گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد پنجم
فصل یکم : امام علیه السلام در محاصره دشمن


1 / 1فرود آمدن امام علیه السلام در کربلا

اشاره

الإرشاد :روز پنج شنبه ، (1) دوم محرّم [ سال 61 ] هجری ، امام حسین علیه السلام ، در کربلا فرود آمد.

المناقب، ابن شهرآشوب :روز پنج شنبه، دوم محرّم سال 61 هجری ، امام حسین علیه السلام و لشکرش را به سوی کربلا راندند . امام علیه السلام در آن جا فرود آمد و فرمود: «این جا ، جایگاه کَرْب (رنج) و بَلاست . این جا ، جایگاه مَرکب ها و بار و بُنه ماست و [ این جا ]قتلگاه مردانمان و جای ریخته شدن خونمان است» .

تاریخ الطبری به نقل از عمّار دُهْنی ، از امام باقر علیه السلام : حسین علیه السلام ، حرکت کرد و جلوداران سپاه عبید اللّه بن زیاد ، ایشان را دیدند. حسین علیه السلام چون چنین دید ، راه خود را به سوی کربلا ، کج کرد و پشت لشکر را به سوی نیزار و گیاه تازه قرار داد تا تنها در یک جبهه بجنگد ، و فرود آمد و چادر زد. یارانش چهل و پنج سوار و صد پیاده بودند» .



1- .در برخی نقل ها ، «چهارشنبه» آمده است .



المِحَن :فَلَقِیَهُ [أیِ الحُسَینَ علیه السلام ] الجَیشُ عَلی خُیولِهِم بِوادِی السِّباعِ ... ثُمَّ قالوا : سِر بِنا یَابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ ، فَما زالوا یَرجونَهُ ، وأخَذوا بِهِ عَلَی النُّجُبِ حَتّی نَزَلوا بِکَربَلاءَ . (1)



1- .المحن : ص 146 ، الإمامه والسیاسه : ج 2 ص 11 وفیه «الجرف» بدل «النجب» .



المِحَن :لشکر سواره نظام [ عبید اللّه ] ، حسین علیه السلام را در وادی سِباع دیدند ... . سپس گفتند: ای فرزند دختر پیامبر خدا ! با ما حرکت کن . پیوسته به او امید [ توافق ]داشتند و گِرداگرد او ، سواره حرکت کردند تا در کربلا ، فرود آمدند .



بررسی تطبیقی روز ورود امام علیه السلام به کربلا و روز عاشورا

بر پایه گزارش های قطعی منابع تاریخی و حدیثی وتقویم های تطبیقی ، حادثه عاشورا، در دهم محرّم سال 61 هجری قمری واقع شده است ، و بر اساس بیشتر تقویم های تطبیقی ،این حادثه، در بیستم مهرماه سال 59 شمسی (1) و دوازدهم اکتبر سال 680 میلادی، (2) روی داده است . اندکْ اختلافِ موجود در میان تقویم های تطبیقی، بر سرِ روز وقوع حادثه (بیستم و دوازدهم) است و نه ماه و سال وقوع آن (مهرماه 59 و اکتبر 680). در این که روز ورود امام حسین علیه السلام به کربلا و همچنین روز عاشورا ، مصادف با کدام یک از روزهای هفته بوده ، گزارش ها مختلف است . بیشتر منابع ، ورود امام حسین علیه السلام و یارانش به کربلا را روز پنج شنبه دوم محرّم سال 61 هجری گزارش کرده اند ، (3) بر اساس این گزارش ها و نیز گزارش هایی که روز ورود امام علیه السلام به کربلا را



1- .هیئت و نجوم اسلامی: ج 2 ص 226، نرم افزار نجوم اسلامی . در گاه نامه تطبیقی سه هزار ساله (ص 85) ، روز عاشورا ، برابر با 21 مهر دانسته شده است .
2- .هیئت و نجوم اسلامی: ج 2 ص 226 . برخی نیز نهم و دهم اکتبر گفته اند (ر.ک: التواریخ الهجریه : ص 93؛ تقویم تطبیقی هزار و پانصد ساله هجری قمری و میلادی: ص 13، گاه نامه تطبیقی سه هزار ساله: ص 85 ، نرم افزار نجوم اسلامی) .
3- .ر . ک : ص 291 ح 1505 و ص 351 ح 1509 و 1510 و ص 399 ح 1538 . نیز ، ر . ک : تجارب الأمم : ج 2 ص 68 ، مقاتل الطالبیّین : ص 85 ؛ روضه الواعظین : ص 99 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 381 .



چهارشنبه اوّل محرّم گزارش کرده اند (1) و همچنین گزارش هایی که تصریح کرده اند روز عاشورا ، جمعه بوده ، (2) باید گفت که حادثه عاشورا در روز جمعه دهم محرّم سال 61 هجری اتفاق افتاده است . گزارش شماری دیگر از منابع ، حاکی از آن است که حادثه عاشورا ، در روز دوشنبه اتّفاق افتاده است . (3) همچنین در برخی از منابع ، روز شنبه (4) یا چهارشنبه (5) گزارش شده است . بنا بر این ، بر اساس یافته های تاریخی ، قوی ترین گزارش، حاکی از آن است که روز عاشورا ، روز جمعه بوده و پس از آن ، روز دوشنبه از شهرت بیشتری برخوردار است ؛ امّا نکته قابل توجّه ، این است که محاسبات مبتنی بر تقویم های تطبیقی ،



1- .ر . ک : ص 368 ح 1520.
2- .الإرشاد: ج 2 ص 95، مجموعه نفیسه: ص 176 (تاریخ موالید الأئمه ووفیاتهم) ، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 42، المناقب ، ابن شهرآشوب: ج 4 ص 77 ، إعلام الوری: ج 1 ص 420 و ص 458 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 252 ؛ المستدرک علی الصحیحین: ج 3 ص 194 ش 4819 ،المعجم الکبیر: ج 3 ص 117 ش 2852، تهذیب الکمال : ج 6 ص 445 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 422، الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه): ج 1 ص 474، اُسد الغابه: ج 2 ص 27، مقاتل الطالبیّین: ص 84 ، تاریخ دمشق: ج 14 ص 116 ، العقد الفرید: ج 3 ص 366، التنبیه و الإشراف: ص 262 ، تذکره الخواص : ص 251، مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی : ج 2 ص 4 و 47، مطالب السؤول : ص 76، البدایه والنهایه: ج 8 ص 198 .
3- .الکافی : ج 1 ص 463 ، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 42، دلائل الإمامه : ص 177 ، مجموعه نفیسه : ص 106 (تاج الموالید) ، مجموعه نفیسه : ص 176 (تاریخ موالید الأئمه ووفیاتهم) ، المناقب ، ابن شهرآشوب : ج 4 ص 77 ، إعلام الوری : ج 1 ص 420 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 252 ؛ تهذیب الکمال : ج 6 ص 446 ، التنبیه و الإشراف: ص 262 .
4- .الإرشاد : ج 2 ص 133 و 95، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 42 ، مجموعه نفیسه : ص 106 (تاج الموالید)، المناقب ، ابن شهرآشوب : ج 4 ص 77. إعلام الوری: ج 1 ص 420؛ تاریخ الطبری : ج 5 ص 422، تهذیب الکمال: ج 6 ص 446 ، الثقات، ابن حبّان: ج 2 ص 309 ،مقاتل الطالبیّین : ص 84 ، اُسد الغابه: ج 2 ص 27 ، تذکره الخوا ص 251 ، مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی : ج 2 ص 47 و 4 .
5- .تاریخ خلیفه بن خیّاط: ص 178، الثقات ، ابن حبّان : ج 2 ص 309.



وقوع حادثه عاشورا را در هیچ یک از این دو روز، تأیید نمی کنند ؛ بلکه بر اساس این محاسبات ، روز عاشورا ، چهارشنبه (1) یا سه شنبه (2) روی داده است . گفتنی است که برخی از پژوهشگران ، در جمع بندی میان گزارش های تاریخی و محاسبات نجومی ، با عنایت به این که گاه محاسبات نجومی ، با تقویم هِلالی محلّی (که تابع رؤیت است) یک روز اختلاف دارند ، گزارش هایی را که روز عاشورا را دوشنبه ذکر کرده اند ، ترجیح داده اند . (3)



1- .ر.ک: التواریخ الهجریه : ص 93؛ تقویم تطبیقی هزار و پانصد ساله هجری قمری و میلادی: ص 13؛ گاه نامه تطبیقی سه هزار ساله: ص 85.
2- .در نرم افزار نجوم اسلامی ، روز عاشورا ، سه شنبه نهم اکتبر ، ضبط شده است.
3- .دمع السجوم : ص 202 ، هیئت و نجوم اسلامی : ج 2 ص 225 226 .



1 / 2أرضُ کَربٍ وبَلاءٍالمعجم الکبیر عن المطّلب بن عبد اللّه بن حنطب :لَمّا اُحیطَ بِالحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام قالَ : مَا اسمُ هذِهِ الأَرضِ ؟ قیلَ : کَربَلاءُ . فَقالَ : صَدَقَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إنَّها أرضُ کَربٍ وبَلاءٍ . (1)

المعجم الکبیر عن اُمّ سلمه :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله جالِسا ذاتَ یَومٍ فی بَیتی ، فَقالَ : لا یَدخُل عَلَیَّ أحَدٌ ، فَانتَظَرتُ ، فَدَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام ، فَسَمِعتُ نَشیجَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَبکی ، فَاطَّلَعتُ ، فَإِذا حُسَینٌ علیه السلام فی حِجرِهِ ، وَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَمسَحُ جَبینَهُ ، وهُوَ یَبکی ، فَقُلتُ : وَاللّهِ ، ما عَلِمتُ حینَ دَخَلَ . فَقالَ : إنَّ جِبریلَ علیه السلام کانَ مَعَنا فِی البَیتِ ، فَقالَ : تُحِبُّهُ ؟ قُلتُ : أمّا مِنَ الدُّنیا فَنَعَم . قالَ : إنَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُ هذا بِأَرضٍ یُقالُ لَها : کَربَلاءُ ، فَتَناوَلَ جِبریلُ علیه السلام مِن تُربَتِها ، فَأَراهَا النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله . فَلَمّا اُحیطَ بِحُسَینٍ علیه السلام حینَ قُتِلَ قالَ : مَا اسمُ هذِهِ الأَرضِ ؟ قالوا : کَربَلاءُ ، قالَ : صَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ ، أرضُ کَربٍ وبَلاءٍ . (2)

تذکره الخواصّ عن هشام :قالَ الحُسَینُ علیه السلام : ما یُقالُ لِهذِهِ الأَرضِ ؟ فَقالوا : کَربَلاءُ ویُقالُ لَها : أرضُ نِینَوی (3) ، قَریَهٌ بِها ، فَبَکی ، وقالَ : کَربٌ وبَلاءٌ ؛ أخبَرَتنی اُمُّ سَلَمَهَ ، قالَت : کانَ جَبرَئیلُ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وأنتَ مَعی ، فَبَکَیتَ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : دَعِی ابنی ، فَتَرَکتُکَ ، فَأَخَذَکَ ووَضَعَکَ فی حِجرِهِ ، فَقالَ جَبرَئیلُ علیه السلام : أتُحِبُّهُ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَإِنَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُهُ ! قالَ : وإن شِئتَ أن اُرِیَکَ تُربَهَ أرضِهِ الَّتی یُقتَلُ فیها ؟ قالَ : نَعَم ، قالَت : فَبَسَطَ جَبرَئیلُ علیه السلام جَناحَهُ عَلی أرضِ کَربَلا ، فَأَراهُ إیّاها . فَلَمّا قیلَ لِلحُسَینِ علیه السلام هذِهِ أرضُ کَربَلاءَ ، شَمَّها وقالَ : هذِهِ وَاللّهِ هِیَ الأَرضُ الَّتی أخبَرَ بِها جَبرائیلُ علیه السلام رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وإنَّنی اُقتَلُ فیها . وفی رِوایَهٍ : قَبَضَ مِنها قَبضَهً ، فَشَمَّها . (4)



1- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 106 ح 2812 و ص 133 ح 2902 نحوه ، ذخائر العقبی : ص 255 ، العقد الفرید : ج 3 ص 365 عن أبی عبید القاسم بن سلّام ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 220 کلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 671 ح 37713 .
2- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 108 ح 2819 و ج 23 ص 289 ح 637 ، کنز العمّال : ج 13 ص 656 ح 37666 .
3- .نِینَوی : بسواد الکوفه ناحیه یقال لها نِینَوی ، منها کربلاء التی قُتل بها الحسین علیه السلام (معجم البلدان : ج 5 ص 339) وراجع : الخریطه رقم 4 فی آخر هذا المجلّد .
4- .تذکره الخواصّ : ص 250 .



1 / 2سرزمین اندوه و بلا

المعجم الکبیر به نقل از مطّلب بن عبد اللّه بن حَنطَب: هنگامی که حسین بن علی علیه السلام را محاصره کردند، پرسید: «نام این سرزمین چیست ؟» . گفتند: کربلا. فرمود: «پیامبر صلی الله علیه و آله راست گفت . به درستی که این ، سرزمینِ کَرْب (اندوه ) و بلاست» .

المعجم الکبیر :اُمّ سَلَمه گفت : روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در خانه ام نشسته بود که فرمود : «کسی بر من وارد نشود» . من ، چشم انتظار بودم ، که حسین علیه السلام وارد شد و صدای گریه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را شنیدم. سَرَک کشیدم . دیدم حسین علیه السلام در دامان پیامبر صلی الله علیه و آله است و ایشان ، گریه کنان، دست بر پیشانی خود می کشد. گفتم: به خدا سوگند، نفهمیدم کِی داخل شد! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل ، با ما در خانه بود و گفت: او (حسین) را دوست داری ؟ گفتم: از دنیا [ او را ] دوست دارم . جبرئیل گفت: بی تردید ، امّتت ، او را به زودی در سرزمینی به نام کربلا می کُشند» . [امّ سلمه گفت :] سپس جبرئیل ، از خاک آن جا برگرفت و به پیامبر صلی الله علیه و آله نشان داد و حسین علیه السلام [ سال ها بعد ، ] هنگامی که او را برای کُشتنْ محاصره کردند، پرسید: «نام این سرزمین چیست ؟» . گفتند: کربلا. فرمود: «خدا و پیامبرش راست گفتند ؛ سرزمینِ کَرْب (اندوه) و بلاست» .

تذکره الخواصّ به نقل از هِشام : حسین علیه السلام پرسید: «نام این سرزمین چیست ؟» . گفتند: کربلا . به آن ، زمینِ نینوا (1) نیز که نام روستایی در این جاست ، می گویند . حسین علیه السلام فرمود : «سرزمین کرب و بلا . اُمّ سلمه ، برایم گفته است : جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود و تو نیز [ که کودکی بودی ] با من بودی و گریه می کردی . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : پسرم را رها کن ! و من ، رهایت کردم . او تو را گرفت و در دامانش نهاد . جبرئیل علیه السلام [ به او ] گفت : آیا او را دوست می داری ؟ فرمود : آری . گفت: امّت تو، او را به زودی می کُشند . می خواهی خاک سرزمینی را که در آن کشته می شود ، به تو نشان دهم ؟ فرمود : آری . جبرئیل علیه السلام ، بال خود را بر زمین کربلا گشود و آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله نشان داد . آن گاه که به حسین علیه السلام گفته شد : «این ، سرزمینِ کربلاست» ، آن را بویید و فرمود : «به خدا سوگند ، این ، همان سرزمینی است که جبرئیل علیه السلام به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خبر داده و من در آن ، کشته می شوم» . نیز در گزارشی آمده است : حسین علیه السلام ، مُشتی از خاک آن جا را برگرفت و بویید .

.

1- .در منطقه کوفه ، ناحیه ای است که به آن نینوا گفته می شود و کربلا که حسین علیه السلام در آن کشته شد ، جزئی از آن است (ر . ک : نقشه شماره 4 در آخر همین جلد).



الأمالی للصدوق عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه [زین العابدین] علیهم السلام :سارَ [الحُسَینُ علیه السلام ] حَتّی نَزَلَ کَربَلاءَ ، فَقالَ : أیُّ مَوضِعٍ هذا ؟ فَقیلَ : هذا کَربَلاءُ یَابنَ رَسولِ اللّهِ . فَقالَ : هذا وَاللّهِ یَومُ کَربٍ وبَلاءٍ ، وهذَا المَوضِعُ الَّذی یُهَراقُ فیهِ دِماؤُنا ، ویُباحُ فیهِ حَریمُنا . (1)

الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) :سارَ [الحُسَینُ علیه السلام ] حَتّی نَزَلَ بِکَربَلاءَ ، فَاضطَرَبَ فیهِ ، ثُمَّ قالَ : أیُّ مَنزِلٍ نَحنُ بِهِ ؟ قالوا : بِکَربَلاءَ . فَقالَ : یَومُ کَربٍ وبَلاءٍ . (2)



1- .الأمالی للصدوق : ص 219 ح 239 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 315 ح 1 .
2- .الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 464 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 311 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 220 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 5 ص 13 ، بغیه الطلب فی تاریخ حلب : ج 6 ص 2616 ولیس فیها «فاضطرب فیه» .



الأمالی ، صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور ، از امام صادق ، از پدرش امام باقر ، از جدّش امام زین العابدین علیهم السلام : حسین علیه السلام حرکت کرد تا در کربلا ، فرود آمد و پرسید: «نام این سرزمین چیست ؟» . گفتند: ای فرزند پیامبر خدا ! این جا کربلاست . حسین علیه السلام فرمود : «به خدا سوگند، این، روزِ کرب و بلاست و این جا ، همان جایی است که خون های ما در آن ، ریخته و حرمت ما ، شکسته می شود» .

الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) :سپس حسین علیه السلام حرکت کرد تا در کربلا ، فرود آمد . در آن جا ، پریشان خاطر شد و پرسید: «ما در چه منزلی فرود آمده ایم ؟» . گفتند: در کربلا . حسین علیه السلام فرمود : «به خدا سوگند ، این ، روزِ کرب و بلاست» .






الملهوف :... ثُمَّ إنَّ الحُسَینَ علیه السلام قامَ ورَکِبَ ، وصارَ کُلَّما أرادَ المَسیَر یَمنَعونَهُ تارَهً ، ویُسایِرونَهُ اُخری ، حَتّی بَلَغَ کَربَلاءَ ، وکانَ ذلِکَ فِی الیَومِ الثّانی مِنَ المُحَرَّمِ ، فَلَمّا وَصَلَها قالَ : مَا اسمُ هذِهِ الأَرضِ ؟ فَقیلَ : کَربَلاءُ . فَقالَ : اِنزِلوا ، هاهُنا وَاللّهِ مَحَطُّ رِکابِنا ، وسَفکُ دِمائِنا (1) ، هاهُنا وَاللّهِ مَخَطُّ قُبورِنا ، وهاهُنا وَاللّهِ سَبیُ حَریمِنا ، بِهذا حَدَّثَنی جَدّی . (2)

الفتوح بَعدَ ذِکرِ وُصولِ أمرِ عُبَیدِ اللّهِ بِالتَّضییقِ فی وَراءِ عُذَیبِ الهِجاناتِ (3) : خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام ووُلدُهُ وإخوَتُهُ وأهلُ بَیتِهِ رَحمَهُ اللّهِ عَلَیهِم بَینَ یَدَیهِ ، فَنَظَرَ إلَیهِم ساعَهً وبَکی ، وقالَ : اللّهُمَّ إنّا عِترَهُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، وقَد اُخرِجنا وطُرِدنا عَن حَرَمِ جَدِّنا ، وتَعَدَّت بَنو اُمَیَّهَ عَلَینا ، فَخُذ بِحَقِّنا ، وَانصُرنا عَلَی القَومِ الکافِرینَ . قالَ : ثُمَّ صاحَ الحُسَینُ علیه السلام فی عَشیرَتِهِ ، ورَحَلَ مِن مَوضِعِهِ ذلِکَ ، حَتّی نَزَلَ کَربَلاءَ فی یَومِ الأَربِعاءِ ، أو یَومِ الخَمیسِ ، وذلِکَ فِی الثّانی مِنَ المُحَرَّمِ ، سَنَهَ إحدی وسِتّینَ ، ثُمَّ أقبَلَ إلی أصحابِهِ ، فَقالَ لَهُم : أهذِهِ کَربَلاءُ ؟ فَقالوا : نَعَم . فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام لِأَصحابِهِ : اِنزِلوا ، هذا مَوضِعُ کَربٍ وبَلاءٍ ، هاهُنا مُناخُ رِکابِنا ، ومَحَطُّ رِحالِنا ، وسَفکُ دِمائِنا . قالَ : فَنَزَلَ القَومُ ، وحَطُّوا الأَثقالَ ناحِیَهً مِنَ الفُراتِ ، وضُرِبَت خَیمَهُ الحُسَینِ علیه السلام لِأَهلِهِ وبَنیهِ ، وضَرَبَ عَشیرَتُهُ خِیامَهُم مِن حَولِ خَیمَتِهِ . (4)



1- .فی بعض نسخ المصدر : «ومسفک دمائنا» .
2- .الملهوف : ص 139 ، مثیر الأحزان : ص 49 نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 381 وفیه «الثامن» بدل «الثانی» وراجع : الحدائق الوردیّه : ج 1 ص 114 .
3- .راجع : الخریطه رقم 3 فی آخر هذا المجلّد .
4- .الفتوح : ج 5 ص 83 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 236 بزیاده «فقال : الناس عبید الدنیا ، والدِّین لعق علی ألسنتهم ، یحوطونه ما درّت معایشهم ، فإذا مُحّصوا بالبلاء قلَّ الدیّانون» بعد «أصحابه» ؛ بحار الأنوار : ج 44 ص 383 .



الملهوف :امام حسین علیه السلام برخاست و سوار مَرکبش شد و هر گاه اراده مسیری را می کرد ، یا با ممانعت سپاه اعزامی ابن زیاد ، رو به رو می شد و یا دوشادوش او حرکت می کردند تا روز دوم محرّم ، به کربلا رسیدند . چون به آن جا رسید، فرمود: «نام این سرزمین چیست ؟» . گفته شد: کربلا. فرمود: «فرود آیید که به خدا سوگند ، این جا ، محلّ فرود آمدن مَرکب هایمان و ریخته شدن خون هایمان است ! به خدا سوگند ، این جا قبر ما می شود و به خدا سوگند، این جا خانواده ما اسیر می شوند . اینها را جدّم به من فرموده است» .

الفتوح پس از آن که در «عُذَیب الهِجانات» ، (1) فرمان عبید اللّه بن زیاد ، برای در تنگنا قرار دادن حسین علیه السلام رسید : حسین علیه السلام ، بیرون آمد و فرزندان و برادران و خانواده اش که رحمت خدا بر ایشان باد ، پیشِ رویش بودند . حسین علیه السلام ، لَختی به ایشان نگریست و گریست و فرمود: «خدایا ! ما خاندان پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله هستیم و از حرم جدّمان ، بیرون رانده شده ایم و بنی امیّه ، بر ما ستم کرده اند. حقّ ما را [ از ایشان ]بگیر و بر این قوم کافر ، یاری مان ده» . سپس حسین علیه السلام در میان خانواده اش بانگ زد و از آن جا حرکت کرد تا روز چهارشنبه یا پنج شنبه ، دوم محرّم سال 61 [ هجری ] در کربلا فرود آمد . به یارانش رو کرد و فرمود : «آیا این جا کربلاست ؟» . گفتند: آری . حسین علیه السلام به یارانش فرمود : «فرود آیید که این جا ، جایگاه اندوه و بلاست ! این جا ، محلّ فرود آمدن مَرکب هایمان ، و این جا محلّ بار و بُنه ما و ریخته شدن خونمان است». آنها پیاده شدند و بارهایشان را در جایی کناره فرات ، فرود آوردند و خیمه ای را برای حسین علیه السلام و همسران و فرزندانش ، بر پا کردند و خویشان حسین علیه السلام ، گِرداگِرد خیمه او ، خیمه زدند . (2)



1- .عُذَیب الهِجانات، منطقه ای در نزدیکی قادسیه در عراق ، بوده است (ر ک: نقشه شماره 3 در پایان همین جلد).
2- .در مقتل الحسین خوارزمی ، این افزوده آمده است : امام علیه السلام فرمود : «به راستی که مردم ، بندگان دنیایند و دین ، فقط بازیچه ای بر سرِ زبان آنهاست . تا آن جا که زندگی شان اقتضا دارد ، گِرد آن می چرخند و زمانی که در بوته آزمایش گذاشته شوند ، دینداران، اندک اند» .



الأخبار الطوال :وسارَ الحُسَینُ علیه السلام مِن قَصرِ بَنی مُقاتِلٍ ، ومَعَهُ الحُرُّ بنُ یَزیدَ ، کُلَّما أرادَ أن یَمیلَ نَحوَ البادِیَهِ مَنَعَهُ ، حَتَّی انتَهی إلَی المَکانِ الَّذی یُسَمّی «کَربَلاءَ» ، فَمالَ قَلیلاً مُتَیامِنا ، حَتَّی انتَهی إلی نِینَوی ، فَإِذا هُوَ بِراکِبٍ عَلی نَجیبٍ ، مُقبِلٍ مِنَ القَومِ ، فَوَقَفوا جَمیعا یَنتَظِرونَهُ ، فَلَمَّا انتَهی إلَیهِم سَلَّمَ عَلَی الحُرِّ ، ولَم یُسَلِّم عَلَی الحُسَینِ علیه السلام . ثُمَّ ناوَلَ الحُرَّ کِتابا مِن عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ ، فَقَرَأَهُ ، فَإِذا فیهِ : أمّا بَعدُ ، فَجَعجِع بِالحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ وأصحابِهِ بِالمَکانِ الَّذی یُوافیکَ کِتابی ، ولا تُحِلَّهُ إلّا بِالعَراءِ عَلی غَیرِ خَمَرٍ (1) ولا ماءٍ ، وقَد أمَرتُ حامِلَ کِتابی هذا أن یُخبِرَنی بِما کانَ مِنکَ فی ذلِکَ ، وَالسَّلامُ . فَقَرَأَ الحُرُّ الکِتابَ ، ثُمَّ ناوَلَهُ الحُسَینَ علیه السلام ، وقالَ : لا بُدَّ مِن إنفاذِ أمرِ الأَمیرِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ ، فَانزِل بِهذَا المَکانِ ، ولا تَجعَل لِلأَمیرِ عَلَیَّ عِلَّهً . فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : تَقَدَّم بِنا قَلیلاً إلی هذِهِ القَریَهِ الَّتی هِیَ مِنّا عَلی غَلوَهٍ (2) ، وهِیَ الغاضِرِیَّهُ ، أو هذِهِ الاُخرَی الَّتی تُسَمَّی «السَّقَبَهَ» ، فَنَنزِل فی إحداهُما . قالَ الحُرُّ : إنَّ الأَمیرَ کَتَبَ إلَیَّ أن اُحِلَّکَ عَلی غَیرِ ماءٍ ، ولا بُدَّ مِنَ الاِنتِهاءِ إلی أمرِهِ . فَقالَ زُهَیرُ بنُ القَینِ لِلحُسَینِ علیه السلام : بِأَبی واُمّی یَابنَ رَسولِ اللّهِ ! وَاللّهِ لَو لَم یَأتِنا غَیرُ هؤُلاءِ لَکانَ لَنا فیهِم کِفایَهٌ ، فَکَیفَ بِمَن سَیَأتینا مِن غَیرِهِم ؟ فَهَلُمَّ بِنا نُناجِز هؤُلاءِ ؛ فَإِنَّ قِتالَ هؤُلاءِ أیسَرُ عَلَینا مِن قِتالِ مَن یَأتینا مِن غَیرِهم . قالَ الحُسَینُ علیه السلام : فَإِنّی أکرَهُ أن أبدَأَهُم بِقِتالٍ حَتّی یَبدَأوا . فَقالَ لَهُ زُهَیرٌ : فَهاهُنا قَریَهٌ بِالقُربِ مِنّا عَلی شَطِّ الفُراتِ ، وهِیَ فی عاقُولٍ (3) حَصینَهٍ ، الفُراتُ یُحدِقُ بِها إلّا مِن وَجهٍ واحِدٍ . قالَ الحُسَینُ علیه السلام : ومَا اسمُ تِلکَ القَریَهِ ؟ قالَ : العَقرُ . (4) قالَ الحُسَینُ علیه السلام : نَعوذُ بِاللّهِ مِنَ العَقرِ . (5) فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام لِلحُرِّ : سِر بِنا قَلیلاً ، ثُمَّ نَنزِلُ . فَسارَ مَعَهُ حَتّی أتَوا کَربَلاءَ ، فَوَقَفَ الحُرُّ وأصحابُهُ أمامَ الحُسَینِ علیه السلام ، ومَنَعوهُم مِنَ المَسیرِ ، وقالَ : اِنزِل بِهذَا المَکانِ ، فَالفُراتُ مِنکَ قَریبٌ . قالَ الحُسَینُ علیه السلام : ومَا اسمُ هذَا المَکانِ ؟ قالوا لَهُ : کَربَلاءُ . قالَ : ذاتُ کَربٍ وبَلاءٍ ، ولَقَد مَرَّ أبی بِهذَا المَکانِ عِندَ مَسیرِهِ إلی صِفّینَ ، وأنَا مَعَهُ ، فَوَقَفَ ، فَسَأَلَ عَنهُ ، فَاُخبِرَ بِاسمِهِ ، فَقالَ : «هاهُنا مَحَطُّ رِکابِهِم ، وهاهُنا مُهَراقُ دِمائِهِم» ، فَسُئِلَ عَن ذلِکَ ، فَقالَ : «ثَقَلٌ لِالِ بَیتِ مُحَمَّدٍ یَنزِلونَ هاهُنا» . ثُمَّ أمَرَ الحُسَینُ علیه السلام بِأَثقالِهِ ، فَحُطَّت بِذلِکَ المَکانِ یَومَ الأَربِعاءِ ، غُرَّهَ المُحَرَّمِ مِن سَنَهِ إحدی وسِتّینَ . (6)



1- .الخَمَر بالتحریک : کلُّ ما سترک من شجر أو بناء أو غیره (النهایه : ج 2 ص 77 «خمر») .
2- .الغَلْوَهُ : مقدار رمیه (الصحاح : ج 6 ص 2448 «غلا») .
3- .. العاقول : الأرض لا یُهتدی لها لکثره معاطفها ، والعاقول : نبت معروف له شوک ترعاه الإبل (تاج العروس : ج 15 ص 509 «عقل») .
4- .العَقر : عدّه مواضع ، منها : عَقرُ بابل قُرب کربلاء من الکوفه (معجم البلدان : ج 4 ص 136) وراجع : الخریطه رقم 4 فی آخر هذا المجلّد .
5- .العَقر : الجَرح ، وأیضا : أثَرٌ کالحَزِّ فی قوائم الفَرَس والإبل ، یقال : عَقَرَه أی الفرس والإبلَ بالسیف : قَطَعَ قوائِمَهُ (راجع : تاج العروس : ج 7 ص 246 و 247 «عقر») .
6- .الأخبار الطوال : ص 251 ، بغیه الطلب فی تاریخ حلب : ج 6 ص 2624 وفیه «السقیه» بدل «السقبه» .



الأخبار الطّوال :حسین علیه السلام از منزلگاه بنی مُقاتِل ، حرکت کرد. حُرّ بن یزید ، با او حرکت می کرد و هر گاه که ایشان می خواست به سوی صحرا برود، جلوی او را می گرفت تا آن که به جایی به نام کربلا رسید. اندکی به راست ، متمایل شد تا به نینوا رسید. در آن جا مردی شترسوار ، به سوی قوم می آمد. همه به انتظار او ایستادند . او چون به آنان رسید ، بر حُر سلام داد ؛ امّا بر حسین علیه السلام ، سلام نکرد. آن گاه ، نامه ای را از عبید اللّه بن زیاد ، به حُر داد و او ، آن را خواند . متن آن ، چنین بود: «امّا بعد ، بر حسین بن علی و یارانش ، در همان جایی که نامه من به تو می رسد، تنگ بگیر و جز در جایی بی آب و علف ، به او اجازه فرود آمدن مده . به حامل این نامه ام فرمان داده ام که آنچه را تو در این باره انجام می دهی ، به من گزارش دهد. والسّلام !» . حُر ، نامه را خواند و سپس ، آن را به حسین علیه السلام داد و گفت: ناگزیر از اجرای فرمان امیر عبید اللّه بن زیاد هستم. پس همین جا فرود بیا و بهانه ای علیه من به دست امیر مده . حسین علیه السلام فرمود : «اندکی با ما تا این روستای غاضِریه که در تیررَسِ ماست و یا آن یک که سَقَبه نام دارد ، راه بیا تا در یکی از آن دو ، فرود بیاییم» . حُر گفت: امیر، به من نوشته که تو را جایی بدون آب ، فرود بیاورم و چاره ای جز اجرای فرمانش نیست. زُهَیر بن قَین به حسین علیه السلام گفت: پدر و مادرم فدایت باد، ای فرزند پیامبر خدا ! به خدا سوگند ، اگر نیروی کمکی هم به ایشان نرسد، می توانند با ما بجنگند [ و بر ما غلبه کنند ] . چگونه می شود اگر بر ایشان ، افزوده هم بشود ؟ پس بشتاب تا با همین ها بجنگیم [ و کار را تمام کنیم ] که جنگ با اینها ، از جنگیدن با کسانی که به اینها افزوده می شوند ، برای ما آسان تر است . حسین علیه السلام فرمود: «من ، آغاز کردن جنگ را ناخوش می دارم ، مگر آن که آنان ، [جنگ را ]شروع کنند» . زُهَیر گفت: در این جا ، روستایی نزدیک ما و کنار رود فرات هست که از فراوانیِ گیاه و پیچ و خم هایش، مانند دژ است و فرات ، آن را از سه طرف ، در میان گرفته است. حسین علیه السلام فرمود: «نام این روستا چیست ؟» . گفت: عَقْر . (1) حسین علیه السلام فرمود: «از عَقْر ، (2) به خدا پناه می بریم !» . آن گاه ، حسین علیه السلام به حُر فرمود: «با ما اندکی بیا . سپس ، فرود می آییم» . سپس با هم حرکت کردند تا به کربلا رسیدند . حُر و یارانش ، جلوی [ لشکر ]امام حسین علیه السلام ایستادند و آنان را از ادامه مسیر ، باز داشتند . حُر گفت: همین جا فرود بیا که فرات ، نزدیک است . حسین علیه السلام فرمود: «نام این جا چیست ؟» . به ایشان گفتند : کربلا . حسین علیه السلام فرمود: دارای کَرْب ( اندوه ) و بلاست و پدرم هنگام حرکتش به سوی صِفّین ، از این جا گذشت و من با او بودم. ایستاد و از آن پرسید . نامش را به او گفتند. پس فرمود: «این جا ، جایگاه فرود آمدن مَرکب هایشان ، و این جا ، جایگاه ریخته شدن خون هایشان است» . موضوع را پرسیدند. فرمود: «کاروانی از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله ، این جا فرود می آیند» . سپس حسین علیه السلام فرمان داد که بارهایش را در آن جا ، فرود آوردند که روز چهارشنبه ، اوّل محرّم سال 61 [ هجری ] بود .



1- .نقطه ای نزدیک کربلا، از طرف کوفه (ر . ک : نقشه شماره 4 در پایان همین جلد).
2- .عَقْر ، به معنای زخمی کردن و نیز پِی کردن اسب است.


المطالب العالیه عن أبی یحیی عن رجل من بنی ضبّه :شَهِدتُ عَلِیّا علیه السلام حینَ نَزَلَ کَربَلاءَ ، فَانطَلَقَ ، فَقامَ ناحِیَهً ، فَأَومَأَ بِیَدِهِ ، فَقالَ : مُناخُ رِکابِهِم أمامَهُ ، ومَوضِعُ رِحالِهِم عَن یَسارِهِ ، فَضَرَبَ بِیَدَیهِ الأَرضَ ، فَأَخَذَ مِنَ الأَرضِ قَبضَهً ، فَشَمَّها فَقالَ : واحَبَّذَا الدِّماءُ یُسفَکُ فیهِ . ثُمَّ جاءَ الحُسَینُ علیه السلام فَنَزَلَ کَربَلاءَ . قالَ الضَّبِّیُّ : فَکُنتُ فِی الخَیلِ الَّتی بَعَثَهَا ابنُ زِیادٍ إلَی الحُسَینِ علیه السلام ؛ فَلَمّا قَدِمتُ فَکَأَنَّما نَظَرتُ إلی مَقامِ عَلِیٍّ علیه السلام وإشارَتِهِ بِیَدِهِ ، فَقَلَبتُ فَرَسی ، ثُمَّ انصَرَفتُ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَسَلَّمتُ عَلَیهِ ، وقُلتُ لَهُ : إنَّ أباکَ کانَ أعلَمَ النّاسِ ، وإنّی شَهِدتُهُ فی زَمَنِ کَذا وکَذا قالَ : کَذا وکَذا ، وإنَّکَ وَاللّهِ لَمَقتولٌ السّاعَهَ . قالَ : فَما تُریدُ أن تَصنَعَ أنتَ ؟ أتَلحَقُ بِنا ، أم تَلحَقُ بِأَهلِکَ ؟ قُلتُ : وَاللّهِ ، إنَّ عَلَیَّ لَدَینا ، وإنَّ لی لَعِیالاً ، وما أظُنُّ إلّا سَأَلحَقُ بِأَهلی . قالَ : أمّا لا ، فَخُذ مِن هذَا المالِ حاجَتَکَ وإذا مالٌ مَوضوعٌ بَینَ یَدَیهِ قَبلَ أن یَحرُمَ عَلَیکَ ، ثُمَّ النَّجاءَ ، فَوَاللّهِ ، لا یَسمَعُ الدّاعِیَهَ أحَدٌ ولا یَرَی البارِقَهَ (1) أحَدٌ ولا یُعینُنا ، إلّا کانَ مَلعونا عَلی لِسانِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . قالَ : قُلتُ : وَاللّهِ ، لا أجمَعُ الیَومَ أمرَینِ : آخُذُ مالَکَ ، وأخذُلُکَ . فَانصَرَفَ وتَرَکَهُ (2) .



1- .البارِقَهُ : مؤنّث البارق ، بریق السلاح (المعجم الوسیط : ج 1 ص 51 «برق») .
2- .المطالب العالیه : ج 4 ص 326 ح 4517 .



المطالب العالیه به نقل از ابو یحیی ، از مردی از قبیله بنی ضَبّه : هنگامی که علی علیه السلام در کربلا فرود آمد، من حاضر بودم. ایشان ، رفت و در کناری ایستاد و با دستش اشاره کرد و فرمود : «جلوی آن ، جایگاه فرود آمدن مَرکب هایشان ، و سمت چپ آن، جای بار و بُنه شان است». سپس با دستانش به زمین زد و مُشتی از خاک آن را بر گرفت و آن را بویید و فرمود : «وه که چه خون هایی بر آن ، ریخته می شود!» . بعدها حسین علیه السلام آمد و در کربلا ، فرود آمد. من ، در میان سوارانی بودم که ابن زیاد ، آنها را به سوی حسین علیه السلام ، روانه کرده بود. هنگامی که رسیدم ، گویی به جایگاه علی علیه السلام و اشاره با دستش می نگریستم. اسبم را چرخاندم و به سوی حسین بن علی علیه السلام باز گشتم و بر او ، سلام دادم و به او گفتم: پدرت ، داناترینِ مردم بود و من ، در فلان موقع، کنارش بودم. چنین و چنان فرمود . به خدا سوگند، تو در این زمان ، کُشته می شوی ! حسین علیه السلام فرمود: «تو می خواهی چه کنی ؟ آیا به ما می پیوندی، یا به خانواده ات ملحق می شوی ؟» . گفتم: به خدا سوگند، من ، فردی بدهکار و عیالوارم، و گمانی نمی برم، جز آن که به خانواده ام ملحق می شوم . حسین علیه السلام فرمود: «حال که به ما نمی پیوندی، نیازت را از این مال (مالی که پیشِ رویش نهاده شده بود) ، بردار، پیش از آن که بر تو ، حرام شود . سپس ، خود را نجات بده که به خدا سوگند ، هر کس فریاد یاریخواهیِ ما و برق شمشیرها را ببیند و یاری مان ندهد، بر زبان پیامبر صلی الله علیه و آله ، لعن شده است» . گفتم: به خدا سوگند، امروز ، هر دو کار را با هم انجام نمی دهم . مالت را بگیرم و رهایت کنم ؟ ! مرد ضَبّی ، باز گشت و حسین علیه السلام را وا نهاد.



راجع : ج 3 ص 176 (القسم السادس / الفصل الثانی : انباء النبی صلی الله علیه و آله بشهاده الحسین علیه السلام ) . و ص 246 (الفصل الثالث : انباء أمیر المؤمنین علیه السلام بشهاده الحسین علیه السلام ) .

1 / 3کِتابُ الإِمامِ علیه السلام إلی بَنی هاشِمٍکامل الزیارات عن میسر بن عبد العزیز عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :کَتَبَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ [أیِ ابنِ الحَنَفِیَّهِ] مِن کَربَلاءَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ومَن قِبَلَهُ مِن بَنی هاشِمٍ : أمّا بَعدُ ، فَکَأَنَّ الدُّنیا لَم تَکُن ، وکَأَنَّ الآخِرَهَ لَم تَزَل ، وَالسَّلامُ . (1)

1 / 4قِصَّهُ خُروجِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ لِقِتالِ الإِمامِ علیه السلام1 / 4 1إخبارُ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام بِاختِیارِ عُمَرَ النّارَ !تهذیب الکمال عن محمّد بن سیرین عن بعض أصحابه :قالَ عَلِیٌّ علیه السلام لِعُمَرَ بنِ سَعدٍ : کَیفَ أنتَ إذا قُمتَ مَقاما تُخَیَّرُ فیهِ بَینَ الجَنَّهِ وَالنّارِ ، فَتَختارُ النّارَ ؟! (2)



1- .کامل الزیارات : ص 158 ح 196 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 87 ح 23 .
2- .تهذیب الکمال : ج 21 ص 359 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 683 ، تاریخ دمشق : ج 45 ص 49 ، تذکره الخواصّ : ص 247 نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 674 ح 37723 ؛ مثیر الأحزان : ص 50 .



ر . ک : ج 3 ص 177 (بخش ششم / فصل دوم / خبر دادن پیامبر علیه السلام از شهادت امام حسین علیه السلام ) و ص 247 (فصل سوم / خبر دادن امیر مؤمنان علیه السلام از شهادت امام حسین علیه السلام ).

1 / 3نامه امام علیه السلام به هاشمیان

کامل الزیارات به نقل از مُیَسِّر بن عبد العزیز ، از امام باقر علیه السلام : حسین بن علی علیه السلام از کربلا به محمّد بن حنفیه نوشت : «به نام خداوند بخشنده مهربان . از حسین بن علی ، به محمّد بن علی و خویشاوندان هاشمی اش . امّا بعد، گویی که دنیا ، هیچ گاه نبوده است و آخرت ، همیشه هست. والسّلام !» .