گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد پنجم
دو نکته تاریخی و فقهی در باره خروج امام علیه السلام از مکّه


اشاره

در باره خروج امام حسین علیه السلام از مکّه در دهه اوّل ذی حجّه ، باید دو نکته تاریخی و فقهی را بررسی کرد :

1 . نکته تاریخی

این که امام حسین علیه السلام در دهه اوّل ذی حجّه ، از مکّه خارج شده ، ظاهرا مورد اتّفاق مورّخان است ؛ امّا در باره روز خروج ایشان ، اختلاف نظر وجود دارد . برخی روز خروج را سوم ، (1) برخی هفتم ، (2) برخی هشتم (3) و برخی نهم (4) ذی حجّه گزارش کرده اند ؛ ولی قول مشهور و درست تر ، این است که امام علیه السلام در روز تَروِیه ؛ یعنی هشتم ذی حجّه ، از مکّه خارج شده است . روایت صحیحی که معاویه بن عمّار از امام صادق علیه السلام نقل کرده (5) نیز این نظر را تأیید می کند .

2 . نکته فقهی

شهرت یافته که امام حسین علیه السلام در روز تَرویَه ، حجّ خود را به عمره تبدیل کرد و از مکّه ، خارج شد . گویا مبدأ اصلی این شهرت ، سخن شماری از مَقتل نگاران و سیره نویسان است . (6) از جمله ، علّامه مجلسی رحمه الله در تبیین علّت رفتن امام علیه السلام از مدینه به مکّه و خروج



1- .ر. ک: ص107 ح1402 و ص 109 ح 1403.
2- .الکافی : ج 4 ص 535 ح 3 ، تذکره الخواصّ : ص 240 . نیز ، ر . ک: همین دانش نامه : ج5 ص 103 ح 1396 .
3- .ر. ک: ص 105 ح 1397 1402.
4- .أنساب الأشراف : ج 3 ص 371 . نیز ، ر. ک: همین دانش نامه : ج5 ص 107 ح 1401.
5- .ر. ک: ص 105 ح 1398.
6- .در الإرشاد آمده است : حسین علیه السلام چون خواست به سوی عراق برود ، طواف کعبه و سعی بین صفا و مروه را انجام داد و از احرام ، با تقصیر بیرون آمد و آن را عمره قرار داد ؛ چرا که نمی توانست حج را به پایان برساند (ر.ک: الإرشاد : ج 2 ص 67 ، إعلام الوری : ج 1 ص 445 ، روضه الواعظین: ص 177، مثیر الأحزان : ص 38 و ص 40) .



از مکّه در موسم حج ، گفته است : از خبرهای گذشته ، برایت روشن شد که امام حسین علیه السلام از ترس کشته شدن ، از مدینه به مکّه گریخت و همین طور ، پس از آن که دریافت آنها می خواهند غافلگیرانه او را بکُشند ، از مکّه هم رفت تا جایی که برایش فراهم نشد که حجّش را به پایان ببرد . پس او که جان من و پدر و مادر و فرزندانم ، فدای او باد! از احرام ، خارج شد و نگران و چشم انتظار ، از مکّه بیرون رفت . آنان که خدا لعنتشان کند! همه مناطق را بر او تنگ کردند و جایی برای گریز او نگذاشتند . در کتاب های معتبری دیدم که یزید ، عمرو بن سعید بن عاص را با سپاهی عظیم ، راهی کرد و او را مسئول حج قرار داد و امیر حج گزاران کرد ، در حالی که به او سفارش کرده بود که امام حسین علیه السلام را پنهانی دستگیر کند و اگر نشد ، ترور کند . عمرو بن سعید ، سی تن از اُمَویان شیطانْ صفت را در لا به لای حج گزاران فرستاد و دستور داد که در هر حال و وضعیتی که ممکن شد ، امام حسین علیه السلام را بکشند ؛ ولی امام علیه السلام زمانی که متوجّه ماجرا شد ، از احرام حج ، بیرون آمد و عمره تمتّع را به عمره مفرده تبدیل کرد . (1) ولی این سخن ، قابل قبول نیست ؛ زیرا : اوّلاً روایت معاویه بن عمّار و نیز روایت ابراهیم بن عُمَیر یمانی که از نظر سند ، معتبرند ، به روشنی دلالت دارند که عمره امام حسین علیه السلام ، عمره مفرده بوده ، نه عمره تمتّع . بنا بر این ، امام علیه السلام هنگام خروج از مکّه ، اساسا مُحرِم نبوده و از این جهت ، مشکلی نداشته است . متن روایت معاویه بن عمّار ، این است که وی از امام صادق علیه السلام پرسید : تفاوت کسی که عمره تمتّع انجام می دهد ، با عمره گزار مفرده چیست؟ ایشان فرمود : إنَّ المُتَمَتِّعَ مُرتَبِطٌ بِالحَجِّ ، وَ المُعتَمِرُ إذا فَرَغَ مِنها ذَهَبَ حَیثُ شاءَ ، و قَدِ اعتَمَرَ


1- .بحار الأنوار : ج 45 ص 99.



الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام فی ذِی الحِجَّهِ ثُمَّ راحَ یَومَ التَّروِیَهِ إلَی العِراقِ ، وَ النّاسُ یَروحونَ إلی مِنی ، و لا بَأسَ بِالعُمرَهِ فی ذی الحِجَّهِ لِمَن لا یُریدُ الحَجَّ . (1) [اعمال عمره گزارِ] متمتّع ، به حج ، متّصل می شود ؛ امّا عمره گزار مفرده ، وقتی فارغ شد ، هر جا که بخواهد ، می رود . حسین بن علی علیه السلام در ذی حجّه ، عمره مفرده گزارد و در روز تَرویَه ، عازم عراق شد ، در حالی که مردم ، عازم مِنا بودند ، و اشکالی ندارد که کسی که قصد حج ندارد ، در ماه ذی حجّه ، عمره مفرده به جا آورد . ثانیا از نظر فقهی ، تبدیل احرام حج به عمره ، صحیح نیست و کسی که مُحرم به احرام حج است ، اگر نتواند حجّش را به انجام برساند ، تنها با قربانی کردن ، از احرام بیرون می آید (2) و حجّ او تبدیل به عمره نمی گردد . فقیه بزرگوار آیه اللّه سیّد محسن حکیم ، در این باره می گوید : این که در برخی از کتاب های مقتل آمده است که امام حسین علیه السلام عمره اش را به عمره مفرده تبدیل کرد که نشان می دهد ایشان ، عمره تمتّع به جا آورده بوده و از آن ، به عمره مفرده عدول کرده است ، در برابر احادیث وارد شده از اهل بیت علیهم السلام ، قابل اعتماد نیست . (3) بدیهی است که اگر دلیل قابل اعتمادی وجود داشت که امام حسین علیه السلام احرام حجّ خود را به عمره تبدیل کرده است ، فقها بر خلاف آن، فتوا نمی دادند ؛ امّا همان طور که اشاره شد، نه تنها دلیلی بر این نکته وجود ندارد ، بلکه دلایلی بر خلاف آن نیز در دست است.

.

1- .الکافی : ج 4 ص 535 ح 4 ، تهذیب الأحکام : ج 5 ص 437 ح 1519 . نیز ، ر . ک : ص 436 ح 1516 ، الکافی : ج 4 ص 535 ح 3 .
2- .ر.ک : تهذیب الأحکام : ج 12 ص 349 ، تقریرات الحج ، گلپایگانی : ج 1 ص 58 ، کتاب الحج ، داماد : ج 1 ص 333 .
3- .مستمسک العروه الوثقی : ج 11 ص 192 .



سخنی در باره حرکت کاروان امام حسین علیه السلام از مکّه تا کربلا

بر پایه صحیح ترینِ گزارش ها ، کاروان امام حسین علیه السلام پس از چهار ماه و پنج روز اقامت در مکّه ، روز سه شنبه هشتم ذی حجّه سال شصت هجری ، (1) مکّه را به سوی کوفه ترک کرد ؛ امّا هنگامی که به نزدیکی کوفه رسید ، به دلیل ممانعت سپاهیان ابن زیاد ، مجبور به فرود آمدن در کربلا گردید . گفتنی است که امام علیه السلام در آغاز حرکت ، به جای آن که از مکّه به سوی شمال شرق و منزل صفاح (نخستین منزل مسیر مکّه به کوفه) برود ، به سمت تنعیم در شمال غرب و در مسیر مدینه ، حرکت کرد و بدین سان ، حدود نُه کیلومتر ، راه خود را دور نمود . احتمالاً این اقدام ، ترفندی بر ضدّ تعقیب مأموران حکومت بود که قصد ممانعت از حرکت امام علیه السلام به سوی کوفه داشتند . در نقشه ای که ویژه این دانش نامه تهیّه شده ، مسیر کاروان امام علیه السلام از مکّه تا کربلا مشخّص گردیده است . (2) منازلی که این کاروان طی کرده ، به ترتیب ، عبارت اند از : 1 . مکّه ، 2 . تنعیم ، 3 . صفاح ، 4 . بستان ابن عامر ، 5 . ذات عِرق ، 6 . غمره ، 7 . مسلح ، 8 . افیعیّه ، 9 . معدن بنی سلیم ، 10 . عمق ، 11 . سلیلیّه ، 12 . ربذه ، 13 . مغیثه الماوان ، 14 . نقره ، 15 . حاجر ، 16 . سمیراء ، 17 . توز ، 18 . فید ، 19 . اجفر ، 20 . خزیمیّه ، 21 .



1- .ر.ک: ص 111 (دو نکته تاریخی و فقهی در باره خروج امام علیه السلام از مکّه).
2- .ر. ک: نقشه شماره 3 در پایان همین جلد.



زرود ، 22 . ثعلبیّه ، 23 . بطان ، 24 . شقوق ، 25 . زباله ، 26 . قاع ، 27 . عقبه ، 28 . واقصه ، 29 . شراف ، 30 . ذو حسم ، 31 . بیضه ، 32 . عذیب الهِجانات ، 33 . رهیمه ، 34 . قصر بنی مقاتل ، 35 . طف ، و 36 . کربلا . بر اساس محاسباتِ انجام شده ، کاروان امام علیه السلام ، این منازل را با مسافتی حدود 1447 کیلومتر، در مدّت تقریبا 25 روز طی کرد و روز دوم محرّم سال 61 هجری ، وارد کربلا شد . (1)



1- .ر.ک: ص 351 (بخش هشتم / فصل یکم / فرود آمدن امام علیه السلام در کربلا).



7 / 7مُرافِقوا الإِمامِ علیه السلامالطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) :بَعَثَ أهلُ العِراقِ إلَی الحُسَینِ علیه السلام الرُّسُلَ وَالکُتُبَ یَدعونَهُ إلَیهِم ، فَخَرَجَ مُتَوَجِّها إلَی العِراقِ فی أهلِ بَیتِهِ وسِتّینَ شَیخا مِن أهلِ الکوفَهِ ، وذلِکَ یَومُ الإِثنَینِ ، فی عَشرِ ذِی الحِجَّهِ سَنَهَ سِتّینَ . (1)

الملهوف :مِمّا یُمکِنُ أن یَکونَ سَبَبا لِحَملِ الحُسَینِ علیه السلام لِحَرَمِهِ مَعَهُ ولِعِیالِهِ ، أنَّهُ لَو تَرَکَهُنَّ بِالحِجازِ أو غَیرِها مِنَ البِلادِ ، کانَ یَزیدُ بنُ مُعاوِیَهَ لَعَنَهُ اللّهُ أرسَلَ مَن أخَذَهُنَّ إلَیهِ ، وصَنَعَ بِهِنَّ مِنَ الاِستیصالِ وسوءِ الأَعمالِ ما یَمنَعُ الحُسَینَ علیه السلام مِنَ الجِهادِ وَالشَّهادَهِ ، ویَمتَنِعُ علیه السلام بِأَخذِ یَزیدَ بنِ مُعاوِیَهَ لَهُنَّ عَن مَقامِ السَّعادَهِ . (2)

الفتوح :جَمَعَ الحُسَینُ علیه السلام أصحابَهُ الَّذینَ قَد عَزَموا عَلَی الخُروجِ مَعَهُ إلَی العِراقِ ، فَأَعطی کُلَّ واحِدٍ مِنهُم عَشَرَهَ دَنانیرَ وجَمَلاً یَحمِلُ عَلَیهِ زادَهُ ورَحلَهُ ، ثُمَّ إنَّهُ طافَ بِالبَیتِ وبِالصَّفا وَالمَروَهِ ، وتَهَیَّأَ لِلخُروجِ ، فَحَمَلَ بَناتِهِ وأخَواتِهِ عَلَی المَحامِلِ . وخَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام مِن مَکَّهَ یَومَ الثَّلاثاءِ ، یَومَ التَّروِیَهِ ، لِثَمانٍ مَضَینَ مِن ذِی الحِجَّهِ ، ومَعَهُ اثنانِ وثَمانونَ رَجُلاً مِن شیعَتِهِ وأهلِ بَیتِهِ . (3)

الفصول المهمّه :کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بَعدَ أن سَیَّرَ ابنَ عَمِّهِ مُسلِمَ بنَ عَقیلٍ إلَی الکوفَهِ ، لَم یُقِم بَعدَهُ إلّا قَلیلاً ، حَتّی تَجَهَّزَ لِلمَسیرِ فی أثَرِهِ بِجَمیعِ أهلِهِ ووُلدِهِ وخاصَّتِهِ وحاشِیَتِهِ . (4)



1- .. الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 451 ، تهذیب الکمال : ج 6 ص 421 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 212 ، بغیه الطلب فی تاریخ حلب : ج 6 ص 2612 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 165 .
2- .الملهوف : ص 142 .
3- .الفتوح : ج 5 ص 69 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 220 ، مطالب السؤول : ص 74 ؛ کشف الغمّه : ج 2 ص 255 وفیهما ذیله من «خرج» .
4- .الفصول المهمّه : ص 183 .



7 / 7همراهان امام علیه السلام

الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) :مردم عراق برای حسین علیه السلام پیک ها و نامه ها فرستادند و او را نزد خود، فرا خواندند و او با خانواده اش و شصت نفر از بزرگان کوفه ، در روز دوشنبه دهم ذی حجّه سال شصت ، راهیِ عراق شد.

الملهوف :انگیزه همراه بردن محارم و خانواده از سوی حسین علیه السلام می تواند آن باشد که اگر آنان را در حجاز یا شهرهای دیگر می گذاشت ، یزید که خدا لعنتش کند برای دستگیری آنان اقدام می کرد و با خوار کردن و بدرفتاری با آنان ، چنان می کرد که حسین علیه السلام را از جهاد و شهادت ، باز دارد و حسین علیه السلام با دستگیری ایشان توسّط یزید بن معاویه ، از پایگاه سعادت ، دور می مانْد.

الفتوح :حسین علیه السلام یارانش را که به همراه او ، قصد رفتن به عراق داشتند گرد آورد و به هر یک ، ده دینار و یک شتر برای حمل توشه و اثاثشان داد . آن گاه خانه خدا و صفا و مروه را طواف نمود و آماده رفتن شد و دختران و خواهرانش را بر کجاوه ها سوار کرد. حسین علیه السلام روز سه شنبه، روز تَرْوِیَه ، هشتم ذی حجّه، به همراه 82 نفر از پیروان و خانواده اش ، از مکّه بیرون رفت.

الفصول المهمّه :حسین بن علی علیه السلام پس از فرستادن پسرعمویش مسلم بن عقیل به کوفه ، جز اندکی نمانْد ، تا این که همراه همه خانواده و فرزندان و کسان و یاران نزدیکش ، آماده رفتن شد .






راجع : ص 56 (تآمر یزید لقتل الإمام علیه السلام فی مکّه) .

7 / 8خَیبَهُ شُرطَهِ عَمرِو بنِ سَعیدٍ فی مَنعِهِمُ الإِمامَ علیه السلام عَنِ الخُروجِالأخبار الطوال :لَمّا خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام مِن مَکَّهَ ، اِعتَرَضَهُ صاحِبُ شُرطَهِ أمیرِها عَمرِو بنِ سَعیدِ بنِ العاصِ فی جَماعَهٍ مِنَ الجُندِ ، فَقالَ : إنَّ الأَمیرَ یَأمُرُکَ بِالاِنصِرافِ ، فَانصَرِف وإلّا مَنَعتُکَ . فَامتَنَعَ عَلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام ، وتَدافَعَ الفَریقانِ ، وَاضطَرَبوا بِالسِّیاطِ . وبَلَغَ ذلِکَ عَمرَو بنَ سَعیدٍ ، فَخافَ أن یَتَفاقَمَ الأَمرُ ، فَأَرسَلَ إلی صاحِبِ شُرَطِهِ یَأمُرُهُ بِالاِنصِرافِ . (1)

تاریخ الطبری عن عقبه بن سمعان :لَمّا خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام مِن مَکَّهَ ، اعتَرَضَهُ رُسُلُ عَمرِو بنِ سَعیدِ بنِ العاصِ ، عَلَیهِم یَحیَی بنُ سَعیدٍ ، فَقالوا لَهُ : اِنصَرِف ، أینَ تَذهَبُ ؟ فَأَبی عَلَیهِم ومَضی ، وتَدافَعَ الفَریقانِ فَاضطَرَبوا بِالسِّیاطِ . ثُمَّ إنَّ الحُسَینَ علیه السلام وأصحابَهُ امتَنَعوا امتِناعا قَوِیّا ، ومَضَی الحُسَینُ علیه السلام عَلی وَجهِهِ ، فَنادَوهُ : یا حُسَینُ ، ألا تَتَّقِی اللّهَ! تَخرُجُ مِنَ الجَماعَهِ وتُفَرِّقُ بَینَ هذِهِ الاُمَّهِ؟ فَتَأَوَّلَ حُسَینٌ علیه السلام قَولَ اللّهِ عز و جل : «لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنتُم بَرِیئونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِی ءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ » (2) . (3)



1- .الأخبار الطوال : ص 244 .
2- .یونس : 41 .
3- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 385 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 375 ولیس فیه ذیله من «وتفرّق» ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 220 نحوه ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 166 ؛ الإرشاد : ج 2 ص 68 ولیس فیه ذیله من «ومضی» ، مثیر الأحزان : ص 39 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 365 .



ر . ک : ص 57 (توطئه یزید برای کشتن امام علیه السلام در مکّه) .

7 / 8ناکامی مأموران عمرو بن سعید در جلوگیری از رفتن امام علیه السلام

الأخبار الطوال :چون حسین علیه السلام از مکّه بیرون آمد، فرمانده پاسبانان عمرو بن سعید بن عاص (فرماندار مکّه) با گروهی نظامی ، جلو ایشان را گرفت و گفت: فرمان روا به تو دستور می دهد برگردی. برگرد ؛ وگر نه من از حرکت تو ، جلوگیری می کنم. حسین علیه السلام سخن او را نپذیرفت و دو گروه با تازیانه با یکدیگر، درگیر شدند . چون این گزارش به عمرو بن سعید رسید، ترسید که کار ، دشوار شود . پس به فرماندهِ پاسبانان خود ، پیام داد که باز گردد.

تاریخ الطبری به نقل از عُقبه بن سَمعان : هنگامی که حسین علیه السلام از مکّه بیرون آمد، فرستادگان عمرو بن سعید بن عاص به فرماندهی یحیی بن سعید ، جلوی راه او را گرفتند و گفتند: باز گرد . کجا می روی؟ حسین علیه السلام اعتنایی نکرد و رفت و دو گروه ، با تازیانه با یکدیگر درگیر شدند . حسین علیه السلام و یارانش ، سرسختانه ایستادگی کردند . پس از آن ، حسین علیه السلام به راه خویش رفت، که بر او بانگ زدند: ای حسین ! مگر از خدا نمی ترسی ؟ از جماعت ، بیرون می شوی و میان این امّت، جدایی می افکنی؟ حسین علیه السلام ، این سخن خدا را خواند که : «کار من ، به من اختصاص دارد و کار شما ، به شما اختصاص دارد . شما از کاری که من می کنم ، بیزارید و من ، از کارهایی که شما می کنید، بیزارم» .






الکامل فی التاریخ :ثُمَّ خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام یَومَ التَّروِیَهِ ، فَاعتَرَضَهُ رُسُلُ عَمرِو بنِ سَعیدِ بنِ العاصِ ، وهُوَ أمیرٌ عَلَی الحِجازِ لِیَزیدَ بنِ مُعاوِیَهَ مَعَ أخیهِ یَحیی ، یَمنَعونَهُ ، فَأَبی عَلَیهِم ومَضی ، وتَضارَبوا بِالسِّیاطِ ، وَامتَنَعَ الحُسَینُ علیه السلام وأصحابُهُ . (1)

العقد الفرید عن أبی عبید القاسم بن سلّام :قَدِمَ عَمرُو بنُ سَعیدٍ فی رَمضانَ أمیرا عَلَی المَدینَهِ وَالمَوسِمِ ، وعَزَلَ الوَلیدَ بنَ عُتبَهَ ، فَلَمَّا استَوی عَلَی المِنبَرِ رَعَفَ (2) ، فَقالَ أعرابِیٌّ : مَه (3) ! جاءَنا وَاللّهِ بِالدَّمِ ! قالَ : فَتَلَقّاهُ رَجُلٌ بِعِمامَتِهِ ، فَقالَ : مَه ! عَمَّ النّاسَ وَاللّهِ ! ثُمَّ قامَ فَخَطَبَ ، فَناوَلوهُ عَصا لَها شُعبَتانِ ، فَقالَ : تَشَعَّبَ النّاسُ وَاللّهِ ! ثُمَّ خَرَجَ إلی مَکَّهَ فَقَدِمَها قَبلَ یَومِ التَّروِیَهِ بِیَومٍ ، ووَفَدَتِ النّاسُ لِلحُسَینِ علیه السلام یَقولونَ : یا أبا عَبدِ اللّهِ ، لَو تَقَدَّمتَ فَصَلَّیتَ بِالنّاسِ فَأَنزَلتَهُم بِدارِکَ ؟ إذ جاءَ المُؤَذِّنُ فَأَقامَ الصَّلاهَ ، فَتَقَدَّمَ عَمرُو بنُ سَعیدٍ فَکَبَّرَ ، فَقیلَ لِلحُسَینِ علیه السلام : اُخرُج أبا عَبدِ اللّهِ إذ أبَیتَ أن تَتَقَدَّم . فَقالَ : اَلصَّلاهُ فِی الجَماعَهِ أفضَلُ . قالَ : فَصَلّی ثُمَّ خَرَجَ . فَلَمَّا انصَرَفَ عَمرُو بنُ سَعیدٍ ، بَلَغَهُ أنَّ حُسَینا علیه السلام قَد خَرَجَ ، فَقالَ : اُطلُبوهُ ، اِرکَبوا کُلَّ بَعیرٍ بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ فَاطلُبوهُ . قالَ : فَعَجِبَ النّاسُ مِن قَولِهِ هذا ، فَطَلَبوهُ فَلَم یُدرِکوهُ . (4)



1- .الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 547 .
2- .الرُعافُ : الدم یخرج من الأنف ، رعَفَ یَرعَفُ ویَرعُفُ (الصحاح : ج 4 ص 1365 «رعف») .
3- .مَهْ : بمعنی اسکت (النهایه : ج 4 ص 377 «مهه») .
4- .العقد الفرید : ج 3 ص 363 ، جواهر المطالب : ج 2 ص 264 .



الکامل فی التاریخ :حسین علیه السلام روز تَرْوِیَه ، حرکت کرد و فرستادگان عمرو بن سعید بن عاص که از سوی یزید بن معاویه با برادرش یحیی ، امیر حجاز بود به او اعتراض کردند و او را از رفتن ، باز می داشتند ؛ ولی حسین علیه السلام نپذیرفت و حرکت کرد ، و به روی هم تازیانه زدند ؛ ولی حسین علیه السلام و یارانش، نپذیرفتند.

العقد الفرید به نقل از ابو عُبَید قاسم بن سلّام : عمرو بن سعید در رمضان ، امیر مدینه و مراسم حج شد و ولید بن عُقبه برکنار گردید. عمرو ، چون بر منبر ایستاد، دچار خون دماغ شد. عربی بیابانی گفت: خاموش باش ! به خدا ، با خون ، نزد ما آمد. مردی با عمامه ، جلو خون دماغ او را گرفت و عرب گفت: خاموش باش ! به خدا [ خونریزی ، ]همه مردم را در بر می گیرد . پس عمرو بن سعید ایستاد و سخنرانی کرد و عصای دو شاخه ای برای او آوردند. عرب گفت : به خدا ، مردم ، شاخه شاخه شدند. سپس عمرو بن سعید به مکّه رفت و یک روز پیش از ترویه بِدان جا رسید . مردم بر حسین علیه السلام وارد شدند و گفتند : ای ابا عبد اللّه ! ای کاش برای مردم ، نماز می خواندی و در خانه ات بار عام می دادی ! در این هنگام ، مؤذّن آمد و برای نماز ، اقامه گفت و عمرو بن سعید جلو آمد و تکبیر گفت [ و نماز گزارد ] . به حسین علیه السلام گفته شد : اگر جلو نمی افتی، بیرون رو . فرمود : «نماز جماعت ، بافضیلت تر است». آن گاه ، نماز گزارد و بیرون رفت . چون عمرو بن سعید [ از نماز جماعت ] باز گشت، شنید که حسین علیه السلام حرکت کرده است. دستور داد که : به دنبالش بروید . هر شتری را که در میان آسمان و زمین است ، سوار شوید و به دنبالش بروید. مردم ، از این گفته او شگفت زده شدند و به جستجوی او رفتند ؛ ولی وی را پیدا نکردند.

.




المحاسن والمساوئ عن أبی معشر :قَدِمَ عَمرُو بنُ سَعیدِ بنِ العاصِ فی رَمَضانَ أمیرا عَلَی المَدینَهِ وعَلَی المَوسِمِ ، وعَزَلَ الوَلیدَ بنَ عُتبَهَ ، فَلَمَّا استَوی عَلَی المِنبَرِ رَعَفَ ، فَقالَ أعرابِیٌّ : ما (1) جاءَنا وَاللّهِ بِالدّمِ ! قالَ : فَتَلَقّاهُ رَجُلٌ بِعِمامَتِهِ ، فَقالَ : ما عَمَّ النّاسَ وَاللّهِ ! ثُمَّ قامَ وخَطَبَ ، فَناوَلوهُ عَصا لَها شُعبَتانِ ، فَقالَ : تَشَعَّبَ النّاسُ وَاللّهِ ! ثُمَّ خَرَجَ إلی مَکَّهَ فَقَدِمَها قَبلَ التَّروِیَهِ بِیَومٍ ، وخَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام ، فَقیلَ لَهُ : خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام ، فَقالَ : اِرکَبوا کُلَّ بَعیرٍ وفَرَسٍ بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ فی طَلَبِهِ فَاطلُبوهُ . قالَ : فَکانَ النّاسُ یَتَعَجَّبونَ مِن قَولِهِ هذا ، فَطَلَبوهُ فَلَم یُدرِکوهُ . (2)

الإمامه والسیاسه :ذَکَروا أنَّ یَزیدَ بنَ مُعاوِیَهَ عَزَلَ خالِدَ بنَ الحَکَمِ عَنِ المَدینَهِ ، ووَلّاها عُثمانَ بنَ مُحَمَّدِ بن أبی سُفیانَ الثَّقَفِیَّ ، وخَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام وعَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ إلی مَکَّهَ ، وأقبَلَ عُثمانُ بنُ مُحَمَّدٍ مِنَ الشّامِ والِیا عَلَی المَدینَهِ ومَکَّهَ وعَلَی المَوسِمِ فی رَمَضانَ ، فَلَمَّا استَوی عَلَی المِنبَرِ بِمَکَّهَ رَعَفَ ، فَقالَ رَجُلٌ مُستَقبِلُهُ : جِئتَ وَاللّهِ بِالدَّمِ ! فَتَلَقّاهُ رَجُلٌ آخَرُ بِعِمامَتِهِ ، فَقالَ : مَه ، وَاللّهِ عَمَّ النّاسَ ! ثُمَّ قامَ یَخطُبُ ، فَتَناوَلَ عَصا لَها شُعبَتانِ فَقالَ : مَه ، شَعَبَ (3) وَاللّهِ أمرَ النّاسِ ! ثُمَّ نَزَلَ ، فَقالَ النّاسُ لِلحُسَینِ علیه السلام : یا أبا عَبدِ اللّهِ ، لَو تَقَدَّمتَ فَصَلَّیتَ بِالنّاسِ ؟ فَإِنَّهُ لَیَهُمُّ بِذلِکَ إذ جاءَ المُؤَذِّنُ فَأَقامَ الصَّلاهَ ، فَتَقَدَّمَ عُثمانُ فَکَبَّرَ ، فَقالَ لِلحُسَینِ علیه السلام : یا أبا عَبدِ اللّهِ ، إذا أبَیتَ أن تَتَقَدَّمَ فَاخرُج . فَقالَ : الصَّلاهُ فِی الجَماعَهِ أفضَلُ . قالَ : فَصَلّی ثُمَّ خَرَجَ ، فَلَمَّا انصَرَفَ عُثمانُ بنُ مُحَمَّدٍ مِنَ الصَّلاهِ ، بَلَغَهُ أنَّ الحُسَینَ علیه السلام خَرَجَ . قالَ : اِرکَبوا کُلَّ بَعیرٍ بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ فَاطلُبوهُ . فَطُلِبَ فَلَم یُدرَک . قالَ : ثُمَّ قَدِمَ المَدینَهَ . (4)



1- .کذا فی المصدر ، والظاهر أنّ «ما» زائده وکذلک فی العباره التالیه ، والصواب : «جاءنا واللّه بالدم» و «عمّ الناس واللّه » ، ولعلّ الصواب «مه» بدل «ما» ، کما فی المتن السابق له وکما فی الإمامه والسیاسه .
2- .المحاسن والمساوئ : ص 59 ، الإمامه والسیاسه : ج 2 ص 5 ، المحن : ص 143 نحوه .
3- .شَعَبتُ القومَ : فَرَّقتُهم (المصباح المنیر : ص 313 «شعب») .
4- .الإمامه والسیاسه : ج 1 ص 227 .



المحاسن و المساوئ به نقل از ابو مَعشَر : در ماه رمضان، عمرو بن سعید بن عاص ، امیر مدینه و مراسم حج شد و ولید بن عقبه، برکنار گردید . عمرو ، چون بر منبر بالا رفت ، دچار خونْ دماغ شد . مردی بیابانی گفت: به خدا ، برای خونریزی آمده است. مردی با عمامه اش جلو خون را گرفت و آن مرد بیابانی گفت: به خدا سوگند ، [خونریزی، ] همه مردم را فرا می گیرد. [عمرو] سپس برخاست و سخنرانی کرد و عصای دو شاخه ای به او رساندند . آن مرد عرب گفت: به خدا سوگند ، مردم ، دچار پراکندگی شدند ! آن گاه به مکّه رفت و یک روز پیش از تَرویه ، به آن جا رسید و حسین علیه السلام [از مکّه ]بیرون رفت . به او گفتند: حسین ، بیرون رفت. گفت: بر هر شتر و اسبی که در میان آسمان و زمین است، سوار شوید و در پی او بروید. مردم ، از این سخنِ او ، شگفت زده شدند و هر چه گشتند ، او حسین علیه السلام را نیافتند.

الإمامه و السیاسه :گفته اند : یزید بن معاویه، خالد بن حَکَم را از حکومت مدینه برکنار کرد و به جای او ، عثمان بن محمّد بن ابی سفیان ثقفی را گمارد. حسین بن علی علیه السلام و عبد اللّه بن زبیر به مکّه رفتند. عثمان بن محمّد ، از شام به عنوان فرماندار مدینه و مکّه و [عهده دارِ ]مراسم رمضان آمد. وقتی وی در مکّه بر منبر قرار گرفت ، از بینی اش خون آمد. مردی که رو به روی او بود ، گفت: به خدا سوگند ، تو برای خونریزی آمده ای . مردی دیگر با عمامه اش جلو خون را گرفت و آن مرد گفت : آری ! به خدا [ خونریزی ] ، همه مردم را فرا می گیرد . آن گاه [عثمان بن محمّد] به خطبه آغاز کرد و عصایی را که دو شاخه داشت، بر گرفت . آن مرد گفت: آرام باشید. به خدا ، مردم را دچار چنددستگی خواهد کرد . وی فرود آمد و مردم به حسین علیه السلام گفتند: ای ابا عبد اللّه ! چه خوب می شد اگر جلو می رفتی و با مردم ، نماز می گزاردی ! حسین علیه السلام می خواست چنین کند که مؤذّن آمد و اقامه گفت و عثمان ، پیش آمد و تکبیر گفت و به حسین علیه السلام گفت: اگر از امامت جماعت، خودداری می کنی، بیرون برو . فرمود: «نماز به جماعت، بهتر است» . حسین علیه السلام نماز را [به جماعت] خواند و [از مسجد] بیرون رفت . عثمان ، هنگامی که نمازش پایان یافت ، دریافت که حسین علیه السلام بیرون رفته است. گفت: بر هر شتری در میان آسمان و زمین ، سوار شوید و او را جستجو کنید . ولی هر چه گشتند، او را نیافتند . سپس [عثمان] به مدینه وارد شد .






7 / 9کِتابُ الإِمامِ علیه السلام إلی بَنی هاشِمٍ یُخبِرُهُم بِالمُستَقبَلِکامل الزیارات عن زراره عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :کَتَبَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام مِن مَکَّهَ إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ [ابنِ الحَنَفِیَّهِ] : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ومَن قِبَلَهُ مِن بَنی هاشِمٍ ، أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ مَن لَحِقَ بِیَ استُشهِدَ ، ومَن لَم یَلحَق بی لَم یُدرِکِ الفَتحَ ، وَالسَّلامُ . (1)

مثیر الأحزان :تَحَدَّثَ النّاسُ عِندَ الباقِرِ علیه السلام تَخَلُّفَ مُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِیَّهِ عَنهُ ، فَقالَ : یا أبا حَمزَهَ الثُّمالِیَّ ، إنَّ الحُسَینَ علیه السلام لَمّا تَوَجَّهَ إلَی العِراقِ دَعا بِقِرطاسٍ وکَتَبَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلی بَنی هاشِمٍ ، أمّا بَعدُ ، فَإِنَّهُ مَن لَحِقَ بِیَ استُشهِدَ ، ومَن تَخَلَّفَ عَنّی لَم یَبلُغِ الفَتحَ ، وَالسَّلامُ . (2)

دلائل الإمامه عن حمزه بن حُمران عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام ، قالَ :ذَکَرنا خُروجَ الحُسَینِ علیه السلام وتَخَلُّفَ ابنِ الحَنَفِیَّهِ عَنهُ ، فَقالَ : یا حَمزَهُ ! إنّی سَاُحَدِّثُکَ مِن هذَا الحَدیثِ بِما لا تَشُکُّ فیهِ بَعدَ مَجلِسِنا هذا ، إنَّ الحُسَینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ لَمّا فَصَلَ مُتَوَجِّها إلَی العِراقِ ، دَعا بِقِرطاسٍ وکَتَبَ فیهِ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلی بَنی هاشِمٍ ، أمّا بَعدُ ، فَإِنَّهُ مَن لَحِقَ بِیَ استُشهِدَ ، ومَن تَخَلَّفَ عَنّی لَم یَبلُغِ الفَتحَ ، وَالسَّلامُ . (3)



1- .کامل الزیارات : ص 157 ح 195 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 87 ح 23 .
2- .مثیر الأحزان : ص 39 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 771 ح 93 من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام .
3- .دلائل الإمامه : ص 187 ح 107 ، الملهوف (طبعه أنوار الهدی) : ص 40 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 6 ، بصائر الدرجات : ص 481 ح 5 کلّها عن حمزه بن حمران عن الإمام الصادق علیه السلام ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 76 عن أبی حمزه بن عمران عن الإمام الصادق علیه السلام وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 330 .



7 / 9نامه امام علیه السلام به بنی هاشم و خبر دادن از آینده

کامل الزیارات به نقل از زُراره ، از امام باقر علیه السلام : حسین بن علی علیه السلام از مکّه به محمّد به علی (ابن حنفیّه) نامه نوشت که : «به نام خدای بخشنده مهربان. از حسین بن علی ، به محمّد بن علی و خویشاوندان او از بنی هاشم. امّا بعد ، همانا هر کس به من بپیوندد ، شهید می شود و هر کس به من نپیوندد ، پیروزی نخواهد یافت. و السّلام !» .

مثیر الأحزان :در حضور امام باقر علیه السلام در باره نافرمانی محمّد بن حنفیّه از امام حسین علیه السلام سخن رفت . فرمود: «ای ابو حمزه ثُمالی ! البتّه حسین علیه السلام هنگامی که رو به سوی عراق کرد ، کاغذی خواست و نوشت: به نام خدای بخشنده مهربان . از حسین بن علی ، به بنی هاشم . امّا بعد ، هر کس با من همراه شود، شهید می شود و هر کس از من روی بگرداند ، به پیروزی نمی رسد. والسّلام ! » .

دلائل الإمامه به نقل از حمزه بن حُمْران : ما در نزد ابو جعفر [امام باقر علیه السلام ] از قیام حسین علیه السلام و سرپیچی محمّد بن حنفیّه یاد کردیم . فرمود: «ای حمزه ! من از این موضوع ، چندان با تو سخن می گویم که دیگر در آن ، تردید نکنی حسین بن علی علیه السلام چون برای رفتن به سوی عراق، تصمیم گرفت ، کاغذی خواست و در آن ، نوشت: به نام خداوند بخشنده مهربان . از حسین بن علی ، به بنی هاشم. امّا بعد ، هر کس به من بپیوندد، شهید می شود و هر کس از من روی بگرداند، به پیروزی نمی رسد. والسّلام ! » .






الحدائق الوردیّه :فَلَمّا نَزَلَ [الحُسَینُ علیه السلام ] بُستانَ بَنی عامِرٍ (1) ، کَتَبَ إلی مُحَمَّدٍ أخیهِ وأهلِ بَیتِهِ : مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ وأهلِ بَیتِهِ ، أمّا بَعدُ ، فَإِنَّکُم إن لَحِقتُم بِیَ استُشهِدتُم ، وإن تَخَلَّفتُم عَنّی لَم تَلحَقُوا النَّصرَ ، وَالسَّلامُ . (2)

7 / 10کِتابُ یَزیدَ إلَی ابنِ زِیادٍ یَأمُرُهُ بِقَتلِ الإِمامِ علیه السلامتاریخ الیعقوبی :أقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام مِن مَکَّهَ یُریدُ العِراقَ ، وکانَ یَزیدُ قَد وَلّی عُبَیدَ اللّهِ بنَ زِیادٍ العِراقَ ، وکَتَبَ إلَیهِ : قَد بَلَغَنی أنَّ أهلَ الکوفَهِ قَد کَتَبوا إلَی الحُسَینِ فِی القُدومِ عَلَیهِم ، وأنَّهُ قَد خَرَجَ مِن مَکَّهَ مُتَوَجِّها نَحوَهُم ، وقَد بُلِیَ بِهِ بَلَدُکَ مِن بَینِ البُلدانِ ، وأیّامُکَ مِن بَینِ الأَیّامِ ، فَإِن قَتَلتَهُ ، وإلّا رَجَعتَ إلی نَسَبِکَ ، وإلی أبیکَ عُبَیدٍ ، فَاحذَر أن یَفوتَکَ . (3)

المعجم الکبیر عن محمّد بن الضحّاک عن أبیه :خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام إلَی الکوفَهِ ساخِطا لِوِلایَهِ یَزیدَ بنِ مُعاوِیَهَ . فَکَتَبَ یَزیدُ بنُ مُعاوِیَهَ إلی عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ وهُوَ والیهِ عَلَی العِراقِ : إنَّهُ قَد بَلَغَنی أنَّ حُسَینا قَد سارَ إلَی الکوفَهِ ، وقَدِ ابتُلِیَ بِهِ زَمانُکَ مِن بَینِ الأَزمانِ ، وبَلَدُکَ مِن بَینِ البُلدانِ ، وَابتُلیتَ بِهِ مِن بَینِ العُمّالِ ، وعِندَها تُعتَقُ أو تَعودُ (4) عَبدا کَما یُعتَبَدُ (5) العَبیدُ . (6)



1- .بستان ابن معمر : ولکن الناس غلطوا فقالوا : بستان ابن عامر وبستان بنی عامر ، وقالوا : أمّا بستان ابن عامر فهو موضع آخر قریب من الجحفه (معجم البلدان : ج 1 ص 414) وراجع : الخریطه رقم 3 فی آخر هذا المجلّد .
2- .الحدائق الوردیّه : ج 1 ص 113 .
3- .تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 242 .
4- .فی المصدر : «یعتق أو یعود» ، والصواب ما أثبتناه ، کما فی المصادر الاُخری .
5- .. اعتَبَدَ [فلانٌ ]فُلانا : اتّخذَهُ عبدا (تاج العروس : ج 5 ص 89 «عبد») .
6- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 115 الرقم 2846 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 214 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 371 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 305 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 5 ص 10 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 165 والأربعه الأخیره نحوه ؛ مثیر الأحزان : ص 40 ولیس فیه صدره ، بحار الأنوار : ج 44 ص 360 .



الحدائق الوردیّه :چون حسین علیه السلام در بُستان بنی عامر (1) فرود آمد، به محمّد بن حنفیّه و خاندانش نوشت : «از حسین بن علی ، به محمّد بن علی و خانواده اش. امّا بعد، شما اگر به من پیوستید، شهید می شوید و اگر از پیوستن، خودداری کردید، به پیروزی نخواهید رسید. والسّلام !» .