گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هشتم
سخنی در باره بازگشت اهل بیتِ امام علیه السلام به کربلا و ملاقات آنها با جابر در روز اربعین


اشاره

در باره بازگشت اهل بیت سیّد الشهدا علیه السلام به کربلا و ملاقات آنان با جابر بن عبد اللّه انصاری در اربعین شهدای عاشورا ، چند مسئله قابل بحث و بررسی است : اوّل ، این که : آیا خانواده امام علیه السلام در بازگشت از شام ، از کربلا عبور کرده اند یا نه؟ و اگر عبور کرده اند ، این ماجرا در اربعین شهدا اتّفاق افتاده یا نه؟ و اگر در اربعین بوده ، اربعین اوّل (سال 61 هجری) بوده است یا اربعین دوم؟ دوم ، این که : آیا جابر بن عبد اللّه ، می توانسته در اربعین اوّل ، خود را به کربلا برساند؟ سوم ، این که : آیا ملاقاتی میان جابر و اهل بیت سیّد الشهدا در کربلا انجام شده است یا نه؟

یک . بازگشت اهل بیت امام علیه السلام به کربلا

اشاره
در مورد اصل بازگشت خانواده سیّد الشهدا به کربلا ، و بر فرضِ بازگشت آنان ، در باره زمان دقیق آن (اربعین اوّل ، اربعین دوم یا هر زمان دیگر) ، آرای مختلفی وجود دارد که اینک به آنها اشاره می شود :

الف . عدم بازگشت اهل بیت امام علیه السلام به کربلا
برخی مانند استاد شهید مرتضی مطهّری ، بر این باورند که اصولاً اهل بیت سیّد الشهدا علیه السلام ، به کربلا باز نگشته اند . متن سخن ایشان ، این است : اربعین که می رسد، همه این روضه را می خوانند و مردم هم خیال می کنند این طور است که اُسرا از شام به کربلا آمدند و در آن جا با جابر ، ملاقات کردند و امام زین العابدین علیه السلام هم با جابر ملاقات کرد ، در صورتی که بجز در کتاب لهوف که آن هم نویسنده اش یعنی سیّد ابن طاووس ، در کتاب های دیگرش آن را تکذیب کرده و لااقل ، تأیید نکرده است در هیچ کتاب دیگری ، چنین چیزی نیست و هیچ دلیل عقلی ای هم این را تأیید نمی کند ؛ ولی مگر می شود این قضایایی را که هر سال گفته می شود ، از مردم گرفت؟! جابر ، اوّلین زائر امام حسین علیه السلام بوده است و اربعین هم ، جز موضوع زیارت قبر امام حسین علیه السلام ، هیچ چیز دیگری ندارد . موضوعِ تجدید عزای اهل بیت نیست . موضوعِ آمدن اهل بیت به کربلا نیست . اصلاً راه شام از کربلا نیست . راه شام به مدینه ، از همان شام ، جدا می شود . (1) ظاهرا این نظریّه ، مبتنی بر آن چیزی است که محدّث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان ، در این باره آورده است . وی ضمن بیان دلایلی برای اثبات نظریّه خود، مبنی بر باز نگشتن اهل بیت امام علیهم السلام به کربلا ، می گوید : بر هر ناظری در کتب مقاتل ، مخفی نیست که بعد از ندامت ظاهری رِجس پلید یزید و عذر خواستن و مخیّر نمودنْ آل اللّه را بین ماندن در شام و برگشتن به وطن اصلی (مدینه طیّبه) و اختیار کردن ایشان ، مراجعت را ، در این که به عزم مدینه از شام بیرون رفتند و از عراق و کربلا ، ذکری در آن جا نبود و بنا به رفتن آن صوب نبود و راه شام به عراق ، از خودِ شام، از راه حجازْ جدا می شود و قدر مشترکی ندارند ، چنان که از متردّدین شنیده شده و از اختلاف طول این سه بَلَد با یکدیگر معلوم می شود . پس هر که خواهد از شام به عراق رود ، از آن جا عازم و به خطّ عراق ، خواهد سیر کرد و اگر اهل بیت [امام علیه السلام ] از آن جا به این عزم بیرون آمدند چنان که ظاهر عبارت لهوف است ، بی اطّلاعِ آن خبیث و بی اذن او ، هرگز برای ایشان ، میسّر نبوده و نشود و در آن مجالس ، ذکری از این عزم نشود. و ظاهر است که در سیر به عراق ، جز زیارت تربت مقدّسه ، مقصدی نداشتند و گمان نمی رود با آن خُبث شریره یزید و پلیدیِ فطرتش ، اگر اظهار می کردند و اذن می خواستند ، راضی شود و اذن دهد و مصارف سفر را دو چندان کند ، با آن دنائتِ طبع و بی حیایی که دویست دینار دهد و بگوید : این ، به عوضِ آنچه از شما رفته ! به هر حال ، این استبعادی است که بالمَرّه ، وثوق را از کلام آن راویِ مجهول که در لهوف از او نقل کرده و البتّه یکی از اهل سِیَر و تواریخ است ، می بَرَد و چون منضم شود به آن ، شواهد مقدّمه ، اساس این احتمال از اصل ، خراب خواهد شد و با این حال ، اخبار جزمی روضه خوانان به وقوع این واقعه به مجرّد کلام مذکور ، کاشف از نهایت جهل و تجرّی است و کاش به همان چند سطر لهوف یا مقتل ابی مِخنَف ، قناعت می کردند و آن را مانند ریشه درخت در زمین شورزار قلب ویران نمی کاشتند . آن گاه این همه شاخه و برگ از او نمی رویانیدند . پس از آن ، این همه میوه های گوناگونِ اکاذیب از آن نمی چیدند و از زبان حجّت بالغه خداوند ، حضرت سجّاد علیه السلام ، این همه دروغ در وقت ملاقات خیالی با جابر ، نقل نمی نمودند ... . (2) محدّث قمّی نیز به تبعیت از استاد خود ، محدّث نوری ، می نویسد : مکشوف باد که ثقات محدّثین و مورّخین ، متّفق اند ؛ بلکه خودِ سیّد جلیل علی بن طاووس نیز روایت کرده که بعد از شهادت حضرت امام حسین علیه السلام ، عمر سعد ملعون ، نخست ، سرهای شهدا را به نزد ابن زیادِ لعین ، روانه کرد و از پس آن ، روز دیگر ، اهل بیت را به جانب کوفه برد و ابن زیاد خبیث ، بعد از شناخت و شماتت با اهل بیت ، ایشان را محبوس داشت و نامه به یزید بن معاویه فرستاد که در باب اهل بیت و سرها ، چه عمل نماید. یزید لعین ، جواب نوشت که به جانب شام ، روان باید داشت . لاجرم ، ابن زیاد ملعون ، تهیّه سفر ایشان نموده و ایشان را به جانب شام فرستاد . و آنچه از قضایای عدیده و حکایت متفرّقه سِیر ایشان به جانب شام از کتب معتبره نقل شده ، چنان می نماید که ایشان را از راه سلطانی و قُرا و شهرهای معموره ، عبور داده اند که قریب چهل منزل می شود ، و اگر قطع نظر کنیم از ذکر منازل ایشان و گوییم از برّیه غربی فرات ، سیر ایشان بوده ، آن هم قریب به بیست روز می شود ؛ چه ، مابین کوفه و شام به خطّ مستقیم ، یکصد و هفتاد و پنج فرسخ گفته شده و در شام هم قریب به یک ماه ، توقّف کرده اند ، چنان که سیّد ، در اقبال فرموده : روایت شده که اهل بیت ، یک ماه در شام ، اقامت کردند در موضعی که ایشان را از سرما و گرما نگاه نمی داشت . پس با ملاحظه این مطالب، خیلی مستبعد است که اهل بیت بعد از این همه قضایا، از شام برگردند و روز بیستم شهر صفر که روز اربعین و روز ورود جابر به کربلا بوده به کربلا وارد شوند، و خودِ سیّد اجل ، این مطلب را در اقبال ، مستبعد شمرده ، به علاوه آن که اَحَدی از اَجلّای فنّ حدیث و معتمدین اهل سِیَر و تواریخ در مقاتل و غیره ، اشاره به این مطلب نکرده اند ، با آن که ذکر آن از جهاتی شایسته بود ؛ بلکه از سیاق کلام ایشان ، انکار آن معلوم می شود چنان که از عبارت شیخ مفید در باب حرکت اهل بیت به سمت مدینه در یافتی و قریب این عبارت را ابن اثیر و طبری و قرمانی و دیگران ، ذکر کرده اند و در هیچ کدام ، ذکری از سفر عراق نیست ؛ بلکه شیخ مفید (3) و شیخ طوسی (4) و کفعمی (5) گفته اند که : در روز بیستم صفر ، حرم حضرت ابی عبد اللّه الحسین علیه السلام رجوع کردند از شام به مدینه و در همان روز ، جابر بن عبد اللّه ، به جهت زیارت امام حسین علیه السلام به کربلا آمد و اوّلْ کسی است که امام حسین علیه السلام را زیارت کرد . و شیخ ما ، علّامه نوری طاب ثراه در کتاب لؤلؤ و مرجان ، کلام را در ردّ این نقل ، بسط تمام داده . و از نقل سیّد ابن طاووسْ آن را در کتاب خود ، عذری بیان نموده ، ولکن ، این مقام را گنجایش بسط نیست . و بعضی احتمال داده اند که اهل بیت در حین رفتن از کوفه به شام ، به کربلا آمده اند و این احتمال ، به جهاتی بعید است . و هم احتمال داده شده که بعد از مراجعت از شام ، به کربلا آمده اند ؛ لکن در غیرِ روز اربعین بوده ؛ چه ، سیّد و شیخ ابن نَما که نقل کرده اند ورود ایشان را به کربلا ، به روز اربعین ، مقیّد نساخته اند . (6) و این احتمال نیز ضعیف است ، به سبب آن که دیگران ، مانند صاحب روضه الشهدا (7) و حبیب السِیَر (8) و غیره (9) که نقل کرده اند ، مقیّد به روز اربعین ساخته اند و از عبارت سیّد نیز ظاهر است که با جابر ، در یک روز و یک وقت ، وارد شدند، چنان که فرموده : «فَوافَوا فی وَقتٍ واحِدٍ» و مسلّم است که ورود جابر به کربلا ، در روز اربعین بوده ، و به علاوه آنچه ذکر شد ، تفصیل ورود جابر به کربلا در کتاب مصباح الزائر سیّد ابن طاووس و بشاره المصطفی (10) که هر دو از کتب معتبره است موجود است و ابدا ذکری از ورود اهل بیت در آن هنگام نشده ، با آن که به حسب مقام باید ذکر شود . (11)



1- . حماسه حسینی: ج1 ص 30 . نیز ، ر . ک : بررسی تاریخ عاشورا : ص 139 .
2- . لؤلؤ و مرجان : ص 161 162 .
3- . ر . ک : ص 391 ح 2451 .
4- . مصباح المتهجّد : ص 787 ، العُدد القویّهَ : ص 219 ح11 .
5- . ر . ک : ص 391 ح 2452 .
6- . ر . ک : ص 383 ح 2445 و 2446 .
7- . روضه الشهدا : ص 391 .
8- . تاریخ حبیب السیر : ج 2 ص 60 .
9- . توضیح المقاصد: ص 6 . نیز ، ر . ک : بحار الأنوار : ج 101 ص 334 .
10- . ر . ک : ص 385 ح 2449 و ص 387 ح 2450 .
11- . منتهی الآمال : ص 524 .

ب . عدم بازگشت اهل بیت امام علیه السلام به کربلا در اربعین اوّل
سیّد ابن طاووس قدس سره بازگشت اهل بیتِ سیّد الشهدا علیه السلام را در اربعین اوّل ، مستبعد می داند ؛ ولی منکر اصل بازگشت آنها به کربلا نیست . متن عبارت ایشان ، این است : در مصباح المتهجّد دیدم که خانواده امام حسین علیه السلام ، در روز بیستم صفر ، به همراه مولایمان امام سجّاد علیه السلام وارد مدینه شدند (1) و در غیر این کتاب ، آمده که آنان در بازگشت از شام ، روز بیستم صفر به کربلا رسیدند و این هر دو قول ، بعید است ؛ زیرا عبید اللّه بن زیاد که لعنت خدا بر او باد به یزید ، نامه نوشت و حادثه کربلا را برایش گزارش کرد و از وی اجازه خواست که خاندان امام حسین علیه السلام را بفرستد ، و تا جواب یزید نرسید ، اقدامی صورت نداد و این کار ، به حدود بیست روز یا بیشتر ، وقت نیاز دارد . و نیز روایت شده که وقتی کاروان اسیران را به شام بردند ، آنها در دمشق به مدّت یک ماه در جایی ماندند که از گرما و سرما ، در امان نبودند و صورت قضیّه ، مقتضی است که اهل بیت ، تا رسیدن به عراق یا مدینه ، بیش از چهل روز از زمان شهادت، تأخیر داشته اند . پس عبورشان از کربلا در بازگشت (از شام) ، شدنی است ؛ ولی در بیستم صفر نمی توانند رسیده باشند . (2) با تأمّل در این سخن ، روشن می شود که میان کلام سیّد ابن طاووس در این جا با آنچه در کتاب الملهوف نقل کرده که خاندان امام حسین علیه السلام در بازگشت از شام ، از کربلا عبور کرده اند ، تعارضی وجود ندارد . آنچه ایشان بعید می داند ، رسیدن اهل بیت امام علیه السلام در اربعین سال 61 هجری (اربعین اوّل) به کربلاست ، نه مطلقِ عبور آنها از آن جا . بنا بر این ، آنچه گفته شده که سیّد ابن طاووس در کتاب الإقبال از سخن خود در الملهوف عدول کرده ، (3) صحیح نیست و ناشی از عدم تأمّل در کلام ایشان است .



1- . مصباح المتهجّد : ص 787 .
2- . الإقبال : ج 3 ص 100 .
3- . ر.ک : حماسه حسینی : ج 1 ص 30، منتهی الآمال : ص 481.


ج . بازگشت اهل بیت امام علیه السلام به کربلا در اربعین دوم
برخی ، با عنایت به قرائنی که حاکی از عدم امکان بازگشت اهل بیتِ سیّد الشهدا به کربلاست ، بر این باورند که ورود آنان و نیز جابر بن عبد اللّه انصاری به کربلا ، در اربعین دوم و در سال 62 هجری اتّفاق افتاده است . فرهاد میرزا معتمد الدوله، صاحب قمقام زخّار ، در این باره می گوید : مسافت و عادت تشریف فرمایی حرم حضرت سیّد الشهدا روز اربعین سنه 61 هجری به کربلای مُعلّا ، مشکل است ؛ بلکه خلاف عقل است . روز عاشورا ، حضرت به درجه رفیعه شهادت ، فائز شد و عمر بن سعد ، یک روز به جهت کشتگانِ خود که دفن کند ، توقّف کرد . روز یازدهم ، حرکت کرد و از کربلای معلّا تا کوفه ، به خطّ مستقیم ، تخمینا هشت فرسخ است و چند روزی در کوفه ، اهل عصمت را عبید اللّه ملعون ، به جهت شهرت این کار و اِدخال رُعب در قلوب قبایل عرب ، نگاه داشت تا از یزید ، خبر رسید که حرم [امام علیه السلام ] را به دمشق بفرستد و از راه حَرّان و زیره و حلَب فرستاد ، که مسافت ، بعید است و از کوفه تا دمشق ، به خطّ مستقیم ، تقریبا 175 فرسخ است و پس از ورود به شام ، به روایتی تا شش ماه ، اهل بیت را نگاه داشتند تا نایره غضب یزید ملعون ، منتفی شد و اطمینان حاصل کرده ، حضرت سجّاد علیه السلام را با حرم ، اذنِ مراجعت داد . چگونه می شود که در مدّت چهل روز ، آن ایاب و ذهاب ، ممکن باشد ؟! قطعا اربعین سال دیگر است که سنه 62 هجری باشد و هر که به نظر تدبّر ملاحظه نماید ، تصدیق نامه نگار را خواهد کرد و جابر بن عبد اللّه ، در اربعین 62 به زیارت ، مشرّف شده باشد . شرافت جابر ، از این است که او ، اوّلْ کسی است از صحابه کِبار و مخلصین سوگوار که شَدّرِ حال کرده ، به این سعادت نایل شده است کفی به فخرا ، و نامه نگار ، خود در این قول ، منفرد است . می گویم و می آیمش از عهده بُرون . و اللّه ولیّ التوفیق ! (1) گفتنی است که این نویسنده، دلیلی برای اثبات نظریّه خود اقامه نکرده است . بدیهی است قرائنی که موجب استبعاد ورود خانواده امام علیه السلام به کربلا در اربعین اوّل است ، نمی توانند اثبات کنند که این واقعه ، در اربعین دوم اتّفاق افتاده است .



1- . قمقام زخّار : ص 586 .



د . بازگشت اهل بیت امام علیه السلام به کربلا در غیر اربعین
در میان منابع کهن ، تنها در الآثار الباقیه ی ابو ریحان بیرونی (م 440 ق) تصریح شده که اهل بیتِ سیّد الشهدا در اربعین به کربلا باز گشته اند ؛ (1) لیکن با عنایت به آنچه گفته شد ، این سخن ، قابل قبول نیست ، بویژه این که پس از ابو ریحان ، تا قرن هفتم هجری ، هیچ یک از منابع ، این نظریّه را تأیید نکرده اند . امّا بازگشت اهل بیتِ سیّد الشهدا علیه السلام به کربلا در غیر اربعین ، در منابعی مانند : الأمالی صدوق ، (2) الملهوف و مثیر الأحزان ، (3) آمده است . شاید تنها ایرادی که به این مطلب می توان وارد کرد ، این است که راه شام به مدینه ، راه جداگانه ای است (4) و همان طور که محدّث نوری گفته ، بعید است که یزید ، اجازه داده باشد که سفر را طولانی کنند و مجدّدا خانواده امام علیه السلام را به کربلا بیاورند ؛ لیکن با وجود این استبعاد، نمی توان اصل بازگشت آنان را به کربلا، انکار کرد . (5)