گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد ششم
سوره فرقان



اشاره
-25 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -
[ [سوره الفرقان [ 25 ]: آیات 1 تا 20
37 تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الفُرقانَ عَلی عَبدِه لِیَکُونَ لِلعالَمِینَ نَذِیراً [ 1] الَّذِي لَه مُلک السَّماوات وَ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
الَأرض وَ لَم یَتَّخِذ وَلَداً وَ لَم یَکُن لَه شَرِیک فِی المُلک وَ خَلَقَ کُل شَیءٍ فَقَدَّرَه تَقدِیراً [ 2] وَ اتَّخَذُوا مِن دُونِه آلِهَۀً لا یَخلُقُونَ شَیئاً وَ
هُم یُخلَقُونَ وَ لا یَملِکُونَ لِأَنفُسِهِم ضَ  را وَ لا نَفعاً وَ لا یَملِکُونَ مَوتاً وَ لا حَیاةً وَ لا نُشُوراً [ 3] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن هَذا إِلاّ إِفک افتَراهُ
579 وَ قالُوا أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ اکتَتَبَها فَهِیَ تُملی عَلَیه بُکرَةً وَ أَصِیلًا [ 5] قُل - وَ أَعانَه عَلَیه قَوم آخَرُونَ فَقَد جاؤُ ظُلماً وَ زُوراً [ 4] -قرآن- 1
أَنزَلَه الَّذِي یَعلَم السِّرَّ فِی السَّماوات وَ الَأرض إِنَّه کانَ غَفُوراً رَحِیماً [ 6] وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُول یَأکُل الطَّعامَ وَ یَمشِی فِی الَأسواق لَو لا
أُنزِلَ إِلَیه مَلَک فَیَکُونَ مَعَه نَذِیراً [ 7] أَو یُلقی إِلَیه کَنزٌ أَو تَکُون لَه جَنَّۀٌ یَأکُل مِنها وَ قالَ الظّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاّ رَجُلًا مَسحُوراً [ 8] انظُر
566 تَبارَكَ الَّذِي إِن شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیراً مِن ذلِکَ جَنّات تَجرِي - کَیفَ ضَ رَبُوا لَکَ الَأمثالَ فَضَلُّوا فَلا یَستَطِیعُونَ سَبِیلًا [ 9] -قرآن- 1
مِن تَحتِهَا الَأنهارُ وَ یَجعَل لَکَ قُصُوراً [ 10 ] بَل کَذَّبُوا بِالسّاعَۀِ وَ أَعتَدنا لِمَن کَذَّبَ بِالسّاعَۀِ سَعِیراً [ 11 ] إِذا رَأَتهُم مِن مَکان بَعِیدٍ سَمِعُوا
[ لَها تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً [ 12 ] وَ إِذا أُلقُوا مِنها مَکاناً ضَ یِّقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوا هُنالِکَ ثُبُوراً [ 13 ] لا تَدعُوا الیَومَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادعُوا ثُبُوراً کَثِیراً [ 14
446 قُل أَ ذلِکَ خَیرٌ أَم جَنَّۀُ الخُلدِ الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ کانَت لَهُم جَزاءً وَ مَصِ یراً [ 15 ] لَهُم فِیها ما یَشاؤُنَ خالِدِینَ کانَ عَلی - -قرآن- 1
رَبِّکَ وَعداً مَسؤُلًا [ 16 ] وَ یَومَ یَحشُرُهُم وَ ما یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّه فَیَقُول أَ أَنتُم أَضلَلتُم عِبادِي هؤُلاءِ أَم هُم ضَ لُّوا السَّبِیلَ [ 17 ] قالُوا
سُبحانَکَ ما کانَ یَنبَغِی لَنا أَن نَتَّخِ ذَ مِن دُونِکَ مِن أَولِیاءَ وَ لکِن مَتَّعتَهُم وَ آباءَهُم حَتّی نَسُوا الذِّکرَ وَ کانُوا قَوماً بُوراً [ 18 ] فَقَد
637 وَ ما أَرسَلنا قَبلَکَ مِنَ - کَ ذَّبُوکُم بِما تَقُولُونَ فَما تَستَطِیعُونَ صَ رفاً وَ لا نَصراً وَ مَن یَظلِم مِنکُم نُذِقه عَذاباً کَبِیراً [ 19 ] -قرآن- 1
- المُرسَلِینَ إِلاّ إِنَّهُم لَیَأکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمشُونَ فِی الَأسواق وَ جَعَلنا بَع َ ض کُم لِبَعض فِتنَۀً أَ تَصبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِ یراً [ 20 ] -قرآن- 1
آواز در گرفتن آتش و سوختن هیزم آن، اوّل « زفیر » ، سختی و زیادي گرمی، جوش از خشم « تغیّظ » : 198 [ صفحه 361 ] معنی لغات
تباه، نابود، بیخیر. ترجمه: بنام خداي « بور » ، هلاك و نابودي « ثبورا » . آواز الاغ که میخواهد عرعر کند و آخر آنرا شهیق میگویند
بخشنده و مهربان 1 [همهي مردم بدانند:] خداوند فرخندهي بزرگوار دائمی است که اینکه کتاب [ممیز حق و باطل] را فرستاد بر
بندهي خود محمّد تا بیم دهنده همگان باشد و از دنبالهي زندگی آگاهشان کند 2 همان خدا است که پادشاهی آسمان و زمین با او
است با اینکه نه شریکی در ملک خود دارد و نه فرزندي براي خود برگزیده و هر چه که آفرید آنرا باندازهي خود بداشت 3 [در
برابرش کافران] آفریدهها را خدا پنداشتند که نه توان سود و زیان خود دارند و نه قدرت آفریدن و نه اختیار مرگ و زندگی و نه
نیروي زنده از گور برآوردن 4 و همان کسان که کافر بودند گفتند: اینکه قرآن دروغی است که محمّد خود با کومک دیگران
ساخته است و البتّه [بدین سخن] هم ستم کردند و هم دروغ [ صفحه 362 ] گفتند 5 [چنانکه نوبت دیگر] گفتند: اینکه سخنان
افسانههاي پیشینیان است که [بخواست خودش] صبح و شام برایش میخوانند 6 [اي محمّد تو بآنها] بگو: اینکه سخنان فرستادهي
صفحه 160 از 226
کسی است که از نهانی آسمان و زمین خبردار است و آمرزنده و مهربان است [که قرآن براي رهبريتان فرستاده و بر کفر و سر
سختیتان گرفتار نکرده] 7 و هم اینکه کافران گفتند: چگونه پیغمبري است که [همانند ما] غذا میخورد و [مانند همه] ببازارها میرود
[و دیده میشود] پس چرا ملکی بر او فرود نیامد تا کومک او باشد و مردم را بترساند 8 و چرا گنجی بسویش نیفتاد و چرا باغی
ندارد که از میوهاش بخورد! و ستمکاران [بمؤمنین] گفتند شما پیروي میکنید مردي را که [هیچ برتري ندارد و] جادو شده است [که
خود را پیغمبر میداند] 9 بنگر که چه مثلها براي تو میآورند و چه جور متحیّر شدهاند که نمیتوانند راهی برشد و صواب پیدا کنند یا
اینکه کفّار هیچ راهی براي ابطال امر تو نمییابند و متحیّرند در کار تو 10 فرخنده و توانا است خدا اگر بخواهد میتواند به از آنچه
میگویند باغها با کاخها و رودهاي روان براي تو بسازد 11 [ولی] اینکه کافران عالم دیگر و قیامت را قبول ندارند [که چنین آرزوها
دارند] و البتّه براي آنها که منکر قیامت هستند آتشی آماده کرده ایم چنان سوزان 12 که چون با آن برابر شوند از دور جوش و
خروش آن بشنوند 13 و آنگاه که در تنگناي آن بیفتند دستها بگردن بسته و اویلاکشان آرزوي مرگ کنند 14 بآنها بگویند نه
بیک نوبت آرزوي مرگ کنید که بچندین نوبت چنین آرزوئی کنید، 15 تو اي محمّد باین کافران بگو: آیا چنین سرنوشتی بهتر
است یا بهشت جاودان که وعدهگاه پرهیزگاران است و براي آنها پاداش و آخرین جایگاه است 16 که آنچه بخواهند بیابند و
همیشه در آن بمانند و البتّه اینکه وعدهاي است که مسئولیّت آن با خدا است [و انجام شده 17 لکن براي کافران] روزي است که از
گورشان بدرآوریم با بتها و بپرسیم که شما بندگان ما را بگمراهی و عبادت خود رهبري کردید یا خود گمراه شدند! 18 بجواب
گویند: اي خدا تو پاکتري و سزاوار نیست ما را که جز تو دوستی بگیریم لکن تو خود آنها و پدرانشان را از نعمتهاي خود بهرهمند
نمودي [ صفحه 363 ] تا همه ذکر [قرآن] را فراموش کردند و مردمی گشتند نابود شده 19 پس بآن روز معبودان دروغ شما نمودار
کنند چنانکه نتوانید آنرا از خود بدور کنید و یا کومکی براي خود بیاورید و ستمکاران شما را بعذابی سخت گرفتار کنیم 20 [اینکه
کافران که میگویند: چرا پیغمبر آدمی مانند ما باشد که میخورد و گردش میکند! مگر نبود که] پیش از تو هم پیغمبرانی فرستادیم
که در بازارها گردش میکردند و غذا میخوردند [از اینکه رو است که ما] دستهاي را وسیلهي آزمایش دستهي دیگر کردیم [که
یکی گرفتار شد و دیگري تندرست ماند یکی حاکم شد و دیگري محکوم و یکی رهبر و دیگري پیرو و دیگري نافرمان و هر دسته
موجب پند و عبرت دستهي دیگر است] آیا شما مردم شکیب خواهید کرد [و میتوانید با اینکه تفاوتهاي گوناگون که بر خلاف میل
خود میبینید براه کج نروید و بوظیفهي خود رفتار کنید!] و خداي تو بینا بوده و غافل و بیخبر نبوده و نیست [بلکه آگاه است به
آنکه صبر میکند یا نمیکند، ایمان میآورد یا نه!]. سخن مفسّرین: مجمع: اینکه سوره همگی بمکّه فرود آمده است مگر بگفتهي
آیت 70 ، و شمارهي « وَ الَّذِینَ لا یَدعُونَ مَعَ اللّه-ِ تا- غَفُوراً رَحِیماً » إبن عبّاس که سه آیت آن بمدینه نازل شده است از آیت 68
و من السّورة الّتی » : 221 تنویر المقباس - 191 -قرآن- 203 - آیات اینکه سوره هفتاد و هفت است باتّفاق همهي قاریها. -قرآن- 150
تفسیر حسینی نوشته است: صاحب کشف الاسرار سه معنی اختیار « تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الفُرقانَ » .« یذکر فیها الفرقان و هی کلّها مکّیّۀ
فرمود: اوّل- آنکه برکت از او است و اینکه اشارت بکارسازي و بندهنوازي حق است، دوّم- آنکه بزرگوار و برتر است و اینکه بیان
لم یزل و لا » صفت سرمدي و نشان عزّت ازلی و ابدي او است، سوّم- آنکه دائم و ثابت است و آن عبارت از دوام ذات او است
41 تنویر المقباس: یعنی صاحب برکت - که فرو فرستاد قرآن را که جداکننده است میان حق و باطل و حلال و حرام. -قرآن- 1 « یزال
و بعضی گفتهاند: یعنی بالاتر است و [ صفحه 364 ] دور است خدا از فرزند و شریک که فرو فرستاد جبرئیل را با قرآن. تفسیر
1 بعضی گفتند « لِیَکُونَ لِلعالَمِینَ نَذِیراً » . صافی: تبارك از برکت است که بمعنی خیر است و معنی اینکه است: خیرش بسیار است
2 ابو الفتوح نوشته « فَقَدَّرَه تَقدِیراً » 36- راجعست به رسول- خدا [ص] و بعضی گفتند راجع است به قرآن. -قرآن- 1 « لیکون » ضمیر
است: یعنی آنچه آفریده است به اندازه است بحسب حاجت بر وفق مصلحت چنانکه در او هیچ خلل و تفاوت و عیب نیست. -
25 مجمع: تقدیر یعنی روشن کردن اندازهي چیزها براي مردم، پس معنی جمله اینکه است که معیّن کرد بوسیلهي نوشتن - قرآن- 1
صفحه 161 از 226
ملائکه اندازهي همه چیز را تا لطفی بر خلق باشد، و حسن بصري گفته است: یعنی آفرید هر چیزي را و اندازهي آنرا معیّن کرد از
3 قدرت ندارند بجلب هیچ نفعی براي خود و دفع « لا یَملِکُونَ لِأَنفُسِهِم- تا آخر » ] . درازي و پهنی و رنگ و زندگی و دیگر صفات
نشور: زنده کردن پس از مرگ است « نشورا » ضرري از خود، و آنکه براي خود مالک چیزي نیست چگونه براي دگران تواند باشد
4 « إِن هَذا إِلّا إِفک افتَراه وَ أَعانَه عَلَیه قَوم آخَرُونَ » 32- و اینکه تنها خداي تواند و همو شایسته پرستش است و لا غیر]. -قرآن- 3
74 مجمع: یعنی قرآن را محمّد از پیش خود ساخته با کومک - طبري: یعنی اینها که محمّد میآورد یهود یادش میدهند. -قرآن- 1
اینکه اشخاص: عداس مولاي حویطب بن عبد العزّي و یسار غلام العلاء بن الحضرمی و حبر مولی عامر که اینها خطّ نوشتن و
خواندن یاد داشتند. فخر: کلبی و مقاتل گفتهاند: اینکه سخن را نضر بن حارث گفت چون اینکه سه نفر تورات میدانستند و اخباري
4 فخر: اینکه « فَقَد جاؤُ ظُلماً وَ زُوراً » . از آن نقل میکردند و مسلمان شدند و پیغمبر آنها را سرپرستی میکرد و او اینکه سخن را گفت
30 [ صفحه 365 ] جواب گفتن براي آن است که آنها کوشش کردند با قرآن - تهمت بزرگ اعراب باین یک جمله -قرآن- 1
معارضه کنند و چندین نوبت در قرآن دعوت بمعارضه شدند و نتوانستند عاقبت دست بدین تهمتها زدند با اینکه اگر پیغمبر
یکنفري میتوانست از آن سه نفر استفاده کند و اینکه سخنان را بسازد آن اعراب بهتر و بیشتر میتوانستند از آنها استفاده کنند و
چندین نفر بهم کومک کنند و بیشتر و بهتر از قرآن بسازند، پس معلوم است که اینکه تهمتها از بیچارگی و ناتوانی است از اینکه
557 حسینی: ممکن است اینکه - پاورقی- 555 - .«53» جهت بیک جملهي مختصر گفته شده است که اینکه سخن ستم است و دروغ
جمله دنبالهي سخن کافران باشد یعنی اینها که بمحمّد کومک میکنند ستمی بدروغ درست میکنند، ولی آغاز سخن و توصیف
طبري: ابو کریب از یونس بن بکیر از محمّد بن « قالُوا أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ اکتَتَبَها فَهِیَ تُملی عَلَیه بُکرَةً وَ أَصِ یلًا » . کافران باشد بهتر است
اسحاق براي من حکایت کرد که چهل سال پیش شیخی از مصر آمد و او از عکرمه نقل کرد که إبن عبّاس گفت: نضر بن حارث
] 88- بن کلده مردي از شیاطین قریش بود که پیوسته پیغمبر را اذیّت میکرد و مدّتی در حیره بود و در آنجا استانهاي -قرآن- 1
صفحه 366 ] پادشاهان ایران و سرگذشت رستم و اسفندیار را یاد گرفته بود، و چون پیغمبر مردم را گرد خود جمع میکرد و از
سرگذشت ملل سابقه و گرفتاریهاي آنها پند و اندرز میداد و دلها را بخدا متوجّه میکرد، پس از برگزاري مجلس و سخن آنحضرت
اینکه مرد شیطان موذي بجاي پیغمبر مینشست و میگفت: اي مردم بیائید تا من بهتر از محمّد سخن بگویم و براي شما افسانه نقل
شده است « أَساطِیرُ » کنم آنگاه داستان رستم و اسفندیار برايشان میگفت: اینکه آیه براي او نازل شد و آنچه در قرآن نقل کلمهي
براي جواب سخنان آن مرد شیطان صفت است و معنی اینکه جملهها اینکه است که او و رفقاي او میگویند: اینها که محمّد براي ما
78- آورده است همان داستانهاي قدیم است که نوشتهاند و محمّد از یهود میگیرد و آنها صبح و شام برایش میخوانند. -قرآن- 67
یعنی فرمان داد بحجامت و رگ زدن، و مقصود اینکه « احتجم، و افتصد » در اینکه آیه فرمان بنوشتن است مثل « اکتتبها » فخر: معنی
چون طرز گفتن براي «ِ تُملی عَلَیه » است که میگفتند محمّد سواد ندارد، براي او مینویسند و میخوانند تا از بر کند و همین است معنی
تا «-ِ فَهِیَ تُملی عَلَیه » آنکه میخواهد از بر کند مثل گفتن براي کسی است که میخواهد بنویسد. حسن بصري گفته است: جملهي
سخن کافران نیست بلکه جواب آنهاست که اینکه قرآن اساطیر الأوّلین نیست بلکه صبح و شام از سوي حق باو املاء میشود. و « آخر
اینکه معنی درست نیست چون بجملهي جلو مربوط است و توضیح جملهي جلوتر است که ادّعا کردند او را دیگران کومک
میکنند، و باز اینجا گفتند آن کومک به اینکه جور است که صبح و شام برایش میخوانند بعلاوه که جواب کافران در آیت بعد
6 فخر: ابو مسلم گفت: یعنی آنکه عالم به- اسرار است قرآن را « 424 ل أَنزَلَه الَّذِي یَعلَم السِّرَّ - 263 -قرآن- 396 - است. -قرآن- 246
قرآن- - .«54» فرستاده است و اگر پیغمبر از خود و کومک دیگران بسازد، خداوند از اینکه راز خبردار میشود و او را مجازات میکند
6 فخر: ابو مسلم گفت: یعنی چون خدا آمرزنده و « کانَ غَفُوراً رَحِیماً » [ 466 [ صفحه 367 - 249 -قرآن- 429 - -45-1 پاورقی- 247
تَکُون لَه جَنَّۀٌ یَأکُلُ » 26- مهربان است قرآن را فرستاد تا شما را بترساند و راهنمائی کند و زود گرفتار سرسختی نشوید. -قرآن- 1
صفحه 162 از 226
با رفع و جزم لام هر دو قرائت شده است « یَجعَل لَکَ » با نون بصیغهي متکلّم نیز قرائت شده است و نیز جمله « نأکل » : 9 مجمع « مِنها
چون إن حرف شرط و جازم است و رفع بمناسبت قطع از جملهي جلو و آغاز کردن « إِن شاءَ جَعَلَ » که جزم بمناسبت عطف بر
11 طبري: مجاهد گفته است: « إِن شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیراً مِن ذلِکَ » 232- 134 -قرآن- 213 - 40 -قرآن- 119 - جملهي دیگر. -قرآن- 1
یعنی خدا میتواند از آن باغ میوه و عمارت که کافران میگویند بهترش را بتو بدهد، عکرمه از إبن عبّاس نقل کرده است یعنی بهتر از
راه رفتن در بازار و چیز خوردن میتواند خدا بتو بدهد و معنی اوّل مناسبتر است چون اعراب راه رفتن در بازار و خوردن را نقص
میدانستند و باغ و عمارت را کمال از اینکه جهت مناسب است که گفته شود بهتر از کمالی که آنها میپندارند ممکن است بتو
12 ابو الفتوح نوشته است: و اینکه مجاز باشد و حقیقت او بر وجهی باشد از دو « إِذا رَأَتهُم مِن مَکان بَعِیدٍ » 45- بدهیم. -قرآن- 1
بمعنی ملاقات « رأت » 38 [ صفحه 368 ] دوزخ ایشان را ببینند، و امّا آنکه - چون خازنان -قرآن- 1 « رأتهم خزنۀ النّار » درجه: امّا آنکه
13 مجمع: یعنی خود را نفرین میکنند که اي « دَعَوا هُنالِکَ ثُبُوراً » .« کقولهم الجبلان یتراءان اي یتقابلان » و مقابله و مقاربه باشد
و» 28- کاش هلاك و نابود شویم. و بعضی گفتهاند: یعنی فریاد میکنند: اي واي که ما از فرمان حق رو- گردان بودیم. -قرآن- 1
17 طبري: یعنی روزي که کافران را زنده میکنیم با آنهائی که پرستیدهاند، چون ملائکه و عیسی و عزیر « یوم نحشرهم و ما یعبدون
سخن همین کسان پرستیده شده است که میگویند: اي خدا تو پاکتر هستی از اینکه ما « قالُوا سُبحانَکَ ما کانَ یَنبَغِی » و جملهي بعد
با یاء بصیغهي غایب و نون بصیغهي متکلّم قرائت شده است و نیز کلمهي « یَحشُرُهُم » : 199 مجمع - دیگري را بپرستیم. -قرآن- 161
با فتح نون و کسر خاء بصورت معلوم « ما کان لنا ان نتّخذ » با یاء و نون بصورت غایب و متکلّم هر دو خواندهاند و هم « فَیَقُول أَ أَنتُم »
و با ضم نون و فتح خاء بصورت مجهول قرائت کردهاند و قرائت اوّل از امام صادق [ع] و زید بن علی هم نقل شده است که بقرائت
اوّل یعنی شایستهي ما نیست که غیر تو دوستی بگیریم تا ما را بپرستند، و بقرائت دوّم یعنی ما لایق نیستیم که دوست و معبود مردم
19 طبري: مجاهد گفته است: یعنی عیسی و دیگر معبودهاي شما « فَقَد کَذَّبُوکُم بِما تَقُولُونَ » 125- 20 -قرآن- 102 - شویم. -قرآن- 7
38 إبن زید گفته است: روي سخن با مسلمانان است و - کافران تکذیبتان کردند و آنچه ادّعا میکردید دروغ دانستند. -قرآن- 1
معنی اینکه است که اي مسلمانان آنچه شما از درستی اسلام و راستی محمّد میگفتید آن کافران دروغ شمردند. ولی معنی مجاهد با
با یاء بصورت غایب نیز خواندهاند یعنی عیسی و عزیر و ملائکه شما را دروغگو « بما یقولون » : ارتباط جملهها مناسبتر است. مجمع
و» [ 216 [ صفحه 369 - قرآن- 180 - .« سُبحانَکَ ما کانَ یَنبَغِی لَنا » معرّفی کردند بوسیلهي آنچه میگفتند که اینکه جملههاي جلو باشد
مجمع: با یاء بصیغهي غایب خواندهاند یعنی آن معبودها نمیتوانند عذاب را از شما دور کنند و با تاء بصیغهي « ما یستطیعون صرفا
20 طبري: « وَ جَعَلنا بَعضَکُم لِبَعض فِتنَۀً أَ تَصبِرُونَ » . خطاب قرائت حفص است یعنی شما کافران نمیتوانید عذاب را از خود دور کنید
در برابر اعتراض کافران که چرا پیغمبر در بازار پی کسب و کار میرود و باغ و عمارت ندارد! اینکه جمله گفته شده است که ما
بعضی را وسیلهي آزمایش بعضی دیگر قرار دادیم که یکی پیغمبر و دیگري پادشاه و دیگري فقیر است تا معلوم شود کدامیک
بسرنوشت خود راضی است و چگونه سازگار و شکرگزار است و از پیغمبر پیروي میکند و با اینکه او چیزي ندارد که بمردم بدهد
فقط براي اطاعت امر فرمانش را میپذیرد و طمعی ندارد و البتّه اگر پیغمبر سرمایه- دار بود بطمع مال، بسیاري از مردم پیرو او
55 مجمع: حسن بصري گفته است: یعنی مالدار را وسیلهي آزمایش فقیر کردیم - میشدند تا از او استفادهي مادّي کنند. -قرآن- 1
که میگوید: اگر خدا میخواست من را هم مثل او سرمایهدار میکرد و همچنین کور را ببینا و بیمار را بتندرست میآزمائیم که معلوم
شود شکیبا هستند یا بیتابی میکنند. مقاتل گفته است: یعنی مسلمین فقیر را بأعراب سرسخت میآزمائیم که میگفتند: اینکه پیروان
محمّد مردم پست و زیر دستان ما هستند که سخن او پذیرفتند تا معلوم شود که شما فقراي مسلمان چه اندازه شکیبا هستید. إبن
جریج گفته است یعنی هر- دستهاي را آزمایش میکنیم تا معلوم شود که فقیر در فقر خود شکیبا است و نافرمانی نمیکند و
دنبالهي همین مطلب است که خدا میبیند و « کانَ رَبُّکَ بَصِیراً » سرمایهدار نیز فرمانبر است و سرکشی و طغیان نمیکند و جملهي بعد
صفحه 163 از 226
میداند که مصلحت براي یکی ناداري است و براي دیگري بینیازي است و هم میبینید کی در اینکه آزمایش شکیبا و سر براه است
470 ابو الفتوح: مقاتل گفته است: اینکه آیه براي أبو جهل و ولید بن - و کی بیتاب است و از راه زندگی بدر میرود. -قرآن- 445
عقبه و عاص إبن وائل و نضر بن حارث نازل شد که چون دیدند عبد اللّه مسعود و عمّار یاسر و صهیب، و بلال و عامر بن فهر
مسلمان شدهاند گفتند: شایسته نیست که مسلمان [ صفحه 370 ] شویم و با اینان برابر شویم. سخن ما در اینکه آیات: همان است که
در لغت چندین « فتنه » چون کلمهي « جَعَلنا بَع َ ض کُم لِبَعض فِتنَۀً- تا آخر » در ترجمه و نقل از دیگران نوشتیم فقط آیت آخر جملهي
معنی دارد و جلیش تفلیسی در وجوه القرآن پانزده معنی براي آن نقل کرده است. میشود از اینکه جمله معانی بیشتر و راهنمائیهاي
مف ّ ص لتر از آنچه مفسّرین نوشتهاند استفاده کرد و از اینرو میشود گفت: 1- اینکه جمله اخطار و بیدار باش براي مردم است که شما
آدمیزادها در زندگی و ارتباط با یکدگر طوري هستید که خواه و ناخواه یکی موجب آزمایش است براي دیگري اگر مافوق و
اختیاردار هستید رفتارتان با آنها که در اختیار شما هستند فتنه و آزمایش شما است که چگونه رفتار کنید و وظیفهي خود را نسبت
بآنها انجام دهید و در مقام و ریاست و اختیارات خود نسبت بمردم سودمند یا زیانآور، دادگستر یا ستمگر باشید، و اگر ما دون، و
وظیفهدار انجام دستور از کسی هستید آنهم دگر آزمایشی است که بطمع استفاده از اختیارات یا خوف از سختگیري تا چه اندازه
فرمانبري میکنید و بدستور مافوق خود، مردم آزاري و کارشکنی براي دیگران میکنید یا چون او آدم نرمخوئی است در کار خود تا
چه اندازه سهل انگار هستید و در انجام آن کوتاهی میکنید. یا اگر فرمانروا فرمان بمردم آزاري و ناروا و تجاوز و تعدّي بدیگران
إِن اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدل وَ الإِحسان ... وَ یَنهی عَن-ِ الفَحشاءِ وَ » داد شما دستورات او را اطاعت میکنید یا فرمان خدا را میبرید که فرموده
-2 یادآوري و آرام کردن دل مردم است که ممکن است گرفتار آزار یک دسته از همجنس خود باشید مثل .«ِ المُنکَرِ وَ البَغی
همسایهي بد و یا خویشاوند بد- رفتار و یا شریک مال و طرف معاملهي بدحساب و کج اندیش که انسان در زندگی گرفتار یک یا
چند دستهي از اینها میشود و راه فرار و آسایش هم ندارد اینکه است که اینکه آیه یادآوري میکند که اینگونه عذاب و آزار در
زندگی هست و در برابر شکیبائی و پایداري لازم است که نه زندگی را بر خود تلخ کند و نه از حدود وظیفه و معاشرت با مردم
3- در زندگی بعضی [ 1522 [ صفحه 371 - 1463 -قرآن- 1468 - 142 -قرآن- 1415 - نادرست متجاوز و بدرفتار شود!. -قرآن- 107
با غیر انسان مناسب نیست ولی در ضمن « بعضکم » موجب گرفتاري و مشغلهي دیگري میشود مثل فرزند و سرمایه [اگرچه کلمهي
مفید اینکه معنی هست] که پیوسته دل آدمی را روي بخود دارد و در اندیشهي آنها است و اینکه خود گرفتاري بزرگی است براي
انسان بلکه ریشهي همهي گرفتاریها و سختی زندگی همین دو دستهي وابسته باو است که همیشه بفکر کم و زیاد سرمایه است و
خوب و بد فرزند، از اینکه جهت در آیه یادآوري شده است که مواظب اینکه دو ریسمان پایبند خود باشید و مفت نبازید که با
تمام شخصیّت و معنویّت خود را فداي آنها کنید و یا چنان آنها را رها کنید که از برترین و استوارترین پایهها زندگی خود را
و بطور کلّی روابط آدمی در زندگی با مردم با بیشتر معنیها « أَنَّما أَموالُکُم وَ أَولادُکُم فِتنَۀٌ » محروم کنید، چنانکه در آیت دیگر است
که براي کلمهي فتنه نوشتهاند مصادف، میشود و باید خود را بسازد و تربیت کند و از خود با خبر باشد تا در حوادث آمیزش با
805 جزء نوزدهم - مردم نابود نشود. -قرآن- 761
[ [سوره الفرقان [ 25 ]: آیات 21 تا 52
[ 466 وَ قالَ الَّذِینَ لا یَرجُونَ لِقاءَنا لَو لا أُنزِلَ عَلَینَا المَلائِکَۀُ أَو نَري رَبَّنا لَقَدِ استَکبَرُوا فِی أَنفُسِهِم وَ عَتَوا عُتُ  وا کَبِیراً [ 21 - -قرآن- 429
[ یَومَ یَرَونَ المَلائِکَ ۀَ لا بُشري یَومَئِذٍ لِلمُجرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجراً مَحجُوراً [ 22 ] وَ قَدِمنا إِلی ما عَمِلُوا مِن عَمَل فَجَعَلناه هَباءً مَنثُوراً [ 23
500 المُلکُ - أَصحاب الجَنَّۀِ یَومَئِذٍ خَیرٌ مُستَقَ  را وَ أَحسَن مَقِیلًا [ 24 ] وَ یَومَ تَشَ قَّق السَّماءُ بِالغَمام وَ نُزِّلَ المَلائِکَۀُ تَنزِیلًا [ 25 ] -قرآن- 1
[ یَومَئِذٍ الحَقُّ لِلرَّحمن وَ کانَ یَوماً عَلَی الکافِرِینَ عَسِیراً [ 26 ] وَ یَومَ یَعَضُّ الظّالِم عَلی یَدَیه یَقُول یا لَیتَنِی اتَّخَذت مَعَ الرَّسُول سَبِیلًا [ 27
صفحه 164 از 226
یا وَیلَتی لَیتَنِی لَم أَتَّخِ ذ فُلاناً خَلِیلًا [ 28 ] لَقَد أَضَ لَّنِی عَن الذِّکرِ بَعدَ إِذ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیطان لِلإِنسان خَذُولًا [ 29 ] وَ قالَ الرَّسُول یا
443 وَ کَ ذلِکَ جَعَلنا لِکُل نَبِیٍّ عَدُ  وا مِنَ المُجرِمِینَ وَ کَفی بِرَبِّکَ هادِیاً وَ - رَب إِن قَومِی اتَّخَ ذُوا هذَا القُرآنَ مَهجُوراً [ 30 ] -قرآن- 1
نَصِیراً [ 31 ] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَو لا نُزِّلَ عَلَیه القُرآن جُملَۀً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِه فُؤادَكَ وَ رَتَّلناه تَرتِیلًا [ 32 ] وَ لا یَأتُونَکَ بِمَثَل إِلاّ
جِئناكَ بِالحَق وَ أَحسَنَ تَفسِیراً [ 33 ] الَّذِینَ یُحشَرُونَ عَلی وُجُوهِهِم إِلی جَهَنَّمَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ سَبِیلًا [ 34 ] وَ لَقَد آتَینا مُوسَی
533 فَقُلنَا اذهَبا إِلَی القَوم الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَدَمَّرناهُم تَدمِیراً [ 36 ] وَ قَومَ نُوحٍ - الکِتابَ وَ جَعَلنا مَعَه أَخاه هارُونَ وَزِیراً [ 35 ] -قرآن- 1
لَمّا کَ ذَّبُوا الرُّسُلَ أَغرَقناهُم وَ جَعَلناهُم لِلنّاس آیَۀً وَ أَعتَدنا لِلظّالِمِینَ عَذاباً أَلِیماً [ 37 ] وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصحابَ الرَّس وَ قُرُوناً بَینَ ذلِکَ
کَثِیراً [ 38 ] وَ کُ  لا ضَرَبنا لَه الَأمثالَ وَ کُ  لا تَبَّرنا تَتبِیراً [ 39 ] وَ لَقَد أَتَوا عَلَی القَریَۀِ الَّتِی أُمطِرَت مَطَرَ السَّوءِ أَ فَلَم یَکُونُوا یَرَونَها بَل کانُوا لا
517 وَ إِذا رَأَوكَ إِن یَتَّخِ ذُونَکَ إِلاّ هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللّه رَسُولًا [ 41 ] إِن کادَ لَیُضِلُّنا عَن آلِهَتِنا لَو - یَرجُونَ نُشُوراً [ 40 ] -قرآن- 1
[ لا أَن صَبَرنا عَلَیها وَ سَوفَ یَعلَمُونَ حِینَ یَرَونَ العَذابَ مَن أَضَلُّ سَبِیلًا [ 42 ] أَ رَأَیتَ مَن اتَّخَ ذَ إِلهَه هَواه أَ فَأَنتَ تَکُون عَلَیه وَکِیلًا [ 43
أَم تَحسَب أَن أَکثَرَهُم یَسمَعُونَ أَو یَعقِلُونَ إِن هُم إِلاّ کَالَأنعام بَل هُم أَضَ لُّ سَبِیلًا [ 44 ] أَ لَم تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّل وَ لَو شاءَ
582 ثُم قَبَضناه إِلَینا قَبضاً یَسِیراً [ 46 ] وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُم اللَّیلَ لِباساً وَ النَّومَ - لَجَعَلَه ساکِناً ثُم جَعَلنَا الشَّمسَ عَلَیه دَلِیلًا [ 45 ] -قرآن- 1
سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً [ 47 ] وَ هُوَ الَّذِي أَرسَلَ الرِّیاحَ بُشراً بَینَ یَدَي رَحمَتِه وَ أَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً [ 48 ] لِنُحیِیَ بِه بَلدَةً مَیتاً وَ
457 وَ لَو شِئنا لَبَعَثنا - نُسقِیَه مِمّا خَلَقنا أَنعاماً وَ أَناسِی کَثِیراً [ 49 ] وَ لَقَد صَرَّفناه بَینَهُم لِیَذَّکَّرُوا فَأَبی أَکثَرُ النّاس إِلاّ کُفُوراً [ 50 ] -قرآن- 1
« حِجراً مَحجُوراً » : 123 [ صفحه 373 ] معنی لغات - فِی کُل قَریَۀٍ نَذِیراً [ 51 ] فَلا تُطِع الکافِرِینَ وَ جاهِدهُم بِه جِهاداً کَبِیراً [ 52 ] -قرآن- 1
مصدر است و نام آنچه وسیلهي پاك کردن است « طهور » ، خواب « سبات » ، هلاك و نابود کردن « تَتبِیراً » یعنی ممنوع و جلوگیر شده
72 ترجمه: 21 آنها که سراي دیگر و دیدار حق را قبول ندارند - 31 -قرآن- 61 - یا آنچه در ظاهر پاك کننده است. -قرآن- 13
میگویند: چرا براي ما فرشته فرود نمیآید و چرا خدا را نمیبینیم! [که وظائف مان را بگوید] البتّه آنها بدل گردنفرازي کردند و بزبان
تجاوز و سرکشی از حدّ بیرون بردند که چنین توقّعهائی کردند 22 و آن روز که ملائکه را ببینند مژده و خبر خوش نمیشنوند ولی
فریادشان بلند میشود و میگویند ایکاش جلو اینها را بگیرند و ما را آسوده کنند 23 و چنین روزي آنچه را که نیکی پنداشتهاند
جملگی را نابود کنیم و بباد دهیم 24 و آنها که بهشتی هستند جائی نیکو و خوابی و آسایشی خوش دارند 25 و آنروز که آسمان و
ابرش بشکافد و فرشتگان را فرو آرند 26 در آنروز پادشاهی بحق و عدالت مختص خداوند است و بر کافران روزي است بس
دشوار 27 و در آن روز است که ستمگر دست خود را ز افسوس بدندان بگزد و گوید: اي کاش براهی که پیغمبران گفتند می-
رفتم 28 و گول دوستی اینکه و آن را نمیخوردم 29 که مرا جلوگیر شد و گمراه ساخت از پیروي قرآن و حقیقت بعد از آنکه
درستی آنرا شناختم البتّه شیطان است که آدمی را بیچاره میکند [و رو گردان از دین تا آنجا که] 30 پیغمبر شکایت میکند و
میگوید: اي خدا اینکه مردم قرآن را رها کردند و بیهوده پنداشتند و متروك گذاشتند 31 [البتّه چنین است آئین آفرینش که] هر
پیغمبري را دشمنی از گناهکاران و نافرمانان بوده است لکن خداي تو کافی رهبر است و بهتر یاور 32 اینکه کافران و منکرین تو
میگویند چرا قرآن بیکبارگی بر محمّد نازل نشد! بلی چنین است که آنرا اندك اندك آوردیم تا در دل تو جایگیر شود و آرامشی
براي تو باشد 33 و نیز نیاوردند براي تو داستانی [ صفحه 374 ] را جز اینکه ما نیز حق را براي تو آوردیم با بهترین تفسیر و
بهرهبرداري 34 آنانکه بر انگیخته شوند بر رویهایشان بسوي جهنّم اینان بدترین جایگاه را خواهند داشت و گمراهترین مردم خواهند
بود 35 [داستان آنها و تو داستان] موسی است که باو تورات دادیم و برادرش هارون را بوزارت همراه او کردیم 36 و گفتیم: بروید
بسوي آن مردم که نشانهي حق و آیات ما را دروغ شمردند و زان پس بسختی آن مردم را نابود کردیم 37 و هم ملّت نوح را که
چون گفتار پیغمبران را دروغ شمردند غرق- شان کردیم و نشانه و عبرت براي دیگرانشان ساختیم و البتّه همهي ستمگران را عذابی
سخت آماده کردهایم 38 [چون] مردمان عاد و ثمود و اصحاب رسّ و هم در فاصلهي میان اینکه ملّتها بسیاري از مردم آن
صفحه 165 از 226
روزگاران [جملگیشان را گرفتار کردیم] 39 و براي همهشان داستان و مثل آوردیم [و چون براه راست نرفتند] همه را بسختی
هلاك کردیم 40 و البتّه اینکه اعراب را گذر افتاده بدان سرزمین که باران عذاب بر آن باریده است مگر آنرا ندیدهاند! آیا
ندیدهاند و البتّه دیدهاند و لکن رستاخیز را باور ندارند بلکه بامید آن نیستند 41 که چون تو را میبینند جز آنکه مسخرهات کنند بتو
نمینگرند و گویند: آیا همین است که خدا برسالت فرستاده 42 و چیزي نمانده بود که ما را از خدایانمان بگرداند اگر صبر و
پایداري ما نبود بر آن، آري آنگاه که گرفتار شوند خبردار گردند که کدامیک از شما و آنها گمراهترید، 43 [البتّه دیگري از] آنها
را دیدهاي که خواستهي خود میپرستد و تو هم گماشته بر او نیستی و اختیارش بدست تو نیست [که براه راستش ببري] 44 مگر
گمان می- کنی که اینگونه مردم حق را میشنوند و دیده حق بین دارند و فکر میکنند [هرگز، آسوده باش] که بیشترشان چهارپائی
بیش نیستند و بلکه بگمراهی از آن هم پستترند 45 مگر تو ندیدهاي [و هم اینکه کافران] که چگونه خداي سایه را دراز کرد تا
وسیلهي آسایش باشد و اگر خواست خدا [و مصلحت مردم] بود آنرا ثابت و آرام میگذاشت ولی خورشید را نشانهي آن قرار داد تا
[ [سایه را از آفتاب باز شناسند و قدرت خداوندي را ببینند] 46 و ز آن پس بمهلت و آرامش آنرا بسوي خود کشیدیم [ صفحه 375
[و دامنهي آفتاب را بگستردیم و اینکه خود نشانهي دیگر قدرت خداوندي است] 47 همانکه [شب را چون پوشاکی] فراگیر و
خواب را وسیلهي آسایش شما نبود و روز را براي براه افتادن و تکاپوي زندگی معیّن کرد 48 و [نیز از قدرت] او است که بادها را
فرستاده تا وسیلهي خوشخبري و امیدواري [بباران و رحمت حق]ّ باشد و از آسمان آبی فرود آوردیم پاك و پاکیزه 49 تا
سرزمینهاي مرده و بایر را بدان زنده کنیم و از آن آب بسیاري از آدم و حیوان را سیراب نمائیم 50 و البتّه همه چیز را دگرگون
میکنیم [و چیزي همیشگی بجاي نیست] تا مردم قدرت خداوند را بیاد داشته باشند امّا آنها هم بجز کفران نعمت بحق تسلیم نشدند
و نپذیرفتند، 51 البتّه اگر بخواهیم و مصلحت شما بدانیم براي هر آبادي مربّی و پیغمبري میفرستیم 52 [لکن تو اي محمّد] فرمان
« لَو لا أُنزِلَ عَلَینَا المَلائِکَۀُ أَو نَري رَبَّنا » : کافران مبر و با آنها [با اینکه قرآن] مبارزهاي دامنه دار و بزرگ و نمایان کن. سخن مفسّرین
21 پاورقی تفسیر حسینی: خداوند با تمام قدرتی که دارد انجام اموري را صلاح نمیداند و ملتمس بندگان خود را بر نمیآورد و آنها
72 مگر دیوانهاي شوریدهاي - میبایستی در قبال خواست خداوندي سر تسلیم و رضا پیش آورند. شیخ عطّار فرموده است: -قرآن- 15
خاست || برهنه بد ز حق کرباس میخواست کالهی پیرهن در تن ندارم || و گر تو صبر داري من ندارم خطابی آمد آن بیخویشتن
را || که کرباست دهم امّا کفن را زبان بگشاد آن مجنون مضطرّ || که من دانم تو را اي بندهپرور که تا اوّل نمیرد مرد عاجز || تو
22 طبري: ضحّاك « حِجراً مَحجُوراً » ندهی هیچ کرباسیش هرگز بباید مرد اوّل مفلس و عور || که تا کرباس یابد از تو در گور
گفته است: یعنی چون اینکه مردم که دیدار خدا و نزول ملائکه میخواهند بقیامت با ملائکه رو برو شوند ملائکه بآنها میگویند: بر
19 [ صفحه 376 ] عرب که با ناپسندي برابر شود - شما حرام و ناروا است بشارتی و خبر خوشی، إبن جریج گفته است: -قرآن- 1
و چون بقیامت ملائکه را ببینند اینکه جمله را میگویند: یعنی پناه میخواهیم یک پناه کاملی از شرّ اینکه ملائکه. « حجرا » میگوید
یعنی در اینماه « حِجراً مَحجُوراً » مجمع: خلیل بن احمد گفته است: عرب در هنگام احرام اگر کسی را میدید که از او میترسد میگفت
129 امام فخر: معنی اینکه است که از خدا میخواهم بخوبی آنرا جلو بگیرد. - حرام آزار من بر شما حرام است و ممنوع. -قرآن- 111
23 مجمع: در اینکه جمله بلاغت عجیبی است و مقصود اینکه است: آهنگ « وَ قَدِمنا إِلی ما عَمِلُوا مِن عَمَل فَجَعَلناه هَباءً مَنثُوراً »
کاري کردیم که انتظارش نمیرفت نسبت بآنچه کافران بدنیا کردهاند و کار نیک پنداشتهاند مثل قربانی براي بتها و یاري مظلوم و
74 [أبو الفتوح: در اینکه کلام - آنرا مانند غباري کردیم که در برابر آفتاب از سوراخ افتاده بچشم میآید و دیده میشود. -قرآن- 1
معنی و بلاغت هست و آن آنستکه تشبیه کرد خود را بر طریق توسّع بقادمی یعنی تازه واردي که تقدّم کند بر آنچه بیند و نپسندد
آنرا بر هم زند و نابود کند، فرمود چون عمل ایشانرا نزد ما آورند و موافق خواست ما نباشد ما آنرا باطل گردانیم و بکار نگیریم.
24 تبیان: یعنی بهترین موقع « أَحسَن مَقِیلًا » .[ بمانند آنکه خاك نرم در روز باد سخت گرد هوا شود و ثباتی او را نباشد و حاصلی
صفحه 166 از 226
قائله است و استراحت در نیمروز بهنگام گرمی هوا و اگرچه در بهشت خواب معنی ندارد براي اینکه گفته شده است که کمال
لَهُم رِزقُهُم فِیها بُکرَةً » آسایش و آمادگی فهمانده شود چون بسلیقه و میل اعراب است، هم- چنانکه در جاي دیگر گفته شده است
خیر مستقرّا و » که چون عادت اعراب غذاي صبح و شب بوده است اینجور توصیف شده است و بلخی گفته است کلمه « وَ عَشِیا
هُوَ » اسم تفضیل نیست که از کار و سود دیگران بهتر باشد بلکه مقصود اینکه است که بجاي خود خوب و نیکو است مثل « احسن
621 [ صفحه - 346 -قرآن- 597 - 20 -قرآن- 302 - یعنی آن بر خدا آسان است نه که آسانتر از دیگران است. -قرآن- 1 «ِ أَهوَن عَلَیه
یعنی مؤمنین جايشان در بهشت بهتر از جاي کافران سرمایهدار است در دنیا و « خَیرٌ مُستَقَ  را وَ أَحسَن مَقِیلًا » 377 ] طبري: دو جملهي
- .« یُحاسَب حِساباً یَسِیراً » مدّت حساب و بازجوئی آنها بقیامت بهتر است از آن مدّت آسایش و خواب نیمروزشان در دنیا مثل
25 أبو الفتوح: یعنی اي محمّد از آن روز یاد کن که آسمان بشکافد و «ِ 281 ومَ تَشَ قَّق السَّماءُ بِالغَمام - 59 -قرآن- 253 - قرآن- 19
140 مجمع: تشقق - 42 -پاورقی- 138 - و یا از بالاي آن ابر نمودار شود.و یا از بالاي آن ابر نمودار شود. -قرآن- 1 «55» برآن ابر باشد
با تخفیف شین قرائت مردم کوفه و ابو عمرو است و دیگران با تشدید شین خواندهاند و گفتهاند چون باید تتشقّق با دو تاء و مضارع
باشد یک تاء ساقط شده است و بجاي آن شین مشدّد شده است. و معنی جملهي بگفتهي فرّاء اینکه است: که آسمان از ابري
« إِذَا السَّماءُ انفَطَرَت » و در آیت دیگر «ِ یَأتِیَهُم اللّه فِی ظُلَل مِنَ الغَمام » سفیدي شکافته میشود. فخر: چون در یک آیه گفته شده است
معنی هر دو جمله را میفهماند، و قاضی گفته است: ممکن است که ابري ایجاد شود که از «ِ تَشَ قَّق السَّماءُ بِالغَمام » پس اینکه جملهي
196 حسینی نوشته: یعنی آسمان بشکافد از غمام و - 140 -قرآن- 162 - 94 -قرآن- 112 - فشار آن، آسمان شکافته شود. -قرآن- 43
153 نفحۀ الرّحمان نهاوندي - قرآن- 128 - .«ِ ظُلَل مِنَ الغَمام » دور شود تا غمام فرود آید و اینکه آن غمام است که حق سبحانه فرمود
نوشته: آسمانها شکافته شود بسبب ابر سفید نازك بنابر گفتهي بعضی یا بسبب ابر کلفتی بکلفتی همهي هفت آسمان بگفتهي
26 مجمع: با دو نون بدون تشدید و نصب ملائکه قرائت إبن کثیر است و با یک نون و تشدید زاي و رفع « وَ نُزِّلَ المَلائِکَۀُ » . دیگري
27 مجمع: إبن عبّاس «ِ یَومَ یَعَضُّ الظّ الِم عَلی یَدَیه » 27- ملائکه قرائت دیگران است، و در نتیجهي معنی تفاوت نیست. -قرآن- 1
[ 44 [ صفحه 378 - گفته است: اینکه آیه براي عقبۀ بن ابی معیط و ابی بن خلف نازل شد، چون آنها دوست هم بودند و -قرآن- 1
عقبه هر وقت از سفري برمیگشت سفرهاي میگسترد و بزرگان قبیلهي خود را دعوت می- کرد، روزي از سفري بر گشت و چون با
پیغمبر زیاد همنشین میشد آنحضرت را هم بسفرهي مرسوم خود دعوت کرد، چون بر سفره نشستند پیغمبر از خوردن خودداري کرد
أشهد ان لا اله الّا اللّه و انّ محمّدا رسول » : و فرمود از خوراکی تو نمیخورم تا شهادت بر زبان نیاري و مسلمان نشوي عقبه گفت
چون ابی بن خلف اینکه را شنید گفت: تو از دین پدر مادري خود دست برداشتی و بیدین شدي او گفت: بیدین نشدم ولی .« اللّه
مردي بر سفرهام نشست و از خوراکی من خودداري کرد تا گواهی بر یگانگی و پیغمبري دهم من شرمنده بودم که از خانهام بیرون
رود و غذاي من را نخورد، براي او شهادت دادم و او غذا خورد. ابی گفت من از تو خوشنود نخواهم شد تا بر وي و آب دهن بر
روي او بیندازي، عقبه اینکه کار را کرد و مرتدّ شد و پیغمبر او را تهدید فرمود که اگر در بیرون از مکّه با تو رو برو شدم شمشیر بر
روي سر تو خواهم داشت و روز جنگ بدر کشته شد، و ابی بن خلف در جنگ احد بدست پیمبر کشته شد. ضحّاك گفته است:
چون عقبه آب دهان انداخت آن آب برگشت به- صورت خودش و آنرا بجوري سوخت که نشانهي سوختگی آن تا دم مرگش
مانده بود و امام صادق علیه السّلام فرمود براي هر مردي از قریش یک یا دو آیت قرآن نازل شده است که او را بخوبی یا بدي یاد
کرده است و بسوي بهشت یا جهنّم میراندش و براي هر کسی که بعد از او باشد همین نتیجه خوب یا بد را دارد و بر آنها تطبیق
أبو الفتوح: یعنی عقبه میگوید: اي کاش ابی بن خلف را بدوستی خود انتخاب « یقول یا وَیلَتی لَیتَنِی لَم أَتَّخِ ذ فُلاناً خَلِیلًا » . میکند
61 تفسیر حسینی: بعضی گفتهاند: اینکه آیه براي دستور - شیطان است. -قرآن- 8 « خلیل » نمیکردم. مجاهد گفته است: مقصود از
بمردم است بدوري از دوستی نااهل و در حدیث است: همنشین خوب مثل عطر فروش است که اگر بتو عطر ندهد از همنشینی با او
صفحه 167 از 226
از بوي عطرش بهرهمند میشوي و دوست بد مثل [ صفحه 379 ] صاحب کوره است که آتش او اگرچه تو را نمیگیرد امّا گند دود
آن بر جامهي تو میماند سعدي گفته است: همنشین تو از تو به باید || تا تو را عقل و دین بیفزاید و باز گفته است: منشین با بدان
که صحبت بد || گرچه پاکی تو را پلید کند آفتاب بدین بزرگی را || لکّهي ابر ناپدید کند و مولوي گفته است: حق ذات پاك
32 از قرین بیقول و گفت و گوي او|| - فرمت- 30 - «56» اللّه ال ّ ص مد || که بود به مار بد از یار بد مار بد جانی ستاند از سلیم
خوب دزد در نهان از خوي او اي خنک آن مرد کز خود رسته شد || در وجود زندهاي پیوسته شد و اي آن زنده که با مرده
30 طبري: مجاهد گفته است: یعنی سخن زشت نسبت « اتَّخَذُوا هذَا القُرآنَ مَهجُوراً » نشست || مرده گشت و زندگی از وي بجست
بقرآن میگویند و آنرا جادو مینامند. إبن زید گفته است: یعنی گوش فرا- نمیدهند و مردم را جلوگیر از توجّه بآن میشوند و خود را
38 روح البیان: در اینکه جمله اشاره است که مؤمن وظیفه دارد با قرآن زیاد سر و کار داشته باشد و - از آن دور میکنند. -قرآن- 1
آنرا بخواند و حفظ کند. دل پر درد را دوا قرآن || جان مجروح را شفا قرآن هر چه جوئی ز نص قرآن جوي || که بود گنج علمها
72 فرق آنکس باشد از حق و مجاز - فرمت- 70 -» قرآن و در مثنوي است: شاهنامه یا کلیله پیش تو || همچنان باشد که قرآن از عتو
32 خویشتن مشغول کردن از - فرمت- 30 - «58» ||که کند کحل عنایت چشم باز [ صفحه 380 ] ورنه پشک و مشک پیش اخشمی
لَو لا نُزِّلَ عَلَیه القُرآن جُملَۀً » ملال || باشدش قصد کلام ذو الجلال کآتش وسواس را و غصّه را || زان سخن بنشاند و سازد دوا
32 طبري: إبن عبّاس و إبن جریج و حسن بصري چنین معنی کردهاند: کافران گفتند « واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِه فُؤادَكَ وَ رَتَّلناه تَرتِیلًا
چرا قرآن مثل تورات موسی یکبارگی بر محمّد فرود نیامد! در جواب گفته شده است: اینکه چنین است که آیتی میآمد و چون
پیغمبر آنرا یاد میگرفت آیتی دیگر میآمد تا در دلش جایگیر شود و بدرستی همهي قرآن را یاد گیرد و نیز متوجّه باشد که چون
کافري خردهگیري کند جوابش بدرستی خواهد رسید و عزم و دلیري آن حضرت پا بر جا شود و اینکه روش از اوّل تا آخر نزدیک
«ِ رَتِّل » یعنی آنرا بتمام و کمال تفسیر کردیم و بعضی « وَ رَتَّلناه تَرتِیلًا » : 117 إبن زید گفته است - بیست سال دوام داشت. -قرآن- 1
108 مجمع: بعضی گفتهاند: از اینروي یکبارگی نازل نشد مثل - 49 -قرآن- 98 - بصورت مفرد غایب مجهول خواندهاند. -قرآن- 23
کتابهاي آسمانی گذشته که چون آن پیغمبران میتوانستند بخوانند نوشتهاي یکجا تحویل آنها شد ولی چون پیغمبر ما خواندن
نتوانست اندك اندك نازل شد و نیز چون حکمی میآمد و نسخ میشد و چیزي میپرسیدند آیتی براي جوابش میآمد، و رسومی زشت
داشتند زشتی آن بآیتی یادآوري میشد و آیاتی سرگذشت گذشتگان را نقل میکرد سپس مقتضی چنین بود که براي هر مطلبی در
موقع خود آیتی نازل شود. تفسیر صفی: زان که در تجدید وحی از کردگار || دل بهر روزي ز نو یابد قرار اینکه تجدّد خاصّ
اینکه پیغمبرست || در خصوصیّت دلیل دیگر است گر که شاهی با امیر مؤتمن || راز گوید روز و شب در انجمن یا فرستد دمبدم
بر وي پیام || که چنین کن یا چنان در انتظام [ صفحه 381 ] اینکه دلیل برتري باشد بر آن || که رسد حکمی بسویش یکزمان
گفت زانرو حق بوجه احسنی || بر تو خواندیم اینکه پیاپی خواندنی ناورند از بهر قدحت آن مثال || که بود مشکل جوابش در
33 مراد « وَ لا یَأتُونَکَ بِمَثَل إِلّا جِئناكَ بِالحَق-ِّ تا آخر » ] مقال جز که ما آریم بر وجه صریح || آن جوابی کوست بر حق و صحیح
آنستکه هر آنچه از اینگونه اعتراضات کنند و داستانی براي تو آورند، ما هم حق و درست را براي تو آوردیم با بهترین تفسیر و
پردهداري از مشکلات و اینکه کافران گمراهترین مردمند که چهره بر زمین بسوي بدترین جایگاه جهنّم روانهشان میکنیم]. -قرآن-
بصورت مثّنی نقل از قرائت علی علیه السّلام « فدمّراهم » 36 مجمع: فدمّرنّاهم با نون تأکید نیز قرائت شده است، و « فَدَمَّرناهُم » 57-3
38 طبري: إبن عبّاس گفته است: «ِّ أَصحابَ الرَّس » 17- شده است یعنی بامر خدا موسی و هارون فرعون را هلاك کردند. -قرآن- 1
21 قتاده گفته است: یعنی مردمی از آبادي بنام فلج در یمامه. عکرمه گفت: رسّ چاهی - یعنی مردمی از آبادي ملّت ثمود. -قرآن- 1
است که یک ملّتی پیغمبر خود را در آن زندانی کردند، مجاهد گفته است: نام چاهی است که یک طایفه و گروهی بر سر آن
« رسّ » زندگی میکردند. و نزدیک بدرستی همین است که نام چاهی باشد چون بزبان عربی هر چه گود شده است مثل چاه و گور
صفحه 168 از 226
چاهی است بیمامه یا آذربایجان یا انطاکیه. فخر: هشت معنی براي اصحاب الرّس نقل کردهاند که « رسّ » : نامیده میشود. حسینی
معنی هفتمش اینکه است: اصحاب الرّس نام ملّتی است که آبادانیها داشتهاند در کنار رودخانه اي بنام رسّ در سمت مشرق و
پیغمبري مأمور آنها شد از اولاد یهود اي پسر یعقوب و فرمان او نبردند و او را در چاهی فرو کردند و عاقبت در آنجا مرد. و از
همهي اینکه معانی بهترین سخن ابو مسلم است که دلیل درست بر هیچکدام نیست جز [ صفحه 382 ] همانچه در آیه است که ملّتی
40 یعنی آبادانی سدوم در منطقهي شام از قوم لوط « لَقَد أَتَوا عَلَی القَریَۀِ الَّتِی أُمطِرَت مَطَرَ السَّوءِ » . بواسطهي کفر و کجی نابود شدند
67 حسینی در پاورقی: - بودهاند که گرفتار سنگ باران شدهاند و اعراب در تجارت شام مکرّر از آنجا گذر کردهاند. -قرآن- 1
فخر: یعنی آنچه را میخواهد «ُ رودکی میگوید: هر که ناموخت از گذشت روزگار || هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار خَ ذَ إِلهَه هَواه
میپرستد یا خدائی انتخاب کرده است که میخواهد، و بعضی گفتهاند: یعنی خواستهي خود را خداي خود کرده است، سعید جبیر
28 -پاورقی- - قرآن- 1 - .«59» گفته است: عرب بتی میپرستید و چون بهتر از آن چیزي میدید آن را رها میکرد و اینکه را میپرستید
309-307 پاورقی حسینی: اگر کسی بخواب بیند که خدا مرده است تعبیرش اینکه است که آن کس را حضوري با خدا و توجّه
قلبی بوده است و آن حضور و توجّه از دل او بیرون شده است. ولی جامی گفته است بمقتضاي اینکه آیه که کسی خواسته خود را
خداي پندارد ممکن است چون یکی از اینگونه خواستهها از دل او بیرون شود در خواب بیند که اینکه خداي او مرده است و
43 فخر: یعنی گمان میکنی که « أَ فَأَنتَ تَکُون عَلَیه وَکِیلًا » . نشانهي اینکه باشد که حضور قلب او و توجّهش بحق بیشتر شده است
لَستَ » : میتوانی از پیروي هوي و هوس جلوگیر چنین کسان باشی با اینکه چنین توانائی نداري، و نظیر اینکه آیه اینکه آیات است
.«60» و کلبی گفته است اینکه آیه بآیات دستور جنگ نسخ شده است «ِ عَلَیهِم بِمُصَیطِرٍ ...، ما أَنتَ عَلَیهِم بِجَبّارٍ ...، لا إِکراهَ فِی الدِّین
- 31 -قرآن- 482 - 74 -قرآن- 3 - 379 -قرآن- 44 - 307 -پاورقی- 377 - 274 -قرآن- 280 - 239 -قرآن- 245 - 41 -قرآن- 210 - -قرآن- 1
44 مثنوي دفتر چهارم در «ِ إِن هُم إِلّا کَالَأنعام » [ 1100 [ صفحه 383 - 1044 -قرآن- 1052 - 1591 -قرآن- 966 - -1241 قرآن- 1556
31 در حدیث آمد که یزدان مجید || خلق - چنین گفته است: -قرآن- 1 « انّ اللّه خلق الملائکۀ و رکّب فیهم العقل » تفسیر حدیث
عالم را سه گونه آفرید یک گره را جمله عقل و علم وجود || آن فرشته است و نداند جز سجود نیست اندر عنصرش حرص و
هوي || نور مطلق زنده از عشق خدا یک گروه دیگر از دانش تهی || همچو حیوان از علف در فربهی [ صفحه 384 ] او نبیند جز
که اصطبل و علف || از شقاوت غافل است و از شرف وان سیم هست آدمیزاد و بشر || از فرشته نیمی و نیمی ز خر نیم خر خود
مایل سفلی بود || نیم دیگر مایهي علوي شود تا کدامین غالب آید در نبرد || زین دو گانه تا کدامین برد نرد عقل اگر غالب شود
پس شد فزون || از ملایک اینکه بشر در آزمون شهوت ار غالب شود پس کمتر است || از بهائم اینکه بشر زان ابتر است آن دو
قوم آسوده از جنگ و خراب || وین بشر با دو مخالف در عذاب وین بشر هم ز امتحان قسمت شدند || آدمی شکلند و سه امّت
شدند یک گره مستغرق مطلق شده || همچو عیسی با ملک ملحق شده نقش آدم لیک معنی جبرئیل || رسته از خشم و هوا و قال و
قیل از ریاضت رسته و ز زهد و جهاد || گوئیا کز آدمی او خود نزاد قسم دیگر با خران ملحق شدند || خشم محض و شهوت
مطلق شدند وصف جبریلی در ایشان بود رفت || تنگ بود آن خانه و آن وصف زفت او ز حیوانها فزونتر جان کند || در جهان
باریک کاریها کند مکر و تلبیسی که او تاند تنید || آن ز حیوان دگر ناید پدید [ صفحه 385 ] جامههاي زرکشی را بافتن || درّها
از قعر دریا یافتن خردکاریهاي علم هندسه || یا نجوم و علم طب و فلسفه که تعلّق با همین دنییستش || ره بهفتم آسمان بر نیستش
اینکه همه علم بناي آخر است || که عماد بود گاو اشتر است بهر استبقاي حیوان چند روز || خوانده علمش احمقان بیفروز علم
راه حق و علم منزلش || صاحب دل داند آنرا با دلش پس در اینکه ترکیب حیوان لطیف || آفرید و کرد با دانش الیف نام
کالانعام کرد آن قوم را || ز انکه نسبت کو، بیقظه نوم را روح حیوانی ندارد غیر نوم || حسهاي منعکس دارند قوم زان که
استعداد تبدیل و نبرد || بودش از پستی و آنرا فوت کرد باز حیوان را چو استعداد نیست || عذر او اندر بهیمی روشنی است ماند
صفحه 169 از 226
یک قسم دگر در اجتهاد || نیم حیوان نیم حی بارشاد روز و شب در جنگ و اندر کشمکش || کرده چالیش اوّلش با آخرش
48 طبري یعنی آب پاك « وَ أَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً لِنُحیِیَ » همچو مجنون در تنازع با شتر || گه شتر چربید و گه مجنون حرّ
55 مجمع: یعنی آبی که خود پاك است و هم پاك کنندهي - فرستادیم تا زمین خشک را که چیزي نروئیده زنده کنیم. -قرآن- 1
50 طبري: إبن زید گفته است: یعنی گاهی بجائی و گاهی بجائی دیگر میباریم، فخر: چند جور « صَ رَّفناه بَینَهُم » . دگر چیزها است
معنی شده است: 1- باران به رود هاروان کردیم تا مردم در زراعت و نوشیدن و دیگر سودها از آن بهرهمند شوند 2- ابو- مسلم
- گفته است: یعنی اینکه نشانههاي توحید که ابر و باد و باران و آفتاب و سایه و دیگر نشانههاي توحید است میان مردم میگردانیم، 3
لَو » [ 24 [ صفحه 386 - اینگونه یادآوریها را میان مردم بوسیلهي قرآن و دیگر کتب آسمانی گرداندیم و بهمه رساندیم. -قرآن- 1
51 مجمع: یعنی اگر میخواستیم براي هر آبادي کسی میفرستادیم که آنها را خبردار کند ولی تو را « شِئنا لَبَعَثنا فِی کُل قَریَۀٍ نَذِیراً
فرستادیم چون مقام تو در پیشگاه ما بسی بلند است و معنی نذیر اینکه است که کسی بچیزي دعوت کند که با پذیرش دعوت او از
گرفتاري آسودگی باشد، و بعضی گفتهاند: اینکه آیه براي اخبار از قدرت حق است که ممکن است مانند باران پیغمبران هم بهر
52 مجمع: إبن « جاهِدهُم بِه جِهاداً کَبِیراً » 51- سر- زمینی دستهاي فرستاده شوند همچنانکه باران بملّتها تقسیم میشود. -قرآن- 1
عبّاس گفته است: یعنی بوسیلهي قرآن مبارزهي سخت کن، و در اینکه جمله که جهاد کبیر و بزرگ گفته شده است نشانهي اینکه
است که جنگ و کوشش با زبان و کار سخنگویان براي نشاندادن راه حق بزرگتر و با ارزشتر است از جنگ جویان. و ممکن است
یعنی کار مهم با زبان و بیان راهنمائی کردن است نه با « رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر » فرمایش پیغمبر را که فرمود
35 سخن ما در اینکه آیات همان است که در ترجمه و نقل سخن مفسّرین نوشتیم. - شمشیر کشتن اشاره باشد. -قرآن- 1
[ [سوره الفرقان [ 25 ]: آیات 53 تا 77
1591 وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ البَحرَین هذا عَذب فُرات وَ هذا مِلح أُجاج وَ جَعَلَ بَینَهُما بَرزَخاً وَ حِجراً - 1241 -قرآن- 1556 - -قرآن- 482
مَحجُوراً [ 53 ] وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الماءِ بَشَراً فَجَعَلَه نَسَ باً وَ صِ هراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً [ 54 ] وَ یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّه ما لا یَنفَعُهُم وَ لا
یَضُرُّهُم وَ کانَ الکافِرُ عَلی رَبِّه ظَهِیراً [ 55 ] وَ ما أَرسَلناكَ إِلاّ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً [ 56 ] قُل ما أَسئَلُکُم عَلَیه مِن أَجرٍ إِلاّ مَن شاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلی
510 وَ تَوَکَّل عَلَی الحَی الَّذِي لا یَمُوت وَ سَبِّح بِحَمدِه وَ کَفی بِه بِذُنُوب عِبادِه خَ بِیراً [ 58 ] الَّذِي خَلَقَ - رَبِّه سَبِیلاً [ 57 ] -قرآن- 1
السَّماوات وَ الَأرضَ وَ ما بَینَهُما فِی سِتَّۀِ أَیّام ثُم استَوي عَلَی العَرش الرَّحمن فَسئَل بِه خَبِیراً [ 59 ] وَ إِذا قِیلَ لَهُم اسجُدُوا لِلرَّحمن قالُوا وَ
مَا الرَّحمن أَ نَسجُدُ لِما تَأمُرُنا وَ زادَهُم نُفُوراً [ 60 ] تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِیراً [ 61 ] وَ هُوَ الَّذِي
604 وَ عِبادُ الرَّحمن الَّذِینَ یَمشُونَ عَلَی الَأرض هَوناً وَ إِذا - جَعَلَ اللَّیلَ وَ النَّهارَ خِلفَۀً لِمَن أَرادَ أَن یَذَّکَّرَ أَو أَرادَ شُکُوراً [ 62 ] -قرآن- 1
خاطَبَهُم الجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً [ 63 ] وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِم سُجَّداً وَ قِیاماً [ 64 ] وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِن عَذابَها
423- کانَ غَراماً [ 65 ] إِنَّها ساءَت مُستَقَ  را وَ مُقاماً [ 66 ] وَ الَّذِینَ إِذا أَنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَم یَقتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِکَ قَواماً [ 67 ] -قرآن- 1
وَ الَّذِینَ لا یَدعُونَ مَعَ اللّه إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقتُلُونَ النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّه إِلاّ بِالحَق وَ لا یَزنُونَ وَ مَن یَفعَل ذلِکَ یَلقَ أَثاماً [ 68 ] یُضاعَف لَهُ
العَذاب یَومَ القِیامَۀِ وَ یَخلُد فِیه مُهاناً [ 69 ] إِلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّل اللّه سَیِّئاتِهِم حَسَنات وَ کانَ اللّه غَفُوراً
- [ رَحِیماً [ 70 ] وَ مَن تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّه یَتُوب إِلَی اللّه مَتاباً [ 71 ] وَ الَّذِینَ لا یَشهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرُّوا کِراماً [ 72
572 وَ الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیات رَبِّهِم لَم یَخِرُّوا عَلَیها صُ  ما وَ عُمیاناً [ 73 ] وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن أَزواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ - قرآن- 1
أَعیُن وَ اجعَلنا لِلمُتَّقِینَ إِماماً [ 74 ] أُولئِکَ یُجزَونَ الغُرفَۀَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّونَ فِیها تَحِیَّۀً وَ سَلاماً [ 75 ] خالِدِینَ فِیها حَسُنَت مُستَقَ  را وَ مُقاماً
از « مرج » : 468 [ صفحه 387 ] معنی لغات - 76 ] قُل ما یَعبَؤُا بِکُم رَبِّی لَو لا دُعاؤُکُم فَقَد کَ ذَّبتُم فَسَوفَ یَکُون لِزاماً [ 77 ] -قرآن- 1 ]
مصدر مرج بفتح و سکون راء بمعنی اضطراب و بیقرار شدن و هم رها کردن حیوان براي چریدن و النگ و مرغزار که چراگاه
صفحه 170 از 226
جمع برج بهمان « بروج » ، خویشاوندي و شوهر دختر و خواهر « صهر » ، شوري زیاد، تلخ مانند « اجاج » ، آب گوارا « فرات » ، حیوان است
معنی فارسی که ساختمان بشکل یک استوانه، یا چهار ضلعی جدا و منفرد و قسمتهاي دوازده گانه آسمان باصطلاح نجوم مثل برج
در مخارج زندگی « یفتروا » ، از [ صفحه 388 ] مصدر انفاق خرج کردن « انفقوا » ، دلباختگی و دوستی مهلک « غراما » ، حمل و برج ثور
از مصدر بیت و بیتوته و بیت بمعنی شب بجائی ماندن « یبیتون » ، بیهوده خرد، دروغ، شرك، انجمن ساز و آواز « زور » ، تنگ میگیرند
از مصدر عبأ بفتح اوّل و سکون دوّم « یعبأ » ، و شب نزد کسی ماندن و نزد کسی بودن تا که شب فرا رسد و در شب کار کردن
بمعنی آماده کردن کالا، مجهّز کردن لشکر، اهمیّت دادن و توجّه کردن کسی بکسی یا چیزي. ترجمه: 53 و [آنها را متوجّه کن]:
خدا است که دو جور دریاي موّاج و مضطرب رها کرد اینکه یک گوارا و لذیذ و آن دگر شور و تلخ و در میان آنها فاصله و
جلوگیر از آمیختن بیکدگر قرار داد 54 و همو است که از آب آدمی آفرید و میان- شان خویشاوندي و روابط زناشوئی برقرار کرد
و خداي تو توانا بود [که چنین کرد 55 باز هم] کافران بجز خداي میپرستند که نه سود و نه زیان دارد و خوي کافر است که در برابر
خدا پشتیبان و یاور است [براي شیطان و دشمنان حق و خداي را نادیده میانگارد ولی] 56 ما تو را فقط براي بیم و نوید فرستادیم
58 و تو خود 96- بیابیدبیابید -پاورقی- 94 «61» پس تو بآنها بگو: من از شما مزد نمیخواهم شما سود خود بسنجید و بسوي خدا راه
توکّل کن بر آنکه زنده است و نگهبان جاودانی و با ستایش او پاکش بشمار که او خود بهترین خبردار از گناهان بندگان است 59
همانکه آسمانها و زمین و آنچه میان آنها است بشش روز آفرید پس چیره بر بالاي آفرینش شد رحمان است بزرگ بخشنده [و
اگر در دین دو دل هستی] از او بپرس که از آفریدگان خبر دارد 60 و اگر باین کافران بگوئید: براي آن رحمان سجده کنید گویند:
ما رحمان نشناسیم، مگر بآنکه تو گوئی باید سجده کنیم! و [اینکه دعوت بسجده حق]ّ نفرتشان را افزون کند 61 [لیکن] بزرگ
است آنکه در آسمان بروجی قرار داد و در آنها خورشید و ماه را چراغ نورانی کرد 62 و همان خدا است که شب و روز را پی- -
72 [ صفحه 389 ] هم کرد و اینکه خود پندي است براي آنکه جویاي حق باشد و خواستار سپاسگزاري 63 و بندگان حقّ - قرآن- 16
آن کسان هستند که بر زمین با کمال آرامی و فروتنی میروند و چون با بیخردي برابر شوند سلام بگویند 64 و آنانکه در شب براي
خداي خود بپا ایستاده و در سجده باشند 65 همانها که میگویند: اي خدا گرفتاري و آزار جهنّم را از ما دور کن که عذاب زیان
است و نابودي 66 و بد جایی است براي ایستادن و ماندن 67 و نیز آنها هستند که چون مالی خرج کنند اندازه نگاه میدارند و زیاد
و کم نمی کنند و میانه رو هستند 68 و نیز یکتا پرستند و جز آفریننده را نمیپرستند و بر خلاف حق کسی را نمیکشند و بزهکار
نیستند و هر که از اینکه کارها کند سزاي گناه خود بیند 69 و بقیامت عذاب و گرفتاریش دو چندان شود و [چون بیدین است و بد
کار] از آن گرفتاري و خواري خلاصی ندارد 70 مگر کسی که توبه کرد و مؤمن شد و نکوکاري را پیشه کرد خدا هم بدیها را
بدل بنیکی میکند که او همیشه غفور است و رحیم، 71 و آنکه از بدي بازگشت و نکوکار شد البتّه توبهي بسوي حق بزرگترین
توبه است 72 و نیز بندگان حق شاهد زور نمیشوند [و در بیهوده کاري و بدي همکاري نمیکنند] و چون بر لغوي و گناهی بگذرند
با بزرگی از آن گذر کنند و بآن توجّه نکنند 73 و اگر آیات حق را بیادشان آورند مانند کوران و کران بدون تعقّل و اندیشه بآن
روي نیارند و نپذیرند [بلکه از آنها استفاده کنند و در آنها دقّت نمایند و هدایت خود و همگان را بینند] 74 و آنها هستند که
میگویند: خداي ما، زنان و فرزندان ما را روشنی چشم ما کن و ما را پیشواي پرهیزگاران کن 75 چنین کسانی را است پاداش غرفه
[و ساختمانی بلند پایه] بپاداش شکیبائی که در زندگی داشتند و در آن به سلام و سلامتی با یکدیگر رو برو میشوند و در آن
جاودانند 76 خوش منزل و جایگاهی دارند 77 [پس از اینکه یادآوریها بکافران] بگو: خداوند جز دعوت و رهبري با شما کاري
مَرَجَ » : ندارد [که اینکه آیات را میفرستد] پس چون آنها را دروغ دانستید بزودي گناهتان دامنگیر خواهد شد. سخن مفسّرین
که در قرآن است «ٍ أَمرٍ مَرِیج » 36 [ صفحه 390 ] ریختن یکی بر دیگري و - 53 طبري: مرج بمعنی آمیختن، و -قرآن- 15 «ِ البَحرَین
بمعنی کار درهم آمیخته است و مرج بمعنی مرغزار بهمین مناسبت که چهارپایان در آنجا با یکدیگر مخلوط و آمیخته میشوند، و
صفحه 171 از 226
مقصود از اینکه آیه نمایاندن نعمت است که آب شیرین دریا را با آب شور آن بهم میآمیزد و جلوگیر آنها میشود که آمیخته شوند
53 مجمع: فرات «ٌ عَذب فُرات و مِلح أُجاج » 43- براي اینکه آنها که در آبهاي شور بکشتی هستند از آب محروم نباشند. -قرآن- 27
16 -قرآن- - یعنی بسیار مطبوع و خوب و ملح اجاج یعنی بسیار شور. بعضی گفتهاند: یعنی سرد و گرم، و قتاده گفته است: -قرآن- 1
53 طبري: حسن بصري گفته است: یعنی خشکی را میان دو آب شور و شیرین « جَعَلَ بَینَهُما بَرزَخاً » . 34-19 اجاج بمعنی تلخ است
فاصله قرار داده است و إبن عبّاس گفته است: یعنی زمین را فاصلهي میان آن دو قرار داده است. مجاهد گفته است: یعنی جلوگیري
درست کرده است که کس نمیبیند و آن دو بهم آمیخته نمیشود، و إبن جریج گفته است: من دریاي شیرین سراغ ندارم مگر
رودخانههاي آب شیرین که بدریا میریزند مثل نیل و دجله که شخصی مطّلع گفت: دجله که بدریا میریزد آمیخته بآن نمیشود و
29 فخر: مقصود از آب شور و شیرین دریاها است و رودخانهها و حاجز - مانند رشتهاي سیاه و سفید در میانشان هست. -قرآن- 1
زمینهاي میان اینها است. حسینی: بحرین یعنی فارس و روم و اهل معرفت گفتهاند: مقصود از بحرین خوف و رجا است در دل مؤمن
روح البیان: .« لو وزن خوف المؤمن و رجاءه لاعتدلا » و برزخ عنایت حق است که نگهبان هر دو است و از دل آدمی بدر نمیرود که
بعضی گفتهاند: مقصود از بحرین دریاي معرفت است و دریاي انکار. و دریاي معرفت و شیرین دریاي صفات است که بر یک دسته
از روح و دل و عقل میتابد و آنها که اهل معرفت هستند باین تابش آمادهي تکامل میشوند. و دریاي انکار و شور دریاي ذات است
و قدیم بینشان که عقل و دل و روح بآن [ صفحه 391 ] نمیرسد و هیچ تندروي در بحار قدم نمیتواند گردش کند پس دریاي ذات
قدیم نکره است که کس را با آن کاري نیست و میان اینکه دو دریاي معرفت و نکرت برزخ و جلوگیري است که مشیّت باشد و
سرنوشت و آنها که با دریاي صفات سر و کار دارند وارد دریاي ذات نمیشوند، و آنها که میخواهند از ذات خبردار شوند وارد بحر
ذات نمیشوند و نیز بحرین دلهاي اهل معرفت است که روشن است بنور موافقت و دلهاي اهل نکرت است و ناشناسی که بتیرگی
مخالفات تیره است، و برزخ و فاصل میان اینکه دو دلهاي مردم عامّه است که علم و صورتی بر آنها وارد نمیشود که نه با آنها
خطابی است و نه براي آنها جوابی و در مثنوي است: ماهیان را بحر نگذارد برون || خاکیان را بحر نگذارد درون اصل ماهی آب و
حیوان از گلست || حیله و تدبیر اینجا باطل است قفل زفت است و گشاینده خدا || دست در تسلیم زن اندر رضا قطره با قلزم چه
استیزه کند || ابله است و ریش خود بر میکند مثنوي در دفتر اوّل تفسیر مرج البحرین: اهل نار و اهل نور آمیخته || در میانشان
کوه قاف انگیخته اهل نار و نور با هم در میان || در میانشان بحر ژرفی بیکران همچو در کان خاك و زر کز اختلاط || در
میانشان صد بیابان و رباط صالح و طالح بصورت مشتبه || دیده بگشا بو که گردي منتبه بحر را نیمیش شیرین چون شکر || طعم
شیرین رنگ روشن چون قمر نیم دیگر تلخ همچون زهر مار || طعم تلخ و رنگ مظلم قیر وار هر دو برهم میزنند از تحت و اوج||
بر مثال آب دریا موج موج صورت بر هم زدن از چشم تنگ || اختلاط جانها در صلح و جنگ موجهاي صلح بر هم میزنند||
کینهها از سینهها برمیکنند موجهاي جنگ بر شکل دگر || مهرها را میکند زیر و زبر مهر تلخان را بشیرین میکشد || زان که اصل
مهرها باشد رشد [ صفحه 392 ] قهر شیرین را بتلخی میبرد || تلخ با شیرین کجا اندر خورد تلخ و شیرین زین نظر ناید پدید || از
دریچهي عاقبت تانند دید چشم اوّل ابو الفتوح غرور است و خطاست || چشم آخر ابو الفتوح تواند دید راست اي بسا شیرین که
چون شکّر بود || لیک زهر اندر شکر مضمر بود آنکه زیرك تر بود بشناسدش || چونکه دید از دورش اندر کشمکش و آن دگر
بشناسدش چون بو کند || و آندگر چون بر لب و دندان زند و اندگر را در گلو پیدا کند || و آندگر را در بدن رسوا کند و اندگر
را در حدث سوزش دهد || خرج آن از دخل آموزش دهد واندگر را بعد ایّام و شهور || و اندگر را بعد مرگ از قعر گور ور
دهندش مهلت اندر قعر گور || لا بدّ آن پیدا شود یوم النّشور هر نبات و شکّري را در جهان || مهلتی پیدا است از دور زمان سالها
باید که تا از آفتاب || لعل یابد رنگ رخشانی و تاب باز ترّه در دو ماه اندر رسد || باز تا سالی گل احمد رسد نکتهاي دیگر تو
بشنو اي رفیق || همچو جان او سخت پیدا و رقیق در مقامی هست اینکه هم زهر مار || از تصاریف خدائی خوشگوار در مقامی
صفحه 172 از 226
زهر و در جائی دوا || در مقامی کفر در جائی روا در مقامی خار و در جائی چو گل || در مقامی سرکه در جائی چو مل آب در
غوره ترش باشد و لیک || چون بانگوري رسد شیرین و نیک باز در خم او شود تلخ و حرام || در مقام سرکگی نعم الادام اینکه
55 طبري: یعنی کافر در برابر خدا و بر « وَ کانَ الکافِرُ عَلی رَبِّه ظَهِیراً » چنین باشد تفاوت در امور || مرد کامل اینکه شناسد در ظهور
نافرمانی او پشتیبان شیطان است که نافرمانی میکند. و بعضی گفتهاند: معنی ظهیر به پس پشت قرار دادن است و معنی آیه اینکه
56 ج چهارم ص 164 «ٍ خَلَقَ السَّماوات ...- فِی سِتَّۀِ أَیّام » [ 44 [ صفحه 393 - است که کافر بخداي خود پشت کرده است. -قرآن- 1
55 فخر: در اینکه « فَسئَل بِه خَبِیراً » 52- 22 -قرآن- 27 - 51 اینکه مطلب مفصّل بحث شده است. -قرآن- 1 - سورهي اعراف- آیات 55
1- کلبی گفته است: یعنی آفرینش زمین و آسمان را از آن بپرس که خبردار هست و 25- جمله چند جور معنی گفتهاند: -قرآن- 1
است یعنی از آن بپرس که خبردار است، 3- إبن جریج گفته است: « عن » آن خداي تعالی است. 2- اخفش گفته است: باء بمعنی
قالُوا وَ » 378- قرآن- 329 - .«ِ وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِه » یعنی او را بپرس در حالی که با خبر است، 4- به بمعنی سوگند است مثل
60 مجمع: یعنی ما رحمان را نمیشناسیم، زجّاج گفته است: یکی از اسماء خداوندي است که در کتب گذشتگان بوده «ُ مَا الرَّحمن
است و اعراب نمیدانستهاند و انکار کردهاند و اهل لغت رحمان را چنین معنی کردهاند داراي رحمت بینهایت که بالاتر از آن تصوّر
ندارد. و فعلان از بناهاي مبالغه است، مثل ریّان و عطشان بمعنی زیادي در سیراب بودن و زیادي در تشنگی و مثل خذلان و فرحان
با تاء بصیغهي مخاطب و با یاء بصیغهي غایب « تأمر » : 60 مجمع « أَ نَسجُدُ لِما تَأمُرُنا » 27- بمعنی سختی در خوشی و خواري. -قرآن- 1
61 طبري: معنی بروج قصور است و ابی صالح گفته است: یعنی در آسمان « جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً » 28- نیز خواندهاند. -قرآن- 1
قصرهائی است که در آنها نگهبان است. مجاهد گفته است: کواکب است. قتاده گفته است: نجوم است و معنی قصر بکلام عرب
34 کأنّه - نزدیکتر است از معنی ستاره چون در شعر عرب برج بمعنی ساختمان استعمال شده است مثل اینکه شعر أخطل: -قرآن- 1
63 أبو الفتوح: عطاء گفته - قرآن- 21 - .« وَ لَو کُنتُم فِی بُرُوج مُشَیَّدَةٍ » : برج رومی یشیّده || بان بجص و آجر و احجار و در قرآن است
است: مقصود درهاي آسمان است که آنرا شرج و مجرّه مینامند. [ صفحه 394 ] مجمع: مقصود منازل هفت سیّاره است که زحل،
مشتري و مرّیخ و بقیّه باشد، و آن منازل بروج دوازده گانهي حمل و ثور و جوزا و غیره است و حسن بصري و مجاهد و قتاده
گفتهاند: مقصود ستارههاي بزرگ است و بواسطهي نموداري بروج نامیده شده است. تفسیر برهان: ابو الجارود از امام باقر علیه
که جمع باشد نیز قرائت شده است و مقصود « سرج » : 61 مجمع « سراجا » . السّلام نقل کرده است: مقصود بروج دوازده گانه است
جَعَلَ اللَّیلَ وَ النَّهارَ » بصورت جمع باشد مقصود خورشید است و دیگر ستارهها. را که « سرج » خورشید است اگر مفرد باشد و اگر
62 طبري: یعنی هر یک از شب و روز را جانشین دیگري کرده است که اگر کاري براي خدا در شب باید میشد و نشد در « خِلفَۀً
49 نمازم بشب از دست رفت او - روز انجام شود و اگر باید بروز میبود و نشد در شب بعد از آن باشد. مردي بعمر گفت: -قرآن- 1
و مجاهد گفته است: یعنی هرکدام را بر خلاف دیگري کرده است « جَعَلَ اللَّیلَ وَ النَّهارَ خِلفَۀً » گفت بروز انجام ده که خداوندرا که
أَن » 114 را که - که یکی سفید است و دیگري سیاه. إبن زید گفته است: هر کدام را بجاي دیگري گذارده- است. -قرآن- 66
ذکرت حاجته و تذکّرت » 62 طبري: با تخفیف و تشدید ذال قرائت شده است و هر دو بیک معنی است و عرب میگوید « یَذَّکَّرَ
62 طبري: مجاهد گفته است: یعنی با سنگینی و بردباري راه میروند. إبن عبّاس « یَمشُونَ عَلَی الأَرض هَوناً » 26- قرآن- 1 - .« حاجته
گفته است: یعنی با فرمانبري و فروتنی بر روي زمین راه میروند. زید بن أسلم گفت: معنی اینکه جمله را از هر که خواستم نیافتم تا
یعنی آنها که در پی آشوب و خرابکاري « هم الّذین لا یریدون أن یفسدوا فی الارض » : بخواب رفتم و شنیدم کسی بمن گفت
35 مجمع: امام صادق علیه السّلام فرمود: مقصود آن کس است که بر خوي و [ صفحه 395 ] نهاد اصلی خود - نیستند. -قرآن- 1
باشد و نه گردنفرازي کند و نه تکلّفی که خود را وادار بر خلاف خوي خود کند، حسن بصري گفته است: یعنی با علم و حلم
إِذا خاطَبَهُم الجاهِلُونَ قالُوا » . هستند که اگر کسی با آنها با بیخردي رفتار کند آنها تلافی نمیکنند و بکاري دور از خرد دست نمیزنند
صفحه 173 از 226
63 مجمع: مجاهد گفته: یعنی اگر نادانی با آنها سخنی بگوید که ناگوارشان باشد در جوابش سلام و درست و استوار « سَلاماً
سخنی میگویند نه زشت و دشنامی که او گفته است، دیگري گفته است: یعنی سخنی میگویند که سلام و آسودگی از گناه باشد،
47 حسینی نوشته: مراد - قتاده گفته است: یعنی با مردم نادان بنادانی سخن نمیگویند بلکه بسلام و آسایش سخن میگویند. -قرآن- 1
ترك تعرّض سفها است و اعراض از مجادله و مکالمهي- ایشان کما قال المحقّق الرّومی: اگر گویند زرّاقی و سالوس || بگو هستم
64 طبري: « یَبِیتُونَ لِرَبِّهِم سُجَّداً وَ قِیاماً » دو صد چندان و میرو و گر از خشم دشنامی دهندت || دعا کن خوشدل و خندان و میرو
46 مجمع: زجّاج گفته است: هر کس - براي خداي خود نماز میخوانند بجوري که گاهی بسجدهاند و گاهی بقیام هستند. -قرآن- 1
خواه بخوابد یا نخوابد و معنی جمله اینکه است: چون بشب رسیدند در نماز سجده و قیام دارند « بات » بشب برسد عرب میگوید
براي ثواب و در جاي سجده بسجده هستند و در جاي قیام ایستاده هستند. فخر: یعنی شب نماز میخوانند، و بعضی گفتهاند: هر کس
و بعضی گفتهاند: اینکه جمله براي آنها است که دو رکعت « بات ساجدا و قائما » : در شب چیزي از قرآن بنماز بخواند میتوان گفت
بعد از مغرب و چهار رکعت بعد از عشاي آخر نماز بخوانند ولی بهتر اینکه است که توصیف آنهائی باشد که شب را بیشتر آنرا در
[ نماز باشند. أبو الفتوح: إبن عبّاس گفته است: هر کس بشب دو رکعت نماز خواند مشمول مفاد اینکه آیت است. [ صفحه 396
ولی درست اینکه است که مقصود نماز شب باشد.ولی درست اینکه است «62» عضی گفتند: مقصود نماز نافلهي شام و خفتن است
65 تفسیر علی بن ابراهیم از ابو الجارود از امام باقر علیه السّلام « إِن عَذابَها کانَ غَراماً » 57- که مقصود نماز شب باشد. -پاورقی- 55
67 « إِذا أَنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَم یَقتُرُوا » 32- نقل کرده است: یعنی عذاب جهنّم چسبنده است که از آدمی جدا نمیشود. -قرآن- 1
طبري: بعضی گفتهاند: اسراف خرج در معصیت خدا است اگرچه کم باشد و اقتار جلوگیري از حقوق خداوندي است و بعضی
گفتهاند: اسراف از اندازه زیاد خرج کردن و اقتار کوتاهی در مخارج لازم، و عدّهاي گفتهاند: اسراف خوردن مال غیر است بدون
حق و بهتر معنی اینکه است که اسراف در خرج تجاوز از آن اندازه است که خدا براي بندگان مجاز کرده است: و اقتار کم کردن
50 مجمع: از معاذ روایت شده است که گفت: از پیغمبر [ص] پرسیدم فرمود: - است از آن اندازه که مجاز شده است. -قرآن- 1
است، و تنگگیري در زندگی است، و از علی علیه « قتر » آنکه بغیر حق بدهد اسراف کرده است و کسیکه بدون حق جلو بگیرد
با ضم یاء و کسر تاء از وزن افعال « یقتروا » السّلام نقل است که در خوردن و نوشیدن اسراف نیست اگرچه زیاد باشد. أبو الفتوح
خواندهاند و با فتح یاء و کسر تاء قرائت عموم قاریها است و با فتح یاء و ضم تاء نیز خواندهاند و مقاتل در معنی اینکه جملهها گفته
است: یعنی از حلال استفاده کنند و باندازهي خرج خود کنند و زیادي را ببخشند و بعضی اصحاب پیغمبر [ص] گفتهاند: یعنی چنین
نباشد که هر چه بخواهد بخرد و بخورد. صافی: در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل است که اسراف آن است که بمال و جان
زیان رساند، پرسیدند اقتار چه معنی دارد! فرمود: خوردن نان و [ صفحه 397 ] گوشت با نمک با آنکه توانائی چیز بهتر دارد،
پرسیدند میانهروي کدام است فرمود: نان و نمک و شیر و سرکه و روغن که بنوبت خورده شود. و نیز از آن حضرت روایت است
که اینکه آیه را خواند و یک مشت ریگ برداشت و همه را نگاه داشت و فرمود: اینکه است اقتار که در آیه گفته شده است،
دوباره مشتی گرفت و همه را ریخت و فرمود اینکه است اسراف سوّم بار مشتی گرفت و قسمتی ریخت و بخشی را نگاه داشت و
67 مجمع: معنی قوام در زندگی آن « ابو الفتوح ذلک قواما » .« ابو الفتوح ذلک قواما » فرمود اینکه است معنی قوام در جملهي آخر
است که تو را بینیاز نگاهدارد. و بعضی گفتهاند: قوام بفتح عدل و استقامت است و بکسر وسیلهي بجاي ماندن و سر پاي خود
68 طبري: یعنی آنرا که خدا کشتنش را حرام کرده « وَ لا یَقتُلُونَ النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّه إِلّا بِالحَق وَ لا یَزنُونَ » . ایستادن هر چیزي است
است نمیکشند مگر بحق و عدالت که مسلمان باشد و کافر شده باشد و جفتی داشته باشد و بزه کند و یا کسی را کشته باشد، و نیز
که جایز «ّ بالحق » 89 مجمع: مقصود از کلمهي - زنا نمی- کند یعنی با زنی که جفت او نیست بطریق مرسوم جفت نمیشود. -قرآن- 1
است، کشتن کسی است که با مسلمین در جنگ باشد که کافر حربی گویند یا در برابر جنایت یا براي ارتداد که مسلمان باشد و
صفحه 174 از 226
کافر شود و بزهکاري جفت دار و آشوب و فتنه بر پا کردن که سر راه بگیرد و بروي مردم اسلحه بکشد و مقصود از زنا بزه است با
إِلّا مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا » . زن در فرج، و اینکه جملهها می- فهماند بدترین گناهان بعد از شرك آدمکشی و بزهکاري است
70 طبري: یعنی آنها که توبه کردند و نیکوکار شدند خدا عوضشان میکند در اسلام «ٍ صالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّل اللّه سَیِّئاتِهِم حَسَنات
بکارهاي خوب مسلمانی، و بعضی گفتهاند یعنی چون مسلمانان نکوکار شدند در عالم دیگر بدیهاشان بخوبی عوض میشود و اینکه
111 مجمع: در کلمات یضاعف و یخلد و یبدّل اختلاف قرائت است. حسینی: یعنی نافرمانی - معنی از عقل بدور است. -قرآن- 1
گذشته را بتوبه نابود میکند و فرمانبریهاي بعد را [ صفحه 398 ] ي آن میگذارد، یا معنی چنین است که ملکه و خوي نافرمانی را
بخوبی فرمانبري عوض میکند یا اینجور که خدا توفیق میدهد تا بر خلاف گذشته رفتار کند یا کفر را به- ایمان عوض میکند در
265 حافظ گفته است: اي بیخبر بکوش که صاحب خبر شوي || تا راه دان - پاورقی- 263 - .«63» دنیا و بدکاري را بخوبی در آخرت
762 -قرآن- - نباشی کی راهبر شوي در مکتب حقایق و پیش ادیب عشق || هان اي پسر بکوش که روزي پدر شوي -قرآن- 528
954-883 [ صفحه 399 ] دست از مس وجود چو مردان ره بشوي || تا کیمیاي عشق بیابی و زر شوي خواب و خورت ز مرتبه عشق
دور کرد || آندم رسی بدوست که بیخواب و خور شوي بنیاد هستی تو، چو زیر و زبر شود || در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوي
« مَن تابَ وَ عَمِلَ » 71 مجمع: علی بن عیسی گفته است: جملهي پیش که گفته شده « وَ مَن تابَ- الی قوله- یَتُوب إِلَی اللّه مَتاباً »
15 -قرآن- - بمعنی بازگشت از گناه است و اینکه جمله بمعنی مراجعت بخداوند براي تحصیل ثواب پس تکرار نیست. -قرآن- 1
72 طبري: إبن زید گفته است: مقصود مهاجرین هستند و الزّور کار کافران « وَ الَّذِینَ لا یَشهَدُونَ الزُّورَ » 161- -67-35 قرآن- 138
یعنی غنا و آواز موسیقی إبن جریج گفته است: یعنی سخن « الزّور » : است که خدایان خود را تعظیم میکردند، مجاهد گفته است
خوب نمایاندن چیزي است و ستودن چیزي بغیر آنچه هست. تا آنکه بیند یا شنود غیر آن بداند که « زور » دروغ و چون اصل معنی
هست. و شرك در اینکه دسته است که حق مینماید ولی باطل است و آهنگ موسیقی نیز همین طور است که براي شنونده خوب
نمایش داده میشود و گمان میکند چیزي است خوب، و هم دروغ که نادرست را درست مینماید. پس همهي اینها از دستهي زور
40 مجمع: یعنی در مجالس باطل حاضر نمیشوند که شرك بخدا باشد و هم - است و بهمهي اینکه معانی صدق میکند. -قرآن- 1
دیگر کارهاي بیهوده مثل مجالس رقص و فحش، و بعضی گفتهاند: مقصود عید و جشن اهل ذمّه است که غیر مسلمین باشند.
72 « وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرُّوا کِراماً » . صافی: از امام صادق علیه السّلام نقل شده است: یعنی در مجالس غنا و آواز حاضر نمیشوند
طبري: بعضی گفتهاند: مقصود از لغو سخنان زشت کافران است که بمؤمنین میگفتند و آزارشان میکردند. و معنی اینکه است: اگر
45 [ صفحه 400 ] مجاهد گفته است: یعنی از سخن - گرفتار بیهوده سرائیهاي مشرکین شوند با بزرگواري در میگذرند. و -قرآن- 1
گفتن در نکاح و عمل جنسی خودداري میکنند. إبن زید گفته است از کارهاي بیهودهي مشرکین رو گردان هستند. حسن بصري
گفته است: یعنی از همهي معصیتها رو گردان هستند. و حق اینکه است که مقصود اینکه باشد: در هیچ چیز بیهوده و ناروا مداخله
نمیکنند چون لغو با همهي اینکه معانی تطبیق میکند و گفتگوي در مسئلهي جنسی که بیپرده و آشکار گفته شود چون در بعضی
بمعنی کار بیفائده است و جملهي معصیتها و معنی اینکه است « لغو » : مواقع زشت شمرده میشود آنهم در اینکه دسته است. مجمع
که چون مصادف با مردم بیهوده کار و نافرمان شوند با بزرگواري میگذرند و بکار آنها راضی نمیشوند. و از امام باقر علیه السّلام
نقل شده است که در گفتن نام اعضاي شرم بکنایه نام میبرند. صافی: در کافی از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که از
بعد « کونوا کراما » عدّهاي از اصحاب خود پرسید: کجا منزل کردید! گفتند: بخانهي فلان کس که کنیزان آواز خوان دارد. فرمود
74 طبري: إبن عبّاس « وَ اجعَلنا لِلمُتَّقِینَ إِماماً » 298- قرآن- 257 - .!« إِذا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرُّوا کِراماً » فرمود: مگر اینکه آیه را نشنیدهاید که
گفته است: یعنی ما را پیشواي پرهیزگاران کن تا آنها که بعد از ما خواهند آمد روش ما را پیش گیرند، و إبن زید گفته: یعنی
مجاهد گفته است: یعنی ما را پیرو پرهیزگاران گذشته و پیشواي .« إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاس إِماماً » همان طور که بابراهیم گفته شده است
صفحه 175 از 226
در آیه را بمعنی جماعت دانستهاند و معنی چنین میشود: ما را از گروه « اماما » پرهیزگاران آینده کن. و بعضی مردم بصره کلمهي
پرهیزگاران کن، و بعضی مردم کوفه گفتهاند: اینکه کلمه مفرد و جمع آن ائمّه است و معنی اینکه است که ما را پیشوا کن. و ظاهر
288 [أبو الفتوح نوشته است: یعنی با ما الطافی کن که چون - 36 -قرآن- 251 - آیه اینکه است که همین معنی مقصود باشد. -قرآن- 1
قرائت شده « ذُرِّیَّتِنا » در جلو اینکه جمله بصورت مفرد « ذُرِّیّاتِنا » ذکر متّقیان رود ما پیش آهنگ باشیم]. [ صفحه 401 ] مجمع: کلمهي
80 صافی: در تفسیر قمّی نقل است: اینکه آیه بحضور امام صادق علیه السّلام خوانده شد فرمود: - 30 -قرآن- 66 - است. -قرآن- 16
« و اجعل لنا من المتّقین اماما » توقّع زیادي کردهاند که پیشواي پرهیزگاران باشند، پرسیدند پس چگونه است! فرمود: آیه چنین است
و « لقاء » 75 أبو الفتوح: مردم کوفه با فتح یاء و تخفیف قاف خوانده اند از مصدر « یُلَقَّونَ فِیها » . یعنی ما را پیرو پرهیزگاران کن
77 ابو الفتوح: إبن « ما یَعبَؤُا بِکُم رَبِّی لَو لا دُعاؤُکُم » 20- قرائت دیگران با ضم یاء و تشدید قاف از مصدر تلقیه است. -قرآن- 1
دیگري «ِ ما خَلَقت الجِن وَ الإِنسَ إِلّا لِیَعبُدُون » عبّاس و مجاهد گفته اند: یعنی خدا با شما کاري ندارد مگر دعا و عبادت شما مثل
گفته است: یعنی ارزش شما بدعا است که اگر دعا نباشد در پیشگاه خدا عذاب شما کار بزرگ و مهمّی نیست. ضحّاك گفته
214 یعنی خدا بآمرزش شما اهمیّت نمیدهد اگر شما مؤمن شاکر باشید، ولید بن ولید گفت: یعنی - 47 -قرآن- 160 - است: -قرآن- 1
خدا بشما احتیاج ندارد ولی براي آن آفرید که دعا کنید تا بپذیرد و بیامرزد. مجمع: 1- یعنی چه سود و زیان و ارزشی بپیشگاه خدا
دارید که شما را دعوت بدین و ایمان کند! ولی بمقتضاي حکمت و مصلحت پیغمبر و کتاب فرستاد. 2- بلخی گفته است: یعنی اگر
77 مجمع: إبن عبّاس و عبد « فَقَد کَذَّبتُم » ! یکدیگر را ببیدینی و بدکاري دعوت نکنید خداوند چه کار دارد که شما را عذاب کند
77 ابو الفتوح: إبن عبّاس گفته است: یعنی در « فَسَوفَ یَکُون لِزاماً » .« فقد کذّب الکافرون » 19- اللّه بن زبیر چنین خواندند: -قرآن- 1
آینده تکذیب شما مرگ است، إبن زید گفت: گرفتاري بجنگ است. ابو عبیده گفت: هلاك است، بعضی گفتند: یعنی سزاي
28 [ صفحه 402 ] عذاب دائم و عذاب آخرت هم گفتهاند، و عدّهاي از - تکذیب دائم و ناگزیر است چه خوب چه بد. و -قرآن- 1
اگرچه « مَرَجَ البَحرَین-ِ تا آخر » مفسّرین گفتهاند: مقصود گرفتاري آنهاست در روز بدر. سخن ما در اینکه آیات: 1- آیه 53 جملهي
امروز نمیتوانیم روشن کنیم که دو دریاي شور و شیرین مقصود کدام است ولی بقرینهي الف و لام براي آنها که در آن زمان
بودهاند روشن بوده و میفهمیدهاند و متوجّه بمقصود میشدهاند چون براي توجّه افکار و عقاید مردم بوده است بقدرت و ارادهي لا
یزال که در روي زمین اینجور چیزها درست کرده است، و براي فهم ما اثري ندارد که مقصود کجا است چون اینکه دسته آیات که
مردم را متوجّه میکند بانواع آفرینش براي تصدیق بارادهي خداوندي است و امروز اسرار و عجائب بیشتري در انواع گیاه و حیوان
کشف شده است و براي بشر امروز فقطّ اینگونه آیات نمونه است که باین اسرار بیندیشند و بفهمند که در اینکه آفرینش اراده
2- آیه 69- حکم فرما است نه فقطّ خاصیّت فیزیکی و روابط پدیدهها با یکدیگر موجب پیدایش اینکه موجودات است. -قرآن- 49
مفسّرین با ازدواج حضرت فاطمه و علی علیهما السّلام تطبیق کردهاند و ابو الفتوح تاریخ آن را مف ّ ص ل « فَجَعَلَه نَسَ باً وَ صِ هراً » 53
نوشته است ولی ما از اینکه جمله چنین استفاده میکنیم که توجّه دادن افکار است بیک خاصیّت بسیار مهم عاطفی آدمی که
همگی از آب و یک دسته موجود هستید، ولی عواطف در خویشاوندي بصورتی شدیدتر از او نمودار میشود و باز با یک بیگانهي
از جنس خود که هیچ آشنائی با او ندارد تا مصاهرت بر قرار شد کمال دوستی و یگانگی میان آنها پیدا میشود. و نیز در تاریخ
عرب میخوانیم که براي جلوگیري از دشمنی و خونریزي میان دو قبیله بمصاهرت توسّل میکردهاند و دختر میدادند و میگرفتند تا
عواطف میان افراد دو دسته نسبت بیکدیگر تولید شود و از کشتن یکدیگر خودداري کنند، چنانکه اینکه کار در میان سلاطین دنیا
و رؤساي قبایل بسیار مرسوم بوده است و از وسائل مهم سازش افراد بشر است با یکدیگر که اینکه جمله بآن اشاره میکند. -قرآن-
اگرچه گفته مفسّرین با علم امروز چندان مطابقت ندارد ولی میتوان « فِی السَّماءِ بُرُوجاً » 3- آیه 61 جمله [ 43-12 [ صفحه 403
گفت آن روز که اینکه جمله نازل شد و مردم که شنیدند مطلب خلاف علم و عقل آنها نبود و افکارشان متوجّه شد بعوالم بالا و
صفحه 176 از 226
آفرینندهي چیزهاي جور بجور و عوالم مختلف و متعدّد و راه فکر و تدبّر و کنجکاوي و تعلیم و تربیت براي آنها باز شد و بهترین
نتائج از اینکه جملهها گرفته شد و ما هم امروز ممکن است از اینکه جمله چنین استفاده کنیم که خداوند در آسمان یعنی عالم بالا
و کرات دیگر بروج یعنی کاخها و عمارات محکم قرار داده است، چنانکه در اینکه زمین براي چنین چیزها خدا بما آدمها وسیله
که مفسّرین تکرار تصوّر کردهاند، و جواب دادهاند « مَن تابَ » 4- آیت 71 جملهي 44- داده است، و درست کرده است. -قرآن- 19
شاید بتوان چنین گفت: آیت جلو راه اصلاح بدکاران را نشان میدهد و اینکه آیه چنین میفهماند که توبه و نکوکاري نتیجهي
در آخر آیه تأکید است « متابا » پشیمانی کامل آدمی است از کار بد گذشته و بازگشت کامل بسوي خداوند است چونکه کلمهي
براي یتوب و معنی توبه برگشت و پشیمانی است بموجب نوشتهي لغت و استعمال قرآن و حدیث در کتاب مجمع البحرین. پس
5- آیت 74 33- نتیجهي آیت اینکه است که تا بازگشت و پشیمانی درست و کامل نباشد توبه و نکوکاري معنی ندارد. -قرآن- 21
اگر نقل قرائت اهل بیت [ع] که از صافی فرموده امام نقل شد درست نباشد و چنین مطلبی امام نفرموده « وَ اجعَلنا لِلمُتَّقِینَ » جملهي
باشد میتوان گفت اینکه جمله راهنمائی بنظر بلندي و علوّ همّت عباد الرّحمن است که میخواهد باین اندازه در زندگی با تقوي و
[ 48 [ صفحه 404 - درست کار باشند که عملشان سرمشق براي دیگران باشد و صاحب مکتب تربیتی شوند. -قرآن- 21