گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
کتاب مکاسب



اشاره
بحث در این باب تحت دو قسم آورده شده است:
قسم اول این قسم که براي بحث از اکتساب بطور مطلق عنوان گردیده شش آیه در آن آورده شده است:
ا􀀀 ا لَکُمْ فِیه 􀀀 ا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ، وَ جَعَلْن 􀀀 ا فِیه 􀀀 اسِیَ وَ أَنْبَتْن 􀀀 ا رَو 􀀀 ا فِیه 􀀀 ا وَ أَلْقَیْن 􀀀 اه 􀀀 -1 آیات 19 و 20 و 21 ، از سورة حجر وَ الْأَرْضَ مَدَدْن
إِلّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ.
􀀀
ا نُنَزِّلُهُ ا 􀀀 زائِنُهُ وَ م 􀀀 ا خَ 􀀀 إِلّ عِنْدَن
􀀀
رازِقِینَ، وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ ا 􀀀 ایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِ 􀀀 مَع
فاضل هفت فائده در ذیل آیه آورده است که هیچ کدام جنبۀ فقهی ندارد.
مقدس اردبیلی در ذیل آیه چنین افاده کرده است:
54 از 140
در این آیه دلالت است بر اقامۀ سکنی در زمین مطلقا، بلکه تصرف در آن مطلقا، تا دلیلی بر منع برسد. و دلالت است بر این که »
امور و اشیاء موزونه یعنی آنها که بقدر اقتضاء مصلحت، اندازه و تقدیر شده همه براي انسان است و همۀ این مخلوقات بر او مباح
است مگر آن چه را عقل منع کند مانند سموم مضره یا شرع جلو گیرد مانند مرده و خون و غیر اینها.. پس مخلوقات همه مباح است
براي انسان و بحکم عقل و نقل، اصل در همۀ اشیاء، اباحه است.
مَکَّنّ فِی الْأَرْضِ
􀀀
-2 آیۀ 10 ، از سورة اعراف وَ لَقَدْ اکُمْ
100
ا تَشْکُرُونَ. 􀀀 ایِشَ قَلِیلًا م 􀀀 ا مَع 􀀀 ا لَکُمْ فِیه 􀀀 وَ جَعَلْن
از این آیه همان استفاده میشود که از آیۀ پیش.
طانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ از جمله 􀀀 واتِ الشَّیْ 􀀀 ا تَتَّبِعُوا خُطُ 􀀀 الًا طَیِّباً وَ ل 􀀀 مِمّ فِی الْأَرْضِ حَل
ا 􀀀 النّ کُلُوا
􀀀
ا أَیُّهَا اسُ 􀀀 -3 آیۀ 168 ، از سورة بقره ی
استفادات فقهی از این آیه امکان استدلال به اباحۀ اکل هر چیزیست که در روي زمین است بر هر کس گر چه کافر باشد مگر آنجا
که دلیلی از عقل یا نقل بر خلاف دیده شود پس اشیاء غیر مضره مباح و هم اعطاء ماکول به کفار جائز است.
و از جمله استفادات اینست که متابعت شیطان بلکه بطور کبراي کلی پیروي از هر کس که عداوتش آشکار باشد مانند دشمنان دین
در هر امري که جواز آن شرعا معلوم نباشد حرام و ممنوع است.
ي. 􀀀 ا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَو 􀀀 اکُمْ وَ ل 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 اتِ م 􀀀 -4 آیۀ 81 ، از سورة طه کُلُوا مِنْ طَیِّب
از این آیه اباحۀ تکسب و طلب رزق و حرمت طغیان و تجاوز از حدود مقرره و جهات مشروعه استفاده شده است.
ا طَلْعٌ نَضِیدٌ، رِزْقاً 􀀀 اتٍ لَه 􀀀 اسِق 􀀀 جَنّ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ، وَ النَّخْلَ ب
􀀀
ا بِهِ اتٍ 􀀀 ارَکاً فَأَنْبَتْن 􀀀 اءً مُب 􀀀 ماءِ م 􀀀 ا مِنَ السَّ 􀀀 -5 آیات 9 و 10 و 11 ، از سورة ق وَ نَزَّلْن
ذلِکَ الْخُرُوجُ. 􀀀 ا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَ 􀀀 ادِ وَ أَحْیَیْن 􀀀 لِلْعِب
101
از این آیه نیز چون محصول بوستانها و محصول دشتها (دانههاي قابل درو مانند گندم و جو و برنج) و محصول درختهاي بلند یا
باردار خرما، که همه به واسطۀ آب پر منفعت (مبارك) آسمانی رویاندة الهی بوده، رزق بندگان قرار داده شده استفاده گردیده که
همۀ این اشیاء به همۀ وجوه انتفاع جز در موردي که نهی و منعی وارد شده باشد بر همۀ عباد مباح است.
ا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ. 􀀀 اکِبِه 􀀀 -6 آیۀ 15 ، از سورة ملک هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَن
بدین آیه استدلال شده بر جواز طلب رزق و کوشش در راه تحصیل معاش.
ا یَحْتَسِبُ.. الآیه مردانی از اصحاب به خانه نشستند و به 􀀀 اللّ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ ل
􀀀
گفتهاند پس از نزول آیۀ وَ مَنْ یَتَّقِ هَ
انّی لأبغض الرّجل فاغرا فاه » اللّ علیه و آله و سلّم) رسید ایشان را نکوهش کرد و گفت
􀀀
عبادت پرداختند چون خبر به پیغمبر (صلّی ه
الکادّ علی عیاله کالمجاهد » اللّ علیه و آله و سلّم) روایت شده
􀀀
و باز از پیغمبر (صلّی ه « و یترك الطّلب « اللهمّ ارزقنی » إلی ربّه یقول
.« اللّ
􀀀
فی سبیل ه
قسم دوم این قسم براي بحث از اشیائی که تکسب به آنها حرام است عنوان گردیده و شش آیه در ذیل آن مورد استناد و استفاده شده است:
زائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ. 􀀀 ی خَ 􀀀 الَ اجْعَلْنِی عَل 􀀀 -1 آیۀ 55 ، از سورة یوسف ق
102
.« دلالت این آیه بر اشیائی که تکسب به آنها حرام است روشن نیست » : محقق اردبیلی پس از آوردن آیه چنین افاده کرده است
فاضل مقداد پس از این که افاده کرده است که فقیهان بدین آیه بر جواز ولایت از جانب ظالم بشرط مقرر، استدلال کردهاند و این
55 از 140
استدلال را درست ندانسته است اقسام ده گانه براي ولایت به اعتبار حال متولّی و متولّی عنه یاد کرده است.
أَکّ لِلسُّحْتِ.
􀀀
سَمّ لِلْکَذِبِ الُونَ
اعُونَ 􀀀 -2 آیۀ 42 ، از سورة مائده
السّحت هو الرشوة فی » سحت، که در لغت بمعنی استیصال (از ریشه کندن است) در روایت نبوي به رشوة در حکم تفسیر شده
و مشتمل بر معدودي از مکروهات دانسته چنین تفسیر « غیر ظاهر الصحۀ و السند » در روایتی علوي که محقق اردبیلی آن را « الحکم
هو الرشوة فی الحکم و مهر البغی و کسب الحجام و عسیب الفحل و ثمن الکلب و ثمن الخمر و ثمن المیتۀ و حلوان الکاهن و » شده
« باللّ
􀀀
ان السحت انواع کثیرة فاما الرشا فی الحکم فهو الکفر ه » و در روایتی از حضرت صادق « الاستعمال (یا و الاستکتاب) فی المعصیۀ
انواعی براي آن قائل شده است، بحکم مذمتی سخت که از آکل آن شده و از سیاق آن ظاهر میباشد به حرمت محکوم است.
از پنج فائده که فاضل در ذیل آیه آورده است یکی اینست که گرفتن رشوه، خواه براي حکم بله باشد یا علیه، بحق باشد یا بباطل،
حرام است لیکن دادن آن در صورتی که براي توصل بحق باشد و راهی دیگر نداشته باشد حرام نیست. لیکن این فرق که فاضل
آورده است خالی از تامل نیست.
اللّ مِنْ بَعْدِ
􀀀
ا وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ هَ 􀀀 اةِ الدُّنْی 􀀀 اءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَی 􀀀 اتِکُمْ عَلَی الْبِغ 􀀀 ا تُکْرِهُوا فَتَی 􀀀 -3 آیۀ 33 ، از سورة نور وَ ل
راهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ 􀀀 إِکْ
103
چنانکه در جلد اول آورده شد در جاهلیت مردان پست و نابکار و آزمند و طمع کار از زنان ناپارسا و کنیزان خود استفادة مادي
میکرده یعنی آنها را بکار زشت و پست وا میداشته و از این راه در آمدي بدست میآورده و بر ثروت و مال خود میافزودهاند. نه
خوانده میشده در جلد اول یاد گردید. در سبب « خرابات » زن از مشاهیر آنان که پرچم بر خانۀ خود میافراشته و خانههاشان به نام
اللّ بن ابیّ منافق مشهور، را کنیزکانی بود (از کشاف شش تن از ایشان چنین نام برده
􀀀
نزول آیۀ فوق چنین گفته شده که عبد ه
شدهاند. معاذه. مسیکه. امیمه، عمره. اروي، و قتیله) که آنها را مجبور به زنا دادن کرده و ضریبه بر ایشان بسته بود دو تن از ایشان
لیقل » (معاذه و مسیکه) به پیغمبر (ص) شکایت بردند بر اثر آن، آیۀ بالا نزول یافت بنقل از کشاف در حدیثی چنین آمده است
این حدیث حد مراقبت و رعایت و توجه اسلام را از عبید و اماء به خوبی میرساند و « احدکم فتاي و فتاتی و لا یقل عبدي و امتی
میفهماند که اسلام به آنها چه نظري داشته و بطور حتم نظر خرید و فروش و معامله و اذیت و آزار نبوده چنانکه در حدیثی دیگر
آمده است:
.« شرّ الناس من باع النّاس »
در آن آورده شده و منظور از آن کنیز است، چهار فائده یاد گردیده که از آن جمله « فتاة » بهر جهت در ذیل آیۀ شریفه، که کلمۀ
است تحریم اکراه بر زنا.
طانِ فَاجْتَنِبُوهُ 􀀀 امُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْ 􀀀 صابُ وَ الْأَزْل 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْ 􀀀 4 و 5 آیات 90 و 91 ، از سورة مائدة ی
ضاءَ 􀀀 داوَةَ وَ الْبَغْ 􀀀 طانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَ 􀀀 ما یُرِیدُ الشَّیْ 􀀀 لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ إِنَّ
104
اةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ. در ذیل این دو آیه، که آخرین آیهایست، که در بارة خمر 􀀀 اللّ وَ عَنِ الصَّل
􀀀
فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ هِ
نزول یافته، و به گفته فاضل از نه راه نسبت به تحریم آن در این آیه تأکید بعمل آمده پنج حکم آورده شده است. از آن جمله است
حرمت تکسب به خمر و سائر مسکرات و هم اجرت بر کاري مربوط و متعلق به آنها چه آن که روایاتی هم وارد است بدین مفاد
اللّ الیهود حرّمت علیهم الشّحوم
􀀀
لعن ه » که آن چه را خدا حرام کرده ثمن آن را نیز حرام قرار داده است. از قبیل روایات نبوي
لعن الخمر شاربها و عاصرها و ساقیها و بائعها و آکل ثمنها فقام الیه اعرابی. » و از قبیل خبر دیگر نبوي نیز « فباعوها و اکلوا ثمانها
56 از 140
و از آن جمله است معانی کلمات وارده در این آیات که چون دانستن آنها در استنباط حکم فقهی تأثیر دارد بطور خلاصه « الخبر
ترجمه و آورده میشود:
همان قمار است بتمام انواعش از قبیل نرد و شطرنج پس تکسب به اینها و ساختن آلات آنها و بیع و حتی نشستن در مجلس « میسر »
اللّاعب بالنّرد شیر کمن غمس یده فی لحم الخنزیر و » اللّ علیه و آله و سلّم) روایت شده که
􀀀
بازي آنها حرام است از پیغمبر (صلّی ه
در بارة نرد و شطرنج جز از برخی از علماء شافعی که آن را در غیر حال الهاء و اغفال از نماز، محکوم بجواز دانستهاند خلافی « دمه
در حرمت نیست.
بتهایی است که براي عبادت میساختهاند پس حرام است که کسی ساختن آنها را کسب خود قرار دهد یا خرید و « انصاب » مراد از
فروش کند.
که مفرد آن زلم است (بفتح زاء بر وزن صنم و ضم آن بر وزن امم) تیرهایی است که پر و پیکان نداشته و بر بعضی « ازلام » مراد از
و بر بعضی هیچ چیز نوشته نشده بوده و به آنها در سفرها و کارهاي خود « نهانی ربی » و بر بعضی « أمرنی ربی » نوشته شده بوده
تفأل میزدهاند بدین گونه که چون میخواستهاند
105
بوده بیرون « أمرنی ربی » به سفري بروند یا به کاري دست بزنند این تیرها را در ظرفی میریخته و بهم میزدهاند اگر تیري که بر آن
بدست میآمده صرف نظر و اگر تیر نانوشته بیرون میآمده عمل را تجدید و تکرار « نهانی ربی » میآمده اقدام و اگر تیر
میکردهاند. گروهی از مفسران چنین گفتهاند. لیکن علی بن ابراهیم از حضرت صادق (ع) نقل کرده که ده عدد تیر بوده هفت عدد
با سهم و نصیب و سه عدد آنها بی سهم و نصیب. سهم دارهاي هفتگانه را نام چنین بوده: فذّ. توام. رقیب. حلس.
نافس. مسبل و معلّی. پس فذ را یک سهم و توام را دو سهم و رقیب را سه سهم و همین طور افزوده میشده تا معلی که هفت سهم
شتري را میخریده و میکشته و با جزائی تقسیمش .«1» میداشته است و نامهاي سه تیر بی سهم: سفیح. منیح. و وغد بوده است
میکرده و به دور آن جمع میگشته و تیرها را بیرون میآورده و بدست مردي میدادهاند و پس از عمل یاد شده قیمت را از کسی
میگرفتهاند که تیرهاي بی نصیب به نام او بیرون میآمده است و این نوعی از قمار بوده که میان عرب جاهلی رواج میداشته است.
زمخشري نقل کرده که شتر را بده جزء تقسیم میکردهاند. بعضی گفتهاند بر بیست و هشت جزء قسمت میکردهاند و کسانی که
تیر نانوشته به نام ایشان بیرون
______________________________
1) در جلد اول نامهاي این قداح، در بحث از حرمت خمر، آورده شد در اینجا مناسب است ضبط این الفاظ یاد گردد فذ بفتح فاء )
و با ذال منقوطۀ مشدده (بر وزن حظ) توام با تاء دو نقطه فوقانی مفتوح و همزه مفتوحه (بر وزن مرهم) رقیب با راء بی نقطه و قاف
(بر وزن نقیب) حلس با حاء بی نقطه مکسور و لام ساکنه و سین بی نقطه (بر وزن ضرس) نافس با نون پیش از الف وفاء مکسوره و
سین بی نقطه (بر وزن جالس) مسبل با سین بی نقطه و باء یک نقطه (بر وزن مقبل) معلی با میم مضمومه و عین بی نقطۀ مفتوحه و
لام مشدده مفتوحه (بر وزن مصلی) سفیح با سین بی نقطه مفتوحه و فاء مکسوره و حاء بی نقطه (بر وزن فصیح) منیح با میم مفتوحه
و نون مکسوره و یاء دو نقطۀ تحتانی و حاء بی نقطه (بر وزن فصیح) و غد با واو مفتوحه و غین با نقطۀ ساکنه و دال بی نقطه (بر
وزن نقد) است.
106
میآمده بی نصیب میبودهاند و کسی که یکی از تیرهاي سهم دار به نامش بیرون میآمده نصیب معین همان تیر را میبرده و آن
نصیبها را به فقیران میداده و خود چیزي از آن نمیخورده و باین کار افتخار میداشتهاند و کسانی را که در این قمار با ایشان به
57 از 140
بخیل و لئیم) مینامیدهاند. بعضی از فضلاء (ابن حاجب) اسماء قداح (تیرها) را در ) « برم » بازي نمیآمده سرزنش میکرده و او را
اشعار ذیل آورده است:
هی فذ و توام و رقیب ثم حلس و نافس ثم مسبل
و المعلی و الوغد ثم سفیح و منیح و ذي الثلاثۀ تهمل
و لکل مما عداها نصیب مثله ان تعدّ اوّل اوّل
این بود ترجمۀ آن چه فاضل آورده است.
در » در تفسیر صافی از کتاب فقیه (من لا یحضر) و تهذیب بنقل از علی بن ابراهیم از حضرت جواد این مضمون آورده شده است
زمان جاهلی ده تن شریک میشدند و شتري را به شرکت میخریدند و به وسیلۀ قداح به استقسام آن میپرداختند (آنگاه نامهاي
تیرها را بر شمرده پس از آن گفته است) تیرها را بین آن ده تن به جولان میآوردهاند پس هر کس تیري بی سهم به نامش بیرون
میآمده یک سیم قیمت شتر به عهده او میافتاده این کار تکرار میشده تا سه سهم بی نصیب بیرون میآمده و صاحبان آنها بدان
.« قیمت شتر محکوم میشدهاند
من میگویم معنی تجزیۀ شتر بده جزء تجزیۀ قیمت آن بوده چنانکه در روایت .» . آنگاه صاحب تفسیر صافی چنین گفته است
.« حضرت جواد (ع) است نه تجزیۀ گوشت آن
ی أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا 􀀀 ا عَل 􀀀 ا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَ ل 􀀀 ا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ ل 􀀀 ی حَرَجٌ وَ ل 􀀀 -6 آیۀ 61 ، از سورة نور لَیْسَ عَلَی الْأَعْم
107
عَمّ أَوْ بُیُوتِ
اتِکُم 􀀀 مامِکُمْ أَوْ بُیُوتِ 􀀀 واتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَعْ 􀀀 وانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَ 􀀀 اتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْ 􀀀 ائِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أُمَّه 􀀀 مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آب
ذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا 􀀀 اتاً فَإِ 􀀀 احٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْت 􀀀 اتِحَهُ أَوْ صَ دِیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُن 􀀀 ا مَلَکْتُمْ مَف 􀀀 اتِکُمْ أَوْ م 􀀀 خال 􀀀 والِکُمْ أَوْ بُیُوتِ 􀀀 أَخْ
اتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ یکی از اقوال در سبب نزول آیه اینست که 􀀀 اللّ لَکُمُ الْآی
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 ارَکَۀً طَیِّبَۀً کَ 􀀀 اللّ مُب
􀀀
ی أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّۀً مِنْ عِنْدِ هِ 􀀀 عَل
گروهی به جنگ بیرون رفتند و خانههاي خود را به معذورین سه گانه که در آیه یاد شدهاند سپردند اینان از این که چیزي از
مأکولات آن خانهها بخورند خودداري داشتند و بر خود تنگ میگرفتند این آیه نازل گردید.
فقیهان باین آیه بر جواز تصرف (بعنوان خوردن نه غیر آن) در خانههاي خویشاوندان یاد شده استدلال کردهاند. جبّائی خیال کرده
اهُ منسوخ 􀀀 اظِرِینَ إِن 􀀀 امٍ غَیْرَ ن 􀀀 ی طَع 􀀀 إِلّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِل
􀀀
ا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ ا 􀀀 و به آیۀ ل « لا یحلّ مال امرئ الّا بطیب نفسه » است آیه بحدیث
شده است.
بهر حال از جمله هفت فائده که در اینجا مذکور شده اینست که عدم ذکر فرزندان در این آیه یا به واسطۀ معلوم بودن آن از
مستفاد « مِنْ بُیُوتِکُمْ » مفهومست زیرا جواز اکل از خانۀ کسی که اقرب است اولی است از آن که ابعد است یا این که از کلمۀ
و باز در « أنت و مالک لأبیک » میباشد چنانکه در حدیث نبوي است
108
.« اطیب ما اکل المرء من کسبه، و انّ ولده من کسبه » : حدیث دیگر است
آورده شده یاد گردد: « صدیق » مناسب است در اینجا مختصري از آن چه در بارة
« اصدقاء » مفرد و جمع است و در اینجا بمعنی « عدو » و « خلیط » مثل « صدیق » محقق اردبیلی در این زمینه چنین افاده کرده است
کسی است که در دوستی صادق باشد برخی گفتهاند مراد از آن کسی است که چنانکه ظاهر او با « صدیق » میباشد و مراد از
اللّ الرجل یدخل فی بیت
􀀀
هو و ه » ظاهرت موافق است باطنش هم باطنت را موافق باشد. از حضرت صادق (ع) چنین روایت است
نقل شده که ربیع بن خثیم را صدیقی بود در نبودن ربیع به خانۀ وي رفت و از غذاء او خورد چون « صدیقه فیأکل طعامه بغیر اذنه
58 از 140
ربیع به خانه برگشت کنیزش این خبر بوي باز گفت ربیع از شادي گفت اگر راست میگویی در راه خدا آزادي. نقل شده است که
بزرگان صحابه و کسانی که با بدریین دیدار داشته چنان بودهاند که یکی در غیبت صدیق خود به خانۀ او داخل میشده از کنیزش
میپرسیده که کیسۀ پول کجاست آنگاه هر چه میخواسته برمیداشته است چون صاحب خانه برمیگشته و کنیز بوي خبر میداده
اللّ من الانس و
􀀀
من عظم حرمۀ ال ّ ص دیق ان جعله ه » از شادي و سرور او را آزاد میساخته است! از حضرت صادق (ع) روایت شده
در این روایت اشاره باین باشد که یا از « ابن » و شاید ذکر « الشّ فقۀ و الانبساط و طرح الحشمۀ بمنزلۀ النّفس و الاب و الاخ و الابن
نیز در آیه مراد « ابن » ،« مِنْ بُیُوتِکُمْ » باب مفهوم موافق و یا از باب شمول
109
أ یدخل احدکم یده إلی کمّ صاحبه او جیبه و کیسه فیاخذ » فاضل مقداد از حضرت صادق (ع) روایت کرده است « و منظور است
صداقت از نسب قويتر است چه » باز از ابن عباس نقل کرده که این مضمون را گفته است « منه؟ فقالوا لا. قال (ع) فلستم بأصدقاء
.« ا صَدِیقٍ حَمِیمٍ 􀀀 شافِعِینَ وَ ل 􀀀 ا مِنْ 􀀀 ما لَن 􀀀 فَ» اهل دوزخ به پدران و مادران استغاثه نمیکنند بلکه به اصدقاء استغاثه میکنند و میگویند
مجموع آیات مربوط بدو قسم مکاسب، 12 آیه است.
110
-10 کتاب بیع
در این کتاب ده آیه آورده شده است:
ا تَقْتُلُوا أَنْفُسَ کُمْ 􀀀 راضٍ مِنْکُمْ وَ ل 􀀀 جارَةً عَنْ تَ 􀀀 إِلّ أَنْ تَکُونَ تِ
􀀀
اطِلِ ا 􀀀 والَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْب 􀀀 ا تَأْکُلُوا أَمْ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ل 􀀀 -1 آیۀ 29 ، از سورة نساء ی
کانَ بِکُمْ رَحِیماً دو حکم (اول، نهی از اکل مال و تصرف در آن از راه باطل: غصب باشد یا سرقت یا خیانت یا عقود فاسده 􀀀 اللّ
􀀀
إِنَّ هَ
از باب ربا یا غیر آن. دوم، اباحۀ مال از راه تجارت و کسب مشروع) و هشت فرع از این آیه استفاده شده است که از آن جمله
است:
مشروط بودن تجارت به تراضی متعاقدان خواه مراد از آن تراضی متعاقدان در حال عقد باشد و عقد بدان تمام و لازم شود، تا پیش
از تفرق هم خیار، ساقط باشد و مجلس را خیار نباشد، چنانکه مالک و ابو حنیفه گفتهاند، یا مراد تفرق از روي تراضی باشد تا حق
هم آن را میرساند. « البیعان بالخیار ما لم یفترقا » خیار پیش از تفرق از مجلس برقرار باشد چنانکه شافعی و شیعه گفتهاند و روایت
ا تَقْتُلُوا أَنْفُسَ کُمْ این باشد که نفوس خود را به ارتکاب اثم از راه اکل مال بباطل 􀀀 و از آن جمله است احتمال این که مراد از جملۀ وَ ل
هلاك مسازید.
«. و لا تقتلوا » در این مورد مناسب میدانم بر آن چه فاضل مقداد در زمینۀ جملۀ
آورده مطلبی را اضافه کنم. این مطلب مربوط است به جلد اول و از استدراکات
111
اللّ علیه و آله و سلّم)، و هم تقریر حضرت آن را.
􀀀
بحث است در بارة وقوع اجتهاد، حتی در زمان پیغمبر (صلّی ه
در کتبی از تفسیر از جمله تفسیر ابو الفتوح در ذیل این جمله مطلبی نقل شده که به مناسبت فارسی بودن کتاب ابو الفتوح عین
اللّ علیه و آله و سلّم) به سریتی فرستاد و گفت در راه مرا
􀀀
یکی را از جملۀ صحابه، رسول (صلّی ه » : عبارت او در اینجا آورده میشود
احتلام افتاد و سرما سخت بود و من نیارستم غسل کردن از هلاك ترسیدم تیمم کردم و نماز کردم به قوم خود چون باز آمدم
به اصحاب نماز کردي و تو «!؟ یا هذا صلّیت بأصحابک و أنت جنب » اللّ علیه و آله و سلّم) را خبر دادم مرا گفت
􀀀
رسول (صلّی ه
اللّ سرما سخت بود و من بر خویشتن خائف بودم خواستم تا غسل کنم این آیتم یاد آمد که
􀀀
جنب بودي؟! من گفتم اي رسول ه
59 از 140
این استنباط و اجتهاد که « اللّ علیه و آله و سلّم) بخندید و دیگر چیزي نگفت
􀀀
ا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ رسول (صلّی ه 􀀀 خداي تعالی میگوید وَ ل
اللّ علیه و آله و سلّم) بعمل آمده
􀀀
از آن صحابی بعمل آمده بسیار لطیف و دقیق بوده و از تصویب و تقریري که از پیغمبر (صلّی ه
اجازة اصل اجتهاد و استنباط و حتی سعۀ دائرهاش؛ در نظر مقدس شارع به خوبی استنباط میگردد.
محقق اردبیلی احتمال ارادة جرح و ضرب هم از کلمۀ قتل داده و نقل کرده که کسانی از علماء قائل شدهاند به حرمت مجروح
ساختن انسان، خود را.
الُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ ق 􀀀 طانُ مِنَ الْمَسِّ 􀀀 ما یَقُومُ الَّذِي یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْ 􀀀 إِلّ کَ
􀀀
ا یَقُومُونَ ا 􀀀 ا ل 􀀀 -2 آیۀ 275 ، از سورة بقرة الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّب
جاءَهُ مَوْعِظَۀٌ مِنْ 􀀀 ا فَمَنْ 􀀀 اللّ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّب
􀀀
ا وَ أَحَلَّ هُ 􀀀 الرِّب
112
خالِدُونَ. 􀀀 ا 􀀀 النّ هُمْ فِیه
􀀀
حابُ ارِ 􀀀 ئِکَ أَصْ 􀀀 ادَ فَأُول 􀀀 اللّ وَ مَنْ ع
􀀀
ا سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَی هِ 􀀀 ی فَلَهُ م 􀀀 رَبِّهِ فَانْتَه
در زمان جاهلی معمول چنان میبوده که چون زمان وامی که وامخواه داده بوده است بسر میآمده و از بدهکار مطالبه میکرده
است بدهکار میگفته است تو بر مدت بیفزا من هم بر مبلغ چون هر دو میافزودهاند میگفتهاند کاري است یکسان: چه در آغاز
بیع بر سود بیفزاییم و چه پس از حلول اجل به واسطۀ تمدید مدت و تأخیر زمان این آیه براي سرزنش ایشان است که اینان چون از
گور برخیزند و مبعوث گردند مانند مصروعان خواهند بود از جمله هفت فائده که در اینجا یاد گردیده استفادة اباحۀ همه اقسام بیع
اللّ
􀀀
لعن رسول ه » و از جمله این که رباء از کبائر سیئات است چنانکه از علی (ع) روایت شده « البیع » است به استناد شیوع اطلاقی کلمۀ
در هم رباء اعظم عند » و از حضرت صادق (ع) است « اللّ علیه و آله و سلّم) فی الرباء خمسۀ. آکله و موکله و شاهدیه و کاتبه
􀀀
(صلّی ه
محقق اردبیلی این احتمال را که رباء محرم از میان معاملات بخصوص بیع .« اللّ الحرام
􀀀
اللّ من سبعین زنیۀ بذات محرم فی بیت ه
􀀀
ه
مخصوص باشد و فی المثل در صلح یا هبۀ معوضه نیاید احتمالی مستفاد از آیه دانسته و هم تحریم قیاس و مشروع نبودن آن را از
آیه قابل استفاده قرار داده است.
ا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ 􀀀 ا بَقِیَ مِنَ الرِّب 􀀀 اللّ وَ ذَرُوا م
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا هَ 􀀀 -3 آیات 278 و 279 ، از سورة بقره ی
ا تُظْلَمُونَ. 􀀀 ا تَظْلِمُونَ وَ ل 􀀀 والِکُمْ ل 􀀀 اللّ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْ
􀀀
مِنَ هِ
113
سبب نزول آیه بروایتی این بوده که ولید، پسر مغیره، پدر خالد معروف، را که یکی از ربا خواران دوران جاهلیت بوده، مبلغی از
وجه رباء بر قبیلۀ ثقیف باقی مانده خالد ولید پس از این که به اسلام در آمده خواسته است آن باقی مانده را دریافت کند آیه نازل
شده و به قولی مربوط به عباس و خالد که در جاهلیت با هم شریک و معاملات ربوي میکردهاند بوده است.
بهر حال در این آیه نیز تأکید زیاد نسبت به حرمت رباء شده و احکامی فقهی از آن مستفاد است.
اللّ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ این آیه، بخصوص که
􀀀
ضاعَفَۀً وَ اتَّقُوا هَ 􀀀 افاً مُ 􀀀 ا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْ ع 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ل 􀀀 -4 آیۀ 130 ، از سورة آل عمران ی
مضمون آن هم تکرار آیات دیگر است، بر تأکید و مبالغۀ حرمت ربا دلالت میکند.
گفته شده، و بنظر انسب مینماید، اینست که بر زیاده هم زیادهاي قرار داده و باصطلاح « اضعاف مضاعفه » از جمله معانی که براي
امروز فرعی بر فرع بسته شود.
محقق اردبیلی در ذیل این قسمت پس از این که از بعضی نقل کرده که از جمله مصالح تحریم ربا را دعوت به مکارم اخلاق (بدین
گونه که اقراض و امهال بی زیاد ساختن مبلغ معمول گردد) دانسته و روایت هشام بن سالم را از حضرت صادق (ع) باین عبارت
و روایت سماعه را باز از آن حضرت، پس از سؤال او از علت آوردن « اللّ الرّبا لکی لا یمتنع الناس من اصطناع المعروف
􀀀
انّما حرّم ه »
او تدري لم ذلک؟ قلت لا. » چند آیه در بارة ربا و تکرار آنها، بدین عبارت
60 از 140
114
و أنت تعلم انها (اي المصالح) تنعدم بفتح باب » از کافی نقل کرده چنین آورده است « قال: لئلا یمتنع النّاس من اصطناع المعروف
الُوا 􀀀 -5 آیات 1 و 2 و 3، از سورة تطفیف وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ، الَّذِینَ إِذَا اکْت «! الحیلۀ کما هو المتعارف فانهم یأخذون بها ما یؤخذ بالربا
کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ. 􀀀 ا 􀀀 النّ یَسْتَوْفُونَ وَ إِذ
􀀀
عَلَی اسِ
ا تُخْسِرُوا 􀀀 زانِ وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ ل 􀀀 أَلّ تَطْغَوْا فِی الْمِی
􀀀
این آیه و چند آیۀ دیگر در قرآن مجید از قبیل آیۀ 7 و 8 از سورة الرحمن ا
ا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ و 􀀀 زانَ.. و آیۀ 181 از سورة الشعراء أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ ل 􀀀 الَ وَ الْمِی 􀀀 ا تَنْقُصُوا الْمِکْی 􀀀 زانَ و آیۀ 85 از سورة هود.. وَ ل 􀀀 الْمِی
غیر اینها بر وجوب ایفاء کیل و وزن و حرمت نقص آنها در بیع و معاملات دلالت و صراحت دارد.
و «1» اهل مدینه بازرگان بودند و کم فروش، و خرید و فروش ایشان به نام منابذه » این مضمون از تفسیر کشاف آورده شده است
بود پس این آیه در بارة ایشان نزول یافت و پیغمبر آن را بر ایشان خواند و گفت «3» و مخاصره «2» ملامسه
______________________________
1) در جاهلیت چنان مرسوم بوده که به نزدیک گله گوسفند میرفتهاند و خریدار ریگی برمیداشته و میگفته است میاندازم بهر )
نیز میگفتهاند « بیع القاء حجر » و « بیع حصاة » گوسفند که اصابت کرد به فلان مبلغ از من باشد این معامله را منابذه مینامیدند و
هر گاه من جامۀ ترا لمس کنم یا تو جامۀ مرا لمس کنی بیع به فلان کیفیت » 2) ملامسه در بیع اینست که یکی به دیگري بگوید )
لازم شود.
3) مخاصره نوعی از گروبندي بوده است. )
115
اللّ علیهم عدوّهم و ما حکموا بغیر ما
􀀀
ما نقض قوم العهد الّا سلّط ه » : اللّ مراد چیست؟ گفت
􀀀
پنج در برابر پنج است. پرسیدند یا رسول ه
اللّ الّا فشافیهم الفقر و ما ظهرت فیهم الفاحشۀ الّا فشا فیهم الموت و لا طفّفوا الکیل الّا منعوا النّبات و اخذوا بالظنّ و لا منعوا
􀀀
انزل ه
.« الزّکاة الّا حبس عنهم القطر
نیشابوري در تفسیر خود گفته است اگر این سوره مدنی باشد که سبب نزول درست است و اگر مکی باشد معلوم میشود در مدینه
اللّ علیه و آله و سلّم) آن را به مناسبت وضع مردم آنجا بر ایشان قرائت فرموده است.
􀀀
پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) به مدینه
􀀀
اللّ عباس گفت سبب نزول آیه آن بود که چون رسول خدا (صلّی ه
􀀀
عبد ه » ابو الفتوح چنین آورده است
آمد اهل مدینه در باب کیل و وزن به غایت خبیث بودند خداي تعالی این آیه فرستاد قرطی گفت معاملان مدینه مبایعت و تجارت
ایشان به شکل قمار بودي بانواع حیلتهایی که ایشان را بودي و نامهاي آن نزدیک ایشان منابذه و ملابسه و مخاطره بود رسول (صلّی
اللّ علیه و آله و سلّم) به مدینه آمد و مردي
􀀀
اللّ علیه و آله و سلّم) به بازار آمد و این آیه بر ایشان خواند. سدّي گفت رسول (صلّی ه
􀀀
ه
بود کنیت او ابو جهینه دو صاع داشت یکی زیاده و یکی کم بیکی بزائد بستدي و بیکی، به ناقص، بدادي خداي تعالی این آیات
.« در حق او فرستاد
ا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ 􀀀 ا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ ل 􀀀 مِمّ أَخْرَجْن
ا 􀀀 کَس وَ ا َ بْتُمْ 􀀀 اتِ م 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّب 􀀀 -6 آیۀ 267 ، از سورة بقره ی
تُنْفِقُونَ،.
116
باین آیه بر ارجحیت انفاق از کسب حلال و نهی از انفاق از کسب حرام و هم وجوب تفقه قبل از شروع به تجارت براي عالم شدن
استدلال شده است. « من اتّجر بغیر فقه فقد ارتطم فی الرّبا » به حلال و حرام چنانکه در نبوي هم هست
جاهِلِینَ. 􀀀 -7 آیۀ 199 ، از سورة اعراف. خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْ
61 از 140
باین آیه نیز بر دو مطلب استدلال شده است: کراهت ربح بر مؤمن مگر در مورد ضرورت و کراهت معامله با سفلگان و ادنین، که
بیکی از اقوال عبارتست از کسانی بی پروا، که آن چه از زشت و زیبا در حق ایشان گفته شود بدان توجه نکنند، چون این آیه بتعبیر
جامعترین آیات مربوط به مکارم اخلاق است و روایت حضرت « و لیس فی القرآن آیۀ اجمع لمکارم الاخلاق منها » محقق اردبیلی
بیجا نیست مفاد عبارت مقدس اردبیلی در اینجا « اللّ نبیه فیها بمکارم الاخلاق
􀀀
امر ه » صادق (ع) بدین معنی اشاره کرده است که
آورده شود چنین افاده کرده است:
بمعنی مشقت و ضد آنست پس معنی آن آسانی و سهولت میباشد و معنی آیه اینست اي محمد بگیر از افعال « جهد » عفو، در برابر »
مردم و اخلاق ایشان و آن چه به ایشان مربوط است هر چیز که براي تو سهل و آسانست. کار را آسان بگیر و به تکلف مپرداز و
و مراد از « یسّروا و لا تعسّروا » مداقه بکار مبر و از ایشان جهد و مشقت مخواه تا نفرت نکنند و گریزان نشوند چنانکه فرموده است
افعال جمیل و معروف است و از جاهلین اعراض کن یعنی سفیهان را بمثل سفاهت « عرف »
117
«.. ایشان مکافات مکن و با آنان از راه ممارات و مجادله مرو و با ایشان بردباري و حلم کن و اگر به تو بدي کنند چشم به پوش
اللّ علیه و آله و سلّم) معنی آن را از جبرئیل پرسیده و او به سؤال خود از پروردگار
􀀀
گفتهاند چون این آیه نازل شده پیغمبر (صلّی ه
یا محمّد انّ ربّک أمرك ان تصل من قطعک و تعطی من حرمک و تعفو عمّن » موکول ساخته و پس از سؤال چنین پاسخ داده است
.« ظلمک
ا. 􀀀 الَ أَکْفِلْنِیه 􀀀 احِدَةٌ فَق 􀀀 ذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَۀً وَ لِیَ نَعْجَۀٌ و 􀀀􀀀 -8 آیۀ 23 ، از سورة ص إِنَّ ه
بدین آیه بر کراهت دخول در سوم و (معاملۀ) برادر مؤمن استدلال شده است.
جاةٍ. 􀀀 ضاعَۀٍ مُزْ 􀀀 ا بِبِ 􀀀 ا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْن 􀀀 ا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّن 􀀀 -9 آیۀ 88 ، از سورة یوسف ی
اللّ وَ
􀀀
ا تَخُونُوا هَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ل 􀀀 بنقل فاضل مقداد؛ راوندي این آیه را دلیل بر نهی از احتکار دانسته چنانکه آیۀ 27 ، از سورة انفال ی
اتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ دلیل بر حرمت کتمان عیب مبیع و وجوب اعلام مشتري به عیب دانسته است. 􀀀ان 􀀀 الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَم
لِلْک عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا.
􀀀
اللّ افِرِینَ
􀀀
-10 آیۀ 141 ، از سورة نساء وَ لَنْ یَجْعَلَ هُ
118
از جمله نه مسألۀ فقهی که فاضل در اینجا یاد کرده اینست که کافر نمیتواند بر علیه مسلم وکیل باشد خواه موکل او مسلم باشد یا
کافر و هم کافر نمیتواند وصی بر صبی مسلم قرار داده شود.
از این آیه موضوع ارتداد زوج و زوجه و چگونگی حصول بینونت و عدم حصول آن مورد توجه و استدلال و نفی و اثبات گردیده
است.
مجموع آیات مربوط بکتاب بیع 14 آیه است.
119
-11 کتاب دین
که بر انواعی تقسیم « توابع آن » سه آیه و در ذیل « دین » عنوان گردیده و در ذیل عنوان « کتاب دین و توابع آن » این کتاب بعنوان
گشته آیاتی چند که در محل خود شمارة آنها یاد خواهد شد آورده شده است:
ا یَأْبَ 􀀀 کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ ل 􀀀 ی أَجَلٍ مُسَ  می فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ 􀀀 دایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِل 􀀀 ا تَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذ 􀀀 -1 آیۀ 282 ، از سورة بقره، ی
کانَ الَّذِي عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ 􀀀 ا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ 􀀀 اللّ رَبَّهُ وَ ل
􀀀
اللّ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِي عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ هَ
􀀀
ما عَلَّمَهُ هُ 􀀀 کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَ 􀀀
62 از 140
انِ مِمَّنْ 􀀀 ا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَت 􀀀 جالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُون 􀀀 ا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَ هِیدَیْنِ مِنْ رِ 􀀀 ضَعِیفاً أَوْ ل
ا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَ غِیراً أَوْ کَبِیراً 􀀀 ا دُعُوا وَ ل 􀀀 ا م 􀀀 داءُ إِذ 􀀀 ا یَأْبَ الشُّهَ 􀀀 ي وَ ل 􀀀 داهُمَا الْأُخْر 􀀀 ما فَتُذَکِّرَ إِحْ 􀀀 داهُ 􀀀 داءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْ 􀀀 تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَ
أَلّ
􀀀
احٌ ا 􀀀 ا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُن 􀀀 حاضِ رَةً تُدِیرُونَه 􀀀 جارَةً 􀀀 إِلّ أَنْ تَکُونَ تِ
􀀀
ابُوا ا 􀀀 أَلّ تَرْت
􀀀
ی ا 􀀀 ادَةِ وَ أَدْن 􀀀 اللّ وَ أَقْوَمُ لِلشَّه
􀀀
ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ هِ 􀀀 ی أَجَلِهِ 􀀀 إِل
ا شَهِیدٌ 􀀀 کاتِبٌ وَ ل 􀀀 ا یُضَارَّ 􀀀 ایَعْتُمْ وَ ل 􀀀 ا تَب 􀀀 ا وَ أَشْهِدُوا إِذ 􀀀 تَکْتُبُوه
120
اللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ.
􀀀
اللّ وَ هُ
􀀀
اللّ وَ یُعَلِّمُکُمُ هُ
􀀀
وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَ اتَّقُوا هَ
ان فی البقرة خمسمائۀ حکم و فی هذه الآیۀ خاصۀ » فاضل مقداد از علی بن ابراهیم نقل کرده که در تفسیر خود چنین آورده است
فاضل در ذیل این آیه بیست و یک حکم فقهی آورده و فوائدي زائد هم براي آن مذکور دانسته است. « خمسۀ عشر حکما
از جمله آن احکام اباحۀ معامله است بدین مؤجل: اخذا و اعطاء بهر نوع معاملهاي: نسیه باشد و سلف و صلح و اجاره و قرض و غیر
اینها و از جمله، اباحۀ تأجیل و وجوب مضبوط و معین بودن اجل و وجوب یا استحباب و ارشاد به کتابت دین و وجوب امین بودن
کاتب و جواز ترجمه از جانب گنگ و کر و غیر اهل زبان و وجوب عادل بودن مترجم و اشتراط بلوغ و ایمان در شاهد و وجوب
تحمل شهادت یا اقامه آن یا هر دو، باختلاف اقوال و امثال اینها.
ی مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.. 􀀀 کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِل 􀀀 -2 آیۀ 280 ، از سورة بقره وَ إِنْ
مراد از صاحب عسرت (معسر) کسی است که پس از وضع قوت روز خود و کسانی که نفقۀ ایشان بر او واجب است و پس از
جامههاي متناسب و خانۀ مسکونی و کنیز و بندة متناسب با شأنش چیزي که بتواند به وسیلۀ آن قرض خود را ادا کند نداشته باشد
بحکم آیۀ انظار و مهلت دادن او واجب و مطالبه و حبس وي حرام است بخلاف این که اگر داشته باشد و در اداء وام مماطله روا
دارد چه در این صورت
121
حبس میباشد، مطالبه و حبس او جائز « عقوبت » مطالبه و از « عرض » که مراد از ،« لیّ الواجد یحلّ عقوبته و عرضه » بحکم نبوي
است.
صدقه است پس قصد قربت لازم دارد و چنانکه در صدقه رجوعی نیست در « ابراء » از جمله فوائد مستفاد از این آیه اینست که
رجوع نمیباشد. « ابراء »
اللّ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ..
􀀀
افاً کَثِیرَةً وَ هُ 􀀀 ضاعِفَهُ لَهُ أَضْع 􀀀 اللّ قَرْضاً حَسَناً فَیُ
􀀀
-3 آیۀ 246 از سورة بقره مَنْ ذَا الَّذِي یُقْرِضُ هَ
اللّ قَرْضاً
􀀀
ضاعِفْهُ لَکُمْ دوم آیۀ 20 ، از سورة مزّمّل وَ أَقْرِضُوا هَ 􀀀 اللّ قَرْضاً حَسَناً یُ
􀀀
و سه آیۀ دیگر: یکی آیۀ 17 ، از سورة تغابن إِنْ تُقْرِضُوا هَ
حَسَناً..
اللّ قَرْضاً حَسَناً بر رجحان قرض به مؤمن استدلال شده است.
􀀀
اتِ وَ أَقْرَضُوا هَ 􀀀 سیم آیۀ 18 ، از سورة حدید إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّق
اگر چه این استدلال مورد انتقاد قرار گرفته لیکن شاید از انصاف به دور است که احتمال مشروع بودن بلکه مستحب بودن قرض
اللّ
􀀀
اوَنُوا عَلَی الْبِرِّ و أَحْسِنُوا إِنَّ هَ 􀀀 (بمعنی عرفی) را از مدلول این آیات مستفاد ندانیم و استدلال براي قرض را به عموماتی از قبیل وَ تَع
منحصر سازیم. « ان المعروف، القرض » که از حضرت صادق (ع) روایت شده « الا من امر بصدقۀ او معروف » یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
122
است آورده شده و براي هر نوعی به آیاتی « کتاب » توابع دین در ذیل این عنوان، چهار نوع که، بحسب اصطلاح، همان چهار
استدلال گردیده است.
انواع یا کتب چهارگانه عبارتست از:
63 از 140
-1 رهن 2- ضمان 3- صلح 4- وکالت
123
-12 کتاب رهن
که در لغت بمعنی ثبات و دوام و در شرع بمعنی وثیقه و گرویست براي مدین که دین خود را از آن استیفاء کند « رهن » در بارة
کاتِباً 􀀀 ی سَ فَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا 􀀀 یک آیه در قرآن مجید مورد استناد و استدلال شده است و آن آیۀ 283 ، از سورة بقره است وَ إِنْ کُنْتُمْ عَل
ما􀀀 اللّ بِ
􀀀
ا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ هُ 􀀀 ادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْه 􀀀 ا تَکْتُمُوا الشَّه 􀀀 اللّ رَبَّهُ وَ ل
􀀀
انَتَهُ وَ لْیَتَّقِ هَ 􀀀 انٌ مَقْبُوضَۀٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُ کُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَم 􀀀 فَرِه
تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ.
از جمله هشت فائده و چهار مسأله که در اینجا یاد گردیده اینست: که رهن در حضر و سفر و با وجود کاتب و عدم آن، بطور
اللّ علیه و آله و سلّم) که در حضر زره خود را نزد یهودي رهن گذاشته تأیید این اطلاق
􀀀
اطلاق، جائز است سنت فعلی پیغمبر (صلّی ه
را میکند.
و از جمله اختلاف در بارة اشتراط و عدم اشتراط قبض است در صحت عقد رهن.
124
-13 کتاب ضمان
در بارة ضمان بدو آیه استناد شده است:
ذلِکَ زَعِیمٌ از جمله فوائد ششگانه و 􀀀 جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ 2- آیۀ 40 ، از سورة قلم سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بِ 􀀀 -1 آیه 72 ، از سورة یوسف وَ لِمَنْ
احکام دو گانه که در ذیل این دو آیه آورده شده مشروع بودن جعاله است. و زعامت و ضمانت و کفالت مترادف دانسته شده
است.
125
-14 کتاب صلح
در بارة صلح شش آیه آورده شده است:
إِلّ مَنْ أَمَرَ
􀀀
واهُمْ ا 􀀀 ا خَیْرَ فِی کَ ثِیرٍ مِنْ نَجْ 􀀀 اتَ بَیْنِکُمْ 2- آیۀ 114 ، از سورة نساء ل 􀀀 اللّ وَ أَصْلِحُوا ذ
􀀀
-1 آیۀ- 1- از سورة انفال فَاتَّقُوا هَ
النّ 3- آیۀ 10 ، از سورة حجرات إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ 4- آیۀ 35 ، از سورة
􀀀
احٍ بَیْنَ اسِ 􀀀 بِصَدَقَۀٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْل
ما بِالْعَدْلِ. 􀀀 اءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُ 􀀀 ما 5- آیۀ- 9- از سورة حجرات فَإِنْ ف 􀀀 اللّ بَیْنَهُ
􀀀
احاً یُوَفِّقِ هُ 􀀀 دا إِصْل 􀀀 نساء إِنْ یُرِی
ما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ، در ذیل 􀀀 حا بَیْنَهُ 􀀀 ما أَنْ یُصْلِ 􀀀 احَ عَلَیْهِ 􀀀 ا جُن 􀀀 راضاً فَل 􀀀 ا نُشُوزاً أَوْ إِعْ 􀀀 خافَتْ مِنْ بَعْلِه 􀀀 -6 آیۀ 128 ، از سورة نساء وَ إِنِ امْرَأَةٌ
الصلح جائز من المسلمین الا ما » این آیات، شش فائدة فقهی یاد گردیده و از آن جمله است مشروع بودن صلح که حدیث نبوي
ناظر به آن و مؤکد آنست و از جمله است این که تشریع آن گر چه « حرم حلالا او حلل حراما
126
بقصد اولی و ذاتی براي قطع تنازع است لیکن افادة امري زائد نیز از آن ممنوع و غیر مقصود نیست و از جمله آن که با اقرار و انکار
و بر معلوم و مجهول و بر دین و بر عین و بر منفعت و بر اطفاء نائره و حفظ دماء و اصلاح ذات بین و اصلاح میان زوجین بر همه
،« الصّلح سیّد الاحکام » جائز است پس موضوع صلح از همه عقود دیگر اعم است و از این رو در بارهاش مشهور گشته است که
64 از 140
127
-15 کتاب وکالت
تفسیر شده به آیه استناد گردیده است: « استنابۀ در تصرف » در بارة وکالت که بحسب لغت، تفویض را افاده میکند و در شرع به
النِّک .
􀀀
إِلّ أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِي بِیَدِهِ عُقْدَةُ احِ
􀀀
-1 آیۀ 237 ، از سورة بقره ا
که گفته شده است ولی و وصی و وکیل را شامل است.
، اماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیَتَلَطَّفْ، 3- آیۀ 62 􀀀 ی طَع 􀀀 ا أَزْک 􀀀 ذِهِ إِلَی الْمَدِینَۀِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّه 􀀀 -2 آیۀ 19 ، از سورة کهف فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ ه
اطلاق میکند چنانکه در روایت « فتی » ا، گفتهاند عرب به وکیل و به خادم هر دو 􀀀 داءَن 􀀀 ا غَ 􀀀 اهُ آتِن 􀀀 الَ لِفَت 􀀀 ا ق 􀀀 جاوَز 􀀀 فَلَمّ
ا􀀀 از سورة کهف نیز
یوشع (ع) است و او خادم نبوده پس « فتی » لیکن در آیه مراد از کلمۀ « لیقل احدکم فتاي و فتاتی و لا یقل عبدي و امتی » نبوي است
بوده است. « وکیل » بعنوان
در طرز استدلال باین آیات براي وکالت و رد آن بیاناتی شده که در این اوراق آوردن آنها زائد است.
کتابی مشتمل بر جملهاي از » در ذیل این قسمت عدهاي از عقود که از آیات قرآن مجید استخراج و استفاده میشود تحت عنوان
جمع و نقل گردیده در این « عقود
128
اوراق نیز تکمیل نقل آیات مورد استفاده را، آن آیات بهمان اسلوب که در کنز العرفان آورده و مورد استفاده شده نقل میگردد
کتابی مشتمل بر جملهاي از عقود این کتاب در آنجا بر مقدمه و چند بحث مشتمل شده است. در مقدمه یک آیه که بر احکام کلی
اشتمال دارد آورده شده است و آن آیه عبارتست از:
را که جمع با الف و لام و از لحاظ صیغه و هیئت مفید عموم « عقود » ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ کلمۀ 􀀀 آیۀ اول از سورة مائده ی
است برخی گفتهاند از لحاظ مادّه نیز افاده عموم میکند پس عبارتست از هر چه مردم در معاملات خود میان خویش عقد و قرارداد
میسازند و برخی گفتهاند مراد به عقود عهدهایی است مخصوص که خدا آنها را بر بندگان خود عقد قرار داده و به عبارتی دیگر
مراد از آن خصوص عقود شرعیۀ فقهیه است.
محقق اردبیلی گفته است احتمال میرود که مراد از عقد در آیه اعم باشد از تکالیف و عهودي که میان مردم هست و از غیر آنها
مثل سوگندها پس ایفاء به همۀ آنها یعنی قیام بمقتضی عهد و عقد واجب است و آیه بر وجوب کل آنها دلالت دارد و از آن
استفاده میشود که اصل در عقود لزوم است و در فرق میان عقد و عهد گفتهاند عقد عبارتست از عهدي که میان دو تن و محکم و
مشدد باشد پس عقد را دو قید است (دو کس بودن و شدت داشتن) که در عهد نیست و نسبت میان آنها عموم و خصوص است از
جمله فوائد هفتگانه که فاضل مقداد در ذیل آیه آورده اینست که وفاء بعقد عبارتست از قیام بمقتضی آن: پس اگر لازم باشد وفاء
بلزوم آن، واجب است و اگر جائز باشد وفاء بجواز آن.
129
از بقیه این آیه احکامی دیگر نیز استفاده شده که مورد ذکر آن محل متناسب دیگري است لیکن آن چه باید در اینجا یاد گردد
اشاره است بعدم سؤال از » ا یُرِیدُ که در ذیل این آیه است محقق اردبیلی چنین افاده کرده 􀀀 اللّ یَحْکُمُ م
􀀀
اینست که در ذیل جملۀ إِنَّ هَ
.« لمّ و علت ایجاب وفاء.. و در آن اشاره است ببطلان قیاس از راه استخراج علت
این آیه چنانکه گفته شده است، اجماعا، بر ایفاء به همۀ عقود، بطور کلی و عام، دلالت میکند.
اکنون آیاتی را که بر عقودي خاص دلالت دارد، چه بطور نص و چه بر وجه ظهور، بهمان ترتیب که در کنز العرفان و زبدة البیان
65 از 140
هست میآوریم.
که هر نوعی باصطلاح عبارتست از کتابی از کتابهاي فقهی بترتیب زیر آورده شده « انواع » این قسمت در کنز العرفان تحت عنوان
است:
-1 اجاره.
-2 شرکت.
-3 مضاربۀ.
-4 ابضاع.
-5 ایداع.
-6 عاریّه.
-7 سبق و رمایه.
-8 شفعه.
-9 لقطه.
-10 غصب.
130
-11 اقرار.
-12 وصیت.
-13 عطایاي منجّزه. (وقف، سکنی، صدقه، هبه و غیر اینها) 14 - نذر و عهد و یمین.
-15 عتق و توابع آن.
131
-16 کتاب اجاره (یا نوع اول)
در بارة اجاره از دو آیه استفاده شده است:
ا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ.. 􀀀 -1 آیۀ 26 ، از سورة قصص ی
مانِیَ حِجَجٍ. 􀀀 ی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَ 􀀀 اتَیْنِ عَل 􀀀 -2 آیۀ 27 ، از همان سوره إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَي ابْنَتَیَّ ه
و « مدنیت به طبع » باین دو آیه که بر مشروع بودن اجاره در شرائع سالفه دلالت دارد به انضمام اصالت عدم نسخ، و استیناس از قانون
احتیاج باین معامله براي حفظ نوع بر مشروع بودن اجاره در شرع اسلام استناد و استدلال شده و هم به آیۀ دوم بر وجوب ضبط
مهر و کابین براي زوجه قرار « اجیر قرار دادن زوج » بلکه « عمل زوج » عمل، به مدت یا به ضوابط دیگر و هم بر این که جائز است
داده شود استدلال شده و بر استدلال اشکال.
132
-17 کتاب شرکت (یا نوع دوم)
در بارة شرکت به سه آیه استدلال گردیده است:
الًا طَیِّباً که بر اشتراك غنیمت برندگان در غنائم دلالت دارد. 􀀀 مِمّ غَنِمْتُمْ حَل
ا􀀀 -1 آیۀ 69 ، از سورة انفال فَکُلُوا
66 از 140
کاءُ فِی الثُّلُثِ. 􀀀 -2 آیۀ- 12 ، از سورة نساء.. فَهُمْ شُرَ
اقتضاء شرکت دارد. « التزامی » و نظائر آن در باب مواریث، که به دلالت
ساکِینِ.. الآیۀ. 􀀀 راءِ وَ الْمَ 􀀀 اتُ لِلْفُقَ 􀀀 -3 آیۀ 60 ، از سورة توبه إِنَّمَا الصَّدَق
آیۀ سیم به گفتۀ کسانی که گفتهاند باید بر اصناف مستحق بسط شود (نه این که آیه براي بیان مصرف باشد) بر اشتراك اصناف
مستحقان در آن دلالت دارد.
طرز استدلال به آیات و اشکال بر استدلال به آنها بر عهدة کتب مربوطه است.
اسباب شرعی شرکت، که به تقسیم نخست بر دو قسم است: قهري و اختیاري، نیز از آیات فوق قابل استفاده است سبب قهري مانند
ارث و مزج قهري میان دو امر متساوي از قبیل گندم و برنج و امثال اینها و شیره و شکر و امثال اینها، سبب اختیاري مانند تملک دو
شخص یک متاع را به عقدي از عقود یا به حیازت یا به غنیمت و مانند مزج اختیاري.
که در شرع آنها را اعتباري نیست در این آیات هم اشارهاي به آنها نشده « ابدان » و « مفاوضه » و « وجوه » اسباب دیگر از قبیل شرکت
است.
133
-18 کتاب مضاربه (یا نوع سیم)
در بارة مضاربه (که بتعبیر فقیهان عبارتست از دادن یکی از دو شخص مالی را که از یکی از دو نقد مسکوك باشد، به شخص
دیگر که در آن مال، بر وجه خرید و فروش، تصرف کند و از سود حاصل سهمی معین بردارد) سه آیه مورد استناد شده است:
اللّ ..
􀀀
-1 آیه 10 ، از سورة جمعه فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ هِ
ا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ.. 􀀀 -2 آیۀ 101 ، از سورة نساء وَ إِذ
اللّ …
􀀀
-3 آیۀ 20 ، از سورة مزّمّل وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ هِ
فاضل مقداد استدلال باین سه آیه را بر جواز مضاربه از معاصر خود نقل کرده و به وجوهی آن استدلال را مورد انتقاد و اشکال قرار
داده است.
134
-19 کتاب ابضاع (یا نوع چهارم)
در بارة ابضاع (که باصطلاح فقیهان عبارتست از این که کسی مالی را به دیگري براي تجارت بدهد بی آن که عامل را در سود
حاصل، بهره و سهمی باشد) به آیه استدلال شده است:
حالِهِمْ… 􀀀 ضاعَتَهُمْ فِی رِ 􀀀 انِهِ اجْعَلُوا بِ 􀀀 الَ لِفِتْی 􀀀 -1 آیۀ 62 ، از سورة یوسف وَ ق
جاةٍ.. 􀀀 ضاعَۀٍ مُزْ 􀀀 ا بِبِ 􀀀 -2 آیۀ 88 ، از سورة یوسف وَ جِئْن
ضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَیْهِمْ. 􀀀 اعَهُمْ وَجَدُوا بِ 􀀀 لَمّ فَتَحُوا مَت
ا􀀀 -3 آیۀ 65 ، از همان سوره وَ
استناد شده است. « ابضاع » باین سه آیه بر مشروع بودن
135
-20 کتاب ودیعه (یا نوع پنجم)
67 از 140
در بارة ایداع نیز به سه آیه استدلال شده است:
ا. 􀀀 ی أَهْلِه 􀀀 اتِ إِل 􀀀ان 􀀀 اللّ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَم
􀀀
-1 آیۀ 58 ، از سورة نساء إِنَّ هَ
انَتَهُ. 􀀀 -2 آیۀ 283 ، از سورة بقره فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَم
ا دُمْتَ 􀀀 إِلّ م
􀀀
ا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ ا 􀀀 ارٍ ل 􀀀 طارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِین 􀀀 ابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْ 􀀀 -3 آیۀ 75 ، از سورة آل عمران وَ مِنْ أَهْلِ الْکِت
ائِماً. 􀀀 عَلَیْهِ ق
از جمله پنج فائده که فاضل در ذیل این سه آیه آورده اینست که امانت بر دو گونه است: از جانب مالک از قبیل ودیعه، عاریه،
رهن، اجاره و مانند اینها و از جانب شرع مانند این که باد پارچه یا جامه کسی را به خانه کسی دیگر بیفکند یا مال مغصوبی را از
غاصب آن بعنوان انجام دادن امري حسبی بگیرد یا ودیعه را از کودك یا دیوانه که ترس اتلاف آن باشد بگیرد و امثال اینها.
بهر حال آیه نخست هر دو قسم امانت را شامل و دو آیۀ دیگر به امانت مالکی مخصوص است.
136
-21 کتاب عاریه (یا نوع ششم)
در بارة عاریه (اذن در انتفاع بعین، بطور تبرّع و مجّان) بدو آیه بر مشروعیت آن استناد شده است:
ي. 􀀀 اوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْو 􀀀 -1 آیۀ- 2- از سورة مائده وَ تَع
ماعُونَ. 􀀀 -2 آیۀ- 7- از سورة ماعون وَ یَمْنَعُونَ الْ
137
-22 کتاب سبق و رمایه (یا نوع هفتم)
در بارة سبق و رمایه نیز به سه آیه استناد شده است:
اطِ الْخَیْلِ.. الآیه. 􀀀 -1 آیۀ 60 ، از سورة انفال وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِب
در آیه چنانکه وارد شده تیراندازي است. « قوة » مراد از
ا. 􀀀 اعِن 􀀀 ا یُوسُفَ عِنْدَ مَت 􀀀 ا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْن 􀀀 إِنّ ذَهَبْن
􀀀
ا ا 􀀀ان􀀀 ا أَب 􀀀 -2 آیۀ 17 ، از سورة یوسف ی
از مشروع بودن مسابقه در شرائع سالفه که از آیه مستفاد است به انضمام اصل عدم نسخ بر بقاء مشروعیت آن در اسلام استدلال
شده است.
کابٍ. 􀀀 ا رِ 􀀀 ما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ ل 􀀀 -3 آیۀ- 6- از سورة حشر فَ
.« ما اجریتم علیه من الوجیف » و وجیف در لغت بمعنی سرعت سیر است و بتعبیر فاضل مقداد مراد اینست
استدلال بر این آیات بر مشروع بودن سبق و رمایه، بمعنی مصطلح شرعی آنها، نیز موضع تأمل و اشکال قرار گرفته است.
138
-23 کتاب شفعه (یا نوع هشتم)
در بارة شفعه آیاتی که بر خصوص آن به صراحت دلالت کند نیست لیکن چون گاهی از شرکت، پدید میآید از آیاتی که بطور
عموم بر رفع ضرر دلالت دارد میتوان استفاده و بدانها استدلال کرد.
از جمله سه آیه زیر است:
68 از 140
ا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ. 􀀀 -1 آیۀ 78 ، از سورة حج وَ م
اللّ لَأَعْنَتَکُمْ.
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 -2 آیۀ 220 ، از سورة بقره وَ لَوْ
ا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ. 􀀀 اللّ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ ل
􀀀
-3 آیۀ 185 ، از سورة بقره یُرِیدُ هُ
139
-24 کتاب لقطه (یا نوع نهم)
در بارة لقطه نیز چیزي که بطور خصوص بر آن دلالت کند از قرآن مجید استفاده نشده لیکن به عموماتی از قرآن مجید بر آن
ي 2- آیۀ 148 ، از سورة بقره و آیۀ 48 ، از سورة 􀀀 اوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْو 􀀀 استدلال شده از آن جمله است 1- آیۀ- 2- از سورة مائده وَ تَع
راتِ*. 􀀀 مائده فَاسْتَبِقُوا الْخَیْ
طرز استدلال باین عمومات و هم به آیۀ 7 از سورة قصص فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ..
السَّیّ و فرق میان لقطه و لقیط و اشکال در این استدلالات به عهدة کتب مفصلۀ مربوطه
ارَةِ 􀀀 و آیۀ 10 از سورة یوسف یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ
است.
140
-25 کتاب غصب (یا نوع دهم
در بارة غصب (که عبارتست از استیلاء و تسلط بر مال غیر بدون حقی شرعی) به چند آیه که بر وجه عموم دلالت دارد، و به چند
آیه که بطور خصوص دلالت میکند استدلال شده است.
آیات بر وجه عام عبارتست از:
والَ 􀀀 انِ لَیَأْکُلُونَ أَمْ 􀀀 ارِ وَ الرُّهْب 􀀀 اطِلِ 2- آیۀ 34 ، از سورة توبه إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْب 􀀀 والَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْب 􀀀 ا تَأْکُلُوا أَمْ 􀀀 -1 آیۀ 188 ، از سورة بقره وَ ل
اطِلِ. 􀀀 النّ بِالْب
􀀀
اسِ
آیاتی که بر خصوص غصب و جواز تقاصّ و استیفاء دلالت دارد عبارتست از:
ي عَلَیْکُمْ. 􀀀 ي عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَد 􀀀 -1 آیۀ 193 ، از سورة بقره فَمَنِ اعْتَد
ا. 􀀀 زاءُ سَیِّئَۀٍ سَیِّئَۀٌ مِثْلُه 􀀀 -2 آیۀ 40 ، از سورة شوري وَ جَ
ا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ. 􀀀 ئِکَ م 􀀀 -3 آیۀ 41 ، از سورة شوري وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُول
گاهی به استیلا است و گاهی به اتلاف عین « اعتداء » از جمله ده فائدة فقهی که فاضل مقداد در ذیل این آیات یاد کرده اینست که
مساوي در حقیقت و » در آیه اعم است از « مثل » یا منفعت است، بطور مباشرت یا تسبیب، بر وجه عمد یا خطاء و از جمله اینست که
.« مساوي در مالیت » و از « مساوي در حکم » و از « جنس
141
-26 کتاب اقرار (یا نوع یازدهم
در بارة اقرار (که عبارتست از خبر دادن به حقی که بر خبر دهنده لازم است خواه مال باشد یا عقوبت یا نسب) از پنج آیه استفاده
شده است:
حابِ السَّعِیرِ. 􀀀 -1 آیۀ 11 ، از سورة ملک فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْ
69 از 140
ی أَنْفُسِهِمْ چه شهادت بر خویش اقرار به مورد شهادت است. 􀀀 -2 آیۀ 130 ، از سورة انعام وَ شَهِدُوا عَل
ا، در اینجا فاضل صورتهاي چهارگانه را که در مقام 􀀀 الُوا أَقْرَرْن 􀀀 ذلِکُمْ إِصْرِي ق 􀀀 ی 􀀀 -3 آیۀ 81 ، از سورة آل عمران أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَ ذْتُمْ عَل
انا » یا « انا مقرّ لک » یا « انا مقرّ لک به » جواب میدهد « لی عندك کذا » اقرار به اعتبار لفظ پدید میآید (کسی به دیگري میگوید
و از لحاظ دلالت بر اقرار مورد نظر و اختلافست هر چهار صورت را به استناد ظاهر آیه مشمول عنوان اقرار (« انا مقرّ » یا « مقرّ به
دانسته یعنی بظاهر آیه بر هر چهار صورت استدلال کرده است.
الُوا 􀀀 ی أَنْفُسِکُمْ، 5- آیۀ 8 و 9، از سورة ملک أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ ق 􀀀 لِلّ وَ لَوْ عَل
􀀀
داءَ هِ 􀀀 قَوّ بِالْقِسْطِ شُهَ
امِینَ 􀀀 -4 آیۀ 135 ، از سورة نساء کُونُوا
ی. 􀀀 الُوا بَل 􀀀 ا و نظیر آنست آیۀ 172 ، از سورة اعراف أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ ق 􀀀 جاءَن 􀀀 ی قَدْ 􀀀 بَل
142
باین دو آیه و نظائر اینها بر این استدلال میشود که حرف ایجاب شایستۀ اقرار است و » آنگاه در ذیل دو آیه چنین افاده کرده است
تقریر ما سبق میباشد، اگر نفی باشد نفی و اگر ایجاب باشد ایجاب، و از این رو ابن عباس « نعم » ایجاب است پس از نفی و « بلی »
پس از آن بر این « کافر میشدند چه مفادش این بود که آري تو پروردگار ما نیستی « نعم » در آیۀ دوم گفته است اگر گفته بودند
بکار میبرند چنانکه شاعر گفته است: « بلی » را به جاي « نعم » اهل عرف » مطلب نظر وارد کرده و گفته است
اللّ یجمع ام عمرو و إیانا؟ فذاك بنا تدان
􀀀
أ لیس ه
نعم و تري الهلال کما اراه و یعلوها النهار کما علانی
«. و حق بنظر من اینست که اگر کلام از اهل لغت صدور یابد اقرار نیست و اگر از اهل عرف صادر شود اقرار است
از جمله چهار فائده که فاضل در اینجا آورده اینست که آیۀ چهارم بر وجوب اقرار به حقی که بر مقر لازم است دلالت دارد.
143
-27 کتاب وصیت (یا نوع دوازدهم
در بارة وصیت (که بحسب لغت از وصی یصی بمعنی وصل یصل اشتقاق دارد و از باب افعال و تفعیل هر دو استعمال میشود و
کلمۀ، وصیۀ و وصاءة، اسم مصدر است و بحسب شرع تملیک عین یا منفعتی است براي بعد از وفات، که موصی در حقیقت تصرف
حال حیات خود را بزمان بعد از مرگ خویش متصل میسازد) به سه آیه استدلال شده است:
والِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ 􀀀 ا حَ َ ض رَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّۀُ لِلْ 􀀀 -1 آیۀ 180 و 181 و 182 از سورة بقره کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذ
خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ 􀀀 اللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ، فَمَنْ
􀀀
ما إِثْمُهُ عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ هَ 􀀀 ا سَمِعَهُ فَإِنَّ 􀀀 حَ  قا عَلَی الْمُتَّقِینَ فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ م
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ، در بارة این آیه و جهاتی مربوط به وصیت در جلد اول به تفصیلی متناسب بحث بعمل آمده
􀀀
ا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ هَ 􀀀 بَیْنَهُمْ فَل
است (مراجعه شود).
ا أَوْ دَیْنٍ و هم آیۀ 􀀀 ا أَوْ دَیْنٍ و هم آیۀ 13 ، از آن سوره نیز مِنْ بَعْدِ وَصِ یَّۀٍ یُوصِینَ بِه 􀀀 ی بِه 􀀀 -2 آیۀ 12 ، از سورة نساء مِنْ بَعْدِ وَصِ یَّۀٍ یُوص
ا أَوْ دَیْنٍ*. 􀀀 ا أَوْ دَیْنٍ و هم آیۀ 15 از همان سوره مِنْ بَعْدِ وَصِیَّۀٍ یُوصِی بِه 􀀀 14 ، از همان سوره مِنْ بَعْدِ وَصِیَّۀٍ تُوصُونَ بِه
144
فاضل چهار فائده در ذیل آورده: یکی مشروع بودن وصیت است براي وارث و غیر او و مقدم بودن آنست بر ارث، دیگر ظهور آیه
است در وجوب عمل به وصیت مطلقا و تخصیص آن بثلث و توقف ما زاد بر اجازة وارث به استناد اجماع و احادیث است سیم
اختلاف در حصول مالکیت است براي موصی له مورد وصیت را به مرگ موصی چنانکه شافعیه و برخی از فقها از آیه استفاده
کردهاند، تا این که قبول موصی له کاشف باشد، یا مالکیت اوست مورد وصیت را به واسطۀ قبول، یعنی قبول سبب مالک شدن
70 از 140
باشد، چنانکه جمعی دیگر از فقها بر آن رفته و از دلالت آیه جواب گفتهاند.
وابٍ لِکُلِّ 􀀀 ا سَبْعَۀُ أَبْ 􀀀 ی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَ عْیاً. و آیۀ 44 ، از سورة حجر لَه 􀀀 -3 آیۀ 260 ، از سورة بقره ثُمَّ اجْعَلْ عَل
ابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ،. 􀀀ب
در موردي که وصیت به جزء واقع گردد استدلال بعمل آمده است. « جزء » باین آیات براي تعیین
ا عَدْلٍ 􀀀 انِ ذَو 􀀀 ا حَ َ ض رَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِ یَّۀِ اثْن 􀀀 ادَةُ بَیْنِکُمْ إِذ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَ ه 􀀀 -4 آیۀ 106 و 107 و 108 از سورة مائده ی
ا􀀀 بِاللّ إِنِ ارْتَبْتُمْ ل
􀀀
مانِ هِ 􀀀 اةِ فَیُقْسِ 􀀀 ما مِنْ بَعْدِ الصَّل 􀀀 صابَتْکُمْ مُصِ یبَۀُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُ 􀀀 رانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَ رَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَ 􀀀 مِنْکُمْ أَوْ آخَ
ما مِنَ 􀀀 امَهُ 􀀀 انِ مَق 􀀀 رانِ یَقُوم 􀀀 اسْتَحَقّ إِثْماً فَآخَ
􀀀
ی أَنَّهُمَا ا 􀀀 إِنّ إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ، فَإِنْ عُثِرَ عَل
􀀀
اللّ ا
􀀀
ادَةَ هِ 􀀀 ا نَکْتُمُ شَه 􀀀 ی وَ ل 􀀀 ا قُرْب 􀀀 کانَ ذ 􀀀 نَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ
الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ
145
ا أَوْ 􀀀 ی وَجْهِه 􀀀 ادَةِ عَل 􀀀 ی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّه 􀀀 ذلِکَ أَدْن 􀀀 الظّ ،
􀀀
إِنّ إِذاً لَمِنَ الِمِینَ
􀀀
ا ا 􀀀 ما وَ مَا اعْتَدَیْن 􀀀 ادَتِهِ 􀀀 ا أَحَقُّ مِنْ شَ ه 􀀀 ادَتُن 􀀀 بِاللّ لَشَ ه
􀀀
مانِ هِ 􀀀 انِ فَیُقْسِ 􀀀 الْأَوْلَی
مانِهِمْ،.. 􀀀 مانٌ بَعْدَ أَیْ 􀀀 خافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْ 􀀀 یَ
در کنز العرفان سه فایده در ذیل این آیه آورده شده، یکی این روایت است که تمیم دارمی و عدي بن زید هنگامی که هنوز
نصرانی بودند براي تجارت به شام رفتند بدیل بن ابی مریم، مولی عمرو عاص، که دین اسلام داشت نیز با ایشان بود چون به شام
رسیدند بدیل مریض شد آن چه با خود داشت یادداشت کرد و ورقه یادداشت را در میان کالاي خود نهاد و به آن دو از این باب
چیزي نگفت و ایشان را وصیت کرد که اثاثیۀ او را به کسان وي برسانند: بدیل مرد. تمیم و عدي اثاثیه او را بررسی کردند ظرفی از
سیم که به زر منقوش و بوزن سیصد مثقال بود از میان برداشتند و پنهان کردند چون اثاثیه به کسان او داده شد نامۀ یادداشت را در
اللّ علیه و آله و سلّم) برده شد بعد از نماز عصر بود و
􀀀
آن یافتند و ظرف را مطالبه کردند ایشان منکر شدند مرافعه نزد پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) کنار منبر نشسته آنها را سوگند داد و رها ساخت پس از آن ظرف نزد ایشان دیده شد بنی
􀀀
پیغمبر (صلّی ه
السهم به ایشان مراجعه و ظرف را مطالبه کردند گفتند این را خریدهایم لیکن چون گواه بر آن نداشتیم نخواستیم اقرار کنیم باز او را
اسْتَحَقّ إِثْماً عمرو بن عاص و مطلب بن ابی
􀀀
ی أَنَّهُمَا ا 􀀀 اللّ علیه و آله و سلّم) بردند این آیه نزول یافت فَإِنْ عُثِرَ عَل
􀀀
نزد پیغمبر (صلّی ه
وداعه که هر دو از طایفۀ بنی سهم بودند سوگند یاد کردند و ظرف را گرفتند.
اشکالاتی از جهت مخالفت این روایت با برخی از قواعد فقهی بنظر میرسد که محقق اردبیلی آنها را مورد توجه و گفتگو قرار
داده است در فائده سیم دوازده حکم فقهی را از آیه مستفاد دانسته و آورده که از جمله اشهاد و عدل است از
146
ذوي نسب یا از اهل اسلام اگر باشند در هنگام وصیت و اگر نباشند از اهل ذمه یا غیر ایشان.
چون وصیت گاهی بمال است و گاهی به ولایت و ولایت گاهی به اخراج حقی است ثابت بر میت مانند این که وامی داشته یا
امانتی در نزدش بوده است یا ولایت بر اولاد صغار است براي حفظ اموال ایشان و سعی در تربیت و تنمیۀ آنان پس مناسب چنان
مینماید که بحث از حال یتیمان به اعتبار این که وصی براي ایشان قرار داده میشود به بحث از وصیت اتصال یابد و در دنبالۀ آن
آورده شود و آیات مربوط به احکام یتامی نقل گردد و در حقیقت کتاب حجر که بر احکام یتامی مشتمل است در این موضع
آورده شود.
147
-28 کتاب حجر
71 از 140
اشاره
در اینجا از اقسام شش گانۀ حجر سه قسم زیر آورده میشود:
-1 یتامی 2- سفیه 3- عبد
یتامی صغیري را که پدرش مرده باشد بحسب عرف، یتیم میگویند در بارة یتامی به سه آیه استناد شده است:
رافاً وَ 􀀀 ا إِسْ 􀀀 ا تَأْکُلُوه 􀀀 والَهُمْ وَ ل 􀀀 النِّک فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْ
􀀀
ا بَلَغُوا احَ 􀀀 حَتّ إِذ
ی􀀀 الْی تَی􀀀 ام 􀀀 -1 آیۀ- 6- از سورة نساء وَ ابْتَلُوا
بِاللّ
􀀀
ی هِ 􀀀 والَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَف 􀀀 ذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْ 􀀀 کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِ 􀀀 کانَ غَنِیا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ 􀀀 داراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ 􀀀 بِ
حَسِیباً،.
از جملۀ ده حکم فقهی که در ذیل آیه آورده شده وجوب حجر است بر صغیر در تصرفات و رفع آنست برسیدنش بحال بلوغ
(علامت آن احتلام باشد یا سن پانزده سال در مرد و خنثی، چنانکه شافعیه و شیعه گفتهاند، یا هیجده سال در ایشان چنانکه ابو
حنیفه قائل است و نه سال در زن به عقیدة شیعه یا مانند مرد به عقیدة شافعی یا هفده سال به عقیدة ابو حنیفه و یا انبات باشد
باختلاف اقوالی که در آن نیز
148
موجود است) و ایناس رشد که به عقیدة شیعه عبارتست از عاقل بودن در زندگانی یعنی فریب نخوردن در معاملات و تصرفات
قید عدالت در کلام نیست و همین هم « رشد » لائقه. به عقیدة شافعی شرط است که فاسق هم نباشد لیکن مفسرین را در تفسیر کلمۀ
منشأ پیدا شدن این دو قول شده چنانکه از شیخ نیز موافقت با شافعی نقل گردیده است.
العقل و » نکرده و هم قتاده گفته است « عدالت » و یادي از « ان یکون ذا وقار و عقل و علم » گفته است « رشد » ابن عباس در بارة
که باز کلامش را بر عدالت دلالت نیست. « الدین
کانَ حُوباً کَبِیراً 􀀀 والِکُمْ إِنَّهُ 􀀀 ی أَمْ 􀀀 والَهُمْ إِل 􀀀 ا تَأْکُلُوا أَمْ 􀀀 ا تَتَبَدَّلُوا- الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَ ل 􀀀 والَهُمْ وَ ل 􀀀 ی أَمْ 􀀀 ام 􀀀 -2 آیۀ 2 از سورة نساء وَ آتُوا الْیَت
بروایتی در بارة مردي نزول یافته که مالی از برادر زادة یتیم وي در نزدش بوده و یتیم پس از بلوغ مال خود را خواسته و عمو به او
اللّ و اطعنا
􀀀
اطعنا ه » اللّ علیه و آله و سلّم) بردهاند این آیه نازل گشته و عمو گفته است
􀀀
نداده و مرافعه را به حضرت رسول (صلّی ه
و مال را به فرزند برادر داده است.. تا آخر روایت. « باللّ من الحوب الکبیر
􀀀
الرسول و نعوذ ه
اللّ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً، إِنَّ
􀀀
خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا هَ 􀀀 افاً 􀀀 -3 آیات 9 و 10 ، از سورة نساء وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّۀً ضِ ع
اراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً،. 􀀀 ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ن 􀀀 ی ظُلْماً إِنَّ 􀀀 ام 􀀀 والَ الْیَت 􀀀 الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْ
قسمت نخست از این آیه را مربوط به کسانی دانستهاند که به بالین مریض میروند
149
و به او میگویند مالت را در راه خدا انفاق کن چه فرزند و اولاد براي تو سودي ندارند و ترا از خدا بی نیاز نمیسازند و این سخنان
در بیمار تأثیر میکند و او گفتۀ ایشان را بکار میبندد و در نتیجه اولاد خود را نادار و بر دوش مردم بار میسازد خداوند در این
آیه آن اشخاص را تهدید کرده و فرموده است از خدا بترسند و از این گونه سخنان دست بردارند و چنان فرض کنند که براي خود
ایشان چنین پیش آمدي میشود پس خدا را به یاد آورند و پرهیز پیشه کنند و قول سدید بگویند یعنی بزائد بر ثلث تشویق نکنند
بلکه کمتر از آن را دستور دهند.
بعضی دیگر آیه را مربوط به اوصیا دانستهاند که آنان باید از خداي بپرهیزند در امر ایتام حیف و میل روا ندارند و فرض چنان کنند
که ایشان مردهاند و فرزندان و ذریۀ ضعاف آنان زیر نظر و دست اوصیاء واقع گشتهاند و بدانند که هر گاه اموال یتامی را به ستم
72 از 140
که ایشان مردهاند و فرزندان و ذریۀ ضعاف آنان زیر نظر و دست اوصیاء واقع گشتهاند و بدانند که هر گاه اموال یتامی را به ستم
بخورند آتش خشم الهی آنها را میسوزاند.
از حضرت صادق (علیه السّلام) روایت شده که در کتاب علی (علیه السّلام) وارد است انّ آکل مال الیتیم سیدرکه وبال ذلک فی
عقبه و تلحقه وبال ذلک فی الآخرة و آنگاه این دو آیه را وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ.. و.. إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ.. یاد کرده است به مناسبت حجر بر
صغیر دو آیه که بر حجر سفیه و حجر عبد دلالت دارد عقب این بحث آورده شده است.
حجر سفیه
ا وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً براي حجر 􀀀 اماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِیه 􀀀 اللّ لَکُمْ قِی
􀀀
والَکُمُ الَّتِی جَعَلَ هُ 􀀀 اءَ أَمْ 􀀀 ا تُؤْتُوا السُّفَه 􀀀 آیۀ 5، از سورة نساء وَ ل
سفیه مورد استدلال شده است
150
وجهی که فقهاء و محققان از مفسران در این آیه گفتهاند اینست که خطاب در آیه به اولیاء است تا اموال یتامی را پیش از بلوغ و
رشد آنها نگهداري کنند.
از جملۀ پنج فائده که فاضل در ذیل این آیه یاد کرده اینست که با این که از جملۀ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً محجور بودن سفیه معلوم
خود به خود علتی است مستقل براي حجر خواه در « سفه » میگردد در این آیه مستقل و منفرد آورده شده تا معلوم گردد که
کودك باشد یا در بالغ و خواه به تبع کودکی باشد یا پس از بلوغ و رشد طریان یابد (ابو حنیفه در این مسأله مخالفت کرده و بالغ
به اندازة استفادة نفقه از آن و بر مندوب بودن « مولّی علیه » عاقل را که سفیه باشد محجور نمیکند) باین آیه بر وجوب تکسب بمال
زائد بر اندازة نفقه نیز استدلال شده است.
حجر بر عبد
ی شَیْءٍ بر دو حکم استدلال شده است. 􀀀 ا یَقْدِرُ عَل 􀀀 اللّ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً ل
􀀀
به آیۀ 75 ، از سورة نحل ضَرَبَ هُ
-1 حجر بر مملوك در تصرفاتش، 2- عدم مالکیت او گر چه مولایش او را تملیک کند.
راجع بحکم دوم اختلافاتی است که موافقان، مطلوب خود را از قرآن مجید به آیۀ 27 از سورة روم ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ
واءٌ.. 􀀀 اکُمْ فَأَنْتُمْ فِیهِ سَ 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 کاءَ فِی م 􀀀 مانُکُمْ مِنْ شُرَ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 لَکُمْ مِنْ م
ائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا 􀀀 ادِکُمْ وَ إِم 􀀀 الصّ مِنْ عِب
الِحِین 􀀀 ی مِنْکُمْ وَ 􀀀 ام 􀀀 و مخالفان نظر خود را از قرآن مجید به آیۀ 22 از سورة نور وَ أَنْکِحُوا الْأَی
اللّ مِنْ فَضْلِهِ.. که اغناء متفرع بر مالک شدنست، تأیید کردهاند.
􀀀
راءَ یُغْنِهِمُ هُ 􀀀 فُقَ
151
29 و 30 - کتاب وقوف و صدقات و هبات (یا نوع سیزدهم
نوع سیزدهم در بارة عطایاي منجزه مانند وقف و سکنی و صدقه و هبه و غیر اینها، فاضل چنین افاده کرده است در قرآن مجید
آیاتی مخصوص باین امور نیست لیکن آن چه بطور عموم بر فعل خیرات و تحریض بر آنها دلالت دارد بر این امور نیز دلیل است
راوندي و معاصر از آن جمله سه آیه را در اینجا آوردهاند:
مِمّ تُحِبُّونَ،.
ا􀀀 ح تُنْفِقُوا تَّ
ی􀀀 الْبِر تَن الُوا 􀀀 -1 آیۀ 92 ، از سورة آل عمران لَنْ
اللّ هُوَ خَیْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً 3- آیۀ 177 ، از سورة بقره لَیْسَ الْبِرَّ
􀀀
ا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِ دُوهُ عِنْدَ هِ 􀀀 -2 آیۀ 20 ، از سورة مزّمّل وَ م
السّ وَ فِی
ائِلِینَ 􀀀 الس وَ ساکِینَ وَ ابْنَ بَِّیلِ 􀀀 ی وَ الْمَ 􀀀 ام 􀀀 ی وَ الْیَت 􀀀 ی حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْب 􀀀 مالَ عَل 􀀀 أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ. تا.. وَ آتَی الْ
73 از 140
ابِ􀀀 الرِّق
152
31 و 32 - کتاب ایمان و نذر (یا نوع چهاردهم
و راجع بنذر دو آیه مورد « نذر » نوع چهاردهم در بارة نذر و عهد و یمین، چند بحث طرح شده است- بحث اول مربوط است به
استفاده واقع گردیده است:
صارٍ. 􀀀 لِلظّ مِنْ أَنْ
􀀀
ا الِمِینَ 􀀀 اللّ یَعْلَمُهُ وَ م
􀀀
ا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَۀٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ هَ 􀀀 -1 آیۀ 270 ، از سورة بقره وَ م
از جمله سه فائده که در ذیل آیه یاد گردیده دلالت آیه است بر وجوب وفاء بنذر و اتفاق بر انعقاد شروط آن و اختلاف بر انعقاد
للّه علیّ ان افعل کذا من الطّاعات. » مطلق آنست (مثل این که همین اندازه بگوید
کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً. 􀀀 خافُونَ یَوْماً 􀀀 -2 آیۀ 7، از سورة دهر یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَ
که در بارة علی و فاطمه علیهما السلام در قضیهاي که مشهور است نزول یافته است.
از دو راه بدین آیه استدلال شده است یکی این که آیه در مورد مدح است پس دلالت بر رجحان وفاء بنذر دارد و دیگر آن که به
خوف از شر روز رستاخیز قرین گشته پس بر وجوب وفاء بنذر دلالت میکند.
153
و راجع به آن از سه آیه استفاده شده است: « عهد » بحث دوم- مربوط است به
کانَ مَسْؤُلًا. 􀀀 -1 آخر آیۀ 36 ، از سورة بنی اسرائیل وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ
بر وجوب وفاء بعهد، استدلال شده است. « عهد » از راه صیغۀ امر و هم از راه مسئول بودن
اللّ
􀀀
وَصّ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ 3- آیۀ 93 و 94 ، از سورة نحل وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ هِ
اکُم 􀀀 ذلِکُمْ 􀀀 اللّ أَوْفُوا
􀀀
-2 آخر آیۀ 153 ، از سورة انعام وَ بِعَهْدِ هِ
ا􀀀 ا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَه 􀀀 ا تَفْعَلُونَ. وَ ل 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
اللّ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا. إِنَّ هَ
􀀀
ا وَ قَدْ جَعَلْتُمُ هَ 􀀀 مانَ بَعْدَ تَوْکِیدِه 􀀀 ا تَنْقُضُوا الْأَیْ 􀀀 اهَدْتُمْ وَ ل 􀀀 ا ع 􀀀 إِذ
أَنْک .
􀀀
مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اثاً
ی مِنْ أُمَّۀٍ. 􀀀 مانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّۀٌ هِیَ أَرْب 􀀀 تَتَّخِذُونَ أَیْ
از این آیه حکم دو موضوع استفاده شده است:
اللّ اعم است از این که بنذر باشد یا بعهد یا به یمین و سوگند).
􀀀
-1 وجوب وفاء بعهد (عهد ه
-2 وجوب وفاء به آن چه مورد سوگند و یمین واقع شده است.
از جمله پنج حکمی که فاضل در ذیل آیه یاد کرده اینست که در حلف و نذر باید به نام خدا باشد و گر نه وفاء به آن واجب
که مراد از آن توثیق بذکر خدا است استفاده شده. از آیۀ 8، از سورة مؤمنون « بعد توکیدها » نیست و این حکم از جملۀ
154
اتِکُمْ، بنا بر تعمیم 􀀀ان 􀀀 ا و تَخُونُوا أَم 􀀀 ی أَهْلِه 􀀀 اتِ إِل 􀀀ان 􀀀 اعُونَ نیز لزوم وفاء بعهد و هم از آیات أَنْ تُؤَدُّوا الْأَم 􀀀 اتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ ر 􀀀ان 􀀀 وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَم
امانات امانتهاي خلقی و خالقی را نیز وجوب وفاء به عهود استفاده شده است چه امانات بر دو گونه است امانات الهی از قبیل نماز و
روزه (عبادات) و امانات مردمی از قبیل ودائع و شهادات و غیر اینها.
عهد بر سه گونه است: اوامر و نواهی الهی، نذور و عقود جاري میان مردم، و وفاء بتمام آنها بحکم آیات یاد شده واجب است.
و راجع به آن از سه آیه استفاده شده است: « یمین » بحث سیم- مربوط است به
اللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
􀀀
النّ وَ هُ
􀀀
مانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ اسِ 􀀀 اللّ عُرْضَۀً لِأَیْ
􀀀
ا تَجْعَلُوا هَ 􀀀 -1 آیۀ 224 ، از سورة بقره، وَ ل
74 از 140
اللّ غَفُورٌ حَلِیمٌ.
􀀀
ما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَ هُ 􀀀 ؤاخِذُکُمْ بِ 􀀀 کِنْ یُ 􀀀 مانِکُمْ وَ ل 􀀀 اللّ بِاللَّغْوِ فِی أَیْ
􀀀
ؤاخِذُکُمُ هُ 􀀀 ا یُ 􀀀 -2 آیۀ 225 ، از سورة بقره، ل
ساکِینَ مِنْ 􀀀 امُ عَشَرَةِ مَ 􀀀 فَکَفّ إِطْع
􀀀
مانَ ارَتُهُ 􀀀 ما عَقَّدْتُمُ الْأَیْ 􀀀 ؤاخِذُکُمْ بِ 􀀀 کِنْ یُ 􀀀 مانِکُمْ وَ ل 􀀀 اللّ بِاللَّغْوِ فِی أَیْ
􀀀
ؤاخِذُکُمُ هُ 􀀀 ا یُ 􀀀 -3 آیۀ 89 ، از سورة مائده ل
ا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا 􀀀 مانِکُمْ إِذ 􀀀 کَفّ أَیْ
􀀀
ذلِکَ ارَةُ 􀀀 أَیّ
امٍ 􀀀 اثَۀِ 􀀀 ام ثَل 􀀀 فَصِ ی ا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَۀٍ فَمَنْ لَمْ یَجِ دْ 􀀀 أَوْسَطِ م
اتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. 􀀀 اللّ لَکُمْ آی
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 مانَکُمْ کَ 􀀀 أَیْ
155
در این آیه حکم نکث و حنث یمین و کفارة آن مشتمل بر تخییر نسبت به سه نوع اول و ترتیب بعد از عجز از آن سه بلزوم صیام
آورده شده است.
فاضل در ذیل فائده سیم که براي بیان کفاره حنث است هشت حکم یاد کرده که از آن جمله است اشتراط ایمان در رقبه، از باب
حمل مطلق بر مقید.
و در ذیل فائدة چهارم از جمله سه حکم که یاد کرده اینست که کفاره مختص به حنث در آینده و در غموس یعنی گذشته، صادق
باشد یا کاذب، عامد باشد یا ناسی، واجب نیست. فوائد و فروع و احکامی دیگر نیز در ذیل این آیه آورده شده است.
156
-33 کتاب عتق (یا نوع پانزدهم
در بارة عتق و توابع آن از دو آیه استفاده شده است:
اللّ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ.
􀀀
-1 آیۀ 37 از سورة احزاب وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ هُ
این آیه اشاره است به زید بن حارثه که با گروهی اسیر مسلمین شده و قوم او براي فک اسیران خویش آمده بودند از جمله حارثه
اللّ علیه
􀀀
اللّ علیه و آله و سلّم) واقع شده بود چون حارثه به پیغمبر (صلّی ه
􀀀
پدر زید نیز براي فک او آمده و زید در سهم پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) به او فرمود برو با زید ملاقات کن اگر خواست با تو بیاید بی آن که
􀀀
و آله و سلّم) مراجعه کرد پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) مفارقت کند و با پدر برود این کار
􀀀
فدیه بدهی او را به تو بخشیدم با خود ببر زید حاضر نشد از پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) آگاه شد او را آزاد ساخت و
􀀀
بر پدر گران آمد او را از فرزندي خویش بیرون کرد و رفت چون پیغمبر (صلّی ه
تعبیر شده است. « انعام » فرزند خود خواند چنانکه به زید بن محمد مشهور شد. باري در آیه از عتق به
اللّ علیه و آله و
􀀀
در ذیل آیه فاضل اسباب و موجبات نه گانۀ عتق را یاد کرده که از آن جمله است عتق بقول مطلق: پیغمبر (صلّی ه
از آن نه سبب یکی دو مورد است « اللّ العزیز الجبّار بکلّ عضو منها عضوا منه من النّار
􀀀
من اعتق نسمۀ مؤمنۀ عتق ه » سلّم) فرموده است
که به قرآن مجید نیز بر آنها استدلال بعمل آمده آن استدلال گر چه بی اشکال نمانده لیکن متناسب است در اینجا یاد گردد.
از جمله اسباب عتق اینست که مرد یکی از عمودین یا یکی از محارم خود را
157
منِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً إِنْ کُلُّ 􀀀 ا یَنْبَغِی لِلرَّحْ 􀀀 منِ وَلَداً وَ م 􀀀 مالک گردد براي حکم نخست از قرآن مجید به آیۀ 93 . سورة مریم أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْ
ی􀀀 إِلّ عَل
􀀀
حافِظُونَ ا 􀀀 منِ عَبْداً و براي حکم دوم به آیۀ 5 از سورة حج وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ 􀀀 إِلّ آتِی الرَّحْ
􀀀
اتِ وَ الْأَرْضِ ا 􀀀 ماو 􀀀 مَنْ فِی السَّ
مانُهُمْ* استدلال شده است طرز استدلال و راه نظر و اشکال در آن بر عهدة کتب مفصلۀ مربوطه است. 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 اجِهِمْ أَوْ م 􀀀 أَزْو
اللّ الَّذِي
􀀀
الِ هِ 􀀀 فَک إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ م
􀀀
مانُکُمْ اتِبُوهُمْ 􀀀 مِمّ مَلَکَتْ أَیْ
ا 􀀀 اب 􀀀 الْکِت -2 آیۀ 33 ، از سورة نور، وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ اکُمْ.. 􀀀 آت
در سبب نزول آیه آورده شده که حویطب بن عبد العزي را بندهاي به نام صبیح بوده که درخواست مکاتبه داشته و حویطب نپذیرفته
75 از 140
پس این آیه نزول یافته است.
نه حکم و چند فرع در ذیل آیه آورده شده که از آن جمله است استحباب مکاتبه.
158
-34 کتاب نکاح
اشاره
و نقل چند حدیث نبوي مبنی بر « نکاح » در کنز العرفان پس از آوردن مقدمهاي مشتمل بر تحقیق معنی لغوي و شرعی کلمۀ
ما استفاد امرؤ فائدة بعد الاسلام افضل من زوجۀ مسلمۀ تسرّه اذ انظر إلیها و تطیعه اذا أمرها و » تحریض بر نکاح از قبیل حدیث
مباحث و احکام مربوط به نکاح را تحت عنوان شش نوع استیفاء کرده است بدین ترتیب: « تحفظه اذا غاب عنها فی نفسها و ماله
-1 در مشروع بودن نکاح و اقسام آن و غیر ذلک.
-2 در اسباب تحریم.
اللّ علیه
􀀀
-3 در لوازم نکاح از مهر و نفقه و غیر ذلک 4- در چیزهایی از توابع نکاح 5- در بیان اموري متعلق به نکاح پیغمبر (صلّی ه
و آله و سلّم) و زنان او 6- در روافع نکاح
نوع اول در بارة مشروع بودن نکاح و اقسام آن از شش آیه استفاده شده است:
-1 آیۀ 32 ، از سورة نور
159
اسِعٌ عَلِیمٌ. 􀀀 اللّ و
􀀀
اللّ مِنْ فَضْلِهِ وَ هُ
􀀀
راءَ یُغْنِهِمُ هُ 􀀀 ائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَ 􀀀 ادِکُمْ وَ إِم 􀀀 الصّ مِنْ عِب
الِحِین 􀀀 مِنْکُمْ وَ «1» ی􀀀 ام 􀀀 وَ أَنْکِحُوا الْأَی
از جمله شش حکم که در ذیل آیه آورده شده اختلاف در وجوب نکاح است براي قادر (چنانکه داود از آیه استفاده کرده و حکم
داده است) و استحباب آن و از جمله دلالت آیه است بر عدم اشتراط مهر و نفقه در نکاح.
اللّ مِنْ فَضْ لِهِ آیۀ نخست ناظر است. به نهی از رد مؤمن
􀀀
حَتّ یُغْنِیَهُمُ هُ
ی􀀀 نِک
􀀀
ا یَجِ دُونَ احاً 􀀀 -2 آیۀ 33 ، از سورة نور وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ ل
خواستگار به واسطۀ فقر او و نگرفتن زنی به جهت فقیر بودنش آیۀ 2 ناظر است بامر فقیر به صبر بر ترك نکاح تا در نتیجۀ ازدواج
در حال فقر به عسرت و سختی گرفتار نشود پس میان دو آیه نه تنها از باب مهمله بودن دو قضیه تناقضی نیست بلکه از باب
اختلاف موضوع و حکم در دو قضیه نیز توهم تناقض میان آنها بی مورد است.
أَلّ تَعْدِلُوا
􀀀
اعَ فَإِنْ خِفْتُمْ ا 􀀀 اثَ وَ رُب 􀀀 ی وَ ثُل 􀀀 ساءِ مَثْن 􀀀 طابَ لَکُمْ مِنَ النِّ 􀀀 ا 􀀀 ی فَانْکِحُوا م 􀀀 ام 􀀀 أَلّ تُقْسِطُوا فِی الْیَت
􀀀
-3 آیۀ 3، از سورة نساء وَ إِنْ خِفْتُمْ ا
أَلّ تَعُولُوا.
􀀀
ی ا 􀀀 ذلِکَ أَدْن 􀀀 مانُکُمْ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 واحِدَةً أَوْ م 􀀀فَ
چند قول در سبب نزول آیه گفته شده که از آن جمله است:
-1 مردم از ولایت ایتام احتراز میداشتند و دوري میکردند لیکن از زنا پرهیز نمیداشتند پس به ایشان گفته شد که اگر از گناهی
خودداري میکنید شایسته است
______________________________
بسته شده « ایامی » 1) ایّم (بر وزن قیّم) زن بی شوهر و مرد بی زن را گویند، خواه زن بکر باشد یا ثیب، و جمع آن (بطور قلب) بر )
بوده و قلب شده است. « یتایم » و « ایایم » ، چنانکه یتامی جمع یتیم نیز چنین است و اصل آن دو
76 از 140
160
از گناهی دیگر نیز خود را نگه دارید چه گناهها همه را یک حکم و همه را زشتی و قبح است.
-2 چون آیه نازل شد که خوردن مال ایتام گناهی است بزرگ مردم از تصدي ولایت ایتام خودداري میکردند لیکن از تعدد
ازواج و گرفتن زنان زیاد و ضائع ساختن حقوق ایشان مضایقه نمیداشتند از این رو به ایشان گفته شد که دست از تکثیر زنان
بردارند و به تقلیل، که مستلزم سهولت عدالت است میان ایشان بپردازند.
-3 کسی چون دختري را یتیمه و ثروتمند میدید براي تملک ثروت او را تزویج میکرد و همین طور، در نتیجه عدهاي زیاد از این
گونه ایتام را شوهر میشد و نمیتوانست حقوق ایشان را حفظ کند و رعایت جانب ایشان را بنماید پس این آیه نزول یافت یعنی
اگر بترسید که میان ایتام به عدالت رفتار نکنید از غیر ایتام ازدواج کنید.
در « واو » بیشتر فقیهان و مفسران گفتهاند حرف » از جمله ده حکمی که فاضل در ذیل این آیه یاد کرده حکم پنجم است بدین مفاد
را بمعنی « واو » براي جمع است برخی « واو » آیه بمعنی حقیقی خود نیست و گر نه لازم میآید که جمع میان نه زن جائز باشد چه
و جمع میان نه زن را اجازه کردهاند و اینها همه نادانی و گمراهی است چه جمع در حکم، جمع در زمان را «1» خود دانستهاند
«. مستلزم نیست
مانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ، فَمَنِ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 اجِهِمْ أَوْ م 􀀀 ی أَزْو 􀀀 إِلّ عَل
􀀀
حافِظُونَ، ا 􀀀 -4 آیات 5 و 6 و 7، از سورة مؤمنون وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ
ادُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الع 􀀀 ذلِکَ فَأُول 􀀀 اءَ 􀀀 ی وَر 􀀀 ابْتَغ
______________________________
« واو » بنا به عقیدهاي که ایشان در » 1) فاضل در حکم پنجم این قول را منقول از قاسمیۀ از زیدیه دانسته و پس از این که گفته است )
این قول و عقیده از ایشان نقل شده » دارند نه جواز جمع نه زن بلکه نقل جواز جمع هیجده زن را باید قائل شوند، چنین گفته است
.« لیکن خود ایشان قبول ندارند و منکر هستند
161
از جمله شش فائده که در اینجا یاد گردیده اینست که آیه به صراحت دلالت دارد که سبب اباحه منحصر است، بر وجه انفصال
حقیقی، در دو امر: زواج و ملک یمین به طوري که هر کس غیر این دو را مرتکب شود عملی حرام کرده و از تجاوز کنندگان
که در مذهب شیعه محکوم بجواز است: نخست در عنوان « تحلیل امیه » و « متعه » بشمار است و باید حد زده شود بنا بر این مسألۀ
داخل « ملک یمین » و دوم، چون ملک در آیه اعم است از ملک عین و منفعت (و تحلیل هم تملیک منفعت است) در عنوان « ازواج »
همین نکته مراد و مستفاد باشد. « من » تعبیر شده نه « او ما ملکت » در « ما » میباشد و شاید از این که به کلمۀ
در فائدة ششم که لزوم عقد لفظی مشتمل بر ایجاب از طرف زن و قبول از طرف مرد در آن بیان شده الفاظ ایجاب را به استناد آیۀ
و آیۀ 28 از سورة نساء فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ الفاظ « ا􀀀 اکَه 􀀀 زَوَّجْن » حَتّ تَنْکِ حَ زَوْجاً غَیْرَهُ و آیۀ 37 از سورة احزاب
ی􀀀 230 از سورة بقره
قرار داده است. « متّعتک » و « زوّجتک » و « أنکحتک » سه گانۀ
سافِحِینَ فَمَ ا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ 􀀀 والِکُمْ مُحْصِ نِینَ غَیْرَ مُ 􀀀 ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْ 􀀀 اءَ 􀀀 ا وَر 􀀀 -5 آیۀ 28 ، از سورة نساء وَ أُحِلَّ لَکُمْ م
کانَ عَلِیماً حَکِیماً. 􀀀 اللّ
􀀀
راضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَۀِ إِنَّ هَ 􀀀 ما تَ 􀀀 احَ عَلَیْکُمْ فِی 􀀀 ا جُن 􀀀 أُجُورَهُنَّ فَرِیضَۀً وَ ل
استدلال شده بویژه با قرائت ابن عباس و ابن جبیر و ابیّ بن کعب و ابن مسعود و گروهی بسیار که « متعه » باین آیه بر مشروع بودن
آیه را چنین قرائت کردهاند فما استمتعتم به منهن إلی اجل مسمّی فآتوهن اجورهن.
در بارة متعه در جلد اول این اوراق از جنبۀ تاریخی اشاراتی رفت اینک از
162
77 از 140
جنبۀ فقهی نیز مقتضی است مختصري آورده شود:
و بالجمله آن » محقق اردبیلی در این مقام پس از بحثی مفصل در پیرامن آیه و تشریح و تفسیر جملههاي آن چنین افاده کرده است
چه ظاهر میشود اینست که آیه در متعه ظهور دارد و قرائت منقوله بر آن صراحت دارد و اجماع هم بر این که جائز و مشروع بوده
و هم روایات بر تشریع آن قائم است پس کتاب و سنت و امت را بر جواز متعه اتفاق است اختلاف در اینست که آیا حکم جواز بر
جا مانده یا از میان رفته است در اینجا باید گفت اصل و استصحاب و نبودن دلیلی واضح بر نسخ و خلاف اصل بودن نسخ و
اختلاف در جواز نسخ کتاب به سنت متواتر و عدم اجماع و عدم علم به تواتر در این باره و عدم جواز نسخ کتاب به خبر واحد، هم
بحکم عقل و هم بحکم نقل و اجماع، همۀ اینها دلیل است بر این که حکم، باقی است و از میان نرفته است.
از جمله چیزهایی که این مطلب را تأیید میکند عدم ورود خبر صریحی است در این باره و اختلاف بزرگان صحابه مانند ابی و ابن
عباس و نقل بقاء حکم است تا زمان عمر اسناد دادن اوست تحریم متعه را به خود..
و حاصل این که جواز بحکم کتاب و سنت و اجماع امت مورد یقین است و این یقین تا یقینی دیگر مثل آن بر خلافش نیاید ثابت
است و یقین جز از راه دلیل نمیآید و دلیل یا از کتابست و یا از سنت و یا اجماع و یا عقل و چنین دلیلی نیست پس یقینی بر
فاضل مقداد پس از آن که سه وجه براي دلالت صریح آیه بر اباحۀ عقد متعه یاد « خلاف نیست پس جواز بحال خود باقی است
کرده و پنج وجه از غیر قرآن براي اباحۀ این عقد آورده سه وجه هم از طرف مخالفان نقل کرده و یکایک آنها را مورد انتقاد قرار
اتِکُمُ 􀀀 مانُکُمْ مِنْ فَتَی 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 اتِ فَمِنْ م 􀀀 اتِ الْمُؤْمِن 􀀀 داده است. 6- آیۀ 29 ، از سورة نساء وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِ حَ الْمُحْ َ ص ن
اللّ
􀀀
اتِ وَ هُ 􀀀 الْمُؤْمِن
163
دانٍ 􀀀 ذاتِ أَخْ 􀀀 ا مُتَّخِ 􀀀 حاتٍ وَ ل 􀀀 سافِ 􀀀 اتٍ غَیْرَ مُ 􀀀 مانِکُمْ بَعْضُ کُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْ َ ص ن 􀀀 أَعْلَمُ بِإِی
اللّ
􀀀
ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَ هُ 􀀀 ذابِ 􀀀 اتِ مِنَ الْعَ 􀀀 ا عَلَی الْمُحْ َ ص ن 􀀀 احِشَۀٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ م 􀀀 ذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِف 􀀀 فَإِ
غَفُورٌ رَحِیمٌ.
اختلاف شده برخی آن را به زیادت در مال تفسیر « طول » فاضل ده حکم در زیر این آیه یاد کرده از آن جمله اینست که در تفسیر
کرده برخی گفتهاند آن را حدي معین نیست بلکه انسان اعرف است به خود و به آن چه او و عیالش را کفایت میکند.. و محققان
« طول » شیعه گفتهاند مراد از آن کابین زن آزاد و نفقۀ او و یافت شدن او و امکان نزدیک شدن به او میباشد. ابو حنیفه گفته است
بمعنی قوة و فضل است.
و از آن جمله اینست که اهل حجاز و شیعه نکاح غیر مؤمنات از اهل کتاب را حرام میدانند بر خلاف اهل عراق که ترك نکاح را
افضل میدانند و آیه در تحریم نکاح ظهور دارد.
نوع دوم در بارة اسباب تحریم نکاح بدو آیه استناد شده است:
اشاره
ساءَ سَبِیلًا. 􀀀 احِشَۀً وَ مَقْتاً وَ 􀀀 کانَ ف 􀀀 ا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ 􀀀 إِلّ م
􀀀
ساءِ ا 􀀀 اؤُکُمْ مِنَ النِّ 􀀀 ا نَکَحَ آب 􀀀 ا تَنْکِحُوا م 􀀀 -1 آیۀ 22 ، از سورة نساء وَ ل
از جمله پنج حکم که در ذیل این آیه یاد گردیده اختلاف در حقیقت نکاح است که آیا عبارت است از عقد چنانکه مشهور است
یا از وطی چنانکه گفته شده و بهر قولی حکم فقهی طوري است و حرمت منکوحۀ جدّ است، ابی باشد یا امّی، هر چه بالا رود.
164
78 از 140
اتُکُمُ 􀀀 اتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّه 􀀀 اتُ الْأَخِ وَ بَن 􀀀 اتُکُمْ وَ بَن 􀀀 خال 􀀀 عَمّ وَ
اتُکُم 􀀀 واتُکُمْ وَ 􀀀 بَن وَ أَخَ اتُکُم 􀀀 اتُکُمْ وَ 􀀀 -2 آیۀ 23 ، از سورة نساء حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّه
اللّ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ
􀀀
سائِکُمُ اتِی 􀀀 اللّ فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِ
􀀀
ائِبُکُمُ اتِی 􀀀 سائِکُمْ وَ رَب 􀀀 اتُ نِ 􀀀 ضاعَۀِ وَ أُمَّه 􀀀 واتُکُمْ مِنَ الرَّ 􀀀 اللّ أَرْضَ عْنَکُمْ وَ أَخَ
􀀀
اتِی
کانَ غَفُوراً 􀀀 اللّ
􀀀
ا قَدْ سَلَفَ إِنَّ هَ 􀀀 إِلّ م
􀀀
ابِکُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ ا 􀀀 ائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْل 􀀀 ائِلُ أَبْن 􀀀 احَ عَلَیْکُمْ وَ حَل 􀀀 ا جُن 􀀀 تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَل
را، که از زنان « نکاح » رَحِیماً، برخی از علما اصول آیه را از لحاظ استحالۀ اسناد حرمت به ذوات، مجمل دانسته برخی بحکم تبادر
نظیر آیۀ حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَۀُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ « اسناد » مراد است، امري مقدر و مسند الیه تحریم قرار داده و این آیه را از جهت
در آن ظاهر و متبادر میباشد دانستهاند. « اکل » که تقدیر
محرماتی که در آیۀ فوق یاد شده به سه قسم انقسام یافته است:
-1 محرمات از راه نسب.
-2 محرمات از راه رضاع.
-3 محرمات از راه مصاهره.
قسم اول محرمات از راه نسب هفت مورد است:
-1 مادر، هر چه بالا برود (مادر شخص و مادر پدرش و مادر جدش و مادر مادر و مادر پدرش).
-2 دختر، هر چه پایین برود (دختر شخص و دختر دختر و دختر پسرش) 3- خواهر، (پدر و مادري باشد یا از یک طرف)
165
-4 عمّه- خواهر پدر هر چه بالا برود (خواهر جد و خواهر پدر جد و هم چنین) 5- خاله- خواهر مادر هر چه بالا برود (خواهر جده
و خواهر مادر جده و هم چنین).
-6 دختر برادر- هر چه پایین برود (دختر دختر و دختر پسر برادر و هم چنین).
-7 دختر خواهر- هر چه پایین برود (دختر دختر و دختر پسر خواهر و هم چنین)
قسم دوم محرمات برضاع، دو مورد یاد شده است:
-1 مادر 2- خواهر حرمت دختر رضاعی را به اولویّت (نسبت به خواهر) و عمه و خاله را به سنت و جدّه را به اجماع قائل شدهاند.
و از جمله شرائط رضاع « یحرم من الرّضاع ما یحرم من النّسب » از جمله چهار فائده که در این قسم یاد گردیده حدیث نبوي است
است بحسب مقدار و بحسب زمان و بحسب کیفیت رضعه که در هر سه مرحله اختلافاتی است و شاید بعضی از آنها را بتوان از آیه
استنباط یا بدان تأیید کرد.
قسم سوم محرمات از راه مصاهره چهار مورد یاد گردیده است:
ر ه ه چ ن ی ی ا پ د و ر ( ر ت خ د ن ز و ر ت خ د ر ت خ د و ر ت خ د ش ر س پ و م ه ن ی ن چ ) « 1 » 1 - ر د ا م ن ز ، ر ه ه چ لا ا ب د و ر 2 - ر ت خ د ن ز ______________________________
جمع بسته میشود. « ربائب » خوانده و بر « ربیبه » 1) به مناسبت این که غالبا شوهر مادرش او را در خانۀ خود تربیت میکند در تازي )
166
هر چه پایین رود (زن پسر و زن پسر پسر و هم چنین) 4- جمع میان دو خواهر در نکاح. «1» -3 زنان پسران
79 از 140
در آیه کنایه است از جماع بر خلاف برخی که خلوت و نظر به « دخول » از جمله ده فائده که در ذیل این آیه آورده شده اینست که
فرج و لمس را هم به منزلۀ جماع دانستهاند و از جمله این که دختر زن حرام است خواه پس از مفارقت از مرد یا پیش از نکاح با او
تولد یافته باشد بر خلاف داود ظاهري که آن را به متولدة بعد از مفارقت اختصاص داده است و از جمله اختلاف میان علی (ع) و
مانُکُمْ حلال و بظاهر این 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 میان عثمان است در این که جمع بین موطوءتین بملک، حلال است یا حرام چه بحسب آیۀ أَوْ م
آیه حرام است و علی علیه السلام جانب حرمت را ترجیح داده و عثمان طرف تحلیل را، و الحقّ مع علی (ع) یدور معه حیث ما دار،
ما » اللّ علیه و آله و سلّم) روایت است
􀀀
و هم آیۀ تحلیل تخصیص یافته پس در مقام استدلال قاطع نیست بعلاوه از پیغمبر (صلّی ه
.« اجتمع الحلال و الحرام الاغلب الحرام الحلال
اللّ عَلَیْکُمْ…
􀀀
ابَ هِ 􀀀 مانُکُمْ کِت 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 إِلّ م
􀀀
ساءِ ا 􀀀 اتُ مِنَ النِّ 􀀀 -3 آیۀ 24 ، از سورة نساء وَ الْمُحْصَن
چند معنی گفته شده است از این قرار: « احصان » براي
اتِ به قولی. 􀀀 -2 حر بودن مانند آیۀ وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَن * « ا􀀀 أَحْصَنَتْ فَرْجَه » -1 عفت مانند
ن صَ حْ مُ لْ ا 􀀀 م ی لَ عَ تِ ا 􀀀 ف بِ نَّ هِ یْ لَ عَ فَ فُ صْنِ ا 􀀀 ذ إِ فَ نَّ صِ حْ أُ نْ إِ فَ نَ یْ تَ أَ ۀٍ شَ حِ ا 􀀀 3 - م لا س ا د ن ن ا م ۀ ی آ ا _ _____________________________
یاد گردیده زن را به مناسبت این که بر شوهر حلال است یا با او در فراش حلول میکند یا « حلائل ابناء » 1) در قرآن مجید بعنوان )
آمده است خواندهاند. « حلائل » که جمع آن بر « حلیله » به مناسبت حل آزارش در هنگام نزدیکی به نام
167
بحسب یکی از تفاسیر.
-4 زواج، مانند آن چه در آیۀ فوق است.
از احکام مستفاد از این آیه یکی آن که محصنات یعنی زنان مزوجه تا در نکاح شوهران هستند بر غیر ایشان حرامند دیگر آن که
کنیزکان مزوّجهاي که استرقاق (به خریداري یا اتّهاب یا میراث یا اسارت یا غیر اینها) براي آنها حادث گردد از این حکم استثناء
شده زیرا مالک جدید میتواند نکاح را فسخ و پس از عده با او نزدیکی کند هم چنین کنیز مزوّجه به مملوك شخص زیرا مالک
میتواند نکاح را فسخ و بعد از انقضاء عده به کنیز نزدیکی کند.
حَتّ
ی􀀀 الْم ل تُنْکِحُوا شُْرِکِینَ ا􀀀 أَع وَ حَتّ یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَۀٌ مُؤْمِنَۀٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَۀٍ وَ لَوْ جَْبَتْکُمْ
ی􀀀 الْم شُْرِکاتِ 􀀀 تَن ا کِْحُوا 􀀀 -4 آیۀ 221 ، از سورة بقره وَ ل
النّ .
􀀀
ئِکَ یَدْعُونَ إِلَی ارِ 􀀀 یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ أُول
خصوص غیر اهل کتاب از کافران است یا شامل ایشان نیز هست اختلافست و براي هر قولی به آیاتی از « مشرك » در این که مراد از
قرآن مجید تأیید بعمل آمده و در نتیجه در نکاح اهل کتاب اختلاف واقع شده است: در مذهب شیعه بعضی مطلقا نکاح اهل کتاب
را حرام دانستهاند بعضی مطلقا حلال دانستهاند (نسبت بابن جنید داده شده) بعضی بعنوان متعه حلال و بعنوان دوم حرام دانستهاند.
استفاده « اعجاب » فاضل از جمله هفت فائدة فقهی که در اینجا آورده مکروه بودن قصد جمال و مال است در مقام نکاح (از کلمۀ
کرده است).
168
نوع سیم در ذیل این عنوان لوازم نکاح از قبیل مهر و نفقه و غیره اینها یاد گردیده و بده آیه استناد شده است:
اتِهِنَّ نِحْلَۀً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً صدقه اسم است براي مهر و 􀀀 ساءَ صَ دُق 􀀀 -1 آیۀ 4، از سورة نساء وَ آتُوا النِّ
در سبب نزول آیه گفته شده است: که از آن چه بعنوان مهر بزن میدادهاند گروهی بودهاند که نمیگرفتهاند و از پذیرفتن چیزي از
80 از 140
آن خودداري میکردهاند دستور داده شد که اگر خود زنان به دلخواه خود و از روي دل خوشی بدهند باید گرفته شود و لذیذ و
گوارا خواهد بود.
میرساند که گرفتن مهر زن بر وجه غصب و مکر و اکراه و « فَإِنْ طِبْنَ » از جمله سه فائدة فقهی که فاضل یاد کرده اینست: که مفهوم
اخذ به حیاء از وي جائز نیست.
اناً وَ 􀀀 ا تَأْخُ ذُوا مِنْهُ شَیْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْت 􀀀 طاراً فَل 􀀀 داهُنَّ قِنْ 􀀀 مَک زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْ
􀀀
دالَ زَوْجٍ انَ 􀀀 -2 آیۀ 20 و 21 ، از سورة نساء وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْ
اقاً غَلِیظاً. 􀀀 ی بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیث 􀀀 ی بَعْضُکُمْ إِل 􀀀 إِثْماً مُبِیناً وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْض
از جمله چهار فائدة مذکوره، عدم تقدر مهر است به قدري ثابت و دلالت آیه است بر استقرار مهر بدخول.
ا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَۀً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ 􀀀 ساءَ م 􀀀 احَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّ 􀀀 ا جُن 􀀀 -3 آیۀ 236 ، از سورة بقره ل
169
اعاً بِالْمَعْرُوفِ حَ  قا عَلَی الْمُحْسِنِینَ. 􀀀 وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَت
از جمله هشت فائدة فقهی که در اینجا یاد گردیده دلالت صریح آیه است بر صحت عقد دائم بی آن که کابین ذکر شود پس اگر
میگویند و اگر مهر ذکر شود لیکن « مفوّضۀ البضع » در عقدي دائم مهر از اصل، ذکر نگردد بضع، تفویض شده از این رو زن را
مفوّضۀ » بطور اجمال مانند این که تعیین مقدار باختیار شوهر یا زن یا شخص سیم قرار داده شود این عمل را تفویض مهر و زن را
میگویند و از جمله دلالت آیه است بر این که مهر اگر مقدر و معین باشد به صرف عقد بملک معقوده در میآید. « المهر
إِلّ أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا
􀀀
ا فَرَضْ تُمْ ا 􀀀 -4 آیۀ 237 ، از سورة بقره وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْ تُمْ لَهُنَّ فَرِی َ ض ۀً فَنِصْفُ م
ما تَعْمَلُونَ بَصِ یرٌ از جمله احکام و فروعی فقهی که 􀀀 اللّ بِ
􀀀
ا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ هَ 􀀀 ي وَ ل 􀀀 النِّک وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْو
􀀀
الَّذِي بِیَدِهِ عُقْدَةُ احِ
در اینجا یا دو به آیه براي آنها استناد شده یکی تنصیف مهر است بطلاق دیگر جواز عفو از حق است براي ولیّ زن چنانکه براي
خودش این جواز بود و هم آیه دلالت بر این دارد که ولایت در نکاح بر زن ثابت است و اقسام ولایت به عقیدة علماء شیعه چهار
است: ولایت قرابت (پدر و جد پدري نه کسی دیگر از اقارب و عصبه) ولایت حاکم، ولایت وصی از طرف پدر یا جد پدري
ولایت ملک و به عقیدة علماء عامه قسم پنجم دارد و آن ولایت عصوبه میباشد.
اتٌ􀀀 انِت 􀀀 فَالصّ ق
حاتُ 􀀀 الِ 􀀀 أَم والِهِمْ 􀀀 ما أَنْفَقُوا مِنْ ْ 􀀀 ی بَعْضٍ وَ بِ 􀀀 اللّ بَعْ َ ض هُمْ عَل
􀀀
ما فَضَّلَ هُ 􀀀 ساءِ بِ 􀀀 قَوّ عَلَی النِّ
ام 􀀀 جالُ وُنَ 􀀀 -5 آیۀ 24 ؛ از سورة نساء الرِّ
خافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ 􀀀 اللّ تَ
􀀀
اللّ وَ اتِی
􀀀
ما حَفِظَ هُ 􀀀 ظاتٌ لِلْغَیْبِ بِ 􀀀 حافِ 􀀀
170
کانَ عَلِیا کَبِیراً. 􀀀 اللّ
􀀀
ا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ هَ 􀀀 ضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَل 􀀀 فِی الْمَ
گفتهاند سعد بن ربیع انصاري زنش حبیبه دختر زید بر او ناشزه شد و سر از اطاعتش پیچید سعد او را طپانچه زد پدرش او را نزد
اللّ علیه و آله و سلّم) گفت شوهرش را قصاص کند چون براي این کار
􀀀
اللّ علیه و آله و سلّم) برد پیغمبر (صلّی ه
􀀀
پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) فرمود او را بر گردانیدند و گفت ما چیزي خواستیم و خدا امري
􀀀
برگشت این آیه فرود آمد پیغمبر (صلّی ه
دیگر اراده کرد و آن چه ارادة خداست خیر است پس قصاص بر طرف شد.
از جمله سه حکم فقهی مذکور در این موضع است که مرد بر زن به واسطۀ فضل ذاتی صنفی و به واسطۀ فضل عرضی (انفاق) در
ولایت و سیاست قیام دارد و بیان حکم نشوز (در اصل بمعنی ارتفاع و در شرع بمعنی عصیان زوج است) و مراتب تأدیب ناشزه
است.
اللّ
􀀀
ما إِنَّ هَ 􀀀 اللّ بَیْنَهُ
􀀀
احاً یُوَفِّقِ هُ 􀀀 دا إِصْل 􀀀 ا إِنْ یُرِی 􀀀 ما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِه 􀀀 اقَ بَیْنِهِ 􀀀 -6 آیه 35 ، از سورة نساء وَ إِنْ خِفْتُمْ شِق
کانَ عَلِیماً خَبِیراً. 􀀀
81 از 140
از جمله هشت مسأله که در اینجا مذکور افتاده اینست که بعث دو حکم بعنوان تحکیم است یا توکیل به گفتۀ فاضل اکثر اصحاب
ما به تحکیم قائلند.
ا کَالْمُعَلَّقَۀِ وَ إِنْ تُصْ لِحُوا وَ 􀀀 ا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوه 􀀀 ساءِ وَ لَوْ حَرَصْ تُمْ فَل 􀀀 -7 آیۀ 129 ، از سورة نساء وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّ
کانَ غَفُوراً رَحِیماً، از آیه وجوب قسمت بین زنان و تسویه میان ایشان بطور اجمال استفاده شده است 􀀀 اللّ
􀀀
تَتَّقُوا فَإِنَّ هَ
171
اللهم هذه قسمتی فی ما أملک فلا تؤاخذنی فی ما تملک و » اللّ علیه و آله و سلّم) میان زنان تقسیم میکرد و میگفت
􀀀
پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) در مرض خود هم میان زنان تقسیم میکرد او
􀀀
از حضرت صادق (ع) روایت شده که پیغمبر (صلّی ه « لا أملک
را به خانههاي ایشان بحسب قسمت که داشتند میبردند. روایت است که علی (ع) را دو زن بود و چون روز یک کدام میشد در
خانه زن دیگر وضوء نمیساخت.
ما صُ لْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ 􀀀 حا بَیْنَهُ 􀀀 ما أَنْ یُصْ لِ 􀀀 احَ عَلَیْهِ 􀀀 ا جُن 􀀀 راضاً فَل 􀀀 ا نُشُوزاً أَوْ إِعْ 􀀀 خافَتْ مِنْ بَعْلِه 􀀀 -8 آیۀ 128 ، از سورة نساء وَ إِنِ امْرَأَةٌ
و برایکه « ترك قسمت » ما تَعْمَلُونَ خَبِیراً، از آیه دلالت بر جواز صلح از 􀀀 کانَ بِ 􀀀 اللّ
􀀀
أُحْضِ رَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ هَ
اللّ علیه
􀀀
منفعتی عوض صلح قرار داده شود استفاده شده است سبب نزول آیه به قولی این بوده که سوده دختر زمعه زن پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) او را طلاق دهد گفت مرا طلاق مده و با زنان خود بنشان و براي من
􀀀
و آله و سلّم) بود ترسید پیغمبر (صلّی ه
روز قرار مده و قسمت مرا براي عائشه مقرر فرما.
اتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ 􀀀 ا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ إِنْ کُنَّ أُول 􀀀 -9 آیۀ 6 از سورة طلاق أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَ کَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَ ل
ي. 􀀀 اسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْر 􀀀 حَتّ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَع
ی􀀀
از جمله پنج حکم که در اینجا یاد شده وجوب حق سکنی است براي مطلقات بطور اجمال و وجوب بودن مسکن است مناسب شأن
مطلقه و وجوب سکنی و نفقه است براي مطلقه حامل و عدم وجوب ارضاع ولد است بر مطلقه و جواز اخذ ولد است
172
از مادر و در صورتی که مادر تبرع به ارضاع نکند یا به اجرت مرضعه دیگر براي ارضاع حاضر نشود جواز استیجار مرضعۀ دیگر
است.
اللّ
􀀀
ا سَیَجْعَلُ هُ 􀀀 اه 􀀀 ا آت 􀀀 إِلّ م
􀀀
اللّ نَفْساً ا
􀀀
ا یُکَلِّفُ هُ 􀀀 اللّ ل
􀀀
اهُ هُ 􀀀 مِمّ آت
ا􀀀 فَلْی -10 آیۀ 7، از سورة طلاق لِیُنْفِقْ ذُو سَ عَۀٍ مِنْ سَ عَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ نُْفِقْ
بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً.
از جمله پنج فائده که در اینجا یاد گردیده رجحان توسعه است بر عیال و امر به اقتصاد است براي معسران و احتمال اعتبار حال زوج
است در مقام نفقه نه حال زوجه،.
که نوع چهارم براي بیان آنها عنوان شده، ده آیه یاد گردیده است: ،« اشیائی از توابع نکاح » نوع چهارم در بارة
ما یَصْنَعُونَ. 􀀀 اللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
ی لَهُمْ إِنَّ هَ 􀀀 ذلِکَ أَزْک 􀀀 صارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ 􀀀 -1 آیۀ 30 ، از سورة نور قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْ
و شایسته چنان است که گفته شود آن چه » محقق اردبیلی پس از نقل اقوال و عقائد در معنی و تفسیر آیه این مضمون را افاده کرده
از آیه فهمیده میشود حرمت نظر و حرمت عدم حفظ فرج است مطلقا پس جواز نسبت به محارم و حلائل از آیه و اجماع و غیر این
از این که در این آیۀ مؤمنان بحفظ فروج، مأمور » : باز همو چنین افاده کرده است « دو دانسته شده و باقی تحت حرمت باقی میماند
شدهاند لیکن مؤمنات در آیۀ بعد علاوه بعدم ابداء زینت نیز مأمور گشتهاند قطع نظر از اصل و هم حصر محرمات دلالتی است ظاهر
بر این که تستر از زنان نامحرم بر مردان جز نسبت به عورت واجب نیست پس بدن مردان عورت نیست و پوشاندنش بر ایشان
82 از 140
واجب نمیباشد هر چند
173
بر زنان دیدن آن حرام باشد پس بر مردان واجب نیست که از باب عدم معاونت بر اثم و عدوان، خود را به پوشانند..
ا وَ لْیَضْ رِبْنَ 􀀀 ا ظَهَرَ مِنْه 􀀀 إِلّ م
􀀀
ا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ ا 􀀀 ص ارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ ل 􀀀 اتِ یَغْضُ ضْنَ مِنْ أَبْ 􀀀 -2 آیۀ 31 ، از سورة نور وَ قُلْ لِلْمُؤْمِن
وانِهِنَّ أَوْ بَنِی 􀀀 اءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْ 􀀀 ائِهِنَّ أَوْ أَبْن 􀀀 اءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْن 􀀀 ائِهِنَّ أَوْ آب 􀀀 إِلّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آب
􀀀
ا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ ا 􀀀 ی جُیُوبِهِنَّ وَ ل 􀀀 بِخُمُرِهِنَّ عَل
ی􀀀 جالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَل 􀀀 التّ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَۀِ مِنَ الرِّ
ابِعِین 􀀀 مانُهُنَّ أَوِ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 سائِهِنَّ أَوْ م 􀀀 واتِهِنَّ أَوْ نِ 􀀀 وانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَ 􀀀 إِخْ
اللّ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.
􀀀
ا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی هِ 􀀀 ا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ م 􀀀 ساءِ وَ ل 􀀀 اتِ النِّ 􀀀 عَوْر
از جمله نه فائدة که در اینجا یاد گردیده اینست که حکم زنان و مردان در وجوب بستن چشم و نگهداشتن فرج یکسانست و از
جمله حرام بودن ابداء زینت است (به قولی مواضع آن مراد است و به قولی دیگر که فاضل آن را ظاهر دانسته خود زینت) بر زنان و
از جمله اختلاف در زینت ظاهره است که آیا مراد از آن، چنانکه فاضل صحیح دانسته، خصوص جامه است یا وجه و کفّان یا سرمه
و خضاب یا انگشتري چنانکه گفتههاي دیگران است و بنا بر قول اول زینت باطنه خلخال و دست برنجن و گوشواره است و از جمله
وجوب افکندن خمار (مقنعه) است بر سینه و گردن (زنان جاهلی مخانق میپوشیده که سینه و بالاي آن مکشوف میبوده در اسلام
به مقانع و خمر براي پوشیدن گردن و سینه دستور داده شده است) و از جمله عدم اباحۀ اظهار زینت است براي زنان کافره و از
جمله اختلاف در ملک یمین است در این مورد و اختلاف در معنی تابعین است که آیا نوکر و کلفت مراد است یا پیران از شهوت
افتاده یا ابلهان نامتوجه
174
یا عبید صغار (گفتۀ ابو حنیفه است) یا خصیّ مجبوب (شافعی این قول را گفته است) و از جمله نهی است از کوبیدن زنان پاي خود
را به زمین براي متوجه ساختن مردان.
اةِ 􀀀 مَرّ مِنْ قَبْلِ صَل
اتٍ􀀀 اثَ 􀀀 مِنْکُم ثَل مانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 -3 آیۀ 58 ، از سورة نور ی
طَوّ عَلَیْکُمْ
افُونَ 􀀀 ب احٌ عَْدَهُنَّ 􀀀 ل عَلَیْهِمْ جُن ا􀀀 عَلَی وَ اتٍ لَکُمْ لَیْسَ کُْمْ 􀀀 ثَل عَوْر اثُ􀀀 شاءِ 􀀀 ص الْعِ لَاةِ 􀀀 ب ابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ عَْدِ 􀀀 الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِی
اللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ،.
􀀀
اتِ وَ هُ 􀀀 اللّ لَکُمُ الْآی
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 ی بَعْضٍ کَ 􀀀 بَعْضُکُمْ عَل
از جمله چهار فائدة مذکوره در این موضع است که بندگان و اطفال ممیز ایشان باید دستور داده شوند که در سه وقت یکی پیش از
نماز صبح و یکی وقت خواب قیلوله و یکی وقت خفتن که در هر سه وقت مظنه کشف عورت است سر زده و بی اذن وارد نشوند و
در غیر این سه وقت که آن مظنه نیست و رفت و آمد و مخالطه میان خادم و مخدوم براي خدمتگزاري مورد احتیاج است استیذان
مستلزم عسر و حرج و از این رو غیر لازم است.
اللّ عَلِیمٌ
􀀀
اتِهِ وَ هُ 􀀀 اللّ لَکُمْ آی
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 الُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَ 􀀀 ا بَلَغَ الْأَطْف 􀀀 -4 آیۀ 59 ، از سورة نور وَ إِذ
حَکِیمٌ،.
و معنی اینست که اطفال بی استیذان میتوانند داخل شوند مگر در مورد ..» محقق اردبیلی در این مورد چنین افاده کرده است
عورات سه گانه پس هر گاه
175
اطفال را عدم اذن عادت شد و آنگاه به احتلام یا به سن مخصوص، از حد طفولیت خارج شدند واجبست که از آن عادت منقطع
گردند و چنانکه مردان بزرگ بر استیذان از شما وادار میگردند کودکان بالغ شده هم وادار گردند که در تمام اوقات در موقع
ورود بر شما استیذان کنند و بی اذن وارد نگردند و این حکمی است که بیشتر مردم از آن غفلت دارند و در نزد آنان به منزلۀ
83 از 140
شریعت منسوخه است از ابن عباس روایت شده که گفته است: آیهاي که اکثر مردم به آن ایمان ندارند آیۀ اذن است و من کنیز
خود را میگویم بیاذن بر من در نیاید. عطا از او پرسیده که آیا من از خواهرم باید اذن بگیرم گفته است آري گر چه در خانۀ تو و
سه آیه از قرآن را مردم منکرند: یکی آیۀ اذن دوم آیۀ » : به خرج تو باشد و آنگاه این آیه را خوانده است باز از او روایت شده که
ا حَضَرَ الْقِسْمَۀَ.. 􀀀 اکُمْ سه آیۀ دیگر آیۀ وَ إِذ 􀀀 اللّ أَتْق
􀀀
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ هِ
جاتٍ بِزِینَۀٍ وَ أَنْ 􀀀 ابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّ 􀀀 احٌ أَنْ یَ َ ض عْنَ ثِی 􀀀 نِک فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُن
􀀀
ا یَرْجُونَ احاً 􀀀 اللّ ل
􀀀
ساءِ اتِی 􀀀 واعِدُ مِنَ النِّ 􀀀 -5 آیۀ 60 ، از سورة نور وَ الْقَ
اللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
􀀀
یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ هُ
و ظاهر از سوق این آیه اینست که قاعد از زنان از حکم پیش که وجوب تستر و تحریم ..» محقق اردبیلی چنین افاده کرده است
کشف زینت باطنه و مواضع آنهاست استثناء شدهاند پس کشف مواضع زینت باطنه که بر زنان جوان حرام بود بر پیران آیسه حرام
نیست لیکن بشرط این که قصد تبرج و اظهار زینت نداشته باشند.
اکُمْ 􀀀 اللّ أَتْق
􀀀
ارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ هِ 􀀀 ائِلَ لِتَع 􀀀 اکُمْ شُعُوباً وَ قَب 􀀀 ی وَ جَعَلْن 􀀀 اکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْث 􀀀 إِنّ خَلَقْن
􀀀
النّ ا
􀀀
ا أَیُّهَا اسُ 􀀀 -6 آیه 13 ، از سورة حجرات ی
اللّ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.
􀀀
إِنَّ هَ
176
فاضل نقل کرده که باین آیه بر وجوب اجابت خطبۀ مؤمن قادر بر نفقه، گر چه از حیث نسب هم پائینتر باشد، استدلال شده است
لیکن خود او این استدلال را مورد نظر قرار داده است.
ابَکَ فَطَهِّرْ. 􀀀 -7 آیۀ 4، از سورة مدّثّر وَ ثِی
اسٌ لَهُنَّ آورده شده پس بمفاد این آیه 􀀀 اسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِب 􀀀 باز بنقل همو گفته شده که مراد از ثیاب زوجات است چنانکه در آیۀ هُنَّ لِب
اتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ 􀀀 شایسته چنانست که زنان عفیف و خوش اصل و پاکدامن انتخاب شوند که در قرآن مجید است وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَب
انِیَۀً 􀀀 إِلّ ز
􀀀
ا یَنْکِحُ ا 􀀀 الزّ ل
انِی 􀀀 ن فاضل این استنباط را نیز مورد نظر و اشکال قرار داده و به آیاتی دیگر از قبیل إِلّ کَِداً
􀀀
ا یَخْرُجُ ا 􀀀 وَ الَّذِي خَبُثَ ل
براي استحباب انتخاب عفیفه و کراهت اختیار غیر آن استدلال کرده « تخیروا لنطفکم » اتُ لِلطَّیِّبِینَ و حدیث نبوي 􀀀 أَوْ مُشْرِکَۀً و الطَّیِّب
است.
اقُوهُ وَ بَشِّرِ 􀀀 اللّ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُل
􀀀
أَنّ شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ وَ اتَّقُوا هَ
􀀀
ساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ ی 􀀀 -8 آیۀ 223 ، از سورة بقره نِ
الْمُؤْمِنِینَ.
باین آیه بر جواز نزدیکی با زن بر خلاف معهود، با اختلافی که در مسأله، هم در مذاهب و هم در خصوص مذهب شیعه، هست،
ا خَلَقَ 􀀀 الَمِینَ وَ تَذَرُونَ م 􀀀 رانَ مِنَ الْع 􀀀 اتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ و أَ تَأْتُونَ الذُّکْ 􀀀 اءِ بَن 􀀀 ؤُل 􀀀 استدلال شده است قائل بجواز، به آیاتی دیگر از قبیل ه
اجِهِمْ نیز ادعاء خود را تأیید کرده و هم 􀀀 ی أَزْو 􀀀 إِلّ عَل
􀀀
حافِظُونَ ا 􀀀 اجِکُمْ و آیۀ 28 از سورة معارج وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ 􀀀 لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْو
اللّ و بیشتر به روایاتی استناد کردهاند.
􀀀
ذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ هُ 􀀀 به روایاتی و قائل به حرمت به آیۀ فَإِ
177
ضاعَۀَ وَ عَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ 􀀀 ادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّ 􀀀 کامِلَیْنِ لِمَنْ أَر 􀀀 ادَهُنَّ حَ وْلَیْنِ 􀀀 داتُ یُرْضِ عْنَ أَوْل 􀀀 والِ 􀀀 -9 آیۀ 233 ، از سورة بقره وَ الْ
صالًا 􀀀 ا فِ 􀀀 اد 􀀀 ذلِکَ فَإِنْ أَر 􀀀 وارِثِ مِثْلُ 􀀀 ا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَی الْ 􀀀 ا وَ ل 􀀀 الِدَةٌ بِوَلَدِه 􀀀 ا تُضَارَّ و 􀀀 ا ل 􀀀 إِلّ وُسْعَه
􀀀
ا تُکَلَّفُ نَفْسٌ ا 􀀀 کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ل
ا آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا 􀀀 ا سَلَّمْتُمْ م 􀀀 احَ عَلَیْکُمْ إِذ 􀀀 ا جُن 􀀀 ادَکُمْ فَل 􀀀 ما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِ عُوا أَوْل 􀀀 احَ عَلَیْهِ 􀀀 ا جُن 􀀀 شاوُرٍ فَل 􀀀 ما وَ تَ 􀀀 راضٍ مِنْهُ 􀀀 عَنْ تَ
ما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. 􀀀 اللّ بِ
􀀀
اللّ وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَ
􀀀
هَ
فاضل در ذیل این آیه هفت حکم فقهی و یک فائده آورده است از جمله احکام مذکوره وجوب اجرت رضاع است بر والد و
وجوب اجرت مرضعه است بر طفل در صورتی که پدر مرده باشد و صغیر را مالی باشد که وصی یا حاکم بتواند از آن اجرت را
84 از 140
بردارد. و فائده مذکوره در بارة تعیین حد اقل مدت حمل میباشد که بی خلاف شش ماه است و از این آیه با توجه به آیۀ وَ حَمْلُهُ
اثُونَ شَ هْراً به دلالت اشاره استفاده میشود. براي حد اکثر حمل از قرآن نص یا اشارهاي مورد استناد نشده مگر به عقیدة 􀀀 صالُهُ ثَل 􀀀 وَ فِ
دانسته و از این رو اکثر مدت را سی ماه قرار داده به عقیدة شیعه، به استناد « فصل » و « حمل » ابو حنیفه که این آیه را ناظر بهر یک از
روایات، اکثر مدت حمل ده ماهست و به عقیدة منقول از شافعی چهار سال!! و به عقیدة منقول از احمد بن حنبل و مالک بن انس
اللّ أَنَّکُمْ
􀀀
ساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فِی أَنْفُسِکُمْ عَلِمَ هُ 􀀀 ما عَرَّضْ تُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَۀِ النِّ 􀀀 احَ عَلَیْکُ مْ فِی 􀀀 ا جُن 􀀀 شش سال!! 10 - آیۀ 235 ، از سورة بقره وَ ل
سَتَذْکُرُونَهُنَّ
178
ا فِی أَنْفُسِکُمْ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
ابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَ 􀀀 حَتّ یَبْلُغَ الْکِت
ی􀀀 الن کِّ
􀀀
ا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ احِ 􀀀 إِلّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً وَ ل
􀀀
واعِدُوهُنَّ سِ  را ا 􀀀 ا تُ 􀀀 کِنْ ل 􀀀 وَ ل
اللّ غَفُورٌ حَلِیمٌ.
􀀀
فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَ
از جمله احکام و مسائل شش گانه که در اینجا یاد گردیده اینست که تعریض (یعنی تلویح و آن عبارتست از ایهام بر مقصود به
که مقصود از آن طلب « جئت لا لأسلّم علیک » عبارتی که نه بطور حقیقت براي آن مقصود وضع شده باشد و نه بطور مجاز مانند
و امثال اینها، به « طویل النجاد » و « کثیر الرماد » چیزي است از غنی یا کنایه و آن عبارتست از دلالت بر چیزي بذکر لوازم آن مانند
خطبۀ زنانی که در عده باشند حرمت ندارد. شافعیه آیه را به عدة وفات اختصاص دادهاند و در عدة فراق اختلاف کردهاند.
پس ظاهر، مباح بودن تعریض به خطبه است براي هر که در عده باشد: عدة وفات وعدة طلاق ..» محقق اردبیلی چنین افاده کرده
پس تخصیص به زنی که در عدة وفات است با قول او بجواز در عدة طلاق نیز سدید نیست براي ظهور عموم با انطباقش بر مذهب
و عدم مخصص و اما بودن کلام پیش از آیه در زن شوهر مرده مستلزم تخصیص نیست با این که ترتیب نزولی هم نامعلوم است.
آري شایسته است که بغیر عده رجعیه تخصیص داده شود چه زن در عدة رجعیه چون، بحکم اجماع، به منزلۀ زوجه است تعریض به
.« خطبۀ او براي غیر زوج جائز نمیباشد
اللّ علیه و آله و سلّم) و ازدواج او تعلق و ارتباط دارد و در این زمینه هفت آیه آورده شده
􀀀
نوع پنجم در بارة اشیائی که به نکاح پیغمبر (صلّی ه
است:
اجِکَ 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْو 􀀀 1 آیات 28 و 29 ، از سورة احزاب ی
179
اللّ
􀀀
الدّ الْآخِرَةَ فَإِنَّ هَ
􀀀
اللّ وَ رَسُولَهُ وَ ارَ
􀀀
راحاً جَمِیلًا. وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ هَ 􀀀 الَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَ 􀀀 ا فَتَع 􀀀 ا وَ زِینَتَه 􀀀 اةَ الدُّنْی 􀀀 إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَی
اتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً. 􀀀 أَعَدَّ لِلْمُحْسِن
اللّ علیه و آله و سلّم) چیزي از مال دنیا از او خواستند و هم
􀀀
در سبب نزول آیه مفسران چنین گفتهاند: که زنهاي پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم)
􀀀
خواستند که چیزي بر نفقۀ ایشان بیفزاید و از راه غیرت و رقابت با هم او را اذیت کردند پس پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) را نه زن
􀀀
یک ماه از آنها کناره گرفت تا این آیه، که آیۀ تخییر، است نزول یافت در آن هنگام پیغمبر (صلّی ه
بود: عائشه حفصه ام حبیبه دختر ابو سفیان، سوده دختر زمعه، ام سلمه دختر ابو امیه که اینها همه از قبیلۀ قریش بودند و صفیه دختر
حی خیبري و میمونه دختر حارث هلالی و زینب دختر حجل اسدي و جویریه دختر حارث مصطلقی، چون این آیه فرود آمد پیغمبر
اللّ علیه
􀀀
اللّ علیه و آله و سلّم) زنان را بخواست و ایشان را میان مفارقت و مرافقت مخیر ساخت آنها همه بقاء با پیغمبر (صلّی ه
􀀀
(صلّی ه
و آله و سلّم) را اختیار کردند.
بروایتی از حضرت صادق (ع) در تفسیر و سبب نزول آیه چنین آورده شده است:
85 از 140
اللّ علیه و آله و سلّم) را در خیبر غنائمی بدست آمد زنان او گفتند از این غنائم بما قسمتی بده گفت به فرمان خدا
􀀀
پیغمبر (صلّی ه
آنها را میان مسلمین تقسیم کردم زنان غضب کردند و گفتند شاید چنان پنداري که اگر ما را طلاق دهی ما را از میان قوم خود
اللّ علیه و آله و سلّم) بامر خدا از ایشان اعتزال جست و در مشربه ام ابراهیم نشست تا آنان
􀀀
شوهري یافت نخواهد شد پیغمبر (صلّی ه
حائض شدند و طاهر گشتند خدا این آیه را فرستاد.
از جمله سه فائده که در اینجا آورده شده نقل اختلاف علماء است در حکم تخییر بر چند قول:
-1 هر گاه مردي زن خود را مخیر سازد و او شوهر خود را اختیار کند چیزي
180
نیست و اگر خود را اختیار کند یک طلاق بشمار میرود این قول ابن مسعود و ابو حنیفه و اصحاب اوست.
-2 هر گاه خود را اختیار کند سه طلاق است و اگر شوهر را اختیار کند یک طلاق این قول زید و مذهب مالک است.
-3 هر گاه به تخییر قصد طلاق کند طلاق است و گر نه، نه. این مذهب شافعی است.
اللّ علیه و آله و سلّم) بوده است.
􀀀
-4 به تخییر مطلقا طلاق واقع نمیشود و این از مختصات پیغمبر (صلّی ه
از علماء شیعه ابن جنید و ابن « اللّ تعالی به رسوله
􀀀
و ما للناس و الخیار و انما هذا شیء خصّ ه » از حضرت صادق (ع) این روایت است
ابی عقیل گفتهاند اگر مرد به تخییر طلاق را قصد کند و زن بر فور خود را اختیار کند طلاق است و اگر یک لحظه اختیار بتأخیر
بر خلاف قول آن دو « انما الطلاق ان یقول لها: أنت طالق » افتد چیزي نیست لیکن بیشتر علماء شیعه به استناد قول حضرت صادق
گفتهاند.
اللّ یَسِیراً وَ
􀀀
ذلِکَ عَلَی هِ 􀀀 کانَ 􀀀 ذابُ ضِعْفَیْنِ وَ 􀀀 ضاعَفْ لَهَا الْعَ 􀀀 احِشَۀٍ مُبَیِّنَۀٍ یُ 􀀀 ساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِف 􀀀 ا نِ 􀀀 -2 آیۀ 30 و 31 ، از سورة احزاب ی
ا رِزْقاً کَرِیماً. 􀀀 ا لَه 􀀀 ا مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْن 􀀀 ا أَجْرَه 􀀀 صالِحاً نُؤْتِه 􀀀 لِلّ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ
􀀀
مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ هِ
اللّ علیه
􀀀
اللّ علیه و آله و سلّم) بدست آمده و آن اضعاف عذاب زنان پیغمبر (صلّی ه
􀀀
از این آیه یکی دیگر از مختصات پیغمبر (صلّی ه
و آله و سلّم) و تکرار اجر و ثواب ایشان است.
ا􀀀 اللّ وَ ل
􀀀
کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ هِ 􀀀 ا 􀀀 -3 آیۀ 53 ، از سورة احزاب وَ م
181
اللّ عَظِیماً.
􀀀
کانَ عِنْدَ هِ 􀀀 ذلِکُمْ 􀀀 اجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ 􀀀 أَنْ تَنْکِحُوا أَزْو
اللّ علیه و آله و سلّم) حکم حرمت نکاح زنان او بعد از وفاتش بوده است در سبب نزول و
􀀀
یکی دیگر از مختصات پیغمبر (صلّی ه
أ نهینا ان نتکلم بنات عمنا الا » : تشریع این حکم فقهی اختصاصی چنین گفته شده که چون آیۀ حجاب نزول یافته طلحه گفته است
.«! من وراء الحجاب؟! لئن مات لا تزوجن فلانۀ
اللّ عَلَیْکَ وَ
􀀀
اءَ هُ 􀀀 مِمّ أَف
ا􀀀 ی ا مَلَکَتْ مَِینُکَ 􀀀 اللّ آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ م
􀀀
اجَکَ اتِی 􀀀 ا لَکَ أَزْو 􀀀 إِنّ أَحْلَلْن
􀀀
ا أَیُّهَا النَّبِیُّ ا 􀀀 -4 آیۀ 50 ، از سورة احزاب ی
ادَ النَّبِیُّ 􀀀 ا لِلنَّبِیِّ إِنْ أَر 􀀀 اجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَۀً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَ ه 􀀀 اللّ ه
􀀀
اتِکَ اتِی 􀀀 خال 􀀀 اتِ 􀀀 خالِکَ وَ بَن 􀀀 اتِ 􀀀 عَمّ وَ بَن
اتِکَ 􀀀 ب اتِ􀀀 اتِ عَمِّکَ وَ نَ 􀀀بَن
خالِصَۀً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ. 􀀀 ا 􀀀 أَنْ یَسْتَنْکِحَه
اللّ علیه و آله و سلّم) این بوده که اگر زنی خود را به او هبه میکرده و پیغمبر
􀀀
یکی دیگر از خواص و مختصات پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) میپذیرفته زن او میشده است ابن عباس گفته است ابن حکم به مرحلۀ عمل نرسیده و چنین امري
􀀀
(صلّی ه
وقوع نیافته است برخی گفتهاند وقوع یافته و چهار زن را: میمونه دختر حارث و زینب دختر حزام و ام المساکن انصاري و ام شریک
دختر جابر اسدي و خوله دختر حکیم از این قبیل شمرده و در سبب نزول آیه گفته شده: که چون خوله دختر حکیم خود را به
پس این آیه نزول یافت. « ما بال النساء یبذلن أنفسهن بلا مهر » پیغمبر بخشید عائشه گفت
86 از 140
.« هبه » و بلفظ « اجاره » از جمله سه فائده که در اینجا آورده شده اختلاف در وقوع نکاح است بلفظ
شاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِي إِلَیْکَ 􀀀 -5 آیۀ 51 ، از سورة احزاب تُرْجِی مَنْ تَ
182
ا فِی 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
ما آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ هُ 􀀀 ا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَ یْنَ بِ 􀀀 ی أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ ل 􀀀 ذلِکَ أَدْن 􀀀 احَ عَلَیْکَ 􀀀 ا جُن 􀀀 شاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَل 􀀀 مَنْ تَ
اللّ عَلِیماً، حَلِیماً.
􀀀
کانَ هُ 􀀀 قُلُوبِکُمْ وَ
اللّ علیه و آله و سلّم) قائل شدهاند باین آیه استدلال کرده و این را هم یکی از
􀀀
کسانی که بعدم وجوب قسمت بر پیغمبر (صلّی ه
مختصات او دانستهاند.
کانَ 􀀀 ا مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَ 􀀀 إِلّ م
􀀀
اجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ ا 􀀀 ا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْو 􀀀 ساءُ مِنْ بَعْدُ وَ ل 􀀀 ا یَحِلُّ لَکَ النِّ 􀀀 -6 آیۀ 52 ، از سورة احزاب ل
«.. ا لَکَ.. الآیه نسخ شده و این قول فتوي اصحاب ماست 􀀀 إِنّ أَحْلَلْن
􀀀
ی کُلِّ شَیْءٍ رَقِیباً، فاضل گفته است: این آیه به قولی به آیۀ ا 􀀀 اللّ عَل
􀀀
هُ
اللّ
􀀀
اللّ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا هُ
􀀀
اللّ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ هَ
􀀀
-7 آیۀ 37 ، از سورة احزاب وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ هُ
ائِهِمْ 􀀀 اجِ أَدْعِی 􀀀 ا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْو 􀀀 ا لِکَیْ ل 􀀀 اکَه 􀀀 ا وَطَراً زَوَّجْن 􀀀 ی زَیْدٌ مِنْه 􀀀 فَلَمّ قَض
ا􀀀 شاه 􀀀 تَخْ اللّ أَحَقُّ أَنْ 􀀀
النّ وَ هُ
􀀀
مُبْدِیهِ وَ تَخْشَ ی اسَ
اللّ مَفْعُولًا.
􀀀
کانَ أَمْرُ هِ 􀀀 ا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ 􀀀 إِذ
اللّ
􀀀
اللّ علیه و آله و سلّم) زینب دختر جحش اسدي را که مادرش امیمه دختر عبد المطلب عمۀ پیغمبر (صلّی ه
􀀀
بروایتی پیغمبر (صلّی ه
علیه و آله و سلّم) بود براي زید بن حارثه پسر خواندة خود خواستگاري کرد زینب ابتداء پنداشت پیغمبر او را براي خود خطبه
میکند چون دانست براي
183
اللّ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ
􀀀
ا قَ َ ض ی هُ 􀀀 ا مُؤْمِنَۀٍ إِذ 􀀀 کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ ل 􀀀 ا 􀀀 زید است و نسب زید از او پایینتر است ابا و انکار کرد آیه نازل شد وَ م
اللّ علیه و آله و سلّم) ده دینار و شصت
􀀀
یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ) پس زینب رضا داد و به نکاح زید در آمد و پیغمبر (صلّی ه
درهم مهر به او داد و خمار و ملحفه و درع و ازار و پنجاه مدّ طعام و سی صاع خرما برایش فرستاد.
در بارة قضیۀ زید و زینب در جلد اول این تألیف توضیحاتی داده شده که در اینجا تکرار آنها بی مورد است از لحاظ حکم فقهی
که در این مورد بیانش منظور است شش حکم فقهی فاضل آورده که از آن جمله است عدم اشتراط تساوي در نسب براي نکاح و
وقوع آن بلفظ تزویج.
نوع ششم این نوع که در بارة روافع نکاح است
مشتمل بر شش قسم (که بعضی از آن اقسام، باصطلاح، کتابی است از کتب فقه) قرار داده شده است بدین قرار:
-1 طلاق 2- خلع و مبارات 3- ظهار 4- ایلاء 5- لعان 6- ارتداد