گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
مدخل جلد سیم



اشاره
67
مدخل جلد سیّم (این جلد) مربوط است بدوّمین عهد از عهود اصلی چهار گانۀ کتاب (عهد تابعان) و چون در این عهد اختلاف
مذاهب فقهی پایه گذاري علمی شده و مذاهبی متعدد در مقام استنباط احکام پدید آمده است باید به اعتبار حدوث این مذاهب در
زیرا این اقسام حادثه همه در یک عهد « طولی » نه « عرضی » این عهد، تقسیمی دیگر قائل شد و این تقسیم، به حقیقت تقسیمی است
بوده است نه در عصور متوالی و متعاقب.
در این عهد (عهد دوم) فحص و بحث از احکام را دامنه پیدا شده و رو به پهناوري و توسعه رفته و کسانی از اهل خبره و اطلاع و با
استعداد در مقام استنباط احکام دین بر آمده و هر یک به اندازة اطلاع بر مدارك و بقدر استعداد و حدّ قریحه و نیروي سلیقۀ
خویش، کم یا بیش، مطالب فقهی را از مدارك آن استخراج کردهاند و ناگزیر به واسطۀ اختلافی، که از لحاظ اطّلاع بر مدارك و
مبانی و از لحاظ طرز استفادة از آنها و از لحاظ حدّ فهم و استعداد استنباط، میان ایشان میبوده در عقائد و آراء فقهی آنان اختلاف
به همرسیده و در حقیقت، اختلاف مذاهب فقهی در این عهد پایه گذاري شده و ریشه و بنیاد یافته است.
مذاهبی که در این عهد پدید آمده برخی از آنها دیر نپاییده بلکه به زودي از میان رفته و بهر حال تا زمان ما به جاي نمانده است
چه یا از اصل، پیرو پیدا نکرده و یا اگر کم یا بیش، پیرو داشته تا عصر ما باقی نمانده و دستخوش انقراض و انقطاع گردیده است
برخی دیگر از آنها که از همه مهمتر مذاهب پنجگانۀ (با مذهب شیعه، بمعنی عام آن)
68
مشهور است تا این زمان بر جا مانده و هر کدام را در قطري از اقطار عالم و اقلیمی از اقالیم جهان پیروان فراوان، موجود است که
46 از 452
این پیروان به فقه امام خود معتقد و از آن تا حدّي مدافع هستند.
براي این که خصوصیات عهد دوم تا حدّ میسور، منظور باشد و جهات فقهی نسبت به آن دوره و عهد، روشنتر و استیفاء و استقصاء
مطالب مربوطه کاملتر و کافیتر شود تقسیمی دیگر به میان میآید که منشأ آن توجّه بحدوث مذاهب آن عهد است، در میان اهل
بودهاند. « ائمۀ اربعه » و از آن پس « فقهاء سبعه » سنت در نتیجۀ طرز تفقه و اجتهاد آزاد اشخاصی به نام که مشهورترین آنان، نخست
مذهب داود اصفهانی و ابو جعفر طبري نیز مدتی پیروانی داشته و شهرتی یافته است. کسانی دیگر مانند ابن ابی لیلی و ربیعه و
سفیان ثوري و حسن بصري و اوزاعی و شعبی و غیر اینان، که از این پس در این اوراق یادي از آنان خواهد شد نیز داراي رأي و
صاحب مذهب و نظر بشمار آمدهاند.
پیدا شدن روشهاي مختلف در تفقّه و اجتهاد و پدید آمدن گفتههاي متعدّد و متفاوت، چنانکه گفته شد، زاییدة تربیتهائی مختلف و
استعدادهایی متفاوت بوده که به اعتبار محیط زندگانی و ارتباط به افکار و عادات متنوّع و استیناس با مکاتب و استادان مختلف،
براي مردان این میدان به همرسیده است.
تقسیمی که براي این عهد، بلحاظ آن غرض و قصد، باید منظور گردد اینست که گفته شود:
چون در عهد دوم از جنبۀ اصول اعتقادي یا اعتقاد به چگونگی تشکیلات اجتماعی و سیاسی اسلامی دو مذهب به میان آمده:
مذهب تشیّع (بمعنی خاصّ) و مذهب تسنّن، از جنبۀ فروع عملی هم، بر اساس اختلاف در اصول، دو مذهب اصلی و اوّلی پدید
گردیده که تقسیم تاریخ ادوار فقه باید بر پایۀ این دو مذهب اعتقادي استوار گردد بدین معنی که این دو مذهب براي تقسیم یا
انقسام ادوار فقه در این عهد، مبدأ
69
خوانده شده و بدین عنوان « شیعه » و أصل قرار گیرد چه از این عهد پیروان خاندان نبوّت و گرامی دارندگان عترت، که به نام
اشتهار یافتهاند: از لحاظ اصل مأخذ استنباط احکام و هم از لحاظ طرز استنباط راهی خاص پیمودهاند و نسبت به اهل بیت طهارت و
رسالت که عصمت آنان را اعتقاد میداشتهاند، تابع محض و پیرو مطلق میبوده و به حقیقت دورة اهل بیت عصمت را دنبالۀ عصر
سعادت و از لحاظ دسترسی به مقاصد دین، ذیلی از دامنۀ زمان ختمی مرتبت میدانسته و به اعتقاد جازم خواسته و گفتۀ پیغمبر اکرم
و چه در « صحاح » که بسیاري از اعاظم علماء سنّت، چه در « حدیث ثقلین » را در بارة تمسّک به اهل بیت و عترت چه به عبارت
و چه در غیر این انواع، از کتب خود، به طرقی بسیار متعدد، در حدود شصت طریق، و از کسانی زیاد، « تفاسیر » و چه در « مسانید »
و چه بغیر این عبارات گفته شده، بکار « باب حطّه » و « سفینۀ نوح » قریب سی کس، که همه از صحابه بودهاند نقل کرده و چه بتعبیر
« امامت » قائل نشده و از « عصمت » به « خلیفه » و « امام » بسته و فرمان بردهاند. لیکن دیگران، که خلافت را معنی دیگر داده و براي
معنی دینی و الهی دریافت نداشته و انتخابی را که خود بکار برده براي اعتبار امامت و انتصاب امام کافی پنداشته، بیگمان نسبت به
و هم نسبت به تابع شدن از آراء و افکار و اجتهاداتی که در آن دوره و عهد پدید آمده مسامحه و « سنّت » شرائط نقل و ناقل و قبول
مساهلههایی روا میداشتهاند پس از لحاظ مأخذ استنباط و طرز استنباط و متصدّیان استنباط از راهی وسیعتر میرفته و به وجهی
میگفتهاند. « قیاس » بلکه بجواز، یا بلزوم. استناد به « مشاوره » و « رأي » عامّتر و حتّی به صحّت
از لحاظی خاصّتر و دامنهاش کوتاهتر و تنگتر و در نظر اهل سنت از لحاظی عامّتر و « شیعه » و تفقّه و استنباط در نظر « اجتهاد »
عرصهاش پهناورتر میبوده است چه شیعه را اعتقاد آنست که هر امري و هر حادثهاي را که در جهان پدید آید حکمی از طرف
از آن کاشف و به آن مرشد « عترت » خدا ثابت و آن حکم بطور کلّی یا جزئی و شخصی در کتاب و سنّت وارد و بیانات و تعبیرات
است پس با این اعتقاد و این ادعاء، منظور شیعه از اجتهاد محصور است بر کشف احکام
70
47 از 452
موجوده و استخراج دستورات صادره، در صورتی که اهل سنّت چون از طرفی به احادیث و اخباري که از طریق اهل بیت و عترت
رسیده عمل نمیکنند و تنها به اخبار نبوي که از طرق معروفۀ خودشان نقل شده استناد میکنند و از طرفی دیگر عقیده ندارند که
هر حادثه و امري را حکمی، در واقع، وارد و موجود است بلکه، بحسب ظاهر، چنان پندارند که ممکن است نسبت به وقائع و اموري
حادث، از اصل حکمی صدور نیافته باشد و کتاب و سنّت از آنها مطلقا خالی باشد از این رو براي ایجاد حکم، نسبت به چنین
گفته و به حقیقت براي « مناطات مستنبطه » و « مصالح مرسله » دست زده و به « استحسان » و « قیاس » و « رأي » موارد و حوادث، به دامان
چنین قضایا و مواردي به استنباط و اجتهاد خویش حکمی بوجود آوردهاند نه این که حکمی واقعی و موجود را براي آن قبیل وقائع
به میان « اصول فقه » در « تصویب » و « تخطئه » مکشوف داشته و استخراج کرده باشند. و به همین مناسبت است که اصطلاحی بعنوان
خوانده شدهاند. « مصوّبه » و فقهاء اهل تسنّن بعنوان « مخطّئه » آمده و فقیهان شیعه بعنوان
دارد و در مقام استنباط احکام فرعی و « موضوعیّت » ( به عقیدة ایشان ) « اجماع » هم مانند « اجتهاد » خلاصه این که به عقیدة اهل سنّت
« عرض » فقهی، هر یک از آن دو مدرکی است مستقل و در برابر دو مدرك دیگر (کتاب و سنّت) اصالت دارد، و به حقیقت، در
« طول » دارد و به حقیقت در « طریقیّت » براي کشف حکم موجود واقعی « اجماع » هم مثل « اجتهاد » آنها است لیکن به عقیدة شیعه
کتاب و سنت است نه این که دلیل و مرجعی اصیل و مستقل و در عرض باشد، پس به اعتقاد شیعه احکام فقهی را دو مدرك اصلی
دارد و مدرك اساسی و مرجع اصلی و اوّلی همان « طریقیّت » است: کتاب و سنّت، بلکه، به نظري دقیق و صحیح، سنّت هم عنوان
قرآن مجید است که به وسیلۀ عترت (اهل بیت عصمت و طهارت)، به استناد استفادة ایشان از پیغمبر و نقل و روایت از آن حضرت
تفسیر و تبیین شده است.
به اعتقاد دو مذهب، مورد اشاره و دانسته شد « اجتهاد » اکنون که منظور از
71
و اشباه آن که از مستندات شیعه است براي پیروي و مشایعت از اهل بیت عصمت و طهارت در مقام « ثقلین » و به مناسبت از حدیث
استنباط احکام، بلکه در جمیع شئون حیات، یادي به میان آمد بسیار به جا است که، هر چند بر سبیل اجمال، بدان حدیث المام شود
تا خوانندة این اوراق را بر راه نظر شیعه، در مرحلۀ تفقّه و مقام اجتهاد، تذکره و یاد یا تبصره و ارشادي باشد.
72
-1 حدیث ثقلین
این حدیث که در غدیر خم (یا در عرفه- یا هنگام بازگشت پیغمبر (ص) از طائف و قیام براي القاء خطبه یا در مدینه یا هنگامی که
در بستر مرض خوابیده و اصحاب در بالینش فراهم بوده- یا مکرّر و در همۀ این موارد-) صدور یافته و اگر چه، بحسب طرق نقل و
و « اهل بیت » أسناد، در برخی از کلمات و حتّی در برخی از جملات آن اندك اختلافی به همرسیده لیکن در همۀ اینها کلمۀ
من در میان » قرین و بحفظ و مراعات و متابعت از آن دو، توصیه و تأکید شده است و در این مفاد که « ثقل اکبر » آمده و با « عترت »
که اگر بدانها تمسّک بجویید هر گز گمراه « اهل بیت » و « عترت » شما دو چیز نفیس به جا میگذارم: یکی قرآن و آن دیگر
میان همۀ آنها اتفاق است. « نمیگردید
العقد » ابن عبد ربّه فقیه مالکی اندلسی (احمد بن محمد بن عبد ربّه- متوفی به سال 328 ه. ق) در جزء چهارم از جلد دوم از کتاب
در طی خطبۀ پیغمبر اکرم (ص) در حجّۀ الوداع این جمله را آورده است: ،« الفرید
اللّ و اهل بیتی. الّا
􀀀
فلا ترجعوا بعدي کفّارا یضرب بعضکم اعناق بعض فإنّی قد ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلّوا بعده: کتاب ه ..»
«.. اللّ فاشهد
􀀀
هل بلّغت؟ همّ
48 از 452
که به سال 1291 هجري قمري آن را به نام سلطان عبد العزیز خلیفۀ عثمانی ) « ینابیع المودّة » شیخ سلیمان بلخی حنفی، در کتاب
مشهورة اهل سنّت، به طرقی متعدّد « مسانید » و « صحاح » نوشته و در قسطنطنیّه چاپ شده) این حدیث را از کتب معتبره و
73
اشتمال دارد آورده از جمله در طیّ قضیۀ استشهادي که علی علیه « اهل بیت » و متکثّر، به عباراتی متفاوت، که همۀ آنها بر کلمۀ
السّلام در زمان خلافت خود در مسجد کوفه کرده گفته است:
و هم جز او، از ابو طفیل، و غیر او، آوردهاند که علی علیه السّلام به خطبه ایستاد و پس از ،« حلیۀ الاولیاء » در کتاب «1» « ابو نعیم »
حمد و ثناء الهی این مضمون را گفت:
به خدا سوگند میدهم کسانی را که در روز غدیر خم حاضر بوده و به گوش خود از پیغمبر شنیده و به یاد سپردهاند، نه کسانی که »
حاضر نبوده و از دیگران شنیدهاند، برخیزند.
پس هفده تن از صحابه که از ایشان بوده خزیمۀ بن ثابت و سهل بن سعد و عديّ بن حاتم و عقبۀ بن عامر و ابو ایوب انصاري و ابو »
سعید خدري و ابو شریح خزاعی و ابو قدّامه انصاري و ابو یعلی انصاري و ابو هیثم بن تیهان و مردانی دیگر از قریش، بپا خاستند.
علی فرمود: باز گویید آن چه شنیدهاید. »
گفتند: شهادت میدهیم که با پیغمبر (ص) از حجّ ۀ الوداع بر میگشتیم، در غدیر خم فرود آمدیم. اقامۀ نماز را بانک در دادند. »
چون پیغمبر از نماز فراغ یافت بایستاد و خداي را حمد و سپاس بگزارد پس از آن گفت:
آنگاه گفت: « نزدیک میبینم که خدا مرا فرا خواند و من او را اجابت کنم. همانا من مسئولم شما نیز مسئول هستید »
اللّ و عترتی، ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا فانظروا کیف تخلفونی فیهما، و انّهما
􀀀
أیّها النّاس! انّی تارك فیکم الثقلین: کتاب ه »
______________________________
حلیۀ » اللّ بن احمد از مشایخ محدثین و رواة و از اکابر ثقات صاحب
􀀀
ابو نعیم (مصغرا) الاصفهانی، الحافظ، احمد بن عبد ه » (1)
هدیۀ الاحباب). ) « و جد مجلسیین است، وفاتش سنۀ 430 - تل- و قبرش در اصفهان « الاولیاء
74
لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض نبّأنی بذلک اللّطیف الخبیر.
باز گفت:
اللّ مولاي و انا مولی المؤمنین. أ لستم تعلمون انّی اولی بکم منّ أنفسکم؟
􀀀
انّ ه »
قالوا: بلی. »
قال ذلک ثلاثا. ثمّ اخذ بیدك یا امیر المؤمنین فرفعها و قال: »
«.. اللّ وال من والاه و عاد من عاداه
􀀀
من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه. همّ »
و همو از مسند احمد حنبل همین قضیۀ استشهاد را از طریقی با عدد هفده 17 و از طریقی دیگر با عدد سیزده 13 و از غیر مسند
احمد به طرقی دیگر نیز آورده که علی علیه السّلام، در مسجد کوفه استشهاد کرده و آن عدّه آن چه را خود دیده و شنیده بود
بازگو کردهاند.
چنین افاده کرده است: « مناقب » باز همو بنقل از
محمّد بن جریر طبري، صاحب کتاب تاریخ، خبر غدیر خمرا از هفتاد و پنج طریق اخراج کرده و در خصوص این موضوع کتابی »
« الموالاة » در این باره کتابی به نام «1» نوشته است. و هم ابو عباس احمد بن محمد بن سعید بن عقده « کتاب الولایۀ » مستقل به نام
تألیف و این حدیث را از صد و پنج 105 طریق اخراج کرده است.
49 از 452
______________________________
احمد بن محمد بن سعید همدانی کوفی مردي جلیل القدر و عظیم المنزله بوده الا این که زیدي مذهبش گفتهاند. کتابهاي » (1)
بسیار تألیف کرده از جمله کتاب الولایۀ در طرق حدیث غدیر که آن حدیث شریف را از متجاوز از صد صحابی با اسانید نقل
کرده. و له ایضا کتاب اسماء الرجال الذین رووا عن الصادق علیه السّلام: اربعۀ الف رجل خرج فیه لکل رجل، الحدیث الذي رواه.
بدان که از ابن عقده نقل شده که گفته: من صد هزار حدیث در حفظ دارم و مذاکره میکنم، و جواب میدهم سیصد هزار حدیث
را. و دار قطنی گفته که: به اجماع اهل کوفه از عهد ابن مسعود تا زمان ابن عقده احفظ از او دیده نشده و نقل است که: کتابهاي او
هدیۀ ) « بار ششصد شتر میشده وفاتش سنۀ 333 (شلج) و پسرش ابو نعیم محمد از اجلاء شیعۀ امامیه و استاد تلعکبري است
الاحباب)
75
اللّ جوینی شافعی- متوفّی به سال چهار صد و هفتاد
􀀀
علّامه، علیّ بن موسی آورده که امام الحرمین (ابو المعالی) عبد الملک بن عبد ه »
و هشت 478 -) استاد حجّۀ الاسلام ابو حامد غزّالی (محمّد بن محمّد بن محمّد طوسی اشعري شافعی- متوفّی به سال پانصد و پنج
اللّ ، با تعجب میگفته است:
􀀀
505 هجري قمري)، رحمهما ه
المجلّد الثّامنۀ و العشرون من طرق قوله، » و بر آن نوشته شده بود « غدیر خم » در بغداد نزد صحّافی کتابی دیدم مشتمل بر روایات »
اللّ علیه و سلّم:
􀀀
صلّی ه
انتهی ابو الفرج عبد الرحمن معروف به ابن جوزي (متوفّی به سال « و یتلوه المجلّد التّاسعۀ و العشرون « من کنت مولاه فعلیّ مولاه
چنین آورده است: « صفۀ الصّفوه » پانصد و نود و هفت 597 ) هم در کتاب
اللّ (ص) فی یوم غدیر خم و هو یقول ما قال. فقام ثلاثۀ
􀀀
و عن زاذان قال: سمعت علیّا بالرّحبۀ و هو ینشد الناس: من شهد رسول ه »
در بسیاري از این طرق و اسانید- متکاثره، « اللّ (ص) یقول: من کنت مولاه. رواه الامام احمد
􀀀
عشر رجلا فشهدوا انّهم سمعوا رسول ه
وارد و ضمن همان خطبه یاد گردیده است. « ثقلین » قسمتی مشتمل بر
76
-2 حدیث سفینه و حدیث حطّه -
که به جهاتی متعدد و از نواحی مختلف، پیروي از اهل بیت طهارت « حدیث ثقلین » در اینجا لازم است یاد آوري شود که علاوه بر
و عترت رسالت از آن استفاده میشود و از این رو یکی از احادیث و مستنداتی است که شیعه به استناد آنها عترت را، که به زیور
عرفان حقائق قرآن آراسته و از عصیان و خطاء معصوم و پیراسته باشند، یعنی در علم و عمل اکمل و افضل باشند، متابعت میکند،
احادیثی دیگر نیز، که آنها را هم اکثر از بزرگان اهل سنّت، معتبر دانسته و در کتب خود آوردهاند، موجود است که هر یک از آنها
به عقیدة شیعه پیروي از خاندان عصمت و اهل بیت طهارت و دودمان تقوي و فضیلت را الزام و ایجاب میکند.
که به اسانید و طرقی مختلف در کتب اعاظم اهل سنّت آورده شده است. « حدیث حطّه » و « حدیث سفینه » از آن جمله است
و « صغیر » و « اوسط » و « جمع الفوائد » و « مشکاة- المصابیح » را از کتبی مانند « حدیث حطّه » و « حدیث سفینه » صاحب ینابیع المودّه
«1» و غیر اینها، از بزرگانی مانند امام احمد حنبل و طبرانی ،« فرائد السّمطین » و « فصول المهمّه »
______________________________
ابو القاسم سلیمان بن احمد بن ایوب اللخمی یکی از حفاظ معروفین عامه و صاحب مصنفات جمه است: از جمله کتاب » (1)
در اسامی صحابه. روایت میکند از او ابو نعیم اصفهانی: و قد یعبرون عن الطبرانی بمسند الدنیا. و حکی انه سئل عن کثرة « معجم »
50 از 452
توفی بأصفهان سنه 360 (شس) و الطبرانی منسوب إلی الطبریۀ بالاتفاق. و الطبریۀ « حدیثه فقال: کنت انام علی البواري ثلاثین سنۀ
هدیۀ الاحباب- محدث قمی) ) « من اعمال الاردن و هی بلیدة بقرب دمشق بینهما ثلاثۀ ایام
77
و غیر اینان به اسانید و طرقی متعدد، منتهی به ابو ذر غفاري به عباراتی از این قبیل نقل «3» و مالکی «2» و ابن مغازلی «1» و حموینی
کرده که: ابو ذر گفت: شنیدم پیغمبر (ص) را که میگفت:
و هم میگفت: « مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینۀ نوح من رکبها نجا و من ترکها هلک »
.« مثل اهل بیتی فیکم مثل باب حطّۀ فی بنی اسرائیل، من دخله غفر له »
و باز میگفت:
.« اللّ و عترتی و لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض
􀀀
انّی تارك فیکم ما ان تمسّکتم لن تضلّوا: کتاب ه »
تألیف حموینی به اسنادش از سعید بن « فرائد السمطین » و همو از کتاب
______________________________
فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و » شیخ الاسلام ابراهیم بن الشیخ سعد الدین محمد بن ابی بکر الجوینی صاحب کتاب » (1)
است که فارغ شده از آن در سنه 716 (ذیو) و این شیخ محدثی است کثیر الروایۀ و روایت میکند « البتول و السبطین علیهم السّلام
هدیۀ الأحباب). ) «.. از جماعتی از علماء شیعه: از والد علامه و از محقق.. و خواجه نصیر الدین
البیان عن » و « ذخائر القربی فی مناقب ذوي القربی » علی بن محمد بن الطیب، الخطیب الواسطی، الفقیه الشافعی صاحب کتاب » (2)
هدیۀ الأحباب) ) « از علماء اوائل چهار صد است « اخبار صاحب الزمان
کشف الظنون). ) « الشیخ نور الدین علی بن محمد بن الصباغ المالکی المکی المتوفی سنۀ 855 خمس و خمسین و ثمانمائۀ » (3)
همین ابن صباغ مالکی است. « الفصول المهمۀ فی معرفۀ الأئمۀ و فضلهم و معرفۀ أولادهم و نسلهم » مؤلف کتاب
78
جبیر از ابن عباس آورده که پیغمبر خدا گفت:
یا علیّ انا مدینۀ العلم و أنت بابها و لن تؤتی المدینۀ الّا من قبل بابها.. »
سعد من اطاعک و شقی من عصاك.. »
خلاصه این که این روایات، و نظائر اینها، که « مثلک و مثل الأئمۀ من ولدك مثل سفینۀ نوح من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق »
کتب معتبره و مشهورة اهل سنّت به آنها مشحون است، شیعه را براي فهم قرآن و احکام دین، به متابعت از تفسیر و بیان اهل بیت،
وادار ساخته است ،« انّما یعرف القرآن من خوطب به » هستند، و در بارة دانایی و شناسایی آنان وارد شده که « ادري بما فی البیت » که
پس شیعه عترت و آل را، که داراي عصمت و در دانایی و پیشوایی بیهمتا میباشند، پیشواي خویش خواسته و طریق آنان را، که
پسران والا تبار از پدران بزرگوار تا برسد به پیغمبر (ص) جد بزرگوار خود نقل کردهاند، عالی السّند و صحیح و معتبر دانسته و
تمسّک به آن را به گفتۀ پیغمبر (ص) موجب هدایت و مایۀ رستگاري شناختهاند.
دریغ دارم که در پایان این قسمت، از نقل عین کلام ابن حجر که از دانشمندان مشهور اهل تسنن میباشد خودداري کنم.
نقل کرده) ««2» عبقات الأنوار » از کتاب « حدیث الثّقلین » بنا به آن چه صاحب کتاب ) « الصّواعق المحرقۀ » در کتاب «1» ابن حجر
گفته است:
ثمّ اعلموا انّ لحدیث التّمسّک بذلک (اي بالکتاب و العترة) طرقا »
______________________________
51 از 452
اللّ رد کرده است او را به
􀀀
است که قاضی نور ه « الصواعق المحرقه » احمد بن محمد بن علی هیثمی مفتی حجاز، صاحب » (1)
هدیۀ الأحباب قمی) ) «- وفاتش سنه 973 - ظعج .« الصوارم المهرقه »
2) تألیف میر حامد حسین مولوي هندي متوفی در حدود سال 1306 ه. ق. )
79
کثیرة وردت عن نیّف و عشرین صحابیّا و فی بعض تلک الطّرق انّه قال ذلک بعرفۀ و فی آخر انّه قال بغدیر خم و فی آخر.. و فی
آخر..
باز گفته است: « و لا تنافی، اذ لا مانع انّه کرّر علیهم فی تلک المواطن و غیرها اهتماما بشأن الکتاب العزیز و العترة الطّاهرة »
و در « اللّ و سنّتی و هی المراد من الاحادیث المقتصرة علی الکتاب لأنّ السنّۀ مبیّنۀ له فاغنی ذکره عن ذکرها
􀀀
کتاب ه » و فی روایۀ »
این مضمون را افاده کرده است: « ثقلین » به نام « عترت » و « کتاب » مقام وجه تسمیۀ
« ثقل » خواند براي این که « ثقلین » اللّ علیه و سلّم، قرآن و عترت خود را، که بمعنی اهل و نسل و نزدیکانست به نام
􀀀
پیغمبر صلّی ه »
عبارت است از امري نفیس خطیر و مصون و آن دو بدین وصفند زیرا هر کدام از آنها معدن علوم دینیّه و مخزن احکام شرعیّهاند و
اللّ علیه و سلّم بر پیروي تعلّم از ایشان تحریض فرمود و گفت:
􀀀
از این رو پیغمبر صلّی ه
«.. الحمد للّه الّذي جعل الحکمۀ فینا اهل البیت »
این مطلب را تایید میکند. « و لا تعلّموهم فانّهم اعلم منکم » : و خبر سابق که گفت
فرق است زیرا خدا رجس و پلیدي را از اهل بیت برده و ایشان را طاهر قرار داده و به شرف کرامات باهره « عترت » و باقی علما را با »
آراسته است.
و در این احادیث، اشاراتی است باین نکته که چنانکه حکم تمسّک به قرآن عزیز، تا روز رستاخیز باقیست در اهل بیت نیز تا روز »
قیامت خواهد بود کسانی که تمسّک بدیشان به جا و شایسته باشد.
و از همۀ اهل بیت شایستهتر براي این که به او تمسّک شود امام و عالم ..»
80
اللّ وجهه، میباشد به واسطۀ زیادي علم و دقائق مستنبطات وي، از این رو ابو بکر گفته است:
􀀀
ایشان علی بن ابی طالب، کرّم ه
اللّ علیه و سلّم بر تمسّک و اعتصام به ایشان
􀀀
و نظرش به کسانی بوده که پیغمبر صلّی ه « اللّ علیه و سلّم
􀀀
اللّ صلّی ه
􀀀
علیّ عترة رسول ه »
توصیه و تحریض کرده است.
«.. و همانا ابو بکر که در این گفته تنها علی را یاد کرده و بس نام او را برده براي همان جهت است که گفتیم
81
-6 اختلاف اساسی در طرز تفقه و اجتهاد
82
و اهل بیت عصمت تا حدي دانسته شد و « عترت » اختلاف در چگونگی تفقّه اکنون که راه نظر شیعه در موضوع لزوم پیروي از
بدست آمد برمیگردیم به موضوع بحث پس میگویم: « اجتهاد » اساس اختلاف در
اختلاف در آن اصل دینی مربوط باتّباع از اهل بیت عصمت و تمسّک به عترت یا به تعبیري دیگر اختلاف راجع به امامت و خلافت
در عهد دوم، بدو طرز تحقق یافته و به نخستین قسمت بر دو گونه انقسام پذیرفته است: ،« تفقّه » باعث گردیده که اجتهاد و
-1 طرز تفقّه شیعه مذهب.
52 از 452
-2 طرز تفقّه اهل سنّت.
و شاید باحث از تحوّلات و ادوار فقه را شایسته ،«1» اهل سنّت را اگر چه مذاهبی زیاد در فقه بوده، و باید هم چنین میبوده است
چنان باشد که نسبت بشئون هر یک از مذاهب بطور تفصیل و گر نه، دست کم، بر سبیل اجمال بحثی طرح کند لیکن چنانکه
در کتب فقهی قدماء شیعه بیشتر بر خصوص صاحبان آن مذاهب اطلاق میشده و « فقهاء » گفتیم از میان همۀ آن مذاهب، که کلمۀ
شاید عنوانی اصطلاحی براي خصوص ایشان میبوده است، تنها چهار مذهب است که هنوز آنها را در جهان، بیش یا کم، پیروانی
وجود دارد پس بر فرض این که انقراض غیر این مذاهب چهارگانه یا عدم اطلاع کامل بر چگونگی همۀ آنها، یا طائل نداشتن
تطویل در استقصاء جهات
______________________________
1) چون مرجع واحدي (عترت) که از آن پیروي کنند و در فهم قرآن آن را معتبر شمرند نداشتهاند و هر کس خود را آزاد )
میدانسته و به فهم خود حکم میکرده است.
83
و خصوصیات یکایک از آنها براي انصراف از طرح بحث در پیرامن آنها عذري موجّه و بهانهاي به جا و درست باشد ترك بحث از
چهار مذهب مهمّ باقی مانده بیگمان مجوّزي ندارد بلکه بر متصدّي بحث از تحوّلات و ادوار فقه لازم است که آنها را مورد بحث
و فحص قرار دهد نهایت از امر، نویسندة این اوراق به چند جهت، که در زیر یاد میکند، از بحث تفصیلی در بارة آن چهار مذهب
معذور است:
-1 این که مقصود اصلی از تسوید این اوراق، تشریح تحوّلات فقه در خصوص مذهب شیعه است.
-2 این که تحوّلات اجتهادي فقه در این مذاهب بوجود مستنبطان و بانیان آنها موجود گردیده و پس از فوت آنان، اجتهاد را حالت
توقف و رکود پیش آمده و بر همان حالت اجتهادي و اصول و فروع مستنبطۀ آن بانیان برقرار مانده و پیروان آنان را اگر اجتهادي
.« مطلق » بوده است نه « مذهب » بوده در
-3 این که مجالی کافی براي مطالعۀ همۀ آن مذاهب و وقتی وافی براي تحقیق و بررسی یکایک و تطبیق آنها را با هم ندارد و شاید
تهیۀ کتب مربوطه و لازم نیز برایش میسور نباشد.
بهر حال به جهاتی چند، که برخی از آنها یاد گردید، ترك بحث از این مذاهب بطور کلی، روا نیست استقراء و استقصاء همۀ شئون
و جهات مربوط به یکا یک این مذاهب هم، بر فرض این که از منظور اصلی این تألیف به دور نباشد، براي این نویسنده میسور
نیست. از این رو، جمع میان دو نظر را (بعد از بحثی از اوضاع عمومی) پیش از بحث از وضع فقه در مذهب تشیّع و پس از بحثی
اجمالی از عدهاي از فقیهان مشهور اسلام در عهد دوم، بطور اختصار مذاهب چهارگانه و امامان آنها و اصحاب و شاگردان ایشان
(و هم داود و طبري که مذهبی فقهی و شاگردان و پیروانی مهم میداشتهاند) مورد بحث و توصیف و ترجمه و تعریف قرار داده
میشود پس از آن تا حدي که حال و مجال و اطلاع نویسنده اقتضاء کند چگونگی تفقه در مذهب شیعه در عهد دوم، مورد بحث
قرار مییابد و پس از
84
اتمام مباحث این عهد بحث از تحوّلات و ادوار فقه در دیگر عهود و اعصار در این اوراق بمذهب شیعه اختصاص خواهد داشت چه
قطع نظر از این که تنها در این مذهب باب اجتهاد و استنباط در فروع احکام مفتوح بوده است و تحوّل در آن تحصّل و تحقق یافته و
مییابد، منظور از این تألیف هم روشن ساختن ادوار و تحولات فقه است در خصوص این مذهب.
پس عهد دوم ادوار فقه، در این تألیف، مشتمل است بر بحث در پیرامن دو بخش زیر:
53 از 452
-1 وضع تفقّه در مذاهب چهارگانۀ اهل سنّت:
-2 وضع تفقّه در مذهب شیعۀ امامیّه.
بخش نخست (فقاهت و اجتهاد در چهار مذهب) از کتب دانشمندان اهل سنّت، که در این باره نوشته شده، آورده میشود چه:
اوّلا ایشان به چگونگی مذاهب خود آگاهتر و به جهات و شئون آنها آشناترند.
و ثانیا از هر گونه توهّم بیاساس و سوء ظنّ نابجا دورتر است.
بعلاوه چنانکه دانسته شد تحقیق و تتبع در بارة آنها در این اوراق، منظور نیست و براي نظم کار اطلاعی اجمالی بر چگونگی
تاریخی آنها کافی است.
که دانشمند نامی و فاضل مطلع و « نظرة تاریخیّۀ فی حدوث المذاهب الأربعۀ » براي تأمین این نظر کتابی است مختصر و جامع به نام
آن را به تازي فراهم آورده و به چاپ رسیده، به زبان پارسی برمیگردانم و در این اوراق «1» متتبّع گرامی استاد احمد تیمور پاشا
میآورم.
بیگمان مطالب آن کتاب که مؤلفش از دانشمندان متتبّع و از محقّقان به نام اهل سنت است استناد و اعتماد کافی و راهنمایی و
ارشاد خوانندگان گرامی را متعهّد
______________________________
1) تیمور پاشا )
85
و وافی است. پس از آن ترجمۀ حال صاحبان آن مذاهب (و ترجمه داود و طبري) و شاگردان و اصحاب ایشان آورده میشود.
بخش دوم (تفقه و اجتهاد در مذهب شیعه جعفري) چنانکه دانسته خواهد شد بدو عصر انقسام خواهد یافت و هر یک از آن دو
عصر، جداگانه مورد فحص و بحث قرار خواهد گرفت:
-1 عصر اول از شهادت علی علیه السّلام (سال چهلم هجري) تا زمان رحلت حضرت صادق (ع) (سال 148 ه. ق) 2- عصر دوم از
وفات حضرت صادق (ع) تا آغاز غیبت صغري (سال 260 ه. ق)