گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
باب سوم پاره از سخنان او



اشاره
1) از جمله سخنان او در باره معرفت و یکتائی خدا و اینکه او شبیه بخلق خود نمیباشد و عادل بودن جناب کبریائی او و انواع )
حکمتهاي الهی و دلائل بر ذات باري او اینست که صالح بن کیسان گفت علی ع در باره واداشتن مردم بمعرفت خدا و یکتائی او
فرموده نخستین پایه بندگی خداشناسائی و ریشه شناسائی او یکتائی او و روش یکتائی او بیمانندي اوست.
او برتر از آنست که صفتها در او جاگیرند زیرا خردها گواهند هر کسی که صفتها در او جاگیرند ساخته شده است و نیز آنها



صفحه 115 از 179
گواهند که او سازنده است و ساخته شده دست دیگري نمیباشد ساختههاي او رهبر بسوي اویند و با خرد پی به شناسائی او برده
میشود و با دیدن نشانهاي او، حجت او ثابت میگردد آفریدهاش را دلیل براي بودن خود قرار داد و بدین وسیله ربوبیت خود را
هویدا ساخت و نمودار کرد که او یکتاي بیهمتاست قدیم است و انباز ندارد و کسی در پروردگاري او شریک نمیباشد و چون او
میان چیزهاي ناسازگار ناسازگاري داده نمودار میشود براي خود ضدي ندارد و چون میان چیزهاي نزدیک بهم نزدیکی برقرار
ساخته هویداست که خود قرینی ندارد.
و بالاخره در این خصوص فرمایشی طولانی فرموده که اگر بخواهیم همه آن را بیان کنیم با اختصار
،ص: 214
کتاب ما سازگار نیست.
1) و از سخنان علی ع در باره بیمانندي خدا یکی اینست که شعبی میگوید مردي در حضور علی ع به این طریق سوگند یاد کرد )
و الذي احتجب بسبع طباق سوگند بکسی که در هفت طبقه آسمان در حجاب است حضرت امیر ع با تازیانه باو زده فرمود واي بر
تو خداي متعال برتر از اینست که در چیزي پنهان یا امري از او پنهان بماند منزه است خدائی که مکان ویژه ندارد و چیزي در زمین
و آسمان بر او پوشیده نمیباشد آن مرد عرضکرد اکنون میفرمائی کفاره قسم بدهم فرمود نه زیرا تو بخدا سوگند یاد نکردي تا
کفاره بدهی بلکه بغیر خدا سوگند خوردي.
ناقلان اخبار روایت کردهاند مردي حضور علی ع آمد پرسید در هنگامی که به عبادت خدا پرداخته او را دیده فرمود خدائی را که
ندیدهام بندگی ننمودهام پرسید هنگامی که او را دیدي بچه کیفیتی مشاهده کردي فرمود واي بر تو چشمهاي سر نمیتوانند او را
مشاهده کنند بلکه دیدگان دلها با ایمانهاي حقیقی خود او را میبینند.
خدا را از نشانهاي بیاندازه او میتوان شناخت و او بدانها موصوف است او را نمیتوان با ما سواي خود برابر کرد و حواس ظاهري و
باطن از درك او درماندهاند.
آن مرد بازگشت و میگفت خدا میداند رسالت خود را در چه خانواده بوجود آورد این حدیث دلیل است بر آنکه خدا را با چشم
ظاهري نمیتوان دید.
2) پس از آنکه علی ع از پیکار صفین برگشت مردي حضور او رسیده پرسید آیا این جنگی که میان )
،ص: 215
ما و دشمنان ما اتفاق افتاد بقضا و قدر خداست یا خیر؟ فرمود بهیچ فراز و نشیبی نمیگذرید جز اینکه دست قضا و قدر الهی در آن
تصرف و تسلط دارد.
او گفت بنا بر این مشقتی را که متحمل شدهام در نزد خدا احتساب مینمایم.
فرمود براي چه؟
عرضکرد هنگامی که قضا و قدر ما را بکاري هدایت نماید فرمانبرداري ما ثوابی و نافرمانیمان نیز عقابی ندارد.
فرمود خیال کرده این قضا و قدر حتمی است نه چنین است زیرا اعتقاد باینکه قضا و قدر لازمی است عقیده بتپرستان و پیروان
شیطان و دشمنان خداي رحمان و قدریهاي این امت و مجوسیانست خداي منان مردم را در کارها مخیر گردانیده و از عقاب خود
که نتیجه نهی اوست ترسانیده و تکلیف اندك به ایشان نموده و آنها را مجبور نکرده تا از او با کراهت اطاعت نمایند و بر او غالب
نگردیدهاند تا مغلوب شده و معصیت او نمایند و آسمان و زمین و آنچه در آنهاست بیثمر نیافریده، خلاف این حقایق عقیده مردم
کافر است و واي بر ایشان از عذاب جهنم.
آن مرد پرسید قضا و قدر چیست؟ فرمود امر بفرمانبرداري و نهی از نافرمانی و آمادگی براي کار نیک و دست برداشتن از کار بد و



صفحه 116 از 179
یاري بقربت او و خواري معصیتکاران او و وعد و وعید و ترغیب به کارهاي پسندیده و دوري دادن از کارهاي ناپسند و بالاخره
تمام اینها قضا و قدر خداست که در افعال و اعمال ما جریان دارد و بجز از اینها نباید پابند شد و خیال کرد که اعمال را نابود
میسازد.
آن مرد خوشحال شده فرمود خدا درب گشایش را بروي تو بگشاید چنانچه مرا از بیچارگی
،ص: 216
نجات بخشیدي و این دو شعر را قرائت کرد.
تو پیشوائی هستی که ما فرداي قیامت بر اثر فرمانبرداري از تو از خداي بخشنده آرزوي مغفرت داریم.
آنچه از امور دینی بر ما پوشیده مانده آشکار ساختی خداي در برابر این احسانی که بما فرمودي بتو احسان فرماید.
این حدیث معنی عدل و نفی جبر را توضیح میدهد و معلوم میکند افعال خدا بیحکمت نبوده و عبث نمیباشد.
فصل- 1 ستایش از دانشمندان
1) گفتار علی ع در ستایش دانشمندان و اصناف مردم و برتري و یادگیري علم و حکمت. )
کمیل بن زیاد گفت روزي در مسجد، علی ع دست مرا گرفته از مسجد بیرون رفته وارد صحرا شدیم آهی کشیده فرمود.
اي کمیل این دلها مانند ظرفهائیست بهترین آنها دلی است که آنچه بدو افاضه میشود بهتر نگهداري کند، اینک آنچه میگویم
بخاطر سپار مردم بسه دستهاند عالم ربانی (که بدست پروردگار تربیت شده) و شاگردي که در صراط رهائی خود و دیگران
درآمده و همج رعاع (مگسهاي خوردي که همراه گله گوسفندان از این طرف بآن طرف حرکت میکنند و بالاخره مردم نادان) که
در پی هر آوازي میافتند و
،ص: 217
هر بادي که بوزد بدنبال آن میجهند از نور خورشید علم بهره نبرده و به پایه استواري پناهنده نگردیدهاند.
1) اي کمیل، دانش از مال بهتر است براي اینکه علم نگهدار تو و تو حافظ ثروتی، مالیه با بخشش بدیگران میکاهد و دانش از )
آموختن بدیگران رو بفزونی میگذارد.
اي کمیل، محبت بعلم و دانش، دینی است که مردم باید متدین به آن شوند و تا وقتی که در حیاتند بدین وسیله طاعت آنها بحد
کمال رسد و پس از درگذشتش بهترین آثار جاویدان او برقرار ماند دانش حاکم است و مال محکوم.
اي کمیل مالداران با آنکه زندهاند در حقیقت مردگانند لیکن دانشمندان تا روزگار باقی است پابرجایند کالبدشان مفقود است
لیکن حقیقتشان در دلهاي دیگران موجود است بار دیگر آه دردناکی کشید و اشاره بسینه مملو از حکمت و معرفت خود نموده
گفت اینجا مخزن علم و کمال و دریاي مالامال از معارف و حکم است اگر کسی را بیابم کلید این گنج گرانبها و پر ارزش را بدو
میسپارم هیهات بچنین شخصی دست پیدا نمینمایم.
آري بشخصی دسترسی پیدا میکنم که آدمی فهمیده است لیکن مورد اطمینان نمیباشد زیرا اصول دینی و قواعد الهی را براي بکار
بردن امور دنیوي فرامیگیرد و ادله الهی را میآموزد تا بر اولیاء او دست یابد و نعمتهاي الهی را علیه کتاب او بکار میبرد.
و بدیگري میرسم در برابر حکمت و مصلحت مطیع و منقاد است ولی در این راه بینائی ندارد و نخستین شبههاي که در دل او بیفتد
بزودي غبار شک سراسر قلب او را فرامیگیرد.
بدانید بهیچ یک از این دو دسته نمیتوان اطمینان کرد.
زیرا کسانی که با حرص تمام به لذتهاي دنیوي پرداخته و با کمال انقیاد در برابر شهوت از خود بیخود شده و آدمهائی که به گرد



صفحه 117 از 179
آوردن سرمایه دنیوي و ذخیره کردن مالیه سرگرم شده شایسته نمیباشند سمت رهبري مردم را داشته باشند و اینان بحیوانات پرواري
شبیهند.
،ص: 218
1) هنگامی که کار بدینجا رسید و حاملی براي علم نبود عالم که مرد علم هم میمیرد آري در عین حال زمین خالی از حجت )
نمیباشد یا حجت ظاهري است که همه او را میبینند و یا بیمناك و مخفی از مردمانست تا ادله محکم الهی و بینات او از بین نرود.
لیکن کجایند این عده که فخر عالمند ایشان معدودند و عظیم القدر و خداي متعال ببرکت ایشان حجتهاي خود را حفظ میکند تا
امثال ایشان بوجود آیند و اصول حقایق و معارف الهی را در سرزمین دلهاي مانند خودشان بودیعه گذارند.
اینان علاوه بر آنکه حقایق ایمان سراپاي وجودشان را فراگرفته علم و دانش هم از همه طرف بآنها روي آورده و یقین واقعی پیدا
کرده و در برابر سختیها که دیگران زیر بار نمیروند آنان با آغوش باز استقبال نموده و از آنچه مردم جاهل میهراسند آنان بدو
الفت گرفته با کالبدهاي خود با دنیا مصاحبت میکنند و ارواحشان بعالم بالا آویخته است اینان خلیفههاي خدا در زمینند که مردم را
بدین او دعوت میکنند و حجتهاي خدا بر بندگان او هستند.
این بار نیز آه سردي کشید و اظهار داشت چقدر مایلم آنان را بهبینم و شوق دیدارشان را دارم. آنگاه دست از دست من برداشت و
فرمود هر کجا میخواهی برو.
فصل- 2 توصیف دانشمندان
2) از سخنان آن حضرت که مردم را بمعرفت خود میخواند و فضل خویش را ابراز میکرد و ضمنا به صفت دانشمندان و طرزي که )
باید متعلم بدان رفتار کند اشاره مینماید این موضوعات را علماء اخبار در
،ص: 219
خطبه که از آن جناب بیادگار مانده روایت کردهاند و ما آغاز آن را تا بدینجا ترك گفته و از آن به بعد را ذکر مینمائیم ستایش
خدا را که ما را از راه گمراهی بصراط هدایت رهبري فرمود و از کوري نجات داد و نعمت اسلام را بر ما منت نهاد و پیمبري را در
میان ما مقرر فرمود و ما را از نجیبان آفریدگان خود قرار داد و پیشینیان ما را بسمت پیمبري مفتخر داشت و ما را بهترین امتی آفرید
و از میان مردم برگزید تا امر بمعروف و نهی از منکر نمائیم و به بندگی او بپردازیم و چیزي را انباز او نگیریم و جز او را دوست
خود ندانیم ما گواهان خدا و رسول خدا گواه بر ماست شفاعت مردم بدست ماست و هر کسی را شفاعت کنیم پذیرفته میشود دعا
میکنیم تیر دعاء ما بهدف اجابت میرسد و هر کسی مشمول دعاء ما باشد گناهان او بخشیده میشود خدا ما را از پلیدي پاك و
پاکیزه ساخته و ما دوستی جز او براي خود انتخاب نمیکنیم.
اي مردم از نیکوکاري و پرهیزکاري تعقیب نمائید و به گناه و دشمنی نپردازید و از خدا بیمناك باشید که او تعالی گناهکاران را
سخت عقاب میفرماید.
اي مردم من پسر عموي پیمبر شما هستم و از همه شما بخدا و رسول شایستهترم اینک تا وقت باقی است از فرصت استفاده کنید و
هر چه میخواهید از من بپرسید و چنان بدانید بدین زودي درب علم بروي شما مسدود میگردد و هیچ عالمی از این جهان رخت
برنمیبندد مگر اینکه برخی از دانشش که کسی نتوانسته از او فرابگیرد با وي بقبر پنهان میگردد و همانا دانشمندان در میان مردمان
مانند ماه شب چهاردهاند که سایر ستارگان هم از نور او بهرهمند میگردند.
هر چقدر میتوانید از نور علم و دانش استضائه کنید و در صدد تحصیل آن بکوشید و متوجه باشید و از دانش بجهت بدست آوردن
چهار خصلت تعقیب ننمائید یکی آنکه دانش فرامگیرید که در برابر دانشمندان



صفحه 118 از 179
،ص: 220
خودفروشی؟؟؟ نمائید دوم با مردم نادان مجادله کنید سوم در مجالس خودنمائی کرده متکلم وحده باشید چهارم مردم را بخود
متوجه سازید و از این راه کسب شهرت نمائید.
فرداي قیامت عالم و جاهل از نظر عقوبت برابر نمیباشند عذاب عالم سختر از جاهل است.
خداي متعال ما و شما را از آنچه فراداده بهرهمند سازد و دانش ما را خالص براي خود قرار دهد و دعاء ما را اجابت کند که او شنوا
و اجابتکننده است.
فصل- 3 رویه استاد و شاگرد
1) حارث اعور گفت علی ع میفرمود: حق عالم آنست که از وي زیاد پرسش نکنند و در پاسخ به تندي جواب نگوید و هنگامی )
که کسالت دارد اصرار بر جواب نداشته باشد و چون از جا برخاست جامه او را نکشند و با دست بطرف او اشاره نکنند سرّي را در
پیش او افشا نکنند و در حضور او از کسی غیبت ننمایند و از او بلحاظ اینکه حافظ ناموس الهی است احترام گذارند.
شاگرد باید در برابر استاد بنشیند و از مصاحبت طولانی او خسته نشود و چون او را در میان عده مشاهده کند نخست سلام و احترام
عمومی بجا آورده و از او بخصوص احترام نموده سلام کند و در غیبت و حضور از وي نگهداري نماید و حق او را مراعات کند.
زیرا شخص دانشمند از روزه دار پارسا که مجاهد در راه خدا باشد اجر و مزدش بالاتر است.
چون عالمی بمیرد رخنه در اسلام بیفتد که چیزي بجز از جانشین صالح او نمیتواند آن رخنه را مسدود بسازد.
،ص: 221
براي طالب علم فرشتگان استغفار مینمایند و تمام موجودات آسمان و زمین براي او دعا میکنند.
فصل- 4 سخنی با بدعتگذاران
1) از سخنان او که با مبتدعان و آنان که در باره امور دینی بفکر خود سخن گفته و از راه اهل حق منحرف گردیدهاند فرموده. )
سنی و شیعه گفتار او را در باره نامبردگان چنین روایت کردهاند:
سپاس براي خدا و درود او بر پیمبر بزرگوارش اما بعد آنچه میگویم ذمه خود را در گرو آن قرار داده و خود کفیل صحت آنم که
کشته هیچ قومی بر اثر داشتن تقوي نخشکیده و ریشه هیچ گیاهی بیآب نمانده. هر کس بقدر و منزلت خود پی ببرد از همه
خیرات بهرهمند گردیده و جهل و نادانی براي بیچارگی هر فردي که قدر خود را نداند کافی است و مبغوضترین همه افراد کسی
است که خدا او را به خود واگذاشته باشد و از راه حق و حقیقت بکوره راه ضلالت توجه کرده و بگفتار بدعت آمیز خرسند است
روزه میگیرد و نماز میخواند و او در واقع راه آزمایش و عبرت براي دیگرانست از طریق پیشینیان خود گمراه گردیده و گمراه
میکند کسی که باو اقتدا نماید بزهکاریهاي دیگران را بدوش خود میکشد و خود در گرو خطاکاریهاي خویش است نادانی را براي
خود پیشه نموده و در میان جاهلان بسر میبرد و از تاریکی سرانجام خود غافل است و از راه هدایت کور و نابینا، آنها که شبیه
بانسانند ویرا دانشمند میپندارند و هیچ روزي با کمال راحتی سر از بالش خواب برنمیدارد، بامداد در صدد جمعآوري چیزهاي
،ص: 222
بسیاري برمیآید که اندك آن از بسیارش بهتر است و پیوسته در این اندیشه است تا خود را از این آب گندیده سیراب سازد و
چیزهاي نالایق و نامناسب بدست آورد.
1) بر مسند حکومت مینشیند و ضمانت میکند که خرابکاریهاي دیگران را اصلاح کند و فکر نمیکند دیگري هم خواهد آمد که )
جلد
1

صفحه 119 از 179
احکام ناشایست او را نقض نماید و اگر یکی از امور مبهمه براي او پیشآمد کرد براي رفع آن از آراء باطل خود استمداد میجوید
و رأي قطعی صادر میکند.
و این بینوا لباسهاي شبههناك نازکتر از تار عنکبوت را پوشیده و نمیداند خطا کرده یا صواب و خیال نمیکند علاوه بر رویه او رویه
دیگري هم وجود داشته باشد و اگر هنگامی چیزي را با چیزي مقایسه کند رأي خود را صحیح دانسته و آن را تکذیب نمینماید و
اگر موضوعی بر او پوشیده بماند کتمان میکند و در آن باره سخنی نمیگوید زیرا میداند که جاهل است و به نقص و بیچارگی خود
پی برده در عین حال باز اظهار نکرده تا دیگران از نادانی او باخبر نشوند.
آنگاه براي پیش بردن غرض خود در کاري که اطلاعی ندارد اقدام میکند و او در حقیقت در تاریکیهاي جهل و نادانی وارد
میشود و همه گونه شبهات را بدوش خویش میکشد و برگها و خارهاي جهل و نفاق را از درخت بیایمانی خود سر راه بیچارگان
میریزد و از آنچه نمیداند پوزش نمیخواهد و به سادگی تسلیم دست علم و دانش نمیشود و در اثبات مسائل دلیلهاي دندانشکنی
ندارد که بتواند از این راه حظی ببرد و بدیگران هم بهره بدهد روایات را مانند بادیکه برگهاي خشک را باطراف پراکنده میسازد
در محل و نامحل بکار میبرد و چنان در این رویه میکوشد که ارثها از او بگریه درمیآیند و خونها ناله میزنند و فرج حرام را حلال
و حلال را حرام میسازد و بالاخره از آنچه میگوید حیا نمیکند و از کوتاهی و تقصیر خود پشیمان نمیشود.
،ص: 223
1) اي مردم تا میتوانید از فرمان حق پیروي نمائید و معرفت در باره کسی پیدا کنید که جهل او مایه پوزش و عذرخواهی شما )
نیست زیرا علمی که به حضرت آدم ع افاضه شد و همه پیمبران بدان برتري یافتند همه آنها به پیمبر شما و از او بخاندانش رسید
اینک چگونه شده شما را به بیانهاي سرگردانی هدایت میکنند اي زاده کسانی که با سفینه نوح نجات یافتهاید چنین سفینه هم در
میان شما موجود است در آن درآئید و همچنان که سوارگان آن کشتی از غرقاب دریا و گرداب بلا نجات یافتند سوارگان و
متوسلان باین کشتی هم از بدبختی و گمراهی دنیا و عذاب آخرت رهائی پیدا میکنند و من خود بتمام معنی در گرو او هستم که
ویرا از بیچارگی برهانم و در عین حال مردم را براي نجاتشان مجبور نمیکنم لیکن میگویم بدا بحال کسی که تخلف کند و تفو
بر آن شخصی که قدم مخالفت بردارد.
آیا فراموش کردهاید از گفتار رسول خدا ص که در حجۀ الوداع در باره خاندان خود فرمود من از میان شما کوچ میکنم و دو
یادگار گرانبها پس از خود بجا میگذارم که تا وقتی دست بدامنشان افکنده باشید هیچ گاه گمراه نشوید یکی کتاب خدا قرآن و
دیگر خاندان منست و این دو از یک دیگر جدا نشوند و همواره پشت به پشت یک دیگر باشند تا کنار حوض کوثر مرا دریابند
اکنون متوجه باشید پس از من چگونه با ایشان معامله خواهید کرد بدانید دوستی ایشان آب خوشگوار آشامیدنی است و مخالفتشان
آب شور و تلخ غیر قابل استفاده و دور افکندنی است.
فصل- 5 معرفی از دنیا
2) گفتار علی ع در باره دنیا و دوري دادن از آن. )
اما بعد همانا حکایت دنیا حکایت مار خوشخط و خالیست که هر گاه بدن آن را دست کشند نرم و لطیف
،ص: 224
است لیکن زهر درونی آن کشنده و کثیف اینک از شگفتیهاي دنیا در حذر باش و از امور مربوط بآن کمتر استفاده نما، و بهر
اندازه که مایل بدنیا هستی بیشتر از آن از وي دوري کن زیرا دنیا دار چنان که به سرور و نشاط آن خرسند است هدف تیرهاي
گرفتاري آن نیز هست.



صفحه 120 از 179
فصل- 6 توشه آخرت
1) گفتار علی ع در باره بدست آوردن توشه آخرت و آمادگی براي ملاقات حضرت باري تعالی و وادارکردن مردم را بکارهاي )
شایسته.
نقله اخبار روایت کردهاند علی ع در همه شب که مردم رختخواب راحتی میافکندند با صداي بلند که همه مسجدیها و اطراف آن
میشنیدند میفرمود:
اي مردم زاد و توشه آخرت را پیش از آنکه منادي مرگ ندا دهد گردآورید و از اقامه در دنیا بکاهید و زاد و توشه شایستهاي براي
خود تحصیل نمائید زیرا عقبه دشوار و منزلهاي هولناکی در پیش دارید که ناگزیر باید از آنها عبور کنید و توقف نمائید اینک یا
اینست که رحمت خدا شامل حال شما شده و از در- ماندگی آنجا رهائی پیدا میکنید و یا بهلاکت جبران ناپذیري گرفتار میشوید
اي واي چقدر مایه افسوس و تا چه حد باید متأثر بود براي کسی که عمرش را بغفلت میگذراند و علیه او تمام میگردد و روزگار او
را به بیچارگی میافکند.
خدا ما و شما را از آنها قرار دهد که از نعمتهاي ناپایدار دنیا خرسند نمیگردند و پس از مرگ به گرفتاري مبتلا نمیشوند زیرا ما
برحمت و لطف او بوجود آمدیم و براي دیدار رحمت او بحضرت او میگرائیم و خیر و خوشی در دست اوست و جناب الهی او بر
همه چیز تواناست.
،ص: 225
فصل- 7 کنارهگیري از دنیا
1) گفتار علی ع در انزواي از دنیا و توجه دادن به امور مربوط به آخرت. )
اي پسر آدم تمام هم و غم خود را بروزي که در آن بکار میپردازي مصروف مساز که اگر از دست تو برود از جهت تو نبوده زیرا
همه روز خداي متعال روزي ترا عنایت میفرماید و هر گاه مالیهاي اضافه بر خوراك روزانه خود گرد کنی نصیب تو نشده بلکه باید
براي دیگري نگهداري نمائی و بالاخره زحمت دنیوي آن از تو و حظش از دیگران و حساب طولانی روز قیامت هم بعهده تو باشد
اکنون تا میتوانی، ثروت دنیوي خود را در محل مربوط بخودش بکار بند و براي روزي که در پیش داري زاد و توشه آماده کن زیرا
سفر آخرت، دور و وعدهگاه روز قیامت، و منزلگاه بهشت یا دوزخ است.
فصل- 8 اعلام بمردم
2) از گفتار او آنچه در میان دانشمندان و روشن ضمیران اشتهار دارد: اما بعد اي مردم همانا دنیا بشما پشت کرد و اعلام وداع )
نمود و آخرت روي آورد و شما را از نعمتهاي پایدار خود خبر داد بدانید امروز شما روز میدان و تمرین و فردا روز مسابقه دویدن
شماست هر که در این مسابقه پیش افتاد اگر نیکوکار بوده به بهشت درآید و اگر بدکار بوده بدوزخ افتد بدانید شما در
روزگارهائی واقع شدهاید که همه گونه اسباب مهلت براي شما مهیاست و پس از آن مرگی است که هر چه بیشتر شما را بسوي
خود میخواند اینک کسی که کارهاي خود را براي خدا انجام داده باشد آرزوي دنیوي او بوي زیانی نمیرساند و کسی که
،ص: 226
در هنگام مهلت تنبلی کرده و پیش از مرگ عمل مفید بحال خود انجام نداده باشد زیانکار شده و آرزوي او مضر بحال او خواهد
بود بدانید ناچار باید با رغبت بسوي حق کار کنید و از سرانجام سخت خود بهراسید اگر درب شادي بروي شما گشوده شود از خدا
جلد
1

صفحه 121 از 179
سپاسگزاري نمائید و ترس خود را جبران کنید و اگر بیمناك شوید بیاد خدا بیفتید و رغبت بثواب او پیدا کنید.
زیرا خدا به نیکوکاران وعده نیکو داده و به سپاسگزاران وعده افزایش نعمت و هیچ کسبی بهتر از آن کسب نیست که براي روز
قیامت خود اندوختههائی داشته باشید همان روزي که گناهان بزرگ یکی پس از دیگري نمودار و راحتیهاي خیالی دنیا از همه
طرف از آنان سلب شده و من آسایشی بهتر از جنت سراغ ندارم با آنکه میبینیم خواهان آن خوابست و گرفتاري دشوارتري از
دوزخ خبر ندارم با آنکه فراري از آن در خوابست.
بدانید کسی که یقین بحال او نفعی نداشته باشد، شک و شبهه بحال او زیان خواهد داشت و کسی که خرد حاضر او نتیجه براي او
بدست ندهد آن عقلی که در آرزوي آنست درماندهتر از آنست که بحال او فایده داشته باشد بدانید شما را بکوچ کردن از این دنیا
خوانده و براي تحصیل زاد و توشه دستور داده و دو موضوع است که از امور دیگر زیانش بحال شما بیشتر و خوف من از آنها بحال
شما زیادتر است یکی پیروي از هواي نفسانی و دیگر آرزوي طولانی زیرا پیروي هواي نفس آدمی را از راه حق باز میدارد و
آرزوي طولانی آخرت را از یاد میبرد بدانید که دنیا بار میبندد و بشما پشت میکند و آخرت بشما روي میآورد و هر دو
خواستارانی دارند بنا بر این کاري کنید تا از خواستاران آخرت باشید و از خواهندگان دنیا بشمار نیائید زیرا امروز روز عمل است و
حسابی در کار نمیباشد و فردا هنگام حساب است و عملی وجود ندارد.
،ص: 227
فصل- 9 یاران نیکوکار
1) گفتار علی در باره یاران نیکوکار و زاهد. )
صعصعۀ بن صوحان عبدي گفت روزي علی ع نماز صبح را بجماعت بجا آورد چون سلام نماز داد رو بقبله بدون اینکه بطرف
راست و چپ التفاتی کرده باشد تا آفتاب بدیوارهاي مسجد کوفه تابید بذکر خدا پرداخته پس از آنکه از راز و نیاز فارغ شد بما
توجه کرده فرمود در زمان دوست باوفاي خود رسول خدا ص عدهاي را دیدهام که شب را تا صبح بعبادت بسر میبردند.
بامداد با رنگ زرد و گردآلود که بر پیشانیشان از زیادي سجده مانند اثر زانوي بز ظاهر بود نمودار میگردیدند و چون ذکر مرگ
بمیان میآمد مانند درختی که در وزش باد میلرزد بلرزه میآمدند و آنقدر میگریستند که جامههایشان تر میشد.
آنگاه از جا برمیخاست و بمردم توجهی کرده میفرمود گوئیا این مردم غافلاند.
فصل- 10 شیعه با اخلاص
2) گفتار علی ع در باره شیعه بااخلاص. )
شب ماهتابی علی ع از مسجد بیرون آمد بطرف جبانه آهنگ نمود عده که در عقب آن حضرت میآمدند بوي نزدیک شدند علی
ع ایستاد پرسید شما کیستید؟ عرضکردند ما شیعیان شمائیم علی ع با فراست منحصر بخودش بآنها نگریسته فرمود اگر راستی شما
شیعه من هستید چگونه نشانه شیعه در
،ص: 228
شما نمینگرم و سیماي شیعه ندارید پرسیدند سیماي شیعه چه نشانهاي دارد؟ فرمود شیعیان ما کسانی هستند که صورتهاشان از
بیدارخوابی شب زرد شده و دیدگانشان از گریه ناتوان گردیده و پشتهاشان از قیام بعبادت خمیده و شکمشان از گرسنگی روزه به
پشت چسبیده و از کثرت دعا و تضرع پوست و استخوانشان مانده و گرد و غبار خشوعکنندگان بر صورتهاشان نشسته.



صفحه 122 از 179
فصل- 11 بیاد مرگ
1) گفتار علی ع در باره مرگ و یاد آن. )
مرگ، طلبکار سریعی است و از کسی درنمیماند و کسی نمیتواند از چنگال آن فرار کند اینک خود را براي مرگ آماده سازید و
از ملاقات با آن خودداري نکنید زیرا با هیچ وسیله ممکن نیست از دست آن فرار کرد شما اگر کشته نشوید میمیرید سوگند
بخدائی که جان علی ع در دست اوست اگر هزار ضربت شمشیر بسر انسانی وارد بیاید آسانتر از آنست که در رختخواب خود جان
تسلیم کند.
اي مردم شما هدفهائی هستید که کمانهاي مرگ بسوي شما کشیده میشود و مالهاي شما بتاراج مصیبتها داده میشود هر غذائی که
میخورید همراه با اندوههاست و هر گونه آبی که میآشامید آلوده با گرفتاریها خدا گواه است هر نعمتی که بدست شما بیاید و
موجبات نشاط شما را فراهم سازد بلافاصله بفراق دیگري مبتلا میگردید.
اي مردم ما و شما براي بقا آفریدهشدهایم نه براي فنا و نابودي لیکن باید بدانید از خانه
،ص: 229
بخانه دیگر کوچ مینمائید بنا بر این زاد و توشه خانهاي که باید بجانب آن حرکت کنید و جاوید باشید فراهم سازید.
فصل- 12 گفتار در باره معرفت خود
1) گفتار علی ع که مردم را بجانب خود میخواند و فضیلت و حقانیت خود را آشکار میسازد و ضمنا اشاره هم به ستمگران خود )
میکند.
این گفتار را علی ع پس از قتل عثمان که مردم با وي بیعت کردند عنوان نموده و شیعه و سنی و ابو عبیده معمر بن مثنی که سنیها
نیز روایت او را میپذیرند نقل نمودهاند.
هیچ کسی باقی نمیماند مگر اینکه یا متوجه به بهشت است و یا بدوزخ پیشاپیش او، یا ساعی کوشاست و یا طلبکار امیدوار و یا
مقصري که سرانجامش دوزخ است اینها که شمرده شد سه دستهاند و دوي دیگر فرشتهاي که همراه ویند و پیمبري که خدا او را در
دست قدرت خود دارد و براي اینها فرد ششمی وجود ندارد کسی که ادعائی کند هلاك شده و کسی که براست و چپ توجه
نماید گمراه گردیده حد وسط میان آن دو جاده مستقیمی است که قرآن و سنت و آثار نبوت بطرف آن متوجهاند.
این امت بدو قسم دارو، تازیانه و شمشیر بهبودي مییابند و در این خصوص از امام خود مرافقت و ملاطفتی آرزومند نباشید و خود
را اصلاح کنید و توجه نمائید از حق رو گردان نشوید که بهلاکت می- افتید کارهائی مربوط بشماست که نزد من نمیتوانید بهیچ
وجه پوزشی بیاورید که اگر بخواهم یک یک آن را براي شما نقل میکنم لیکن میگویم خداي متعال از کردههاي گذشته عفو
فرموده.
،ص: 230
1) دو نفر پیشین دنیا را ترك کردند و بپاداش خود نائل گردیدند و سومی آنها که مانند کلاغی بود بجاي آنها مستقر گردید تمام )
همّ او پرکردن شکمش بود واي بر او اگر بالهاي خود را جمع کرده و سرش را بریده بود براي او بهتر بود اینک خود توجه کنید
اگر درست نگفتم انکار نمائید و اگر راست گفتم بطرف حق بیائید.
حق و باطلی در روزگار هست و هر یک خواهانی دارند اگر میبینید باطل در روزگار حکمفرما است از زمان قدیم چنین بوده و
اگر میبینید حق ضعیف و پامالست آنهم شاید بهمین آئین بوده و کمتر اتفاق میافتد آنچه ادبار کرده اقبال نماید و اگر نفوس شما



صفحه 123 از 179
بجانب شما برگردند شما مردمی نیکبختید لیکن میترسم به فترت و ناچاري گرفتار گردید و تنها مأموریت من در اینست که در راه
هدایت شما بکوشم و همانا خاندان نیکوکار و پاك دامن و اصیل من در خوردي از همه بردبارتر و در بزرگی از همه داناترند ما
خانواده از علم خدا استفاده میکنیم و بداوري خدا حکومت مینمائیم و از گفتار راستگو بهرهمند گردیدهایم اکنون اگر از ما پیروي
کنید از بینائی ما نتیجه خوبی خواهید برد و گر نه خدا شما را بدست ما بهلاکت میرساند.
پرچم حق باماست و کسی که در ظل آن درآید بحقیقت میرسد و کسی که خودداري نماید گرفتار غرقاب بیچارگی میشود بدانید
بکمک ما خونبهاي هر مؤمنی اخذ میشود و بدست ما گردن شما از زیر بار ذلت خلاص میگردد گشایش و پایان همه کارها
بماست و بشما ارتباطی ندارد.
،ص: 231
فصل- 13 معرفی از خود
1) گفتار مختصر علی ع در باره معرفی خود و خاندانش. )
خداي متعال محمد را به پیمبري خود برگزید و او را برسالت خویش نامزد کرد و نعمت وحی را باو ارزانی داشت و او هم
فروگذاري ننمود و حقایق الهی را در میان افراد رواج داد و ما خانواده مردمی هستیم که پابند مرکب رهوار دانش در دست ماست
و درهاي حکمت از ناحیه ما بسوي افراد گشوده میشود و روشنی خورشید امر الهی از ماست کسی که ما را دوست میدارد ایمان
او بحال وي نتیجه خوبی خواهد داد و عملش پذیرفته میشود و کسی که محبت ما در دل او نباشد ایمان وي مفید بحال او نخواهد
بود و عملش مقبول نیست هر چند شب و روز را بعبادت و روزه بانجام بیاورد.
فصل- 14 پس از بیعت مردم با عثمان
2) جندب بن عبد اللَّه گفت پس از آنکه مردم بیوفا با عثمان بیعت کردند حضور علی ع رسیده دیدم آن حضرت با حال حزن و )
اندوه سر بزیر انداخته سؤال کردم با این عملی که مردم علیه شما انجام دادند چه خواهید کرد فرمود صبر میکنم گفتم سبحان اللَّه
بخدا قسم مرد صابري هستی فرمود بغیر از صبر چه باید انجام دهم؟! عرضکردم از جا حرکت کن و مردم را بولایت خود دعوت
فرما و اعلام کن پس از پیغمبر ص از دیگران شایستهتر بآن حضرتم و فضل و سابقه اسلامی من هم بر احدي پوشیده نیست و از
آنان درخواست کن تا ترا علیه این عدهاي که بزیانت اقدام نمودهاند یاري نمایند اگر ده نفر از صد نفر دعوت ترا اجابت نمایند بر
صد نفر پیروز خواهی گردید.
،ص: 232
1) بنا بر این اگر بتو نزدیک گردیدند بمقصود رسیده و اگر خودداري نمودند با آنان پیکار میکنی اگر پیروز شدي خدا ترا مانند )
پیمبرش بر مخالفان چیره ساخته و شایستگی تو بظهور رسیده و اگر در راه حق کشته شدي شهید از دنیا رفتهاي و پوزش تو نزد خدا
پذیرفته است تو بمیراث رسول او سزاوارتري.
علی ع در پایان سخنان وي با کمال تعجب فرمود اي جندب عقیده تو آنست که ده نفر از صد نفر با من بیعت مینمایند.
جندب گفت آرزومندم چنان باشد.
علی ع فرمود من چنین گمانی ندارم بلکه میگویم دو نفر از صد نفر هم با من بیعت نخواهند کرد و اینک دلیل این معنی را براي تو
بیان میکنم.
توجه مردم از نخست بقریش بود و قریش میگفتند آل محمد خود را برترین افراد مردم میدانند و آنان خود را اولیاء امور خیال



صفحه 124 از 179
میکنند و اگر اتفاقا امر خلافت بدست آنها بیفتد دیگر کسی نمیتواند با هیچ نیروئی آن را از چنگال ایشان بدرآورد و اگر دیگران
مصدر کار شوند ممکن است دست بدست دور زند و در میان شما باشد بنا بر این بخدا قسم چنان نیست که گمان کرده که قریش
امر خلافت را به آسانی از دست بدهند و در اختیار ما بگذارند.
جندب پس از استماع این بیان عرضه داشت اجازه میدهی همین سخن را باطلاع مردم برسانم و آنان را به یاري شما بخوانم.
علی ع فرمود (این زمان بگذار تا وقت دیگر) جندب از این پس بعراق مراجعت کرد میگوید هر گاه یکی از فضائل و مناقب علی ع
را براي مردم نقل میکردم مرا آزار میرسانیدند و از پیش خود میراندند تا بالاخره قضیه مرا به ولید بن عقبه خبر دادند او شبی مرا
خواسته و محبوس داشت و سرانجام سخنانی در خلوت با من گفت و مرا از زندان نجات داد.
،ص: 233
فصل- 15 علی ع و مخالفان
1) گفتار علی ع در هنگامی که عبد اللَّه بن عمر خطاب و سعد بن ابی وقاص و محمد بن مسلمه و حسان بن ثابت و اسامۀ بن زید )
از بیعت او خودداري کردند.
شعبی روایت کرده هنگامی که سعد و نامبردگان دیگر از بیعت علی ع خودداري نمودند آن جناب حمد و ثناي الهی را بجا آورده
فرمود اي مردم همانا شما بطوري که با قبلیهاي از من بیعت کردید به بیعت من درآمدید و بدانید تا وقتی اختیار با شماست که با
خلیفه رسول خدا بیعت نکردهاید و پس از آنکه بیعت نمودید دیگر حق اختیاري ندارید و بر امامست که بوظائف امامت خود
بپردازد و استقامت بخرج دهد و بر مردمست که تسلیم اوامر او باشند و این بیعت بیعت عامست کسی که از آن اعراض نماید از دین
خدا برگشته و براه غیر مسلمانان رفته و بیعتی که با من کردهاید اتفاقی نبوده و کار من و شما متفاوت است زیرا من شما را براي
خدا دوست میدارم و شما مرا براي خود میخواهید سوگند بخدا من بهتر میتوانم خصم را نصیحت کنم و براه راست هدایت نمایم و
داد مظلوم را از ظالم بگیرم و از عبد اللَّه و دیگران که نام بردیم امور غیر قابل انتظاري مشاهده کردم که حق میان من و ایشان
حکومت خواهد کرد.
فصل- 16 مخالفت طلحه و زبیر
2) گفتار علی ع در هنگامی که طلحه و زبیر نقض بیعت نموده و بطرف مکه توجه کرده تا بهمراهی )
،ص: 234
عایشه علیه او قیام نمایند.
1) علی ع پس از حمد و ثناي الهی فرمود خداي متعال محمد را براي هدایت همه مردم مبعوث فرمود و او را مایه رحمت مردم )
عالم قرار داد او هم مأموریت خویش را به بهترین طرزي انجام داد و رسالات او را تبلیغ نمود و خدا هم ببرکت وجود اقدس او تمام
کارها را منظم ساخت و شکافها را ترمیم کرد و راهها را امن ساخت و خونهاي مردم را حفظ نمود و میان دشمنان و حسودان الفت
برقرار کرد و کینه و حسادت و دشمنی را از دلها که سالیان درازي پابرجا بودند بیرون نمود آنگاه او را بسوي خویش دعوت کرد و
از او کمال رضایت را داشت زیرا در هیچ امري از امور رسالتش فروگذاري ننمود و آهنگ تقصیر در تبلیغ رسالت نداشت و پس از
او پیشآمدهاي گوناگون واقع شد چنانچه ابو بکر متولی امور خلافت گردید و پس از او عمر و بعد از او عثمان.
و از آنجا که خود بکارهاي ناشایسته عثمان پی برده بودید پیش من آمدید و پیشنهاد بیعت با من نمودید من نخست براي این کار
حاضر نشدم شما نپذیرفتید دستهاي خود را پس کشیدم و بستم شما آنها را بزور باز نمودید و با من براي بیعت نزاع کردید و مانند



صفحه 125 از 179
شتران تشنه که اطراف حوضهاي آب گرد می- آیند اطراف من اجتماع نمودید بطوري که پنداشتم هر گاه غرض شما را اعمال
نکنم مرا خواهید کشت و یا برخی از شما بجهت این معنی در حضور من کشته شوید بهمین مناسبت دست گشودم و شما با کمال
اختیار با من بیعت نمودید.
نخستین افرادي که با من بیعت نمودند و اظهار اطاعت کردند طلحه و زبیر بودند و اندکی از بیعتشان نگذشت از من اذن عمره حج
گرفتند و سوگند بخدا آنان آهنگ مکر و خدعه داشتند باز من براي اتمام حجت، با آنها عهد تازه بمیان آوردم تا امت را بهلاکت
نیندازند آنها نیز بهمین ترتیب با
،ص: 235
من تجدید عهد کردند لیکن بعهد خود وفا نکرده نقض بیعت نمودند اینک تعجب میکنم از این بیوفایان بد عاقبت که چگونه با
ابو بکر و عمر انقیاد نموده و با من مخالفت کردند با آنکه من کمتر از آن دو نفر نمیباشم و اگر بخواهم میگویم ... پروردگارا داد
مرا از آنان بگیر که حق مرا ضایع کردند و امر مرا کوچک انگاشتند، مرا بر آنها پیروزي بده.
فصل- 17 باز هم در این خصوص
1) جاي دیگر هم در این خصوص گفتاري دارد. )
پس از حمد و ثناي خدا فرموده بعد از آنکه خداي متعال پیمبرش را بجهان دیگر برد گفتیم ما خاندان و پیوند و وارثان و جانشینان
و شایستهترین افراد به آن جنابیم و کسی در باره حقانیت و سلطنت او با ما نزاعی ندارد در این هنگام عده از منافقان سر برآورده و
سلطنت پیمبر ما را از ما گرفتند و بدیگران واگذار نمودند و سوگند بخدا براي این حقی که بناروا از ما سلب شد چشمها و دلهاي
ما گریست و نفس در سینهها بشماره افتاد و جزع و بیتابی ما بنهایت رسید.
سوگند بخدا اگر بیم آن نبود تفرقه میان مسلمانان برقرار شود و مردم کافر گردند و دین اسلام غریب بماند ما هم بقدر طاقت خود
میکوشیدیم و تغییراتی از هر لحاظ میدادیم. و شما خود با من بیعت کردید و طلحه و زبیر نیز با خواست خود بیعت نمودند و اظهار
جانفشانی کردند پس از این به آهنگ بصره حرکت نمودند تا جماعت شما را متفرق سازند و خوف و بیم در شما احداث نمایند.
پروردگارا آنان را بکیفر خود مبتلا کن که دست مخالفت در میان این امت دراز کردند و عقیده
،ص: 236
عموم مردم را فاسد ساختند.
آنگاه فرمود خدا شما را بیامرزد در طلب این دو پیمان شکن ستمگر برآئید و نگذارید غرض شوم خود را عملی سازند.
فصل- 18 اخبار از آمدن عائشه
1) هنگامی که از آمدن عایشه و طلحه و زبیر باخبر شد که از مکه بطرف بصره کوچ میکنند حمد و ثناي الهی را بجا آورده )
فرمود اینک عایشه همراه طلحه و زبیر بطرف بصره کوچ میکنند و هر یک از این دو مدعی خلافتند و علیه یک دیگر در باطن
اقدام مینمایند طلحه که ادعاي خلافت میکند براي آنست که پسر عموي عایشه است و زبیر که مدعی خلافت است براي آنست
که داماد پدر عایشه است و سوگند بخدا هر گاه این دو بمقصود خود نائل گردند زبیر گردن طلحه یا طلحه گردن زبیر را میزند و
هر یک علیه سلطنت دیگري قیام میکند و سوگند بخدا میدانم که آن زن بر جمل (شتر نر) سوار میشود گرهی نگشاید و راهی
نپیماید و در منزلی فرود نیاید جز اینکه در تمام اینها مرتکب معصیت شود تا خود و همراهانش را جایی فرود آورد که یک
سومشان بقتل رسند و یک سومشان فرار کنند و یک سومشان برگردند.



صفحه 126 از 179
سوگند بحق طلحه و زبیر میدانند که خطا کارند و از راه جهالت هم قدم در این راه نگذاردهاند و بسیاري از عالمانند که بشمشیر
جهل خود کشته شده و علمشان نافع بحال آنها نبوده و سوگند بخدا سگان حوئب بر او بانگ خواهند زد.
،ص: 237
آیا مردم از رویه این نابکاران پند میگیرند و آیا در رفتار این افراد بیوفا دقت و اندیشه می- کنند، اینک گروه ستمگران علیه حق
و آئین آن قیام کرده و میکوشند تا نور حقیقت را خاموش سازند کجایند نیکوکاران که در راه اعلاي حقیقت جانفشانی نمودند.
فصل- 19 توجه علی ع بجانب بصره
1) هنگامی که امیر المؤمنین ع بطرف بصره آهنگ نمود به ربذه نزول اجلال کرد، دنباله حاجیها گرد آمدند تا بیانات الهی آن )
ذات با برکات را استماع نمایند علی ع آن هنگام در میان خیمه خود بود.
ابن عباس گوید وارد خیمه آن جناب شده دیدم مشغول وصله زدن کفش خود است عرض کردم ما باصلاح کار خود نیازمندتریم
از آنچه هم اکنون بدان پرداخته علی ع پاسخ مرا نداده و همچنان بکار خود مشغول بود پس از آنکه از وصله زدن آسوده شد هر
دو جفت کفشش را در برابر من افکنده فرمود بهاي این جفت کفش چقدر است؟ عرضکردم ارزشی ندارد فرمود در عین حال
چقدر میارزد عرضکردم نیم درهم فرمود بخدا قسم این زوج کفش ارزشش نزد من بیشتر از خلافت بر شماست مگر در صورتی
که بتوانم حقی را بپا بدارم یا باطلی را از بین ببرم.
گفتم حاجیها گرد آمده تا از فرمایشات شما استفاده نمایند آیا اجازه میدهی من با آنها صحبت کنم اگر کاملا توانستم از عهده
گفتار خود برآیم از ناحیه تو بوده و آفرینش بر توست و اگر نتوانستم کاري از پیش ببرم زیانش متعلق بخود منست فرمود نه من
خود با آنها سخن میگویم آنگاه با دستهاي درشت خود بسینه من زد که متألم گردیدم.
علی ع که معلوم شد از سخن نابجاي من سخت ناراحت شده از جا برخاست من براي ترمیم حال آن حضرت و پوزش خواستن از
بیادبی خود بدامن آن حضرت چنگ زده و او را سوگند دادم که
،ص: 238
خویشاوندي را مراعات کند و ضمنا اجازه سخنرانی بمن مرحمت کند فرمود سوگند مده سپس از خیمه خارج شده حاجیها اطراف
او را گرفتند.
1) حضرت امیر ع حمد و ثناي الهی بجا آورده فرمود خداي متعال محمد را برسالت مبعوث ساخت و در آن روزگار در میان عرب )
کسی پیدا نمیشد که کتاب بخواند و یا شایستگی ادعاي نبوت داشته باشد و آن جناب به نیروي الهی مردم را بصراط نجات دعوت
میکرد و سوگند بخدا منهم در نجات آنها فروگذاري نکردم و تغییر و تبدیل روا نداشته و خیانتی از من سر نزد و بهمین مرام باقی
بودم تا خلافت بکلی از من روگردان و بدیگران متوجه شد.
مرا با قریش چه کار؟ بخدا سوگند در آن هنگام که کافر بودند با آنان پیکار کردم و هم اکنون که مفتون دست بیوفایان واقع
شدهاند با آنان میجنگم و همانا مسیر فعلی من بر اثر تعهدیست که دارم.
سوگند بخدا شکم باطل را میشکافم تا حق را از پهلوي آن خارج سازم.
و میدانم قریش در صدد انتقام ما برنیامده مگر از آن جهت که خدا ما را بر آنها برتري داده و از میانشان به بزرگی و آقائی برگزیده
و این دو شعر خواند.
بجان خودم سوگند گناه است که دوغ خالص بیاشامی و خرماي بیپوست را با شیر و کره بخوري ما در آن وقت که اهمیتی
نداشتی و اطراف تو را درختهاي خشک و خالی فراگرفته بود مقام و منزلت بتو دادیم.



صفحه 127 از 179
فصل- 20 ورود به ذي قار
2) چون به ذي قار ورود کرد از حاضران بیعت گرفته و سخنان زیاد گفته و حمد و ثناي الهی را )
،ص: 239
بسیار بجا آورد و فرمود پیشآمدهاي زیادي براي ما اتفاق افتاد و ما در برابر همه آنها صبر کردیم و خوار بدیدگان ما فرورفت
براي امر خدا تسلیم شدیم و از بوته آزمایش او بخوبی بدرآمدیم و به آرزوي ثواب او بخانه نشستیم و یقین کردیم صبر ما بهتر از
آنست که موجبات تفرقه میان مسلمانان و خون ریزي آنان را فراهم سازیم.
ما خانواده نبوت و یادگارهاي رسول خدائیم و از دیگران بسلطنت رسالت او شایستهتر و معدن کرامتیم همان کرامتی که خداي
متعال آغاز این امت را بدان مقرر داشت.
لیکن طلحه و زبیر که از خاندان نبوت و پیوند رسول خدا نمیباشند چون دیدند خداي متعال پس از مدتی ما را بحق خودمان نائل
گردانید نگذاردند یک سال بلکه یک ماه کامل بسر بیاید چون گرگان درنده و سگان دونده برویه گذشتگان بیباك خود از جا
پریده و خواستند حق الهی ما را پامال سازند و گروه مسلمانان را از اطراف ما پراکنده نمایند آنگاه بر آنها نفرین کرد.
فصل- 21 سخنی با کوفیان
1) چون کوفیها در ذي قار با امیر المؤمنین ملاقات کرده مقدمش را گرامی داشته و گفتند خدا را سپاسگزاریم که مجاورت ترا )
نصیب ما فرمود و این نعمت را ویژه ما قرار داد و ما را بیاري تو گرامی داشت.
امیر المؤمنین ع در پاسخ آنها از جا برخاست خطبه شروع کرده پس از حمد و ثناي الهی فرمود اي مردم کوفه شما از گرامیترین
مسلمانان و با استقامتترین آنهائید سنت پیمبر را از دیگران بهتر بکار
،ص: 240
میبرید و از همه بیشتر از سهم اسلامی برخوردار میگردید و از سایر مردم بهتر در سوارکاري و تیراندازي مهارت دارید و بهتر از
دیگران پیغمبر و خاندان او را دوست میدارید و همانا پس از اطمینان بخدا و توجه بحضرت او بر اثر وثوقی که بشما داشتم بطرف
شما کوچ کردم زیرا شما همان مردمی هستید که پس از پیمانشکنی طلحه و زبیر که سر از اطاعت من بیرون بردند و بعایشه متوجه
شدند در راه حق و حقیقت جانفشانی کردید.
آري آن دو بجانب عایشه رهسپار شدند و او را براي روشن کردن آتش فساد از خانهاش بیرون کردند و به بصره وارد ساختند و
بدکاران و فتنهگران را دور خود گردآوردند با اینکه خبردار شدهام مردمان فهمیده و نیکوکاران و متدینان از آنها کنارهگیري کرده
و از عمل ناپسند طلحه و زبیر ناراحت گردیدهاند.
آنگاه سکوت اختیار کرد، کوفیها پس از این بخاطر همایونی عرضه داشتند ما از تو یاري می- کنیم و دشمنان ترا خوار میسازیم و
اگر ما را به زیادتر از این جماعت بخوانی خیر خود را در نابودي آنان میدانیم و آرزومندیم پاداش خوبی نصیب ما شود.
علی ع براي آنان دعا کرد و سپاسگزاري نمود سپس فرمود اي مسلمانان میدانید که طلحه و زبیر با کمال اطاعت و بدون هیچ گونه
اکراه بلکه با شوق و رغبت با من بیعت نمودند و از من اجازه خواستند تا براي عمره حج آهنگ نمایند منهم بآنان اجازه دادم لیکن
آنان به این قصد حرکت نکردند بلکه به بصره رفته و مسلمانان را کشتند و کارهاي نامناسب انجام دادند.
آنگاه بجانب حضرت پروردگار توجه کرده عرضه داشت پروردگارا این دو از من بریدند و بر من ستم کردند و پیمان مرا شکستند
و مردم را علیه من شورانیدند اکنون گرهی که بدست ظلم خود بستهاند بگشاي و امرشان را استوار مساز و سرانجام بدکاري آنها را



صفحه 128 از 179
بآنان نمودار کن.
،ص: 241
فصل- 22 توجه بجانب بصره
1) گفتار علی ع در هنگامی که از ذي قار به بصره توجه کرد پس از حمد خدا و درود بر محمد مصطفی فرمود خداي متعال جهاد )
را بر مسلمانان واجب کرد و آن را از کارهاي بزرگ آنان قرار داد و موجبات یاري دین خود را فراهم ساخت سوگند بخدا دین و
دنیا بغیر از جهاد منظم نمیشود.
و همانا در این روزها شیطان لشکریان خود را گرد آورده و اصحابش را دعوت کرده و امر را بر مردم مشتبه نموده و حیلهگري به
نهایت رسانیده، کارهائی پدیدار شد و اموري برقرار گردید سوگند بخدا اینان که بر من قیام کردهاند نه از آن جهت است که کار
ناشایستی از من دیدهاند و نه آن طوري که باید و شاید بانصاف رفتار نمودند و اینان در صدد حقی برآمده که دست برداشته و در
تعقیب خونی برآمده که بدست دژخیمانه خود ریختهاند و اگر منهم با ایشان در این خونریزي شرکت میکردم باز هم خود آنها
نصیب خود را از آن میبردند و اگر آنان بدون شرکت کردن من بانجام آن پرداختند شر آن کار بخود آنها برگشته و بزرگترین
حجتها علیه خود آنها بوده و من با آن بینائی و بصیرتی که در کار داشتم بدین عمل اقدام ننمودم.
و همانا اینان همان عده سرکشانند که در میانشان قوم و خویشها دست بدست هم دادهاند (عبد اللَّه بن زبیر و خالهاش عائشه و زبیر
شوهر خواهر عائشه) کودك فتنه که موهایش بلند شده و خون برگهایش دویده از مادرش که سالها بچه را از شیر بازگرفته شیر
میخواهند و بیعتی که متروك مانده احیا میکنند و میخواهند بدین وسیله ضلالت را بدست گمراهان دهند از آنچه بجا میآورند
پوزش نمیخواهند و از آنچه
،ص: 242
انجام داده بیزاري نمیجویند حرمان نصیب کسی است که دیگران را با نداشتن هیچ گونه حقی بجانب خود دعوت میکند و کسی
که دم از دعوت میزند اگر از او بپرسند بسوي چه کسی مردم را دعوت میکنی و بچه کسی میخوانی و پیشواي تو کیست و سنت
او چیست؟
در این هنگام باطل از مقام خود میافتد و زبان آن لال میگردد، سوگند بخدا حوضی براي آنان بجا میگذارم که خود کننده آنم
لیکن آنها از وي سیراب نمیگردند و در نتیجه براي همیشه تشنه میمانند و من بحجتی که خداي متعال علیه آنان دارد اکتفا
میکنم و معذورم زیرا آنها را براه حق دعوت کردم و عذر من پذیرفته است.
و اگر آنان توبه کردند و از کار ننگین خود بازگشتند توبهشان مقبولست و خدا رسواشان نمی- فرماید و اگر از توبه امتناع ورزیدند
با دم شمشیر پاسخ آنها را خواهم داد و شمشیر براي ابراز حق و باطل کافی و یاور مؤمن است.
فصل- 23 هنگام ورود به بصره
1) هنگامی که علی ع وارد بصره شد یاران خود را گردآورد و آنان را بجهاد تحریص کرد و از جمله فرمایشات او این بود: )
بندگان خدا براي قیام در راه حق و چیرگی بر دشمنان او قیام کنید و سینههاي خود را براي کشتار آنان باز نمائید زیرا آنها پیمان
مرا شکستند و پسر حنیف، کارگزار مرا پس از آزردن بسیار و عقوبت دردناك خارج ساختند و سیابجه (عده از نیکوکار سند
بودند که علی ع بیت المال بصره را بآنها تسلیم نموده بود) را کشتند و حکیم بن جبله عبدي را مثله نمودند و مردان نیکوکاري را از
دم تیغ درگذراندند و بهمین عده اکتفا ننموده بلکه فراریان از این جماعت را در هر پست و بلندي که یافتند اسیر



صفحه 129 از 179
،ص: 243
نموده و گردنهاشان را بریدند چه شده است ایشان را خدا آنها را نابود سازد تا کی اسباب ناراحتی خلق خدا را ایجاد مینمایند.
اینک بنابودي ایشان قیام کنید و کار را بر آنها سخت بگیرید و با آنها طوري ملاقات کنید که در راه حق و حقیقت بسختی ساخته
و همه خدماتتان مقبول پیشگاه خدا واقع شود.
میدانید بر آنها وارد خواهید شد و با آنان پیکار خواهید کرد و خود را براي سرنیزههاي سخت و محکم آماده سازید و با همتایان
خود مبارزه نمائید و هر کدام از شما که در هنگام ملاقات با دشمن، قويتر است و برادر خود را زبون دید باو کمک نماید و از
وي مدافعه نماید و براي راحتی او چنانچه براي آسایش خود میکوشد جدیت نماید که اگر خدا بخواهد ممکن است او را هم
زبون دست دیگري قرار دهد.
فصل- 24 هنگام قتل طلحه
1) وقتی که طلحه کشته شد و بصریها فرار کردند علی ع فرمود بواسطه ما بر پشت مرکبهاي شرافت نشستید و از تاریکی بدبختی )
بروشنائی سعادت رسیدید و از ظلمتهاي جهل و بیدینی براه راست هدایت شدید کر باد گوشی که صداي بلند را نمیشنود و
شگفت است از گوشی که آواز بلند آن را از کار افکنده چگونه صداي کوتاه را استماع میکند بسته باد و کور باد دلی که از
اضطراب خالی نیست.
پیوسته از سرانجام مکاري بر شما بیمناك بودم و سیماي مردم فریبکار را در شما مشاهده میکردم لیکن مرا پوشاك دینی از شما
مستور داشت و نیت راست و درست مرا بحال شما بینا نمود و چنانچه متوجهید حق و حقیقت را در میان شما برپا داشتم و شما را
بشاهراه هدایت رهبري نمودم با آنکه دلیلی حقیقت بین در میان شما وجود نداشت چاه میکنید و خود از آب آن بهرهمند
نمیگردید.
،ص: 244
امروز کاري میکنم که حیوان لال را که سابقه نداشته سخن بگوید گفتگو کند چنانچه آن مردیکه از امر من تخلف نموده متوجه
شود.
از زمانی که حقیقت براي من ثابت شده تا بحال شکی در وجود آن براي من دست نداده.
فرزندان یعقوب بطریقه غیر قابل وصفی حرکت میکردند تا آخر الامر کاري کردند که پدر را از خود ناراحت نمودند و برادرشان
را به بردگی فروختند و پس از آنکه بعمل ناشایست خود اقرار نمودند توبه کردند و بر اثر استغفار پدر و برادرشان خداي متعال از
گناهشان درگذشت.
فصل- 25 گذاري به کشتگان
1) پس از آنکه در روز جمل بر دشمنان خود پیروز گردید آهسته از کنارشان میگذشت و میفرمود. )
اینست قریش که چون موي دماغ بودند آنها را کندم و خود را راحت کردم و بآنها خطاب کرده فرمود پیش از این بشما اطلاع دادم
و شما را از شمشیر بران خود بیمناك نمودم و شما که تازهکار بودید از سرانجام کار خود باخبر نگردیدید و بهمین مناسبت
بهلاکت رسیدید و ببلا افتادید و در بد خوابگاهی دچار شدید ما از آن بخدا پناهنده میشویم.
پس از این به معبد بن مقداد گذشت فرمود خدا پدر این شخص را بیامرزاد اگر زنده بود عقیدهاش بهتر از عقیده فرزندش بود.
عمار بن یاسر عرضه داشت خدا را شکر که او را بعمل ناپاکش گرفتار کرده و صورتش را بخاك مالید ما سوگند بخدا از کشتن



صفحه 130 از 179
هیچ فرد منحرفی باك نداریم پدر باشد یا پسر هم در نظر ما یکسانست امیر المؤمنین فرمود خدا ترا بیامرزد و از آئین حق بتو پاداش
نیک بدهد.
،ص: 245
1) از آن گذشت به عبد اللَّه بن ربیعه که در میان کشتگان افتاده بود رسید فرمود این آدمی است که از دنیا و آخرت مأیوس است )
زیرا معلوم نیست دین و علاقه بآن ویرا باین روز انداخته یا یاري عثمان و جانفشانی در راه او ویرا باین فلاکت مبتلا کرده اگر
بخاطر خونخواهی عثمان بدین کار اقدام کرده باید بداند اشتباه کرده زیرا عثمان از او و پدرش دلخوشی نداشت.
از او گذشت به معبد بن زهیر رسید فرمود اگر فتنه و فساد سر به ثریا زند این جوان فتنهجو در تعقیب آن برمیآید با آنکه بخدا
قسم لیاقت پیکار هم بهیچ وجهی ندارد کسی که با او ملاقات کرده بمن خبر داد این جوان باندازه ترسو بود که از شمشیر و برق
آن بیتاب گردیده بود.
از او درگذشته به مسلم بن قرظه رسید فرمود نیکی این مرد را بهلاکت رسانید بخدا سوگند هنگامی در خصوص موضوعی که در
مکه از عثمان درخواست کرده بود و بمطلوب نرسیده با من صحبت کرد و مرا واسطه قرار داد تا حاجتش را برآورد منهم با عثمان
ملاقات کرده و در همان موضوع با وي صحبت نمودم عثمان حاجت ویرا برآورده و گفت هر گاه وساطت تو نبود مطلوب او را روا
نمیساختم و من نمی- دانستم که این مرد تا این اندازه بیوفا و حق ناشناس باشد و بالاخره بدبختی سر بگریبانش درآورده بدین
روز افتاد سپس به عبد اللَّه بن حمید درگذشت و فرمود این مرد از کسانی است که بدست خود بقتل رسید و خیال کرد هر گاه با ما
پیکار کند رضایت خدا را تحصیل کرده پیش از این نامه براي ما نوشت و از عثمان گله کرد ما براي او وساطت کردیم عثمان عطیه
باو داد راضی شد.
پس از این به عبد اللَّه بن حکیم عبور کرد فرمود این مرد با پدرش مخالفت نمود و خروج کرد زیرا پدر او هر چند از یاري سر
باززد لیکن بیعت ما را از نظر نبرده بود و چون شک براي او پیدا شد بخانه نشست و دست باقدام دیگري نزد و ما امروز کسی که از
یاري ما دست برداشته سرزنش نمیکنیم بلکه کسی را مورد سرزنش قرار میدهیم که با ما به پیکار برخاسته.
،ص: 246
1) آنگاه به عبد اللَّه بن مغیره عبور کرد فرمود این بیچاره کسی است که پدر او در روز قتل عثمان کشته شده و امروز این جوان بر )
اثر خشمی که از کشتن پدرش داشته با آنکه تازهکار و ترسو بوده به پیکار آمده و بدین روز رسیده آنگاه عبورش به عبد اللَّه بن
ابی عثمان افتاده فرمود یادم نمیرود این همان کسی است که چون هنگام جنگ رسید و شمشیرها از نیام بیرون آمد فرار میکرد و
خود را از صف خارج مینمود من قاتل او را مانع شدم و چون بیخبر بود کشته شد.
آري جوانان بیتجربه کار نیازموده بمکر و حیله دچار شده و در میدان جنگ درمیآیند و چون آتش جنگ شعلهور میشود کشته
میشوند سپس اندکی رفته به کعب بن سور رسید فرمود این همان کسی است که چون بر ما خروج کرد قرآن حمایل داشت و خیال
میکرد یاور عائشه ام المؤمنین است و مردم را به احکام و دستورات قرآن دعوت مینمود با آنکه از دستورات آن بکلی بیخبر بود
چون فتح و پیروزي نصیب ما شد هر کسی که ستمی کرده و عناد ورزیده بزیان خود رسید او از خدا میخواست تا مرا بکشد با آنکه
خدا او را کشت.
فرمود او را بنشانید آنگاه علی ع باو خطاب کرده فرمود اي کعب حقیقت آنچه را خداي من بمن وعده فرمود براستی دریافتم تو نیز
بآنچه که بتو وعده کرده بود رسیدي؟ سپس دستور داد او را بحال اولی خود افکندند.
بعد از این به طلحه عبور کرد فرمود این همان کسی است که پیمان مرا شکست و آتش فتنه را در میان امت روشن نمود و مردم را
علیه من شورانید و بکشتن من و خاندان من دعوت کرد او را بنشانید چون او را نشانیدند فرمود اي طلحه دیدي وعده که خدا بمن



صفحه 131 از 179
فرموده حق و راست بود و وعده هم که بتو نموده صحیح و درست درآمد سپس فرمود او را بخوابانید و گذشت.
،ص: 247
یکی از همراهیان عرضه داشت یا امیر المؤمنین با کعب و طلحه پس از قتلشان که سخن گفتید گفتار شما را شنیدند فرمود آري
بخدا سوگند گفتار مرا شنیدند همچنان که مردم قلیب سخن رسول خدا ص را در روز بدر شنیدند.
فصل- 26 پس از پیروزي
1) چون بر دشمنان پیروز آمد حمد خدا را بجا آورده فرمود خداي متعال داراي رحمت واسعه است و همواره گناهکاران را )
میآمرزد و بسیار از سرکشان عفو میکند و هم جناب او معصیتکاران را عذاب کند و از حکومت خود بیم دهد و از بلاي خود
بچشاند و باید بدانید پس از آنکه درب هدایت بروي مردم گشوده شد و پرده از چهره حقیقت برداشته شد دیگر ضلالت و
گمراهی معنائی ندارد.
اینک اي بصریها چه گمان میکنید شما پیمان شکستید و دشمن مرا بسوي من کشانیدید و علیه من قیام کردید.
مردي همان جا برخاست عرضه داشت ما جز اراده خیر قصد دیگري نداشتیم و اکنون میبینیم تو بر ما چیره شدي و پیروزي نصیب
تو گردید اگر ما را عقوبت کنی بر اثر تقصیر خود ماست و اگر درگذري خدا عفو را دوستر میدارد.
فرمود از تقصیر شما درگذشتم از این به بعد کاري کنید موجبات آشوبگري را فراهم نسازید زیرا شما نخستین مردمی بودید که
پیمان شکستید و شق عصاي مسلمانان نمودید.
آنگاه جلوس فرمود و مردم یکی بعد از دیگري میآمدند و بیعت میکردند.
،ص: 248
فصل- 27 رسیدن خبر فتح بکوفه
1) چون علی ع بفتح بصره توفیق یافت نامه ذیل را بکوفه نوشت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نامهایست از بنده خدا علی بن ابی طالب )
امیر المؤمنین بمردم کوفه. سلام بر شما ستایش میکنم خدائی را که جز او خداي دیگري نیست اما بعد خداي متعال بدادگري
داوري نموده و نعمتهائی که بمردم ارزانی داشته از ایشان نمیگیرد و تغییر نمیدهد مگر خود آنها موجبات تغییر نعمت را براي
خودشان فراهم سازند و هر- گاه در باره عده آهنگ بدي داشته باشد کسی نمیتواند او را از ارادهاش بازگرداند و داوري جز او
براي آنان نمیباشد اینک در این نامه از حال خود و گروه بصریان و قریش و دیگران که به طلحه و زبیر پیوسته و پیمان شکسته
اطلاع میدهیم.
ما از مدینه عازم بصره شدیم زیرا خبردار شدیم که گروه مخالفان به بصره درآمده و نسبت به عثمان ابن حنیف کارگزار من کاري
که نباید انجام دهند بجا آوردهاند هنگامی که به ذي قار رسیدم حسن بن علی و عمار بن یاسر و قیس بن سعد را پیش فرستاده و از
شما مدد خواستم تا از حق خدا و رسول و حق من دفاع نمائید بلافاصله و با سرعت هر چه تمامتر برادران مسلمان خود را بکمک
من فرستادید من از دیدار آنان خرسند شدم و همراه یاران خود به پشت بصره نزول کردم آنان را دعوت کرده و پوزششان را
پذیرفته و اقامه حجت نمودم لیکن قریش و دیگران که مرتد شده بودند همچنان بلغزش خود باقیمانده و حاضر نشدند توبه کنند و
از پیمان من و معاهده که با خدا بسته و مخالفت کرده بازگردند و بالاخره امتناع کرده و آماده پیکار با من و همراهیان من شدند و
به گمراهی خود استقامت ورزیدند.
،ص: 249



صفحه 132 از 179
1) منهم براي جهاد با آنان آماده گردیده و خدا هم آنهائی را که باید بقتل آورد به شمشیر ما از پا در- آورد و آنها که باید زنده )
بمانند بشهرهاي خود فرار نمودند و طلحه و زبیر که پیشقدم پیمانشکنی بودند کشته شدند و وجود عایشه در این کارزار براي آنان
شومتر از ناقه صالح براي مردم ثمود بود.
باري اینان نیز ذلیل شده و شکست خورده و همه گونه اسباب راحتی از ایشان سلب گردید و چون خود را گرفتار دیده از من
درخواست عفو نمودند خواستهشان را پذیرفتم و شمشیر در نیام گذاردم و حق الهی و سنت نبوي را در میانشان اجرا ساختم و عبد
اللَّه بن عباس را بعنوان کارگزاري در بصره برقرار نمودم و ان شاء اللَّه بکوفه خواهم آمد و مقدمۀ زحر بن قیس جعفی را بسوي شما
فرستادم تا از واقعه میان ما و ایشان و اینکه آنان حق را بر ما رد کردند و خدا هم آنها را با آنکه راضی نبودند براه حق برگرداند
اطلاع بدهد سلام و رحمۀ و برکات خدا بر شما باد.
فصل- 28 ورود در کوفه
2) چون بکوفه وارد شد فرمود سپاس خدا را که دوست خود را یاري کرد و دشمنش را ذلیل ساخت و راستگوي باحقیقت را آبرو )
داد و دروغگوي ژاژخواه را زبون نمود بر شما باد اي مردمی که در شهر کوفه زندگی میکنید از تقواي خدا خاطر ننمائید و از
خاندان پیمبرتان که مطیعان اویند پیروي نمائید آنها که از سایر مدعیان باطل گو به اطاعت و فرمانبرداري شایستهتراند آن مدعیانی
که همواره مردم را بسوي خود میخوانند و بر اثر فضیلتی که از ما بدست آورده بدیگران خود فروشی میکنند و امر ما را انکار
مینمایند و حق ما را از بین میبرند و ما را از استفاده حق خود ممانعت میکنند آري آنان آب تلخ بد رفتاري خود را چشیدند و
بزودي هم بسرانجام بدبختی خود میرسند.
،ص: 250
عده هم از مردان شما از یاري ما دست برداشتند و مرا از خود ناراحت نمودند اینک شما هم از آنان دوري کنید و با سخنان ناروا با
آنها گفتگو نمائید تا از فعل خود شرمنده شده بما توجه کنند و ما آنچه را از آنها انتظار داشتیم از ایشان مشاهده کنیم.
فصل- 29 عزیمت بشام
1) هنگامی که بطرف شام عزیمت داشت تا با معویه کارزار کند پس از حمد خدا و درود بر پیمبر مصطفی ص فرمود بندگان خدا )
از خدا بپرهیزید و از او اطاعت کنید و از رهبر عالیقدر خود پیروي نمائید زیرا رعیت شایسته بوجود رهبر دادگر از بیچارگی رهائی
پیدا میکند و رعیت بدکار به پیروي از پیشواي فاجر، بهلاکت میرسد.
معویه حق مرا غصب کرد و پیمان مرا شکست و دین خدا را مسخره نمود و شما دیدید دیروز گذشته مردم مسلمان چه شورشی بپا
کردند و شما با خواست خود بجانب من آمدید و مرا از منزلم خارج کردید تا با من بیعت نمائید.
منهم با اطلاع از سابقهاي که از حال شما داشتم از پذیرفتن مقصود شما خودداري نمودم شما زیر بار نرفته مکرر در مکرر در این
خصوص با من ملاقات کردید و مانند شتر تشنه که ببرکه آب میرسد همچنان اطراف مرا فراگرفتید و به بیعت با من حریص بودید تا
کار بجائی رسید بیم داشتم برخی از شما بدست دیگران کشته شوید چون این گونه شما را حریص دیدم در باره کار خود و شما
تجدید نظر کرده گفتم هر- گاه من براي انجام دادن کار ایشان قیام ننمایم بدیگري دست پیدا نمیکنند که بتواند بجاي من برقرار
شود و مانند من بعدالت کار کند و گفتم سوگند بخدا هر گاه من بر ایشان تسلط پیدا کنم با آنکه از حق
،ص: 251
و فضل من باخبرند بهتر از آنست که کسی که مرا نمیشناسد و از فضیلت من اطلاع ندارد بر من دست یابد.



صفحه 133 از 179
1) بدین مناسبت دست گشودم و با من بیعت کردید و شما گروه مسلمان که مهاجر و انصار و تابعان هم در میانتان هستند با کمال )
میل براي بیعت با من حاضر شدید و من هم از شما پیمان گرفتم و عهد پیمبران با شما بمیان آوردم تا بمن توجه کرده و سخن مرا
بشنوید و از من پیروي کنید و در کارها با من همگامی نمائید و با سرکشان بجنگید و با متجاوزان و آنها که از دین اسلام خارج
میشوند پیکار کنید شما هم بیعت مرا بهمین عنوان پذیرفتید و من هم با شما عهد و میثاق خدا را تازه کرده و شما را مشغول ذمه
خدا و رسول قرار دادم شما هم دعوت مرا اجابت کردید و خدا را بر شما و هم برخی از شما را بر خودتان گواه گرفتم و من هم
احکام کتاب الهی و سنت نبوي را در میان شما رواج دادم.
و شگفت از پسر ابو سفیانست که با من در باره خلافت منازعه میکند و پیشوائی و امامت مرا انکار مینماید و خیال میکند او از من
شایستهتر است و با این اندیشه باطل بر خدا و رسول جري شده و با آنکه هیچ گونه حقی ندارد خود را ذي حق میداند و بالاخره
برهانی ندارد که مهاجران با وي بیعت کنند و انصار و سایر مسلمانان تسلیم دست او شوند اي گروه مهاجران و انصار و کسانی که
سخن مرا میشنوید مگر نه اینست که پیروي از مرا بر خود واجب نموده و با من با کمال میل و رغبت بیعت نمودید و منهم از شما
پیمان گرفتم که سخن مرا بشنوید.
در آن روز که با من بیعت نمودید بیعت من دشوارتر از بیعت با ابو بکر و عمر نبود بنا بر این چگونه آنها نقض بیعت آنان را
ننمودند ولی پیمان مرا شکستند و به عهد من وفا نکردند. آیا بر من لازم نیست شما را نصیحت کنم و امر خود را بر شما لازم
سازم؟! مگر نمیدانید بیعت من بر شاهد و غائب شما واجب است و چگونه معویه و یاران او پیمان مرا شکستند و بدان وفا نکردند با
آنکه بخاطر خویشاوندي
،ص: 252
1) و نزدیکی و سابقه ایمانی که با پیمبر ص دارم شایستهتر بامر خلافتم آیا از فرموده رسول خدا ص در روز غدیر فراموش کرده و )
سخنان او را در باره ولایت و دوستی من از خاطر بردهاید از خدا بترسید و بجهاد با معاویه که پیمان مرا شکسته و یارانش را از
اطاعت من خارج نموده آماده گردید.
اکنون آیاتی از کتاب خدا که بر پیمبرش نازل فرموده براي شما تلاوت میکنم بشنوید و پند گیرید که بهترین راه پند شماست و از
پندهاي خدا بهرهمند گردید و از نافرمانیهاي او دست بردارید زیرا خدا شما را به سرانجام کار دیگران موعظه کرده و فرمود: أَ لَمْ تَرَ
إِلَی الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلَّا
تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ
بِالظَّالِمِینَ وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَ عَۀً
آیا متوجه عده از «1» مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْ طَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَۀً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ
بنی اسرائیل که پس از موسی باقی مانده نمیشوي که به پیمبر خود گفتند پادشاهی در میان ما برقرار ساز تا در راه خدا پیکار نمائیم
فرمود مگر خیال میکنید هر گاه مأمور بکارزار با دشمنان خدا شوید از قتال در راه او کوتاهی نمائید پاسخ دادند چگونه از پیکار در
راه خدا خودداري کنیم با آنکه دشمنان، ما را از شهر خودمان بیرون کردند فرزندان ما را از ما جدا نمودند چون امر کارزار
برایشان محقق شد جز عده کمی دیگران پشت بجنگ دادند و خدا هم از حال ستمکاران باخبر است
______________________________
1) آیه 264 سوره بقره )
،ص: 253
1) پیمبرشان به آنان فرمود خداي متعال طالوت را بعنوان پادشاهی در میان شما برقرار ساخته آنان گفتند از کجا او بر ما سلطنت )



صفحه 134 از 179
کند و ما شایستهتر بمقام سلطنتیم زیرا او آدمی تهیدست و فقیر است پاسخ داد خدا او را بر شما اختیار کرده و باو علم و نیرومندي
داده و خدا هر کسی را بخواهد پادشاهی میدهد و او نعمت را بر مردم تمام میکند و شنوا است.
آنگاه فرمود شما باید از این آیات عبرت بگیرید و بدانید خدا خلافت و امیري را پس از انبیا منحصر ببازماندگان آنها نموده و او
طالوت را برتري داده و بر گروه ثروتمندان مقدم داشته و باو علم و نیرو داده آیا تا بحال فهمیدهاید که خدا بنی امیه را بر بنی هاشم
برتري داده باشد و یا معویه از لحاظ دانش و نیروي بدنی بر من برتري داشته باشد اینک که پرده را براي شما برداشتم از خدا
بترسید و در راه او جهاد کنید و هنوز که به خشم او مبتلا نگردیده در صدد اندیشه برآئید.
و خدا میفرماید لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ
عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی «1» أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ
سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساکِنَ
«2» . طَیِّبَۀً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
2 ) ه د ع ز ا ن ا ر ف ا ک ی ن ب ل ی ئ ا ر س ا ن و ع ل م د و ا د و ی س ی ع د ن د ش و ب ک ت ر م ی ن ا م ر ف ا ن و ز و ا ج ت د ن د ی د ر گ و ز ا )______________________________
1) آیه 79 سوره مائده )
2) آیه 10 سوره صف. )
،ص: 254
منکرات خودداري ننمودند و بد میکردند، مؤمنان کسانی هستند که بخدا و رسول او ایمان آورده و شک و شبهه در دلهاشان
نیفتاده و با مال و جان خود در راه خدا جهاد نموده و آنان مردم راستگو هستند اي مؤمنان میخواهید شما را بتجارتی هدایت کنم
که از عذاب دردناك نجات دهد و آن تجارت آنست که بخدا و رسول او ایمان آورید و بجان و مال خود در راه او جهاد نمائید
آري این پیشنهاد اگر بدانید نفعش بحال شما بیشتر است گناهان شما را میآمرزد و شما را وارد بهشتهائی میکند که نهرهاي آب از
زیر آنها روانست و خانهاي پسندیده دارد و این بهشتها دائمیاند و از رستگاري عظیمی برخوردار خواهید گردید.
اي بندگان خدا از جناب الهی او بترسید و با امام خود با مخالفان بجنگید اگر من به اندازه اصحاب بدر که (بنا بر مشهور سیصد و
سیزده نفر بودهاند) یار و یاور میداشتم که مطیع من باشند و همراه من قیام کنند از بسیاري از شما مستغنی بودم و هر چه زودتر به
پیکار با معویه و یاران او قیام میکردم چه آنکه کارزار با او از واجباتست.
فصل- 30 در برابر سخن درشت معویه
1) وقتی بآن حضرت اطلاع دادند معویه و شامیها سخنان درشتی نسبت به آن حضرت گفتهاند در پاسخ آنها پس از حمد خدا )
فرمود هیچ گاه فاسقان با ما دشمنی نمیکنند جز اینکه خدا با آنان خصومت مینماید مگر از چنین کار بزرگی بشگفت نیامدید همانا
فاسقانی که خدا از رویهشان ناراضی است و از اسلام و مسلمانان منحرفند دست مکر و حیله بروي عده از امت دراز کرده و علاقه
به فتنه و فساد را در دلهاشان
،ص: 255
افزوده و بر اثر دروغ و بهتانی که ابراز داشته آنان را متمایل بخود نموده و آتش جنگ را علیه ما شعلهور ساخته و در خاموش کردن
نور خدا میکوشند و خدا همه دم نور خود را زیاد میکند و به اکراه کافران اعتنائی نمیکند.



صفحه 135 از 179
پروردگارا اگر از حق روگردانند آنها را خوار ساز و جمعیتشان را متفرق گردان و آنها را بنافرمانی خود گرفتار فرما زیرا کسی که
در ظل ولایت تو قرار بگیرد خوار نمیشود و کسی که با تو دشمنی کند ارجمند نمیگردد.
فصل- 31 تحریص به جنگ
1) در روز صفین علی ع مردم را با این بیان تحریص به پیکار میکرد. )
پس از حمد خدا میفرمود بندگان خدا از جناب کبریائی بترسید و دیدگان خود را از ناپسندیها بپوشید و صداهاي خود را کوتاه
کنید و کمتر سخن بگوئید و خود را براي فرود آمدن در برابر دشمن و پیکار کردن با او و زد و خورد و دست بگریبان و نابود
کردن او آماده سازید و پابرجا باشید و پیوسته خدا را یاد کنید و رستگاري خود را از او بخواهید و از خدا و رسول پیروي کنید و با
یک دیگر به نزاع نپردازید که ناتوان شوید و بزرگواري شما سلب گردد و شکیبا باشید که خدا با شکیبایانست پروردگارا نعمت
صبر را بدیشان ارزانی فرما و فرشته نصر و پیروزي را بر ایشان فروفرست و پاداششان را بزرگ فرما.
فصل- 32 باز در این باره
2) مسلمانان، خداي متعال شما را به تجارتی دعوت میکند که اگر آن را پیشه خود سازید از عذاب )
،ص: 256
دردناك رهائی پیدا میکنید و بخیري عظیم نائل میگردید و آن تجارت آنست که بخدا ایمان آورید و به رسول او بگروید و در
راه او با دشمنانش پیکار کنید و پاداش این عمل را بخشش گناهان شما قرار داده و در نتیجه خانه پاکیزه در بهشت جاویدان بشما
ارزانی میدارد. آنگاه بشما اطلاع داده جناب الهی او جنگجویان در راه خودش را دوست میدارد یعنی همانا که در صف قتال مانند
عمارتی سراپا شده محکم و استوارند مورد محبت خدایند.
آنگاه دستور کارزار بمردم خود داده میفرماید هنگام مصاف زرهداران را مقدم بدارید و آنها که سلاح جنگی ندارند مؤخر باشند و
دندانها را بیکدیگر فشار دهید زیرا بهتر میتوانید شمشیرها را بر سر دشمنان فرود آورید و اطراف نیزهها را کاملا داشته باشید که بهتر
نیزهها را بحرکت میآورد و دیدگان خود را بهبندید تا بهتر و بیشتر دلهاي شما را استوار بدارد و صداهاي خود را کوتاه سازید تا
ترس و خوفتان را دور سازد و آرامش را در شما ایجاد کند و پرچم خود را مایل نسازید و مگشائید و مدهید مگر به دست دلاوران
خود زیرا آنهایند که از بیغیرتی ممانعت میکنند و در برابر سختیها شکیبائی میورزند و بحفظ و حراست دیگران میکوشند و در
نگهداري پرچم خویش کوشایند و آن را علیه دشمنان به اهتراز در میآورند.
خدا بیامرزد کسی را که در راه یاري برادر مسلمانش از خود گذشتگی نشان دهد و برادرش را فدائی خود قرار ندهد یعنی او را
بدست حریف خود گرفتار نسازد و خود بگریزد تا آن دو همرزم متفقا بآن برادر مسلمان حمله کنند و در اندك وقتی او را از پاي
درآورند و در نتیجه او بملامت دائمی و بیچارگی مبتلا شود و خود را بسرزنش خدا گرفتار نسازید و از مرگ فرار نکنید چه آنکه
و از مرگ یا قتل مگریزید زیرا فرار از «1» خدا میفرماید قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلًا
مرگ نتیجه بحال شما ندارد
______________________________
1) آیه 16 سوره احزاب )
،ص: 257
براي آنکه در اندك وقتی نابود میشوید و کمی بیش زیست نمیکنید.



صفحه 136 از 179
سوگند بخدا اگر از شمشیر دنیا فرار کنید از تیغ تیز آخرت جان بسلامت در نمیبرید بهمین مناسبت صبر و شکیبائی پیشه کنید و
نماز بخوانید و در نیت خود راستگو باشید زیرا خداي متعال پس از صبر، پیروزي میدهد.
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمندبر اثر صبر نوبت ظفر آید
فصل- 33 گذاري به پرچم معویه
1) هنگامی که علی ع به پرچم معویه گذر کرد و یاران او را دید که کمال استقامت را در راه یاري او بخرج میدهند و با تمام )
ناملایمات میسازند بیاران خود خطاب کرده فرمود این مردم بدون نیزهاي که روح را از کالبد خارج میکند و ضرب شمشیري که
سرها را میشکافد و استخوانها را از هم جدا مینماید و بند دستها را از یک دیگر قطع میسازد از جاهاي خود حرکت نمیکنند و
استقامت دارند و ما باید براي پراکندگی ایشان نیزههاي نیرومند خود را در پهلوهاي ایشان فروبریم و ابروهاشان را بر سینهها و
زنخدانهاشان بریزیم اینک از شما میپرسم کجایند مردان دلاور غیور که دین حق را یاري کنند و کجایند آنان که در راه مزد الهی
جان فشانی مینمایند؟ این بیان باندازه در مسلمانان تأثیر کرد که بلافاصله عده از ایشان چون شیران بیشه مردي بر روبه سیرتان
معویه تاخته و همه را پراکنده ساختند.
فصل- 34 بازهم در این خصوص
2) این مردم بحق و حقیقت توجه نمیکنند و از کلمه دادگري استقبال نمینمایند و بدین رویهاند )
،ص: 258
تا پیشآهنگان جنگ آنان را هدف تیر خود قرار دهند و لشکریان آنها را از پا درآورند و سنگسار کنند و لشکریان یکی پس از
دیگري بشهرهاي ایشان هجوم نمایند و آنان را در اطراف شهرها دستگیر سازند و در چراگاهها و گذرها بر آنها دست پیدا کنند و
از هر طرف مال و ثروتشان غارت شود و پرچمها علیه آنها باهتزاز درآید و مردمی راستگو و شکیبا با ایشان ملاقات نمایند و اینان
مردمی هستند که هر کس از ایشان کشته شود یا بمیرد بر رشته صبرشان خللی وارد نمیآید بلکه بیشتر در طاعت خدا میکوشند و به
ملاقات خدا حریصتر میگردند.
سوگند بخدا ما آنگاه که در حضور رسول خدا ص بودیم و در رکاب آن جناب پدران و فرزندان و برادران و عموهامان شهید
میشدند در عین حال ایمان ما زیادتر و بیشتر تسلیم دست آن حضرت قرار می- گرفتیم و رنجوري و شدت مصیبت ما را از پا
درنمیآورد بلکه بر جهاد با دشمن جريتر شده و با اقران خود پیکار میکردیم.
و چه بسا مردي از ما با مردي از دشمن مانند دو درنده خونخوار به یک دیگر درمیآویختند و میربودند و کمین میکردند تا کدام
یک پیروز آید و جام مرگ را به رقیب خود بنوشاند بهمین ترتیب گاهی دشمن بر ما و هنگامی ما بر دشمن چیره میشدیم.
و وقتی که خدا ما را مردمی شکیبا و راستگو یافت دشمن ما را نگونسار و ما را یاري کرد.
و بجان خودم سوگند اگر با این طریق که شما در پیش گرفتهاید ما رفتار میکردیم اساس دین استوار نمیشد و اسلام عزیز
نمیگردید و سوگند بخدا شما از این جنگ نتیجه نمیگیرید مگر آنکه خون تازه بدوشید.
ذیلا میگویم براي سعادت خود گفتار مرا بپذیرید.
،ص: 259
فصل- 35 هنگام مراجعه از صفین



صفحه 137 از 179
1) هنگامی که معویه یاران علی ع را بقرآنهائی که روي نیزه کرده بود فریب داد و آنان از پیکار بیکار شدند فرمود شما با این )
عملتان نیروي اسلام را درهم شکستید و سنت آن را از درجه اعتبار ساقط کردید و ارکان آن را سست کرده و خوار نمودید.
هنگامی که دشمنان شما را چیره یافتند و از شما بیمناك شدند که مبادا بدست شما بهلاکت رسند و از پا درآیند قرآنها را روي
نیزه کردند و شما را به آیات آن دعوت نمودند تا شما را از هلاك خود منصرف سازند و آتش جنگ را خاموش سازند و در حیله
و مکر را از هر طرف بروي شما گشودند بنا- بر این شما اگر با آنها همگام شوید و آنچه میخواهند بدیشان بدهید جز مردمی فریب
خورده نخواهید بود.
سوگند بخدا از این به بعد هدایت و احتیاطی براي شما گمان نمیدارم.
فصل- 36 پس از قرارداد
2) پس از آنکه قرارداد صلح میان علی و معویه نوشته شد و اهل عراق در این خصوص با آن حضرت ملاقاتهائی کردند فرمود )
سوگند بخدا من از این پیشآمد خرسند نمیباشم و دوست نمیدارم شما هم رضایت داشته باشید و هر گاه شما حاضر نیستید
برضایت من رفتار کنید و میخواهید خواسته نابجاي خود را بکرسی بنشانید منهم ناچار رضایت میدهم و چون رضایت دادم صحیح
نیست از رضایت خود برگردم و اقرار خود را تبدیل نمایم مگر اینکه با پیمانشکنی و حل عقد، از خدا نافرمانی نمایم و بر کتاب او
تعدي کنم از این به
،ص: 260
بعد با هر کسی که فرمان خدا را ترك نماید پیکار نمائید.
و اما آنچه را نسبت بمالک اشتر میدهید که وي دست از امر من برداشته و در نامه من تصرف کرد و مخالفت نمود من هیچ گونه
خطائی براي او نمیدانم و او را از مخالفان نمیشناسم و اي کاش دو نفر مانند او در میان شما وجود میداشت بلکه اي کاش یکی
مانند او در میان شما بود که چشم بینا داشته و آنچه را لازمست در دشمنان بهبیند مشاهده نماید در این هنگام مئونه کار شما براي
من آسان بود و آرزومند بودم برخی از ناهمواریهاي شما اصلاح شود.
من شما را از کاري که نباید انجام دهید نهی کردم و شما بر خلاف انتظار مخالفت کردید و پیشآمد من و شما چنانست که آن
مرد هوازنی گفته:
من از مردم غزیّهام که اگر گمراه شوند گمراهم و اگر هدایت شوند براه هدایتم.
فصل- 37 گفتاري با خوارج
1) هنگامی که بکوفه مراجعت کرد در پشت کوفه این گفتار را با خوارج بمیان آورد بعد از حمد خدا و درود بر پیغمبر ص فرمود )
پروردگارا این مکانی که در آن جاي گرفتهایم محلی است که اگر کسی در آن به حق و حقیقت برسد فرداي قیامت پیروزي با
اوست و شایستهتر بدانست و کسی که شک داشته و یا بناحق دعوي باطل نماید فرداي قیامت کور و گمراه خواهد بود.
سوگند بخدا آیا بیاد دارید آن روز که پیروان معاویه قرآنها را روي نیزه کرده و شما از ظاهر عملشان فریب خورده گفتید ما باید
آنان را با کتاب خدا پاسخ دهیم و بدان دعوت کنیم من در پاسخ شما
،ص: 261
گفتم آنها را از شما بهتر میشناسم آنان مردمی دیندار و اهل قرآن نمیباشند زیرا من با آنان همنشینی کرده و بزرگ و کوچک آنها
را کاملا میشناسم و میدانم موقع خردسالی بدترین خردسالان و در بزرگسالی بد- ترین بزرگسالانند شما از کار فعلی آنان فریب



صفحه 138 از 179
نخورید و در صدد احقاق حق خود برآئید و بدان راه که براستی قدم برداشتهاید ادامه دهید و میدانم که این مردم قرآنها را محض
حیله و مکر بر روي نیزه نمودهاند لیکن شما که از همه جا بیخبر بودید سخن مرا نه پذیرفتید گفتید چنین نیست بلکه باید عمل آنها
را بپذیري گفتم اینک که پند مرا قبول نکردید روزي که به بیچارگی افتادید از سخن من و نافرمانی خود یاد خواهید کرد.
آنگاه که دیدم جز کتاب، موضوع دیگري مورد توجه شما نمیباشد من با آن دو نفر داور قرار گذاردم که باید آنچه قرآن دستور
داده و احیا کرده احیا نمایند و آنچه را قرآن نهی نموده و میرانده نابود سازند در نتیجه اگر آنان بحکومت قرآن قضاوت کردند ما
نمیتوانیم با گفته کسی که مطابق با دستور قرآن حکومت میکند مخالفت نمائیم و اگر بر خلاف قرآن فرمان دادند ما از حکمشان
بیزاریم.
یکی از خوارج، اعتراض کرده و گفت آیا از عدالت است که این گونه مردم لا ابالی را بر خونهاي مردم، حکومت دهی.
فرمود ما چنین مردمی را حکومت ندادیم که هر کار بخواهند انجام دهند بلکه قرآن را داور قرار دادهایم و میدانیم که قرآن خطی
است که بدست افراد مسلمان نگارش یافته و میان دو جلد قرار گرفته خود سخن نمیگوید بلکه مردان مطلع از دستورات آن باید
بفرامین آن توجه کرده و سخن بگویند سؤال کردند چرا میان خود و ایشان مدتی قرار دادي؟ فرمود براي آنکه جاهل بداند حق با
ماست و عالم ثبات قدم نشان دهد و آرزومندیم خداي متعال بدین وسیله صلحی که برقرار شده بنفع این امت، خاتمه
،ص: 262
دهد اینک که پرده از روي حقیقت برداشته شد و فهمیدید آنچه را باید بفهمید بشهر وارد شوید و بخانهاي خود درآئید خدا شما را
مورد رحمت خود قرار دهد مردم حسب الامر یکی بعد از دیگري وارد شهر شدند.
فصل- 38 پیمانشکنی معویه
1) معویه به پیمان خود عمل نکرد و نقض عهد نمود و ضحاك بن قیس را فرستاد تا مالهاي عراقیها را به یغما ببرد عمرو بن عمیس )
با وي تلاقی کرد وي عمرو را با عده از یارانش از پاي درآورد علی ع پس از این پیشآمد، کوفیها را مخاطب ساخته میفرماید مردم
کوفه اینک که چنین دستبردي زده شد براي خونخواهی عمرو بن عمیس که بنده نیکوکاري بود آماده گردید و از لشکریان خود
که عده کشته شدهاند دفاع نمائید. آماده باشید با دشمن خود پیکار کنید و از ناموس خود اگر کاري میتوانید بکنید حفاظت نمائید.
راوي گوید، سخن را با ضعف و سستی تلقی کرده ورد نمودند و چون حضرت امیر ع این گونه ضعف و سستی را از ایشان مشاهده
کرد فرمود سوگند بخدا دوست میدارم در برابر هر هشت نفري از شما یکی از آنها را میداشتم واي بر شما آماده شوید و در رکاب
من براي سرکوبی دشمن قیام کنید سپس اگر زیانی براي خود مشاهده کردید فرار کرده بخانهاي خود برگردید سوگند بخدا من از
ملاقات کردگار خود ناراحتی ندارم و در این راه با عزمی ثابت و با چشمی بینا قدم گذارده و آسایش خود را در آن میبینم و
بالاخره از رازگوئی با شما و رنج کشیدن از سلوك با شما و مدارا کردن با شما خلاص میشوم آنهم چه مدارائی زیرا مدارا کردن با
شما مانند مدارا کردن شتر جوانی است که باطن کوهان آن از تحمل
،ص: 263
بار گران عیبناك شده و ظاهر آن صحیح است و یا مانند مدارا کردن جامه کهنه است که از هر طرف که دوخته شود از طرف
دیگر پاره میگردد و رنجی بر صاحب آن باقی میماند.
فصل- 39 تحریص به پیکار
1) علی ع هنگامی که شنید بسر بن ارطاة به طرف یمن توجه کرده مردم را بسرکوبی او دعوت میکرد و آنان کندي میورزیدند )



صفحه 139 از 179
فرمود اي مردم نخستین بیچارگی و ابتداي پیمانشکنی شما از هنگامی بود که دانایان و صاحب رایان از میان شما رفتند همانها که
چون با کسی ملاقات میکردند سخن براستی میگفتند و گفتگو بعدالت میکردند و دعوت را اجابت مینمودند. سوگند بخدا من
شما را در آغاز و انجام آشکار و نهان شب و روز، صبح و عصر براي پیکار با دشمن دعوت کردم و سخن من در شما تأثیر نکرد و
از کارزار فرار کردید و پشت بجنگ دادید آیا این موعظههاي من بحال شما نتیجه نداد و این همه که شما را براه هدایت و فهم
دقایق خواندم فائده نکرد؟ من از مصلحت شما باخبرم و میدانم چه عملی میتواند کجی شما را بصورت صحیحی درآورد و سوگند
بخدا خود را براي اصلاح شما بفساد و بیچارگی نمیاندازم زیرا شما اصلاحپذیر نمیباشید.
لیکن اندکی بمن مهلت دهید زیرا بخدا سوگند میبینم بزودي مردي (مراد حجاج بن یوسف است) بر شما مسلط شود که شما را
هلاك سازد و عذاب نماید و او را هم خدا چنانچه شما را معذب داشته عذاب کند همانا در خواري مسلمانان و دین اسلام همین
بس که پسر ابو سفیان مردم رذل و بدکار را علیه ما بخواند و آنها اطاعت نمایند لیکن من شما را که دانا و نیکید علیه او دعوت
کنم نه پذیرید و زیر بار نروید آري این عمل، رویه پرهیزکاران نمیباشد.
،ص: 264
فصل- 40 تحریص بقتال
1) هنگامی که مردم از یاري او خودداري کردند فرمود اي مردمیکه بدنهاتان یک جا و رأیهاتان مختلف است گفتار شما )
باندازهایست که سنگ سخت را سست میکند و عملتان جوریست که دشمن را به طمع میاندازد در مجالس خود چنین و چنان
میگوئید لیکن چون پیکار با دشمن دررسد میگوئید اي جنگ از ما دور شو و ما را بحال خود گذار. کسی که شما را با این حال
بکارزار دشمن بخواهد خوار گردد و آسایش ندارد کسی که رنج شما را متحمل شود بیچاره است شما مردمی رنجور و بیمارید.
از من درخواست میکنید دفاع از دشمن را بتأخیر بیندازم و چنان در این باره پافشاري می- کنید مانند قرضداري که مدتی قرض او
بطول انجامیده حالیا در افزایش مدتش پافشاري مینماید با آنکه ذلیل و خوار از ستم ممانعت نمیکند و حقیقت همیشه با کوشش
بدست میآید پس از این خانه بکدام خانه خواهید رفت که اینک از ظلم و رواج آن ممانعت نمینمائید آیا پس از من در رکاب
چه امامی با دشمنان میجنگید بخدا سوگند مغرور کسی است که شما او را فریب دادید و کسی که بشما امیدوار باشد بیچاره و
بدبختترین تیرهاي قمار است.
اکنون که از بوته آزمایش درآمدید دیگر سخن شما را تصدیق نمیکنم و بیاري شما چشم طمع ندارم. خدا میان من و شما جدائی
بیندازد و عوض شما کسی که بهتر است از شما بمن مرحمت فرماید.
سوگند بخدا دوست دارم ده نفر از شما را با یکنفر از مردم بنی فراس بن غنم عوض نمایم چنانچه دینار را با درهم معاوضه میکنند.
،ص: 265
فصل- 41 بازهم در این خصوص
1) پس از حمد خدا بار دیگر مردم را علیه دشمنان تحریص کرده میفرماید کار منحصر شامیها همانست که بزیان شما تظاهر کرده )
و غلبه میکنند.
سؤال کردند مقصود شما از این فرمایش چیست؟ فرمود میبینم کارهاي آنان رو بفزونی و افزایش گذارده و آتش کوشش شما
خاموش گردیده آنها در امور خود با جدیت پیش روي مینمایند و شما با ضعف و سستی از کار خود دنبال میکنید آنان متحدند
و شما متفرق آنان از سرپرست خود اطاعت می- نمایند و شما از رئیس و پیشواي خود پیروي نمیکنید سوگند بخدا اگر آنان بر



صفحه 140 از 179
شما پیروز شوند خواهید دید پس از من چه بلائی بر سر شما خواهند آورد گوئیا میبینم دست شرکت ایشان در شهرهاي شما دراز
است و خراج و مالیات شما را به دیار خود میبرند و میبینم که در هنگام ازدحام صداي شما مانند صداي پوست سوسمارانست که
چون از پهلوي یک دیگر بگذرند صدائی بگوش رسد و کارتان بجائی رسیده که نمیتوانید احقاق حقی نمائید یا براي رضاي خدا
از حرامی جلوگیري کنید و میبینم آنان مردم نیکوکار شما را میکشند و قاریان شما را پراکنده میسازند و شما را از حقتان محروم
مینمایند و ممنوع میدارند و دیگران را بر شما ترجیح داده مصادر امور قرار میدهند.
بنا بر این اگر خود را محروم میدیدید و بحال ناتوان خود توجه میکردید و شمشیرهاي از نیام درآمده علیه خود را مشاهده
مینمودید و بیمی که از اطراف سراپاي شما را فراگرفته بنظر میآوردید پشیمان شده و از کوتاهی که در پیکار با آنان نموده
اندوهناك میگردیدید و امروز را که در کمال راحتی و امن بسر میبرید بیاد میآوردید با آنکه تذکر از چنین روزي با آن
گرفتاري بحال شما نتیجه ندارد. 266 فصل - 42 نقض عهد معویه ..... ص : 266
،ص: 266
فصل- 42 نقض عهد معویه
1) هنگامی که معویه، عهد فیما بین را نقض کرد و قرارداد را مورد بیتوجهی قرار داد و به غارتگري مردم عراق پرداخت علی ع )
بر آن داشته که نسبت بمن اراده کار بزرگی داشته باشد؟ « که خدا او را بکشد » پس از حمد و ثناي خدا فرمود چه امري معویه را
میخواهد منهم مانند او مرتکب چنین عمل نابجائی شوم تا در نتیجه پرده پیمانم را دریده و نقض عهد کرده باشم و آن را حجت بر
من تمام کند و تا روز قیامت دامن مرا آلوده سازد و هر کجا که نام من برده شود بعنوان یغماگر و عهد شکن معروف شوم.
اگر باو گفته شود تو نخست دست بدین عمل دراز کردي میگوید من از این کار اطلاعی ندارم و کسی را هم بانجام آن مأموریت
ندادم یکی در آنجا میگوید راست میگوید و دیگري میگوید دروغ می- گوید.
سوگند بخدا ذات مقدس او مدارا میفرماید و بردباري عظیم است او بود که از خطاکاریهاي بسیاري از فرعونها درگذشت و تنها
فرعون زمان موسی را بجزاي خود رسانید. اکنون اگر خداي متعال معویه را مهلت بدهد که چند صباحی اسباب عیش و عشرت او
فراهم شود از نظر قدرت الهی او که بیرون نمیرود و خدا در گذرگاه و کمین اوست در نتیجه هر کار که میخواهد انجام دهد زیرا
ما پیمان خود را نقض نمیکنیم و عهد خویش را نمیشکنیم و دل هیچ مسلمان و معاهدهکنندهاي را آزرده نمیسازیم و بدین رویه
پابرجائیم تا پیمان فیما بین پایان پیدا کند.
،ص: 267
فصل- 43 یادي از سخن پیغمبر)
1) حمد براي خدا و سلام بر رسول او اما بعد همانا رسول خدا ص مرا برادر خود قرار داد و از میان همه مردم بعنوان وزارت )
برگماشت اي مردم من مغز هدایت و مخزن فکر آن و دو دیده بیناي آنم بنا بر این از راه هدایت نظر باینکه سلاك و روندگان آن
اندكاند بوحشت نیفتید کسی که کشنده مرا مؤمن بداند چنانست که خود او کشته است، بدانید هر خونی، خونخواهی دارد که
روزي بخونخواهی از او قیام می- کند و همانا خونخواه ما و داور در باره ما و نزدیکان به پیغمبر و بیپدران و سر راهنشینان کسی
است که در طلب هر چیزي برآید از تحصیل آن درمانده نمیشود و کسی از دست تواناي او فرار نمیکند و ستمگران بزودي
خواهند دانست که سرانجام آنها بکجا منتهی خواهد شد.
سوگند بخدائی که دانه را شکافته و انسان را آفریده عصاي خلافتی را که شما گروه بنی امیه بدست گرفتهاید با نزاع از چنگ شما



صفحه 141 از 179
بدرآورند و بزودي آن را در دست دیگران و در خانه دشمنانتان مشاهده خواهید کرد و بزودي از حقیقت فرموده قرآن باخبر
خواهید شد.
فصل- 44 خطاب با مردم کوفه
2) اي مردم کوفه تا وقت باقیست خود را براي پیکار با معویه که دشمن شماست آماده سازید عرض کردند یا علی ع اندکی مهلت )
بده تا سرماي زمستان برطرف شود.
فرمود سوگند بخدائی که دانه را شکافته و انسان را ایجاد کرده این مردم بزودي بر شما چیره
،ص: 268
شده و استیلا پیدا میکنند و غلبه آنها از نقطه نظر حقیقت آنها نیست که آنان شایسته بمقام خلافتاند بلکه سبب استیلاي ایشان
آنست که آنها از معویه پیروي کرده و بهدف خود رسیده و شما از فرمان من سرپیچی نموده گرفتار دست آنها شدید.
سوگند بخدا همه مردم از دست رئیسان و سران خود و ستمگري آنان میترسند و من که امام عادل و پیشواي دادگري هستم از ستم
رعیتهاي خود میهراسم من از شما مردم عدهاي را بکار اجتماعی اداره امور مردم برگماشتم، خیانت کردید و بحیلهگري گذراندید و
برخی از کسانی را که امین ملت شمرده بودم بر خلاف انتظار سرمایه مردم را گردآورده و پیش معویه فرستاد و دیگري هر چه از
مردم گرفته بود بخانه خود برد و با این عمل نسبت به احکام قرآن سهل انگاري نمود و بر خدا جري شد و کار به خیانت میکرد و
بالاخره شما مرا درمانده ساختید.
سپس دست مبارك به طرف آسمان بلند کرد و گفت پروردگارا از زندگانی سیر شده و نمیخواهم در میان این مردم بمانم و از
تعقیب آرزوي خود ملول شدم.
پروردگارا بزودي ملاقات یار باوفاي خود رسول خدا ص را روزي من فرما و مرا از این روزگار و مردمش را از من آسوده ساز که
پس از من روي رستگاري نخواهند دید.