گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
فصل چهارم : امام علیه السلام در روزگار خلافت پدر


4/ 1 سخنرانی هنگام بیعت با پدر به عنوان خلیفه

365.مستدرک الوسائل :التوحید به نقل از اصبغ بن نباته : علی علیه السلام هنگامی که به عنوان خلیفه جلوس کرد و مردم با او بیعت کردند ، عمامه پیامبر صلی الله علیه و آله بر سر و ردای پیامبر صلی الله علیه و آله بر دوش و کفش پیامبر صلی الله علیه و آله به پا و شمشیر پیامبر صلی الله علیه و آله بر دوش ، به مسجد آمد . از منبر ، بالا رفت و استوار بر آن نشست و سپس انگشتانش را در هم فرو کرد و آن را پایین شکمش گذاشت . آن گاه فرمود : «ای مردم! از من بپرسید ، پیش از آن که مرا نیابید . . .» .

سپس به حسن علیه السلام فرمود : «ای حسن! برخیز و از منبر ، بالا برو و سخنی بگو که قریش ، تو را پس از من ، نادان نشمرند و نگویند : حسن بن علی ، چیزی نمی داند» .

حسن علیه السلام گفت : پدر عزیزم! چگونه از منبر ، بالا بروم و سخن بگویم ، در حالی که تو میان مردم هستی و صدایم را می شنوی و مرا می بینی؟!

علی علیه السلام به او فرمود : «پدر و مادرم ، فدایت باد! من خود را از چشم تو پنهان می کنم و بدون آن که تو مرا ببینی ، من تو را می بینم و صدایت را می شنوم» .

حسن علیه السلام از منبر ، بالا رفت و خدا را با ستایش هایی شیوا و باشکوه ، ستود و بر پیامبر صلی الله علیه و آله ، درودی مختصر ، امّا کامل فرستاد و سپس گفت : ای مردم ! شنیدم جدّم پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید : «من ، شهر علمم و علی ، درِ آن است و آیا جز از درِ شهر ، به آن وارد می شوند؟» . سپس از منبر فرود آمد و علی علیه السلام به سوی او جست و او را بلند کرد و به سینه اش چسباند .

سپس به حسین علیه السلام فرمود : «پسر عزیزم! برخیز و از منبر ، بالا برو و سخنی بگو که قریش ، تو را پس از من ، نادان نشمرند و نگویند که حسین بن علی ، چیزی نمی داند ، و سخنت دنباله سخن برادرت باشد» .

حسین علیه السلام از منبر ، بالا رفت و پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن مختصر و کامل بر پیامبر صلی الله علیه و آله ، گفت : ای مردم ! شنیدم جدّم پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید : «علی ، شهر هدایت است، پس هر کس به آن در آید ، نجات می یابد و هر کس جا بماند ، هلاک می شود» .

علی علیه السلام به سوی او جست و او را به سینه اش چسباند و وی را بوسید و سپس فرمود : «ای مردم! گواه باشید که این دو ، فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و ودیعه های او هستند که نزد من به امانت گذاشت و من ، آن دو را نزد شما مردم ، به ودیعت می نهم و پیامبر صلی الله علیه و آله در باره این دو از شما خواهد پرسید» . .




4 / 2دَورُهُ فی وَقعَهِ الجَمَلِ366.مستدرک الوسائل :شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید :زَحَفَ عَلِیٌّ علیه السلام نَحوَ الجَمَلِ بِنَفسِهِ فی کَتیبَتِهِ الخَضراءِ مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ ، وحَولَهُ بَنوهُ : حَسَنٌ وحُسَینٌ ومُحَمَّدٌ علیهم السلام . (1)367.الإمام الصادق علیه السلام :الجمل عن محمّد ابن الحنفیّه :قالَ لی أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : تَقَدَّم یا بُنَیَّ بِاللِّواءِ .

وصَفَّ أصحابَهُ ، فَجَعَلَ الحَسَنَ علیه السلام فِی المَیمَنَهِ ، وَالحُسَینَ علیه السلام فِی المَیسَرَهِ . (2)268.سنن النسائی عن اُسامه بن زید :تاریخ خلیفه بن خیّاط عن أبی عبیده فی ذِکرِ وَقعَهِ الجَمَلِ : سارَ عَلِیٌّ علیه السلام مِن ذیقارٍ (3) ، فَأَمَّرَ عَلی مُقَدَّمَتِهِ عَبدَاللّهِ بنَ عَبّاسٍ ، ثُمَّ أمَّرَ الاُمَراءَ وعَقَدَ الأَلوِیَهَ ؛ دَفَعَ اللِّواءَ إلَی ابنِهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ...

عَلَی الخَیلِ عَمّارُ بنُ یاسِرٍ ، وعَلَی الرَّجّالَهِ مُحَمَّدُ بنُ أبی بَکرٍ ، وعَلَی المَیمَنَهِ وهُم رَبیعَهُ البَصرَهِ والکوفَهِ عِلباءُ بنُ هَیثَمٍ السَّدوسِیُّ ، ویُقالُ : عَبدُاللّهِ بنُ جَعفَرٍ ، وعَلَی المَیسَرَهِ وهُم مُضَرُ البَصرَهِ ومُضَرُ الکوفَهِ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ، ویُقالُ : عَلَی المَیمَنَهِ الحَسَنُ ، وعَلَی المَیسَرَهِ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام . (4) .

1- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 1 ص 257 .
2- .الجمل : ص 348 .
3- .ذوقار : ماء لبکر بن وائل قریب من الکوفه ، بینها وبین واسط (معجم البلدان : ج 4 ص 293) .
4- .تاریخ خلیفه بن خیّاط : ص 138 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 288 وفیه «قال أبو عبیده بن المثنّی : کان علی المیسره یوم الجمل الحسین» فقط .



4 / 2نقش امام علیه السلام در جنگ جمل

269.تهذیب الأحکام عن أبی بصیر عن الإمام الصادق عن آباشرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید :علی علیه السلام خود ، با لشکری مزیّن به گروهی از مهاجران و انصار به سوی جمل حرکت کرد و پسرانش ، حسن و حسین و محمّد ، گِردش بودند .270.الإمام الصادق علیه السلام ( لَمّا سَأَلَهُ الزِّندیقُ : مَا الفَرقُ بَینَ أ ) الجمل به نقل از محمّد بن حنفیّه : امیر مؤمنان علیه السلام به من فرمود : «پسر عزیزم ! پرچم را جلو ببر» و یارانش را به صف کرد و حسن علیه السلام را بر جناح راست لشکر و حسین علیه السلام را بر جناح چپ گمارد .271.الاحتجاج عن صفوان بن یحیی :تاریخ خلیفه بن خیّاط به نقل از ابو عبیده ، در ذکر واقعه جمل : علی علیه السلام از ذی قار [در نزدیک کوفه] ، حرکت کرد و عبد اللّه بن عبّاس را بر طلایه سپاه گمارد و سپس فرماندهان را حکم داد و پرچم برایشان بست و پرچم اصلی جنگ را به پسرش محمّد بن علی (محمّد بن حنفیّه) سپرد ... . فرمانده سواران ، عمّار بن یاسر و فرمانده پیادگان ، محمّد بن ابی بکر و فرمانده جناح راست که از قبیله ربیعه در بصره و کوفه بودند ، عَلباء بن هَیثَم سَدوسی و برخی گفته اند عبد اللّه بن جعفر ، و فرمانده جناح چپ که از قبیله مُضَر در بصره و کوفه بودند ، حسن بن علی علیه السلام بود و گفته می شود که فرمانده جناح راست ، حسن علیه السلام و فرمانده جناح چپ ، حسین بن علی علیه السلام بود . (1) .

1- .در سیر اعلام النبلاء این مطلب را به ابو عبیده بن مثنّی نسبت داده است.



372.العیال عن الحسن :دعائم الإسلام :رُوِّینا عَن عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ أعطَی الرّایَهَ یَومَ الجَمَلِ لِمُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّهِ فَقَدَّمَهُ بَینَ یَدَیهِ ، وجَعَلَ الحَسَنَ علیه السلام فی المَیمَنَهِ ، وجَعَلَ الحُسَینَ علیه السلام فِی المَیسَرَهِ . (1)373.الإمام علیّ علیه السلام :شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید :لَمّا تَقاعَسَ مُحَمَّدٌ یَومَ الجَمَلِ عَنِ الحَملَهِ ، وحَمَلَ عَلِیٌّ علیه السلام بِالرّایَهِ ، فَضَعضَعَ أرکانَ عَسکَرِ الجَمَلِ ، دَفَعَ إلَیهِ الرّایَهَ ، وقالَ : اُمحُ الاُولی بِالاُخری ، وهذِهِ الأَنصارُ مَعَکَ . وضَمَّ إلَیهِ خُزَیمَهَ بنَ ثابِتٍ ذَا الشَّهادَتَینِ فی جَمعٍ مِنَ الأَنصارِ ، کَثیرٌ مِنهُم مِن أهلِ بَدرٍ ، فَحَمَلَ حَمَلاتٍ کَثیرَهً ، أزالَ بِها القَومَ عَن مَواقِفِهِم وأبلی بَلاءً حَسَنا .

فَقالَ خُزَیمَهُ بنُ ثابِتٍ لِعَلِیٍّ علیه السلام : أما إنَّهُ لَو کانَ غَیرَ مُحَمَّدٍ الیَومَ لَافتَضَحَ ، ولَئِن کُنتَ خِفتَ عَلَیهِ الجُبنَ وهُوَ بَینَکَ وبَینَ حَمزَهَ وجَعفَرٍ لَما خِفناهُ عَلَیهِ ، وإن کُنتَ أرَدتَ أن تُعَلِّمَهُ الطِّعانَ فَطالَمَا عَلَّمتَهُ الرِّجالَ .

وقالَتِ الأَنصارُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، لَولا ما جَعَلَ اللّهُ تَعالی لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلاملَما قَدَّمنا عَلی مُحَمَّدٍ أحَدا مِنَ العَرَبِ .

فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : أینَ النَّجمُ مِنَ الشَّمسِ وَالقَمَرِ ؟ ! أما إنَّهُ قَد أغنی وأبلی ، ولَهُ فَضلُهُ ، ولا یَنقُصُ فَضلَ صاحِبَیهِ عَلَیهِ ، وحَسبُ صاحِبِکُم مَا انتَهَت بِهِ نِعمَهُ اللّهِ تَعالی إلَیهِ .

فَقالوا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ! إنّا وَاللّهِ لا نَجعَلُهُ کَالحَسَنِ وَالحُسَینِ ، ولا نَظلِمُهُما لَهُ ، ولا نَظلِمُهُ لِفَضلِهِما عَلَیهِ حَقَّهُ ، فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : أینَ یَقَعُ ابنی مِنِ ابنَی بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ ! فَقالَ خُزَیمَهُ بنُ ثابِتٍ فیهِ :


مُحَمَّدُ ما فی عودِکَ الیَومَ وَصمَهٌولا کُنتَ فِی الحَربِ الضَّروسِ (2) مُعَرِّدا (3) أبوکَ الَّذی لَم یَرکَبِ الخَیلَ مِثلُهُعَلِیٌّ ، وسَمّاکَ النَّبِیُّ مُحَمَّدا فَلَو کانَ حَقّا مِن أبیکَ خَلیفَهٌلَکُنتَ ، ولکِن ذاکَ ما لا یَری بَدا (4) وأنتَ بِحَمدِ اللّهِ أطوَلُ غالِبٍلِسانا ، وأنداها بِما مَلَکَت یَدا وأقرَبُها مِن کُلِّ خَیرٍ تُریدُهُقُرَیشٌ وأوفاها بِما قالَ مَوعِدا وأطعَنُهُم صَدرَ الکَمِیِّ (5) بِرُمحِهِوأکساهُمُ لِلهامِ عَضبا (6) مُهَنَّدا سِوی أخَوَیکَ السَّیِّدینِ کِلاهُماإمامُ الوَری وَالدّاعِیانِ إلَی الهُدی أبَی اللّهُ أن یُعطِیَ عَدُوِّکَ مَقعَدامِنَ الأَرضِ أو فِی الأَوجِ مَرقیً ومَصعَدا (7) .

1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 393 .
2- .حرب ضَرُوس : أی أکول عضوض (تاج العروس : ج 8 ص 334 «ضرس») .
3- .عرَّد الرجلُ : إذا فرّ (الصحاح : ج 2 ص 508 «عرد») .
4- .ای إنَّ خلفاء ابیک معیّنون من قبل اللّه سبحانه ، ولستَ من الأئمه الاثنی عشر .
5- .الکَمِیّ : الشجاع ، أو لابس السلاح (القاموس المحیط : ج 4 ص 383 «کمی») .
6- .العَضْبُ : السیف القاطع . عضبَهُ عضبا : أی قطعَهُ (الصحاح : ج 1 ص 183 «عضب») .
7- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 1 ص 245 ؛ بحار الأنوار : ج 42 ص 100 .



374.صحیح البخاری عن النعمان بن بشیر :دعائم الإسلام :به ما روایت رسیده که علی علیه السلام پرچم را در جنگ جمل به محمّد بن حنفیّه سپرد و او را پیش انداخت و حسن علیه السلام را در جناح راست و حسین علیه السلام را در جناح چپ گمارد .375.شرح نهج البلاغه :شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید:چون محمّد [ بن حنفیّه] در جنگ جمل از حمله باز ایستاد ، علی علیه السلام خود ، پرچم را به دست گرفت و پس از آن که ارکان لشکر جمل را در هم ریخت ، پرچم را به محمّد باز گردانْد و فرمود : «با کار آخرت ، کار اوّلت را جبران کن و این انصار ، با تو هستند» و خزیمه بن ثابت (ذو شهادتین) را با گروهی از انصار که بسیاری از آنها از اهل بدر بودند در اختیار او نهاد . او حمله های فراوانی کرد و لشکر جمل را از جایشان بیرون کرد و امتحان خوبی داد .

خُزَیمه بن ثابت به علی علیه السلام گفت: بدان که اگر امروز ، کسی جز محمّد بود ، رسوا می شد و اگر بیم ترسو بودن او را داری با آن که از نسل تو و حمزه و جعفر است ، ما این بیم را نداریم ، و اگر می خواهی جنگ کردن را به او بیاموزی ، بیاموز که آن را به بسیاری آموخته ای .

و انصار گفتند: ای امیر مؤمنان! اگر نبود آنچه خدای متعال برای حسن و حسین قرار داده ، ما هیچ کس را در میان عرب بر محمّد ، مقدّم نمی کردیم .

علی علیه السلام فرمود : «ستاره کجا و خورشید و ماه، کجا! البتّه او هم دست پُر آمد و نیکو امتحان داد و فضلش محفوظ است ؛ ولی از برتری حسن و حسین علیهماالسلام بر او نمی کاهد و برای فضیلتِ یار شما [محمّد] ، آنچه از نعمت خدا بدو رسیده ، بس است» .

گفتند : ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند ، ما او را مانند حسن و حسین علیهماالسلامنمی دانیم و به خاطر او بر آن دو ، ستم نمی کنیم و در حقّ وی نیز به خاطر برتریِ آن دو بر او ، ستم روا نمی داریم .

پس علی علیه السلام فرمود: «پسر من ، کجا و پسران دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کجا!» .

آن گاه خزیمه بن ثابت در باره محمّد ، چنین سرود :


ای محمّد ! امروز بدون ننگ و رسوایی باز می گردیچرا که در جنگی سخت و در هم شکننده نگریختی . پدرت ، کسی است که سواری چون او نیستعلی و پیامبر صلی الله علیه و آله ، تو را محمّد نامیدند . اگر قرار بود پدرت خلیفه ای داشته باشد ، بی گمان ، تو بودیامّا این گونه نیست (1) و چاره ای هم نیست . و تو خدا را سپاس شیواترین زبانو بخشنده ترین دست را داری و قریش هر چه از نیکی بخواهند ، تو نزدیک ترین کس به آن نیکی هستیو نیز وفادارترین کس به وعده اش هستی و تو تیزترین نیزه ها را برای دریدن سینه هاو فراگیرترین و بُرنده ترین شمشیرها را برای قطع سرها داری . همه اینها در سنجش با غیر از دو برادرِ سَرورت استکه هر دو ، پیشوای مردم و راه نمای راه هدایت اند . خداوند ، امتناع کرد که دشمنت را جایی دهددر زمین یا در دورترین جایی که می توان اوج گرفت و بالا رفت . .

1- .یعنی : جانشینان پدرت از سوی خدا معلوم شده اند و تو از امامان دوازده گانه نیستی .



376.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مروج الذهب فی خَبَرِ عائِشَهَ : جَهَّزَها عَلِیٌّ وأتاها فِی الیَومِ الثّانی ، ودَخَلَ عَلَیها ومَعَهُ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلاموباقی أولادِهِ وأولادُ إخوَتِهِ وفِتیانُ أهلِهِ مِن بَنی هاشِمٍ وغَیرُهُم مِن شیعَتِهِ مِن هَمدانَ ، فَلَمّا بَصُرَت بِهِ النِّسوانُ صِحنَ فی وَجهِهِ وقُلنَ : یا قاتِلَ الأَحِبَّهِ .

فَقالَ : لَو کُنتُ قاتِلَ الاَ?ِبَّهِ لَقَتَلتُ مَن فی هذَا البَیتِ ، وأشارَ إلی بَیتٍ مِن تِلکَ البُیوتِ قَدِ اختَفی فیهِ مَروانُ بنُ الحَکَمِ ، وعَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ ، وعَبدُ اللّهِ بنُ عامِرٍ ، وغَیرُهُم .

فَضَرَبَ مَن کانَ مَعَهُ بِأَیدیهِم إلی قَوائِمِ سُیوفِهِم لَمّا عَلِموا مَن فِی البَیتِ مَخافَهَ أن یَخرجُوا مِنهُ فَیَغتالوهُ .

فَقالَت لَهُ عائِشَهُ بَعدَ خَطبٍ طَویلٍ کانَ بَینَهُما : إنّی اُحِبُّ أن اُقیمَ مَعَکَ ، فَأَسیرَ إلی قِتالِ عَدُوِّکَ عِندَ سَیرِکَ .

فَقالَ : بَلِ ارجِعی إلَی البَیتِ الَّذی تَرَکَکِ فیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

فَسَأَلَتهُ أن یُؤَمِّنَ ابنَ اُختِها عَبدَاللّهِ بنَ الزُّبَیرِ ، فَأَمَّنَهُ ، وتَکَلَّمَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلامفی مَروانَ ، فَأَمَّنَهُ ، وأمَّنَ الوَلیدَ بنَ عُقبَهَ ووُلدَ عُثمانَ وغَیرَهُم مِن بَنی اُمَیَّهَ ، وأمَّنَ النّاسَ جَمیعَا ، وقَد کانَ نادی یَومَ الوَقَعهِ : مَن ألقی سِلاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ ، ومَن دَخَلَ دارَهُ فَهُوَ آمِنٌ . (1) .

1- .مروج الذهب : ج 2 ص 377 وراجع : دعائم الإسلام : ج 1 ص 394 وتفسیر فرات : ص 111 ح 113 .



377.عنه صلی الله علیه و آله :مروج الذهب در باره عایشه : علی علیه السلام عایشه را آماده[ی بازگشت ]ساخت و در روز دوم ، نزد او آمد و به همراهش ، حسن و حسین علیهماالسلام و سایر فرزندانش و فرزندان برادرش و جوانان بنی هاشم و دیگر پیروانش از قبیله هَمْدان نیز وارد شدند . وقتی چشم زنان به علی علیه السلام افتاد ، بر او فریاد زدند و گفتند: ای کُشنده دوستان [ و آشنایان ما] !

فرمود: «اگر من کُشنده دوستان [ شما] بودم ، می بایست کسی را که در این خانه است ، کشته باشم» و به خانه ای از خانه ها اشاره کرد که در آن ، مروان بن حکم و عبد اللّه بن زبیر و عبد اللّه بن عامر و دیگران ، پنهان شده بودند . کسانی که با او بودند ، چون دانستند چه کسانی در خانه اند ، دست به شمشیر بردند تا مبادا آنها از مخفیگاه خود بیرون آیند و علی علیه السلام را ناگهانی و غافلگیرانه بکشند» .

عایشه پس از سخنان طولانی که میانشان رد و بدل شد به او (علی علیه السلام ) گفت: من دوست دارم به همراه تو باشم و در جنگ با دشمنانت ، با تو حرکت کنم .

فرمود: «نه ! به خانه ای برگرد که پیامبر صلی الله علیه و آله تو را در آن بر جای نهاد» .

عایشه از امام علیه السلام خواست که پسر خواهرش عبد اللّه بن زبیر را امان دهد . ایشان به وی امان داد . حسن و حسین علیهماالسلام در باره مروان ، پا در میانی کردند . او را نیز امان داد و ولید بن عقبه و فرزندان عثمان و دیگر بنی امیّه را نیز امان داد و همه مردم را امان داد .

ایشان در روز جنگ هم ندا داده بود که: «هر کس سلاح بر زمین گذارد ، در امان است و هر کس به خانه اش رود ، در امان است» . .




378.السنن الکبری عن عبداللّه بن عامر بن ربیعه :نهج البلاغه :قالوا : اُخِذَ مَروانُ بنُ الحَکَمِ أسیرا یَومَ الجَمَلِ ، فَاستَشفَعَ الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهماالسلامإلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ؛ فَکَلَّماهُ فیهِ فَخَلّی سَبیلَهُ ، فَقالا لَهُ : یُبایِعُکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ .

فَقالَ علیه السلام : أوَ لَم یُبایِعنی بَعدَ قَتلِ عُثمانَ ؟ لا حاجَهَ لی فی بَیعَتِهِ ، إنَّها کَفٌّ یَهودِیَّهٌ ! ! لَو بایَعَنی بِکَفِّهِ لَغَدَرَ بِسَبَّتِهِ ! (1) أما إنَّ لَهُ إمرَهً کَلَعقَهِ الکَلبِ أنفَهُ ، وهُوَ أبُو الأَکبُشِ الأَربَعَهِ ، وسَتَلقَی الاُمَّهُ مِنهُ ومِن وُلدِهِ یَومَا أحمَرَ . (2) .

1- .السَّبّه : الاست (القاموس المحیط : ج 1 ص 80 «سبه») . وفی ربیع الأبرار : «بسیفه» بدل «بسبّته» . وفی شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : والسَّبَّه: الاست، بفتح السین، سبّه یسبّه أی طعنه فی الموضع، ومعنی الکلام محمول علی وجهین: أحدهما: أن یکون ذکر السَّبّه إهانه له وغلظه علیه.... الوجه الثانی: أن یریدَ بالکلام حقیقهً لا مجازا، وذلک لأنَّ الغادِرَ من العرب کان إذا عَزَمَ علی الغَدْر بعد عَهْدٍ قد عاهده، أو عَقْدٍ قد عقده، حَبَق؛ استهزاءً بما کان قد أظهره من الیمین والعهد، وسُخریه وتهکّما. (شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 6 ص 147).
2- .نهج البلاغه : الخطبه 73 ؛ ربیع الأبرار : ج 4 ص 242 ، تذکره الخواصّ : ص 78 کلاهما نحوه .



379.الإمام علیّ علیه السلام :نهج البلاغه :گفتند که مروان بن حکم ، در روز جنگ جمل ، به اسارت گرفته شد . او حسن و حسین علیهماالسلام را نزد امیر مؤمنان علیه السلام به شفاعت گرفت . آن دو با امیر مؤمنان صحبت کردند و علی علیه السلام او را رها کرد . آن دو به علی علیه السلام گفتند: ای امیر مؤمنان! او با تو بیعت می کند .

فرمود: «مگر پس از کشته شدن عثمان ، با من بیعت نکرد؟! مرا نیازی به بیعت او نیست . دست او ، دست یهودی است . اگر با دستش بیعت کند ، با نشیمنگاهش (1) آن [ بیعت ]را بر هم می زَنَد . (2) بدانید که او را حکومتی است [ کوتاه] ، به اندازه ای که سگی دماغ خود

را بلیسَد و او پدرِ چهار فرمان رواست و امّت [ اسلام ]از دست او و فرزندانش روزگاری سیاه خواهند داشت» . .

1- .در ربیع الأبرار آمده است: «با شمشیرش» .
2- .واژه «سَبّه» که در متن عربی آمده ، در اصل به معنای کَفَل و سُرین است و در این سخن ، دو احتمال وجود دارد : یکی ، آن که «سَبّه» به قصد تحقیر مروان و تندی کردن با او به کار بُرده شده است و دیگر ، آن که معنای حقیقی داشته باشد؛ زیرا اعراب پیمان شکن ، هر گاه تصمیم بر شکستن پیمان بسته شده می گرفتند ، به عنوان به سخره گرفتن سوگند و پیمان خود ، بادی بیرون می دادند .



380.الإمام الکاظم علیه السلام :إعلام الوری :لَمّا اُخِذَ مَروانُ بنُ الحَکَمِ أسیرا یَومَ الجَمَلِ ، فَتَکَلَّمَ فیهِ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلامفَخَلّی سَبیلَهُ ، فَقالا لَهُ : یُبایِعُکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ .

فَقالَ : ألَم یُبایِعنی بَعدَ قَتلِ عُثمانِ ؟ ! لا حاجَهَ لی فی بَیعَتِهِ ، أما إنَّ لَهُ إمرَهً کَلَعقَهِ الکَلبِ أنفَهُ ، وهُوَ أبُو الأَکبُشِ الأَربَعَهِ ، وسَتَلقَی الاُمَّهُ مِنهُ ومِن وُلدِهِ مَوتا أحمَرَ . فَکانَ کَما قالَ علیه السلام . (1)381.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أنساب الأشراف عن أنس بن عیاض عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن جدّه علیّ بن الحسین [زین العابدین] علیهم السلام :إنَّ مَروانَ بنَ الحَکَمِ حَدَّثَهُ وهُوَ أمیرٌ عَلَی المَدینَهِ قالَ : لَمّا تَواقَفنا یَومَ الجَمَلِ لَم یَلبَث أهلُ البَصرَهِ أنِ انهَزَموا ، فَقامَ صائِحٌ لِعَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ : لا یُقتَل مُدبِرٌ ، ولا یُدفَف (2) عَلی جَریحٍ ، ومَن أغلَقَ بابَهُ فَهُوَ آمِنٌ ، ومَن طَرَحَ السِّلاحَ فَهُوَ آمِنٌ .

قالَ : فَدَخَلتُ دارا ثُمَّ أرسَلتُ إلی حَسَنٍ وَحُسَینٍ علیهماالسلام وَابنِ جَعفَرٍ وَابنِ عَبّاسٍ فَکَلَّموهُ ، فَقالَ : هُوَ آمِنٌ فَلیَتَوَجَّه حَیثُ ما شاءَ . فَقُلتُ : لا تَطیبُ نَفسی حَتّی اُبایِعَهُ . قالَ : فَبایَعتُهُ ثُمَّ قالَ : اِذهَب حَیثُ شِئتَ . (3)4 / 3دَورُهُ فی وَقعَهِ صِفّینَ382.عنه صلی الله علیه و آله :المناقب لابن شهرآشوب :لَمَّا استَهَلَّ صَفَرٌ سَنَهَ سَبعٍ وَثَلاثینَ ، أمَرَ عَلِیٌّ علیه السلام فَنودِیَ بِالشّامِ وَالإِعذارِ وَالإِنذارِ (4) ، ثُمَّ عَبّی عَسکَرَهُ ؛ فَجَعَلَ عَلی مَیمَنَتِهِ الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهماالسلاموعَبدَ اللّهِ بنَ جَعفَرٍ ومُسلِمَ بنَ عَقیلٍ ، وعَلی مَیسَرَتِهِ مُحَمَّدَ بنَ الحَنَفِیَّهِ ومُحَمَّدَ بنَ أبی بَکرٍ وهاشِمَ بنَ عُتبَهَ المِرقالَ ، وعَلَی القَلبِ عَبدَاللّهِ بنَ العَبّاسِ وَالعَبّاسَ بنَ رَبیعَهَ بنِ الحارِثِ وَالأَشتَرَ وَالأَشعَثَ ، وعَلَی الجَناحِ سَعدَ بنَ قَیسٍ الهَمدانِیَّ [و ]عَبدَاللّهِ بنَ بُدَیلِ بنِ وَرقاءَ الخُزاعِیَ ورِفاعَهَ بنَ شَدّادٍ البَجَلِیَ وعَدِیَّ بنَ حاتِمٍ ، وعَلَی الکُمَّینِ عَمّارَ بنَ یاسِرٍ وعَمرَو بنَ الحَمِقِ وعامِرَ بنَ واثِلَهَ الکِنانِیَ وقَبیصَهَ بنَ جابِرٍ الاَ?َدِیَ . (5) .

1- .إعلام الوری : ج 1 ص 340 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 235 ح 187 .
2- .دافَفْتُ الرجل : أجهزتُ علیه کدففتُه (القاموس المحیط : ج 3 ص 141 «دفف») .
3- .أنساب الأشراف : ج 3 ص 57 .
4- .فی بحار الأنوار: فنودی فی أهل الشام بالإعذار والإنذار. وهو الأنسب.
5- .. المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 168 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 573 ح 472 .



383.عنه صلی الله علیه و آله :إعلام الوری :هنگامی که مروان بن حکم ، در روز جنگ جمل به اسارت گرفته شد ، حسن و حسین علیهماالسلامنزد امیر مؤمنان علیه السلام به شفاعت برخاستند و ایشان هم او را رها کرد .

آن دو به علی علیه السلام گفتند: ای امیر مؤمنان! او با تو بیعت می کند .

فرمود: «مگر پس از کشته شدن عثمان ، با من بیعت نکرد؟! مرا نیازی به بیعت او نیست . بدانید که او را حکومتی است [ کوتاه] ، به اندازه ای که سگی دماغ خود را بلیسَد و او پدرِ چهار فرمان رواست و امّت [ اسلام ]از دست او و فرزندانش کشتارها خواهند داشت» و همین گونه شد که فرموده بود .384.عنه صلی الله علیه و آله :أنساب الأشراف به نقل از انس بن عیاض ، از امام صادق ، از پدرش امام باقر علیهما السلام : مروان بن حکم که فرماندار مدینه بود برای علی بن الحسین (امام زین العابدین علیه السلام ) ، چنین حکایت کرد : چون در جنگ جمل [با علی علیه السلام ]رویارو شدیم ، طولی نکشید که بصریان گریختند و جارچی ای از سوی علی علیه السلام فریاد برآورد : «نه آن که پشت کرده [و فرار می کند] ، کشته می شود و نه زخمی ها کارشان یکسره می گردد . هر کس درِ خانه اش را ببندد ، در امان است و هر کس سلاح بیفکند ، در امان است» .

مروان گفت : من به درون خانه ای رفتم و برای حسن و حسین و ابن جعفر و ابن عبّاس ، پیام فرستادم و آنان با علی ، سخن گفتند و او گفت : «او در امان است . به هر سو می خواهد ، برود» . با خود گفتم : خیالم آسوده نمی شود ، جز آن که با او بیعت کنم . پس با او بیعت کردم و سپس گفت : «هر کجا می خواهی ، برو» .

4 / 3نقش امام علیه السلام در جنگ صفّین

385.الکافی عن حبیب بن أبی ثابت :المناقب ، ابن شهر آشوب :چون هلال ماه صفر سال 37 هجری رؤیت شد ، علی علیه السلام فرمان داد که برای شامیان ، آخرین فرصت پوزش خواهی و آخرین اتمام حجّت را جار بزنند . سپس لشکر خود را آماده کرد و بر سمت راست آن ، حسن و حسین علیهماالسلام ، عبد اللّه بن جعفر و مسلم بن عقیل و بر سمت چپ آن ، محمّد بن حنفیّه ، محمّد بن ابی بکر و هاشم بن عُتبه مِرقال و بر قلب لشکر ، عبد اللّه بن عبّاس ، عبّاس بن ربیعه بن حارث ، مالک اشتر و اشعث بن قیس ، و بر جناح لشکر ، سعد بن قیس هَمْدانی ، عبد اللّه بن بدیل بن ورقاء خُزاعی ، رِفاعه بن شدّاد بَجَلی و عَدیّ بن حاتم ، و بر دو کناره لشکر ، عمّار بن یاسر ، عمرو بن حَمِق ، عامر بن واثله کِنانی و قَبیصه بن جابر اسدی را گمارد . .




386.ربیع الأبرار عن أبی الطفیل :الفتوح فی أخبارِ حَربِ صِفّینَ : و عَبّی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام أصحابَهُ ؛ فَکانَ عَلی خَیلِ مَیمَنَتِهِ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام سِبطَا النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، وعَلی رَجّالَتِها عَبدُاللّهِ بنُ جَعفَرِ بنِ أبی طالِبٍ ومُسلِمُ بنُ عَقیلِ بنِ أبی طالِبٍ ... . (1)387.المناقب لابن شهر آشوب :تاریخ الطبری عن زید بن وهب الجهنی فی ذِکرِ حَربِ صِفّینَ : مَرَّ عَلِیٌّ علیه السلام مَعَهُ بَنوهُ نَحوَ المَیسَرَهِ ، ومَعَهُ رَبیعَهُ وَحدَها ، وإنّی لَأَرَی النَّبلَ یَمُرُّ بَینَ عاتِقِهِ ومَنکِبِهِ ، وما مِن بَنیهِ أحَدٌ إلّا یَقیهِ بِنَفسِهِ ، فَیَکرَهُ عَلَیٌّ ذلِکَ ، فَیَتَقَدَّمُ عَلَیهِ فَیَحولُ بَینَ أهلِ الشّامِ وبَینَهُ ، فَیَأخُذُهُ بِیَدِهِ إِذا فَعَلَ ذلِکَ فَیُلقیهِ بَینَ یَدَیهِ أو مِن وَرائِهِ .

فَبَصُرَ بِهِ أحمَرُ مَولی أبی سُفیانَ أو عُثمانَ ، أو بَعضِ بَنی اُمَیَّهَ فَقالَ [أحمَرُ] : عَلِیٌّ ورَبِّ الکَعبَهِ ، قَتَلَنِی اللّهُ إن لَم أقتُلکَ أو تَقتُلنی !

فَأَقبَلَ نَحوَهُ ، فَخَرَجَ إلَیهِ کَیسانُ مَولی عَلِیٍّ ، فَاختَلَفا ضَربَتَینِ ، فَقَتَلَهُ مَولی بَنی اُمَیَّهَ ، ویَنتِهَزُهُ عَلِیٌّ علیه السلام ، فَیَقَعُ بِیَدِهِ فی جَیبِ دِرعِهِ فَیَجبِذُهُ (2) ، ثُمَّ حَمَلَهُ عَلی عاتِقِهِ ؛ فَکَأَنّی أنظُرُ إلی رُجَیلَتَیهِ تَختَلِفانِ عَلی عُنُقِ عَلِیٍّ علیه السلام ، ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ الأَرضَ فَکَسَرَ مَنکِبَهُ وعَضُدَیهِ ، وشَدَّ ابنا عَلِیٍّ عَلَیهِ : حُسَینٌ علیه السلام ومُحَمَّدٌ ، فَضَرَباهُ بِأَسیافِهِما حَتّی بَرَدَ، فَکَأَنّی أنظُرُ إلی عَلِیٍّ علیه السلام قائِما ، وإلی شِبلَیهِ یَضرِبانِ الرَّجُلَ . (3) .

1- .الفتوح : ج 3 ص 24 .
2- .الجَبْذ : لغه فی الجذب ، وقیل : هو مقلوب (النهایه : ج 1 ص 235 «جبذ») .
3- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 19 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 374 ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 5 ص 198 کلاهما نحوه ؛ وقعه صفّین : ص 248 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 469 ح 407 وراجع : البدایه والنهایه : ج 7 ص 265 وکشف الغمّه : ج 1 ص 251 .



388.کشف الیقین :الفتوح در اخبار جنگ صفّین : و علی بن ابی طالب علیه السلام ، یارانش را آماده کرد و بر سواران میمنه اش ، حسن و حسین علیهماالسلام دو سبط پیامبر را و بر پیاده نظام ، عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب و مسلم بن عقیل بن ابی طالب را گمارد . . . .389.الکافی عن أبی الصّباح :تاریخ الطبری به نقل از زید بن وَهْب جُهَنی ، در یادکرد جنگ صفّین : علی علیه السلام همراه پسرانش به سوی جناح چپ حرکت کرد و تنها افراد ربیعه با او بودند . گویی اکنون می بینم که تیر از میان شانه و کتف هایش می گذرد و پسرانش یکایک ، خود را سپر او می کنند و علی علیه السلام این را نمی پسندد و خود را پیش می اندازد و میان فرزند خود و شامیان، فاصله می شود . هر گاه یکی از پسرانش چنین می کرد ، وی او را با دست خویش می گرفت و پیش رو یا پشت سر خود می افکنْد [ ، به گونه ای که نتواند سپرِ وی شود] .

اَحمر ، غلامِ ابو سفیان یا عثمان یا یکی دیگر از بنی امیّه ، او را دید و گفت : ای علی! به پروردگار کعبه سوگند ، خدا مرا بکشد ، اگر یا تو را نکشم و یا خود ، کشته نشوم ! و سپس به سوی علی علیه السلام یورش بُرد .

کیسان ، غلامِ علی علیه السلام ، با او برابر شد و دو ضربه رد و بدل کردند . غلامِ بنی امیّه ، کیسان را کشت . علی علیه السلام خود ، به سوی آن غلام بنی امیّه شتافت و دستش را در گریبانِ زرهش برد و او را به سوی خود کشید . سپس وی را بر شانه خود بر کشید . گویی اکنون دو پای او را می بینم که بر گردنِ علی علیه السلام بالا و پایین می شوند . آن گاه وی را بر زمین کوفت و شانه و بازوانش را شکست. سپس پسران علی علیه السلام ، حسین علیه السلام و محمّد [بن حنفیّه]، بر آن غلام تاختند و او را با شمشیرهای خود زدند ، چندان که [ بمُرد و بدنش] سرد شد . گویی اکنون علی علیه السلام را می نگرم که ایستاده است و دو شیربچّه اش آن غلام را فرو می کوبند . .




390.الکافی عن الحسین بن خالد :الأخبار الطوال عن زید بن وهب فی ذِکرِ حَربِ صِفّینَ : فَإِنّی لَأَنظُرُ إلی عَلِیٍّ علیه السلام وهُوَ یَمُرُّ نَحوَ رَبیعَهَ ، ومَعَهُ بَنوهُ : الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلامومُحَمَّدٌ ، وإنَّ النَّبلَ لَیَمُرُّ بَینَ اُذُنَیهِ وعاتِقِهِ ، وبَنوهُ یَقونَهُ بِأَنفُسِهِم .

فَلَمّا دَنا عَلِیٌّ علیه السلام مِنَ المَیسَرَهِ وفیهَا الأَشتَرُ ، وقَد وَقَفوا فی وُجوهِ أهلِ الشّامِ یُجالِدونَهُم ، (1) فَناداهُ عَلِیٌّ علیه السلام ، وقالَ : ائتِ هؤُلاءِ المُنهَزِمینَ ، فَقُل : أینَ فِرارُکُم مِنَ المَوتِ الَّذی لَم تُعجِزوهُ إلَی الحَیاهِ الَّتی لا تَبقی لَکُم ؟ ! (2)391.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الفتوح فی ذِکرِ قَضایا حَربِ صِفّینَ : أرسَلَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام : أنَّ لی إلَیکَ حاجَهً ، فَالقَنی إذا شِئتَ حَتّی اُخبِرَکَ .

قالَ : فَخَرَجَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی واقَفَهُ وظَنَّ أنَّهُ یُریدُ حَربَهُ ، فَقالَ لَهُ ابنُ عُمَرَ : إنّی لَم أدعُکَ إلَی الحَربِ ، ولکِنِ اسمَع مِنّی ؛ فَإِنَّها نَصیحَهٌ لَکَ . فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : قُل ما تَشاءُ . فَقالَ : اِعلَم أنَّ أباکَ قَد وَتَرَ قُرَیشا ، وقَد بَغَضَهُ النّاسُ وذَکَروا أنَّهُ هُوَ الَّذی قَتَلَ عُثمانَ ، فَهَل لَکَ أن تَخلَعَهُ وتُخالِفَ عَلَیهِ حَتّی نُوَلِّیَکَ هذَا الأَمرَ ؟

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : کَلّا وَاللّهِ ، لا أکفُرُ بِاللّهِ وبِرَسولِهِ وبِوَصِیِّ رَسولِ اللّهِ ، إخسَ وَیلَکَ مِن شَیطانٍ مارِدٍ ! فَلَقَد زَیَّنَ لَکَ الشَّیطانُ سوءَ عَمَلِکَ ، فَخَدَعَکَ حَتّی أخرَجَکَ مِن دینِکَ بِاتِّباعِ القاسِطینَ ونُصرَهِ هذَا المارِقِ مِنَ الدّینِ ، لَم یَزَل هُوَ وأبوهُ حَربَینِ (3) وعُدَوَّینِ للّهِ ولِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ ، فَوَاللّهِ ما أسلَما ، ولکِنَّهُمَا استَسلَما خَوفا وطَمَعا ، فَأَنتَ الیَومَ تُقاتِلُ غَیرَ مُتَذَمِّمٍ ، (4) ثُمَّ تَخرُجُ إلَی الحَربِ مُتَخَلِّقا (5) لِتُرائِیَ بِذلِکَ نِساءَ أهلِ الشّامِ ، ارتَع (6) قَلیلاً ، فَاِءنّی أرجو أن یَقتُلَکَ اللّهُ عز و جل سَریعا .

قالَ : فَضَحِکَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ ، ثُمَّ رَجَعَ إلی مُعاوِیَهَ ، فَقالَ : إنّی أرَدتُ خَدیعَه الحُسَینِ وقُلتُ لَهُ کَذا وکَذا، فَلَم أطمَع فی خَدیعَتِهِ .

فَقالَ مُعاوِیَهُ : إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ لا یُخدَعُ وهُوَ ابنُ أبیهِ . (7) .

1- .جالَدوا بالسیوف : تضاربوا (القاموس المحیط : ج 1 ص 284 «جلد») .
2- .الأخبار الطوال : ص 182 وراجع : تاریخ الطبری : ج 5 ص 19 والکامل فی التاریخ : ج 2 ص 374 والبدایه والنهایه : ج 7 ص 265 ووقعه صفّین : ص 250 .
3- .فی الطبعه المعتمده : «حربیین» ، والتصویب من طبعه دار الفکر .
4- .فی الطبعه المعتمده : «عن غیر متذمّم» ، والتصویب من طبعه دار الفکر .
5- .خلَّقتُه : طلیته بالخَلوق ، وهو طیبٌ معروف یتّخَذ من الزعفران وغیره من أنواع الطیب ، وتغلب علیه الحمره والصفره (لسان العرب : ج 10 ص 91 «خلق») .
6- .رَتَع : أکَلَ وشرِبَ ما شاءَ فی خصب وَسَعه ، أو هو الأکل والشرب رَغَدا فی الریف ، أو بِشَرَهٍ (القاموس المحیط : ج 3 ص 27 «رتع») .
7- .الفتوح : ج 3 ص 39 وفی وقعه صفّین : ص 297 و بحار الأنوار : ج 32 ص 480 ح 416 عن الإمام الحسن علیه السلام .



392.الکافی عن صالح بن عقبه :الأخبار الطوال به نقل از زید بن وهب ، در یادکرد جنگ صفّین : گویی علی علیه السلام را می بینم که به سوی [ مردان ]ربیعه می رفت و پسرانش ، حسن و حسین و محمّد ، همراهش بودند ، در حالی که تیر از میان گوش ها و شانه هایش می گذشت و پسرانش با جان خویش ، از او محافظت می کردند .

و چون علی علیه السلام به جناح چپ نزدیک شد ، اَشتر در آن جا بود و با شمشیر رویاروی سپاه شام ایستادگی می کرد . پس علی علیه السلام او را ندا داد و فرمود : «به سوی آن گریزندگان برو و به آنان بگو : کجا می توانید بگریزید ، از مرگی که حریفش نمی شوید ، به سوی حیاتی که برایتان نمی پاید ؟» .393.الإمام الصادق علیه السلام :الفتوح در یادکرد حوادث جنگ صفّین : عبید اللّه بن عمر بن خطّاب ، به حسین علیه السلام پیام فرستاد که : من با تو کاری دارم . هر گاه خواستی ، به دیدارم بیا تا آگاهت کنم .

حسین علیه السلام به سوی او روانه شد تا این که در برابرش ایستاد و گمان کرد که [ابن عمر ]می خواهد با او بجنگد . ابن عمر به او گفت : من تو را به جنگ نخواندم ؛ امّا نصیحتی به تو دارم و از من بشنو .

حسین علیه السلام فرمود : «آنچه می خواهی ، بگو» .

ابن عمر گفت : بدان که پدرت ، خون قریش را ریخته است و مردم ، او را دشمن می دارند و می گویند که او قاتل عثمان است . آیا می توانی او را خلع کنی و با او مخالفت ورزی تا حکومت را به تو بسپاریم ؟

حسین علیه السلام فرمود : «هرگز ! به خدا سوگند ، به خداوند و پیامبرش و وصیّ پیامبرش ، کفر نمی ورزم . دور شو . وای بر تو از شیطانِ رانده شده ! بی تردید ، شیطان ، بدکاری ات را برایت آراسته و تو را فریب داده تا با پیروی از متجاوزان و یاریِ این بیرون رفته از دین (معاویه) ، تو را از دینت بیرون کند ؛ معاویه ای که خود و پدرش ، همواره در ستیز و دشمنی با خدا و پیامبرش و مؤمنان بوده اند . به خدا سوگند ، اسلام نیاوردند ؛ بلکه از سرِ هراس و طمع ، تسلیم شدند . و تو امروز برای نکوهیده نشدن می جنگی و با بوی خوش برای جنگ بیرون می آیی تا پیش زنان شام ، خودنمایی کنی . اندکی خوش باش که امیدوارم خدای عز و جل ، تو را به زودی بکشد» .

عبید اللّه بن عمر ، خندید و به سوی معاویه باز گشت و گفت : من می خواستم حسین را فریب دهم و به او چنین و چنان گفتم ؛ امّا امیدی به فریب خوردنش ندارم .

معاویه گفت : حسین بن علی ، فریب نمی خورد . او پسر پدرش است . (1) .

1- .یعنی: چگونه فریب خورَد، حالْ آن که او فرزند کسی است که هرگز فریب نمی خورَد؟!



394.الإمام زین العابدین علیه السلام :وقعه صفّین بَعدَ ذِکرِ کَلامِ الإِمامِ عَلِیٍّ وَالحَسَنِ علیهماالسلام فِی استِنهاضِ النّاسِ لِلقِتالِ مَعَ مُعاوِیَهَ وذلِکَ قَبلَ خُروجِ النّاسِ إلَی القِتالِ : ثُمَّ قامَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام خَطیبا ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ بِما هُوَ أهلُهُ ، ثُمَّ قالَ : یا أهلَ الکوفَهِ ! أنتُمُ الأَحِبَّهُ الکُرَماءُ ، وَالشِّعارُ دونَ الدِّثارِ (1) ، جِدّوا فی إحیاءِ ما دَثَرَ بَینَکُم ، وإسهالِ ما تَوَعَّرَ عَلَیکُم ، واُلفَهِ ما ذاعَ مِنکُم . ألا إنَّ الحَربَ شَرُّها ذَریعٌ ، وطَعمُها فَظیعٌ ، وهِیَ جُرَعٌ مُتَحَسّاهٌ . فَمَن أخَذَ لَها اُهبَتَها ، وَاستَعَدَّ لَها عُدَّتَها ، ولَم یَألَم کُلومَها (2) عِندَ حُلولِها ، فَذاکَ صاحِبُها ، ومَن عاجَلَها قَبلَ أوانِ فُرصَتِها وَاستِبصارِ سَعیِهِ فیها ، فَذاکَ قَمِنٌ (3) ألّا یَنفَعَ قَومَهُ ، وأن یُهلِکَ نَفسَهُ . نَسأَلُ اللّهَ بِعَونِهِ أن یَدعَمَکُم بِاُلفَتِهِ .

ثُمَّ نَزَلَ . فَأَجابَ عَلِیّا علیه السلام إلَی السَّیرِ وَالجِهادِ جُلُّ النّاسِ . (4) .

1- .الدِّثارُ : الثوب الذی یکون فوق الشعار ، یعنی أنتم الخاصّه (النهایه : ج 2 ص 100 «دثر») .
2- .الکَلْمُ : الجراحه ، والجمع کُلُوم وکِلام (الصحاح : ج 5 ص 2023 «کلم») .
3- .یقال : قَمَنٌ وقَمِنٌ وقمینٌ : أی خلیق وجدیر (النهایه : ج 4 ص 111 «قمن») .
4- .وقعه صفّین : ص 114 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 405 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 3 ص 186 نحوه .



395.المعجم الکبیر عن أبی أیّوب الأنصاریّ :وقعه صفّین پس از یادکرد سخن امیر مؤمنان علیه السلام و امام حسن علیه السلام در فراخوان مردم به جهاد ، قبل از حرکت برای جنگ با معاویه : سپس حسین بن علی علیه السلام به سخنرانی ایستاد و خدا را ستود و او را ثنا گفت ، آن گونه که سزاوارش بود و پس از آن فرمود : «ای کوفیان ! شما دوستان [ما] و بزرگوارید و جامه زیرینید و نه رویین . بکوشید آنچه را میان شما کهنه گشته ، احیا کنید و آنچه را بر شما دشوار گشته ، آسان سازید و آنچه را پراکنده شده ، پیوند دهید .

هان که جنگ ، شرّش زشت و مزه اش تلخ است و جرعه هایی به سختی فرو رونده است ! هر کس خود را برای آن آماده کند و ساز و برگش را فراهم آورد و جراحت هایش به گاهِ ورود ، او را رنجیده نکند ، مردِ جنگ است و هر کس بِدان بشتابد ، پیش از آن که هنگامش در رسد و بی آن که ببیند چه کاری باید انجام دهد ، سزاوار آن است که به قومش سودی نرساند و خود را تباه کند . به یاری خدا ، از خدا می خواهیم که با [ایجاد] الفتش ، شما را استوار بدارد» .

سپس فرود آمد و بیشترِ مردم ، دعوت علی علیه السلام را در حرکت و جهاد ، اجابت کردند . .




396.المعجم الکبیر عن أبی سعید :اُسد الغابه :رَوی أبو وَائِلٍ شَقیقُ بنُ سَلَمَهَ ، قالَ : بَرَزَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام (1) فَنادی : هَل مِن مُبارِزٍ ؟ فَأَقبَلَ رَجُلٌ مِن آلِ ذی لَعوَهَ اسمُهُ الزِّبرِقانُ بنُ أسلَمَ وکانَ شَدیدَ البَأسِ ، فَقالَ : وَیلَکَ ! مَن أنتَ ؟ فَقالَ : أنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ .

فَقالَ لَهُ الزِّبرِقانُ : اِنصَرِف یا بُنَیَّ ، فَإِنّی وَاللّهِ لَقَد نَظَرتُ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُقبِلاً مِن ناحِیَهِ قُباءَ عَلی ناقَهٍ حَمراءَ وإنَّکَ یَومَئِذٍ قُدّامَهُ ؛ فَما کُنتُ لِأَلقی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِدَمِکَ ، فَانصَرَفَ . (2)397.شرح الأخبار عن جعفر بن فروی بإسناده :الغیبه للنعمانی عن أبی بصیر عن أبی عبداللّه [الصادق] علیه السلام :لَمَّا التَقی أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام وأهلُ البَصرَهِ نَشَرَ الرّایَهَ رایَهَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَزُلزِلَت أقدامُهُم ، فَمَا اصفَرَّتِ الشَّمسُ حَتّی قالوا : آمِنّا یَابنَ أبی طالِبٍ ، فَعِندَ ذلِکَ قالَ : لا تَقتُلُوا الأَسری ولا تُجهِزُوا (3) الجَرحی ، ولا تَتبَعوا مُوَلِّیا ، ومَن ألقُی سِلاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ ، ومَن أغلَقَ بابَهُ فَهُوَ آمِنٌ .

ولَمّا کانَ یَومُ صِفّینَ سَأَلوهُ نَشرَ الرّایَهِ فَأَبی عَلَیهِم ، فَتَحَمَّلوا عَلَیهِ بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلاموعَمّارِ بنِ یاسِرٍ ، فَقالَ لِلحَسَنِ : یا بُنَیَّ ، إنَّ لِلقَومِ مُدَّهً یَبلُغونَها ، وإنَّ هذِهِ رایَهٌ لا یَنشُرُها بَعدی إلَا القائِمُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ . (4) .

1- .وذلک فی یوم صفّین کما فی الإصابه .
2- .اُسد الغابه : ج 2 ص 303 ، الإصابه : ج 2 ص 456 ولیس فیه «فانصرف» .
3- .جَهَزَ علی الجریح وأجهزَ : أثبت قتلَه وأسرعه ، وتمّم علیه (القاموس المحیط : ج 2 ص 171 «جهاز») .
4- .الغیبه للنعمانی : ص 307 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 210 ح 165 .



398.سنن النسائی عن عبد اللّه بن شدّاد عن أبیه :اُسد الغابه :ابو وائل ، شقیق بن سلمه ، روایت کرده که حسین بن علی علیه السلام [در جنگ صفّین] ، پا به میدان نهاد و مبارز طلبید . مردی به نام زَبرِقان بن اسلم از قبیله ذی لَعوه که بسیار جنگجو بود ، پیش آمد و گفت : وای بر تو! تو کیستی؟

فرمود : «من ، حسین بن علی هستم» .

زَبرِقان به او گفت : پسر عزیزم! باز گرد که به خدا سوگند ، من پیامبر خدا را دیدم که از سمت قُبا ، سوار بر شتری سرخ مو می آمد و تو آن روز ، جلویش نشسته بودی . نمی خواهم پیامبر خدا را در حالی دیدار کنم که خون تو بر گردن من است . پس ، حسین علیه السلام باز گشت .272.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الغیبه ، نعمانی به نقل از ابو بصیر ، از امام صادق علیه السلام : هنگامی که امیر مؤمنان علیه السلام و بصریان رویارو شدند ، علی علیه السلام پرچم پیامبر صلی الله علیه و آله را بر افراشت و گام های بصریان لرزید و خورشید ، غروب نکرده بود که گفتند : ای پسر ابو طالب ! به ما امان بده .

در این هنگام ، علی علیه السلام فرمود : «اسیران و مجروحان را نکشید و فراری ها را تعقیب نکنید و هر کس سلاحش را بیفکنَد ، در امان است و هر کس درِ خانه اش را ببندد ، در امان است» .

و هنگام آغاز جنگ صفّین ، [یاران علی علیه السلام ] از او خواستند که همان پرچم را بر افرازد ؛ امّا امام علی علیه السلام خودداری کرد . آنان حسن و حسین علیهما السلام و عمّار یاسر را واسطه کردند ، که امام علی علیه السلام به حسن علیه السلام فرمود : «پسر عزیزم! این جماعت ، دوره ای [از حکومت] دارند که به آن می رسند و این پرچم را پس از من ، کس دیگری جز قائم [ ِ آل محمّد] که درودهای خدا بر او باد بر نمی افرازد» . .




273.عنه صلی الله علیه و آله :المناقب لابن شهرآشوب عن إسماعیل بن رجاء وعمرو بن شعیب :أنَّهُ مَرَّ الحُسَینُ علیه السلام عَلی عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ ، فَقالَ عَبدُ اللّهِ : مَن أحَبَّ أن یَنظُرَ إلی أحَبِّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ فَلیَنظُر إلی هذَا المُجتازِ ، وما کَلَّمتُهُ مُنذُ لَیالی صِفّینَ . فَأَتی بِهِ أبو سَعیدٍ الخُدرِیُّ إلَی الحُسَینِ علیه السلام ، فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : أتَعلَمُ أنّی أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ وتُقاتِلُنی وأبی یَومَ صِفّینَ ؟! وَاللّهِ إنَّ أبی لَخَیرٌ مِنّی . فَاستَعذَرَ وقالَ: إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ لی : أطِع أباکَ .

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : أما سَمِعتُ قَولَ اللّهِ تَعالی : «وَ إِن جَهَدَاکَ عَلَی أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا» (1) ، وقَولَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «إنَّمَا الطّاعَهُ فِی المَعروفِ» ، وقَولَهُ : «لا طاعَهَ لِمَخلوقٍ فی مَعصِیَهِ الخالِقِ» ؟ (2)274.عنه صلی الله علیه و آله :الأخبار الطوال فی قَضِیَّهِ التَّحکیمِ : شَهِدَ عَلی ما فی هذَا الکِتابِ الحَسَنُ وَالحُسَینُ ابنا عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام ، وعَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ ، وعَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ ... . (3)4 / 4مُشارَکَتُهُ فی وَقعَهِ النَّهروانِ402.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الاستیعاب :شَهِدَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ مَعَ عَلِیٍّ علیه السلام الجَمَلَ وصِفّینَ وَالنَّهرَوانَ ، وشَهِدَ مَعَهُ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلامومُحَمَّدٌ بَنوهُ ، و ... . (4) .

1- .لقمان : 15 .
2- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 73 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 297 ح 59 وراجع : المعجم الأوسط : ج 4 ص 181 ح 3917 واُسد الغابه : ج 3 ص 347 .
3- .الأخبار الطوال : ص 195 ؛ وقعه صفّین : ص 506 .
4- .الاستیعاب : ج 3 ص 70 .



403.الإمام علیّ علیه السلام :المناقب ، ابن شهرآشوب به نقل از اسماعیل بن رجا و عمرو بن شعیب : امام حسین علیه السلام بر عبد اللّه بن عمرو بن عاص گذشت . عبد اللّه گفت : هر کس دوست دارد به محبوب ترینِ زمینیان نزد آسمانیان بنگرد ، به این ره گذر بنگرد که من ، از شب های صفّین تا کنون ، با او سخن نگفته ام .

ابو سعید خُدری ، او را نزد امام حسین علیه السلام آورد . امام علیه السلام فرمود : «تو می دانی که من ، محبوب ترینِ زمینیان نزد آسمانیان هستم و با من و پدرم در صفّین جنگیدی ؟! به خدا سوگند که پدرم از من ، بهتر بود» .

عبد اللّه ، عذر آورد و گفت : پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود : «از پدرت ، اطاعت کن» .

امام حسین علیه السلام به او فرمود : «آیا سخن خدای متعال را نشنیده ای : «و اگر [پدر و مادر ]کوشیدند که چیزی را که بِدان باور نداری ، شریک من قرار دهی ، از آن دو اطاعت مکن» ؟ و سخن پیامبر خدا را که : اطاعت ، در نیکی است و سخنش را که : در معصیت خالق ، مخلوق را اطاعتی نیست ؟» .404.کنز العمّال عن أنس :الأخبار الطوال در ماجرای حَکَمیّت : بر این نوشته ، حسن و حسین ، پسران علی بن ابی طالب و نیز عبد اللّه بن عبّاس و عبد اللّه بن جعفر ، گواهی می دهند . . . .

4 / 4شرکت در جنگ نهروان

405.سنن ابن ماجه عن سعید بن أبی راشد :الاستیعاب :عبد اللّه بن عبّاس در کنار علی علیه السلام در جنگ های جمل ، صفّین و نهروان شرکت داشت و حسن ، حسین علیهماالسلامو محمّد [بن حنفیّه] ، پسرانش نیز در کنار او حضور داشتند و ... . .


406.صحیح ابن حبّان عن أبی هریره :ذخائر العقبی عن أبی عمر :وشَهِدَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ مَعَ عَلِیٍّ علیه السلام الجَمَلَ وصِفّینَ وَالنَّهرَوانَ ، وکانَ مِمَّن شَهِدَ ذلِکَ مَعَ عَلِیٍّ علیه السلام : الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلامومُحَمَّدٌ بَنوهُ ، وعَقیلٌ أخوهُ ، وعُبَیدُ اللّهِ وقُثَمُ ابنا عَمِّهِ العَبّاسِ ، وعَبدُ اللّهِ ومُحَمَّدٌ وعَونٌ بَنو جَعفَرٍ . (1)4 / 5دَورُهُ فی غَزوَهٍ لَم تَتِمَّ بِسَبَبِ شَهادَهِ أبیهِ7407.المناقب لابن شهرآشوب عن ابن مهاد عن أبیه :نهج البلاغه عن نوف البکالی :خَطَبَنا بِهذِهِ الخُطبَهِ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ علیه السلام بِالکوفَهِ وهُوَ قائِمٌ عَلی حِجارَهٍ ، نَصَبَها لَهُ جَعدَهُ بنُ هُبَیرَهَ المَخزومِیُّ (2) ، وعَلَیهِ مِدرَعَهٌ مِن صوفٍ وحَمائِلُ سَیفِهِ لیفٌ ، وفی رِجلَیهِ نَعلانِ مِن لیفٍ ، وکَأَنَّ جَبینَهُ ثَفِنَهُ (3) بَعیرٍ ... .

ثُمَّ نادی بِأَعلی صَوتِهِ : الجِهادَ الجِهادَ عِبادَ اللّهِ ! ألا وإنّی مُعَسکِرٌ فی یَومی هذا ؛ فَمَن أرادَ الرَّواحَ إلَی اللّهِ فَلیَخرُج .

وعَقَدَ لِلحُسَینِ علیه السلام فی عَشَرَهِ آلافٍ ، ولِقَیسِ بنِ سَعدٍ فی عَشَرَهِ آلافٍ ، ولِأَبی أیّوبَ الأَنصارِیِ فی عَشَرَهِ آلافٍ ، ولِغَیرِهِم عَلی أعدادٍ اُخَرَ ، وهُوَ یُریدُ الرَّجعَهَ إلی صِفّینَ ، فَما دارَتِ الجُمعَهُ حَتّی ضَرَبَهُ المَلعونُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ ! فَتَراجَعَتِ العَساکِرُ . (4) .

1- .ذخائر العقبی : ص 377 .
2- .جعده بن هبیره بن أبی وهب المخزومی ، ابن اُخت أمیر المومنین علیه السلام . ولد علی عهد النبیّ صلی الله علیه و آله ، لیست له صحبه . نزل الکوفه ، وکان فارسا شجاعا فقیها . ولیَ خراسان لأمیر المؤمنین علیه السلام . کان الإمام یحبّه کثیرا ویحتفی به ، وکان بالکوفه عند استشهاد الإمام علیه السلام ، وعندما ضُرِب الإمام علیه السلام صلّی مکانه . توفّی فی أیّام معاویه . راجع : رجال الکشّی : ج 1 ص 281 ورجال الطوسی : ص 33 ووقعه صفّین : ص 463 والإصابه : ج 1 ص 628 وتهذیب الکمال : ج 4 ص 563 وشرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 10 ص 77 .
3- .الثَّفِنه : ما وَلِیَ الأرض من کلّ ذات أربع إذا بَرَکَت ، کالرکبتین وغیرهما ، ویحصل فیه غلظ من أثر البروک (النهایه : ج 1 ص 215 «ثفن») .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 182 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 194 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 394 ح 618 ؛ ربیع الأبرار : ج 4 ص 242 .



408.فضائل الصحابه عن أبی هریره :ذخائر العقبی به نقل از ابو عمر : و عبد اللّه بن عبّاس در کنار علی علیه السلام در جنگ های جمل ، صفّین و نهروان شرکت داشت و از جمله حاضران در این جنگ ها در کنار علی علیه السلام ، پسرانش : حسن و حسین و محمّد ، برادرش عقیل ، دو پسرِ عمویش عبّاس : عبید اللّه و قُثَم ، و پسران جعفر [بن ابی طالب] : عبد اللّه ، محمّد و عون بودند .

4 / 5نقش امام علیه السلام در جنگی که به دلیل شهادت پدرش ناتمام ماند

409.کفایه الأثر عن أبی هریره :نهج البلاغه به نقل از نَوف بِکالی : این خطبه را امیر مؤمنان علی علیه السلام در کوفه ایراد کرد ، در حالی که بر روی سنگی که جَعده بن هُبَیره مخزومی (1) برای او نهاد ، ایستاده بود و بر تن او ، جُبّه ای پشمین بود و بند شمشیرش از پوست درخت خرما بود و در پاهایش کفشی از لیف خرما بود و پیشانی اش نیز [ از سجده بسیار ، ]همچون پینه زانوی شتر بود ... .

سپس با بلندترین صدایش ندا داد: «بندگان خدا ! نبرد ، نبرد! آگاه باشید که من همین امروز ، لشکر می آرایم ! هر که می خواهد به سوی خدا بکوچد ، برون آید!» .

او برای حسین علیه السلام پرچمی برای فرماندهیِ ده هزار نفر بست ، قیس بن سعد را با ده هزار نفر تجهیز کرد ، ابو ایّوب انصاری را نیز سرکرده ده هزار نفر ساخت و برای دیگران هم تعدادی دیگر فراهم آورد ، در حالی که می خواست به صفّین برگردد . هنوز یک هفته نگذشته بود که ابن ملجم ملعون ، بر وی ضربت زد و لشکرها برگشتند . .

1- .جَعدَه بن هُبَیره بن ابی وَهْب مخزومی ، پسر خواهر امیر مؤمنان علیه السلام است که در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله زاده شد ؛ ولی پیامبر صلی الله علیه و آله را درک نکرد . او در کوفه ساکن شد و چابک سواری پُر دل و جرئت و دانا بود . او از سوی امیر مؤمنان علیه السلام ، والی خراسان شد . امام علی علیه السلام ، وی را بسیار دوست داشت و به او علاقه نشان می داد . وی زمان شهادت امام علی علیه السلام ، در کوفه بود و هنگامی که امام علیه السلام ضربت خورد ، وی به جای ایشان نماز خواند . جعده ، در دوران معاویه در گذشت .



4 / 6مُراقَبَهُ الإِمامِ عَلِیٍّ لِلحَسَنَینِ علیهم السلام فِی الحُروبِ410.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :نهج البلاغه عن الإمام علیّ علیه السلام فی بَعضِ أیّامِ صِفّینَ وقَد رَأَی الحَسَنَ ابنَهُ علیه السلام یَتَسَرَّعُ إلی الحَربِ : اِملِکوا عَنّی هذَا الغُلامَ لا یَهُدَّنی ، فَإِنَّنی أنفَسُ (1) بِهذَینِ یَعنِی الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهماالسلام عَلَی المَوتِ لِئَلّا یَنقَطِعَ بِهِما نَسلُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)411.عنه صلی الله علیه و آله :وقعه صفّین عن عبداللّه بن ودیعه الأنصاری عن الإمام علیّ علیه السلام :... ولَقَد هَمَمتُ بِالإِقدامِ عَلَی القَومِ ، فَنَظَرتُ إلی هذَینِ قَدِ ابتَدَرانی یَعنِی الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهماالسلام ونَظَرتُ إلی هذَینِ قَدِ استَقدَمانی یَعنی عَبدَ اللّهِ بنَ جَعفَرٍ ومُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ فَعَلِمتُ أنَّ هذَینِ إن هَلَکَا انقَطَعَ نَسلُ مُحَمَّدٍ مِن هذِهِ الاُمَّهِ ، فَکَرِهتُ ذلِکَ ، وأشفَقتُ عَلی هذَینِ أن یَهلِکا ، وقَد عَلِمتُ أن لَولا مَکانی لَم یَستَقدِما یَعنی مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ وعَبدَ اللّهِ بنَ جَعفَرٍ وَایمُ اللّهِ لَئِن لَقیتُهُم بَعدَ یَومی لَاَ?قَیَنَّهُم ولَیسَ هُما مَعی فی عَسکَرٍ ولا دارٍ . (3)412.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :نثر الدرّ :قالَ المُنافِقونَ لَهُ [لِمُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّهِ] : لِمَ یُغَرِّرُ (4) بِکَ أمیرُ المُؤمِنینَ فی الحَربِ ولا یُغَرِّرُ بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ ؟

قالَ : لِاَ?َّهُما عَیناهُ ، وأنَا یَمینُهُ ؛ فَهُوَ یَدفَعُ بِیَمینِهِ عَن عَینَیهِ . (5) .

1- .نفسه به : أی ضنّ . ومعناه إنّی أضنّ بهما علی الموت (القاموس المحیط : ج 2 ص 255 «النفس») .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 207 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 237 نحوه ، بحار الأنوار : ج 32 ص 562 ح 467 .
3- .وقعه صفّین : ص 529 .
4- .غَرَّر به : عرّضه للهلکه (القاموس المحیط : ج 2 ص 101 «غرر») .
5- .نثر الدرّ: ج1 ص406،ذوب النضّار: ص55،کشف الغمّه: ج2 ص237 نحوه،بحار الأنوار: ج42 ص99 و ج 45 ص 348 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 1 ص 244 ، ربیع الأبرار : ج 3 ص 521 نحوه .



4 / 6مواظبت امام علی از حسن و حسین علیهما السلام در جنگ ها

413.عنه صلی الله علیه و آله :نهج البلاغه :امام علی علیه السلام در یکی از روزهای جنگ صفّین ، آن گاه که دید فرزندش حسن علیه السلام به کارزار می شتابد ، فرمود : «این جوان را برایم نگاه دارید که مبادا توانم را ببرد . مرا دریغ می آید که این دو (حسن و حسین) به کام مرگ روند و نسل پیامبر صلی الله علیه و آله قطع شود» .414.عنه صلی الله علیه و آله :وقعه صفّین به نقل از عبد اللّه بن ودیعه انصاری : علی علیه السلام فرمود : « ... من برای پیکار با شامیان ، مصمّم بودم . پس به این دو تن (یعنی حسن و حسین) نظر کردم که از من در نبرد ، پیشی گرفته اند ، و نیز به این دو نفر (یعنی عبد اللّه بن جعفر [ طیّار] و محمّد حنفیّه) که بر من سبقت گرفته اند . دریافتم که اگر آن دو (حسن و حسین) از میان بروند ، نسل محمّد صلی الله علیه و آله از این امّت ، برچیده می شود و من این را نمی خواستم و از مرگ این دو تن (عبد اللّه و محمّد) نیز بیمناک بودم و به یقین دانستم که این دو فقط به دلیل موقعیّت من ، بر من پیشی گرفته اند و به خدا سوگند ، هر آینه اگر آنها (شامیان) را پس از این روز ، دیدار کنم ، بی شک ، بدون آن دو (حسن و حسین) دیدارشان می کنم» .415.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :نثر الدرّ :منافقان به محمّد بن حنفیّه گفتند: چرا امیر مؤمنان ، تو را در جنگ ، جلو می اندازد و حسن و حسین را نه؟

گفت: چون آن دو ، چشمان اویند و من دست راست او ، و او با دست راستش از چشمانش دفاع می کند . .




416.عنه صلی الله علیه و آله :تهذیب الکمال عن الزهری :قالَ رَجُلٌ لِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ابنِ الحَنَفِیَّهِ : ما بالُ أبیکَ کانَ یَرمی بِکَ فی مَرامٍ لا یَرمی فیهَا الحَسَنَ وَالحُسَینَ ؟

قالَ : لِأنَّهُما کانا خَدَّیهِ وکُنتُ یَدَهُ ، فَکانَ یَتَوَقّی بِیَدِهِ عَن خَدَّیهِ . (1)417.الإمام الصادق علیه السلام :ذوب النضار عن ابن عبّاس :لَمّا کانَ یَومٌ مِن أیّامِ صِفّینَ دَعا عَلِیٌّ علیه السلام ابنَهُ مُحَمَّدَ ابنَ الحَنَفِیَّهِ ، فَقالَ لَهُ : شُدَّ عَلَی المَیمَنَهِ ، فَحَمَلَ مُحَمَّدٌ مَعَ أصحابِهِ ، فَکَشَفَ مَیمَنَهَ عَسکَرِ مُعاوِیَهَ ، ثُمَّ رَجَعَ وقَد جُرِحَ ، فَقالَ : العَطشَ العَطشَ ! فَقامَ إلَیهِ أبوهُ علیه السلام فَسَقاهُ جُرعَهً مِنَ الماءِ ، ثُمَّ صَبَّ الماءَ بَینَ دِرعِهِ وجِلدِهِ ، فَرَأَیتُ عَلَقَ (2) الدَّمِ یَخرُجُ مِن حَلَقِ الدِّرعِ .

ثُمَّ أمهَلَهُ ساعَهً ثُمَّ قالَ : یا بُنَیَّ! شُدَّ عَلَی المَیسَرَهِ ، فَحَمَلَ مَعَ أصحابِهِ عَلی مَیسَرَهِ عَسکَرِ مُعاوِیَهَ ، فَکَشَفَهُم ، ثُمَّ رَجَعَ وبِهِ جَراحَهٌ وَهُوَ یَقُولُ : الماءَ الماءَ ، فَقامَ إلَیهِ أبُوهُ علیه السلام فَفَعَلَ بِهِ مِثلَ الأوَّلِ ، ثُمَّ قالَ : یا بُنَیَّ ، شُدَّ عَلَی القَلبِ ، فَشَدَّ عَلَیهِم فَکَشَفَهُم ، ثُمَّ رَجَعَ وقَد أثقَلَتهُ الجِراحاتُ وهُوَ یَبکی ، فَقامَ إلَیهِ أبوهُ علیه السلام فَقَبَّلَ ما بَینَ عَینَیهِ ، وقالَ : سَرَرتَنی فِداکَ أبوکَ ! لَقَد سَرَرتَنی وَاللّهِ یا بُنَیَّ بِجِهادِکَ بَینَ یَدَیَّ ، فَما یُبکیکَ ؟ أفَرَحٌ أم جَزَعٌ ؟

فَقالَ : کَیفَ لا أبکی وقَد عَرَّضتَنی لِلمَوتِ ثَلاثَ مَرّاتٍ فَسَلَّمَنِیَ اللّهُ تَعالی ، وکُلَّما رَجَعتُ إلَیکَ لِتُمهِلَنی عَنِ الحَربِ فَما أمهَلتَنی ، وهذانِ أخَوایَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلامما تَأمُرُهُما بِشَیءٍ !

فَقَبَّلَ علیه السلام رَأسَهُ وقالَ : یا بُنَیَّ ، أنتَ ابنی ، وهذانِ ابنا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أفَلا أصونُهُما عَنِ القَتلِ ؟

قالَ : بَلی یا أبَتاهُ ، جَعَلَنِیَ اللّهُ فِداکَ وفِداهُما ! (3) .

1- .تهذیب الکمال : ج 26 ص 152 ، سیر أعلام النبلاء : ج 4 ص 117 ، تاریخ دمشق : ج 54 ص 333 .
2- .العلق : الدم الغلیظ ، والقطعه منه علقه (الصحاح : ج 4 ص 1529 «علق») .
3- .ذوب النضّار : ص 56 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 348 .



418.الإمام زین العابدین علیه السلام ( مِن دعائِهِ لِوُلدِهِ ) تهذیب الکمال به نقل از زُهْری : مردی به محمّد بن حنفیّه گفت: چرا پدرت تو را در میدان جنگ ، پیش می اندازد و به جاهایی می فرستد که حسن و حسین را نمی فرستد؟

پاسخ داد: چون آن دو ، گونه های اویند و من دستش . با دستش ، گونه های خود را حفظ می کند .419.الإمام علیّ علیه السلام ( مِن وَصِیَّهٍ لَهُ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهما ) ذوب النُّضار به نقل از ابن عبّاس : روزی از روزهای جنگ صفّین ، علی علیه السلام ، پسرش محمّد بن حنفیّه را فرا خواند و به او فرمود : «بر جناح راست دشمن ، حمله کن» . محمّد با یارانش حمله برد و جناح راست لشکر معاویه را شکست داد . سپس زخمی باز گشت و آب خواست . پدرش برخاست و به او جرعه ای آب نوشاند و میان زره و پوستش آب ریخت . دیدم که تکّه های خون بسته شده از حلقه های زره بیرون می ریزد .

سپس ساعتی به او مهلت داد و آن گاه فرمود : «پسر عزیزم! به جناح چپ دشمن ، حمله کن» . او هم با یارانش بر جناح چپ لشکر معاویه حمله برد و آنان را شکست داد . آن گاه با جراحت بازگشت و آب خواست . پدرش برخاست و آنچه در مرتبه نخست انجام داده بود ، [دوباره] انجام داد و آن گاه فرمود : «پسر عزیزم! به قلب لشکر بزن» . او هم بر آنان حمله کرد و قلب لشکر معاویه را شکافت و سپس از سنگینی جراحت ها ، گریان باز گشت . پدرش به سویش آمد و میان دو چشمش را بوسید و گفت : «پدرت ، فدایت باد! مرا خوش حال کردی . پسر عزیزم! به خدا سوگند ، با جهادت در پیش رویم ، شادمانم کردی . از چه رو می گریی؟ شادی است ، یا بی تابی؟» .

محمّد گفت : چگونه نگریم ، در حالی که مرا سه بار به کام مرگ فرستادی و خدای متعال ، مرا سالم نگاه داشته است و هر گاه به سویت باز گشتم تا مهلتم دهی ، مهلتم ندادی ؛ ولی به این دو برادرم ، حسن و حسین ، هیچ فرمانی نمی دهی؟

امام علی علیه السلام سر محمّد را بوسید و فرمود : «پسر عزیزم ! تو پسر منی و این دو ، پسران پیامبر صلی الله علیه و آله اند . آیا آن دو را از کشته شدن محافظت نکنم؟» .

محمّد گفت : چرا ، ای پدر عزیزم ! خدا مرا فدای تو و آن دو کند! .




4 / 7دُعاءُ الإِمامِ عَلِیٍّ لِلحَسَنَینِ علیهم السلام:275.عنه صلی الله علیه و آله :شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید عن الإمام علیّ علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی أستَعدیکَ (1) عَلی قُرَیشٍ ؛ فَإِنَّهُم أضمَروا لِرَسولِکَ صلی الله علیه و آله ضُروبا (2) مِنَ الشَّرِّ وَالغَدرِ ، فَعَجَزوا عَنها وحُلتَ بَینَهُم وبَینَها ، فَکانَتِ الوَجبَهُ (3) بی وَالدّائِرَهُ (4) عَلَیَّ .

اللّهُمَّ احفَظ حَسَنا وحُسَینا ، ولا تُمَکِّن فَجَرَهَ قُرَیشٍ مِنهُما ما دُمتُ حَیّا ، فَإِذا تَوَفَّیتَنی فَأَنتَ الرَّقیبُ عَلَیهِم ، وأنتَ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ . (5)4 / 8إجراءُ الحَدِّ مَعَ أبیهِ وأخیهِ276.صحیح مسلم عن ربیعه بن کعب الأسلمی :الکافی عن أحمد بن محمّد بن خالد رفعه إلی أمیر المؤمنین علیه السلام :أتاهُ رَجُلٌ بِالکُوفَهِ فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنّی زَنَیتُ فَطَهِّرنی ، قالَ : مِمَّن أنتَ ؟ قالَ : مِن مُزَینَهَ ، قالَ : أتَقرَاُ مِنَ القُرآنِ شَیئا ؟ قالَ : بَلی ، قالَ : فَاقرَأ ، فَقَرأَ فَأَجادَ ، فَقالَ : أبِکَ جِنَّهٌ ؟ قالَ : لا ، قالَ : فَاذهَب حَتّی نَسأَلَ عَنکَ ، فَذَهَبَ الرَّجُلُ .

ثُمَّ رَجَعَ إلَیهِ بَعدُ ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنّی زَنَیتُ فَطَهِّرنی ، فَقالَ : ألَکَ زَوجَهٌ ؟ قالَ : بَلی ، قالَ : فَمُقیمَهٌ مَعَکَ فِی البَلَدِ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَأَمَرَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَذَهَبَ ، وقالَ : حَتّی نَسأَلَ عَنکَ . فَبَعَثَ إلی قَومِهِ فَسَأَلَ عَن خَبَرِهِ ، فَقالوا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، صَحیحُ العَقلِ .

فَرَجَعَ إلَیهِ الثّالِثَهَ ، فَقالَ لَهُ مِثلَ مَقالَتِهِ ، فَقالَ لَهُ : اِذهَب حَتّی نَسأَلَ عَنکَ .

فَرَجَعَ إلَیهِ الرّابِعَهَ ، فَلَمّا أقَرَّ ، قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام لِقَنبَرٍ : اِحتَفِظ بِهِ ، ثُمَّ غَضِبَ ، ثُمَّ قالَ : ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ مِنکُم أن یَأتِیَ بَعضَ هذِهِ الفَواحِشِ فَیَفضَحَ نَفسَهُ عَلی رُؤوسِ المَلَأِ ! أفَلا تابَ فی بَیتِهِ ؟ فَوَ اللّهِ لَتَوبَتُهُ فیما بَینَهُ وبَینَ اللّهِ أفضَلُ مِن إقامَتی عَلَیهِ الحَدَّ .

ثُمَّ أخرَجَهُ ونادی فِی النّاسِ : یا مَعشَرَ المُسلِمینَ اخرُجوا لِیُقامَ عَلی هذَا الرَّجُلِ الحَدُّ ، ولا یَعرِفَنَّ أحَدُکُم صاحِبَهُ ، فَأَخرَجَهُ إلَی الجَبّانِ (6) فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أنظِرنی اُصَلّی رَکعَتَینِ . ثُمَّ وَضَعَهُ فی حُفرَتِهِ وَاستَقبَلَ النّاسَ بِوَجهِهِ ، فَقالَ : یا مَعاشِرَ المُسلِمینَ ! إنَّ هذا حَقٌّ مِن حُقوقِ اللّهِ عز و جل ؛ فَمَن کَانَ للّهِ فی عُنُقِهِ حَقٌّ فَلیَنصَرِف ولا یُقیمُ حُدودَ اللّهِ مَن فی عُنُقِهِ للّهِ حَدٌّ ، فَانصَرَفَ النّاسُ وبَقِیَ هُوَ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام ، فَأَخَذَ حَجَرا فَکَبَّرَ ثَلاثَ تَکبیراتٍ ثُمَّ رَماهُ بِثَلاثَهِ أحجارٍ فی کُلِّ حَجَرٍ ثَلاثَ تَکبیراتٍ ، ثُمَّ رَماهُ الحَسَنُ علیه السلام مِثلَ ما رَماهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ، ثُمَّ رَماهُ الحُسَینُ علیه السلام فَماتَ الرَّجُلُ ، فَأَخرَجَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَأَمَرَ فَحُفِرَ لَهُ وصَلّی عَلَیهِ ودَفَنَهُ ، فَقیلَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، ألا تُغَسِّلُهُ ؟

فَقالَ : قَدِ اغتَسَلَ بِما هُوَ طاهِرٌ إلی یَومِ القِیامَهِ ، لَقَد صَبَرَ عَلی أمرٍ عَظیمٍ . (7) .

1- .استعداه : استغاثه واستنصره (القاموس المحیط : ج 4 ص 360 «عدا») .
2- .الضّرب : الصیغه والصنف من الأشیاء (الصحاح : ج 1 ص 169 «ضرب») .
3- .أصل الوجوب : السقوط والوقوع (لسان العرب : ج 1 ص 794 «وجب») .
4- .دارت علیه الدوائر : أی نزلت به الدواهی ، والدائره : الهزیمه والسوء (لسان العرب : ج 4 ص 297 «دور») .
5- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 298 ح 413 .
6- .الجَبّان : فی الأصل الصحراء ، وأهل الکوفه یُسمّون المقابر جَبّانه (معجم البلدان : ج 2 ص 99) .
7- .الکافی : ج 7 ص 188 ح 3 ، تفسیر القمّی : ج 2 ص 96 نحوه ، بحار الأنوار : ج 40 ص 292 ح 66 وراجع : الکافی : ج 7 ص 185 ح 1 وتهذیب الأحکام : ج 10 ص 9 ح 23 وکتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 32 ح 501 .



4 / 7دعای امام علی در حقّ حسن و حسین علیهم السلام

422.عنه صلی الله علیه و آله :شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید :امام علی علیه السلام فرمود : «خداوندا! در برابر قریش ، از تو یاری می طلبم . آنان ، انواع زشتی ها و خیانت ها را نسبت به فرستاده ات [محمّد صلی الله علیه و آله ] در دل ، پنهان داشتند ؛ ولی از انجام دادنِ آنها درماندند و تو میان آنان و آنها ، جدایی انداختی . پس ، این بلاها و مصیبت ها قسمت من شد و بر من فرود آمد .

خداوندا! تا زمانی که من زنده ام ، حسن و حسین را در پناه خویش نگاه دار و فاسقانِ قریش را بر آنان مسلّط مکن ، و آن هنگام که مرا به سوی خود می خوانی ، خود بر ایشان نگهبانی و تو بر همه چیز ، گواهی» .

4 / 8اجرای حد ، در کنار پدر و برادر

423.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی به نقل از احمد بن محمّد بن خالد ، با سندش : مردی در کوفه نزد علی علیه السلام آمد و گفت : ای امیر مؤمنان! من زنا کرده ام . پاکم ساز .

[ علی علیه السلام ] پرسید : «از کدام قبیله هستی؟» .

گفت : از مُزَینه .

[ علی علیه السلام ] پرسید : «آیا چیزی از قرآن بلدی؟» .

گفت : آری .

فرمود : «بخوان» .

وی خواند و خوب خواند . [ علی علیه السلام ] پرسید : «آیا جنونی در تو هست؟» .

گفت : نه .

فرمود : «برو تا در باره تو پرس و جو کنیم» .

مرد رفت و بعد از مدّتی باز گشت و گفت : ای امیر مؤمنان! من زنا کرده ام . پاکم ساز .

[ علی علیه السلام ] پرسید : «همسر داری؟» .

گفت : آری .

[ علی علیه السلام ] پرسید : «آیا با تو در یک شهر ، سکونت دارد؟» .

گفت : آری .

امیر مؤمنان ، دستور داد که وی برود و فرمود : «برو تا در باره تو پرس و جو کنیم» .

آن مرد رفت و [ علی علیه السلام ] کسی را پیش اقوام وی فرستاد تا از او خبری بگیرد . گفتند : ای امیر مؤمنان! وی دارای عقل سالم است .

مرد ، [ برای] بار سوم باز گشت و همان حرف گذشته خود را تکرار کرد . علی علیه السلام فرمود : «برو تا در باره تو پرس و جو کنیم» .

مرد ، [ برای] بار چهارم به نزد ایشان آمد و وقتی اقرار کرد ، امیر مؤمنان علیه السلام به قنبر گفت : «نگهش دار» و غضبناک شد و فرمود : «چه قدر زشت است که کسی از شما ناشایستی مرتکب شود و خودش را در بین مردم ، رسوا سازد! آیا نمی شود در خانه اش توبه کند؟ به خدا سوگند ، توبه او در بین خود و خدا ، از حد جاری کردن من بر او ، بهتر است» .

آن گاه [ علی علیه السلام ] وی را بیرون آورد و در بین مردم ، فریاد زد : «ای گروه مسلمانان!بیرون بیایید تا بر این مرد ، حد جاری شود ، و به گونه ای [ بیرون آیید ]که هیچ کس ، دیگری را نشناسد» و مرد را به گورستان فرستاد .

مرد گفت : ای امیر مؤمنان! به من فرصت بده تا دو رکعت نماز بگزارم [ و گزارْد] .

آن گاه [ علی علیه السلام ] وی را در گودال نهاد و رو به مردم کرد و فرمود : «ای مسلمانان!این ، حقّی از حقوق خداوند عز و جل است . هر کس که حقّ خداوندی بر گردنش است ، برگردد ؛ زیرا آن که حد بر گردنش است ، نباید حدود خداوند را اجرا کند» .

مردم ، همه برگشتند و تنها او و حسن و حسین علیهم السلام ماندند .

[ علی علیه السلام ] سنگی برداشت و سه تکبیر گفت . آن گاه ، سه سنگ پرتاب کرد و در هر سنگی ، سه تکبیر گفت . سپس حسن علیه السلام ، همان گونه که امیر مؤمنانْ سنگ پرتاب نموده بود ، سنگ پرتاب کرد و آن گاه حسین علیه السلام سنگ پرتاب کرد و مرد ، مُرد .

امیر مؤمنان علیه السلام او را [از گودال ]بیرون آورد و دستور داد گوری کندند و بر او نماز خواند و او را دفن کرد .

گفتند : ای امیر مؤمنان! آیا غسلش نمی دهی؟

فرمود : «با چیزی غسل کرد که تا روز قیامت ، پاک است . او بر کاری سخت ،صبوری کرد» . .



4 / 9وَصِیَّهُ الإِمامِ عَلِیٍّ لِلحَسَنِ فی أخیهِ الحُسَینِ علیهم السلام:424.عنه صلی الله علیه و آله :الأمالی للمفید عن الفجیع العقیلی عن الحسن بن علی بن أبی طالب عن أبیه علیهماالسلامفی وَصِیَّتِهِ لَهُ :وأمّا أخوکَ الحُسَینُ فَهُوَ ابنُ اُمِّکَ ، ولا أزیدُ الوَصاهَ بِذلِکَ ، وَاللّهُ الخَلیفَهُ عَلَیکُم ، وإیّاهُ أسأَلُ أن یُصلِحَکُم ، وأن یَکُفَّ الطُغاهَ البُغاهَ عَنکُم ، وَالصَّبرَ الصَّبرَ حَتّی یَتَوَلَّی اللّهُ الأَمرَ ! ولا قُوَّهَ إلّا بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ . (1)4 / 10وَصِیَّهُ الإِمامِ عَلِیٍّ لِلحَسَنَینِ علیهما السلام:425.کنز الفوائد عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :نهج البلاغه :مِن وَصِیَّهٍ لَهُ [أیِ الإِمامِ عَلِیٍّ] علیه السلام لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام لَمّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ : اُوصیکُما بِتَقوَی اللّهِ وألّا تَبغِیَا الدُّنیا وإن بَغَتکُما ، ولا تَأسَفا عَلی شَیءٍ مِنها زُوِیَ (2) عَنکُما ، وقولا بِالحَقِّ ، وَاعمَلا لِلأَجرِ ، وکونا لِلظّالِمِ خَصما ولِلمَظلومِ عَونا.

اُوصیکُما وجَمیعَ وُلدی وأهلی ومَن بَلَغَهُ کِتابی ، بِتَقوَی اللّهِ ونَظمِ أمرِکُم، وصَلاحِ ذاتِ بَینِکُم ، فَإِنّی سَمِعتُ جَدَّکُما صلی الله علیه و آله یَقولُ : «صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامَّهِ الصَّلاهِ وَالصِّیامِ» .

اللّهَ اللّهَ فِی الأَیتامِ ، فَلا تُغِبُّوا أفواهَهُم ، ولا یَضیعوا بِحَضرَتِکُم .

وَاللّهَ اللّهَ فی جیرانِکُم ، فَإِنَّهُم وَصِیَّهُ نَبِیِّکُم ، ما زالَ یوصی بِهِم حَتّی ظَنَنّا أنَّهُ سَیُوَرِّثُهُم .

وَاللّهَ اللّهَ فِی القُرآنِ ، لا یَسبِقُکُم بِالعَمَلِ بِهِ غَیرُکُم .

وَاللّهَ اللّهَ فِی الصَّلاهِ ، فَإِنَّها عَمودُ دینِکُم .

وَاللّهَ اللّهَ فی بَیتِ رَبِّکُم ، لا تُخلوهُ ما بَقیتُم ، فَإِنَّهُ إن تُرِکَ لَم تُناظَروا .

وَاللّهَ اللّهَ فِی الجِهادِ بِاَ?والِکُم وأنفُسِکُم وألسِنَتِکُم فی سَبیلِ اللّهِ .

وعَلَیکُم بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ ، وإیّاکُم وَالتَّدابُرَ وَالتَّقاطُعَ . لا تَترُکُوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ ، فَیُوَلّی عَلَیکُم شِرارُکُم ثُمَّ تَدعونَ فَلا یُستَجابُ لَکُم .

یا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ ، لا اُلفِیَنَّکُم تَخوضونَ دِماءَ المُسلِمینَ خَوضا ، تَقولونَ : قُتِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ! ألا لا تَقتُلُنَّ بی إلّا قاتِلی ، انظُروا إذا أنا مِتُّ مِن ضَربَتِهِ هذِهِ ، فَاضرِبوهُ ضَربَهً بِضَربَهٍ ، ولا تُمَثِّلوا بِالرَّجُلِ ، فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «إیّاکُم وَالمُثلَهَ ولَو بِالکَلبِ العَقورِ». (3) .

1- .الأمالی للمفید : ص 220 ح 1 ، الأمالی للطوسی : ص 8 ح 8 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 163 ، بحار الأنوار : ج 42 ص 203 ح 7 وفیه «اُرید» بدل «أزید» ؛ الفصول المهمّه : ص 134 وفیه «أنّ یدک وصیاته» بدل «أزید الوصاه بذلک» .
2- .زوی الشیء یزویه فانزونی : نحاه فتنحی وزواه : قبضه (لسان العرب : ج 14 ص 363 «زوی») .
3- .نهج البلاغه : الکتاب 47، روضه الواعظین: ص 152 ، بحار الأنوار: ج 42 ص 256 ح 78 ؛ المعجم الکبیر : ج 1 ص 101 ح 168 ، عن إسماعیل بن راشد ، جواهر المطالب : ج 2 ص 101 کلاهما نحوه .



4 / 9سفارش امام علی به حسن در باره برادرش حسین علیهم السلام:

426.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الأمالی ، مفید به نقل از فجیع عقیلی ، از امام حسن علیه السلام ، از سفارش های پدرش امام علی علیه السلام به ایشان : امّا برادرت حسین ، او پسر مادر توست و بیش از این ، در این مورد، سفارش نمی کنم . خداوند ، جایگزین [ من ] میان شماست . از او می خواهم که شما را به سامان برساند و شرّ طغیانگران تجاوزکار را از شما دور سازد . صبر کنید ، صبر ، تا خداوند ، کار را بر عهده گیرد . و البته هیچ نیرویی جز از جانب خداوندِ بلندمرتبه بِشْکوه نیست!

4 / 10سفارش امام علی به حسن و حسین علیهم السلام

427.عنه صلی الله علیه و آله :نهج البلاغه :امام علی علیه السلام در وصیّتی به حسن و حسین علیهما السلام پس از ضربت زدن ابن ملجم ملعون به ایشان ، فرمود : «شما دو تن را به پروا کردن از خدا سفارش می کنم و این که در پی دنیا نروید ، هرچند دنیا در پی شما باشد . بر آنچه از دنیا که از دستتان می رود ، تأسّف نخورید . حق بگویید و برای اجر [ آخرت ] ، عمل کنید . خصم ستمگر و یاور مظلوم باشید .

شما و همه فرزندان و خانواده ام را و هر کس را که این نامه ام به او می رسد ، به پروا کردن از خدا ، نظم در کارها و آشتی دادن میان خودتان ، سفارش می کنم . همانا از جدّتان شنیدم که می فرمود: آشتی دادن میان افراد ، از همه نمازها و روزه ها بهتر است .

خدای را ، خدای را ، در مورد یتیمان! مبادا دهانشان را گاهی سیر نگه دارید و گاهی گرسنه بدارید و در حضور شما تباه شوند .

خدای را ، خدای را در باره همسایگانتان ، که این ، سفارش پیامبرتان است ! پیوسته نسبت به آنان سفارش می کرد ، تا حدّی که پنداشتیم آنان را از ارث بَران قرار می دهد .

خدای را ، خدای را در باره قرآن! مبادا دیگران در عمل به آن ، از شما جلو بیفتند !

خدای را ، خدای را در باره نماز ، که ستون دین شماست!

خدای را ، خدای را در باره خانه پروردگارتان! تا هستید ، آن را خالی [از زائر ]نگذارید؛ چرا که اگر خانه خدا رها شود ، [ از عذاب خداوند ،] مهلت داده نمی شوید .

خدای را ، خدای را در باره جهاد با اموال و جان ها و زبان هایتان در راه خدا!

بر شما باد پیوند با یکدیگر و بخشش به یکدیگر و بپرهیزید از پشت کردن به هم و قطع رابطه!

امر به معروف و نهی از منکر را وا نگذارید که بَدانتان بر شما مسلّط خواهند شد و آن گاه دعا می کنید و دعایتان مستجاب نمی شود .

ای فرزندان عبد المطّلب! مبادا ببینم که می گویید امیر مؤمنان ، کشته شده است و به کشتار مسلمانان پرداخته اید! هان که به قصاص خون من ، جز قاتلم را نکشید! بنگرید ، اگر من از این ضربت مُردم ، به او یک ضربت در مقابل آن ضربت بزنید . این مرد را مُثله نکنید ، که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: از مُثله کردن بپرهیزید ، هر چند سگ هار و گزنده باشد » . .




428.الإمام علیّ علیه السلام :تاریخ الطبری فی ذِکرِ خَبرِ مَقتَلِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : دَعا [عَلِیٌّ علیه السلام ] حَسَنا وحُسَینا علیهماالسلام ، فَقالَ : اُوصیکُما بِتَقوَی اللّهِ ، وألّا تَبغِیَا الدُّنیا وإن بَغَتکُما ، ولا تَبکِیا عَلی شَیءٍ زُوِیَ عَنکُما ، وقولَا الحَقَّ ، وَارحَمَا الیَتیمَ ، وأغیثَا المَلهوفَ ، وَاصنَعا لِلآخِرَهِ ، وکونا لِلظّالِمِ خَصما ولِلمَظلومِ ناصِرا ، وَاعمَلا بِما فِی الکِتابِ ولا تَأخُذکُما فِی اللّهِ لَومَهُ لائِمٍ .

ثُمَّ نَظَرَ إلی مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّهِ ، فَقالَ : هَل حَفِظتَ ما أوصَیتُ بِهِ أخَوَیکَ ؟ قالَ : نَعَم .

قالَ : فَإِنّی اُوصیکَ بِمِثلِهِ ، واُوصیکَ بِتَوقیرِ أخَوَیکَ ؛ لِعَظیمِ حَقِّهِما عَلَیکَ ، فَاتَّبِع أمرَهُما ، ولا تَقطَع أمرا دونَهُما .

ثُمَّ قالَ : اُوصیکُما بِهِ ؛ فَإِنَّهُ شَقیقُکُما وَابنُ أبیکُما ، وقَد عَلِمتُما أنَّ أباکُما کانَ یُحِبُّهُ . (1) .

1- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 147 ، المناقب للخوارزمی : ص 384 ؛ کشف الغمّه : ج 2 ص 57 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 42 ص 245 ح 46 .



429.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :تاریخ الطبری در یادکرد شهادت امام علی علیه السلام : علی علیه السلام حسن و حسین علیهماالسلام را فرا خواند و فرمود: «شما دو تن را به پروا کردن از خدا سفارش می کنم و این که در پی دنیا نروید ، هرچند دنیا در پی شما باشد . بر آنچه از دنیا که از دستتان می رود ، گریه نکنید . حق بگویید و با یتیم ، مهربان و غم دیده را یاری رسان باشید و برای آخرت ، عمل کنید . خصم ستمگر و یاور مظلوم و عامل به قرآن باشید و در راه خدا از سرزنش کسی نهراسید» .

سپس به محمّد حنفیّه نگریست و فرمود: «آیا آنچه به برادرانت وصیّت کردم ، به خاطر سپردی؟» .

گفت: آری .

فرمود: «تو را هم به همان سفارش می کنم و سفارش می کنم که برادرانت را احترام کنی ؛ چرا که حقّ آن دو بر تو ، بسی بزرگ است . از فرمان آن دو ، پیروی کن و بدون آنان در کاری تصمیم نگیر» .

سپس فرمود: «شما دو را نیز نسبت به او سفارش می کنم . او برادر شما و پسر پدر شماست و می دانید که پدرتان دوستش می دارد» . .




4 / 11وَصِیَّهُ الإِمامِ عَلِیٍّ لِلحُسَینِ علیهم السلام277.مسند ابن حنبل عن ربیعه بن کعب :تحف العقول عن الإمام علیّ علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِابنِهِ الحُسَینِ علیه السلام : یا بُنَیَّ! اُوصیکَ بِتَقوَی اللّهِ فِی الغِنی وَالفَقرِ ، وکَلِمَهِ الحَقِّ فِی الرِّضا وَالغَضَبِ ، وَالقَصدِ فِی الغِنی وَالفَقرِ ، وبِالعَدلِ عَلَی الصَّدیقِ وَالعَدُوِّ ، وبِالعَمَلِ فِی النِّشاطِ وَالکَسَلِ ، وَالرِّضا عَنِ اللّهِ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاءِ .

أی بُنَیَّ! ما شَرٌّ بَعدَهُ الجَنَّهُ بِشَرٍّ، ولا خَیرٌ بَعدَهُ النّارُ بِخَیرٍ. وکُلُّ نَعیمٍ دُونَ الجَنَّهِ مَحقورٌ، وکُلُّ بَلاءٍ دونَ النّارِ عافِیَهٌ.

وَاعلَم أی بُنَیَّ ، أنَّهُ مَن أبصَرَ عَیبَ نَفسِهِ شَغَلَ عَن عَیبِ غَیرِهِ، ومَن تَعَرّی مِن لِباسِ التَّقوی لَم یَستَتِر بِشَیءٍ مِنَ اللِّباسِ ، ومَن رَضِیَ بِقِسمِ اللّهِ لَم یَحزَنَ عَلی ما فاتَهُ، ومَن سَلَّ سَیفَ البَغیِ قُتِلَ بِهِ، ومَن حَفَرَ بِئرا لِأَخیهِ وَقَعَ فیها، ومَن هَتَکَ حِجابَ غَیرِهِ انکَشَفَت عَوراتُ بَیتِهِ ، ومَن نَسِیَ خَطیئَتَهُ استَعظَمَ خَطیئَهَ غَیرِهِ، ومَن کابَدَ (1) الاُمورَ عَطَبَ (2) ، ومَنِ اقتَحَمَ الغَمَراتِ (3) غَرِقَ، ومَن اُعجِبَ بِرَأیهِ ضَلَّ، ومَنِ استَغنی بِعَقلِهِ زَلَّ، ومَن تَکَبَّرَ عَلَی النّاسِ ذَلَّ، ومَن خالَطَ العُلَماءَ وُقِّرَ، ومَن خالَطَ الأَنذالَ حُقِّرَ، ومَن سَفِهَ عَلَی النّاسِ شُتِمَ، ومَن دَخَلَ مَداخِلَ السَّوءِ اتُّهِمَ، ومَن مَزَحَ استُخِفَّ بِهِ، ومَن أکثَرَ مِن شَیءٍ عُرِفَ بِهِ، ومَن کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطاؤُهُ، ومَن کَثُرَ خَطاؤُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ، ومَن قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، ومَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ، ومَن ماتَ قَلبُهُ دَخَلَ النّارَ .

أی بُنَیَ! مَن نَظَرَ فی عُیوبِ النّاسِ ورَضِیَ لِنَفسِهِ بِها فَذاکَ الأَحمَقُ بِعَینِهِ، ومَن تَفَکَّرَ اعتَبَرَ، ومَنِ اعتَبَرَ اعتَزَلَ، ومَنِ اعتَزَلَ سَلِمَ، ومَن تَرَکَ الشَّهَواتِ کانَ حُرّا، ومَن تَرَکَ الحَسَدَ کانَت لَهُ المَحَبَّهُ عِندَ النّاسِ .

أی بُنَیَ! عِزُّ المُؤمِنُ غِناهُ عَنِ النّاسِ، وَالقَناعَهُ مالٌ لا یَنفَدُ، ومَن أکثَرَ ذِکرَ المَوتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنیا بِالیَسیرِ، ومَن عَلِمَ أنَّ کَلامَهُ مِن عَمَلِهِ قَلَّ کَلامُهُ إلّا فیما یَنفَعُهُ.

أی بُنَیَ! العَجَبُ مِمَّن یَخافُ العِقابَ فَلَم یَکُفَّ، ورَجَا الثَّوابَ فَلَم یَتُب ویَعمَل .

أی بُنَیَ! الفِکرَهُ تورِثُ نورا، وَالغَفلَهُ ظُلمَهٌ، وَالجَهالَهُ ضَلالَهٌ، وَالسَّعیدُ مَن وُعِظَ بِغَیرِهِ، وَالأَدَبُ خَیرُ میراثٍ، وحُسنُ الخُلُقِ خَیرُ قَرینٍ، لَیسَ مَعَ قَطیعَهِ الرَّحِمِ نَماءٌ، ولا مَعَ الفُجورِ غِنیً.

أی بُنَیَ! العافِیَهُ عَشَرَهُ أجزاءٍ ، تِسعَهٌ مِنها فِی الصَّمتِ إلاّ بِذِکرِ اللّهِ ، وواحِدٌ فی تَرکِ مُجالَسَهِ السُّفَهاءِ.

أی بُنَیَ! مَن تَزَیّا بِمَعاصِی اللّهِ فِی المَجالِسِ أورَثَهُ اللّهُ ذُلّاً، ومَن طَلَبَ العِلمَ عَلِمَ .

یا بُنَیَ! رَأسُ العِلمِ الرِّفقُ وآفَتُهُ الخُرقُ (4) ، ومِن کُنوزِ الإِیمانِ الصَّبرُ عَلَی المَصائِبِ، وَالعَفافُ زینَهُ الفَقرِ، وَالشُّکرُ زینَهُ الغِنی، کَثرَهُ الزِّیارَهِ تورِثُ المَلالَهَ ، وَالطُّمَأنینَهُ قَبلَ الخُبرَهِ ضِدُّ الحَزمِ، وإعجابُ المَرءِ بِنَفسِهِ یَدُلُّ عَلی ضَعفِ عَقلِهِ.

أی بُنَیَ! کَم نَظرَهٍ جَلَبَت حَسرَهً، وکَم مِن کَلِمَهٍ سَلَبَت نِعمَهً.

أی بُنَیَ! لا شَرَفَ أعلی مِنَ الإِسلامِ، ولا کَرَمَ أعَزُّ مِنَ التَّقوی، ولا مَعقِلَ أحرَزُ مِنَ الوَرَعِ، ولا شَفیعَ أنجَحُ مِنَ التَّوبَهِ، ولا لِباسَ أجمَلُ مِنَ العافِیَهِ، ولا مالَ أذهَبُ بِالفاقَهِ مِنَ الرِّضا بِالقوتِ، ومَنِ اقتَصَرَ عَلی بُلغَهِ (5) الکَفافِ تَعَجَّلَ الرّاحَهَ ، وتَبَوَّأَ خَفضَ الدَّعَهِ.

أی بُنَیَ! الحِرصُ مِفتاحُ التَّعَبِ ، ومَطِیَّهُ النَّصَبِ ، وداعٍ إلَی التَّقَحُّمِ (6) فِی الذُّنوبِ ، وَالشَّرَهُ جامِعٌ لِمَساوِی العُیوبِ . وکَفاکَ تَأدیبا لِنَفسِکَ ما کَرِهتَهُ مِن غَیرِکَ، لِأَخیکَ عَلَیکَ مِثلُ الَّذی لَکَ عَلَیهِ ، ومَن تَوَرَّطَ فِی الاُمورِ بِغَیرِ نَظَرٍ فِی العَواقِبِ فَقَد تَعَرَّضَ لِلنَّوائِبِ، التَّدبیرُ قَبلَ العَمَلِ یُؤمِنُکَ النَّدَمَ، مَنِ استَقبَلَ وُجوهَ الآراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الخَطأِ، الصَّبرُ جُنَّهٌ (7) مِنَ الفاقَهِ، البُخلُ جِلبابُ المَسکَنَهِ، الحِرصُ عَلامَهُ الفَقرِ، وَصولٌ (8) مُعدِمٌ (9) خَیرٌ مِن جافٍ مُکثِرٍ، لِکُلِّ شَیءٍ قوتٌ، وَابنُ آدَمَ قوتُ المَوتِ.

أی بُنَیَ ، لا تُؤیِس مُذنِبا، فَکَم مِن عاکِفٍ عَلی ذَنبِهِ خُتِمَ لَهُ بِخَیرٍ، وکَم مِن مُقبِلٍ عَلی عَمَلِهِ مُفسِدٌ فی آخِرِ عُمُرِهِ صائِرٌ إلَی النّارِ، نَعوذُ بِاللّهِ مِنها .

أی بُنَیَ ، کَم مِن عاصٍ نَجا، وکَم مِن عامِلٍ هَوی، مَن تَحَرَّی الصِّدقَ خَفَّت عَلَیهِ المُؤَنُ . فی خِلافِ النَّفسِ رُشدُها ، السّاعاتُ تَنتَقِصُ الأَعمارَ ، وَیلٌ لِلباغینَ مِن أحکَمِ الحاکِمینَ وعالِمِ ضَمیرِ المُضمِرینَ.

یا بُنَیَ ، بِئسَ الزّادُ إلَی المَعادِ العُدوانُ عَلَی العِبادِ ، فی کُلِّ جُرعَهٍ شَرَقٌ (10) ، وفی کُلِّ اُکلَهٍ غَصَصٌ. لَن تُنالَ نِعمَهٌ إلّا بِفِراقِ اُخری ، ما أقرَبَ الرّاحَهَ مِنَ النَّصَبِ ، وَالبُؤسَ مِنَ النَّعیمِ ، وَالمَوتَ مِنَ الحَیاهِ ، وَالسَّقَمَ مِنَ الصِّحَّهِ. فَطوبی لِمَن أخلَصَ للّهِ عَمَلَهُ ، وعِلمَهُ وحُبَّهُ وبُغضَهُ ، وأخذَهُ وتَرکَهُ ، وکَلامَهُ وصَمتَهُ ، وفِعلَهُ وقَولَهُ. وبَخٍ بَخٍ (11) لِعالِمٍ عَمِلَ فَجَدَّ ، وخافَ البَیاتَ (12) فَأَعَدَّ وَاستَعَدَّ، إن سُئِلَ نَصَحَ ، وإن تُرِکَ صَمَتَ، کَلامُهُ صَوابٌ وسُکوتُهُ مِن غَیرِ عِیٍّ جَوابٌ. وَالوَیلُ لِمَن بُلِیَ بِحِرمانٍ وخِذلانٍ وعِصیانٍ ، فَاستَحسَنَ لِنَفسِهِ ما یَکرَهُهُ مِن غَیرِهِ ، وأزری (13) عَلَی النّاسِ بِمِثلِ ما یَأتی.

وَاعلَم أی بُنَیَ ، أنَّهُ مَن لانَت کَلِمَتُهُ وَجَبَت مَحَبَّتُهُ. وَفَّقَکَ اللّهُ لِرُشدِکَ ، وجَعَلَکَ مِن أهلِ طاعَتِهِ بِقُدرَتِهِ ، إنَّهُ جَوادٌ کَریمٌ. (14) .

1- .الکبد : الشدّه . کابدت الأمر ؛ إذا قاسیت شدّته (الصحاح : ج 2 ص 53 «کبد») .
2- .العطب : الهلاک (الصحاح : ج 1 ص 184 «عطب») .
3- .الغمر : الماء الکثیر (الصحاح : ج 2 ص 772 «غمر») .
4- .الخرق : الجهل والحمق (لسان العرب : ج 10 ص 75 «خرق») .
5- .البلغه : ما یکتفی به من العیش (الصحاح : ج 4 ص 1317 «بلغ») .
6- .تقحیم النفس فی الشیء : إدخالها فیه من غیر رویّه (لسان العرب : ج 12 ص 462 «قحم») .
7- .الجُنّه : الستره (الصحاح : ج 5 ص 2094 «جنن») .
8- .الوَصول : أی یصل برّه فلا یقطعه (الفروق اللغویه : 96) .
9- .أعدم الرجل : افتقر فهو معدم وعدیم (الصحاح : ج 5 ص 1983 «عدم») . والمقصود أنّ من یصل إلی الناس بحسن الخلق والمودّه مع فقره خیر ممّن یکثر فی العطاء وهو جافٍ سیّ الخلق .
10- .الشَّرَق : الشجا والغصّه . وقد شرق بریقه أی غصّ به (الصحاح : ج 4 ص 1500 «شرق») .
11- .بخ : کلمه تقال عند المدح والرضا بالشیء (الصحاح : ج 1 ص 418 «بخخ») .
12- .بیَّتَ العدوَّ : أوقع بهم لیلاً ، والاسم البیات (الصحاح : ج 1 ص 245 «بیت») .
13- .زَری عَلَیه : عابَهُ وعاتَبَهُ . وأزری علیه قلیلهٌ (لسان العرب : ج 14 ص 356 «زری») .
14- .تحف العقول : ص88 ، بحار الأنوار : ج77 ص36 ح1 و راجع : نزهه الناظر : ص61 ح43 .



4 / 11سفارش امام علی به حسین علیهما السلام

278.الإمام علیّ علیه السلام :تحف العقول :امام علی علیه السلام در وصیّت به فرزندش حسین علیه السلام فرمود : «پسر عزیزم! تو را به پروا کردن از خدا در توانگری و ناداری ، و حقگویی در خشنودی و خشم ، و میانه روی در توانگری و ناداری ، و دادورزی با دوست و دشمن ، و عمل کردن [به تکالیف ]در نشاط و سستی ، و خشنودی از خدا در سختی و آسایش ، سفارش می کنم .

پسر عزیزم ! هر گزندی که در پی آن بهشت باشد ، گزند نیست و هر خوشی ای که پس از آن دوزخ باشد ، خوشی نیست . هر نعمتی در برابر بهشت ، کوچک است و هر بلایی در برابر دوزخ ، عافیت است .

پسر عزیزم ! بدان که هر کس عیب خود را ببیند ، از عیب دیگران می پرهیزد و هر که از جامه پرهیزگاری برهنه ماند ، هیچ جامه ای او را نمی پوشاند و هر که به داده خدا خشنود باشد ، بر از دست داده خود ، اندوه نمی خورد و هر که شمشیر ستم برکشد ، بِدان کشته می شود و هر که برای برادر [دینی] چاه کَنَد ، خود در آن می افتد و هر که پرده دیگری بدرد ، پردگیانِ خانه اش عیان می شوند (/ عیب های درون خانه اش نمایان می شوند) و هر که خطای خود را از یاد بَرَد ، خطای دیگری را بزرگ می شمارد و هر که خود را به تکلّف اندازد ، نابود می شود و هر که به گرداب ها در افتد ، غرق می شود و هر که شیفته رأی خود گردد ، گم راه می شود و هر که به خردِ خود بسنده نماید ، می لغزد و هر که بر مردمْ بزرگی فروشد ، خوار می شود و هر که با دانشوران بنشیند ، شُکوه می یابد و هر که با بی مایگان در آمیزد ، زبون می شود و هر که با مردمْ ستیزه کند ، دشنام می شنود و هر که به جای های نامناسب رود ، متّهم می گردد و هر که شوخی کند، سبک می شود و هر که چیزی را بسیار کند، بِدان شناخته می گردد و هر که پُر گوید ، پُر خطا می کند و هر که خطا کند ، کم شرم می شود و هر که کم شرم شود ، کم تقوا می گردد و هر که کم تقوا شود ، دلش می میرد و هر که دلش بمیرد ، به دوزخ می رود .

ای پسر عزیزم ! هر که به عیب های مردم نگرد و این کار را بر خود روا شمارد ، به راستی که احمق است . هر که بیندیشد ، عبرت می گیرد و هر که عبرت گیرد ، [از ناشایست ها] کناره می جوید و هر که کناره جوید ، سالم می ماند و هر که شهوت را رها کند ، آزاد خواهد بود و هر که رشک را رها کند ، محبوب مردم خواهد بود .

ای پسر عزیزم ! عزّت مؤمن ، بی نیازیِ او از مردم است ، و قناعت ، مالی است که پایان نمی پذیرد . هر که بسیار یاد مرگ کند ، به اندک مایه ای از دنیا راضی می شود و هر کس بداند که سخن او در شمار کردار اوست ، کم سخن می گوید ، مگر در آنچه سودش دهد .

ای پسر عزیزم ! شگفتا از کسی که از کیفر می ترسد ؛ ولی [از گناه] دست نمی کشد ، و امید ثواب دارد ؛ ولی توبه نمی کند و عمل نمی نماید !

ای پسر عزیزم ! اندیشه ، روشنی می بخشد . غفلت ، تیرگی است و نادانی ، گم راهی . نیک فرجام ، کسی است که از دیگران پند گیرد و ادب ، بهترین میراث و نیک خویی ، بهترین همنشین است . با گسستن پیوند خانوادگی (قطع رَحِم) ، پیشرفتی نخواهد بود و با تبهکاری ، توانگری ای .

ای پسر عزیزم ! عافیت ، ده بخش است که نُه بخش آن ، خاموشی است جز ذکر خدا ، و یک بخش هم ترک همنشینی با بی خردان است .

ای پسر عزیزم ! هر که به نافرمانی از خدا در مجالس ، خودنمایی کند ، خداوند زبونش می سازد و هر که دانش بجوید ، دانا می شود .

ای پسر عزیزم ! سرلوحه دانش ، مدارا کردن و آسیب آن ، پرده دری است . و شکیبایی بر مصیبت ها ، از گنجینه های ایمان است . پاک دامنی ، زیور ناداری است و سپاسگزاری ، زیورِ توانگری . دیدارِ بسیار ، تنگ دلی می آورد و آرامش [و اعتماد ]پیش از آزمایش ، بر خلاف احتیاط است و خودپسندیِ مرد ، نشانه سستیِ خرد اوست .

ای پسر عزیزم ! بسا نگاهی که افسوس می آورد و بسا سخنی که نعمت می برد !

ای پسر عزیزم ! شرافتی برتر از اسلام و کَرَمی گرامی تر از پرهیزگاری و دژی استوارتر از پارسایی و شفیعی مؤثّرتر از توبه و جامه ای زیباتر از آسایش و مالی فقرزداتر از خشنودی به روزی نیست ، و هر که به گذران روزانه اکتفا کند ، زود به آسایش رسیده و به آرامش ، دست یافته است .

ای پسر عزیزم ! آز ، کلید رنج و مَرکبِ دشواری و انگیزه افتادن به کام گناهان است و آزمندی ، هر عیبی را در بر دارد . برای ادب آموزی تو ، همان بس که آنچه از دیگری بد می دانی [ ، انجام ندهی] . برادرت را بر تو ، همان حقّی است که تو را بر اوست . هر که با بی عاقبت نگری به کارها در آید ، با گرفتاری ها رو به رو می شود . چاره جویی پیش از اقدام به کاری ، تو را از پشیمانی ایمن می دارد . هر که رأی های گونه گون را در نظر آورد ، جایگاه های خطا را می شناسد . شکیبایی ، سپری برابر نیازمندی است . بخل ، روپوشِ بیچارگی است . آزمندی ، نشانه نیاز است . خیررسانِ نادار ، بهتر از دارایِ بسیاربخشِ جفاکار است . (1) هر چیز را خوراکی است و خوراک مرگ ، آدمی زاده است .

ای پسر عزیزم ! هیچ گنهکاری را نومید مکن . چه بسیار گناه آلوده ای که نیک انجام گشته و چه بسا نیک کرداری که در پایان عمر ، به تباهی گراییده و به دوزخ رفته است و ما [از این بدانجامی] ، به خدا پناه می بریم .

ای پسر عزیزم ! چه بسا نافرمانی که نجات یافته (2) و چه بسا فرمان برداری که سقوط کرده است ! هر که در پی راستی بکوشد ، سبک بار است و رهیابیِ نفْس ، در مخالفت با اوست . [گذشتِ] ساعت ها ، عمر را می کاهد . وای بر ستمکاران از نیک داورترینِ داوران و آگاه از درونِ نهان کنندگان !

ای پسر عزیزم ! چه بد توشه ای است تجاوز به بندگان برای رستاخیز [انسان] ! در هر جرعه ای ، گلوشکنی و در هر لقمه ای ، گلوگیری است . هرگز به نعمتی نمی رسی ، جز با جدایی از نعمت دیگر . چه قدر آسایش به رنج ، و تنگ دستی به نعمت ، و مرگ به زندگی ، و بیماری به تن درستی ، نزدیک است! خوشا آن که کار و دانشش ، و دوستی و دشمنی اش ، و گرفتن و رها کردنش ، و سخن گفتن و خموشی اش ، و کردار و گفتارش را ویژه خدا گردانْد (برای او ناب و سَره ساخت)! و آفرین و آفرین بر دانایی که عمل کند و بکوشد و از شبیخون مرگ بهراسد و آماده و مهیّا گردد ؛ [همو که] اگر از او بپرسند ، اندرز می گوید و اگر او را وا نهند ، خاموش می ماند ؛ [آن که ]سخنش درست است و خموشی اش از درماندگی در پاسخگویی نیست! و وای بر کسی که به بلای محرومیت و خواری و نافرمان برداری ، دچار است و آنچه را از دیگری بد می داند ، در باره خود ، نیک می پندارد و آنچه را خود به جای می آورد ، برای مردم ، بد می شمارد !

ای پسر عزیزم ! بدان که هر کس نرم سخن شود ، دوستی اش واجب می گردد . خداوند ، تو را به رهیابی اش توفیق دهد و به قدرت خویش ، تو را اهل اطاعت خود سازد ، که او نیک بخشِ گشاده دست است» . (3) .

1- .یعنی آن کس که با وجود ناداری ، با خوش خویی و دوستی ، خیری بی منّت به مردم رساند ، بهتر از کسی است که همراه با کج خُلقی و تندخویی و منّت نهادن ، بخشش بسیار می کند» .
2- .مراد ، آن است که با تغییر جهت دادن و توبه کردن ، دست از نافرمانی کشیده و نجات یافته است ، نه آن که با استمرار معصیت ، رستگار شده باشد . م .
3- .ترجمه این حدیث ، از رهاورد خرد (ترجمه پرویز اتابکی از تحف العقول) است ، با ویرایش و برخی تصرّفات . م .





4 / 12إیصاءُ الإِمامِ عَلِیٍّ إلَی الحَسَنَینِ علیهما السلام:279.الإمام الصادق علیه السلام :الخرائج والجرائح عن أبی الجارود عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :جَمَعَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بَنیهِ وهُمُ اثنا عَشَرَ ذَکَرا فَقالَ لَهُم : إنَّ اللّهَ أحَبَّ أن یَجعَلَ فِیَّ سُنَّهً مِن یَعقوبَ ، إذ جَمَعَ بَنیهِ وهُمُ اثنا عَشَرَ ذَکَرا فَقالَ لَهُم : إنّی اُوصی إلی یوسُفَ ، فَاسمَعوا لَهُ وأطیعوا . وأنَا اُوصی إلَی الحَسَنِ وَالحُسَینِ ، فَاسمَعوا لَهُما وأطیعوا . (1)280.الإمام الکاظم علیه السلام :کتاب من لا یحضره الفقیه عن سالم عن أبی عبداللّه [الصادق] علیه السلام :أوصی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی عَلِیٍّ علیه السلام وَحدَهُ ، وأوصی عَلِیٌّ علیه السلام إلَی الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلامجَمیعا . (2)281.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الصراط المستقیم عن الأصبغ بن نباته :إنَّ عَلِیّا علیه السلام لَمّا ضَرَبَهُ المَلعونُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ دَعا بِالحَسَنَینِ علیهماالسلام ، فَقالَ : إنّی مَقبوضٌ فی لَیلَتی هذِهِ فَاسمَعا قَولی ، وأنتَ یا حَسَنُ وَصِیّی وَالقائِمُ بِالأَمرِ مِن بَعدی ، وأنتَ یا حُسَینُ شَریکُهُ فِی الوَصِیَّهِ فَأَنصِت ما نَطَقَ ، وکُن لِاَمرِهِ تابِعا ما بَقِیَ ، فَإِذا خَرَجَ مِنَ الدُّنیا فَأَنتَ النّاطِقُ بَعدَهُ ، وَالقائِمُ بِالأَمرِ عَنهُ . (3)282.الإمام علیّ علیه السلام ( فی خُطبَتِهِ یَومَ الجُمُعَهِ ) نهج البلاغه عن الإمام علیّ علیه السلام مِن وَصِیَّهٍ لَهُ علیه السلام بِما یُعمَلُ فی أموالِهِ ، کَتَبَها بَعدَ مُنصَرَفِهِ مِن صِفّینَ : هذا ما أمَرَ بِهِ عَبدُ اللّهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أمیرُ المُؤمِنینَ فی مالِهِ ، ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ لِیُولِجَهُ بِهِ الجَنَّهَ ، ویُعطِیَهُ بِهِ الأمَنَهَ. مِنها : فَإِنَّهُ یَقومُ بِذلِکَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ ، یَأکُلُ مِنهُ بِالمَعروفِ ویُنفِقُ مِنهُ بِالمَعروفِ ، فَإِن حَدَثَ بِحَسَنٍ حَدَثٌ وحُسَینٌ حَیٌّ ، قامَ بِالأَمرِ بَعدَهُ ، وأصدَرَهُ مَصدَرَهُ .

وإنّ لِابنَی فاطِمَهَ مِن صَدَقَهِ عَلِیٍّ مِثلَ الَّذی لِبَنی عَلِیٍّ ، وإنّی إنَّما جَعَلتُ القِیامَ بِذلِکَ إلَی ابنَی فاطِمَهَ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ ، وقُربَهً إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وتَکریما لِحُرمَتِهِ ، وتَشریفا لِوُصلَتِهِ . (4) .

1- .الخرائج والجرائح : ج 1 ص 183 ح 17 ، بحار الأنوار: ج 42 ص 87 ح 15 .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 87 ح 1810 ، علل الشرائع : ص 386 ح 1 ، الإقبال : ج 2 ص 59 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 123 ح 3 .
3- .الصراط المستقیم : ج 2 ص 160 .
4- .نهج البلاغه : الکتاب 24 ، بحار الأنوار : ج 42 ص 254 ح 57 .



4 / 12وصیّت کردن امام علی به حسن و حسین علیهم السلام

283.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الخرائج و الجرائح به نقل از ابو جارود ، از امام باقر علیه السلام : امیر مؤمنان علیه السلام پسرانش را که دوازده تن بودند ، گرد آورد و به آنان فرمود : «خداوند ، دوست دارد که سنّتی از یعقوب را در من قرار دهد ؛ چرا که او دوازده پسرش را گرد آورد و به آنان گفت : من ، یوسف را وصی قرار می دهم . گوش به فرمان و مطیع او باشید . و من ، حسن و حسین را وصی قرار می دهم . گوش به فرمان آن دو و مطیعشان باشید» .437.عنه صلی الله علیه و آله :کتاب من لا یحضره الفقیه به نقل از سالم ، از امام صادق علیه السلام : پیامبر صلی الله علیه و آله ، تنها علی علیه السلام را وصی قرار داد و علی علیه السلام ، حسن و حسین علیهماالسلام را با هم ، وصی قرار داد .438.عنه صلی الله علیه و آله :الصراط المستقیم به نقل از اصبغ بن نُباته : هنگامی که ابن ملجم ملعون که خدا لعنتش کند به امام علی علیه السلام ضربت زد ، ایشان حسن و حسین را فرا خواند و فرمود : «من امشب ، قبض روح می شوم . سخنم را بشنوید . تو ای حسن وصیّ من و قیام کننده به امر [امامت] ، پس از من هستی و تو ای حسین شریک او در وصیّت هستی . تا او سخن می گوید ، تو ساکت بمان و پیرو فرمان او باش ، تا آن گاه که زنده است ، و چون از دنیا رفت ، تو امام ناطق پس از او و قیام کننده به امر [امامت] به جای او هستی» .439.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( لَمّا سُئِلَ عَن حَقِّ الوالِدَینِ عَلی وَلَدِه ) نهج البلاغه :امام علی علیه السلام در وصیّت نامه ای که در پی بازگشت از صفّین ، برای چگونگی عمل در خصوص دارایی هایش نگاشت ، چنین نوشت : «این ، نوشته ای است که در آن ، بنده خدا علی بن ابی طالب ، امیر مؤمنان ، برای طلب خشنودی خدا ، در باره نحوه عمل با دارایی اش دستور داده است تا بدین وسیله ، خداوند ، او را به بهشت در آورد و به خاطر آن ، امانْ عطایش فرماید» .

بخشی از این وصیت ، این است : «حسن بن علی به این کار (رسیدگی به دارایی هایم) بپردازد و از آن دارایی ، به نحو شایسته ای مصرف کند و به نحو شایسته ای از آن ، انفاق نماید . و اگر برای حسنْ حادثه ای رخ داد و حسینْ زنده بود ، پس از او حسین به این فرمان ، جامه عمل بپوشد و کار او را انجام دهد .

و نصیب دو فرزند فاطمه از دارایی علی ، همانند نصیب دیگر فرزندان علی است . و علّت این که انجام دادن این وصیّت را به عهده دو فرزند فاطمه گذاشتم ، جلب خشنودی خدا و تقرّب به پیامبر صلی الله علیه و آله و گرامیداشت منزلت وی و بزرگداشت پیوندم با اوست» . .




4 / 13أداءُ الحَسَنَینِ علیهما السلام زَکاهَ الفِطرِ عَن أبیهِما440.صحیح البخاری عن عبد اللّه :دعائم الإسلام :رُوِّینا عَنِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما أنَّهُما کانا یُؤَدِّیانِ زَکاهَ الفِطرِ عَن عَلِیٍّ حَتّی ماتا ، وکانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام یُؤَدّیها عَن أبیهِ الحُسَینِ علیه السلام حَتّی مات ، وکان أبو جَعفَرٍ یُؤَدّیها عَن عَلِیٍّ علیه السلام حَتّی ماتَ .

قالَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ : وأنَا اُؤَدّیها عَن أبی .

وهذا مِنَ التَّطَوُّعِ بِالصَّدَقَهِ عَنِ المَوتی . (1) .

1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 267 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 110 ح 16 .


4 / 13فِطریّه پرداختنِ حسن و حسین علیهما السلام به نیّت پدر

441.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :دعائم الإسلام :برای ما روایت شده است که حسن و حسین که درودهای خدا بر آن دو باد تا هنگام وفاتشان ، به نیّت امام علی علیه السلام ، زکات فطر می پرداختند و امام زین العابدین علیه السلام نیز تا هنگام وفات ، آن را به نیّت پدرش حسین علیه السلام می پرداخت و امام باقر علیه السلام نیز آن را تا هنگام مرگ ، به نیّت امام زین العابدین علیه السلام می پرداخت .

امام صادق علیه السلام فرمود : «و من نیز به نیّت پدرم می پردازم» .

و این ، نوعی از صدقه دادن مستحبّی به نیابت از درگذشتگان است . .