گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
بخش هفتم : خروج امام حسین علیه السلام از مدینه تا ورود به کربلا


اشاره

تحلیلی در باره اهداف قیام امام حسین علیه السلام

اشاره

فصل یکم : خودداری امام حسین علیه السلام از بیعت با یزیدفصل دوم : از مدینه تا مکّهفصل سوم : فعالیت های امام حسین علیه السلام در مکّهفصل چهارم : بیرون آمدن نماینده امام حسین علیه السلام از مکّه تا شهادتش در کوفهفصل پنجم : شهادت گروهی از یاران امام علیه السلام در کوفه و زندانی شدن گروهی دیگرفصل ششم : مخالفان رفتن امام به سمت عراقفصل هفتم : از مکّه تا کربلا .


تحلیلی در باره اهداف قیام امام حسین علیه السلام (1)یکی از مباحث مهم در بررسی حادثه عاشورا، شناخت اهداف قیام امام حسین علیه السلام در این حادثه بزرگ است. شناخت این اهداف ، نخست ، در الگوگیری و دوم ، در تحلیل رفتار امام حسین علیه السلام و یارانش ، نقش اساسی دارد. توجّه به اهداف حادثه عاشورا و تلاش برای شناخت و تحلیل آن، از قرن پنجم هجری به این سو ، کم و بیش و به صورت ضمنی ، مورد توجّه عالمان شیعه بوده است ؛ لیکن تحلیل این حادثه، به شکل گسترده آن ، بیشتر در دوران معاصر و هم زمان با شکل گیری جنبش های اجتماعی و مذهبی انجام گرفته و در این فاصله زمانی کوتاه ، آرای متفاوتی عرضه شده است. پیش از طرح دیدگاه ها در این باره و تجزیه و تحلیل آنها، می باید نخست ، پیش فرض ها و روش بحث را مشخّص کرد ؛ چرا که به نظر می رسد بسیاری از اقوال و دیدگاه های ارائه شده، قابل جمع هستند و منشأ اختلافات ، به عدم شفّافیت پیش فرض ها و روش بحث ، بر می گردد . بر این اساس، مباحث این تحلیل ، در ذیل چهار عنوان ، ارائه می گردد : یک. پیش فرض ها در بررسی اهداف امام حسین علیه السلام ؛



1- .این تحلیل توسّط فاضل ارجمند جناب آقای مهدی مهریزی تهیه شده است.



دو. روش بحث در تحلیل و استخراج اهداف امام علیه السلام ؛ سه. گزارش و نقد دیدگاه ها در باره اهداف امام علیه السلام ؛ چهار. اهداف چند لایه قیام امام علیه السلام .

یک . پیش فرض ها

اشاره

بی تردید ، حادثه عاشورا و حرکت امام حسین علیه السلام را نمی توان خارج از معتقدات و باورهای مسلّم شیعه که برگرفته از قرآن و سنّت و تاریخ است ، و نیز مسلّمات عقلی و عُقلایی ، تحلیل کرد. این باورهای مذهبی و مسلّمات عقلی و عقلایی، پیش فرض های ما را در این مسئله ، تشکیل می دهند که فهرستوار به مهم ترین آنها ، اشاره می گردد:

1. اهداف کلّی امامت و خلافت الهی

شیعیان، در بحث اثبات امامت، علاوه بر احادیث مسلّم نقل شده از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، برای ضرورت امامت، به اموری استناد می کنند که آنها را شئون امامت می دانند؛ اموری همچون:

1. تبیین و تشریح قرآن و سنّت پیامبر خدا؛

2. تلاش برای حفظ و نگهداری دین از نابودی و انحراف؛

3. تلاش برای تحقّق دین؛

4. الگو بودن.

روشن است که این اهداف کلّی، بر سراسر زندگی امامان علیهم السلام، سایه افکنده است و تمام اقوال و افعال و حتّی حیات و ممات آن بزرگواران، در مسیر تحقّق این اهداف بوده است، گذشته از آن که در متون فراوانی که در آنها، ائمّه علیهم السلام به جایگاه خود اشاره کرده اند، اهدافی عالی برای خود ترسیم نموده اند، مانند این روایت امام رضا علیه السلام در




تبیین ابعاد امامت: إِنَّ الإمَامَهَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ المُسْلِمِینَ، وَ صَلاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ المُؤْمِنِینَ. إِنَّ الإمَامَهَ أُسُّ الإسْلامِ النَّامِی، وَ فَرْعُهُ السَّامِی . بِالإمَامِ تَمَامُ الصَّلاهِ، وَ الزَّکَاهِ، وَ الصِّیَامِ، وَ الحَجِّ، وَ الجِهَادِ، وَ تَوْفِیرُ الفَیْ ءِ وَ الصَّدَقَاتِ، وَ إِمْضَاءُ الحُدُودِ وَ الأحْکَامِ، وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الأطْرَافِ. الإمَامُ یُحِلُّ حَلالَ اللّهِ، وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللّهِ، وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللّهِ، وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللّهِ، وَ یَدْعُو إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَهِ وَ المَوْعِظَهِ الحَسَنَهِ، وَ الحُجَّهِ البَالِغَهِ... . الإمَامُ أمِینُ اللّهِ فِی خَلْقِهِ، وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلادِهِ، وَ الدَّاعِی إِلَی اللّهِ، وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللّهِ. الإمَامُ المُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ المُبَرَّأُ عَنِ العُیُوبِ، المَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ، المَوْسُومُ بِالْحِلْمِ، نِظَامُ الدِّینِ، وَ عِزُّ المُسْلِمِینَ، وَ غَیْظُ المُنَافِقِینَ، وَ بَوَارُ الکَافِرِینَ... مُضْطَلِعٌ بِالْاءمَامَهِ، عَالِمٌ بِالسِّیَاسَهِ، مَفْرُوضُ الطَّاعَهِ، قَائِمٌ بِأمْرِ اللّهِ عز و جل ، نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللّهِ، حَافِظٌ لِدِینِ اللّهِ . (1) امامت ، سررشته دین و نظام بخش مسلمانان و [موجب اصلاح و] آبادانی دنیا و عزّت مؤمنان ، و ریشه بالنده اسلام و شاخه برافراشته آن است . کمال نماز و زکات و روزه و حج و جهاد ، و فراوانی فَی ء و صدقات ، و اجرای حدود و احکام ، و مرزداری و حفظ سرحدّات ، به [برکت ]شناخت امام است . امام ، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می گرداند و حدود الهی را اجرا می کند، و از دین خدا ، دفاع می نماید، و با حکمت و موعظه خوب و حجّت رسا ، به راه خدا فرا می خواند ... . امام ، امین خدا در میان آفریدگانش و حجّت او بر بندگانش ، و جانشین او در سرزمین های اوست . امام ، دعوت کننده به خدا ، و مدافع حریم های خداست . امام ، از گناهان ، پاک و از عیب ها ، مبرّاست . علم اختصاصی ، به امام ، داده شده و به بردباری ، نام بُردار است . امام ، [موجب] نظام دین ، عزّت مسلمانان ، کم شدن



1- .الکافی : ج 1 ص 200 - 202 ح 1 .



منافقان و نابودی کافران است ... . [امام ،] در رهبری ، توانمند و در سیاست ، داناست . طاعتش ، واجب است. امام، قیام کننده به امر خدای عز و جل ، خیرخواه بندگان خدا و نگهبان دین خداست . از این رو ، هر حادثه ای در زندگی آنان، می باید با نگاه به این اهداف عالی ، تفسیر شود و حادثه عاشورا نیز از این امر ، مستثنا نیست .

2. علم ائمّه علیهم السلام به غیب

یکی از باورهای قطعی و ضروری نزد شیعیان ، آگاهی امامان علیهم السلام از غیب است. گرچه در اندازه و چگونگی آن ، اختلاف نظرهای اندکی وجود دارد ، ولی در اصل آن ، هیچ تردیدی نیست. البتّه شیعیان ، این آگاهی از غیب را به اذن خدا و در طول علم الهی و در رتبه انسان ، جای می دهند. مستند این باور ، روایت های فراوانی است که در مصادر حدیثی نقل شده است .

3 . مانع نبودن علم غیب از انجام دادن تکالیف ظاهری

یکی از مسائلی که سبب لغزش و مغالطه در این مبحث شده، توجّه نکردن به این نکته است که علم غیب ، مانع از انجام دادن تکالیف ظاهری نیست. به تعبیر دیگر ، پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام ، از علم غیب ، برخوردار بودند ؛ ولی آن علم را مبنای انجام دادن تکالیف ، قرار نمی دادند . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در قضاوت ها و داوری ها و نیز رفتن به میدان نبرد و جنگ ، به ظاهر ، عمل می نمود و می فرمود : إِنَّمَا أقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الأیْمَانِ وَ بَعْضُکُمْ ألْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ ، فَأیُّمَا رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ مَالِ أخِیهِ شَیْئاً فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَهً مِنَ النَّارِ . (1) من در میان شما ، به بیّنه ها (دلایل و گواهان روشن) و سوگندها داوری می کنم .

.

1- .الکافی : ج 7 ص 414 ح 1 .



برخی از شما در استدلال ، گویاتر از دیگری است . اگر من [به سبب ادلّه ظاهری که در واقع ، مخدوش بوده اند ، ]به کسی مالی را از اموال برادرش دادم ، در واقع ، قطعه ای از آتش را به او داده ام . اگر چنین نباشد ، توجیه رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی مکّه و مُحرِم شدن ایشان و منجر شدن آن به صلح حدیبیه، جریان جنگ اُحُد و ... و بسیاری از کارهای دیگر ایشان ، دشوار خواهد بود . به سخن واضح تر ، پیشوایان دینی ، در امور اجتماعی و روابط بین انسان ها، راه های متعارفِ دانش و آگاهی را مبنا قرار می دادند و از آگاهی های غیبی خویش ، استفاده نمی کردند . آنان فقط گاهی برای اظهار معجزه یا کرامت ، چنین می کردند و این ، روش معمول و متعارف آنان نبود . علّامه محمّد باقر مجلسی ، در جلاء العیون و نیز در رساله ای که در باره حکمت شهادت امام حسین علیه السلام تدوین کرده ، نوشته است : شبهه ای که در خاطر عوام است که: «ایشان با وجودی که می دانست که شهید خواهد شد ، چرا به صحرای کربلا رفت و اهل بیتِ خود را برد؟»، این شبهه ، چندین پاسخ دارد : پاسخ مُجملش آن است که احوال پیشوایان دین را [در موضوع علم غیب و اطّلاع بر قضا و قدر] به احوال خود ، قیاس نباید کرد و تکلیف ایشان ، تکلیفی دیگر است ، و اگر جمعی که بر اسرار قضا و قدر حق تعالی مطّلع اند ، تکلیف ایشان در این باب ، مانند تکلیف ما باشد و توان رفع آن قضاهایی را که بر آنها مطّلع گردیده اند ، از خود بکنند، باید که هیچ قضایی در ایشان ، جاری نگردد و به هیچ بلایی مبتلا نشوند و همه امور ، موافق خواهش بدنیِ ایشانْ واقع شود، و این ، خلافِ مصلحت علیم قدیر است. پس باید که ایشان به علم واقع ، مکلّف نباشند و در تکالیف ظاهری با سایر مردم ،

.




شریک باشند ، چنان که ایشان در باب طهارت و نجاست اشیا و ایمان و کفر عباد ، به ظاهر ، مکلّف بودند ؛ و اگر به علم واقع ، مکلّف می بودند، با هیچ کس نباید معاشرت کنند و همه چیز را نجس بدانند و حکم به کفر اکثرِ عالم بکنند... . و هر گاه چنین باشد، پس امام حسین علیه السلام ، به حسب ظاهر ، مکلّف بود که با وجود اعوان و انصار، با منافقان و کفّار ، جهاد کند. (1) علّامه سیّد محمّد حسین طباطبایی نیز در رساله ای که در باره علم غیب امام علیه السلام تدوین کرده و به صورت غیر مستقیم ، نقد برخی دیدگاه ها در زمینه هدف قیام امام حسین علیه السلام است، چنین می نویسد: از راه نقل، روایات متواتری است که... امام علیه السلام از راه موهبت الهی، نه از راه اکتساب، به همه چیز ، واقف و از همه چیز ، آگاه است و هر چه را بخواهد، به اذن خدا، به اَدنا توجّهی می داند... ، [امّا ]هیچ گونه تکلیفی به متعلَّق این گونه علم، از آن جهت که متعلَّق این گونه علم است و حتمی الوقوع می باشد، تعلّق نمی گیرد و همچنین ، قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پیدا نمی کند... . این علم موهبتی امام علیه السلام ، اثری در اعمال او و ارتباطی با تکالیف خاصّه او ندارد و اصولاً هر امر مفروض، از آن جهت که متعلَّق قضای حتمی و حتمی الوقوع است، متعلَّق امر یا نهی یا اراده و قصد انسانی نمی شود... . ظواهر اعمال امام علیه السلام را که قابل تطبیق به علل و اسباب ظاهری است ، نباید دلیلِ نداشتن این علم موهبتی و شاهدِ جهل به واقع گرفت ، مانند این که گفته شود اگر سیّد الشهدا علیه السلام ، علمِ به واقع داشت ، چرا حضرت مسلم علیه السلام را به نمایندگی خود ، به کوفه فرستاد ؟ چرا توسّط صیداوی ، نامه به اهل کوفه نوشت؟ چرا خود از مکّه ، ره سپار کوفه شد؟... . پاسخ همه این پرسش ها ، از نکته ای که تذکّر دادیم ، روشن است و امام علیه السلام در این

.

1- .جلاء العیون : ص 700 701 ، مجموعه رسائل اعتقادی : ص 199 200.



موارد و نظایر آنها ، به علومی که از مجاری عادی و از شواهد و قرائن به دست می آید، عمل فرموده [است] . (1)

4 . آگاهی امام حسین علیه السلام از شهادت خویش

بر اسا س نقل های فراوان حدیثی که در کتب تاریخ و حدیث ، به گونه ای متواتر به دست ما رسیده ، امام حسین علیه السلام پیش از حرکت به سمت مکّه و کربلا، از شهادت خویش ، اطّلاع داشت . (2) در این متون ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، امام علی، فاطمه، امام حسن و خود امام حسین علیهم السلام ، در مقاطع مختلف ، از این امر یاد کرده اند. کثرت این متون ، به اندازه ای است که در صدور آنها جای تردیدی باقی نمی ماند. البتّه در بیشتر این متون ، زمان دقیق شهادت ، مشخّص نشده است .

دو. روش بحث در استخراج اهداف و تحلیل آنها

برای بررسی دیدگاه ها و نیز انتخاب رأی برگزیده ، علاوه بر پیش فرض ها که اصول موضوع و مسلّم این بحث هستند ، باید به قواعد و روش استخراج هدف ها در پدیده های اجتماعی بویژه آن جا که صورت تاریخی به خود گرفته اند و در دایره رفتاری انسان های بزرگ و قُدسی جای دارند نیز پرداخته شود. این اصول و قواعد ، ما را بر آن می دارند تا در بررسی ، به همه ابعاد و زوایا توجّه کنیم و از نگریستن تکْ بُعدی بیرون بیاییم . اینک به چند مورد از این اصول و قواعد ، اشاره می کنیم : 1. اهداف حرکت امام حسین علیه السلام را از دو طریق ، می توان استخراج کرد : یکی شیوه کلامی و استفاده از اهداف کلّی امامت ؛ و دیگری ، مراجعه به سخنان و نامه های امام حسین علیه السلام و درست ، آن است که از هر دوی اینها ، استفاده گردد. توجّه به یکی از این دو ، سبب لغزش و انحراف در تحلیل می گردد.



1- .سرگذشت کتاب شهید جاوید: ص 528 532 .
2- .در این باره، ر. ک: ص 165 (بخش ششم: پیشگویی درباره شهادت امام حسین علیه السلام ).



2. یکی از اموری که سبب اختلاف نظر در مسئله اهداف امام علیه السلام شده است ، توجّه نکردن به تفاوت «مقصد» و «مقصود» است . برای نمونه ، آن که به شهری مسافرت می کند تا تجارتی را انجام دهد یا مکان مقدّسی را زیارت کند، آن شهر ، مقصد اوست ؛ ولی مقصود او نیست . مقصود او ، تجارت یا زیارت است. در حادثه عاشورا نیز ، گر چه این حادثه به شهادت ختم شد ، ولی شهادتْ مقصد است ، نه مقصود. بنا بر این ، اگر گفته شود که امام حسین علیه السلام برای شهادتْ قیام نکرد ، بلکه برای تشکیل حکومت و احیای سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و اصلاح امور امّتْ قیام کرد، سخنی بی جا نیست ؛ چرا که شهادت ، مقصد است و مقصود ، احیای سنّت و اصلاح امور است . 3. همچنین باید میان اهداف یک حقیقت ، و نتایج و آثار مترتّب بر آن ، فرق گذاشت. امام حسین علیه السلام ، برای رسیدن به اهدافی به شهادت رسید و اگر پس از آن ، انسان ها با عزاداری و گریه بر او ، به کمالات معنوی برسند و از اجر اُخروی برخوردار گردند، نباید عزاداری و گریه و نتایج مترتّب بر آن را از اهداف قیام امام حسین علیه السلام برشمرد. بنا بر این ، آنان که هدف قیام امام علیه السلام را شفاعت امّت و یا دستیابی به اجر اُخروی و آمرزش گناهان دانسته اند، گرفتار این مغالطه شده اند.

سه. دیدگاه ها در باره اهداف قیام امام حسین علیه السلام

اشاره

چنان که در آغاز بحثْ اشاره شد ، اعتنا و اهتمام مستقیم به مسئله اهداف قیام امام حسین علیه السلام ، در دوران معاصر ، جدّی شده است . در میان آثار عالمان شیعه متقدّم ، مطالبی از لا به لای سخنان آنان استخراج می شود (1) که نشان می دهد به صورت مستقیم به این مسئله نپرداخته اند ؛ ولی در دوران معاصر ، این مسئله به صورت جدّی مورد گفتگو و بحث ، قرار گرفته و نوشته های فراوانی در این زمینه ، به نگارش در آمده

.

1- .برای دیدن نمونه هایی از این مطالب، ر. ک: عاشوراشناسی (پژوهشی در باره هدف امام حسین علیه السلام ): ص 307 354، شهید جاوید: ص 449 455.



است. دیدگاه ها و اقوالی که در زمینه اهداف قیام امام حسین علیه السلام ارائه شده، عبارت اند از: 1 . امتناع از بیعت و تشکیل حکومت برای احیای اسلام ؛ (1) 2 . استقبال از شهادت ؛ (2) 3 . حفظ جان ؛ (3) 4 . در ابتدا ، تشکیل حکومت و سپس شهادت (بعد از کشته شدن مُسلم) ؛ (4) 5 . قصد شهادت با دعوت مردم به مقابله با حکومت یزید برای تغییر وضع موجود ؛ (5) 6 . تشکیل حکومت ، با علمِ به شهادت ؛ (6) 7 . ظاهر امر ، تشکیل حکومت و باطن امر ، استقبال از شهادت. (7) می توان گفت این هفت دیدگاه ، در حقیقتْ به چهار نظریه ، بر می گردد: 1 . نظریه شهادت طلبی ؛ 2 . نظریه تشکیل حکومت ؛ 3 . نظریه حفظ جان ؛ 4 . نظریه جمع بین دو نظریه اوّل و دوم ، یعنی شهادت طلبی و تشکیل حکومت

.

1- .شهید جاوید: ص 116 117 و 159، سرگذشت کتاب شهید جاوید: ص 19 20 (رأی آقای صالحی نجف آبادی، نویسنده شهید جاوید).
2- .سرگذشت کتاب شهید جاوید : ص 20 (رأی سیّد ابن طاووس).
3- .سرگذشت کتاب شهید جاوید: ص 21 (رأی آیه اللّه علی پناه اشتهاردی).
4- .سرگذشت کتاب شهید جاوید : ص 21 (رأی استاد شهید مرتضی مطهری).
5- .سرگذشت کتاب شهید جاوید: ص 21 (رأی علّامه سیّد مرتضی عسکری).
6- .سرگذشت کتاب شهید جاوید: ص 22 (رأی آیه اللّه رضا استادی).
7- .سرگذشت کتاب شهید جاوید: ص 21 (رأی آیه اللّه محمّد فاضل و آیه اللّه شهاب الدین اشراقی).



(قولِ چهارم، پنجم، ششم و هفتم) . مفاد سه دیدگاه اوّل ، روشن است ؛ امّا دیدگاه چهارم به بعد ، با توجّه به مبانی کلامی شیعه در اعتقاد به آگاهی امام علیه السلام از شهادت خویش ، از یک سو، و سخنان امام علیه السلام و شواهد تاریخی در کوشش برای براندازی حکومت یزید و تشکیل حکومت اسلامی ، از سوی دیگر ، شکل گرفته است و صاحبان این دیدگاه ها ، خواسته اند تا میان این دو حقیقت ، جمع کنند. این جمع ها در چهار شکل ، خود را نشان داده است : 1 . مرحله ای کردن قصد : ابتدا ، قصد تشکیل حکومت و در ادامه ، قصد شهادت (رأی استاد مطهّری) ؛ 2 . قصد مستقیم و غیر مستقیم (رأی علّامه عسکری) ؛ 3 . تشکیل حکومت با علمِ به شهادت (رأی آیه اللّه استادی) ؛ 4 . جنبه ظاهری و باطنی (رأی آیه اللّه فاضل و اشراقی). گفتیم که هفت دیدگاه پیش گفته، در حقیقت، به چهار نظریه بر می گردند. اینک نگاهی اجمالی به این نظریه ها می افکنیم:

1. نظریه شهادت طلبی

اشاره

از نظریه شهادت ، (1) تا به حال، چند تفسیر شده است که گر چه برخی از آنها ممکن است اکنون قائلی نداشته باشند ، ولی توجّه اجمالی به آنها مفید است. از شهادت طلبی



1- .گفتنی است علّامه سیّد شرف الدین عاملی ، در کتاب المجالس الفاخره (ص 94) ، برای نظریّه شهادت طلبی ، 35 دلیل آورده است. علّامه سیّد محسن امین نیز در جلد اوّل أعیان الشیعه، نزدیک به بیست دلیل آورده که امام حسین علیه السلام گمان می کرده و در برخی مراحل ، یقین داشته است که به شهادت می رسد. همچنین آیه اللّه استادی در کتاب بررسی قسمتی از کتاب شهید جاوید که بعد از آن ، در کتاب سرگذشت کتاب شهید جاوید منتشر شد ، بیست دلیل برای این موضوع آورده است. آیه اللّه لطف اللّه صافی گلپایگانی نیز در کتاب شهید آگاه ، 33 دلیل برای نظریّه شهادت طلبی ، ارائه کرده است .



امام علیه السلام ، چهار تفسیر ، صورت پذیرفته است و هر کدام ، قائلانی دارد .