گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
ب کوفیان


المعجم الکبیر به نقل از ابو حبره : همراه علی علیه السلام بودم تا به کوفه رسید و بر منبر ، رفت و پس از حمد و ثنای خدا فرمود : «شما در چه حالی خواهید بود ، هنگامی که فرزندان پیامبرتان به میان شما آیند؟» . پاسخ دادند: آن گاه ما از این آزمون ، سربلند بیرون می آییم . علی علیه السلام فرمود: «سوگند به آن که جانم به دست اوست، نزدیک شما می آیند و شما به سوی ایشان بیرون می روید و بی تردید ، آنها را می کشید» . سپس رو کرد و چنین فرمود : آنان، ایشان را به فریب آوردند و خود ، روی گردانیدند .می خواستند نجات یابند ؛ ولی نه نجاتی هست و نه عذری .



أنساب الأشراف عن مجاهد :قالَ عَلِیٌّ علیه السلام بِالکوفَهِ : کَیفَ أنتُم إذا أتاکُم أهلُ بَیتِ نَبِیِّکُم ؟ قالوا : نَفعَلُ ونَفعَلُ . قالَ : فَحَرَّکَ رَأسَهُ ، ثُمَّ قالَ : بَل تورِدونَ، ثُمَّ تُعَرِّدونَ فَلا تُصدِرونَ ، ثُمَّ تَطلُبونَ البَراءَهَ ولا بَراءَهَ لَکُم . (1)

3 / 7إنباؤُهُ بِاسمِ صاحِبِ لِواءِ الجَیشِ الَّذی یُقاتِلُ الحُسَینَ علیه السلامالإرشاد عن سوید بن غفله :إِنَّ رَجُلاً جاءَ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنّی مَرَرتُ بِوادِی القُری (2) ، فَرَأَیتُ خالِدَ بنَ عُرفُطَهَ قَد ماتَ بِها ، فَاستَغفِر لَهُ . فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : مَه ! إنَّهُ لَم یَمُت ولا یَموتُ حَتّی یَقودَ جَیشَ ضَلالَهٍ ، صاحِبُ لِوائِهِ حَبیبُ بنُ حِمازٍ . فَقامَ رَجُلٌ مِن تَحتِ المِنبَرِ ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! وَاللّهِ ، إنّی لَکَ شیعَهٌ ، وإنّی لَکَ مُحِبٌّ . قالَ : ومَن أنتَ ؟ قالَ : أنَا حَبیبُ بنُ حِمازٍ . قالَ : إیّاکَ أن تَحمِلَها ، ولَتَحمِلَنَّها ، فَتَدخُلُ بِها مِن هذَا البابِ وأومَأَ بِیَدِهِ إلی بابِ الفیلِ . فَلَمّا مَضی أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ، وقَضَی الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام مِن بَعدِهِ ، وکانَ مِن أمرِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ومِن ظُهورِهِ ما کانَ ، بَعَثَ ابنُ زِیادٍ بِعُمَرَ بنِ سَعدٍ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ، وجَعَلَ خالِدَ بنَ عُرفُطَهَ عَلی مُقَدِّمَتِهِ ، وحَبیبَ بنَ حِمازٍ صاحِبَ رایَتِهِ ، فَسار بِها حَتّی دَخَلَ المَسجِدَ مِن بابِ الفیلِ . [قالَ المُفیدُ :] وهذا أیضا خَبَرٌ مُستَفیضٌ ، لا یَتَناکَرُهُ أهلُ العلِمِ ، الرُّواهُ لِلآثارِ ، وهُوَ مُنتَشِرٌ فی أهلِ الکوفَهِ ، ظاهِرٌ فی جَماعَتِهِم ، لا یَتَناکَرُهُ مِنهُمُ اثنانِ ، وهُوَ مِنَ المُعجِزِ الَّذی بَیَّنّاهُ . (3)



1- .أنساب الأشراف : ج 2 ص 409 .
2- .وادی القُری : وادٍ بین المدینه والشام من أعمال المدینه ، کثیر القُری (معجم البلدان : ج 5 ص 345) وراجع : الخریطه رقم 5 فی آخر مجلّد 8 .
3- .الإرشاد : ج 1 ص 329 ، الاختصاص : ص 280 ، بصائر الدرجات : ص 298 ح 11 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 745 ح 63 ، إرشاد القلوب : ص 225 ، إعلام الوری : ج 1 ص 345 وفیها «حبیب جمّاز» ، بحار الأنوار : ج 41 ص 288 ح 12 ؛ الإصابه : ج 2 ص 209 ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 2 ص 286 وفیهما «حبیب بن حمار» وکلّها نحوه .



أنساب الأشراف به نقل از مجاهد : علی علیه السلام در کوفه فرمود: «شما در چه حالی هستید، هنگامی که خاندان پیامبرتان نزد شما آیند؟» . گفتند: چنین و چنان می کنیم . علی علیه السلام سرش را تکان داد و سپس فرمود: «بلکه آنها را می آورید . سپس روی می گردانید و آنان را[از گرفتاری] بیرون نمی آورید و آن گاه در پی پاک کردن خود بر می آیید و نمی توانید» .

3 / 7خبر دادن علی علیه السلام از نام پرچمدار لشکری که با او می جنگد

الإرشاد :سُوَید بن غَفله گفت : مردی نزد امیر مؤمنان علیه السلام آمد و گفت: ای امیر مؤمنان! من از وادی القری (1) عبور کردم و خالد بن عُرفُطه را دیدم که در آن جا مرده است . برایش آمرزش بخواه . امیر مؤمنان فرمود: «دست بدار! او نمرده است و نمی میرد تا سپاه گم راهی را که پرچمدارش حبیب بن حِماز است، فرماندهی کند» . مردی از پایین منبر برخاست و گفت: ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند ، من شیعه و دوستدار تو هستم. امام علیه السلام پرسید: «تو کیستی؟» . گفت: من حبیب بن حِمازم . امام علیه السلام فرمود: «مبادا که آن پرچم را بر دوش بگیری، که قطعا بر دوش می گیری و با آن از این در ، وارد می شوی» و با دستش به باب الفیل اشاره کرد . هنگامی که امیر مؤمنان علیه السلام در گذشت و حسن بن علی علیه السلام نیز پس از او وفات یافت و وقایع امام حسین علیه السلام و قیامش پیش آمد، ابن زیاد ، عمر بن سعد را به سوی حسین بن علی علیه السلام فرستاد و خالد بن عُرفُطه را بر طلایه داران سپاه گماشت و حبیب بن حِماز را پرچمدار او کرد و با آن رفت تا از باب الفیل به مسجد وارد شد . [مؤلّف می گوید :] این نیز خبر مستفیضی است که [به سبب فراوانی اسناد و راویانش ، ]عالمان و راویان اخبار ، آن را انکار نمی کنند . این خبر ، میان کوفیان ، پخش شده و در جمع آنان ، آشکار گشته است و حتّی دو نفر هم آن را انکار نمی کنند، و این از جمله معجزات امام علی علیه السلام است که بیان کردیم .



1- .وادی القری ، سرزمینی میان مدینه و شام از توابع مدینه است و روستاهای زیادی دارد (ر . ک : نقشه شماره 5 در پایان جلد 8) .



3 / 8إنباؤُهُ بِبَعضِ مَن یُقاتِلُ الحُسَینَ علیه السلامالخرائج والجرائح عن أبی حمزه عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهماالسلام :لَمّا أرادَ عَلِیٌّ أن یَسیرَ إلَی النَّهرَوانِ استَنفَرَ أهلَ الکوفَهِ وأمَرَهُم أن یُعَسکِروا بِالمَدائِنِ ، فَتَأَخَّرَ عَنهُ : شَبَثُ بنُ رِبعِیٍّ ، وعَمرُو بنُ حُرَیثٍ ، وَالأَشعَثُ بنُ قَیسٍ ، وجَریرُ بنُ عَبدِ اللّهِ البَجَلِیُ ، وقالوا : أتَأذَنُ لَنا أیّاما نَتَخَلَّفُ عَنکَ فی بَعضِ حَوائِجِنا ونَلحَقُ بِکَ ؟ فَقالَ لَهُم : قَد فَعَلتُموها ، سَوأَهً لَکُم مِن مَشایِخَ ! فَوَاللّهِ ، ما لَکُم مِن حاجَهٍ تَتَخَلَّفونَ عَلَیها ، وإنّی لَأَعلَمُ ما فی قُلوبِکُم ، وسَاُبَیِّنُ لَکُم : تُریدونَ أن تُثَبِّطوا عَنِّی النّاسَ ، وکَأَنّی بِکُم بِالخَوَرنَقِ (1) ، وقَد بَسَطتُم سُفرَتَکُم لِلطَّعامِ ، إذ یَمُرُّ بِکُم ضَبٌّ ، فَتَأمُرونَ صِبیانَکُم فَیَصیدونَهُ ، فَتَخلَعُونّی وتُبایِعونَهُ . ثُمَّ مَضی إلَی المَدائِنِ ، وخَرَجَ القَومُ إلَی الخَوَرنَقَ ، وهَیَّأُوا طَعاما ، فَبَینا هُم کَذلِکَ عَلی سُفرَتِهِم وقَد بَسَطوها ، إذ مَرَّ بِهِم ضَبٌّ ، فَأَمَروا صِبیانَهُم ، فَأَخَذوهُ وأوثَقوهُ ومَسَحوا أیدِیَهُم عَلی یَدِهِ ، کَما أخبَرَ عَلِیٌّ علیه السلام ، وأقبَلوا عَلَی المَدائِنِ . فَقالَ لَهُم أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : «بِئسَ لِلظّالِمینَ بَدَلاً » ! (2) لَیَبعَثُکُمُ اللّهُ یَومَ القِیامَهِ مَعَ إمامِکُمُ الضَّبِّ الَّذی بایَعتُم ، لَکَأَنّی أنظُرُ إلَیکُم یَومَ القِیامَهِ ، وهُوَ یَسوقُکُم إلَی النّارِ . ثُمَّ قالَ : لَئِن کانَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُنافِقونَ فَإِنَّ مَعی مُنافِقینَ ، أما وَاللّهِ یا شَبَثُ ویا بنَ حُرَیثٍ لَتُقاتِلانِ ابنِیَ الحُسَینَ ، هکَذا أخبَرَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (3)



1- .الخَوَرْنَق : قصر کان بظهر الحیره اختلفوا فی بانیه ، فقال الهیثم بن عدیّ : الذی أمر ببناء الخورنق النعمان بن امرئ القیس (معجم البلدان : ج 2 ص 401) .
2- .الکهف : 50 .
3- .الخرائج والجرائح : ج 1 ص 225 ح 70 ، إرشاد القلوب : ص 275 عن [أبی] حمزه الثمالی عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 33 ص 384 ح 614 .



3 / 8خبر دادن علی علیه السلام از برخی جنگ کنندگان با او

الخرائج و الجرائح به نقل از ابو حمزه ، از امام زین العابدین علیه السلام ، از پدرش [امام حسین علیه السلام ] : هنگامی که علی علیه السلام خواست به سوی نهروان برود، از کوفیان خواست که حرکت کنند و به ایشان فرمان داد که در مدائن ، چادر بزنند. شَبَث بن رِبعی، عمرو بن حُرَیث، اشعث بن قیس و جَریر بن عبد اللّه بَجَلی، تأخیر کردند و گفتند : آیا به ما اجازه می دهی که چند روزی دیرتر بیاییم تا به برخی کارهایمان برسیم و سپس به تو بپیوندیم ؟ [پدرم] به آنان فرمود: «این را که کرده اید! بدا به حال شما ای بزرگان! به خدا سوگند ، شما کاری ندارید که به خاطر آن ، تأخیر کنید و من می دانم که در دل شما چه می گذرد و [آن را] برایتان روشن می کنم: شما می خواهید مردم را از من باز دارید و گویی می بینم که در کاخ خَوَرنَق ، (1) سفره غذایتان را گشوده اید که سوسماری از کنارتان می گذرد و به کودکانتان فرمان می دهید تا آن را صید کنند و شما [همان جا] مرا خلع کرده ، [به استهزا] با آن سوسمار ، بیعت می کنید» . امام علیه السلام به مدائن رفت . آنان به خَوَرنَق رفتند و غذایی آماده کردند و بر سر سفره بازکرده شان بودند که سوسماری بر ایشان گذشت و آنان به کودکانشان فرمان دادند و آن را گرفتند و بستند و دستشان را [به نشانه بیعت] بر او کشیدند همان گونه که علی علیه السلام خبر داده بود و به سوی مدائن ، روی کردند. امیر مؤمنان علیه السلام به آنان فرمود: «چه بدلِ بدی برای ستمکاران است!» (2) خداوند ، روز قیامت، شما را با امامتان، همان سوسماری که با او بیعت کردید، محشور می کند و گویی شما را می بینم که روز قیامت ، همان ، شما را به سوی آتش می راند» . سپس فرمود: «اگر منافقانی همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، منافقانی نیز با من هستند . هان! به خدا سوگند ای شَبَث و ای ابن حُرَیث ، شما با پسرم حسین می جنگید . پیامبر خدا ، چنین به من خبر داد» .



1- .خَوَرنَق ، کاخی است در پشت حیره که در سازنده اش اختلاف است . هیثم بن عَدی گفته : «کسی که دستور ساختن خورنق را دارد ، نعمان بن امرئ القیس بود» . [نام «خورنق» را مُعرّب «خوره» فارسی (به معنای «خورشیدی») یا «خورنگ» دانسته اند . ر . ک : دائره المعارف فارسی ، غلامحسین مصاحب : ذیل «خورنق»] .
2- .کهف : آیه 50 .



3 / 9إنباؤُهُ بِبَعضِ مَن لا یَنصُرُ الحُسَینَ علیه السلامأ البَراءُ بنُ عازِبٍ (1)الإرشاد عن إسماعیل بن زیاد :إنَّ عَلِیّا علیه السلام قالَ لِلبَراءِ بنِ عازِبٍ یَوما : یا بَراءُ ، یُقتَلُ ابنِیَ الحُسَینُ وأنتَ حَیٌّ لا تَنصُرُهُ . فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام کانَ البَراءُ بنُ عازِبٍ یَقولُ : صَدَقَ وَاللّهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام ولَم أنصُرهُ ! ثُمَّ یُظهِرُ الحَسرَهَ عَلی ذلِکَ وَالنَّدَمَ . (2)



1- .البراء بن عازب بن حارث بن عدیّ الأنصاریّ الخزرجیّ ، أبو عماره أو أبو عمرو من أصحاب النبیّ صلی الله علیه و آله وعلیّ علیه السلام ، غزا مع النبیّ صلی الله علیه و آله . نزل الکوفه وشهد مع علیّ علیه السلام الجمل وصفّین والنهروان ، وشهد غزوه تستر مع أبی موسی، وکان أمیرا علی الریّ سنه 24 ه ، فی زمن عثمان . اکتتم الشهاده علی ولایه أمیرالمؤمنین علیه السلام . وعاش إلی أیّام مصعب بن الزبیر ، واعتزل الأعمال ، ومات سنه 71 أو 72 ه . (راجع : الطبقات الکبری : ج 4 ص 364 واُسد الغابه : ج 1 ص 362 وتاریخ بغداد : ج 1 ص 177 والإصابه : ج 1 ص 411 و رجال الکشّی : ج 1 ص 245 والأمالی للصدوق : ص 184 ح 190 ورجال الطوسی : ص 27 و ص 58).
2- .الإرشاد : ج 1 ص 331 ، کشف الیقین : ص 99 ح 91 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 279 ، إعلام الوری : ج 1 ص 345 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 270 ولیس فیه ذیله من «قتل الحسین ولم أنصره» ، بحار الأنوار : ج 44 ص 262 ح 18 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 10 ص 15 نحوه .



3 / 9خبر دادن علی علیه السلام از برخی کسانی که او را یاری نمی دهند

الف بَراء بن عازب

(1)الإرشاد به نقل از اسماعیل بن زیاد : امام علی علیه السلام روزی به براء بن عازب فرمود: «ای براء! فرزندم حسین ، کشته می شود و تو زنده ای ؛ امّا یاری اش نمی کنی» . هنگامی که حسین بن علی علیه السلام کشته شد، براء بن عازب می گفت: به خدا سوگند، علی بن ابی طالب ، راست گفت . حسین ، کشته شد و من یاری اش نکردم! و سپس بر این کار ، حسرت می خورد و اظهار پشیمانی می نمود .



1- .براء بن عازب بن حارث بن عَدیِ انصاری خزرجی ، ابو عماره یا ابو عمرو ، از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و از یاران علی علیه السلام بود که در جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله شرکت داشت و در کوفه ساکن شد و در جنگ های جمل و صفّین و نهروان ، همراه امام علی علیه السلام بود . وی در جنگ شوشتر ، همراه ابو موسی اشعری بود و در سال 24 ق ، در دوران خلافت عثمان ، حاکم ری شد . او اعتقادش به ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را پنهان کرد. تا زمان مصعب بن زبیر ، زنده بود و سرانجام ، پس از این که مدّتی از کارهای سیاسی ، کنار کشیده بود ، در سال 71 یا 72 ق ، در گذشت .



راجع : ج 9 ص 56 (القسم العاشر / الفصل الأوّل: صدی قتل الإمام علیه السلام فی الشخصیات البارزه / البراء بن عازب) .

ب أبو عَبدِ اللّهِ الجَدَلِیُ (1)رجال الکشّی عن أبی عبداللّه الجدلی :دَخَلتُ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، قالَ : اُحَدِّثُکَ بِسَبعَهِ أحادیثَ قَبلَ أن یَدخُلَ عَلَینا داخِلٌ ، قالَ : فَقُلتُ : اِفعَل جُعِلتُ فِداکَ ! قالَ : فَقالَ : ... وَالرّابِعَهُ : یُقتَلُ هذا وأنتَ حَیٌّ لا تَنصُرُهُ . قالَ : فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلی کَتِفِ الحُسَینِ علیه السلام . قالَ : قُلتُ : وَاللّهِ ، إنَّ هذِهِ لَحَیاهٌ خَبیثَهٌ ! ! . (2)

کامل الزیارات عن أبی عبداللّه الجدلی :دَخَلتُ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام وَالحُسَینُ علیه السلام إلی جَنبِهِ ، فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلی کَتِفِ الحُسَینِ علیه السلام ، ثُمَّ قالَ : إنَّ هذا یُقتَلُ ولا یَنصُرُهُ أحَدٌ . قالَ : قُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! وَاللّهِ ، إنَّ تِلکَ لَحَیاهُ سَوءٍ ! ! قالَ : إنَّ ذلِکَ لَکائِنٌ . (3)



1- .هو عبید بن عبد ، و ذکره ابن سعد بعنوان عبده بن عبد و ذکر ابن حجر أنّ اسمه عبد أو عبدالرحمن بن عبد، أبو عبداللّه الجدلی، من خواصّ أصحاب أمیر المومنین علیه السلام ،و قیل إنّه کان تحت رایه المختار و صاحب شرطته.وثّقه أئمّه رجال أهل السنّه مع تصریحهم بتشیّعه. وروی عنه أخبار و کلام مع أمیر المومنین علیه السلام تدلّ علی حسن حاله (راجع:الکافی: ج 1 ص 185 ح 14ورجال الطوسی : ص 71 و رجال البرقی: ص 4 و ص5 و خلاصه الأقوال: ص 222و ص307 وص308 و رجال الکشّی : ج 1 ص307 و المحاسن: ج 1 ص 248 ح 465 و رجال ابن داوود: ص 218 و الطبقات الکبری : ج 6 ص 228 و تقریب التهذیب: ج2 ص 436و میزان الاعتدال: ج 4 ص 544) .
2- .رجال الکشّی : ج 1 ص 307 ح 147 .
3- .کامل الزیارات : ص 149 ح 176 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 261 ح 15 .



ر .ک: ج 9 ص 57 (بخش دهم / فصل یکم : بازتاب شهادت امام علیه السلام در سخنان برخی شخصیّت های نامدار / براء بن عازب).

ب ابو عبد اللّه جَدَلی

(1)رجال الکشّی به نقل از ابو عبد اللّه جدلی : من بر امیر مؤمنان علیه السلام وارد شدم . فرمود: «هفت حدیث برایت بگویم، پیش از آن که کسی بر ما وارد شود» . گفتم: بگو، فدایت شوم! ... حدیث چهارم ، این بود: «این ، کشته می شود و تو زنده ای و او را یاری نمی کنی» و با دستش بر شانه حسین علیه السلام زد. گفتم: به خدا سوگند، [اگر حسین را یاری نکنم ،] زندگیِ پلیدی خواهم داشت .

کامل الزیارات به نقل از ابو عبد اللّه جدلی : بر امیر مؤمنان علیه السلام وارد شدم و حسین علیه السلام کنار او بود. امام علی علیه السلام با دستش بر شانه حسین علیه السلام زد و سپس فرمود : «این ، کشته می شود و کسی او را یاری نمی کند» . گفتم: ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند ، این که زندگیِ بدی است! فرمود: «به هر روی ، این می شود» .



1- .او عبید بن عبد است و ابن سعد ، او را عبده بن عبد ، ذکر کرده و ابن حجر گفته: نام او ، عبد یا عبد الرحمان بن عبد است . ابو عبد اللّه جدلی ، از اصحاب خاصّ امیر مؤمنان علیه السلام است . و گفته شده : او زیر پرچم مختار و مسئول نگهبانان او بوده است. رجال شناسان اهل سنّت ، او را با آن که به شیعه بودنش تصریح نموده اند ، توثیق کرده اند . در باره او ، روایت هایی و سخنانی با امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده که گویای خوبیِ اوست .



3 / 10إنباؤُهُ بِمَن یَقتُلُ الحُسَینَ علیه السلامأ یَقتُلُهُ یَزیدُالفتوح عن ابن عبّاس :لَمّا رَجَعَ عَلِیٌّ علیه السلام من صِفّینَ وفَرَغَ مِن أهلِ النَّهرَوانِ ، دَخَلَ عَلَیهِ الأَعوَرُ الهَمدانِیُ . فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : یا حارِثُ ! أعَلِمتَ أنّی مُنذُ البارِحَهِ کَئیبٌ حَزینٌ فَزِعٌ وَجِلٌ ؟ فَقالَ الحارِثُ : ولِمَ ذاکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ ! أنَدَما مِنکَ عَلی قِتالِ أهلِ الشّامِ وأهلِ البَصرَهِ وَالنَّهرَوانِ ؟ فَقالَ : لا ، وَیحَکَ یا حارِثُ ! وإنّی بِذلِکَ مَسرورٌ ، ولکِنّی رَأَیتُ فی مَنامی أرضَ کَربَلاءَ ، ورَأَیتُ ابنِیَ الحُسَینَ مَذبوحا مَطروحا عَلی وَجهِ الأَرضِ ! ورَأَیتُ الأَشجارَ مُنکَبَّهً ، وَالسَّماءَ مُصَدَّعَهً ، وَالرِّحالَ مُتَطَأمِنَهً (1) ، وسَمِعتُ مُنادِیا یُنادی بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ ، وهُوَ یَقولُ : أفزَعتُمونا یا قَتَلَهَ الحُسَینِ ، أفزَعَکُمُ اللّهُ وقَتَلَکُم ! ثُمَّ إنِّی انتَبَهتُ وأنَا مِنهُ عَلی وَجَلٍ لِما رَأَیتُ ؛ فَقالَ لَهُ الحارِثُ : کَلّا یا أمیرَ الُمؤمِنینَ ، لا یَکونُ إلّا خَیرا . فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : هَیهاتَ یا حارِثُ ، سَبَقَت کَلِمَهُ اللّهِ ، ونَفَذَ قَضاؤُهُ ، وقَد أخبَرَنی حَبیبی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أنَّ ابنی یَقتُلُهُ یَزیدُ ، زادَهُ اللّهُ فِی النّارِ عَذابا . (2)

ب یَذبَحُهُ لَعینُ هذِهِ الاُمَّهِالفتوح عن زهیر بن الأرقم :لَمّا اُصیبَ عَلِیٌّ علیه السلام بِضَربَهِ ابنِ مُلجَمٍ ، دَخَلتُ عَلَیهِ وَقَد ضَمَّ الحُسَینَ علیه السلام إلی صَدرِهِ وهُوَ یُقَبِّلُهُ ، ویَقولُ لَهُ : یا ثَمَرَتی ورَیحانَتی ، وثَمَرَهَ نَبِیِّ اللّهِ وصَفِیَّهُ ، وذَخیرَهَ خَیرِ العالَمینَ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ ، کَأَنّی أراکَ وقَد ذُبِحتَ عَن قَلیلٍ ذَبحا ! قالَ : فَقُلتُ : ومَن یَذبَحُهُ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ فَقالَ : یَذبَحُهُ لَعینُ هذِهِ الاُمَّهِ ، ثُمَّ لا یَتوبُ اللّهُ عَلَیهِ ، ویَقبِضُهُ إذا قَبَضَهُ وهُوَ مَلآنُ مِنَ الخَمرِ سَکرانُ . قالَ زُهَیرٌ : فَبَکَیتُ ، فَقالَ لی عَلِیٌّ علیه السلام : لا تَبکِ یا زُهَیرُ ، فَالَّذی قُضِیَ کائِنٌ . (3)



1- .اطمأنّت وتطأمَنَت : انخفضت (تاج العروس : ج 18 ص 359 «طمن») .
2- .الفتوح : ج 2 ص 553 .
3- .الفتوح : ج 2 ص 554 .



3 / 10پیشگویی علی علیه السلام درباره قاتل حسین علیه السلام

الف یزید ، او را می کشد

الفتوح به نقل از ابن عبّاس : هنگامی که علی علیه السلام از صفّین باز گشت و کار نهروانیان را تمام کرد، اَعوَرِ همْدانی بر او در آمد. علی علیه السلام به او فرمود : «ای حارث! آیا فهمیدی که من امروز از صبح، گرفته و اندوهگین و بی تاب و مضطربم؟» . حارث گفت: علّت چیست، ای امیر مؤمنان؟ آیا از جنگ با شامیان و بصریان و اهل نهروان پشیمانی؟ امام علیه السلام فرمود: «نه، وای بر تو ای حارث که من از آن شادمانم! در عالم رؤیا، سرزمین کربلا را دیدم و دیدم که پسرم حسین ، با سرِ بریده بر روی زمین آن افتاده است و درختان را به رو افتاده و آسمان را شکافْ برداشته و بارهای شتران را بر زمین افتاده دیدم و شنیدم که مُنادی ای میان آسمان و زمین ، ندا می دهد و می گوید: ای قاتلان حسین! ما را ترساندید . خدا ، شما را بترساند و بکشد! سپس بیدار شدم و به خاطر آنچه دیده بودم ، در اضطراب افتادم» . حارث به او گفت : چنین نیست ، ای امیر مؤمنان! آن رؤیا جز خیر نیست . علی علیه السلام به او فرمود : «نه، ای حارث! قانون خدا ، پیشی گرفته و قضای او ، نافذ گشته و محبوبم محمّد صلی الله علیه و آله ، به من خبر داده که یزید ، پسرم را می کشد . خدا ، عذابش را در آتش بیفزاید!» .

ب لعنت شده این امّت ، او را سر می بُرد

الفتوح به نقل از زهیر بن ارقم : هنگامی که ضربه ابن مُلجم به علی علیه السلام رسید، بر او وارد شدم . او حسین علیه السلام را به سینه اش چسبانده بود و می بوسید و می فرمود: «ای میوه و دسته گل من، و ای میوه پیامبر صلی الله علیه و آله و برگزیده او، و ای ذخیره برگزیده جهانیان، محمّد بن عبد اللّه ! گویی تو را می بینم که به زودی ، سرت را می بُرند!» . گفتم: ای امیر مؤمنان! چه کسی او را سر می برد ؟ فرمود: «لعنت شده این امّت ، او را سر می برد . آن گاه خداوند به او باز نمی گردد (توفیق توبه پیدا نمی کند) و هنگامی او را قبض روح می کند که از شراب ، سیراب شده و مست است» . من گریستم و امام علی علیه السلام به من فرمود: «ای زهیر! گریه مکن که آنچه قضای خداوند است، می شود» .


ج سِنانُ بنُ أنَسٍشرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید عن فضیل عن محمّد بن علیّ [الباقر] علیه السلام :لَمّا قالَ عَلِیٌّ علیه السلام : «سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی ، فَوَ اللّهِ ، لا تَسأَلونَنی عَن فِئَهٍ تُضِلُّ مِئَهً وتَهدی مِئَهً ، إلّا أنبَأتُکُم بِناعِقَتِها وسائِقَتِها» قامَ إلَیهِ رَجُلٌ ، فَقالَ : أخبِرنی بِما فی رَأسی ولِحیَتی من طاقَهِ شَعرٍ . فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : وَاللّهِ ، لَقَد حَدَّثَنی خَلیلی أنَّ عَلی کُلِّ طاقَهِ شَعرٍ مِن رَأسِکَ مَلَکا یَلعَنُکَ ، وأنَّ عَلی کُلِّ طاقَهِ شَعرٍ مِن لِحیَتِکَ شَیطانا یُغویکَ ، وأنَّ فی بَیتِکَ سَخلاً (1) یَقتُلُ ابنَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . وکانَ ابنُهُ قاتِلُ الحُسَینِ علیه السلام یَومَئِذٍ طِفلاً یَحبو (2) ، وهُوَ سِنانُ 3 بنُ أنَسٍ النَّخَعِیِّ . (3)



1- .السَّخْلُ : المولود المحبّب إلی أبویه ، وهو فی الأصل ولد الغنم (النهایه : ج 2 ص 350 «سخل») .
2- .حَبَا : مشی علی یدیه وبطنه ، وحبا الصبیّ : مشی علی استِه وأشرف بصدره ، وقال الجوهری : هو إذا زحف (لسان العرب : ج 14 ص 161 «حبا») .
3- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 2 ص 286 نقلاً عن ابن هلال الثقفی فی کتاب الغارات؛ بحارالأنوار: ج 34 ص 297.



ج سِنان بن اَنَس

شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید به نقل از فُضَیل ، از امام باقر علیه السلام : هنگامی که علی علیه السلام فرمود: « از من بپرسید ، پیش از آن که مرا نیابید . به خدا سوگند ، از من در باره گروهی که صد نفر را گم راه و صد نفر را هدایت می کند ، نمی پرسید، جز آن که بانگ زننده و راهبَر آن را به شما خبر می دهم» ، مردی به سوی او رفت و گفت: به من بگو که در سر و ریش من، چند تار موی است ؟ علی علیه السلام به او فرمود : «به خدا سوگند، دوستم (پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ) به من فرمود که بر هر تار موی سر تو ، شیطانی است که تو را لعنت می کند و بر هر تار موی ریش تو، شیطانی است که تو را گم راه می کند و در خانه تو، بچّه عزیزکرده ای است که فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را می کشد» . پسر او که قاتل حسین علیه السلام شد، آن روز ، کودکی بود که هنوز چهار دست و پا راه می رفت و او همان سِنان بن اَنَس نخعی است . 1



الإرشاد عن أبی الحکم :سَمِعتُ مَشیَخَتَنا وعُلَماءَنا یَقولونَ : خَطَبَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام فَقالَ فی خُطبَتِهِ : سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی ، فَوَ اللّهِ ، لا تَسأَلونّی عَن فِئَهٍ تُضِلُّ مِئَهً وتَهدی مِئَهً ، إلّا نَبَّأتُکُم بِناعِقِها وسائِقِها إلی یَومِ القِیامَهِ . فَقامَ إلَیهِ رَجُلٌ ، فَقالَ : أخبِرنی کَم فی رَأسی ولِحیَتی مِن طاقَهِ شَعرٍ ؟ فَقامَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام وقالَ : وَاللّهِ ، لَقَد حَدَّثَنی خَلیلی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِما سَأَلتَ عَنهُ ، وإنَّ عَلی کُلِّ طاقَهِ شَعرٍ فی رَأسِکَ مَلَکَا یَلعَنُکَ ، وعَلی کُلِّ طاقَهِ شَعرٍ فی لِحیَتِکَ شَیطانا یَستَفِزُّکَ (1) ، وإنَّ فی بَیتِکَ لَسَخلاً یَقتُلُ ابنَ رَسولِ اللّهِ ، وآیَهُ ذلِکَ مِصداقُ ما خَبَّرتُکَ بِهِ ، ولَولا أنَّ الَّذی سَأَلتَ عَنهُ یَعسِرُ بُرهانُهُ لَأَخبَرتُکَ بِهِ ، ولکِن آیَهُ ذلِکَ ما نَبَّأتُ بِهِ عَن لَعنَتِکَ ، وسَخلِکَ المَلعونِ . وکانَ ابنُهُ فی ذلِکَ الوَقتِ صَبیّا صَغیرا یَحبو ، فَلَمّا کانَ مِن أمرِ الحُسَینِ علیه السلام ما کانَ تَوَلّی قَتلَهُ ، وکانَ الأَمرُ کَما قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام . (2)

3 / 11إنباؤُهُ بِمَزارِ الحُسَینِ علیه السلام وزُوّارِهِعیون أخبار الرضا علیه السلام بإسناده عن علیّ بن أبی طالب علیه السلام :کَأَنّی بِالقُصورِ قَد شُیِّدَت حَولَ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام ، وکَأَنِّی بِالمَحامِلِ (3) تَخرُجُ مِنَ الکُوفَهِ إلی قَبرِ الحُسَینِ ، ولا تَذهَبُ اللَّیالی وَالأَیّامُ حَتّی یُسارُ إلَیهِ مِنَ الآفاقِ ، وذلِکَ عِندَ انقِطاعِ مُلکِ بَنی مَروانَ . (4)



1- .استَفَزَّهُ : أی خَتَلَهُ حَتّی ألقاهُ فی مَهلَکَهٍ (ترتیب کتاب العین : ص 627 «فزّ») .
2- .الإرشاد : ج 1 ص 330 ، الاحتجاج : ج 1 ص 618 ح 141 ، کشف الیقین : ص 90 ح 79 ، إعلام الوری : ج 1 ص 344 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 125 ح 5 .
3- .فی المصدر : «بالحامل» ، والتصویب من بحار الأنوار .
4- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 48 ح 190 عن داوود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، صحیفه الإمام الرضا علیه السلام : ص 248 ح 161 عن أحمد بن عامر عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام زین العابدین علیهم السلام وفیه «کأنّی بالأسواق فیه حفّت حول قبره» بدل «وکأنّی بالحامل ...قبر الحسین» ، بحار الأنوار : ج 41 ص 287 ح 9 .



الإرشاد به نقل از ابو حکم : شنیدم که استادان و عالمان ما می گویند: امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب علیه السلام ، خطبه خواند و در خطبه اش فرمود: « از من بپرسید، پیش از آن که مرا نیابید . به خدا سوگند، از من در باره گروهی که صد نفر را گم راه و صد نفر را هدایت می کند ، نمی پرسید ، جز آن که بانگ زننده و راهبَر آن را تا روز قیامت به شما خبر می دهم » . مردی به سوی امام علیه السلام برخاست و گفت : به من بگو که در سر و ریش من ، چند تار موی است؟ امیر مؤمنان علیه السلام به او فرمود : «دوستم پیامبر صلی الله علیه و آله ، به من در باره سؤال تو سخن گفت . بر هر طاقه موی سر تو ، فرشته ای است که تو را لعنت می کند و بر هر طاقه موی ریش تو ، شیطانی است که تو را تحریک می کند و در خانه ات ، بچّه عزیزکرده ای است که فرزند پیامبر خدا را می کشد و نشانه این، درستیِ خبری است که به تو دادم . و اگر نبود که آنچه از آن پرسیده ای، دلیلْ آوردن بر آن مشکل است ، آن را نیز به تو خبر می دادم و نشانه اش هم ، خبری است که از لعن شدن تو و ملعون بودن فرزندت دادم» . فرزند آن مرد در آن هنگام ، کودکی خردسال بود که چهار دست و پا راه می رفت، و هنگامی که وقایع امام حسین علیه السلام پیش آمد، او کشتن امام حسین علیه السلام را به عهده گرفت و امر ، همان گونه شد که امیر مؤمنان فرموده بود .

3 / 11پیشگویی علی علیه السلام درباره مزار و زائران او

عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش ، از امام علی علیه السلام : گویی بناهای استوار را گرداگرد قبر حسین می بینم و گویی کاروان هایی را می بینم که از کوفه به سوی قبر حسین ، بیرون می آیند و شب ها و روزهایی نمی گذرد ، جز آن که از همه سو ، به سوی او حرکت می کنند و این ، به هنگام زوال پادشاهی مروانیان است .






کامل الزیارات عن الحارث الأعور عن علیّ علیه السلام :بِأَبی واُمّی الحُسَینُ المَقتولُ بِظَهرِ الکُوفَهِ ! وَاللّهِ ، کَأَنّی أنظُرُ إلَی الوُحوشِ مادَّهً أعناقَها عَلی قَبرِهِ مِن أنواعِ الوَحشِ ، یَبکونَهُ ویَرثونَهُ لَیلاً حَتّی الصَّباحِ ، فَإِذا کانَ ذلِکَ فَإِیّاکُم وَالجَفاءَ . (1)

3 / 12النَّوادِرُالغیبه للنعمانی عن فرات بن أحنف عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد عن آبائه علیهم السلام عن علیّ علیه السلام :أما وَاللّهِ ، لاَُقتَلَنَّ أنَا وَابنایَ هذانِ ، ولَیَبعَثَنَّ اللّهُ رَجُلاً مِن وُلدی فی آخِرِ الزَّمانِ یُطالِبُ بِدِمائِنا ، ولَیَغیبَنَّ عَنهُم ؛ تَمییزا لِأَهلِ الضَّلالَهِ حَتّی یَقولَ الجاهِلُ : ما لِلّهِ فی آلِ مُحَمَّدٍ مِن حاجَهٍ . (2)

المصنّف لابن أبی شیبه عن هانئ عن علیّ علیه السلام :لَیُقتَلَنَّ الحُسَینُ ظُلما ، وإنّی لَأَعرِفُ بِتُربَهِ الأَرضِ الَّتی یُقتَلُ فیها قَریبا مِنَ النَّهرَینِ . (3)



1- .کامل الزیارات : ص 165 ح 214 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 205 ح 9 .
2- .الغیبه للنعمانی : ص 141 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 51 ص 112 ح 7 .
3- .المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 276 ح 157 .



کامل الزیارات به نقل از حارث اَعوَر، از امام علی علیه السلام : پدر و مادرم فدای حسینِ کشته شده در پشت کوفه باد! به خدا سوگند، گویی همه گونه حیوانات وحشی را می بینم که گردن هایشان را به سوی قبر او کشیده اند و برایش می گریند و شب تا صبح برایش سوگواری می کنند، و چون چنین است، مبادا که شما جفا کنید !

3 / 12گوناگون

الغیبه ، نعمانی به نقل از فرات بن اَحنَف ، از امام صادق علیه السلام ، از پدرانش علیهم السلام ، از امام علی علیه السلام : به خدا سوگند، من و این دو پسرم ، کشته خواهیم شد و خداوند ، مردی از فرزندانم را در آخر الزمان بر می انگیزد تا انتقام خون های ما را بستاند و او از آنان پنهان می شود تا گم راهان ، شناخته شوند و نادان بگوید: خداوند را نیازی به خاندان محمّد نیست .

المصنَّف ، ابن ابی شَیبه به نقل از هانی ، از امام علی علیه السلام : به تحقیق حسین به ستم ، کشته خواهد شد و من خاک سرزمینی را که حسین در آن، در نزدیکی دو رود [فرات و دجله ]کشته می شود، می شناسم .






المعجم الکبیر عن هانی بن هانی عن علیّ علیه السلام :لَیُقتَلَنَّ الحُسَینُ قَتلاً ، وإنّی لَأَعرِفُ التُّربَهَ الَّتی یُقتَلُ فیها قَریبا مِنَ النَّهرَینِ (1) .

الخرائج والجرائح عن أبی سعید عقیصا :خَرَجنا مَعَ عَلِیٍّ علیه السلام نُریدُ صِفّینَ ، فَمَرَرنا بِکَربَلاءَ ، فَقالَ : هذا مَوضِعُ الحُسَینِ وأصحابِهِ . (2)

کتاب سلیم بن قیس عن ابن عبّاس :لَقَد دَخَلتُ عَلی عَلِیٍّ علیه السلام بِذی قارٍ ، فَأَخرَجَ إلَیَّ صَحیفَهً ، وقالَ لی : یَابنَ عَبّاسٍ ، هذِهِ صَحیفَهٌ أملاها عَلَیَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وخَطّی بِیَدی (3) . فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، اقرَأها عَلَیَّ ، فَقَرَأَها ، فَإِذا فیها کُلُّ شَیءٍ کانَ مُنذُ قُبِضَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی مَقتَلِ الحُسَینِ علیه السلام ، وکَیفَ یُقتَلُ ، ومَن یَقتُلُهُ ، ومَن یَنصُرُهُ ، ومَن یُستَشهَدُ مَعَهُ ، فَبَکی بُکاءا شدَیدا وأبکانی . فَکانَ فیما قَرَأَهُ عَلَیَّ : کَیفَ یُصنَعُ بِهِ ، وکَیفَ تُستَشهَدُ فاطِمَهُ ، وکَیفَ یُستَشهَدُ الحَسَنُ ابنُهُ علیه السلام ، وکَیفَ تَغدِرُ بِهِ الاُمَّهُ . فَلَمّا أن قَرَأَ کَیفَ یُقتَلُ الحُسَینُ علیه السلام ومَن یَقتُلُهُ أکثَرَ البُکاءَ ، ثُمَّ أدرَجَ الصَّحیفَهَ ، وقَد بَقِیَ ما یَکونُ إلی یَومِ القِیامَهِ (4) .

الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : کَأَنّی بِنَفسی وأعقابِهاوبِالکَربَلاءِ ومِحرابِها فَتُخضَبُ مِنَّا اللُّحی بِالدِّماءخِضابَ العَروسِ بِأَثوابِها أراها ولَم یَکُ رَأیَ العِیانِواُوتیتُ مِفتاحَ أبوابِها مَصائِبُ تَأباکَ مِن أن تُرَدَّفَأعدِد لَها قَبلَ مُنتابِها سَقَی اللّهُ قائِمَنا صاحِبَ القِیامَهِ وَالنّاسُ فی دابِها هُوَ المُدرِکُ الثَّأرَ لی یا حُسَینُ بَل لَکَ فَاصبِر لِأَتعابِها لِکُلِّ دَمٍ ألفُ ألفٍ ومایُقَصِّرُ فی قَتلِ أحزابِها هُنالِکَ لا یَنفَعُ الظّالِمینَ قَولٌ بِعُذرٍ وإعتابِها حُسَینُ فَلا تَضجُرَن لِلفِراقِفَدُنیاکَ أضحَت لِتَخرابِها . (5)



1- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 110 ح 2824 ، الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 430 ح 418 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 199 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 632 ح 257 ، کنز العمّال : ج 13 ص 673 ح 37720 ؛ کامل الزیارات : ص 150 ح 180 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 262 ح 16 .
2- .الخرائج والجرائح : ج 1 ص 222 ح 67 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 41 ح 383 .
3- .فی المصدر : «بیده» ، والصواب ما أثبتناه کما فی الفضائل وبحار الأنوار .
4- .کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 915 ح 66 ، الفضائل : ص 119 ، بحار الأنوار : ج 28 ص 73 ح 32 .
5- .الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 58 .



المعجم الکبیر به نقل از هانی بن هانی ، از امام علی علیه السلام : حسین، به حتم ، کشته خواهد شد و من خاکی را که حسین در آن در نزدیکی دو رودْ کشته می شود، می شناسم .

الخرائج و الجرائح به نقل از ابو سعید عَقیصا : با علی علیه السلام به قصد صفّین، به راه افتادیم و از کربلا گذشتیم. فرمود: «این جا ، جایگاه حسین و یاران اوست» .

کتاب سُلَیم بن قیس به نقل از ابن عبّاس : بر امام علی علیه السلام در ذو قار ، وارد شدم . صحیفه ای برایم بیرون آورد و فرمود: «ای ابن عبّاس! این ، صحیفه ای است که پیامبر صلی الله علیه و آله بر من املا کرد و آن را به خطّ خود نوشتم» . گفتم: ای امیر مؤمنان! آن را بر من بخوان . آن را خواند و در آن ، همه چیز بود، از هنگام قبض روح پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تا شهادت حسین علیه السلام و این که چگونه کشته می شود، چه کسی او را می کشد، چه کسی او را یاری می دهد و چه کسانی همراه او شهید می شوند . او سپس به شدّت گریست و مرا به گریه انداخت . و از جمله آنچه بر من خواند ، چگونگی رفتار با خودِ او و چگونگی شهادت فاطمه علیهاالسلام و نیز چگونگی شهادت فرزندش حسن علیه السلام بود و این که امّت ، چگونه به وی خیانت می کنند . و هنگامی که خواند که حسین علیه السلام چگونه کشته می شود و چه کسی او را می کشد، گریه اش را افزود و سپس صحیفه را در هم پیچید و بقیّه اخبار آنچه تا قیامت اتّفاق می افتد، باقی ماند .

الدیوان المنسوب إلی الإمام علی علیه السلام : گویی خودم و نسلمدر کربلا و آوردگاه آن ، محاسنمان با خونمان رنگین می شود ،چونان رنگین کردن عروس ، لباس هایشان را . من آن را می بینم ، البتّه نه با چشمو کلید درهای آن به من واگذار شده است ؛ مصیبت هایی که تو را از بازگشتن جلوگیری می کند .پس برای آنها پیش از فرود آمدن پی در پی شان ، آماده باش . خدا ، قائم ما صاحب رستاخیز را سیراب کند!که مردم در خوی و خصلتشان اند . او انتقام گیرنده خون من است ؛ بلکه ای حسین انتقام گیرنده خون توست . پس برای رنج ها شکیبا باش . برای هر خونی ، هزار هزار [انتقام می گیرد]و در کشتار [آن] احزاب ، هیچ کوتاهی نمی کند . این جاست که برای ستمگران ، سودی نداردهیچ عذر و طلب رضایتی . ای حسین! نگران فراق [از دنیا] مباشکه دنیا ، برای ویرانی [و فنا ، ساخته شده] است .







الفصل الرابع : إنباءات اُخری بشهاده الحسین علیه السلام4 / 1إنباءُ الإِمامِ الحَسَنِ علیه السلام بِشَهادَتِهِالأمالی للصدوق عن المفضّل بن عمر ، عن الصادق جعفر بن محمّد ، عن أبیه ، عن جدّه [زین العابدین] علیهم السلام :إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام دَخَلَ یَوما إلَی الحَسَنِ علیه السلام ، فَلَمّا نَظَرَ إلَیهِ بَکی ، فَقالَ لَهُ : ما یُبکیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ ؟ قالَ : أبکی لِما یُصنَعُ بِکَ . فَقالَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام : إنَّ الَّذی یُؤتی إلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إلَیَّ فَاُقتَلُ بِهِ ، ولکِن لا یَومَ کَیَومِکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ ! یَزدَلِفُ (1) إلَیکَ ثَلاثونَ ألفَ رَجُلٍ ، یَدَّعونَ أنَّهُم مِن اُمَّهِ جَدِّنا مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، ویَنتَحِلونَ دینَ الإِسلامِ ، فَیَجتَمِعونَ عَلی قَتلِکَ ، وسَفکِ دَمِکَ ، وَانتِهاکِ حُرمَتِکَ ، وسَبیِ ذَراریکَ ونِسائِکَ ، وَانتِهابِ ثَقَلِکَ (2) ، فَعِندَها تَحُلُّ بِبَنی اُمَیَّهَ اللَّعنَهُ ، وتُمطِرُ السَّماءُ رَمادا ودَما ، ویَبکی عَلَیکَ کُلُّ شَیءٍ حَتَّی الوُحوشِ فِی الفَلَواتِ ، وَالحیتانِ فِی البِحارِ . (3)

راجع : ص 424 (القسم السابع / الفصل الثانی / اقتراح عمر بن علی بن أبی طالب علیه السلام ) .



1- .ازدلفوا : أی تَقدَّموا فی الحرب (النهایه : ج 2 ص 309 «زلف») .
2- .الثَّقَل : متاع المسافر وحَشَمُه ، وکلّ شیء نفیس مَصون (القاموس المحیط : ج 3 ص 342 «ثقل») .
3- .الأمالی للصدوق : ص 177 ح 179 ، الملهوف (طبعه أنوار الهدی) : ص19 ، مثیر الأحزان : ص 23 من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 86 عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 45 ص 218 ح 44 .