گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد ششم
سوره نور



اشاره
-24 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -
[ [سوره النور [ 24 ]: آیات 1 تا 20
37 سُورَةٌ أَنزَلناها وَ فَرَضناها وَ أَنزَلنا فِیها آیات بَیِّنات لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ [ 1] الزّانِیَۀُ وَ الزّانِی فَاجلِدُوا - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
کُل واحِ دٍ مِنهُما مِائَۀَ جَلدَةٍ وَ لا تَأخُ ذکُم بِهِما رَأفَۀٌ فِی دِین اللّه إِن کُنتُم تُؤمِنُونَ بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ لیَشهَد عَذابَهُما طائِفَۀٌ مِنَ
المُؤمِنِینَ [ 2] الزّانِی لا یَنکِح إِلاّ زانِیَۀً أَو مُشرِکَۀً وَ الزّانِیَۀُ لا یَنکِحُها إِلاّ زانٍ أَو مُشرِك وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَی المُؤمِنِینَ [ 3] وَ الَّذِینَ یَرمُونَ
668 إِلاَّ - المُحصَنات ثُم لَم یَأتُوا بِأَربَعَۀِ شُهَداءَ فَاجلِدُوهُم ثَمانِینَ جَلدَةً وَ لا تَقبَلُوا لَهُم شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُم الفاسِقُونَ [ 4] -قرآن- 1
الَّذِینَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِکَ وَ أَصلَحُوا فَإِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 5] وَ الَّذِینَ یَرمُونَ أَزواجَهُم وَ لَم یَکُن لَهُم شُهَداءُ إِلاّ أَنفُسُهُم فَشَ هادَةُ
أَحَدِهِم أَربَع شَهادات بِاللّه إِنَّه لَمِنَ الصّادِقِینَ [ 6] وَ الخامِسَۀُ أَن لَعنَتَ اللّه عَلَیه إِن کانَ مِنَ الکاذِبِینَ [ 7] وَ یَدرَؤُا عَنهَا العَذابَ أَن تَشهَدَ
530 وَ لَو لا فَضل اللّهِ - أَربَعَ شَ هادات بِاللّه إِنَّه لَمِنَ الکاذِبِینَ [ 8] وَ الخامِسَ ۀَ أَن غَضَبَ اللّه عَلَیها إِن کانَ مِنَ الصّادِقِینَ [ 9] -قرآن- 1
عَلَیکُم وَ رَحمَتُه وَ أَن اللّهَ تَوّاب حَکِیم [ 10 ] إِن الَّذِینَ جاؤُ بِالإِفک عُصبَۀٌ مِنکُم لا تَحسَ بُوه شَ  را لَکُم بَل هُوَ خَیرٌ لَکُم لِکُل امرِئ مِنهُم
مَا اکتَسَبَ مِنَ الإِثم وَ الَّذِي تَوَلّی کِبرَه مِنهُم لَه عَذاب عَظِیم [ 11 ] لَو لا إِذ سَمِعتُمُوه ظَن المُؤمِنُونَ وَ المُؤمِنات بِأَنفُسِهِم خَیراً وَ قالُوا
هذا إِفک مُبِین [ 12 ] لَو لا جاؤُ عَلَیه بِأَربَعَۀِ شُهَداءَ فَإِذ لَم یَأتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِکَ عِندَ اللّه هُم الکاذِبُونَ [ 13 ] وَ لَو لا فَضل اللّه عَلَیکُم وَ
687 إِذ تَلَقَّونَه بِأَلسِنَتِکُم وَ تَقُولُونَ بِأَفواهِکُم ما لَیسَ - رَحمَتُه فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ لَمَسَّکُم فِیما أَفَضتُم فِیه عَذاب عَظِیم [ 14 ] -قرآن- 1
لَکُم بِه عِلم وَ تَحسَ بُونَه هَیِّناً وَ هُوَ عِندَ اللّه عَظِیم [ 15 ] وَ لَو لا إِذ سَمِعتُمُوه قُلتُم ما یَکُون لَنا أَن نَتَکَلَّمَ بِهذا سُبحانَکَ هذا بُهتان عَظِیمٌ
16 ] یَعِظُکُم اللّه أَن تَعُودُوا لِمِثلِه أَبَداً إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 17 ] وَ یُبَیِّن اللّه لَکُم الآیات وَ اللّه عَلِیم حَکِیم [ 18 ] إِن الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ ]
607 وَ لَو لا فَضل اللّه عَلَیکُم - الفاحِشَ ۀُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُم عَذاب أَلِیم فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ اللّه یَعلَم وَ أَنتُم لا تَعلَمُونَ [ 19 ] -قرآن- 1
88 [ صفحه 298 ] معنی لغات: افک دروغ یا تهمت ناگهان. ترجمه: بنام خداي - وَ رَحمَتُه وَ أَن اللّهَ رَؤُفٌ رَحِیم [ 20 ] -قرآن- 1
بخشندهي مهربان 1 اینکه سورهاي از قرآن است که فرو فرستادیم و [دستورهاي] آنرا معیّن کردیم و هم آیات و نشانههاي روشن در
آن فرستادیم تا شاید بیاد دارید و پندپذیر باشید 2 هر مرد و زن بدکار را صد زخم تازیانه زنید و اگر بخدا و رستاخیز مؤمن هستید
در اجراي دستور دین حق مهر و محبّت آنها دامنگیر نشود و بایستی که بهنگام مجازاتشان دستهاي مؤمن شاهد اجراي حکم باشند.
جهت نزول: طبري: مجاهد گفت: زنهائی بودند مشهور ببدکاري و مرد فقیر مسلمان با یکی از آنها ازدواج میکرد که آن زن
براي جلوگیري از اینکه کار نازل شد. سعید بن مسیّب گفت: در مدینه زنهائی بودند «ُ الزّانِی لا یَنکِح » مخارج او را بدهد، آیت سوّم
صفحه 133 از 226
که مردها بخانهي آنها میرفتند آیه براي آنها نازل شد، عمرو بن شعیب گفت: مرثد مردي دلاور و نیرومند بود که بمکّه میرفت، و -
187 [ صفحه 299 ] و مسلمانان ناتوان را بمدینه خدمت پیغمبر [ص] میآورد، او در آنجا محبوبهاي داشت بنام عناق که - قرآن- 164
روزي او را دید و او مرثد را بخود خواند، مرثد گفت: خدا بزه را حرام کرده است، او گفت: کی خبردار خواهد شد! مرثد ترسید
که سخن آن زن در او کارگر شود بمدینه برگشت و بپیغمبر عرض کرد محبوبهاي در جاهلیّت و قبل از اسلام داشتم آیا مجازم که
با او همسر شوم! اینکه آیه بجواب او نازل شد، عطا گفته است: پیش از اسلام زنهاي مشهور بودند که نشانهدار و بزهکار فلان قبیله
و فلان قبیله بودند و آیه براي جلوگیري از ازدواج با آنها است. ترجمه: 3 و مرد بدکار همسر نمیشود مگر با زن بزهکار، یا بیدین،
و زن بد- کار را همسر خود نمیکند مگر مرد بیدین یا بزهکار و اینکه کار بر مسلمانان ناروا است 4 و آنها که زنان پرهیزکار و
پاکدامن را متّهم کنند و دشنام بد دهند و چهار گواه بر گفتهي خود نیارند بهشتاد زخم تازیانه مجازاتشان کنید و هرگز گواهیشان
نپذیرید که اینگونه مردم فاسقند و از راه بدر 5 مگر آنها که از آن پس پشیمان شدند و درستکار البتّه خداوند آمرزنده است و
نازل شد، سعد بن عباده که «ِ وَ الَّذِینَ یَرمُونَ المُح َ ص نات » بایشان مهربان است. جهت نزول: طبري: عکرمه گفته است: چون آیت
بزرگتر انصار بود گفت: اي پیغمبر اگر مردي را بینم که با همسرم در آمیخته باید دم نزنم تا چهار نفر حاضر کنم که شاهد باشند و
گر نه که بیشاهد بخواهم نسبتی باو بدهم باید مرا هشتاد تازیانه بزنند و اگر بروم پی شاهد تا رسیدن آنها موضوع شهادت نخواهد
ماند، پیغمبر بانصار فرمود: بنگرید که اینکه رئیس شما چه میگوید، آنها گفتند: او مردي با غیرت و حرارت است و با غیر دختر
همسر نمیشود و همسر خود را هرگز طلاق نمیدهد که با مرد دیگر همسر شود، پیغمبر فرمود: دستور خداوندي همین است سعد بن
عباده گفت: گفتار خدا و رسول او راست است در اینکه سخن بودند که عموزادهي سعد آمد و گفت: من زنم را با بیگانه دیدم
مردم از اینکه واقعه اندیشناك شدند او گفت بخدا سوگند مشمول اینکه آیه نیستم و خداوند مرا گرفتار هشتاد ضربه تازیانه نخواهد
تا « الَّذِینَ یَرمُونَ أَزواجَهُم » 87 [ صفحه 300 ] چون نگاه کردم و دیدم و یقین کردم در اینکه موقع آیات 6 تا 10 - کرد -قرآن- 49
آخر براي حکم لعان نازل شد و باو گفتند: سوگند یاد کن او سوگند یاد کرد مطابق دستور آیه و چون چهار نوبت سوگند یاد کرد
109 باین - پیغمبر فرمود: براي نوبت پنجم متوقّف شود که اگر آن را هم یاد کرد دیگر راه برگشت ندارد او گفت: -قرآن- 75
سخنم خدا مرا مسئول نمیکند چنانکه از ضربت هشتاد تازیانه نجاتم داد و آیت مخصوص براي لعان فرستاد و سوگند یاد کرد که
نگاه کردم و گوش دادم و یقین کردم، آنگاه بهمسر او گفتند: تو هم سوگند یاد کن او هم چهار نوبت مطابق دستور آیه سوگند
یاد کرد، پیغمبر فرمود براي نوبت پنجم متوقّف شود که اگر آنرا هم گفت راه برگشت ندارد، بآن زن گفتند پیغمبر چنین میفرماید
او اندکی دو دل ماند توقّف کرد آنگاه گفت: قبیلهي خود را بدنام نمیکنم و سوگند پنجم را یاد کرد و پیغمبر آنها را محکوم بفسخ
براي حکم اتّهام زنان «ِ الَّذِینَ یَرمُونَ المُح َ ص نات » رابطهي زناشوئی کرد و از یکدیگر جداشان کرد، و عامر گفت چون آیت چهارم
نازل شد عاصم بن عدي گفت: اگر چیزي از همسرم ببینم و سخنی بگویم باید هشتاد تازیانه ام بزنند و اگر دم نزنم باید ساکت
براي حکم لعان نازل شد، و هفتهاي بیش فاصله نشد که « الَّذِینَ یَرمُونَ أَزواجَهُم » بمانم و خون جگر بخورم! اینکه آیت 6 تا 10
مردي از خویشان عاصم با همسرش چنین گفتگوئی و نسبتی داشت و به پیغمبر مراجعه شد و آن حضرت مفاد آیه و دستور لعان را
911 ترجمه 6: و آنها که همسران خود را بزهکار میگویند و جز خود - 664 -قرآن- 877 - میان آن دو اجرا فرمود. -قرآن- 629
شاهدي ندارند پس شهادت یکنفري [که جلوگیر مجازات اتّهام او شود] به اینکه جور است که مرد چهار نوبت بخدا شهادت دهد
و سوگند خورد که او راستگو است 7 و بنوبت پنجم گوید: لعنت و نفرین خدا بر او اگر در اینکه دعوي دروغگو باشد 8 و زن آزار
مجازات را به اینکه جور از خود دور میکند که چهار نوبت بخدا گواهی دهد و سوگند یاد کند که آن مرد دروغگو است 9 و
بنوبت پنجم گوید: خشم خدا بر او اگر مرد در اینکه تهمت راستگو باشد، 10 پس بدانید که گرفتار و رسوا بودید اگر نه فضل [
صفحه 301 ] خدا و رحمت او بود، چون که او است توّاب حکیم. جهت نزول: طبري: عروة بن زبیر و سعید بن مسیّب و دیگران از
صفحه 134 از 226
عایشه نقل کردهاند که گفت: پیغمبر براي سفرهاي خود میان زنانش قرعه میکشید و بنام هر کدام درمیآمد او را با خود بسفر میبرد،
در یکی از جنگها قرعه بنام من آمد و با خود برد، و اینکه سفر جنگی پس از حکم حجاب بود و من در کجاوهي خود بودم که:
سوار و پیادهام میکردند، چون جنگ تمام شد و امر ببرگشت صادر شد شبی در راه هنگام اعلان حرکت من بلند شدم و از جایگاه
لشکریان دور شدم و پس از انجام نیاز برگشتم نزدیک که رسیدم بسینهي خود دست کردم متوجّه شدم گردنبند جزع ظفارم
گمشده است [بگفتهي صاحب قاموس جزع ظفار مهرههائی است بنام جزع که از سرزمین ظفار [بفتح ظاء] نزدیک صنعاء یمن جمع
میکنند] برگشتم که آن را پیدا کنم دیر زمانی سرگردان آن بودم و آن دسته که متصدّي سواري من بودند آمدند و کجاوهي من را
بر شتري که براي اینکار بود نهادند و بلندش کردند و روانه شدند و متوجّه نشدند که کجاوه سبک است و کسی در آن نیست.
چون که آن موقع خوراك زنها فقط علقه بود [یعنی آنچه براي جلوگیري گرسنگی یا سر بندي پیش از غذا میخورند و چیز اندك
و باصطلاح ما: ته بندي] و پرگوشت و چاق نبودند، و سبک بودند و بخصوص که من جوانی کم عمر بودم، من وقتی گردنبند را
پیدا کردم که همه رفته بودند، آمدم بمنزلگاه آنها هیچ کس نبود فکر کردم بجاي خود بمانم تا خبردار شوند و برگردند و مرا بیابند
در آن مدّت که آنجا بودم خوابم گرفت و خوابیدم تا صبح. چون صفوان بن معطّل سلمی ذکوانی در دنباله بود و بسحر روانه شده
بود بروشنی روز بجایگاه من رسید و چون سیاهی انسان دید نزدیک من شد و از دوران پیش از حجاب که من را میدید شناخت و
از خواب بیدار شدم و با جلبابم [پیراهن یا لباس گشاد] صورت خود را « إِنّا لِلّه وَ إِنّا إِلَیه راجِعُونَ » من از سخن او که میگفت
شتر خود را خواباند - « إِنّا لِلّه وَ إِنّا إِلَیه راجِعُونَ » : پوشاندم و سوگند بخدا که نه کلمهاي گفتم باو و نه شنیدم جز اینکه میگفت
1643 [ صفحه 302 ] و پاي خود را روي دستهاي آن حیوان گذاشت و من سوار شدم او افسار - 1434 -قرآن- 1599 - قرآن- 1390
شتر را گرفت و براه افتاد و آن را میکشید تا وقتی بآنها رسیدیم که هنگام شدّت گرما بود، و منزل کرده بودند، و مردم در کار من
خود را نابود کردند و بیش از همه آنکه سهم بزرگ داشت عبد اللّه بن ابی سلول منافق بود، و چون وارد مدینه شدیم من یک ماه
بیمار بودم و از سخن مردم بیخبر فقط چیزي که من را ناراحت داشت تغییر روش پیغمبر بود که آن لطف دیگر مواقع بیماریم را
آن دخترتان یا بیمارتان چطور است! چون از بستر بیماري بلند « کیف تیکم » : نسبت بمن نداشت و میآمد و سلام میکرد و میفرمود
شدم و در دوران نقاهت بودم و آن زمان هنوز مستراح در داخل منزل نداشتیم و بروش عرب اوّل بودیم که بد میدانستیم و از آن
ناراحت بودیم با امّ- مسطح بطرف مناصع [که جائی در خارج براي مستراح بود مثل رسم پارهاي از دهات امروز ما] رفتیم که فقط
در شب از خانه خارج میشدیم و بآن جا میرفتیم تا شب دیگر، چون از کار خود آسوده شدیم روي بخانه آوردیم و روانه شدیم پاي
امّ مسطح بمرط او [بالا پوشی از پارچهي نادوز که بر خود میپیچیدند مثل زنهاي افغانی و هندي که هنوز دارند] گیر کرد و بزمین
با کسر میم بر وزن منبر یعنی هلاك و نابود باشد مسطح [نام پسرش بود] من گفتم: چرا مردي را بد « تعس مسطح » : افتاد و گفت
میخواهی که در جنگ بدر حاضر شده است! گفت: مگر نشنیدهاي که چه میگوید! گفتم نه، او تهمت مردم و زبان درازيشان را
را کرد من اجازه خواستم که نزد پدر و مادرم « کیف تیکم » بمن نقل کرد، من را بیماري زیاد شد و چون پیغمبر آمد و همان سؤال
بروم تا تحقیق کنم که مردم چه میگویند چون اجازه فرمود و رفتم، بمادرم گفتم: مردم از چه سخن میگویند! او گفت: اي دخترك
اهمیّت مده بخدا کمتر زن زیباي مورد علاقهي شوهر و هوودار است که زبانزد نشود، گفتم سبحان اللّه مگر چیزي گفتهاند و پیغمبر
هم شنیده است! گفت: بلی، من را آن شب تا صبح نه خواب گرفت و نه گریهام آرام شد، صبح پدرم آمد و پرسید چرا میگرید! او
گفت: از سخن مردم بیخبر بوده است و اکنون شنیده است و میگرید، او هم گریست و [ صفحه 303 ] گفت: دخترك آرام بگیرد و
شب بعد هم بمثل گذشته با گریه بسر بردم پدر و مادرم پنداشتند آخر اینکه گریه جگر مرا میشکافد، و چون چند روز بود وحی
نرسیده بود پیغمبر با اسامۀ بن زید و علی بن ابی طالب در کار من مشورت کرد اسامه گفت: ها خانوادهي تو هستند و ما جز خوبی
خبري نداریم، علی عرض کرد: خدا تو را محدود نکرده است و زن زیاد است و اگر از بریره بپرسی او راست خواهد گفت، آن
صفحه 135 از 226
حضرت از او پرسید او عرض کرد: من هرگز چیز قابل خردهگیري و عیبجوئی در او ندیدم جز اینکه دختري است کمسال و از خمیر
خانه غافل میشود و نان کهنه و مانده میخورد، آنگاه پیغمبر بر منبر رفت و فرمود: اي گروه مسلمین مردي خانوادهام را بد نام کرده
است و مرا آزرده است و بخدا سوگند که من در او جز خوبی سراغ ندارم کی میتواند اینکه بدنامی را از خانوادهي من دور کند!
و عرض کرد: اگر آن مرد از قبیلهي اوس است او را میکشیم و اگر از قبیله ماست آنچه بفرمائی «46» سعد بن معاذ از جا برخاست
فرمانبریم، سعد بن عباده بلند شد و باو گفت: تو چنین توانائی نداري و مردم بهم ریختند و نزدیک شد هم را بکشند و پیغمبر بر منبر
آنها را جلوگیر میشد تا آرام شدند و من هنوز نزد پدر و مادرم بودم و میگریستم که زنی از انصار اجازه خواست و وارد شد و او
هم با من بگریه پرداخت و پدرم و مادرم هم نشسته بودند که پیغمبر وارد شد و پهلوي من نشست و از آنروز که اینکه سخنان
میگفتند پیغمبر نزد من ننشسته بود و یک ماه بود که براي اینکه قضیّه بپیغمبر دستور و وحی نرسیده بود، چون نشست اوّل شهادت
بتوحید گفت و آنگاه فرمود: امّا بعد اي عایشه من از تو چیزهائی شنیدهام که اگر دروغ است بزودي خداوند تو را تبرئه خواهد کرد
و اگر توجّه بگناهی کردهاي استغفار کن که خداوند پس از اعتراف وو عرض کرد: اگر آن مرد از قبیلهي اوس است او را میکشیم
و اگر از قبیله ماست آنچه بفرمائی فرمانبریم، سعد بن عباده بلند شد و باو گفت: تو چنین توانائی نداري و مردم بهم ریختند و
نزدیک شد هم را بکشند و پیغمبر بر منبر آنها را جلوگیر میشد تا آرام شدند و من هنوز نزد پدر و مادرم بودم و میگریستم که زنی
از انصار اجازه خواست و وارد شد و او هم با من بگریه پرداخت و پدرم و مادرم هم نشسته بودند که پیغمبر وارد شد و پهلوي من
نشست و از آنروز که اینکه سخنان میگفتند پیغمبر نزد من ننشسته بود و یک ماه بود که براي اینکه قضیّه بپیغمبر دستور و وحی
نرسیده بود، چون نشست اوّل شهادت بتوحید گفت و آنگاه فرمود: امّا بعد اي عایشه من از تو چیزهائی شنیدهام که اگر دروغ است
] 632- بزودي خداوند تو را تبرئه خواهد کرد و اگر توجّه بگناهی کردهاي استغفار کن که خداوند پس از اعتراف و -پاورقی- 630
صفحه 304 ] توبه میآمرزد، از اینکه سخن پیغمبر اشک در چشمانم خشکید و بهر کدام از پدر و مادرم گفتم که جواب پیغمبر را
بدهید گفتند بخدا سوگند نمیدانیم چه بگوئیم آنگاه خودم که دختري کوچک بودم و از قرآن چیزي یاد نداشتم گفتم: دانستم که
آنچه شنیدهاید در روحیّهي شما جایگیر شده است و اگر بآنچه که من از آن بدور هستم و خدا هم شاهد است اقرار کنم شما
میپذیرید و اگر بگویم من از آن پاکم و خدا شاهد پاکی من است قبول نخواهید کرد پس بهتر مثل من و شما همان است که پدر
و پس از آن پشت بآنها کردم و در فراش خود خوابیدم و بخدا سوگند « فَصَبرٌ جَمِیل وَ اللّه المُستَعان عَلی ما تَصِ فُونَ » یوسف گفت
که میدانستم چون بیگناهم از سوي حق بیگناهیم اعلان خواهد شد ولی انتظار نزول آیه نداشتم و خود را لایق نمیدانستم که خدا
براي من سخنی بگوید که مردم بخوانند و منتظر بودم که در خواب پیغمبر بیگناهیم معلوم شود و بخدا سوگند که پیغمبر از آنجا
آهنگ کاري نکرده بود و کسی از خانه بیرون نرفته بود که آن سختی حال وحی آن حضرت را درگرفت که در روز سرما عرق
مثل مروارید از صورتش میریخت، چون آن حضرت بحال خود باز آمد میخندید و اوّل سخنش اینکه بود: اي عایشه خوشدل باش
که خدا تو را از گناه بدور کرد، مادرم گفت: بلند شو بحضور پیغمبر، گفتم: از جاي نمیخیزم و فقط حمد میکنم خدا را که
1453- 615 -قرآن- 1410 - تا ده آیه نازل شد. -قرآن- 553 « إِن الَّذِینَ جاؤُ بِالإِفک عُصبَۀٌ » پاکدامنی مرا فرستاد، و اینکه آیات
ترجمه: 11 آنها که دروغی گفتند و بنادرستی سخنی آوردند گروهی از خود شما بودند پس آنرا بد نپندارید که خیر شما در آن
بود چه هر کدامشان میرسد به سزاي آن گناه که کرده است و آنکه بزرگتر و بیشتر اینکه گناه را مرتکب شد بآزاري بزرگ گرفتار
میشود 12 [اي مؤمنین] چرا آنگاه که اینکه دروغ را شنیدید بزن و مرد همکیش خود خوشبین نبودید و نگفتید: اینکه سخنان آشکار
تهمتی است 13 چرا آنها بر گفتهي خود چهار گواه نیاوردند و چون نیاوردند در پیشگاه خداوند بشمار دروغگویانند 14 و اگر
فزونبخشی خداوندي در دو جهان بر شما [مردم بد-] [ صفحه 305 ] اندیش] بود البتّه باین سخنان که میگفتید شما را آزاري بزرگ
میرسید 15 [مگر بخاطر ندارید] آنگاه که از زبان یکدگر میگرفتید و میگفتید با اینکه از آن خبردار نبودید و میپنداشتید سبک
صفحه 136 از 226
سخنی است و ساده گفتاري لکن آنگونه سخن بپیشگاه خدائی بسیار بزرگ است 16 و چرا آنگاه که آنرا شنیدید نگفتید: ما را
نمیرسد که از اینکه در سخنی بگوئیم، خدایا تو پاکی و اینکه تهمتی است بس کلان 17 [اینک] خداوند بشما پند میدهد که اگر
مؤمن هستید هرگز دوباره گرد اینگونه سخن نگردید 18 و خداوند آیات و نشانههاي حق را براي شما آشکار میکند چون علیم
است و حکیم 19 البتّه آنها که دوست دارند زشتی و بدکاري در میان مؤمنین فاش باشد در دنیا و آخرت برايشان عذابی است
دردناك چه خدا میداند و شما نمیدانید 20 و اگر نه فضل و رحمت خدا بر شما بود و هم اینکه او مهربان است و بخشاینده [براي
با تشدید راء قرائت مردم حجاز و « فَرَضنا » : طبري « سُورَةٌ أَنزَلناها وَ فَرَضناها » : اندیشه و سخن زشت نابودتان میکرد]. سخن مفسّرین
بصره است، یعنی احکام مفصّل و مختلف براي شما آوردیم یا براي مردم مختلف که شما باشید و آنها که پس از شما باشند، و قرّاء
65 مجمع: اختلاف - 48 -قرآن- 56 - مدینه و کوفه و شام بیتشدید خواندهاند یعنی احکامی بر شما واجب و لازم کردیم. -قرآن- 15
نیست که همهي اینکه سوره بمدینه نازل شده است و شماره آیات آن بحساب عراقیها و شامیها شصت و چهار است و بحساب
بلد بمعنی دیوار شهر گرفته شده است که بمناسبت ارتفاع مقام آن است « سور » یا از « سوره » حجازیها شصت و دو است و کلمهي
و با « هذه سورة » در نفوس مردم که تشبیه بآن شده است، و با رفع و صداي جلو خواندهاند که خبر مبتداي محذوف باشد یعنی
نصب و صداي بالا خوانده شده است که مفعول فعل محذوف باشد، و در هر صورت معنی چنین است قسمتی و پارهاي از قرآن
1 کشف نوشته: درویشی را پرسیدند چه دلیل است بر هستی خداي! گفت: آفتاب بر « آیات بَیِّنات لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ » . نازل کردیم
46 [ صفحه 306 ] عالم دلیل است نگرنده میباید، همه عالم ریا حین است بوینده میباید، - آمد، بچراغ حاجت نیست، همه -قرآن- 1
الزّانِیَۀُ » همه عالم تریاق است مارگزیده میباید، همه عالم آیات و رایات قدرت او است: و فی کل شیء له آیۀ || تدل علی انّه واحد
2 مجمع: یعنی مرد و زن بزهکار را بزنید اگر بسن بلوغ رسیده باشند و همسر نداشته باشند و گر نه آنکه بالغ « وَ الزّانِی فَاجلِدُوا
نباشد مجازات ندارد و اگر هر کدام همسري داشت که با او معاشرت داشته باشد او را محصن می- گویند و مجازاتش رجم است،
38 فخر: کلمهي زنا تعریف شده است بداخل کردن آلت - و اینکه مجازات وظیفهي امام است یا نمایندهي امام نه دیگري. -قرآن- 1
تناسل و عورتی در عورتی، و لواط را شافعی با حکم زنا مساوي دانسته است، و قول دیگر او حکم بکشتن هر دو است چه محصن
با سکون، « رأفۀ » : 2 فخر « وَ لا تَأخُذکُم بِهِما رَأفَۀٌ » . باشند یا نباشند، و ابو حنیفه حکم کرده است که در لواط فقط تعزیر است و تنبیه
بر وزن فعالۀ سه جور قرائت شده است. و معنی جمله ممکن است اینکه باشد که مهربانی شما بآن دو « رآفۀ » همزه و فتح آن و
بدکار موجب تعطیل حکم خدا نشود چنانکه مجاهد و سعید- إبن جبیر گفتهاند و سعید بن مسیّب و حسن بصري گفتهاند: یعنی
مجمع: یعنی هنگام اجراي « وَ لیَشهَد عَذابَهُما طائِفَۀٌ » 34- مهربانی گردنگیر شما نشود که از اندازهي مجازاتشان کم کنید. -قرآن- 1
حکم مؤمنین ناظر آن باشند. و در عدد و اندازهي طائفه اختلاف است که از یک نفر تا چهار گفتهاند و از امام باقر علیه السّلام نقل
الزّانِی لا یَنکِح إِلّا » . 33 اندازهي معیّن ندارد و بسته بنظر امام است - است که یک نفر هم کافی است، و بعضی گفتهاند: -قرآن- 1
3 فخر: اینکه جمله چند معنی شده است: 1- معرّفی است که بیشتر مردان بدکار مایل بزنان « زانِیَۀً- تا- وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَی المُؤمِنِینَ
بدکار هستند و بر عکس و اصرار به اینکه که آنکس که جز با بدکار همسر نشود بر مؤمن حرام است. 2- اینکه آیه مختص است
90 [ صفحه 307 ] و مسلمانی میخواست با یکی از آنها همسر - 38 -قرآن- 50 - بآن مورد که زنهاي معروفه و بدکاري بودند -قرآن- 1
شود از پیغمبر سؤال کرد اینکه آیه بجواب آمد، 3- یعنی حرام است همسري پاکدامن ببدکار در آغاز بازدواج و گفتهاند: اینکه
حکم نظر علی علیه السّلام و عمرو عبد اللّه مسعود و عایشه و ابو بکر بوده است و هم در بسر بردن با اینطور زنها چنانکه بعضی
گفتهاند: اگر همسر کسی بد کار شد جایز نیست که با او بماند و باید از او جدا شود، و از إبن عبّاس پرسیدند که جایز است ازدواج
5 « إِلَّا الَّذِینَ تابُوا » . با زنی که باو زنا کرده است! او گفت: جایز است چون مانند کسی است که خرمائی بدزد آنگاه آنرا بخرد
مجمع: در مقصود از اینکه جمله اختلاف است: 1- چون در جلو گفته شده است: هر کس پاکدامنی را بدکار خواند تنبیه شود و
صفحه 137 از 226
فاسق است و شهادت او پذیرفته نیست با اینکه جمله گفته شده است که اگر توبه کرد فاسق نخواهد بود ولی پس از توبه هم
شهادتش قبول نیست، 2- گفتهي مجاهد و زهري و سعید بن جبیر و عدّهاي دیگر و هم امام باقر و صادق [ع] است که پس از توبه
27 روح البیان: اینکه آیه اشاره بپردهپوشی خداوندي است که اگر کسی عیب - فاسق نیست و شهادتش پذیرفتنی است. -قرآن- 1
دیگري نمودار کرد و درستی سخنش معلوم نشد در سه مرحله تأدیب میشود تا بصفت ستّاري و پردهپوشی خوي بگیرد و عیب
برادران خود بپوشد و پردهي آنها را پاره نکند. سعدي گفته است: منه عیب خلق اي فرومایه پیش || که چشمت فرو دوزد از عیب
خویش گرت زشتخوئی بود در سرشت || نه بینی ز طاووس جز پاي زشت طریقی طلب کز عقوبت رهی || نه حرفی که انگشت بر
با صداي جلوي عین خوانده شده است یعنی شهادت هر یک نفر « اربع » 6 کشف: کلمهي «ٍ فَشَ هادَةُ أَحَدِهِم أَربَع شَهادات » وي نهی
که جلوگیر مجازات است چهار نوبت شهادت است، و با نصب و صداي بالا خواندهاند یعنی هر یک چهار نوبت شهادت!!!. -
و « أن » با تشدید و نصب لعنت قرائت شد و با تخفیف نون « انّ » کشف: کلمهي «ِ وَ الخامِسَۀُ أَن لَعنَتَ اللّه » [ 43 [ صفحه 308 - قرآن- 1
بصورت فعل ماضی و هم بصورت مصدر خواندهاند و کلمهي اللّه مرفوع و مجرور « غضب » رفع لعنت نیز خواندهاند و نیز کلمهي
10 کشف: جواب اینکه شرط در جمله آورده نشده است چون « وَ لَو لا فَضل اللّه عَلَیکُم- تا آخر » 40- خوانده شده است. -قرآن- 1
از سخن، مقصود معلوم میشود و معنی چنین است: اگر فضل و رحمت خدا نبود دروغگو گرفتار رسوائی و آزار بود و هم اگر خدا
11 طبري: إبن عبّاس گفته است: یعنی « الَّذِینَ جاؤُ بِالإِفک عُصبَۀٌ مِنکُم » 36- توبه نمی- پذیرفت براي او راه نجات نبود. -قرآن- 1
آنهائی که عایشه را متّهم کردند عبد اللّه بن أبی بود و حسّان بن ثابت و مسطح- إبن اثاثه و حمنۀ بنت جحش، و عبد اللّه بن جحش
گفت: عایشه و زینب مفاخره کردند: زینب گفت پیمان همسري من از آسمان رسید، عایشه گفت: پس از آنکه صفوان بن معطّل
مرا بر شتر نشاند و به منزل رساند بیگناهی من در کتاب آسمانی گفته شد، زینب پرسید آنگاه که سوار شتر شدي چه گفتی! گفت:
37- زینب گفت: اینکه سخن مؤمنین است که تو گفتی. -قرآن- 8 «ُ حسبی اللّه وَ نِعمَ الوَکِیل » 45- اینکه چنین گفتم: -قرآن- 1
مجمع: یعنی آنهائی که دروغی بزرگ گفتند که سرگذشت را از آنچه بود برگرداندند و بر وي دگر نمودار کردند عبد اللّه بن ابیّ
روي سخن با عایشه است و صفوان بن معطّل که بدنامشان کرده بودند و هر « لا تَحسَ بُوه شَ  را لَکُم » و همدستانش بودند و جملهي
کس که از اینکه گفتگو غمگین شده بود یعنی شما اینکه سخنان مردم را بد خود نپندارید که خداوند پاکی شما را نمودار میکند و
پاداش شکیبائی میدهد و آنها را بسزاي گناهشان میرساند. حسن بصري گفته است: در اینکه جمله روي سخن با آنها است که اینکه
دروغ را درست کردند، یعنی اي مردمی که چنین دروغی گفتید و ادب شدید اینکه تأدیب را براي خود بد نپندارید که اینکه
202 [ صفحه 309 ] تأویلات کاشانی: در اینکه آیه - وسیلهي تربیت و توبهي شما است که دوباره چنین کاري نکنید. -قرآن- 172
بگناه تهمت بیشتر توبیخ و تهدید شده است از آنچه براي بزهکاري و آدمکشی در آیات دیگر گفته شده است براي اینکه
بزهکاري از خوي بد حیوانی است و آدمکشتن از خوي زشت درندگی است لکن تهمت بستن و بدنام کردن از خوي شیطانی و
دیو سیرتی است که در برابر آدمگري و خوي ملکوتی است، و استواري روش حیوانی و درندگی آدمی را چون چرندهاي یا
درنده- اي نمودار میکند که تربیت او و بجاي باز آوردنش آسان است و شدنی ولی دیو- سیرتی را برگرداندن و آدمی درست
کردن کاري است بس سخت و دشوار که تیرگی فراگیر شده است و پرتو معرفت نابود شده است و گرفتاري بآتش براي چنین
« کبر » : 11 طبري «ُ وَ الَّذِي تَوَلّی کِبرَه » 776- قرآن- 752 - .«ٌ لَه عَذاب عَظِیم » : کس ناگزیر است، از اینکه رو است که گفته شده است
با صداي زیر کاف قرائت شده است یعنی اینکه گناه بزرگ اینکه کار را مرتکب شد، و بضم کاف یعنی قسمت بزرگ و عمدهي
1- مقصود حسّ ان بن ثابت 32- آن را برگردن گرفت، و در مقصود از آن کس و موصوف باین جمله اختلاف است: -قرآن- 1
است چون مسروق گفت: نزد عایشه بودم حسان آمد او دستور داد براي حسّان فرشی انداختند چون بیرون رفت من بعایشه گفتم:
ولی «ٌ وَ الَّذِي تَوَلّی کِبرَه مِنهُم لَه عَذاب عَظِیم » اینکه مرد را احترام میکنی با آن آیه که برایش گفته شده است! او گفت: خدا فرمود
صفحه 138 از 226
اکنون او کور است و شاید عذابی که خدا فرموده است همین کوري او باشد و او از پیغمبر دفاع میکرد، 2- إبن زید گفته است:
مقصود عبد اللّه ابی است که آغاز اینکه سخن کرد و بمردم میگفت: زن پیغمبر شما با مردي تا صبح بود و صبح که شد آن مرد
افسار شتر را میکشید و او را بر آن نشانده آوردش. و إبن وکیع از ابو اسامه براي من نقل کرد که چون پیغمبر براي توضیح اینکه
تهمت از آن کنیزك رفتار عایشه را در خانه پرسید او گفت من در او عیبی نمیبینم مگر که میخوابد تا گوسفند بخانه میآید و
حصیرش یا خمیرش را میخورد. و چون بآن مرد که طرف اینکه اتّهام بود خبر اینکه تهمت رسید گفت: سبحان اللّه من هرگز از
165 [ صفحه 310 ] و او در یکی از جنگها - بدن هیچ زنی لباس پس نکردهام و بازو و سینهي زنی را برهنه نکردهام -قرآن- 103
بجهاد در راه خدا کشته شد. أبو الفتوح: نقل کردهاند که اینکه جمله براي حسّان است و صفوان بن معطّل که اینکه تهمت را شنید
شمشیر برداشت و نزد حسّ ان رفت و او را ضربتی زد و اینکه شعر را گفت: تلق ذباب السّیف منّی فانّنی || غلام اذا هیّجت لست
بشاعر و لکنّنی احمی حماي و ابتغی || من الباهت الرّامی البراء الظّواهر یعنی اینکه دم شمشیر را از من بگیر که من جوانی هستم
بهنگام تحریک و تعصّب و آشفتگی مانند تو افکار شاعرانه ندارم بلکه کسی هستم که نگهداري آبروي خود میکنم و براي زنهاي
پاك بیگناه از مردم بدگو و بدزبان انتقام میگیرم و سزاشان را میدهم. مردم جمع شدند و حسّان را از دست او رها کردند او فرار
کرد و پیش پیغمبر رفت آن حضرت بحسّان غلامی رومی و باغستانی خرما در عوض آن ضربت که صفوان زده بود عنایت فرمود و
آن ضربت را باین مال خرید که دنبالهي ق ّ ض یه بریده شود و آن خرما زار را حسّان در حکومت معاویه ببهاي زیاد باو فروخت. و لا
472 کشف: یعنی شما مردان و زنان مؤمن که حسّ ان و مسطح و حمنۀ بنت جحش باشید چون چنین « إِذ سَمِعتُمُوه-ُ تا آخر آیه
تهمتی شنیدید، چرا بآن مرد و زن متّهم که مثل خود شما مؤمن هستند و گویا خودتان هستید که یک روح در چند قالب هستید
ظَن المُؤمِنُونَ وَ المُؤمِناتُ » و بعضی گفتهاند معنی جملهي ،«47» گمان نیک نبردید و نگفتید: چنین خبري تهمت است و دروغ
ظَنَّ » اینکه است که چون زنهاي پیغمبر مادران مؤمنین هستند، پس چرا بخودتان و بعضی گفتهاند معنی جملهي « بِأَنفُسِهِم خَیراً
-26- اینکه است که چون زنهاي پیغمبر مادران مؤمنین هستند، پس چرا بخودتان -قرآن- 1 « المُؤمِنُونَ وَ المُؤمِنات بِأَنفُسِهِم خَیراً
428 [ صفحه 311 ] خوشبین نیستید که اگر با مادرتان و پسرتان تنها باشید چگونه هستید! پس با - 336 -قرآن- 369 - پاورقی- 334
آنها هم خوشبین باشید که دو مرد و زن و پسر و مادر بودند، و بعضی گفتهاند: همسر ابو ایّوب انصاري باو گفت: اینکه چه سخن
است که براي عایشه میگویند! او گفت: اینکه دروغ است، تو هرگز چنین کاري میکنی! گفت: نه بخدا، ابو ایّوب گفت بخدا
سوگند که عایشه از تو بهتر است سبحان اللّه اینکه سخن تهمتی است بزرگ، اینکه آیه پس از اینکه گفتگو نازل شد و مقصود
اینکه است که آن دسته مرد و زن که بچنین سخنان گوش میدهند و نقل میکنند چرا مثل ابو ایّوب و زنش فکر نمیکنند و خوشبین
12 طبري: بصري گفته است: یعنی بایستی میگفتند اینگونه سخن سزاوار در «ٌ قالُوا هذا إِفک مُبِین » ! نیستند و آن جور حرف نمیزنند
29- باره کسی نیست مگر براي آن کس که چهار نفر بر کارش شهادت دهند و حدّ و تنبیه شرعی بر او اجرا شده باشد. -قرآن- 1
11 کشف: إبن عبّاس گفته است: یعنی براي اینکه گفتگو بر شما آزاري بزرگ در قیامت «ٌ لَمَسَّکُم فِیما أَفَضتُم فِیه عَذاب عَظِیم »
و آنها را تنبیه «ٌ تَوَلّی کِبرَه مِنهُم لَه عَذاب عَظِیم » میرسید که هرگز آسایش از آن نباشد چون آزار در دنیا بآیت جلو گفته شده است
کردند زیرا بگفتهي عمره از عایشه که چون اینکه آیه نازل شد پیغمبر اینکه چهار نفر را حدّ زد: عبد اللّه بن ابی،ّ حسّان بن ثابت،
با « تتلقّون » 15 أبو الفتوح: ابی بن کعب « إِذ تَلَقَّونَه بِأَلسِنَتِکُم » 292- 54 -قرآن- 242 - مسطح بن اثاثه و حمنۀ- بنت جحش. -قرآن- 1
به- معنی دروغ خوانده است، و محمّد بن سمیع « ولق » با فتح تا و کسر لام از مصدر « تلقون » دو تاء قرائت کرده است و قرائت عایشه
- 36 مجمع: اینکه جمله سه معنی شده است: 1 - بضم تاء و قاف از مصدر القاء بمعنی انداختن قرائت کرده است. -قرآن- 1 « تلقون »
مجاهد و مقاتل گفتهاند یعنی بعضی شما از بعضی دیگر نقل و روایت میکنید، 2- بعضی گفتهاند: یعنی آن تهمت را بدون دلیل
میپذیرید و بهمین مناسبت گفته شده است: بزبان میگیرید 2- زجّاج [ صفحه 312 ] گفته است: یعنی آنرا بیکدگر القاء میکنید و
صفحه 139 از 226
14 أبو الفتوح: جواب و نتیجهي اینکه جمله ساقط شده است مثل جملهي « وَ لَو لا فَضل اللّه عَلَیکُم- تا آخر » . متوجّه بآن میکنید
36 تفسیر حسینی: در ترجمه - آیات جلو چون قرینه بر مقصود هست یعنی: اگر فضل خدا نمیبود زود گرفتارتان میکرد. -قرآن- 1
72 خدا دانا است بطهارت ذیل عایشه حکم کننده ببرائت ذمّهي او از - نوشته است: -قرآن- 42 «ٌ وَ اللّه عَلِیم حَکِیم » آیت 18 جملهي
عیب و عار. بیت: تا گریبان دامنش پاك است از لوث خطا || وز مذلّت عیبجو آلوده از سر تا بپا و چه زیبا گفته است: که را رسد
که کند عیب دامن پاکت || که همچو قطره که بر برگ گل رسد پاکی! و در تأویلات نجمیّه است: براي وصول بخدا دو راه است:
راه سلامت و راه ملامت راه اوّل ببهشت میرسد و مردمش در زندان وجود و موجودیّت خود زندانی هستند، راه دوّم بخدا میرسد
چون ملامت کلید در زندان وجود است و ملامت آفتاب است و وجود در برابر آن برف است که ذوب میشود و آنچه ملامت باشد
از وجود کاسته میشود و بخدا نزدیک میشود و خدا عایشه را اکرام نمود و بملامت گرفتار کرد تا از زندان موجودیّت و شخصیّت
خود بیرون رود و از راه سلامت گام فراتر نهد، حافظ میگوید: وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم || که در طریقت ما کافري
16 أبو الفتوح: چرا چون اینکه سخن بشنیدید نگفتید ما حق سخن در «ٌ وَ لَو لا إِذ سَمِعتُمُوه قُلتُم- تا- هذا بُهتان عَظِیم » ] است رنجیدن
اینکه موضوع نداریم و منزّهی تو اي خداي ما اینکه بهتانی است بزرگ، و بهتان دروغی است که کسیکه مورد تهمت واقع شده
« إِن الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الفاحِشَۀُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا » [ 73 [ صفحه 313 - 39 -قرآن- 51 - چون بشنود مبهوت و متحیّر ماند]. -قرآن- 3
19 کشف نوشته اینکه آیت در قذف عایشه فرو آمد امّا حکم آن عام است در زانی و قاذف و مظهر و هر کس که عیب مؤمنان
81 فخر: از پیغمبر [ص] روایت است: مردمی را میشناسم که چنان بر سینهشان زنند - جوید و زشت نامی ایشان طلب کند. -قرآن- 1
که همهي جهنّمیان آنرا بشنوند و آنها کسان عیبجوي مردم هستند که زشتی مردم را میجویند و پردهشان را میدرند و زشتیها که در
آنها نیست آشکار میگویند: و فرمود مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آسوده باشند و مهاجر کسی است که آنچه
خدا نهی کرده است رها کند و ترك آنها کند. سخن و استفادهي ما: همان ترجمه و سخن مفسّرین است فقطّ میگوئیم در دو آیت
راهنمائی است براي غائبین و یادآوري حاضرین است که اینکه تهمت را شنیدند و «ٌ إِذ تَلَقَّونَه بِأَلسِنَتِکُم- تا- بُهتان عَظِیم » 15 و 16
بخوبی نشان داده «ٌ لَیسَ لَکُم بِه عِلم وَ تَحسَ بُونَه هَیِّناً وَ هُوَ عِندَ اللّه عَظِیم » نقل کردند و جلوگیر انتشار آن نشدند، چون بجملههاي
شده است خوي بیشتر مردم را که چون دور هم مینشینند بد مردم را بسخنان پوچ که از دیگران شنیدهاند نقل می- کنند و فرض
میکنند ساده سخنی است که میگویند و میگذرند با اینکه بپیشگاه حق و حقیقت بسیار زشت است چون نه با خوي انسانی سازگار
است که باید همه خوبی بیندیشد و بیند و بخواهد و بگوید و بد و منفی و زشتی، کج روي است از راه آدمی و نموداري حیوانی
است پس فکر و سخن بد نتیجه روح بد و خوي بد است که از روش انسانی بدور است و نیز براي همزیستی و زندگی با دیگران
ناسازگار است که بد آنها را بشنود و بیندیشد و بگوید و وسیلهي رنج و آزار و هم انزجار دیگران را فراهم نماید و بدبینی آنها را
و باز پس از دو «ٌ وَ هُوَ عِندَ اللّه عَظِیم » بخود متوجّه کند، پس براي بدي نفسانی و اجتماعی اینگونه اخلاق است که گفته شده است
که انتشار کار «ٌ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الفاحِشَۀُ ... لَهُم عَذاب أَلِیم » آیه بجور دیگر تهدید بر اینکه خوي زشت شده است و گفته شده است
-1357- 1223 -قرآن- 1320 - 387 -قرآن- 1191 - 157 -قرآن- 302 - 127 -قرآن- 139 - زشت مولود خوي زشتپسندي -قرآن- 93
1386 [ صفحه 314 ] معرّفی شده است و سزاي آنهم آزار دردناك در دو سراي معیّن شده است. - قرآن- 1362
[ [سوره النور [ 24 ]: آیات 21 تا 40
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُوات الشَّیطان وَ مَن یَتَّبِع خُطُوات الشَّیطان فَإِنَّه یَأمُرُ بِالفَحشاءِ وَ المُنکَرِ وَ لَو لا فَضل اللّه عَلَیکُم وَ رَحمَتُهُ
ما زَکی مِنکُم مِن أَحَ دٍ أَبَداً وَ لکِن اللّهَ یُزَکِّی مَن یَشاءُ وَ اللّه سَمِیع عَلِیم [ 21 ] وَ لا یَأتَل أُولُوا الفَضل مِنکُم وَ السَّعَۀِ أَن یُؤتُوا أُولِی
القُربی وَ المَساکِینَ وَ المُهاجِرِینَ فِی سَبِیل اللّه وَ لیَعفُوا وَ لیَصفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَن یَغفِرَ اللّه لَکُم وَ اللّه غَفُورٌ رَحِیم [ 22 ] إِن الَّذِینَ
صفحه 140 از 226
یَرمُونَ المُح َ ص نات الغافِلات المُؤمِنات لُعِنُوا فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ لَهُم عَذاب عَظِیم [ 23 ] یَومَ تَشهَدُ عَلَیهِم أَلسِنَتُهُم وَ أَیدِیهِم وَ أَرجُلُهُم
899 الخَبِیثات لِلخَبِیثِینَ وَ - بِما کانُوا یَعمَلُونَ [ 24 ] یَومَئِذٍ یُوَفِّیهِم اللّه دِینَهُم الحَ ق وَ یَعلَمُونَ أَن اللّهَ هُوَ الحَقُّ المُبِین [ 25 ] -قرآن- 1
الخَبِیثُونَ لِلخَبِیثات وَ الطَّیِّبات لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبات أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمّا یَقُولُونَ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ رِزقٌ کَرِیم [ 26 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا
تَدخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ بُیُوتِکُم حَتّی تَستَأنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهلِها ذلِکُم خَیرٌ لَکُم لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ [ 27 ] فَإِن لَم تَجِدُوا فِیها أَحَداً فَلا تَدخُلُوها
حَ تّی یُؤذَنَ لَکُم وَ إِن قِیلَ لَکُم ارجِعُوا فَارجِعُوا هُوَ أَزکی لَکُم وَ اللّه بِما تَعمَلُونَ عَلِیم [ 28 ] لَیسَ عَلَیکُم جُناح أَن تَدخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ
مَسکُونَۀٍ فِیها مَتاع لَکُم وَ اللّه یَعلَم ما تُبدُونَ وَ ما تَکتُمُونَ [ 29 ] قُل لِلمُؤمِنِینَ یَغُضُّوا مِن أَبصارِهِم وَ یَحفَظُوا فُرُوجَهُم ذلِکَ أَزکی لَهُم
837 وَ قُل لِلمُؤمِنات یَغضُضنَ مِن أَبصارِهِن وَ یَحفَظنَ فُرُوجَهُن وَ لا یُبدِینَ زِینَتَهُن إِلاّ ما ظَهَرَ - إِن اللّهَ خَبِیرٌ بِما یَصنَعُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
مِنها وَ لیَضرِبنَ بِخُمُرِهِن عَلی جُیُوبِهِن وَ لا یُبدِینَ زِینَتَهُن إِلاّ لِبُعُولَتِهِن أَو آبائِهِن أَو آباءِ بُعُولَتِهِن أَو أَبنائِهِن أَو أَبناءِ بُعُولَتِهِن أَو
إِخوانِهِن أَو بَنِی إِخوانِهِن أَو بَنِی أَخَواتِهِن أَو نِسائِهِن أَو ما مَلَکَت أَیمانُهُن أَوِ التّابِعِینَ غَیرِ أُولِی الإِربَۀِ مِنَ الرِّجال أَوِ الطِّفل الَّذِینَ لَم
[ یَظهَرُوا عَلی عَورات النِّساءِ وَ لا یَضرِبنَ بِأَرجُلِهِن لِیُعلَمَ ما یُخفِینَ مِن زِینَتِهِن وَ تُوبُوا إِلَی اللّه جَمِیعاً أَیُّهَا المُؤمِنُونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 31
وَ أَنکِحُ وا الَأیامی مِنکُم وَ ال ّ ص الِحِینَ مِن عِبادِکُم وَ إِمائِکُم إِن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغنِهِم اللّه مِن فَضلِه وَ اللّه واسِع عَلِیم [ 32 ] وَ لیَستَعفِفِ
الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتّی یُغنِیَهُم اللّه مِن فَضلِه وَ الَّذِینَ یَبتَغُونَ الکِتابَ مِمّا مَلَکَت أَیمانُکُم فَکاتِبُوهُم إِن عَلِمتُم فِیهِم خَیراً وَ آتُوهُم
مِن مال اللّه الَّذِي آتاکُم وَ لا تُکرِهُوا فَتَیاتِکُم عَلَی البِغاءِ إِن أَرَدنَ تَحَصُّناً لِتَبتَغُوا عَرَضَ الحَیاةِ الدُّنیا وَ مَن یُکرِههُن فَإِن اللّهَ مِن بَعدِ
إِکراهِهِن غَفُورٌ رَحِیم [ 33 ] وَ لَقَد أَنزَلنا إِلَیکُم آیات مُبَیِّنات وَ مَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوا مِن قَبلِکُم وَ مَوعِظَۀً لِلمُتَّقِینَ [ 34 ] اللّه نُورُ السَّماواتِ
وَ الَأرض مَثَل نُورِه کَمِشکاةٍ فِیها مِصباح المِصباح فِی زُجاجَۀٍ الزُّجاجَۀُ کَأَنَّها کَوکَب دُرِّيٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُبارَکَۀٍ زَیتُونَۀٍ لا شَرقِیَّۀٍ وَ لا
غَربِیَّۀٍ یَکادُ زَیتُها یُضِ یءُ وَ لَو لَم تَمسَ سه نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یَهدِي اللّه لِنُورِه مَن یَشاءُ وَ یَضرِب اللّه الَأمثالَ لِلنّاس وَ اللّه بِکُل شَیءٍ عَلِیمٌ
1874 فِی بُیُوت أَذِنَ اللّه أَن تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فِیهَا اسمُه یُسَبِّح لَه فِیها بِالغُدُوِّ وَ الآصال [ 36 ] رِجال لا تُلهِیهِم تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ - 35 ] -قرآن- 1 ]
عَن ذِکرِ اللّه وَ إِقام الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوماً تَتَقَلَّب فِیه القُلُوب وَ الَأبصارُ [ 37 ] لِیَجزِیَهُم اللّه أَحسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُم مِن
فَضلِه وَ اللّه یَرزُق مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب [ 38 ] وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعمالُهُم کَسَراب بِقِیعَۀٍ یَحسَ بُه الظَّمآن ماءً حَتّی إِذا جاءَه لَم یَجِده شَیئاً وَ
وَجَ دَ اللّهَ عِندَه فَوَفّاه حِسابَه وَ اللّه سَرِیع الحِساب [ 39 ] أَو کَظُلُمات فِی بَحرٍ لُجِّیٍّ یَغشاه مَوج مِن فَوقِه مَوج مِن فَوقِه سَحاب ظُلُماتٌ
863 [ صفحه 316 ] معنی - بَعضُ ها فَوقَ بَعض إِذا أَخرَجَ یَدَه لَم یَکَ د یَراها وَ مَن لَم یَجعَل اللّه لَه نُوراً فَما لَه مِن نُورٍ [ 40 ] -قرآن- 1
بفتح و ضم همزه و سکون لام بمعنی سوگند است، « و الوة » از ائتلاء بر وزن افتعال بمعنی سوگند یاد کردن « و لا یأتل » : لغات
جمع جیب بفتح «ّ جیوب- هن » ، جمع خمار با صداي زیر خاء بمعنی روسري زنانه و آنچه زن سر خود را بآن میپوشاند «ّ خمرهن »
جمع ایّم با صداي بالا همزه و « أیاما » بکسر همزه بمعنی زیرکی و حیلهگري « اربه » ، جیم و سکون یاء بمعنی طوق پیراهن و یقهي آن
هر سوراخی که نافذ نباشد و از طرف « مشکوة » ، صداي زیر یاء با تشدید بمعنی آنکه همسر خود را از دست داده چه مرد چه زن
با هر سه صداي دال « کوکب درّي » چراغ « مصباح » . دیگر راه نداشته باشد، چراغدان و آنچه روي آن یا میان آن چراغ میگذارند
جمع أصیل بصداي بالاي همزه بمعنی هنگام میان عصر و « آصال » . بمعنی گذرا و بسیار روشن که پرتوش از موانع عبور میکند
منسوب بلجّه با ضم لام و تشدید جیم بمعنی « لجّی » ، مغرب، ب- قیعۀ قیعه جمع قاع است که بمعنی بیابان هموار بدون کوه و تپه
قسمت مهم آب. ترجمه: 21 اي مؤمنین بدنبال گامهاي شیطان مروید که هر کس پی آن رود او بکار زشت و ناپسندش وا میدارد و
اگر فضل خداوندي نبود کسی از شما پاك نبود و نجات نمییافت ولی آنرا که خداوند بسرنوشت معیّن کرده پاك میکند چه او
شنوا است و دانا 22 نباید از شما مردمیکه بیش از نیاز خود دارند و داراي معیشتی فراخند سوگند یاد کنند که از احسان بخویشان و
فقیران و مهاجران براه خدا خودداري کنند و باید از آنها درگذرند و ببخشندشان مگر خود دوست [ صفحه 317 ] ندارید خدا شما
را بیامرزد با اینکه خداوند آمرزنده و مهربان است 23 و آنها که زنهاي مؤمن پاکدامن از همه جا بیخبر را متّهم و بد نام میکنند البتّه
صفحه 141 از 226
بدنیا و آخرت ملعون هستند و عذابی بزرگ براي آنها مهیّا است 24 در آن روز که بآنچه کرده- اند زبان و دست و پايشان
شهادت دهد 25 و آن روز است که خدا بدرستی پاداش مردم را وفا میکند حسابشان را بحق میدهد و همه خواهند دانست که خدا
است حق واضح و بس 26 و سخنان زشت و زنهاي پلید مال مردان خبیث و پلیدند و هم مردان خبیث باب و مناسب سخنان زشت و
زنان پلیدند. و سخنان خوب و زنان پاك براي مردان پاکیزه خویند و هم مردان پاك با زنان و سخنان خوب سرو کار دارند و
اینگونه مردم از هر بد که برايشان بگویند بدورند و از آمرزش و روزي باشرف و بیرنج بهرهمندند 27 [اینک وظیفهاي براي شما]
مؤمنین که بهیچ خانهي غیر خود وارد نشوید تا اینکه بدانید در خانه کسی است که بشما اذن میدهد و بر اهل خانه سلام کنید، البتّه
اینکه رفتار براي شما بهتر است و امید است متذکّر باشید [و تخلّف نکنید] 28 و اگر کسی نیافتید داخل نشوید مگر اجازهاي بشما
برسد و اگر گفتند برگردید شما هم بپذیرید که اینکه ادب در زندگی براي شما بهتر است و پاکتر و خداوند بکار شما عالم است
[و میداند چگونه انجام وظیفه میکنید ولی] 29 بر شما باکی نیست اگر بدرون آن خانهها شوید که سکناي کسی نیست و شما را در
آن مالی است و سودي و [بدانید:] آنچه نهان کنید یا آشکار نمائید خدا خبر- دار است 30 [اي پیغمبر اینک وظیفهي دیگر] تو بگو
بمؤمنین که چشمها فرو گیرند و شرمها نگاهدارند که اینکه برايشان بهتر است و پاکیزهتر و البتّه خداوند هم از کارشان خبردار
است [که چگونه اینکه دستورها را فرمانبرند! یا نافرمان] 31 و هم به زنهاي مؤمن بگو چشم بپوشند و شرم نگاهدارند و آرایش
خویش جز آنچه نمودار است ننمایند و چهار قد و روسري خود را بدور گردن و گریبان پیچند و زینت پنهان خود را نمودار نکنند
مگر در جلو شوهران و پدران و پدر شوهران و پسران خود و پسران شوهران خود و پیشزادگان [پسر شوهران] و برادران و
برادرزادگان [ صفحه 318 ] و پسران خواهر و زنان [همانند و یا همکیش] خود و هم از کنیزان و غلامان خود و نیز از مردان پیر و
زنان که [همانند آنهایند] و تمایل جنسی ندارند و نیز از کودکان که بر شرم زنان چیره نشده [و آنرا تصوّر نکرده و خاصیّت
جنسیشان نمودار نشده است] و نیز بایستی که زنها آن چنان پاي خود بر زمین نزنند که از آرایش نهانیشان مردان خبردار شوند، و
همهي شما اي مؤمنین بسوي حق توبه کنید تا شاید رستگار شوید 32 و آن زنان و مردان که همسر ندارند و هم غلامان و کنیزان
صالح و لایق خود را زن و شوهر دهید و اگر فقیر و نادار بودند [اندیشناك نباشند که] خداوند موجب بینیازيشان را بفضل خود
فراهم خواهد کرد چه گشایش و بخشندگی و علم او بینهایت است 33 و آنها که دسترس بازدواج ندارند بایستی خوددار باشند و
عفّت پیشه کنند تا خداوند از فضل خود بینیازي آنها را فراهم کند و اگر زر خریدان و غلامان شما تقاضاي پیمان خرید خود کردند
و صالح و خوب تشخیص دادید ایشانرا براي انجام پیمان با آنها پیمان استوار کنید و از آنچه خدا بشما عنایت کرده بهرهمندشان
کنید و کنیزان و زر خریدگان خود را اجبار ببدکاري مکنید با آنکه آنها میخواهند خود را از بدي نگاهدارند و شما براي بچنگ
آوردن مال دنیا آنها را وسیله قرار ندهید و آنکه آنها را وادار بچنین کار کرده [و پشیمان شده] از پس اینکه اجبار خداوند آنها را
که مجبور شده یا پشیمان شده و توبه کرده آمرزنده است و مهربان 34 [اینکه است] آیات نمودار که براي شما فرو فرستادیم و هم
[در اینکه قرآن است] داستان و مثلی از آن مردم که پیش از شما در گذشتهاند تا موعظهاي باشد براي پرهیزگاران 35 پس متوجّه
باشید که خداوند پرتو زمین و آسمان است [و موجب روشنی همه چیز] داستان نور خداوندي داستان آن چراغدانی است که در آن
چراغی است و آن چراغ به- درون شیشه نهاده و آن شیشه [از پرتو چراغ] همانند ستارهاي است درخشان که افروخته بشود از میوهي
درخت فرخندهي زیتون که [در منطقهي معتدل پرورده شده است و] نه در شرق است [که نارسیده باشد] و نه در غرب [پرورده
است [ صفحه 319 ] که آفتاب سوخته باشد] بطوري که انتظار میرود خود زیتون آتش ندیده و شعله نداشته روشنی دهد [که چون
فتیله و شعله بآن رسد] نور علی نور میشود [و دو روشنائی دست بهم میدهند و جهانی روشن میکنند] و اینکه چنین است که خداوند
آنکه را خواهد بنور خود رهبري میکند و براي مردم مثل میزند و تشبیه می- کند چون او داناي بهمه چیز است 36 [اینگونه چراغ]
در خانههائی است، یا تسبیح میکنند خدا را در خانههائی که باجازهي حق قدرش را بلند میدارند و در آن بصبح و شام 37 مردانی
صفحه 142 از 226
ذکر خدا میکنند که هیچ بازرگانی و خرید و فروش از یاد خدا و هم از نماز و زکات بازشان نمیدارد اینکه مردان از روزي میترسند
که دلها و چشمان آدمی قرار ندارد [و دلها شور میزند و چشمها دور بر میدارد] 38 و بانتظار هستند تا شاید خداوند پاداش
نکوکاريهايشان را بدهد و از فضل خود بر آن بیفزاید چه که خداوند آن را که مقدّر کرده بیحساب [یعنی فراوان از خیرات و
حسنات] روزي میدهد 39 ولی آنها که کافر شدند اعمالشان مانند بیابانهاي هموار آبنمائی است که مرد تشنه آن را آب میپندارد و
چون نزدیک میرود چیزي نمییابد [ولی کافر] خداوند را مییابد که حسابش را بخوبی میرسد و البتّه خداوند است که شمار کارها
را بتندي انجام میدهد 40 و یا [نتیجهي کار کافران] مانند تاریکی در گودي دریا است که امواجی بر زبر یکدگر آن را فراگرفته و
بالا را ابر پوشانده و تاریکیها در بالاي یکدگر طوري است که اگر کسی دست خود درآورد نمیتواند آنرا ببیند [چه معلوم است] آن
21 فخر: یعنی در نقل و گوش دادن و «ِ لا تَتَّبِعُوا خُطُوات الشَّیطان » : را که خداوند نورانی نکرد هرگز روشنی ندارد. سخن مفسّرین
یَأمُرُ بِالفَحشاءِ » 53- با ضم و سکون طاء قرائت شده است. -قرآن- 15 « خطوات » نشر اینکه تهمت عایشه پیرو شیطان نشوید. و کلمهي
35 [ صفحه - فخر: فحشاء آن است که بدي آن اندازه ندارد و منکر آن است که مردم را ناپسند و بد باشد. -قرآن- 1 « وَ المُنکَرِ
21 کشف: یعنی کسی از شما از گناه پاك نمیشد یا کارش رو براه نمیشد، یا توبهاش قبول نمیشد، یا مسلمان « ما زَکی مِنکُم » [320
وَ لا یَأتَل أُولُوا » . با تشدید و تخفیف کاف خوانده شده است « زکی » 19 مجمع: کلمهي - نمیشد و راه راست پیدا نمیکرد. -قرآن- 1
22 مجمع: از إبن عبّاس و عایشه نقل است که مسطح إبن اثاثه از مهاجرین و مجاهدین بدر و پسر خالهي ابو بکر بود و ابو «ِ الفَضل
بکر بواسطه فقرش باو کومک میکرد و چون در آن تهمت بعایشه شرکت کرد ابو بکر آن کومک مالی را از او برید و سوگند یاد
تا آخر براي جلوگیري از تصمیم ابو بکر نازل شد. و حسن بصري «-ِ وَ لا یَأتَل أُولُوا الفَضل » کرد که دیگر باو کومک نکند آیت 22
375 اینکه سوگند براي یتیمی بوده است که ابو بکر سرپرستیش میکرده است و آیه - 34 -قرآن- 339 - و مجاهد گفتهاند: -قرآن- 1
براي جلوگیري از آن سوگند است، و از إبن عبّاس و دیگران نقل شده است: گروهی از اصحاب پیغمبر سوگند یاد کردند که بآن
مردم زبان دراز بتهمت عایشه کومک نکنند آیه براي آنها نازل شده است و یأتل و نیز یتأل قرائت شده است که اوّل از وزن افتعال
بمعنی قصور و کوتاهی است، و دوّم از وزن تفعّل است بمعنی سوگند یاد « الیا » بمعنی سوگند است و یا از « الیّۀ » است و اصل آن از
- 22 مجمع: اینکه دو کلمه با یاء بصیغهي غایب و بتاء بصیغهي خطاب نیز قرائت شده است. -قرآن- 1 « وَ لیَعفُوا وَ لیَصفَحُوا » . کردن
36 پس از هجرت پیغمبر آن زنان مسلمان که - 23 أبو الفتوح: ابو حمزه ثمالی گفته است: -قرآن- 1 «ِ الَّذِینَ یَرمُونَ المُحصَنات » 28
مکّه را ترك کردند و بمدینه هجرت کردند مشرکین زبان ببد آنها گشودند که براي بدکاري میروند اینکه آیه اشاره بآن سخنان
24 تا « تَشهَدُ عَلَیهِم أَلسِنَتُهُم وَ أَیدِیهِم » . است و سزاي آن مردم، و بعضی گفتهاند: براي آنها است که بتهمت عایشه سخن گفتند
آخر- مجمع: یعنی خداوند قدرت سخن گفتن جوارح میدهد، یا ایجاد سخنی در زبان و دگر پارههاي تن میکند که شهادت است و
48 [ صفحه 321 ] داده شده است و یا نشانهاي در آن برقرار میکند - در واقع سخن خداوند است که بپارههاي بدن نسبت -قرآن- 1
یعنی در روز قیامت دهانشان را « الیَومَ نَختِم تا آخر » که خود بجاي سخن و گواهی است، و یا اینکه در آیت دیگر گفته شده است
مهر میکنیم و اینجا گفته شده است زبانشان گواهی میدهد ممکن است زبانشان بیرون آید و دهانشان مهر شود و آن زبان در
خارج از دهن شهادت بدهد و ممکن است وقتی که دیگر پارههاي بدن شهادت می- دهند دهان مهر باشد و موقع شهادت زبان مهر
166 [و شاید مقصود از مهر کردن زبان در آن آیه اینکه باشد که کارهاي بد زندگی موجب مهر بر - آن برداشته شود. -قرآن- 148
25 طبري: یعنی خداوند بدرستی سزا و حساب آنها را انجام «َّ یُوَفِّیهِم اللّه دِینَهُم الحَق » .[ زبان است که نتوانند از خود دفاع کنند
میدهد و کلمهي دین در اینکه آیه بمعنی حساب و جزا است و کلمهي حق با صداي بالا خوانده شده است تا صفت دین باشد و با
44 مجمع: ممکن است دین بمعنی آئین و عقیده باشد و معنی - صداي جلو و رفع نیز خواندهاند تا صفت براي اللّه باشد. -قرآن- 1
کشف: زجّاج گفته است: یعنی « چنین باشد: خدا پاداش دین حق و درست را بآنها خواهد داد. خَبِیثات لِلخَبِیثِینَ و الطَّیِّبات لِلطَّیِّبِینَ
صفحه 143 از 226
سخنان پلید از مردان پلید است که عایشه را بد نام کردند و سخنان خوب از مردان خوب است که او را پاك از بدي شمردند، و
إبن زید گفته است: یعنی زنان بد و ناپارساي براي مردان بد هستند مثل عبد اللّه بن ابی و امثال او، و زنان خوب و پارسا براي مردان
442 [ صفحه 322 ] مجمع: ابو - 62 -پاورقی- 440 - 29 -قرآن- 32 - قرآن- 1 - .«48» خوب و پاکیزه هستند که عایشه و پیغمبر باشند
مسلم و جبّائی گفتهاند: یعنی مردان پلید و زنان پلید براي یکدگر هستند و زنان و مردان پاك براي یکدگرند چنانکه در آیت دیگر
و همین معنی از امام باقر و صادق علیهما السّلام روایت شده است، و إبن زید گفته است: «ٌ الزّانِیَۀُ لا یَنکِحُها إِلّا زانٍ أَو مُشرِك » است
205 مثنوي در آغاز دفتر دوّم چنین گفته - یعنی کارهاي بد از مردان پلید است و کارهاي نیکو از مردان نیک است. -قرآن- 154
است: طیّبات از بهر که، للطّیّبین || خوب را خوبی کند جذب از یقین در هر آنچیزي که تو ناظر شوي || میکند با جنس سیر اي
معنوي در جهان هر چیز چیزي جذب کرد || گرم گرمی را کشید و سرد و سرد قسم باطل باطلان را میکشد || باقیان را میکشد
اهل رشد ناریان مر ناریان را جاذبند || نوریان مر نوریان را طالبند صاف را هم صافیان طالب شوند || درد را هم تیرگان جاذب
27 طبري: إبن « لا تَدخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ بُیُوتِکُم حَتّی تَستَأنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا » بوند زنگ را هم زنگیان باشند یار || روم را با رومیان افتاد کار
خطاي نویسندگان بوده است و ابی بن کعب نیز « تستأنسوا » میخوانده است و میگفته است: کلمهي « حتّی تستأذنوا و تسلّموا » عبّاس
77 و عديّ - قرآن- 1 - .« حتّی تسلّموا علی اهلها و تستأذنوا » اینکه طور میخوانده است و در مصحف عبد اللّه مسعود چنین بوده است
بن ثابت گفت: زنی از انصار بپیغمبر عرض کرد: گاهی در وضعی هستیم که نمیخواهم کسی مرا ببیند و مردانی از خویشانم بهمان
و عطاء بن یسار نقل کرده است مردي « لا تَدخُلُوا بُیُوتاً- تا آخر » وضع وارد میشوند، بعد از اینکه سخن آن زن اینکه آیه نازل شد
بپیغمبر عرض کرد: باید وقتی بخانه وارد میشوم بر مادرم که جز من کسی ندارد باز هم اذن بگیرم! فرمود: میخواهی وارد شوي و
اینکه است که سرفه کنید و « حَتّی تَستَأنِسُوا » مادرت را برهنه ببینی! عرض کرد: نه فرمود: پس اذن بگیر. و إبن زید گفته است: معنی
فَإِن لَم تَجِدُوا » . 545 [ صفحه 323 ] خواهد بخانه درآید - 241 -قرآن- 524 - راه گلو صاف کنید تا بفهمند کسی می- -قرآن- 219
28 مجمع: یعنی اگر کسی نبود که بشما اجازهي ورود بدهد شما وارد نشوید که شاید در آنجا چیزي باشد « فِیها أَحَداً فَلا تَدخُلُوها
که نباید شما از آن خبردار شوید و باین جمله دستور داده شده است که بیاجازه صاحب خانه نباید وارد شد و اگر در بسته بود و
کسی نبود جایز نیست نگاه کردن و خبر گیري که کسی هست تا اجازه بدهد یا نیست براي فرمودهي پیغمبر که اینکه اذن خواستن
براي اینکه است که خود نگاه نکنند و کنجکاوي از داخل منزل مردم نکنند ولی اگر در باز بود نشانه است که صاحب خانه اجازه
53 فخر: در حدیث است که اگر کسی پیش از اجازه بدرون - داده است که بدرون آنجا بنگرند و از آن مستحضر شوند. -قرآن- 1
خانهي کسی نگاه کند وسیلهي هلاك و دمار فراهم کرده است. کشف: إبن عبّاس بدر خانههاي انصار میرفت براي فراگرفتن
حدیث و آنجا مینشست تا صاحب خانه بیرون میآمد و باو میگفت: چرا مرا خبر نکردي! جواب میداد براي فراگرفتن علم چنین
89 محمّد بن حنفیّه و مجاهد - 29 طبري: -قرآن- 1 « لَیسَ عَلَیکُم جُناح أَن تَدخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ مَسکُونَۀٍ فِیها مَتاع لَکُم » . وظیفه داریم
گفتهاند: یعنی باکی نیست بر شما که بدون اجازه وارد شوید بکاروانسراها و خانههاي میان راه که کسی در آن نیست و در راه
مدینه خانههاي غیر مسکونی بوده است که پالان شتر و دیگر کالاها بآن جا میگذاشتهاند مقصود ورود بدون اجازهي بآن خانهها
است، و بعضی گفتهاند: مقصود خانههاي مکّه است، عطا گفته است: مقصود استفاده از خرابهها است براي قضاي حاجت، إبن زید
گفته است: مقصود دکّانها و تجارتخانهها است که کالاي مردم در آن است بدون اذن، ورود بآنها جایز است. مجمع: از امام صادق
« یَغُضُّوا مِن أَبصارِهِم وَ یَحفَظُوا فُرُوجَهُم » [ علیه السّلام نقل شده است: مقصود کاروانسراها، و حمّامها و آسیاها است. [ صفحه 324
30 أبو الفتوح یعنی چشم بپوشید از آنکه در عورت کسی نگرید و مراد آن نیست که پلک چشم برهم نهید بلکه مراد آن است که
چشم نگاهدارید از نگاه کردن بعورت دیگري و حفظ نمائید عورت خود را از نگریستن دیگري بآن. و أمیر المؤمنین علی علیه
- السّلام از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله روایت کرد که نگاه کردن بزیبائیهاي زنان تیري است از تیرهاي زهرآلود شیطان. -قرآن- 1
صفحه 144 از 226
54 مجمع: إبن زید گفته است: و از امام صادق علیه السّلام هم نقل شده است که آنچه در قرآن فرمان بنگهداري عورت است
مقصود بزهکاري است مگر در اینکه آیه که مقصود جلوگیري از نگاه کردن است. کشف نوشته است: جوانمردان طریقت ایشانند
که بغیر میننگرند، دیدهي همّت بکس باز نکنند، در دریاي هیبت بموج دهشت غرق گشته خردها حیران، و دلها یاوان، بیسر و
بیسامان، بینام و بینشان. پویان و دوانند و غریوان بجهان در || در صومعه کوهان، در غار و بیابان یکسر همه محوند به دریاي
تحیّر || بر خوانده بخود بر همه لاخان و لامان صافی: از امام باقر علیه السّلام نقل شده است: جوانی از انصار رو برو شد با زنی که
برسم آنروز پشت گوش خود را میپوشاندند. او به وي مینگریست و چون از او ردّ شد از پشت سر او نگاهش میکرد و متوجّه نبود و
میرفت و بینی آن جوان باستخوان یا شیشهاي که بدیوار بود اصابت کرد و خونین شد و چون آن زن از نظرش پنهان شد بخود آمد
که سینه و لباسش را خون گرفته است حضور پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله رفت و سرگذشت خود را نقل کرد و اینکه آیه نازل شد.
وَ لا یُبدِینَ زِینَتَهُن إِلّا ما ظَهَرَ » . و همانند اینکه حدیث را آلوسی در تفسیر خود از إبن مردویه از علی علیه السّلام نقل کرده است
54 آرایش و زینت زن دو دسته است یکی پوشیده که گوشواره و دستبند است و - 31 طبري: إبن مسعود گفته است: -قرآن- 1 « مِنها
لباس است که نمودار است، و سعید بن- جبیر و عطا و قتاده « ما ظهر » دیگري [ صفحه 325 ] نمودار که لباس باشد و مقصود از
گفتهاند: مقصود از اینکه جمله اینکه است که جایز است نمودار کردن زینتهاي ظاهر و نمودار که صورت و دستبند و گوشواره
باشد، و إبن جریج نقل کرده است از عایشه که پیغمبر [ص] فرمود: چون زن بدوران قاعدگی رسید روا نیست بر او که چیزي از
بدن خود نمودار کند مگر صورت خود را و آنگاه بمقدار یک قبضه از بند دست بالاتر، دست خود را گرفت و فرمود از اینکه به
پائین را و مقصود اینکه است که کف دست و انگشتان نیز پوشیدنش لازم نیست. مجمع: معنی اینکه جملهها اینکه است که جاي
زینتها را نمودار نکنند و گر نه پوشیدن اصل زینت بتنهائی لازم نیست و نظر بآن حرام نیست، و در تفسیر علی إبن ابراهیم است که
اینکه است که دو کف دست، و انگشتان را لازم نیست بپوشند و نمودار نکنند. کشف: مقصود از زینت « الّا ما ظهر منها » مقصود از
آن عضو است که زینت بر آن است و آرایش، و باید آنچه بر آن زینت و زیور است از نامحرم بپوشانند. و بعضی گفتهاند: مقصود
از جملهها اینکه است: عطر و لباسهاي رنگارنگ و چهار قد نازك که موي از زیر آن نمایان است باید پوشیده باشد و آنچه نمودار
است و پوشیدنش لازم نیست صداي خلخال است [زینتی است مخصوص اعراب در ساق پا که مانند زنگ صدا میکند]، و از إبن
سیرین نقل شده است که زنها با نقاب بیرون میآمدند و جز نصف از یک چشمشان را نمودار نمیکردند و چون با مرد برخورد
31 طبري: یعنی روسري و چهار قد خود را بر زیر گردن «َّ وَ لیَضرِبنَ بِخُمُرِهِن عَلی جُیُوبِهِن » . میکردند میایستادند تا مردها ردّ شوند
بپیچند تا گردن و موي و گوشوارهشان پوشیده باشد. و صفیّه دختر شبیه از عایشه نقل کرده است که او گفت: چون اینکه آیه نازل
شد زنها کنارهي بردهاي خود را پاره کردند و آنرا خمار و پوشاك سر خود قرار دادند، و هم عروه از عایشه نقل کرده است که او
گفت خدا بیامرزد زنهاي مهاجره اوّل را که چون اینکه آیه نازل شد ضخیمتر و کلفتتر پارچهاي که داشتند پاره کردند و از آنها
51 [ صفحه 326 ] روسري و چهار قد براي خود درست کردند. کشف: نقل است که یقهي پیراهن زنها از جلو مانند بالا - -قرآن- 1
پوش باز بود که سینههاشان از آن نمودار بود از اینکه جهت بوسیلهي اینکه آیه دستور به پوشیدن آن صادر شد. مجمع: کلمهي
[خمر] که در اینکه آیه است جمع خمار است که پوشاك سر زنها است بطوري که روي پیشانیشان را میگیرد و آن را مقنعه
میگویند و دستور باین آیه براي آن است که مقنعهي خود را بر وي سینه بیاورند تا زیر گلوشان پوشیده شود چون نقل شده است
که گفته شده است کنایه «ّ جیوبهن » که زنها روسري خود را بپشت سر میانداختند و سینههاشان نمودار میشد از اینکه جهت کلمهي
بمعنی گریبانها روي سینه را میپوشاند دستور داده شد که سینهها را باز نکنند و مقنعه و روسري را جلو « جیوب » است از سینه و چون
بکشند و سینهي خود بپوشانند. و بعضی گفتهاند مقصود از اینکه آیه آن است که موي و گوشواره و گردن را بپوشانند، إبن عبّاس
31 طبري: یعنی نباید «َّ وَ لا یُبدِینَ زِینَتَهُن إِلّا لِبُعُولَتِهِن » . گفته- است: مقصود پوشاندن موي است و گردن و سینه و گودي زیر گردن
صفحه 145 از 226
زنها نمودار کنند آن آرایش و زیور خود را که نمودار نیست مثل خلخال و گوشواره و بازو بند و آنچه از بدن را که باید بروسري
بپوشانند، و هم آنچه در نماز و در جلو بیگانه روا نیست نمودار شود همهي اینها را باید پوشیده بدارند و نمودار نکنند مگر در جلو
56 مجمع: یعنی آرایشها و زیورهاي نهانی که در - شوهران خود و آنها که در آیه تصریح شده است و در ترجمه گذشت. -قرآن- 1
نماز نمایاندنش جایز نیست. باید در جلو غیر شوهر و آنها که نام برده شدهاند نمودار نکنند، و از إبن عبّاس نقل است یعنی جلباب
طبري: گفتهاند: یعنی آنچه را که زن در جلو شوهر خود و دیگران میتواند نمودار کند در «َّ أَو نِسائِهِن » . و خمار خود را بر ندارند
جلو زنهاي همانند خود که مسلمان هستند میتواند نمودار کند و از زن بیگانه که زنهاي مشرکه هستند باید بپوشاند، و بعضی
19 [ صفحه 327 ] پوشاندن زن مسلمان خود را غیر مسلمان مستحّب است نه واجب. مجمع: یعنی جایز است براي - گفتهاند -قرآن- 1
زن مسلمان که جلو زن مسلمان زیور و آنچه پنهان است از بدن و آرایش خود نمایان کند ولی در جلو زن یهودي و مسیحی و
مجوس جایز نیست که برهنه شود. أبو الفتوح نوشته است: عبادة بن صامت گفت: عمر خطاب نامه نوشت بابو- عبیدهي جراح آنجا
که او عامل بود [یعنی حاکم آنجا بود] و گفت که شنیدم که زنان اهل کتاب با زنان مسلمان به یکجاي بگرمابه میروند تمکین مکن
31 طبري: «َّ أَو ما مَلَکَت أَیمانُهُن » . ایشان را از آنکه با زنان مسلمانان بگرمابه روند و اندام ایشان بینند، او کس فرستاد و منع کرد
بعضی گفتهاند: یعنی آنچه را که از تن و زیور بجلو مردان خویشان نامبردهي خود میتواند نمودار کند بجلو غلامان خود هم میتواند
32 معنی اینکه جمله مربوط بجملهي جلو است - نمودار کند و پوشاندن آنها را از غلام خود لازم نیست. و بعضی گفتهاند: -قرآن- 1
که چون گفته شده است: پوشیدن از زنهاي همانند خود و مسلمان لازم نیست یعنی از زن غیر مسلمان پوشیدن لازم است و
بدنبالهي آن گفته شده است: از زن غیر مسلمان پوشاندن لازم نیست در صورتی که کنیز و زر خرید باشد و اینکه جمله شامل کنیز
و غلام هر دو نیست و فقط مقصود کنیزي است که مسلمان نباشد. مجمع: بعضی گفتهاند: معنی اینکه جمله اینکه است که پوشیدن
از زر خرید لازم نیست چه غلام و مرد باشد چه زن و کنیز و همین معنی از امام صادق [ع] نقل شده است، جبّائی گفته است:
31 طبري: یعنی لازم «ِ أَوِ التّابِعِینَ غَیرِ أُولِی الإِربَۀِ مِنَ الرِّجال » . مقصود از اینکه جمله غلام نابالغ است که پوشیدن از او لازم نیست
نیست زن خود را بپوشاند از آن مردها که دنبال دیگران میروند فقط براي خوردن و از خاصیّت جنسی چیزي در آنها نیست و میلی
62 مجمع: إبن عبّاس و سعید بن جبیر گفتهاند مقصود آن کودکی است که در [ صفحه 328 ] تحت اختیار - بزنان ندارند. -قرآن- 1
و سرپرستی دیگري است و همین معنی از امام صادق علیه السّلام نقل شده است، عکرمه و شعبی گفتهاند: مقصود آن مردان عنّین
است که از انجام عمل جنسی عاجز هستند، شافعی گفته است: یعنی آنها که اخته شدهاند و میل بزن در آنها نمانده است و بعضی
گفتهاند: مقصود مرد پیر از کار مانده است، و از ابو حنیفه و همفکرهاي او نقل شده است که مقصود غلام غیر بالغ است و کلمهي
وَ لا » . [غیر] در اینکه جمله با صداي بالا و نصب و هم با صداي زیر و جرّ خوانده شده و نتیجهي معنی به- هر دو قرائت یکی است
58 زنی چند دانه مهره بخلخال نقرهي خود بست و چون - 31 طبري: حضرمی گفته است: -قرآن- 1 « یَضرِبنَ بِأَرجُلِهِن لِیُعلَمَ ما یُخفِینَ
بگروهی مردان رسید پاي خود بر زمین کوبید و صداي آن بلند شد، اینکه آیه براي جلوگیري از آن کار نازل شد. إبن زید گفته
است: زنها بجاي خلخال زنگهائی بپا میکردند در اینکه آیه جلوگیري شده است که پاي بر زمین نکوبند که صداي زنگها بگوش
32 أبو الفتوح: نوشته است: حق-ّ تعالی در اینکه آیه امر کرد مکلّفان را بآنکه بیوگانی « وَ أَنکِحُوا الَأیامی مِنکُم وَ الصّالِحِینَ » . برسد
که بایشان متعلّق باشند و ولایت ایشان بدست ایشان بود ایشان را بشوهر دهند. امّا اخباري که آمده است در آداب نکاح و زفاف
عایشه روایت کرد که رسول علیه السّلام گفت: که نکاح آشکارا کنید و در مسجدها کنید و در وقت زفاف روا است تا دف زنید و
ولیمه بکنید و اگر همه بگوسفندي باشد، و عایشه گفت: دخترکی انصاري در حجرهي من بود و من او را میپروردم، او را بشوهري
دادم آن شب که بخانهي شوهر شد در همسایگی ما رسول علیه السّلام گفت: چرا هیچ آوازي نیست اینجا و شعري نمیخوانند! که
33 مجمع: امام صادق [ع] فرمود «ِ إِن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغنِهِم اللّه مِن فَضلِه » 50- انصاریان را اینکه عادت باشد و دوست دارید. -قرآن- 1
صفحه 146 از 226
هر که از ترس عیالمندي ازدواج نکند او بخداوند بد گمان است چون باین آیه گفته شده است که مردان بیزن و زنان بیشوهر را
59 [ صفحه 329 ] خداوند از فضل خود و خزانهي پر و فراوان خود آنها را بینیاز خواهد - بهمسر دهید و اگر فقیر بودند -قرآن- 1
33 أبو الفتوح: آنانکه طلب مکاتبه کنند از بردگان شما پس شما با آنها موافقت « وَ الَّذِینَ یَبتَغُونَ الکِتابَ مِمّا مَلَکَت أَیمانُکُم » ] . کرد
کنید معنی مکاتبه آنستکه غلام یا کنیز از صاحب خویش بخواهد که مبلغی نقد یا به اقساط بدهد و آزاد شود، آیه فرمان میدهد که
وَ لا تُکرِهُوا » 67- با آنها مساعدت کنید و ایشانرا اجابت، و پارهاي گویند اینکه کار واجب است و بعضی گویند مستحب]ّ. -قرآن- 3
33 طبري: عبد اللّه ابی کنیز خود را وادار میکرد که با مردان همبستر شود و مالی بگیرد و باو بدهد، آن کنیز « فَتَیاتِکُم عَلَی البِغاءِ
مجمع: نقل شده است که عبد اللّه بن ابی شش « إِن أَرَدنَ تَحَصُّناً » 47- شکایت از اینکه کار کرد آیه براي او نازل شد. -قرآن- 1
کنیز داشت که وادارشان میکرد از بدکاري براي او کسب کنند، چون آیت حرمت زنا نازل شد آنها به پیغمبر [ص] شکایت کردند
اینکه آیه نازل شد، و معنی اینکه جملهها چنین است که اگر کنیزان شما بخواهند خوددار از بدکاري باشند شما آنها را وادار بآن
نکنید و اینکه شرط براي آن است که اگر آنها خوددار نباشند اکراه و واداري او معنی ندارد چه خود آنکار را میکنند، پس اگر
طبري: از سعید بن جبیر نقل « وَ مَن یُکرِههُن فَإِن اللّهَ مِن بَعدِ إِکراهِهِن غَفُورٌ » 27- آنها نخواهند شما مجبورشان نکنید. -قرآن- 1
و معنی اینکه است آنکه زنها را اکراه و وادار بزشتی میکند خداوند پس از « بعد اکراههن لهن غفور » است که او چنین قرائت میکرد
73 مجمع: از إبن عبّاس و سعید جبیر نقل است و هم از امام صادق علیه السّلام که - عمل اجباري آن زنها را می- آمرزد. -قرآن- 1
فخر: اینکه جمله را دو معنی کردهاند: 1- خداوند آن زنها را که مجبور شدهاند میآمرزد، 2- آنها را .« لهن غفور » چنین میخواندهاند
] 85- 34 فخر: کلمهي -قرآن- 1 « وَ لَقَد أَنزَلنا إِلَیکُم آیات مُبَیِّنات وَ مَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوا » . که وادار میکنند میآمرزد اگر توبه کنند
با فتح و کسر یاء قرائت شده است یعنی فرستادیم نشانههائی که براي مردم حقیقت را روشن و بیان میکند، یا « مبیّنات » [ صفحه 330
بمعنی همانند است یعنی در قرآن آوردهایم مثل « مثلا » آیاتی که حق را از باطل جدا کرده است، و ضحّاك گفته است کلمهي
آنچه در تورات و انجیل براي مردم پیش از شما آوردیم، مقاتل گفته است: یعنی بقرآن بیان کردیم داستان گذشتگان و گرفتاري
« مثلا » آنها را تا بدانید که شما هم مانند آنها گرفتار میشوید اگر مثل آنها از اینکه دستورها سرپیچی و نافرمانی کنید. و کلمهي
35 طبري: یعنی آنچه بزمین «ِ اللّه نُورُ السَّماوات وَ الَأرض » . بگفتهي ضحّاك بمعنی همانند است و بگفتهي مقاتل بمعنی داستان است
و آسمان است خداوند هدایت میکند و بنور او براه درست میروند، و إبن عبّاس گفته است: یعنی کار ماه و خورشید و ستارگان
41 أبو الفتوح: ضحّاك و قرظی گفتهاند: یعنی خداوند بوسیلهي روشنی ماه و - زمین و آسمان را خداوند تدبیر میکند. -قرآن- 1
خورشید و ستارگان زمین و آسمان را روشن میکند، و بعضی دیگر گفتهاند: یعنی هر نور که بآسمان و زمین است از اوست، و
بغضی اهل معنی گفتند: اصل کلمهي نور بمعنی پاکی و صافی است و باین معنی نتیجهي آیه اینکه است که خداوند از هر عیب
بصور فعل ماضی قرائت میفرمود. و معنی چنین است: خداوند روشن کرد آسمان و « نوّر » : پاك است، و از علی [ع] نقل است که
زمین را. مجمع: ابی بن کعب گفته است: یعنی خداوند آرایش میدهد آسمانها را بملائکه و زمین را به پیغمبران و دانشمندان، و
مقصود از توصیف خداوند بنور اینکه است که هر سود و نیکی و بخشش از او است. تأویلات کاشانی: نور یعنی آنچه خود نمودار
است و دگر چیزها بوسیلهي آن نمودار است و اینکه کلمه یکی از اسمهاي حق تعالی است بمناسبت کمال ظهور حق و نموداري
همه موجودات بوجود او چنانکه گفتهاند: خفی لافراط الظّهور تعرّضت || لادراکه ابصار قوم اخافش [ صفحه 331 ] و حظّ العیون
الزّرق من نور وجهه || کشدة حظّ للعیون العوامش و چون موجودات بوجود حق موجود شدهاند و باو نمودار شدهاند خداوند نور
آسمان و زمین است یعنی نمودار کنندهي آسمان ارواح و زمین اجسام، خود وجود مطلق است و پیدایش پدیدهها باو است. روح
البیان: غزالی در شرح کلمهي نور گفته است: چون وجود را با عدم برابر کنیم، ناچار وجود نمودار است و تیرگی عدم است، پس
آنکه از تیرگی عدم بنموداري وجود میآورد سزاوار اسم نور است. در ظلمت عدم همه بودیم بیخبر || نور وجود سرّ شهود از تو
صفحه 147 از 226
یافتیم حسینی نوشته: امام زاهد رحمه اللّه فرموده که خداي را نور توان گفت ولی بپارسی روشنی نشاید گفت چه روشنی ضدّ
تاریکی است و خداي آفریدگار هر دو ضدّ است. بیت: از نهانخانهي احسان تو هر جا همه کس || کل حزب فرحوا اند زهی لطف
35 طبري: بعضی گفتهاند: یعنی داستان نور مؤمن که در دل او است از ایمان و قرآن داستان چراغدان « مَثَل نُورِه کَمِشکاةٍ » عمیم
است. و إبن عبّاس نزد کعب الاحبار رفت و اینکه آیه را از او پرسید، او گفت: یعنی مثل نور حق مثل محمّد است که مانند مشکاة
است، و بعضی گفتهاند: یعنی داستان راهنمائی خداوند و آیات قرآن و موعظههاي آن که بآنها مردم راهنمائی میشوند و در دل
- مؤمنین است مانند چراغدان است، و بعضی دیگر گفتهاند: یعنی داستان نور خدا و اطاعت خداوند مثل چراغدان است. -قرآن- 1
29 مجمع: ابو مسلم گفته است: یعنی داستان ادلّهي توحید و عدل خداوند مانند مشکات است، که مقصود از نور دلیل و برهان
35 أبو الفتوح مشکاة بمعنی سوراخی است در دیوار که بیک طرف باشد و « کَمِشکاةٍ فِیها مِصباح المِصباح فِی زُجاجَۀٍ- الخ » . است
51 [ صفحه 332 ] بآن چراغ گذارند، و بعضی گفتهاند: پایهي قندیل است که در آن فتیله - از جاي دیگر سوراخ نباشد و -قرآن- 1
مینهند، مجاهد گفته است مشکاة قندیلی است که در آن چراغ باشد. طبري: إبن عبّاس نزد کعب الأحبار رفت و گفت: از اینکه
جمله براي من توضیحی بده و حدیثی بکن، او گفت: مشکاة پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مصباح دل آن حضرت است و
زجاجه سینهي او است که دل در آن است و سینهي آن حضرت همانند شده است بستارهي درخشان، و چراغ که دل آن حضرت
است توصیف شده است بروشنی از درخت زیتون فرخنده که با خورشید نه از طرف شرق و نه از غرب برابر نشده است و نورانی
است براي اینکه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله مردم را رهبري میکند اگرچه نگوید که من پیغمبرم همان طور که زیتون روشنی میدهد
اگرچه آتش بآن نرسد. أبو الفتوح نوشته است: حق تعالی مثل زد نور خود را در دل مؤمن بچراغی در آبگینه که آن آبگینه در
براي آن صیانت آورد که آن « مثل » چراغدانی باشد یا در کوّه بر دیواري، دل او بجاي آبگینه است و صدر او بجاي مشکاة، و اینکه
نور به جائی نهادند حصین که آفات باو نرسد و خیرش ممنوع نباشد. آنگه آن آبگینه را تشبیه کرد بستارهي درخشان گفت:
آن آبگینه پنداري ستارهاي است درخشان، و گفتند: مؤمن از برکت اینکه نور در میان چهار خصلت « الزُّجاجَۀُ کَأَنَّها کَوکَب دُرِّيٌّ »
447- است: اگر بدهندش شکر کند، اگرش ابتلا کنند صبر کند، و اگر حکم کند عدل کند و اگر گوید راست گوید. -قرآن- 405
أبو الفتوح: توصیف شجره بکلمهي مبارکه براي ،« الزُّجاجَ ۀُ کَأَنَّها کَوکَب دُرِّيٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُبارَکَۀٍ زَیتُونَۀٍ لا شَرقِیَّۀٍ وَ لا غَربِیَّۀٍ »
بتاء و « توقد » با یاء خواندند و دیگران « یوقد » سودهائی است که در آن درخت است. و بروایت حفص از عاصم و إبن عامر و نافع
اینکه است که آغاز افروختن چراغ از « من شجرة مبارکۀ » 118 نیشابوري: معنی - بتشدید قاف قرائت شده. -قرآن- 1 « توقد » در شاذّ
درخت پر سود زیتون بوده است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هم دستور فرموده است که از آن استفاده بهداشتی و
اینکه است [ صفحه 333 ] که آن درخت در زمین فرخنده روئیده است که « مبارکه » استعلاجی کنند. و بعضی گفتهاند: معنی
خداوند براي مردم جهان در آن زمین برکت قرار داده است یا هفتاد پیغمبر آن سرزمین را مبارك کردهاند که یکی ابراهیم خلیل
است. کشف: یعنی شیشهي که در آن چراغ است مثل ستارهي درخشان است در صافی و درخشندگی. و بعضی گفتهاند: کوکب
یعنی آن ستاره از روغن درختی « توقد من شجرة » درّي یکی از پنج ستارهي عطارد و زهره، مریخ و مشتري و زحل است و معنی
روشن میشود و کلمه دهن بمعنی روغن در جمله آورده نشده است، و توصیف درخت بمبارکه بواسطهي سود آن است که میوه و
خورش است و روغن آن صافتر از دیگر موادّ روغنی است و نیاز بدستگاه روغنگیري ندارد و هر کس میتواند روغن آنرا بگیرد،
و اوّل درختی است که بعد از طوفان روئیده است، و هیچ درختی عمرش از آن بیشتر نیست که بعد از هزار سال باز هم سرسبز است
إبن عبّاس گفته است: یعنی نه در یک کنار شرقی است که نزدیک غروب آفتاب بآن نتابد، « لا شَرقِیَّۀٍ وَ لا غَربِیَّۀٍ » و تازه، و در معنی
و نه در کنار غربی است که هنگام صبح آفتاب بآن نرسد بلکه در جائی است که تمام روز آنرا آفتاب بگیرد و نیز میوهاش بهتر و
کاملتر خواهد بود، و بعضی گفتهاند یعنی اینکه درخت نه در ممالک شرقی است و نه در غربی بلکه در منطقهي متوسّط زمین است
صفحه 148 از 226
که سرزمین شام است، و حسن بصري گفته است: اینکه جملهها کنایه است از اینکه از درختان دنیا نیست بلکه از درختهاي بهشتی
اختلاف قرائت « درّي و توقد » 722 ع: در کلمات - است که اگر درختی زمینی باشد یا در مشرق است یا در مغرب. -قرآن- 690
یعنی نه از مسیحیها است که بسوي مشرق نماز میخوانند و نه از یهود است که بسوي مغرب نماز « لا شَرقِیَّۀٍ وَ لا غَربِیَّۀٍ » است، و معنی
35 طبري: « یَکادُ زَیتُها یُضِ یءُ وَ لَو لَم تَمسَ سه نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ » [ 213 [ صفحه 334 - 96 -پاورقی- 211 - قرآن- 64 - .«49» میگذارند
یعنی روغن اینکه درخت زیتون بیفتیله و آتش بواسطهي صفا و خوبی خود نور میدهد و روشن می کند پس اگر فتیله و آتش باو
برسد چه اندازه روشنائی خواهد داشت، و مقصود از اینکه جمله اینکه است که ادلّه و برهانهاي خداوندي بقدري روشن است که
خود بخود بچشم میخورد و درك میشود چه کسی در آن بیندیشد و باریک بین شود یا روي بگرداند و خود را از آن منصرف کند
اگرچه بوسیلهي قرآن و توضیح کسی اینکه آیات را روشن و نمودار بمردم نکند، پس اگر کسی آنها را روشن کند بوسیلهي قرآن
71 مجمع: یعنی ادلّهي قرآن روشن است اگرچه کسی آنرا نخواند و بعضی - و بیان برتر و روشنتر نور علی نور خواهد بود. -قرآن- 1
گفتهاند یعنی نزدیک است حجّت و دلیل خداوند بر مردم روشن کند دل آنرا که در آن فکر کند و بیندیشد اگرچه قرآنی نازل
اینکه است که قرآن با دیگر ادلّه دل را بیشتر نورانی میکند و بر روشنائی آن میافزاید. هدِي اللّه لِنُورِهِ « نور علی نور » نشود، و معنی
35 کشف: یعنی خدا بوسیلهي نورش بقدرتش راهنما است و بوسیلهي قدرت بغیبش راهنما است، و با غیبش بسوي دیرینه « مَن یَشاءُ
-41- قرآن- 1 - .«50» و قدم راهنمائی میکند و بقدمش بسوي ازل و ابدش هدایت میکند و بازل و ابد خود رهنما است بوحدانیتش
37 طبري: یعنی آن مصباح که مثل ستاره « فِی بُیُوت أَذِنَ اللّه أَن تُرفَعَ » [ 1146 [ صفحه 335 - 276 -قرآن- 1121 - پاورقی- 274
درخشان است در آن خانهها است که خداوند اجازه داده ساخته شود و محترم باشد یعنی مسجدها و بعضی گفتهاند: مقصود از
بقول مجاهد ساختن است و بگفتهي حسن بصري « ترفع » بیوت هر خانهاي است و اختصاص بمسجد ندارد و مقصود از کلمهي
46 مجمع: یعنی اینکه مشکاة و چراغدان در آن خانهها است که مأذون از جانب خدا است - محترم و گرامی داشتن است. -قرآن- 1
المساجد بیوت اللّه فی الارض و هی تضیء لاهل السّماء کما تضیء النّجوم لاهل » و مسجدها است چنانکه نقل از پیغمبر است
احترام آنها است از پلیدي و هم از معصیت خدا. و « رفع » و بعضی گفتهاند: مقصود از بیوت خانههاي پیغمبران است و معنی « الارض
نقل است که چون پیغمبر اینکه آیه را خواند پرسیدند مقصود کدام خانهها است! فرمود: خانهي پیغمبران، ابو بکر پرسید خانه علیّ
لِیُذهِبَ عَنکُم الرِّجسَ أَهلَ » و فاطمه [ع] هم از آنها است! فرمود: بلی از خوبان آنها است، و نشانهي درستی اینکه حدیث آیت
بالا بردن حوائج در آن « ترفع » و بعضیها گفتهاند: مقصود از .«ِ رَحمَت اللّه وَ بَرَکاتُه عَلَیکُم أَهلَ البَیت » است و نیز آیت «ِ البَیت
752 کشف: یعنی آن چراغ بفرمان خداوند - 675 -قرآن- 693 - مساجد بسوي خداوند است و اظهار نیاز و دعا کردن. -قرآن- 628
«ُ یُسَ بِّح لَه » . روشن میشود در مسجدها که باید آنها را محترم شمارند و سخن بیهوده بآن جا نگویند و جز از نام خدا در آنجا نبرند
36 مجمع: با صداي بالاي باء بصورت فعل مجهول نیز خوانده شده است، و قرائت عموم با کسر و صداي زیر بصورت فعل معلوم
19 [ صفحه 336 ] بقرائت فتح - میباشد، و -قرآن- 1 « یسبّح » که بعد از اینکه جمله است بقرائت مشهور فاعل « رجال » است، و کلمهي
باء بمنزلهي جواب سؤالی است که از جمله فهمیده میشود و گویا کسی میپرسد: کی تسبیح خدا میکند! بجواب گفته شده است
39 فخر: اوّل اینکه جمله میفهماند که نزدیک آن رفت « حَتّی إِذا جاءَه لَم یَجِده شَیئاً » . یعنی تسبیح میکند براي خدا مردانی « رجال »
یعنی چیزي بود که نزدیک آن رفت و قسمت بعد میفهماند چیزي نیافت، پس اوّل و آخر اینکه جمله موافق نیست. و جواب اینکه
1- یعنی کافر آنرا که انجام داده است، چیزي سودمند نیافت، 2- یعنی سراب و آبنما را که نزدیکش 238- است: -قرآن- 196
35 مجمع: یعنی بقیامت در پهلوي کارهاي خود عذاب خدا را مییابد یا رسیدگی و «ُ وَ وَجَدَ اللّهَ عِندَه فَوَفّاه » . میشود چیزي نمییابد
مواظبت خداوندي را میبیند. و گفتهاند: اینکه آیه براي عتبه بن ربیعۀ نازل شد که پیش از اسلام در پی دین بود و میخواست بآداب
40 فخر: اینکه جمله دنبالهي جملهي جلو است و «ٍ أَو کَظُلُمات » 40- دین رفتار کند چون اسلام آمد او کافر شد و منکر. -قرآن- 1
صفحه 149 از 226
چند جور معنی میشود: 1- کار کافر یا خوب است مثل سراب است یا بد است مثل تاریکیها است، 2- یا مثل سراب است و آبنماد
در عالم دیگر یا مثل تاریکیها است در اینکه عالم 3- یا مثل سراب بیهوده است و افکار و عقایدشان مثل تاریکیهاي انبوه است، و
در فارسی « نزدیک بود » در اثبات منفی و در منفی اثبات معنی میشود مثل « کاد » - دو جور معنی میشود، 1 « لم یکد یراها » جملهي
نزدیکی است، و معنی جمله اینکه است: دیدنش نزدیک « کاد » 2- معنی 18- پس معنی جمله اینکه است: میبیند آنرا. -قرآن- 1
40 مجمع: عموم قاریها هر دو کلمه را با تنوین رفع خوانده اند «ٌ سَحاب،ٌ ظُلُمات » . نیست و مقصود کنایه است از کمال جهل و نادانی
و اوّل با رفع و دوّم با تنوین جرّ که مضاف و مضاف إلیه باشند خوانده شده است و نیز اوّل با تنوین رفع و دوّم با تنوین جرّ
بَعضُها فَوقَ » 21- در اوّل آیه. -قرآن- 1 « ظلمات » بدل است از « ظلمات » باشد و « من فوقه » خواندهاند که اوّل مربوط بجلو است که
24 [ صفحه 337 ] علی نور است و اینکه تاریکیها روي - 40 حسینی: یعنی کافر عکس مؤمن است که او نور -قرآن- 1 «ٍ بَعض
تیرگیهاي دیگر. نظم: مؤمنین از تیرگی دور آمدند || لا جرم نور علی نور آمدند کافر تاریک دل را نکبت است || حال و کارش
بمعنی « ایتلاء » از مصدر « یأتل » ممکن است که « لا یَأتَل-ِ تا آخر » ظلمت اندر ظلمت است سخن ما: در اینکه آیات: 1- آیت 21
کوتاهی در کار و خطاي در کار باشد و اگر بمعنی سوگند باشد و آنچه در جهت نزول نقل کردیم درست باشد، در هر صورت
شاید اینکه آیه یک راهنماي عمومی است که هر کس داراي فضل یعنی زیادي یا باقی ماندهي مال بود اگر آمرزش و آسایش
میخواهد باید بمردم فقیر و خویشاوندان از مال خود بدهد و هم بمهاجرین در راه خدا که نادار باشند مثل آنها که براي کارهاي
تا آخر خوب «-ِ إِن الَّذِینَ یَرمُونَ المُح َ ص نات » 2- آیت 23 56- مفید بحال خود و مردم ترك خانه و میهن خود میکنند. -قرآن- 44
نشان میدهد نتیجهي فکر و سخن بسیاري از مردم که دور هم مینشینند و از روي حسد و عداوت یا تعصّب یا فقط بیهوده سرائی
زن و مرد بیگناه را بزبانهاي جوروا جور بکارهاي زشت و ناپسند متّهم میکنند و مجلسی از اینگونه مردم فراهم نمیشود مگر که
کسی را مردم فراهم نمیشود مگر که کسی را متّهم میکنند و میگویند و میخندند و خود را مؤمن میدانند و از مسجد و عبادت
میگوید اعضاي بدن اینگونه مردم جملگی شاهد بر اینکه کار « یَومَ تَشهَدُ عَلَیهِم- تا آخر » مستحب غفلت نمیکنند، جملههاي
الخَبِیثات لِلخَبِیثِینَ- تا » 3- آیت 26 534- 58 -قرآن- 509 - زشتشان خواهد شد و بآزاري سخت گرفتارشان خواهد کرد. -قرآن- 13
مردم را جور میکند و معرّفی مینماید که زشت پسند با مردم و خوي زشت سر و کار دارد و آنکه پاك است و از خوي بد « آخر
بدور با افکار و اشخاص پاك و منظّم آمیزش میکند و خوي میگیرد، چنانکه اگر بافراد یک جمعیّت یا یک دستگاه یا یک
تشکیلات باریکبین شویم میبینیم حدّ مشترك، و رابطهي مخصوصی میان افراد آن بوده است که دور هم جمع شدهاند یا جمعشان
41 [ صفحه 338 ] کومک یکدگر - کردهاند و سازمانی درست کردهاند تا آن حدّ مشترك و نشانهي همگانی آنها به -قرآن- 13
دستور بپوشیدن بدن زنان است و خودداري زنان و «َّ قُل لِلمُؤمِنِینَ یَغُضُّوا- تا- یُخفِینَ مِن زِینَتِهِن » 31 - انجام شود. 4- دو آیت 30
مردآن از نظربازي و چشم- چرانی، و هم دوري کردن زنان از خودنمائی بزیبائی و آرایش در جلو مردان، اینکه است خلاصهي
دستورهاي اینکه دو آیه ولی آنچه امروز مرسوم است مناسب با مفاد اینکه آیهها نیست، چون یک دسته کوشش در نمایش زیبائی
و آرایش خود دارند بنام تمدّن و پیروي از مردم غیر مسلمان متمدّن جهان و دیگري کوشش در خود- نمائی بپاکی و دینداري و
پوشاندن از نامحرم میکنند باین اندازه که صورت خود با نقاب و روبنده میپوشند بجوري که جلو پاي خود نمیتوانند به بینند و
بشکلی عجیب و ترسآور در کوچه و خیابان بتک و پو میباشند و اینکه کار خود را یک وظیفهي دینی میپندارند با اینکه هر دو
دسته افراط در رذیلت و فضیلت میکنند و اگر از سوي دین مسلمانی بخواهیم بسنجیم وظیفهي مرد و زن همین خلاصهي آیات است
که نوشتیم و با دقّت بیشتر میبینیم همین حدودي که در دین معیّن شده است برابر است با آنچه رسم و روش زنهاي روستائیهاي ما
هست یعنی آنها که با تمدّن بمعنی خوش- گذرانی و انواع وسائل خوشی و تفریح سر و کار ندارند و نیز با آنچه از روش پیغمبر و
زن و مرد مسلمان آن دوره نقل شده است تفاوت زیاد ندارد، پس با توجّه باین آیات و آداب و سنن میتوآن گفت: اگر زن مسلمان
صفحه 150 از 226
فقطّ با دست و صورت باز و سر و گردن، پوشیده و لباس ساده که نمایش بزیبائی و ناهمواريهاي بدن نداشته باشد می- تواند
بکارهاي زندگی خارج از داخلهي خانه بپردازد البتّه تا آنجا که با ساختمان بدنی و فکري او سازگار باشد و مقیاس اینکه سازگاري
خوب بدست میآید وقتی خصوصیات بدنی و فکري هر دو را بسنجیم زیرا در نهاد مرد خاصیّت انجام است و در زن خاصیّت
پذیرش و باصطلاح فلسفه مرد داراي کیفیّت فعل است و زن داراي کیفیّت انفعال یعنی آنچه از کارهاي زندگی وابسته بزور
پارههاي تن و کوشش همیشگی و حلم و بردباري و اندیشهي عمیق و ژرفبینی است خاصیّت مرد است و آنچه پدیدهي -قرآن-
93 [ صفحه 339 ] دقّت و پایداري و شکیبائی و جمال پسندي و ظرافت و تیزبینی است خاصیّت زن است. پس - -52-22 قرآن- 64
طبیعت خود، کار زندگی مرد و زن را تقسیم کرده است و شاید اندکی از بعضی اینکه خواص در یکی دو دسته از حیوانات اهلی
مثل اسب و گاو هم دیده شود و اگر زندگی سادهي مردم بیابانی را وارسی کنیم در مییابیم که از اندازهي اینکه تقسیم بیرون نیست
و البتّه اینکه تقسیم حدّ فاصل معیّن ندارد و در بعضی خواص و کارهاي پدیدهي آن هر دو دسته مشترك هستند چه در زندگی
شهري و چه در بیابانی بخصوص آنجا که آخرین روش اقتصادي بنام کمونیسم یا سوسیالیسم اجرا میشود، لکن براي کار زن ببیرون
از خانه ناچار از برابري با مرد است پساوش با او است که در دین ناروا است و اینکه در آنجا که از رسم و روش همگانی زیاد شود
و موجب جنبشهاي جنسی باشد و گر نه سخن و گفتگو و رو برو شدن باندازه حوائج و زندگی روزانه که هیچگونه نمایش بزیبائی
و دلفریبی نباشد، نه موجب تحریکات منافی عفّت است و نه در دین ممنوع است چنانکه در سورهي سی و سوّم بنام احزاب آیات
33 و و 59 دستور نموداري زن بجلو مرد و سخن گفتن با او یادآوري شده است: بطور مرسوم سخن بگوئید که با ناز و کرشمه
نباشد تا بیمار دلان بشما بد دل نشوند، و در خانه نیز با سنگینی و آرامش باشید و مانند زنان دوران جاهلیّت خودنمائی بآرایش و
زیبائی نکنید و روپوش خود ببدن نزدیک کنید تا مردم هرزه شما را از آنها که منظور- شان هست باز بشناسند و آزارتان نکنند.
اینها است که از نظر اهل دین میتوان اظهار کرد لیکن کارهاي بیرون از منزل وقتی براي زن جایز است که کار خانهداري
نیازمندیهاي زندگی او را فراهم نکند و تمام وقت او را نگیرد و ناچار از کار در خارج از خانه باشد و گر نه کار اصلی زندگی را
تعطیل کردن و زیان بردن و بکار خارج- پرداختن نه با خرد سازگار است و نه با دین، البتّه آنچه کار اختصاصی زن است، مانند
فرهنگ و بهداشت زنان وظیفهي انحصاري او است که در بعضی مواقع میتوان گفت واجب کفائی است براي آنها. 5- مفاد آیه 35
مشهور بآیت نور آنچه مفسّرین نوشتهاند و امام فخر در [ صفحه 340 ] حدود ده معنی براي آن گفته است شاید بتوان گفت: نتیجهي
آن منطبق است با اصطلاح مشهور میان حکما که وجود و نور و علم هر سه یک حقیقت هستند که خود نمودارند و دیگر چیزها را
نمودار میکنند.
[ [سوره النور [ 24 ]: آیات 41 تا 64
أَ لَم تَرَ أَن اللّهَ یُسَ بِّح لَه مَن فِی السَّماوات وَ الأَرض وَ الطَّیرُ صَافّات کُلٌّ قَد عَلِمَ صَ لاتَه وَ تَسبِیحَه وَ اللّه عَلِیم بِما یَفعَلُونَ [ 41 ] وَ لِلّهِ
مُلک السَّماوات وَ الَأرض وَ إِلَی اللّه المَصِ یرُ [ 42 ] أَ لَم تَرَ أَن اللّهَ یُزجِی سَحاباً ثُم یُؤَلِّف بَینَه ثُم یَجعَلُه رُکاماً فَتَرَي الوَدقَ یَخرُج مِن
خِلالِه وَ یُنَزِّل مِنَ السَّماءِ مِن جِبال فِیها مِن بَرَدٍ فَیُصِیب بِه مَن یَشاءُ وَ یَصرِفُه عَن مَن یَشاءُ یَکادُ سَنا بَرقِه یَذهَب بِالَأبصارِ [ 43 ] یُقَلِّب اللّهُ
اللَّیلَ وَ النَّهارَ إِن فِی ذلِکَ لَعِبرَةً لِأُولِی الَأبصارِ [ 44 ] وَ اللّه خَلَقَ کُل دَابَّۀٍ مِن ماءٍ فَمِنهُم مَن یَمشِی عَلی بَطنِه وَ مِنهُم مَن یَمشِی عَلی
903 لَقَد أَنزَلنا آیات مُبَیِّنات وَ اللّهُ - رِجلَین وَ مِنهُم مَن یَمشِی عَلی أَربَع یَخلُق اللّه ما یَشاءُ إِن اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 45 ] -قرآن- 1
یَهدِي مَن یَشاءُ إِلی صِ راطٍ مُستَقِیم [ 46 ] وَ یَقُولُونَ آمَنّا بِاللّه وَ بِالرَّسُول وَ أَطَعنا ثُم یَتَوَلّی فَرِیق مِنهُم مِن بَعدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ
بِالمُؤمِنِینَ [ 47 ] وَ إِذا دُعُوا إِلَی اللّه وَ رَسُولِه لِیَحکُمَ بَینَهُم إِذا فَرِیق مِنهُم مُعرِضُونَ [ 48 ] وَ إِن یَکُن لَهُم الحَقُّ یَأتُوا إِلَیه مُذعِنِینَ [ 49 ] أَ
560 إِنَّما کانَ قَولَ - فِی قُلُوبِهِم مَرَض أَمِ ارتابُوا أَم یَخافُونَ أَن یَحِیفَ اللّه عَلَیهِم وَ رَسُولُه بَل أُولئِکَ هُم الظّ الِمُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
صفحه 151 از 226
المُؤمِنِینَ إِذا دُعُوا إِلَی اللّه وَ رَسُولِه لِیَحکُمَ بَینَهُم أَن یَقُولُوا سَمِعنا وَ أَطَعنا وَ أُولئِکَ هُم المُفلِحُونَ [ 51 ] وَ مَن یُطِع اللّهَ وَ رَسُولَه وَ
یَخشَ اللّهَ وَ یَتَّقه فَأُولئِکَ هُم الفائِزُونَ [ 52 ] وَ أَقسَ مُوا بِاللّه جَهدَ أَیمانِهِم لَئِن أَمَرتَهُم لَیَخرُجُن قُل لا تُقسِمُوا طاعَۀٌ مَعرُوفَۀٌ إِن اللّهَ خَبِیرٌ
بِما تَعمَلُونَ [ 53 ] قُل أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّما عَلَیه ما حُمِّلَ وَ عَلَیکُم ما حُمِّلتُم وَ إِن تُطِیعُوه تَهتَدُوا وَ ما عَلَی الرَّسُولِ
إِلاَّ البَلاغ المُبِین [ 54 ] وَعَدَ اللّه الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصّالِحات لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الَأرض کَمَا استَخلَفَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَ لَیُمَکِّنَنَّ
لَهُم دِینَهُم الَّذِي ارتَضی لَهُم وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً یَعبُدُونَنِی لا یُشرِکُونَ بِی شَیئاً وَ مَن کَفَرَ بَعدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُم الفاسِقُونَ
1000 وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ [ 56 ] لا تَحسَ بَن الَّذِینَ کَفَرُوا مُعجِزِینَ فِی - 55 ] -قرآن- 1 ]
الَأرض وَ مَأواهُم النّارُ وَ لَبِئسَ المَصِ یرُ [ 57 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَستَأذِنکُم الَّذِینَ مَلَکَت أَیمانُکُم وَ الَّذِینَ لَم یَبلُغُوا الحُلُمَ مِنکُم ثَلاثَ
مَرّات مِن قَبل صَ لاةِ الفَجرِ وَ حِینَ تَ َ ض عُونَ ثِیابَکُم مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِن بَعدِ صَلاةِ العِشاءِ ثَلاث عَورات لَکُم لَیسَ عَلَیکُم وَ لا عَلَیهِم جُناحٌ
بَعدَهُن طَوّافُونَ عَلَیکُ م بَعضُ کُم عَلی بَعض کَ ذلِکَ یُبَیِّن اللّه لَکُ م الآیات وَ اللّه عَلِیم حَکِیم [ 58 ] وَ إِذا بَلَغَ الَأطفال مِنکُ م الحُلُمَ
فَلیَستَأذِنُوا کَمَا استَأذَنَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم کَذلِکَ یُبَیِّن اللّه لَکُم آیاتِه وَ اللّه عَلِیم حَکِیم [ 59 ] وَ القَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللّاتِی لا یَرجُونَ نِکاحاً
1059 لَیسَ عَلَی - فَلَیسَ عَلَیهِن جُناح أَن یَ َ ض عنَ ثِیابَهُن غَیرَ مُتَبَرِّجات بِزِینَۀٍ وَ أَن یَستَعفِفنَ خَیرٌ لَهُن وَ اللّه سَمِیع عَلِیم [ 60 ] -قرآن- 1
الأَعمی حَرَج وَ لا عَلَی الأَعرَج حَرَج وَ لا عَلَی المَرِیض حَرَج وَ لا عَلی أَنفُسِکُم أَن تَأکُلُوا مِن بُیُوتِکُم أَو بُیُوت آبائِکُم أَو بُیُوتِ
أُمَّهاتِکُم أَو بُیُوت إِخوانِکُم أَو بُیُوت أَخَواتِکُم أَو بُیُوت أَعمامِکُم أَو بُیُوت عَمّاتِکُم أَو بُیُوت أَخوالِکُم أَو بُیُوت خالاتِکُم أَو ما مَلَکتُم
مَفاتِحَه أَو صَدِیقِکُم لَیسَ عَلَیکُم جُناح أَن تَأکُلُوا جَمِیعاً أَو أَشتاتاً فَإِذا دَخَلتُم بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنفُسِکُم تَحِیَّۀً مِن عِندِ اللّه مُبارَکَۀً طَیِّبَۀً
کَ ذلِکَ یُبَیِّن اللّه لَکُم الآیات لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ [ 61 ] إِنَّمَ ا المُؤمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّه وَ رَسُولِه وَ إِذا کانُوا مَعَه عَلی أَمرٍ جامِع لَم یَذهَبُوا
حَتّی یَستَأذِنُوه إِن الَّذِینَ یَستَأذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِاللّه وَ رَسُولِه فَإِذَا استَأذَنُوكَ لِبَعض شَأنِهِم فَأذَن لِمَن شِئتَ مِنهُم وَ استَغفِر
لَهُم اللّهَ إِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 62 ] لا تَجعَلُوا دُعاءَ الرَّسُول بَینَکُم کَ دُعاءِ بَعضِ کُم بَعضاً قَد یَعلَم اللّه الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُم لِواذاً فَلیَحذَرِ
الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَن أَمرِه أَن تُصِ یبَهُم فِتنَۀٌ أَو یُصِیبَهُم عَذاب أَلِیم [ 63 ] أَلا إِن لِلّه ما فِی السَّماوات وَ الَأرض قَد یَعلَم ما أَنتُم عَلَیه وَ یَومَ
میراند و بآرامی « یزجی » : 1443 [ صفحه 342 ] معنی لغات - یُرجَعُونَ إِلَیه فَیُنَبِّئُهُم بِما عَمِلُوا وَ اللّه بِکُ ل شَیءٍ عَلِیم [ 64 ] -قرآن- 1
بوده است در « یتّقیه » از مصدر اتّقاء بمعنی پرهیز کردن « یتّقه » ، باران « ودق » ، ریگ یا ابر- بر هم انباشته « رکام » ، جلوگیر میشود
یعنی خواهش زنده ماندن « تحیّۀ » حدّ نصف روز و نیمروز « ظهیرة » . جواب شرط مجزوم شده است و هاي آخر ضمیر است و مفعول
خود پنهان کردن. ترجمه: 41 اي « لواذ » ، پنهانی از ازدحام مردم خود را کنار کشیدن « یتسلّلون » ، و درازي عمر شخص از خداوند
محمّد مگر نمیبینی و نمیدانی که آنچه بزمین و آسمان است خدا را تسبیح میکند و هم پرندههاي در پرواز که هر یک میداند راه
و رسم نماز و تسبیح خود را و خدا هم داناي بکار آنها است 42 و پادشاهی آسمان و زمین براي خدا است و برگشت آفریدگان
بسوي او است 43 مگر نمیبینی خداوند ابر را جلو میبرد و پارههاي آنرا فراهم کرده و بر هم انباشته میکند پس میبینی که باران از
لاي آن بیرون میآید و از کوههاي آسمانی تگرگ فرو میریزد و میرسد بهر کس که [ صفحه 343 ] در سرنوشت او است و از آنکه
نبایدش برمیگرداند و چنان از آن ابر برقی روشن است که ممکن است چشمها را خیره کند 44 و خداوند شب و روز را میگرداند و
در اینکه [تحوّلات جهان] پندي است براي مردمان بینا 45 و هم خداوند است که هر جنبندهاي را از آب آفریده که دستهاي با شکم
راه میروند و دستهاي با دو پاو دیگر بر چهار پا، چون خدا هر چه بخواهد میآفریند که او بر هر چیز توانا است 46 و البتّه اینها که
فرستادیم نشانهاي است نمودار [ولی] خداوند آنرا که بخواهد [و بسرنوشت او معیّن کرده است] براه راست میبرد 47 [و بدانید:
کسانی که] میگویند مؤمن بخدا و پیغمبر هستیم و فرمانبردار پس از آن یک دستهشان رو گردان از حق میشوند 48 البتّه آنها ایمان
ندارند که چون براي تسلیم بحکومت خدا و پیغمبر دعوتشان میکنند جمعی نمیپذیرند و روي میگردانند 49 لکن اگر حکم به
سود آنها شود میپذیرند و با کمال تسلیم روي میآورند و از دل و جان شادند 50 پس اینگونه مردم یا بدل بیمارند یا دو دل هستند
صفحه 152 از 226
و در شک،ّ و یا میترسند از سوي خدا و پیغمبر بر آنها ستم شود [ولی هیچ نیست مگر که] ستم پیشهاند و بس 51 لکن مؤمنین که
بحکومت خدا و پیغمبر دعوت میشوند سخنشان اینکه است که میگویند: شنیدیم و فرمان برداریم و ایشان مردمی رستگارند 52 و
البتّه آنها که فرمانبر خدا و پیغمبر باشند و بترسند از خدا و پرهیز از نافرمانی او کنند اینانند که در آسایشند و بمقصود رسیده 53
[لکن کافران] با کمال کوشش سوگند یاد میکنند که اگر فرمانشان کنی از وطن بیرون میروند، تو بآنها بگو: سوگند یاد نکنید که
فرمان بردن بدرستی [بهتر است از سوگند و نادرستی] و خدا میداند آنچه میکنید، 54 و نیز بآنها بگو: فرمانبرید از خدا و پیغمبر که
اگر نکنید او مسئول کار خود است و شما مسئول کار خود و اگر فرمان بردید راه خود پیدا کردهاید و پیغمبر جز تبلیغ وظیفهاي
ندارد 55 و البتّه خداوند بآنها که مؤمن هستند از شما و نکوکار وعده کرده است که ایشان را بر روي زمین جانشین دیگران کند
چنانکه ملّتهاي پیش از آنها را جانشین یکدیگر کرد و نیز پا بر جاي بدارد براي آنها دینی که [اسلام است و] برايشان پسندیده [
صفحه 344 ] و بجاي ترس و بیمناکی از دشمن آسوده دلشان کند [و فرمود اینکه بدانجهت کنم] تا مرا عبادت کنند و بهیچ روي
انبازي براي من نیندیشند و آنها که از پس اینکه کام- یابیها کافر شدند خود بد دل و فاسق هستند 56 و شما مسلمانان نماز بخوانید
و زکات بدهید و فرمانبر رسول باشید که شما مورد رحمت او واقع شوید 57 و تو اي محمّد مپندار که کافرآن بتوانند ما را در روي
زمین بیچاره کنند جز اینکه جاي- شان آتشی خواهد بود که بدترین عاقبت است 58 اي مسلمانان [اینک وظیفهاي دیگر:] که پیش
از نماز صبح و نیمروز هنگام کندن لباس و پس از نماز عشا بایستی زر خریدان و فرزندان نابالغتان اجازه بگیرند و بدرون خانه آیند
که اینکه سه موقع عورت براي شما است و شرم از برابري با مردم دارید و بغیر اینکه اوقات گناهی نیست نه از شما و نه از آنها که
دور و بر یکدیگر باشند و رفت و آمد کنند [و اجازه نگیرند] و خداوند است که به اینکه گونه آیات و وظایف را معیّن کند که دانا
است و حاکم بدرستی و حق است 59 و چون کودکان شما بالغ شدند باید بهر وقت اجازه بگیرند و وارد شوند چنانکه آن دو
دستهي دیگر بهنگام معیّن باید اجازه بگیرند و خداوند بچنین دستورهاي معیّن آیات خود را براي شما معیّن میکند که او حکیم
است و علیم 60 و [اینرا هم بدانید:] آن زنهاي پیر که خواهش جنسیشان نمانده است و دیگر آبستن نمیشوند و مردآن را میلی بآنها
نیست میتوانند روپوش و چادر خود را [در برابر مردان] بردارند بشرطی که خودنمائی و نمایش و آرایش نباشد و اگر خودداري
کنند و [همهي بدن را بپوشند] برايشان بهتر است و خداوند دانا و شنواي [به- فکر و کار مردم] است آنها که کور و لنگ و بیمار
و نیز همهي شما میتوانید از آنچه در خانهتان [«51» هستند [بدانند که بمانند تن- درستان وظیفه دار نیستند و بازخواست نمیشوند
هست بخورید [اگرچه ندانید که از کجا است و مال شما است] و هم و نیز همهي شما میتوانید از آنچه در خانهتان هست بخورید
115 [ صفحه 345 ] از خانهي پدر و مادر و خواهر و برادر - [اگرچه ندانید که از کجا است و مال شما است] و هم -پاورقی- 113
خود و نیز عمو و عمّه و خالو و خالهي خود جایز است چیزي بخورید و هم از آنجا که باختیار شما گذاردهاند و کلیدش بدست شما
است و از خانهي دوست خود نیز میتوانید چیزي بخورید و بر شما روا میباشد که بهنگام خوردن گرد هم باشید و یا هر کسی تنها، و
پراکنده باشید، ولی چون بخانهاي درون شدید سلام کنید بر یکدگر و همجنسان خود که سلامتی مبارکست و خواهشی از خداوند
بر تندرستی [شما] با پاکی و فرخندگی. [پس مواظب خود باشید که] خداوند به اینکه گونه سخنان آیات [و راه و رسم زندگی] را
براي شما روشن میکند و امید است که عاقل باشید [و بسنجید و بکار برید ولی] 62 البتّه مؤمن بدرستی آن کسان هستند که بخدا و
بپیغمبرش گرویدند و هرگاه براي کار همگانی [چون بنماز جمعه و جنگ و یا شور در کارها] با پیغمبر بودند بجاي میمانند و
نمیروند تا اجازه بگیرند البتّه اینگونه مردم مؤمن بخدا و بپیغمبر هستند، پس [اي محمّد] اگر کسی اجازه گرفت پی کار شخصی
خود رود بهر کدام خواستی اجازه بده و از خداوند آمرزش- آنها را بخواه که خدا آمرزنده است و مهربان 63 [اینک وظیفهي
دیگر شما:] دعوت پیغمبر و سخن او را [سبک مشمارید] و مانند سخنان و دعوتهاي با یکدگر مپندارید و خدا میداند آنهائی را که
پوشیده و در پناه یکدیگر فرار میکنند، پس آنها که سرپیچی از فرمان او میکنند بترسند که گرفتار سختی شوند و یا بآزاري
صفحه 153 از 226
دردناك برسند 64 پس خبردار باشید که آنچه بزمین و آسمان است ملک خدا است و میداند آنچه را در دل دارید و آن روز را که
وَ الطَّیرُ » : بازگشت بسوي او است و خبردارشان میکند از آنچه بزندگی کردهاند چه او داناي بهر چیزي است. سخن مفسّرین
82 اینکه جمله چند معنی شده است: 1- خدا میداند نماز و تسبیح همه - 41 طبري: -قرآن- 15 «ُ صَافّات کُلٌّ قَد عَلِمَ صَلاتَه وَ تَسبِیحَه
را، 2- همگی نماز و تسبیح خود را میدانند، 3- همه میدانند که خدا چه نماز و تسبیح برايشان معیّن کرده است. و مقصود از
عبادت غیر آدمی یا همهي آفریدهها است. [ صفحه 346 ] ابو الفتوح: یعنی « تسبیح » کار آدمی را دانستهاند، و مقصود از « صلاة »
پرنده در حال پرواز تسبیح میکند و خدا همه را میداند و قید تسبیح بحال پرواز براي اینکه است که در آن حال قدرت خداوند
نمودارتر است که حیوان را نیروي حرکت در هوا داده است و معنی تسبیح اهل آسمان و زمین اینکه است که آنها بواسطهي خلقت
عجیب و جالب خود دلیل هستند بر خالق و آفریننده. مجمع: یعنی پرواز مرغ نشانهاي است که حادث است و نبوده است، و آفریده
شده است و معنی تسبیح اینکه است که آفریدگان آسمان و زمین بزبان خود خدا را بدور میشمارند از آنچه شایستهي او نیست، و
موجودات عاقل است، ولی غیر عاقل بمناسبت تغلیب عاقل بر « من » بمناسبت کلمهي «ِ مَن فِی السَّماوات » بعضی گفتهاند: مقصود از
یُنَزِّل مِنَ » . بیالف نیز خواندهاند « من خلله » : طبري « من خلاله » 279- فهمانده شده است. -قرآن- 255 « من » غیر عاقل از کلمهي
43 طبري: اینکه جمله دو معنی شده است: 1- خدا از کوههاي یخ که در آسمان هست تگرگ بزمین « السَّماءِ مِن جِبال فِیها مِن بَرَدٍ
60 مجمع: بلخی گفته است: ممکن است - میفرستد، 2- از یخی که در آسمان هست باندازهي کوه بزمین میفرستد. -قرآن- 1
ابر باشد چون هر چه در « سماء » مقصود اینکه باشد که یخ در ابر باندازهي کوه انباشته میشود و فرو میریزد. و ممکن است مقصود از
با ضم یاء و کسر هاء و هم با فتح هر دو قرائت شده « یذهب » : 43 طبري « یَذهَب بِالَأبصارِ » . مینامند « سماء » بالا و طبقه طبقه باشد آنرا
بلکه میگوید « اذهب به و یذهب به » است ولی قرائت دوّم بهتر است چون عرب اگر باء زیاد کرد، همزه زیاد نمیکند و نمیگوید
«ّ کل » نیز خواندهاند که با الف و کسر کلمهي « خالق کل » : 45 طبري « خَلَقَ کُل دَابَّۀٍ مِن ماءٍ » 23- قرآن- 1 - .« ذهب به و یذهب به »
نطفه است که همه را از آن آفریده است و بعضی [ صفحه 347 ] گفتهاند: یعنی اصل « ماء » 36 مجمع مقصود از - باشد. -قرآن- 1
همه را آب قرار داد و قسمتی از آنرا بصورت آتش کرد و جن درست کرد و قسمتی را بصورت باد درست کرد و ملک کرد و
قسمتی را خاك کرد و آدم از آن درست کرد پس اصل همه آب است. فخر: یعنی هر جنبنده که موجود از آب است آفریدهي خدا
است، و قفّال. همین معنی را گفته است، و ممکن است معنی چنین باشد: هر جنبندهي بر روي زمین یا در آب است یا از نطفه است
47 مجمع: نقل است که مردي یهودي با مردي از منافقین دعوا داشتند، « وَ یَقُولُونَ آمَنّا بِاللّه-ِ تا آخر » . پس هر دو دسته از آب هستند
یهودي گفت: بحکومت پیغمبر راضی هستم، منافق گفت: نزد کعب بن اشرف که رئیس یهود و دشمن پیغمبر بود بحکومت
میرویم، اینکه آیات براي نموداري نفاق آن مرد نازل شد و گفتهاند: عثمان از علی علیه السّلام زمینی خرید که در آن سنگهائی
درآمد و او خواست پس بدهد، چون سنگ دارد معیوب است علی قبول نکرد و فرمود آنچه میان من و تو پیغمبر صلی اللّه علیه و
آله بفرماید درست است، حکم بن ابی العاص بعثمان گفت: نزد پسر عموي علی [ع] بحکومت مرو که او بسود پسر عموي خود
حکم خواهد کرد اینکه آیات براي او نازل شد و همانند اینکه قضیّه از امام صادق علیه السّلام براي نزول آیه نقل شده است. -
33 فخر: ضحّاك گفته است: اینکه گفتگو با علی و مغیرة بن وائل بوده است که او گفته است: پیغمبر دشمن با من است و - قرآن- 1
قرائت شده « قاف با اختلاس هاء » بکسر و سکون « قاف » بکسر و سکون « یتّقه » : 52 کشف «ِ یَخشَ اللّهَ وَ یَتَّقه » . بر زبانم حکم میکند
52 مجمع یعنی فرمانبري پیغمبر با « طاعَۀٌ مَعرُوفَۀٌ » 30- ساکن نیز قرائت شده است. -قرآن- 1 « یاء » مکسور و « هاء » با « یتّقهی » است و
دل پاك و راستی بهترست از سوگند به دروغ، و بعضی گفتهاند: یعنی باید از شما فرمانبري از پیغمبر [ص] باشد بطور شایسته و
20 [ صفحه 348 ] کشف: مجاهد گفته است: یعنی اینکه سخن شما اطاعتی است بزبان که شناخته شدهي بدروغ - درست. -قرآن- 1
55 ، کشف: چون مسلمانان پیوسته چه در « وَعَدَ اللّه الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصّالِحات لَیَستَخلِفَنَّهُم » . است و معروف نزد همه کس
صفحه 154 از 226
مکّه و چه در مدینه ترسناك و با سلاح بودند تا یکی از مهاجرآن گفت: کی باشد که آسوده باشیم و سلاح از خود باز کنیم اینکه
آیه براي آرامش دل آنها نازل شد و معنی اینکه است که مسلمین را بر زمینهاي کافران مسلّط کند تا بسر زمینهاي آنها حکمران و
55 مجمع: مقاتل گفته است: یعنی همانطور که بنی- اسرائیل را بجاي « کَمَ ا استَخلَفَ الَّذِینَ » 89- جانشینشان شوند. -قرآن- 1
با ضم تاء و کسر لام بصیغهي مجهول نیز « استخلف » . سلاطین ستمگر مصر جانشین کرد شما را هم جانشین کافران خواهد کرد
30 [أبو الفتوح [بطور خلاصه]: خداي تعالی در اینکه آیه وعده داد آنانرا - خواندهاند و قرائت مشهور با فتح هر دو است. -قرآن- 1
که ایمان آوردند از شما و عمل صالح کردند ایشانرا خلیفه کند در زمین چنانکه خلیفه کرد آنانرا که پیش از ایشان بودند، و ایشانرا
تمکین کند از دینی که پسندیده است براي ایشان، و بجاي بیم و ترس ایمنی دهد آنانرا تا خدایرا پرستند و شرك نیاورند و چنانچه
کسی کفر آورد فاسق و خارج باشد از فرمان خداوند، در اینکه مراد بآیه کیانند سه قول گفتند: 1- مراد جمله امّت مصطفیاند که
خداي ایشانرا جانشین امّتهاي گذشته کرد چنانکه آدمرا خلیفه جنّیان کرد، پارهاي گفتند مراد صحابهاند که خلافت کردند بعد از
رسول [خلفاء راشدین]. قول سوّم آنستکه در تفسیر اهل- بیت آمد که مراد باین خلیفه صاحب الزّمان است علیه السّلام که رسول
خبر داده بخروج او در آخر الزّمان و او را مهدي خوانند و امّت بر خروج او اجماع دارند الّا اینکه در شخص او اختلاف است، و
دلیل بر صحّت قول اخیر و عدم صحّت قول دیگر، آن است که خداي وعده فرمود و وعده بچیزي باشد که نبود و اگر مراد دولت و
ملّت رسول اللّه بود که اینکه نقد بود نه وعده، و دیگر اینکه تمکین از دین پسندیده خدا بآن [ صفحه 349 ] حدّ نیست که باید و الّا
یَعبُدُونَنِی لا » در همان زمان بود چنانکه امنیّت از خوف و تبدیل آن به امن چنانکه شاید نیز حاصل نیست بر حدّیکه گفت و نیز
در همه جا هنوز حاصل نگشته است و تنها آیه چنانچه از جمیع جهات مورد دقّت باشد منطبق با همانست که در « یُشرِکُونَ بِی شَیئاً
198 اگر از دنیا نماند مگر یکروز خداي - روایات بسیاري از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده که فرمود: -قرآن- 155
تعالی آنروز را طولانی کند تا بیاید از اولاد من فردي که همنام من است و زمین را پر کند از عدل و انصاف پس از آنکه پر از ظلم
و جور شده باشد و اینکه خبر مخالف و مؤالف نقل کردهاند و خلاف تنها در شخص است که آیا مراد شخص معیّن و معلومی است
55 مجمع: با تشدید دال از مصدر تبدیل قرائت « لَیُبَدِّلَنَّهُم » .[ یا شخص نوعی، و وعده خداوند در عهد او بوقوع خواهد پیوست
57 مجمع: إبن عامر « لا تَحسَبَن الَّذِینَ » 21- مشهور است و با تخفیف از مصدر ابدال قرائت ابو بکر و یعقوب و سهل است. -قرآن- 1
« لِیَستَأذِنکُم الَّذِینَ مَلَکَت- تا آخر » 28- با یاء بصیغهي غایب خوانده است و دیگر قاریها با تاء بصیغهي خطاب خواندهاند. -قرآن- 1
38 پیغمبر [ص] غلامی از انصار را بنام مدلج بن عمرو بهنگام ظهر نزد عمر فرستاد، او - 58 کشف: إبن عبّاس گفته است: -قرآن- 1
عمر را در وصفی دید که ناپسند او بود بآن حالت دیده شود، چون خدمت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله رسید عرض کرد: اي کاش
خداوند براي درون شدن بخانههاي یکدیگر دستوري میداد، اینکه آیه نازل شد. مقاتل گفته است: اسماء بنت مرثد غلامی بزرگ
داشت و او در وقتی که ناپسند اسماء بود بدرون خانه شد او نزد پیغمبر رفت و عرض کرد: غلام و نوکر ما در وقت نامناسب وارد
غلام است، و بعضی گفته- اند. معنی عام است در « مَلَکَت أَیمانُکُم » میشوند اینکه آیه نازل شد. طبري: بعضی گفتهاند: مقصود از
56 مجمع: از امام باقر و صادق علیهما السّلام نقل شده است که مقصود فقط غلام است. [ صفحه - غلام و کنیز هر دو. -قرآن- 34
با فتح واو نقل شده است. و « عورات » با نصب و رفع قرائت شده است، و از اعمش « ثلاث » 58 مجمع: کلمهي «ٍ ثَلاث عَورات » [350
طَوّافُونَ عَلَیکُم بَعضُ کُم عَلی » 19- مقصود اینکه است که اینکه سه وقت لباس خود میکنید و عورت شما نمودار میشود. -قرآن- 1
58 مجمع: یعنی اینکه دو دسته خدمت- گزار شما هستند که شب و روز میآیند و میروند و نمیتوانند هر دم اذن بگیرند و «ٍ بَعض
بعضی که غلام باشد بر بعضی که شما باشید وارد میشوند و میروند و چاره ندارند که در غیر اینکه اوقات بیاجازه باشند. -قرآن-
58 مجمع: یعنی چنانکه مردم پیش از اینها که بالغ و آزاد هستند مأمور شدند همیشه اذن « کَمَ ا استَأذَنَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم » 47-1
45 کشف: بعضی گفتهاند: یعنی چنانکه مردم پیش از اینها که با موسی و عیسی بودند اذن میگرفتند. و سعید بن - بگیرند. -قرآن- 1
صفحه 155 از 226
یعنی « الَّذِینَ مِن قَبلِهِم » : مسیّب گفت: اینکه آیه براي تکلیف بوجوب اجازه از مادر در هنگام ورود نازل شده است. نیشابوري
و حدّ بلوغ که چون بآن سن برسد « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدخُلُوا بُیُوتاً تا آخر » مردانی که پیش از اینها یاد شده- اند در اینکه آیه
باید اذن بگیرد احتلام و خواب دیدن است باتّفاق همهي علماء و اگر محتلم نشد عموم علماء گفتهاند حدّ بلوغ رسیدن بپانزده سال
است و شافعی نیز اینرا گفته است چون روایت است که إبن عمر را روز احد براي جنگ بر پیغمبر [ص] عرضه کردند اجازه نفرمود
و او کمتر از پانزده سال داشت و براي جنگ خندق عرضه کردند و او پانزده ساله بود و پیغمبر اجازهاش داد که در جنگ شرکت
کند، و از بعضی پیشینیان نقل شده و از علی علیه السّلام نیز روایت است که پنج وجب قدّ نشانهي بلوغ است. و اینکه شعر فرزدق
164 ما زال من عقدت یداه ازاره || فسما و ادرك خمسۀ الاشبار یعنی همیشه - 38 -قرآن- 111 - متوجّه باین معنی است: -قرآن- 11
از آنگاه که توانسته است بدست خودش بند شلوارش را ببندد، پیوسته در ترقّی و تعالی بوده است تا باندازهي پنج وجب قد رسیده
60 طبري: یعنی آن زنها که از زیادي عمر نه بچه- دار میشوند و نه قاعدهي زنانه دارند و « القَواعِدُ مِنَ النِّساءِ » [ است. [ صفحه 351
61 مجمع: إبن مسعود و سعید إبن جبیر گفتهاند: یعنی باکی «َّ فَلَیسَ عَلَیهِن جُناح أَن یَضَعنَ ثِیابَهُن » 29- نه امید شوهرداري. -قرآن- 1
نیست که بردارند جلباب روي خمارشان را و جابر إبن یزید گفته است: یعنی میتوانند بردارند خمار و رداي خود را و بعضی
للزّوج ما تحت الدّرع و » : گفتهاند معنی آن مقانع که روي خمار هست و غیر مقانع هر چه باشد، و از پیغمبر [ص] روایت شده است
58 طبري: إبن عبّاس گفته است: - قرآن- 1 - .« للابن و الاخ ما فوق الدّرع و لغیر ذي محرم اربعۀ اثواب درع و خمار و جلباب و ازار
یعنی زن میتواند در خانه بنشیند با پیراهن، و خمار و جلبابش را بردارد، ضحّاك گفته است: یعنی جلباب که قناع باشد و باکی
نیست بر اینگونه زنها که روي خمار، جلباب نداشته باشند و امّا زنهاي مسلمان بحدّ قاعده که رسیدند باید روي خمار جلباب داشته
باشند. مجاهد گفته است: مقصود از ثیاب جلابیب است. إبن زید گفته است: یعنی باکی نیست که خمار خود را بردارند، سفیان
گفته است: من شک دارم که عبد اللّه عمر ثیاب در اینکه آیه را جلباب معنی کرده است یا رداء. عبد الرّحمان بن زید از عبد اللّه
یعنی رداي خود را و نیز از عبد اللّه نقل کردهاند که مقصود ملحفه است، ابو وائل گفته «ّ ثیابهن » عمر نقل کرده است که او گفته
است: عبد اللّه عمر گفته است مقصود جلباب است. و از إبن مسعود و سعید بن جبیر نقل است که مقصود از ثیاب رداء است، و
أبو الفتوح نوشته است: .« من » با زیادي «ّ ان یضعن من ثیابهن » شعبی از ابی بن کعب نقل کرده که او چنین قرائت میکرده است
گفتند: مراد مقنعه است که از بالاي خمار باشد و آن رداء که از بالاي جامه باشد، دلیل اینکه قول قرائت ابی است و بعضی اهل
61 طبري: در مقصود از نزول «ٌ لَیسَ عَلَی الأَعمی حَرَج وَ لا عَلَی الَأعرَج حَرَج وَ لا عَلَی المَرِیض حَرَج » .«ّ ان یضعن من ثیابهن » بیت
لا تَأکُلُوا أَموالَکُم بَینَکُم » 97 [ صفحه 352 ] اینکه آیه نازل شد - اینکه آیه اختلاف است: 1- إبن عبّاس گفته است چون -قرآن- 1
مردم احتراز کردند از غذاي اشخاص کور و لنگ و بیمار و زمینگیر باین جهت که بهترین اموال خوردنیها است، و خدا از «ِ بِالباطِل
براي اجازه در خوردن غذاي آنها نازل شد، ضحّاك گفته است: پیش «ُ ما مَلَکتُم مَفاتِحَه » خوردن اموال نهی کرده است. اینکه آیه تا
از اسلام مردم مدینه دوري میکردند از غذا خوردن با اینگونه اشخاص گرفتار، و بعضی میگفتند: طبع آدمی بدش میآید که
همسفرهي اینگونه کسان باشد چون مواظب نظافت نیستند، دستهاي میگفتند: اینها نمیتوانند مثل تندرستها از سفره بهرهمند شوند،
اینکه آیه براي اجازهي غذا خوردن با آنها نازل شد و معنی آیه باین جهت که ضحّاك گفته است اینکه است: باکی نیست که شما
خواهد بود و مقصود نه اینکه است « فی » بمعنی « علی » مسلمانان از مال اینکه دسته مردم و با اینکه دسته مردم غذا بخورید و کلمهي
که آنها مسئول نیستند، بلکه شما در خوراك آنها و همسفره شدن با آنها مسئول نیستید، 2- مجاهد گفته است: چون کسی یکی از
اینکه گرفتاران را بخانه میبرد و چیزي آماده نداشت میبرد بخانهي خویشان خود که از آنچه بخانهشان هست باو بدهد و او احتراز
میکرد از خوردن چون او را بخانهي دیگري برده است، و مال خود آن کس نیست اینکه آیه براي آزادي در اینکه کار و اجازهي
276 چون - 72 -قرآن- 250 - خوردن در هر یک از خانههاي خویشان نامبردهي در آیه نازل شد، 3- زهري گفته است: -قرآن- 24
صفحه 156 از 226
مسلمین بجنگ میرفتند اینگونه کسان ناتوان را بخانه میگذاردند و کلید آنرا بآنها میدادند و میگفتند از آنچه در اینکه خانه است
وارد نمیشویم اینکه آیه « که صاحبش نیست » خوردنش بر شما روا است، ولی آنها از خوردن خودداري میکردند و میگفتند بخانهاي
براي وظیفه اینکه «ٌ عَلَی المَرِیض حَرَج » براي اجازهي بآنها نازل شد، 4- إبن زید گفته است: اینکه آیه دو قسمت است از اوّل آیه تا
حکمی دیگر است که امروز مورد « وَ لا عَلی أَنفُسِکُم أَن تَأکُلُوا- تا- أَو صَدِیقِکُم » مردم ناتوان است که معاف از جهاد شدهاند و از
ندارد چون اوّل خانهها در نداشت و پردهاي افتاده بود و کسی بدرون میشد و گرسنه بود و خوراکی میدید باین قسمت از آیه -
567 [ صفحه 353 ] بآنگونه مردم اجازه داده شده که از آن غذا که در آنجا است - 539 -قرآن- 551 - 421 -قرآن- 500 - قرآن- 394
بخورند ولی اکنون آن روش دیگر نیست و خانهها در دارد چون از خانه بیرون میروند آنرا قفل میکنند 5- قیس بن مسلم نقل کرده
است از مقسم که مردم دوري میکردند با اینکه سه دسته غذا بخورند باین آیه فهمانده شد که باکی نیست بر شما تنها غذا بخورید
لا تَدخُلُوا بُیُوتَ النَّبِی إِلّا أَن یُؤذَنَ لَکُم إِلی طَعام غَیرَ ناظِرِینَ » یا با آنها. مجمع: جبّائی گفته است: اینکه آیه منسوخ است باین آیه
و از امام هادي ما علیهم السّلام روایت .« لا یحل مال امرء مسلم الّا بطیب نفسه » و بفرمودهي پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم «ُ إِناه
است که روا است از خانههاي اینکه نامبردگان چیزي بخورند اگرچه اجازه نگرفته باشند ولی باید باندازهي نیازشان باشد و
خانهي همسر است که مثل خانهي خود « بیوتکم » 61 مجمع: مقصود از « أَن تَأکُلُوا مِن بُیُوتِکُم » 168- زیادروي نکنند. -قرآن- 67
شخص است یعنی جایز است که از خانهي همسر خود چیزي بخورند، و بعضی گفتهاند: مقصود خانهي فرزند است که سرمایه و
انت و مالک لا » 34- کار فرزند مثل سرمایه و کار پدر است و بجاي آن شمرده میشود چون پیغمبر [ص] بکسی فرمود: -قرآن- 1
مَلَکتُم » . یعنی تو با سرمایهات مال پدرت هستی و بهمین مناسبت همه خویشان نزدیک در آیه نام برده شدهاند بجز فرزند « بیک
بصورت مفرد نیز خوانده شده است و چند معنی شده است: 1- إبن عبّاس گفته است مقصود آن کسی « مفتاحه » : 61 فخر «ُ مَفاتِحَه
است که اختیار دار آب و زمین و حیوان از طرف دیگري است میتواند از میوه یا شیر آنها بخورد و اینکه جمله کنایه است از
24 مقصود مردم گرفتار است که صاحبان اموال بجنگ میرفتند - تصرّف داشتن و نگهبان بودن، 2- ضحّاك گفته است: -قرآن- 1
- و اینکه بیچارگان را به نگهبانی اموال خود میگماشتند باین جمله اجازه داده شده است که آنها می- توانند از آن بخورند، 3
مقصود از اینکه جمله که کلید آنرا داشته باشید خانهي زر خریدان است که در حکم خانهي خود شخص است و میتواند از خانهي
61 کشف: یعنی آنکه در دوستیش راستگو باشد، بعضی گفتهاند آنکه بدل و زبان « أَو صَدِیقِکُم » . آنها چیزي [ صفحه 354 ] بخورد
با تو یکی باشد و عبد اللّه بن ادریس از ملکی برمیگشت و شکر در آستین داشت اعمش دست در آن کرد و مقداري از آن
300 حسینی نوشته: فتح موصلی بدر خانهي دوستی - 18 -قرآن- 283 - قرآن- 1 - .« أَو صَدِیقِکُم » برداشت اینکه قسمت از آیه را خواند
آمد و او حاضر نبود و کیسهاي از جاریهي او طلبید و دو درم برداشت و باقی بکنیزك داد آن دوست چون بخانه رسید و صورت
واقعه از جاریه شنید بشکرانهي آن انبساط کنیزك را آزاد کرد و بنواخت. و در نگارستان آورده: شبی گفتم جهان فرسودهاي را||
که بود آسوده در کنج رباطی ز لذّتها چه خوشتر در جهان! گفت || میان دوستداران انبساطی و در عوارف المعارف فرموده که
دوستی را نمیشاید باید که هر چه دارد در میان آورد !« لم ترید » و او جواب گوید « اعطنی من مالک » چون کسی یار خود را گوید
و از استفسار چند و چون بگذرد چه دوست جانی بهتر است از مال فانی و در اینکه باب گفتهاند: اي دوست برو بهر چه داري||
64 بعضی از قبایل عرب - 61 طبري: قتاده گفت: -قرآن- 1 « لَیسَ عَلَیکُم جُناح أَن تَأکُلُوا جَمِیعاً أَو أَشتاتاً » یاري بخر و بهیچ مفروش
رسم داشتند که تنها غذا نخورند و بسا میشد که مردي مدّتی از روز غذا نمیخورد تا کسی پیدا شود و با او غذا بخورد و گویا اینکه
رسم در قبیلهي بنی کنانه بوده است، اینکه جمله براي آنها نازل شد که باکی نیست بر شما تنها و یا با جماعت غذا خوردن. عکرمه
و ابو صالح گفتند: انصار رسم داشتند که اگر مهمانی میرسید غذا نمیخوردند تا آنکه مهمان هم با آنها غذا بخورد اینکه جمله براي
آنها نازل شد. مجمع: إبن عبّاس گفته است: یعنی باکی نیست که مالدار شما با نادار غذا [ صفحه 355 ] بخورد چون بسیار میشد که
صفحه 157 از 226
توانگري بخانهي خویش یا دوست فقیر خود میرفت و او دعوتش میکرد که با او غذا بخورد آن توانگر نمیپذیرفت اینکه جمله
61 طبري: زهري و قتاده، و گروهی دیگر گفتهاند: « فَإِذا دَخَلتُم بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنفُسِکُم » . براي جلوگیري از اینکه قید نازل شد
یعنی چون بدرون خانهي خود شدید بزن و فرزند و کس و کار خود سلام کنید، إبن عبّاس گفته است: یعنی چون بمسجدي رفتید
حسن بصري گفته است: یعنی چون بخانهي کسی وارد شدید بمردم آنجا سلام « السّلام علینا و علی عباد اللّه الصّالحین » بگوئید
و امام .« السّلام علینا و علی عباد اللّه الصّالحین » 58 مجمع: ابراهیم گفت: چون بخانهاي رفتی که کسی نبود بگو - کنید. -قرآن- 1
صادق علیه السّلام فرمود: مقصود اینکه است: که آدمی هنگام ورود، بمردم خانه سلام کند و آنها جواب سلام بگویند و جواب
مجمع: إبن عبّاس گفته است: یعنی اینکه سلام « تَحِیَّۀً مِن عِندِ اللّه مُبارَکَۀً طَیِّبَۀً » . آنها بجاي سلامی است که شما بر خودتان میکنید
کردن درودي است که خدا شما را بآن تحیّت و درود گفته است، بعضی گفته اند: چون عرب پیش از اسلام بجاي سلام میگفتند
و معنی « عم صباحا » باین جمله گفته شده است که سلام کردن درودي است بدستور خداوند بر عهدهي شما بجاي « عم صباحا »
- 52 -قرآن- 375 - اینکه است که چون سلام کردي خوشی و مزد شما فرخنده و خوب و بسیار خواهد بود. -قرآن- 1 « مُبارَکَۀً طَیِّبَۀً »
62 مجمع: ارتباط اینکه آیه با آیات جلو اینکه است که آنها براي دستور « اذا کانوا علی امر جامع لم یذهبوا حتّی یستأذنوه » 397
زندگی و رفتار با یکدگر بود و اینکه آیه آغاز شده است براي دستور برفتار با پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. ابو الفتوح: ابو
حمزه ثمالی گفته است: چون بروز جمعه پیغمبر [ص] بر منبر بود و کسی را نیازي و فشاري بود از قضاي حاجت خود بیرون
نمیرفت تا برابر پیمبر میشد و با اشارت اذن میگرفت و آنگاه بیرون میرفت اینکه است که اینکه مردم با جمله [ صفحه 356 ] بعد
62 طبري: یعنی آنهائی که مؤدّب « استَأذَنُوكَ لِبَعض شَأنِهِم » 61- قرآن- 22 - .« تا آخر «- إِن الَّذِینَ یَستَأذِنُونَکَ » توصیف شدهاند
62 فخر: «ُ وَ استَغفِر لَهُم » 35- هستند و بیاذن تو بیرون نمیروند اگر براي احتیاجات خود اذن گرفتند تو بآنها اجازه بده. -قرآن- 1
اینکه جمله دو معنی شده است: 1- چون اجازه گرفتن خوب نیست و باید بمانند تا آخر و اجازه نگیرند و نروند ولی اگر اجازه
گرفتند تو بآنها اجازه بده و براي جبران اینکه کار بد برايشان استغفار کن، 2- یعنی چون آنها مؤدّب هستند و اذن میگیرند تو
« لا تَجعَلُوا دُعاءَ الرَّسُول بَینَکُم کَدُعاءِ بَعضِکُم بَعضاً » 22- بپاداش آنها خود کومک بآیندهشان بکن بوسیلهي استغفار و دعا. -قرآن- 1
70 یعنی گمان نکنید که نفرین پیغمبر مانند دیگران است و از آن بپرهیزید که اگر نفرین - 63 طبري: إبن عبّاس گفت: -قرآن- 1
کند ناگزیر انجام خواهد شد. مجاهد و قتاده گفتهاند: یعنی پیغمبر را مثل یکدگر آواز نکنید و نام نبرید بلکه با احترام و فروتنی
إِن الَّذِینَ » آواز کنید. فخر: إبن عبّاس گفته است یعنی برسم خودتان با آواز بلند و فریاد، آن حضرت را آواز نکنید و نام نبرید مثل
186 کشف: بعضی گفتهاند: یعنی دعوت پیغمبر را مثل دعوتهاي خود ساده و سبک - قرآن- 120 - .«ِ یَغُضُّونَ أَصواتَهُم عِندَ رَسُول اللّه
63 مجمع: إبن عبّاس گفته است: اینکه جمله براي تهدید « قَد یَعلَم اللّه الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُم لِواذاً » . مشمارید و فوري انجام دهید
منافقین است که خطبهي پیغمبر [ص] بروز جمعه بر آنها ناگوار بود و در پناه دوستان خود بدون اجازه بنهانی بیرون میرفتند. -
66 ابو الفتوح: بعضی گفتهاند: مقصود روز جنگ خندق است که پیغمبر دستور کندن خندق داد و مسلمین مشغول بودند - قرآن- 1
] 100- 63 -قرآن- 1 «ٌ فَلیَحذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَن أَمرِه أَن تُصِ یبَهُم فِتنَۀٌ أَو یُصِ یبَهُم عَذاب » . و منافقین در پناه و پنهان فرار میکردند
63 فخر: فتنه یعنی گرفتاري در دنیا و عذاب گرفتاري در جهان دیگر است. حسن بصري گفته فتنه نموداري نفاق [ صفحه 357
منافقین است، إبن عبّاس گفته است کشته شدن است، و بعضی گفتهاند فتنه پیدایش زلزله و حوادث هولناك است، از امام صادق
استفتاح است و غرض « الا » : 64 ابو الفتوح « أَلا إِن اللّهَ » ] . علیه السّلام نقل است: یعنی پادشاهی ستمگر بر آنها چیره خواهد شد
64 « فَیُنَبِّئُهُم بِما عَمِلُوا » . 64 داند آنچه شما بر آیند از احوال ظاهر و باطن و اخلاص و نفاق «ِ قَد یَعلَم ما أَنتُم عَلَیه » . هشدار دادن سامع
-24- روز که باو رجوع شوند خبر دهد ایشانرا بآنچه کرده باشند از خیر و شرّ، و اینکه بر سبیل تهدید و وعید گفته است]. -قرآن- 3
آیه روي سخن با پیغمبر است براي « تا آخر -«ُ أَ لَم تَرَ أَن اللّهَ یُسَ بِّح لَه » 227 سخن ما: 1- آیت 41 - 122 -قرآن- 196 - قرآن- 88
صفحه 158 از 226
رهبري دیگران باین بیان که اي محمّد تو که امتحان داده و دیده و شناختهي اینکه مردم هستی مگر نمیدانی و یقین است که
میدانی همه آفریدهها تسبیح میکنند پس مردم بموجب ایمان براستی و درستی تو باید بپذیرند که همگی در تسبیح او و یکتاپرستی
هستند چون تسبیح یعنی پاك شمردن خدا از شریک و تکیه داشتن باو. و آنها که مشرك هستند تکیهشان ببتها و خداها است و
نافرمان هستند، ولی بموجب طبیعت همه آفریدهها تسبیح میکنند و شریکی براي خدا نمیپندارند زیرا سر بفرمانند و از نهاد خود
سرپیچی و نافرمانی نمیکنند و انتظاري از کسی ندارند و شرائط تکامل خود را برگذار میکنند و انسان هم بمقتضاي طبیعت بیاراده
أَن اللّهَ » 69 از آیت 43 - تسبیح میکند و براه تکامل خود میرود ولی با اراده و اندیشهي کج مشرك و نافرمان میشود. -قرآن- 23
اشاره است به توضیح آیت 41 که تسبیح موجودات است باین بیان که نشانهي قدرت حق و تسبیح « آیت 52 « یُزجِی سَحاباً- تا آخر
و تسلیم آفریدگان همین است که تو اي محمّد و دگر مردم میبینید لکّههاي ابر در آسمان صاف نمودار میشود و کمکم بهم
نزدیک میشوند و آنگاه بر هم انباشته میشود و برقهاي خیره کنندهي چشم و صداهاي کر کنندهي گوش از آن دیده و شنیدهشاره
است به توضیح آیت 41 که تسبیح موجودات است باین بیان که نشانهي قدرت حق و تسبیح و تسلیم آفریدگان همین است که تو
اي محمّد و دگر مردم میبینید لکّههاي ابر در آسمان صاف نمودار میشود و کمکم بهم نزدیک میشوند و آنگاه بر هم انباشته
52 [ صفحه 358 ] میشود و از - میشود و برقهاي خیره کنندهي چشم و صداهاي کر کنندهي گوش از آن دیده و شنیده -قرآن- 18
لابلاي آن باران سرازیر میشود و گاهی چون کوه یخ از آن میریزد با اینکه طبیعت و نیروي بیاراده شایستهي چندین تحوّل
یکبارگی و باز بجاي آمدن نیست پس اراده و قدرت خدا است که اینکه دگرگونی و تغییرها را تدبیر میکند و آنها بفرمانش متغیّر
باز نشانهي دیگر وحدانیّت حق و تسبیح موجودات است که یک مادّهي « وَ اللّه خَلَقَ کُل دَابَّۀٍ مِن ماءٍ » و متبدّل میشوند. 3- آیت 45
سادهاي که بیش از یک چهارم سطح زمین را فراگرفته است و در اصل طبیعت ارزشی ندارد و فراوان است معدن و کانون تمام
جنبندهها است و آخرین تحقیقات بشر آنرا ثابت کرده است چنانکه در کتاب- هاي کلاس علوم طبیعی هم مینویسند و درس
4- آیت 59- میدهند که اوّل موجود زنده و جاندار از کف دریاها بوده است و کامل شده است تا بانسان رسیده است. -قرآن- 13
وَ اللّهُ » : 43 اوّل- در دنبالهي اینکه جمله که گفته شده است - شاید دو مطلب از آن فهمیده شود: -قرآن- 13 «ٍ أَنزَلنا آیات مُبَیِّنات » 46
باین مناسبت باشد که اگر اعتراض شود چگونه اینکه آیات مبیّنات است و روشن بسیاري هستند آنها را نمیپذیرند « یَهدِي مَن یَشاءُ
و تسلیم نیستند! جواب اینکه است که سرنوشت و تقدیر ازلی بر اختلاف استعداد و فهم اشخاص است و آنکس که در سرنوشتش
هدایت است و فهم، اینکه آیات بقدري روشن است که او را رهبري بحقیقت میکند، دوّم- اگر اعتراض شود که چرا اینکه آیات
بوسیلهي محمّد باشد با اینکه مردان هوشیار و مالدار و با نفوذ در عرب هستند که بواسطهي اینکه امتیازات بهتر میتوانند اختیار مردم
جواب داده شده است که همه کس آمادگی همه کار را ندارند و هدایت و راهیابی که « یَهدِي مَن یَشاءُ » را بدست بگیرند، بجملهي
وسیلهي رهبري باشد بسرنوشت و مشیّت الهی است که شامل محمّد [ص] شده است و دیگري را چنین شایستگی نیست. -قرآن-
شاید براي رهبري به اینکه مطلب باشد که انجام وظیفه کاري « قُل لا تُقسِمُوا طاعَۀٌ مَعرُوفَۀٌ » 5- در آیت 53 688- -94-62 قرآن- 667
55 [ صفحه 359 ] مربوط بمردم و ردّ و قبول دیگران، پس سوگند بر - است وجدانی و مربوط باحساس درونی انسانی نه -قرآن- 18
آن یاد کردن نشانهي دروغ و اغفال است که خود شخص در پی انجام وظیفهي خود نیست و با اینکه خودنمائی میخواهد مردم را
گول بزند و خود را وظیفهشناس معرّفی کند چنانکه ما هم امروز بسیاري از مردم بیبند و بار را میبینیم که بهیچ روي با وظیفهي
خود را وظیفهشناس معرّفی میکنند. « و ژستهاي مخصوص » وجدانی خود سر و کار ندارند و در برابر دیگران بسوگندهاي سخت
اینکه آیه خوب نشان میدهد که اینگونه کسان همان خوي عرب سیزده قرن گذشتهي وحشی را نمایش میدهند. 6- آیت 61
که اختلاف گفتهي تفسیر نویسان را نوشتیم شاید اینجوري معنی بشود که شما مسئول نیستید اگر در « أَن تَأکُلُوا مِن بُیُوتِکُم » جملهي
«ٍ وَ إِذا کانُوا مَعَه عَلی أَمرٍ جامِع » 7- در آیت 62 54- خانهي خود چیزي را بخورید که نمیدانید مال خود شما هست یا نه. -قرآن- 21
صفحه 159 از 226
میتوان استفاده کرد که اگر انجمن شوري باصطلاح کمیسیونی براي مصالح مردم در حضور حاکم عادل تشکیل شود باید تا آخر
62 بتاریخ دوشنبه نوزدهم فروردین هزار و سیصد و چهل و دوي - شرکت کرده مگر در فشار با اجازهي آن حاکم. -قرآن- 18
[ شمسی هجري سوره نور را خاتمه دادیم. [ صفحه 360