گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
سوره ابراهیم



اشاره
795 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم - 130 -قرآن- 740 - -قرآن- 98
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 1 تا 18
37 الر کِتاب أَنزَلناه إِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُمات إِلَی النُّورِ - 795 بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1 - 130 -قرآن- 740 - -قرآن- 98
بِإِذن رَبِّهِم إِلی صِ راطِ العَزِیزِ الحَمِیدِ [ 1] اللّه الَّذِي لَه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض وَ وَیل لِلکافِرِینَ مِن عَذاب شَدِیدٍ [ 2] الَّذِینَ
یَستَحِبُّونَ الحَیاةَ الدُّنیا عَلَی الآخِرَةِ وَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیل اللّه وَ یَبغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فِی ضَلال بَعِیدٍ [ 3] وَ ما أَرسَلنا مِن رَسُول إِلاّ بِلِسانِ
572 وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسی بِآیاتِنا أَن أَخرِج - قَومِه لِیُبَیِّنَ لَهُم فَیُضِ لُّ اللّه مَن یَشاءُ وَ یَهدِي مَن یَشاءُ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 4] -قرآن- 1
قَومَکَ مِنَ الظُّلُمات إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرهُم بِأَیّام اللّه إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِکُل صَ بّارٍ شَ کُورٍ [ 5] وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِه اذکُرُوا نِعمَۀَ اللّهِ
[ عَلَیکُم إِذ أَنجاکُم مِن آلِ فِرعَونَ یَسُومُونَکُم سُوءَ العَذاب وَ یُذَبِّحُونَ أَبناءَکُم وَ یَستَحیُونَ نِساءَکُم وَ فِی ذلِکُم بَلاءٌ مِن رَبِّکُم عَظِیم [ 6
وَ إِذ تَأَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَ کَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إِن عَذابِی لَشَدِیدٌ [ 7] وَ قالَ مُوسی إِن تَکفُرُوا أَنتُم وَ مَن فِی الَأرض جَمِیعاً فَإِنَّ
اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ [ 8] أَ لَم یَأتِکُم نَبَؤُا الَّذِینَ مِن قَبلِکُم قَوم نُوح وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِن بَعدِهِم لا یَعلَمُهُم إِلاَّ اللّه جاءَتهُم رُسُلُهُم
968 قالَت - بِالبَیِّنات فَرَدُّوا أَیدِیَهُم فِی أَفواهِهِم وَ قالُوا إِنّا کَفَرنا بِما أُرسِلتُم بِه وَ إِنّا لَفِی شَکٍّ مِمّا تَدعُونَنا إِلَیه مُرِیب [ 9] -قرآن- 1
رُسُلُهُم أَ فِی اللّه شَکٌّ فاطِرِ السَّماوات وَ الَأرض یَدعُوکُم لِیَغفِرَ لَکُم مِن ذُنُوبِکُم وَ یُؤَخِّرَکُم إِلی أَجَل مُسَ  می قالُوا إِن أَنتُم إِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا
تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونا عَمّا کانَ یَعبُدُ آباؤُنا فَأتُونا بِسُلطان مُبِین [ 10 ] قالَت لَهُم رُسُلُهُم إِن نَحن إِلاّ بَشَرٌ مِثلُکُم وَ لکِن اللّهَ یَمُنُّ عَلی مَن
یَشاءُ مِن عِبادِه وَ ما کانَ لَنا أَن نَأتِیَکُم بِسُلطان إِلاّ بِإِذن اللّه وَ عَلَی اللّه فَلیَتَوَکَّل المُؤمِنُونَ [ 11 ] وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّه وَ قَد هَدانا
سُبُلَنا وَ لَنَصبِرَن عَلی ما آذَیتُمُونا وَ عَلَی اللّه فَلیَتَوَکَّل المُتَوَکِّلُونَ [ 12 ] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن أَرضِنا أَو لَتَعُودُن فِی
- مِلَّتِنا فَأَوحی إِلَیهِم رَبُّهُم لَنُهلِکَن الظّالِمِینَ [ 13 ] وَ لَنُسکِنَنَّکُم الَأرضَ مِن بَعدِهِم ذلِکَ لِمَن خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ [ 14 ] -قرآن- 1
957 وَ استَفتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبّارٍ عَنِیدٍ [ 15 ] مِن وَرائِه جَهَنَّم وَ یُسقی مِن ماءٍ صَدِیدٍ [ 16 ] یَتَجَرَّعُه وَ لا یَکادُ یُسِیغُه وَ یَأتِیه المَوت مِن
کُل مَکان وَ ما هُوَ بِمَیِّت وَ مِن وَرائِه عَذاب غَلِیظٌ [ 17 ] مَثَل الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِم أَعمالُهُم کَرَمادٍ اشتَدَّت بِه الرِّیح فِی یَوم عاصِف لا
440 [ صفحه 262 ] معنی لغات: یسومونکم- از مصدر سوم - یَقدِرُونَ مِمّا کَسَ بُوا عَلی شَیءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلال البَعِیدُ [ 18 ] -قرآن- 1
بفتح اوّل بمعنی خوار کردن و مکلف کردن، تأذّن- بمعنی قسم یاد کرد، اعلام کرد، از خطر ترساند. یسیغه- از- مصدر سوغ بفتح
بمعنی با گوارائی از گلو فرو رفتن. ترجمه: بنام خداي رحمان و رحیم 1 اي محمّد از همین الف لام راء فراهم است کتابی که بتو
فرو فرستادیم تا بفرمان و کومک خدا مردمان از تاریکی [کفر و نادانی] بروشنی [دانش و دین] رهبري کنی همان راه خداي برتر
ستوده 2 آن خدائی که آنچه در آسمان و زمین است مال او است و واي بر کافران از گرفتاري سخت [سر انجامشان] 3، همان
کسان که بهرههاي اینکه عالم را برتر از آخرت بدانند و جلوگیر راه حق باشند تا آن را بکج برند، اینانند که بگمراهی خود ز راه
حق بدورند 4 [اینکه کج خواهان بدانند] ما هیچ پیامبري را نفرستادیم جز بزبان مردم خود تا حق برايشان نمودار کند پس هر که
را خدا بسرنوشت کرده راهنمائی کند [و بمانند شما پیغمبرشان دهد] و آن را که بسرنوشت کرده بگمراهی رها کند که او عزیز
است و حکیم 5 و همانا موسی را ما با نشانهها ز سوي خود فرستادیم و دستورش دادیم: مردم خود را ز تیرگی مادّي بروشنی معنوي
صفحه 120 از 240
درآور و روزگاران خداوندي را بیادشان آر [که چگونه سرزمینها و مردمان را آسوده و گرفتار کردیم] که البتّه اینکه زیر و زبرها
نشانههاي توان خدا است براي هر که شکیبا باشد و پاس نعمت بدارد 6 پس بیاد بدار که موسی بمردم خود گفت: بخشش
خداوندي را بر خود فراموش نکنید آنگاه که شما را از شر فرعونیان آسوده کرد و آن بر سر بریدن فرزندان و بخدمت گرفتن زنان
چه بلاي بزرگی بود و چه نعمتی مهم بود رهائی شما از چنگ آنها 7 ولی در برابر همهي اینها بشما اعلام شد که اگر شکر اینکه
نعمتها کنید البتّه افزون میشود، و گر ناسپاسی کنید عذاب خداوندي است و سختی 8، [و بدنبال اینکه سخنان موسی گفت: بدانید
که] اگر شما و همه مردم جهان کافر شوید خدا را بشما نیازي نیست که ستودهي از هر نقص و احتیاج است. 9 مگر خبردار نیستید
که از رهبري و گفتگوهاي پیغمبران با مردم است داستان مردم نوح و عاد [ صفحه 263 ] و ثمود و ملّتهاي بعد از آن که شمار آنها
را خدا میداند و بس که پیغمبرانی براي هدایتشان بودند با بینات و دلیلهاي روشن ولی آنها سخن ایشانرا نپذیرفتند و گفتند: منکر
شما هستیم و در گفتهي شما دو دلیم و شاك 10 بپیغمبران میگفتند: مگر در آفرینندهي آسمان و زمین تردیدي هست و یا دعوت
بحق غیر مقبول است با اینکه اینکه خود راهنمائی است براي آمرزش شما تا آنوقت که آسوده و زندهتان دارد، آنها بجواب گفتند:
شما هم مثل ما بشر هستید و میخواهید ما را از روش پدران باز دارید، اگر راست میگوئید دلیلی بیاورید 11 رسولان گفتند: البتّه که
ما هم بشریم ولی خداوند آنرا که میخواهد مشمول انعام خود میکند و ما نمیتوانیم براي شما دلیلی بیاوریم مگر بامر حق چون مؤمن
باید توکّلش باو باشد و همه چیز از او بخواهد، 12 چرا باو توکل نکنیم که ما را رهنمون شده است و با همان توکّل در برابر آزار
شما شکیبائیم 13 کافران گفتند: ما شما را از سرزمین خود بیرون میکنیم مگر از دعوت خود دست بردارید و بآئین ما برگردید.
آنگاه خداوند بآنها الهام کرد: ستمکاران را نابود میکنیم 14 و شما را بجاي آنها جایگزین میکنیم، ولی اینکه کرامت براي آنها
است که مواظب خود باشند و از موقف آخرت و تهدید سوء عاقبت بترسند 15 و گاهی گفتگو و کشمکش مردم با رهبرانشان بآن
جا میرسید که از خداوند پیروزي خود را درخواست میکردند، و البتّه زیان و شکست بر آن بود که گردنفراز بود و مبارز با حق 16
و در دنبال اینکه زیان و شکست، عالم دیگر است و جهنّم که نوشابهي او تراوش چرك و خون [تن او] است 17 و چون بدهانش
میبرد فرو نمیرود و از هر سو مرگ خود میبیند و مرگ باو حملهور است و نمیمیرد، و در پی آن عذابی است سختتر 18 داستان
کار و کوشش اینکه کافران و مبارزین حق داستان آن خاکستري است که تند بادي بآن بوزد تا نشانی از آن نماند، چنین است
آنچه کار نیک میپندارند که چیزي از آن در دست ندارند و همین بدترین گمراهی است. سخن مفسّرین: کشف الاسرار: اینکه
- تا آخر که بمدینه براي -قرآن- 105 « أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا » سوره پنجاه و دو آیت است و بمکّه نازل شده است مگر دو آیت
147 [ صفحه 264 ] کشتگان بدر نازل شده است. و مفسّرین متّفق هستند که باین سوره ناسخ و منسوخ نیست و فقطّ عبد الرّحمان
وَ إِن » نسخ شده است باین آیت که در سورهي نحل است « إِن الإِنسانَ لَظَلُوم کَفّارٌ » بن زید بن اسلم گفته است: اینکه سه کلمه
1 یعنی من خدایم که میدانم و میبینم و « الر » 345- 206 -قرآن- 264 - قرآن- 168 - .«ٌ تَعُدُّوا نِعمَۀَ اللّه لا تُحصُوها إِن اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِیم
6-قرآن- - کتابی است و یا معنی اینکه است: اینکه که میشنوید کتابی است که فرستادیم آنرا. -قرآن- 1 « الر » یعنی -«ُ کِتاب أَنزَلناه »
91 تنویر المقباس: یعنی من خدایم که میبینم آنچه میگوئید و میدانید. و گفته- اند: اینکه سوگندي است از - -75-54 قرآن- 86
سوي خدا. و جملهي بعد چنین معنی میشود: اینکه کتابی است که فرستادیم. کشف نوشته: اي محمّد اینکه چراغ قرآن که دردست
تو است افروزندهي آن مائیم راهبر به وي آن کس بود که ما خواهیم. فی ظلال: یعنی اینکه حروف نامهاي است که ما آن را بسوي
تو فرستادیم نه تو خود آن را ساخته باشی و براي هدفی فرستادیم تا از تیرگیهاي نفس و عقل و وهم و خرافه و تقلید و سرگردانی
را «ِ اللّه » 2 مجمع: قاریهاي مدینه و شام کلمهي « اللّه الَّذِي » . مردم را برون بري بسوي روشنی اندیشه و تفکّر و عالم ضمیر و دل
مجمع: یعنی میخواهند که -« وَ یَبغُونَها عِوَجاً » مرفوع خوانده- اند و بقیّه مجرور. در صورت رفع مبتدا است و خبرش الّذي له- تا آخر
راه کج و منحرف از استقامت باشد، و بعضی گفتهاند یعنی در راه زندگی کج میروند و بغیر مستقیم چون، استمداد روزي و نعمت
صفحه 121 از 240
196 کشف: یعنی براي محمّد منتظر هلاکت و - 69 -قرآن- 173 - 19 -قرآن- 60 - بایستی باطاعت حق باشد نه بمعصیت. -قرآن- 1
فَیُضِلُّ اللّه مَن یَشاءُ وَ » [ نابودیند. روح: یعنی بآنکه میخواهد پی حق برود میگویند: اینکه راه کج است و بمنزل نمیرسد. [ صفحه 265
4 مجمع: یعنی آنها که مستحق عقاب هستند از راه بهشت ببیراههشان میبرد، و بعضی گفتهاند: یعنی آنها که مشمول لطف « یَهدِي
خدا نیستند از راه وصول بلطف محرومشان میکند و آنها که مشمول لطف هستند راهنمائیشان میکند بآن راه، پس آنکه فکر و تأمّل
44- کند هدایت میشود و خدا او را ثابت در دین میدارد و آنکه توجّه نکرد و رو گرداند خوار و بیچارهاش میکند. -قرآن- 1
پس نتیجه اینکه است که فرستادن پیغمبران براي بیان و توضیح وظائف « لِیُبَیِّنَ لَهُم » کشف: چون در جملهي جلو گفته شده است
5 طبري: یعنی «ِ وَ ذَکِّرهُم بِأَیّام اللّه » 67- است نه براي گمراه کردن و راه نمودن، چون اضلال و هدایت با خدا است. -قرآن- 46
براي آنها یادآوري کن روزهاي خوشی و نعمت خدا را که از دشمن نجات یافتند و سرزمین او را تصرّف کردند. و بعضی گفتهاند:
35 مجمع: ابو مسلم گفته است: یعنی یادآوري - یعنی یادآوري کن دوران گرفتاري دیگران را مثل قضایاي عاد و ثمود. -قرآن- 1
کن سرنوشت خداوندي را براي بندگان که خوشی بوده است و یا گرفتاري. کشف نوشته: اي محمّد با یادشان ده آن روزگار که
کَتَبَ رَبُّکُم عَلی » شما نبودید و من شما را بودم بیشما من کار شما بساختم و عقد دوستی ببستم و رحمت از بهر شما بر خود نبشتم
اینکه آن رمز است که پیر طریقت در مناجات گفت: الهی آن روز کجا بازیابم که تو مرا بودي و من نبودم، تا بآن « نَفسِه الرَّحمَ ۀَ
روز نرسم میان آتش و دودم و اگر بدو گیتی آن روز راي بازیابم برسودم، الهی خود برگرفتی و کس نگفت که بردار، اکنون که
لَئِن شَ کَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم تا آخر » 232- برگرفتی بمگذار و در سایه لطف خود میدار و جز بفضل و رحمت خود مسپار. -قرآن- 187
7 ابو الفتوح نوشته است: حضرت امیر- المؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیه فرمود: چون اوایل نعمت بشما رسد آخر آن را « آیه
35 [ صفحه 266 ] تعظیم او. مجمع: - مرمانید باندکی شکر کردن، و بیان کردیم که شکر اعتراف بود بنعمت منعم با ضربی -قرآن- 3
ممکن است کفران نعمت بشرك و تشبیه حق بخلق باشد یا انکار پیغمبر و یا تردید و شک در احکام دین باشد. حسینی نوشته است:
شیخ ابو عبد الرّحمان سلمی از ابو علی جرجانی قدّس اللّه روحهما نقل میکند که اگر شکر میکنید بر نعمت اسلام زیاد کنم آنرا
بایمان و اگر سپاسداري کنید بر ایمان افزون گردانم باحسان و اگر بر آن شکر گوئید زیاده سازم بمعرفت، و اگر بر آن شاکر باشید
برسانم بمقام وصلت، و اگر آنرا شکر گوئید بالا برم بدرجهي قربت و بشکر آن نعمت درآرم بخلوتگاه انس و مشاهدت. مثنوي:
شکر نعمت نعمتت افزون کند || کس زیان بر شکر کردن چون کند! شکر باشد دفع علّتهاي دل || سود آرد شاکر از سوداي دل
کشف: روایت شده است که داود گفت: اي خدا چگونه شکر تو کنم که اینکه خود نعمتی است از تو که توفیق شکر بمن عنایت
شده است. جواب شنید: اي داود اکنون تو مرد شاکر و سپاسگزار هستی. نیشابوري: حقیقت شکر اینکه است که انسان هر نعمتی را
که خدا باو داده است بهمان راه بکار برد که براي آن داده شده است و هر نعمتی را بمصرف خود آن نعمت صرف کند. و اگر
اینکه روش پیش گرفته شود همیشه آدمی در فکر و مطالعه اقسام نعمت حق و لطف صنع حق خواهد بود و اعضاي بدن را هم
بمصرف مناسب که اعمال خیر است بکار خواهد برد و تکرار اینکه کار موجب فزونی محبّت بمنعم و بخشنده نعمت میشود تا اینکه
اندازه که بواسطهي دوستی و توجّه بمنعم از نعمت صرف نظر و فراموش میشود و هر کار نیک عادت و طبیعت دوبارهي او خواهد
شد، و با اینکه حالت ممکن است نور حق و وجود واجب طوري در او جلوهگر شود که راه تصرف در خلق از راه حق و درستی
براي او ممکن و فراهم شود، و اگر روش انسانی برخلاف اینکه طریقه بود که نعمت را در راه خود بکار نبرد و کفران نعمت کرد
[ 992 [ صفحه 267 - لَئِن کَفَرتُم -قرآن- 973 » البتّه احوال و افکار ضدّ حال شکر در چنین شخص نمودار میشود و همین است معنی
9 مجمع: اختلاف است که اینکه جمله مربوط بآیت جلو است تا « أَ لَم یَأتِکُم نَبَؤُا الَّذِینَ مِن قَبلِکُم » 28- قرآن- 1 - .« إِن عَذابِی لَشَدِیدٌ
نقل قول موسی باشد که او بمردم گفت: مگر نشنیدهاید سرگذشت عاد و ثمود را تا عبرت بگیرید. و ممکن است آغاز جمله و
9 طبري: «ُ لا یَعلَمُهُم إِلَّا اللّه » 54- خطاب باعراب باشد که از اینکه حوادث مگر اطّلاع ندارید و شاید شما هم گرفتار شوید. -قرآن- 1
صفحه 122 از 240
یعنی شمارهي پیغمبران را جز خدا کس خبر ندارد، و إبن مسعود گفت: پیغمبر اینکه آیه میخواند و در دنبالهي اینکه جمله فرمود
مقصود اینکه است که چون در آیه تصریح شده است که جز خدا کسی از شمارهي پیغمبران گذشته خبر ندارد. « کذب النّسّابون »
11 « فَرَدُّوا أَیدِیَهُم فِی أَفواهِهِم » 32- پس آنها که نسّابه و عالم به نسب و تیره و تبار مردم شناخته شدهاند دروغ میگویند. -قرآن- 1
41 عبد اللّه مسعود گفته است: یعنی چون آنها را دعوت بحق میکردند - طبري در معنی اینکه جمله اختلاف است: -قرآن- 1
خشمناك می- شدند بطوري که انگشتان خود بدندان میگزیدند. و مجاهد گفته است: یعنی آن گفتههاي پیغمبران که در حقیقت
را زبانها که در دهان « افواه » را نعمتها و « ایدي » نعمت و خوشی براي آن مردم بود بزبان رد می- کردند و نمیپذیرفتند و کلمهي
است معنی کرده است. مجمع: حسن بصري گفته است: یعنی کافران دستهاشان را بدهان پیغمبران میگذاردند که آرام شوند و
دعوت نکنند. کلبی گفته است: یعنی کافران دست بدهان خود میگذاشتند براي اشارهي بسکوت پیغمبران از سخن و تبلیغ چنانکه ما
براي جلوگیري از سخن کسی انگشت بر لب یا بر بینی میگذاریم براي کنایه از فرمان به آرام باش، دم نزن. دیگري گفته است:
یعنی کافران دست پیغمبران را میگرفتند و بدهان آنها میگذاشتند تا سخن نگویند و دعوت نکنند. ابو مسلم گفته است: یعنی
را بمعنی « افواه » را بمعنی دلیل و برهان دانستهاند و « ایدي » استدلال و دعوت پیغمبران را برمیگرداندند بخود آنها و نمیپذیرفتند و
محل درآمد [ صفحه 268 ] حجّت و استدلال. مجاهد گفته است: نعمت رهبري و هدایت پیغمبران را بوسیله دهان خود رد کردند و
گفتند: شما را قبول نداریم. فی ظلال: اینکه جمله کنایه است از نشر و اشاعهي تکذیب پیغمبران که گفتار کافران تشبیه شده است
13 امام فخر: مراتب « قالَت لَهُم رُسُلُهُم إِن نَحن إِلّا بَشَرٌ مِثلُکُم » . بکار آن کس که دست بجلو دهان برد تا آوازش بیشتر و دورتر برود
تکامل انسان را بیان کرده است که اینکه پرورش انسان کار پیغمبر است و خلاصهي سخن امام اینکه است: افراد انسان در قوّهي
نظري و عملی بسیار متفاوت هستند و آنکه در هر دو بمرتبهي کمال باشد و بتواند دیگران را رهبري بآن کند پیغمبر است و اینکه
استعداد و شخصیت نمیرساند که معجزهاي لازم باشد. فطرت سلیم و وجدان صحیح و تشنگی بحق مجال بحث و معارضه نمیدهد،
62 تشنهاي را چون بگوئی تو شتاب || در قدح آب است بستان - مثنوي اینکه حالت حق طلبی را چنین تشبیه کرده است: -قرآن- 1
زود آب هیچ گوید تشنه کاین دعوي است رو || از برم اي مدّعی مهجور شو راغب اصفهانی در الذّریعه: از وسائل تصدیق نبوّت
شخص به نسب عالی است و نور چهره و اخلاق و صفات که دلها را مسخر کند، تقریر و بیان او موجب آرامش دل شنونده و
پذیرش سخن گوینده باشد، در سورههاي یونس، رعد، انبیاء، انعام، اعراف، بنی اسرائیل، عنکبوت مطالبهي معجزه و جواب آن
15 طبري: یعنی پیغمبران در برابر منکرین و دشمنان از خداوند گشایش و یاري « وَ استَفتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبّارٍ » . گفته شده است
41 ابو الفتوح: إبن عبّاس و مقاتل گفتهاند: یعنی - خواستند، و هر کس منحرف و رو گردان از اقرار بتوحید بود نابود شد. -قرآن- 1
کافران براي معارضهي با پیغمبران بیاري و حکومت خداوند متوسّل شدند و گفتند: خدایا اگر اینها راست می- گویند تو ما را
با کسر تاء بصورت امر نیز قرائت شده است، و باین قرائت معنی میشود: « وَ استَفتَحُوا » : گرفتار و عذاب کن. [ صفحه 269 ] مجمع
بصورت اضافه خوانده شده است. «ٍ فِی یَوم عاصِف » خداوند بپیغمبران دستور داد که گشایش کار خود را از خدا بخواهند. و کلمات
شاید باین جهت گفته شده است که «ِ ذَکِّرهُم بِأَیّام اللّه » 206 سخن و استفادهي ما: 1- در آیت 5 جملهي - 24 -قرآن- 185 - -قرآن- 8
چون در دوران زندگی یکنواخت آدمی سرگرم کارهاي روزانهي خود است توجهی بمبدأ پیدایش خود و آغاز و انجامش ندارد
چون همه روزش همانند است و یکی است، ولی در آن مواقع که از صورت متعارف خارج است و وضع خاص پیدا میشود که
شدّت و سختی و یا خوشی و آسایش برخلاف انتظار مشاهده میکند متوجّه میشود و فکر میکند که اینها چی است و از کجا است و
که آورده و چرا شده! و همین است که اینکه روزها روز خدا نامیده شده است که در اینکه جور مواقع انسان بیاد خدا میباشد و از
گردش رسمی شب و روز که همیشه بوده است، و دیده است فکرش بالاتر میرود و علت دیگري درك میکند و اینکه حوادث را از
او می- داند از اینکه جهت ایّام اللّه نامیده شده است و دستور داده شده است که اینگونه مواقع غیر عادي و خلاف عادت را بیاد
صفحه 123 از 240
موافق خواهد بود، با گفتهي ابو مسلم که در نقل اقوال « ایّام اللّه » مردم بیاورند تا وسیلهي تنبّه و یادآوري شود و بهمین مناسبت معنی
تا آخر چون بگفتهي متخصصین و نوشتههاي کتابهاي لغت معنی « ان شکرتم » 2- آیت 7 جملههاي 79- مفسّرین نوشتیم. -قرآن- 48
شکر قدردانی از احسان است بهمهي اعضاي بدن یا فقط بوسیلهي زبان که ستایش و نقل احسان باشد، و البتّه در ارتباط مردم با
یکدگر شکر لازم است و اگر بشر حس قدردانی نداشته باشد تمدّن نخواهد داشت و کسی توجّه بکسی نخواهد کرد و خاصیّت
نوع دوستی و دستگیري که امتیاز آدمی است مصداق ندارد. ولی باید فهمید که اینکه قدردانی در برابر ایجاد و آفرینش حق، چه
نتیجه دارد و مقصود از آیه چی است! در درجهي اوّل بخصوص اگر اینکه جملهها را دنبالهي سخن موسی علیه السّلام بدانیم ممکن
است بگوئیم: چون قدر- [ صفحه 270 ] دانی اصل مسلّم بشري است اینکه آیه مردم آنروز را که فکرشان نارسا بوده و تشخیص
نداشتهاند ترسانده است و متوجّه کرده است بلزوم رعایت آن در برابر نعمتهاي الهی که چنانچه دگر مردم در برابر کفران و
ناسپاسی مجازات میکنند و انتقام می- کشند و در برابر شکر بر نعمت میفزایند و یا ادامه میدهند پس در قدرت حق نیز همین اصل
را در نظر بگیرید که اگر قدردان و شاکر نبودید نعمتتان نابود میشود و آزار میبینید، و چون گفتگو در کفر و ایمان است که در
شاید نظر بهمین باشد که بخاطر آورید دوران گرفتاري در چنگ «ِ إِن تَکفُرُوا أَنتُم وَ مَن فِی الأَرض » آیت بعد گفته شده است
فرعون و نعمت آزادي بعد آن را و بترسید که دوباره گرفتار شوید پس تسلیم باشید و مؤمن شوید، ولی اگر همهي بشر کافر شوند
و قدردان نباشند خداوند بینیاز است و باکی نیست، در مرتبهي دوّم که اینکه آیه سخن موسی نباشد همان طور که ابو الفتوح معنی
کرده است، شاید اشاره باشد بیک اصل طبیعی و مقصود از شکر و کفر، قدردانی و توجّه و جمعآوري است و نابود کردن و
بیاعتنائی است، و روي سخن با مردم مکّه است که متوجّه باشید خداوند اعلام کرده است: اگر شکر کردید و قدردان بودید و
توجّه کردید و جمعآوري کردید براي شما میفزایم و قید و شرطی نشده است که شکر بر چه و قدردانی از چه باشد و هر چه بانسان
عنایت شده است اگر قدردان بود البتّه زیاد میشود، بطور مثال از نعمت پیغمبر اگر قدردانی و اطاعت شد همه متمدّن و بصلاح
خواهند بود و آسوده و اگر قدردانی نشد باختلاف و وحشیگري و جنگ و غارت گرفتار میشوند، اگر قدر نعمت اموال و سرمایه را
بدانند و آنرا جمعآوري و وارسی کنند و بکار بیندازند البتّه زیاد و خوب میشود و اگر قدر ندانند و وارسی نکنند کفران است و
بزودي نابود خواهد شد و همچنین سلامتی آدمی و دوستی او با دیگران هر یک نعمتی است که اگر شکر آن گذارده شود و
مواظبت و نگهداري، پایدار و افزون خواهد شد و گر نه نابودي است و افسوس. پس نتیجهي آیه اخطار است که آنچه انسان در
اختیار دارد باید شکر و قدردانی و مواظبت و وارسی کند و هر چیزي در حدود خود و شکر و وارسی مخصوص بخود دارد که اگر
588 [ صفحه 271 ] و آزار محرومیّت از نعمت، اینکه بود - ناشکري شد و قدردانی و وارسی نبود البتّه نابودي است، -قرآن- 542
استفادهي ما از اینکه آیه ولی مثنوي در دفتر سوم بقضیهي مردم سبا شکر را اینکه طور معنی کرده است: شکر منعم واجب آمد در
خرد || ورنه بگشاید در خشم ابد سر ببخشد شکر خواهد سجدهاي || یا ببخشد شکر خواهد قعدهاي شکر نعمت نعمتت افزون کند
||صد هزاران گل ز خاري سر زند شکر نعمت خوشتر از نعمت بود || شکر باره کی سوي نقمت رود شکر جان نعمت و نعمت
چو پوست || زان که شکر آرد تو را تا کوي دوست نعمت آرد غفلت و شکر انتباه || صید نعمت کن بدام شکر شاه نعمت
شکرت کند بر چشم و سیر || تا کنی صد نعمت ایثار فقیر نعمت وهّاب را شکري کنید || تا سحر منحوس خود را نشکنید شکر
جذب نعمت وافر کند || کفر نعمت مرد را کافر کند
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 19 تا 34
795 أَ لَم تَرَ أَن اللّهَ خَلَقَ السَّماوات وَ الأَرضَ بِالحَق إِن یَشَأ یُذهِبکُم وَ یَأت بِخَلق جَدِیدٍ [ 19 ] وَ ما - 130 -قرآن- 740 - -قرآن- 98
ذلِکَ عَلَی اللّه بِعَزِیزٍ [ 20 ] وَ بَرَزُوا لِلّه جَمِیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ استَکبَرُوا إِنّا کُنّا لَکُم تَبَعاً فَهَل أَنتُم مُغنُونَ عَنّا مِن عَذاب اللّه مِن شَیءٍ
صفحه 124 از 240
قالُوا لَو هَدانَا اللّه لَهَدَیناکُم سَواءٌ عَلَینا أَ جَزِعنا أَم صَبَرنا ما لَنا مِن مَحِیص [ 21 ] وَ قالَ الشَّیطان لَمّا قُضِ یَ الَأمرُ إِن اللّهَ وَعَدَکُم وَعدَ
الحَ ق وَ وَعَدتُکُم فَأَخلَفتُکُم وَ ما کانَ لِی عَلَیکُ م مِن سُلطان إِلاّ أَن دَعَوتُکُم فَاستَجَبتُم لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنفُسَ کُم ما أَنَا
بِمُصرِخِکُم وَ ما أَنتُم بِمُصرِخِی إِنِّی کَفَرت بِما أَشرَکتُمُون مِن قَبل إِن الظّالِمِینَ لَهُم عَذاب أَلِیم [ 22 ] وَ أُدخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
993 أَ لَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللّه مَثَلًا - الصّالِحات جَنّات تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها بِإِذن رَبِّهِم تَحِیَّتُهُم فِیها سَلام [ 23 ] -قرآن- 1
کَلِمَ ۀً طَیِّبَۀً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَۀٍ أَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِی السَّماءِ [ 24 ] تُؤتِی أُکُلَها کُل حِین بِإِذن رَبِّها وَ یَضرِب اللّه الَأمثالَ لِلنّاس لَعَلَّهُم
یَتَذَکَّرُونَ [ 25 ] وَ مَثَل کَلِمَ ۀٍ خَبِیثَۀٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَۀٍ اجتُثَّت مِن فَوق الَأرض ما لَها مِن قَرارٍ [ 26 ] یُثَبِّت اللّه الَّذِینَ آمَنُوا بِالقَول الثّابِت فِی
الحَیاةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللّه الظّالِمِینَ وَ یَفعَل اللّه ما یَشاءُ [ 27 ] أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللّه کُفراً وَ أَحَلُّوا قَومَهُم دارَ
636 جَهَنَّمَ یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرارُ [ 29 ] وَ جَعَلُوا لِلّه أَنداداً لِیُضِ لُّوا عَن سَبِیلِه قُل تَمَتَّعُوا فَإِن مَصِ یرَکُم إِلَی النّارِ - البَوارِ [ 28 ] -قرآن- 1
30 ] قُل لِعِبادِيَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنفِقُوا مِمّا رَزَقناهُم سِ  را وَ عَلانِیَۀً مِن قَبل أَن یَأتِیَ یَوم لا بَیع فِیه وَ لا خِلال [ 31 ] اللّه الَّذِي ]
خَلَقَ السَّماوات وَ الأَرضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِه مِنَ الثَّمَرات رِزقاً لَکُم وَ سَخَّرَ لَکُم الفُلکَ لِتَجرِيَ فِی البَحرِ بِأَمرِه وَ سَخَّرَ
666 وَ آتاکُم مِن کُل ما سَأَلتُمُوه وَ إِن - لَکُم الَأنهارَ [ 32 ] وَ سَخَّرَ لَکُم الشَّمسَ وَ القَمَرَ دائِبَین وَ سَخَّرَ لَکُم اللَّیلَ وَ النَّهارَ [ 33 ] -قرآن- 1
128 [ صفحه 272 ] معنی لغات: محیص- از مصدر حیص و - تَعُدُّوا نِعمَتَ اللّه لا تُحصُوها إِن الإِنسانَ لَظَلُوم کَفّارٌ [ 34 ] -قرآن- 1
حیصه بفتح اوّل معنی مهرب و فرارگاه، مصرخ- از مصدر صراخ بضم اوّل بمعنی فریادرس، اجتث- از اصل و ریشه کنده شده.
دائبین- از مصدر دأب بمعنی استمرار و کوشش و رنج در کار. [ صفحه 273 ] ترجمه: 19 اي پیغمبر تو که میبینی و میدانی و
دیگران هم متوجّه باشند که اینکه زمین و آسمانها بدرستی و تمامی آفریدهي قدرت خداوند است 20 و اگر مقتضی باشد بر او
دشوار نیست که شما را نابود کند و دیگري از نو بیافریند 21 و البتّه روزي فرا میرسد که همگان بفرمان حق نمودار میشوند و آنها
که بیچاره و فرمانبر بوده- اند بآن فرماندهان متکبّر خود میگویند: ما فرمانبر شما بودیم، ایا میتوانید امروز در عوض چیزي از اینکه
آزارها بر خود هموار کنید تا ما کمی آسوده باشیم! بجواب گویند: اگر ما براه راست میبودیم شما را میبردیم، اکنون پناهی نداریم
و شکیبائی و بیقراري هر دو یکسان است و سودي ندارد 22 [و چون صحنه تمام شد و کار بآخر رسید و هر کس جزاي خود دید]
شیطان بپیروان خود چنین بگوید: وعدهي خداوند راست بود و درست ولی اغفال و تطمیع من خلاف بود و دروغ و من را بر اینکه
ملامت نیست که شما خود پذیرفتید، چون تسلّط من همان بود که دیدید و تسلیم شدید و دیگر بیش از آن توانائی ندارم و نه من و
نه شما نتوانیم بفریاد یکدگر برسیم و من خود پیش از گول و گمراهی منکر اینکه فرمان و بد راهی بودم و شما من را شریک خالق
خود کردید و مطیع من شدید، البتّه عذاب کافر بسیار سخت است و دردناك 23 و آنها که مؤمن و نیکوکار بودهاند و پیرو شیطان
نشدهاند بامر حق در بهشتی جایشان میدهند که رودهاي آن جاري است و در آنجا پیوسته با خوشی و خوش آمد و سلامتی هستند
24 اکنون تو اي پیغمبر توجّه کن که چگونه خداوند بیک داستان درستی و حقیقت را از نادرستی جدا میکند. سخن پاك و
پسندیده همانند درختی است تناور که ریشهاش در اعماق زمین است و شاخهاش بآسمان 25 و میوهاش بوقت میرسد و بهره میدهد
26 اینکه داستان حق براي تذکر مردم و داستان گفتار زشت آن درخت ناچیز است که ریشهاش روي زمین است و بیکدم از جاي
کنده و نابود است 27 و البتّه خداوند مؤمنین را بسخن حق و ثابت در دنیا استوار میدارد و هم در آخرت پایدار و گمراه میکند
خداوند ستمکاران را [و قدرت خداوند بینهایت است] و هر چه مصلحت است میکند 28 اي محمّد تو خود متوجّه شدهاي بآن دسته
[ صفحه 274 ] مردم که نعمت عقل و ایمان و همکاري را عوض کردند با انحراف و کفر و اختلاف و مردم خود را بجهنّم بردند 29
جهنّمی که میسوزاند ایشانرا و بدترین جا است 30 و با خداوند موجوداتی را برابر و شریک قرار دادند تا دیگران را منحرف از حقّ
کردند، تو بآن سر دستهها و پیشقدمان بگو: باین رفتار و زندگی خود خوش باشید که راهتان بسوي جهنّم است] 31 و هم بمؤمنین
بگو: پیش از فرا رسیدن آن روز که دوستی و معامله نتیجه ندارد نماز بخوانید و از مال و سرمایه که حق بشما عنایت کرده است
صفحه 125 از 240
بآشکار و نهان انفاق کنید 32 و اینکه وظیفهاي است از سوي خداوند، همانکه آفرینندهي زمین است و آسمان که از آن باران فرود
میآورد و از باران میوههاي خوراکی و حیات شما را فراهم کرده است و کشتی را در اختیار شما گذارده که دریا را بشکافد و هم
رودخانهها را بفرمانتان کرد 33 و نیز تا آنجا که بتوانید استفاده کنید ماه و خورشید و شب و روز را براي همیشه در اختیار شما
گذارد 34 و هر چه خواستهاید و مصلحت بوده است در طبیعت باختیار شما گذارده است که اگر اینکه نعمتها را بشمارید نتوانید
19 مجمع: خالق نیز قرائت شده « أَن اللّهَ خَلَقَ » : بآخر رسانید، و با همهي اینها آدمی را خوي کفر است و ستمگري. سخن مفسّرین
21 ابو الفتوح: یعنی اگر خدا بما راه خلاصی نشان میداد ما هم بشما راهنمائی « لَو هَدانَا اللّه لَهَدَیناکُم » 39- است. -قرآن- 15
22 مجمع: حمزه مصرخی بکسر یاء و بقیه «َّ ما أَنتُم بِمُصرِخِی » 36- میکردیم ولی خود راهی نشان نداریم تا بشما بنمائیم. -قرآن- 1
- بضم لام بصیغهي متکلّم قرائت حسن بصري است. -قرآن- 1 ؟« ادخل » : 23 مجمع « وَ أُدخِلَ الَّذِینَ » 27- بفتح خواندهاند. -قرآن- 1
23 کشف نوشته: نواخت ایشان در آن بهشت از اللّه و از یکدیگر سلام است، سخنی بسلامت، از اذي و جفا «ٌ تَحِیَّتُهُم فِیها سَلام » 25
94 [ صفحه - 42 -قرآن- 68 - است و -قرآن- 1 «ُ لا إِلهَ إِلَّا اللّه » 24 مجمع: کلمهي طیّبه « کَلِمَۀً طَیِّبَۀً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَۀٍ » 30- آزاد. -قرآن- 1
275 ] شجره طیبه مثال است براي بلندي و پایداري، و بموجب روایات درخت خرما و درختی در بهشت و پیغمبر [ص] و اولاد آن
حضرت را هم گفتهاند. کشف نوشته: قوام درخت بسه چیز است بیخی بر زمین فرو برده، اصلی بر جاي ایستاده شاخی بهوا بر شده و
« وَ مَثَل کَلِمَۀٍ خَبِیثَۀٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَۀٍ » .« تصدیق بالجنان، و عمل بالأرکان، و قول باللّسان » : درخت معرفت را اینکه سه چیز بر کمال است
26 مجمع: مقصود از کلمهي خبیثه سخن شرك و کفر است و ابو الجارود از امام باقر علیه السّلام نقل کرده است که مقصود از
53 کشف نوشته: اینکه شجره خبیثه میگویند شجرهي شهوات است زمین آن نفس امّاره، آب - شجره خبیثه بنی امیه است. -قرآن- 1
27 مجمع: یعنی خداوند مؤمن «ِ یُثَبِّت اللّه الَّذِینَ آمَنُوا بِالقَول الثّابِت » . آن امل، اوراق آن کسل، میوهي آن معصیت، غایت آن دوزخ
را بواسطهي گفتار ثابتش که ایمان است بر کرامت و ثواب پایدار میدارد. ابو مسلم گفته است: یعنی در دنیا فتح و ظفر و در آخر
بهشت نصیب آنها است. و بیشتر مفسرین گفتهاند اینکه آیه براي حالت آینده و قبر آدمی است و همین معنی از امامها روایت شده
62 کشف نوشته: تثبیت عارف آن است که ویرا در دنیا زندگانی باستقامت دهد، زندگانی که دامن وي پاك - است. -قرآن- 1
دارد و چشم وي بیدار و راه وي راست، و مرکب وي تیز تا بدر مرگ، آنگه زندگانی حقیقت آغاز کند بحیات طیّبه رسد، از
سایهي انسانیّت و صفت کنودي خلاص یافته و بمقرّ عزّ و قرارگاه خود رسیده و شرف و صولت خود بر فرشتگان بدیده و هم نقل
از کشف الاسرار است: از ابو یزید نقل است که اگر در قبر از من پرسند خداي تو کی است! خواهم گفت: از خدایم بپرسید: بندهي
تو کی است! از جعفر صادق علیه السّلام پرسیدند بجواب منکر و نکیر چه خواهی گفت! فرمود: منکر و نکیر بقبر کافر میروند و
[ 47 [ صفحه 276 - 28 طبري: یعنی قریش نعمت وجود پیغمبر -قرآن- 1 « الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللّه کُفراً » . بقبر مؤمن مبشّر و بشیر میروند
را قدردان نبودند. ع: از علی علیه السّلام مقصود از اینکه جمله را پرسیدند فرمود: مقصود بنی مغیره و بنی امیّه است که اوّلی در بدر
است که مرتدّ شد و «43» مجازات شد، و دوّمی مهلت یافت تا موقع معیّن بسزاي خود برسد. و بعضی گفتهاند مقصود جبلۀ بن الایهم
- فرار کرد و مردم خود را هم از دین برگرداند.است که مرتدّ شد و فرار کرد و مردم خود را هم از دین برگرداند. -پاورقی- 249
مِن کُلِّ » 30- بفتح یاء خواندهاند یعنی تا خود گمراه شوند. -قرآن- 1 « لیضلّوا » 30 ابو الفتوح: قاریهاي کوفه «ِ لِیُضِلُّوا عَن سَبِیلِه » 251
با تنوین قرائت کرده و بقیّه بیتنوین خواندهاند. «ّ من کل » 34 مجمع: امام باقر و صادق علیهما السّلام و عدّهاي از قاریها «ُ ما سَأَلتُمُوه
[ 31 سخن ما همان ترجمه و گفتهي مفسّرین است. [ صفحه 277 - -قرآن- 1
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 35 تا 52
وَ إِذ قالَ إِبراهِیم رَب اجعَل هَذَا البَلَدَ آمِناً وَ اجنُبنِی وَ بَنِی أَن نَعبُدَ الَأصنامَ [ 35 ] رَب إِنَّهُن أَضلَلنَ کَثِیراً مِنَ النّاس فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّه مِنِّی
صفحه 126 از 240
وَ مَن عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیم [ 36 ] رَبَّنا إِنِّی أَسکَنت مِن ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیرِ ذِي زَرعٍ عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّم رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجعَل
أَفئِدَةً مِنَ النّاس تَهوِي إِلَیهِم وَ ارزُقهُم مِنَ الثَّمَرات لَعَلَّهُم یَشکُرُونَ [ 37 ] رَبَّنا إِنَّکَ تَعلَم ما نُخفِی وَ ما نُعلِن وَ ما یَخفی عَلَی اللّه مِن
- شَیءٍ فِی الَأرض وَ لا فِی السَّماءِ [ 38 ] الحَمدُ لِلّه الَّذِي وَهَبَ لِی عَلَی الکِبَرِ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ إِن رَبِّی لَسَمِیع الدُّعاءِ [ 39 ] -قرآن- 1
745 رَب اجعَلنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّل دُعاءِ [ 40 ] رَبَّنَا اغفِر لِی وَ لِوالِدَي وَ لِلمُؤمِنِینَ یَومَ یَقُوم الحِساب [ 41 ] وَ لا
تَحسَ بَن اللّهَ غافِلاً عَمّا یَعمَل الظّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُم لِیَوم تَشخَص فِیه الَأبصارُ [ 42 ] مُهطِعِینَ مُقنِعِی رُؤُسِهِم لا یَرتَدُّ إِلَیهِم طَرفُهُم وَ
أَفئِدَتُهُم هَواءٌ [ 43 ] وَ أَنذِرِ النّاسَ یَومَ یَأتِیهِم العَذاب فَیَقُول الَّذِینَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرنا إِلی أَجَل قَرِیب نُجِب دَعوَتَکَ وَ نَتَّبِع الرُّسُلَ أَ وَ لَم
628 وَ سَکَنتُم فِی مَساکِن الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم وَ تَبَیَّنَ لَکُم کَیفَ فَعَلنا بِهِم وَ - تَکُونُوا أَقسَمتُم مِن قَبل ما لَکُم مِن زَوالٍ [ 44 ] -قرآن- 1
ضَرَبنا لَکُم الَأمثالَ [ 45 ] وَ قَد مَکَرُوا مَکرَهُم وَ عِندَ اللّه مَکرُهُم وَ إِن کانَ مَکرُهُم لِتَزُولَ مِنه الجِبال [ 46 ] فَلا تَحسَبَن اللّهَ مُخلِفَ وَعدِهِ
رُسُلَه إِن اللّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقام [ 47 ] یَومَ تُبَدَّل الأَرض غَیرَ الَأرض وَ السَّماوات وَ بَرَزُوا لِلّه الواحِ دِ القَهّارِ [ 48 ] وَ تَرَي المُجرِمِینَ یَومَئِذٍ
512 سَرابِیلُهُم مِن قَطِران وَ تَغشی وُجُوهَهُم النّارُ [ 50 ] لِیَجزِيَ اللّه کُل نَفس ما کَسَبَت إِن اللّهَ سَرِیعُ - مُقَرَّنِینَ فِی الَأصفادِ [ 49 ] -قرآن- 1
273 [ صفحه 278 ] معنی - الحِساب [ 51 ] هذا بَلاغ لِلنّاس وَ لِیُنذَرُوا بِه وَ لِیَعلَمُوا أَنَّما هُوَ إِله واحِدٌ وَ لِیَذَّکَّرَ أُولُوا الَألباب [ 52 ] -قرآن- 1
لغات: اجنبنی- از مصدر جنب بفتح اوّل و سکون دوّم بمعنی دفع کردن و دور کردن. تشخص- از مصدر شخوص بضم اوّل و دوّم
بمعنی بالا رفتن، از جائی کوچ کردن و از میان مردمی رفتن، بسوي چیزي رفتن، چشم بجائی دوختن مهطعین- از مصدر هطع بفتح
اوّل و سکون دوّم و هطوع بضم هر دو بمعنی با ترس و شتاب بسوي چیزي رفتن و بچیزي نگاه کردن و چشم برنداشتن، مقنعی- از
اقنع بمعنی صوت بلند کرد، سر بالا کرد، افئده- مفرد آن فؤاد بمعنی دل و بمعنی عقل نیز استعمال میشود. هواء- جوّ و هواي تنفّس
یعنی دلهاشان و عقلشان مانند هوا خالی است که چیزي نمیگیرد و درك نمی کند. اصفاد- جمع صفد « افئدتهم هواء » ، و زندگی
بفتح اوّل و دوّم بمعنی بخشش و بند و زنجیر، سرابیل- جمع سربال بکسر اوّل بمعنی پیراهن یا پوشیدنی. قطران- با فتح و کسر اوّل
و سکون دوّم و هم با فتح اوّل و کسر دوّم مادّهاي است روغنی که از درخت صنوبر یا غیر آن گرفته میشود و سیاه و بد بوي است و
میگویند. ترجمه: 35 اي محمّد، متوجّه باش باین سابقهي تاریخی که ابراهیم با خداي خود چنین گفت: اي « سیاهکندا » بفارسی
خداي من اینکه شهر مکّه را جاي امن و آسایش کن، و من و فرزندانم را از بتپرستی دور بدار 36 که بسیاري را از مردم باین
گمراهی انداختهاند پس آنکه پیرو من شد طرف دار اویم و آنکه مخالف شد سرو کارش با تو که غفوري و رحیم 37 اي خدا،
دستهاي از فرزندان خود را بسرزمینی بیآب و علف جاي دادم که نزد بیت الحرام و محترم خانهي تو است تا نماز و مراسم دین
بپاي دارند، پس تو دلهاي مردم را بسوي آنها کن و از هر بر و ثمر روزيشان ده که [ صفحه 279 ] شاید شکر تو گذارند 38 خدایا
تو از نهان و آشکار ما خبر داري که چیزي از زمین و آسمان بر تو پوشیده نیست 39 اي خدا شکر که در سر پیري دو فرزند
اسماعیل و اسحاقم عنایت کردي. و البتّه خداي من هر خواهشی و نیازي را میشنود. 40 اي خداي من اولادم را نماز گذار کن و
دعایم مستجاب 41 و من و پدر و مادر و همهي مؤمنین را بیامرز تا در روز قیامت و حساب آسوده باشند [اینکه بود فکر و ذکر
ابراهیم با خداي خود، و در برابر او دستهاي ستمکارند] 42 و تو مپندار که خدا از فکر و کار آنها بیخبر است، 43 و البتّه رسیدگی
بکارشان محوّل است بآن روز که بیاختیار گردن ها کشیده شده و چشمها بیکسوي دوخته که گوئی نتوانند چشم بگردانند و نه در
دل فکري و خیري دارند 44 تو مردم را بر حذر دار از چنین روز که چون عذاب رسد آن کافران که بخود ستم کردهاند گویند:
خدایا چند روز مهلت بده تا آنچه گفتی بپذیریم و پیرو پیغمبران شویم [اینکه است جواب آنها]: نه سوگند یاد میکردید که شما را
زوالی نیست 45 نه جاي ستمگران گذشته را گرفتید و دیدید چه بر سرشان آمده، نه چندین مثال برايشما گفتیم [و از چنین روز بر
حذرتان داشتیم]! 46 باز هم نتیجهي پند و اندرز ما حیلهي آنها بود و تکذیب پیغمبران و البتّه سزاي چنین فکر و کار در قدرت
خداوند است بر فرض که مکر آنها تا آن اندازه باشد که کوهها از جاي بکند 47 پس اي محمّد تو گمان مکن خداوند بوعدهي
صفحه 127 از 240
خود با پیغمبران وفا نکند [و ستمگران را آسوده گذارد] که او با کمال قدرت انتقام میکشید و مجازات میکند 48 در آن روز که
زمین و آسمان دگرگون است، و همهي بود و نبود بپیشگاه قدرت حق نمودار است 49 آنجا خواهی دید که مجرمین را با
شلوارهاي از روغن سیاه و گندیده بزنجیر کشیدهاند و صورتها از آتش پوشیده 51 [تا خداوند هر که را بسزاي کار خود رساند، که
او بزودي همه حسابها را تصفیه میکند] 52 اینکه سخنان ما اي محمّد اعلامی است بمردم که از آیندهي خود باندیشه باشند و
35 مجمع: دنبالهي اینکه «44»« رَب اجعَل هَذَا البَلَدَ آمِناً » : کافران موحّد شوند، و خردمندان را یادآوري باشد. [ صفحه 280 ] مفسّرین
دعاي ابراهیم علیه السّلام است که در مکّه شخص قاتل پدر خود را میبیند و متعرّض او نمیشود. 35 مجمع: دنبالهي اینکه دعاي
55 روح - 52 -پاورقی- 53 - ابراهیم علیه السّلام است که در مکّه شخص قاتل پدر خود را میبیند و متعرّض او نمیشود. -قرآن- 15
البیان: یعنی مردم آنجا را آسوده کن از کشتار و غارت و بیماریهاي واگیر. فخر: یعنی اي خدا اینکه سرزمینی است ترسآور، تو آن
35 مجمع: اینکه دعا در موقعی است که مطمئن بوده از ایمان اولادش « وَ اجنُبنِی وَ بَنِی أَن نَعبُدَ الَأصنامَ » . را جاي امن و آسایش کن
چون در سرنوشت آنها ایمان بوده است، و از عالم اله مأذون بچنین دعائی بوده است و مستجاب شده است و عدّهاي از قاریها
51 فخر: از اینکه اینکه دو جمله دو اشکال بنظر میآید: 1- چگونه ابراهیم - با همزهي قطع قرائت کردهاند. -قرآن- 1 « اجنبنی »
آسودگی مردم مکّه را خواست که اجابت نشد چون آنها گرفتار کشتار و غارت دگر چیزها شدهاند! جواب اینکه است: اوّل: که
آنجا را مأمون از خرابی قرار بده و تا کنون باقی است. دوم: جاي آسایش قرار بده و تا کنون هم انسان و حیوان در آنجا آسوده و
مأنوس هستند. سوّم: یعنی براي اینکه شهر حکم امن و آسودگی معین کن و اینکه حکم مقرّر شده است. اشکال دوّم که براي خود
و فرزندانش [ صفحه 281 ] درخواست دوري از بت پرستی کرده است با اینکه خود و پسرانش پیغمبر بودهاند و نسل او اعراب بت
پرست بودهاند، جواب اینکه است: که دعاي پیغمبر شکسته- نفسی و اظهار فروتنی و نیاز است بپیشگاه قدرت. و نیز براي مصونیّت
از شرك خفی است که وسائط میان خدا و خلق را در نظر نگیرد تا اختیار و قدرت را از حق بداند و بس نه بنظر مصون بودن از
شرك ظاهري و بت پرستی است. و ممکن است دعاي براي فرزندان بطور عموم نباشد بلکه براي آنها باشد که لایق خواهند بود،
26 طبري: یعنی بتها زیادي از مردم را از اله و دور از راه حقّ « رَب إِنَّهُن أَضلَلنَ کَثِیراً » .« فمن تبعنی فانّه منّی » : چنانکه خود گفته است
40 مجمع البیان: یعنی: مردم بواسطهي پرستش بتها گمراه شدند. بیضاوي: اسناد اضلال ببتها از اینکه جهت است - کردند. -قرآن- 1
که خوشیهاي زندگی خود کسی « غرّتهم الحیوة الدّنیا » که آنها سبب گمراهی بودند چون مردم بآنها رو آوردند و گمراه شدند مثل
را مغرور نمیکند ولی انسان بواسطهي آنها مغرور میشود. کشف نوشته: هر چه تو را از حق باز دارد آن صنم تو است و هر چه دلت
بدان گراید و نگرد جز از حق،ّ آن هواي تو است. یکی را مالی و تجارتی در پیش، یکی زن و فرزند در پیش، یکی را جاه و
حشمت در پیش، یکی در بند حرمت و پارسائی و خویشتن داري بماند، و از آنجا قدم برنگرفته، یکی طاعت و عبادت قبلهي خود
ساخته و نگرستن بدان و تکیه بر آن حجاب راه وي گشته. جعفر صادق [ع] در تفسیر اینکه آیت گفت: ابراهیم گفت بار خدایا، مرا
خلّت دادي، دیدهي من از دیدن آن بگردان تا نه از خود بینم. و فرزندان مرا نبوّت دادي ایشان را بستهي فعل خود و دیدن خود
مگردان. و گفتهاند: ابراهیم روندهاي بکمال بود، امّا حدّ تلوین بهیئت تمکین هنوز نرسیده بود میان لطف حق و فقر نفس خود مانده
وَ اغفِر لِأَبِی إِنَّه کانَ مِنَ » [ بود، چون با لطف حق نگرستی میدان فضل فراخ دیدي بزبان بسط در حالت انس گفتی: [ صفحه 282
و اجنبنی و بنیّ » باز بفقر نفس خود نگرستی عرضهاي تنگ دیدي و عقبهاي خطرناك، بزبان قبض در حالت خوف گفتی « ال ّ ض الِّینَ
اینکه است قاعدهي خوف و رجا اهل شریعت را و قبض و بسط اهل حقیقت را. و هم از گفتهي کشف الاسرار است که إبن عطا «...
سرزنش شد که اینکه دستور ما و توفیق ما بود، تو چه کارهاي، از اینکه « تقبّل منّا » گفت: پس از ساختن کعبه چون ابراهیم گفت
یعنی خود بینی و کاري از خود دانستن براي من و فرزندانم که پیغمبر هستم چون بت پرستی است «... و اجنبنی و بنی » جهت گفت
36 ابو الفتوح نوشته است: تأویل بر دو وجه بود: امّا آنکه «ٌ وَ مَن عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیم » 54- تو ما را از آن نگاهدار. -قرآن- 3
صفحه 128 از 240
عصیان او بکفر و عبادت اصنام باشد آنگه اینکه مشروط باشد بتوبه، یعنی تو بیامرزي و رحمت کنی چون توبه کند که تو آمرزنده
و بخشایندهاي. و وجه دیگر آنکه عصیان را حمل کنند بر دون کفر و گویند مراد آن است که هر که بمن ایمان آرد آنگه نافرمانی
37 مجمع: یک معنی اینکه کلمات اینکه «ِ 47 ندَ بَیتِکَ المُحَرَّم - کند مرا بآنچه دون کفر باشد، تو خداي او را بیامرزي. -قرآن- 1
آن را خراب کردند. چون پیش از ابراهیم کعبه بوده است و دو قبیله «45» است: پهلوي خانه محترم تو که دو قبیلهي طسم و جدیس
باین نام آنرا خراب کردند.آن را خراب کردند. چون پیش از ابراهیم کعبه بوده است و دو قبیله باین نام آنرا خراب کردند. -قرآن-
136 فخر: براي اینکه کلمات چند معنی گفتهاند: 1- آنجا که خداوند حرام کرده است تعرّض بآن جا و اخلال - -30-1 پاورقی- 134
بآسایش و نظم هر که و هر چه آنجا هست 2- از دوران قدیم سرزمینی بوده است که گردنکشان و جبابره رعایت میکردهاند، و
متعرّض آنجا نمیشدهاند مثل اینکه حرام است و احتراز از تجاوز بآن جا لازم است. 3- خداوند آنجا را لازم الاحترام قرار داده است،
-4 محترم و مصون از وصول طوفان نوح بوده است و آب آنرا فرا نگرفته است. 5- آنکه آنجا میرود چیزهائی بر خود حرام کند و
دست بآن کارها نبرد که همان وظائف مدّت احرام [ صفحه 283 ] حاج است. کشف نوشته: عالمیان را باین آیت طریق توکّل و
ترك اعتماد بر اسباب در- آموخت و باز نمود که خود را در ظل عنایت حق داشتن اولیتر از ظل نعمت وي بر خود خواستن که در
همه حال نعمت تابع عنایت است. شب معراج هر چه خزائن نعمت بود فرا پیش مصطفی نهادند، و فرادیس اعلی و جنّات مأوي را
ما » درها باز نهادند که تا سیّد از آن چیزي خواهد و آرزوئی کند. سیّد بگوشهي چشم بهیچ باز ننگرست، از جناب کرم ندا آمد که
تا دل ز علایقت یگانه نشود || یک تیر تو را سوي نشانه نشود تا هر دو جهانت از میانه نشود || کشتی :« زاغ البصر و ما طغی
40 مجمع: از امام باقر [ع] روایت شده است مردم موظّف هستند دور « فَاجعَل أَفئِدَةً مِنَ النّاس تَهوِي إِلَیهِم » بسلامت بکرانه نشود
اینکه سنگها طواف کنند زان پس بسوي ما آیند و دوستی و یاري خود را با ما در میان گذارند، و اینکه آیه را خواند. و حضرت
با « و تقبّل دعائی » با فتح واو خواندهاند و دیگران با کسر و عدّهاي از قاریها « تهوي » علی و امام باقر و صادق علیهم السّلام و مجاهد
و» و سعید بن جبیر « لولدي » و یحیی بن یعمر «ّ و لولدي » یاي متکلّم خواندهاند. و امام حسن و امام باقر علیهما السّلام و بعضی قاریها
همه عالم از « افئدة النّاس » و گفتی « افئدة من النّاس » 54 الفتوح: سعید جبیر گفت: اگر نگفتی - قرائت کردهاند. -قرآن- 1 « لوالدي
43 طبري: عدهاي از مفسرین گفتهاند: « وَ أَفئِدَتُهُم هَواءٌ » 152- پاورقی- 150 - .«46» گبر و جهود و ترسا و مسلمان آنجا رفتندي بحج
یعنی دلهاشان کج است و گنجایش هیچ خیر و خوبی ندارد. و بعضی گفتهاند: یعنی دلشان در درونشان آرام ندارد و پیوسته در
« هواء » موج و اضطراب است و بعضی گفتهاند: یعنی دلشان بناي گلوشان آویخته که نه بالا میرود و نه فرو میفتد و بمناسبت کلمهي
26 [ صفحه 284 ] معنی بهتر اینکه است: دلها خالی است که نه چیزي در آنها است و نه چیزي درك میکنند. روح البیان: - -قرآن- 1
و توصیف ظالم نقل کرده است: آن یکی واعظ چو بر « لا تحسبن اللّه بغافل عمّا یعمل الظّالمون » اینکه شعر مثنوي را براي تناسب با
منبر شدي || قاطعان راه را داعی شدي دست برمیداشت، یا رب رحم ران || بر بدان و مفسدان و طاغیان می نکردي او دعا بر
اصفیا || می نکردي جز خبیثان را دعا بر همه کافر دلان اهل دیر || بر همه تسخر کنان اهل خیر مرورا گفتند: اینکه معهود نیست
||دعوت اهل ضلالت جود نیست گفت نیکوئی از اینها دیدهام || من دعاشان زین سبب بگزیدهام خبث و ظلم و جور چندان
ساختند || که مرا از شرّ بخیر انداختند هرگهی که رو بدنیا کردمی || من ز ایشان زخم و ضربت خوردمی کردمی از زخم آن
أَقسَمتُم مِن قَبلُ » جانب پناه || باز آوردندمی گرگان براه چون سبب ساز صلاح من شدند || پس دعاشان بر من است اي هوشمند
44 طبري: مجاهد گفته است: یعنی شما نبودید که در دنیا پیش از اینکه سوگند یاد میکردید که از دنیا بسوي « ما لَکُم مِن زَوالٍ
48 مجمع: حسن بصري گفته است: یعنی زوال خوشی دنیا و گرفتاري بعذاب آخرت نخواهیم - آخرت منتقل نخواهید شد. -قرآن- 1
طبري: قتاده و إبن زید گفتهاند: یعنی در سرزمین ملّت نوح و عاد و ثمود و مدین و حجر « وَ سَ کَنتُم فِی مَساکِن الَّذِینَ ظَلَمُوا » . داشت
45 مجمع: یعنی براي شما از احوال « وَ ضَ رَبنا لَکُ م الَأمثالَ » 50- جایگزین شدید و از سرگذشت آنها خبردار شدید. -قرآن- 1
صفحه 129 از 240
46 تنویر المقباس إبن عبّاس: « وَ عِندَ اللّه مَکرُهُم » [ 32 [ صفحه 285 - گذشتگان همانند خودتان نقل کردیم و پند نگرفتید. -قرآن- 1
46 مجمع: در قرائت شاذ از «ُ وَ إِن کانَ مَکرُهُم لِتَزُولَ مِنه الجِبال » 29- یعنی عقوبت و سزاي بدکارشان نزد خداوند است. -قرآن- 1
علی [ع] و ابی بن کعب نقل شده است کاد با دال آخر و معنی اینکه است: و البتّه نزدیک بود از حیلهي آنها کوهها از جاي کنده
بفتح لام اوّل و رفع دوّم خوانده است و معنی چنین است: البتّه حیلهي آنها بآن اندازه است که کوهها را از « لتزول » شود. و کسائی
جاي بکند. و مقصود اینکه است که کار مکر و حیلهي آنها بطوري بود که کسی بآن وسیله بخواهد کوه از جاي بکند میتواند و
بقرائت مشهور لام اوّل مکسور و دوّم منصوب است و معنی اینکه است: نه چنان است که از حیلهي آنها کوهها از جا کنده شوند. و
سرابیلهم » 54- مقصود اینکه است که کار نبوّت و تبلیغ رسالت مانند کوهها پابرجا است که حیله و تدبیر در آن راه ندارد. -قرآن- 1
هر دو و با تنوین جرّ قرائت شده است، و نتیجهي معنی اینکه است: لباسشان از فلزّ مذاب و آماد « قطرآن » : 50 مجمع « من قطران
اشارتست بقرآن [اینکه « هذا » 52 ابو الفتوح نوشته: إبن زید و جماعتی مفسّران گفتند «ِ هذا بَلاغ لِلنّاس-ِ وَ لِیُنذَرُوا بِه » . براي کار است
تا ایشانرا بترساند و اعلام کند با « و لینذروا به » . قرآن بلاغ است] یعنی بیانست مردمانرا. و گفتهاند تبلیغ است، از تو بمردمان رسانیدن
52 مجمع: اینکه جمله میفهماند که انسان باید عالم بتوحید باشد نه چنان که « وَ لِیَعلَمُوا أَنَّما هُوَ إِله واحِ دٌ » 48- تخویف. -قرآن- 1
جبري مذهبها گفتهاند: مسیحیها که معتقد باصول سه گانهاند مطلوب از آنها و وظیفهشان همان است و هم از آنها که معتقد بدو
44 کشف نوشته: اینکه باز - اصل نور و ظلمت، و خیر و شرّ هستند همین عقیده خواسته شده است و موظّف بآن هستند. -قرآن- 1
دلیل است که ایمان سمعی است که توحید در بلاغ بست، و بلاغ سمعی است، پیغام شنیدنی است، اهل سنّت از اینجا گفتند: دین [
که ایمان را مسموع مایه است، و عقل آنرا پیرایه است. که ایمان را مسموع مایه است، و ،«47» صفحه 286 ] مسموع است نه معقول
52 مجمع: اینکه جمله میفهماند همه باید مرد تدبر و تفکر باشند و «ِ وَ لِیَذَّکَّرَ أُولُوا الَألباب » 31- عقل آنرا پیرایه است. -پاورقی- 29
«ُ إِذ قالَ إِبراهِیم-ُ تا- یَومَ یَقُوم الحِساب » - 37 سخن و استفادهي ما: 1 - آنکه عقل ندارد نمیتواند فکر کند و پند بگیرد. -قرآن- 1
اینکه چند آیه نشانه میدهد: در دوران بسیار قدیم مردي بنام ابراهیم که پدر شما عرب قریش بود باین سرزمین وارد شد که نه آب
بود و نه آبادي، او چکاره بود و آنجا چه کار داشت! او مردي بود با خرد و معرفت، میخواست جائی پیدا کند که پاي بیخردان و
بتپرستان بآن نرسیده باشد، تا شاید بتواند سازمان توحید برقرار کند و خدا پرستی بمردم بیاموزد، او بتپرستی را گمراهی
میدانست و از خدا مسئلت کرد که خود و اولادش گرفتار آن نشوند، او فرزند خود را آنجا جاي داد و براي او و دنباله اش دعا کرد
و هم از خدا توفیق نماز خواست و هم معتقد بقیامت بود اینکه است سابقه پیدایش شما در اینجا و آبادي اینکه شهر که براي دوري
وَ لا تَحسَبَنَّ » از بتپرستی و اعتقاد بتوحید پیدا شده است پس چگونه سزاوار است باز هم بتپرست باشید و منکر حق 2- آیت 42
- تا آخر میفهماند که پس از اینکه سوابق تردید نیست که فکر و کار شما عربها ستم است و خدا از آن غافل نیست. -قرآن- 28 « اللّهَ
949 [ صفحه 287 ] جزء چهاردهم - 88 -قرآن- 922 - -50 قرآن- 62
[