گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
سوره سبأ



صفحه 94 از 244
اشاره
34 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 1 تا 30
37 الحَمدُ لِلّه الَّذِي لَه ما فِی السَّماوات وَ ما فِی الَأرض وَ لَه الحَمدُ فِی الآخِرَةِ وَ هُوَ الحَکِیم الخَبِیرُ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
1] یَعلَم ما یَلِج فِی الأَرض وَ ما یَخرُج مِنها وَ ما یَنزِل مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعرُج فِیها وَ هُوَ الرَّحِیم الغَفُورُ [ 2] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَأتِینَا ]
السّاعَۀُ قُل بَلی وَ رَبِّی لَتَأتِیَنَّکُم عالِم الغَیب لا یَعزُب عَنه مِثقال ذَرَّةٍ فِی السَّماوات وَ لا فِی الَأرض وَ لا أَصغَرُ مِن ذلِکَ وَ لا أَکبَرُ إِلاّ فِی
636 وَ الَّذِینَ سَ عَوا فِی آیاتِنا - کِتاب مُبِین [ 3] لِیَجزِيَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات أُولئِکَ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ رِزقٌ کَرِیم [ 4] -قرآن- 1
مُعاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُم عَذاب مِن رِجزٍ أَلِیم [ 5] وَ یَرَي الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ هُوَ الحَق وَ یَهدِي إِلی صِراطِ العَزِیزِ
الحَمِیدِ [ 6] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَل نَدُلُّکُم عَلی رَجُل یُنَبِّئُکُم إِذا مُزِّقتُم کُل مُمَزَّق إِنَّکُم لَفِی خَلق جَدِیدٍ [ 7] أَفتَري عَلَی اللّه کَذِباً أَم بِهِ
جِنَّۀٌ بَل الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ فِی العَذاب وَ الضَّلال البَعِیدِ [ 8] أَ فَلَم یَرَوا إِلی ما بَینَ أَیدِیهِم وَ ما خَلفَهُم مِنَ السَّماءِ وَ الَأرض إِن نَشَأ
742 وَ لَقَد آتَینا داوُدَ مِنّا فَضلًا - نَخسِف بِهِم الَأرضَ أَو نُسقِط عَلَیهِم کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِن فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِکُل عَبدٍ مُنِیب [ 9] -قرآن- 1
یا جِبال أَوِّبِی مَعَه وَ الطَّیرَ وَ أَلَنّا لَه الحَدِیدَ [ 10 ] أَنِ اعمَل سابِغات وَ قَدِّر فِی السَّردِ وَ اعمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعمَلُونَ بَصِ یرٌ [ 11 ] وَ
لِسُلَیمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهرٌ وَ رَواحُها شَهرٌ وَ أَسَلنا لَه عَینَ القِطرِ وَ مِنَ الجِن مَن یَعمَل بَینَ یَدَیه بِإِذن رَبِّه وَ مَن یَزِغ مِنهُم عَن أَمرِنا نُذِقهُ
مِن عَذاب السَّعِیرِ [ 12 ] یَعمَلُونَ لَه ما یَشاءُ مِن مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفان کَالجَواب وَ قُدُورٍ راسِیات اعمَلُوا آلَ داوُدَ شُکراً وَ قَلِیل مِن
عِبادِيَ الشَّکُورُ [ 13 ] فَلَمّا قَ َ ض ینا عَلَیه المَوتَ ما دَلَّهُم عَلی مَوتِه إِلاّ دَابَّۀُ الَأرض تَأکُل مِنسَأَتَه فَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَت الجِنُّ أَن لَو کانُوا یَعلَمُونَ
842 لَقَد کانَ لِسَ بَإٍ فِی مَسکَنِهِم آیَۀٌ جَنَّتان عَن یَمِین وَ شِمال کُلُوا مِن رِزقِ رَبِّکُم وَ - الغَیبَ ما لَبِثُوا فِی العَذاب المُهِین [ 14 ] -قرآن- 1
اشکُرُوا لَه بَلدَةٌ طَیِّبَۀٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ [ 15 ] فَأَعرَضُوا فَأَرسَلنا عَلَیهِم سَیلَ العَرِم وَ بَدَّلناهُم بِجَنَّتَیهِم جَنَّتَین ذَواتَی أُکُل خَمطٍ وَ أَثل وَ شَیءٍ مِن
سِدرٍ قَلِیل [ 16 ] ذلِکَ جَزَیناهُم بِما کَفَرُوا وَ هَل نُجازِي إِلاَّ الکَفُورَ [ 17 ] وَ جَعَلنا بَینَهُم وَ بَینَ القُرَي الَّتِی بارَکنا فِیها قُريً ظاهِرَةً وَ قَدَّرنا
فِیهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیّاماً آمِنِینَ [ 18 ] فَقالُوا رَبَّنا باعِد بَینَ أَسفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم فَجَعَلناهُم أَحادِیثَ وَ مَزَّقناهُم کُل مُمَزَّق إِنَّ
739 وَ لَقَد صَدَّقَ عَلَیهِم إِبلِیس ظَنَّه فَاتَّبَعُوه إِلاّ فَرِیقاً مِنَ المُؤمِنِینَ [ 20 ] وَ ما کانَ لَهُ - فِی ذلِکَ لَآیات لِکُل صَبّارٍ شَکُورٍ [ 19 ] -قرآن- 1
عَلَیهِم مِن سُلطان إِلاّ لِنَعلَمَ مَن یُؤمِن بِالآخِرَةِ مِمَّن هُوَ مِنها فِی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلی کُل شَیءٍ حَفِیظٌ [ 21 ] قُل ادعُوا الَّذِینَ زَعَمتُم مِن
دُونِ اللّه لا یَملِکُونَ مِثقالَ ذَرَّةٍ فِی السَّماوات وَ لا فِی الَأرض وَ ما لَهُم فِیهِما مِن شِرك وَ ما لَه مِنهُم مِن ظَهِیرٍ [ 22 ] وَ لا تَنفَع الشَّفاعَۀُ
عِندَه إِلاّ لِمَن أَذِنَ لَه حَتّی إِذا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِم قالُوا ما ذا قالَ رَبُّکُم قالُوا الحَق وَ هُوَ العَلِیُّ الکَبِیرُ [ 23 ] قُل مَن یَرزُقُکُم مِنَ السَّماوات وَ
773 قُل لا تُسئَلُونَ عَمّا أَجرَمنا وَ لا نُسئَل عَمّا تَعمَلُونَ - الأَرض قُل اللّه وَ إِنّا أَو إِیّاکُم لَعَلی هُديً أَو فِی ضَ لال مُبِین [ 24 ] -قرآن- 1
25 ] قُل یَجمَع بَینَنا رَبُّنا ثُم یَفتَح بَینَنا بِالحَق وَ هُوَ الفَتّاح العَلِیم [ 26 ] قُل أَرُونِیَ الَّذِینَ أَلحَقتُم بِه شُرَکاءَ کَلّا بَل هُوَ اللّه العَزِیزُ الحَکِیمُ ]
- [ 27 ] وَ ما أَرسَلناكَ إِلاّ کَافَّۀً لِلنّاس بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لکِن أَکثَرَ النّاس لا یَعلَمُونَ [ 28 ] وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الوَعدُ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 29 ]
از « اوّبی » : 84 [ صفحه 206 ] معنی لغات - 450 قُل لَکُم مِیعادُ یَوم لا تَستَأخِرُونَ عَنه ساعَۀً وَ لا تَستَقدِمُونَ [ 30 ] -قرآن- 1 - قرآن- 1
بافتن زره « سرد » جمع سابغ بمعنی گشاد « سابغات » . تأویب بمعنی برگشتن از چیزي و اینجا به معنی برگرداندن صدا است پی در پی
جمع محراب: مرد شجاع بالا و صدر مجلس، بهترین جاي خانه، جایگاه امام در « محاریب » . جنگ و خود زره و حلقههاي آن
جمع راسی « راسیات » . جمع جابیه حوضی که آب براي شتر در آن فراهم میکنند « جواب » . جمع جفنۀ کاسهي بزرگ « جفان » . مسجد
جمع « عرم » چوبدستی چوپانان « منسأة » . یعنی دیگها که بواسطهي بزرگی قابل حمل و نقل نیست « قدور راسیات » ثابت و پا برجا و
درختی « اثل » . عرمه سدّي که در جلو درّه بسته میشود، و باران تند و سخت. خمط چیز ترش یا تلخ، بار کم و میوهي اندك درخت
صفحه 95 از 244
درختی « اثل » . عرمه سدّي که در جلو درّه بسته میشود، و باران تند و سخت. خمط چیز ترش یا تلخ، بار کم و میوهي اندك درخت
است زیبا که چوب آن سخت است و از آن کاسه میسازند. ترجمه: بنام خداي بخشندهي مهربان. 1 ستایش آن خدا را است که هر
[ صفحه 207 ] چه بآسمان و زمین است براي او است و بسراي دیگر هم ستایش مال او است چون که او حکیم است و خبیر 2 او
میداند آنچه بزمین فرو میشود و آنچه از آن بیرون میشود و آنچه از آسمان فرود آید و آنچه بآن بالا رود و همواست بخشنده و
آمرزنده [ي نعمت و گناه] 3 کافران میگویند: رستاخیز درست نیست. اي محمّد تو بآنها بگو سوگند بپروردگارم که درست است و
البتّه بر سرتان آید چه او داناي هر نهانی است و آنچه بآسمان و زمین است ذرّهاي از دید او پنهان نیست و هر چه باشد کمتر یا
بیشتر از ذرّه در نامهي آشکار ازلی نمودار است 4 تا که به رستاخیز آنها را که مؤمن شدند و نکوکاري کردند پاداش دهد چه براي
چنین کسان آمرزش و روزي ارزنده و بیرنج فراهم است 5 و براي آن مردم که کوشش به نابودي آیات ما دارند تا بیچارهمان کنند
برایشان آزاري است سخت ناپسند و دردناك 6 ولی بآنها که علم و تورات رسیده اینکه آیات نازل شدهي بر تو را از سوي خدا
میدانند و اوست که رهبري میکند براه خداوند ستوده و برتر و گرامی 7 مردم کافر با یکدگر میگویند: میخواهید شما را راهنمائی
بمردي کنیم که به شما خبر میدهد: چون بزیر خاك بتمامی نرم و پراکنده شدید باز شما را آفرینش نو خواهد بود! [و بدین سخن
خود فسوس و مسخرهي پیغمبر میکردند] 8 آیا او از خود بخدا دروغ ببندد یا دیوانگی گریبان او گرفته است! [ولی نه چنین است]
بلکه کافران که رستاخیز باور ندارند اکنون چنان گمراهند که بسیار از آن بدورند و بسراي دیگر بآزار گرفتار شوند 9 مگر
نمینگرند باین آسمان و زمین که پس و پیش- شان را فرا گرفته است اگر بخواهیم توانیم که بهمین زمین فروشان بریم یا از همان
آسمان بالاي سرشان سنگی بر آنها فرود آریم. البتّه هر بنده که دل با ما دارد اینکه نشانههاي قدرت را میبیند و میسنجد 10 [مگر
اینکه کافران خبر ندارند که] بداود از فضل خود عنایت کردیم و مرغ و کوه را با او هم آواز بتسبیح کردیم و آهن در کفش نرم
نمودیم 11 و باو فرمودیم زرههاي دامن گشاده بساز و باندازه میخ بر حلقههاي آن بزن [تا زره محکم و یکنواخت شود] و همهي
شما مردم آنچه [ صفحه 208 ] کنید نیکو کنید که من بهر چه میکنید بینایم 12 و هم بسلیمان احسان کردیم که باد را باختیارش
گذاردیم تا بیک شب و روز راه یک ماهه میپیمود و براي او [از معدن چون] چشمه مس روان کردیم و دیوها را بفرمان او کردیم
تا باذن حق بپیش روي او کار میکردند و چنان فرمانبر بودند که اگر کمی کندي میکردند بآتش سوزان آزارشان میکردیم 13 و هر
چه میخواست براي او میساختند: معبدها و تندیسه و تمثالها و کاسههائی همچون حوض و دیگها که از جاي نتوانستند بردارند. و آل
داود را گفتیم شکر اینکه نعمتها کنید و البتّه بندگان سپاسگزار ما کمند 14 [چنین بود انعام ما بر سلیمان ولی] چون فرمان بمرگ او
دادیم کس از آن خبر دار نشد جز جنبنده و کرمی از زمین که درون عصاي او بخورد تا او مرده بر زمین افتاد و دیو خبر دار شد که
اگر خبر از غیب داشت [و بمرگ سلیمان آگاه بود] بآزار و خواري نمیماند [و رنج کار بر خود هموار نمیکرد] 15 و نیز اینکه عربها
شنیدهاند که مردم سرزمین سبا در جایگاه شان نشانه قدرت حق [به جلو چشم شان] بود که دو بستان از چپ و راست خود داشتند و
بآنها گفتیم [و بحکم انگیزهي حیوانی و یا بوسیلهي پیغمبران آگاه شان کردیم] از اینکه روزي خداي خود بخورید و سپاس او
دارید که پروردگارتان آمرزنده است و سرزمینتان خوش 16 ولی آنها رو گردان از فرمان حق شدند و ما سیلاب تند باران بر
سرشان ریختیم و دو بستان چپ و راستشان را برگرداندیم بدو سرزمین درخت بیبر و میوهي جنگلی و کمی سدر 17 چنین جزاشان
دادیم در برابر کفرشان و مگر جز کافر نعمت و ناسپاس از ما چنین سزا دیده است! 18 با اینکه در فاصله آنها و سرزمین مبارك
قدس دههاي آباد نمودار درست کردیم که اندازهي راه پیمودن روزانه شان نشان داده بود تا بشب و روز آسوده روند [و دوري
منزلگاه نپیمایند] 19 گفتند: خدایا سفرهاي ما را دور و دراز کن و یا دور و دراز کردي و [باین سخن ناسپاس شدند و] بر خود ستم
کردند و ما هم آنها را بتاریخ داستان عبرت کردیم و بهر گونه پراکندگی و بیسر و سامانی گرفتارشان [ صفحه 209 ] کردیم و البتّه
در اینکه سرگذشت نشانههاي قدرت است براي هر شکیباي سپاس- گزار 20 و البتّه باین مردم شیطان گمان درست برد که پیروش
شدند بجز یک دسته مؤمن 21 چون نه او بر آنها چیره بود که ما باید نمودار کنیم آنکه رستاخیز استوار دارد و سپاسگزار است از
صفحه 96 از 244
آنکه دو دل است و دیو پرست چون پروردگارت بهر چیزي نگهبان است [تا زشت و زیبا ز هم جدا باشد] 22 [اي پیغمبر به منکرین
که اینکه داستانها شنیدند] بگو: بآنها که جز خدا آفریدگار پنداشتید نیاز برید تا بینید بآسمان و زمین چندان مورچهي کوچک
دارائی ندارند و نه شرکتی و نه پشتیبان و کومک خداوند هستند 23 [و اگر پنداشتههاي خود را میانجی پیشگاه حق پندارید بدانید]
میانجیگري بجز دستور او و سرنوشت او سود نمیدهد تا بیم از دل رستگاران برند و گویندشان: خداي شما بزندگیتان با شما چه
گفت! بپاسخ گویند: حق گفت و درست که او بزرگ است و بلند مرتبه است 24 تو از بت پرستان بپرس: از آسمان و زمین کی
بشما روزي میرساند! تو خود بگو: روزي ده خداوند است و یکی از ما و شما درست فهمیده است و دیگري گمراه است که روزي
رسان خود نمیشناسد 25 [و گر باز بکجروي خود بمانند] بگو: [ما را با شما کاري نیست که] شما را ز جرم ما نمیپرسند و نه ما را از
کار شما 26 چون پروردگار ما فراهم مان میکند برستاخیز و بدرستی مشکل ما میگشاید که او است داناي کارگشا و بس 27 [و باز
ناامید از کار خود مباش و به آنها] بگو: بمن بنمائید آنها را که شریک حق کردهاید. ولی نتوانید که او است داناي گرامی 28 چون
ترا براي بیم و نوید همهي مردم فرستاده است لیکن بیشتر مردمان نادانند که سخن تو نمیپذیرند 29 از تو میپرسند: اگر وعده
رستاخیز درست است آیا کی است! 30 بپاسخشان بگو: روزي که میعاد شما است ساعتی پیش و پس نتوانید کرد. سخن مفسّرین:
و پنجاه و چهار آیه است که همگی محکمات ،« وَ یَرَي الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ » کشف: اینکه سوره بمکّه نازل شده است مگر یک آیت
که منسوخ است بآن آیات که « قُل لا تُسئَلُونَ عَمّا أَجرَمنا » 112 [ صفحه 210 ] روشن است بجز اینکه آیه - است که معنی -قرآن- 73
را یک آیتی جدا دانستهاند که بحساب آنها «ٍ عَن یَمِین وَ شِمال » مجمع: قاریهاي شام جمله «32» براي جنگ با کافران نازل شده است
را یک آیتی جدا دانستهاند که «ٍ عَن یَمِین وَ شِمال » مجموع آیات اینکه سوره پنجاه و پنج آیه است.مجمع: قاریهاي شام جمله
3 «ِ عالِم الغَیب » 206- 152 -قرآن- 180 - 72 -پاورقی- 150 - بحساب آنها مجموع آیات اینکه سوره پنجاه و پنج آیه است. -قرآن- 36
یا مبتدا باشد براي « هو عالم » با رفع و صداي جلو خواندهاند تا خبر مبتداي محذوف باشد، یعنی « عالم » مجمع: مردم شام و مدینه
که « ربّی » در اوّل سوره یا براي ضمیر « اللّه » و دیگران با جرّ و صداي زیر خواندهاند تا صفت و تابع باشد براي .«ُ لا یَعزُب » جملهي
« رجز الیم » بصیغه مبالغه و مجرور خواندهاند و در « علّام » اوّلی مجرور بلام است و دوّمی مجرور باضافه است، و کسائی و حمزه
19 -قرآن- - قرآن- 1 - .« رجز » و با جرّ خواندهاند تا صفت باشد براي ،« عذاب » با رفع خوانده شده تا صفت باشد براي « الیم » کلمهي
86- 73 -قرآن- 79 - 49 -قرآن- 67 - نَشَأ ...، نَخسِف ...، -قرآن- 1 » 9 مجمع: فعلهاي « إِن نَشَأ نَخسِف بِهِم الَأرضَ أَو نُسقِط » 190-177
« آتَینا داوُدَ مِنّا فَضلًا » 7- با یاء بصیغهي غایب، و با نون بصیغهي متکلّم خوانده شده، و در نتیجه معنی تفاوت ندارد. -قرآن- 1 « نُسقِط
29 کشف نوشته: بداود وحی - 10 مجمع: یعنی بداود احسان کردیم که پیغمبري و حکومت و سخن کوه و پرنده باشد. -قرآن- 1
داود گفت: بار خدایا زلّت چون مبارك باشد! گفت: اي داود «33»، آمد که: اي داود آن زلّت که از تو بیامد بس مبارك بود بر تو
پیش از آن زلّت هر بار که بدرگاه ما آمدي ملکوار میآمدي با کرشمه و ناز طاعت، و اکنون که میآئی بنده وار میآئی با سوز و نیاز
10 مجمع: « وَ الطَّیرَ » [ 101 [ صفحه 211 - مفلسی. اینکه آن فضل است که ربّ العالمین داود را داد و بر وي منّت نهاد. -پاورقی- 99
اینکه کلمه با نصب خوانده شده است که مفعول و عطف بر جلو باشد یعنی فضل را دادیم و مرغ را بفرمان کردیم، یا منادي باشد
و مفعول معه باشد یعنی اي کوه با داود و با مرغ تسبیح حق کن. و با رفع و صداي « مع » یعنی اي کوه و اي مرغ، یا منصوب بمعنی
یعنی تو و مرغ تسبیح کنید و یا عطف بر لفظ جبال باشد « أَوِّبِی » جلو خوانده شده است که فاعل باشد و مربوط بیاي ضمیر فاعلی در
11 مجمع: بدرستی زره بباف و میخها را باندازه کن « قَدِّر فِی السَّردِ » 413- 14 -قرآن- 402 - که مرفوع خوانده شده است. -قرآن- 1
با نصب « ریح » 12 کشف: کلمهي « وَ لِسُلَیمانَ الرِّیحَ » 23- که نه نازك باشد و بشکند و نه کلفت باشد که حلقه را بشکافد. -قرآن- 1
و صداي بالا خوانده شده است که مفعول باشد براي فعلی که از جمله فهمیده میشود یعنی باد را بفرمان سلیمان کردیم. و با صداي
جار و مجرور و خبر و چنین معنی شود: در اختیار سلیمان است بفرمان آوردن باد. - « لِسُلَیمانَ » جلو خواندهاند که مبتدا باشد و
صفحه 97 از 244
260 فخر: بعضی گفتهاند: آنچه در اینکه سه آیه براي داود و سلیمان گفته شده است بر خلاف رسم و - 28 -قرآن- 246 - قرآن- 1
الخ یعنی همه چیز تسبیح حق میگویند و شما -« إِن مِن شَیءٍ إِلّا » : عادت نیست و تسبیح کوه همان است که در قرآن است
25 پس باین آیه گفته شده است که داود تسبیح آنها را میفهمید. و مقصود از باد که بفرمان سلیمان بود - نمیفهمید. -قرآن- 1
الخ مقصود سی فرسخ است -« غُدُوُّها شَهرٌ » اسبهاي بادپیما است که از تندي چون باد میرفتند و سلیمان اسب زیاد داشت و جملههاي
چون ماه سی روز است و آدمی که براي گردش راه میرود روزي بیش از یک فرسخ نمیرود پس گردش یکماههي سلیمان سی
فرسخ میشود با اسب تندرو و بادپیما و آهن و مس که باختیار داود و سلیمان گذارده شده است همان است که دیگران میکنند و
اینکه فلزها را با اسباب رسم روز آب میکردهاند و میساختهاند. و مقصود از شیطان که براي سلیمان کار میکرد مردم نیرومند بوده
227 [ صفحه 212 ] مولانا در - است. و اینکه گفتار آن گوینده همگی نادرست است که پدیدهي سستی عقیده است. -قرآن- 210
دفتر سوّم مثنوي ضمن بیان پناه بردن انبیاء بغار همناله شدن کوه و داود را چنین معنی کرده است: یا جبال اوبّی امر آمده || هر دو
هم آواز و هم پرده شده گفت: داودا تو هجرت دیدهاي || بهر من از همرهان ببریدهاي اي غریب فرد بیمونس شده || آتش شوق
از دلت شعله زده مطربان خواهی و قوّال و ندیم || کوهها را پیشت آرد آن قدیم تا که قوّالی و سرنائی کنند || جمله پیشت باد
پیمائی کنند تا بدانی ناله چون که را رواست || بی لب و دندان ولی را نالههاست نغمهي اجزاي آن صافی جسد || هر شبی در
گوش حسّش میرسد همنشینان نشنوند او بشنود || اي خنک جان کو بغیبش بگرود بنگرد در نفس خود صد گفتگو || همنشین او
چنین « أَلَنّا لَه-ُ تا- قَدِّر فِی السَّردِ » نبرده هیچ بو صد سؤال و صد جواب اندر دلت || میرسد از لا مکان تا منزلت تأویلات: تأویل
یعنی ورع و تقوي بسازد که بهترین « سابغات » است: طبیعت عنصري سرکش را که چون آهن استوار است براي داود نرم کردیم تا
- زره و نگهبان است از تیرها و اسلحههاي شیطانی و بحکمت علمی و عملی اینکه زره را میخکوب و منظم درست کند. -قرآن- 18
30 حدّ شکر - 13 حسینی: گفتهاند: الشّ کور من یري عجزه من الشّ کر. مثنوي: -قرآن- 1 « اعمَلُوا آلَ داوُدَ شُکراً » 65- -32 قرآن- 44
حق نداند هیچکس || حیرت آمد حاصل دانا و بس آن بزرگی گفت با حق در نهان || کی پدید آرندهي هر دو جهان اي منزّه از
زن و فرزند و جفت || کی توانم شکر نعمتهات گفت پیک حضرت دادش از ایزد پیام || گفتش از تو اینکه بود شکر مدام چون
با همزهي مفتوح و همزه ساکن - « منسأة » 14 مجمع: کلمهي «ُ مِنسَأَتَه » در اینکه ره اینقدر بشناختی || شکر نعمتهاي ما پرداختی
با ضم تاء و باء و کسر یاء به صیغهي « تبیّنت » 14 مجمع: فعل « تَبَیَّنَت الجِنُّ » . 15 [ صفحه 213 ] هر دو قرائت شده است - قرآن- 1
مجهول خوانده شده است یعنی نمودار شد در نظرها که اگر اینکه جن غیب میدانست در آزار نمیماند و دیگر قاریها با فتح اینکه
حروف خواندهاند یعنی نمودار شد براي جن که اگر عالم بغیب میبود در آزار نمیماند. و در مصحف عبد اللّه مسعود چنین بوده
الخ یعنی براي مردم نمودار شد که اگر جن غیب میدانست گرفتار نمیماند. -قرآن- -« تبیّنت الإنس انّ الجن لو کانوا یعلمون » است
15 کشف: یعنی درخت و «ٍ جَنَّتان عَن یَمِین وَ شِمال » بصورت جمع نیز قرائت شده است « مساکنهم » : 15 مجمع « فِی مَسکَنِهِم » 24-1
باضافه « اکل » 17 مجمع: کلمهي « أُکُل خَمطٍ » 113- 19 -قرآن- 76 - آب و باغ از چپ و راست آنها را فراگرفته بود. -قرآن- 1
دو « نجازي » 18 مجمع: کلمهي « هَل نُجازِي » 16- خوانده شده است و با تنوین بدون اضافه نیز خواندهاند. -قرآن- 1 « خمط » بکلمهي
جور قرائت شده است با نون بصورت متکلّم معلوم یعنی ما جزا میدهیم، و با یاء بصیغهي غایب مجهول یعنی مجازات میشوند، و
الخ 18 مجمع: یعنی میان سرزمین مردم سبا و زمین شام که بواسطهي -« وَ جَعَلنا بَینَهُم وَ بَینَ القُرَي » 16- نتیجه یکی است. -قرآن- 1
آب و درخت فراوان سرزمین مبارك است آبادیهاي پیوسته بهم درست کردیم که راه تجارتی آنها بود و در رفت و آمد به آنجا
ظهر بیک آبادي استراحت میکردند و شب بآبادانی دیگر بسر میبردند که نه رنج سفر میدیدند و نه نیازي بخوراك و وسائل راه
الخ یعنی -« قَدَّرنا فِیهَا السَّیرَ » یعنی از هر دهی آن ده دیگر دیده میشد و آبادیها نزدیک بهم بود و معنی « قُريً ظاهِرَةً » داشتند. و معنی
حرکت از هر آبادي بآبادي دیگر را نصف روز معیّن کردیم که بشب و روز از اینکه آبادیها ردّ میشدند و از هر گزندي چه حیوان
صفحه 98 از 244
19 « رَبَّنا باعِد بَینَ أَسفارِنا » [ 526 [ صفحه 214 - 416 -قرآن- 500 - 42 -قرآن- 399 - چه انسان چه گرما و سرما آسوده بودند. -قرآن- 1
به تشدید عین نیز قرائت شده است یعنی: اي خدا اینکه مسافرتی که منزلهاي آن نزدیک است تو « بعّد » « باعد » طبري: کلمهي
فاصلههاي آنرا زیاد کن و میان ما و سرزمین شام بیابانهاي بیآبادي قرار ده تا بر شترها بنشینیم و اسباب سفر با خود برداریم. و اینکه
« باعد » بصورت ماضی « باعد » 33 کشف: فعل - خود نشانهي سرکشی و ناسپاسی نعمت است که آنها از خود نشان دادند. -قرآن- 1
قرائت شده است یعنی خدا سفرهاي ما را دور و با فاصله کرده است. و اینکه خود ناسپاسی بود که چنان راه و سفر را بد دانستند که
الخ 19 طبري: یعنی بهر سو آنها را پراکنده کردیم بطوري که در بدي و دشنام بآنها مثل -« فَجَعَلناهُم أَحادِیثَ » . گفتند دور است
27 حسینی: بیت: روزگاري عاقبت شکرت نکردم لا جرم || دست در - قرآن- 1 - .« تفرّقوا ایادي سباء و ایدي سبا » : میزدند و میگفتند
آغوش را اکنون بدندان میگزم مثنوي در دفتر سوّم قضیّهي اهل سبا: داد حق اهل سبا را بس فراغ || صد هزاران قصر و ایوانها و باغ
20 پس سبا گفتند باعد بیننا|| - فرمت- 18 - «34» شکر آن نگذاشتند آن بد رگان || در وفا کمتر فتادند از سگان آن سبا اهل صبا
شیننا خیر لنا خذ زیننا ما نمیخواهیم اینکه انواع باغ || نی زمان خوب و نی امن و فراغ شهرها نزدیک همدیگر بد است || آن بیابان
است خوش کانجا درست یطلب الانسان فی ال ّ ص یف الشّتا || فاذا جاء الشّتا انکر ذا [ صفحه 215 ] فهو لا یرضی بحال أبدا || لا
اختلاف قرائت است و معنی چنین «ُ صَدَّقَ ...، إِبلِیس ظَنَّه » 20 مجمع: در کلمات «ُ وَ لَقَد صَدَّقَ عَلَیهِم إِبلِیس ظَنَّه » بضیق لا بعیش رغدا
یعنی فرزندان آدم را از « لَأُغوِیَنَّهُم و لَأُضِ لَّنَّهُم » 106- 81 -قرآن- 87 - 49 -قرآن- 72 - است: ابلیس که در آغاز خلقت گفت: -قرآن- 1
راه میگردانم و گمراه میکنم. اینکه سخن از یقین و علم نبود بلکه بگمان سخنی گفت که شاید بتواند بنی آدم را گمراه کند ولی
38 روح البیان: - 18 -قرآن- 21 - چون مردم بد دل و مشرك پیرو او شدند گمان او درست در آمد و سخن او راست شد. -قرآن- 1
قال الشّیخ سعدي: نه ابلیس در حق ما طعنه زد || کز اینان نیاید بجز کار بد فغان از بدیها که در نفس ما است || که ترسم شود ظنّ
ابلیس راست چو ملعون پسند آمدش قهر ما || خدایش برانداخت از بهر ما کجا سر بر آریم از عار و ننگ || که با او بصلحیم و با
حق بجنگ نظر دوست نادر کند سوي تو || چو در روي دشمن بود روي تو ندانی که کمتر نهد دوست پاي || چو بیند که دشمن
21 تبیان: مقصود از نعلم تمیز و جدائی است یعنی تا تمیز دهم مؤمن برستاخیز را از شاك و دو دل. - «ُ لِنَعلَمَ مَن یُؤمِن » بود در سراي
فُزِّعَ عَن » اختلاف قرائت است و معنی « أَذِنَ و فُزِّعَ » الخ 23 مجمع: در دو کلمه -« لِمَن أَذِنَ لَه حَتّی إِذا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِم » 27- قرآن- 1
-61- آرام کردن دلها است و در مقصود از اینکه جمله اختلاف است که دل کی آرام شود! بعضی گفتهاند: -قرآن- 1 « قُلُوبِهِم
171 دل مشرکین که در آیت جلو گفته شده است. بعضی گفتهاند: مقصود ملائکه - 114 -قرآن- 144 - 102 -قرآن- 105 - قرآن- 94
است. حسینی: یعنی میانجیگري سود ندارد مگر از سوي حق اجازه برسد و مردم منتظر شفاعت و بیقرار باشند تا اجازهي شفاعت
برسد و فزع و بیقراري از دلها برداشته شود مردم از یکدیگر پرسند: پروردگار شما براي شفاعت چه گفت! [ صفحه 216 ] جواب
گویند: سخن راست و درست گفت که مؤمنین را شفاعت کنند نه کافران را و مقصود آرام شدن دل مؤمنین است که در انتظار
شفاعت آرام نداشتند. آلوسی: یعنی آنها که باجازهي حق میانجی میشوند و موجب آرامش دل نیازمندان بشفاعت میشوند و با
نیازمندان بشفاعت گفتگو میکنند و میانجیها میگویند: خدا حق گفت و اجازهي شفاعت داد. سخن ما در اینکه آیات: 1- آیت 10
ممکن است بگوئیم: معنی اینکه جمله چنین است که چون داود داراي آوازي خوش بود و « یا جِبال أَوِّبِی مَعَه وَ الطَّیرَ » جملهي
صداي او بسیار رسا بود بطوري که اگر میان درّههاي کوهها آواز میخواند چنان آواز او میپیچید و منعکس میشد که گوئی کوه با
او هم آواز است پس چنین حنجره و آواز و برگشت صدا از کوه نشانه است که آفریدهي قدرت بینهایت خدا است نه پدیدهي بتها
نیز ممکن است اشاره باشد که داود چنان بلند آواز و خوش صدا بود که چون آغاز خواندن « الطّیر » و پندار مردم نادان و کلمهي
میکرد پرندهي آسمان مجذوب او میشد و با او همکاري میکرد چنانکه زیاد شنیده شده است: بلبل بشنیدن آواز خوب نزدیک
الخ ملا عبد الرّزاق کاشانی سلیمان را قلب معنی کرده است -« وَ لِسُلَیمانَ الرِّیحَ » 2- آیت 12 92- میشود و زیاد میخواند. -قرآن- 50
صفحه 99 از 244
و باد را قواي نفسانی و حرکت در صبح یک ماه راه نموداري روح دل است براي جنبش کار و کوشش معنوي مثل عبادات و
تزکیهي نفس و حرکت یک ماه راه در شب غروب نور روح است در صفات و افعال مادّي و امور زندگی و چشمه مس طبایع و
خویهاي بدنی است و فرمانبردن جن قواي وهم و خیال است که براي انجام مصالح مادّي و معنوي قلب آمادهي بخدمت او است و
40 بر سلیمان باد را کردیم رام || رفت راه دو مه اندر صبح و شام بد - تفسیر- صفی علیشاه اینکه اشعار گفته است: -قرآن- 13
مسخّر نفس او را در صعود || آن هواهاي طبیعت از وجود راه یک مه رفت در هر بامداد || در سلوك بندگی با سیر باد [ صفحه
217 ] همچنین پیمودي اندر شام راه || قدر ماهی در طریق انتباه جاري او را ساختیم از ساخته || عین قطر اعنی مس بگداخته یعنی
آن جسم ملول منجمد || بد روان در طاعت و تقوي بجدّ هم ز جن بودند بعضی پیش او || کار میکردند اندر پیش رو جمله یعنی
قوّهي وهم و خیال || بد بفرمانش باذن ذو الجلال ولی اینکه تعبیرها با افکار آن کسان که هنگام نزول قرآن بودند و میشنیدند
سازش ندارد و اینکه قدرت که در قرآن براي سلیمان گفته شده است در تورات نیست لکن او از پادشاهان بنی اسرائیل است و
حکمت سلیمان در تورات مفصّل است و مرغوب، ولی در اسلام سلیمان پیغمبري بسیار با حشمت و جاه معرّفی شده است و دائرة
المعارف بستانی در کلمهي سلیمان داستانهاي جالب از حشمت و جاه او نقل کرده است. 3- کلمهي سبا در یمن و قسمت جنوبی
جزیرة العرب است که در سورهي نمل بآن اشاره کردیم و در کتب تاریخ از سدّ مأرب و قوم سبا تحقیقات شده است.
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 31 تا 54
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُؤمِنَ بِهذَا القُرآن وَ لا بِالَّذِي بَینَ یَدَیه وَ لَو تَري إِذِ الظّالِمُونَ مَوقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِم یَرجِع بَعضُهُم إِلی بَعض القَولَ
یَقُول الَّذِینَ استُضعِفُوا لِلَّذِینَ استَکبَرُوا لَو لا أَنتُم لَکُنّا مُؤمِنِینَ [ 31 ] قالَ الَّذِینَ استَکبَرُوا لِلَّذِینَ استُضعِفُوا أَ نَحن صَدَدناکُم عَن الهُدي
بَعدَ إِذ جاءَکُم بَل کُنتُم مُجرِمِینَ [ 32 ] وَ قالَ الَّذِینَ استُضعِفُوا لِلَّذِینَ استَکبَرُوا بَل مَکرُ اللَّیل وَ النَّهارِ إِذ تَأمُرُونَنا أَن نَکفُرَ بِاللّه وَ نَجعَلَ
لَه أَنداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَۀَ لَمّا رَأَوُا العَذابَ وَ جَعَلنَا الَأغلالَ فِی أَعناق الَّذِینَ کَفَرُوا هَل یُجزَونَ إِلاّ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 33 ] وَ ما أَرسَلنا فِی
927- قَریَۀٍ مِن نَذِیرٍ إِلاّ قالَ مُترَفُوها إِنّا بِما أُرسِلتُم بِه کافِرُونَ [ 34 ] وَ قالُوا نَحن أَکثَرُ أَموالًا وَ أَولاداً وَ ما نَحن بِمُعَذَّبِینَ [ 35 ] -قرآن- 1
قُل إِن رَبِّی یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ وَ لکِن أَکثَرَ النّاس لا یَعلَمُونَ [ 36 ] وَ ما أَموالُکُم وَ لا أَولادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُم عِندَنا زُلفی إِلاّ
مَن آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُم جَزاءُ الضِّعف بِما عَمِلُوا وَ هُم فِی الغُرُفات آمِنُونَ [ 37 ] وَ الَّذِینَ یَسعَونَ فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ
فِی العَذاب مُحضَرُونَ [ 38 ] قُل إِن رَبِّی یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ یَقدِرُ لَه وَ ما أَنفَقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ یُخلِفُه وَ هُوَ خَیرُ الرّازِقِینَ
675 قالُوا سُبحانَکَ أَنتَ وَلِیُّنا مِن دُونِهِم - 39 ] وَ یَومَ یَحشُرُهُم جَمِیعاً ثُم یَقُول لِلمَلائِکَ ۀِ أَ هؤُلاءِ إِیّاکُم کانُوا یَعبُدُونَ [ 40 ] -قرآن- 1 ]
بَل کانُوا یَعبُدُونَ الجِن أَکثَرُهُم بِهِم مُؤمِنُونَ [ 41 ] فَالیَومَ لا یَملِک بَعضُ کُم لِبَعض نَفعاً وَ لا ضَ  را وَ نَقُول لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النّارِ
الَّتِی کُنتُم بِها تُکَذِّبُونَ [ 42 ] وَ إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُنا بَیِّنات قالُوا ما هذا إِلاّ رَجُل یُرِیدُ أَن یَصُدَّکُم عَمّا کانَ یَعبُدُ آباؤُکُم وَ قالُوا ما هذا
إِلاّ إِفک مُفتَريً وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلحَق لَمّا جاءَهُم إِن هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِین [ 43 ] وَ ما آتَیناهُم مِن کُتُب یَدرُسُونَها وَ ما أَرسَلنا إِلَیهِم
753 قُل إِنَّما - قَبلَکَ مِن نَذِیرٍ [ 44 ] وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَ ما بَلَغُوا مِعشارَ ما آتَیناهُم فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیفَ کانَ نَکِیرِ [ 45 ] -قرآن- 1
أَعِظُکُم بِواحِ دَةٍ أَن تَقُومُوا لِلّه مَثنی وَ فُرادي ثُم تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُم مِن جِنَّۀٍ إِن هُوَ إِلاّ نَذِیرٌ لَکُم بَینَ یَدَي عَذاب شَدِیدٍ [ 46 ] قُل ما
سَأَلتُکُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَکُم إِن أَجرِيَ إِلاّ عَلَی اللّه وَ هُوَ عَلی کُل شَیءٍ شَهِیدٌ [ 47 ] قُل إِن رَبِّی یَقذِف بِالحَق عَلّام الغُیُوب [ 48 ] قُل جاءَ
- [ الحَقُّ وَ ما یُبدِئ الباطِل وَ ما یُعِیدُ [ 49 ] قُل إِن ضَ لَلت فَإِنَّما أَضِلُّ عَلی نَفسِی وَ إِنِ اهتَدَیت فَبِما یُوحِی إِلَی رَبِّی إِنَّه سَمِیع قَرِیب [ 50
576 وَ لَو تَري إِذ فَزِعُوا فَلا فَوتَ وَ أُخِ ذُوا مِن مَکان قَرِیب [ 51 ] وَ قالُوا آمَنّا بِه وَ أَنّی لَهُم التَّناوُش مِن مَکان بَعِیدٍ [ 52 ] وَ قَد - قرآن- 1
کَفَرُوا بِه مِن قَبل وَ یَقذِفُونَ بِالغَیب مِن مَکان بَعِیدٍ [ 53 ] وَ حِیلَ بَینَهُم وَ بَینَ ما یَشتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشیاعِهِم مِن قَبل إِنَّهُم کانُوا فِی شَکٍّ
دو تا دو تا و « مثنی و فرادي » . نزدیکی، پایه و درجه، مقام و منزلت « زلفی » : 369 [ صفحه 219 ] معنی لغات - مُرِیب [ 54 ] -قرآن- 1
صفحه 100 از 244
گرفتن، پی چیزي رفتن و طلب کردن. ترجمه: 31 آن مردم که کافرند گویند: نه قرآن را قبول داریم نه دیگر « تناوش » . یکی یکی
چیزها را که پیش از آن بوده است یا آنچه در جلو خود دارد از احکام و اخبار و پند و نصیحت [ولی اي محمّد] اگر تو اینکه
ستمکاران را بینی که چگونه بپیشگاه پروردگارشان بازداشت شدهاند و هر یک سخن دیگري را پاسخ میدهد و او را در گرفتاري
خود تقصیر کار میداند و بیچارگان بگرد نفرازانشان گویند: اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم و رستگار 32 آنها جواب دهند: مگر ما
جلوگیر شما شدیم که خود راه راست دیدید و نپذیرفتید پس شما خود گناهکار بودید 33 باز آنها که ضعیف و بیچاره بودند
گویند: نه اینکه ما خود بکج رفتیم بلکه حیله شبانه روزي شما بود که ما را وادار کرد کافر بخدا شویم و شریک براي او درست
کنیم. و چون گرفتاري خود را بچشم بینند که بگردنشان زنجیر نهادهایم پشیمان شوند و یا پشیمانی خود را از گمراه کردن
بیچارگان پنهان کنند. و آیا جز سزاي کردهي خود بینند! 34 آري چنین است که بهر آبادي رهبري فرستادیم مردمان خوشگذران و
آسوده خاطر آنجا گفتند: آنچه شما مأمور هستید ما نمیپذیریم و منکریم 35 چون مال و اولادمان فراوان است و ما گرفتار نمیشویم
36 اي محمّد بجواب بگو [اینکه زیادي مال و اولاد براي اینکه است که] پروردگار من بهر که بخواهد روزي بفراخی میدهد و
بدیگري باندازه و اندك ولی بیشتر مردم اینکه را نمیدانند [و پندارند که دوست خدایند که مال دارند پس هر چه کنند بازپرسی
نمیشوند] 37 با اینکه مال و [ صفحه 220 ] فرزندان، شما را بما بیشتر از دیگران نزدیک نمیکند مگر آنکه مؤمن باشد و نیکوکار که
براي چنین کسان پاداش کارشان دو برابر آن است که دارند و در غرفهها و ساختمانهاي بلند و ارزنده آسوده میمانند 38 ولی آنها
که کوشش دارند با آیات ما برابري نمایند تا بیچارهمان کنند با گرفتاري بپیشگاه عدل حاضرشان کنند 39 [باز باین مردم یادآوري
کن]: آن را که خداوند بسرنوشت کرده روزي زیاد میدهد، یا کم و باندازه، و هر چه شما بدیگران ببخشید او بجایش میگذارد چه
او بهترین روزي رسان است و بس 40 و روزي که همهي مردم را فراهم کنیم و بفرشتگان گوئیم: آیا همین گروه بودند که شما را
میپرستیدند! 41 آنها گویند: اي خدا تو پاکتري [از اینکه جز تو پرستند] و تو اختیار دار ما هستی و نه آنها ما را پرستیدند بلکه اینان
دیو را پرستش کردند، و بیشترشان بآنها مؤمن بودند و شیطان پرست هستند [و نام ما ملائکه را بزبان میآوردند ولی پرستش ملائکه
را بهانهي دیو پرستی خود میکردند] 42 پس در چنین روز کسی توانائی سود و زیان بدیگري ندارد، و بآنها که ستم کردند گوئیم:
بچشید آزار آتشی را که دروغ میپنداشتید 43 چونکه هر وقت آیات نمودار ما را براي شان میخواندند میگفتند: اینکه مرد فقطّ
میخواهد شما را از آنچه پدرانتان میپرستیدند باز دارد و اینکه سخنان چیزي جز دروغ خود ساخته نیست. چه منکرین حق چنینند که
چون آنرا بینند گویند: اینکه آشکار است که جادو است 44 با اینکه پیش از تو اي پیغمبر نه کتابی براي شان فرستادیم که بخوانند
و نه کسی که خبر دارشان کند [پس چنین ادّعا از کجا کنند!] 45 بلی مردمان پیش از اینها هم حق را دروغ شمردند ولی ده یک
مال و توان آنها یا مسلمانان را باین کافران ندادیم البتّه پیغمبران ما را دروغگو نامیدند تا عاقبت کار و انکارشان چه باشد! 46 اي
محمّد باین مردم بگو: فقطّ یک پند بشما میدهم که محض رضاي خدا برخیزید و هر دو نفر دو نفر با هم شور کنید و یا یک نفر با
خود بیندیشید تا بدانید اینکه محمّد که همنشین شما بوده دیوانه نیست فقطّ از عذاب سخت آینده شما را میترساند [ صفحه 221 ] و
بس 47 بگو: اگر مزدي بر کار خود از شما خواستم ندهید و مال خودتان، که مزد من با خدا است چه او خود گواه همه چیز است
48 بگو: خداي من داناي نهانیها است که حق را بدلها میافکند 49 باز بگو: حق نمودار شد، و باطل را نه مجال برگشتی است و نه
پیدایشی 50 و نیز بگو: من اگر گمراهم سزاي آن خواهم دید و اگر بر راهم آن از وحی پروردگار من است که او نزدیک است و
شنوا 51 ولی بقیامت اگر تو آنها را بینی که چه بیقرارند و گویا از همین جاي نزدیک و پناهگاه شان گرفتار شدهاند [و راه فرار
ندارند] 52 آنجا است که گویند مؤمن شدیم، و چگونه دسترس بایمان دارند که بسی از آن دورند 53 چون بدوران زندگی کافر
شدند بمحمّد و سخن او، پس آنجا بیهوده گویند و از دور تیري بتاریکی میاندازند 54 و جداشان کنند از آنچه میخواهند [و
دسترس به توبه و ایمان ندارند] چنانکه با پیروان و همفکرانشان نیز همین رفتار شده است که همگی بد دلند و شکّاك. سخن
صفحه 101 از 244
الخ 32 فخر: یعنی پس از آنکه با یکدگر گفتگو کردند و هر کس سخن دیگري را ردّ -« وَ أَسَرُّوا النَّدامَۀَ لَمّا رَأَوُا العَذابَ » : مفسّرین
« اسرّ » کرد و گناهکارش دانست، عذاب را که دیدند آن گفتگو که نشانهي پشیمانی است، پوشیده داشتند. بعضی گفتهاند: چون
بمعنی راز داشتن و راز آشکار کردن است و از کلمات اضداد است ممکن است معنی اینکه باشد: چون عذاب دیدند پشیمانی خود
36 فخر: اینکه آیه تکرار شده است براي اینکه است که در اوّل فهمانده « قُل إِن رَبِّی یَبسُطُ الرِّزقَ » 65- نمودار کردند. -قرآن- 15
شده است که زیادي مال و فرزند نشانه خوبی و آمرزیدگی نیست چنانکه گفتهاند: زیادي ترف نشانی زیادي شرف نیست و در
دوّم فهمانده شده است که اینکه فزونی مختص بشما نیست و ممکن است مؤمنین هم اینکه بهره را داشته باشند و چون در دوّم
40 [ صفحه 222 ] مجمع: - آورده شده است قرینه است که اوّل براي کافران است و دوّم براي مؤمنان. -قرآن- 1 « من عباده » کلمات
اوّل براي سرزنش و تهدید کافران است و دوّم براي وعظ و نوید مؤمنان است و دلگرمی آنها که ممکن است سرمایه دار شوند و
که دوّمی خبر، و أوّلی مفعول له « ضعف » و رفع « جزاء » 37 مجمع: با نصب «ِ فِی الغُرُفات » -«ِ جَزاءُ الضِّعف » . ببخشند و عوض بگیرند
غرفه بصورت مفرد « غرفات » یا حال باشد قرائت شده است و به قرائت مشهور جزاء خبر است و مصدر مضاف بمعمول. و کلمهي
19 -قرآن- - قرآن- 1 - .« اهلک النّاس الدّرهم و الدّینار » خوانده شده است، چون در نسبت باسم جنس جمع و مفرد مساوي است مثل
44 بیضاوي: ما کتابهائی نفرستادیم براي ایشان که در آن دستور بشرك داده باشیم و نیز « وَ ما آتَیناهُم مِن کُتُب یَدرُسُونَها » ] 41-23
45 « وَ ما بَلَغُوا مِعشارَ ما آتَیناهُم » 47- کسی را ارسال نکردیم که آنها را از ترك شرك بترساند و یا دعوت بشرك نماید]. -قرآن- 3
39 حسینی: یعنی - طبري: یعنی ده یک آنچه بمردمان گذشته دادیم از توانائی و دلاوري و غیر آن بمردم زمان تو ندادیم. -قرآن- 1
بآن گذشتگان از وظایف حج و غیر آن ده یک آنرا که به پیروان تو دادیم بآنها نداده بودیم. فخر: ده یک آیات و دلائل که براي
46 یعنی فقطّ یک کلمه براي موعظه و ارشاد «ِ إِنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلّه » ] . قریش و کافران عرب دادیم بگذشتگان ندادیم
بشما میگوئیم و آن اینکه با هم بطور دو نفري و جدا جدا بدون ترس و تقلید و تشویش خاطر براي خدا شور کنید و بیندیشید و
سابقه کار اینکه پیغمبر را در نظر گیرید ببینید آیا در وي دیوانگی سراغ دارید و آیا کمال عقل او کافی نیست براي دعوتش
وَ یَقذِفُونَ بِالغَیب مِن مَکانٍ » 57- بتوحید. خطاب در اینکه آیه با کافران است که نبوّت پیغمبر و توحید را نمیپذیرفتند]. -قرآن- 3
49 [ صفحه 223 ] و سخن او را نشانهي تیر پندار و گمان خود میکنند و میگویند - 53 طبري: یعنی کافران پیغمبر را -قرآن- 1 « بَعِیدٍ
شاعر است، و بعضی دیوانهاش مینامند. نیشابوري: در اینکه جمله چند معنی است: اوّل- با اینکه عالم بحال پیغمبر هستند مثل کسی
که از دور کاري میکند آن حضرت را شاعر و ساحر مینامند. دوّم- سخنی از دور و تاریک میگویند که کارهاي خداوندي را مثل
خود میپندارند که شریک و کومک میخواهد. سوّم- سنجشی از دور دارند که قدرت خدا را مثل خود میدانند و عاجز از زنده
کردن مردگان. چهارم- کارهاي عالم دیگر را مثل اینکه عالم میدانند که مال و مقام مؤثّر است و میگویند اگر ثوابی و عقابی باشد
ما از دیگران برتریم و آزار نمیبینیم. پنجم- میگویند: ما فهمیدیم که خطاکار بودیم ما را به دنیا برگردانید تا نکوکار شویم و اینکه
54 طبري: یعنی میان آنها و ایمانی « وَ حِیلَ بَینَهُم وَ بَینَ ما یَشتَهُونَ » . سخن چنان است که کسی از دور چیزي به تاریکی پرتاب کند
که در آخرت آرزو میکنند جدائی افتاده است و دسترس بآن ندارند. مجاهد گفته است: یعنی میان آنها و آنچه مال و فرزند که در
« بَل کانُوا یَعبُدُونَ الجِن-َّ تا آخر » 47 سخن ما: 1- آیت 41 - زندگی داشتند و به آرزوي آن هستند جدائی افتاده است. -قرآن- 1
شاید اشاره بمذهب صابئه باشد که گروهی از مردم سرزمین حرّان بودهاند که آن در کنار فرات بوده است و یکی از مراکز علمی
قدیم بوده است. و یا عدّهاي از اعراب مکّه و جزیرة العرب بودهاند که معتقد بودهاند ملائکه و روحانیّات مجرّد که بستگی بمادّه
ندارند واسطهي میان خلق و خالق هستند و آنها را میپرستیدند، در هر صورت اگرچه تفصیل آن گونه مذاهب روشن نیست ولی
اینکه اندازه معلوم است که مردمی معتقد بروحانیّات و مجرّدات و ملائکه بودهاند، و اینکه آیه اشاره بآنها است که بعالم دیگر از
آنها باز خواست میشود و آن ملک و روحانی آن مردم را معرّفی میکند که ما را نمیپرستیدند بلکه جن پرست بودند. و منظور اینکه
صفحه 102 از 244
شاید براي توبیخ اینگونه افکار باشد که چنین مردمی گرفتار اوهام و «َّ یَعبُدُونَ الجِن » 56 [ صفحه 224 ] جملهي - است که -قرآن- 23
خیالات پراکنده هستند و از چیزهاي نهانی و جنّی که به خیال باطل خود درست میکنند میترسند و آنها را میپرستند چنانکه امروز
هم مردمی باوراد و دعا خوانی معتقدند و جلو بیماري و دزدي و گرفتاري را بوسیله رمّال و جنگیر و عزائم میگیرند از بقایاي همان
مردمند و مورد نکوهش آیه هستند. و ممکن است چنانکه در ترجمه نوشتیم و مفسّرین احتمال دادهاند معنی جمله اینکه باشد: آنها
که خداپرست نشدند و ملک پرستی را بهانه کردند در حقیقت شیطان پرست هستند که بفرمان او از راه راست بکج رفتهاند و خود
الخ بطوري که مفسّرین هم گفتهاند و از ترجمهي ما -«ٍ ما آتَیناهُم مِن کُتُب » 2- آیت 44 31- را ملکپرست دانستهاند. -قرآن- 9
نمودار است مقصود اینکه است که اینکه منکرین از کجا ادّعاي سحر و بیهودگی سخن پیغمبر میکنند با اینکه کتاب و معلّم بآنها
داده نشده است که چنین مطالب را از سوي حق بآنها فهمانده باشند پس اینکه ادّعا ساخته فکر خودشان است و مجعول است. ولی
بواسطهي کلمهي نذیر که بمعنی ترسانندهي از آینده بد است مقصود « ما أَرسَلنا إِلَیهِم قَبلَکَ مِن نَذِیرٍ » ممکن است بگوئیم: جملهي
پیغمبر است براي رهبري یعنی بآنها هیچ پیغمبر و کتاب نفرستادیم و تشخیص جادو و سخن درست را هم بآنها نیاموختیم تا سخن
محمّد را باطل بشمارند. پس آیه دو مطلب را میفهماند: 1- نفرستادن رهبر و کتاب. 2- یاد ندادن تشخیص جادو و از غیر جادو. -
اختلاف مفسّرین نوشته شد ولی بقرینهي آیت جلو ظاهر «ِ وَ یَقذِفُونَ بِالغَیب » 3- آیت 53 جملهي 459- 41 -قرآن- 414 - قرآن- 13
پس معلوم است که سخن از اصالت قیامت کافران « قالُوا آمَنّا » همان است که در ترجمه نوشتیم چون در آیت جلو گفته شده است
وَ قَد » الخ یعنی دسترس به ایمان ندارند که دورند. از آن پس گفته شده است -«ُ أَنّی لَهُم التَّناوُش » است، پس از آن گفته شده است
الخ یعنی چگونه -« 445 [ صفحه 225 ] یَقذِفُونَ - 319 -قرآن- 406 - 194 -قرآن- 290 - 48 -قرآن- 179 - کَفَرُوا بِه مِن قَبل وَ -قرآن- 21
دسترس بایمان داشته باشند که با دوري از آن در پیش و بموقع خود منکر آن و کافر شدند. پس سخنی است بیهوده و تیري است
الخ از جلو جدا باشد و واو براي استیناف -« وَ یَقذِفُونَ » بتاریکی. و اگر معنی که مفسّرین گفتهاند درست باشد باید اینکه جملهي
باشد و موضوع سخن که حال قیامت است عوض شود و سخن از رفتار آنها در زندگی باشد که پیغمبر و دین را بخیال باطل نشانه
تیر نادانی میکردند. و اینکه معنی از روش سخن دور است و از نیشابوري که او از فخر رازي گرفته است اینکه معنی که ما کردیم
[ 275 [ صفحه 226 - 14 -قرآن- 259 - نیز نقل شد. -قرآن- 1