گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دفتر خاطرات سید محمد کمره ای
جلد دوم
[خاطرات ماه جمادي الاول 1337 / اسفند 1297



[انتقاد از وثوق الدوله بر سر منبر]
بعد از خواب چایی خورده، احمد و بتول به مدرسه رفته، من هم قدري تنبل و کسل پشت کرسی، -.«1» دوشنبه 29 جمادي الاول
آقاي آقاموسی پسر مرحوم آقا ریحان الله آمده، مشغول صحبت و اینکه مقوم الملک و آقا سید کمال به نوبت چند روز قبل آمده
بودند که مرا از صحبتهاي سر منبر که علیه وثوق الدوله مینمودم مانع شوند. بعد قدري صحبت انتخابات نموده، مایل بود که
اسباب انتخاب او در بروجرد فراهم بیاید. بعد ایشان رفته، من هم مسهاي سفیدکرده را که مسگر گفته بوده پانزده من و نیم است
کشیده، دوازده من و نیم بیرون آمده بود. بعد ناهار چلو با فسنجان من و بتول و ننه اسماعیل خورده، بعد از ناهار چایی. بعد ننه
اسماعیل ناهار اسماعیل را برداشته به مریضخانه رفت.
بتول خانه ماند، من هم بیرون آمده از راه کمیسري به آنجا رفته، رییس کشیک را دیده، واداشتم که اخطار به همسایه دیوار
کاروانسرا براي حفظ دیوارش بنماید، به آژان کشکیک سفارش اخطار را نمود. بعد از راه بازار رفته، میرزا عباسقلی خان سمسار را
دیده، گفتم که با آقا میرزا محمد صادق تفصیل مذاکره با وثوق الدوله را بنماید که توسط محبوسین نظمیه و قزوین را به شما
نسبت میدهند راست است یا دروغ؟ در صورت صدق، اظهار تشکر بنماید که تعقیب نماید. بعد بلند شده سوار واگون به خانه
مشیر اکرم رفته وثوق السلطنه هم رسید، به قدر نیم ساعتی احوالپرسی نموده، معلوم شد معتمد الدوله هم به واسطه پسرش که حصبه
گرفته در حضرت عبد العظیم توقف نموده. بعد بلند شده به خانه همشیره
______________________________
1). دفتر سی و یکم. تاریخچه از یوم دوشنبه 29 جمادي الاولی مطابق با 12 حوت لغایت 18 جمادي الثانی (سلخ حوت) 1337 )
روزنامه خاطرات سید محمد کمرهاي، ج 2، ص: 842
رفته پرسیدم اطاق را حاج سید خلیل خالی کرده؟ گفت خیر. و نیز پرسیدم ارفع الممالک پول شهریه که خورده بود داده؟ گفت
خیر.
پاسخ وثوق الدوله
بعد به خانه آقاي تنکابنی رفته، منوچهر خان و میر سید احمد خان و مجله اسلامی هم رسیده، صحبت جواب کاغذ وثوق الدوله را
نمود که نوشته بود رقت شما خوب بود به حال آن جوانهایی که کشته شدند میشد، نه به حال اینها که بیان نامه کمیته مجازات
را نشر نمودند و دفاع از آنها مینمودند و آنها را از نظیمه مرخص نمودند. نیر السلطان اگر با پول خودش به فرنگ میرود ممکن
است مرخص بشود، اما سایرین باید در حبس قزوین بمانند. بعد خلخالی و پرویز آمدند. منوچهر خان و میر سید احمد خان رفته
بودند. بعد قدري صحبت، قرار شد عصر جمعه برویم منزل تنکابنی. مقارن غروب بلند شده بهسمت خانه خلیل آقا رفته، در بین راه
ممیززاده و عین الممالک را دیده به اتفاق رفتیم. بعد علیزاده، خلخالی، آقا میرزا علی آقا هم آمدند. مشغول صحبت تا ساعت سه
و نیم از شب رفته، بعد بلند شده، دوبهدو، من و عین الممالک بهسمت خانه آمده، شام چلو و خورشت بقیه ناهار را با احمد و بتول
و ننه اسماعیل خورده، خوابیدیم.