خواست به پیامبر صلی الله علیه و آله وحی کند ، با هیچ یک از آفریدگانش مشورت نکرد و محمّد صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام را به آنچه خواست ، فرمان داد و او آنچه را فرمان یافت ، به انجام رساند و ما جز آنچه را پیامبر صلی الله علیه و آله در بزرگداشت و تأیید او فرمود ، نمی گوییم و اگر [پیامبر صلی الله علیه و آله ] به حسین علیه السلام فرمان می داد که وصیّت و امامت را در مسن تر قرار دهد یا به فرزندان آن دو انتقال دهد ، این کار را می کرد و او نزد ما متّهم به اندوختن آن برای خود نیست . او بی گمان ، ولایت یافت و آن کار (برای خود اندوختن) را نکرد ؛ بلکه آنچه را فرمان یافته بود ، به انجام رساند . او جدّ تو و عموی توست . پس اگر نیک بگویی ، چه کس از تو به آن، سزاوارتر ؟ و اگر بیهوده بگویی ، خداوند ، تو را بیامرزد!» . .




195.الکافی عن أبی کهمس عن الإمام الصادق علیه السلام :علل الشرائع عن الربیع بن عبداللّه :وَقَعَ بَینی وبَینَ عَبدِ اللّهِ بنِ الحَسَنِ کَلامٌ فِی الإِمامَهِ ، فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ الحَسَنِ : إنَّ الإِمامَهَ فی وُلدِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام ، فَقُلتُ : بَل هِیَ فی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام إلی یَومِ القِیامَهِ دونَ وُلدِ الحَسَنِ علیه السلام ، فَقالَ لی : وکَیفَ صارَت فی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام دونَ الحَسَنِ علیه السلام وهُما سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ ، وهُما فِی الفَضلِ سَواءٌ إلّا أنَّ لِلحَسَنِ علیه السلام عَلَی الحُسَینِ علیه السلام فَضلاً بِالکِبَرِ ، وکانَ الواجِبَ أن تَکونَ الإِمامَهُ إذَن فِی الأَفضَلِ ؟

فَقُلتُ لَهُ : إنَّ موسی وهارونَ علیهماالسلام کانا نَبِیَّینِ مُرسَلَینِ ، وکانَ موسی علیه السلام أفضَلُ مِن هارونَ علیه السلام ، فَجَعَلَ اللّهُ عز و جل النُّبُوَّهَ وَالخِلافَهَ فی وُلدِ هارونَ علیه السلام دونَ وُلدِ موسی علیه السلام ، وکَذلِکَ جَعَلَ اللّهُ عز و جل الإِمامَهَ فی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام دونَ وُلدِ الحَسَنِ علیه السلام ، لِیُجرِیَ فی هذِهِ الاُمَّهِ سُنَنَ مَن قَبلَها مِنَ الاُمَمِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ ، فَما أجَبتَ فی أمرِ موسی وهارونَ علیهماالسلامبِشَیءٍ فَهُوَ جَوابی فی أمرِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام ، فَانقَطَعَ .

ودَخَلتُ عَلَی الصّادقِ علیه السلام فَلَمّا بَصُرَ بی قالَ لی : أحسَنتَ یا رَبیعُ فیما کَلَّمتَ بِهِ عَبدَ اللّهِ بنَ الحَسَنِ ، ثَبَّتَکَ اللّهُ . (1)115.الإمام علیّ علیه السلام :الکافی عن عبد الرحیم بن روح القصیر عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَ جُهُ أُمَّهَتُهُمْ وَأُوْلُواْ الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَبِ اللَّهِ» (2) فیمَن نَزَلَت ؟ فَقالَ : نَزَلَت فِی الإِمَرهِ ، إنَّ هذِهِ الآیَهَ جَرَت فی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام مِن بَعدِهِ ، فَنَحنُ أولی بِالأَمرِ وبِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ المُؤمِنینَ وَالمُهاجِرینَ وَالأَنصارِ ، قُلتُ : فَوُلدُ جَعفَرٍ لَهُم فیها نَصیبٌ ؟ قالَ : لا ، قُلتُ : فَلِوُلدِ العَبّاسِ فیها نَصیبٌ ؟ فَقالَ : لا ، فَعَدَدتُ عَلَیهِ بُطونَ بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ ، کُلَّ ذلِکَ یَقولُ : لا .

قالَ : ونَسیتُ وُلدَ الحَسَنِ علیه السلام ، فَدَخَلتُ بَعدَ ذلِکَ عَلَیهِ ، فَقُلتُ لَهُ : هَل لِوُلدِ الحَسَنِ علیه السلام فیها نَصیبٌ ؟ فَقالَ : لا یا عَبدَ الرَّحیمِ ، ما لِمُحَمَّدِیٍ فیها نَصیبٌ غَیرَنا . (3) .

1- .علل الشرائع : ص 209 ح 12 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 47 نحوه ، بحار الأنوار : ج 25 ص 258 ح 19 .
2- .الأحزاب : 6 .
3- .الکافی : ج 1 ص 288 ح 2 ، علل الشرائع : ص 206 ح 4 وفیه «فی الحسین بن علیّ وفی ولد الحسین» بدل «فی ولد الحسین علیه السلام » ، الإمامه والتبصره : ص 178 ح 30 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 256 ح 16 .



116.الإمام الباقر علیه السلام :علل الشرائع به نقل از ربیع بن عبد اللّه : میان من و عبد اللّه بن الحسن ، در باره امامت ، گفتگو در گرفت . عبد اللّه بن الحسن گفت : امامت ، در نسل حسن و حسین علیهماالسلام است . من گفتم : بلکه آن تا روز قیامت ، در نسل حسین علیه السلام است .

او به من گفت : چگونه در نسل حسین علیه السلام ، نه حسن علیه السلام ، قرار گرفت ، در حالی که هر دو ، سَرور جوانان بهشتی و در فضیلت ، برابرند ، جز آن که حسن علیه السلام فضیلت بزرگ تر بودن را هم دارد و لازم است که در این صورت ، امامت در افضل باشد ؟!

به او گفتم : موسی و هارون علیهماالسلام ، دو پیامبرِ فرستاده شده بودند و موسی ، افضل از هارون بود ؛ امّا خدای عز و جل ، نبوّت و خلافت را در نسل هارون علیه السلام و نه نسل موسی علیه السلام ، قرار داد . همین گونه خدای عز و جل امامت را در نسل حسین علیه السلام و نه نسل حسن علیه السلام ، قرار داد تا سنّت های پیشین را در این امّت ، مو به مو جاری کند . پس هر جوابی که در کار موسی و هارون علیهماالسلام دادی ، همان ، جواب من در باره حسن و حسین علیهماالسلامخواهد بود .

عبد اللّه ، دیگر چیزی نگفت . بر امام صادق علیه السلام در آمدم . چون مرا دید ، به من فرمود : «ای ربیع ! در گفتگویت با عبد اللّه بن الحسن ، نیکو گفتی . خداوند ، تو را استوار بدارد!» .117.الإمام الصادق علیه السلام :الکافی به نقل از عبد الرحیم بن روح قصیر ، در باره این سخن خدای عز و جل : «پیامبر به مؤمنان از خودشان ، سزاوارتر است و همسرانش ، مادران آنها هستند و در کتاب خدا ، خویشان نَسَبی ، برخی از برخی دیگر سزاوارترند» : به امام باقر علیه السلام گفتم : [این آیه ]در باره چه کسی نازل شده است ؟

فرمود : «در باره امامت ، نازل شد . این آیه در فرزندان حسین علیه السلام پس از او جاری است . پس ما به ولایت و پیامبر صلی الله علیه و آله ، از مؤمنان و مهاجران و انصار ، سزاوارتریم» .

گفتم : پس ، فرزندان جعفر در آن سهمی دارند؟

فرمود : «نه» .

گفتم : فرزندان عبّاس، در آن، سهمی دارند؟

فرمود : «نه» .

من همه تیره های بنی عبد المطّلب را بر شمردم و در هر بار می فرمود : «نه» .

من فرزندان حسن علیه السلام را فراموش کردم . بعدها بر ایشان وارد شدم و گفتم : آیا فرزندان حسن علیه السلام در آن، سهمی دارند؟

فرمود : «نه ، ای عبد الرحیم ! هیچ فرد منتسب به محمّد صلی الله علیه و آله ، جز ما ، نصیبی از آن ندارد» . .




118.تفسیر العیّاشی عن سلیمان بن خالد :کمال الدین عن هشام بن سالم :قُلتُ لِلصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام : الحَسَنُ علیه السلام أفضَلُ أمِ الحُسَینُ علیه السلام ؟ فَقالَ : الحَسَنُ علیه السلام أفضَلُ مِنَ الحُسَینِ علیه السلام . قالَ : قُلتُ : فَکَیفَ صارَتِ الإِمامَهُ مِن بَعدِ الحُسَینِ علیه السلام فی عَقِبِهِ دونَ وُلدِ الحَسَنِ علیه السلام ؟

فَقالَ : إنَّ اللّهَ تَبَارَکَ وَتَعالی أحَبَّ أن یَجعَلَ سُنَّهَ موسی وهارونَ علیهماالسلام جارِیَهً فِی الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام ، ألا تَری أنَّهُما کانا شَریکَینِ فِی النُّبُوَّهِ ، کَما کانَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام شَریکَینِ فِی الإِمامَهِ ، وأنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ النُّبُوَّهَ فی وُلدِ هارونَ ولَم یَجعَلها فی وُلدِ موسی ، وإن کانَ موسی أفضَلَ مِن هارونَ علیهماالسلام . (1) .

1- .کمال الدین : ص 416 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 249 ح 1 .



119.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :کمال الدین به نقل از هشام بن سالم : به امام صادق علیه السلام گفتم : حسن علیه السلام ، افضل است ، یا حسین علیه السلام ؟

فرمود : «حسن علیه السلام ، افضل از حسین علیه السلام است» .

گفتم : پس چگونه امامت ، پس از حسین علیه السلام در نسل او و نَه فرزندان حسن علیه السلام ، واقع شد ؟

فرمود : «خدای تبارک و تعالی دوست داشت که سنّت موسی و هارون را در حسن و حسین علیهماالسلامنیز جاری کند . آیا نمی بینی که آن دو در نبوّت ، شریک هم بودند ، همان گونه که حسن و حسین علیهماالسلام ، هر دو امام بودند ؛ ولی خدای عز و جل ، نبوّت را در فرزندان هارون و نه فرزندان موسی علیه السلام قرار داد ، هر چند موسی از هارون ، افضل بود؟» . .



اَلفَصْلُ الثَّانِی : تَنصیصُ النَّبِیِّ عَلی إمامَتِهِ وإمامَهِ وُلدِهِ2 / 1الأَئِمَّهُ: مِن وُلدِهِ120.عنه صلی الله علیه و آله :عیون أخبار الرضا علیه السلام بإسناده عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الأَئِمَّهُ مِن وُلدِ الحُسَینِ ، مَن أطاعَهُم فَقَد أطاعَ اللّهَ ، ومَن عَصاهُم فَقَد عَصَی اللّهَ عز و جل ، هُمُ العُروَهُ الوُثقی ، وهُمُ الوَسیلَهُ إلَی اللّهِ عز و جل . (1)121.عنه صلی الله علیه و آله فی وَصِیَّتِهِ لِعَلِیٍ عکمال الدین عن أبی الطفیل عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : اُکتُب ما اُملی عَلَیکَ ، قالَ : یا نَبِیَّ اللّهِ! أتَخافُ عَلَیَّ النِّسیانَ ؟

فَقالَ : لَستُ أخافُ عَلَیکَ النِّسیانَ ، وقَد دَعَوتُ اللّهَ لَکَ أن یُحَفِّظَکَ ولا یُنَسِّیَکَ ، ولکِنِ اکتُب لِشُرَکائِکَ ، قالَ : قُلتُ : ومَن شُرَکائی یا نَبِیَّ اللّهِ ؟

قالَ : الأَئِمَّهُ مِن وُلدِکَ ، بِهِم تُسقی اُمَّتِیَ الغَیثَ ، وبِهِم یُستَجابُ دُعاؤُهُم ، وبِهِم یَصرِفُ اللّهُ عَنهُمُ البَلاءَ ، وبِهِم تَنزِلُ الرَّحمَهُ مِنَ السَّماءِ ، وهذا أوَّلُهُم وأومَأَ بِیَدِهِ إلَی الحَسَنِ علیه السلام ، ثُمَّ أومَأَ بِیَدِهِ إلَی الحُسَینِ علیه السلام ثُمَّ قالَ علیه السلام : الأَئِمَّهُ مِن وُلدِهِ . (2) .

1- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 58 ح 217 عن الحسن بن عبداللّه التمیمی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 36 ص 244 ح 54 .
2- .کمال الدین : ص 206 ح 21 ، علل الشرائع : ص 208 ح 8 ، الأمالی للطوسی : ص 441 ح 989 ، الأمالی للصدوق : ص 485 ح 659 ، الإمامه والتبصره : ص 183 ح 38 ، بصائر الدرجات : ص 167 ح 22 ، بشاره المصطفی : ص 79 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 232