گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
3 / 3تصریح امام حسن علیه السلام به امامت او


203.عنه علیه السلام :الکافی به نقل از مفضّل بن عمر ، از امام صادق علیه السلام : هنگامی که وفات حسن بن علی علیه السلام فرا رسید ، فرمود : «ای قنبر ! ببین آیا در پشتِ در ، مؤمنی از غیرِ خاندان محمّد می بینی؟» .

قنبر گفت : خدای متعال و پیامبرش و فرزند پیامبرش از من به آن داناترند .

فرمود : «محمّد بن علی (محمّد بن حنفیّه) را برایم فرا بخوان» .

قنبر می گوید : نزد او آمدم و چون داخل شدم ، گفت : آیا جز خیر ، پیش آمده است؟

گفتم : ابو محمّد (حسن علیه السلام ) را اجابت کن .

او سراسیمه و به شتاب ، بی آن که کفش خود را درست به پا کند ، همراه من بیرون آمد و چون رو به روی او رسید ، سلام داد .

حسن بن علی علیه السلام به او فرمود : «بنشین که کسی مانند تو از شنیدن سخنی که مُردگان به آن زنده می شوند و زندگان با آن می میرند ، غیبت نمی کند . ظرف دانش باشید و چراغ هدایت ، که پرتوهای خورشید ، برخی از برخی دیگر ، روشن ترند .

آیا نمی دانی که خداوند ، فرزندان ابراهیم علیه السلام را امام قرار داد و برخی را بر برخی دیگر برتری بخشید و زبور را به داوود علیه السلام داد؟ و آنچه را هم ویژه محمّد صلی الله علیه و آله ساخت ، می دانی .

ای محمّد بن علی ! من ، از حسد بر تو بیم دارم . خداوند ، کافران را به آن توصیف کرده و فرموده است : «[بسیاری از اهل کتاب ]با آن که حق برایشان روشن شد ، از سرِ حسادت درونی [ ، می خواستند شما نیز مانند آنها] کافر شوید» و خدای عز و جل برای شیطان ، تسلّطی بر تو قرار نداده است .

ای محمّد بن علی! آیا تو را از آنچه از پدرت [علی علیه السلام ] در باره ات شنیدم ، خبر ندهم؟» .

گفت : چرا .

فرمود : «شنیدم که پدرت در ماجرای بصره می گوید : هر کس دوست دارد در دنیا و آخرت به من نیکی کند ، به محمّد ، فرزندم ، نیکی کند . ای محمّد بن علی ! اگر می خواستم به تو خبر دهم ، از هنگامی که نطفه ای در پشت پدرت بودی ، به تو خبر می دادم .

ای محمّد بن علی ! آیا نمی دانی که حسین بن علی علیه السلام پس از وفات من و جدایی روحم از کالبَدم ، پس از من ، امام است و نام او در کتاب ، نزد خدای والا نام ، آمده است ، از پیامبر صلی الله علیه و آله ارث می برَد و خدای عز و جل ، او را در کنار پدر و مادرش به وارثان پیامبر صلی الله علیه و آله افزود ، و خداوند می دانست که شما ، برگزیدگانِ خلق او هستید ، پس از میان شما ، محمّد صلی الله علیه و آله را برگزید و محمّد صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام را برگزید و علی علیه السلام ، مرا به امامت برگزید و من ، حسین علیه السلام را برگزیدم؟» . .




204.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الإرشاد عن زیاد المخارقی :لَمّا حَضَرَتِ الحَسَنَ علیه السلام الوَفاهُ ، استَدعَی الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام ... ثُمَّ وَصّی علیه السلام إلَیهِ بِأَهلِهِ ووُلدِهِ وتَرِکاتِهِ ، وما کانَ وَصّی بِهِ إلَیهِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام حینَ استَخلَفَهُ وأهَّلَهُ لِمَقامِهِ ، ودَلَّ شیعَتَهُ عَلَی استِخلافِهِ ، ونَصَبَهُ لَهُم عَلَما مِن بَعدِهِ . (1)205.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی عن أبی الجارود عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام فی بَیانِ الوِلایَهِ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَضَرَهُ الَّذی حَضَرَ ، فَدَعا عَلِیّا ، فَقالَ : یا عَلِیُّ! إنّی اُریدُ أن أئتَمِنَکَ عَلی مَا ائتَمَنَنِیَ اللّهُ عَلَیهِ . . . ثُمَّ إنَّ الحَسَنَ علیه السلام حَضَرَهُ الَّذی حَضَرَهُ ، فَسَلَّمَ ذلِکَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام . (2)206.عنه صلی الله علیه و آله :کفایه الأثر عن الأصبغ عن الحسن بن علیّ علیه السلام :الأَئِمَّهُ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله اثنا عَشَرَ ، تِسعَهٌ مِن صُلبِ أخِی الحُسَینِ ، ومِنهُم مَهدِیُّ هذِهِ الاُمَّهِ . (3)207.الإمام الصادق علیه السلام :عیون المعجزات فی ذِکرِ الإِمامِ الحَسَنِ علیه السلام وهُوَ فی ساعاتِهِ الأَخیرَهِ : ودَخَلَ عَلَیهِ أخوهُ الحُسَینُ علیه السلام ، فَقالَ : کَیفَ تَجِدُ نَفسَکَ ؟ قالَ : أنَا فی آخِرِ یَومٍ مِنَ الدُّنیا وأوَّلِ یَومٍ مِنَ الآخِرَهِ ، عَلی کُرهٍ مِنّی لِفِراقِکَ وفِراقِ إخوَتی .

ثُمَّ قالَ : أستَغفِرُ اللّهَ ، عَلی مَحَبَّهٍ مِنّی لِلِقاءِ رَسولِ اللّهِ وأمیرِ المُؤمِنینَ وفاطِمَهَ وجَعفَرٍ وحَمزَهَ علیهم السلام ، ثُمَّ أوصی إلَیهِ ، وسَلَّمَ إلَیهِ الاِسمَ الأَعظَمَ ، ومَواریثَ الأَنبِیاءِ علیهم السلام الَّتی کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام سَلَّمَها إلَیهِ . (4) .

1- .الإرشاد : ج 2 ص 17 ، روضه الواعظین : ص 185 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 211 ، إعلام الوری : ج 1 ص 414 ولیس فیه ذیله من «وأهله لمقامه» ، بحار الأنوار : ج 44 ص 156 ح 25 .
2- .الکافی : ج 1 ص 291 ح 6 .
3- .کفایه الأثر : ص 223 ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 128 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 383 ح 1 .
4- .عیون المعجزات : ص 66 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 140 ح 7 وراجع : الأمالی للطوسی : ص 159 ح 267 وبشاره المصطفی : ص 271 .



208.الکافی عن عبید اللّه الحلبی :الإرشاد به نقل از زیاد مَخارقی : چون وفات امام حسن علیه السلام فرا رسید ، حسین بن علی علیه السلام را فرا خواند ... . سپس در باره مراقبت از خانواده و فرزندان و میراثش به او وصیّت کرد و نیز وصیّت امیر مؤمنان علیه السلام را به خودش ، هنگام جانشین کردن او و اعلام شایستگی اش برای این جایگاه و راه نمایی پیروانش به جانشینی او و نصب او به عنوان راه نمای پس از خود ، [دوباره] وصیّت نمود .209.الإمام علیّ علیه السلام :الکافی به نقل از ابو جارود ، از امام باقر علیه السلام ، در بیان ولایت : همانا وقتی اَجَل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در رسید ، علی علیه السلام را فرا خواند و به او فرمود : «ای علی ! من می خواهم تو را بر چیزی امین کنم که خدا ، مرا بر آن امین کرد ... . سپس اَجَل حسن علیه السلام در رسید و آن [امانت] را به حسین علیه السلام سپرد .210.الإمام الصادق علیه السلام :کفایه الأثر به نقل از اصبغ ، از امام حسن علیه السلام : امامان پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، دوازده تن هستند . نُه تن از آنها از پشت برادرم حسین اند و مهدیِ این امّت هم از آنان است .207.سنن الترمذی عن عثمان بن حنیف :عیون المعجزات در یادکرد ساعات احتضار امام حسن علیه السلام : برادرش حسین علیه السلام بر او وارد شد و پرسید : خود را چگونه می یابی؟

گفت: «من ، در آخرین روز دنیا و نخستین روز آخرت هستم ؛ امّا با ناخوشی از فراق تو و برادرانم» .

سپس فرمود: «از خدا ، آمرزش می خواهم ؛ بلکه با علاقه دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله ، امیر مؤمنان علیه السلام ، فاطمه علیهاالسلام ، جعفر طیّار و حمزه[ی سیّد الشهدا]» .

سپس به حسین علیه السلام وصیّت کرد و اسم اعظم را به او سپرد و نیز میراث پیامبران علیهم السلام را که امیر مؤمنان علیه السلام به او سپرده بود . .




3 / 4تَنصیصُ الإِمامِ علیه السلام نَفسِهِ عَلی إمامَتِهِ208.الإمام الباقر علیه السلام :معانی الأخبار بسندٍ معتبر عن الحسین علیه السلام :سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ عَن مَعنی قَولِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ : کِتابَ اللّهِ، وعِترَتی» مَنِ العِترَهُ ؟

فَقالَ : أنَا وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ ، وَالأَئِمَّهُ التِّسعَهُ مِن وُلدِ الحُسَینِ ، تاسِعُهُم مَهدِیُّهُم وقائِمُهُم ، لا یُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ ولا یُفارِقُهُم حَتّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَوضَهُ . (1)209.الأمالی للطوسی عن یحیی بن العلاء عن الإمام الباقرمقتضب الأثر عن اُمّ سلیم عن الحسین علیه السلام :أنَا وَصِیُّ الأَوصِیاءِ ، وأنَا أبُو التِّسعَهِ الأَئِمَّهِ الهادِیَهِ ، أنَا وَصِیُّ أخِی الحَسَنِ ، وأخی وَصِیُّ أبی عَلِیٍّ ، وعَلِیٌّ وَصِیُّ جَدّی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)210.الکافی عن داوود الرقّی :کفایه الأثر عن عبداللّه بن إبراهیم عن أبیه عن جدّه عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ علیهما السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ فیما بَشَّرَنی بِهِ : یا حُسَینُ! أنتَ السَّیِّدُ ابنُ السَّیِّدِ ، أبُو السّادَهِ ، تِسعَهٌ مِن وُلدِکَ أئِمَّهٌ اُمَناءُ ، التّاسِعُ قائِمُهُم ، أنتَ الإِمامُ ابنُ الإِمامِ ، أبُو الأَئِمَّهِ ، تِسعَهٌ مِن صُلبِکَ أئِمَّهٌ أبرارٌ ، وَالتّاسِعُ مَهدِیُّهُم ، یَملَأُ الأَرضَ قِسطا وعَدلاً ، یَقومُ فی آخِرِ الزَّمانِ کَما قُمتُ فی أوَّلِهِ . (3) .

1- .معانی الأخبار : ص 90 ح 4 ، کمال الدین : ص 240 ح 64 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 57 ح 25 ، قصص الأنبیاء : ص 360 ح 435 ، إعلام الوری : ج 2 ص 180 کلّها عن غیاث بن إبراهیم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، کشف الغمّه : ج 3 ص 299 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 147 ح 110 .
2- .مقتضب الأثر : ص 24 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 187 ح 6 .
3- .کفایه الأثر : ص 176 ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 130 نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 344 ح 210 .



3 / 4تصریح امام حسین علیه السلام به امامت خود

211.تفسیر القمّی عن شعیب العقرقوفی عن الإمام الصادق عمعانی الأخبار به سند معتبر ، از امام حسین علیه السلام : از امیر مؤمنان که درودهای خدا بر او باد ، از معنای عترت در سخن پیامبر صلی الله علیه و آله : «من ، دو چیز گران سنگ ، میان شما بر جای می گذارم : کتاب خدا و عترتم» ، پرسیدند .

فرمود : «من ، حسن ، حسین و نُه امام از نسل حسین که نهمین آنان ، مهدی و قائم ایشان است . از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا هم از آنان ، جدا نمی شود تا آن که کنار حوض پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر او در آیند» .216.مسند ابن حنبل عن عائشه :مقتضب الأثر به نقل از امّ سلیم ، از امام حسین علیه السلام : من ، وصیّ اوصیا هستم . من ، پدر نُه امام هدایتگرم . من ، وصیّ برادرم حسن هستم و برادرم ، وصیّ پدرم علی است و علی ، وصیّ جدّم پیامبر خداست .217.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :کفایه الأثر به نقل از عبد اللّه بن ابراهیم ، از پدرش ، از جدّش ، از امام زین العابدین ، از امام حسین علیهماالسلام : پیامبر صلی الله علیه و آله در آنچه به من بشارت می داد ، فرمود : «ای حسین ! تو سَرور ، پسر سَرور و پدر سَروران هستی . نُه تن از نسل تو ، امامانی امین اند که نهمین [آنها] ، قائمِ ایشان است . تو امام ، فرزند امام و پدر امامان هستی . نُه تن از پشت تو ، امامانی نیک اند و نهمین [آنها] ، مهدیِ ایشان است . زمین را از عدل و انصاف ، می آکَنَد و در آخر زمان ، قیام می کند ، آن گونه که من در اوّلِ آن قیام کردم . .




218.الإمام علیّ علیه السلام :کفایه الأثر عن إسماعیل بن عبداللّه عن الحسین بن علیّ علیه السلام :لَمّا أنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی هذِهِ الآیَهَ : «وَأُوْلُواْ الأَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ» (1) سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن تَأویلِها ، فَقالَ :

وَاللّهِ ، ما عَنی غَیرَکُم ، وأنتُمُ اُولُو الأَرحامِ ، فَإِذا مِتُّ فَأَبوکَ عَلِیٌّ أولی بی وبِمَکانی ، فَاِءذا مَضی أبوکَ فَأَخوکَ الحَسَنُ أولی بِهِ ، فَاِءذا مَضَی الحَسَنُ فَأَنتَ أولی بِهِ .

قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ! فَمَن بَعدی أولی بی ؟

فَقالَ : اِبنُکَ عَلِیٌّ أولی بِکَ مِن بَعدِکَ ، فَإِذا مَضی فَابنُهُ مُحَمَّدٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَإِذا مَضی فَابنُهُ جَعفَرٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ بِمَکانِهِ ، فَإِذا مَضی جَعفَرٌ فَابنُهُ موسی أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَإِذا مَضی موسی فَابنُهُ عَلِیٌّ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَاِءذا مَضی عَلِیٌّ فَابنُهُ مُحَمَّدٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَاِءذا مَضی مُحَمَّدٌ فَابنُهُ عَلِیٌّ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَإِذا مَضی عَلِیٌّ فَابنُهُ الحَسَنُ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ ، فَاِءذا مَضَی الحَسَنُ وَقَعَتِ الغَیبَهُ فِی التّاسِعِ مِن وُلدِکَ ، فَهذِهِ الأَئِمَّهُ التِّسعَهُ مِن صُلبِکَ ، أعطاهُم عِلمی وفَهمی ، طینَتُهُم مِن طینَتی ، ما لِقَومٍ یُؤذُونّی فیهِم ! لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعتی . (2)219.عنه علیه السلام :کفایه الأثر عن یحیی بن یعمن (3) :کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ ، مُتَلَثِّما أسمَرُ شَدیدُ السُّمرَهِ ، فَسَلَّمَ ورَدَّ الحُسَینُ علیه السلام ، فَقالَ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، مَسأَلَهٌ . قالَ : هاتِ .

قالَ : ... أخبِرنی عَن عَدَدِ الأَئِمَّهِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟

قالَ : اِثنا عَشَرَ عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ . قالَ : فَسَمِّهِم لی .

قالَ : فَأَطرَقَ الحُسَینُ علیه السلام مَلِیّا ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ ، فَقالَ : نَعَم اُخبِرُکَ یا أخَا العَرَبِ ، إنَّ الإِمامَ وَالخَلیفَهَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ علیه السلام وَالحَسَنُ علیه السلام وأنَا ، وتِسعَهٌ مِن وُلدی ... فَقامَ الأَعرابِیُّ ، وهُوَ یَقولُ :


مَسَحَ النَّبِیُّ جَبینَهُفَلَهُ بَریقٌ فِی الخُدودِ أبَواهُ مِن أعلی قُرَیشٍوجَدُّهُ خَیرُ الجُدودِ (4) .

1- .الأنفال : 75 .
2- .کفایه الأثر : ص 175 ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 155 نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 344 ح 209 .
3- .فی بعض النسخ : «نعمان» ، وفی بعضها : «المعمر» ، وفی بعضها : «یعمر» .
4- .کفایه الأثر : ص 232 ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 156 نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 384 ح 5 .



220.عنه علیه السلام :کفایه الأثر به نقل از اسماعیل بن عبد اللّه ، از امام حسین علیه السلام : هنگامی که خداوند تبارک و تعالی ، این آیه را نازل کرد : «و خویشاوندان نسبی ، برخی به برخی دیگر سزاوارترند» ، تأویل آن را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم .

فرمود : «به خدا سوگند ، جز شما را قصد نکرده است و شما ، خویشان نسبی هستید ! پس چون من در گذشتم ، پدرت علی ، به من و جایگاهم ، [از دیگران ]سزاوارتر است ، و چون پدرت در گذشت ، برادرت حسن به آن سزاوارتر است ، و چون حسن در گذشت ، تو به آن سزاوارتری» .

گفتم : ای پیامبر خدا ! پس از من ، چه کسی به [جایگاه] من سزاوارتر است؟

فرمود : «پس از تو ، پسرت علی به تو سزاوارتر [و نزدیک تر] است ، و چون او در گذشت ، پس از او ، پسرش محمّد به او سزاوارتر است ، و چون او در گذشت ، پس از او ، پسرش جعفر به او سزاوارتر است ، و چون جعفر در گذشت ، پس از او ، پسرش موسی به او سزاوارتر است ، و چون موسی در گذشت ، پس از او ، پسرش علی به او سزاوارتر است ، و چون علی در گذشت ، پس از او ، پسرش محمّد به او سزاوارتر است ، و چون محمّد در گذشت ، پس از او ، پسرش علی به او سزاوارتر است ، و چون علی در گذشت ، پس از او ، پسرش حسن به او سزاوارتر است ، و چون حسن در گذشت ، غیبت نهمین فرزند او اتّفاق می افتد و اینها ، امامان نُه گانه از پشت تو هستند . خداوند ، علم و فهم مرا به آنان عطا کرده و گِل آنان از گِل من است . برخی را چه شده که با آزار آنها مرا می آزارند؟! خداوند ، شفاعت مرا شامل آنان نکند !» .221.سنن الدارمی عن شرحبیل بن سعد :کفایه الأثر به نقل از یحیی بن یَعمُن : نزد امام حسین علیه السلام بودم که مرد عربِ نقابدار و سیاه ، سوخته ای بر او در آمد و سلام داد . حسین علیه السلام پاسخ سلامش را داد . آن مرد گفت : ای فرزند پیامبر خدا! سؤالی دارم .

فرمود : «بپرس» .

گفت : ... مرا از شمارِ امامان پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، آگاه کن .

فرمود : «دوازده تن ، به شمارِ نقیبان بنی اسرائیل اند» .

گفت : آنان را برایم نام ببر .

امام حسین علیه السلام مدّتی دراز ، سرش را به پایین انداخت و سپس ، سر برداشت و فرمود : «باشد ، ای برادر عرب ! امام و جانشین پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ، امیر مؤمنان علی علیه السلام ، حسن ، من و نُه تن از نسل من هستند» .

... عرب برخاست ، در حالی که می خواند :


پیامبر صلی الله علیه و آله ، بر پیشانی او دست کشیدو از گونه هایش نور می بارد . پدر و مادرش ، از والاترین تیره قریش اندو نیای او بهترین نیاست . .




222.الإمام علیّ علیه السلام :شرح الأخبار عن قیس بن غالب الأسدی :لَمّا وَفَدَ النّاسُ عَلی یَزیدَ بنِ مُعاوِیَهَ لَمَّا استُخلِفَ ، قُلتُ لِأَهلِ بَیتی : هَل أن نَجعَلَ نَحنُ وِفادَتَنا عَلَی ابنِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ؟ فَأَجابونی ، فَخَرَجتُ أنَا ، وأخی عَبدُ اللّهِ بنُ غالِبٍ ، وزِرُّ بنُ حُبَیشٍ ، وهانِیِ ء بنُ عُروَهَ ، وعُبادَهُ بنُ رِبعِیٍّ فی جَماعَهٍ مِن قَومِنا ، حَتَّی انتَهَینا إلَی المَدینَهِ ، فَأَتَینا مَنزِلَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَاستَأذَنّا عَلَیهِ ، فَخَرَجَت إلَینا جارِیَهٌ ، فَقُلتُ لَها : اِستَأذِنی لَنا عَلَی ابنِ رَسولِ اللّهِ ، وأعلِمیهِ أنَّ مَوالِیَهُ بِالبابِ ، فَأَذِنَت لَنا ، فَدَخَلنا عَلَیهِ .

فَقالَ : ما أقدَمَکُم هذَا البَلَدَ فی غَیرِ حَجٍّ ولا عُمرَهٍ ؟ قُلنا : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، وَفَدَ النّاسُ عَلی یَزیدَ بنِ مُعاوِیَهَ ، فَأَحبَبنا أنَّ وِفادَتَنا عَلَیکَ ، قالَ : وَاللّهِ ؟ قُلنا : وَاللّهِ .

قالَ : أبشِروا یَقولُها ثَلاثا ثُمَّ قالَ : أتَأذَنونَ لی أن أقومَ ؟ قُلنا : نَعَم ، فَقامَ فَتَوَضَّأَ ، ثُمَّ صَلّی رَکعَتَینِ ، وعادَ إلَینا .

فَقالَ ابنُ رِبعِیٍ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنَّ الحَوارِیّینَ کانَت لَهُم عَلاماتٌ یُعرَفونَ بِها ، فَهَل لَکُم عَلاماتٌ تُعرَفونَ بِها ؟

فَقالَ لَهُ : یا عُبادَهُ ، نَحنُ عَلاماتُ الإِیمانِ فی بَیتِ الإِیمانِ ، مَن أحَبَّنا أحَبَّهُ اللّهُ ، ونَفَعَهُ إیمانُهُ یَومَ القِیامَهِ ، ویُقبَلُ مِنهُ عَمَلُهُ ، ومَن أبغَضَنا أبغَضَهُ اللّهُ ، ولَم یَنفَعُه إیمانُهُ ، ولَم یُتَقَبَّل عَمَلُهُ .

قالَ : فَقُلتُ : وإن دَأَبَ ونَصِبَ (1) ، قالَ : نَعَم ، وصامَ وصَلّی .

ثُمَّ قالَ : یا عُبادَهُ ، نَحنُ یَنابیعُ الحِکمَهِ ، وبِنا جَرَتِ النُّبُوَّهُ ، وبِنا یُفتَحُ ، وبنا یُختَمُ لا بِغَیرِنا . (2) .

1- .نَصِبَ نَصَبا ، من باب تَعِب : أعیا (المصباح المنیر : ص 607 «نصب») .
2- .شرح الأخبار : ج 3 ص 456 ح 1340 .



223.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :شرح الأخبار به نقل از قیس بن غالب اسدی : هنگامی که یزید بن معاویه ، به جانشینی رسید و مردم به سوی او آمدند ، به خانواده ام گفتم : آیا ما به سوی فرزند پیامبر خدا ، حسین بن علی ، نرویم؟

آنان ، پاسخ مثبت دادند . لذا من و برادرم عبد اللّه بن غالب ، زرّ بن حُبَیش ، هانی بن عُروه و عباده بن رِبْعی با گروهی از قبیله مان بیرون آمدیم تا به مدینه رسیدیم و به خانه حسین بن علی علیه السلام رفتیم و از او اجازه ورود خواستیم . دختری به سوی ما آمد . به او گفتم : برای ما از فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، اجازه بگیر و به او بگو که دوستدارانش پشتِ در هستند .

دختر به ما اجازه داد و ما بر حسین علیه السلام وارد شدیم .

فرمود : «چه چیز ، شما را در غیر ایام حج و عمره به این جا کشانده است؟» .

گفتیم : ای فرزند پیامبر خدا ! مردم به سوی یزید بن معاویه رفتند و ما دوست داشتیم که میهمان شما شویم .

فرمود : «به خدا؟» .

گفتیم : آری . به خدا سوگند!

سه بار فرمود : «مژده!» .

سپس فرمود : «آیا اجازه می دهید که برخیزم؟» .

گفتیم : آری .

برخاست و وضو گرفت و دو رکعت ، نماز خواند و به سوی ما باز گشت .

ابن رِبعی گفت : ای فرزند پیامبر خدا! حواریان [عیسی علیه السلام ] نشانه هایی داشته اند که با آن شناسایی می شدند . آیا شما هم نشانه هایی دارید که با آن شناسایی شوید؟

امام علیه السلام به او فرمود : «ای عباده! ما نشانه های ایمان در سرای ایمان هستیم . هر کس ما را دوست بدارد ، خداوند ، او را دوست می دارد و ایمانش ، روز قیامت به کارش می آید و عملش از او پذیرفته می شود ، و هر کس ما را دشمن بدارد ، خداوند ، دشمنش می دارد و ایمانش به کارش نمی آید و عملش پذیرفته نمی شود .

من (قیس) گفتم : هر چند بکوشد و رنج بکشد؟

فرمود : «آری ؛ و روزه بگیرد و نماز بخواند» .

سپس فرمود : «ای عباده! ما چشمه های حکمتیم و نبوّت ، با ما جریان می یابد ، و با ما و نه غیر ما ، گشوده می گردد و بسته می شود» . .




212.الکافی عن سماعه :مقتضب الأثر عن اُمّ سلیم :لَقیتُ الحُسَینَ علیه السلام وکُنتُ عَرَفتُ نَعتَهُ مِنَ الکُتُبِ السّالِفَهِ بِصِفَتِهِ ، وتِسعَهً مِن وُلدِهِ أوصِیاءَ بِصِفاتِهِم ، غَیرَ أنّی أنکَرتُ حِلیَتَهُ لِصِغَرِ سِنِّهِ ، فَدَنَوتُ مِنهُ ، وهُوَ عَلی کِسرَهِ رَحَبَهِ (1) المَسجِدِ ، فَقُلتُ لَهُ : مَن أنتَ یا سَیِّدی ؟

قالَ : أنَا طَلِبَتُکِ یا اُمَّ سُلَیمٍ ، أنَا وَصِیُّ الأَوصِیاءِ ، وأنَا أبُو التِّسعَهِ الأَئِمَّهِ الهادِیَهِ ، أنَا وَصِیُّ أخِیَ الحَسَنِ ، وأخی وَصِیُّ أبی عَلِیٍّ ، وعَلِیٌّ وَصِیُّ جَدّی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

فَعَجِبتُ مِن قَولِهِ ، فَقُلتُ : ما عَلامَهُ ذلِکَ ؟ فَقالَ : اِیتینی بِحَصاهٍ ، فَرَفَعتُ إلَیهِ حَصاهً مِنَ الأَرضِ ، قالَت اُمُّ سُلَیمٍ : فَلَقَد نَظَرتُ إلَیهِ وقَد وَضَعَها بَینَ کَفَّیهِ ، فَجَعَلَها کَهَیئَهِ السَّحیقِ مِنَ الدَّقیقِ ، ثُمَّ عَجَنَها ، فَجَعَلَها یاقوتَهً حَمراءَ ، فَخَتَمَها بِخاتَمِهِ ، فَثَبَتَ النَّقشُ فیها ، ثُمَّ دَفَعَها إلَیَّ ، وقالَ لی : اُنظُری فیها یا اُمَّ سُلَیمٍ ، فَهَل تَرَینَ فیها شَیئا ؟

قالَت اُمُّ سُلَیمٍ : فَنَظَرتُ ، فَاِءذا فیها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وعَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ ، وتِسعَهُ أئِمَّهٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أوصِیاءُ مِن وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام ، قَد تَواطَأَت أسماؤُهُم إلَا اثنَینِ مِنهُم ، أحَدُهُما جَعفَرٌ وَالآخَرُ موسی ، وهکَذا قَرَأتُ فِی الإِنجیلِ ، فَعَجِبتُ ، ثُمَّ قُلتُ فی نَفسی : قَد أعطانِیَ اللّهُ الدَّلائِلَ ولَم یُعطِها مَن کانَ قَبلی .

فَقُلتُ : یا سَیِّدی أعِد عَلَیَّ عَلامَهً اُخری ! قالَ : فَتَبَسَّمَ وهُوَ قاعِدٌ ، ثُمَّ قامَ ، فَمَدَّ یَدَهُ الیُمنی إلَی السَّماءِ ، فَوَ اللّهِ، لَکَأَنَّها عَمودٌ مِن نارٍ تَخرِقُ الهَواءَ حَتّی تَواری عَن عَینی ، وهُوَ قائِمٌ لا یَعبَأُ بِذلِکَ ولا یَتَحَفَّرُ ، فَاُسقِطتُ وصَعِقتُ ، فَما أفَقتُ إلّا بِهِ ، ورَأَیتُ فی یَدِهِ طاقَهً مِن آسٍ یَضرِبُ بِها مَنخِری . (2) .

1- .رَحَبَهُ المکان وتسکّن : ساحته ومتّسعه (القاموس المحیط : ج 1 ص 72 «رحب») .
2- .مقتضب الأثر : ص 24 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 187 ح 6 .



213.الإمام الهادی علیه السلام ( فِی الزِّیارَهِ الجامِعَهِ الکَبیرَهِ ) مُقتضَب الأثر به نقل از امّ سلیم : حسین علیه السلام را دیدم . صفات او و نُه تن اوصیای از نسل او را در کتاب های پیشینیان می دانستم ؛ امّا به دلیل ظاهر کودکانه اش ، نمی توانستم بپذیرم که حسین ، اوست . به او که در گوشه درگاه مسجد نشسته بود ، نزدیک شدم و گفتم : سَرور من ! تو کیستی؟

فرمود : «من ، همانی ام که تو می جویی ، ای امّ سلیم ! من ، وصیّ اوصیا هستم . من ، پدرِ نُه امام هدایتگرم . من وصیّ برادرم حسن هستم و برادرم ، وصیّ پدرم علی است و علی ، وصیّ جدّم پیامبر خداست» .

از سخنش شگفت زده شدم و گفتم : نشانه آن چیست؟

فرمود : «سنگ ریزه ای برایم بیاور» .

سنگ ریزه ای از زمین برداشتم و به او دادم . دیدم که آن را میان کف دستانش گذاشت و آن را همچون آرد ساییده شده کرد و آن گاه ، آن را مالید تا به صورت یاقوت سرخ در آمد و با انگشترش بر آن مُهر زد و نقش انگشتر ، بر آن مانْد . آن را به من داد و فرمود : «ای امّ سلیم! به آن بنگر . آیا چیزی در آن می بینی؟» .

نگریستم و در آن ، پیامبر خدا ، علی ، حسن ، حسین و نُه امام و وصی از نسل حسین را که درودهای خدا بر ایشان باد ، دیدم . نام هایشان به هم شبیه بود ، جز دو نام جعفر و موسی . در انجیل نیز همین گونه خوانده بودم . به شگفت آمدم و با خود گفتم : خداوند به من ، نشانه هایی ارائه کرد که پیش تر به کسی ارائه نداده بود .

گفتم : ای سَرور من ! نشانه ای دیگر به من ، ارائه بده .

امام علیه السلام در همان حال که نشسته بود ، لبخندی زد و برخاست و دست راستش را به سوی آسمان بُرد . به خدا سوگند ، گویی ستونی از آتش ، هوا را می شکافت و بالا می رفت تا آن گاه که از چشم من ، پوشیده شد ، و او ایستاده بود و توجّهی و کوششی نداشت . من به زمین افتادم و بیهوش شدم ، و به هوش نیامدم ، جز آن که دیدم امام علیه السلام دسته ای از گیاه مورْد (1) به دست گرفته و آن را بر بینی من می زند» . .

1- .مورْد ، از گیاهان دولپه ای است و از دانه آن ، دارو و روغن و عطر گرفته می شود .



3 / 5تَنصیصُ الإِمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام عَلی إمامَتِهِ226.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی بسندٍ معتبر عن أبی عبیده وزراره جمیعا عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :لَمّا قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام أرسَلَ مُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِیَّهِ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام فَخَلا بِهِ ، فَقالَ لَهُ : یَابنَ أخی ، قَد عَلِمتَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَفَعَ الوَصِیَّهَ وَالإِمامَهَ مِن بَعدِهِ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، ثُمَّ إلَی الحَسَنِ علیه السلام ، ثُمَّ إلَی الحُسَینِ علیه السلام ، وقد قُتِلَ أبوکَ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ ، وصَلّی عَلی روحِهِ ، ولَم یوصِ ، وأنَا عَمُّکَ وصِنوُ أبیکَ ، ووِلادَتی مِن عَلِیٍّ علیه السلام ، فی سِنّی وقَدیمی (1) أحَقُّ بِها مِنکَ فی حَداثَتِکَ ، فَلا تُنازِعنی فِی الوَصِیَّهِ وَالإِمامَهِ ولا تُحاجَّنی .

فَقالَ لَهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام : یا عَمِّ ، اتَّقِ اللّهَ ولا تَدَّعِ ما لَیسَ لَکَ بِحَقٍّ ، إنّی أعِظُکَ أن تَکونَ مِنَ الجاهِلینَ ، إنَّ أبی یا عَمِّ ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ أوصی إلَیَّ قَبلَ أن یَتَوَجَّهَ إلَی العِراقِ ، وعَهِدَ إلَیَّ فی ذلِکَ قَبلَ أن یُستَشهَدَ بِساعَهٍ ، وهذا سِلاحُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عِندی ، فَلا تَتَعَرَّضَ لِهذا ، فَاِءنّی أخافُ عَلَیکَ نَقصَ العُمُرِ ، وتَشَتُّتَ الحالِ ، إنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ الوَصِیَّهَ وَالإِمامَهَ فی عَقِبِ الحُسَینِ علیه السلام ، فَاِءذا أرَدتَ أن تَعلَمَ ذلِکَ فَانطَلِق بِنا إلَی الحَجَرِ الأَسوَدِ حَتّی نَتَحاکَمَ إلَیهِ ونَسأَلَهُ عَن ذلِکَ .

قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : وکانَ الکَلامُ بَینَهُما بِمَکَّهَ ، فَانطَلَقا حَتّی أتَیَا الحَجَرَ الأَسوَدَ .

فَقالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام لِمُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّهِ : اِبدَأ أنتَ فَابتَهِل إلَی اللّهِ عز و جل ، وسَلهُ أن یُنطِقَ لَکَ الحَجَرَ ، ثُمَّ سَل .

فَابتَهَلَ مُحَمَّدٌ فِی الدُّعاءِ وسَأَلَ اللّهَ ، ثُمَّ دَعَا الحَجَرَ ، فَلَم یُجِبهُ .

فَقالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام : یا عَمِّ! لَو کُنتَ وَصِیّا وإماما لَاَ?ابَکَ .

قالَ لَهُ مُحَمَّدٌ : فَادعُ اللّهَ أنتَ یَابنَ أخی وسَلهُ ، فَدَعَا اللّهَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام بِما أرادَ ، ثُمَّ قالَ : أسأَلُکَ بِالَّذی جَعَلَ فیکَ میثاقَ الأَنبِیاءِ ومیثاقَ الأَوصِیاءِ ومیثاقَ النّاسِ أجمَعینَ ، لَمّا أخبَرتَنا مَنِ الوَصِیُّ وَالإِمامُ بَعدَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ؟ قالَ : فَتَحَرَّکَ الحَجَرُ حَتّی کادَ أن یَزولَ عَن مَوضِعِهِ ، ثُمَّ أنطَقَهُ اللّهُ عز و جل بِلِسانٍ عَرَبِیٍ مُبینٍ ، فَقالَ : اللّهُمَّ إنَّ الوَصِیَّهَ وَالإِمامَهَ بَعدَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ، وَابنِ فاطِمَهَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

قالَ : فَانصَرَفَ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ وهُوَ یَتَوَلّی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام . (2) .

1- .فی الإمامه والتبصره : «قِدَمی» بدل «قدیمی» .
2- .الکافی : ج 1 ص 348 ح 5 ، الاحتجاج : ج 2 ص 147 ح 185 ، الإمامه والتبصره : ص 194 ح 49 ، دلائل الإمامه : ص 206 ح 129 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 14 ، بصائر الدرجات : ص 502 ح 3 عن علیّ بن رئاب عن الإمام الصادق علیه السلام وزراره عن الإمام الباقر علیه السلام والأربعه الأخیره نحوه ، بحار الأنوار : ج 42 ص 77 ح 6 وراجع : الغیبه للطوسی : ص 18 ح 1 .



3 / 5تصریح امام زین العابدین علیه السلام به امامت او

227.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی به سند معتبر ، از ابو عبیده و زُراره ، هر دو از امام باقر علیه السلام : هنگامی که امام حسین علیه السلام کشته شد ، محمّد بن حنفیّه برای امام زین العابدین علیه السلام پیام فرستاد و با او خلوت کرد و به او گفت : ای برادرزاده ! می دانی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، وصیّت و امامتِ پس از خود را به امیر مؤمنان علیه السلام و سپس به حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ، سپرد و پدرت که خدایش از او خشنود باد و بر روحش درود شهید شد ، بی آن که وصیّتی کرده باشد و من ، عموی تو و شبیه پدرت هستم و من ، از علی زاده شده ام و سن و پیشینه بیشترم ، مرا نسبت به تو که جوان هستی ، سزاوارتر می کند . پس در وصیّت و امامت ، با من ، اختلاف و احتجاج مکن .

امام زین العابدین علیه السلام به او فرمود : «ای عمو ! از خدا پروا کن و آنچه را حقّ تو نیست ، ادّعا مکن . من به تو اندرز می دهم که از جاهلان نباشی . ای عمو ! پدرم که درودهای خدا بر او باد پیش از آن که به سوی عراق برود ، به من وصیّت کرد و ساعتی پیش از شهادتش ، عهد امامت را به من سپرد و این ، سلاح پیامبر خداست که نزد من است . پس متعرّض این منصب (امامت) مشو که من از کوتاه شدن عمرت و پریشانْ حالی ات بیم دارم . خدای عز و جل ، وصایت و امامت را در نسل حسین علیه السلام قرار داد . پس اگر می خواهی این را بدانی ، با ما به سوی حجر الأسود بیا تا حکم مسئله را از او بخواهیم .

گفتگوی میان آن دو در مکّه بود . لذا به راه افتادند تا نزد حجر الأسود رسیدند . امام زین العابدین علیه السلام به محمّد بن حنفیّه فرمود : «تو آغاز کن و به درگاه خداوند عز و جل ، گریه و زاری کن و از او بخواه که حجر الأسود ، برایت سخن بگوید و آن گاه از حجر الأسود بپرس» .

محمّد ، با خلوص و گریه ، دعا کرد و از خدا خواست . آن گاه ، حجر را خوانْد ؛ امّا حجر ، پاسخش را نداد .

امام زین العابدین علیه السلام فرمود : «ای عمو ! اگر وصی و امام بودی ، پاسخت را می داد» .

محمّد به او گفت : ای برادرزاده ! تو خدا را بخوان و از آن (حجر الأسود) بپرس .

امام زین العابدین علیه السلام ، به اندازه دلخواه ، در پیشگاه خداوند ، دعا کرد و سپس [خطاب به حجر] فرمود : «به آن که پیمانِ پیامبران و پیمانِ اوصیا و پیمان همه مردمان را در تو قرار داده ، سوگندت می دهم که به ما بگو : وصی و امامِ پس از حسین بن علی کیست؟» .

حجر الأسود ، تکان خورد تا آن جا که نزدیک بود از جایش به در رود . سپس خدای عز و جل ، او را به سخن در آورد و با زبان عربی روشن گفت : خدایا ! بی تردید ، وصیّت و امامت پس از حسین بن علی ، با علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب ، و پسر فاطمه ، دختر پیامبر خداست .

محمّد بن علی ، باز گشت ، در حالی که ولایت امام زین العابدین علیه السلام را پذیرفته بود . .





228.الإمام الصادق علیه السلام :کمال الدین عن أبی خالد الکابلی عن علیّ بن الحسین زین العابدین علیه السلام :إنَّ اُولِی الأَمرِ الَّذینَ جَعَلَهُمُ اللّهُ عز و جل أئِمَّهً لِلنّاسِ ، وأوجَبَ عَلَیهِم طاعَتَهُم : أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، ثُمَّ الحَسَنُ ، ثُمَّ الحُسَینُ ابنا عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام ، ثُمَّ انتَهَی الأَمرُ إلَینا . (1)3 / 6تَنصیصُ الإِمامِ الباقِرِ علیه السلام عَلی إمامَتِهِ229.عنه علیه السلام :الکافی بسندٍ معتبر عن زراره عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :نَحنُ اثنا عَشَرَ إماما ، مِنهُم حَسَنٌ وحُسَینٌ ، ثُمَّ الأَئِمَّهُ مِن وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام . (2)230.عنه علیه السلام :الکافی بسندٍ معتبر عن أبی بصیر :قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام : إنَّ رَجُلاً مِنَ المُختارِیَّهِ لَقِیَنی ، فَزَعَمَ أنَّ مُحَمَّدَ بنَ الحَنَفِیَّهِ إمامٌ ، فَغَضِبَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام ، ثُمَّ قالَ : أفَلا قُلتَ لَهُ ؟ قالَ : قُلتُ : لا وَاللّهِ ، ما دَرَیتُ ما أقولُ .

قالَ : أفَلا قُلتَ لَهُ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أوصی إلی عَلِیٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام ، فَلَمّا مَضی عَلِیٌّ علیه السلام أوصی إلَی الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام ، ولَو ذَهَبَ یَزویها عَنهُما لَقالا لَهُ : نَحنُ وَصِیّانِ مِثلُکَ ، ولَم یَکُن لِیَفعَلَ ذلِکَ ، وأوصَی الحَسَنُ علیه السلام إلَی الحُسَینِ علیه السلام ، ولَو ذَهَبَ یَزویها عَنهُ لَقالَ : أنَا وَصِیٌّ مِثلُکَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ومِن أبی ، ولَم یَکُن لِیَفعَلَ ذلِکَ ، قالَ اللّهُ عز و جل : «وَأُوْلُواْ الأَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ» (3) ، هِیَ فینا وفی أبنائِنا . (4) .

1- .کمال الدین : ص 319 ح 2 ، الاحتجاج : ج 2 ص 152 ح 188 ، إعلام الوری : ج 2 ص 194 ، قصص الأنبیاء : ص 365 ح 438 ولیس فیه «ابنا علیّ بن أبی طالب » ، بحار الأنوار : ج 36 ص 386 ح 1 .
2- .الکافی : ج 1 ص 533 ح 16 ، الإرشاد : ج 2 ص 347 ، الخصال : ص 478 ح 44 و ص 480 ح 51 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 56 ح 22 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 238 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 392 ح 5 .
3- .الأحزاب : 6 .
4- .الکافی : ج 1 ص 291 ح 7 .



231.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :کمال الدین به نقل از ابو خالد کابلی ، از امام زین العابدین علیه السلام : بی گمان ، اولو الأمر (اختیارداران) که خداوند ، آنان را امامِ مردم قرار داده و اطاعت از آنان را بر ایشان واجب کرده است ، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام ، سپس حسن و حسین علیهما السلام ، دو فرزند علی بن ابی طالب علیه السلام ، هستند و آن گاه ، کار امامت به ما انجامید .

3 / 6تصریح امام باقر علیه السلام به امامت او

232.الإمام علیّ علیه السلام :الکافی به سند معتبر ، از زُراره ، از امام باقر علیه السلام : ما دوازده امام هستیم . حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ، از آن جمله اند و سپس ، امامان از نسل حسین علیه السلام .233.عنه علیه السلام :الکافی به سند معتبر ، از ابو بصیر : به امام باقر علیه السلام گفتم : مردی از هوادارانِ مختار ، مرا دید و ادّعا نمود که محمّد بن حنفیّه ، امام است .

امام باقر علیه السلام ، خشمگین شد و سپس فرمود : «تو چیزی به او نگفتی؟» .

گفتم : نه . به خدا سوگند ، نمی دانستم چه بگویم !

امام علیه السلام فرمود : «چرا به او نگفتی که پیامبر صلی الله علیه و آله ، به علی ، حسن و حسین علیهما السلام وصیّت کرد ، و علی علیه السلام هنگام در گذشتش ، به حسن و حسین علیهم السلام وصیّت کرد و اگر آن را از آن دو پنهان می کرد ، آن دو [ چون از وصیّت مطّلع بودند] به او می گفتند : ما هم مانند تو ، وصی هستیم و البته علی علیه السلام ، این گونه عمل نکرد ، و حسن علیه السلام به حسین علیه السلام وصیّت کرد و اگر آن را از او پنهان می کرد ، [حسین علیه السلام ] می گفت : من هم مانند تو از سوی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و پدرم ، وصی هستم و البته حسن علیه السلام این گونه عمل نکرد . خداوند عز و جل فرموده است : «و خویشاوندان نسبی ، برخی از برخی دیگر سزاوارترند» ، و این در ما و فرزندان ما جاری است . .




234.الإمام زین العابدین علیه السلام ( فی بیان الحقوق ) الکافی بسندٍ معتبر عن أبی بصیر عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :یَکونُ تِسعَهُ أئِمَّهٍ بَعدَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ، تاسِعُهُم قائِمُهُم . (1)235.عنه علیه السلام :کمال الدین بسندٍ معتبر عن أبی حمزه الثمالی عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :إنَّ أقرَبَ النّاسِ إلَی اللّهِ عز و جل ، وأعلَمَهُم بِهِ ، وأرأَفَهُم بِالنّاسِ ، مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله وَالأَئِمَّهُ علیهم السلام ، فَادخُلوا أینَ دَخَلوا ، وفارِقوا مَن فارَقوا عَنی بِذلِکَ حُسَینا ووُلدَهُ علیهم السلام فَإِنَّ الحَقَّ فیهِم ، وهُمُ الأَوصِیاءُ ، ومِنهُمُ الأَئِمَّهُ ، فَأَینَما رَأَیتُموهُم فَاتَّبِعوهُم . (2)236.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :علل الشرائع عن عبد الرحیم القصیر عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَجُهُ أُمَّهَتُهُمْ وَأُوْلُواْ الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَبِ اللَّهِ» فیمَن نَزَلَت ؟

قالَ : نَزَلَت فِی الإِمرَهِ ، إنَّ هذِهِ الآیَهَ جَرَت فِی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ، وفی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام مِن بَعدِهِ ، فَنَحنُ أولی بِالأَمرِ وبِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ المُؤمِنینَ وَالمُهاجِرینَ . (3)237.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی عن إسماعیل بن جابر :قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام : أعرِضُ عَلَیکَ دینِیَ الَّذی أدینُ اللّهَ عز و جل بِهِ .

قالَ : فَقالَ : هاتِ ، قالَ : فَقُلتُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، وَالإِقرارُ بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّهِ ، وأنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ إماما فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ ، ثُمَّ کانَ بَعدَهُ الحَسَنُ علیه السلام إماما فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ ، ثُمَّ کانَ بَعدَهُ الحُسَینُ علیه السلام إماما فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ ، ثُمَّ کانَ بَعدَهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام إماما فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ ، حَتَّی انتَهَی الأَمرُ إلَیهِ ، ثُمَّ قُلتُ : أنتَ یَرحَمُکَ اللّهُ .

قالَ : فَقالَ : هذا دینُ اللّهِ ، ودینُ مَلائِکَتِهِ . (4) .

1- .الکافی : ج 1 ص 533 ح 15 ، الخصال : ص 419 ح 12 ، الغیبه للطوسی : ص 140 ح 104 ، الغیبه للنعمانی : ص 94 ح 25 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 296 ، دلائل الإمامه : ص 453 ح 431 وفیه «یکون منّا تسعه» بدل «یکون تسعه أئمّه» ، بحار الأنوار : ج 36 ص 392 ح 3 وراجع : کمال الدین : ص 261 ح 7 .
2- .کمال الدین : ص 328 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 51 ص 136 ح 2 .
3- .علل الشرائع : ص 206 ح 4 ، الکافی : ج 1 ص 288 ح 2 ، الإمامه والتبصره : ص 178 ح 30 ولیس فیهما «فی الحسین بن علیّ» ، بحار الأنوار : ج 25 ص 256 ح 16 .
4- .الکافی : ج 1 ص 188 ح 13 .



238.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی به سند معتبر ، از ابو بصیر ، از امام باقر علیه السلام : نُه امام پس از حسین بن علی علیه السلام هستند که نهمین آنان ، قائم ایشان است .239.الکافی عن سلیمان بن خالد :کمال الدین به سند معتبر ، از ابو حمزه ثُمالی ، از امام باقر علیه السلام : نزدیک ترینِ مردم به خدای عز و جل و داناترین به او و مهربان ترین نسبت به مردم ، محمّد صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام هستند . پس به هر کجا در آمدند ، در آیید و از هر کس گسستند ، بگسلید (مقصودش حسین علیه السلام و فرزندانش بود) ، که حق ، در آنان است و آنان ، اوصیا هستند و امامان ، از آنهایند . پس هر کجا آنان را دیدید ، از ایشان ، پیروی کنید .240.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :علل الشرائع به نقل از عبد الرحیم قصیر : از امام باقر علیه السلام پرسیدم که سخن خدای عز و جل : «پیامبر ، از مؤمنان به خودشان سزاوارتر است و همسرانش ، مادرانِ ایشانند و در کتاب خدا ، خویشان نسبی ، برخی از برخی دیگر سزاوارترند» ، در باره چه کسی نازل شده است؟

فرمود : «در باره حکومت [بر مؤمنان] است و در حسین بن علی علیه السلام [تطبیق و ]جریان می یابد و نیز در نسل حسین علیه السلام پس از او . پس ما به این امر (حکومت) و به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، از مؤمنان و مهاجران ، سزاوارتریم» .241.الإمام علیّ علیه السلام :الکافی به نقل از اسماعیل بن جابر : به امام باقر علیه السلام گفتم : دینی را که با آن ، خدای عز و جل را عبادت می کنم ، بر تو عرضه می دارم .

فرمود : «عرضه کن» .

گفتم : شهادت می دهم که خدایی جز خداوند یگانه نیست . هیچ شریکی ندارد ؛ و محمّد ، بنده و پیام آورِ اوست و آنچه را از سوی خدا آورده ، قبول دارم ، و علی علیه السلام ، امامی است که خداوند ، اطاعتش را واجب کرده است . آن گاه پس از او ، حسن علیه السلام ، امامی است که خداوند ، اطاعتش را واجب نموده است و پس از او ، حسین علیه السلام ، امامی است که خداوند اطاعتش را واجب کرده است و پس از او ، علی بن الحسین علیه السلام ، امامی است که خداوند ، اطاعتش را واجب کرده است . تا آن که این امر به او انجامید و گفتم : تو [امام هستی] . خدایت رحمت کند !

امام علیه السلام فرمود : «این ، دین خدا و دین فرشتگان اوست» . .




3 / 7تَنصیصُ الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام عَلی إمامَتِهِ214.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الکافی بسندٍ معتبر عن أبی الصباح :أشهَدُ أنّی سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : أشهَدُ أنَّ عَلِیّا علیه السلام إمامٌ فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ ، وأنَّ الحَسَنَ علیه السلام إمامٌ فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ ، وأنَّ الحُسَینَ علیه السلام إمامٌ فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ ، وأنَّ عَلِیَّ بنَ الحُسَینَ علیه السلام إمامٌ فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام إمامٌ فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ . (1)215.الإمام علیّ علیه السلام ( فی قَولِهِ تَعالی : {Q} «فَمَا اسْتَکَانُواْ لِ ) الکافی بسندٍ معتبر عن عمرو بن أبی المقدام :رَأَیتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَومَ عَرَفَهَ بِالمَوقِفِ ، وهُوَ یُنادی بِأَعلی صَوتِهِ : أیُّهَا النّاسُ ! إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ الإِمامَ ، ثُمَّ کانَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، ثُمَّ الحَسَنُ ، ثُمَّ الحُسَینُ ، ثُمَّ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیهم السلام ، ثُمَّ هَه ، فَیُنادی ثَلاثَ مَرّاتٍ لِمَن بَینَ یَدَیهِ ، وعَن یَمینِهِ وعَن یَسارِهِ ، ومِن خَلفِهِ اثنَی عَشَرَ صَوتا. وقالَ عَمروٌ : فَلَمّا أتَیتُ مِنیً ، سَأَلتُ أصحابَ العَرَبِیَّهِ عَن تَفسیرِ «هَهْ» ، فَقالوا : هَهْ لُغَهُ بَنی فُلانٍ : «أنَا فَاسأَلونی» ، قالَ : ثُمَّ سَأَلتُ غَیرَهُم أیضا مِن أصحابِ العَرَبِیَّهِ ، فَقالوا مِثلَ ذلِکَ . (2)216.الکافی عن محمّد بن مسلم :الکافی بسندٍ معتبر عن عمرو بن حریث :دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام وهُوَ فی مَنزِلِ أخیهِ عَبدِ اللّهِ بنِ مُحَمَّدٍ ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، ما حَوَّلَکَ إلی هذَا المَنزِلِ ؟ قالَ : طَلَبُ النُّزهَهِ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! ألا أقُصُّ عَلَیکَ دینی ؟ فَقالَ : بَلی ، قُلتُ : أدینُ اللّهَ بِشَهادَهِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، وأنَّ السّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیبَ فیها ، وأنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبورِ ، وإقامِ الصَّلاهِ ، وإیتاءِ الزَّکاهِ ، وصَومِ شَهرِ رَمَضانَ ، وحِجِّ البَیتِ ، وَالوِلایَهِ لِعَلِیٍّ أمیرِ المُؤمِنینَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وَالوِلایَهِ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ ، وَالوِلایَهِ لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ ، وَالوِلایَهِ لِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ولَکَ مِن بَعدِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ ، وأنَّکُم أئِمَّتی ، عَلَیهِ أحیا ، وعَلَیهِ أموتُ ، وأدینُ اللّهَ بِهِ .

فَقالَ : یا عَمرُو ! هذا وَاللّهِ دینُ اللّهِ ، ودینُ آبائِیَ الَّذی أدینُ اللّهَ بِهِ فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَهِ . (3) .

1- .الکافی : ج 1 ص 186 ح 2 وراجع : الأمالی للمفید : ص 32 ح 6 .
2- .الکافی : ج 4 ص 466 ح 10 ، الإقبال : ج 2 ص 57 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 58 ح 107 .
3- .الکافی : ج 2 ص 23 ح 14 ، رجال الکشّی : ج 2 ص 717 ح 792 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 5 ح 7 .