گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
3 / 7تصریح امام صادق علیه السلام به امامت او



217.الإمام الصادق علیه السلام ( فی قَولِهِ تَعالی : {Q} «فَمَا اسْتَکَانُواْ لِ ) الکافی به سند معتبر ، از ابو صباح : گواهی می دهم که شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید : «گواهی می دهم که علی علیه السلام ، امامی است که خداوند ، اطاعتش را واجب کرده است و حسن علیه السلام ، امامی است که خداوند ، اطاعتش را واجب کرده است و حسین علیه السلام ، امامی است که خداوند ، اطاعتش را واجب کرده است و علی بن الحسین علیه السلام ، امامی است که خداوند ، اطاعتش را واجب کرده است و محمّد بن علی علیه السلام ، امامی است که خداوند ، اطاعتش را واجب کرده است .218.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الکافی به سند معتبر ، از عمرو بن ابی المقدام : روز عرفه ، امام صادق علیه السلام را در موقف (عرفات) دیدم که با بلندترین صدایش ، فریاد بر می آورد : «ای مردم! بی گمان ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، امام [و پیشوا] بود . سپس علی بن ابی طالب علیه السلام و سپس حسن علیه السلام و سپس حسین علیه السلام و سپس علی بن الحسین علیه السلام و سپس محمّد بن علی علیه السلام ، امام است و سپس هَه! » .

این را سه مرتبه ، در هر یک از سَمت های جلو ، راست ، چپ و پشتِ سر ، و در مجموع ، دوازده بار ندا داد .

هنگامی که به مِنا رسیدم، از عربی دانان، معنای «هَه» را جویا شدم.

گفتند: «هَه» در زبان فلان قبیله، یعنی: من! از من بپرسید .

این را از دیگر عربی دانان پرسیدم. آنان نیز همین گونه گفتند.219.مستدرک الوسائل عن رسول اللّه صلی الله علیه و آلهالکافی به سند معتبر ، از عمرو بن حُرَیث : بر امام صادق علیه السلام که در خانه برادرش عبد اللّه بن محمّد بود ، در آمدم و به او گفتم : فدایت شوم ! چه چیز ، تو را به این خانه آورده است؟

فرمود : «برای تفریح [آمده ام]» .

گفتم : فدایت شوم ! آیا دینم را برایت بازگو نکنم ؟

فرمود : «چرا» .

گفتم : به خدا ، گردن نهاده ام و اقرار دارم که خدایی جز خداوند نیست که یگانه و بدون شریک است . و محمّد ، بنده و پیام آور اوست و قیامت ، بدون تردید می آید و خداوند ، همه دفن شدگان در قبرها را بر می انگیزد ، و نیز نماز خواندن ، زکات پرداختن و روزه ماه رمضان و حجّ خانه خدا را گزاردن و ولایت علی ، امیر مؤمنان علیه السلام را پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله داشتن و پس از او ، ولایت حسن و حسین علیهماالسلام و ولایت علی بن الحسین علیه السلام و ولایت محمّد بن علی علیه السلام را . و پس از او که درودهای خدا بر همگی شان باد ، ولایت تو را می پذیرم و این که شما ، امامان من هستید . بر این عقیده ، زندگی می کنم و بر همان می میرم و خدا را با آن ، عبادت می کنم .

امام علیه السلام فرمود : «ای عمرو ! به خدا سوگند ، این دین خدا و دین پدران من است و من ، در نهان و آشکار ، همین دین را دارم» . .




248.عنه علیه السلام :الکافی بسندٍ معتبر عن أبی بصیر :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» (1) ، فَقالَ : نَزَلَت فی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام .

فَقُلتُ لَهُ : إنَّ النّاسَ یَقولونَ : فَما لَهُ لَم یُسَمِّ عَلِیّا وأهلَ بَیتِهِ علیهم السلام فی کِتابِ اللّهِ عز و جل ؟

قالَ : فَقالَ : قولوا لَهُم : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَزَلَت عَلَیهِ الصَّلاهُ ولَم یُسَمِّ اللّهُ لَهُم ثَلاثا ولا أربَعا ، حَتّی کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هُوَ الَّذی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُم .

ونَزَلَت عَلَیهِ الزَّکاهُ ولَم یُسَمِّ لَهُم مِن کُلِّ أربَعینَ دِرهما دِرهَمٌ ، حَتّی کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هُوَ الَّذی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُم .

ونَزَلَ الحَجُّ فَلَم یَقُل لَهُم : طوفوا اُسبوعا ، حَتّی کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هُوَ الَّذی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُم .

ونَزَلَت : «أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» ونَزَلَت فی عَلِیٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی عَلِیٍّ علیه السلام : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، وقالَ صلی الله علیه و آله : اُوصیکُم بِکِتابِ اللّهِ وأهلِ بَیتی ، فَإِنّی سَأَلتُ اللّهَ عز و جل ألّا یُفَرِّقَ بَینَهُما حَتّی یورِدَهُما عَلَیَّ الحَوضَ ، فَأَعطانی ذلِکَ .

وقالَ : لا تُعَلِّموهُم ، فَهُم أعلَمُ مِنکُم .

وقالَ : إنَّهُم لَن یُخرِجوکُم مِن بابِ هُدیً ، ولَن یُدخِلوکُم فی بابِ ضَلالَهٍ .

فَلَو سَکَتَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَلَم یُبَیِّن مَن أهلُ بَیتِهِ ، لَادَّعاها آلُ فُلانٍ وآلُ فُلانٍ ، لکِنَّ اللّهَ عز و جل أنزَلَهُ فی کِتابِهِ تَصدیقا لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله : «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا » (2) ، فَکانَ عَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وفاطِمَهُ علیهم السلام ، فَأَدخَلَهُم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله تَحتَ الکِساءِ فی بَیتِ اُمِّ سَلَمَهَ .

ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ أهلاً وثَقَلاً ، وهؤُلاءِ أهلُ بَیتی وثَقَلی .

فَقالَت اُمُّ سَلَمَهَ : ألَستُ مِن أهلِکَ ؟ فَقالَ : إنَّکَ إلی خَیرٍ ، ولکِنَّ هؤُلاءِ أهلی وثَقَلی ، فَلَمّا قُبِضَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ عَلِیٌّ علیه السلام أولَی النّاسِ بِالنّاسِ ؛ لِکَثرَهِ ما بَلَّغَ فیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وإقامَتِهِ لِلنّاسِ ، وأخذِهِ بِیَدِهِ .

فَلَمّا مَضی عَلِیٌّ علیه السلام لَم یَکُن یَستَطیعُ عَلِیٌّ ولَم یَکُن لِیَفعَلَ أن یُدخِلَ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ ، ولَا العَبّاسَ بنَ عَلِیٍّ ، ولا واحِدا مِن وُلدِهِ ، إذا لَقالَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام : إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أنزَلَ فینا کَما أنزَلَ فیکَ ، فَأَمَرَ بِطاعَتِنا کَما أمَرَ بِطاعَتِکَ ، وبَلَّغَ فینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَما بَلَّغَ فیکَ ، وأذهَبَ عَنَّا الرِّجسَ کَما أذهَبَهُ عَنکَ .

فَلَمّا مَضی عَلِیٌّ علیه السلام کانَ الحَسَنُ علیه السلام أولی بِها لِکِبَرِهِ ، فَلَمّا تُوُفِّیَ لَم یَستَطِع أن یُدخِلَ وُلدَهُ ، ولَم یَکُن لِیَفعَلَ ذلِکَ ، وَاللّهُ عز و جل یَقولُ : «وَأُوْلُواْ الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَبِ اللَّهِ» (3) ، فَیَجعَلَها فی وُلدِهِ ، إذا لَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : أمَرَ اللّهُ بِطاعَتی کَما أمَرَ بِطاعَتِکَ وطاعَهِ أبیکَ ، وبَلَّغَ فِیَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَما بَلَّغَ فیکَ وفی أبیکَ ، وأذهَبَ اللّهُ عَنِّی الرِّجسَ کَما أذهَبَ عَنکَ وعَن أبیکَ .

فَلَمّا صارَت إلَی الحُسَینِ علیه السلام لَم یَکُن أحَدٌ مِن أهلِ بَیتِهِ یَستِطیعُ أن یَدَّعِیَ عَلَیهِ کَما کانَ هُوَ یَدَّعی عَلی أخیهِ وعَلی أبیهِ ، لَو أرادا أن یَصرِفَا الاَمرَ عَنهُ ، ولَم یَکونا لِیَفعَلا ، ثُمَّ صارَت حینَ أفضَت إلَی الحُسَینِ علیه السلام ، فَجَری تَأویلُ هذِهِ الآیَهِ : «وَأُوْلُواْ الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَبِ اللَّهِ» .

ثُمَّ صارَت مِن بَعدِ الحُسَینِ لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ ، ثُمَّ صارَت مِن بَعدِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ علیهم السلام .

وقالَ : الرِّجسُ هُوَ الشَّکُّ ، وَاللّهِ لا نَشُکُّ فی رَبِّنا أبَدا . (4) .

1- .النساء : 59 .
2- .الأحزاب : 33 .
3- .الأنفال: 75 ، والأحزاب : 6 .
4- .الکافی : ج 1 ص 286 ح 1 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 249 ح 169 عن أبی بصیر عن الإمام الباقر علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 35 ص 210 ح 12 وراجع : تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 251 ح 170 .



249.عنه علیه السلام :الکافی به سند معتبر ، از ابو بصیر : از امام صادق علیه السلام در باره سخن خداوند عز و جل پرسیدم که : «از خدا اطاعت کنید ، و از پیامبر ، اطاعت کنید و نیز از اختیاردارانتان» .

فرمود : «در باره علی بن ابی طالب و حسن و حسین علیهم السلام نازل شد» .

به او گفتم : مردم می گویند که : چرا نام علی علیه السلام و خاندانش در کتاب خداوند عز و جل نیامده است ؟

فرمود : «به آنان بگویید که نماز [نیز] بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و خدا ، از سه رکعت و چهار رکعت ، نامی نبرد تا آن که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، آن را برایشان تفسیر کرد .

و زکات بر او نازل شد و برایشان تعیین نشد که از هر چهل درهم ، یک درهم بدهند ، تا آن که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، آن را برایشان تفسیر کرد .

و حج بر او نازل شد و به ایشان نگفت که هفت دور بچرخید ، تا آن که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ؛ آن را برایشان تفسیر کرد .

و آیه «از خدا اطاعت کنید ، و از پیامبر اطاعت کنید و نیز از اختیاردارانتان» ، در باره علی و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، در باره علی علیه السلام فرمود : هر که من مولای اویم ، علی هم مولای اوست و فرمود : شما را به کتاب خدا و خاندانم سفارش می کنم که من ، از خداوند عز و جل خواسته ام که میان آن دو جدایی نیندازد تا آنها را بر من در حوض [کوثر] وارد کند ، و خدا این را به من عطا کرد .

و فرمود : شما به اینها (اهل بیت) نیاموزید . آنها از شما داناترند .

و فرمود : آنان ، شما را از دروازه هدایت ، بیرون نمی برند و به دروازه گم راهی وارد نمی کنند .

پس اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، ساکت می مانْد و مقصود از اهل بیت را روشن نمی کرد ، خاندان فلان و خاندان بهمان ، آن را ادّعا می کردند ؛ امّا خداوند عز و جل ، آن را در کتابش و برای تأیید پیامبرش نازل کرد : «همانا خداوند ، اراده کرده که آلودگی را از شما اهل بیت ببرَد و کاملاً پاک و پاکیزه تان گردانَد» ، و علی ، حسن ، حسین و فاطمه علیهم السلام ، در خانه امّ سَلَمه [یعنی محلّ نزول آیه] بودند و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، آنان را زیر عبا گِرد آورد و سپس گفت : خدایا! هر پیامبری ، خاندان و خاصّانی دارد ، و اینان ، خاندان و خاصّان من هستند . امّ سلمه گفت : آیا من از خاندان تو نیستم؟

فرمود : تو بر خیر هستی ؛ امّا اینان ، خاندان و خاصّان من هستند .

و چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، قبضِ روح شد ، علی علیه السلام ، سزاوارترینِ مردم به [امامت ]مردم بود ، به دلیل فراوانیِ آنچه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، در باره اش بیان کرده بود و او را [به عنوان جانشین خودش] به مردم، نشان داده بود و دستش را گرفته و برای مردم ، جایگزین کرده بود . علی علیه السلام هنگامی که در گذشت ، نه می توانست و نه این کار را کرد که محمّد بن علی (ابن حنفیّه) و نه عبّاس بن علی و نه هیچ یک از فرزندانش [جز فرزندان فاطمه علیهاالسلام] را در امر امامت ، داخل کند ؛ چرا که در این صورت ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام می گفتند : خداوند تبارک و تعالی ، در باره ما [وحی ]نازل کرده ، همان گونه که در باره تو نازل کرده است و به اطاعت از ما فرمان داده ، همان گونه که به اطاعت از تو فرمان داده است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، در باره ما بیان کرده ، همان گونه که در باره تو بیان کرده است و [خداوند ، ]آلودگی را از ما بُرده ، همان گونه که از تو بُرده است .

چون علی علیه السلام در گذشت ، حسن علیه السلام به دلیل بزرگی ، سزاوارتر به آن (امر امامت) بود ، و چون وفاتش در رسید ، نمی توانست فرزندانش را در امامت ، وارد کند و چنین هم نکرد . خدای عز و جل می فرماید : «و در کتاب خدا ، خویشاوندان ، نسبی ، برخی از برخی دیگر سزاوارترند» . پس اگر او امامت را در فرزندانش قرار می داد ، حسین علیه السلام می گفت : خداوند به اطاعت از من فرمان داده ، همان گونه که به اطاعت از تو و اطاعت پدرت فرمان داده است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، [امامت] مرا تبلیغ کرده ، همان گونه که امامت تو و پدرت را تبلیغ کرده است و خداوند ، آلودگی را از من بُرده ، همان گونه که از تو و پدرت بُرده است .

و چون امامت به حسین علیه السلام رسید ، هیچ یک از خاندانش را یارای آن نبود که در برابر او ، همان ادّعایی را کند که حسین علیه السلام می توانست در برابر پدر و برادرش ادّعا کند ، اگر آن دو ، امامت را از او می چرخاندند و البته این کار را نکردند . سپس امامت رفت تا به حسین علیه السلام رسید و تأویل این آیه جریان یافت : «و در کتاب خدا ، خویشاوندان نسبی ، برخی از برخی دیگر سزاوارترند» .

و پس از حسین علیه السلام ، به علی بن الحسین علیه السلام و سپس به محمّد بن علی علیه السلام رسید» .

نیز [امام صادق علیه السلام ] فرمود : «آلودگی[ای که خدا از ما بُرده] ، به معنای شکّ است و ما هیچ گاه در خدایمان شک نمی کنیم . .



250.عنه علیه السلام :الکافی بسندٍ معتبر عن منصور بن حازم :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّ اللّهَ أجَلُّ وأکرَمُ مِن أن یُعرَفَ بِخَلقِهِ ، بَلِ الخَلقُ یُعرَفونَ بِاللّهِ ، قالَ : صَدَقتَ . قُلتُ : إنَّ مَن عَرَفَ أنَّ لَهُ رَبّا فَقَد یَنبَغی لَهُ أن یَعرِفَ أنَّ لِذلِکَ الرَّبِّ رِضا وسَخَطا ، وأنَّهُ لا یُعرَفُ رِضاهُ وسَخَطُهُ إلّا بِوَحیٍ أو رَسولٍ ، فَمَن لَم یَأتِهِ الوَحیُ فَیَنبَغی لَهُ أن یَطلُبَ الرُّسُلَ ، فَإِذا لَقِیَهُم عَرَفَ أنَّهُمُ الحُجَّهُ ، وأنَّ لَهُمُ الطّاعَهَ المُفتَرَضَهَ .

فَقُلتُ لِلنّاسِ : ألَیسَ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ هُوَ الحُجَّهَ مِنَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ ؟

قالوا : بَلی ، قُلتُ : فَحینَ مَضی صلی الله علیه و آله مَن کانَ الحُجَّهَ ؟ قالوا : القُرآنُ .

فَنَظَرتُ فِی القُرآنِ ، فَإِذا هُوَ یُخاصِمُ به المُرجِئُ (1) وَالقَدَرِیُّ (2) وَالزِّندیقُ (3) الَّذی لا یُؤمِنُ بِهِ ، حَتّی یَغلِبَ الرِّجالَ بِخُصومَتِهِ ، فَعَرَفتُ أنَّ القُرآنَ لا یَکونُ حُجَّهً إلّا بِقَیِّمٍ (4) ، فَما قالَ فیهِ مِن شَیءٍ کانَ حَقّا .

فَقُلتُ لَهُم : مَن قَیِّمُ القُرآنِ ؟ قالوا : اِبنُ مَسعودٍ قَد کانَ یَعلَمُ ، وعُمَرُ یَعلَمُ ، وحُذَیفَهُ یَعلَمُ . قُلتُ : کُلَّهُ ؟ قالوا : لا .

فَلَم أجِد أحَدا یُقالُ إنَّهُ یَعلَمُ القُرآنَ کُلَّهُ إلّا عَلِیّا صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ ، وإذا کانَ الشَّیءُ بَینَ القَومِ ، فَقالَ هذا : لا أدری ، وقالَ هذا : لا أدری ، وقالَ هذا : لا أدری ، وقالَ هذا : أنَا أدری .

فَأَشهَدُ أنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ قَیِّمَ القُرآنِ ، وکانَت طاعَتُهُ مُفتَرَضَهً ، وکانَ الحُجَّهَ عَلَی النّاسِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وأنَّ ما قالَ فِی القُرآنِ فَهُوَ حَقٌّ .

فَقالَ : رَحِمَکَ اللّهُ .

فَقُلتُ : إنَّ عَلِیّا علیه السلام لَم یَذهَب حَتّی تَرَکَ حُجَّهً مِن بَعدِهِ کَما تَرَکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وأنَّ الحُجَّهَ بَعدَ عَلِیٍّ علیه السلام الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ، وأشهَدُ عَلَی الحَسَنِ علیه السلام أنَّهُ لَم یَذهَب حَتّی تَرَکَ حُجَّهً مِن بَعدِهِ کَما تَرَکَ أبوهُ وجَدُّهُ ، وأنَّ الحُجَّهَ بَعدَ الحَسَنِ علیه السلام الحُسَینُ علیه السلام ، وکانَت طاعَتُهُ مُفتَرَضَهً ، فَقالَ : رَحِمَکَ اللّهُ ... . (5) .

1- .المُرجِئَهُ : هم فرقه من فرق الإسلام یعتقدون أنّه لا تضرّ مع الإیمان معصیه ، کما أنّه لا تنفع مع الکفر طاعه ، سمّوا مرجئه لاعتقادهم أنّ اللّه أرجأ تعذیبهم علی المعاصی : أی أخّره عنهم ، فتقول : رجل مُرجئ ومُرجی (النهایه : ج 2 ص 206 «رجا») .لمزید الاطّلاع علی عقائد المرجئه راجع : مقالات تاریخی (المقالات التاریخیه) للشیخ رسول جعفریان و مقال : مرجئه ، تاریخ و اندیشه (المرجئه ، تاریخها و عقائدها) کلاهما بالفارسیه
2- .راجع: موسوعه العقائد الإسلامیّه : ج 6 ص 302 (القسم الثانی / الفصل الثامن / معنی القدریّه).
3- .الزِّنْدِیقُ : هو الذی لا یتمسّک بشریعه ، ویقول : بدوام الدهر (مجمع البحرین : ج 2 ص 783 «زندق») .
4- .القَیِّمُ : السیّد وسائس الأمر (تاج العروس : ج 17 ص 597 «قوم») .
5- .الکافی : ج 1 ص 188 ح 15 ، علل الشرائع : ص 192 ح 1 ، رجال الکشّی : ج 2 ص 718 ح 795 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 17 ح 13 .



251.الإمام زین العابدین علیه السلام :الکافی به سند معتبر ، از منصور بن حازِم : به امام صادق علیه السلام گفتم : همانا خداوند ، با شُکوه تر و والاتر از آن است که با خلقش شناخته شود ؛ بلکه خلق با خدا شناخته می شوند .

امام علیه السلام فرمود : «درست گفتی» .

گفتم : هر کس بداند که خدایی دارد ، سزامند است که بداند آن پروردگار ، خشنودی و ناخشنودی ای دارد و خشنودی و ناخشنودی اش ، جز با وحی یا فرستاده [ای از جانب او ]شناخته نمی شود . پس هر کس به او وحی نرسید ، سزامند است که فرستادگان را بجوید و چون آنان را دید ، بداند که آنها حجّت اند و حقّ واجب اطاعت [بر گردن ما] دارند . پس به مردم گفتم : آیا نمی دانید که پیامبر خدا ، همان حجّت از سوی خدا بر خلقش است؟

گفتند : چرا .

گفتم : پس هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله در گذشت ، حجّت کیست؟

گفتند : قرآن .

و من در قرآن نگریستم ، دیدم مُرجِئی ، (1) قَدَری (2) و حتّی زِندیقی (3) که به آن ایمان ندارد ، به آن احتجاج می کنند تا بر دیگران ، غلبه کنند . لذا فهمیدم که قرآن ، حجّت نخواهد بود ، جز آن که کسی آن را [بیان و ]بر پا دارد و هر چه در باره آن گفت ، درست باشد .

از این رو ، به آنان گفتم : چه کسی بیان کننده و بر پا دارنده قرآن است؟

گفتند : ابن مسعود ، آن را می دانست ، عمر و حُذَیفه نیز می دانند .

گفتم : همه آن را ؟

گفتند : نه .

و هیچ کس را نیافتم که در باره اش گفته شود : «همه قرآن را می داند» ، مگر علی که درودهای خدا بر او باد . و چون مسئله ای میان قوم ، اتّفاق می افتاد ، این می گفت : «نمی دانم» و او می گفت : «نمی دانم» و آن می گفت : «نمی دانم» ؛ امّا این (یعنی : علی علیه السلام ) می فرمود : «من می دانم» . پس گواهی می دهم که علی علیه السلام ، بیان کننده و بر پا دارنده قرآن است و اطاعتش واجب و حجّت بر مردم ، پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است و آنچه در قرآن فرموده ، درست است .

امام علیه السلام فرمود : «خداوند ، رحمتت کند !» .

گفتم : علی علیه السلام از دنیا نرفت تا حجّتی پس از خود بر جای گذاشت ، همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله بر جای نهاد و حجّت پس از علی علیه السلام ، حسن بن علی علیه السلام است . و گواهی می دهم که حسن علیه السلام از دنیا نرفت تا آن که حجّتی پس از خود بر جای نهاد ، همان گونه که پدر و جدّش نهاده بودند ، و حجّت پس از حسن علیه السلام ، حسین علیه السلام و اطاعتش واجب است .

امام علیه السلام فرمود : «خداوند ، رحمتت کند ...!» . .

1- .مُرجِئه ، فرقه ای از مسلمانان اند که معتقدند هیچ گناهی به ایمان آسیب نمی رساند ، همان گونه که هیچ طاعتی به حال کافر ، سودی ندارد . اینان را مرجئه نامیده اند ، چون معتقدند که خدا ، کیفر آنان (بر گناهانشان) را اِرجاء کرده ، یعنی به تأخیر انداخته است . برای آگاهی بیشتر از عقاید مرجئه ، ر . ک : مقالات تاریخی، رسول جعفریان ، مقاله «مرجئه ، تاریخ و اندیشه».
2- .ر. ک: دانش نامه عقاید اسلامی: ج 9 ص 47 (مراد از قدریّه) .
3- .زِندیق ، کسی است که به دینی معتقد نیست و به جاودانگی روزگار ، باور دارد .

252.الإمام الباقر علیه السلام :کتاب من لا یحضره الفقیه عن سالم عن أبی عبداللّه [الصادق] علیه السلام :أوصی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی عَلِیٍّ علیه السلام وَحدَهُ ، وأوصی عَلِیٌّ علیه السلام إلَی الحَسَنِ وَالحَسَینِ علیهماالسلامجَمیعا ، وکانَ الحَسَنُ علیه السلام إمامَهُ ، فَدَخَلَ رَجلٌ یَومَ عَرَفَهَ عَلَی الحَسَنِ علیه السلام وهُوَ یَتَغَدّی وَالحُسَینُ علیه السلام صائِمٌ ، ثُمَّ جاءَ بَعدَما قُبِضَ الحَسَنُ علیه السلام ، فَدَخَلَ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام یَومَ عَرَفَهَ وهُوَ یَتَغَدّی وعَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام صائِمٌ .

فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : إنّی دَخَلتُ عَلَی الحَسَنِ علیه السلام وهُوَ یَتَغَدّی وأنتَ صائِمٌ ، ثُمَّ دَخَلتُ عَلَیکَ وأنتَ مُفطِرٌ !

فَقالَ : إنَّ الحَسَنِ علیه السلام کانَ إماما فَأَفطَرَ ؛ لِئَلّا یُتَّخَذَ صَومُهُ سُنَّهً ؛ ولِیَتَأَسّی (1) بِهِ النّاسُ ، فَلَمّا أن قُبِضَ کُنتُ أنَا الإِمامَ ، فَأَرَدتُ ألّا یُتَّخَذَ صَومی سُنَّهً ، فَیَتَأَسَّی النّاسُ بی . (2)253.الإمام الباقر و الإمام الصادق علیهماالسلام :الإمامه والتبصره عن أبی بصیر عن أبی عبداللّه [الصادق] علیه السلام :نَزَلَ أمرُ الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلاممَعا ، فَتَقَدَّمَهُ الحَسَنُ علیه السلام بِالکِبَرِ . (3)220.الإمام علیّ علیه السلام :الکافی عن عیسی بن المستفاد أبی موسی الضریر عن موسی بن جعفر [الکاظم] علیه السلام :قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ علیه السلام : ألَیسَ کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام کاتِبَ الوَصِیَّهِ ، ورَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المُملِیَ عَلَیهِ ، وجَبرَئیلُ وَالمَلائِکَهُ المُقَرَّبونَ علیهم السلام شُهودٌ ؟

قالَ : فَأَطرَقَ طَویلاً ، ثُمَّ قالَ : یا أبَا الحَسَنِ ، قَد کانَ ما قُلتَ ، ولکِن حینَ نَزَلَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله الأَمرُ ، نَزَلَتِ الوَصِیَّهُ مِن عِندِ اللّهِ کِتابا مُسَجَّلاً ، نَزَلَ بِهِ جَبرَئیلُ مَعَ اُمَناءِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی مِنَ المَلائِکَهِ ، فَقالَ جَبرَئیلُ : یا مُحَمَّدُ ، مُر بِإِخراجِ مَن عِندَکَ إلّا وَصِیَّکَ ، لِیَقبِضَها مِنّا ، وتُشهِدَنا بِدَفعِکَ إیّاها إلَیهِ ، ضامِنا لَها یَعنی عَلِیّا علیه السلام .

فَأَمَرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِإِخراجِ مَن کانَ فِی البَیتِ ما خَلا عَلِیّا علیه السلام ، وفاطِمَهُ فیما بَینَ السِّترِ وَالبابِ ... ثُمَّ دَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فاطِمَهَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ ، وأعلَمَهُم مِثلَ ما أعلَمَ أمیرَ المُؤمِنینَ ، فَقالوا مِثلَ قَولِهِ ، فَخُتِمَتِ الوَصِیَّهُ بِخَواتیمَ مِن ذَهَبٍ لَم تَمَسَّهُ النّارُ ، ودُفِعَت إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام . (4) .

1- .الاُسوه والمواساه : القُدْوَهُ (النهایه : ج 1 ص 50 «أسا») .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 87 ح 1810 ، علل الشرائع : ص 386 ح 1 ، الإقبال : ج 2 ص 59 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 123 ح 3 .
3- .الإمامه والتبصره : ص 185 ح 39 وراجع : إثبات الوصیّه : ص 174 .
4- .الکافی : ج 1 ص 281 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 22 ص 479 ح 28 وراجع : الصراط المستقیم : ج 2 ص 91 ح 9 .



221.عنه علیه السلام :کتاب من لا یحضره الفقیه به نقل از سالم ، از امام صادق علیه السلام : پیامبر صلی الله علیه و آله ، تنها به علی علیه السلام وصیّت کرد و علی ، به حسن و حسین علیهماالسلام ، هر دو ، وصیّت کرد و حسن علیه السلام ، امام او (حسین علیه السلام ) بود . روز عرفه ای ، مردی بر حسن علیه السلام وارد شد ، دید که حسن علیه السلام غذا می خورد و حسین علیه السلام ، روزه دار است . پس از وفات حسن علیه السلام ، روز عرفه ای بر حسین علیه السلام در آمد ، دید او غذا می خورد و علی بن الحسین علیه السلام ، روزه دار است .

مرد به او گفت : بر حسن علیه السلام در آمدم ، او غذا می خورد و تو روزه دار بودی . سپس بر تو در آمده ام و روزه نیستی!

فرمود : «حسن علیه السلام چون امام بود ، روزه نگرفت تا روزه گرفتنش را سنّت نکنند که مردم به او اقتدا کنند ، و چون در گذشت ، من ، امام هستم و خواستم روزه گرفتنم را سنّت نکنند که مردم به من اقتدا کنند .222.عنه علیه السلام :الإمامه و التبصره به نقل از ابو بصیر ، از امام صادق علیه السلام : امر [امامت] حسن و حسین علیهماالسلام با هم نازل شد و حسن علیه السلام به دلیل بزرگ تر بودن ، مقدّم شد .223.عنه علیه السلام :الکافی به نقل از عیسی بن مستفاد (ابو موسی ضَریر) ، از امام کاظم علیه السلام : به [پدرم ]امام صادق علیه السلام گفتم : آیا امیر مؤمنان ، کاتب وصیّتی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله املا می نمود و جبرئیل و فرشتگان مقرّب هم گواه بودند ، نبود؟

ایشان ، مدّتی طولانی سرش را پایین انداخت و سپس فرمود : «ای ابو الحسن ! همین گونه بود که گفتی ؛ امّا هنگامی که امر [امامت] بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نازل شد ، وصیّت به صورت نوشته و ثبت شده نیز از سوی خدا و به وسیله جبرئیل علیه السلام و فرشتگان امین خداوند تبارک و تعالی ، نازل شد و جبرئیل علیه السلام گفت : ای محمّد ! به همه ، جز وصیّ خود ، فرمان بده بیرون روند ، تا وصیّ تو (یعنی علی علیه السلام ) ، آن نوشته را [غیر مستقیم] از ما بگیرد و برای ما گواهی کند و ضمانت دهد که تو ، آن را به او سپردی» .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان داد تا هر کس که در خانه است ، جز علی علیه السلام ، بیرون برود و فاطمه علیهاالسلام میان پرده و در بود ... . سپس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و همانی را که به امیر مؤمنان علیه السلام اعلام کرده بود ، به آن دو هم اعلام نمود و آنان هم مانند سخن او را گفتند ، و وصیّت را با مُهرهای طلایی ، ممهور کردند تا آتش به آن ، آسیب نرساند و سپس به امیر مؤمنان علیه السلام سپرده شد» . .




258.کتاب من لا یحضره الفقیه عن الحسن بن قارن :معانی الأخبار عن أبی بصیر :سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ جَعَلَهَا کَلِمَه بَاقِیَهً فِی عَقِبِهِ» (1) قالَ : هِیَ الإِمامَهُ ، جَعَلَهَا اللّهُ عز و جل فی عَقِبِ الحُسَینِ علیه السلام باقِیَهً إلی یَومِ القِیامَهِ . (2)259.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الکافی عن ذریح :سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام عَنِ الأَئِمَّهِ بَعدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام إماما ، ثُمَّ کانَ الحَسَنُ علیه السلام إماما ، ثُمَّ کانَ الحُسَینُ علیه السلام إماما ، ثُمَّ کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ إماما ، ثُمَّ کانَ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ إماما . مَن أنکَرَ ذلِکَ کانَ کَمَن أنکَرَ مَعرِفَهَ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی ومَعرِفَهَ رَسولِهِ صلی الله علیه و آله .

ثُمَّ قالَ : قُلتُ : ثُمَّ أنتَ جُعِلتُ فِداکَ ، فَأَعَدتُها عَلَیهِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، فَقالَ لی : إنّی إنَّما حَدَّثتُکَ لِتَکونَ مِن شُهَداءِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی فی أرضِهِ . (3)(4) .

1- .الزخرف : 28 .
2- .معانی الأخبار : ص 132 ح 1 و ص 126 ح 1 ، الخصال : ص 305 ح 84 ، کمال الدین : ص 359 ح 57 والثلاثه الأخیره عن المفضّل بن عمر وص 323 ح 8 عن ثابت الثمالی عن الإمام زین العابدین علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 25 ص 260 ح 24 وراجع : علل الشرائع : ص 207 ح 6 والإمامه والتبصره : ص 179 ح32 .
3- .یحتمل أن تکون إشاره للآیه 89 من سوره النحل : «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَ جِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَی هَؤُلَاءِ وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَبَ تِبْیَنًا لِّکُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَهً وَ بُشْرَی لِلْمُسْلِمِینَ» .
4- .الکافی : ج 1 ص 181 ح 5 ، الاُصول الستّه عشر : ص 90 بزیاده «ثُمّ إمامکم الیوم» بعد «محمّد بن علیّ إماما» .


260.عنه صلی الله علیه و آله :معانی الأخبار به نقل از ابو بصیر : از امام صادق علیه السلام در باره معنای سخن خدای عز و جل : «و آن را کلمه ای ماندگار در نسل او کرد» ، پرسیدم . فرمود : «آن ، امامت است که خدای عز و جل ، آن را در نسل حسین علیه السلام تا روز قیامت ، ماندگار کرد» .261.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی به نقل از ذَریح : از امام صادق علیه السلام ، امامانِ پس از پیامبر صلی الله علیه و آله را جویا شدم . فرمود : «امیر مؤمنان علیه السلام امام بود . سپس حسن علیه السلام امام بود . پس از او ، حسین علیه السلام امام بود . آن گاه ، علی بن الحسین علیه السلام امام بود و پس از او ، محمّد بن علی علیه السلام امام بود . هر کس این را انکار کند ، مانند کسی است که معرفت خدای تبارک و تعالی و معرفت پیامبرش را انکار کند» .

گفتم : پس از اینها ، تو امام هستی ، فدایت شوم! و سه بار تکرار کردم .

امام صادق علیه السلام به من فرمود : «من ، این را برای تو گفتم تا از گواهان خداوند تبارک و تعالی در زمینش باشی» . (1) .

1- .محتمل است اشاره ای به آیه 89 سوره نحل داشته باشد که : «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ ...» .



262.عنه صلی الله علیه و آله :رجال الکشّی عن یوسف :قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ علیه السلام : أصِفُ لَکَ دینِیَ الَّذی أدینُ اللّهَ بِهِ ، فَإِن أکُن عَلی حَقٍّ فَثَبِّتنی ، وإن أکُن عَلی غَیرِ الحَقِّ فَرُدَّنی إلَی الحَقِّ . قالَ : هاتِ .

قالَ : قُلتُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ صلی الله علیه و آله ، وأنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ إمامی ، وأنَّ الحَسَنَ علیه السلام کانَ إمامی ، وأنَّ الحُسَینَ علیه السلام کانَ إمامی ، وأنَّ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام کانَ إمامی ، وأنَّ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام کانَ إمامی ، وأنتَ جُعِلتُ فِداکَ عَلی مِنهاجِ آبائِکَ . قالَ : فَقالَ عِندَ ذلِکَ مِرارا : رَحِمَکَ اللّهُ .

ثُمَّ قالَ : هذا وَاللّهِ دینُ اللّهِ ، ودینُ مَلائِکَتِهِ ، ودینی ودینُ آبائی ، لا یَقبَلُ اللّهُ غَیرَهُ . (1)263.عنه صلی الله علیه و آله :المحاسن عن معاذ بن مسلم :أدخَلتُ عُمَرَ أخی عَلی أبی عَبدِاللّهِ علیه السلام ، فَقُلتُ لَهُ : هذا عُمَرُ أخی ، وهُوَ یُریدُ أن یَسمَعَ مِنکَ شَیئا ، فَقالَ لَهُ : سَل عَمّا شِئتَ ، فَقالَ : أسأَلُکَ عَنِ الَّذی لا یَقبَلُ اللّهُ مِنَ العِبادِ غَیرَهُ ، ولا یَعذِرُهُم عَلی جَهلِهِ .

فَقالَ : شَهادَهُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وَالصَّلَواتُ الخَمسُ ، وصِیامُ شَهرِ رَمَضانَ ، وَالغُسلُ مِنَ الجَنابَهِ ، وحِجُّ البَیتِ ، وَالإِقرارُ بِما جاءَ مِن عِندِ اللّهِ جُملَهً ، وَالاِئتِمامُ بِأَئِمَّهِ الحَقِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ ، فَقالَ عُمَرُ : سَمِّهِم لی أصلَحَکَ اللّهُ .

فَقالَ : عَلِیٌّ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ، وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام ، وعَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ، ومُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ، وَالخَیرُ یُعطیهِ اللّهُ مَن یَشاءُ ، فَقالَ لَهُ : فَأَنتَ جُعِلتُ فِداکَ ؟ قالَ : هذَا الأَمرُ یَجری لِاخِرِنا ما یَجری لِأَوَّلِنا . (2) .

1- .رجال الکشّی : ج 2 ص 721 ح 797 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 8 ح 9 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 449 ح 1037 ، شرح الأخبار : ج 1 ص 224 ح 209 نحوه وفیه «عمرو» بدل «عمر» ، بحار الأنوار : ج 69 ص 4 ح 5 .



264.عنه صلی الله علیه و آله :رجال الکَشّی به نقل از یوسف : به امام صادق علیه السلام گفتم : دینی را که با آن ، خدا را می پرستم ، برای شما توضیح می دهم . اگر بر حق هستم ، مرا استوار بدار و اگر بر غیر حق هستم ، مرا به حق ، باز گردان .

امام علیه السلام فرمود : «توضیح بده» .

گفتم : گواهی می دهم که خدایی جز خداوند نیست که یگانه و بدون شریک است ؛ و این که محمّد ، بنده و پیامبر اوست و علی علیه السلام ، امامِ من است و حسن علیه السلام ، امامِ من است و حسین علیه السلام ، امامِ من است و علی بن الحسین علیه السلام ، امامِ من است و محمّد بن علی علیه السلام ، امامِ من است و تو فدایت شوم ، بر راه روشن پدرانت هستی .

امام صادق علیه السلام در این هنگام ، چندین بار فرمود : «خداوند ، رحمتت کند!» .

سپس فرمود : «به خدا سوگند ، این ، دین خدا و دین فرشتگان او ، و دین من و پدرانم است که خداوند ، جز آن را نمی پذیرد» .265.شرح نهج البلاغه :المحاسن به نقل از مُعاذ بن مسلم : برادرم عمر را بر امام صادق علیه السلام وارد کردم و به او گفتم : این ، برادرم عمر است و می خواهد که چیزی از شما بشنود .

امام علیه السلام به او فرمود : «آنچه می خواهی ، بپرس» .

برادرم گفت : آنچه می خواهم بدانم ، چیزی است که خداوند ، جز آن را از بندگانش قبول نمی کند و عذر آنان را بر ندانستن آن نمی پذیرد .

امام علیه السلام فرمود : «گواهی دادن به این که خدایی جز خداوند نیست ، و محمّد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست ، و نیز نمازهای پنجگانه ، روزه ماه رمضان ، غسل جنابت ، حجّ خانه خدا گزاردن ، اقرار به همه آنچه از نزد خدا آمده است ، و اقتدا به امامانِ بر حق از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله » .

عمر گفت : خدایت به سامان بدارد ! آنان را برایم نام ببر .

فرمود : «علی ، امیر مؤمنان ، حسن و حسین ، علی بن الحسین و محمّد بن علی علیهم السلام . و خداوند ، خیر را به هر که بخواهد ، می دهد» .

عمر گفت : و سپس تویی ، فدایت شوم؟!

امام صادق علیه السلام فرمود : «این امر برای آخرینِ ما جریان می یابد ، همان گونه که برای اوّلینِ ما جریان داشته است» . .




266.الإمام علیّ علیه السلام :الأمالی للطوسی عن إبراهیم المخارقی :وَصَفتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام دینی، فَقُلتُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله رَسولُ اللّهِ ، وأنَّ عَلِیّا علیه السلام إمامٌ عَدلٌ بَعدَهُ ، ثُمَّ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام ، ثُمَّ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ، ثُمَّ أنتَ .

فَقالَ : رَحِمَکَ اللّهُ ، ثُمَّ قالَ : اِتَّقُوا اللّهَ ، اتَّقُوا اللّهَ ، اتَّقُوا اللّهَ ، عَلَیکُم بِالوَرَعِ وصِدقِ الحَدیثِ ، وأداءِ الأَمانَهِ ، وعِفَّهِ البَطنِ وَالفَرجِ ، تَکونوا مَعَنا بِالرَّفیقِ الأَعلی . (1)267.الإمام الصادق علیه السلام :مختصر بصائر الدرجات عن یونس بن ظبیان :دَخَلتُ عَلَی الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام ... ثُمَّ قالَ : یا یونُسُ ، إذا أرَدتَ العِلمَ الصَّحیحَ فَعِندَنا أهلَ البَیتِ ، فَإِنّا وَرِثناهُ واُوتینا شَرحَ الحِکمَهِ وفَصلَ الخِطابِ ، فَقُلتُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، فَکُلُّ مَن کانَ مِن أهلِ البَیتِ وَرِثَ ما وَرِثَ وُلدُ عَلِیٍّ وفاطِمَهَ علیهماالسلام ؟ فَقالَ : ما وَرِثَهُ إلَا الأَئِمَّهُ الاِثنا عَشَرَ ، قُلتُ : سَمِّهِم لی یَابنَ رَسولِ اللّهِ .

قالَ : أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، وبَعدَهُ الحَسَنُ علیه السلام ، وبَعدَهُ الحُسَینُ علیه السلام ، وبَعدَهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ، وبَعدَهُ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ، وبَعدَهُ أنَا ، وبَعدی موسی علیه السلام وَلَدی ، وبَعدَ موسی عَلِیٌّ علیه السلام ابنُهُ ، وبَعدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ علیه السلام ، وبَعدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ علیه السلام ، وبَعدَ عَلِیٍّ الحَسَنُ علیه السلام ، وَبعدَ الحَسَنِ الحُجَّهُ علیه السلام ، اصطَفانَا اللّهُ وطَهَّرَنا ، واُوتینا ما لَم یُؤتَ أحَدا مِنَ العالَمینَ . (2) .

1- .الأمالی للطوسی : ص 222 ح 384 ، بشاره المصطفی : ص 109 ، رجال الکشّی : ج 2 ص 718 ح 794 عن نوح بن إبراهیم المخارقی نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 3 ح 3 .
2- .مختصر بصائر الدرجات : ص 121 ، کفایه الأثر : ص 255 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 403 ح 15 .



268.الإمام علیّ علیه السلام :الأمالی ، طوسی به نقل از ابراهیم مُخارقی : دینم را برای امام جعفر صادق علیه السلام توصیف کردم و گفتم : گواهی می دهم که خدایی جز خداوند نیست که یگانه و بی شریک است ؛ و محمّد ، پیامبر خداست و علی علیه السلام ، امام عدل پس از اوست و سپس ، حسن و حسین علیهماالسلامو آن گاه ، علی بن الحسین علیه السلام ، سپس محمّد بن علی علیه السلام و اینک ، تو .

امام علیه السلام فرمود : «خدایت رحمت کند !» .

سپس فرمود : «از خدا پروا کنید ، از خدا پروا کنید ، از خدا پروا کنید ! همواره پارسا ، راستگو و امانتدار باشید و شکم و شهوت خود را در اختیار داشته باشید تا با ما در اوج [قرب] ، همراه باشید» .224.الإمام الصادق علیه السلام :مختصر بصائر الدرجات به نقل از یونس بن ظَبیان : بر امام جعفر صادق علیه السلام در آمدم ... . سپس امام علیه السلام فرمود : «ای یونس ! چون جویایِ دانش درست شدی ، نزد ما اهل بیت بجوی که ما آن را به ارث برده ایم و شرح حکمت و سخن فرجامین را به ما عطا کرده اند» .

گفتم : ای فرزند پیامبر خدا ! هر کس از اهل بیت باشد ، آنچه را فرزندان علی و فاطمه علیهم السلام ارث می برند ، ارث می برد؟

فرمود : «جز امامان دوازده گانه ، کسی آن را به ارث نمی برد» .

گفتم : ای فرزند پیامبر خدا! آنها را برایم نام ببر .

فرمود : «نخستین آنان ، علی بن ابی طالب علیه السلام است و پس از او ، حسن علیه السلام و پس از او ، حسین علیه السلام و پس از او ، علی بن الحسین علیه السلام و پس از او ، محمّد بن علی علیه السلام و پس از او ، من هستم و پس از من ، فرزندم موسی است و پس از موسی ، پسرش علی و پس از علی ، محمّد و پس از محمّد ، علی و پس از علی ، حسن و پس از حسن ، حجّت است . خداوند ، ما را برگزید و پاکمان ساخت . چیزی به ما عطا شده که به هیچ یک از جهانیان ، عطا نشده است» . .




225.عنه علیه السلام :الغیبه للنعمانی عن داوود بن کثیر الرقّی :قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ ، أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «السَّبِقُونَ السَّبِقُونَ * أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ » (1) قالَ : نَطَقَ اللّهُ بِها یَومَ ذَرَأَ الخَلقَ فِی المیثاقِ قَبلَ أن یَخلُقَ الخَلقَ بِأَلفَی عامٍ ، فَقُلتُ : فَسِّر لی ذلِکَ ؟ فَقالَ : إنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ لَمّا أرادَ أن یَخلُقَ الخَلقَ خَلَقَهُم مِن طینٍ ، ورَفَعَ لَهُم نارا ، فَقالَ : اُدخُلوها ، فَکانَ أوَّلَ مَن دَخَلَها مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ، وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام ، وتِسعَهٌ مِنَ الأَئِمَّهِ ، إمامٌ بَعدَ إمامٍ ، ثُمَّ أتبَعَهُم بِشیعَتِهِم ، فَهُم وَاللّهِ السّابِقونَ . (2)226.الکافی عن علیّ بن عیسی رفعه ، قال :کفایه الأثر عن هشام عن الصادق جعفر بن محمّد علیه السلام :إنَّ أفضَلَ الفَرائِضِ وأوجَبَها عَلَی الإِنسانِ مَعرِفَهُ الرَّبِّ ... وبَعدَهُ مَعرِفَهُ الرَّسولِ ... وبَعدَهُ مَعرِفَهُ الإِمامِ الَّذی بِهِ یَأتَمُّ ، بِنَعتِهِ وصِفَتِهِ وَاسمِهِ فی حالِ العُسرِ وَالیُسرِ .

وأدنی مَعرِفَهِ الإِمامِ أنَّهُ عِدلُ النَّبِیِّ إلّا دَرَجَهَ النُّبُوَّهِ ، ووارِثُهُ ، وأنَّ طاعَتَهُ طاعَهُ اللّهِ وطاعَهُ رَسولِ اللّهِ ، وَالتَّسلیمُ لَهُ فی کُلِّ أمرٍ ، وَالرَّدُّ إلَیهِ ، وَالأَخذُ بِقَولِهِ ، ویَعلَمُ أنَّ الإِمامَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، ثُمَّ الحَسَنُ ، ثُمَّ الحُسَینُ ، ثُمَّ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ ، ثُمَّ أنَا ، ثُمَّ مِن بَعدی موسَی ابنی ، ثُمَّ مِن بَعدِهِ وَلَدُهُ عَلِیٌّ ، وبَعدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابنُهُ ، وبَعدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابنُهُ ، وبَعدَ عَلِیٍّ الحَسَنُ ابنُهُ ، وَالحُجَّهُ مِن وُلدِ الحَسَنِ علیهم السلام . (3) .

1- .الواقعه : 10 و 11 .
2- .الغیبه للنعمانی : ص 90 ح 20 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 176 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 401 ح 11 .
3- .کفایه الأثر : ص 258 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 407 ح 16 .



227.الإمام الرضا علیه السلام ( فی عِلَّهِ رَفعِ الیَدَینِ فِی التَّکبیرِ ) الغیبه ، نعمانی به نقل از داوود بن کثیر رَقّی : به امام جعفر صادق علیه السلام گفتم : فدایت شوم ! مرا از سخن خدای عز و جل : «پیشی گیرندگان ، پیشی گیرندگان ! آنان اند مقرّبان» ، آگاه کن .

فرمود : «خداوند ، آن را هنگامی گفت که ذرّه اوّلیه مردم را برای پیمان گرفتن ، دوهزار سال پیش از آفریدن ، افشاند» .

گفتم : آن را برایم تفسیر کن .

فرمود : «خداوند عز و جل ، هنگامی که خواست خلق را بیافریند ، آنان را از گِل آفرید و آتشی برایشان افروخت و فرمود : داخل آن شوید . نخستین وارد شوندگان ، محمّد ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، امیر مؤمنان ، حسن و حسین و نُه تن از امامان علیهم السلام بودند . امامی از پیِ امامی و سپس پیروانشان ، در پیِ آنان وارد شدند ؛ و به خدا سوگند ، پیشی گیرندگان اینان اند!» .228.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( فِی الدُّعاءِ ) کفایه الأثر به نقل از هشام : امام صادق علیه السلام فرمود : «برترین و واجب ترین فریضه بر انسان ، شناخت پروردگار است ... و پس از آن ، شناخت پیامبر ... و پس از او ، شناخت امامی که به او در سختی و آسانی اقتدا کند ؛ [شناختی کامل] که همراه با وصف و نام او باشد ؛ و کمترین شناختِ امام ، این است که او ، هم سنگ و وارث پیامبر است ، بدون درجه نبوّت .

و این که بداند اطاعت از او ، اطاعت از خدا و اطاعت از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است و در برابر او ، در همه چیز ، تسلیم باشد و [کارها و اختلاف ها را] به او ارجاع دهد و گفته اش را بگیرد و به آن عمل کند ، و بداند که امام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی بن ابی طالب علیه السلام است ، سپس به ترتیب : حسن ، حسین ، علی بن الحسین و محمّد بن علی علیهم السلام هستند و سپس من هستم و پس از من ، پسرم موسی و پس از او ، فرزندش علی و پس از علی ، پسرش محمّد و پس از محمّد ، پسرش علی و پس از علی ، پسرش ، حسن و آن گاه حجّت ، از نسل حسن [عسکری] است» . .




229.الإمام علیّ علیه السلام ( فی دُعائِهِ المَعروفِ بِدُعاءِ کُمَیلٍ ) کفایه الأثر عن علقمه بن محمّد الحضرمی عن الصادق علیه السلام ، قال :الأَئِمَّهُ اثنا عَشَرَ . قُلتُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، فَسَمِّهِم لی . قالَ : مِنَ الماضینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام ، وعَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ، ومُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ، ثُمَّ أنَا . (1)3 / 8تَنصیصُ الإِمامِ الکاظِمِ علیه السلام عَلی إمامَتِهِ230.الإمام زین العابدین علیه السلام :کتاب من لا یحضره الفقیه بسندٍ معتبر عن عبداللّه بن جندب عن موسی بن جعفر [الکاظم] علیه السلام :تَقولُ فی سَجدَهِ الشُّکرِ : اللّهُمَّ إنّی اُشهِدُکَ واُشهِدُ مَلائِکَتَکَ وأنبِیاءَکَ ورُسُلَکَ وجَمیعَ خَلقِکَ أنَّکَ أنتَ اللّهُ رَبّی ، وَالإِسلامَ دینی ، ومُحَمَّدا نَبِیّی ، وعَلِیّا وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ ، وعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ ، ومُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ ، وجَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ ، وموسَی بنَ جَعفَرٍ ، وعَلِیَّ بنَ موسی ، ومُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ ، وعَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ ، وَالحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ ، وَالحُجَّهَ بنَ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ ، أئِمَّتی ، بِهِم أتَوَلّی ، ومِن أعدائِهِم أتَبَرَّأُ . (2)3 / 9تَنصیصُ الإِمامِ الرِّضا علیه السلام عَلی إمامَتِهِ231.الإمام الصادق علیه السلام :الکافی عن عبداللّه العزیز بن مسلم عن الرضا علیه السلام :إنَّ الإِمامَهَ هِیَ مَنزِلَهُ الأَنبِیاءِ وإرثُ الأَوصِیاءِ ، إنَّ الإِمامَهَ خِلافَهُ اللّهِ وخِلافَهُ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله ، ومَقامُ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ومیراثُ الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام . (3) .

1- .کفایه الأثر : ص 262 ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 158 نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 409 ح 18 .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 329 ح 967 ، الکافی : ج 3 ص 325 ح 17 ، تهذیب الأحکام : ج 2 ص 110 ح 416 وفیهما «وفلان وفلان إلی آخرهم أئمّتی» بدل «والحسن والحسین ... أئمّتی» ، مصباح المتهجّد : ص 238 ح 346 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 235 ح 59 .
3- .الکافی : ج 1 ص 200 ح 1 ، کمال الدین : ص 677 ح 31 ، معانی الأخبار : ص 97 ح 2 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 218 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 775 ح 1049 ، الاحتجاج : ج 2 ص 441 ح 310 ، الغیبه للنعمانی : ص 218 ح 6 ، تحف العقول : ص 438 وفیه «خلافه» بدل «میراث» ، بحار الأنوار : ج 25 ص 122 ح 4 .



232.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :کفایه الأثر به نقل از علقمه بن محمّد حَضْرَمی : امام صادق علیه السلام فرمود : «امامان ، دوازده تن اند» .

گفتم : ای فرزند پیامبر خدا ! آنان را برایم نام ببر .

فرمود : «از [امامان] گذشته ، علی بن ابی طالب ، حسن و حسین ، علی بن الحسین و محمّد بن علی علیهم السلام هستند و اینک ، من هستم» .

3 /