گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
فصل دوم : پیشگویی پیامبر صلّی الله علیه و آله در باره شهادت امام حسین علیه السلام


2 / 1پیشگویی درباره شهادت او ، هنگام تولّدش

الأمالی ، صدوق به نقل از صفیّه دختر عبد المطّلب : هنگامی که حسین علیه السلام از شکم مادرش زاده شد ، او را به پیامبر صلی الله علیه و آله دادم و پیامبر صلی الله علیه و آله زبانش را در دهان او نهاد و حسین علیه السلام زبان پیامبر خدا را مکید و من گمان می کردم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جز شیر یا عسل به او نخوراند. حسین علیه السلام بول کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله میان چشمانش را بوسید . سپس او را به من داد و در حالی که می گریست ، فرمود: «ای پسرکم! خدا کسانی را که کشنده تو هستند ، بکشد!» و سه بار، این را فرمود. گفتم: پدر و مادرم به فدایت! چه کسی او را می کشد؟ فرمود: «بازماندگان دسته متجاوز، از بنی امیّه . خدا آنان را لعنت کند!» .

المناقب ، کوفی به نقل از ابن عبّاس : هنگامی که حسین بن علی که درودهای خدا بر آن دو باد متولّد شد، پیامبر صلی الله علیه و آله بر قابله او ، صفیّه دختر عبد المطّلب ، وارد شد و فرمود: «ای عمّه! فرزندم را به من بده» . صفیّه گفت: پدران و مادران [ ما ] فدایت! چگونه او را به تو بدهم ، در حالی که هنوز او را پاکیزه نکرده ام؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «سوگند به آن که جان محمّد به دست اوست، خداوند ، او را از بالای عرشش پاکیزه کرده است» و سپس کفِ دستانش را پیش آورد و من ، حسین علیه السلام را به او دادم . پیامبر صلی الله علیه و آله با سر بر روی او خم شد و کره چشم ها و گونه هایش را بوسید و زبانش را مکید، گویی که عسل یا شیر می مکد. سپس مدّتی طولانی گریست و چون به حال طبیعی باز گشت ، فرمود: «خدا بکُشد کسانی را که تو را می کشند!» . صفیّه گفت: حبیب من، محمّد! چه کسی خاندان پیامبر خدا را می کشد؟ فرمود: «ای عمّه! گروه متجاوز از بنی امیّه ، او را می کشند» .

عیون أخبار الرضا علیه السلام بإسناده عن علیّ بن الحسین [زین العابدین] علیه السلام عن أسماء بنت عمیس (1) :... فَلَمّا کانَ بَعدَ حَولٍ وُلِدَ الحُسَینُ علیه السلام ، وجاءَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : یا أسماءُ ، هَلُمِّی ابنی ، فَدَفَعتُهُ إلَیهِ فی خِرقَهٍ بَیضاءَ ، فَأَذَّنَ فی اُذُنِهِ الیُمنی ، وأقامَ فِی الیُسری ، ووَضَعَهُ فی حِجرِهِ ، فَبَکی . فَقالَت أسماءُ : بِأَبی أنت واُمّی ، مِمَّ بُکاؤُکَ ؟ قالَ : عَلَی ابنی هذا . قُلتُ : إنَّهُ وُلِدَ السّاعَهَ یا رَسولَ اللّهِ ! فَقالَ : تَقتُلُهُ الفِئَهُ الباغِیَهُ مِن بَعدی لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی ، ثُمَّ قالَ : یا أسماءُ ، لا تُخبِری فاطِمَهَ بِهذا ؛ فَإِنَّها قَریبَهُ عَهدٍ بِوِلادَتِهِ . (2)



1- .الظاهر أنّ الصحیح کونها سلمی امرأه أبی رافع کما بیّناه سابقاً .
2- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 26 ح 5 ، صحیفه الإمام الرضا علیه السلام : ص 241 ح 146 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، إعلام الوری : ج 1 ص 427 عن الإمام زین العابدین علیه السلام عن أسماء بنت عمیس ، روضه الواعظین : ص 171 عن أسماء بنت عمیس من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 43 ص 239 ح 4 ؛ ذخائر العقبی : ص 207 عن أسماء بنت عمیس من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام نحوه .



عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش ، از امام زین العابدین علیه السلام ، از اَسماء بنت عمیس (1) : ... یک سال از تولّد حَسَن علیه السلام گذشته بود که حسین علیه السلام به دنیا آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و فرمود: «ای اسماء! پسرم را بیاور» . من او را در پارچه سفیدی به ایشان دادم و پیامبر صلی الله علیه و آله در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و او را در دامانش نهاد و گریست. گفت[م] : پدر و مادرم فدایت باد! چرا می گریی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «بر این پسرم می گریم» . گفتم: ای پیامبر خدا! او که تازه به دنیا آمده است! فرمود: «گروه متجاوزان ، او را پس از من می کشند . خدا ، شفاعت مرا نصیبشان نکند!» و سپس فرمود: «ای اسماء! این را به فاطمه مگو که تازه او را زاده است» .



1- .همان گونه که در جای دیگر گفته ایم ، «اسماء بنت عمیس» در این جا درست نمی نماید ؛ بلکه سلمی همسر ابو رافع ، درست به نظر می رسد در این باره ، ر . ک : ج 1 ص 156 (بخش یکم / فصل یکم / سخنی در باره حضور اسماء بنت عمیس، هنگام ولادت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام) .



الأمالی للطوسی بإسناده عن علیّ بن الحسین [زین العابدین] علیه السلام عن أسماء بنت عمیس :لَمّا وَلَدَت فاطِمَهُ علیهاالسلامالحُسَینَ علیه السلام نَفِستُها بِهِ (1) ، فَجاءَنِی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : هَلُمِّی ابنی یا أسماءُ ، فَدَفَعتُهُ إلَیهِ فی خِرقَهٍ بَیضاءَ ، فَفَعَلَ بِهِ کَما فَعَلَ بِالحَسَنِ علیه السلام . قالَت : وبَکی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ قالَ : إنَّهُ سَیَکونُ لَکَ حَدیثٌ ، اللّهُمَّ العَن قاتِلَهُ ! لا تُعلِمی فاطِمَهَ بِذلِکِ . (2)

راجع : ج 1 ص 128 (القسم الأول : الحیاه العائلیّه / الفصل الأوّل : الولاده).

2 / 2إنباؤُهُ بِشَهادَتِهِ بَعدَ سَنَهٍ مِن مَولِدِهِالملهوف :لَمّا أتَت عَلَی الحُسَینِ علیه السلام مِن مَولِدِهِ سَنَهٌ کامِلَهٌ هَبَطَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله اثنا عَشَرَ مَلَکا ... مُحمَرَّهً وُجوهُهُم ، باکِیَهً عُیونُهُم ، قَد نَشَروا أجنِحَتَهُم وهُم یَقولونَ ، یا مُحَمَّدُ سَیَنزِلُ بِوَلَدِکَ الحُسَینِ بنِ فاطِمَهَ ما نَزَلَ بِهابیلَ مِن قابیلَ ، وسَیُعطی مِثلَ أجرِ هابیلَ ، ویُحمَلُ عَلی قاتِلِهِ مِثلُ وِزرِ قابیلَ . ولَم یَبقَ فِی السَّماواتِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ إلّا ونَزَلَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله کُلٌّ یُقرِئُهُ السَّلامَ ، ویُعَزّیهِ فِی الحُسَینِ علیه السلام ، ویُخبِرُهُ بِثَوابِ ما یُعطی ، ویَعرِضُ عَلَیهِ تُربَتَهُ ، وَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَقولُ : اللّهُمَّ اخذُل مَن خَذَلَهُ ، وَاقتُل مَن قَتَلَهُ ، ولا تُمَتِّعهُ بِما طَلَبَهُ ! (3)



1- .قال المجلسی قدس سره : « نفستها به » : لعلّ المعنی کنت قابِلَتَها ، وإن لم یرد بهذا المعنی فیما عندنا من اللغه . ویحتمل أن یکون من نَفِس به بالکسر بمعنی ضَنّ ، أی ضننت به وأخذته منها ( بحار الأنوار : ج 44 ص 252 ) .
2- .الأمالی للطوسی : ص 367 ح 781 عن علیّ بن علیّ بن رزین عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 44 ص 250 ح 1 .
3- .الملهوف : ص 92 ، مثیر الأحزان : ص 17 نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 247 ح 46 ؛ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 163 ، الفتوح : ج 4 ص 324 نحوه .



الأمالی ، طوسی به سندش ، از امام زین العابدین علیه السلام ، از اسماء بنت عمیس : هنگامی که فاطمه علیهاالسلامحسین علیه السلام را به دنیا آورد، او را از وی گرفتم. پیامبر صلی الله علیه و آله نزد من آمد و فرمود: «ای اسماء! پسرم را به من بده» . او را در پارچه سفیدی به ایشان دادم و پیامبر صلی الله علیه و آله با او همان کرد که با حسن علیه السلام کرده بود. پیامبر صلی الله علیه و آله گریست و سپس فرمود: «تو ماجرایی خواهی داشت . خدایا! قاتل او (حسین) را لعنت کن! این را به فاطمه مگو» .

ر . ک : ج 1 ص 129 (بخش یکم / فصل یکم : تولّد) .

2 / 2پیشگویی درباره شهادتش ، در یک سالگی او

الملهوف:هنگامی که امام حسین علیه السلام یک سالش تمام شد، دوازده فرشته بر پیامبر خدا فرود آمدند . . . که صورتشان [برافروخته و] قرمز و چشمانشان گریان بود و بال های خود را گسترده بودند و می گفتند: ای محمّد! به زودی بر سر حسین، فرزند فاطمه، آن خواهد آمد که قابیل بر سر هابیل آورد و پاداش هابیل را به او خواهند داد و مانند گناه و مجازات قابیل بر سر قاتل او خواهد آمد. و در آسمان ها، فرشته مقرّبی نمی مانَد ، جز آن که همگی بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود می آیند و به او سلام می کنند و عزای حسین علیه السلام را به او تسلیت می گویند و پاداش اِعطایی به حسین علیه السلام را به او خبر می دهند و تربت او را به وی عرضه می کنند و پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «خدایا! هر کس او را وا گذاشت، وا بگذارش و هر کس او را کشت، بکُشش و از آنچه می طلبد، بی بهره اش بگذار» .






2 / 3إنباؤُهُ بِشَهادَتِهِ بَعدَ سَنَتَینِ مِن مَولِدِهِالفتوح عن المسور بن مخرمه :لَمّا أتَت عَلَی الحُسَینِ علیه السلام مِن مَولِدِهِ سَنَتانِ کامِلَتانِ ، خَرَجَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فی سَفَرٍ لَهُ ، فَلَمّا کانَ فی بَعضِ الطَّریقِ وَقَفَ ، فَاستَرجَعَ ودَمَعَت عَیناهُ ، فَسُئِلَ عَن ذلِکَ ، فَقالَ : هذا جَبرَئیلُ علیه السلام یُخبِرُنی عَن أرضٍ بِشاطِیِ الفُراتِ ، یُقالُ لَها کَربَلاءُ ، یُقتَلُ بِها وَلَدِیَ الحُسَینُ ابنُ فاطِمَهَ . فَقیلَ : مَن یَقتُلُهُ یا رَسولَ اللّهِ ؟ فَقالَ : رَجُلٌ یُقالُ لَهُ : یَزیدُ ، لا بارَکَ اللّهُ لَهُ فی نَفسِهِ ! وکَأَنّی أنظُرُ إلی مَصرَعِهِ ومَدفَنِهِ بِها ، وقَد اُهدِیَ بِرَأسِهِ ، و وَاللّهِ ، ما یَنظُرُ أحَدٌ إلی رَأسِ وَلَدِیَ الحُسَینِ فَیَفرَحُ ، إلّا خالَفَ اللّهُ بَینَ قَلبِهِ ولِسانِهِ . قالَ : ثُمَّ رَجَعَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مِن سَفَرِهِ ذلِکَ مَغموما ، ثُمَّ صَعِدَ المِنبَرَ ، فَخَطَبَ ووَعَظَ ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بَینَ یَدَیهِ مَعَ الحَسَنِ علیه السلام . قالَ : فَلَمّا فَرَغَ مِن خُطبَتِهِ ، وَضَعَ یَدَهُ الیُمنی عَلی رَأسِ الحَسَنِ علیه السلام ، وَالیُسری عَلی رَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ الَی السَّماءِ ، فَقالَ : اللّهُمَّ إنّی مُحَمَّدٌ عَبدُکَ ونَبِیُّکَ ، وهذانِ أطایِبُ عِترَتی ، وخِیارُ ذُرِّیَّتی وأرومَتی (1) ، ومَن اُخَلِّفُهُم فی اُمَّتی ، اللّهُمَّ وقَد أخبَرَنی جِبریلُ بِأَنَّ وَلَدی هذا مَقتولٌ مَخذولٌ ، اللّهُمَّ فَبارِک لَهُ فی قَتلِهِ ، وَاجعَلهُ مِن ساداتِ الشُّهَداءِ ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ ، اللّهُمَّ ولا تُبارِک فی قاتِلِهِ وخاذِلِهِ ! قالَ : وضَجَّ النّاسُ فِی المَسجِدِ بِالبُکاءِ . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أتَبکونَ ولا تَنصُرونَهُ ؟ اللّهُمَّ فَکُن أنتَ لَهُ وَلِیّا وناصِرا . قالَ ابنُ عَبّاسٍ : ثُمَّ رَجَعَ وهُوَ مُتَغَیِّرُ اللَّونِ ، مُحمَرُّ الوَجهِ ، فَخَطَبَ خُطبَهً بَلیغَهً موجَزَهً وعَیناهُ یَهمِلانِ دُموعا . ثُمَّ قالَ : أیُّهَا النّاسُ ! إنّی قَد خَلَّفتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ ؛ کِتابَ اللّهِ وعِترَتی وأرومَتی ، ومَراحَ مَماتی وثَمَرَتی ، ولَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ . ألا وإنّی [لا] (2) أسأَلُکُم فی ذلِکَ إلّا ما أمَرَنی رَبّی أن أسأَلَکُمُ المَوَدَّهَ فِی القُربی ، فَانظُروا أن لا تَلقَونی غَدا عَلَی الحَوضِ وقَد أبغَضتُم عِترَتی وظَلَمتُموهُم ، ألا وإنَّهُ سَیَرِدُ عَلَیَّ فِی القِیامَهِ ثَلاثُ رایاتٍ مِن هذِهِ الاُمَّهِ : رایَهٌ سَوداءُ مُظلِمَهٌ ، قَد فَزِعَت لَهَا المَلائِکَهُ ، فَتَقِفُ عَلَیَّ ، فَأَقولُ : مَن أنتُم ؟ فَیَنسَونَ ذِکری ، ویَقولونَ : نَحنُ أهلُ التَّوحیدِ مِنَ العَرَبِ . فَأَقولُ : أنَا أحمَدُ نَبِیُّ العَرَبِ وَالعَجَمِ ، فَیَقولونَ : نَحنُ مِن اُمَّتِکَ یا أحمَدُ . فَأَقولُ لَهُم : کَیفَ خَلَفتُمونی مِن بَعدی فی أهلی وعِترَتی وکِتابِ رَبّی ؟ فَیَقولونَ : أمَّا الکِتابُ فَضَیَّعنا ومَزَّقنا ، وأمّا عِترَتُکَ فَحَرَصنا عَلی أن نُبیدَهُم (3) مِن جَدیدِ (4) الأَرضِ ؛ فَاُوَلّی عَنهُم وَجهی ، فَیَصدُرونَ ظِماءَ عُطاشی ، مُسوَدَّهً وُجوهُهُم ... . (5)



1- .الأرومه بوزن الأکوله : الأصل (النهایه : ج 1 ص 41 «أرم») .
2- .ما بین المعقوفین سقط من المصدر ، وأثبتناه من مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی .
3- .فی الطبعه المعتمده : «یندهم» ، والتصویب من طبعه دار الفکر .
4- .جدید الأرض : وجهها (النهایه : ج 1 ص 246 «جدد») .
5- .الفتوح : ج 4 ص 325 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 163 عن ابن عبّاس ؛ الملهوف : ص 93 ، مثیر الأحزان : ص 18 عن عبداللّه بن یحیی عن الإمام علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وکلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 248 ح 46 .



2 / 3پیشگویی درباره شهادتش ، در دو سالگی او

الفتوح به نقل از مِسوَر بن مَخرَمه : هنگامی که حسین علیه السلام دو سالش کامل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله عازم یکی از سفرهایش شد و در جایی از راه ایستاد و کلمه استرجاع (إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون) بر زبان راند و چشمانش اشکبار شد و چون علّت را پرسیدند، فرمود: «این ، جبرئیل است که از سرزمین کنار فرات به نام کربلا برایم خبر آورده که فرزندم حسین ، پسر فاطمه ، در آن جا کشته می شود» . گفته شد: ای پیامبر خدا! چه کسی او را می کشد؟ فرمود: «مردی به نام یزید ، که خدا به عمرش برکت ندهد! گویی جایگاه به خاک افتادن و به خاک سپردنش را و سرش را که به هدیه آورده اند، می بینم . به خدا سوگند ، هیچ کس به سر فرزندم حسین نمی نگرد و شادی نمی کند، جز آن که خداوند ، دل و زبانش را دوگونه می کند» . پیامبر صلی الله علیه و آله از آن سفر، اندوهناک باز گشت و سپس از منبر ، بالا رفت و خطبه خواند و اندرز داد، در حالی که حسین علیه السلام و حسن علیه السلام ، پیش رویش بودند. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله از خطبه اش فارغ شد، دست راستش را بر سر حسن علیه السلام و دست چپش را بر سر حسین علیه السلام نهاد و آن گاه سرش را به سوی آسمان بالا برد و گفت: «خدایا! من ، محمّد، بنده و پیامبرت هستم و این دو ، پاکان خاندانم و برگزیدگان نسل و تبارم اند و کسانی هستند که به جای خود در میان امّتم می نهم . خدایا! جبرئیل به من خبر داده که این فرزندم ، کشته و وانهاده می شود . خدایا! به خاطر کشته شدنش، برکتش بده و او را از سَروران شهیدان قرار ده ، که تو بر هر کاری توانایی . خدایا! کشنده و واگذارنده او را برکت نده!» . مردم در مسجد ، صدا به گریه بلند کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا می گریید و او را یاری نمی دهید؟! خدایا! تو خود ، ولی و یاور او باش» . ابن عبّاس می گوید: سپس پیامبر صلی الله علیه و آله با رنگی دگرگون و سرخ و برافروخته باز گشت و در حالی که از چشمانش اشک می ریخت ، خطبه ای رسا و کوتاه خواند و سپس فرمود: «ای مردم! من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جای می نهم : کتاب خدا و خاندان و تبارم و موجب آرامشم پس از مرگ و میوه ام (میوه دلم) را . این دو ، هرگز از هم جدا نمی شوند تا در حوض [کوثر] بر من در آیند. هان که من در این باره چیزی از شما نمی خواهم ، جز این که خدایم امر کرده که دوستی ورزیدن با خویشانم را از شما بخواهم. پس بنگرید که فردا مرا بر کناره حوض، با دشمنی خاندانم و ستم به ایشان نبینید! هان که روز قیامت ، از این امّت ، سه [گروه با] پرچم بر من در می آیند: پرچمی سیاه و تاریک که فرشتگان از آن، بی تاب می شوند و نزد من می ایستند و من می گویم: شما چه کسانی هستید؟ آنان مرا فراموش می کنند و می گویند: ما یکتاپرستان از عرب هستیم. من می گویم: من ، احمد، پیامبر عرب و عجم هستم . و آنان می گویند: ما از امّت تو هستیم، ای احمد! من به آنان می گویم: پس از من ، با خانواده و خاندان و کتاب خدایم چگونه رفتار کردید؟ آنان می گویند: کتاب را که تباه و پاره پاره کردیم و در باره خاندانت کوشیدیم تا آنان را از روی زمین، محو کنیم . من از آنان روی می گردانم و آب ننوشیده و تشنه و سیاه روی، از حوض، بیرون می روند . . .» .









2 / 4إنباؤُهُ بِشَهادَتِهِ قُبَیلَ وَفاتِهِمقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی عن ابن عبّاس :خَرَجَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قَبلَ مَوتِهِ بِأَیّامٍ یَسیرَهٍ إلی سَفَرٍ لَهُ ، ثُمَّ رَجَعَ وهُوَ مُتَغَیِّرُ اللَّونِ ، مُحمَرُّ الوَجهِ ، فَخَطَبَ خُطبَهً بَلیغَهً موجَزَهً ، وعَیناهُ تَهمِلانِ دُموعا . قالَ فیها : أیُّهَا النّاسُ ! إنّی خَلَّفتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ : کِتابَ اللّهِ وعِترَتی ... ألا وإنَّ جَبرَئیلَ قَد أخبَرَنی بِأَنَّ اُمَّتی تَقتُلُ وَلَدِیَ الحُسَینَ بِأَرضِ کَربٍ وبَلاءٍ ، ألا فَلَعنَهُ اللّهِ عَلی قاتِلِهِ وخاذِلِهِ آخِرَ الدَّهرِ . قالَ : ثُمَّ نَزَلَ عَنِ المِنبَرِ ، ولَم یَبقَ أحَدٌ مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ إلّا وتَیَقَّنَ بِأَنَّ الحُسَینَ علیه السلام مَقتولٌ . (1)

مثیر الأحزان عن ابن عبّاس :لَمَّا اشتَدَّ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَضُهُ الَّذی ماتَ فیهِ ، وقَد ضَمَّ الحُسَینَ علیه السلام إلی صَدرِهِ ، یَسیلُ مِن عَرَقِهِ عَلَیهِ وهُو یَجودُ بِنَفسِهِ ، ویَقولُ : ما لی ولِیَزیدَ ؟ لا بارَکَ اللّهُ فیهِ ! اللّهُمَّ العَن یَزیدَ ! ثُمَّ غُشِیَ عَلَیهِ طَویلاً وأفاقَ ، وجَعَلَ یُقَبِّلُ الحُسَینَ علیه السلام وعَیناهُ تَذرِفانِ . ویَقولُ : أما إنَّ لی ولِقاتِلِکَ مَقاما بَینَ یَدَیِ اللّهِ عز و جل . (2)

الفتوح عن ابن عبّاس :إنّی حَضَرتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ فِی السِّیاقِ (3) ، وقَد ضَمَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام إلی صَدرِهِ ، وهُوَ یَقولُ : هذا مِن أطائِبِ أرومَتی ، وأنوارِ عِترَتی، وخِیارِ ذُرِّیَّتی ، لا بارَکَ اللّهُ فیمَن لا یَحفَظُهُ بَعدی . قالَ ابنُ عَبّاسٍ : ثُمَّ اُغمِیَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ساعَهً ، ثُمَّ أفاقَ ، وقالَ : یا حُسَینُ ، إنَّ لی ولِقاتِلِکَ یَومَ القِیامَهِ مَقاما بَینَ یَدَی رَبّی ، وخُصومَهً ، وقَد طابَت نَفسی ؛ إذ جَعَلَنِیَ اللّهُ خَصیما لِمَن قَتَلَکَ یَومَ القِیامَهِ . (4)



1- .مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 164 ، الفتوح : ج 4 ص 325 .
2- .مثیر الأحزان : ص 22 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 266 ح 24 وراجع : هذه الموسوعه : ج 3 ص 228 (لا بارک اللّه فی یزید) .
3- .السَّوْق : هو النزع ، کأنّ روحه تساق لتخرج من بدنه . ویقال له السیاق أیضا ، وأصله سِواق ، فقلبت الواو یاء لکسره السین ، وهما مصدران من ساق یسوق (النهایه : ج 2 ص 424 «سوق») .
4- .الفتوح : ج 4 ص 350 .