گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
خاتمه



در این طبقه (طبقه دوم) کسانی دیگر هم بوده که تصدّي مقام فقاهت و « طبقات الفقهاء » بحسب طبقه بندي ابو اسحاق در کتاب
( اللّ یونس بن عبید مولی عبد القیس، متوفّی به سال یک صد و سی و نه ( 139 ) یا چهل ( 140
􀀀
افتاء را میداشتهاند هم چون ابو عبد ه
اللّ بن عون بن ارطبان مولی مزینه، متوفّی به سال یک صد و پنجاه و یک ( 151 )، و ابو هانی، اشعث بن عبد الملک
􀀀
و ابو عون عبد ه
حمرانی، از شاگردان حسن، متوفّی به سال یک صد و چهل و شش ( 146 )، و اسماعیل بن مسلم مکّی از شاگردان حسن که از اهل
متوفّی به سال یک صد و پنجاه و یک یا دو یا سه «1» اللّ ربعی دستوایی
􀀀
بصره بوده و به مکه منزل کرده و ابو بکر هشام بن ابی عبد ه
151 ) از شاگردان حسن، و داود بن ابی هند، که از حسن و ابن سیرین و سعید بن مسیّب و شعبی فرا گرفته، و -2 -3 - یا چهار ( 4
حمید بن تیرویه طویل.
______________________________
را بفتح دال و سکون سین (هر دو مهمله) و ضم تاء (با دو نقطه در بالا) و فتح و او « دستوایی » کلمۀ « اللباب » 1) ابن اثیر- در کتاب )
ضبط کرده و گفته است: این نسبت، به بلدهایست در اهواز به نام دستور و هم نسبت است به جامههایی که از آنجا صادر میگردد.
و از قبیل نسبت نخستین است نسبت گروهی مانند ابو اسحاق ابراهیم بن.. و از قبیل نسبت دومین است نسبت ابو بکر هشام بن ابی
اللّ دستوایی بصري بکري که جامههایی دستوایی را میفروخته پس بدان نسبت خوانده شده و اشتهار یافته است و او از قتاده و
􀀀
عبد ه
از ابو زبیر مکی روایت کرده و شعبه و یحیی بن قطان، و غیر این دو، از وي روایت میکنند و به سال یک صد و پنجاه و سه یا چهار
153 ) وفات یافته است. -4)
635
و بعد از این کسانند: ابو عمرو، عثمان بن سلیمان تیمی از اهل کوفه، که به بصره منتقل گشته و به سال یک صد و چهل و سه
اللّ قاضی است.
􀀀
143 ) در گذشته و از حسن آموخته و فرا گرفته بعد از وي سواد بن عبد ه )
اللّ بن حسن بن حسین عنبري متوفّی به سال یک صد و شصت و هشت ( 168 ) و از وي به بعد است ابو سعید
􀀀
بعد از اینان است عبد ه
عبد الرحمن، مهدي بن حسان عنبري که به سال یک صد و نود و هشت ( 198 ) وفات یافته است.
چند تن از ایشان را (احمد بن محمّد بن حنبل امام و پیشواي مذهب « ذکر فقهاء بغداد » ابو اسحاق پس از این قسمتها تحت عنوان
حنبلی متوفّی به سال دویست و چهل و یک ( 241 ) و ابو ثور ابراهیم بن خالد بن ابو یمان کلبی بغدادي متوفّی به سال ( 246 ) و ابو
اللّ قاسم بن سلام بغدادي متوفی به سال دویست و بیست و چهار ( 224 ) در مکه و ابو سلیمان داود بن علی بن خلف اصفهانی
􀀀
عبد ه
متوفی به سال دویست و نود ( 290 ) پیشواي مذهب ظاهري (داودي) و ابو جعفر محمّد بن جریر طبري متوفی به سال سیصد و ده
310 ) صاحب تاریخ و تفسیر و مصنّفات بسیار دیگر که مذهبی خاصّ در فقه داشته و امام مذهب بوده و قاضی ابو الفرج معافی بن )
که در « ادوار فقه » مذهب وي را پیروي میکرده) یاد کرده است که چون بحسب طبقه بندي « ابن طواز » زکریاي نهروانی معروف به
314 از 452
این اوراق منظور است برخی از آنان در محلّی دیگر یاد خواهند شد در این موضع از گفتگو در پیرامن ایشان خودداري میشود.
این چند کس را بعنوان « ذکر فقهاء خراسان » و بر شمردن گروهی از ایشان، تحت عنوان « ذکر فقهاء بغداد » ابو اسحاق پس از عنوان
فقیه خراسان نام برده: عطاء بن ابو مسلم خراسانی و ابو القاسم ضحّاك بن مزاحم هلالی بلخی و ابو یعقوب اسحاق بن محمد
و در بارة برخی از اینان بذکر نام اکتفا «1» اللّ بن مبارك مروزي
􀀀
و ابو عبد الرحمن عبد ه « ابن راهویه » حنظلی مروزي معروف به
کرده و برخی دیگر را به اختصار
______________________________
« اللّ تعالی عنه
􀀀
اللّ بن مبارك مروزي رضی ه
􀀀
ابو عبد الرحمن عبد ه » اللّ مبارك را باین عبارت
􀀀
1) ابو اسحاق، بعد از این که عبد ه )
عنوان کرده این مضمون را نوشته است:
وفات « هیت » مولی بنی حنظله، به سال یک صد و بیست و هشت ( 128 ) متولد گشته و در سال یک صد و هشتاد و اندي (؟ 18 ) در »
یافته است. ابن مبارك از سفیان و مالک، فقه آموخته و مردي زاهد و فقیه بوده و چون سفیان مرگ او را شنیده گفته است:
خدایش بیامرزاد که مردي فقیه، عالم، عابد و زاهد بود. دیگري در بارة ابن مبارك گفته است:
.« اللّ بن مبارك
􀀀
پیشوایان چهارند: سفیان ثوري و مالک و حماد بن زید و عبد ه
است که بطنی است از « حنظله » این نسبت به » پس از ضبط آن این مضمون را گفته است « حنظلی » ذیل لغت « اللباب » ابن اثیر در
اللّ بن مبارك حنظلی مولی ایشان، مروزي، امام مشهور که از اسماعیل بن ابی خالد و حمید طویل و
􀀀
غطفان و از ایشانست عبد ه
احتمال داده که دو کس بعنوان عبد « قاموس الرجال » صاحب « سفیان ثوري، و غیر اینان، روایت کرده و مردم از وي روایت میکنند
اللّ مبارك بودهاند و عصر آن دو، متقارب بوده است.
􀀀
ه
اللّ مبارك بحث شده و به گمان قوي کسی را که ابو
􀀀
راجع به عبد ه « شاگردان اوزاعی » در این اوراق چون از این پیش، تحت عنوان
اسحاق در این موضع نام برده همان است که در آنجا آورده شده. تکرار آن ترجمه در این موضع بیمورد است.
636
ترجمه آورده و پس از آن این مضمون را گفته است:
بعد از این طبقات، فقاهت و فتوي در همۀ شهرهاي اسلامی به اصحاب شافعی و اصحاب ابو حنیفه و اصحاب مالک بن انس و »
اصحاب احمد حنبل و اصحاب داود انتقال یافته و به وسیلۀ ایشان در آفاق انتشار یافته و به یاري و ترویج از آن مذاهب پیشوایانی بپا
در اینجا دنبالۀ کلام ابو اسحاق را نسبت به اصحاب فقهی « خاسته و آراء و اقوال آن بزرگان را تایید و ترویج کرده و نشر دادهاند
امامان مذاهب یاد شده قطع میکنیم و شاید در محلّ مناسب با وضع این اوراق، به اختصار، یادي از آنان به میان آید و معرفی بعمل
آید.
بسیار به جا میدانم که در همین جا مطلبی را یاد آوري کنم و آن اینست که بسیار
637
مایۀ تاسّف بلکه تعجب است که دانشمندانی متدیّن، متتبّع، مطّلع، با خبر، صاحب نظر، از اهل سنّت مانند ابو اسحاق شیرازي ائمۀ
شیعه را از لحاظ فقهی هم کنار گذاشته و چنانکه باید در پیرامن فقاهت آنان و بر شمردن یاران و شاگردان و اصحاب محدّث و
« اصول أربعمائۀ » دانشمند و فقیه الشأن ایشان بحثی طرح نکردهاند. امام جعفر صادق (ع) چهار هزار کس را حدیث و فقه آموخته
که بدست اصحاب و یاران فرزندان پیغمبر (ص) و اهل بیت رسالت بخصوص امام جعفر صادق (ع) فراهم آمده چنان نادیده
انگاشته شده که نامی هم از آنها برده نشده است.
جعفر بن محمّد که به گفتۀ شیعه و اعتراف برخی از دانشمندان اهل تسنّن مورد احترام علمی ابو حنیفه بوده و حتی ابو حنیفه از وي
315 از 452
استفاده کرده و مالک بن انس دومین امام از چهار امام مذاهب چهارگانه در بارهاش بنقل موثّقان و معتمدان از اهل تسنّن گفته
و مذهب فقهی او از میان نرفته و بزرگانی، مانند شیخ صدوق و کلینی و شیخ مفید و علم الهدي سیّد « اعلمی از وي ندیده » : است
مرتضی و شیخ طوسی، پیروانی داشته و هر قرن و عصري کتبی در فقه و حدیث، و دیگر علوم اسلامی، بسیار گرانبها، تحقیقی و
دقیق از خود براي نصرت دین و اسلام باقی گذاشته و میگذارند همه غیر قابل توجه و ذکر لیکن مذهب طبري بائد و مذهب
ظاهري معدوم، قابل ذکر و توجّه و ضبط در تاریخ! خدا همۀ ما را از نادانی و بی انصافی و تعصّب حفظ و به راه راست و درست
هدایت فرماید.
و برگردیم به ترجمۀ چند کس «1» اکنون از این سخن بگذریم و هر کس را به نیت و عمل خود واگذاریم و به عدل خدا بسپاریم
که ابو اسحاق نام « فقهاء خراسان » از
______________________________
1) و این اشارات را پایان دهیم به آن چه از خود ابو حنیفه در بارة مقام فقاهت جعفر بن محمد صادق (ع) نقل شده است: محدث )
قمی در کتاب نفثۀ المصدور 72 بروایت از ابن شهرآشوب از مسند ابو حنیفه از حسن بن زیاد آورده که گفته است:
سمعت ابا حنیفه و قد سئل: من افقه من رأیت؟ »
قال: جعفر بن محمد، لما اقدمه المنصور، بعث إلی فقال: یا ابا حنیفۀ ان الناس قد فتنوا به جعفر بن محمد فهیئ له من مسائلک »
الشداد. فهیأت له اربعین مسألۀ.
ثم بعث إلی ابو جعفر، و هو بالحیرة، فاتیته فدخلت علیه، و جعفر جالس عن یمینه، فلما بصرت به دخلنی من الهیبۀ لجعفر ما لم »
یدخلنی لأبی جعفر. فسلمت علیه فأومأ إلی فجلست.
اللّ من مسائلک
􀀀
اللّ هذا ابو حنیفۀ. قال: نعم اعرفه. ثم التفت إلی فقال: یا ابا حنیفۀ الق علی ابی عبد ه
􀀀
ثم التفت الیه فقال: یا ابا عبد ه »
فجعلت القی علیه فیجیبنی فیقول:
أنتم تقولون: کذا و اهل المدینۀ یقولون: کذا.
فربما تابعنا و ربما تابعهم و ربما خالفنا جمیعا حتی اتیت علی اربعین مسألۀ فما اخل منها بشیء. »
«؟ ثم قال ابو حنیفه: أ لیس ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس »
638
ایشان را برده و از فقیهان این عصر و این عهدشان یاد کرده پس مختصري چه از گفتۀ خود ابو اسحاق و چه از کتب دیگران در
ترجمۀ ایشان میآوریم و این بحث را به بحث از مذاهب چهارگانه و پیشوایان آنها و اصحاب ایشان اتصال میدهیم و پس از آن
مختصري هم در بارة مذهب داود ظاهري و طبري و شاگردان و اصحاب ایشان سخن میگوییم و سپس وارد منظور اصلی، ادوار فقه
اللّ
􀀀
شیعه، که این اوراق براي استیفاء بحث از آن آماده شده و طرح آن ادوار، مورد انتظار خوانندگان بزرگوار است میشویم و من ه
الاستعانۀ و علیه التّکلان.
ادوار فقه (شهابی)، ج 3، ص: