گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
[سوره المائدة [ 5]: آیه 89



لا یُؤاخِ ذُکُم اللّه بِاللَّغوِ فِی أَیمانِکُم وَ لکِن یُؤاخِ ذُکُم بِما عَقَّدتُم الَأیمانَ فَکَفّارَتُه إِطعام عَشَرَةِ مَساکِینَ مِن أَوسَطِ ما تُطعِمُونَ أَهلِیکُم
أَو کِسوَتُهُم أَو تَحرِیرُ رَقَبَۀٍ فَمَن لَم یَجِ د فَصِ یام ثَلاثَۀِ أَیّام ذلِکَ کَفّارَةُ أَیمانِکُم إِذا حَلَفتُم وَ احفَظُوا أَیمانَکُم کَ ذلِکَ یُبَیِّن اللّه لَکُم
410 معنی لغات: اللّغو- بمعنی بیفکر گفتن، باطل شدن، محروم شدن، از راه منحرف شدن. - آیاتِه لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 89 ] -قرآن- 1
ایمان- جمع یمین بمعنی سوگند، طرف راست، برکت و قوت. کفّارة- آنچه گناه را میپوشاند و تلافی و جبران میکند، تحریر- آزاد
نازل شد آنها که سوگند یاد کرده «ِ لا تُحَرِّمُوا طَیِّبات » کردن، رقبۀ گردن، غلام. جهت نزول: مفسّرین نوشتهاند پس از آنکه آیت
بودند از بهرههاي زندگی خود را محروم کنند، بپیغمبر عرض کردند تکلیف سوگندهاي ما چی است! اینکه آیه نازل شد، از إبن
سوگند یاد کرد و همسرش و « چنانکه در جهت نزول آیات پیش نوشتیم » زید نقل شده است: پس از آنکه عبد اللّه بن رواحه
مهمانش که غذا نخورند و پس از آن عبد اللّه دست بغذا دراز کرد و همه غذا خوردند و بپیغمبر عرض کرد، اینکه آیه در جواب او
79 ترجمه: خداوند شما را بر سوگند نیندیشیده بر زبان آورده بازخواست نمی- کند ولی شما را در گرو آن - نازل شد. -قرآن- 52
سوگند میدارد که بآن دل بستهاید و کفّارهي شکستن آنگونه سوگند ده نفر بینوا را سیر کردن است از آن میانین خوردنی که
بخانواده خود میدهید با پوشیدن ده نفر بینوا و یا زر خریدي آزاد کردن و اگر نداشتید سه روزه بدارید اینکه است راه پوشیدن گناه
سوگند شکنی شما اگر سوگند یاد کردید پس سوگند خود نگاه دارید که به اینکه گونه خدا نشانههاي خود [و راه حق و درست]
92 مجمع: بیشتر مفسّرین و فقهاء « لا یُؤاخِذُکُم اللّه بِاللَّغوِ » : براي شما نمودار میکند تا شاید پاس نعمت حق بدارید. سخن مفسّرین
52 تفسیر کشّاف: در مقصود از - گفتهاند: سوگند بیهوده کفاره ندارد مگر ابراهیم نخعی که او کفّاره لازم دانسته است. -قرآن- 15
اینکه کلمه اختلاف است: عایشه گفته است مانند آنکه کسی بگوید: نه بخدا، بلی بخدا، و شافعی بهمین معنی راي داده است، ولی
مجاهد گفته است و ابو حنیفه هم رأي داده است که مقصود آن است [ صفحه 343 ] که کسی معتقد بچیزي باشد و بر آن سوگند
صفحه 162 از 251
با تشدید و بدون دال « عقّدتم » 92 قاریها « بِما عَقَّدتُم الَأیمانَ » . یاد کند، با اینکه خطا کرده است و عقیدهي او درست نبوده است
30 مجمع: عطاء بن ابی رباح گفته است یعنی: چیزي در دل نیّت کنید و - خواندهاند. -قرآن- 1 « عاقدتم » خواندهاند و بعضی با الف
92 مجمع: یعنی « أَو کِسوَتُهُم » . بر آن سوگند یاد کنید، مجاهد گفته است: یعنی آنچه بر آن دل ببندید و تکیه بر آن داشته باشید
براي هر نفري یک لباس بمذهب شافعی، و بمذهب أبو حنیفۀ هر چه لباس نامیده شود، و بمذهب ما شیعه، پیراهن و شلوار، و در
92 ابو الفتوح: أبو حنیفۀ گفته است: آنکه باندازهي دویست درهم یا « فَمَن لَم یَجِد » 18- ناچاري فقطّ پیراهن کافی است. -قرآن- 1
بیست دینار نداشته باشد، و شافعی گفته است: یعنی به اندازه خوراك شبانه روز خود و خانواده اش و اطعام ده نفر نداشته باشد، و
92 مفسّرین از إبن مسعود و ابی بن کعب روایت کردهاند که آنها «ٍ ثَلاثَۀِ أَیّام » 20- فقهاي شیعه نیز همین را گفتهاند. -قرآن- 1
و مذهب شیعه و أبو حنیفۀ آن است که هر سه روز پی در پی باشد. و شکستن قسم سه قسم است « ثلاثۀ ایّام متوالیات » : میخواندهاند
اوّل- سوگند بر انجام طاعت که شکستن آن موجب کفّاره باشد باتّفاق همهي فقهاء دوّم- سوگند بر انجام معصیت که نقض آن
بمذهب شیعه کفّاره ندارد و بقیّهي فقها لازم دانستهاند، سوّم- سوگند بر عمل مباح که تخلّف از آن موجب کفّاره است باتّفاق
37 ممکن است - 92 مفسّرین نوشتهاند مقصود امر و نهی خداوند است. -قرآن- 1 «ِ یُبَیِّن اللّه لَکُم آیاتِه » 20- همهي فقهاء. -قرآن- 1
بگوئیم: چون اینکه احکام غیر از قوانین و آداب مردم است و سراسر خیر است و صلاح پس نشانهي آن است که از جانب خدا
[ است. سخن ما: همین مطلب آخر است. [ صفحه 344
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 90 تا 93
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الخَمرُ وَ المَیسِرُ وَ الَأنصاب وَ الَأزلام رِجس مِن عَمَل الشَّیطان فَاجتَنِبُوه لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 90 ] إِنَّما یُرِیدُ الشَّیطانُ
أَن یُوقِعَ بَینَکُم العَداوَةَ وَ البَغضاءَ فِی الخَمرِ وَ المَیسِرِ وَ یَصُدَّکُم عَن ذِکرِ اللّه وَ عَن الصَّلاةِ فَهَل أَنتُم مُنتَهُونَ [ 91 ] وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا
الرَّسُولَ وَ احذَرُوا فَإِن تَوَلَّیتُم فَاعلَمُوا أَنَّما عَلی رَسُولِنَا البَلاغ المُبِین [ 92 ] لَیسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات جُناح فِیما طَعِمُوا
722 معنی لغات: - إِذا مَا اتَّقَوا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات ثُم اتَّقَوا وَ آمَنُوا ثُم اتَّقَوا وَ أَحسَ نُوا وَ اللّه یُحِبُّ المُحسِنِینَ [ 93 ] -قرآن- 1
الانصاب- جمع نصب، با ضم و سکون صاد به- معنی آنچه در جائی نصب و برقرار میکنند، بت و مجسّمه که بنام خدا پرستش
می- شود، بیماري، گرفتاري، نشانه و علم. و انصاب نیز بمعنی سنگ هائی بوده است که در اطراف کعبه برقرار میکردند و در جلو
آنها قربانی میکردند و آوازها بلند میکردند و سر و صدا راه میانداختند. الازلام- مفرد آن زلم بکسر زاي است چنگل و کفش گاو
و گوسفند، تیر بدون پیکان، و تیرهائی که عرب بوسیلهي آن سهم و نصیب خود را معیّن میکردند و بجاي آلت و ابزار قماري براي
آنها بوده است، رجس- با کسر راء بمعنی پلید و نامطبوع، عمل ناپسند، وسوسهي شیطان. جهت نزول: طبري: محمّد بن قیس گفت:
مردم مدینه با شراب و قمار سر و کار داشتند، چون پیغمبر [ص] به آنجا وارد شد، از آنحضرت نظر خواستند، اینکه آیه نازل شد
تا آخر، آنها گفتند: اینکه جمله میفهماند که میتوانیم از اینکه استفاده کنیم و مجاز است، ما هم بکار « یَسئَلُونَکَ عَن الخَمرِ وَ المَیسِرِ »
217 -قرآن- - قُل یا أَیُّهَا الکافِرُونَ -قرآن- 175 » خود ادامه میدهیم بعد استغفار میکنیم، تا آنکه مردي مست در نماز مغرب خواند
لا تَقرَبُوا » و نمیتوانست درست بخواند، و نمیفهمید چه میخواند، آنگاه اینکه آیه نازل شد « 454-424 [ صفحه 345 ] اعبد ما تعبدون
و مردم نزدیک وقت نماز که میشد از خوردن شراب خودداري میکردند و با هوشیاري و فهم جملات نماز « الصَّلاةَ وَ أَنتُم سُکاري
یعنی اي خدا خودداري « انتهینا یا ربّ » آنوقت مردم گفتند « إِنَّمَا الخَمرُ وَ المَیسِرُ تا فَهَل أَنتُم مُنتَهُونَ » میخواندند تا اینکه آیه نازل شد
کردیم، ابی بریده از پدرش نقل کرده است: مجلس شرابی داشتیم و همه سرگرم بودیم، من بلند شدم و حضور پیغمبر رفتم که
« فَهَل أَنتُم مُنتَهُونَ » من نزد رفقایم برگشتم و تا جملهي « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَ ا الخَمرُ تا آخر » سلام کنم، اینکه آیت نازل شد
خواندم، بعضی که پیاله نیمخورده بر لب داشتند، فورا بلب چسباندند که بدهان شان داخل نشود و آنچه در پیاله بود بر زمین
صفحه 163 از 251
ریختند. و دیگران هم در تفصیل نزول اینکه آیه بصورتهاي دیگر نقل کردهاند که ما هم در سورهي بقره آیت 218 نوشتهایم. -
711 ترجمه: 93 اي مردمی که بخدا و پیغمبر - 632 -قرآن- 683 - 350 -قرآن- 584 - 317 -قرآن- 323 - 143 -قرآن- 287 - قرآن- 100
گرویدهاید همانا شراب و قمار و سنگهاي مقدّس و بت اعراب و تیرهاي شان همگی پلیدي است از کار دیو، پس از آن دوري کنید
و امیدوار باشید که رستگار میشوید. 94 همانا دیو خواهد بشراب و قمار میان شما کینه و دشمنی اندازد و شما را از یاد خدا و نماز
باز دارد. پس آیا توانید خودداري از آنها کنید! البتّه فرمان خدا و رسول برید و ز نافرمانی بر کنار باشید و اگر پشت بفرمان حقّ
کردید پس بدانید: بر پیغمبر ما است که بآشکار پیغام رساند [و از گناه شما چیزي دامنگیر او نمیشود]. جهت نزول: مجمع: چون
آیت جلو نازل شد از پیغمبر [ص] پرسیدند آنها که از شراب و قمار بهرهمند شدند و مردند چه سرنوشتی دارند! آیت 96 بپاسخ آنها
آمد. و گفتهاند: براي آنها است که ترك گوشتخوردن کردند و راهب شدند چون عثمان بن مظعون و دوستانش تا بدانند بهره
[ مندي از خوشیهاي زندگی گناه نیست. ترجمه: 96 بر آن کسان که مؤمن شدند و کارهاي شایسته کردند گناهی [ صفحه 346
نیست در آنچه [زین پیش از شراب و قمار چیزي] خوردند اگر پرهیزگار باشند و مؤمن و نکوکار، و ز ان پس با ایمان، پرهیزگار
یا أَیُّهَا الَّذِینَ » : [از شراب و قمار] بمانند وزان پس با پرهیزگاري نکوکاري کنند چه خدا دوستدار نکوکاران باشد. سخن مفسّرین
93 طبري: چون در آیات جلو نهی از تعدّي و تجاوز شده است باین آیه تجاوز و تعدّي نشان داده شده است. « آمَنُوا إِنَّمَا الخَمرُ الخ
93 ابو الفتوح نوشته است: حضرت باقر علیه السّلام گفت: همه انواع قمار در او شود، تا بازي کردن « وَ المَیسِرُ » 63- -قرآن- 15
94 « إِنَّما یُرِیدُ الشَّیطان أَن یُوقِعَ بَینَکُم العَداوَةَ تا آخر » 15- کودکان بجوز و کعب و نرد و شطرنج همه در اینکه شود. -قرآن- 1
مجمع: إبن عبّاس گفت: سعد بن ابی وقّاص با مردي انصاري دوست بود، با هم شراب نوشیدند و مست شدند و میان آنها مفاخرات
و گفتگو شد، انصاري غضبناك شد با استخوان چانهي شتر به سعد زد و بینی او را شکافت، آیه براي آنها نازل شد، و قتاده گفته
است: بسا میشد که عربی هستی و خانوادهي خود را به قمار میباخت و می- نشست با اندوه میگریست، و اینکه موجب کینه و
95 فخر: اینکه جمله تهدید عظیمی است براي متخلّفین از وظیفه، و «ُ أَنَّما عَلی رَسُولِنَا البَلاغ » 65- دشمنی آنها میشد. -قرآن- 1
فِیما » 37- میگوید که پیغمبر [ص] بوظیفهي خود عمل نموده است، و بعد از اینکه دیگر خود دانید و نتیجهي کارتان. -قرآن- 1
96 مجمع: در تفسیر اهل البیت [ع] است: یعنی آنچه حلال خورده باشند و اینکه جمله شامل خوردن و نوشیدن هر دو است. « طَعِمُوا
96 : یعنی پرهیزگار « ثُم اتَّقَوا وَ آمَنُوا » 20- 96 : یعنی بپرهیزند از خوردن پس از آنکه حرام شد. -قرآن- 1 « إِذا مَا اتَّقَوا » 17- -قرآن- 1
96 مجمع: یعنی باز هم پرهیزکار باشند در عمل به واجبات و ترك « ثُم اتَّقَوا وَ أَحسَ نُوا » 29- بمانند و توبه نشکنند. -قرآن- 1
31 [ صفحه 347 ] جملهي اوّل براي پرهیز از معاصی - محرّمات و نیکوکار باشند در انجام مستحبّات و بعضی گفتهاند: -قرآن- 1
عقلی است و ایمان بخدا و تصدیق به قبح معصیتها، و جملهي دوّم دستورات بر تقواي در معصیتهائی که براي آنها گفته میشود و
تصدیق قلبی بزشتی آنها، و جملهي آخر براي پرهیز از ظلم و ستم و رفتار بوظایف اجتماعی است. فخر: بعضی گفتهاند: اوّل براي
تقواي از کفر است، و دوّم براي احتراز از کبایر است، سوم براي خودداري از گناهان صغیره است، و دیگري گفته است: اینکه
96 روح البیان: یعنی آن که باین دستورها رفتار کرد نیکوکار است، و هر که « وَ اللّه یُحِبُّ المُحسِنِینَ » . تکرار براي تأکید است
نیکوکار شد دوست خدا میشود، و مقام دوستی بالا- ترین کمالات انسانی است چون پیغمبر [ص] حبیب اللّه و دوست خدا است و
احسان و نیکوکاري تفسیر شده است باین که: بپرستی خدا را طوري که گویا تو او را می- بینی. پس معنی محسن و نیکوکار
وصول بمقام مشاهدهي حق است و چون انسان از ایمان غیبی که بدل ایمان دارد واصل شود بایمان شهودي یعنی بایمان با دل و
چشم و همهي اعضاء و فانی شود و آزاد از هر قیدي که جز حق و حقیقت چیزي و کسی نبیند و نشناسد، آن هنگام است که واجد
همهي شرایط شده است و انسانی است کامل که کسی را نمیتوان با چنین شخصی مقایسه کرد، و کلمهي محسن و نیکوکار شامل
36 محسنان مردند و - است هر که مرد معروف و کار خوب باشد و چنین شخص شایسته ستایش است. مثنوي گفته است: -قرآن- 1
صفحه 164 از 251
احسانها بماند || اي خنک آن را که اینکه مرکب براند ظالمان مردند و ماند آن ظلمها || و اي جانی کو کند مکر و دغا گفت
پیغمبر خنک آنرا که او || شد ز دنیا ماند از او فعل نکو نام نیک او ز فعل نیک دان || پس نمرده است او یقین بنگر عیان مرد
محسن لیک احسانش نمرد || نزد یزدان دین و احسان نیست خرد کلید فهم قرآن سنگلجی صفحه 30 : عمر، قدامه بن مظعون را
والی بحرین [ صفحه 348 ] کرد: جارود نزد عمر آمد و گفت: قدامه شراب خورده و مست شده است. عمر گفت شاهد قضیّه کجا
است! جارود گفت: أبو هریره. عمر بقدامه گفت: تو را حدّ میزنم. گفت: من در چند جنگ با پیغمبر بودهام و محکوم اینکه آیه
یعنی آنها که مؤمن و نکوکار بودند اگر چیزي خوردند « لَیسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات الخ » : نیستم که گفته است
325 إبن عبّاس گفت: اینکه آیه براي آنها است که از حکم شراب - گناهکار نیستند: عمر گفت: جوابش را بگوئید. -قرآن- 267
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الخَمرُ وَ المَیسِرُ ... رِجسٌ » بیخبر بودند و براي آنها که پس از رسیدن حکم شراب بخورند گفته شده است
253 سخن ما: همان است که در ترجمه و نقل از دیگران نوشتیم - 234 -قرآن- 239 - 223 -قرآن- 228 - قرآن- 162 - .« ... فَاجتَنِبُوه الخ
و شرح مفصّل در سورهي بقره آیت 218 و 219 نوشتیم.
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 94 تا 100
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبلُوَنَّکُم اللّه بِشَیءٍ مِنَ الصَّیدِ تَنالُه أَیدِیکُم وَ رِماحُکُم لِیَعلَمَ اللّه مَن یَخافُه بِالغَیب فَمَن اعتَدي بَعدَ ذلِکَ فَلَه عَذابٌ
أَلِیم [ 94 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقتُلُوا الصَّیدَ وَ أَنتُم حُرُم وَ مَن قَتَلَه مِنکُم مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثل ما قَتَلَ مِنَ النَّعَم یَحکُم بِه ذَوا عَدل مِنکُم
هَدیاً بالِغَ الکَعبَۀِ أَو کَفّارَةٌ طَعام مَساکِینَ أَو عَدل ذلِکَ صِ یاماً لِیَذُوقَ وَبالَ أَمرِه عَفَا اللّه عَمّا سَلَفَ وَ مَن عادَ فَیَنتَقِم اللّه مِنه وَ اللّه عَزِیزٌ
ذُو انتِقام [ 95 ] أُحِل لَکُم صَ یدُ البَحرِ وَ طَعامُه مَتاعاً لَکُم وَ لِلسَّیّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَیکُم صَیدُ البَرِّ ما دُمتُم حُرُماً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي إِلَیه تُحشَرُونَ
96 ] جَعَلَ اللّه الکَعبَۀَ البَیتَ الحَرامَ قِیاماً لِلنّاس وَ الشَّهرَ الحَرامَ وَ الهَديَ وَ القَلائِدَ ذلِکَ لِتَعلَمُوا أَن اللّهَ یَعلَم ما فِی السَّماوات وَ ما فِی ]
1138 ما عَلَی الرَّسُول إِلاَّ - الَأرض وَ أَن اللّهَ بِکُل شَیءٍ عَلِیم [ 97 ] اعلَمُوا أَن اللّهَ شَدِیدُ العِقاب وَ أَن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 98 ] -قرآن- 1
البَلاغ وَ اللّه یَعلَم ما تُبدُونَ وَ ما تَکتُمُونَ [ 99 ] قُل لا یَستَوِي الخَبِیث وَ الطَّیِّب وَ لَو أَعجَبَکَ کَثرَةُ الخَبِیث فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الَألبابِ
246 [ صفحه 349 ] معنی لغات: لیبلونّکم- از مصدر بلو و بلاء بفتح با بمعنی آزمایش و تجربه - لَعَلَّکُم تُفلِحُ ونَ [ 100 ] -قرآن- 1
تنال- ه- از مصدر نیل بمعنی بمقصود رسیدن. رماح- جمع رمح با ضم راء بمعنی نیزه. حرم- جمع حرام، ضدّ حلال و آنچه ممنوع
است، ماههاي حرام که ذیقعده و ذیحجّه و محرّم و رجب باشد، شخص محرم که در ماه حرام و در لباس احرام باشد، و در لغت
و نیز جمع حریم است که زن و اطراف خانه و حریم شخص باشد. نعم- بفتح نون و عین بمعنی « رجل حرام و قوم حرام » : میگویند
نمینامند، و جمع آن انعام بفتح « نعم » شتر و گاو و گوسفند با هم و بگفتهي زجّاج شتر تنها را نیز میگویند ولی گاو و گوسفند تنها را
همزه است. و هدیا- حیوان تقدیم شده براي حرم، هر چیز داراي حرمت. سیّارة- قافله و کاروان و ستارهئی که دور خورشید
میچرخد. قلائد- جمع قلاده بمعنی گردنبند و آنچه زینت گردن است. ترجمه 97 : اي کسانی که بدین اسلام گرویدید خدا شما را
[بهنگام احرام] میآزماید که با دست و نیزهي خود شکاري کنید تا دانائی خداوندي نمودار شود چه کسی در نهان از او میترسد [و
[ فرمان او میبرد] پس هر کس زین پس فزونخواه و متجاوز شد آزاري دردناك براي او بود. اي مؤمنان 98 به هنگام [ صفحه 350
احرام شکار نکشید و آنکه دانسته و بیاد داشته شکاري بکشد پس سزایش همانند آن چهارپا است که کشته و باید از میان شما دو
مرد شایستهي درستکار به آن داوري کنند و [حیوان همانند کشته را نشان دهند و آن را] هدي سازند که به کعبه رسد [و آنجا
قربانی شود] و یا پوشاندن آن گناه بخوراك بینوایان کنند و یا برابر آن روزه بدارد تا آزار کار خود بچشد. و خدا از گذشته
درگذشت و آنکه کار از سرگرفت خدا کینهتوزي خواهد که خدا برتر است و تواناي کینهتوزي، 99 شکار دریا بر شما روا شده و
خوراك آن تا کالاي شما و کاروانیان باشد و شکار بیابان تا در احرام هستید بر شما ناروا بود و از خشم آن خداي پرهیز کنید که
صفحه 165 از 251
شما را به سوي او فراهم خواهند کرد. 100 خدا کعبه را خانه محترم کرده است تا زندگی مردم پایدار بماند و نیز ماه حرام را و
قربانی و حیوان بند بگردن شده را و اینکه حرمت از آن است که بدانید خدا از آنچه در آسمانها و زمین است آگاه است و او است
که داناي بهر چیز است و [میداند اینکه حرمت بخیر و صلاح شما است و به میل دلتان] و بدانید که خدا سخت آزار میکند و هم
میآمرزد و مهربانی میکند. 102 و پیغمبر جز رساندن رسالت دستوري ندارد و خدا میداند آنچه را [ز فرمانبري پیغمبر] نمودار کنید و
آنچه بپوشانید. 103 اي محمّد بگو: پاك و پلید برابر نیست گرچه فراوانی پلید شگفت آور باشد پس اي خردمندان ز خشم خدا
97 طبري: یعنی شما را بهنگام احرام « تَنالُه أَیدِیکُم وَ رِماحُکُم » : پرهیز کنید [تا از آمرزش و مهر او برخوردار شوید]. سخن مفسّرین
آزمایش میکنیم بشکار کردن چیزهاي کوچک با دست خود مانند برداشتن تخم و جوجهي پرندگان و شکار بزرگ بوسیلهي نیزه
51 ابو الفتوح نوشته است: مفسّران گفتند: آیه در عام الحدیبیه آمد آنسال که - و تیر مثل خر وحشی و آهو و گوزن. -قرآن- 15
رسول را منع کردند از آنکه در مکّه رود، خداي تعالی امتحان کرد مؤمنان را بصید و ایشان را فرمود: که چون محرم باشید صید
مکنید، ایشان دست کوتاه [ صفحه 351 ] کردند از آن تا وحش از در خیمههاشان درمیشد و ایشان نیارستند دست بیکی بازنهادن،
از میانهي مکّه و مدینه میرفتند، خرکوهی پیش آمد، مردي نام او ابو الیسر بن عمرو او را بنیزه بزد و بکشت، مردم او را ملامت
کردند و گفتند: در حال احرام صید بکشتی! او پیش رسول آمد و اینکه حال براي رسول صلی اللّه علیه و آله سلّم عرضه کرد،
براي آن بچیزي از صید گفت و بجمله « بِشَ یءٍ مِنَ الصَّیدِ » خداي تعالی اینکه آیه فرستاد، و باین آیه خطاب کرد با مؤمنان، و قوله
489 مجمع: - صید نگفت، صید بر خواست دون صید بحر، و بعضی دگر گفتند: حال احرام خواست دون حال احلال. -قرآن- 464
3 قول است: 1- صید بوسیلهي دست مثل تخم و جوجه و حیوانات کوچک و صید « تَنالُه أَیدِیکُم وَ رِماحُکُم » در معنی اینکه جمله
بوسیلهي نیزه مثل حیوانات و همین معنی از حضرت امام صادق علیه السّلام روایت شده است، دوّم- ابی علی جبّائی گفته است:
یعنی شکار در حرم که از انسان فرار نمیکند و با دست نیز میتوان آنها را بدست آورد. سوّم- آنچه نزدیک است و دست رس و یا
97 فخر: یعنی با شما رفتاري میشود و تکلیفی بشما میشود مثل «ُ لِیَعلَمَ اللّه » 68- دور است و محتاج به نیزه بکار بردن. -قرآن- 32
اینکه بخواهند از کسی چیزي بفهمند، و معنی دیگر اینکه تا خداوند آشکار کند آنچه خود میداند که خائف چه کسی است، معنی
97 ابو الفتوح نوشته است: یعنی تا «ِ مَن یَخافُه بِالغَیب » 21- سوم هم احتمال دارد که تا دوستان خدا بدانند و خبردار شوند. -قرآن- 1
28 معنی آن است: تا پیدا - کی است که او در خلوت از او بترسد، آنجا که مردمان از او غایب باشند، بعضی دگر گفتند: -قرآن- 1
98 مجمع: اهل عراق گفتهاند: « لا تَقتُلُوا الصَّیدَ » . شود که کی است که در سرّ و خلوت آنجا که مردم او را نبینند صیدي نکند
[ 24 [ صفحه 352 - مقصود هر جور شکاري است و مذهب ما شیعه نیز همین است، و شافعی معتقد شده است که شکار -قرآن- 1
98 ابو الفتوح: یعنی در حال احرام صید نکنید، قولی «ٌ وَ أَنتُم حُرُم » . حلال گوشت حرام است و شکار دیگر حیوانات حرام نیست
دیگر آن است که اگر در سرزمین حرم باشید شکار نکنید، و احتمال سوّم هست که اگر در ماه حرام باشید شکار نکنید، ولی
98 فخر: عاصم و حمزه و کسائی کلمهي «ُ وَ مَن قَتَلَه مِنکُم مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثل » 21- باتّفاق همه معنی سوّم مقصود نیست. -قرآن- 1
57- باشد. -قرآن- 1 « مثل » و کسر « جزاء » را مرفوع تلفّظ کردهاند و دیگران باضافه خوانده که با رفع « مثل » را با تنوین رفع و « جزاء »
مجمع: حسن بصري و مجاهد و إبن زید گفتهاند: یعنی در کشتن حیوان بر خطا نباشد و آهنگ کشتن آنرا داشته باشد ولی از احرام
خود بیخبر باشد چون اگر کسی در حال احرام با توجّه بوظیفهي خود اقدام بشکار بکند گناه او بزرگتر از آن است که قابل کفاره
باشد، و إبن عبّاس و عطا و زهري گفتهاند مقصود آن است که در کشتن حیوان بر خطا نباشد چه متوجّه با حرام خود باشد چه
نباشد و بیشتر فقهاء رأيشان همین است. و اگر بخطا و یا با فراموشی شکار را کشت، باز هم باید کفاره بدهد و عموم مفسّرین و
اهل علم اینکه را گفتهاند و از امامهاي ما نیز همین روایت شده است، و در معنی مثل اختلاف است: إبن عبّاس و مجاهد و حسن
بصري گفتهاند: یعنی کفاره در خلقت و بدن همانند باشد با حیوان شکار شده که در حیوانات بزرگ جثه مثل شترمرغ، شتر بکفاره
صفحه 166 از 251
بدهد، و در کوچک بدنها مثل آهو، گوسفند باید بکفاره بدهد، و کفّارهي خر وحشی و همانند آن گاو است که از حیوانات
شباهت در قیمت است که شکار را « مثل » متوسّط هستند. و مذهب اهل بیت نیز همین است، ابراهیم نخعی گفته است: مقصود از
98 فخر: إبن عبّاس گفته است: یعنی براي « یَحکُم بِه ذَوا عَدل مِنکُم » . قیمت کنند و بهاي آنرا، حیوانی بخرند و بکعبه هدیه کنند
37 [ صفحه 353 ] بآن شکار کشته شبیه - مجازات اینکه کار، باید دو مرد صالح عادل همکیش شما بسنجند که چه حیوانی -قرآن- 1
تر است، آنرا بمجازات عمل خود هدیهي کعبه کند، و قبیصه بن جابر در حال احرام آهوئی را کشته است و از عمر خلیفه کسب
تکلیف کرده است، او بعبد الرّحمان بن عوف که در پهلویش بود متوجه شد و گفت تو چه عقیده داري براي کفاره و جزاي گناه
اینکه مرد! او گفت: گوسفندي بدهد، عمر گفت: نظر من نیز همین است، و در جواب آن مرد گفت: برو و گوسفندي هدیّه کعبه
کن، قبیصه گفت: من رفتم و برفیقم گفتم: خلیفه یاد نداشت جوابم بدهد و از دیگري پرسید، در اینکه سخن بودیم که عمر رسید و
بر سر من بلند کرد و گفت: تو در حرم حیوان میکشی و حکم را محکوم بجهل میکنی! « درّه » خشمگین شد و تازیانهي خود بنام
یعنی دو نفر عادل حکم باشند و حکم کنند، من عمر یک نفرم و اینکه عبد الرّحمان نفر دیگر «ٍ یَحکُم بِه ذَوا عَدل » : خدا فرمود
98 تفسیر غرائب القرآن نیشابوري: یعنی از آنچه در دورهي جاهلیّت و پیش « عَفَا اللّه عَمّا سَلَفَ وَ مَن عادَ » 750- است. -قرآن- 722
از اسلام انجام شده است خدا درگذشت چون مکلّف بأحکام دیگري بودهاند، و یا معنی جمله اینکه است: خدا درگذشت از آنچه
پیش از تعیین وظیفه انجام شده است، و داود گفته است: یعنی اگر گناه کرد و کفّاره داد بواسطهي دادن کفّاره خداوند اینکه نوبت
99 طبري: یعنی آنچه ماهی تازه از آب رودخانه «ُ أُحِل لَکُم صَیدُ البَحرِ وَ طَعامُه » 43- اوّل را که کفّاره داده است میبخشد. -قرآن- 1
یا دریا در حال احرام و یا غیر آن شکار کنید، حلال است، و در معنی متاع اختلاف است: بعضی گفتهاند: مقصود ماهی نمکسود
45 آنچه در ساحل - است، و بعضی گفتند آنچه بساحل مرده باشد، و أبو هریره گفت: در بحرین بودم، از من پرسیدند: -قرآن- 1
مرده است حرام است یا حلال! من حکم کردم که حلال است، چون عمر خلیفه را دیدم گفتم: چنین فتوائی دادهام، او گفت: اگر
آن است که بساحل افتاده باشد، « طعامه » شکار زنده است، و معنی « صید البحور » بغیر فتوي داده بودي تو را تازیانه میزدم چون معنی
و از عبد اللّه عمر روایت شده [ صفحه 354 ] است که او حکم کرد: بحرمت مردهي در ساحل، و چون بخانه رفت و قرآن را
برداشت و اینکه آیه را خواند، گفت: مقصود از طعام آن است که شکار نشده باشد و اینکه که بساحل افتاده است حلال است. ابو
آن است که هر ماهی تازه که از دریا برآرند، و « صید بحر » الفتوح نوشته است: و آنچه لایق است بمذهب ما آن است که مراد به
گویند. بعضی « طافی » ماهی شور است، چه آنچه در دریا بمیرد بنزدیک ما حرام است محرم را و جز محرم را و آن را « متاعا » بقوله
جَعَلَ اللّه الکَعبَۀَ البَیتَ الحَرامَ » . دیگر گفتند: مراد به متاع آن است که آنچه بآب دریا روید از نبات و ثمار، و اینکه قول زجّاج است
100 مجمع: یعنی براي برپاي ماندن کسب و زندگی آنها، چون در ضمن انجام حج تجارت و تحصیل روزي میکردند، «ِ قِیاماً لِلنّاس
چنانکه از سعید بن جبیر نقل شده است: هر کس بحج رود براي دنیا یا آخرت، خدا باو میدهد، و از حضرت امام صادق علیه السّلام
نیز همین معنی روایت شده است. إبن عبّاس گفته است یعنی وسیلهي بجاي ماندن و آسایش مردم است که اگر آنجا نبود یکدیگر
« قیاما » 65 فخر: کلمهي - را نابود میکردند، ولی در آنجا اگر کسی قاتل پدر خود را میدید باحترام خانه متعرّض او نمیشد. -قرآن- 1
بیالف قرائت کرده است و معنی آن مبالغه و فزونی در اصلاح مهمّات مردم است، و ارتباط اینکه آیه بآیات جلو « قیما » را إبن عامر
آنست که چون در کعبه و حرم شکار روا نیست و حیوانات باید آزاد باشند، انسان هم در آنجا آسودهي از شرّ است و بهره مند از
100 مفسّرین مثل طبري و امام فخر گفتهاند اینکه هر سه، وسیلهي « وَ الشَّهرَ الحَرامَ وَ الهَديَ وَ القَلائِدَ » . خیرات و خوشیها است
آسایش عرب بود که در ماههاي حرام جنگ نمیکردند و از هدي و قربانی کعبه خوراك بیچارگان تأمین میشد و قلائد موجب
آسایش بود که حیوان قلاده دار معلوم بود وقف کعبه است و کسی که از گرسنگی به حد مرگ بود متعرّض آن نمیشد و هم
50 [ صفحه 355 ] از شرّ دشمن طوق و قلاده بگردن میکردند، اینکه نشانه - اشخاص که قصد حج داشتند براي آسایش -قرآن- 1
صفحه 167 از 251
قُل لا یَستَوِي الخَبِیثُ » . بود که آهنگ حج دارند و کسی متعرّض آنها نمیشد، و ما در سورهي نساء اینکه مطالب را مفصّل نوشتهایم
103 مجمع البیان: حسن بصري و جبّائی گفتهاند: یعنی حلال و حرام برابر نیستند، و سدّي گفته است: یعنی مومن و کافر «ُ وَ الطَّیِّب
دو دسته هستند: اوّل جسمانی که بسیار روشن است و معلوم، دوّم- معنوي و « خبیث و طیّب » : 46 فخر - مساوي نیستند. -قرآن- 1
روحانی، و پلیدترین پلیدیهاي روحانی جهل است و معصیت و پاکیزه ترین آنها معرفت خدا است، و چون جسم پلید را مردم بی
خرد منفور میدارند پس همین طور است ارواح پلید در حضور ارواح کاملهي مقدّسه منفور است و پست، و همان طور که پاکیزه و
پلید در عالم جسمانی برابر نیستند، در روحانیّات نیز برابر نیستند بلکه تفاوت و ناسازگاري پلید با پاکیزه ي روحانی شدیدتر است،
چون پلیدي روحانی دائمی است و محرومیّت از نیکبختی و پاکیزهگی روحانی وسیلهي قرب و جوار حق است و وابستگی
بملائکهي مقرّبین و همنشینی با پیغمبران است و صالحین. استفادهي ما از اینکه آیات: در آیت اوّل و دوّم نوشتیم، و هم در ترجمه و
نقل اقوال.
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 101 تا 105
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسئَلُوا عَن أَشیاءَ إِن تُبدَ لَکُم تَسُؤکُم وَ إِن تَسئَلُوا عَنها حِینَ یُنَزَّل القُرآن تُبدَ لَکُم عَفَا اللّه عَنها وَ اللّه غَفُورٌ حَلِیمٌ
101 ] قَد سَأَلَها قَوم مِن قَبلِکُم ثُم أَصبَحُوا بِها کافِرِینَ [ 102 ] ما جَعَلَ اللّه مِن بَحِیرَةٍ وَ لا سائِبَۀٍ وَ لا وَصِیلَۀٍ وَ لا حام وَ لکِن الَّذِینَ کَفَرُوا ]
یَفتَرُونَ عَلَی اللّه الکَ ذِبَ وَ أَکثَرُهُم لا یَعقِلُونَ [ 103 ] وَ إِذا قِیلَ لَهُم تَعالَوا إِلی ما أَنزَلَ اللّه وَ إِلَی الرَّسُول قالُوا حَسبُنا ما وَجَ دنا عَلَیهِ
آباءَنا أَ وَ لَو کانَ آباؤُهُم لا یَعلَمُونَ شَیئاً وَ لا یَهتَدُونَ [ 104 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُم أَنفُسَ کُم لا یَضُ رُّکُم مَن ضَل إِذَا اهتَدَیتُم إِلَی
833 [ صفحه 356 ] معنی لغات: تبد- از مصدر بدء و بداء بر وزن - اللّه مَرجِعُکُم جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 105 ] -قرآن- 1
فعول بضم فاء و فعال بفتح بمعنی آشکاري و نموداري، تسؤکم- از مصدر سواء و سوء بر وزن فعال و فعل بفتح فاء بمعنی بد آمدن،
محزون کردن، زشت بودن، اصبحوا- یعنی شدند بحیرة- بر وزن فعیله بفتح فاء بمعنی شتري است که چون پنج نوبت میزائید و بچه
پنجمی نر بود، گوش آنرا میشکافتند و آزاد میگذاردند که از هر آب و چرا آزاد استفاده کند و کسی مانع او نمیشد و نیز از سواري
و بار معاف بود. سائبۀ- شتري است نذري که در برابر سلامتی از بیماري و مسافرت و یا براي بتها وقف میکردند و مانند بحیره،
آزاد بود در چرا و معاف بود از بار و سواري. وصیلۀ- گوسفندي بوده است که اعراب در شرائط مخصوص آنرا نگاهداري میکردند
که مفسّرین مختلف و مفصل نوشتهاند، حام- شتر نري بوده است که بچه بچهي خود را آبستن کند و یا تا ده نسل از او اولاد پیدا
شوند که مورد استفاده و سواري باشند، آنگاه آن شتر نر از بار و سواري معاف باشد و آزاد در چریدن. حسب- نا- با فتح و سکون
سین بمعنی بس و کافی. علیکم- بر شما باد و مواظب خود باشید. جهت نزول: اسباب النّزول السیوطی: روزي پیغمبر با مردم سخن
می- گفت، هر کسی چیزي میپرسید، و یکی گفت: پدر من کی است! دیگري گفت: شتر من گم شده است کجا است! و بعضی
] 149- و هم از علی -قرآن- 122 « لا تَسئَلُوا عَن أَشیاءَ » بغرض نیشخند و استهزاء میپرسیدند و پیغمبر جواب میداد. اینکه آیه نازل شد
صفحه 357 ] علیه السّلام نقل کردهاند که چون دستور حج صادر شد، کسی از پیغمبر [ص] پرسید آیا در هر سال حج واجب است!
آن حضرت جواب نداد، دوباره پرسید، فرمود هر سال واجب نیست و اگر بگویم واجب است محکوم بانجام آن میشدید، آن گاه
اینکه آیه نازل شد. امام فخر براي نزول آیت آخر نوشته است: چون پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم مقرر فرمود اعراب جز
مسلمانی چاره ندارند و غیر عرب اگر مسلمان نشوند باید جزیه بدهند. منافقین مسلمانان را بر اینکه حکم سرزنش کردند که
و نیز او نوشته است: چون بر مسلمانان ناگوار بود که مردم کافر بمانند اینکه « عَلَیکُم أَنفُسَ کُم الخ » تبعیض است اینکه آیه نازل شد
587 ترجمه: 104 اي مردمی که بخدا و پیغمبر گرویدهاید از آن چیزها که اگر - آیه براي آن اندیشه ایشان نازل شد. -قرآن- 565
براي شما نمودار شود ناگوارتان آید نپرسید و [اگر خودداري کنید و] آنگاه که قرآن نازل شود بپرسید [آنچه میخواستید] براي شما
صفحه 168 از 251
نمودار میشود [اکنون] خدا ز پرسش گذشته در گذشت چه او آمرزنده است و مهربان. 105 همانا ما مردمی پیش از شما آن
[خواستهي خود] را پرسیدند و سپس بدان پرسش ز دین باز گشتند. و بدانید: 106 بهیچ روي خدا بحیره و سائبه و وصیله و حام
استوار نکرده است لیکن کافران بر خدا دروغ بستند و بیشتر ایشان بیخردند [که چنین تهمتی زدند] 107 و اگر بایشان گویند: بیائید
بسوي پیغمبر و آنچه خدا فرو فرستاده گویند: همان را کز پدران خود دیدیم ما را بس بود. آیا اگرچه پدران شان نه چیزي بدانند و
نه راهی بیابند [شود پیرو آنها شوید]! 108 اي مومنین شما خود را باشید که چون براه راست روید گمراهی دیگران بشما زیان نیارد
104 مجمع: « لا تَسئَلُوا عَن الخ » : چه بازگشت همگی شما بسوي خدا بود و او از آنچه میکردید خبردارتان میکند سخن مفسّرین
علی علیه السّلام فرمود: خدا بر شما چیزهائی واجب کرده است که باید رفتار کنید، و از پارهي کارها شما را نهی کرده است البتّه از
آنها پرهیز کنید، و خود را بزحمت نیندازید در آنهائی که حکمش معیّن نشده است، چون نه از فراموشی بوده است که صلاح شما
33 [ صفحه 358 ] شده است. مجاهد گفت: هر وقت از إبن عبّاس چیزي میپرسیدند که حدیثی در آن نرسیده - منظور -قرآن- 15
بود، میگفت اینها بخشیده شده است و اینکه آیه را قرائت میکرد. تنویر المقباس: یعنی نپرسید از آنچه خدا عفو کرده است و در
گذشته است فخر: ارتباط اینکه بسابق ممکن است اینطور باشد که چون در آیت پیش گفته شده است: پیغمبر جز ابلاغ احکام
در دنبالهي آن گفته است: غیر آنچه ابلاغ کرده است نپرسیده که ناراحت میشوید و «ُ ما عَلَی الرَّسُول إِلَّا البَلاغ » وظیفهي دیگر ندارد
در اینکه آیه گفته شده « یَعلَم ما تُبدُونَ تا آخر » ممکن است که چون در آیت جلو گفته شده است: خدا از نهان و آشکار خبر دارد
264 -قرآن- - است که آنچه ظاهر است به حال خود بگذارید و از نهانیها و اسرار تفتیش نکنید که بدتان خواهد آمد. -قرآن- 224
1- در جملهي پیش گفته شده است 19- 104 فخر: در معنی اینکه جمله سه احتمال است: -قرآن- 1 « وَ إِن تَسئَلُوا تا آخر » 471-449
اگر براي شما اظهار شود ناراحت می- شوید، در اینکه گفته است: اگر بپرسید، براي شما آشکار میشود، و نتیجهي هر دو اینکه
است که اگر بپرسید چیزي آشکار میشود که بر شما ناگوار است. 2- پرسشها دو جور است: اوّل آنکه جایز نیست نامبردنش،
بجملهي اوّل ممنوع شده است، دوم- آنچه در قرآن آمده است و آنکه شنیده است و نفهمیده است باید آنرا به پرسد تا بفهمد، و
مقصود از جملهي دوّم همین است که در موقع نزول قرآن بپرسید تا بفهمید، و براي همین مقصود جملهي دوم گفته شده است تا
بفهماند که همهي پرسشها ممنوع نیست. 3- مقصود آن است که بیسابقه چیزي نپرسید که ناراحت میشوید، پس اول کسب
تکلیف کنید، آنگاه بپرسید تا معلوم شما شود. طبري: اینطور معنی کرده است: پیش از رسیدن وحی و قرآن چیزي نپرسید که
ممکن است بر خلاف عقیدهي شما حلالی حرام و حرامی حلال شود و شما را بد آید، ولی اگر پس از نزول وحی بپرسید حقیقت
105 مجمع: در معنی اینکه جمله چند قول است: اوّل إبن عبّاس گفته است از «ٌ قَد سَأَلَها قَوم » . قضیّه براي شما واضح خواهد شد
22 [ صفحه 359 ] رسید کافر شدند، دوّم- مقصود آن - حضرت مسیح مائده و خوراك بهشتی خواستند، و چون مائده -قرآن- 1
ملّتی است که از صالح پیغمبر تقاضاي شتر کردند، و چون شتر با بچه براي آنها آماده شد آن حیوان را کشتند و به اینکه واسطه
کافر و بیدین معرّفی شدند، سوّم- از سدي نقل شده است که مقصود قرشیها هستند که از پیغمبر معجزاتی مطالبه کردند، چهارم ابو
علی جبّائی گفته است: یعنی آنهائی که از پیغمبر چیزهائی پرسیدند مثل اینکه پدر من که بوده است و مانند آن، آنگاه گفتار پیغمبر
را دروغ شمردند. مواهب علیه مشهور به تفسیر حسینی اینکه شعر را در ذیل اینکه آیه نوشته است: بگوي آنچه گفتن ضرورت شود
106 طبري: از أبو « ما جَعَلَ اللّه مِن بَحِیرَةٍ » ||دگر گفتهها را فرو بند در بجاي آر فعلی که لازم بود || ز افعال بیحاصل اندر گذر
هریره نقل شده است که شنیدم پیغمبر باکثم بن جون خزاعی میفرمود: تو شبیه و همانند عمرو بن لحی هستی که تا ناي گلو در
36 فرمود: نه، زیرا تو مؤمن هستی و او کافر بود چون اوّل کسی - آتش است، او عرض کرد: اینکه همانندي بر ضرر من! -قرآن- 1
بود که دین اسماعیل را دگرگون کرد و بت نصب کرد و بحیرة و سائبۀ اختراع نمود. تفسیر فی ظلال القران: اگر روي دل آدمی با
خداي یکتا شد یک وابستگی روشن و ساده و آسان میان خود و آفریدگارش مییابد و اگر چشم براه- هاي جور بجور بت پرستی
صفحه 169 از 251
دوخت در پیچ و خم نادانی و تیرگی سرگردان می- ماند و اسلام براي آزادي خرد آدمی از اینکه گرفتاري مبارزه میکند و اینکه
چهارپایان که عرب جاهلی براي خدایان خود آزاد میساخت یکی از نمودارهاي تاریکی دل و خرد است که مخصوص بزمان و
ملّت معیّن نیست و ما امروز که قرن بیستم است نمونهي آن را در اروپا و آمریکا میبینیم مثل فال بد از گربهي سیاه و عدد 13 ، و
نه تنها عرب آن روز را رهبري کرد بلکه همیشه و « ما جَعَلَ اللّه الخ » روشن کردن سه سیگار به یک کبریت پس قرآن با اینکه جمله
684 [ صفحه 360 ] بت پرستی پنهانی گرفتار دارند سخن میگوید و آنها را رهبري - با همه ملتها که خود را به بند پندار -قرآن- 665
106 فخر: إبن عبّاس گفته است: مقصود عمرو إبن لحی خزاعی است که بر مکّه حکومت « وَ لکِن الَّذِینَ کَفَرُوا تا آخر » . میکند
میکرد و نصب بت و حرمت اینکه چهار دسته شتر و گوسفند را اختراع کرد و همراهان و یاران او که رؤساي قوم بودند، و مقصود
یهود « الَّذِینَ کَفَرُوا » 32 طبري: بعضی گفتهاند: مقصود از - از اکثر هم که در آخر آیه است توده مردم و پیروان آنها است. -قرآن- 1
107 طبري: یعنی اینکه بیخردانی که « وَ إِذا قِیلَ لَهُم » 95- 55 -قرآن- 67 - یعنی بت پرستان. -قرآن- 34 « أَکثَرُهُم لا یَعقِلُونَ » هستند
107 مجمع: یعنی آنها گمراه « وَ لا یَهتَدُونَ » 24- اختراع به حیره و سائبه میکنند و خود نمیفهمند که بخدا تهمت میزنند. -قرآن- 1
هستند، یا اینکه طور معنی میشود: آنها کور هستند و راه صواب را پیدا نمیکنند. و اینکه آیه دلیل است که تقلید جایز نیست و در
امر دین باید پیروي از دلیل و برهان کنند، و چون فرق است میان علم و هدایت که علم ممکن است وجدانی و بیوسیله باشد، ولی
20 تفسیر - راهیابی و هدایت باید با توضیحات و راهنمائیها باشد، آن مردم را بهر دو جهت محروم معرّفی کرده است. -قرآن- 1
حسینی: در ذیل اینکه آیه اینکه شعر را نوشته است: از مقلّد تا محقّق فرقها است || اینکه یکی کو هست و آن دیگر صدا است
عَلَیکُم » منبع گفتار اینکه سوزي بود || وان مقلّد کهنه آموزي بود دست در بینا زنی آیی براه || دست در کوري زنی افتی بچاه
108 طبري: بعضی گفتهاند: یعنی اگر نهی از منکر و امر بمعروف کردید و از شما نپذیرفتند بر شما «َّ أَنفُسَ کُم لا یَضُرُّکُم مَن ضَل
باکی نیست، و کسی براي عبد اللّه مسعود اینکه آیه را خواند، او گفت: براي اینکه زمان نیست: شما امر بمعروف و نهی از منکر
51 [ صفحه 361 ] مجمع: إبن عبّاس - بکنید و اگر نپذیرفتند بر شما باکی نیست، و اینکه دستور براي زمان دیگر است. -قرآن- 1
گفته است: یعنی سفارش خدا را حفظ کنید و فرمان او را ببرید، فرّاء گفته است: یعنی خوددار باشید از نافرمانی و دنبالگیري از
گناه، و در اینجا سؤالی است که آیا اینکه آیه میفهماند که جایز است ترك امر به معروف و نهی از منکر یا نه! از اینکه پرسش چند
جواب گفتهاند: 1- مقصود آن است که فرمانبر مسئول گناه گناهکار نیست و هیچ اشارهي بترك امر بمعروف ندارد 2- مقصود
موقع اضطرار است که جلوگیري و واداري بمعروف و منکر موجب فساد شود و یا در آن اثري نباشد، و روایت شده است که ابا
ثعلبه از پیغمبر پرسید مقصود از اینکه آیه را فرمود: شما امر بمعروف و نهی از منکر کنید تا آنگاه که مردم دینی دیگر اختیار کنند
و بدنفسی و دونهمتی و هويپرستی بر آنها مسلّط شود و هر کسی رأیی داشته باشد که از آن برنگردد، شما مواظب خود باشید و
مردم را بحال خود گذارید، 3- اینکه آیه شدیدترین آیهها است در امر به معروف چون گفته است: اي مؤمنین خود را باشید، یعنی
همکیش و مردم همدین خود را مواظبت کنید، و یکدیگر را تعلیم نمائید و پند دهید، که گمراهی کافران آسیبی بشما ندارد.
کشف نوشته: زبان اشارت بر ذوق اهل ارادت آن است که اي مؤمنان، زینهار نفس خویش مقهور دارید پیش از آنکه شما را
مقهور کنند، آنرا بطاعت مشغول کنید پیش از آنکه شما را بمعصیت مشغول کند. بو عثمان را از اینکه آیت پرسیدند، گفت:
مواظب خود باش که تا در اصلاح فساد و پوشیدن زشتیها نفس هستی از دیدن و پرداختن بمردم آسودهاي. حسین منصور حلّاج
علیک بنفسک ان کفیت النّاس » و قال محمّد بن علی .« علیک نفسک ان لم تشغلها شغلتک » : مرید خویش را وصیت کرد و گفت
اینکه از آن گفت که با هر دشمنی چون به- « اعدي عدوّك نفسک الّتی بین جنبیک » : مصطفی گفت « شرّها فقد ادّیت اکثر حقّها
با صداي بالا و جلو راء یعنی با فتحه « یضرّ » سازي از شرّ وي ایمن گردي، و با نفس خویش چون بسازي هلاك شوي. فخر: کلمه ي
108 طنطاوي: معنی هدایت و براه راست رفتن آن است که آدمی منکر را « إِذَا اهتَدَیتُم » . و ضمّه قرائت شده [ صفحه 362 ] است
صفحه 170 از 251
انکار کند و جلوگیري نماید، پس آیه دلیل است بر لزوم رعایت احکام و وظایف که یکی از آنها امر بمعروف و نهی از منکر
20 اگر زشتی دیدید با دست آنرا عوض کنید، اگر نتوانستید با زبان، و گر نه بدل آنرا ناپسند - است، و پیغمبر فرمود: -قرآن- 1
کافران هستند، چون مومنین از کفر کافران اندوهناك بودند و آرزوي «ّ ضل » دانید، و از سیاق آیه معلوم است که مقصود از کلمهي
اصلحوا » ایمان آنها را داشتند اینکه آیه نازل شد. تفسیر نفحۀ الرّحمان نهاوندي: از قمّی روایت شده است که پیغمبر [ص] فرمود
یعنی خودتان درست باشید و پی اسرار و « انفسکم و لا تتّبعوا عورات النّاس و لا تذکروهم فانّه لا یضرّکم ضلالتهم اذا کنتم صالحین
تا آخر، « لا تَسئَلُوا عَن أَشیاءَ » زشتیهاي مردم را نگیرید که گمراهی آنها بصلاح و رستگاري شما آسیب ندارد. سخن ما: 1- آیت
علاوه بر آنچه آن روز فهمیدهاند و مفسّرین نوشتهاند، یک ادب و روش پسندیدهي اجتماعی بما میآموزد که حس کنجکاوي و
بدبینی موجب ناراحتی و بدخوئی انسان میشود، و اگر در اینکه گونه موارد تحمّل و بردباري باشد و با دلیل و از راه مستقیم موارد
احتیاج کنجکاوي و پرسش شود البته به نتیجهي مفید خواهد رسید، و آیت بعد نشان میدهد که براي نتیجهي اینکه بدبینی و
- کنجکاوي بیجهت از تاریخ پند بگیرید که گذشتگان هم از اینکه روش دنبال کردند تا منحرف شدند و عاقبت بد آنرا دیدند 2
سرزنش است بگذشتگان و راهنمائی است براي ما که با هیچ فرضیّه و فکر نباید معارضه کرد و « قالُوا حَسبُنا » در آیت سوّم جملهي
آنرا بیارزش دانست، باطمینان آنچه خود دارد، بلکه هر فکر و روش تازه را باید سنجید و آزمایش کرد چون تقلید و تحدید بفکر
3- در مفاد آیت آخر اینکه شعر مثنوي 639- 47 -قرآن- 623 - و عمل گذشتگان از بیخردي است و موجب گمراهی. -قرآن- 20
مناسب است. [ صفحه 363 ] قل تعالوا قل تعالوا گفت حی || اي ستوران فسرده رگ و پی گر نیایند اي نبی غمگین مشو || زان دو
بیتمکین تو پر از کین مشو گوش بعضی زین تعالوها کر است || هر ستوري را صطبلی دیگر است منقبض گردند بعضی زین
قصص || زان که هر مرغی جدا دارد قفس خود ملایک نیز ناهمتا بدند || زین سبب بر آسمان صف صف شدند کودکان گرچه
بیک مکتب درند || در سبق هر یک ز یک بالاترند صد هزاران گوشها گر صف زنند || جمله محتاجان چشم روشنند هر کسی
کو از صف دین سرکش است || میرود سوي صفی کان ناخوش است تو ز گفتار تعالوا کم مکن || کیمیائی بس شگرف است
اینکه سخن گر کسی گردد ز گفتارت نفیر || کیمیا را هیچ از وي وا مگیر اینکه زمان گرم است نفس کافرش || گفت تو شورش
دهد در آخرش قل تعالوا قل تعالوا اي غلام || هین که انّ اللّه یدعو بالسّلام خواجه باز آ از منی و از سري || سروري کم جو،
[ طلب کن، سروري [ صفحه 364
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 106 تا 109
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَ هادَةُ بَینِکُم إِذا حَ َ ض رَ أَحَدَکُم المَوت حِینَ الوَصِ یَّۀِ اثنان ذَوا عَدل مِنکُم أَو آخَران مِن غَیرِکُم إِن أَنتُم ضَرَبتُم فِی
الأَرض فَأَصابَتکُم مُصِ یبَۀُ المَوت تَحبِسُونَهُما مِن بَعدِ الصَّلاةِ فَیُقسِمان بِاللّه إِنِ ارتَبتُم لا نَشتَرِي بِه ثَمَناً وَ لَو کانَ ذا قُربی وَ لا نَکتُمُ
شَهادَةَ اللّه إِنّا إِذاً لَمِنَ الآثِمِینَ [ 106 ] فَإِن عُثِرَ عَلی أَنَّهُمَا استَحَقّا إِثماً فَآخَران یَقُومان مَقامَهُما مِنَ الَّذِینَ استَحَق عَلَیهِم الَأولَیان فَیُقسِمانِ
بِاللّه لَشَ هادَتُنا أَحَقُّ مِن شَ هادَتِهِما وَ مَا اعتَدَینا إِنّا إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ [ 107 ] ذلِکَ أَدنی أَن یَأتُوا بِالشَّهادَةِ عَلی وَجهِها أَو یَخافُوا أَن تُرَدَّ
أَیمان بَعدَ أَیمانِهِم وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اسمَعُوا وَ اللّه لا یَهدِي القَومَ الفاسِقِینَ [ 108 ] یَومَ یَجمَع اللّه الرُّسُلَ فَیَقُول ما ذا أُجِبتُم قالُوا لا عِلمَ لَنا
991 معنی لغات: ذوا عدل- یعنی دو نفر عادل. ضربتم فی الارض- کنایه است از مسافرت. - إِنَّکَ أَنتَ عَلّام الغُیُوب [ 109 ] -قرآن- 1
ذا قربی- بمعنی خویشاوند. آثمین- گناهکاران. عثر- از مصدر عثر بر وزن فعل بفتح فاء بمعنی سکندري خوردن حیوان و بسر
آمدن و بر زمین خوردن با سر، اطّلاع بر سرّ و راز، علی وجهها- یعنی بر درستی و راستی. جهت نزول: طبري و مجمع البیان و
دیگران با مختصر اختلاف نقل کردهاند که دو نفر مسیحی و یک نفر مسلمان از مدینه بعزم تجارت بطرف شام روانه شدند در راه
مسلمان بیمار شد، و وصیّتنامهاي بدست خود نوشت و در اسباب خود پنهان کرد و برفیقانش گفت: اموال من را بخانوادهام تسلیم
صفحه 171 از 251
کنید، و پس از آن بمرد، آن دو مسیحی اموال او را گشتند و آنچه پسندشان شد برداشتند و پس از رسیدن بوطن بقیّه را بوارثان او
تسلیم کردند، آنها اموال را کمتر از آنچه برده بود تحویل گرفتند، چون وارسی کردند و نوشتهي آن مرد را دیدند معلومشان شد
که از اموالش چیزي مصرف نکرده است، از آن دو رفیق امین پرسیدند، آنها جواب دادند ما اطّلاع نداریم، آنچه بما سپرده شده
است به شما تسلیم کردهایم، وارثان بپیغمبر [ص] شکایت کردند، آیت اوّل نازل شد، پس از نزول آیه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم چون نماز عصر خواند آن دو نفر مسیحی را در نزدیک منبر سوگند داد بخدا که خیانت نکردهاند و آنها را رها نمود، پس از
چندي [ صفحه 365 ] ظرف قیمتی که طلا بود و یا از نقره و منقّش و آراسته بطلا بود دیده شد که از اموال میّت بوده است و آنها
تصرّف کردهاند، چون وارثها بر آن دو مسیحی چنین ادّعا کردند، آنها گفتند: ما فراموش کردیم بگوئیم که ما از او خریدهایم،
تا آخر آیه، و دو نفر از اختیاردارهاي میّت که عمرو عاص و مطّلب بن « فَإِن عُثِرَ » ، چون بپیغمبر شکایت کردند آیت دوّم نازل شد
ابی وداعه بودند بلند شدند، و سوگند یاد کردند که آن دو مسیحی دروغ گفتند و خیانت کردند و پیغمبر آن ظرف را بآنها
333 خدا و پیغمبر راست گفتند، من آن را - برگرداند، و پس از آنکه یکی از آن دو مسیحی مسلمان شد میگفت: -قرآن- 318
تصرّف کردم و اکنون توبه میکنم، از حضرت امام باقر علیه السّلام نیز اینکه قضیّه روایت شده است که جهت نزول آیه را چنین
فرموده است. ترجمه: 109 اي کسانی که مؤمن شدید بر وصیّت بهنگام فرا رسیدن مرگ یکی از شماها دو نفر مسلمان درستکار
باید گواه شوند. و اگر در سفر بودید مرگ یکی فرارسید، براي وصیّت دو [گواه مسلمان نبود] گواه غیر مسلمان بخواهید و اگر در
گواهی آنها دو دل شدید پس از نماز [هنوز که مردم از جماعت پراکنده نشدهاند] آنان را بازدارید تا سوگند بخدا یاد کنند که
باین گواهی بهائی نخواهیم گرچه بسود خویشان ما باشد و گواهی خداوندي و حق را پوشیده نداریم و گر چنین کنیم گناهکار
باشیم. 110 و اگر نمودار شد که آن دو [دروغ گفتند و] شایستهي آزار گناه خود هستند دو نفر دیگر شایستهتر و واپیشتر بمال و
ارث میّت بجاي آن گواهان بپاخیزند و بخدا سوگند یاد کنند که گواهی ما درستتر است از گواهی آنها و [باین گواهی دروغ
نگفتیم و بر کسی] ستم نکردیم و گر نه ما نیز از گناهکاران باشیم. 111 البتّه اینگونه گواهی و سوگند نزدیکتر است بآنکه گواهی
بدرستی دهند و یا بترسند که پس از سوگند دروغ ایشان سوگندي بگردانند [بوارثین و گواهان غیر مسلمان رسوا شوند. پس یا از
[ ترس بیآبروئی راست خواهند گفت و یا وارثین سوگند یاد میکنند و درستی وصیت نمودار میشود] پس از خشم [ صفحه 366
خدا بترسید و [سخن حق]ّ بشنوید که خدا مردم بدکار را رهبري نمیکند. 112 بآن روز که خدا پیامبران را فراهم کند و بگوید:
مردم چگونه بگفتار شما پاسخ دادند [و آن را بکار بردند]! آنها گویند: ما ز چیزي آگه نئیم که همانا تو دانا بهر نهانی باشی. سخن
دو شاهد است، و «ِ اثنان » 43 مقصود از کلمهي - 109 طبري: بعضی مفسّرین گفتند: -قرآن- 14 « اثنان ذَوا عَدل مِنکُم » : مفسرین
بعضی گفتهاند مقصود دو نفر وصی است که شخصی بآنها سفارش میکند پس از مرگش در اموالش تصرّفاتی بکنند، و در دو
سعید بن مسیّب و دیگران گفتهاند: مقصود دو نفر مسلمان است و عکرمه و جمعی دیگر گفتهاند: یعنی دو نفر «ٍ ذَوا عَدل » کلمهي
192 مجمع: إبن عبّاس گفته است: یعنی باید براي گواهی در حضور قاضی دو نفر - 28 -قرآن- 179 - شاهد عادل باشند. -قرآن- 19
« تَحبِسُونَهُما مِن بَعدِ الصَّلاةِ » . باشند، سعید بن جبیر و إبن انباري گفتهاند: یعنی باید دو نفر حاضر باشند و جریان را مشاهده کنند
109 طبري: در مقصود از اینکه صلاة اختلاف است: بعضی گفتهاند: مقصود نماز عصر است و شعبی نقل کرده است: مردي در سفر
مسلمانی نیافت که وصیّت کند، بدو نفر مسیحی وصیّت کرد، چون به کوفه وارد شدند و وصیّت او را نقل کردند، ابو موساي
اشعري آنها را بعد از نماز عصر در مسجد کوفه سوگند داد که چیزي را پوشیده نمیدارند و دروغ نمیگویند، آن گاه آنرا اجازه
38 ابو الفتوح: یعنی آنها را متوقّف - کرد و اجرا نمود. و سدّي گفته است: مقصود نماز معیّن در دین خود آنها است. -قرآن- 1
میکنید و امام باقر و صادق علیهما السّلام فرمودند مقصود نماز عصر است که مردم زیاد جمع میشوند و موجب خوف و رعب
خطاب با « تَحبِسُونَهُما » میشود از دروغ گفتن، و حسن بصري گفته است: مقصود نماز عصر است. مجمع البیان: مقصود در جملهي
صفحه 172 از 251
[ 50 [ صفحه 367 - ورثه است و ممکن است خطاب با قاضیها باشد که آنها موظّف هستند اینطور مردم را حبس کنند. -قرآن- 34
بفتح تاء و حاء قرائت کرده است، و باقی با ضم تاء و کسر «َّ استَحَق » 110 ابو الفتوح حفص قاري «ِ مِنَ الَّذِینَ استَحَق عَلَیهِم الَأولَیان »
با تشدید واو بصیغهي جمع خواندهاند که مفرد « اولین » بصیغه مجهول خواندهاند، و حمزه و ابو بکر و خلف و یعقوب « استحق » حاء
« اوّلان » خواندهاند که مفرد آن اولی است بمعنی بهتر و مقدّم، و حسن بصري « أولیان » آن اوّل معنی نخستین است و باقی قاريها
سه قول است، 1- سعید جبیر و عدّهاي گفتهاند: « اولیان » خوانده است که مثنّی است و مفرد آن اوّل بمعنی نخستین است، و در معنی
یعنی دو نفر که بمرده و میراث او مستحقتّر و نزدیکتر هستند، 2- عبد اللّه عبّاس و شریح گفتند یعنی دو نفر که شایستهتر هستند و
94 مجمع: - 54 -قرآن- 82 - در سوگند یاد کردن. 3- زجّاج گفت: دو- نفر از آنها که مقدّم هستند در سوگند دادن طرفها. -قرآن- 1
چون آن وصیها ادّعا کردند که میّت چنین وصیّت و عملی کرده است وارثان و أولیاي میّت مدّعی علیه میشوند. و چون مدّعی علیه
باید سوگند یاد کند پس آن دو وصی خود حق سوگند دادن دارند، و اولی و مقدّم هستند بر سوگند دادن وارثان و اولیاي میّت، و
« أولیان » زجّاج گفته است: اینکه جملهها دشوارترین جمله هاي قرآن است در اعراب و ارتباط جملهها و کلمات بیکدیگر، و کلمهي
فلیقم الأولیان بالمیّت مقام هذین » : و معنی جمله چنین است « یقومان » مرفوع است و بیشتر علماي بصره گفتهاند: بدل است از فاعل
گفتهاند: یعنی اینکه حکم یا اینکه سوگند دادن. امام فخر اینکه « ذلک » 111 مفسّرین در کلمه « ذلِکَ أَدنی أَن یَأتُوا » .« الخائنین
جملهها را تا آخر چنین معنی کرده است: اینکه حکم که ما معیّن کردهایم، نزدیکتر است از اینکه آنها بتوانند شهادت بدرستی یا
بنادرستی بدهند، و میترسند که اگر مطابق گفتار اوّلشان سوگند یاد کنند، سوگند بورثه برگردانده شود و دروغ آنها واضح شود و
29 ابو الفتوح نوشته است: و خلاف کردند مفسّران در آنکه آن دو آیت مقدّم حکم آن منسوخ است یا - مفتضح شوند. -قرآن- 1
نه، عبد اللّه عبّاس و نخعی و جبّائی گفتند که حکم آیتها منسوخ [ صفحه 368 ] است و حسن بصري و دگر مفسّران گفتند: حکم
آن منسوخ نیست و آنچه اخبار ما و مذهب اقتضاء میکند اینکه است، و اجماع علماء است بر آنکه سورة المائده بآخر قرآن آمد،
انّ سورة المائدة من آخر القرآن نزولا » : هیچ از او منسوخ نیست رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در خطبهي حجّ ۀ الوداع گفت
یعنی مائده آخرین سورت رسیده از قرآن است، احکام حلال و حرام آنرا رعایت کنید. مجمع: اینکه « فاحلّوا حلالها و حرّموا حرامها
دو آیه از مشکلترین آیات قرآن است در اعراب و معنی و حکم، و اینطور که من خلاصه کردم در هیچ کتابی بهتر از اینکه نخواهی
یافت، امام فخر گفته است: مفسّرین اتّفاق دارند که اعراب و نظم و حکم اینکه آیهها بسیار دشوار است، و واحدي نقل کرده است
-112 «ِ قالُوا لا عِلمَ لَنا إِنَّکَ أَنتَ عَلّام الغُیُوب » . که عمر خطاب گفت: احکام اینکه آیه مشکل- ترین احکام آیات اینکه سوره است
با نصب و صداي بالا نیز قرائت شده است و باین قرائت بایستی اینطور معنی شود تو خودت هستی با آنچه « علّام » فخر: کلمهي
« لا عِلمَ لَنا » 60 روح البیان در دنبالهي گفتار پیغمبران - مختص بتو است، یعنی علام الغیوب و همانکه بهر نهانی آگاه است. -قرآن- 1
60 در آن روز کز فعل پرسند و قول || اولو العزم را تن بلرزد ز هول بجائی که - اینکه شعر سعدي را نوشته است: -قرآن- 44
دهشت خورند انبیا || تو عذر گنه را چه داري بیا برادر ز کار بدان شرم دار || که در روي نیکان شوي شرمسار سر از جیب غفلت
[ برآور کنون || که فردا نماند بخجلت نگون سخن ما همان ترجمه و نقل از دیگران است. [ صفحه 369
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 110 تا 115
إِذ قالَ اللّه یا عِیسَی ابنَ مَریَمَ اذکُر نِعمَتِی عَلَیکَ وَ عَلی والِدَتِکَ إِذ أَیَّدتُکَ بِرُوح القُدُس تُکَلِّم النّاسَ فِی المَهدِ وَ کَهلًا وَ إِذ عَلَّمتُکَ
الکِتابَ وَ الحِکمَ ۀَ وَ التَّوراةَ وَ الإِنجِیلَ وَ إِذ تَخلُق مِنَ الطِّین کَهَیئَۀِ الطَّیرِ بِإِذنِی فَتَنفُخ فِیها فَتَکُون طَیراً بِإِذنِی وَ تُبرِئ الَأکمَهَ وَ الَأبرَصَ
بِإِذنِی وَ إِذ تُخرِج المَوتی بِإِذنِی وَ إِذ کَفَفت بَنِی إِسرائِیلَ عَنکَ إِذ جِئتَهُم بِالبَیِّنات فَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنهُم إِن هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِینٌ
110 ] وَ إِذ أَوحَیت إِلَی الحَوارِیِّینَ أَن آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قالُوا آمَنّا وَ اشهَد بِأَنَّنا مُسلِمُونَ [ 111 ] إِذ قالَ الحَوارِیُّونَ یا عِیسَی ابنَ مَریَمَ ]
صفحه 173 از 251
هَل یَستَطِیع رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَینا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ قالَ اتَّقُوا اللّهَ إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 112 ] قالُوا نُرِیدُ أَن نَأکُلَ مِنها وَ تَطمَئِن قُلُوبُنا وَ نَعلَمَ
أَن قَد صَ دَقتَنا وَ نَکُونَ عَلَیها مِنَ الشّاهِدِینَ [ 113 ] قالَ عِیسَ ی ابن مَریَمَ اللّهُم رَبَّنا أَنزِل عَلَینا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَکُون لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ
1207 قالَ اللّه إِنِّی مُنَزِّلُها عَلَیکُم فَمَن یَکفُر بَعدُ مِنکُم فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ - آخِرِنا وَ آیَۀً مِنکَ وَ ارزُقنا وَ أَنتَ خَیرُ الرّازِقِینَ [ 114 ] -قرآن- 1
151 معنی لغات: کهل- مرد از سی تا پنجاه سال تقریبی. تنفخ- از نفخه [ صفحه - عَذاباً لا أُعَذِّبُه أَحَداً مِنَ العالَمِینَ [ 115 ] -قرآن- 1
370 ] بر وزن فعله بفتح فاء و سکون عین بمعنی دمیدن و پف کردن. اکمه- کور و شبکور ابرص- پیس. حواریّون- جمع حواري،
شخص ناصح، لباسشوي، ناصر و یاور، مائدة- غذا، سفرهي غذا، شکل دائره بر روي زمین. ترجمه: 113 [و بآن روز] خدا گوید: اي
عیساي پسر مریم بیاد آر بهره- مندي خود و مادرت از من که بسروش پشتیبانیت کردم تا بگهواره با مردم سخن بگوئی بمانند سخن
گفتنت بروزگار کهولت و میانه مردمی و آن روزگار که بتو کتاب و دانش و تورات و انجیل آموختم و بفرمان من از گل چون
پرنده میساختی و به آن میدمیدي و بفرمان من مرغی پرنده میشد و بفرمان من پیس و شبکور تندرست میکردي و مردگان باذن
من ز گور برمیآوردي و جلوگیر بدخواهی بنی اسرائیل از تو شدم بآنگاه که تو نشانههاي نمودار حق برايشان آوردي و کافرانشان
گفتند: اینکه مرد کسی بجز جادوئی نمایان نباشد. 114 و بیاد آر آنگاه که بدل حواریّون آوردم که بمن و پیغامبرم مؤمن شوید
گفتند: ما مؤمن شدیم و تو گواه باش که سر سپردگانیم. 115 و آن روزگار که حواریون گفتند: اي عیساي پسر مریم آیا پروردگار
تو تواند سفرهاي ز آسمان برایمان فرستد! او گفت: اگر مؤمن هستید ز خشم خدا از اینکه سخن بترسید. 116 گفتند: خواهیم از آن
خوریم و دل- هامان آرام شود و بدانیم: تو ما را [در ایمان بخودت] راستگو شمردي و ما ز گواهان بر قدرت حق باشیم. 117
عیساي مریم گفت: اي خداي پروردگار ما بر ما سفرهاي ز آسمان فرست تا [چنین روزي] براي ما و آیندگانمان عید باشد و نشانه
از تو و بما روزي ده که تو بهترین روزي دهندگانی. خدا بپاسخ او گفت: البتّه من آن را بر شما فرستم ولی آنکه از شما زین پس از
-113 « إِذ قالَ اللّه یا عِیسَ ی ابنَ مَریَمَ » : دین برگردد همانا چنان آزارش کنم که کسی از جهانیان را چنان نیازارم. سخن مفسّرین
طبري: اینکه آیه مربوط بآیات پیش است و معنی چنین است: بپرهیزید از روزي که خداوند پیغمبران را فراهم میکند و بعیسی
60 [ صفحه 371 ] مجمع: کلمات إبن مریم اشاره است بنادرستی سخن مسیحیان که مسیح خداي آنها است - میگوید. -قرآن- 15
من یکی از « إِنِّی عَبدُ اللّه آتانِیَ الکِتابَ » : -113 فخر: عیسی در گهواره میگفت « تُکَلِّم النّاسَ » . چون آنکه مادر دارد خدا نباشد
بندگان خدا هستم که بمن کتاب آسمانی دادهاند. و مقصود از اینکه جمله آن است که مسیح داراي چنین خاصیت شریف منحصر
عَلَّمتُکَ الکِتابَ وَ الحِکمَ ۀَ وَ التَّوراةَ وَ » 104- 22 -قرآن- 62 - بخود بود که در بچگی و بزرگی سخن گفتنش یکسان بود. -قرآن- 1
-113 فخر: بعضی گفتهاند مقصود از کتاب کتابت بمعنی نوشتن است، و بعضی گفتهاند یعنی کتابخواندن و توانائی « الإِنجِیلَ
خواندن کتابرا بتو آموختیم، و مقصود از حکمت علوم نظري و علوم عملی است، و پس از آن تورات و انجیل بخصوص برده شده
است براي آن است که شریفتر و مهمترین کتابها است، و جهت دیگر هم ممکن است باشد که اطّلاع بر اسرار کتابهاي آسمانی
وقتی فراهم میشود که شخصی ربّانی و عالم کامل در علوم شرعی و عقلی باشد، پس او از همان کودکی مطّلع بود بر اسرار انبیاء و
-113 مثنوي « تُبرِئ الَأکمَهَ » 20- با الف قرائت کرده است. -قرآن- 1 « طائرا » -113 فخر: نافع -« فَتَکُون طَیراً » 66- بزرگان. -قرآن- 1
22 صومعه عیسی است خوان اهل دل || هان و هان اي مبتلا اینکه دو مهل جمع گشتندي ز هر اطراف خلق - گفته است: -قرآن- 1
||از ضریر و شل و لنگ و اهل دلق بر در آن صومعه عیسس صباح || تا، بدم، اوشان رهاند از جناح او چو فارغ گشتی از اوصاف
خویش || چاشتگه بیرون شدي آن خوب کیش جوق جوق مبتلا دیدي نزار || شسته بر در با امید و انتظار پس دعا کردي و گفتی
از خدا || حاجت اینکه جمله کانتان شد روا هین روان گردید بیرنج و عنا || سوي غفّاري و اکرام خدا تفسیر سیّد هندي: دو
کتاب بنام انجیل طفولیّت هست که عیسويهاي [ صفحه 372 ] امروزي آنها را معتبر نمیدانند انجیل اوّل طفولیّت در قرن دوّم
مسیحی فرقهي ناستکسل آنرا قبول داشتهاند و در آن انجیل چنین نقل کرده است: عیسی در پنج سالگی روزي با همسالان خود
صفحه 174 از 251
مجسّمهي گلی میساخت و هر کس از هنر خود تعریف میکرد مسیح بآنچه خود ساخته بود فرمان داد آنها حرکت کردند، و چون
فرمان بازگشت داد برگشتند، آن بچهها اینکه عمل را باولیاي خود نقل کردند آنها گفتند: او جادو است از همنشینی با او دوري
کنید. و انجیل دوّم طفولیّت از نسخهي اصلی یونانی ترجمه شده است که از کتابخانه سلطنتی فرانسه بدست آمده بوده است. در
آنجا نوشته است: عیسی در پنج سالگی روزي مشغول ساختن از گل بصورت مرغ بود، یک یهودي دید نزد پدر او یوسف رفت و
گفت: در روز سبت فرزندت بگناه مجسّمهسازي مشغول است یوسف رفت و دید و گفت اینکه چه کار است مگر نمیدانی که در
امروز سبت اینکه کار حرام است، عیسی دستها را بر هم زد و صدا کرد و گفت: بپرید و بروید و تا زندهاید مرا یاد کنید، آنها صدا
کردند و پریدند. و دیگر معجزات بهبودي پیس و کور و زنده کردن مرده در انجیل متی و مرقس و لوقا نقل شده است که چون از
که در آیه است هم بمعنی بهبودي و بمعنی پاکی « ابرئ » حضرت مسیح علیه- السّلام معجزه خواستند او آنرا انکار کرد. و کلمهي
است و یهود بیماري برص را دو دسته کرده بودند یکی ناپاك که حق ورود بمعبد نداشت و دیگري مصون از ناپاکی که با انجام
قربانیهاي معین حق ورود بمعبد داشتند چنانکه در تورات سفر- لاویان باب 13 اینکه مطلب یاد شده است و از انجیل متی معلوم
میشود که یک نفر مبروص باو گفت: تو میتوانی مرا پاك کنی مسیح او را لمس کرد و او طاهر شد آنگاه باو گفت: برو نزد کاهن
و آن هدیه که موسی معیّن کرده بگذران و از اینکه که اسم طهارت و پاکی یاد شده است معلوم است که مقصود آن کس اینکه
بوده است که مسیح برص او را از دستهي دوم و قابل ورود بمعبد قرار دهد. و چون چندین دسته مردم ناقص مثل کور، لنگ،
گوژپشت، پهنبینی، قدکوتاه [ صفحه 373 ] شکسته دست یا پا و غیر اینها بگفتهي سفر لاویان باب 21 از انجام قربانی در معبد و
ورود بآن جا ممنوع بودند چون ناپاك و گناهکار شمرده شدهاند. و لایق عبادت خدا نبودند، حضرت مسیح تمام اینکه قیود را
شکست و همه را پاك کرد و لایق بندگی خدا قرار داد. و همین است معنی شفاي کور و پیس، و زنده کردن مرده هم مقصود
حیات روحانی است که کافران بمانند مرده بودهاند و او با هدایت و راهنمائی آنها را زنده کرد. [و سیّد احمد خان معتقد بمعجزه
-133 ابو الفتوح: ممکن است جلوگیري شرّ بنی اسرائیل از حضرت مسیح بواسطه آن باشد « وَ إِذ کَفَفت بَنِی إِسرائِیلَ عَنکَ » [ نیست
که در دل آنها بیفتد که متعرّض آن حضرت نشوند، و ممکن است بواسطهي پیشرفت حضرت مسیح باشد که آنها بیچاره شدند و
قدرت آزار نداشتند، و ممکن است آن باشد که چون خواستند او را بکشند دیگري همانند او بآنها نمودار شد و او را بجاي عیسی
-114 ابو الفتوح: بعضی گفتهاند: معنی اینکه وحی بمعنی الهام و در دل « وَ إِذ أَوحَیت إِلَی الحَ وارِیِّینَ » 545- کشتند. -قرآن- 502
« أَوحَینا إِلی أُم مُوسی » یعنی به زنبور عسل الهام کردیم، و ممکن است بمعنی فرمان باشد مثل « اوحینا الی النّحل » افکندن است، مثل
یعنی خداوند « اوحی لها القرار فاستقرت » یعنی بمادر موسی گفتیم و فرمان کردیم، و ممکن است بمعنی القاء و ایجاد باشد مثل
براي آسمان آرامش ایجاد کرد و بر آن آرامش انداخت، او هم آرام بماند، و ابو القاسم بلخی گفته است یعنی راجع به حواریین به
عیسی وحی کردیم، و حواریین خواص اصحاب مسیح بودند که بگفتهي حسن بصري گازر بودند، مجاهد گفته است ماهیگیر
-114 فخر: اوّل « قالُوا آمَنّا وَ اشهَد بِأَنَّنا مُسلِمُونَ » 274- 42 -قرآن- 244 - بودند، و عدّهي ایشان دوازده و چهل گفتهاند. -قرآن- 1
ایمان گفتهاند چون ایمان حالت دل است و آنها بدل مؤمن بودند، در مرتبهي دوّم مسلمون گفتهاند چون اسلام تسلیم و سرسپردگی
است آنها گفتند بظاهر هم ما تسلیم و فرمانبردار هستیم، و چون در اوّل آیه یادآوري شده است نعمتهاي مسیح و مریم و آنچه -
47 [ صفحه 374 ] شمرده شده است مختص بمسیح بوده است که مریم را از آنها بهره نبوده است براي آن است که - قرآن- 1
نعمتهاي فرزند بمادر هم میرسد و از افتخارات آن اینکه هم بهره- مند است و از همین جهت است که در آیت دیگر گفته شده
311- یعنی مادر و فرزند را آیه و نشانهي قدرت و نماي آفرینش قرار- شان دادیم. -قرآن- 265 « وَ جَعَلنَا ابنَ مَریَمَ وَ أُمَّه آیَۀً » : است
« تستطیع » با تاي « هل » با نصب و صداي بالا و لام « ربّک » با تا و « تستطیع » -155 فخر: کسائی قرائت کرده است « هَل یَستَطِیع رَبُّکَ »
ادغام کرده است و اینکه قرائت از علی علیه السّلام و إبن عبّاس روایت شده است، و معاذ بن جبل گفته است: پیغمبر [ص] بمن
صفحه 175 از 251
با رفع قرائت کردهاند، و قرائت اوّل « و ربّک » با نصب بخوانم، و بقیّهي قاریها یستطیع با یاء « ربّک » با تاء و « تستطیع » تعلیم فرمود که
بهتر است چون که معنی آن است: حواریّین به عیسی گفتند: آیا تو میتوانی از خداي خودت بخواهی که مائده بفرستد ولی با قرائت
28 مثنوي - دوّم که مشهور است معنی چنین است که آیا خدا میتواند بفرستد و اینطور پرسش نشانهي شک و تردید است. -قرآن- 1
گفته است: باز عیسی چون شفاعت کرد حق || خوان فرستاد و غنیمت بر طبق مائده از آسمان شد عائده || چون که گفت: انزل
117 فخر: نظم جملات اینکه آیه و آیت جلو قابل ملاحظه است، چون حواریون اوّل اغراض «َّ قالَ عِیسَی ابن مَریَمَ اللّهُم » علینا مائدة
مادي را یاد کردند که خوردن باشد، پس از آن نتیجهي معنوي را نام بردند که شهادت بر نبوّت باشد، ولی حضرت مسیح اوّل از
خداوند روزي میخواهد و دعا میکند که خود سرمایه معنویّات است و پس از آنکه نام روزي برده است بواسطهي صفاي روح
و طریق کمال خود را باین طور میپیماید: اوّل یاد حق میکند که « أَنتَ خَیرُ الرّازِقِینَ » : متوجّه شده است به روزي دهنده و گفته است
در مرتبهي سوّم یاد میکند از شادي و نشاط روح بنعمت - « انزل » پس از آن متوجّه بصفات حق می- شود و میگوید « ربّنا » میگوید
یاد میکند استدلال از « آیَۀً مِنکَ » از آن پس با جمله « تَکُون لَنا عِیداً » 496 [ صفحه 375 ] منعم بوسیلهي - 42 -قرآن- 468 - قرآن- 1
در آخر باز از مرتبهي نازله متوجّه درجهي عالیه شده و از خلق ،« وَ ارزُقنا » نعمت بوجود منعم، آنگاه متوجّه بخود میشود و میگوید
و با مجموع اینکه دو آیه معرفی میشود درجات عقول و ارواح که تا چه اندازه « أَنتَ خَیرُ الرّازِقِینَ » رو بخالق میکند و میگوید
-117 « تَکُون لَنا عِیداً » 301- 171 -قرآن- 273 - 80 -قرآن- 159 - 39 -قرآن- 66 - روحانی و تا چه درجه جسمانی هستند. -قرآن- 17
- مجمع: اینکه جمله دو معنی شده است: 1- سدّي گفته است یعنی ما آن روز را عید بداریم و هم آنها که بعد از ما خواهند بود، 2
یعنی: پیوسته آن نعمتها عاید ما شود و بسوي ما باز گردد، و در نزول مائده اختلاف است: مجاهد گفته است: چون در آیت بعد
شرط شده است که اگر مائده آمد و باز کافر شدید گرفتاري و عذاب شما از همهي آفریدهها سختتر خواهد بود، آنها ترسیدند و
گفتند: مائده نمیخواهیم، ولی عقیدهي درست آن است که مائده نازل شد، و کعب الاحبار گفت: روز یکشنبه نازل شد و از همان
در قرائت عبد اللّه « تکون » 23 فخر: کلمهي - جهت آن روز را مسیحیها عید میدارند، و در کیفیّت آن مائده اختلاف است. -قرآن- 1
با تشدید زا قرائت کردهاند، و بدون تشدید. - « منزّل » 118 مفسّرین نوشتهاند کلمهي « إِنِّی مُنَزِّلُها » . بیواو بوده است « تکن » مسعود
118 مجمع: اینکه جمله را چند جور معنی کردهاند: 1- یعنی در اینکه دوران شما هیچ « لا أُعَذِّبُه أَحَ داً مِنَ العالَمِینَ » 22- قرآن- 1
آفریده چنان عذابی نخواهد شد، و قتاده گفته است: آنها پس از رسیدن مائده کافر شدند و مسخ شدند که بصورت بوزینه و خوك
درآمدند، 2- یعنی بیچاره خواهید شد مثل اینکه آفریدهاي باین روز نیفتاده است، 3- یعنی از آن دسته عذابها بدیگري نخواهد
رسید چون آیت و نشانهي راهنمائی آنها مهمترین وسائل بوده است، پس مجازات مقاومت و کفران هم منحصر خواهد بود. -
45 فخر: نقل کردهاند: حضرت مسیح چون خواست دعا کند، لباسی پشمینه [ صفحه 376 ] پوشید و دعا کرد، سفرهاي قرمز - قرآن- 1
در میان دو ابر فرود آمد تا در جلو آنها قرار گرفت عیسی گریه کرد و گفت: خداوندا توفیق شکر بمن عنایت کن و اینکه سفره را
وسیله نعمت و مهربانی و خوشی گردان نه موجب رسوائی ما، آنگاه گفت: هر کدام شما نیکوکارتر هست با نام خدا آنرا بخورد،
شمعون که بزرگ آنها بود، گفت تو سزاوار تري آنحضرت برخاست و وضو گرفت و نماز خواند و گریه کرد و سرپوش را
برداشت در آن ماهی بریانی بود که تیغ و پولک نداشت و چربی از آن روان شده بود و در بالا سر آن حیوان نمک و در پائین
سرکه و در اطراف انواع سبزي بود بخربزه و بر آن پنج گرده نان بود که بر یکی عسل نهاده بود و بر دیگري زیتون و یکی پنیر و
یکی روغن و دیگري گوشت قورمه، شمعون گفت: اي روح اللّه، اینکه از خوراکهاي دنیا است یا از بهشت است! فرمود هیچکدام،
ولی خداوند بقدرت خود ایجاد کرد بخورید و شکر کنید تا خدا بشما کومک کند و از فضل خود ببخشد. روح البیان: آنها که در
مائدهي مسیح شک کردند و منکر شدند و مسخ شدند بصورت خوك و بوزینه، براي آن است که مردم بدانند بصورت صفات و
اخلاق خود بعالم دیگر نمودار میشوند، و چون صورت آدمی آنها حقیقت حیوانیشان را پوشانده بود، آن صورت ظاهري از آنها
صفحه 176 از 251
گرفته شد، و حقایق صفات حیوانیشان نمودار گشت، همانطور که در حدیث است: مردم بهر طور زندگی کنند با همان حالت و
یموت النّاس علی ما عاشوا فیه و یحشرون علی » هوي و خاصیّت میمیرند، و با هر وضع و حالت که بمیرند بعالم دیگر نمودار میشوند
و مثنوي گفته است: هر خیالی کو کند در دل وطن || روز محشر صورتی خواهد شدن چون خیال آن مهندس در « ما ماتوا علیه
ضمیر || چون نبات اندر زمین دانه گیر زان که حشر حاسدان روز گزند || بیگمان بر صورت گرگان کنند حشر پر حرص سگ
مردار خوار || صورت خوکی بود روز شمار زانیان را کنده اندام نهان || خمرخواران را بود گنده دهان گند مخفی کان بدلها
میرسید || گشت اندر حشر محسوس و پدید [ صفحه 377 ] سیرتی کان در وجودت غالب است || هم بر آن تصویر حشرت واجب
است و صوفیّه در سیر اینکه آیه گفتهاند: مائده یعنی حقایق و معارف و شناسائی واقعیّات عالم که غذاي روح هستند چنانچه
خوردنیها غذاي بدن است، و شاید آنها که مائده خواستند و وصول بحقایق آرزو نمودند استعداد وصول به- کمالات عالیه نداشتند،
از اینکه جهت مسیح تقاضاي آنها را نپذیرفت و گفت باید تقوي پیشه کنید تا لایق آن حقایق شوید، ولی آنها اصرار کردند و
خواستند تا عیسی براي آنها دعا کرد و جواب شنید که پیمودن اینکه راه دشوار است اگرچه فرستادن آن مائده آسان است، و بسا
اللّهُمَّ » اشخاص که مراتب بالاتر از استعداد خود را میبینند و توانائی نگهداري آنرا ندارند و گمراه میشوند. تأویلات کاشانی: از
تا آخر: اي خدا از عالم روح و معنی، براي ما شریعت و دینی بفرست که بازگشت همه بدان باشد چه آن که در « رَبَّنا أَنزِل عَلَینا
زمان ما است و چه آن که در آینده یافت شود، و هم نشانه و علمی از سوي تو باشد که بآن بشناسیم و بپرستیم تو را، و اینکه علم و
تا آخر گفته است: و اگر پس « فَمَن یَکفُر » 59 و در معنی - دلالت بما ببخش که آنچه از تو است خیر و صلاح ما است. -قرآن- 23
از رسیدن و روشن شدن دین و طریقت هدایت، کسی که خود را از آن محروم و محجوب بدارد بعذابی گرفتار خواهد شد که
کسی چنین عذابی ندیده باشد، چون با بودن استعداد نمودار شدن راه، انکار منحصر بمعاند است و مردم سرسخت، و عذاب باعلم
الشّعور » ، سختتر خواهد بود از عذاب با جهل زیرا آنچه را که بشناسد و از آن محروم باشد دردش بیشتر از آن است که نداند و نبیند
28 تفسیر طنطاوي: ممکن است براي تصوّر پیدایش مائدهي حضرت مسیح - قرآن- 13 - .« بالمحجوب عنه یوجب شدة الایلام
متمسّک بعلم ارواح بشویم، چون در آنجا نوشتهاند: ارواح میتوانند عناصر اصلی [ صفحه 378 ] را بیکدیگر مربوط کنند و مطابق
میل خود شکل مخصوص بآن بدهند، و باز نوشته است: ارواح میتوانند میوهها و غذاها و دواهائی بسازند که وسیلهي بهبودي و
گوارش باشند، و هر اندازه که روح قویتر باشد، قدرتش بر تصرّف در ماده بیشتر است، و هر چه کمتر باشد ناتوانتر است. و علّامه
مقداري گل و میوه در پستو و صندوقخانهي منزل من « نیشول » دالاسی انگلیسی حکایت کرده است: در روز زمستانی خانم
گذاشت، و در آن را با دقّت بست، پس از آنکه چاي صرف شد، در اطاقی کوچک در و سر بسته وارد شدیم، چیزي نگذشت که
روي سفرهاي که دورش نشسته بودیم مقدار زیادي گلهاي متنوّع بهاري نمودار شد، با کمال تر و تازگی و روي برگهاي آن شبنم
بود، من آن گلها را با دقت خشک کردم براي نگهداري و شهادتنامهي امضا شدهاي از حاضرین و براي اثبات مطلب روي آنها
آویختم، اینکه بود حکایت آن مرد، و صدها نظیر اینکه قضیه را خود مشاهده کردهام، و حضرت مسیح که روح القدس پشتیبان او
بوده است البته تواناتر است بر انجام اینگونه اعمال از ارواح دیگر مردم، و اگر اینکه خوارق عادات و اعمال فوق العاده از کسی
نمودار شود که مدّعی نبوّت باشد وضع ظاهري و حال او هم دلالت بر اینکه ادّعا داشته باشد البته معجزه و مثبت دعواي او خواهد
بود چنان که مقرون بدعوي نبوّت باشد و ظاهر حال و افکار و اعمال دیگرش هم شاهد بر آن باشد. سخن ما: عمدهي مطالب اینکه
آیات شمردن معجزات مسیح است، و در کتب انجیل از اینگونه مطالب زیاد است، قضیّهي مائده در باب ششم انجیل یوحنا اینکه
طور نوشته شده است: بعد از آن عیسی بآن طرف دریاي جلیل که دریاي طبریه باشد رفت و جمعی کثیر از عقب او آمدند، زیرا آن
معجزاتی را که بمریضان مینمود میدیدند آنگاه عیسی بکوهی برآمده با شاگردان خود در آنجا بنشست و فصح که عید یهود باشد
نزدیک بوده پس عیسی چشمان خود را بالا انداخته دید که جمعی کثیر بطرف او میآیند، به فیلیپس گفت از کجا نان بخریم [
صفحه 177 از 251
صفحه 379 ] تا اینها بخورند! و اینرا از روي امتحان باو گفت، زیرا خود میدانست چه باید کرد، فیلیپس او را جواب داد که دویست
دینار نان اینها را کفایت نکند تا هر یک اندکی بخورند. یکی از شاگردانش که اندریاس برادر شمعون پطرس باشد ویرا گفت در
اینجا پسري است که پنج نان جو و دو ماهی دارد، و لیکن اینکه از براي اینکه گروه چه میشود! عیسی گفت: مردم را بنشانید، و در
آن مکان گیاه بسیار بود و آن گروه قریب پنج هزار مرد بودند که نشستند، عیسی نانها را گرفته و شکر نمود. بشاگردان داد، و
شاگردان بنشستگان دادند، و همچنین از دو ماهی نیز بقدري که خواستند و چون سیر گشتند، بشاگردان خود گفت: پاره- هاي
باقیمانده را جمع کنید تا چیزي ضایع نشود پس جمع کردند و از پارههاي پنج نان جو که از خورندگان زیاد آمده بود دوازده سبد
پر کردند و چون مردمان اینکه معجزه را که از عیسی صادر شده بود دیدند گفتند که اینکه البتّه همان نبی است که باید در جهان
بیاید. اینکه بود گفتهي انجیل، لیکن اگر یک یک از جملههاي مربوط به معجزات اینکه آیات را وارسی کنیم، نمیتوانیم یقین کنیم
صریح است که حضرت مسیح بوسیلهي روح القدس پشتیبانی « أَیَّدتُکَ و عَلَّمتُکَ » : که تصریح بانجام آنها شده است مثلا جملههاي
اینها هم صریح « وَ إِذ کَفَفت و إِذ جِئتَهُم، فقال » : شده است و خواندن و فهمیدن را باو آموختهاند، و هم در آخر گفته شده است
بطور مجمل و سر بسته معلوم است که از حضرت مسیح چیزهاي بیش از «ِ إِذ جِئتَهُم بِالبَیِّنات » است که انجام شده است و جملهي
مردم دیگر، مشاهده میشده است که دلیل بر شخصیّت و مقام نبوّت آن حضرت بوده است، ولی در میانهي اینکه جملهها گفته شده
معلوم است که اینکه پنج جمله که معجزات را میشمارد صریح در انجام آنها نیست، «ُ إِذ تَخلُق،ُ فَتَنفُخ،ُ وَ تُبرِئ،ُ وَ إِذ تُخرِج » : است
پس باید بیکی از دو معنی تطبیق کنیم تا استفاده شود که اینکه کارها انجام شده است: اوّل- بصورت استمرار که اینطور معنی شود:
- 404 -قرآن- 471 - 388 -قرآن- 391 - 222 -قرآن- 372 - 207 -قرآن- 210 - یاد بیاور زمانی را که درست میکردي، و -قرآن- 195
783 [ صفحه 380 ] میدمیدي، و میشد، و خوب میکردي، - 765 -قرآن- 767 - 752 -قرآن- 754 - 740 -قرآن- 742 - -501 قرآن- 727
تا معنی استمرار فهمیده شود. و باید « اذکر و کنت » و بیرون میآوردي. و معلوم است که در لفظ تصریح نشده است بکلماتی مانند
بگوئیم: از قرینهي جمله اینکه معنی استخراج میشود: دوّم- آنکه اینها را بصورت التزامی فارسی معنی کنیم به اینکه طور: یاد بیاور
نعمت من را بر خودت آنگاه که روح القدس را پشتیبان تو کردم و آن زمان که بتو توانائی دادیم تا بسازي، و بدمی، و باشد، و
بهبود بخشی، و بیرونآوري، و ظاهر آن است که اینکه معنی دوّم از نظر دلالت لفظ تفاوتی با اوّل ندارد، پس نتیجهي اینکه گفتهها
چنین خواهد بود که مقصود نمایاندن قدرت است و استعدادي که بمسیح عنایت شده است و او میتواند اینطور کارها را با اذن
مکرّر شده است که همهي اینکه کارها ممکن است ولی با اجازه خداوند. و « باذنی » خداوند انجام دهد و از همین جهت کلمهي
نقل قضیّهي رسیدن مائده از آنهاي دیگر روشنتر است که فقطّ بنقل پرسش و گفتگوي حواریّین و دعاهاي مسیح اکتفا شده است و
سخنی از انجام آن بمیان نیامده است، و فقط وعده داده شده است که مائده برسد مشروط به اینکه که آنها هم همگی تسلیم شوند
و دیگر یادي نشده است، پس آنچه از اینکه آیات استفاده میشود، معرّفی مقام و شخصیّت حضرت مسیح است که لیاقت چنین
کارهائی داشته است و ممکن بوده است از او چنین اعمالی انجام شود. دو سال بعد از نوشتن اینکه مطالب بوسیلهي دوست عزیز
«ُ فَأَنفُخ،ُ أَخلُق،ُ تَکُون » آقاي عبد اللّه- کشاورز تفسیر سید احمدخان هندي بدست ما رسید، در آن کتاب بعضی جملهها را مثل
مطابق با نظر ما معنی کرده است، و مطالب قابل استفادهي آنرا در جاي مناسب نقل کردیم چنانکه در صفحات گذشته ملاحظه
[ 204 [ صفحه 381 - 193 -قرآن- 195 - 183 -قرآن- 185 - میشود. -قرآن- 172
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 116 تا 120
وَ إِذ قالَ اللّه یا عِیسَ ی ابنَ مَریَمَ أَ أَنتَ قُلتَ لِلنّاس اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَین مِن دُونِ اللّه قالَ سُبحانَکَ ما یَکُون لِی أَن أَقُولَ ما لَیسَ لِی
بِحَقٍّ إِن کُنت قُلتُه فَقَد عَلِمتَه تَعلَم ما فِی نَفسِی وَ لا أَعلَم ما فِی نَفسِکَ إِنَّکَ أَنتَ عَلّام الغُیُوب [ 116 ] ما قُلت لَهُم إِلاّ ما أَمَرتَنِی بِه أَنِ
صفحه 178 از 251
اعبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُم وَ کُنت عَلَیهِم شَهِیداً ما دُمت فِیهِم فَلَمّا تَوَفَّیتَنِی کُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیهِم وَ أَنتَ عَلی کُل شَیءٍ شَهِیدٌ [ 117 ] إِن
تُعَذِّبهُم فَإِنَّهُم عِبادُكَ وَ إِن تَغفِر لَهُم فَإِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 118 ] قالَ اللّه هذا یَوم یَنفَع الصّادِقِینَ صِدقُهُم لَهُم جَنّات تَجرِي مِن
تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِ یَ اللّه عَنهُم وَ رَضُوا عَنه ذلِکَ الفَوزُ العَظِیم [ 119 ] لِلّه مُلک السَّماوات وَ الَأرض وَ ما فِیهِن وَ هُوَ
984 معنی لغات: نفس- روح آدمی و غیره، خون، جسد و بدن، به جاي کلمهي خود در - عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 120 ] -قرآن- 1
حقیقت و درستی، عظمت و همت، و غیر اینکه در معانی دیگر نیز استعمال میشود، شهید- با فتح « باصطلاح ضمیر تأکیدي » فارسی
و کسر شین بمعنی شاهد و امین در شهادت، همیشه حاضر و ناظر که چیزي از او پوشیده نیست، کشتهي راه خدا، دمت- از دام
یدوم بمعنی دوام، و مدّت زیاد بودن، رقیب- نگهدار، نگهبان، چشم براه، پیش قراول قشون، فرزند یا خویشاوند که جانشین او
میشود. ترجمه: 119 و بآن روز خدا بعیسی گوید: مگر تو بمردم گفتی من و مادرم [ صفحه 382 ] را بجاي آفریدگار خداي بدانید!
او گوید: تو بدوري از اینکه و مرا نرسد آن گویم که در خور من نباشد و اگر آن را گفتهام تو دانستهاي. چه میدانی آنچه در نهان
من است و من از غیب تو خبر ندارم که تو علّام الغیوبی 120 و من جز آنچه تو دستورم دادي که پروردگار من و خود را پرستید
چیزي بآنها نگفتم و تا بمیان آنها بودم گواه اندیشه و کارشان بودم و چون مرگم را رسانی تو خود نگهبان آنان بوي، چه خود گواه
بر همه چیز باشی و 121 اگر آنان را بیازاري بندگان تواند [و در اختیار تو] و اگر بیامرزي تو برتري و کار شایسته کنی 122 خدا
گوید امروز است که راستگویان سود راستی خود برند و بهشتها دارند رودها از آن روان که بجاودان در آن بمانند و خدا از
ایشان راضی [که سر بفرمان حق بوده اند] و آنها از او راضی بودند [که آنچه پسندشان باشد بایشان رسد] و همین است بزرگ
رستگاري و بس 123 چه پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه در آنها است براي خدا است و او تواناي بر همه چیز بود. سخن مفسّرین:
-119 ابو الفتوح نوشته است: اگر گویند شاید که خدا ملامت کند عیسی را بچیزي که او را در آن گناه نباشد، و « أَ أَنتَ قُلتَ »
غرض از اینکه استفهام و تغریر چه باشد، و خداي تعالی دانست که عیسی اینکه نگفته باشد! جواب آن است که گوئیم: اینکه
صورت استفهام است و مراد توبیخ و تقریع آن قوم را که اینکه اعتقاد کرده بودند. جواب دیگر از اینکه سؤال آن است که عیسی
بیخبر بود از اینکه ترسایان در حق او و مادر او گفتند از پس او، خداي تعالی اینکه بگفت بصورت استفهام و مراد اعلام عیسی بود
33 فخر: اینکه نظر که در خطاب به عیسی مقصود سرزنش - تا او بداند که قوم او از پس او در او چه محال گفتند. -قرآن- 15
مسیحیها است، درست نیست چون هیچ مسیحی مریم و عیسی را خداي مستقل ندانستهاند که خداوند را منکر باشند، ولی چون
آنها معتقد بودند که معجزات به وسیلهي خود مسیح و مریم است و خدا را در آن مداخله نیست پس نسبت اینکه عقیده [ صفحه
إِن » . 383 ] به مسیحیها درست است که در پارهاي چیزها خدا را هیچکاره میپنداشتهاند و مسیح و مادرش را آفریننده میدانستهاند
199 فخر: حضرت مسیح چون در مقام خضوع و تواضع بود بطور روشن و آشکار نگفت که من بآنها امر نکردهام و «ُ کُنت قُلتُه
چنین دستوري ندادهام، زیرا اینکه طور سخن گفتن مستلزم خودپرستی و تبرئهي خود است از گفتار ناهنجار و در آن مقام نبایستی
إِن تُعَذِّبهُم فَإِنَّهُم » 23- خود را بچیزي بشمارد، از اینجهت بطور دیگر جواب داده است: که اگر گفتهام تو میدانی. -قرآن- 1
121 مجمع: یعنی همه در اختیار تو است و من هیچکارهام، و حسن بصري گفته است یعنی: اگر عذاب کنی « عِبادُكَ وَ إِن تَغفِر لَهُم
64 ابو - بواسطهي آن است که بر کفر باقی ماندهاند، و اگر ببخشی براي توبه است که پشیمان شدند و دست برداشتند. -قرآن- 1
چون آنجا تهدید بعذاب شده است، مسیح در « أُعَذِّبُه عَذاباً لا أُعَذِّبُه أَحَداً » الفتوح: اینکه جمله در برابر آن آیت جلو است که گفت
115 فخر: واحدي گفته است که در مصحف عبد اللّه مسعود چنین نوشته - جواب گفته است همه در اختیار تو است. -قرآن- 69
ولی شیخ من گفت عزیز و حکیم بهتر است از غفور و رحیم، چون کلمات « و إن تغفر لهم فانّک انت الغفور الرّحیم » : بوده است
غفور و رحیم میفهماند که متّصف باین صفات در مواقع احتیاج و لزوم باید چنین حالتی و خاصیّتی را داشته باشد، ولی عزیز و
حکیم میفهماند تعالی از همه چیز که هیچگونه لزوم و استحقاق و بایست و نابایست در آن مقام متصوّر نیست، و اگر با اینکه مقام
صفحه 179 از 251
گفته میشد، « غفور و رحیم » مغفرت باشد کرم و بخشش کاملتر است از آنکه غفور و رحیم باشد و ببخشد، و بعضی گفتهاند، اگر
کنایه بود از اینکه که مسیح تقاضاي مغفرت و رحمت دارد و براي آنها شفاعت میکند، ولی با اینکه جمله فهمانده شده است که
« هذا یَوم یَنفَع الصّادِقِینَ » [ مسیح هیچ دخالت در کار مردم نخواهد داشت و در مقام جواب نیز تسلیم کامل خواهد بود. [ صفحه 384
132 طبري: بعضی از مردم حجاز با نصب یوم قرائت کردهاند و عدّهي دیگر آنها و عموم عراقیها با رفع خواندهاند، و دو جور معنی
میشود اوّل- سدّي گفته است: یعنی آن گاه خدا میگوید: اینکه روز قیامت روزي است که راستی براي راستگویان سودمند است،
دوّم- که بهترین معنی است اینکه است: که خداوند گفت: اینکه سخنان حق و درست روزي مفید است که راستی براي راستگویان
123 فخر: گفتهاند: اینکه جمله جواب است از یک پرسش فرضی، «ِ لِلّه مُلک السَّماوات وَ الَأرض » 36- سودمند میباشد. -قرآن- 1
مثل اینکه کسی میپرسد: اینکه نور عظیم از کجا است! در پاسخ گفته شده است: از آنکه مسلّط بر آسمانها و زمین است. و در ختم
سوره به اینکه آیه اسراري است یکی اینکه چون آغاز سوره با دستور زندگی و آداب بندگی شده است، خاتمهي آن بیاد خدا و
کبریا و جلال او شده است، دیگر اینکه چون در اینکه سوره انواع گفتههاي یهود و مسیحی نقل شده است و احکام و دستورهائی
معیّن شده است، در خاتمه یادآوري شده است که همهي موجودیّت بقدرت او است پس تمام اینکه گفته حق است و ثابت. -
42 در مجلّد دوم سوره نساء از تفسیر عبده مفصّل نقل کردیم که چگونه عقاید مسیحی از ملل دیگر اقتباس شده است، در - قرآن- 1
آخر اینکه سوره طنطاوي فهرست مفصّل نوشته است در تطبیق عقاید مسیحیها در حضرت مسیح با بودائیها براي بودا و کریشنا، و هر
جمله که براي بودا گفتهاند با کمترین تفاوت براي مسیح نقل کرده است و هم آنچه براي کریشنا معتقد شدهاند با مختصر تفاوت
براي مسیح از پیروانش نقل کرده است براي مثال چند جمله مینویسیم: کریشنا مسیح کریشنا بدار رفت و مرد. مسیح بدار رفت و
مرد. چون کریشنا مرد علامت پیدایش. چون مسیح مرد حوادث ناگوار زیادي در. خطر بزرگ نمودار شد، هاله اي. جهان نمودار
شد، پردهي معبد از [ صفحه 385 ] سیاه دور ماه را گرفت، خورشید در. بالا تا پائین چاك زده شد و شکاف. وسط روز تاریک شد،
از آسمان آتش. خورد، از ساعت شش تا ساعت نه. و خاکستر باریدن گرفت و شیاطین در. آفتاب تاریک شد و قبور مؤمنین
شکافته. زمین مشغول افساد و خرابکاري شدند. شده آنها برخاستند و از گور خود و مردم صبح و شام میدیدند که ارواح درآمدند.
در وسط هوا با یکدیگر میجنگند، و اینکه حوادث در همه جا دیده میشد. کریشنا مسیح پهلوي کریشنا را با اسلحه شکافتند. پهلوي
مسیح را با اسلحه شکافتند. کریشنا بردار بود و با آن ماهیگیر که مسیح با یکی از آن دو نفر دزد که در باو تیر زد گفت: برو تا
آسمان جایگاه پهلوي او بر دار بودند گفت: باور خدا و رحمت من تو را همه جا همراه بدار که تو امروز با من در بهشت خواهد
بود. خواهی بود. اوّلین نمایشی که کریشنا از خود نمو- اوّل علامت عجیب که مسیح نمایش دار کرد شفاي پیس بود. داد شفاي
پیس بود. بودا مسیح چون بودا متولّد شد دانشمندان او حکما مسیح را زیارت کردند و راز را شناختند و اسرار لاهوت و عالم
لاهوتی او را دریافتند، و هنوز روز تمام معنوي او را دریافتند، و هنوز یک روز بر او نگذشته بود، همه او را خداي از ولادت او
گفت « مایا » نگذشته بود که مردم او را خدایان نامیدند. مبارك دانستند و گفتند: او خداي خدایان است. بودا در طفولیت بمادرش
هنوز مسیح بچه بود که بمادرش گفت من عظیمترین مردم هستم. من پسر خدا هستم. سخن ما: همان ترجمه و نقل از دیگران است.
[ [ صفحه 386