گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
2 / 4پیشگویی درباره شهادت او ، نزدیک وفاتش


مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی به نقل از ابن عبّاس : پیامبر صلی الله علیه و آله چند روز پیش از وفاتش به سفر رفت و چون باز گشت، رنگش دگرگون و صورتش سرخ بود و با چشمانی اشکبار ، خطبه ای رسا و کوتاه خواند و در آن فرمود: «ای مردم! من دو چیز گران سنگ ، میان شما بر جای می نهم: کتاب خدا و خاندانم... . هان که جبرئیل به من خبر داد که امّتم ، فرزندم حسین را در سرزمین کرب و بلا می کشند! هان! لعنت ابدی خدا بر قاتل و واگذارنده اش!» . پیامبر صلی الله علیه و آله سپس از منبر فرود آمد و هیچ یک از مهاجران و انصار باقی نماند ، جز آن که یقین کرد که حسین علیه السلام کشته می شود .

مُثیر الأحزان به نقل از ابن عبّاس : پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که بیماری منجر به وفاتش شدّت گرفت، حسین علیه السلام را به سینه اش چسباند و در همان حال که عرق احتضارش بر حسین علیه السلام می چکید، فرمود: «مرا با یزید ، چه کار؟ خدا ، برکتش ندهد! خدایا! یزید را لعنت کن!» . سپس مدّتی طولانی از هوش رفت و به هوش آمد و با چشمانی اشکبار ، حسین علیه السلام را می بوسید و می فرمود: «هان! برای من و قاتل تو، پیش خدای عز و جل ، ایستادنی [برای دادخواهی ]است!» . (1)

الفتوح به نقل از ابن عبّاس : نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که در حال احتضار بود حاضر شدم . حسین بن علی علیه السلام را به سینه اش چسبانده بود و می فرمود: «این، از پاکان تبار من و نورهای خاندان و برگزیدگان نسل من است . خدا به کسی که او را پس از من محافظت نمی کند، برکت ندهد!» . سپس پیامبر صلی الله علیه و آله لختی بیهوش شد و به هوش آمد و فرمود : «ای حسین! روز قیامت ، میان من و قاتل تو در پیشگاه خدا، ایستادن و طرح دعوایی است و من خشنودم که خداوند ، مرا مدّعی قاتل تو در روز قیامت قرار داده است» .



1- .ر .ک : ص 229 (خداوند ، یزید را برکت ندهد!) .



الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی ذلِکَ المَرَضِ کانَ یَقولُ : اُدعوا لی حَبیبی ، فَجَعَلَ یُدعی لَهُ رَجُلٌ بَعدَ رَجُلٍ ، فَیَعرِضُ عَنهُ ، فَقیلَ لِفاطِمَهَ علیهاالسلام : اِمضی إلی عَلِیٍّ علیه السلام ، فَما نَری رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُریدُ غَیرَ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَبَعَثَت فاطِمَهُ علیهاالسلامإلی عَلِیٍّ علیه السلام ، فَلَمّا دَخَلَ فَتَحَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَینَیهِ ، وتَهَلَّلَ وَجهُهُ . ثُمَّ قالَ : إلَیَّ یا عَلِیُّ ، إلَیَّ یا عَلِیُّ ، فَما زالَ صلی الله علیه و آله یُدنیهِ حَتّی أخَذَهُ بِیَدِهِ ، وأجلَسَهُ عِندَ رَأسِهِ ، ثُمَّ اُغمِیَ عَلَیهِ ، فَجاءَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام یَصیحانِ ویَبکِیانِ ، حَتّی وَقَعا عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَرادَ عَلِیٌّ علیه السلام أن یُنَحِّیَهُما عَنهُ ، فَأَفاقَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . ثُمَّ قالَ : یا عَلِیُّ ، دَعنی أشُمُّهُما ویَشُمّانّی ، وأتَزَوَّدُ مِنهُما ویَتَزَوَّدانِ مِنّی ، أما إنَّهُما سَیُظلَمانِ بَعدی ، ویُقتَلانِ ظُلما ، فَلَعنَهُ اللّهِ عَلی مَن یَظلِمُهُما ، یَقولُ ذلِکَ ثَلاثا . (1)

مسند زید عن زید بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیّ علیهماالسلام :لَمّا ثَقُلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی مَرَضِهِ ، وَالبَیتُ غاصٌّ بِمَن فیهِ ، قالَ : اُدعو لِیَ الحَسَنَ وَالحُسَینَ ، فَدَعَوتُهُما ، فَجَعَلَ یَلثِمُهُما حَتّی اُغمِیَ عَلَیهِ ، قالَ: فَجَعَلَ عَلِیٌّ علیه السلام یَرفَعُهُما عَن وَجهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، قالَ : فَفَتَحَ عَینَیهِ ، فَقالَ : دَعهُما یَتَمَتَّعانِ مِنّی وأتَمَتَّعُ مِنهُما ؛ فَإِنَّهُ سَیُصیبُهُما بَعدی أثَرَهٌ . (2)



1- .. الأمالی للصدوق : ص 736 ح 1004 ، روضه الواعظین : ص 86 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 237 نحوه ولیس فیه ذیله من «أما إنّهما» ، بحار الأنوار : ج 22 ص 510 ح 9 .
2- .مسند زید : ص 404 ، الحدائق الوردیّه : ج 1 ص 113 ؛ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 114 .



الأمالی ، صدوق به نقل از ابن عبّاس : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آن بیماری [منجر به فوتش ]می فرمود: «محبوبم را برایم بیاورید» و مردان را یک به یک برایش فرا می خواندند ؛ امّا پیامبر صلی الله علیه و آله از آنها روی می گرداند. به فاطمه علیهاالسلام گفتند: کسی را به سوی علی روانه کن که به نظر ما مقصودش کسی غیر از علی نیست. فاطمه علیهاالسلام به سوی علی علیه السلام فرستاد و چون علی علیه السلام آمد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چشمانش را گشود و صورتش [ از خوش حالی ]شکفته شد . سپس فرمود: «علی! نزدیک بیا . علی! نزدیک بیا» و پیوسته او را نزدیک کرد تا دستش را گرفت و بر بالینش نشاند و سپس از هوش رفت. حسن و حسین علیهماالسلام صیحه زنان و گریان آمدند و خود را بر روی پیامبر صلی الله علیه و آله انداختند و علی علیه السلام خواست آنان را دور کند که پیامبر خدا به هوش آمد و فرمود: «ای علی! بگذار من آنها را ببویم و آنها نیز مرا ببویند و من از آنها توشه بگیرم و آنان نیز از من توشه بگیرند . بدان که پس از من ، به این دو ، ستم می شود و به ستم ، کشته می شوند . لعنت خدا بر ستمکار به ایشان!» و سه بار این را فرمود .

مسند زید به نقل از زید بن علی ، از پدرش ، از جدّش امام علی علیه السلام : هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله در بیماری اش سنگین شد [و از بستر برنخاست]، خانه اش از جمعیت، پر شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «حسن و حسین را برایم بیاورید» . علی علیه السلام گفت: آن دو را فرا خواندم و پیامبر صلی الله علیه و آله آن دو را بوسید تا از هوش رفت . علی علیه السلام خواست آن دو را از روی صورت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بردارد که پیامبر صلی الله علیه و آله چشمانش را گشود و فرمود: «آن دو را وا گذار تا از من بهره ببرند و من نیز از آنان بهره ببرم که پس از من ، به آن دو ، ستم [و بی مهری] می شود» .






شرح الأخبار :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا احتُضِرَ ، دَعا بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلامفَوَضَعَهُما عَلی وَجهِهِ ، وجَعَلَ یُقَبِّلُهُما حَتّی اُغمِیَ عَلَیهِ ، فَأَخَذَهُما عَلِیٌّ علیه السلام عَن وَجهِهِ ، فَفَتَحَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَینَیهِ ، وقالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام : دَعهُما یَستَمتِعانِ مِنّی وأستَمتِعُ مِنهُما ، فَإِنَّهُ سَیُصیبُهُما بَعدی أثَرَهٌ أرادَ بِالأَثَرَهِ مَا استَأثَرَ بِهِ أهلُ التَّغَلُّبِ مِن حَقِّهِما ، فَأَخَذوهُ لِأَنفُسِهِم ، فَأَثَروهُ بِهِ عَلَیهِما أثَرَهً بِغَیرِ حَقٍّ . (1)

2 / 5إنباؤُهُ فاطِمَهَ علیها السلام بِشَهادَتِهِفضل زیاره الحسین علیه السلام عن حسن بن زید عن جعفر بن محمّد عن أبیه [الباقر] علیهماالسلامعن اُمّ سلمه :أخبَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فاطِمَهَ علیهاالسلام بِقَتلِ الحُسَینِ علیه السلام ، فَبَکَت ، فَقالَ : یا فاطِمَهُ ، اصبِری وسَلِّمی ، قالَت : صَبَرتُ وسَلَّمتُ یا رَسولَ اللّهِ ، فَأَینَ یَکونُ قَتلُهُ ؟ قالَ : یُقتَلُ بِأَرضٍ یُقالُ لَها کَربَلاءُ ، فی غُربَهٍ مِنَ الأَهلِ وَالعَشیرَهِ ، یَزورهُ یا فاطِمَهُ قَومٌ . (2)

راجع : ص 166 (سیّد الشهداء من الأوّلین والآخرین) و ص 236 (إنباؤهُ بکیفیّه شهادته) .

2 / 6إنباؤُهُ اُمَّ سَلَمَهَ بِشَهادَتِهِتاریخ دمشق عن داوود :قالَت اُمُّ سَلَمَهَ : دَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَفَزِعَ ، فَقالَت اُمُّ سَلَمَهَ : ما لَکَ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : إنَّ جِبریلَ علیه السلام أخبَرَنی أنَّ ابنی هذا یُقتَلُ ، وأنَّهُ اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلی مَن یَقتُلُهُ . (3)



1- .شرح الأخبار : ج 3 ص 99 ح 1029 .
2- .فضل زیاره الحسین علیه السلام : ص 34 .
3- .تاریخ دمشق : ج 14 ص 193 ح 3529 ، تهذیب الکمال : ج 6 ص 409 ، کنز العمّال : ج 12 ص 127 ح 34317 .



شرح الأخبار:هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به حال احتضار فرو رفت ، حسن و حسین علیهماالسلامرا خواست و آن دو را بر صورتش نهاد تا آن که از هوش رفت. امام علی علیه السلام خواست تا آن دو را از روی صورت پیامبر صلی الله علیه و آله بردارد که او چشمانش را گشود و به علی علیه السلام فرمود : «آن دو را بگذار تا از من بهره مند شوند و من نیز از آن دو ، بهره مند گردم که پس از من ، به ستم ، گرفتار می شوند» . مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله از ستم، ربوده شدن حقّشان از سوی زورگویانی بود که [حکومت را] از آنِ خود نمودند و بدون آن که حقّی داشته باشند، خود را بر آنان مقدّم کردند .

2 / 5خبر دادن به فاطمه علیها السلام از شهادت او

فضل زیاره الحسین علیه السلام به نقل از حسن بن زید ، از امام صادق ، از پدرش علیهماالسلام، از اُمّ سلمه : پیامبر صلی الله علیه و آله ، فاطمه علیهاالسلام را از کشته شدن حسین علیه السلام باخبر کرد . فاطمه علیهاالسلامگریست . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای فاطمه! صبر کن و تسلیم باش» . گفت : صبر کردم و تسلیم گشتم، ای پیامبر خدا! کشتن او کجا اتّفاق می افتد؟ فرمود: «در سرزمینی به نام کربلا و دور از اهل و عشیره کشته می شود و ای فاطمه گروهی او را زیارت می کنند» .

ر .ک : ص 167 (سَرور شهیدان از آغاز تاریخ تا پایان آن) و ص 237 (پیشگویی پیامبر صلی الله علیه و آله درباره چگونگی شهادت او) .

2 / 6خبر دادن به اُمّ سلمه از شهادت او

تاریخ دمشق به نقل از داوود : اُمّ سلمه گفت: حسین علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله در آمد و پیامبر خدا بی تاب شد . اُمّ سلمه گفت: ای پیامبر خدا! چه شده است؟ فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که این پسرم کشته می شود و خشم خدا بر کسی که او را می کشد ، شدّت می گیرد» .



تاریخ دمشق عن اُمّ سلمه :دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَیتی ، فَقالَ : لا یَدخُل عَلَیَّ أحَدٌ . قالَت : فَسَمِعتُ صَوتَهُ ، فَدَخَلتُ فَإِذا عِندَهُ حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ، وإذا هُوَ حَزینٌ أو قالَت : یَبکی فَقُلتُ : ما لَکَ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قاَل : حَدَّثَنی جِبریلُ أنَّ اُمَّتی تَقتُلُ هذا بَعدی . فَقُلتُ : ومَن یَقتُلُهُ ؟ فَتَناوَلَ مَدَرَهً (1) ، فَقالَ : أهلُ هذِهِ المَدَرَهِ یَقتُلونَهُ . (2)

الإرشاد عن اُمّ سلمه :بَینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ جالِسٌ وَالحُسَینُ علیه السلام جالِسٌ فی حِجرِهِ ، إذ هَمَلَت عَیناهُ بِالدُّموعِ ، فَقُلتُ لَهُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما لی أراکَ تَبکی جُعِلتُ فِداکَ ؟ فَقالَ : جاءَنی جَبرَئیلُ علیه السلام فَعَزّانی بِابنِیَ الحُسَینِ ، وأخبَرَنی أنَّ طائِفَهً مِن اُمَّتی تَقتُلُهُ ، لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی . (3)

راجع :ص 210 (إراءهُ النبیّ صلی الله علیه و آله التربه الّتی یسفک فیها دمه) .



1- .المَدَر : قطع الطین الیابس ، والمدره : الموضع الذی یؤخذ منه المدر (لسان العرب : ج 5 ص 162 «مدر») .
2- .تاریخ دمشق : ج 14 ص 192 ح 3527 ؛ المناقب للکوفی : ج 2 ص 248 ح 714 .
3- .الإرشاد : ج 2 ص 130 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 219 ، إعلام الوری : ج 1 ص 428 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 239 ح 31 .



تاریخ دمشق به نقل از اُمّ سلمه : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به خانه من در آمد و فرمود: «کسی بر من در نیاید» . امّ سلمه می گوید: صدای پیامبر صلی الله علیه و آله را شنیدم ؛ ولی چون وارد شدم، حسین بن علی علیه السلام را نزد او یافتم و پیامبر خدا را محزون یا گریان دیدم. گفتم: ای پیامبر خدا! چه شده است؟ فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که امّتم پس از من ، این را می کشند» . گفتم: چه کسی او را می کشد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله با اشاره به شنزار فرمود: «اهل این شنزار ، او را می کشند» .

الإرشاد به نقل از اُمّ سلمه : روزی پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته و حسین علیه السلام را در دامان خود نشانده بود که اشک از چشمانش سرازیر شد. گفتم: ای پیامبر خدا! چرا شما را گریان می بینم، فدایت شوم ؟ فرمود: «جبرئیل نزد من آمد و مرا به خاطر پسرم حسین ، تسلیت داد و به من خبر داد که گروهی از امّتم او را می کشند . خدا شفاعتم را نصیب آنان نکند!» .

ر.ک : ص 211 (نشان داده شدن خاکی که خون او در آن جا می ریزد به پیامبر صلی الله علیه و آله ) .






2 / 7إنباؤُهُ عائِشَهَ بِشَهادَتِهِالأمالی للطوسی عن الحسین [ابن أبی غندر] عن بعض أصحابنا عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :کانَ الحُسَینُ علیه السلام ذاتَ یَومٍ فی حِجرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یُلاعِبُهُ ویُضاحِکُهُ، فَقالَت عائِشَهُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما أشَدَّ إعجابَکَ بِهذَا الصَّبِیِّ ! فَقالَ لَها : وَیلَکِ وَیلَکِ ! وکَیفَ لا اُحِبُّهُ ولا اُعجَبُ بِهِ ، وهُوَ ثَمَرَهُ فُؤادی ، وقُرَّهُ عَینی ! أما إنَّ اُمَّتی سَتَقتُلُهُ ؛ فَمَن زارَهُ بَعدَ وَفاتِهِ کَتَبَ اللّهُ لَهُ حَجَّهً مِن حِجَجی . قالَت : یا رَسولَ اللّهِ ، حَجَّهً مِن حِجَجِکَ ! قالَ : نَعَم ، وحَجَّتَینِ . قالَت : یا رَسولَ اللّهِ ، حَجَّتَینِ مِن حِجَجِکَ ! قالَ : نَعَم ، وأربَعا ، قالَ : فَلَم تَزَل تَزیدُهُ ، وهُوَ یَزیدُ ویُضعِفُ ، حَتّی بَلَغَ سَبعَین حَجَّهً مِن حِجَجِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِأَعمارِها . (1)

راجع : ص 210 (إراءه النبی صلی الله علیه و آله التربه التی یسفک فیها دمه) .

2 / 8إنباؤُهُ زَینَبَ بِنتَ جَحشٍ بِشَهادَتِهِ (2)المعجم الکبیر عن أبی القاسم مولی زینب عن زینب بنت جحش :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ نائِما عِندَها ، وحُسَینٌ علیه السلام یَحبو (3) فِی البَیتِ ، فَغَفَلتُ عَنهُ ، فَحَبا حَتّی بَلَغَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَصَعِدَ عَلی بَطنِهِ ، ... [فَبالَ] (4) قالَت : وَاستَیقَظَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ، فَقُمتُ إلَیهِ ، فَحَطَطتُهُ عَن بَطنِهِ ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : دَعِی ابنی . فَلَمّا قَضی بَولَهُ أخَذَ کوزا مِن ماءٍ ، فَصَبَّهُ عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : إنَّهُ یُصَبُّ مِنَ الغُلامِ ، ویُغسَلُ مِنَ الجارِیَهِ . قالَت : تَوَضَّأَ ، ثُمَّ قامَ یُصَلّی وَاحتَضَنَهُ ، فَکانَ إذا رَکَعَ وسَجَدَ وَضَعَهُ ، وإذا قامَ حَمَلَهُ ، فَلَمّا جَلَسَ جَعَلَ یَدعو ویَرفَعُ یَدَیهِ ویَقولُ . فَلَمّا قَضَی الصَّلاهَ ، قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، لَقَد رَأَیتُکَ تَصنَعُ الیَومَ شَیئا ما رَأَیتُکَ تَصنَعُهُ ! قالَ : إنَّ جِبریلَ أتانی وأخبَرَنی أنَّ ابنی یُقتَلُ ، قُلتُ : فَأَرِنی إذا ، فَأَتانی تُربَهً حَمراءَ . (5)



1- .الأمالی للطوسی : ص 668 ح 1401 ، کامل الزیارات : ص 144 ح 169 وفیه «تسعین» بدل «سبعین» ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 128 وفیه «وثلاث» بدل «وأربعا» ، بحار الأنوار : ج 44 ص 260 ح 12 .
2- .زینب بنت جحش بن ریاب ، من أسد خزیمه ، اُمّها اُمیمه بنت عبد المطلب . اُمّ المؤمنین، وإحدی شهیرات النساء فی صدر الإسلام، وممّن هاجر مع رسول الله صلی الله علیه و آله إلی المدینه . تزوّجها زید بن حارثه ربیب رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، ثمّ طلّقها وتزوّجها رسول اللّه صلی الله علیه و آله وذلک بأمرٍ من قبل اللّه تبارک وتعالی (الطبقات الکبری: ج 8 ص 101، اُسد الغابه : ج 7 ص 126) .
3- .حَبَا : مشی علی یدیه وبطنه ، وحَبَا الصبیّ : مشی علی استِه وأشرف بصدره ، وقال الجوهری : هو إذا زحف (لسان العرب : ج 14 ص 161 «حبا») .
4- .ما بین المعقوفین أثبتناه من مجمع الزوائد : ج 9 ص 302 ح 15115 نقلاً عن المعجم الکبیر .
5- .المعجم الکبیر : ج 24 ص 54 ح 141 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 195 ح 3535 ؛ الأمالی للطوسی : ص 316 ح 641 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 269 ، شرح الأخبار : ج 3 ص 135 ح 1075 عن زینب بنت جحش عن أمیمه بنت عبد المطّلب وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 229 ح 11 .



2 / 7خبر دادن به عایشه از شهادت او

الأمالی ، طوسی به نقل از حسین بن ابی غندر ، از یکی از راویان شیعه ، از امام صادق علیه السلام : روزی حسین علیه السلام در دامان پیامبر صلی الله علیه و آله بود و پیامبر صلی الله علیه و آله با او بازی می کرد و او را می خنداند. عایشه گفت: ای پیامبر خدا! چه قدر از این بچّه خوشت می آید! پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «وای بر تو، وای بر تو! چگونه او را دوست نداشته باشم و از او خوشم نیاید، در حالی که میوه دلم و روشنی چشم من است ؟! هان که امّتم او را به زودی می کشند و هر کس او را پس از وفاتش زیارت کند، خداوند ، حجّی را [برابر یکی] از حج های من ، برایش می نویسد» . عایشه گفت: ای پیامبر خدا! حجّی از حج های تو ؟ فرمود: «آری و بلکه دو حج» . عایشه گفت: ای پیامبر خدا! دو حج از حج های تو ؟ فرمود: «آری و بلکه چهار حج» . عایشه پیوسته آن را بزرگ می شمرد و پیامبر صلی الله علیه و آله هم بر آن می افزود و دو چندان می کرد تا به هفتاد حج از حج های پیامبر خدا به همراه عمره های آنها رسید.

ر .ک : ص 211 (نشان داده شدن خاکی که خون او در آن جا می ریزد ، به پیامبر صلی الله علیه و آله ) .

2 / 8خبر دادن به زینب بنت جَحْش از شهادت او

(1)المعجم الکبیر به نقل از ابو القاسم (غلام زینب) ، از زینب بنت جحش : پیامبر صلی الله علیه و آله نزد من آرمیده بود و حسین علیه السلام در اتاق ، چهار دست و پا می رفت که از او غافل شدم و او خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله رساند و از شکم ایشان بالا رفت... . حسین علیه السلام ادرار کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله بیدار شد . به سوی حسین صلی الله علیه و آله رفتم و او را از روی شکم پیامبر صلی الله علیه و آله برداشتم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «فرزندم را وا گذار» و چون ادرارش را تمام کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله کوزه آبی گرفت و بر آن ریخت و سپس فرمود: «بر ادرار پسر ، آب می ریزند و ادرار دختر را می شویند» . پیامبر صلی الله علیه و آله وضو گرفت و سپس به نماز ایستاد و حسین علیه السلام را به دامان گرفت و چون رکوع و سجده می نمود ، او را بر زمین می نهاد و چون بر می خاست ، او را بر می داشت و چون می نشست، به دعا می پرداخت و دستانش را بلند می کرد و [با خدا] سخن می گفت. هنگامی که نماز را به پایان برد، گفتم: ای پیامبر خدا! دیدم امروز کاری کردی که [تا به حال،] ندیده بودم چنین بکنی . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل به نزد من آمد و به من خبر داد که پسرم کشته می شود. [به جبرئیل] گفتم : به من نشان بده . و او خاکی سرخ برایم آورد» .



1- .زینب دختر جحش بن رئاب ، از طایفه اسدِ خُزَیمه و مادرش اُمَیمه دختر عبد المطّلب است . وی همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و یکی از زنان نامدار صدر اسلام است و از جمله کسانی است که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مدینه مهاجرت کردند . زید بن حارثه ، پسر خوانده پیامبر صلی الله علیه و آله ، با او ازدواج کرد و سپس او را طلاق داد و بعد ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دستور خداوند تبارک و تعالی با او ازدواج نمود .



راجع : ص 210 (إراءه النبیّ صلی الله علیه و آله التّربه التی یسفک فیها دمه) .

2 / 9إنباؤُهُ بِتاریخِ شَهادَتِهِالمعجم الکبیر عن اُمّ سلمه عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یُقتَلُ حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ عَلی رَأسِ سِتّینَ مِن مُهاجَرَتی . (1)



1- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 105 ح 2807 .



ر .ک : ص 211 (نشان داده شدن خاکی که خون او در آن جا می ریزد ، به پیامبر صلی الله علیه و آله ) .

2 / 9پیشگویی پیامبر صلّی الله علیه و آله درباره تاریخ شهادت او

المعجم الکبیر به نقل از اُمّ سلمه : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «حسین بن علی ، شصت سال پس از هجرت من ، کشته می شود» .

.




تاریخ بغداد عن سعد بن طریف عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام عن اُمّ سلمه عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یُقتَلُ حُسَینٌ عَلی رَأسِ سِتّینَ مِن مُهاجَری . (1)

شرح الأخبار عن سعد بن طریف عن أبی جعفر محمّد بن علیّ [الباقر] علیه السلام :دَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ غُلامٌ صَغیرٌ ، فَوَضَعَهُ عَلی بَطنِهِ ، فَأَتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام ، فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، إنَّ ابنَکَ هذا تَقتُلُهُ اُمَّتُکَ عَلی رَأسِ سِتّینَ سَنَهً مِن هِجرَتِکَ . ثُمَّ أراهُ التُّربَهَ الَّتی یُقتَلُ عَلَیها . (2)

المعجم الکبیر عن سعد بن طریف عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام عن اُمّ سلمه عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یُقتَلُ الحُسَینُ حینَ یَعلوهُ القَتیرُ (3) . (4)

2 / 10إنباؤُهُ بِمَکانِ شَهادَتِهِأ أرضُ کَربَلاءَالأمالی للطوسی عن أبی بصیر عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :بَینَا الحُسَینُ علیه السلام عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذ أتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، أتُحِبُّهُ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : أما إنَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُهُ ، فَحَزِنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِذلِکَ حُزنا شَدیدا . فَقالَ جَبرَئیلُ علیه السلام : أیَسُرُّکَ أن اُرِیَکَ التُّربَهَ الَّتی یُقتَلُ فیها ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَخَسَفَ جَبرَئیلُ علیه السلام ما بَینَ مَجلِسِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی کَربَلاءَ حَتَّی التَقَتِ القِطعَتانِ هکَذا وجَمَعَ بَینَ السَّبّابَتَینِ فَتَناوَلَ بِجَناحَیهِ مِنَ التُّربَهِ ، فَناوَلَها لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ دَحَا الأَرضَ [أسرَعَ] (5) مِن طَرفِ العَینِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : طوبی لَکِ مِن تُربَهٍ ، وطوبی لِمَن یُقتَلُ فیکِ . (6)



1- .تاریخ بغداد : ج 1 ص 142 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 198 ح 3540 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 161 عن سعد بن طریف عن الإمام الباقر عن أبیه علیهماالسلام عن اُمّ سلمه ؛ الأمالی للشجری : ج 1 ص 184 .
2- .شرح الأخبار : ج 3 ص 135 ح 1076 .
3- .القَتیر : الشَّیْبُ (النهایه : ج 4 ص 12 «قتر») .
4- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 105 ح 2808 ، کنز العمّال : ج 12 ص 129 ح 34326 ؛ الأمالی للشجری : ج 1 ص 184 .
5- .ما بین المعقوفین سقط من المصدر ، وأثبتناه من بحار الأنوار .
6- .الأمالی للطوسی : ص 314 ح 638 ، کامل الزیارات : ص 130 ح 146 وص 128 ح 142 نحوه ، بشاره المصطفی : ص 214 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 228 ح 9 .



تاریخ بغداد به نقل از سعد بن طریف ، از امام باقر علیه السلام ، از اُمّ سلمه : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «حسین، شصت سال پس از هجرت من ، کشته می شود» .

شرح الأخبار به نقل از سعد بن طریف ، از امام باقر علیه السلام : حسین علیه السلام که پسری کوچک بود ، بر پیامبر صلی الله علیه و آله در آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله او را بر روی شکم خویش نهاد . جبرئیل آمد و گفت: «ای محمّد! امّت تو، این پسرت را شصت سال پس از هجرتت می کشند» و آن گاه خاکی را که حسین علیه السلام بر آن کشته می شود ، به او نشان داد.

المعجم الکبیر به نقل از سعد بن طریف ، از امام باقر علیه السلام ، از اُمّ سلمه : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «حسین کشته می شود ، هنگامی که محاسنش را سپیدی می گیرد» .

2 / 10پیشگویی درباره مکان شهادت او

الف - سرزمین کربلا

825. الأمالی، طوسی به نقل از ابو بصیر، از امام صادق علیه السلام: هنگامی که حسین علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بود، جبرئیل آمد و گفت: ای محمّد! آیا او را دوست می داری؟

فرمود: «آری».

جبرئیل گفت: هان که امّتت او را به زودی می کشند!

پیامبر صلی الله علیه و آله از این خبر، به شدّت، غمگین شد.

جبرئیل گفت: آیا دوست داری خاکی را که بر روی آن کشته می شود، به تو نشان دهم؟

فرمود: «آری».

جبرئیل، [زمینِ] میان مجلس پیامبر صلی الله علیه و آله و کربلا را فرو برد تا آن دو، مانند این و

دو انگشت اشاره خود را کنار هم نهاد به هم چسبیدند و با دو بال خود، از خاک آن جا برداشت و به پیامبر خدا داد. سپس زمین را در کمتر از یک پلک زدن گستراند [و به حالت نخست باز گرداند].

پیامبر علیه السلام فرمود: «خوشا به سعادت تو ای خاک و خوشا به حال کسی که بر روی تو کشته می شود!».






کامل الزیارات عن أبی خدیجه سالم بن مکرم الجمّال عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :لَمّا وَلَدَت فاطِمَهُ الحُسَینَ علیه السلام ، جاءَ جَبرَئیلُ علیه السلام إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ لَهُ : إنَّ اُمَّتَکَ تَقتُلُ الحُسَینَ علیه السلام مِن بَعدِکَ ، ثُمَّ قالَ : ألا اُریکَ مِن تُربَتِهِ ، فَضَرَبَ بِجَناحِهِ ، فَأَخرَجَ مِن تُربَهِ کَربَلاءَ وأراها إیّاهُ ، ثُمَّ قالَ : هذِهِ التُّربَهُ الَّتی یُقتَلُ عَلَیها . (1)

الأمالی للشجری عن اُمّ سلمه :بَینَما حُسَینٌ علیه السلام عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی البَیتِ ، وقَد خَرَجتُ لِأَقضِیَ حاجَهً ، ثُمَّ دَخَلتُ البَیتَ ، فَإِذا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَد أخَذَ حُسَینا علیه السلام فَأَضجَعَهُ عَلی بَطنِهِ ، فَإِذا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَمسَحُ عَینَیهِ مِنَ الدَّمعِ ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما بُکاؤُکَ ؟ قالَ : رَحمَهُ هذَا المِسکینِ ، أخبَرَنی جِبریلُ علیه السلام أنَّهُ سَیُقتَلُ بِکَربَلاءَ ، قالَ : دونَ العِراقِ ، وهذِهِ تُربَتُها قَد أتانی بِها جِبریلُ علیه السلام . (2)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن اُمّ سلمه :کانَ جِبریلُ علیه السلام عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَالحُسَینُ علیه السلام مَعی ، فَبَکی فَتَرَکتُهُ ، فَدَنا مِنَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ جِبریلُ : أتُحِبُّهُ یا مُحَمَّدُ ؟ فَقالَ : نَعَم ، فَقالَ : إنَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُهُ ، وإن شِئتَ أرَیتُکَ مِن تُربَهِ الأَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها ، فَأَراهُ إیّاهُ ، فَإِذَا الأَرضُ یُقالُ لَها : کَربَلاءُ . (3)



1- .. کامل الزیارات : ص 130 ح 147 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 236 ح 26 وراجع : ذخائرالعقبی : ص 252 .
2- .الأمالی للشجری : ج 1 ص 166 .
3- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 782 ح 1391 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 193 ح 3530 ، ذخائر العقبی : ص 252 ، الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 428 ح 416 نحوه ولیس فیه ذیله من «وإن شئت» ؛ کشف الغمّه : ج 2 ص 272 .



کامل الزیارات به نقل از ابو خدیجه سالم بن مکرم جمّال ، از امام صادق علیه السلام : هنگامی که فاطمه علیهاالسلامحسین علیه السلام را به دنیا آورد، جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و به او گفت: «امّت تو، حسین را پس از تو می کشند» و سپس گفت: «آیا خاک او را به تو نشان ندهم؟» و بال خود را [بر زمین کربلا] زد و مقداری خاک از آن جا بیرون کشید و به پیامبر صلی الله علیه و آله نشان داد و آن گاه گفت: «این ، خاکی است که او بر روی آن کشته می شود» .

الأمالی ، شجری به نقل از اُمّ سلمه : حسین علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه بود. من برای کاری بیرون رفتم و چون باز گشتم ، دیدم پیامبر صلی الله علیه و آله حسین علیه السلام را گرفته و بر روی شکم خود ، خوابانده است و اشکِ چشمان خود را پاک می کند. گفتم: ای پیامبر! گریه ات برای چیست؟ فرمود: «از سر دلسوزی بر این بینوا! جبرئیل به من خبر داد که به زودی در کربلا کشته می شود و گفت : پایین عراق است و این ، خاک آن جاست که جبرئیل برایم آورده است» .

فضائل الصحابه، ابن حنبل به نقل از اُمّ سلمه : جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بود و حسین علیه السلام نیز با من بود که گریست و من رهایش کردم تا به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک شد . جبرئیل گفت: ای محمّد! آیا او را دوست می داری؟ فرمود : «آری» . گفت: امّت تو، به زودی ، او را می کشند و اگر بخواهی، خاک سرزمینی را که در آن کشته می شود ، به تو نشان می دهم . و به او نشان داد . سرزمینی بود به نام کربلا.






تاریخ دمشق عن جمهان :إنَّ جِبریلَ علیه السلام أتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله بِتُرابٍ مِن تُربَهِ القَریَهِ الَّتی قُتِلَ فیهَا الحُسَینُ علیه السلام ، وقیلَ : اِسمُها کَربَلاءُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کَربٌ و بَلاءٌ . (1)

المعجم الکبیر عن اُمّ سلمه :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله جالِسا ذاتَ یَومٍ فی بَیتی ، فَقالَ : لا یَدخُل عَلَیَّ أحَدٌ ، فَانتَظَرتُ ، فَدَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام ، فَسَمِعتُ نَشیجَ (2) رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَبکی ، فَاطَّلَعتُ فَإِذا حُسَینٌ علیه السلام فی حِجرِهِ ، وَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَمسَحُ جَبینَهُ ، وهُوَ یَبکی ، فَقُلتُ : وَاللّهِ ، ما عَلِمتُ حینَ دَخَلَ ! فَقالَ : إنَّ جِبریلَ علیه السلام کانَ مَعَنا فِی البَیتِ ، فَقالَ : تُحِبُّهُ ؟ قُلتُ : أمّا مِنَ الدُّنیا فَنَعَم . قالَ : إنَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُ هذا بِأَرضٍ یُقالُ لَها : کَربَلاءُ ، فَتَناوَلَ جِبریلُ علیه السلام مِن تُربَتِها ، فَأَراهَا النَّبِیَ صلی الله علیه و آله ، فَلَمّا اُحیطَ بِحُسَینٍ علیه السلام حینَ قُتِلَ قالَ : مَا اسمُ هذِهِ الأَرضِ ؟ قالوا : کَربَلاءُ ، قالَ : صَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ ، أرضُ کَربٍ وبَلاءٍ . (3)

ب أرضُ الطَّفِّالمعجم الکبیر عن عائشه عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أخبَرَنی جِبریلُ علیه السلام أنَّ ابنِیَ الحُسَینَ یُقتَلُ بَعدی بِأَرضِ الطَّفِّ ، وجاءَنی بِهذِهِ التُّربَهِ ، وأخبَرَنی أنَّ فیها مَضجَعَهُ . (4)



1- .. تاریخ دمشق : ج 14 ص 197 ح 3538 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 290 عن سعید بن جمهان وراجع : المعجم الکبیر : ج 3 ص 133 ح 2902 .
2- .النشیج : صوت معه توجّع وبکاء ، کما یردّد الصبیّ بکاءه فی صدره (النهایه : ج 5 ص 52 «نشج») .
3- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 108 ح 2819 و ج 23 ص 289 ح 637 ، کنز العمّال : ج 13 ص 656 ح 37666 .
4- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 107 ح 2814 ، أعلام النبوّه : ص 182 ، کنز العمّال : ج 12 ص 123 ح 34299 ؛ الأمالی للشجری : ج 1 ص 166 ، الخرائج والجرائح : ج 1 ص 68 ح 125 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 113 ح 18 .



تاریخ دمشق به نقل از جُمهان : جبرئیل ، خاکی از خاک های سرزمینی را که حسین علیه السلام در آن کشته شد ، برای پیامبر صلی الله علیه و آله آورد. گفته شد که نام آن ، کربلاست . پس پیامبر فرمود: کرب (1) و بلا .

المعجم الکبیر به نقل از اُمّ سلمه : روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در خانه ام نشسته بود که فرمود : «کسی بر من وارد نشود» . من درنگ کردم ، که حسین علیه السلام وارد شد و صدای گریه پیامبر صلی الله علیه و آله را شنیدم. سرک کشیدم . دیدم حسین علیه السلام در دامان پیامبر صلی الله علیه و آله است و پیامبر صلی الله علیه و آله گریه کنان، دست بر پیشانی خود می کشد. گفتم: به خدا سوگند، نفهمیدم کِی داخل شد! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل با ما در اتاق بود و گفت: او (حسین) را دوست داری؟ گفتم: از همه دنیا ، او را دوست دارم . جبرئیل گفت: بی تردید، امّتت او را به زودی در سرزمینی به نام کربلا می کشند» . سپس جبرئیل از خاک آن جا برگرفت و به پیامبر صلی الله علیه و آله نشان داد و حسین علیه السلام [سال ها بعد] ، هنگامی که او را برای کشتنْ محاصره کردند، پرسید: «نام این سرزمین چیست؟» . گفتند: کربلا. فرمود: «خدا و پیامبرش راست گفتند ؛ سرزمین کَرب و بلا» .

ب سرزمین طَف

المعجم الکبیر به نقل از عایشه ، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : جبرئیل به من خبر داد که پسرم حسین، پس از من در سرزمین طَف ، کشته می شود و این خاک را برایم آورد و به من خبر داد که آرامگاه او ، در آن جاست .

.

1- .کرب ، به معنای رنج است .



الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) عن أبی سلمه عن عائشه :کانَت لَنا مَشرَبَهٌ (1) ، فَکانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إذا أرادَ لُقْیا جِبریلَ علیه السلام لَقِیَهُ فیها ، فَلَقِیَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّهً مِن ذلِکَ فیها ، وأمَرَ عائِشَهَ ألّا یَصعَدَ إلَیهِ أحَدٌ . فَدَخَلَ حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ولَم تَعلَم حَتّی غَشِیَها ، فَقالَ جِبریلُ علیه السلام : مَن هذا ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِبنی ، فَأَخَذَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَجَعَلَهُ عَلی فَخِذِهِ ، فَقالَ : أما إنَّهُ سَیُقتَلُ ! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ومَن یَقتُلُهُ ؟ ! قالَ : اُمَّتُکَ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اُمَّتی تَقتُلُهُ ؟ ! قالَ : نَعَم ، وإن شِئتَ أخبَرتُکَ بِالأَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها ، فَأَشارَ لَهُ جِبریلُ إلَی الطَّفِّ بِالعِراقِ ، وأخَذَ تُربَهً حَمراءَ ، فَأَراهُ إیّاها ، فَقالَ : هذِهِ مِن تُربَهِ مَصرَعِهِ . (2)

المعجم الکبیر عن عائشه :دَخَلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وهُوَ یوحی إلَیهِ ، فَنَزا (3) عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ مُنَکِّبٌ ، ولَعِبَ عَلی ظَهرِهِ ، فَقالَ جِبریلُ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أتُحِبُّهُ یا مُحَمَّدُ ؟ قالَ : یا جِبریلُ ، ما لی لا اُحِبُّ ابنی ؟! قالَ : فَإِنَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُهُ مِن بَعدِکَ ، فَمَدَّ جِبریلُ علیه السلام یَدَهُ ، فَأَتاهُ بِتُربَهٍ بَیضاءَ ، فَقالَ : فی هذِهِ الأَرضِ یُقتَلُ ابنُکَ هذا یا مُحَمَّدُ، وَاسمُهَا الطَّفُّ ، فَلَمّا ذَهَبَ جِبریلُ علیه السلام مِن عِندِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، خَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَالتُّربَهُ فی یَدِهِ یَبکی ، فَقالَ : یا عائِشَهُ ، إنَّ جِبریلَ علیه السلام أخبَرَنی أنَّ الحُسَینَ ابنی مَقتولٌ فی أرضِ الطَّفِّ ، وأنَّ اُمَّتی سَتُفتَتَنُ بَعدی . ثُمَّ خَرَجَ إلی أصحابِهِ فیهِم : عَلِیٌّ علیه السلام وأبو بَکرٍ وعُمَرُ وحُذَیفَهُ وعَمّارٌ وأبو ذَرٍّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُم وهُوَ یَبکی ، فَقالوا : ما یُبکیکَ یا رَسولَ اللّهِ ؟ فَقالَ : أخبَرَنی جِبریلُ أنَّ ابنِیَ الحُسَینَ یُقتَلُ بَعدی بِأَرضِ الطَّفِّ ، وجاءَنی بِهذِهِ التُّربَهِ ، وأخبَرَنی أنَّ فیها مَضجَعَهُ . (4)

.

1- .المشربه : الغرفه (النهایه : ج 2 ص 454 «شرب») .
2- .الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 425 ح 413 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 195 ح 3533 ، دلائل النبوّه للبیهقی : ج 6 ص 470 نحوه ؛ الأمالی للشجری : ج 1 ص 177 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 224 ، کفایه الأثر : ص 187 ولیس فیه «ولم تعلم حتی غشیها» ، بحار الأنوار : ج 36 ص 348 ح 218 وراجع : مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 159 .
3- .یقال نزوتُ علی الشیء أنزو نزوا : إذا وثبت علیه (لسان العرب : ج 15 ص 319 «نزا») .
4- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 107 ح 2814 ؛ الأمالی للشجری : ج 1 ص 166 ، الحدائق الوردیّه : ج 1 ص 118 وراجع : المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 55 .



الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) به نقل از ابو سَلَمه : ما غرفه ای داشتیم که پیامبر صلی الله علیه و آله هر گاه می خواست جبرئیل را دیدار کند ، در آن جا او را می دید. در یکی از این دیدارها، پیامبر صلی الله علیه و آله به عایشه فرمان داد که کسی بر او وارد نشود ؛ امّا حسین بن علی علیه السلام وارد شد و عایشه متوجّه او نشد که او را بگیرد. جبرئیل گفت: این کیست؟ پیامبر خدا فرمود: «پسرم» و او را گرفت و بر روی ران خود نهاد. جبرئیل گفت: هان که به زودی او کشته می شود! پیامبر خدا فرمود: «چه کسی او را می کشد؟» . گفت : امّت تو . پیامبر خدا فرمود: «امّت من ، او را می کشند؟!» . گفت: آری و اگر بخواهی، سرزمینی را که در آن کشته می شود، به تو نشان می دهم. جبرئیل به سرزمین طَف در عراق، اشاره کرد و خاکی سرخ برگرفت و آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله نشان داد و گفت: این ، از خاک قتلگاه اوست .

المعجم الکبیر به نقل از عایشه : حسین بن علی بر پیامبر خدا در حالی که [در سجده ]مشغول دریافت وحی بود ، در آمد و بر روی او پرید و بر پشت او به بازی پرداخت. جبرئیل به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفت: ای محمّد! آیا او را دوست داری؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ای جبرئیل! چرا فرزندم را دوست نداشته باشم؟!» . جبرئیل گفت : امّت تو ، او را پس از تو می کُشند . و آن گاه دستش را دراز کرد و خاکی سفید برای پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و گفت: ای محمّد! این پسرت، در این سرزمین که طَف نام دارد ، کشته می شود. هنگامی که جبرئیل از نزد پیامبر خدا رفت، پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که آن خاک در دستش بود ، گریان بیرون آمد و فرمود: «ای عایشه! جبرئیل به من خبر داده که حسین، فرزندم ، در سرزمین طَف کشته می شود و امّتم پس از من ، در فتنه گرفتار می شوند» . سپس در حالی که می گریست ، به سوی یارانش که علی، ابو بکر، عمر، حذیفه، عمّار و ابو ذر در میان آنان بودند ، بیرون رفت . آنان گفتند: ای پیامبر خدا! چه چیزی شما را به گریه انداخته ؟! فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین ، پس از من ، در سرزمین طَف، کشته می شود و این خاک را برایم آورد و به من خبر داد که آرامگاه او در آن جاست» .

.




ج أرضُ العِراقِالمستدرک علی الصحیحین عن اُمّ سلمه :إنَّ رَسولَ اللّهَ صلی الله علیه و آله اضطَجَعَ ذاتَ لَیلَهٍ لِلنَّومِ ، فَاستَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ ، ثُمَّ اضطَجَعَ فَرَقَدَ ، ثُمَّ استَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ دونَ ما رَأَیتُ بِهِ المَرَّهَ الاُولی ، ثُمَّ اضطَجَعَ فَاستَیقَظَ وفی یَدِهِ تُربَهٌ حَمراءُ یُقَبِّلُها ، فَقُلتُ : ما هذِهِ التُّربَهُ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : أخبَرَنی جِبریلُ عَلَیهِ الصَّلاهُ وَالسَّلامُ أنَّ هذا یُقتَلُ بِأَرضِ العِراقِ لِلحُسَینِ . فَقُلتُ لِجِبریلَ علیه السلام : أرِنی تُربَهَ الأَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها ، فَهذِهِ تُربَتُها . (1)



1- .المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 440 ح 8202 ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 109 ح 2821 ، الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 423 ح 411 ، دلائل النبوّه للبیهقی : ج 6 ص 468 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 289 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 192 ح 3526 کلّها نحوه وفیها «یقلبها» بدل «یقبّلها» ، کنز العمّال : ج 13 ص 657 ح 37667 ؛ إعلام الوری : ج 1 ص 93 نحوه وفیه «یقلبها» بدل «یقبّلها» ، بحار الأنوار : ج 18 ص 124 ح 36 .


ج سرزمین عراق

المستدرک علی الصحیحین به نقل از اُمّ سلمه : پیامبر خدا شبی برای خوابیدن ، دراز کشیده بود که سراسیمه بیدار شد. سپس دراز کشید و به خواب فرو رفت ؛ ولی دوباره با پریشانیِ کمتری نسبت به بار نخست ، بیدار شد. آن گاه دوباره خوابید و چون بیدار شد، خاکی سرخ در دست داشت که آن را می بوسید. گفتم: ای پیامبر خدا! این خاک سرخ چیست؟ فرمود: «جبرئیل که درود و سلام بر او باد در باره حسین به من خبر داد که : این، در سرزمین عراق، کشته می شود و من به جبرئیل گفتم: خاک سرزمینی را که در آن کشته می شود ، به من نشان بده . و این ، خاک همان جاست» .






د أرضُ بابِلَالطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) :کَتَبَت إلَیهِ [أی إلَی الحُسَینِ علیه السلام ]عَمرَهُ بِنتُ عَبدِ الرَّحمنِ تُعَظِّمُ عَلَیهِ ما یُریدُ أن یَصنَعَ ، وتَأمُرُهُ بِالطّاعَهِ ولُزومِ الجَماعَهِ ، وتُخبِرُهُ أنَّهُ إنَّما یُساقُ إلی مَصرَعِهِ ، وتَقولُ : أشهَدُ لَحَدَّثَتنی عائِشَهُ أنَّها سَمِعَت رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : یُقتَلُ حُسَینٌ بِأَرضِ بابِلَ . فَلَمّا قَرَأَ کِتابَها ، قالَ : فَلا بُدَّ لی إذا مِن مَصرَعی ، ومَضی . (1)

ه شاطِئُ الفُراتِالطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) عن عامر الشعبی عن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أخبَرَنی جِبریلُ علیه السلام أنَّ حُسَینا یُقتَلُ بِشاطِئِ الفُراتِ (2) .

مسند ابن حنبل عن عبداللّه بن نجیّ عن أبیه عن علیّ علیه السلام :دَخَلتُ عَلَی النَّبِیِّ ذاتَ یَومٍ وعَیناهُ تُفیضانِ ، قُلتُ : یا نَبِیَّ اللّهِ أغضَبَکَ أحَدٌ ؟ ما شَأنُ عَینَیکَ تُفیضانِ ؟ قالَ : قامَ مِن عِندی جِبریلُ قَبلُ ، فَحَدَّثَنی أنَّ الحُسَینَ یُقتَلُ بِشَطِّ الفُراتِ (3) .



1- .الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 446 ، تهذیب الکمال : ج 6 ص 418 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 296 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 209 ح 3542 .
2- .الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 429 ح 417 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 189 ح 3520 ، کنز العمّال : ج 12 ص 122 ح 34298 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 184 ح 648 ، مسند أبی یعلی : ج 1 ص 206 ح 358 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 189 ح 3519 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 632 ح 259 عن یحیی الحضرمی ؛ مثیر الأحزان : ص 18 عن عبداللّه بن یحیی نحوه وراجع : المعجم الکبیر : ج 3 ص 106 ح 2811 .