گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد پنجم
تحلیلی در باره ارزیابی سفر امام حسین علیه السلام به عراق و نهضت کوفه


اشاره

امام حسین علیه السلام ، پس از خارج شدن از مدینه ، از سوم شعبان تا هشتم ذی حجّه سال شصت هجری ، حدود چهارماه و پنج روز در مکّه توقّف کرد و پس از دریافت نامه مسلم بن عقیل علیه السلام از کوفه که حاکی از آمادگی کوفیان برای حمایت از ایشان در برابر حکومت یزید بود ، و نیز احساس خطر جدّی از ناحیه کارگزاران نظام حاکم در مراسم حج ، در هشتم ذی حجّه ، مکّه را به قصد کوفه ، ترک کرد . کاروان امام علیه السلام ، پس از طی کردن 28 منزل ، پس از مکانی که «شِراف» نام داشت ، در حدود یکصد و شصت کیلومتری کوفه ، (1) با مشاهده سپاه حُر از دور ، از مسیر کوفه به سمت چپ ، متمایل گردید و در «ذوحَسَم» با سپاه حُر ، مواجه شد . چون حُر مانع حرکت طبیعی کاروان امام علیه السلام به سمت کوفه و یا بازگشت بود ، همراهان امام علیه السلام و سپاه حُر ، در مسیری نیم دایره ای، به حرکت ، ادامه دادند و سرانجام ، کاروان امام علیه السلام پس از طی 34 منزل (حدود 1447 کیلومتر) (2) در 25 روز ، در دوم محرّم سال 61 هجری به سرزمین کربلا رسید و از روز دوم تا روز دهم محرّم ، امام علیه السلام و یارانش در کربلا منزل گُزیده بودند که حادثه جانخراش عاشورای 61 هجری به وقوع پیوست . بر پایه گزارش هایی که در این فصل آمد ، امام حسین علیه السلام ، به رغم ممانعت جدّی حکومت اُمَوی که در آغاز ، با واسطه و بی واسطه ، ایشان را از سفر به کوفه ، باز



1- .ر. ک: نقشه شماره 3 در پایان همین جلد.
2- .ر . ک : نقشه شماره 3 در پایان همین جلد .



می داشتند ، و با ردّ پیشنهاد شماری از مصلحت اندیشان و علاقه مندان به ایشان که با خطرناک توصیف کردن این سفر ، با اصرار تمام، از او می خواستند که از تصمیم خود منصرف گردد ، دعوت کوفیان را پذیرفت و به سوی کوفه حرکت کرد و ضمن پیشگویی های مکرّر کنایی و بلکه صریح از به شهادت رسیدن خود و همراهان ، روانه کربلا شد ، و هنگام حرکت از مکّه به سوی عراق ، به بنی هاشم نوشت : مَن لَحِقَ بِیَ استُشهِدَ ، ومَن تَخَلَّفَ عَنّی لَم یَبلُغِ الفَتحَ. (1) هر کس به من بپیوندد ، به شهادت می رسد؛ و [امّا] هر کس نپیوندد ، به پیروزی نایل نمی آید. در این باره ، چند پرسشْ مطرح است که باید به آنها پاسخ داد : 1 . سؤال اوّل این که : آیا انتخاب کوفه به عنوان پایگاه قیام علیه حکومت یزید ، از نظر سیاسی، کار صحیحی بوده است؟ آیا سیاست مدار بزرگی مانند امام حسین علیه السلام ، با در نظر گرفتن سوابق کوفیان در برخورد با پدر او و برادر بزرگ ترش ، به وعده آنان در حمایت از وی در برابر حکومت بنی امیّه ، اعتماد می کند و کوفه را به عنوان پایگاه مرکز نهضت بر ضدّ حاکمیت، انتخاب می نماید؟ به بیان واضح تر ، آیا امام علیه السلام آنچه را دیگران در مورد خطرناک بودن سفر به کوفه می گفتند ، نمی دانست؟ و نهایت، این که : آیا امام علیه السلام نمی دانست که فضای عمومی جانبداری از او که قبل از آمدن ابن زیاد به کوفه ، در این شهر حاکم بود ، جوّ کاذبی است ؟ 2 . آیا همه دعوت کنندگان از امام حسین علیه السلام ، از شیعیان و پیروان اعتقادی و واقعیِ او بودند و چنان که برخی پنداشته اند ، (2) وی فریب شیعیان خود را خورده که به او ،



1- .ر. ک : ص 125 (نامه امام علیه السلام به بنی هاشم و خبر دادن از آینده).
2- .مانند عبد اللّه بن عبد العزیز، که در کتابش (من قتل الحسین علیه السلام ) می گوید: مردم کوفه به حسین علیه السلام ، نامه نوشتند و از او درخواست کردند که به کوفه برود ؛ امّا طولی نکشید که فرستاده اش مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند و به او نیرنگ زدند . آن گاه ، نوبت حسین علیه السلام رسید که از آنان به او برسد آنچه به مسلم رسید . همچنین تنها حسین علیه السلام نبود که شیعیان به او نیرنگ زدند ؛ بلکه پیش تر ، به پدر و برادرش و پس از او به امامان از اهل بیت که خدا از آنان خشنود باد نیز نیرنگ زدند (من قتل الحسین علیه السلام : ص 118) .



وعده یاری داده بودند ؛ امّا نه تنها از او حمایت نکردند ، بلکه به جنگ او برخاستند و با این حساب ، شیعه ، خود، مقصّر اصلی در به وجود آمدن فاجعه عاشوراست ، یا این که «شیعه» در آن دوران ، مفهومی متفاوت با مفهومِ امروزی آن داشته است و کسانی که امام حسین علیه السلام را تنها گذاشتند ، شیعه سیاسی و اجتماعی بودند ، نه شیعه اعتقادی و حقیقی؟ 3 . دلایل اقبال مردم کوفه به نهضت حسینی و پشت کردن به آن و به عبارت دیگر، عوامل شکست این نهضت ، چه بود؟





1دلایل انتخاب کوفه به عنوان پایگاه قیام

برای ارزیابی سفر امام حسین علیه السلام به عراق و انتخاب کوفه به عنوان پایگاه قیام ، باید توجّه داشت که فلسفه قیام امام علیه السلام ، در صورت همکاری مردم ، در درجه اوّل ، براندازی حکومت یزید و تأسیس حکومت اسلامی بود و در مرتبه بعد ، امر به معروف و نهی از منکر ، افشاگری علیه حکومت اُمَوی و سست کردن پایه های آن ، پیشگیری از نابودی ارزش های اسلامی و در نهایت ، اتمام حجّت بر مردم مسلمان بود ، هر چند تحقّق این اهداف ، به قیمت شهادت او و عزیزانش و اسارت خانواده اش تمام شود . (1) کوفه در آن دوران ، ویژگی هایی داشت که با عنایت به آن ویژگی ها ، مناسب ترین نقطه در جهان اسلام برای تحقّق اهداف امام حسین علیه السلام بود . این ویژگی ها عبارت اند از :

یک . موقعیت سیاسی نظامی

شهر کوفه ، در سال هفده هجری ، به فرمان عمر، خلیفه دوم، و به دست سعد بن ابی وقّاص ، به منظور تشکیل یک پادگان بزرگ نظامی جهت ساماندهی نیروهای نظامی برای گسترش هر چه بیشتر فتوحات اسلامی ، (2) شکل گرفت . (3) عمر ، دستور داده بود که مسجد این شهر ، دارای چنان مساحتی باشد که تمام نیروهای نظامی را در خود، جای دهد . از این رو ، مسجدی که طبق این فرمان ساخته شد ، گنجایش چهل هزار نفر را داشت . (4)



1- .ر . ک : ج 3 ص 323 (تحلیلی در باره اهداف قیام امام حسین علیه السلام ) .
2- .کوفه ، برای سازماندهی و هدایت فتوحات منطقه غرب ، مانند : شام، فلسطین و افریقیّه شکل گرفت و بصره نیز به همین منظور و برای گسترش فتوحات منطقه شرق .
3- .تاریخ الطبری : ج 4 ص 40 .
4- .معجم البلدان : ج 4 ص 491 .



گفتنی است که در دوران فرمان روایی زیاد بن ابیه که از طرف معاویه ، حکومت کوفه به او سپرده شده بود ، وی اقدام به گسترش مسجد کوفه نمود و گنجایش آن را به شصت هزار نفر رساند . (1) به دلیل موقعیت ویژه شهر کوفه در صدر اسلام ، شمار قابل توجّهی از سران قبایل ، فرماندهان بزرگ نظامی و جنگجویان زُبده ، در این شهر، ساکن بودند . از این رو ، امام علی علیه السلام هنگامی که برای خاموش کردن فتنه «ناکثین (پیمان شکنان)» از مدینه عازم عراق شد ، تنها هفتصد نفر (2) نیروی نظامی از مهاجر و انصار، همراه داشت ؛ ولی دوازده هزار نیرو از کوفه به سپاه ایشان پیوستند . (3) جالب توجّه ، این که امام علیه السلام وقتی می خواست از مدینه به طرف بصره حرکت کند ، نامه ای خطاب به اهل کوفه نوشت که با این جملات ، آغاز شده بود : مِن عَبدِ اللّهِ عَلِیٍّ أمیرِ المُؤمِنینَ إلی أهلِ الکوفَهِ ، جَبهَهِ الأَنصارِ و سَنامِ العَرَبِ. (4) از بنده خدا ، علی امیر مؤمنان ، به کوفیان ، گروه یاران شرافتمند و بلندپایگان عرب . برپایه گزارش طبری ، وقتی که بین راه به امام علیه السلام خبر دادند که شورشیان به بصره رفته اند ، ایشان ، احساس آرامش کرد و فرمود : إنَّ أهلَ الکوفَهِ أشَدُّ إلیّ حُبّاً ، و فیهِم رُؤوسُ العَرَبِ و أعلامُهُم. (5) کوفیان ، برای من دوست داشتنی ترند و سران و بزرگان عرب ، در میان آنان اند .



1- .معجم البلدان : ج 4 ص 491، تاریخ الطبری : ج 3 ص 343 .
2- .الجمل : ص 240 .
3- .تاریخ الطبری : ج 4 ص 500 . نیز ، ر . ک : دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام : ج 5 ص 35 (بخش ششم / پیکار نخست: جنگ جمل / فصل پنجم: یاری خواستن امام علیه السلام از کوفیان).
4- .تاریخ الطبری: ج 4 ص 500.
5- .تاریخ الطبری: ج 4 ص 477.



و نیز به آنها نوشت : إنّی قَدِ اختَرتُکُم عَلَی الأَمصارِ و إنّی بِالأَثرَهِ . (1) من، شما را بر دیگر شهرها ترجیح دادم ، و من ، خوبْ گزینشگری هستم . و در روایت دیگری آمده که به آنها نوشت : فَإِنّی قَدِ اختَرتُکُم وَ النُّزولَ بَینَ أظهِرُکُم لِما أعرِفُ مِن مَوَدَّتِکُم و حُبِّکُم للّهِِ عز و جل و لِرَسولِهِ صلی الله علیه و آله ... . (2) من ، شما را انتخاب کردم و سکونت در میان شما را برگزیدم ، چون مهرورزی و علاقه تان را به خدای عز و جل و پیامبرش صلی الله علیه و آله می دانم . و هنگامی که کوفیان در «ذی قار» به امام علی علیه السلام پیوستند ، ایشان در ستایش آنها فرمود : أنتُم أشَدُّ العَرَبِ ودّاً لِلنَّبِیِّ و لِأَهلِ بَیتِهِ ، و إنَّما جِئتُکُم ثِقَهً - بَعدَ اللّهِ - بِکُم . (3) شما بامحبّت ترینِ عرب نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانش هستید . من، پس از خدا ، با اعتماد کردن به شما نزدتان آمدم . و پس از پایان جنگ جمل ، با این جملات از آنها قدردانی کرد : جزاکُمُ اللّهُ مِن أهلِ مِصرٍ عَن أهلِ بَیتِ نَبِیِّکُم أحسَنَ ما یَجزِی العامِلینَ بِطاعَتِهِ وَ الشّاکِرینَ لِنِعمَتِهِ ، فَقَد سَمِعتُم وأطَعتُم ، وَدُعیتُم فَأَجَبتُم . (4) خداوند ، به خاطر خاندان پیامبرتان ، بهترین پاداشی را که به اهل طاعت و سپاس گزاران نعمتش می دهد ، به شما عطا کند . شما ، گوش فرا دادید و اطاعت کردید ، و فرا خوانده شدید و اجابت کردید .



1- .تاریخ الطبری: ج 4 ص 477.
2- .تاریخ الطبری: ج 4 ص 477، شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید : ج 14 ص 16.
3- .الإرشاد : ج 1 ص 250 .
4- .نهج البلاغه : نامه 2 .



همچنین در جنگ صِفّین که شمار سپاهیان امام علی علیه السلام در منابع تاریخی تا یکصد و بیست هزار (1) ذکر شده ، عمده نیروهای ایشان از کوفه بودند . در همین جنگ ، هنگامی که امام علیه السلام سستیِ سپاهیان خود را در برابر سپاه شام ملاحظه کرد ، ضمن سخنانی سرزنش آمیز ، به جایگاه مهم آنان در جهان اسلام اشاره کرد و فرمود : أنتُم لَهامیمُ العَرَبِ و یَآفیخُ الشَّرَفِ، وَ الأَنفُ المُقَدَّمُ ، وَ السَّنامُ الأَعظَمُ . (2) شما بزرگان عرب و سران شرف و پیشوایان جلودار و مهتران بزرگ هستید . و در جایی دیگر ، همراه با انتقاد از کوفیان ، خطاب به آنها می فرماید : و أنتُم تَریکهُ الإِسلامِ، و بَقِیَّهُ النّاسِ . (3) و شما، یادگارِ اسلام و بازمانده مسلمانانید .

دو . موقعیت جغرافیایی

بنا به گزارش متون جغرافیایی، طول جغرافیایی کوفه ، 44 درجه و24 دقیقه و عرض آن ، 32 درجه ویک دقیقه ، گزارش شده است . کوفه ، در گذشته ، در قلب بلاد اسلامی قرار داشت و نزدیک ترین نقطه برای مدیریت قلمرو مسلمانان ، بویژه برای نقاطی بود که در عصر خلیفه دوم ، به قلمرو حکومت اسلامی افزوده شد . در دوران زمامداری امام علی علیه السلام ، مقرّ خلافت از مدینه به کوفه منتقل شد که بی تردید ، افزون بر موقعیت اقتصادی ، یکی از دلایل آن ، دسترسی آسان از این شهر به بلاد مختلف اسلامی ، خصوصا هنگام نیاز به اعزام نیرو برای جنگ با معاویه بود .

.

1- .ر . ک: دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 5 ص 283 (بخش ششم / پیکار دوم، جنگ صفّین / فصل یکم / تعداد شرکت کنندگان در نبرد).
2- .نهج البلاغه: خطبه 107.
3- .نهج البلاغه: خطبه 180.



بنا بر این ، کوفه از نظر جغرافیایی نیز مناسب ترین مکان برای اقدام بر ضدّ حکومت یزید بود .

سه . موقعیت فرهنگی

کوفه ، افزون بر موقعیت سیاسی ، نظامی و جغرافیایی آن ، مهم ترین پایگاه فرهنگی جهان اسلام نیز بوده است . سیاست خلیفه دوم ، این بود که در کوفه ، سربازانی آشنا با قرآن وناآشنا با سنّت ، پدید آورد . لذا نقلِ حدیث را در کوفه ممنوع کرد و بر این اساس ، قاریان کوفه ، غالبا مسلمانان تکْ بُعدی وناآشنا به سنّت بودند ؛ امّا پس از به خلافت رسیدن امام علی علیه السلام ، سیاست های اصولی فرهنگی ایشان در دوران حکومت ، از یک سو ، و حضور یاران بزرگ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که همراه امام علی علیه السلام به کوفه آمده بودند ، (1) از سوی دیگر ، نقش مؤثّری در رشد فرهنگی مردم کوفه داشت . بر این اساس ، هنگام قیام امام حسین علیه السلام که حدود 25 سال از آغاز حکومت امام علی علیه السلام می گذشت ، بی تردید ، مردم کوفه ، به طور نسبی از بالاترین سطوح فرهنگی در میان جوامع اسلامی برخوردار بودند . از این رو ، زمینه اصلاح طلبی و قیام علیه ظلم و جور بنی امیّه ، در این شهر بیش از هر جای دیگری فراهم بود . شورش های مکرّر آنها بر ضدّ حکومت های وقت پس از قیام امام حسین علیه السلام ، گواه این مدّعاست . از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود : الکوفَهُ جُمجُمَهُ العَرَبِ ، و رُمحُ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی ، و کَنزُ الإیمانِ . (2)



1- .در جنگ صفّین ، بین هفتاد تا هشتاد نفر از اهل بدر و هشتصد تن از کسانی که در «بیعت رضوان» شرکت داشتند و چهارصد تن از سایر یاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، امام علی علیه السلام را همراهی می کردند .البته دلیلی که اثبات کند همه آنها در کوفه اقامت گزیده اند ، وجود ندارد ؛ لیکن به طور طبیعی، بسیاری از آنها در کوفه و بصره اقامت داشته اند (ر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 5 ص 289 «بخش ششم / پیکار دوم / فصل یکم / یاران برجسته امام علیه السلام »).
2- .الکافی: ج 6 ص 243 ح 1 ، علل الشرائع : ص 461 ح 1 . شایان ذکر است که این مضمون در منابع اهل سنت از عمر نیز نقل شده و سند روایت الکافی هم ضعیف است ، با توجه به این که کوفه ، تقریبا هفت سال پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله بنیاد گذاشته شد احتمال دارد که روایت منابع اهل سنّت ، به واقعیت نزدیک تر باشد (ر . ک : تاریخ الطبری : ج 4 ص 59 ، الطبقات الکبری : ج 6 ص 5 ، فتوح البلدان : ص 287) .



کوفه ، جُجُمه (مِهتر) عرب ، نیزه خداوند تبارک و تعالی و گنج ایمان است . در این نقل، کوفه با سه ویژگی وصف شده که به موقعیت های سیاسی ، نظامی و فرهنگی آن ، اشاره دارد . «جُمجُمه» ، به معنای کاسه سر است که مغز در آن جا دارد و تعبیر «جمجمهُ العرب» ، اشاره به آن است که روزی فرا می رسد که کوفه ، مرکز تصمیم گیری های کلان در جهان عرب و به تَبَع، در جهان اسلام خواهد شد . واژه «رُمْح» نیز به معنای نیزه است که یکی از ابزارهای اصلی نظامی در آن دوران بوده است و تعبیر «رُمحُ اللّه » ، به موقعیت ویژه نظامی کوفه اشاره دارد . همچنین «کنزُ الإیمان (گنج ایمان)» ، اشاره به موقعیت ممتاز فرهنگی کوفه در جهان اسلام است . سلمان فارسی ، از یاران بزرگ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز با تعبیر «قُبّهُ الإسلام (گنبد اسلام)» ، (1) به جایگاه رفیع کوفه در جهان اسلام ، اشاره کرده است . امّا آنچه در اهمّیت شهر کوفه ذکر شد ، به این معنا نیست که فضیلت مردم کوفه ، همیشگی است ؛ بلکه تا وقتی است که به ارزش های اسلامی وفادار باشند ، چنان که امام علی علیه السلام در اوّلین لحظات ورودش به کوفه پس از پیروزی در جنگ جمل ، ضمن سخنانی خطاب به آنان فرمود : یا أهلَ الکوفَهِ فَإِنَّ لَکُم فِی الإِسلامِ فَضلاً ما لَم تُبَدِّلوا وتُغَیِّروا. (2) ای کوفیان! برای شما در اسلام ، فضیلت است ، مادام که دگرگونی و تغییری نداشته

.

1- .المصنّف ، ابن ابی شیبه : ج 7 ص 553 ش 2 ، معجم البلدان : ج 4 ص 492 ، فتوح البلدان : ص 287 . این تعبیر از صعصعه بن صوحان نیز در باره کوفه نقل شده است (ر . ک : مروج الذهب : ج 3 ص 51) .
2- .وقعه صفّین: ص 3.



باشید . این سخن ، بدین معناست که اهل کوفه نیز مانند همه انسان ها ، همواره در معرض آزمون الهی و لغزش قرار دارند و این فضیلت ها ، تنها در صورتی که در دفاع از آرمان های اسلامی استقامت داشته باشند ، برایشان پایدار خواهد بود .

چهار . کانون مبارزه با حکومت شام

نقش تعیین کننده کوفیان در فتوحات اسلامی و درگیری آنها با حکومت ستمگر شام ، بویژه در دوران حکومت امام علی علیه السلام ، ایجاب می کرد تا طبعا رضایت ندهند که شام ، مرکز خلافت و تصمیم گیری در جهان اسلام باشد . لذا در طول حکومت اُمَوی ، کوفه ، کانون مبارزه و مخالفت با حکومت اُمَوی شام بود و در این راه ، بیشترین کشته ، زندانی و تبعیدی را داد . معاویه ، خود به این حقیقت ، اعتراف داشت . وی در وصیّت خود به فرزندش یزید ، گفته است : در باره عراقی ها ، به هوش باش که هرگز ، تو را دوست نمی دارند و خیرخواه تو نیستند ؛ امّا تا جایی که ممکن است و در توان توست ، با آنها مدارا کن و اگر هرروزه ، خواهان برکنار کردن کارگزاری هستند ، این کار را انجام بده ، که برکنار کردن یک کارگزار ، آسان تر و سبُک تر از این است که صد هزار شمشیر بر ضدّ تو بکِشند. (1) زیاد بن ابیه ، در دورانی که از طرف معاویه به حکومت کوفه گمارده شد ، علاوه بر کشتن (2) و زندانی کردن بسیاری از مبارزان و تبعید بسیاری از آنان به شام و سایر شهرها ، (3) بر پایه برخی از گزارش ها ، تنها پنجاه هزار نفر را از کوفه و بصره به سوی



1- .مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی: ج 1 ص 177. نیز، ر. ک : همین دانش نامه : ج 3 ص 151 (بخش پنجم / فصل سوم: جانشین کردن یزید / وصیّت معاویه به یزید هنگام مرگ).
2- .ر . ک : ج 3 ص 7 (بخش پنجم / فصل دوم / نامه توبیخ آمیز امام علیه السلام به معاویه در باره ستم ها و بدعت هایش).
3- .تاریخ الطبری: ج 5 ص 257، تاریخ دمشق: ج 12 ص 227.



خراسان ، کوچ داد . (1) همچنین فرزندش ابن زیاد ، علاوه بر کشتار گسترده مبارزان ، بنا به نقلی ، حدود دوازده هزار نفر از شیعیان کوفه را زندانی کرد . (2) حَجّاج بن یوسف ثقفی نیز در طول بیست سال حکومت خود در عراق ، بر پایه برخی از گزارش ها ، یکصد و بیست هزار نفر را کُشت (3) و در زندان های او، پنجاه هزار مرد و سی هزار زن که شانزده هزار نفر آنها مجرّد بودند مُردند! (4) هر چند این اعداد ، اغراق آمیز به نظر می رسد، ولی در قساوت و بی رحمی این حاکم ستمگر و کثرت کسانی که به دست او کشته شدند ، تردیدی وجود ندارد . همچنین نهضت توّابین به رهبری مختار ، پس از واقعه کربلا ، (5) شورش عبد الرحمان بن اشعث در سال های 82 و 83 هجری (6) و قیام زید بن علی علیه السلام در سال 122 ، (7) دلایل روشن دیگری بر نفرت عمیق بخش قابل توجّهی از مردم کوفه از حکومت اُمَوی است . در دوران امامت امام حسین علیه السلام ، مفاسد اخلاقی و عملی آشکار یزید که خود را خلیفه مسلمانان می دانست ، نفرت طبیعی مردم کوفه نسبت به حکومت شام را دوچندان کرد . لذا با نوشتن نامه های پی در پی ، از امام علیه السلام دعوت کردند تا به کوفه بیاید و نهضت شکل گرفته بر ضدّ حاکمان اُمَوی را سامان دهد .

پنج . حضور هواداران اهل بیت علیهم السلام

هر چند شمار شیعیان حقیقی و پیروان واقعی اهل بیت علیهم السلام در کوفه چنان که توضیح



1- .فتوح البلدان : ص 400 .
2- .حیاه الإمام الحسین علیه السلام ، قَرَشی : ج 2 ص 416 .
3- .سنن الترمذی : ج4 ص 499 ح 2220 ، تاریخ الطبری : ج 6 ص 382 .
4- .مروج الذهب : ج3 ص 175 . نیز ، ر . ک : سفینه البحار : واژه «حَجّاج» .
5- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 551 به بعد .
6- .تاریخ الطبری: ج 6 ص 342 ، سیر أعلام النبلاء : ج 4 ص 184 .
7- .تاریخ الطبری : ج 7 ص 180 .



خواهیم داد ، (1) اندک بود ؛ لیکن دوستداران اهل بیت علیهم السلام و کسانی که نسبت به خاندان رسالت ، اظهار ارادت می کردند ، در این شهر ، فراوان بودند ؛ بلکه با عنایت به این که کوفه ، حدود پنج سال مرکز حکومت عدل امام علی علیه السلام بود و جمع بسیاری از یاران بزرگ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، همراه با ایشان به این شهر آمده بودند و از این طریق ، احادیث فراوانی در فضائل اهل بیت علیهم السلام در میان مردم انتشار یافته بود ، کوفه به تدریج ، کانون هواداران اهل بیت علیهم السلام در جهان اسلام شد و به همین جهت ، پس از مرگ معاویه ، هنگامی که جمع کوچکی از پیروان راستین اهل بیت علیهم السلام فعالیت تبلیغاتی خود را برای بیعت با امام حسین علیه السلام و مبارزه با حکومت اُمَوی آغاز کردند ، در فضای باز اجتماعی ناشی از ضعف فرماندار کوفه ، در مدّت کوتاهی فضای عمومی شهر در اختیار هواداران امام حسین علیه السلام قرار گرفت . امّا مردم مکّه و مدینه ، به دلیل شرایط سیاسی حاکم بر آنها ، مانند کوفیان به اهل بیت علیهم السلام علاقه مند نبودند . ابن ابی الحدید ، به نقل از ابو عمر نَهْدی ، از امام زین العابدین علیه السلام نقل کرده که فرمود : ما بِمَکَّهَ وَ المَدینَهِ عِشرونَ رَجُلاً یُحِبُّنا . (2) در مکّه و مدینه ، بیست نفر هم نیستند که ما را دوست بدارند . در مقابل ، گزارش های فراوانی ، از کثرت نسبی علاقه مندان اهل بیت علیهم السلام در کوفه حکایت دارد ، چنان که از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود : إنَّ وَلایَتَنا عُرِضَت عَلی أهلِ الأَمصارِ فَلَم یَقبَلها قَبولَ أهلِ الکوفَهِ بِشَی ءٍ . (3) ولایت ما، بر مردم شهرها ارائه شد . هیچ کدام مانند مردم کوفه ، آن را نپذیرفتند . در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است :



1- .ر.ک : ص 324 (اقسام شیعیان در آن دوران).
2- .شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید : ج 4 ص 104 ؛ بحار الأنوار : ج 34 ص 297 .
3- .ثواب الأعمال : ص 114 ح 20 ، کامل الزیارات : ص 314 ح 533 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 46 ح 6 .



إنَّ اللّهَ عَرَضَ وَلایَتَنا عَلی أهلِ الأَمصارِ فَلَم یَقبَلها إلّا أهلُ الکوفَهِ . (1) خداوند ، ولایت ما را بر مردم شهرها ارائه کرد ؛ ولی هیچ یک جز مردم کوفه، آن را نپذیرفتند . روایات دیگری نیز رسیده اند که مؤیّد این اند که هواداران اهل بیت علیهم السلام در کوفه ، بیش از هر شهر دیگری وجود داشته اند. هر چند هواداریِ بیشتر آنها در حدّ دفاع عملی و ایثار جان نبوده است ؛ لیکن در سایر شهرها ، اهل بیت علیهم السلام ، همین مقدار طرفدار هم نداشته اند و لذا هنگامی که ابن زیاد ، کوفیان را مجبور به رفتن به سوی سرزمین کربلا و جنگ با امام علیه السلام کرد ، بسیاری از آنها ، از نیمه راه گریختند و در کربلا ، حاضر نشدند . بَلاذُری ، در این باره می نویسد : یک گروه هزارنفره [از کوفه] اعزام می شد ؛ امّا به جهت اکراه آنان از این کار (نبرد با حسین علیه السلام ) ، تنها سیصد یا چهارصد نفر یا کمتر از اینها به مقصد می رسیدند . (2) همچنین ابن قُتَیبه می گوید : وقتی ابن زیاد ، کسی را با جمعیّت بسیاری به جنگ با حسین علیه السلام می فرستاد ، هنگامی که گروه به کربلا می رسیدند ، جز جمعیت اندکی باقی نمانده بود . آنان ، جنگ با حسین علیه السلام را ناخوشایند می دانستند . لذا باز می گشتند و جا می ماندند . (3) شرکت انبوهی از مردم کوفه در نهضت توّابین و شورش های پس از آن نیز گواه آن است که بخش عظیمی از مردم کوفه ، در کربلا حاضر نبودند .



1- .کامل الزیارات : ص 313 ح 530 ، بصائر الدرجات : ص 76 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 281 ح 25 .
2- .ر . ک : ص 385 (بخش هشتم / فصل یکم / تلاش های ابن زیاد برای حرکت دادن لشکر به سوی کربلا) .
3- .ر . ک : همان .



ششم . دعوت کوفیان از امام علیه السلام

در سراسر جهان اسلام، جز اهل کوفه، هیچ کس از امام حسین علیه السلام برای قیام بر ضدّ حکومت یزید، دعوت نکرد . از این رو، یکی از پاسخ های امام علیه السلام به معترضان ، (1) استناد به دعوت نامه های مردم کوفه بود . در چنین فضایی، اگر امام علیه السلام برای آغاز نهضت به نقطه دیگری عزیمت می کرد و به دست کارگزاران حکومت، کشته می شد ، آیا او را به بی سیاستی متّهم نمی کردند؟!

هفتم . ممانعت حکومت اموی از رفتن امام علیه السلام به کوفه

رسیدن امام حسین علیه السلام به کوفه برای امویان بسیار خطرناک بود و لذا پیش از سلطه کامل ابن زیاد بر کوفه ، یزید و کارگزارانش با همه توان تلاش می کردند که امام علیه السلام به کوفه نرود . یزید، حتّی دست به دامن ابن عبّاس شد (2) تا امام علیه السلام را از رفتن به کوفه باز دارد ، همچنین عمرو بن سعید ، فرماندار مکّه، کوشید تا جلوی رفتن امام علیه السلام را بگیرد ، و گروهی را اعزام کرد تا مانع خروج امام علیه السلام از مکّه شوند ، امّا پس از درگیری مختصری، امام علیه السلام روانه عراق گردید . (3) بنا بر این ، کوفه از نظر موقعیت فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی ، نظامی و جغرافیایی ، مناسب ترین نقطه برای آغاز نهضت بر ضدّ حکومت یزید بود . از این رو، سیّد مرتضی رحمه الله در تحلیل حادثه کربلا می گوید : اسباب پیروزی بر دشمن، روشن و آشکار بود ، امّا آن اتّفاق بد، ماجرا را دگرگون و



1- .ر.ک : ص 7 (عبد اللّه بن مطیع) و ج 4 ص 425 (فصل ششم : مخالفان رفتن امام علیه السلام به سمت عراق / بحیر بن شدّاد) .
2- .ر.ک : ص 47 (فصل هفتم / کوشش های یزید برای جلوگیری از حرکت امام علیه السلام ).
3- .ر.ک : ص 119 (فصل هفتم / ناکامی مأموران عمرو بن سعید در جلوگیری از رفتن امام علیه السلام ).



معکوس کرد تا جایی که به انجام رسید ، آنچه رسید . (1) هر چند ما با این نظر ، موافق نیستیم، لیکن به دلایلی که بیان کردیم ، کوفه را بهترین گزینه برای تحقق اهداف نهضت حسینی می دانیم . توضیح بیشتر این مطلب، در بخش دوم خواهد آمد .



1- .تنزیه الأنبیاء: ص 176، بحار الأنوار: ج 45 ص 98.



2پاسخ های امام علیه السلام به خطرناک توصیف کردن سفر به کوفه

اشاره

بررسی گزارش هایی که در منابع تاریخی در این زمینه آمده اند و بخشی از آنها در فصل ششم گذشت ، نشان می دهد که افراد مختلفی با انگیزه های گوناگون، می خواستند تا امام حسین علیه السلام را از سفر به عراق منصرف کنند . برخی مستقیما از یزید دستور ممانعت داشتند ، برخی غیر مستقیم، عامل اجرایی او بودند ، برخی ضمن علاقه مندی به امام علیه السلام در جهت اجرای خواست حکومت یزید، عمل می کردند ، شماری به خاطر پیشگویی هایی که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره شهادت ایشان شنیده بودند ، از این سفر احساس خطر می کردند ، برخی می خواستند که امام علیه السلام هم مانند آنها عافیت طلبی را پیشه سازد و در نهایت، برخی هم انگیزه ای جز علاقه مندی به امام علیه السلام نداشتند . برای تحلیل پاسخ های امام علیه السلام به کسانی که با خطرناک توصیف کردن سفر به کوفه، تلاش می کردند تا امام علیه السلام را از این سفر منصرف کنند ، باید توجّه داشت همان طور که پیش از این گفتیم ، هدف امام علیه السلام از سفر به کوفه، در درجه نخست، تأسیس حکومت اسلامی و در مرتبه بعد، سست کردن پایه های حکومت اموی و دفاع از اساس اسلام به قیمت شهادت خود و عزیزانش بود . بنا بر این، تحقّق این هدف با خطرهای احتمالی، بلکه قطعی این سفر، منافات ندارد . امام حسین علیه السلام از یک سو ، سرنوشت این سفر را می دانست و از خطرهای آن، کاملاً آگاه بود و از سوی دیگر، برای اتمام حجّت بر مردم، نمی توانست همه آنچه را می داند، برای همه مردم بیان کند. از این رو، پاسخ های امام علیه السلام به کسانی که سفر به کوفه را خطرناک وصف می کردند، متفاوت بود . این پاسخ ها را به سه دسته می توان تقسیم کرد :

1. پاسخ به کارگزاران حکومت

پاسخ امام علیه السلام به کارگزاران یزید که او را از سفر به عراق منع می کردند، در واقع، این



بود که: در کار من، دخالت نکنید . هنگامی که مأموران عمرو بن سعید، فرماندار مکّه، مانع خروج امام علیه السلام و یارانش از مکّه شدند و ضمن درگیری مختصری خطاب به امام علیه السلام گفتند : ای حسین ! از خدا نمی ترسی که از جماعت، جدا می شوی و میان امّت، تفرقه می اندازی؟ امام حسین علیه السلام تنها به قرائت این آیه شریف، بسنده کرد : «لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنتُم بَرِیئونَ مِمَّآ أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ . (1) عمل من، برای من و عمل شما، برای شماست . شما از آنچه من می کنم، بیزارید و من، از آنچه شما می کنید، بیزارم» . (2) بر پایه نقل ابن اعثم ، امام علیه السلام در پاسخ نامه یزید به اهل مدینه که متضمّن باز داشتن آنها از قیام بود ، نیز تنها به نوشتن آیه یاد شده اکتفا کرد . (3)

2. پاسخ به کسانی که نمی خواست سرنوشت سفر را برای آنان بازگو نماید

از آن جا که هدف اولیه امام علیه السلام از سفر به عراق، تأسیس حکومت اسلامی بود ، برای اتمام حجّت بر مردم ، نمی توانست سرنوشت سفر را برای همه مردم، حتّی برای برخی از خواص ، بیان کند . لذا در پاسخ بسیاری از کسانی که با خطرناک توصیف کردن سفر به عراق، از ایشان می خواستند تا از این سفر منصرف شود ، به پاسخ های اجمالی اکتفا می کرد، چنان که در پاسخ به پیشنهاد طِرّماح و ابو بکر بن عبد الرحمان فرمود : مَهما یَقضِ اللّهُ مِن أمرٍ یَکُن . (4) هر چه خداوند حکم کند ، همان می شود .



1- .یونس : آیه 41 .
2- .ر. ک : ص 119 (فصل هفتم / ناکامی مأموران عمرو بن سعید در جلوگیری از رفتن امام علیه السلام ).
3- .ر.ک : ص 47 (فصل هفتم / کوشش های یزید برای جلوگیری از حرکت امام علیه السلام ).
4- .ر . ک : ج 4 ص 414 ح 1295 .



إنَّ بَینی وَ بَینَ القَومِ مَوعِدا اُکرهُ أن اُخلِفَهُم، فَإِن یَدفَعِ اللّهُ عَنّا، فَقَدیما ما أَنعَمَ عَلَینا وَکَفی، وَ إِن یَکُن ما لابُدَّ مِنهُ، فَفَوزٌ وَ شَهادَهٌ إن شاءَ اللّهُ. (1) میان من و مردم کوفه، قراری هست که دوست ندارم مخالفت کنم . اگر خداوند از ما دفاع کند ، از پیش ترها هم بر ما نعمت ارزانی می داشت و برایمان کافی است ، و اگر اتّفاقی گریزناپذیر بیفتد ، که رستگاری و شهادت است . و در پاسخ بِشر بن غالب ، (2) عبد اللّه بن مطیع و عمر بن عبد الرحمان و فَرَزدَق و امثال آنها نیز به پاسخ های اجمالی اکتفا کرد . (3)

3. پاسخ به خواص

امّا پاسخ امام علیه السلام به شخصیت های بزرگی مانند امّ سلمه وعبد اللّه بن جعفر و محمّد ابن حنفیه، کاملاً متفاوت با پاسخ به دیگران بود ؛ چرا که در پاسخ به آنها امام علیه السلام از شهادت خود خبر می داد ، چنان که در پاسخ به اُم سلّمه می فرماید : إنّی واللّهِ مَقتولٌ کَذلِکَ، وإن لَم أخرُج إلَی العِراقِ یَقتُلونی أیضا . (4) به خدا سوگند ، من، این چنین کشته می شوم ، و اگر به عراق هم نروم ، مرا می کشند . و نیز به عبد اللّه بن جعفر می فرماید : لَو کُنتُ فی جُحرِ هامَهٍ مِن هَوامِّ الأَرضِ لَاستَخرَجونی وَیَقتلونی . (5) اگر در لانه جنبنده ای هم باشم ، مرا بیرون می آورند و می کشند .



1- .ر. ک: ج 4 ص 428 ح 1309 .
2- .ر . ک : ص 163 (فصل هفتم / دیدار بِشر بن غالب در ذات عرق) .
3- .ر. ک : ج 4 ص 413 (فصل ششم : مخالفان رفتن امام علیه السلام به سمت عراق) .
4- .ر . ک : ج 4 ص 422 ح 1304 .
5- .ر . ک : ج 4 ص 432 ح 1311 .



همچنین به عمرو بن لوذان می فرماید : وَاللّهِ لا یَدَعونی حَتّی یَستَخرِجوا هذِهِ العَلَقَهَ مِن جَوفی . (1) به خدا سوگند ، مرا وا نمی گذارند، مگر این که این خونم را از درونم بیرون بکِشند . پاسخ ایشان به عبد اللّه بن عبّاس و ابن زبیر هم شبیه همین پاسخ ها بود . در پاسخ امام علیه السلام به ابن عبّاس آمده : لَأَن اُقتَلَ وَاللّهِ بِمَکانٍ کَذا ، أحَبُّ إلَیَّ مِن أن اُستَحَلَّ بِمَکَّهَ . (2) به خدا سوگند ، در فلان مکان کشته شوم ، برایم دوست داشتنی تر است از این که حرمت مکّه را بشکنم . و در گزارش دیگری آمده که فرمود : لَأَن اُقتَلَ خارِجاً مِنها بِشِبرَینِ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن اُقتَلَ خارِجاً مِنها بشِبرٍ . (3) دو وجب دورتر از آن (مکّه) کشته شوم ، برایم بهتر است که در یک وجبی آن کشته شوم . و به ابن زبیر فرمود : لَأَن اُدفَنَ بِشاطِیِ الفُراتِ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن اُدفَنَ بِفِناءِ الکعبه . (4) در ساحل فرات دفن شوم برایم ، دوست داشتنی تر است از این که در آستانه کعبه به خاک سپرده شوم . این سخن، بدین معناست که: من ، چه به کوفه بروم و چه نروم ، بی تردید، به دست عوامل یزید، کشته می شوم . بنا بر این، باید نقطه ای را برای شهادت خود انتخاب کنم



1- .ر . ک : ص 28 ح 1345 .
2- .ر. ک: ج 4 ص 434 ح 1313 .
3- .ر. ک: ص 88 ح 1382 .
4- .ر. ک: ص 80 ح 1373 .



که خون من، بیشترین بهره را برای اسلام داشته باشد و بیشترین ضربه را به حکومت اُمَوی بزند وحرمت حرم نیز حفظ گردد، و آن نقطه ، جایی جز عراق نیست . به بیان روشن تر ، امام حسین علیه السلام در صورتی که نمی توانست با همکاری مردم، زمام حکومت را به دست گیرد ، در برابر حکومت یزید، دو راه در پیش رو داشت : یا باید با یزید با همه خصوصیات ضدّ اسلامی ای که داشت ، بیعت می کرد (1) و یا کشته می شد . از آن جا که امام علیه السلام راه نخست را بر خلاف مصالح اسلام می دانست، راه دوم را انتخاب کرده بود و بر این اساس، علاوه بر آنچه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خود ایشان و دیگران در باره شهادت او شنیده بودند ، همه قرائن نشان می داد که اگر با یزید بیعت نکند، او را خواهد کشت. لذا کسانی که به او توصیه می کردند به عراق نرود ، صریحا و یا تلویحا، از امام علیه السلام می خواستند که با یزید، بیعت کند . از این رو، هنگامی که عبد اللّه بن عمر، با اصرار از امام علیه السلام خواست که از سفر به عراق منصرف شود و افزود : «با ما به مدینه برگرد ، و اگر دوست نداری که بیعت کنی ، هرگز بیعت مکن و در خانه ات بنشین» ، امام علیه السلام در پاسخ او فرمود : هَیهاتَ یَابنَ عُمَرَ! إنَّ القَومَ لا یَترُکونی . . . فَلا یَزالونَ حَتّی أبایِعَ وَأَنا کارِهٌ ، أو یَقتُلونی . (2) ای پسر عمر ! هرگز ، این گروه مرا رها نمی کنند... . همواره، در پی این هستند که به زور بیعت کنم و یا مرا بکشند . بر این اساس ، امام علیه السلام می دانست که چون با یزید بیعت نخواهد کرد ، کشته شدن او قطعی است . از این رو، باید جایی را برای شهادت خود، انتخاب کند و فضایی را ایجاد نماید که شهادتش بیشترین نقش را در افشای حکومت اُمَوی ، بیداری امّت اسلامی و تبیین اسلام ناب برای آیندگان داشته باشد . انتخاب کوفه و همراه بردن



1- .ر.ک : ج 3 ص 365 (فصل یکم / درخواست بیعت از امام علیه السلام ).
2- .ر. ک: ص 70 ح 1367 .



خانواده و کودکان خردسال و بهترین یاران در این سفر ، دقیقا در راستای تحقّق این هدف والای الهی بوده است، زیرا : اولاً کوفه، دارای بهترین موقعیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و جغرافیایی در جهان اسلام بود و طبعا شهادت امام علیه السلام در این منطقه، بیشترین موج را در سراسر جهان ، ایجاد می کرد . ثانیا کوفیان از امام علیه السلام دعوت کرده و به او وعده یاری داده بودند . دعوت گسترده آنان از امام علیه السلام به مفهوم اعلانِ همراهی و همکاری یکی از مهم ترین و بزرگ ترین پایگاه های سیاسی و نظامی جهان اسلام بود و این دعوت، با بیعت گسترده مردم با نماینده امام علیه السلام تأیید گردیده بود. بنا بر این، اگر امام علیه السلام با استناد به بی وفایی آنان با پدر و برادرش، دعوت آنان را نمی پذیرفت و در جای دیگری که نه دعوتی از او شده بود ، و نه موقعیّت نظامی و فرهنگیِ کوفه را داشت، کشته می شد ، نه تنها کوفیان، بلکه جهان اسلام، او را ملامت می کردند و نام ایشان در منابع تاریخی، به عنوان رهبری بی سیاست، ثبت می شد . افزون بر این، در قیامت، حجّتی در پیشگاه خداوند متعال نداشت . ثالثا با سفر امام علیه السلام به سوی کوفه و شهادت او در راه مبارزه با ظلم و فساد و احیای ارزش های اسلامی ، حجّت الهی نه تنها بر کوفیان، بلکه بر جهان اسلام ، تمام می شد . رابعا زمینه های فرهنگی و سیاسی کوفه، از یک سو ، و دعوت آنان از امام علیه السلام و همراهی نکردن با ایشان، از سوی دیگر ، در آینده، زمینه را برای پشیمانی آنان و تصمیم به جبران گذشته و قیام های مردمی بر ضدّ حکومت یزید، فراهم می کرد . بر این اساس ، امام حسین علیه السلام گزینه ای بهتر از کوفه برای مخالفت با حکومت شام نداشت و سفر امام علیه السلام به عراق ، تکلیف الهی ، و صد در صد منطبق با مصالح اسلام و امّت اسلامی بود .






3عوامل اقبال مردم کوفه به نهضت حسینی

با توجّه به آنچه در باره موقعیّت فرهنگی و سیاسی کوفه بیان کردیم ، دلایل اقبال مردم کوفه را به نهضت حسینی ، در موارد زیر می توان خلاصه کرد : 1 . بالا بودن سطح فرهنگیِ بخشی از مردم کوفه ؛ 2 . تقابل منافع سیاسی و اقتصادی کوفه با شام . کوفه، روزی پایگاه مهمّ تصمیم گیری در جهان اسلام بود و با شام، درگیری داشت . اکنون، کوفیان در برابر حکومت شام ، احساس ذلّت و خفّت می کردند ؛ 3 . علاقه مندی بسیاری از مردم کوفه نسبت به اهل بیت علیهم السلام ؛ 4 . مفاسد حکومت اُمَوی و بخصوص فساد آشکار یزید ؛ 5 . نبودن جای گزینی مناسب برای امام حسین علیه السلام که بتواند کوفیان را در مخالفت با حکومت شام و براندازی آن ، رهبری کند . در کنار هم قرار گرفتن عوامل مذکور ، سبب شد که جمعی از پیروان راستین امام حسین علیه السلام ، مخالفت با حکومت اُمَوی را بیاغازند و هنگامی که مردم را به همراهی با ایشان جهت براندازی حکومتْ فرا خواندند ، توده مردم از آن استقبال کردند . سیاست نعمان بن بشیر نیز که مایل به درگیری نبود ، زمینه را فراهم کرد و فضای عمومی کوفه ، به سرعت در جهت نهضت حسینی قرار گرفت ، به گونه ای که حتّی جمعی از سران هوادار حکومت مانند : عمرو بن حَجّاج و شَبَث بن رِبْعی که موقعیّت خود را در خطر می دیدند ، تحت تأثیر فضای عمومی شهر ، به ظاهر به صف حامیان نهضت پیوستند و برای امام حسین علیه السلام نامه نوشتند . اکنون باید دید که: چرا در فرصت کوتاهی پس از آمدن ابن زیاد به کوفه ، به طور



کلّی، ورق برگشت و فضای عمومی کوفه ، در جهت خواستِ حکومت یزید قرار گرفت؟ به سخن دیگر ، جامعه کوفه در کنار آن ویژگی های مثبت ، چه خصوصیّات دیگری داشت که یک روز، فضای عمومی آن در جهت خواستِ امام حسین علیه السلام بود و روز دیگر، در جهت خواست یزید؟ و آیا این رویکردِ مردم کوفه را می توان به حساب شیعیان گذاشت؟ برای پاسخ دادن به این پرسش ها ، جامعه شناسی و روان شناسی مردم کوفه و شناخت نظام اداری و اقتصادی حاکم بر این شهر ، ضروری است . در بخش های آینده ، به تبیین این مسائل خواهیم پرداخت و پس از آن ، مهم ترین عوامل شکست نهضت کوفه را بررسی خواهیم کرد .