گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دفتر خاطرات سید محمد کمره ای
جلد اول
[خاطرات ماه رجب 1335 / فروردین 1297



کدورت ملک الشعراء
لیله پنجشنبه 4 رجب 1335 .- به موجب دعوت آقاي حکیم الملک در منزلش که رفتم، مدعوین: بنده، آقاي صدر العلماء خراسانی،
آقا شیخ ابراهیم زنجانی، اقتدار الدوله، جلیل الملک، آقا سید عبد الرحیم کاشانی، آقاي ملک نوبهار، آقاي آقا میرزا داود خان، آقا
میرزا سید مصطفی خان، آقاي صدرائی، دعوت به جهت
ص: 3
رفع اختلاف بین تشکیلیون و ممتنعین از تشکیل بود. فقط بنده در میان آنها بودم که امتناع داشتم از تشکیل، و تشکیلات فرقه را
امروزه خیانت به وطن و مملکت میدانستم. در این دعوت نه بنده متقاعد شدم به تشکیل، نه آنها به عدم تشکیل. آقاي نوبهار هم
میرزا علی اکبر ساعتساز فحشهاي علنی به من میدهد، به دسته شعاع السلطنه رفته، گفته » : شرحی در حضور همه اظهار داشت که
نوبهار ضد شاه است. به دسته مخالف آنها گفته نوبهار با شعاع السلطنه است. علاوه [براین] گفته که نوبهار پول گرفته و در
مجلس رشوه میگرفت و با آقاي آقا سید حسین اردبیلی هم این حرفها را زده. میرزا علی اکبر را امروز دیدم، به او گفتم این
حرفها که خودت هم میدانی دروغ است، چرا به من افتراء میزنی [؟] گفته بود چون تو دسته کمرهاي هستی و ضد تشکیل
.« هستی. ما تو را قصد داریم تمام تمام نمائیم و از این بالاتر، خواهیم گفت
آقاي محمد هاشم میرزا هم بغتۀ ورود نمودند، بعد هم رفتند، در بودن ایشان، مذاکره اصل مطلب نشد چون در این جلسه نتیجه
گرفته نشد قرار شد شب پنجشنبه آتیه در منزل آقاي اقتدار، عموما برویم. آنچه حدس زدم تهیه این جمعیت را، کمیسیون رفع
اختلاف که آقاي جلیل الملک و آقاي صدرائی و آقاي کاشانی و آقاي خان بابا خان هستند صلاح دانستند که منعقد شود، در
جلسه آتیه قرار شد که آقاي افجهاي و آقا حسین آقاي پرویز را هم خبر کنند.
مضرات احرار روسیه
صفحه 111 از 655
بالاخانهاي [بالاخانههاي] شمس العماره مهمان میرزا سید حسن خان مهندس بودم. «1» پنجشنبه 4 رجب.- نهار
عصر منزل آقاي افجهاي، بنده و آقا حسین آقا بودیم؛ شرحی از آمدن احرار روسیه به آذربایجان و رشت و شاید به طهران، و از
عملیات آنها که منجر به هرجومرج و تولید فساد در ایران خواهد شد و اگر ما تشکیلات بدهیم، فساد آنها را هم به ما افتراء
میزنند، مذاکره شد.
______________________________
1). در سراسر متن بهجاي ناهار، کلمه نهار نوشته شده که از این پس شکل صحیح آن آورده میشود. )
ص: 4
حیرت از اقدامات تشکیلیون علیه ما
جمعه 5 رجب.- اول مغرب منزل آقا میرزا خلیل، آقاي میرزا علی، حاج میرزا عبد الله، آقا شیخ عبد العلی، بنده، آقا حسین آقا، آقاي
افجهاي، آقاي زنوزي [حضور یافتیم]. آقا میرزا خلیل شرحی در حیرت و بهت خودمان و اقدامات تشکیلیون بر علیه ماها که میکنند
[بیان کرد]. بالاخره قرار شده سهشنبه آتیه در منزل آقا شیخ عبد العلی از بیست و سه نفر دیگر هم دعوت شده، شرح بهت خودمان
و اینکه چه باید بشود اظهار شود.
شنبه 6 رجب.- ناهار در منزل آقاي افجهاي با آقاي پرویز صحبت از کنارهگیري کلی از اقدامات [شد] که تشکیلیون، تشکیلات را
عجالتا تاخیر بیندازند؛ خود دانند و سایرین که با ما همعقیده هستند که تشکیل فرقه دمکرات عجالتا مضر است، آنها هم خود
دانند. به جهت اینکه عمده اجتماعات متعدده در شهر از قبیل احزاب و غیر احزاب، معلوم ما شد که فقط براي طرفداري از کابینه و
دستهبندي براي منافع و اشغال مراکز و به تحریک کارکنان انگلیس و روس یا ضدیت با کابینه و اغراض فاسده است.
اصلاح قانون انتخابات
لیله هفتم رجب.- اول مغرب منزل آقا میرزا عبد الوهاب خان، میرزا عبد الله خان، جلیل الملک، صدرائی، کاشانی، تدین، میرزا ابو
القاسم خان، آقا میرزا محمود، ثقۀ الملک، نظام السلطان، ذکاء الدوله، گلستانی و مخبر حضور صحبت از ترتیب مواد مرام و نظام به
جهت هیئت مجتمعه شد و صورتی که آقاي ذکاء الدوله براي این دو فقره که نوشته شده بود موقوف ماند. صحبت از انتخابات و
تغییر نظامنامه [شد] که دولت با حضور وکلاء سه دوره که در طهران هستند و هیئت شانزدهنفره سابق که کمیسیون اصلاحات شدند
[درصدد انجام آن است] و دولت خیال دارد که انتخاب عمومی [را] از میان برده و سواد اضافه شود و پانزده نفر به وکلاي طهران
اضافه شود. آیا باید مساعدت با این خیالات کرد یا ضدیت؟
آقاي ذکاء الدوله و جلیل الملک و صدرائی و تدین و مخبر حضور جدیت داشتند که به مقتضاي امروزه انتخاب عمومی مضر است
و ملاکین متنفذ
ص: 5
انتخاب میشوند و این موضوع از مرام دمکرات امروزه قابل عمل نیست و آنهایی که این ماده را در مجلس گذراندند بعد از این
پشیمان شدند و مملکت را به چه روز انداختند و حالا چه میکنند و کجاها رفتند و فرار نمودند. «1» ... از
نظام السلطان ضدیت کرد که تغییر نظامنامه انتخابات حق وکلاء رسمی مجلس است. این هیئت صالح نیستند. علاوه [براین] سابقه
میشود که سایر مواد هم در موقعی تغییرپذیر شود. بنده هم ضدیت نموده که علاوه بر بیانات نظام السلطان انتخابات عمومی یکی
از مهمترین مرام دمکراتها بوده و او که به چنگ ما آمده نباید خودمان رأي به تغییر او بدهیم. غیر، از ما میگیرد به زور. ما
صفحه 112 از 655
دمکراتها باید مساعدت نکنیم یا از دمکراتی استعفا بدهیم و ما دمکراتها از دائره مذاکره و رأيدهندگان نفیا و اثباتا خارج
باشیم.
آقاي ذکاء الدوله، جلیل الملک، کاشانی، تدین، مخبر حضور، [عقیده] بنده را رد و به اینکه با دمکراتی منافات ندارد و به مقتضاي
امروزه باید مساعدت با تغییر کرد و به اینکه هرکس از این حرفها بزند با مجلس و انتخابات ضدیت دارد و کابینه وثوق الدوله
چون میداند تا انتخابات و مجلس به میان آید منفصل میشود، تعهد به مردم داده که اشکالتراشی کنند و طرفداري از انتخابات
عمومی نمایند که مدتی طول و انتخابات و مجلس تأخیر افتد. بنده هرچه دفاع کردم نشد. بالاخره حل این به بعد [موکول] شد.
اختلافات اصولی و نه شخصی
لیله 8 رجب.- برحسب دعوت رقعه آقاي معاون السلطنه، بدون سابقه از موضوع و مدعوین، نیم ساعت از شب رفته به منزل ایشان
رفته، آقاي صدر العلماء خراسانی، دبیر خلوت، میرزا علی اکبر، آقا میرزا ابراهیم قمی، صدرائی، مرآت السلطان، مؤید الاسلام، آقا
معاون السلطنه اظهار «2» میرزا سید مصطفی خان، حاج میرزا حسین کرمانشاهانی، آقا شیخ حسن خان رکن الممالک
______________________________
1). اصل: نقطهچین. )
2). یک سطر سفید. احتمالا افراد دیگري در جلسه بودهاند که سید محمد کمرهاي در موقع نوشتن این یادداشتها اسمشان را به )
خاطر نیاورده و جاي آن را خالی گذاشته تا بعدا اضافه کند.
ص: 6
بدي از حدوث نفاق بین فرقه و لزوم تشکیلات در این موقع انتخابات نموده، سپس حاج میرزا حسین و مؤید از بدي نفاق و اینکه
[این وضعیت] از اغراض [پیدا] شده و مطلبی نیست و باید رفع شود و اتحاد شود [سخن گفتند]. آقا شیخ حسن خان فورا شکوه و
حرارتی نموده که به من و دسته تشکیلیون نسبتها داده، با حرارت زیاد بلند شد و قهر نموده رفت. بعد بنده توضیح از معاون
خواسته [که] خلاف چیست و دو دسته مختلف کیست تا بتوان صحبت نمود.
از » حاج میرزا حسین شرحی از اختلاف گفت که اغراض باعث شده. بنده با کمال ملایمت تکذیب نموده [گفتم] شرح اختلاف که
نموده، میرزا سید مصطفی خان هم باز همین مطالب را عنوان نمودند و « عقیده است و اختلافنظر که از عقیده باشد، مطلوب است
بعضی ادله بر لزوم تشکیل، که ادله اساسی بوده ذکر نمود. بنده گفتم ادله نفیا و اثباتا باید موضوع لزوم و عدم لزوم [ایجاد
تشکیلات] امروزه ذکر شود، نه ادله محاسن فرقه دمکرات و تشکیلات آنها.
بنده که اعتدالی نیستم. بالاخره در آخر مجلس قرار شد که شب دیگر جمعی اضافه شود [تا] مطلب حل شود، اما نگذاشتند بنده
ادله عدم صحت تشکیلات را بر صاحبخانه مدلل نمایم، فقط قصد این هیئت آن بود که اختلاف را راجع به اختلافات شخصی
جلوه دهند و نگذارند من اثبات حقیقت و نفی آنها را بنمایم.
یوم 8 رجب.- ناهار که بنا بود با آقاي افجهاي و پرویز [به] منزل اعتماد الاسلام برویم چون من خبر به اعتماد نکرده بودم، ماندیم
منزل و باهم تا عصر صحبت متفرقه و اعمال و اقوال تشکیلیون و افترآت آنها بود. در ضمن هم کاغذ کمیته ایالتی آذربایجان که به
من نوشته بود جواب او را مسود نمودیم.
لیله نهم.- عصر قدري با آقا شیخ علی اصغر در خیابان گردش و صحبت از عدم صحت تشکیلات، باهم به منزل احیاء السلطنه رفته،
بعد خانه آقاي مشیر اکرم، صحبت از انتریک و افترآت که براي معتمد الدوله میشود، شام و خواب ،«1» بعد من به منزل امیر حشمۀ
آنجا بودم. «2»
صفحه 113 از 655
______________________________
1). حیدر قلی میرزا، معروف به امیر حشمت، فرزند عبد الله میرزا حشمت الدوله، شاهزاده قاجار، وکیل کمره (خمین) در چند دوره )
مجلس شوراي ملی.
2). اصل: خاب. از این پس شکل صحیح کلمه استفاده خواهد شد. )
ص: 7
تفصیل اعانه حریقزادگان آمل
یوم نهم رجب.- صبح به دیدن صارم السلطان به همراهی آقا اکبر آقاي تویسرکانی رفتم. قدري صحبت از مسافرت خودشان که با
گفتم که درست نموده، حجره خلخالی آمده .«2» حاج عباسقلی خان را به شیورین «1» مهاجرین بودند شده از آنجا آمده حبوب
آقاي شیخ علی بادکوبی [بادکوبهاي] و آقاي افجهاي و آقا حسین آقا و مستعان بوده، آقا شیخ علی تفصیل کمیته و انتخابات آنها
که با تبعه روسی بوده نموده که چه شارلاتانیها درآوردهاند. قدري هم مستعان از بدي اختلافات بین دمکراتها بیان نمود. مطالب
را که به او حالی کردیم تصدیق نمود.
بعد به منزل آمده، ناهار خورده، بعد از چائی به منزل مرآت الممالک برحسب وعده رفتم. آقاي افجهاي و آقا حسین آقا زودتر از
من رفته بودند.
صحبت از کمیسیون حریقزدهگان آمل شد که دبیر الملک و ذکاء الدوله و ظهیر الملک و فهیم الدوله و انتظام السلطنه و سردار
بهادر و من که مرآت الممالک هستم، آقاي مستوفی الممالک صورت نوشت که ترتیب اعانه جمع نمودن را به وسیله گاردنپارتی
و غیره فراهم آوریم، چون دبیر الملک ناخوش بود. عوض او را محتشم السلطنه عرض نمود که بندهزاده مهدي چهطور است؟ ناچار
قبول نمود، بناي طبع بلیتهاي گاردنپارتی شد. در ضمن قرار شد که کارت افتخاري ورود گاردنپارتی هم که بیقیمت و به
همت عالی دارندگان کارت محول بشود چهارصد عدد طبع بشود. بعد بنا شد کارتها تقسیم به ماها بشود که با ورقه
ستونکشیشده که اسم گیرنده و مقدار اعانه به امضاءدهنده و ورقه مخصوص مرتب شود.
بعد معلوم شد که آقاي نصیر السلطنه عوض چهارصد، ششصد عدد کارت چاپ زده و به اسم خودش امضاء و به جهت مردم
فرستاده، بیترتیب و بیحساب. من سی و هفت کارت را شخصا به وزارت مالیه بردم و در ستون
______________________________
1). قرصها )
2). نام یکی از دو داروخانه معروف تهران در آن روزگار که توسط فردي فرانسوي اداره میشد. )
ص: 8
ورقه قبولکننده را با امضاء خودش با مقدار اعانه معین نمودم و صورت را به جهت ارباب کیخسرو فرستادم که خودش وجه قریب
که در «2» مطلب دیگر آنکه مستشار السلطان «1» ... پانصد تومان را که معین است دریافت دارد اما حساب آقا هیچ نه معلوم شد و
گمرك بود و بعد رئیس کابینه به نیابت سلطنت ناصر الملک شد براي تقسیم اعانه با من معین نمودهاند که به آمل برویم و من با او
نخواهم رفت، بنا شد آقاي افجهاي و پرویز عریضه از مردم به کمیسیون بزرگ حریقزدهگان بنویسند و اظهار بیاعتمادي بالنسبۀ به
مستشار السلطان بنمایند.
باز هم بحث اصلاح انتخابات
صفحه 114 از 655
لیله چهارشنبه دهم رجب.- اول مغرب آقاي کاشانی، گلستانی، آقا میرزا ابو القاسم خان، آقا میرزا محمود، جلیل الملک، ثقۀ
الملک، میرزا عبد الله خان، تدین، صدرائی، میرزا عبد الوهاب خان، مخبر حضور، مرآت الممالک در منزل بنده حاضر، صحبت از
اینکه چون قانون انتخابات را احتمال دارد هیئت مدعوه از وکلاء سه دوره و کمیسیون سابق براي این کار در یوم پنجشنبه دوازدهم
رأي به تغییر [بدهند] که پانزده نفر وکیل در طهران اضافه شود و قید مواد به [شرایط] انتخابکنندگان هم اضافه شود، آیا این کار
خوب است یا خیر؟ شد. همه تصویب مینمودند که به مقتضاي وقت، لازم است تغییر داده شود، خاصه تدین و جلیل الملک و
گلستان. کسی که جدیت نمود به ضدّ، من بودم فقط. تا اینکه مذاکره شد آنچه رأي گرفته شود آیا همه به اکثریت تابع خواهند یا
خیر؟ سایرین گفتند که اگر اقل، تابع اکثر نشود نمیشود. من عرض نمودم که آنچه را که قطع مینمائید به اکثریت، اگر منافی با
عقاید و مواد دمکراسی نباشد اطاعت میکنم و الّا فلا. چون اگر رأي دادید به تغییر نظامنامه انتخابات، و تغییر مستلزم است که
عمومیت را از انتخاب ببرد و بیسواد حق رأي نداشته باشد مخالف مسلک من است، با شما موافقت نخواهم کرد بعد به بیانات که
منافات ندارد با عقاید دمکراسی و باید تقیه نمود یا مقتضاي وقت به شما اجازه میدهد و خیلی مطالب مضحک.
______________________________
1). اصل: نقطهچین )
2). ناخوانا )
ص: 9
بنده این کلاههاي شرعی را قبول ننموده بعد در باب رأي به اینکه در اضافه وکیل طهران رأي گرفته شد همه رأي دادند الا بنده و
مخبر حضور، و در باب اضافه [کردن] قید سواد، همه نمیدانم چه شد که رد نمودند، الا گلستانی و میرزا ابو القاسم خان و تدین.
بعد بنا شد آقایان بروند و وکلاي سه دوره را ببینند که رأي به اضافه [کردن] قید سواد ندهند و [به] اضافه [کردن تعداد] وکلاء
رأي بدهند. چهار نفر هم؛ کاشانی، میرزا ابو القاسم خان، آقاي میرزا محمود و صدرائی بروند به کمیسیون مالی حریقزدگان و
سؤال از مأمورین آمل که چه اشخاص به جهت تقسیم اعانه میروند بشود. اگر معلوم شد که مستشار السلطان معینا میرود،
کمیسیون را اخطار و بیاگاهانند که سوء اثر دارد. در ضمن هم مذاکره شد که کارپردازي مازندران به زور مأمور، چهارصد تومان
به اسم اعانه حریقزدگان دریافت داشته و این خبر به وزارت داخله رسید چون این نوع جمع [آوري] اعانه اسباب تنفر مردم و
هرجومرج میشود، باید کاري کرد که جلوگیري شود.
یوم چهارشنبه دهم.- صبح منتظر آمدن معاون السلطنه در منزل شدم. چون دیر آمد حرکت نموده در بین راه خدمتشان رسیده، به
واسطه دیر آمدن ایشان و ملجاء بودن خودم که باید سهجا بروم و عذر خواسته که وقت دیگر تشریف خواهید آورد که معایب
حقیقی تشکیلات را عرض نمایم.
بعد رفتم منزل نظام العلماء ارومیه که چون مسافر به ارومیه بودند خداحافظی نمایم، ایشان نبودند و معلوم شد که فردا میروند. بعد
رفتم منزل حاج آقا محمد مجتهد اصفهانی که تازه آمده و عارض از تعدیات ظل السلطان و مایل به عزل او هستند. قدري صحبت
از اینکه نظامنامه انتخابات تغییر باید داده شود و تشکیلات فرقه را باید داد نمودند. بنده در مطلب اولی نتوانستم ایشان را متقاعد
نمایم، در ثانی با قدري توضیح از حقایق امور تصدیق نمودند.
رفقاي تشکیلی
بعد از آنجا به منزل جوکار رفته، آقا حسین آقا زودتر از من آمده بود، قدري صحبت از ترتیب رفقا و تهیه کمیسیون انتخابیه به
جهت تهیه رأي و کار کردن رفقاي تشکیلیون با عناصر فاسد و تشکیل حوزههاي آنها شد. آقا حسین آقا
صفحه 115 از 655
ص: 10
گفت یکی از حوزهها در خانه آقا میرزا علی اکبر 27 نفر: معاون السلطنه، ناظم، عبد الوهاب خان نام منشی دکتر حاج رضا خان،
حاج میرزا رضا خان سفارت آلمانی، آقا سید رضا نامی رفیق میرزا محمد علی خان دواساز که قدري از مال دواساز را هم خورده،
مقوم الملک، میرزا باقر نام، سالار منصور غفار خان، شیخ قزوینی، شاید شیخ محمد علی و غیره تشکیل شده، میر سید مصطفی خان
هم به پیشنهاد عدل الملک و مساعدت وثوق الدوله رئیس ممیزي پنج بلوك اطراف طهران شده که تهیه رأي براي دمکراتها
نموده، لواء الدوله ذخیره هم براي پیشرفت رأي براي دمکراتها، رئیس اضافههاي طهران نمودند، به توسط رکن الممالک هم به
غلامحسین خان نامی وجهی داده شد که به ایوانکی برود براي رأي تهیه نمودن.
ناهار را خورده بعد از چائی [ساعت] دو بعدازظهر با آقا حسین آقا بیرون آمده ایشان به خانه خود، من هم به منزل آمده، آقا شیخ
غلامحسین آمد که مرا تاکنون دعوت به جمعیت فردا که از وکلاء سه دوره شده ننمودهاند و اگر دعوت شد چه بگویم؟ گفتم
چون شما معروف به دمکرات هستید براي شما صحیح نیست که رأي به تغییر نظامنامه، براي اینکه عمومیت از دست ما میرود،
بدهید، و همچنین مفاسد دیگر. او هم قبول نمود.
اصرار به من براي ورود به حوزه یا خروج از فرقه
لیله پنجشنبه 11 رجب.- برحسب دعوتی که هفته گذشته در خانه آقاي حکیم الملک به جهت مذاکره تشکیلات شده بود و حل
نشده بود، خانه آقاي اقتدار، بنده و آقاي آقا میرزا داود خان، آقاي ملک نوبهار، آقاي کاشانی، آقاي حکیم الملک، آقاي صدرائی،
آقا میرزا سید مصطفی خان، آقاي جلیل الملک حاضر شدیم. سایرین نیامدند و آقاي افجهاي و آقاي پرویز را خبر نکردند. آقاي
اقتدار شروع فرمودند که فلانی، شما مرام و نظام فرقه را اگر قبول دارید چهطور میتوانید منکر این نظام بشوید و داخل نظام
نشوید؟ پس شما منکر هستید. یا باید این را قبول نمائید یا خروج و استقلال خود را اعلان دارید. بنده پس از تبسم قلبی عرض
نمودم مشار الیه لفظ این خود را براي بنده معین فرمائید، اگر مراد از این معانی کتابچه مرامنامه است قبول داشته و دارم و اگر
کتابچه نظامنامه
ص: 11
است که هروقت مقتضی باشد از براي شروع در اجراء مواد مرام، باید انتظامات افراد تشکیلیون از این ترتیب باشد، آن را هم قبول
دارم. اگر بگوئید که مشار الیه این همین تجمعات عالیه تشکیلیون است بنده قبول ندارم و این سبب نمیشود که من ملزم باشم که
یا باید مستعفی یا خارج از دمکراتیت باشم.
آقاي صدرائی فرمودند مطابق نظامنامه چون شما میگوئید مرامنامه و نظامنامه را قبول دارم باید داخل حوزه شوید یا از فرقه خارج
شوید. بنده عرض نمودم چون مدتی میباشد که حوزه نداشتیم از مطالب نظامنامه بیخبر هستیم.
نظامنامه میگوید، هرکسی باید که داخل حوزه میخواهد بشود باید داراي شرایط قبول مرام و نظامنامه فرقه و چند شرط دیگر
باشد، نه آنکه هرکه مرام و نظامنامه را قبول دارد باید داخل حوزهها بشود، مطلب به عکس است.
آقاي حکیم الملک گفتند پس در انتخابات مجلس چه کنیم؟ عرض کردم تهیه کمیسیونهاي انتخابیه موقتی در محلات طهران
میدهیم. گفتند که این کمیسیونها را باید تشکیلات درست نماید. عرض کردم اشخاصی که تشکیلات را میتوانند ایجاد نمایند
کمیسیونهاي موقتی را ایجاد نمایند. فرمودند در ولایات چه میشود؟ عرض کردم ما نمیتوانیم تکلیف ولایات را معین نمائیم.
آقاي صدرائی فرمودند شما یا باید از فرقه خارج بشوید و اعلال بدهید، یا داخل حوزه و تشکیلات بشوید. عرض نمودم به چه
دلیل؟ فرمودند مطابق نظامنامه که کسانی که مرام فرقه و نظام فرقه را قبول دارند داخل حوزه میشوند.
صفحه 116 از 655
عرض کردم مطلب به عکس است؛ کسانی که داخل حوزه میخواهند بشوند باید داراي شرائطی باشند، نه هرکه داراي شرایط شد
باید داخل حوزه بشود. بعد براي اینکه بعضی مطالب بفهمم گفتم چون وزراء مایل به تشکیلات هستند بنده وحشت از این
تشکیلات دارم.
وثوق الدوله، پهلوان دیپلماسی
آقاي آقا میرزا سید مصطفی خان و آقاي کاشانی فرمودند که ما مطلعیم که آنها ضد تشکیلات هستند. عرض نمودم از مسموعاتی
که شنیدهاید براي من فائده ندارد شاید دروغ باشد، هرچه خودتان دیدهاید بیان نمائید. آقاي کاشانی شرحی از ملاقات خودشان با
وثوق الدوله و غیره نقل کرده، آقا میرزا سید مصطفی خان
ص: 12
هم گفتند اوایل که من ضد تشکیلات بودم آقاي وثوق الدوله را دیدم، فرمودند که تشکیلات خوب نیست و اگر شماها تشکیلات
ندهید من هم تشکیلات اعتدالیها را موقوف مینمایم و خوب کاري میکنید که تشکیل نمیکنید. بعد دفعه دیگر که من طرفدار
تشکیل شدم به آقاي وثوق الدوله عرض نمودم که چون مجلس و انتخابات پیشآمده ناچاریم تشکیل بدهیم. فرمودند اگرچه من
عقیده به تشکیل ندارم اما حالا که ناچار هستید به تشکیل، پس خیلی در خوبی جریان او سعی کنید و افراد خوب تهیه نمائید تا در
انتخابات موفق شوید و همچنین با وجود اینکه شاهزاده نصرت الدوله را آشنا نبودم براي [آگاهی از] عقیده او، چون وزیر بود [مایل
بودم] آشنا شوم، ملاقات نمودم، خیلی صحبت نمودیم، معلوم شد به تشکیلات فرقه اعتماد و میل ندارد و همچنین جاهاي دیگر که
ملاقات میشود.
بنده در قلب خود بسیار خنده نمودم. به آقاي میرزا سید مصطفی خان عرض نکردم که آقاي وثوق الدوله اگر مایل به تشکیلات و
مجلس دار الشورا نیست چرا آقا محسن به این جدیت تقاضاي تشکیل فرقه اعتدال را و تقاضاي [تشکیل] مجلسی را مینماید و به
ولایات تزریق میکند که تقاضاي مجلس دار الشوراء شود. اگر آقاي وثوق الدوله مایل به تشکیلات نیست خوب است با مخالفین
تشکیلات سروسرّي و محبتی پیدا کند نه با شما و سایر رفقاي شما. اگر وثوق الدوله مایل نیست، خوب بعد اسباب دخول به شغلی
را براي مخالف تشکیلات فراهم آورد، نه براي شما که ریاست ممیزي خالصجات اطراف پنج بلوك طهران را تازه دادند و به آقا
شیخ حسن خان در یک ماه پیش مفتش بنائیهاي دولتی از طرف وزارت معارف.
اما عرض نمودم آقاي وثوق الدوله پهلوانی است دیپلماسی و شماها بچه.
همینقدر که اذن جلوس به شما داد و محرمانه با شما نشست و صحبت نمود و شما هرچه در دل از نیات و اسرار دارید به او
میگوئید، او هم خیال میکند که هرچه در خیال دارد میگوید. شما که سهل است، بالاتر از شما هم از موافقت یا مخالفت به
تشکیلات، از او چیزي نمیفهمد. اما من از علائم و نمایشات خارج چیز میفهمم.
ص: 13
امثال کریم دواتگر
آقا میرزا سید مصطفی خان هم شرحی نقل کرد که پریشب در گاردنپارتی مجلس بودم، مورخ الدوله را دیدم که شرحی از کریم
دواتگر نقل کرد که کنت ریچ از طرف کمیته روسیه که در رشت است به طهران آمده و مرا خواسته و همهجور با من مساعدت
میکند که با آنها مشغول کار شوم و مورخ الدوله میگفت که کریم مایل، یا شاید داخل هم شده باشد. من و شما هم داخل این
کار بشویم چهطور است؟ من قبول نکردم. حالا اگر تشکیلات فرقه دمکرات را ندهیم امثال کریم و کریم میروند با کمیته
صفحه 117 از 655
چپهاي روسیه میسازند و فساد آنها زیادتر میشود.
عرض نکردم که آقا شما کریم را به پول به این تقریر باید نگاهدارید. اگر تشکیلات بدهید یا با کمیته چپهاي روس باید متحد
شوید تا بتوانید عملیات نموده پول هم داشته باشید پس واي به حال ما و اگر مخالف باشید کریم را چطور با بیپولی نگاه میدارید
و اگر تشکیلات بدهیم شاید عملیات مملکت خرابکن کمیته چپها کاسه و کوزه را گردن ما بشکنند و دولت آن فسادها را به
اینکه شماها با آنها مربوط هستید از ما انتقام بکشد.
غرض، آقایان بنده را به توبیخ، ملامت، تهدید، وعده، تعارف، محبت، به همه اسلحه با بنده طرف شدند، بنده را عقیده به عدم
دخول به تشکیلات، از اقوال و اعمال آنها بیشتر میشد. بعد آقایان قرار گذاشتند که باید داخل تشکیلات شد و فلانی داخل
نمیشود نشود. بنده هم آنها را تقدیس نموده، بعد پشیمان شدند. بعد قرار شد جمعیتی عامه دعوت کنند و رأي بگیرند، بعد
پشیمان شدند. (وکلاء دمکرات سه دوره که در طهران هستند چیزي به عامه افراد یا به کمیسیون تفتیش سابق بنویسند که حوزهها
دایر شود پشیمان شدند) قرار شد که از طرفین جمعیتی دعوت و مذاکره شود در اشخاص، صحبت [میکردند] و پشیمان میشدند.
بنده عرض کردم عقیدهام این است: اولا شما به عقیده خودتان که مصاب هستید تشکیلات را شروع کنید و هرکس که عقیده به
تشکیلات ندارد و لو اکثر هم باشند حق اعتراض به شما ندارند. لیکن شما هم متحیرین را به اسم ضد تشکیلیون یا مخالف یا الفاظ
دیگر مواظب باشید که نرنجانید و بگوئید آقایان چون یقین به لزوم تشکیلات نداشتند عجالتا داخل نشدند تا در موقع یقین به همین
وضع رفتار خوب است. من هم چنانچه از اول
ص: 14
هم میگفتم تائید این عقیده و روش شما را خواهم نمود. در این [باره] صحبت کردند. پشیمان شدند. بعد قرار شد چند نفر دیگر را
در جلسه دیگر آقاي اقتدار الدوله، منزل خودش عصر دوشنبه 15 دعوت نماید. مجلس متفرق [شد] ساعت شش به منزل آمده، شام
نان، پنیر و سبزي خورده، خوابیدم.
سوء استفاده وثوق الدوله از اوضاع بد ایران
صبح پنجشنبه 11 رجب.- دو [ساعت مانده] به ظهر منزل آقاي مرآت الممالک رفته، آقاي افجهاي و پرویز زودتر رفته بودند. قدري
صحبت از اوضاع بدبخت ایران بود؛ وثوق الدوله موقع [را] مغتنم شمرده، چون نغمات مردم براي انفصال سفراي خارج و عزل
حکام بلند است، از مفخم الدوله چهارده هزار تومان به توسط تلگراف رمزي که مشار الملک به او کرده گرفته و ابقاي سفارت او
را در پطروگراد نموده، با سایر حکام ایالات ایران هم مشغول است، همین کار را میکند؛ ماهی شش هزار تومان حقوق دولتی
میگیرد، سه هزار تومان به جهت ریاست وزراء و وزارت خارجه.
تهدیدات دواتگر
عصر پنجشنبه.- در خانه مشغول تقسیم نوشتههاي آذربایجان بودم، آقا کریم دواتگر آمده به قدر نیم ساعت [از او] عذر خواسته که
کاري دارم، نوشتهها را نوشته، فرستادم. بعد از احوالپرسی و بیان قدري از فعالیتها [ي] خودش با کمال صمیمیت، و صدمات
همان صحبتهاي سایر «1» ... وارده به او در راه وطنپرستی، گفتند که ما باید تشکیلات را بدهیم و البته شما باید همراهی و
به میان آمد. بنده بالاخره با کمال ملایمت عذر خواسته. [او] بعد از یأس از بنده بناي کلمات «2» رفقایش با بنده و بنده با آنها
تهدیدي را گذاشت که من آمدهام به شما بگویم که اگر با ما همراهی نکنید شما را بایقوت [بایکوت] خواهیم کرد، هیچیک به
شما سلام نمیکنیم، جواب سلامت را نمیدهیم، وعدهات نمیگیریم، به وعدهات نمیآئیم. گفتم من هم شماها [را] بایقوت
صفحه 118 از 655
میکنم. گفت:
______________________________
1). نقطهچین در اصل. )
2). یک کلمه ناخوانا. )
ص: 15
هرچه از دستمان برآید به شما میکنیم، در جرائد مینویسیم، معایب شما را روي پرده میریزیم و ...
بنده دیدم این حرفها مثل حرفهایی است که از باغ شاه زمان محمد علی میرزا از پس پرده صنیع حضرت، مفاخر الملک و غیره
بیرون میآوردند. قدري هم از کمیته روسیها گفت که آمدهاند طهران و من آنها را ملاقات کرده و ...
بنده خیلی افسرده شده که اخلاق ما خیلی بد است و فقط لباس دمکراسی را پوشیدهایم. تشریف بردند [دواتگر]. بعد بعضی
تا اول مغرب. بعد بهسمت خانه امیر حشمت که صبح [به] «1» علفچینیها در خانه نموده، رفتم عقب تلمبه، از آنجا منزل همشیره
منزل من آمده بود و من نبودم.
روابط میرزا علی اکبر ساعتساز با کنت ریچ روسی
در سرچشمه به صمد خان تبریزي که در تلفنخانه قم است ملاقات، شرحی از اینکه کنت ریچ و اجزاء او که به طهران آمده
شنیدهام و صحیح است که میرزا علی اکبر ساعتساز با او روابطی تهیه نموده و خیال دارد فرقه دمکرات طهران را با دمکراتچی
جدید روسیه الحاق دهد.
از آنجا به منزل امیر حشمت رفته، آقا میرزا حسین خان و امامجمعه کمره [اي] و سید قمی [که او را] نشناختم بودند. دو ساعتی
نشسته، چائی خورده، بلند شدم.
موفق نشدن دولتیان براي سلب حق رأي از بیسوادان
امیر حشمت با کالسکه توي راه رسیده، خیلی اصرار به مراجعت نمود قبول نکردم. مراجعت، درب خانه ظل السلطان، مخبر حضور
را دیده، مژده موفق نشدن دولتیان را داد که از اجتماع وکلاء سه دوره نتیجه تغییر قانون اساسی را در باب انتخابات که عمومی
ساقط شود [یعنی فقط باسوادان اجازه رأي دادن داشته باشند] نگرفت، لیکن بهت بعضی حرفهاي آقا کریم که نوشتنی نبود مرا
______________________________
1). فاطمه سادات کمرهاي همشیره سید محمد کمرهاي همسر سید محمد رضا مساوات بود که در آن ایام در مهاجرت به سر )
میبرد.
ص: 16
مبهوت داشته بود. خداحافظی نموده، خانه اکبر آقاي تویسرکانی رفتم به گمان اینکه آمده است، نبود. آمدم جلوي شمس العماره
میرزا یزدي، حاج میرزا علی صراف با دو نفر دیگر سلام کرده، دیدم میخواهد حرف بزند. به مناسبت، قدري صحبت از اختلاف
فرقه به میان آمد. ندانستم که غرض توبیخ به من بود که مخالف تشکیلاتم یا به تشکیلیون بود؟ قرار شد همدیگر را ببینیم. با آقاي
آقا محمد آقا، بعد رد شده، درب دکان حاج عزیز الله سقطفروش صحبت متفرقه، آقاي آقا میرزا داود خان رسیده باهم رفتیم. در
بین از صحبت مجلس عصر امروز و نطق وکلاء و بدحرف زدن مرآت السلطان و بالاخره وثوق الدوله از نائل شدن به مقصد، تا
درب خانه ایشان رفتم و تردید داشتم که تمام صحبت آقا کریم را به ایشان بگویم تا اینکه آنچه یقینا بیضرر بود از وعده و تهدید
صفحه 119 از 655
گفتم. اما آنچه شنیده و استکشاف کرده بودم از نطقهاي او به آقا میرزا داود خان نگفتم. بعد به منزل آمده، آبگوشت نان تنها
خورده با فکر زیاد خوابیدم.
شکوه از تعدیات روسها در رنان
صبح جمعه 12 رجب.- مشغول [صرف] چایی و علفکنی بوده [که] آقا میرزا اسماعیل خان کوچه غریبانی با سه چهار رعیت
رنانی آمده، شکوه از تعدیات روسیها در رنان و فراري رعایا و عرض به رئیس الوزرا و رجوع به نصیر الدوله.
بنده هم پاکتی توصیه رعایا را به آقاي نصیر الدوله نوشته، آقا میرزا اسماعیل خان هم صحبت اعمال تشکیلیون را با تنفر ضد
تشکیلیون از آنها نمود. بنده هم فقط بایقوت شدن خودم را از ناحیه آنها به مأموریت آقا کریم گفتم. آنها رفتند.
دار مکافات
ناهار چلو و قرمهسبزي خورده، قریب عصر آقاي میرزا محسن خان نجمآبادي آمده متفکر، صحبت از پولهاي مردم که از او
خواسته و میخواهند، نمود. من هم گفتم تقصیر با خود شما است که [حساب] اعتبارات خود را از [روي] بیاعتنایی به ماها ارائه
نمیدهی. بعد قرار شد که همین دو سه روزه آقاي افجهاي، آقا میرزا محمود خان که از همدان آمده، بنده در منزل ایشان رفته،
رسیدگی به حساب او نمائیم که ببینیم خیانت کرده و مال مردم را بالا کشیده یا
ص: 17
آنکه حقیقتا ضرر کرده. در این بین صحبت از کشته شدن کریم دواتگر شد. خیلی تعجب کردم. گفتم شاید دروغ شنیدهاي. گفت
منزل اقتدار الدوله، دو ساعت پیش شنیدم. گفتم دیروز همین اوقات آمد و مرا از طرف تشکیلیون امر به ورود به تشکیلات نمود، ابا
نمودم. مرا تهدید سخت نمود. واقعا خیلی تعجب نمودم.
اگر مرشد بودم یا حقهباز، از کشته شدن کریم ادعاي تقرب به خدا مینمودم.
آقا میرزا محسن خان منتظر آمدن یمین الملک برحسب وعده شد نیامد.
یک ساعت [و] ربع به غروب بیرون رفته توي خیابان درب خانه، آقاي آشیخ مهدي تبریزي را دیدم که میآمدند، مراجعت نموده
باهم صحبتکنان از عملیات آقایان تشکیلیون و صحبت دیروز کریم با من و کشته شدن او نموده تا درب مریضخانه. بعد من رفتم
به منزل آقا میرزا حبیب الله خان پستخانه، از مشهد نیامده بود. قدري با اخویش صحبت کرده منتظر آمدن آقا میرزا حبیب الله خان
بود که شاید امشب بیاید. بعد رفتم منزل آقا میرزا علی آقا یزدي و بعد آقا میرزا ابراهیم خان، هیچکدام نبودند. منزل آقا شیخ محمد
علی قزوینی رفته او هم نبود. به منزل آمده، شام چلو و قرمهسبزي بقیه ناهار را باهم خوردیم.
شروط من براي پذیرش نظر تشکیلیون
شنبه 13 رجب.- صبح مشغول نوشتن کاغذهاي کمره بودم تا مدتی. در این ضمن آقاي صدر العلماء خراسانی آمد. بعد آقا شیخ
علی اصغر اعتماد که از دوستان حاج میرزا عبد الله تاجر توتونفروش، بعد یمین الملک، بعد اعتماد حضور، بعد آقا شیخ محمد علی
قزوینی. صحبت متفرقه و تشکیلات و عدم تشکیلات و انتخاب وکلاء. به آقاي صدر العلماء خراسانی عرض نمودم در انتخاب
وکلاء بنده با رفقا [ي] بدون تشکیلات همراهم و تشکیلات را چنانچه در مدرسه تدین گفتم اگر از روي اصول منظمه به این
ترتیب که تمام افراد دمکرات دوره سابق تشکیلات را خبر میکنند که با ورقه هویت، فقط آنها جمع شده، یک نفر از طرف
تشکیلیون نیم ساعت مصالح لزوم تشکیلات امروزه را بگوید بعد یک نفر مفاسد تشکیلات امروزه را بیان نماید بعد به عموم
صفحه 120 از 655
بگویند که شماها تا یک هفته خودتان از روي آزادي فکر بنمائید و با دوستان فرقه
ص: 18
مبادله نظر بنمائید بعد آمده به موجب ورقه هویت خودتان رأي خودتان را در تشکیل و عدم تشکیل در صندوق بیاندازید و دو نفر
از طرفداران تشکیل و دو نفر از طرفداران عدم تشکیل براي استخراج آراء معین نمائید، اگر به این قسم میکنید بنده میتوانم به این
ترتیب اکثریت را قبول نمایم و الّا فلا.
آقاي صدر العلماء هم قرار گذاشتند همراهی در این مطلب بنمایند. قدري هم صحبت آقا کریم و حرکات و حرفهاي آن مرحوم
مقتول بالنسبه به من شد.
آقاي صدر العلما کار خصوصی که سفارش از شیخ محمد بروجردي در باب استیناف و قرار او به شرع شد و آقا شیخ محمد علی
هم کار جزئی عنوان نمود که من راه دخول او را نتوانستم حل نمایم. اعتماد حضور هم کاغذ توصیه او را که مستوفی به وثوق
الدوله در باب پیشکاري مالیه محلی امضاء نموده اظهار کرد، من هم قبول کرده که به آقاي افجهاي بدهم بلکه به امضاء مستوفی
برساند.
یمین الملک هم گفت روز دوشنبه عصر میآیم. آقا شیخ علی اصغر هم اظهار کرد که تشکیلیون خیال دارند شما را روز دوشنبه،
خانه اقتدار، محکوم نمایند. بعد آقایان متدرجا رفته، من هم رفتم منزل مرآت، نبود.
گوشت گرفته، خانه آمده، ناهار اشکنه خورده، مشغول نوشتن کاغذ و خوردن چایی. تا عصر که از خانه بیرون آمده، سر خیابان آقا
میرزا اسماعیل خان تفریش [تفرشی] را دیده باهم صحبتکنان در خصوص اینکه آقایان تشکیلیون بد مردمانی هستند نمود که من
اگر معتقد به تشکیلات هم بشوم با آنها نمیتوانم کار نمود. بنده هم تفصیل آمدن کریم که مأموریت خود را از طرف آنها اظهار
کرده و حرفهاي او را نقل نمود، تا کمر خیابان فرمانفرما جدا شدیم.
دموکرات شدن سپهسالار
یک نفر که اسمش را نمیدانستم با درشکه رسید، اما آشنا بودم، تعارف درشکه نمود، باهم سوار درشکه شده تا جلو مسجد سراج
الملک، من پیاده شده به خانه دبیر الملک رفته، آقا شیخ ابراهیم زنجانی و نصیر السلطان آنجا بودند و دبیر الملک هم خیلی کسل و
بستري بود. قدري صحبت با آقا شیخ ابراهیم و حکایت کریم را به او گفتم. او هم اصرار و میل داشت که من دخول به تشکیلات را
قبول نمایم.
تا اول مغرب آنجا بوده بلند شدیم. رفتم منزل آقا شیخ عبد العلی. تنها بود. بعد
ص: 19
آقا حسین آقا و آقاي افجهاي آمدند. راپورت گذشته خود را از کریم و صدر العلماء و غیره گفتم. آنها هم اطلاع خودشان را که
شب سهشنبه نهم، صدرائی و ملک الشعراء و میرزا علی اکبر و دو نفر دیگر میروند شمیران باغ مکرم الدوله، سپهسالار هم میرود
آنجا ملاقات مینمایند و صحبت اینکه سپهسالار ده ساله نان را از قرار منی یک قران کنترات نماید و یک جریده را راه بیندازد و
دمکرات بشود، شده بود. مطلب دیگر آنکه کریم عصر پنجشنبه در میدان توپخانه سعید العلماء و صدرائی که باهم بودند نزد آنها
رفته میگوید آن کار را تعقیب باید کرد و چاره جز تعقیب ندارد. گمان میرود چون غفار خان سالار منصور از اجزاء سپهسالار و
جزو حوزه میرزا علی اکبر شده، ملاقات آقایان با سپهسالار و معاهدات و پیغامات به توسط او باشد. [ساعت] دو [و] و نیم از خانه
آقا شیخ عبد العلی بلند شده با آقا حسین آقا تا درب خانه او [رفتیم] بعد من خانه آمده، به تنهائی نان تازه و بقیه اشکنه ناهار با
برگ چغندر پخته خورده خوابیدم.
صفحه 121 از 655
استفسار حاج میرزا عبد الله از من براي ورود یا عدم ورود به تشکیلات
بوده، «1» یکشنبه 14 رجب.- صبح به قدر دو ساعت باران خوبی آمد. من هم تا عصر مشغول نوشتن کاغذها [ي] کمره و عراق
ناهار آبگوشت [خوردم]. عصر پستخانه رفته، آقا میرزا علی اکبر انتیقه فروش [عتیقهفروش] را دیده، گفت به هیئت وزراء شما را
براي اعزام مازندران به جهت تقسیم اعانه پیشنهاد نمودم.
رفتم منزل آقا حسین آقا قدري صحبت از شریف خان و کاغذ او شده، آقاي افجهاي آمده، آقا میرزا محمود خان آموزگار آمد،
صحبت مطالبات ماها از آقا میرزا محسن نجمآبادي شد. آقا سید اسد الله زنوزي آمد، قرار شد که دعوت اقتدار الدوله را فردا عصر
اجابت نمائیم. بعد معلوم شد که او هم خبر ندارد که چه شده. یک [ساعت بعد] از نیمشب به خانه آمده مشغول نوشتن بودم. گفتند
آقاي حاج میرزا عبد الله آمده، آمدند توي اطاق، اظهار داشتند که من عقیده به تشکیلات ندارم و هنوز حوزه دائر نکرده و به
حوزهاي داخل نشدم و لیکن سایرین حوزهها را دایر کرده، منجمله میرزا علی محمد توتونفروش سراي حاج
______________________________
1). عراق عجم، ولایتی با مرکزیت سلطانآباد که امروز اراك خوانده میشود. )
ص: 20
رحیم خان که خان بابا خان هم جزو حوزه او است و فقط تشکیلات را به جهت دخول به انتخابات میخواهم، به شرط اینکه رفقاي
مهاجرین انتخاب به وکالت شوند و الا اگر تشکیلات به جهت تعیین کمیته مرکزي یا انتخاب از غیر مهاجرین تماما بشود، من خارج
خواهم شد. شما عقیدهتان در باب اجتماع فردا خانه اقتدار الدوله چیست؟ آنها خیال دارند فردا عصر با شما قطع نمایند که
تشکیلات بشود یا نشود؟ من هرقسم شما بگوئید بکنم، بیایم یا نیایم؟ بعد من عرض کردم جلسه پیش خیال آمدن به خانه اقتدار را
داشتم، اما اعمال آقایان، خاصه مأموریت دادن به آقا کریم مرا بالکلیه از آقایان مأیوس کرده. تفصیل آقا کریم را آنچه گفتنی بود
گفتم. بعد گفتم معذالک چون من از اشخاص دلتنگم و حال مطلب عمومی است باز هم فردا براي رفع شبهات و حل اشکال آنجا
میروم. شما هم غرض که ندارید البته باشید بهتر است.
شرایط خاتمه و قطع کار
خاتمه و قطع کار به چند قسم میشود، یکی آنکه آنها از تشکیلات دست بردارند و براي انتخابات، کمیسیونها تهیه شده موقتا
تهیه را براي کسانی که اکثریت رأي دادند به وکالت، مشغول عملیات شویم یا آنکه آنها تشکیلات خود را بدهند، بنده فقط در
تهیه رأي جزو کمیسیونهاي موقتی میشوم و کار میکنم یا آنکه افراد فرقه را موافق احصائیه سابق به طریق منظم دعوت به محلی
نموده یک نفر محاسن تشکیلات و یک نفر معایب تشکیلات امروزه را از طرفین براي عموم بیان نماید. بعد به تمام آقایان حاضرین
عرض شود تا یک هفته شماها فکر و شور نموده رأي خود را در تشکیل و عدم تشکیل به صندوق ریخته، اکثریت هرچه حکم
کرد، آن اکثریت را بنده قبول مینمایم، و الا قطع یک عده بیست و سی نفري آقایان فردا را بنده رسمیت نمیدهم و عقاید
استبدادي و اعتدالی را به لباس و اسم دمکراسی قبول نخواهم کرد.
حاج میرزا عبد الله هم تصدیق نموده گفت: من هم تعقیب همین عقیده را فردا خواهم کرد و به آقاي حاج میرزا هم عرض کردم که
من در انتخابات که حاضر شدم اکثریت آراء با هرکس که شد از مهاجرین یا حاضرین، بنده انتخاب خواهم کرد، مثل شما عقیده
ندارم که داخل عموم رسما بشوم و منتخبین اگر
ص: 21
صفحه 122 از 655
مهاجرین نشدند و اشخاص صالحتر نشدند آنوقت خارج شوم. البته انتظام و رفع هرجومرج خیلی اهمیت دارد. سه [ساعت] و ربع
کم بلند شدند و رفتند.
من هم آبگوشت شام خورده.
سید حسین اردبیلی در مظان اتهام
دوشنبه 15 رجب.- صبح بعد از چایی سوار واگون شده به پستخانه رفته، آقا میرزا حبیب الله خان خانه بود. پیاده از درب شمس
العماره که میرفتم آقا حسین آقا را دیده، بعد وثوق التجار اردبیلی را، گفتم میروم خانه میرزا حبیب الله خان که از مشهد آمده،
آنها هم آمده، در بین راه صحبت شد. وثوق گفت چند سال قبل مجلسی با آقا حسینقلی تارزن و داود خان نامی حال کرده بودیم.
داود خان گفت مرده باد اردبیلی. من بدم آمد. گفت تو را نمیگویم، یک اردبیلی هست که میآید ماهی پنجاه تومان از خانم
انگلیسی که ارباب من است براي تعلیم به او در سفارت میگیرد و آنوقت بعد از درس و قدري صحبت، مطالب سري و غیرسري
مجلس را به او میگوید. بعضی اوقات که من مشروب یا چایی میبرم مطالب را با قلم مداد نوشته به خانم میدهد. بعضی اوقات
هم خانم ساعت چهار، پنج، شش، هفت از شب رفته خانم مرا میفرستد عقب او و او میآید باهم صحبت مطالب مجلس و اسرار او
میشود و او مینویسد و اسمش سید حسین اردبیلی است.
بنا شد تحقیق از رفتهگان خانه سپهسالار که معروف شده بنمایم که صدرائی و ملک الشعرا و میرزا محمد خان مالیه و میرزا علی
اکبر ساعتساز، میر سید حسین خان برادر عمید میرزا حسن صدرائی، رکن الممالک، میرزا ابراهیم قمی که شب سهشنبه نهم همین
ماه به باغ مکرم الدوله نزدیک باغ فردوس رفته سپهسالار را در آنجا دیده قرار دمکراتیت او و کنترات نان که او ده ساله از قرار
یک من یک قران بنماید و تکفل مخارج یک روزنامه بشود و صحبت اینکه حشمت الدوله و سردار منصور و امین الملک باهم
هستند، حشمت الدوله هم خیال استعفا دارد، چون کابینه با نظریات او همراه نیست.
ص: 22
شایعات مشهد
رسیدیم منزل آقا میرزا حبیب الله خان، قریب یک ساعت نشسته، صحبت اینکه در مشهد انعکاس یافته که آقایان دمکرات مهاجرین
خیانت به مملکت کردهاند و آقاي عدل الملک و رفقاي او در طهران اشخاص خیرخواه وطن هستند. قدري هم ما از اوضاع طهران
صحبت کرده بلند شدیم رفتیم درب خانه میرزا محمود خان آموزگار. پدرزنش، بیرون گفت خانبابا خان اینجا بود و باهم رفتند
بیرون. بعد با آقایان خداحافظی کرده رفتم خانه خان بابا خان. پسر محمد حسن نام نوکرش گفت، صبح بیرون رفته. رفتم منزل امیر
حشمت، امامجمعه و آقا میرزا حسین خان آنجا بودند. حاج مجد الذاکرین و آقا میرزا علی اکبر روضهخوان رفیق قدیم هم آمدند.
مجلس شیخ الرئیس و صحبت جمهوریت
صحبت از دعوت حاج شیخ الرئیس روز سیزدهم رجب شد که یکصد و بیست و دو نفر مدعو به ناهار صمصام السلطنه. سعید
السلطنه، حاج ناصر السلطنه، صدر السلطنه. صحبت از جمهوریت شروع شد. حاج ناصر السلطنه گفت حالا که هرجومرج شده باید
کار یکسره و جمهوري بشود. صدر السلطنه گفت حالا که بچهبازي البته بهتر است. شیخ الرئیس هم گفت خیلی خوب است اما
مشکل است و صحبت ریاست جمهوري ناصر الملک بود که او از همه اولویت دارد.
بعد گاردن انگلیسی از سفارت انگلیس آمد به دیدن عید و یک بسته هم به شیخ الرئیس داد، همچه گمان میکنم اسکناس بود.
صفحه 123 از 655
شیخ الرئیس هم تشکر از سفارت انگلیس نمود، تبریکات عید او را تشکر گفت. من بعد از ناهار چون عادت به تریاك داشتم رفتم،
آنها عموما مانده، تا عصر هم بودند.
اتحاد ترقی
بعد حاج مجد گفت یک جمعیتی در این جمعه، سه [ساعت] به غروب منزل معین الطلاب جلسهشان بود، میخواهند تشکیل حزب
اتحاد ترقی بدهند و خیلی هستند مرکب از: آقا میرزا محمد تقی گرگانی، یکی از علماي استرآباد، آقا شیخ حسین یزدي، حاج
محمد حسین کاشی که خیلی خوب حرف میزند،
ص: 23
میرزا محمود اصفهانی، آقا سید عبد الرحیم کاشانی، مشیر الدوله، مؤتمن الملک و خیلی از اعیان و اشراف که آنها نیامده و
خواهند آمد.
علنی شدن بهاییها
حضرات بهاییها هم علنی شده، هفته [اي] یکمرتبه خبر میکنند و تبلیغ میکنند و دو نفر آژان هم مواظب است که کسی حرف
نزند. این جمعه مدرسه خانه صاحبدیوان بود و هفته آتیه خانه حاج غلامرضا پسر حاج محمد حسن، خیلی مفصل هم ضیافت
میکنند. من سپردم که از جمعیت دوم اتحاد ترقی راپرت بیاورد.
ناهار را خورده بعد از ناهار امیر حشمت آمد قدري صحبت شیخ یحیی تاجر خمینی [که] از کمره تازه آمده بود و قدري از کمره و
را و پول او را که از مردم گرفته بود نمود. چهار [ساعت] به غروب بلند شده رفتم منزل مشیر اکرم. او با «1» خرید امیر مفخم ورچه
را حضرت عبد العظیم رفته بودند. رفتم منزل مشیر السلطان، او هم رفته بود جایی. سوار واگون «2» قدس السلطنه این ایام البیض
شده رفتم منزل آقا حسین آقا. تعیین وقت که مستوفی الممالک روي پاکت فردا سه [و] نیم بعداز ظهر کرده بود به من داد. بعد رفتم
حسب الوعده منزل آقاي اقتدار.
ادامه بحث تشکیلات در منزل اقتدار الدوله
اشخاصی که از مدعوین آمده بودند آقا شیخ محمد علی طهرانی، مدیر، تدین، آقاي سعید العلماء، آقاي ملک الشعراء، آقا شیخ
ابراهیم زنجانی، آقاي افجهاي، آقاي سید عبد الرحیم کاشانی، آقاي حکیم الملک، جلیل الملک، آقا صدرائی، میرزا سید مصطفی
خان، آقا میرزا داود خان، حاج میرزا عبد الله توتونفروش، آقاي عماد الکتاب، آقاي صدر العلماء خراسانی، آقاي خان بابا خان،
آقاي بینش، آقاي مؤید الاسلام کرمانی.
______________________________
1). ورچه نام یکی از روستاهاي بزرگ خمین واقع در کیلومتر 30 جاده اراك است. )
2). روزهاي 13 تا 15 رجب را ایام البیض گویند. این ایام اعمال و دعاهاي ویژهاي دارد که یکی از آنها اعتکاف در مساجد )
است.
ص: 24
ابدا صحبت از ادله لزوم تشکیل و عدم تشکیل را به میان نیاوردند و گلههاي ننه حسنی و اینکه کار باید کرد و باید رأي به
تشکیلات داد. آقاي صدر العلماء و آقاي حاج میرزا عبد الله پیشنهاد کردند که آراء اکثر فرقه اخذ شود یا به کمیسیونها براي
صفحه 124 از 655
انتخابات قناعت شود، قبول نشد. بنده عرض کردم که خوب است یا تشکیلات را بدون اخذ رأي و قطع نمودن با جمع متنفذ قلیلی
مشغول شوید و هیچ رأي نخواهید و احدي را الزام ننمائید، یا آنکه اگر قطع میخواهید بکنید آن قسم که آقاي صدر العلماء
پیشنهاد کرده رفتار نمائید و الا سایر اقسام بیاساس است، ابدا قبول نشد. بعد بنا شد رأي بگیرند که باید تشکیلات را از این راه
شروع نمود که کمیسیون تفتیش سابق که حالا هم رسمیت دارد با پنج نفر دیگر که آقاي حکیم الملک، آقا شیخ ابراهیم و سه نفر
دیگر ضمیمه شده، حوزهها را راه بیاندازند. من هم حکما جزو کمیسیون باشم. بنده عرض نمودم من این مطالب را بیاساس
میدانم. پذیرفته نشد. رأي گرفتند. من عرض کردم رأي مخصوص تشکیلیون است، من خارجم از رأي. حکیم الملک به زور و
شوخی و محبت دست مرا با دست خودش بلند نمود. من هم قدري تعجب که کارها و حرفهاي بچهگی میزنیم و میکنیم. به
اسم ادرار از اطاق بلند شده به خانه آمدم. آبگوشت خوردیم و خوابیدم.
اصلاحات نظري
سهشنبه 16 رجب.- صبح آقاي عین الممالک، آقاي آقاشیخ مهدي تبریزي، آقاي یمین الملک گروسی متدرجا آمده صحبت شب
گذشته با آقا شیخ مهدي شد و صحبت عدم لزوم تشکیلات با ادله، و عدم حضور آقایان به اینکه تشکیلات را که میخواهند حاضر
نیستند که با اصل منظمی و تحصیل رأي عموم افراد طهران ایجاد نمایند، به عین الممالک گفته شد و تصدیق نمودند. دو نفر دیگر
آمدند و صحبت داشتند که آقایان تشکیلیون نزد سادات روضهخوان شیرازي و فامیل آنها رفته، آنها را دعوت به دمکراسی و
ورود به تشکیلات نمودهاند. آنها هم جواب دادهاند ما حاضر هستیم اما به شرط اینکه دو ماده [از] مرام [مرامنامه] اسقاط شود:
یکی تفکیک قواي سیاسی از روحانی، یکی تقسیم اراضی. آقایان هم گفتهاند خودمان هم خیال داریم بعد از تشکیل کمیته
ص: 25
اصلاحاتی در مرام بنمائیم. بعد آقایان رفته، ناهار آش رشته و قرهقوروت خورده، به منزل مرآت الممالک رفته معلوم شد به واسطه
گاردنپارتی امشب در خانه صاحباختیار، آقاي مرآت، آمدن ماها را به اینجا عذر خواسته به فردا موکول داشته. بنده سه چایی
خورده قدري صحبت با مرآت نموده گفتند جمعه آتیه منزل ذکاء الدوله کاشانی، صدرائی، جلیل الملک، مدیر، تدین و دو نفر
دیگر با پنج شش نفر دیگر از اتفاق ترقی میروند که دو فرقه را یکی بکنند.
دیدار مستوفی الممالک
سه و نیم بعداز ظهر به خانه آقاي مستوفی رفته تنها مطلبی را که براي رفع تحیر خودم در یک مطلب مهمی که به هیچکس نگفته
بودم و ایشان را سالم و مآلبین میدانسته عرض نموده، تصدیق اهمیت مطلب و حق حیرت و بهت مرا نموده، فرمودند مستور باشد
تا از شواهد و امارات خارج، چیزي به دست بیاید. تلفونی از شاه آمد که شما مشیر الدوله را دیده، فردا به صاحبقرانیه بیائید.
مستوفی گفت که عرض نمائید اطاعت مینمایم.
بلند شده تا عصر و غروب به کارهاي متفرقه [سرگرم شدم]. نیم از شب با آقا شیخ عبد العلی بهسمت خانه آقا میرزا خلیل که
میرفتیم حاج میرزا عبد الله، آقاي کاشانی، آقاي زنوزي را متدرجا دیده قدري صحبت محبتانه با آنها نموده بعد با آقا شیخ عبد
العلی وارد منزل آقا خلیل آقا شدیم. صحبت حلقهبندي را براي تهیه انتخابات که مینمودند بنده شنیده، تصویب نمودم. ساعت دو
نیم از شب بلند آقاي بینش و پرویز عقب بنده و آقا شیخ عبد العلی باهم حرکت نموده به واسطه باران که آمده و میآمد ارسیهاي
آقا خلیل را گرفته پوشیدم و با آقا شیخ عبد العلی رفتیم تا درب خانه ایشان. بعد من رفتم منزل آقاي عمید. «1»
و چارسوي کوچک حاج میرزا عبد الله و آقاي کاشانی را «3» رسیدم. اتفاقا که در راه میآمدیم درب حمام چال «2» چهار الاربع
صفحه 125 از 655
ملاقات و با اولی قدري صحبت و
______________________________
1). ارسی: کفش. )
2). ساعت یک ربع مانده به چهار. )
3). نام کوچهاي در شرق بازار بزرگ تهران. این نام مأخوذ از حمامی قدیمی در آن کوچه است. )
ص: 26
با کاشانی مفصل که بنا شده شما را در کمیسیون تفتیش وعده بگیرند که شما دعوت حوزهها را بنمائید که تشکیل شده و از
نماینده آنها رأي به تشکیل و عدم تشکیل فرقه گرفته شود. عرض نمودم به آن ترتیب که عرض کردهام اگر بشود حاضرم و الّا
فلا.
ترتیب کریم
بعد گفت والله و بالله از ترتیب کریم و حرفهاي او من خبر نداشتم فقط چیزي که بود این شد که کریم همان روز پنجشنبه آمد
درب حجره من. سه نفر آنجا بودند؛ یکی میرسید یوسف خان پسر مرحوم کدخدا، دو نفر دیگر را من یادم نیست کی بودند. در
آنجا گفت تشکیلات را دادهاید؟ گفتم نزدیک است بدهیم.
گفت کمرهاي حاضر شد که وارد تشکیلات شود؟ گفتم هنوز قبول نکرده. گفت پس من میروم او را حاضر نمایم. گفتم مگر با او
دوستی داري؟ گفت بله. گفتم مشکل بتوانی حاضرش بنمائی. گفت خیر، او با من دوست است. او را به هرقسم باشد حاضر
مینمایم. گفتم به دوستی یا به چیز دیگر؟ گفت به دوستی. و بعد رفت.
بعد خانه عمید رفتم گمان کردم که از انتظار بیرون آمده و شام خوردهاند.
معلوم شد که منتظر بود. قدري صحبت از اختلافات و تشکیلات شد. خیلی سعی در تشکیلات و اصرار در وجوب و لزوم آن به
جهت نقطه اتکاء کابینه و موفقیت دمکرات در انتخابات مجلس و عدم افتضاح فرقه در بین مردم و دلسوزيهاي دیگر نمودند. بنده
عقیده خودم را در عدم لزوم عرض نموده، رد فرمودند.
تزلزل کابینه
قدري هم صحبت از تزلزل کابینه و اینکه همین روزها بعد از اعلان انتخابات رئیس الوزراء استعفا مینماید. بنده خیلی تألم خود را
از این قضیه در صورت وقوع عرض نموده، گفت ناچار شده، چون کار از پیش نمیرود و موانع اصلاحات مملکت [را] در جلو
میبیند و به رفع آن موفق نیست و شاه هم یک بچّهاي است که تشخیص نمیدهد. لابد استعفا را میدهد. گفتم بقاء او به چه
ص: 27
قسم میشود؟ گفت مگر کسانی که بخواهند سرکار بیاید، از راه انتخابات موفق شوند که او از طریق وکالت عودت نماید. گفتم
این مطلب آسان است. اگر حالا که میخواهد استعفا نماید یکمرتبه یک نمایش بدهد و حکام انگلوفیل و روسیفیل و سفراء لندن
و پطروگراد و پاریس را منفصل و بهجاي همه، اشخاص ایرانی فیل را منصوب. حالا که استعفا میدهد چرا یک کاري که در انظار
عموم محبوب است نمیکند که خود را محبوب و به وکالت و بعد به مقام رئیس الوزرائی نائل نماید؟ گفت نمیتواند و موانع
دارد.
شام خورده، ساعت شش [و] و نیم خوابیده، صبح هم قدري صحبت، بعد حرکت کرده. فخام الدوله را که آنجا بود دیدم با من کار
صفحه 126 از 655
دارد. آمد و تفصیل دیشب خانه دکتر حسن خان را که میرزا علی اکبر آمده بود و تشکیل حوزه آنجا را داد با چهار نفر و گفت
کمرهاي هم حاضر شده، داد. من عقیده خود را به فخام گفتم. او گفت من خبر نداشته. بعد از خانه عمید بیرون و به خانه مشیر اکرم
رفته، گفتند با خانم تا شنبه حضرت عبد العظیم میمانند.
[امور روزانه]
یوم چهارشنبه 17 رجب.- صبح منزل میر سید حسن خان مهندس رفته، شرحی از سید جواد رشتی که مایل به دمکراتی و محتمل
است به وکالت نائل شود و میخواهد شماها را ببیند. قرار شد فردا عصر دو [ساعت مانده] به غروب بنده و آقاي افجهاي در منزل
میر سید حسن خان، آقا سید جواد را هم بگوید که بیاید. بعد رفتم سروقت تلمبه. حسین خان گفت ناخوش بودن مادرم من را
خجل کرده، اما پدرم امروز لوله را گفته که پیدا مینمایم. درب حجره حاج محمد مهدي رفته برات هفتاد [و] دو تومان مکرر اندر
مکرر را ببینیم چه میگوید. برادرش گفت قم رفته و تا پنج شش روز دیگر میآید. به خانه حسین آقا رفته صحبت گذشتهها شد.
استخارههاي محمد علی شاه
بعد با آقاي افجهاي رفتیم منزل مرآت الممالک، ناهار خورده استخارههایی که محمد علی میرزا در خصوص حرکت خودش از
شهر به باغ شاه و عزل ناصر الملک از وزارت مالیه و مستوفی الممالک و دو توپ بستن به مجلس، گرفتاري ملک المتکلمین و
جهانگیر خان و سید جمال و بهاء و صدمه زدن به آقا
ص: 28
سید عبد الله و آقا سید محمد و تبعید آنها و خواستن آنها تا انفصال از سلطنت که سید ابو طالب زنجانی استخاره کرده و از
خودش هم راهنماییها به محمد علی میرزا کرده که اگر آن استخاره نامهها و جواب آنها به دست ملیون میافتاد، حاج میرزا ابو
طالب زنجانی اگر زنده بود، قطعه قطعهاش باید بکنند، کتابچه کرده بود تماشا کردیم تا آقا حسین آقا آمد.
براي تشکیل کابینه
صحبت در کار شد بالاخره موضوع عمل سعی در انفصال کابینه و اینکه عوضش کابینه خوب بیاید. مردد شد که منحصر است با
کابینه مستوفی یا مشیر الدوله یا علاء السلطنه یا عین الدوله؟ مستوفی که موقع ندارد، عین الدوله هم دماغش استبدادي، مشیر الدوله
چون مقدماتش تهیه شاید شده باشد، بعد قرار شد که آقاي مستوفی را که شاه امروز به بالا خواسته و مشیر الدوله هم این روزها
خدمت شاه میرود و میآید. دیروز هم وثوق الدوله مهموما از خدمت شاه بیرون آمده با این مقدمات خوب است شما که مرآت
هستید معلوماتی از خارج حاصل کنید که اگر اصل دارد سعی کنیم که از اعضاء خوب، کابینه مشیر الدوله تشکیل شود و
دزديهایی که وثوق الدوله از راه وزارت خارجه در این مدت کرده صورتی تحصیل نمائید و تا روز یکشنبه آتیه بعداز ظهر به ما
برسانید.
یک ساعت نیم به غروب مانده بلند شده، من رفتم منزل و آقایان هم رفتند.
بعد از منزل، سر شب رفتم آقا شیخ محمد علی قزوینی در مدرسه نبود. رفتم منزل آقا میرزا ابراهیم خان کوچه غریبانی، آقاي بینش،
آقاي پرویز، آقا میرزا حبیب الله خان، آقا شیخ عبد العلی، آقا شیخ اسد الله گیوه فروش و جمعی دیگر آنجا بودند که ترتیب
حلقهبندي براي انتخابات داشته. تا دو و نیم بوده، من رفته منزل، شام پلو روز مانده خود را خورده خوابیدم.
صفحه 127 از 655
مذاکره با نیر السلطان
چهارشنبه 18 رجب.- صبح بچهها به حمام رفته، [من] مشغول کاغذنویسی شده، آقا اکبر آقاي تویسرکانی و صارم السلطان بازدید
بنده آمده قدري صحبت از
ص: 29
عملیات تشکیلیون و متفرقه شده رفتند. مشغول کاغذنویسی. بعد اعتماد حضور آمد که آقاي نیر السلطان خیال تشریففرمائی را
دارند. عرض کردم تشریف بیاورند. بعد که تشریف آورده، مطابق آنچه شنیده بودم آدم با حس درستی به نظر آمد. صحبت ترتیب
تغییر نظامنامه انتخابات از اول تا آخر شد.
بعد صحبت تشکیلات و عدم صلاحیت امروزه براي این اقدامات. قرار شد که عامه را هرقدر بشود بیدار نمایند. یکساعت بعد
حرکت کرده بدون چایی و بدون تعارف به ناهار تشریف بردند؛ چون بچهها حمام رفته بودند و ناهار غیر از نان و پنیر و برانی
نداشتیم، تعارف دروغی را هم جایز ندانسته. بعد خودم ناهار مزبوره را خورده، مشغول نوشتن کاغذها و پست شده و چایی
میخوردم، یکوقت ملتفت شده موقع پست گذشته، به عجله رفتم منزل میر سید حسن خان که وعده کرده بودم. چایی و کاهوي
مفصلی [خوردیم] و صحبتها نمود.
آقا شیخ محمد بروجردي را که به جهت توصیه و سفارش آقاي صدر العلماء خراسانی که لازم بود از بالاخانه صدایش نمودم که
بماند تا بیایم. رفتم او را ملاقات و توصیه نمودم. بعد بنا بود که بروم منزل آشیخ عبد العلی، حضور رفقا، مشیر نظام رشتی که با
مهاجرین رفته بود و رئیس نظمیه همدان بود، او را دیده تعجب از آمدن او کردم. گفت دو روز است آمده در خیابان حاج شیخ
هادي، دست چپ کوچه اول، خانه اول منزل احمد آقاي سرهنگ قزاق منزل دارم. بعد رفته میرزا محمود آموزگار را دیدم. قرار
شد روز شنبه سه [ساعت] به غروب [مانده]؛ آقاي افجهاي برویم منزل آقا میرزا محسن نجمآبادي براي ترتیب طلب.
بعد با شاهزاده محسن میرزا و آقاي آقا میرزا اسماعیل خان تفرشی بناي گردش را گذاشته درب دار الفنون مشیر السلطان را دیده
گفتم به دیدن شما آمده [ایم]. او هم میل به ملاقات خیلی داشت بعد جدا شده سه نفري رفتیم. شاهزاده محسن میرزا اظهار داشت
که آقاي اقتدار الدوله مرا دیده و اظهار داشتهاند که آقاي افجهاي و کمرهاي و پرویز و شما را میخواهم که همین دوروزه عصر
بیائید منزل، قدري صحبت رفع اختلافات بشود. به شاهزاده عرض نمودم از بسکه ملاقاتهاي زمان زیاد و متعدد بدون ناهار و شام
کردهام خسته شدهام.
خوب است ناهار روز شنبه پسفردا را ما چهار نفر منزل اقتدار باشیم و هرچه صحبت رفع اختلاف را با بودن ناهار بفرمایند جانا و
مالا میپذیریم. شاهزاده
ص: 30
محسن میرزا هم پذیرفت و کاغذي به اقتدار نوشت که پیشنهاد و تصمیم کمرهاي این شد که ناهار را بیائیم و به آقاي آقا میرزا
اسماعیل خان که همسایه اقتدار است زحمت فرستادن کاغذ را استدعا کردیم.
بعد من از شاهزاده محسن میرزا پرسیدم که مطلبی از طرف شما شنیدم در خصوص ملاقات آقا کریم [دواتگر] عصر پنجشنبه با
آقاي صدرائی و آقاي سعید العلماء در میدان توپخانه؟ گفت بله صحیح است، عصر، قریب غروب من و صدرائی و سعید العلماء در
میدان توپخانه باهم بودیم، کریم رسید. بعد رو به آقایان نمود که باید آن شخص را تعقیب کرد و هیچ چاره ندارد او را که تعقیب
صحیح نمائیم. دستها [دستهها] بریده میشود. بعد صدرائی گفت این جاها این صحبتها مقتضی نیست و صدرائی هم میل
نداشت که این صحبت را کریم کرده باشد. بعد حرکت کردیم رفتیم تا درب پستخانه. صدرائی و سعید العلماء خداحافظی از من
کرده رو به به گارد واگون رفتند. من هم متفکر بوده که مقصود کریم چه بود و قضیه چیست و این مطلب را همانشب به بعضی از
صفحه 128 از 655
دوستان گفتم. بعد که قضیه تهدید شما را شنیدم حدس زدم که متعلق به شما بود. بعد رفتیم تا خیابان کنت و سفارت انگلیس و
مراجعت به توپخانه. شاهزاده رو به منزل، بنده و آقا میرزا اسماعیل خان رو به منزل.
از خیابان مریضخانه آمدیم. بعد من رفتم گوشت گرفته به منزل آمدم. امام جمعه و آقا باقر، مغرب آمده بودند که از کمره کاغذي
اگر آمده بگیرد، نه کاغذ و نه من بود. رفته بودند خانه. گفتند که آقا میرزا مهدي خان همسایه، شما را کار لازمی داشت. رفتم
ایشان را خواسته، آمد. ساعت چهار تا شش صحبت گرفتاري فوق العاده حاج میرزا یعقوب و اینکه فقط من دلسوز [او هستم]، و
متوسل به من شده. من هم براي اینکه شاید از وسیله عدل الملک بتوانم کاري کرده که آقا شیخ رضاي وکیل تخفیفی در شداید
خود بالنسبۀ به او بدهد همه قسم صدرائی و عدل الملک و غیره را میبینیم. حالا این چندروزه به من میگویند که در کمیسیون
تفتیش سابق چون تو و آقا میرزا احمد خان شیرازي عضو بودید باید حاضر شوید و دعوت نمایندگان حوزهها براي عملیات بشود.
من نمیدانم چه کنم؟ گفتم اگر گرفتاري یا عقیده به تشکیلات داري و کمیسیون تفتیش سابق را با انحلالات به رسمیت میشناسی
و عضو افتخاري را با اعضاء
ص: 31
رسمی تفاوت نمیگذاري البته بروید، چه ضرر دارد؟ و اگر غیر این است نباید بروید. بعد خیلی صحبت از ترغیب ورود من به
تشکیلات که قسمی وارد شوید که ملاحظه میل شما هم شده باشد. عرض کردم همان قسمی که سابق عقیده داشتم که اگر رأي در
تشکیلات مدخلیت ندارد نباید بیست و سی نفر جمع شده رأي به تشکیلات را قطع نمایند. خودشان با هر [عضو] معتقد به تشکیل،
حوزهبندي نمایند و الزام و اجبار به دیگران را کنار بگذارند و اگر رأي در تشکیلات و عدم تشکیلات که دو حس ضد در افکار
افراد فرقه تولید شده لازم است پس عموم افراد فرقه را موافق احصائیه سابق دعوت و دو کنفرانس که دو نفر از لزوم و عدم لزوم
تشکیلات، منظما بدون هرجومرج کرده عموم را تا دو سه روز به جهت فکر و شور از او گذاشته، بعد بیایند رأي بدهند. آنوقت
بنده اطاعت صرف از این قطع اکثر خواهم کرد، یا یک پلوئی به ماها بدهند تا حق نمک بلکه چشم و گوش ما را بگیرد شاید
خورده خوابیدم. «1» معتقد به لزوم تشکیل بشویم! شام نان و پنیر و شیره و برانی برگ چغندر، من و احمد
[امور روزانه]
صبح جمعه 19 رجب.- صبح حمام رفته آمدم دیدم آقاي امیر حشمت و آقا میرزا حسین تشریف آورده مدتی معطل بودند. بعد
نشسته، میرزا حسین خان صحبت آمدن میرزا علی اکبر خان و دکتر حسن خان براي تشکیل حوزه را نمودند.
آقاي امیر حشمت هم مرام جدید اعتدالیون را که براي دعوت ایشان آورده بودند ارائه دادند. قدري صحبت متفرقه فرقهاي با آمدن
آقاي اعتماد الشریعه و آقا شیخ علی اصغر و اعمال و اقوال تشکیلیون شد. ساعت سه ربع از دسته رفته، آقا مشهدي حسین باغبان هم
به جهت بیل زدن و اصلاح باغچهها آمد. چون کسل بودم ناهار نخورده، قدري با اصلاح باغچهها مشغول، بعد خوابیده، بعد چایی
خورده بیرون آمدم، رفتم منزل شاهزاده ناصر الدوله پیرمرد. آدمش گفت تشریف ندارند. رفتم منزل آقاي مشیر نظام. تا نزدیک
غروب آنجا بودم. حکایت مسافرت در کلهر و لخت نمودن و سایر گرفتاريها را نقل نمود. من هم اوضاع از دو ماه پیش طهران را
گفتم. معلوم شد ایشان هم عقیده به تشکیلات ندارند. بعد بلند شده رفتم منزل صدر العلماء خراسانی که تفصیل سفارش او را به آقا
شیخ محمد بروجردي بگویم، نبودند.
______________________________
1277 ش). - 1). احمد تنها فرزند ذکور و ارشد سید محمد کمرهاي ( 1342 )
ص: 32
صفحه 129 از 655
رفتم منزل دبیر الملک. تا ساعت دو ربع کم آنجا بودم. الحمد لله حالش بهتر بود، صحبت اینکه امروز منزل عز الملک رفتید یا
خیر؟ گفتم مسبوق نبودم.
گفت بنا بود که به شما هم خبر بدهند. سایرین را هم بنا بود شفاعا دعوت نمایند به جهت افتتاح آن جلسه معهود. قدري هم
صحبت متفرقه شد. از آنجا بیرون آمده به آقاي افجهاي نوشتم که فردا ناهار را با پرویز به خانه اقتدار بیایند، درب خانهشان داده،
آمدم توپخانه با واگون بهسمت منزل آمدم. در منزل گفتند آقا میرزا اسماعیل خان تفرشی و آقا میرزا مصطفی خان آمده بودند.
شاهزاده محمد ولی میرزا هم یک ساعت از شب رفته آمده بود و گفته بود که من فلانی را باید ببینم و کار دارم، وقتی معین نماید
که ملاقات شود. مصباح السلطنه هم آمده بود که حوزه اینجا اگر تشکیل شده به من خبر نمائید و الا تکلیف مرا معین نمائید. شام
آبگوشت خورده خوابیدم.
[امور روزانه]
صبح شنبه 20 رجب.- براي دادن خیک خالی شیره به آقا میرزا زین العابدین رفته، نیر السلطان را خواستم ملاقات نمایم، خواب
بودند. میرزا سید ابراهیم خان، توپخانه، درب سربازخانه قناتآباد مرا صدا زده قدري صحبت از اوضاع شد. به دکّان آقا میرزا زین
العابدین آمده، قدري هم آنجا صحبت، به دکان مشهدي مرتضی علاف آمده آقا میرزا ابراهیم علاف را هم صدا زده قدري
صحبت، به دکان حاج میرزا عبد الله آمده صحبت اینکه منتخبین کمیسیون تفتیش، آقا میرزا علی اکبر ساعتساز را خواسته که
حوزهها را تشکیل نمودهایم و اگر میخواهید با شما همراه باشیم ما باید هشت نفر، ضمیمه به کمیسیون تفتیش نمائیم. آقایان
صدرائی و کاشانی و ملک و من عنوان کردیم از هشت نفر شما، ما چهار نفر انتخاب مینمائیم که ضمیمه ما شود. گفته بود اگر
یک نفر از هشت نفر ما کم شود با شما حاضر نیستیم کار بکنیم، بعد با ملک قدري بدگویی کرده رفت. بعد بنا شد آقا سید عبد
الرحیم کاشانی نماینده حوزههاي سابق را روز دوشنبه 23 رجب دو [ساعت مانده] به غروب در خانه صدرائی دعوت نموده رأي
براي تشکیلات گرفته بعد حوزهها را دایر نمایند. از آنجا بلند شده، مشهدي حسن حلاج و آقا میر سید یوسف خان را درب دکانی
دیده قدري صحبت نمودیم. میر سید یوسف خان و مشهدي حسن گفتند ما مطالب شما را تصدیق مینمائیم و من تمام حوزههاي
خود را ملحق به حلقههاي شما میکنم، از آنجا
ص: 33
رفته آقا میر سید هاشم پهلوان مرا دیده او هم کسب تکلیف کرده، تفصیل را به او گفتم. او هم گفت مرا حاضر براي ترتیب
خودتان بکنید. بعد به منزل آقاي اقتدار بعداز ظهر رسیدم.
آقاي افجهاي و آقاي پرویز زودتر از من تشریف برده بودند، صحبت ادله تشکیلات و عدم تشکیلات شد. آقاي اقتدار متقاعد نشد و
از مغلوب شدن کدر شد.
سه نیم بعداز ظهر بلند شده تا درب شمس العماره آمدیم. من سوار واگون منزل مشیر السلطان رفته او را ملاقات و قدري از حرکات
مهاجرین خودمان با الفاظ رکیکی تنقید نمود. از آنجا به منزل دکتر حسن خان رفته، نبود. سپردم که شب بیاید منزل آقاي امیر
حشمت. بعد مراجعت، در سر خیابان نعش سید آقا خان نام، سرکمیسري سرچشمه را مجللا با عموم آژانها و موزیک حرکت
میدادند. از آنجا به خانه میر سید احمد خان مستوفی رفته قدري صحبت از آقاي ظهیر الاسلام سارق قرآن از ضریح امام ثامن شد.
شخصی یک رباعی نقل کرد:
معروف بود از آنچه عثمان دزدیداز بعد نبی سه جزو قرآن دزدید
سی جزو دیگر خط امام چارمآقاي ذهیر [ظهیر] در خراسان دزدید
صفحه 130 از 655
جذب دکتر حسن خان توسط تشکیلیون
بعد بلند شده منزل همشیره رفته، جمال و دو بچه دیگر از همشیره سرخک درآورده بودند، قدري هم آنجا مانده، اول مغرب منزل
آقا سید اسد الله اصفهانی رفته آقاي افجهاي، بینش، پرویز، میرزا ابراهیم خان و میرزا اسماعیل خان و یازده نفر دیگر آمده [از]
ترتیب کمیسیون انتخابیه صحبت شد. بعد من اجازه گرفته به منزل آقاي امیر حشمت رفته، مستشار نظام و دکتر حسن خان منتظر
آمدن من بوده. آقاي امیر حشمت و آقا میرزا حسین خان هم تشریف داشتند. معلوم شد دکتر را تشکیلیون خیلی جذب و جلب
نموده. میرزا علی اکبر وعده وکالت ساوه به او داده، قدري مذمت که فلانی براي خاطر مساوات و سایرین با تشکیلات همراهی
نمیکند. قدري هم از مهاجرین که اگر آنجا تشکیلاتی دارند چرا به ما
ص: 34
بنده لابد شدم [ناگزیر شدم] مفصلا جهت خیانت به وطن در تشکیلات امروزه را به قدر یک ساعت عرض «1» ... خبر نکردند و
[کنم] بعد گفت من خیالم فاسد شد و به تشکیلات حاضر نمیشوم و به شما خبر میدهم این شب چهارشنبه، حوزه خانه من است
آنجا تکلیف را قطع [قطعی میکنم].
وعده انتخاب
بعد شام خورده، دکتر و مستشار رفته، من و آقا میرزا حسین خان در یک اطاق و آقاي امام [جمعه] و آقا باقر در یک اطاق
که خودش میآید و وسائط برمیانگیزاند براي منتخب شدن، [«2» خوابیدیم. آقا میرزا حسین خان شرح حاج شیخ اسد الله [محلاتی
همچنین میرزا عبد الحمید خان پسر حاج سیاح آن هم خیلی به هروله [تحرك] افتاده گفت ما میل داریم که شما انتخاب شوید. من
گفتم بار سنگینی است. آسمان بار امانت نتوانست کشید بروید انسان پیدا کنید، من آسمانم. خوابیده، صبح شاهزاده آمد، خدمت
آقاي امام هم رسید از آنجا بیرون آمده در راه آقاي حاج میرزا کریم را دیده اظهار داشت که خیال رفتن را دارم. قرار دادم منزل
ایشان که خانه منتظم الملک کدخدا جلو خانه ظل السلطان است بروم.
[امور روزانه]
رفته، «3» یکشنبه 21 رجب.- صبح از خانه امیر حشمت بیرون آمده، حاج میرزا کریم را در راه دیده، به دیدن حاج آقا معتمد
به توسط آقاي امیر مفخم و دریافت پنجهزار تومان و یک طسوج [«4» صحبت رفتن از عراق به کمره براي صلح با سالار [محتشم
که «7» و ترتیب ورود به معامله چهل و پنج شعیر میشیجان «6» لیلیان «5»
______________________________
1). نقطهچین در اصل. )
2). وکیل دوره اول مجلس شوراي ملی از کمره و محلات. )
3). حاج معتمد السادات از علماي معروف اراك، پدر سید مهدي پیراسته که در زمان محمد رضا پهلوي مدتی وزیر کشور بود. )
4). علی خان معروف به سالار محتشم، فرزند علی قلی خان سرتیپ. )
5). طسوج- تسوج- یک قسمت از 24 قسمت شبانهروز که یک ساعت باشد- 4 شعیر (براي تقسیمبندي آب کشاورزي استفاده )
34 امور روزانه ..... ص : 34 میشود). روزنامه خاطرات سید محمد کمرهاي ج 1
6). روستایی در 20 کیلومتري شمال خمین. )
صفحه 131 از 655
7). روستایی در 5 کیلومتري شرق خمین. )
ص: 35
و دو هزار تومان به جهت مخارج و حق العمل از حاج جلال لشکر «1» سی شعیر مال خودش و پانزده شعیر مال حاج جلال لشکر
دریافت دارد که چهل و پنج شعیر را از آقاي امیر حشمت دریافت دارد و صحبتهاي دیگر. بعد بلند شده رفتم درب در سردار
جنگ را دیده قدري تعارف و صحبت نمودم، رد شده آقاي آقا شیخ ابو القاسم را درب خانهاش دیده صحبت اختلاف در
تشکیلات را نمود، رفع شبههاش را نموده، اصرار کرد فردا ناهار وعده بدهید آقاي مؤید الاسلام را هم خبر میکنم بیاید. بنده عذر
خواسته به منزل آمده ناهار باقلیپلو صحیحی خوردیم.
شیوع وبا در آمل
عصر منزل مصباح السلطان رفته چون نبود، خودم وعده ناهار فردا را گرفته نوشتم که میآیم. بعد درب دکان آقا میرزا عباسقلی
رفته دستور اینکه به هر حوزه دعوتش میکنند برود و مطلب را به آنها بفهماند که تشکیلات باید از روي اصول صحیحه بشود.
بعد رفته آقاي آقا میرزا داود خان را دیده، گفت رفتن ما به آمل به جهت آمدن وبا تأخیر شده و از بیست و پنج نفر، شانزده نفر
مرده.
بعد آقاي آقا شیخ مهدي تبریزي را درب حجرهاش رفته چون صبح آمده بود درب منزل و نبودم، پیغام داده بود که مرا به منزل
صدرائی، کاشانی وعده گرفته که دوشنبه 22 دو [ساعت] به غروب بروم، تکلیف چیست؟ گفتم بروید و لیکن بگوئید نه شما به
کمیسیون تفتیش و نه ماها به نمایندگی رسمیت نداریم. اگر تشکیلات را از رأي عموم افراد دمکرات اخذ میکنید ما همراه هستیم
و الا فلا.
بعد مقارن مغرب، منزل آقا میرزا ابراهیم خان رفته با بینش و پرویز و آقا میرزا علی و دو نفر دیگر، دکتر احمد خان علت خیانت
تشکیلات امروزه را پرسید. قدري شرح و توضیح دادیم بعد بلند شده به منزل آمده، شام تتمه باقلاپلو ناهار را خوردیم و خوابیدیم.
کتابی در شرح مفاسد تشکیلات
دوشنبه 22 رجب.- صبح آبیاري و نشاءکاري باغچهها را من و احمد و مشهدي
______________________________
1). فرزند علی قلی خان سرتیپ نایب الحکومه کمره، پدر همسر آیت الله پسندیده. )
ص: 36
حسین داشتیم. ناهار به منزل مصباح السلطنه رشتی رفته متذکر فساد جریان تشکیلیون و فساد تشکیلات امروزه شده، قرار شد آنچه
بتواند سعی در فهمانیدن به مردم نماید. دو بعداز ظهر منزل عین الملک رفته که منتظر بود، او را هم ملتفت داشتم. قرار شد او هم به
حوزه مدعوه خودش اخطار نماید و حتیالمقدور سعی نماید که مفسده تشکیلات تخفیف یابد. بعد از چایی، منزل مرآت رفته، بعد
از من سه نفري آنها باهم آمده قدري از تثبیت کابینه صحبت شد. بعد قرار شد درصدد طبع کتاب اخلاقی که مفید به حال مردم
بعد عصر بلند شده آمدم به خانه آقاي امام جمعه کمره. کاغذي داشت، برداشته به او و «1» . در مفاسد تشکیلات بلکه نوشته شود
آقا باقر که باهم آمده بودند دادم، بعد رفته تلمبهاي را دیده قرار گذاشت که تا آخر هفته تلمبه را بدهد. بعد خانه آقا حسین آقا
رفته، حاج میرزا عباسقلی ترك و آقا شیخ حسین حریري را دیده تلفن به مشیر اکرم کردم، جواب نرسید. سوار واگون شده رفتم
منزلش، سپردم که ساعت سه خواهم آمد. بعد به خانه آقاي شیخ عبد العلی رفته سر حلقههاي طبقه ششم را دیده صحبت انتخابات
صفحه 132 از 655
را نمودیم. ساعت چهار به منزل آقاي مشیر اکرم رفته قدري صحبت معتمد الدوله و وضع او و تشکیلات خودمان که شنیده بود،
شام خورده ساعت شش [بعد از غروب] خوابیدم. صبح چایی خورده بیرون آمدم.
[امور روزانه]
سهشنبه 23 رجب.- به منزل آقاي صدر العلماء خراسانی رفته مذاکره نمودم که سفارش شما به آقا شیخ محمد بروجردي شده.
صحبت جلسه دیروز عصر منزل صدرائی که قریب هشتاد نفر جمع شده، رأي به تشکیلات را کمیسیون تفتیش گرفته، خیلی تعجب
کردم. بعد منزل آقاي افجهاي رفته، بعد منزل آقاي دبیر الملک رفته، آقا میرزا محمد خان دائی و نوهاش و داماد حاج سید احمد آقا
آنجا آمده قدري صحبت متفرقه نمودیم، آنها رفتند. بعد قدري صحبت تشکیلات را به میان آورد و مذمت از همه نمود، معلوم
شد که او را تزریق و به هوس وکالت انداختهاند و الا میدانست حق بهجانب من است. بعد صحبت
______________________________
1). کمرهاي این کتاب را با عنوان رساله صلاح امروزه تألیف و منتشر کرد. نسخه ناقصی از رساله مزبور پیوست کتاب است. )
ص: 37
مطبعهاش را نمود که از زمان سپهسالار او را جمع و به اندرون برده، اگر خودم پنج روز صرف وقت نمایم ترتیبش ممکن است و
چون ناخوشم نمیشود. بعد مخبر السلطنه به عیادت آمد. من رفتم.
تشکیلیون در حمایت از وثوق الدوله
در بین راه آقا میرزا علی را دیده صحبت ورود به مجلس دیروز عصر که منزل صدرائی به جهت رأي تشکیلات بود نمود که آقا
میرزا حبیب الله خان پستخانه و کیوان و آقا شیخ مهدي تبریزي و حاج سید حسن آقاي تبریزي و من مخالف بودیم که رأي
تشکیلات این قسم که نیم عشر از فرقه حاضر نیستند نمیشود به کمیسیون تفتیش هم نمیشود رسمیت داد. ابدا اعتنایی به حرف
آقایان نکرده گفتند شما اقلیت دارید. بعد از همه ماها به زور امضاء گرفتند. بعد خانه آمده، ناهار اشکنه خورده سه بعداز ظهر منزل
مرآت رفته قدري چهار نفري صحبت و جعبه آقاي افجهاي و آقا حسین آقا امانت گرفته بنده آمدم خانه بعد رفتم منزل آقا شیخ عبد
العلی. در بین راه آقا شیخ ابو القاسم را دیده گفت فهمیدم که حق به جانب شما است و رفقاي شما که تشکیلیون هستند اشخاص
هستند. گفتم از چه جهت؟ گفت [به دلیل نوشتن] عریضه ابقاء ریاست وزرائی وثوق الدوله که مؤید «1» استبدادي و راپورتچی و
الاسلام و ملک الشعراء و حاج میرزا حسین و محمد هاشم میرزا هم امضاء [کرده] و نوشته بودند که عموم متشکر هستیم و عموم
اعتماد به این کابینه دارند. بعد منزل آقا شیخ عبد العلی رفته قریب سی و پنج نفر به جهت کمیسیون شرق طهران براي انتخابات
حاضر و دستور به آنها داده شد. ساعت سهربع برخاسته به منزل آمدم، شام اشکنه بقیه ناهار را خورده.
تدابیر جدید رقبا
چهارشنبه 24 رجب.- صبح آقاي آقا شیخ مهدي تبریزي به منزل آمده ترتیب اکثریت مجعولی خانه صدرائی را گرفته تشریف
بردند. بعد بیرون رفته آقا میرزا عباسقلی خان را درب دکان دیده قرار شد شب یکشنبه 28 [رجب] آقایان
______________________________
1). ناخوانا )
ص: 38
صفحه 133 از 655
دمکرات آشناهاي محله خودش را خبر نموده که بنده با رفقا برویم آنجا و ترتیب حلقهبندي و کمیسیون انتخابیه آنها را بدهیم. بعد
حجره آقا میرزا علی آقاي یزدي برحسب وعده رفتم که با او و آقا میرزا ابراهیم خان و آقا میرزا اسماعیل خان و غیره برویم منزل
نوههاي مرحوم حاج ملا علی کنی براي تسلیت فوت مرحوم آقا تقی. آنها نبودند. بنده با یکنفر رفتیم تسلیت، بعد مراجعت نموده
به حجره آقا میرزا علی آقا، دیدم میر سید مصطفی خان نشسته، بنده هم به اصرار [او] که قدري صحبت نمائیم بالا رفته، دیدم آقا
میر سید مصطفی خان در بین کلماتش به بنده فحش که شما خطا کردید یا معصوم نیستید یا عوامفریبی میکنید میدهد. دیدم
غرضش این است که بنده را متغیّر نموده که من هم به او بد بگویم. بلند شده حرکت نمودم. میرزا علی اکبر بهلول و حسن حلاج را
هم قبل از ظهر متفرقه دیده، تقاضاي ملاقات خصوصی نمودند. بنده چون فهمیدم آقایان قصد اینکه ماها را از کار بازدارند، این
پلتیک را اتخاذ کرده که هریک از ما چند نفر را مشغول نمایند. بنده هم به وقت غیرمعلوم، محول کرده به خانه آمدم دیدم کلفت
مشیر اکرم آنجا است و پیغام آورده که یک ساعت از شب رفته بیائید منزل، محمد ولی میرزا میخواهد شما را ملاقات نماید. ناهار
کاچی خورده، بعد از ناهار به منزل آقاي افجهاي رفته، آقا شیخ عبد العلی تنها بود. آقا حسین هم بعد آمد. صحبت شد که باید
منزل آقا میرزا ابراهیم خان کوچه غریبان همهروزه براي ترتیب ادارهبندي و مرکزیت خودمان براي انتخابات رفت و پلتیک اشغال
وقت ما را که تشکیلیون درنظر دارند ما رفع نمائیم. دو [ساعت] به غروب بنده رفتم منزل آقا محمد چایی فروش در سراي حاج
حسن، آقا شیخ مهدي تبریزي و مشهدي احمد تبریزي و دو نفر دیگر در بالاخانه صحبت منتخبین را به میان آورده، نظریات آنها
این بود که آن دوازده نفر سابق خودمان را انتخاب نمائیم.
بنده تصویب نموده به شرط اینکه کسانی که از آن دوازده نفر مثل آقا سید حسین اردبیلی باشند اخراج شوند. آنها هم قبول
[کردند].
سوسیالیست دموکرات
پاکتی از پست شهري امروز رسیده بود، در جوف، کارتپستال آقا سید عبد الرحیم کاشانی که مرا دعوت به کمیسیون تفتیش که
معاریف فرقه در خانه
ص: 39
صدرائی جمع شده و رأي دادند که کمیسیون تفتیش حوزهها را دائر و نماینده بخواهد. بنده جواب نوشتم که رأي معاریف فرقه را
در امر فرقه رسمیت نمیدهم و کمیسیون تفتیش را بعد از انحلال کمیته و حوزهها رسمیت نمیدهم و نمیشناسم. بعد خیابان رفته
کاغذ آقاي شریف خان رسید. آقاي تدین را دیده گرم گرفت و تفصیل اجتماع اتفاق ترقیها را با خودشان که یکی شوند نمود و
بالاخره سرنگرفت و آنها سوسیالیست دمکرات شده، ژلاتیننویسی با مهر و امضاء سوسیالیست دمکرات هم نشر دادهاند نمود. بعد
آقا میر سید حسن خان مهندس را دیده معلوم شد تا روز شنبه رفتنی است به مازندران. آقا میرزا اسماعیل خان تفرشی را دیده گفتم
شب یکشنبه تشریف بیاورند منزل آقا میرزا عباسقلی خان. آقا سید هاشم را دیده وعده شب شنبه را از من گرفت [که] با آقا میرزا
حبیب الله خان یا آقا شیخ عبد العلی برویم منزلش مهمان و صحبت تشکیلات بنمائیم. بعد بنده رفتم منزل مشیر اکرم، محمد ولی
میرزا آمد.
صلاح فرقه دموکرات
بعد از همه تفصیلات و محرمانه اظهار داشت که من مایل هستم و بودم که تمایل به دمکراتها داشته باشم، به من گفتهاند اگر هزار
خدمت به دمکراتها بکنی ما نمیتوانیم کمک و همراهی بکنیم اما اگر داخل فرقه رسما شوي همه قسم نگاهداري از تو میکنیم و
صفحه 134 از 655
عقیده مرا خواست. بنده گفتم که اگر من شما را براي سعادت دمکراسی یا براي سعادت خودت مفید میدانستم در این مدت
سنوات که با پدر و برادر و خودت رفیق و آشنا بودم یک همچه اظهاري به شما میکردم. دمکراسی آنوقت دمکراسی حقیقی
است که مرا هم بیرون کنند تا چه جاي آنکه شما را وارد و فرقه را ملوث نمایند. هرکس به شما گفته یا خیلی آدم جاهل و نادان
بوده یا شما را براي استفاده شخصی محل قرار داده. اما اگر بخواهی فرقه کمک شما بکنند باید عملیات خود را مطابق صرفه
مملکت و وطنخواهی در این مسافرت مأموریت آذربایجان که رئیس مالیه شدهاي بنمائی. البته فرقه بعد از عملیات شما از شما
همراهی خواهد کرد و در باب اقدامات شما براي کمک به منتخبین دمکرات آذربایجان البته اگر صلاح دیدي که آنها را انتخاب
نمائی و تهیه رأيئی، کمک شما معلوم خواهد شد و علاوه بر
ص: 40
اینکه شما اگر داخل فرقه بشوي فقط آنها که شما را دعوت کردهاند شما را بدوشند و شما هم اطمینان به کمک آنها بکنید و
مقاصدي که دارید به خیال اجراء بیفتید بدتر خواهد شد و دمکراتیت شما هم در جزو همقطاران جدید قائممقام الملک و
سپهسالارها و سپهدارها و غیره و ظل السلطان خواهد شد.
گفتم ابدا صلاح شما نه حالیه و نه آتیه، دخول رسمی در فرقه نیست. فقط میتوانی فرقه را به عملیات خودت جلب نمائی؛ چنانچه
«1» ... چند نفر از بزرگان هستند که به حسن فطرت و اعمال، طرف میل فرقه خود را واقع ساخته مثل آقاي مستوفی الممالک و
صرفه شما و ما فرقه این است که این قسم بشود.
ساعت سه نیم از شب، او رفته بنده هم با مشیر و شاهزاده قدس و احمد شام خورده، کاغذ معتمد الدوله را که به من نوشته بود و
تقاضاي درج رفع اتهامی که به او در باب پانصد تومان از امیر مکرم رشوه گرفته، به نوشته علماي آنجا که تکذیب کرده بودند در
جریده ایران بشود. بنده گفتم اردبیلی با من محبتی ندارد، مشکل است قبول نماید. خود مشیر اکرم هم تقاضا کرد که شما عدل
الملک را براي سفارش معتمد الدوله که پایش را از توي کفش او بیرون کشد بنمائید. اما از روابط حسنه بین بنده و آقاي عدل
الملک و مدیر ایران و غیره و تشکیلیون حقیقت ندارد. قدري هم صحبت مخبر الملک به جهت کاندیدا شد، بنده هم با احمد
ساعت پنج به منزل آمده خوابیدم.
[امور روزانه]
پنجشنبه 25 رجب.- صبح دو پاکت یکی به جهت حاج جلال لشکر که سیصد و پنجاه تومان بهجهت نیم ربع ملک خمین که
قدري هم از طلب من از خودش به صاحب ملک ،«2» مرتضی قلی خان به جهت من خریداري کرده از محل طلبهاي من از غیرو
بدهد و یکی هم به خود مرتضی قلی خان که وجه را بعد از دادن قباله برساند نوشته و دو طغرا برات یکی لاشه و دیگر صحیح که
حواله فرستاده بود و نکول شد و بعد در کمره لاشه شده بود و یکی هم مجددا، آن هم وصول نشد در «3» حاج عباسقلی خان
جوف پاکت به جهت حاج جلال لشکر فرستادم که از حاج خان دریافت شود به پستخانه دادم. بعد سوار واگون شده
______________________________
1). نقطهچین در اصل. )
2). دیگران. )
3). حاج عباسقلی خان از خوانین بزرگ طایفه دالابی. وي مدتی در زمان سلطنت مظفر الدین شاه نایب الحکومه کمره بود. )
ص: 41
میدان توپخانه رفتم، مدیر جریده ایران را به جهت معتمد الدوله ببینم، نبود. به دفتر پستخانه رفتم براي بیست تومان مسروقه. آقا
صفحه 135 از 655
حسین کمرهاي رئیس آنجا ناخوش بود. چاپارخانه قم رفتم، آقا سید نصر الله خان را ملاقات و مذاکره تشکیلات؛ معلوم شد
همعقیده است. مراجعت نموده باز مدیر جریده ایران نبود. به منزل امیر حشمت میرفتم آقاي ملک را ملاقات و تا خانه جلیل
در «1» الملک که آنجا مهمان بود همراه [بودیم] بعد به خانه امیر حشمت رفته صحبت اوضاع کمره و گرفتاري سردار حشمت
چنگال عدلیه و تشکیلات خودمان شده، ناهار خوردیم، عصري بیرون آمده، سرچشمه، عمید السلطنه سوار درشکه رسید، باهم
سوار و در راه از تحکیم کابینه وثوق الدوله و تشکیلات مخالفین و عدم تشکیل ما صحبت [شد]. درب بازار پائین آمده کوچه
غریبان رفتم. آقایان افجهاي و پرویز معلوم شد نیامده بودند، مراجعت [کردم].
آقا میرزا علی آقا و مرتضی خان حکیم و میرزا اسد الله گیوه فروش و آقا مشهدي حیدر تیر فروش را متفرقه دیده، حاضر براي
انتخابات که خبر به آنها بدهم شده بودند. بعد سروقت تلمبه. بعد خیابان. آقا سید کاظم یزدي رسید به زور دعوت ناهار فردا را
نمود. بعد به اداره ایران رفته، مدیر را دیده قرار درج لوائح و مطلب معتمد الدوله شد که وجه او را گرفته و درج نماید. بعد آمده
آقاي ملک الشعرا و آقا شیخ محمد علی طهرانی و آقاي آموزگار را دیده اصرار نمودند که در انتخابات با تشکیلیون شریک شویم.
چون به نظر عناصر هرجومرج بودند ابا نموده، آنها دست نکشیدند. من به اصرار فرار و به خانه آقا میرزا ابراهیم خان کوچه غریبان
رفته از نیمشب تا ساعت سه ربع با آقاي افجهاي و آقا شیخ عبد العلی و پرویز و جمعی دیگر بوده ترتیب اداره نمودن پنج کمیسیون
انتخابیه شهر را نمودیم. بعد خانه آمده شیربرنج بسیار خوبی شام خورده خوابیدم.
پیشنهاد اتحاد
جمعه 26 رجب.- صبح آقا محمد تقی دلال منزل آمده و رفت. قریب به ظهر حرکت کرده رفتم منزل آقاي آقا سید کاظم یزدي
برحسب وعده. به نان و
______________________________
1). نصرت الله میرزا معروف به سردار حشمت برادر امیر حشمت، پسر عبد الله میرزا حشمت الدوله. وي تا قبل از کودتاي 1299 )
فرمانده فوج کمره بود.
ص: 42
منشی و معمم، حاج میرزا علی صراف، آقاي «1» ... آبگوشت من و خودش ورود نموده دیدم آقاي صدر العلماء، آقا میرزا
حائريزاده، آقاي آقا مطلب زنجانی، بعد آقا میرزا علی اکبر بهلول و یک شاهزاده، معاون دکتر ایوب خان. قدري امثال مضحک
[لطیفه] آقاي صدر و غیره فرمودند، قدري صحبت اخلاقی، بعد ناهار پلو مفصلی آورده چون بنده کسل بودم فقط دو شیشه لیموناد
خورده بعد از ناهار صحبت تشکیلات و انتخابات و اتحاد به میان آمد. پیشنهادي بهلول در خصوص اتحاد انتخابی داشته، بنده
عرض نمودم اتحاد ممکن است، درصورتی که تشکیلات برخلاف اساس را عموما بهم زده آراء عموم افراد را که در تشکیل سابق
بودند موافق احصائیه جمع شود. بنده این قسم حاضرم، یا آنکه تشکیلات را بهم نزنید، یک دعوت عمومی موافق احصائیه شده آراء
عمومی اکثریتش معلوم شود. و الا بنده خودم شخصا نمیتوانم قبول اطاعت اکثریت که از حوزههاي شماها اتخاذ بشود بنمایم. من
از کجا بدانم که آراء فقط از افراد تشکیلیون سابق است؟ شاید از رژیمهاي جدید الدمکراسبی باشد. خیلی صحبت شد.
دو و نیم بعداز ظهر مرخص شده به منزل آقاي افجهاي رفته آقاي پرویز و آقا شیخ عبد العلی هم آنجا بودند. خیلی اوقاتشان تلخ از
انحلال کمیسیون تفتیش که حوزهها را به فاصله یک هفته دعوت به تشکیلات نموده و در جریده [شماره] 77 دوره اول جریده
ایران امروزه درج شده بود. تکذیب او را هم نوشته بودند. موقع درج در جرائد دو سه روزي به واسطه تعطیل شنبه و یکشنبه نبود
اعلان فوق العاده هم ممکن نشد. بعد اول مغرب مدرسه افتتاحیه به جهت تشکیل کمیسیون انتخابیه دروازه قزوین رفتیم. قریب
صفحه 136 از 655
بیست و پنج شش نفر آنجا بود. عنوان صحبت آقایان و عملیات تشکیلیون برخلاف اصول و اساس شده.
آقاي آقا شیخ غلامحسین و آقا میرزا غلام علی معروف به گوشبریده دفاع از تشکیلیون [نمودند] و معلوم شد فقط براي بههمزدن،
تشریف برد سایرین تشکیل «2» ... مأموریت یا اراده خاص داشتند (شوخی) آقاي آشیخ غلامحسین دمبریده و آقا میرزا غلامعلی
کمیسیون هفت نفري داده، ساعت سه و نیم بیرون
______________________________
1). نقطهچین در اصل. )
2). نقطهچین در اصل. )
ص: 43
آمده، سایرین متفرق، بنده با آقاي آقا شیخ عبد العلی به منزل آقاي آقا سید هاشم قمی رفته، آقا میرزا حبیب الله تشریف داشتند.
طفیلیوقفیلی هم ورود نموده شام گوارا باقلیپلو و لوازمش را آورده نوشجان [کردیم] و عوض ولیمه عروسی سابق آقاي آقا سید
هاشم هم محسوب داشتم. بعد از شام به قدر دو ساعت باز گرفتار صحبت تشکیلات و انتخابات شده هرچه عرض میکنم شما را
چون در جریان غیر اساسی میبینم نمیتوانم با شما همراه شوم باز گرفتار صحبتش میشوم. بعد خوابیده، صبح چایی خورده عوض
صدمات صحبتها، فقط به ملاقات آسید هاشم و غذاي گوارایش جبران شد بعد به منزل آمده.
[امور روزانه]
شنبه 27 رجب، مبعث.- صبح یمین الملک و آقا سید محمد باقر و دکتر مرتضی خان آمده هرکدام صحبت خودشان را کرده یک
نیم ورقه ژلاتینی آقا سید محمد باقر نشان داد که خدمت وثوق الدوله و آقا محسن را نموده بود خیلی بد از محمد هاشم میرزا و
خانبابا خان و ملک الشعراء و مرآت السلطان در خصوص اینکه بقاء کابینه را از شاه به اسم عموم ملت نموده بودند و غیره ارائه
داد. بعد آنها رفته، ناهار شیربرنج خورده بعد از ناهار و مدتی عصر به منزل آقاي افجهاي رفته و با آقا حسین آقا و آقا شیخ عبد
العلی قدري صحبت از انحلال کمیسیون تفتیش شد. بنده رفتم منزل حاج عباسعلی فتحیه براي ترتیب کمیسیون انتخابات افراد فرقه
سمت جنوب شهر. اعضاء هفت نفري انتخاب شدند. ساعت سه و ربع به منزل مشیر اکرم رفته براي صحبت معتمد الدوله.
صحبت اردبیلی را که در جریده ایران، لوایح معتمد الدوله نوشته شده بگویم.
آنجا رفته و همانجا از شدت خستگی شام خورده خوابیدم. دیروز هم علیقلی خان، خانه آقا سید جلیل به بنده رسید و کاغذي از قم
به او نوشته بودند که تشکیلات فرقهاي و ترتیب انتخابات را از من دستور بخواهد، ارائه نمود و داد.
هیئت نظار
یکشنبه 28 رجب.- صبح به منزل حاج میرزا حسن سانفروش [سوهان فروش] آمده حاج میرزا عباسقلی آقا آنجا بود. اظهار داشت
امروز عصر هفت نفر انجمن نظار را دعوت کردهاند؛ آقا میرزا محمود اصفهانی، آقا میر سید احمد بهبهانی، حاج آقاي شیرازي،
مشیر الدوله، مؤتمن الملک، حاج سید نصر الله، حاج سید
ص: 44
محمد صراف. بعد تحقیق شد که این هفت نفر را وثوق الدوله معین نموده و به قوام الدوله دستور داده که ظهیر الدوله حکمران
طهران پیشنهاد به وزارت داخله نماید که این هفت نفر محل اعتماد عموم و من است براي هیئت نظار مرکزي انتخاب شوند. ظهیر
الدوله هم استنکاف، حتی حاضر براي استعفا از حکومت هم شده بود اما فائده نکرد تا بعد چه شود.
صفحه 137 از 655
اما این انتخابات را چون علی الظاهر در تحت مراقبت مستوفی الممالک انداختهاند بالاخره مطابق مقصود شوم رئیس کابینه وزراء،
مستوفی ملکوك میشود. روز جمعه گذشته هم مستوفی منزل سعد الدوله مهمان بود. چون مدتی بود که براي اینکه سعد الدوله و
ممتاز الملک و دکسیونر جدید و بعضی کتب مؤلفه خودشان را به آقاي مستوفی ارائه دهند و از طرف دیگر چون بین مخبر السلطنه
و بعضی فامیلش بههم خورده بود و فهیم الدوله و نصر الملک از مخبر السلطنه و مخبر الملک، متفرقه بد میگفتند و جهت آن
چنانچه از قرائن خارج معلوم شد آنکه چرا هروقت دولت یا غیره صحبت حکومت یا وزارت یا غیره میشود اسم از فهیم الدوله و
نصر الملک برده نمیشود و از مخبر السلطنه و مخبر الملک مذاکره میشود، صلاح دیده بودند که مخبر السلطنه و مخبر الملک را
به تدریج ضایع در انظار نمایند. مستوفی روز مهمانی سعد الدوله، آنها را آشتی و التیام داده بود.
بعد آمدیم با آقا حسین آقا منزل مرآت. [بعداز] قدري صحبت، آقاي افجهاي هم آمد. به فاصله یک ساعت بلند شده باهم بیرون
رفتیم. شش تومان پول و یک شیشه مرکب و قدري تقریبا دوازده هزار [دوازده ریال] تمبر آقا حسین آقا امانت داشت که به
صاحبش برساند. جدا شدیم. من گوشت گرفته، خانه آمدم.
آقاي آقا میرزا اسماعیل خان تفرشی آمد که اعضاء کمیسیون هفت نفري ما دیشب چهار نفر بیشتر نیامده بودند. گفتم باید خودتان
تعقیب نمائید. از اخباري که امروز شنیدم آقاي میرزا عباسقلی آقا میگفت صرافی زنی را به اسم خرید یا فروش یک پارچه طلائی
به خانه خویش میبرد و با او عمل زشت میکند آن زن به کمیسري بازار محمد رفیع خان اظهار و جلب آقا به محکمه عدلیه
میشود. و آن مرد در استنطاق اقرار به وقوع امر میکند و از اول غروب تا دو از شب در محکمه عدلیه چراغ روشن مینمایند به
جهت رسیدگی. بعد قسمی میشود که آن مرد صراف میگوید که من در وقت اقرار، تب و نوبه داشتم،
ص: 45
ملتفت اقاریرم نبودم. محکمه هم پذیرفته؛ ان الله یحب المحسنین آخآخ.
ناهار کوفتهبرنجی خورده بلافاصله کوچه غریبان رفته، آقاي بینش بود.
نظامنامه کمیسیونهاي انتخابیه را نوشت، چایی خوردیم بعد بیرون رفته با آقا میرزا ابراهیم خان صحبت نموده گفت میرزا محمود
نامی است قهوهچی نزدیک باغ فردوس از جزو فرقه. کاشانی به او نوشته بود که باید تشکیلات را شروع نمائی و سایرین که در
طهران بعضی هستند طرفدار مهاجرین فلان فلان شده میباشند و به جهت خاطر آنها نمیخواهند تشکیلات شروع شود. آنها یعنی
مهاجرین بد مردمانی هستند. بنده گفتم هرقسم شده آن کاغذ را به دست بیاورید.
بعد رفتم منزل افجهاي. پرویز و مجله آنجا بودند. ترتیب امور فرقه را داده بلند شدیم. اول مغرب به خانه آقا میرزا ابراهیم خان آمده
قریب شصت نفر سر حلقهها و غیره بود. صحبت تکذیب کمیسیون تفتیش در روزنامه شد، همه تصدیق نمودند.
صورتی نوشته و مهر نمودند که در جریده نوشته شود. بعد ساعت پنج و نیم از شب رفته آمدم خانه. ناهار کوفتهبرنجی بقیه ناهار را
خورده خوابیدم.