گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
باب اول امام دوم شیعیان



اشاره
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
این باب که آغاز مجلد دوم کتاب ارشاد است در ذکر احوال پیشواي پس از امیر المؤمنین علی ع و تاریخ تولد و دلائل امامت و
مدت خلافت و تاریخ درگذشت و محل قبر و عدد فرزندان و بخشی از اخبار اوست.
1) پیشواي پس از حضرت امیر علی ع فرزند بزرگوارش حضرت امام حسن مجتبی است که فرزند سیده زنان عالم فاطمه دختر )
پیغمبر اکرم ص میباشد.
کنیه آن جناب ابو محمد است که در شب نیمه رمضان سال سوم هجرت در مدینه منوره متولد شده.
روز هفتم ولادتش فاطمه زهرا علیها سلام فرزند بزرگوارش را در خرقه از حریر بهشتی که جبرئیل حضور اقدس حضرت پیغمبر ص

2

صفحه 9 از 182
تقدیم داشته پیچیده حضور جد بزرگوارش آورد پیغمبر یادگار همایونی خود را بدست مبارك گرفته او را حسن نامیده و
گوسفندي براي او عقیقه کرد.
اینخبر را عدهاي از قبیل احمد بن صالح تمیمی از عبد اللَّه بن عیسی از امام صادق ع روایت کردهاند.
ص: 347
1) حسن ع از جهت اخلاق و رویه و رهبري افراد از همه بیشتر برسول خدا شباهت داشت. )
انس بن مالک گفته هیچ کسی باندازه امام حسن ع شباهت برسول خدا ص نداشت زینب دختر ابو رافع روایت کرده در بیماري
آخرین رسول خدا ص فاطمه ع فرزندان خود حسنین را حضور رسول خدا ص آورده عرضکرد اینان دو فرزند تواند و اکنون که
هنگام رحیل است از خصال پسندیده خود چیزي به ارث و یادگاري بآنان عنایت فرما فرمود بزرگی و آئین داري خود را بحسن
دادم و بخشش و دلاوري خود را بحسین مرحمت کردم.
حسن علیه الصلاة و السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش امور فرزندان و خاندان و یارانش را بعهده گرفت و از طرف آن جناب
مأمور بود نظارت موقوفات و صدقات آن حضرت را داشته باشد.
علی ع براي آنکه سمت نامبرده در این باره مسلم باشد، عهدنامه که همه از آن باخبرند نوشته و در این عهدنامه چنانچه آئین
همیشگی علی ع بوده راههاي دین و چشمهاي حکمت و آداب را بیان فرموده.
این وصیتنامه را عده بسیاري از علماء نقل کردهاند و آنان که چشم باطنی و فکر روشن داشته با توجه بآن، بینائی دین و دنیا
یافتهاند.
هنگامی که علی بشمشیر کین دار فانی را وداع گفت حضرت امام حسن ع بمنبر رفته خطبه خواند و احقاق حق نمود در نتیجه یاران
پدرش با او بیعت کردند که با هر که بجنگد پیکار کنند و با هر که سازش نماید صلح نمایند.
ص: 348
1) ابو مخنف از عده روایت کرده فرداي آن شبی که حضرت امیر ع بدرود زندگی گفت حضرت امام حسن خطبه خواند پس از )
حمد و ثنا و صلوات بر پیغمبر ص فرمود در شب گذشته مردي رخت از جهان بربست که هیچ یک از پیشینیان در انجام وظیفه بر او
پیشدستی نگرفتند و آیندگان هم نتوانند پا بپاي او بکارهاي خود بپردازند او در رکاب پیمبر پیکار میکرد و در راه نگهداري او از
خودگذشتگی نشان میداد و رسول خدا ص ویرا پرچمدار خود قرار میداد و جبرئیل از طرف راست و میکائیل از جانب چپ از وي
نگهداري میکردند و او از میدان باز نمیگشت تا خداي متعال بکمک او لشکر اسلام را پیروز میساخت.
علی ع در شبی از دنیا رفت که در آن شب عیسی ع به آسمان صعود کرد و یوشع بن نون وصی موسی درگذشت.
وي جهان را وداع گفت در حالی که سیم و زري از خود باقی نگذارده بود آري هفتصد درهم از عطایایش مانده که میخواست
خدمتگزاري براي کسان خود بخرد.
این هنگام گریه گلوگیر آن جناب شده گریست و مردم هم با او همصدا شدند.
سپس به بیانات خود ادامه داده فرمود من پسر بشیرم من پسر نذیرم من زاده کسی هستم که مردم را باذن خدا بجانب او دعوت
میکرده من پسر چراغ تابانم من از خاندانی هستم که خدا پلیدي را از آنان دور ساخته و بخوبی آنان را پاکیزه نموده من از خانواده
هستم که خدا دوستی آنان را در کتاب خود واجب فرموده قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَ نَۀً نَزِدْ لَهُ
«1» فِیها حُسْناً
______________________________
1) آیه 23 سوره شوري. )

2

صفحه 10 از 182
ص: 349
بگو اي پیغمبر در برابر رنجهائی که براي هدایت شما تحمل کردم پاداشی نمیخواهم و مزد من منحصر است باینکه نزدیکان مرا
دوست بدارید و کسی که کار پسندیده انجام دهد ما به پاداش او میافزائیم.
1) بنا بر این دوستی ما همان حسنهایست که خدا اشاره فرموده. )
حسن ع پس از آنکه خود را باین کیفیت معرفی کرد در جاي خود نشست.
عبد اللَّه عباس در برابر آن حضرت ایستاد گفت اي مردم این بزرگوار فرزند پیمبر شما و وصی امام شماست با او بیعت کنید مردم
خواسته او را پذیرفته گفتند چقدر او را دوست میداریم و حق او بر ما واجب است پس از این بعنوان خلافت با او بیعت کردند و در
روز جمعه بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم هجرت این موضوع عملی شد.
حضرت امام حسن بعد از آنکه بمقام خلافت ظاهري نائل گردید کارگزاران خود را تعیین فرمود و امراء را معلوم کرد از آن جمله
عبد اللَّه بن عباس را بطرف بصره فرستاد تا نظارت در امور داشته باشد.
هنگامی که معویه از رحلت حضرت امیر المؤمنین ع باخبر شد و فهمید که مردم با فرزند بزرگوارش حضرت امام حسن ع بیعت
کردهاند مردي را از قبیله حمیر بکوفه و دیگري را از بنی القین به بصره به عنوان جاسوسی فرستاد تا قضایاي این دو شهر را براي او
بنویسند و مردم را علیه آن حضرت تحریک نمایند حضرت امام حسن از مأموریت این دو مرد اطلاع یافته دستور داد حمیري را از
خانه مرد حجام که بر او وارد شده بیرون آورند و سر ببرند و آن دیگر که به بصره و بر مردم بنی سلیم وارد شده نیز بکشند سپس
امام حسن ع بمعاویه نوشت.
ص: 350
1) اما بعد همانا مردمی را پنهانی براي روشن کردن آتش مکر و حیله و شیطنت میفرستی و جاسوسانی را مأمور میداري و چنانچه )
معلوم است آرزوي مرگ داري آري چقدر دست مرگ بسوي تو دراز است منتظر باش که بزودي گریبان ترا خواهد گرفت و
و هیچ خردمندي از رحلت او « مرگ چنین خواجه نه کاریست خورد » اطلاع پیدا کردهام از رحلت علی ع خرسند گردیده با آنکه
خوشحال نمیشود و همانا سرانجام کار تو چنانست که این مرد سراینده گفته.
به آدمی که در صدد بدست آوردن مخالف کار گذشته خود است بگو خود را آماده براي مانند آن بنماید که وارد شده یا واقع
خواهد شد زیرا ما و کسی که از ما درگذشته مانند شخص مسافري هستیم که شب را تا صبح در منزلی بسر بریم.
معویه در پاسخ آن جناب نامه نگاشته که ما بحمد اللَّه نیازي بذکر آن نداریم پس از این نامههائی میان امام حسن و معویه رد و بدل
میشد و احتجاجاتی آن جناب میفرمود و در تمام آنها استحقاق خود را ثابت میکرد و متقدمان بر پدرش را غاصب خلافت الهی
قلمداد میفرمود (چنانچه شکی در این نبود) و واضح میکرد که آنان به ستم حق پسر عم رسول خدا را از بین بردند و او را از مقام
حق خود جلوگیري کردند و بالاخره هر گاه ما بخواهیم کلیه احتجاجات حضرت او را بیان کنیم با وضع فعلی کتاب ما سازگار-
نمیباشد.
معویه براي پیش بردن مقاصد شوم خود از شام عزیمت عراق کرد و به آهنگ پیروزي بآن سرزمین با لشکري حرکت نمود هنگامی
که به جسر منبج حلب رسید حضرت امام حسن ع از آهنگ او باخبر شد حجر بن عدي را مأمور کرد تا کارگزاران و سایر مردم را
بجهاد با معاویه دعوت نماید ( 2) مردم
ص: 351
نخست از پیکار با معویه خودداري کردند و آخر الامر ناچار براي رزم با او آماده شدند و آنان که در رکاب آن حضرت آماده
کارزار گردیده برخی شیعه او و پدرش بوده و بعضی خوارج بودند که براي کینه با معویه آماده جنگ شده نه آنکه نظرشان کمک

2

صفحه 11 از 182
بفرزند پیغمبر بوده باشد و عده هم مردمی فتنهجو و غنیمتطلب بودند و بعضی در امامت آن حضرت شک داشتند و جمعی مردمی
متعصب و پیرو رؤساي قبیلههاي خود بودند و تابع آئین دیگران نمیشدند.
بالاجمال حضرت امام مجتبی ع با این عده مردم مختلف العقیده براي پیکار با معویه حرکت کرده تا بحمام عمر رسید از آنجا
بجانب دیر کعب متوجه شده و در ساباط نزدیک پل نزول اجلال فرمود و شب را آنجا برگزار کرد فرداي بامداد خواست لشکریان
خود را آزمایش نماید و بهبیند آیا راستی حاضرند در راه خدا و ولی او از خودگذشتگی نشان دهند یا خیر و ضمنا دوست از
دشمن تمیز داده شده و با کمال بینائی براي روبرو شدن با معویه و شامیها آماده شود بدین مناسبت دستور داد مردم گرد آیند چون
همه اجتماع کردند بمنبر رفت حمد و ستایش خدا و درود بر پیغمبر را با بهترین طرزي ادا کرده فرمود.
از خدا آرزومندم هنگامی که سر از بالش راحت برمیدارم و با مردم روبرو میشوم از همه بهتر بتوانم مردم را پند و اندرز دهم و
هیچ گاه در نظر نداشتهام کینه مسلمانی را در دل بگیرم و عمل زشتی و عقیده سوئی و حیله در باره او بکار برم بدانید چه بسا آنچه
را از دسته جمعی مکروه میدارید بهتر است براي شما از آنچه در تنهائی خیال میکنید بدانید که من از شما بهتر نظر شایسته بحال
شما دارم بنا- بر این با من مخالفت نکنید و از رأي من بازنگردید تا خدا من و شما را بیامرزد و براهی که دوست
ص: 352
دارد و خشنود است هدایت فرماید.
1) چون سخن بدینجا رسید برخی از مردم بدیگران توجه کرده گفتند از فرمایش او چه استفاده میکنید گفتند از بیان او استفاده )
میشود که میخواهد با معویه سازش کند و امر خلافت را بعهده او واگذار نماید بلافاصله حکم تکفیر حضرت امام مجتبی را
صادر کرده اطراف خیمه او را گرفته و اموالش را به یغما برده تا جانماز را از زیر پاي آن حضرت کشیدند پس از ایشان عبد
الرحمن جعال ازدي بر وي هجوم کرده و عباي مبارکش را از شانه حضرت کشید و امام مجتبی همچنان که شمشیر حمایل داشت
بدون عبا بجاي خود نشسته بود بعد از آن اسب خود را طلبیده بر آن سوار شده و عده از شیعیان و مخصوصان اطراف او را گرفته و
کسانی را که قصد سوء باو داشتند ممانعت میکردند.
امام مجتبی فرمود مردم ربیعه و همدان را بیاري من بخوانید نامبردگان حضور یافته و یاران بیوفا و بیآزرم را از اطراف او دور
میساختند حضرت با این عده و جمعی از مردم دیگر حرکت کرد تا بساباط تاریکی رسید مردي از بنی اسد بنام جراح بن سنان
پیش آمده عنان استر حضرت را بدست گرفته گفت اللَّه اکبر تو هم مانند پدرت مشرك شدي آنگاه با عصاي تیغدار که در دستش
بود بر ران مبارك حضرت زد و شکافت چنان که باستخوان رسید، حضرت باو درآویخت و هر دو بروي زمین افتادند مردي از
شیعیان بنام عبد اللَّه خطل طائی خود را باو رسانیده و عصا را از او گرفته بشکمش فروکرد و دیگري بنام ظبیان بن عماره بر او
تاخت آورده دماغش را برید و همان جا همدست ویرا نیز بقتل آوردند پس از این حضرت مجتبی را روي سریري گذارده بمدائن
برده و در منزل سعد بن مسعود ثقفی که از طرف علی ع
ص: 353
عامل مدائن بود و امام مجتبی نیز او را بدین سمت برقرار داشته وارد ساختند حضرت در منزل نامبرده به معالجه زخم خود پرداخت.
1) در آن هنگام که این پیشآمد ناگوار اتفاق افتاد سران قبائل که از دین و دیانت دست برداشته و حاضر نبودند تحت حکومت )
الهی درآیند بمعاویه پنهانی نوشتند که ما حاضریم از تو اطاعت کنیم و گوش بفرمان باشیم و او را وادار کردند هر چه زودتر
بجانب آنان کوچ نماید و ضمانت نمودند بمجردي که با لشکر معویه ملاقات نمایند فرزند زهرا را تسلیم دست او کنند و یا در
اولین فرصت او را بقتل رسانند.
حضرت مجتبی از عمل ناروا و بیوفائی این عده باخبر و همانوقت نیز نامه از قیس بن سعد بحضرت امام مجتبی رسید.

2

صفحه 12 از 182
امام مجتبی ع هنگامی که میخواست از کوفه رو به پیکار معویه کند عبید اللَّه بن عباس را امیر لشکري قرار داده و مأموریت داشت
تا معویه را از عراق دور سازد و قیس نامبرده را با او همراه کرد و فرمود اگر تو در این رزم به پیشآمد ناگواري دچار شدي (که اي
کاش به بلاي آسمانی نابود میگردید) قیس را پس از خود برقرار دار و مردم را تحت نظر او فرمان بده.
باري با آن همه گرفتاري که از اطراف و اکناف گرد فرزند زهرا را احاطه کرده بود نامه قیس رسید که معویه در حبوبیه برابر
مسکن نزول کرد و نامه براي ابن عباس ارسال داشت و او را بجانب خود دعوت نمود و ضمانت کرد که هزار درهم باو بدهد و
اضافه کرده بود نیم آن را بزودي میفرستم و نیم دیگرش را هنگام ورود بکوفه خواهم پرداخت.
عبید اللَّه ابن عباس آشناي امام مجتبی و خویشاوند او
من از بیگانگان هرگز ننالمکه با من هر چه کرد آن آشنا کرد
ص: 354
1) آري پسر عباس قوم امام مجتبی بود (بر چنین قوم تو لعنت نکنی شرمت باد) باري آن بیوفاي بیحیا شبانه با عده از نزدیکان )
خود بلشکرگاه معویه رفت فردا صبح لشکریان امام مجتبی امیر خود را از دست داده بودند قیس با آنها نماز گزارد و امور آنها را
تحت نظر گرفت.
حسن ع کاملا از بیچارگی لشکریان خود و نیتهاي فاسده خوارج باخبر شد و فهمید منظورشان از اینکه باو بد میگویند و تکفیر
میکنند و خونش را حلال میشمرند و اموالش را به یغما میبرند چیست. و در آن هنگام جز عده از مخصوصان و شیعیان او و
پدرش کس دیگري باقی نماند و آنها هم معدودي بیش نبودند و تاب مقاومت با لشکر معویه را نداشتند.
معویه از نظر اینکه بسادگی بتواند بمقصد خود برسد و هدف خویش را با کمال راحتی تعقیب نماید نامه بحضرت امام حسن ع
نوشته و تقاضاي صلح و سازش کرد و از آن طرف نامههاي سري اصحابش را که تضمین کرده بودند امام را بکشند یا تسلیم دست
معویه بنمایند حضور اقدسش تقدیم نمود و براي انعقاد صلح، شروطی را خود معویه بعهده گرفت که بآنها وفا نماید و مصلحت
عمومی را در نظر بگیرد.
لیکن امام حسن ع به تعهدات او اطمینانی نداشت زیرا میدانست آنچه گفته بغیر از حیله و مکر غرض دیگري ندارد و از آن طرف
چاره هم منحصر بسازش بود که باید دست از جنگ بردارد و با او صلح نماید وضعیت اصحابش بطوري که نقل کردیم چنین
معنائی را ایجاب میکرد براي اینکه آنان بطور کلی بینائی بحق او نداشتند و همه گونه اسباب فساد را براي او ایجاد میکردند و
بوعدهشان وفا نمی- نمودند و بسیاري از آنان خون ویرا حلال میشمردند و عقیده داشتند او را تسلیم دست دشمن نمایند بالاتر از
همه قوم بدکار و پسر عم بیوفایش ابن عباس که بجانب معویه رفت و با دشمنش سازگار شد و بالاخره حد اکثر یاران او در فکر
آش و پلو بودند و از عالم آخرت بکلی خاطر کرده بودند.
ص: 355
1) امام حسن ع ناچار تن زیر بار صلح با معویه داد و حجتی اکید بر معویه تمام کرد و هیچ گونه عذري میان خود و معویه در )
پیشگاه خدا و مردم باقی نگذارد و ضمنا شرط کرد در قنوت نمازها امیر- المؤمنین ع را سب ننماید و متعرض شیعیان علی ع نشود و
حق هر ذي حقی را ادا کند.
معویه هم صلحنامه امام مجتبی ع را امضا کرد و شرائط آن را بعهده گرفت و سوگند یاد کرد به آنها وفا نماید.
معویه پس از امضاء قرارداد صلح از حبوبیه حرکت کرد و روز جمعه وارد نخیله نزدیک کوفه شد نماز ظهر را با مردم خواند و
خطبه انشا کرد و در ضمن خطبه براي اینکه بدبختی مخالفان امام حسن ع را ثابت کند.
گفت سوگند بخدا من با شما نمیجنگم که نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج بیت اللَّه بروید و زکات مال خود را بپردازید زیرا

2

صفحه 13 از 182
همه این کارها را خود انجام میدهید بلکه من با شما پیکار کردم تا بر شما امارت کنم و خدا هم آن را با آنکه شما نمیخواستید
بمن ارزانی داشت. بدانید در شرط ضمن عقد صلح وعدههائی به حسن بن علی ع دادم و شرائطی بعهده گرفتم که هم اکنون همه
را زیر پا انداخته و بهیچ یک وفا نخواهم کرد.
آنگاه از نخیله حرکت کرد تا وارد کوفه شد چندي در آنجا ماند و از مردم کوفه بیعت گرفت پس از اتمام بیعت بمنبر رفت خطبه
خواند و سخنان ناسزا نسبت بعلی ع و حسنین که حضور داشتند گفت امام حسین ع طاقت نیاورده از جا برخاست تا پاسخ آن ولد
الزنا را بگوید امام حسن دست حضرتش را گرفت و نشانید خود از جا برخاست و فرمود.
ص: 356
1) اي زبان بریدهاي که نام علی را بناسزا میبري اینک من حسنم و پدرم علی ع است و تو معویه و پدرت صخر است مادر من )
فاطمه است و مادر تو هند. جد من رسول خدا است و جد تو حرب جده من خدیجه و جده تو فتیله نفرین خدا بر هر یک از ما که
گمنامتریم و حسب و نسبمان پستتر و از قدیم به شرارت معروف و کفر و نفاقمان زیادتر است. عده از آنها که در مسجد
حضور داشتند آمین گفتند و از خداي متعال استجابت خواستند.
هنگامی که عقد سازش چنانچه گفتیم میان امام حسن ع و معویه برقرار شد حضرت مجتبی ع بطرف مدینه رهسپار شد و در آنجا
اقامت گزید و بدون هیچ گونه اظهار نگرانی و یا شورانیدن مردم را علیه معویه گوشه انزوا اختیار کرد و منتظر فرمان خداي متعال
بود.
ده سال از مدت خلافت و امارت معویه گذشت در این وقت عزیمت کرد تا براي فرزند خود یزید از مردم بیعت بگیرد کسی را
پیش جعده دختر اشعث همسر امام حسن ع فرستاد تا ویرا تطمیع کرده و در نتیجه زاده زهرا را مسموم کند و باو وعده داد که اگر
چنین عملی انجام دادي ترا بهمسري فرزندم یزید درآورم و نیز صد هزار درهم هم مقدمۀ براي او فرستاد.
جعده که فریب همسري یزید را خورده و این مقدار ثروت بادآورده را مشاهده کرد امام مجتبی ع را مسموم ساخت.
امام مجتبی از این پس چهل شبانه روز بیمار گردید و در ماه صفر سال پنجاهم هجرت در سن چهل و هشت سالگی رحلت فرمود و
از آزار خویش و بیگانه آسوده شد لعنۀ اللَّه علی مخالفیه.
امام حسن ع ده سال خلافت کرد و برادر و وصیش حضرت امام حسین ع ویرا غسل داد و در کنار جدهاش فاطمه بنت اسد در
قبرستان بقیع مدفون ساخت.
ص: 357
فصل- 1 سبب وفات
1) در این فصل اخباري در خصوص وفات امام حسن و سمی که معویه براي قتل آن حضرت فرستاده و پیشآمدهاي هنگام دفنش )
را بیان میکنیم.
مغیره گفت: معویه کسی را پنهانی پیش جعده فرستاده که من میخواهم ترا بهمسري فرزندم یزید درآورم مشروط باینکه امام
مجتبی را مسموم بسازي و صد هزار درهم هم پیش از انجام کار براي وي فرستاد او هم فرزند زهرا را مسموم ساخت لیکن معویه
چنان که عادت دیرینه اوست بعهد خود وفا نکرد یعنی او را بهمسري یزید در نیاورد.
پس از رحلت امام مجتبی ع مردي از آل طلحه ویرا بهمسري خود انتخاب کرد و جعده از او چند بچه آورد هر گاه میان فرزندان
جعده و عده از قریش، مخالفتی پیش میآمد آنان را سرزنش کرده و میگفتند اي فرزندان زنی که شوهر خود را مسموم کرد.
عمر بن اسحق گفت من در منزل حضرت امام مجتبی حضور آن حضرت و برادر بزرگوارش بودم امام مجتبی ع بمتوضا رفته چون

2

صفحه 14 از 182
برگشت فرمود چندین مرتبه مرا زهر خورانیدند و هیچ مرتبه مانند ایندفعه نبود زیرا این بار پاره از جگرم بیرون افتاد و من آن را با
چوب حرکت دادم.
امام حسین ع پرسید این بار چه بیوفائی بشما زهر خورانید؟! فرمود نظر شما از دانستن نام او چیست آیا میخواهی او را بقتل
بیاوري اگر آن کسی را که من باید معرفی کنم همان باشد که مرا باین روز نشانیده خدا از تو بهتر از او انتقام میگیرد و اگر او
نباشد من نمیخواهم کسی که مرتکب کاري نشده
ص: 358
بدون جرم به بیچارگی بیفتد.
1) زیاد مخارقی گفته هنگامی که وفات امام حسن ع نزدیک شد حضرت امام حسین ع را طلبیده فرمود اي برادر بهمین زودي از )
تو جدا میشوم و بدیدار خداي خود نائل میگردم، من مسموم شدم و امروز پاره جگر خود را در میان طشت دیدم و میدانم چه
کسی این جفا را بر من کرده و از کجا سرچشمه گرفته و من در پیشگاه خدا با وي دشمنی خواهم کرد اینک سوگند بحقی که بر
تو دارم از این پیشآمد و مرتکب آن، تعقیب مکن و منتظر باش تا خدا در باره من چه خواهد کرد.
اینک هر گاه من از دنیا رحلت کردم چشم مرا بپوشان و غسل بده و کفن کن و بر سریر گذارده کنار مرقد همایون جدم ص ببر تا
عهدي تازه کنم سپس مرا پهلوي قبر جدهام فاطمه بنت اسد ببر و در آنجا بخاك بسپار و بزودي خواهی دانست که جمعی
میپندارند میخواهی مرا در کنار قبر جدم مدفون بداري و براي جلوگیري گرد میآیند اکنون بتو سفارش میکنم براي خاطر خدا
سعی کن در پاي جنازه من، خون باندازه شیشه حجامتی ریخته نشود.
آنگاه بوي وصیت کرد کسان و فرزندان و بازماندههاي او را تحت نظر خود قرار داده و به وصیت علی ع که بحضرت مشار الیه
نموده عمل کند و بالاخره مانند امام مجتبی در هنگامی که بخلافت رسید و پدرش او را سرپرست خاندان خود قرار داد و مردم را
بانجام فرامین امام مجتبی هدایت نمود و پس از خود او را بعنوان جانشینی معرفی کرد حضرت امام حسین همان رویه را پیشه بگیرد.
چون امام حسن ع رحلت فرمود حضرت امام حسین ع برادر را غسل داد و کفن کرد و بر روي سریر گذارده حسب الوصیه براي
آخرین وداع با قبر مقدس پیغمبر ص آماده مرقد مطهر او شد.
ص: 359
1) مروان و سایرین از بنی امیه که با وي همقدم بودند گمان داشتند که حضرت مشار الیه بدن پاك برادر بزرگوارش را در کنار )
پیغمبر دفن خواهد کرد آنها دست پیش زده گرد آمده و لباس جنگ پوشیدند چون امام حسین ع جنازه برادر را براي آخرین وداع
خواست وارد حرم مطهر رسول خدا ص یعنی جد امجد حضرت امام حسن ع نماید بیگانگان از ورود جنازه امام مجتبی جلوگیري
کرده و ضمنا عایشه خانم که با مروان قرار داد قبلی داشت بر قاطري سوار شد و باد در دماغ انداخته گفت مگر چه ناراحتی از من
.« شکسته باد دهانی که این چنین گوید » دیده که میخواهید دشمن مرا وارد خانه من کنید
و مروان براي تشجیع اطرافیان خود میگفت اي مردم آماده شوید و از حق خود دفاع کنید زیرا بسیاري از اوقات، پیکار با رقیبان
برتر از آسایش با خاندانست.
آیا سزاوار است که عثمان بیگانه در دورترین محل مدینه دفن شود و حسن زاده خود پیغمبر ص در کنار وي مدفون گردد؟! من
هرگز نخواهم گذاشت چنین پیشآمدي صورت واقعی بخود بگیرد من هم اکنون شمشیر خواهم کشید. گفتار نابجاي آن بدبخت
آتش آشوب را دامن زد و نزدیک بود میان بنی هاشم و بنی امیه، فتنه برپا شود.
عبد اللَّه بن عباس مروان را مخاطب ساخته گفت اي مروان از هر کجا آمده بهمانجا برگرد که ما نمیخواهیم بدن پاك دوست و
آقاي خود را در کنار رسول خدا ص دفن کنیم بلکه میخواهیم عهدي با رسول خدا ص تازه کند آنگاه او را مطابق با وصیت

2

صفحه 15 از 182
خودش در کنار جدهاش فاطمه بنت اسد مدفون خواهیم ساخت و اگر حضرت او وصیت کرده بود جنازه او را کنار قبر جدش
مدفون بسازیم میدیدي که تو عاجزتر و درماندهتري از اینکه بتوانی از ما جلوگیري نمائی آري امام مجتبی بخوبی میدانست که باید
از قبر جدش احترام کرد و حاضر نشد براي دفنش در حرم مطهر رسول خدا خونریزي شود چنانچه دیگران
ص: 360
از مرقد مطهر رسول خدا احترام نگذارده و بدون اجازه وارد خانه او شدند.
1) سپس بعایشه خانم توجه کرده گفت واي بر تو ... روزي بر قاطر مینشینی و هنگامی بر شتر میجهی میخواهی بدین وسیله نور )
خدا را خاموش کنی و با دوستان او بجنگی برگرد از آنچه می- ترسیدي کفایت شدي و بهدف خود رسیدي و خدا هر گاه باشد
انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنانشان خواهد گرفت.
حضرت امام حسین ع فرمود سوگند بخدا اگر برادرم با من پیمان نه بسته بود که در پاي جنازه او باندازه شیشه حجامت خون ریخته
نشود میدیدید چگونه شمشیرهاي الهی از نیامها بیرون می- آمدند و دمار از روزگار شما برمیآوردند. شما همان بیچارگان
روسیاهان بودید که عهد میان ما و خودتان- را شکستید و شرائط فیما بین را باطل ساختید آنگاه جنازه مظلوم امام مجتبی ع را
بطرف بقیع برده و در کنار قبر جدهاش فاطمه بنت اسد دفن کردند الهی داد مظلوم را از ظالم بگیر اللهم انشدك بدم المظلوم و حقه
توجه الینا بما تحب و ترضی.