گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
سوره فاطر



اشاره
35 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -
[ [سوره فاطر [ 35 ]: آیات 1 تا 26
37 الحَمدُ لِلّه فاطِرِ السَّماوات وَ الَأرض جاعِل المَلائِکَ ۀِ رُسُلًا أُولِی أَجنِحَ ۀٍ مَثنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
یَزِیدُ فِی الخَلق ما یَشاءُ إِن اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 1] ما یَفتَح اللّه لِلنّاس مِن رَحمَۀٍ فَلا مُمسِکَ لَها وَ ما یُمسِک فَلا مُرسِلَ لَه مِن بَعدِهِ
وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 2] یا أَیُّهَا النّاس اذکُرُوا نِعمَتَ اللّه عَلَیکُم هَل مِن خالِق غَیرُ اللّه یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَ الَأرض لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّی
621 یا أَیُّهَا النّاس إِن وَعدَ اللّه حَقٌّ فَلا - تُؤفَکُونَ [ 3] وَ إِن یُکَ ذِّبُوكَ فَقَد کُذِّبَت رُسُل مِن قَبلِکَ وَ إِلَی اللّه تُرجَع الأُمُورُ [ 4] -قرآن- 1
[ تَغُرَّنَّکُم الحَیاةُ الدُّنیا وَ لا یَغُرَّنَّکُم بِاللّه الغَرُورُ [ 5] إِن الشَّیطانَ لَکُم عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوه عَدُ  وا إِنَّما یَدعُوا حِزبَه لِیَکُونُوا مِن أَصحاب السَّعِیرِ [ 6
الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُم عَذاب شَدِیدٌ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات لَهُم مَغفِرَةٌ وَ أَجرٌ کَبِیرٌ [ 7] أَ فَمَن زُیِّنَ لَه سُوءُ عَمَلِه فَرَآه حَسَ ناً فَإِنَّ
صفحه 103 از 244
اللّهَ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدِي مَن یَشاءُ فَلا تَذهَب نَفسُکَ عَلَیهِم حَسَرات إِن اللّهَ عَلِیم بِما یَصنَعُونَ [ 8] وَ اللّه الَّذِي أَرسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ
745 مَن کانَ یُرِیدُ العِزَّةَ فَلِلّه العِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیهِ - سَحاباً فَسُقناه إِلی بَلَدٍ مَیِّت فَأَحیَینا بِه الَأرضَ بَعدَ مَوتِها کَذلِکَ النُّشُورُ [ 9] -قرآن- 1
یَصعَدُ الکَلِم الطَّیِّب وَ العَمَل الصّالِح یَرفَعُه وَ الَّذِینَ یَمکُرُونَ السَّیِّئات لَهُم عَذاب شَدِیدٌ وَ مَکرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ [ 10 ] وَ اللّه خَلَقَکُم مِن
تُراب ثُم مِن نُطفَۀٍ ثُم جَعَلَکُم أَزواجاً وَ ما تَحمِل مِن أُنثی وَ لا تَضَع إِلاّ بِعِلمِه وَ ما یُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ وَ لا یُنقَص مِن عُمُرِه إِلاّ فِی کِتاب إِنَّ
ذلِکَ عَلَی اللّه یَسِیرٌ [ 11 ] وَ ما یَستَوِي البَحران هذا عَذب فُرات سائِغ شَرابُه وَ هذا مِلح أُجاج وَ مِن کُلٍّ تَأکُلُونَ لَحماً طَرِیا وَ
تَستَخرِجُونَ حِلیَۀً تَلبَسُونَها وَ تَرَي الفُلکَ فِیه مَواخِرَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِه وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 12 ] یُولِج اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِج النَّهارَ فِی
[ اللَّیل وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ کُلٌّ یَجرِي لِأَجَل مُسَ  می ذلِکُم اللّه رَبُّکُم لَه المُلک وَ الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِه ما یَملِکُونَ مِن قِطمِیرٍ [ 13
- إِن تَدعُوهُم لا یَسمَعُوا دُعاءَکُم وَ لَو سَمِعُوا مَا استَجابُوا لَکُم وَ یَومَ القِیامَۀِ یَکفُرُونَ بِشِرکِکُم وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثل خَبِیرٍ [ 14 ] -قرآن- 1
1169 یا أَیُّهَا النّاس أَنتُم الفُقَراءُ إِلَی اللّه وَ اللّه هُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ [ 15 ] إِن یَشَأ یُذهِبکُم وَ یَأت بِخَلق جَدِیدٍ [ 16 ] وَ ما ذلِکَ عَلَی اللّهِ
بِعَزِیزٍ [ 17 ] وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري وَ إِن تَدع مُثقَلَۀٌ إِلی حِملِها لا یُحمَل مِنه شَیءٌ وَ لَو کانَ ذا قُربی إِنَّما تُنذِرُ الَّذِینَ یَخشَونَ رَبَّهُم
521 وَ لا - بِالغَیب وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَن تَزَکّی فَإِنَّما یَتَزَکّی لِنَفسِه وَ إِلَی اللّه المَصِ یرُ [ 18 ] وَ ما یَستَوِي الَأعمی وَ البَصِیرُ [ 19 ] -قرآن- 1
الظُّلُمات وَ لا النُّورُ [ 20 ] وَ لا الظِّلُّ وَ لا الحَرُورُ [ 21 ] وَ ما یَستَوِي الَأحیاءُ وَ لا الَأموات إِن اللّهَ یُسمِع مَن یَشاءُ وَ ما أَنتَ بِمُسمِع مَن فِی
345 وَ إِن - القُبُورِ [ 22 ] إِن أَنتَ إِلاّ نَذِیرٌ [ 23 ] إِنّا أَرسَلناكَ بِالحَق بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِن مِن أُمَّۀٍ إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ [ 24 ] -قرآن- 1
یُکَذِّبُوكَ فَقَد کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنات وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالکِتاب المُنِیرِ [ 25 ] ثُم أَخَذت الَّذِینَ کَفَرُوا فَکَیفَ کانَ نَکِیرِ
جمع جناح بفتح اوّل بمعنی بال پرنده و دست و بازوي آدمی و با ضم اوّل « أَجنِحَ ۀٍ » : 207 [ صفحه 228 ] معنی لغات - 26 ] -قرآن- 1 ]
از افک بفتح همزه بمعنی دروغ گفتن، کسی را منصرف « تؤفکون » . پوست نازك میانهي خرما و دانهي آن « قطمیر » . بمعنی گناه
24 ترجمه: بنام خداي مهربان بهمگان و بخشاینده ببندگان 1 ستایش شایستهي - کردن، از رأي خود کسی را برگرداندن. -قرآن- 13
آن خداوند است که آسمانها و زمین پدید آورد و فرشتگان را فرستاده خود کرد که داراي بالهاي دو تائی و سه تائی و چهار تائی
هستند و او است که بر هر چیز توانا است و آنچه بخواهد و مصلحت باشد بر آفریدهي خود میافزاید. 2 پس اگر از رحمت خود بر
خلق گشایشی دهد کس جلوگیر و نگهدار رحمت او نیست. و آنچه را باز گیرد کس از پس او نتواند رها کند و باز دهد چه داناي
برتر او است و بس 3 اي مردم بیاد نعمت حق باشید که بشما بخشیده است بیندیشید که آیا آفرینندهاي جز او هست که از آسمان و
زمین بشما روزي رساند! هرگز جز او خدائی نیست. پس چگونه کافران شما را از حق میگردانند و رأیتان را دگرگون میکنند! 4 اي
محمّد اگر اعراب تو را دروغزن گویند، پیغمبران پیش از تو هم تکذیب کردند ولی بازگشت همهي کارها بسوي خدا است [تا
خوب و بد از هم جدا شود] 5 اي مردم باخبر باشید که وعدهي خدا درست است و بگذر ندارد پس نه زندگانی اینکه جهانی
گولتان زند و نه آن دیو فریبنده شما را مغرور کند [که خدا کریم است] 6 چه او دشمن شما است، پس شما هم او را دشمن بدارید
که او دستهي خود را بآن جا میخواند که عاقبت آن آتش [ صفحه 229 ] سوزان است 7 و آن کسان که کافر [و پیرو شیطان] شدند
سزاشان عذاب سخت است و آنها که مؤمن و نکوکار شدند بپاداش، آمرزش دارند و مزدي ارزنده و ارجمند 8 پس [شما خود
بسنجید] آیا آنکه کار بدش بچشمش آراسته است [مثل او است که درست و نادرست از هم جدا کرد]! پس سر اینکه رشته با خدا
است که گمراه کند آن را که خواهد و آن را که خواهد هدایت کند. و تو باندیشهي آنها مباش و افسوس مخور که آنچه میکنند
خدا خبر دار است. 9 چون او است که بادها میفرستد و ابراز آن میخیزد و آنرا بسرزمین خشک، و مرده میراند پس باین جنبش
زمین را از پس خشکی و مردگی زنده و تازه کند. و زندگی دوبارهي مردم نیز بچنین قدرت فراهم خواهد شد 10 پس آنکه عزّت
و برتري بخواهد [نه از بت بجوید] که البتّه هر عزّت و کرامت از خداوند است و آن سخن که پسند است بپیشگاه او بالا میرود و
کار شایسته را او ارجمند میکند و آنها که حیله گر و بدکارند بآزار سخت گرفتار شوند و مکرشان تباه و نابود شود 11 چه خداوند
صفحه 104 از 244
آغاز آفرینش شما از خاك کرد و سپس از نطفه و آنگاه از نطفه جفتتان کرد که آنچه ماده بارور شود و بزاید بعلم و سرنوشت
خداوند است و بس. و نه کس زندگی دراز کند یا کم جز که در کتاب خداوندي است و اینکه کار بر او البتّه آسان است 12
[اکنون شما بخود آئید و بسنجید که] دو دریاي شور و شیرین برابر نیستند که یکی گوارا است و خوش مذاق و دیگري تلخ و
گزنده با اینکه از همه گوشت تازه و ماهی میخورید و مروارید و مرجان زینتی بیرون میآورید و کشتی آب شکاف در آن میبینید
تا بدریا سفر کنید و از فضل خدا سود برید که امید است پاس نعمت بدارید و شکر گزار باشید. [پس مؤمن و کافر را با اینکه دو
دریا بسنجید تا ارزش و سرنوشت هر کدام بدانید] 13 [باز بیاد آفریدههاي جهانی باشید تا آفریدگار خود بشناسید که] از شب بروز
میآورد و آن را دراز میکند و از روز بشب میافزاید و آن یک دراز میشود و خورشید و ماه را به فرمان کرده و همگی براي زمانی
معیّن در جنبشند. پس همانکه اینها را چنین کرده [ صفحه 230 ] است پروردگار شما است و پادشاهی براي او است و آنها که بجز
او بخوانید و خداي خود بدانید چندان پوست دانهي خرما ملک و دارائی ندارند 14 و اگر آنها را بخوانید دعاي شما نشنوند و اگر
فرض شود که بشنوند جواب نتوانند گفت و برستاخیز آنها که شریک حق پنداشتید منکر و بیزار گفتار شما شوند. [اي محمّد بدان
اینکه سخنان درست است که] هیچ با خبري تو را چون خداوند از آن آگاه نتواند کرد 15 [و تو بگو:] اي مردم همگی نیازمند
خدائید و ستودهي بینیاز خداوند است و بس که 16 اگر بخواهد و مصلحت باشد همگی شما را ببرد و نابود کند و مخلوقی از نو
بیاورد 17 و اینکه نه بر خدا دشوار است و گران 18 [و بدانید:] کس بار گناه دیگري بر دوش نخواهد برد و اگر زیر گناه ماندهاي
کومک خواهد کس نتواند چیزي از آن بردارد هر چند که خویش او باشد [البتّه اینکه سخنان] بیم و نویدي است از تو براي آنها
که از خداي خود نادیده ترسناکند و نماز بپا میدارند. پس هر که خود را پاکیزه بدارد براي خود پاك است که بازگشت بسوي خدا
است [و سود و زیان آنجا است] 19 چونکه کور و بینا 20 و روشنی و تاریکی برابر نیست 21 و نه سایه و آفتاب 22 و نیز زنده دلان
و مردهدلان یکسان نمیباشد پس نادان و بیدین و عالم دیندار برابر نیستند و از اینکه جهت است که تو نتوانی اینکه سخنان بگوش
آنها که چون مرده بگورند رسانی و خداوند است که بگوش هر که خواهد و بسرنوشت او باشد رساند. 23 پس وظیفهي تو
بیمآوري مردم است و بس 24 چونکه براستی و درستی تو را فرستادیم براي بیم و نوید مردم و هیچ ملّتی نبوده است جز که
برايشان بیمآوري بوده است 25 و اگر اینکه عربها تو را دروغگو گفتند نه عجب که مردم پیش از اینها هم رهبرانشان را تکذیب
کردند با اینکه سخنان روشن و کتابها و نوشتههاي نمودار برايشان آوردند 26 ما هم کسانی را که کافر شدند گرفتار کردیم که
چگونه زشت و ناپسند بود. سخن مفسّرین: کشف: اینکه سوره ملائکه نامیده شده است چون فقطّ [ صفحه 231 ] در اینجا توصیف
ملائکه شده است. و چهل و پنج آیه است که همگی بمکّه نازل شده است. معرفۀ النّاسخ إبن حزم: همهي اینکه سوره محکم است
که معنی آن بآیات فرمان بجنگ نسخ شده است نه لفظ آن که اینکه آیه میفهماند کار پیغمبر « إِن أَنتَ إِلّا نَذِیرٌ » و غیر منسوخ بجز
منحصر است ببیم دادن مردم و اینکه معنی نسخ شده است بآیات جنگ که پیغمبر علاوه بر پند و بیم و نوید بموقع مقتضی باید
1 مجمع: زهري گفته است: یعنی «ِ یَزِیدُ فِی الخَلق » 106- جنگ هم بکند. پس مفاد آیه که انحصار است نسخ شده است. -قرآن- 79
خدا زیبائی چهره میدهد بهر کس که خود بخواهد و مصلحت باشد. قتاده گفته است: یعنی چشم زیبا میدهد، و ابو هریره از پیغمبر
24 کشف نوشته: مراد باین علوّ همّت - صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل کرده است: یعنی چهره و آواز و موي نیکو میدهد. -قرآن- 1
است، همّت عالی کسی را دهد که خود خواهد. اصحاب همّت سهاند: یکی را همّت دنیا است غایت امید وي آن و قطب آسیاي
من اصبح و الدّنیا اکبر همّه فلیس من اللّه و الزم قلبه أربع خصال: همّا لا ینقطع عنه ابدا، و شغلا لا » سعی وي آن، و در خبر است
یعنی هر کس از خواب بلند شود و بزرگترین فکرش بکار دنیا ] .« یتفرّج منه ابدا، و فقرا لا تبلغ غناه ابدا، و املا لا یبلغ منتهاه ابدا
باشد خدا- پرست نیست و خدا دل او را بچهار بیماري گرفتار میکند: اندوهی همیشگی و گرفتاري که هرگز از آن خلاصی ندارد،
و ناداري که هرگز بینیاز نمیشود و آرزوئی که هرگز بآن نمیرسد]. مترجم دیگري را همّت وي تا بعقبی رسد باغ و بستان و نعیم
صفحه 105 از 244
الوان و حور و قصور و ولدان و خیرات حسان بر دل وي همه آن گذرد و روزگار وي نشان آن دارد اینکه حال مزدور است در بند
پاداش مانده از حقایق مکاشفات و خلوت مناجات بازمانده. سه دیگر مرد، آن است که همّتی عالی دارد در دل رازي نهانی [
صفحه 232 ] دارد، دل او اسیر و مهر جان او غرقهي عیان نه از دنیا خبر دارد نه از عقبی نشان، بزبان حیرت همی گوید: اي یگانهي
یکتا از ازل تا جاودان اي واحد و وحید در نام و نشان زندهمان کن بزندگی دوستان، بعین جمعمان زنده دار بنور قرب آبادان
الخ 2 مجمع: یعنی هر چه خدا بدهد از باران -«ِ ما یَفتَح اللّه لِلنّاس » . دوگانگی برگیر از میان، و بر مقام توحیدمان فرود آر با مقرّبان
- 32 کشف: گفتهاند: فتح دو گونه است: 1 - و تندرستی و دیگر نعمتها که مصلحت بداند کس جلوگیر آن نمیتواند بشود. -قرآن- 1
گشایشی الهی که کومک حق است براي رسیدن بعلوم و پیدا کردن راه سعادت و همان است وسیلهي ثواب و مقام محمود که در
مقصود همین فتح است. 2- گشایش کار دنیا که کومک برسیدن «ِ فَعَسَ ی اللّه أَن یَأتِیَ بِالفَتح » و نیز « إِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحاً مُبِیناً » قرآن
220 -قرآن- - مقصود همین است. -قرآن- 183 «ٍ لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکات » و « ما یَفتَح اللّه لِلنّاس مِن رَحمَۀٍ » خواستههاي زندگی است و
440 و نیز کشف نوشته: بزبان طریقت اینکه آیت اشارت است بفتوح اهل ایمان و معرفت، - 406 -قرآن- 409 - -270-227 قرآن- 362
فتوح نامی است آن را که از غیب ناجسته و ناخواسته آید و آن دو قسم است یکی از آن واردات رزق و عیش است نامطلوب و
نامکتسب. دیگر قسم علم لدنّی است ناآموخته، با شریعت موافق، ناشنیده و با دل آشنا، پیر طریقت گفت: آه از اینکه علم ناآموخته
گاه در آن غرقم و گاه سوخته. گوینده از اینکه باب دریا است گاه در مدّ و گاه در جزر چون در مقام انبساط بود عالم از صفوت
پر کند. چون در مقام هیبت بود عالم از بشریّت پر کند. و هم از ابواب فتوح است خواب نیکو و دعاي نیکان و قبول دلها، و فی
حسینی: نظم: دست لطفش نسخهي علم و .« انّ اللّه اذا احب عبدا احبّه اهل السماوات و الإرض و یوضع له القبول فی الإرض » الخبر
هَل مِن خالِقٍ » [ حکم || بی قلم در صفحهي دل زد رقم علم اهل دل نه از مکتب بود || بلکه از تلقین خاص ربّ بود [ صفحه 233
با « تذهب » : 8 مجمع « فَلا تَذهَب نَفسُکَ » 34- با صداي جلو و صداي زیر خوانده شده است. -قرآن- 1 « غیر » 3 مجمع: کلمه «ِ غَیرُ اللّه
فتح تاء و هاء و رفع نفس بصورت فعل لازم خوانده شده است، و با ضم تاء و کسر هاء و نصب نفس به صورت متعدّي که نفس
الخ 10 طبري: در مقصود از اینکه جمله اختلاف است: -« مَن کانَ یُرِیدُ العِزَّةَ » 24- مفعول آن باشد نیز خوانده شده است. -قرآن- 1
-1 مجاهد گفته است: یعنی اگر کسی از پرستش بتها چشم عزّت و جاه داشته باشد بداند که هر جاه و مقام خداوند است. 2- قتاده
گفته است: یعنی اگر کسی عزّت بخواهد از عبادت خدا بخواهد. 3- دیگران گفتهاند: هر کس علم و راه عزّت را بخواهد بداند که
الخ 10 نیشابوري: یعنی اگر شما -«ُ إِلَیه یَصعَدُ الکَلِم الطَّیِّب » 31- از کجا است! بداند که همهي اینها بپیشگاه خداوند است. -قرآن- 1
وَ مَکرُ » 41- خدا را نمیبینید او سخن شما میشنود و آنچه خوب است میپذیرد ولی بتهاي شما توانائی چیزي ندارند. -قرآن- 1
الَّذِینَ یَمکُرُونَ- » 10 روح البیان: مجاهد گفته است: مقصود از اینکه آیه ریاکارانند و در تأویلات نجمیّه است که « أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ
اشاره بآنها است که کارهاي خوب از خود نمودار میکنند و بدیها را پوشیده میدارند که مردم آنها را صالح بدانند ولی « تا آخر
165 با یزید بسطامی گفت: شبی خانه روشن شد گفتم: اگر از - 34 -قرآن- 142 - کرامت و بزرگواري بدرستکرداري است. -قرآن- 1
شیطان است من برترم که او بمن طمع کند و اگر از خود است بگذار تا از سراي خدمت بسراي کرامت رسم که خدمت با اخلاص
بصداي بالاي یاء به صورت معلوم و با ضم و صداي جلو یاء و « ینقص » : 11 مجمع «ِ وَ لا یُنقَص مِن عُمُرِه » . وسیلهي ظهور انوار است
فتح و صداي بالاي قاف بصیغهي مجهول نیز خوانده شده است و در معنی تفاوت نیست. و هاي ضمیر عمره ممکن است بجاي -
32 [ صفحه 234 ] کلمهي معمّر جلو باشد یعنی از عمر آن شخص که زیاد زندگی کرده است کم نمیشود مگر باذن خدا، - قرآن- 1
وَ ما یَستَوِي » . و ممکن است بجاي انسان باشد یعنی هیچکس زندگی دراز ندارد و از عمر هیچ زندهاي کم نمیشود مگر باذن خدا
الخ 12 کشف نوشته: بر ذوق عارفان اینکه دو بحر اشارت است بقبض و بسط سالکان. و قبض و بسط منتهیانرا -«ٌ البَحران هذا عَذب
چنان است که خوف و رجا مبتدیان را. مرید را در بدء ارادت بوقت خدمت از خوف و رجا چاره نیست چنانکه در نهایت حالت با
صفحه 106 از 244
کمال معرفت از قبض و بسط خالی نیست. او که در خوف و رجا است نظر وي همه سوي ابد شود که آیا با من چه کنند فردا، و او
که در قبض و بسط است نظر وي همه سوي ازل شود که آیا با من چه کردهاند و چه حکم راندهاند در ازل. و هم در کشف الأسرار
است که دو دریاي فرات و اجاج مثال دو دریا است که میان بنده و خدا است یکی دریاي هلاك و دیگري دریاي نجات. دریاي
هلاك پنج کشتی دارد حرص و ریا و اصرار بر گناهکاري و غفلت و ناامیدي از رحمت حق.ّ کشتی حرص آدمی را بساحل دنیا
پرستی میبرد. کشتی ریا بسوي نفاق میبرد. سواري بر کشتی گناهکاري به ساحل شقاوت و بدبختی پیاده میشود. هر که بکشتی
غفلت بنشیند بساحل حسرت میرسد، و هر که بکشتی ناامیدي از رحمت نشست بسر زمین کفر پیاده میشود. و دریاي نجات نیز پنج
2- امیدواري که عاقبت آن بخشش خداوندي است. 3- کشتی 40- کشتی دارد: 1- خوف که به ساحل امن میرساند. -قرآن- 1
زهد که به سرزمین قرب و نزدیکی حق پیاده میشود. 4- کشتی معرفت که سواري آن به انس و آسودگی بحق میکشاند. 5- کشتی
با یاء بصیغهي غایب و بتاء بصیغهي خطاب « یدعون » 13 مجمع: جملهي « وَ الَّذِینَ تَدعُونَ » . توحید که بسوي مشاهدت حق میبرد
14 طبري: یعنی اي محمّد از داستان اینکه بتها و بت پرستها و سرنوشتشان کسی « لا یُنَبِّئُکَ مِثل خَبِیرٍ » 26- قرائت کردهاند. -قرآن- 1
33 [ صفحه 235 ] بحال آنها است و آن خبردار با بصیرت خدا است که - بتو خبر نمیدهد مانند آنکه خبردار و با بصیرت -قرآن- 1
چیزي از او پنهان نیست مجمع: یعنی: کسی چون خدا از بد و خوب زندگی تو را خبردار نمیکند. فخر: ممکن است اینکه سخن با
15 کشف نوشته: پیران طریقت «ِ أَنتُم الفُقَراءُ إِلَی اللّه » پیغمبر باشد و ممکن است با عموم باشد. یعنی اي شنونده هر که هستی. أن که
گفتند: بناي دوستی بر تلبیس نهادند، سلیمان را نام ملکی تلبیس فقر بود، آدم را عصیان تلبیس صفوت بود، ابراهیم را لباس نعمت
تلبیس خلّت زیرا که شرط محبّت غیرت است و دوستان حال خود بهر کس ننمایند، کسی که از کون ذرّهاي ندارد و بکونین نظري
ندارد و همواره نظر اللّه پیش چشم خویش دارد او را فقیر گویند که از همه درویش است و بحق توانگر، توانگري در سینه میباید نه
در خزینه فقیر او است که خود را در دو جهان جز حق دست آویز نبیند و نظر با خود ندارد چهار تکبیر بر ذات و صفات خود کند
45 نیست عشق لا یزالی را در آن دل هیچ کار || کو هنوز اندر صفات خویش ماندست - چنانک آن جوانمرد گفت: -قرآن- 1
15 حسینی « اللّه هُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ » استوار هر که در میدان عشق نیکوان گامی نهاد || چار تکبیري کند بر ذات او لیل و نهار أن که
نوشته: چون ظهور کمال آسمانی موقوف است بر وجود عیان ممکنات پس در آنجا آن نعمتی است کبري که مستحق حمد است و
44 تا حق گردد بجمله اوصاف عیان - بدان ایماي میکند و از اینکه رباعی بدین معنی پی میتوان برد: -قرآن- 1 « الحمید » ثنا و کلمهي
وَ ما یَستَوِي الَأعمی » ||واجب باشد که ممکن آید به میان ور نه بکمال ذاتی از عالمیان || فرد است و غنی چنانکه خود کرد بیان
الخ 19 مجمع: یعنی کور و بیناي راه حق یکسان نیستند، و بعضی گفتهاند: یعنی مؤمن و کافر یکی نیستند و جملههاي - -« وَ البَصِیرُ
40 [ صفحه 236 ] بعد نیز دو معنی شده است: ظل و حرور یعنی بهشت و جهنّم یا شب تیره و روز که باد سموم کشنده - قرآن- 1
میوزد و احیا و اموات یعنی علماء و جهّال یا مؤمن و کافر و بعضی گفتهاند: مقصود کور و بینا و گرما و سایه است که معنی خود
اینکه کلمات باشد و براي داستان و سنجش گفته شده است یعنی چنانکه اینها برابر نیستند پرستش خدا و بتها و کافر و مؤمن و حقّ
الخ ملائکه که داراي چند بال معرّفی شده است میگوئیم چنانکه در -« أُولِی أَجنِحَ ۀٍ » و باطل هم برابر نیستند. سخن ما: 1- آیت اوّل
سورهي بقره احتمال داده شده است عالم آفرینش بینهایت است و آفریدهها از اندازهي اندیشهي ما برتر، پس ممکن است
موجوداتی باشند که فکر ما از تشخیص چگونگی آن قاصر باشد و امّا بالهاي چند ممکن است کنایه باشد از نیروي کار و آنچه
موجب فعّالیت آنها است چه مسلّم است مانند بال مرغ از گوشت و پر و استخوان نیست و خاصیتی است که آنها بوسیلهي آن
واسطه و عامل فعّالیّتها و پدیدههاي طبیعت « ملک » میتوانند کارهاي عالم طبیعت را انجام دهند و معلوم است که در قرآن و دین
و در « مَلَک المَوت الَّذِي وُکِّلَ بِکُم » و در سوره سجده « تَنَزَّل المَلائِکَ ۀُ وَ الرُّوح فِیها بِإِذن رَبِّهِم مِن کُل أَمرٍ » است مثل سورهي قدر
و دیگر آیات که میفهماند کلمهي ملک براي عوامل و وسائط پدیدهها و دگرگونیهاي « وَ لَو أَنزَلنا مَلَکاً لَقُضِ یَ الَأمرُ » سورهي انعام
صفحه 107 از 244
طبیعت است و بالهاي متعدّد هم شاید کنایه از درجات و اندازههاي مختلف نیروها است چنانکه جبرئیل که روح الأمین و واسطهي
« ثلاث » تعلیم و تربیت پیغمبر علیه السّلام بصورت خود حضور آن حضرت نمودار شد میان مشرق و مغرب را پر کرد. و کلمهي
بمعنی سه تائی قرینه است که نباید مانند موجودات جنبندهي در هوا بال آنها جفت باشد تا تعادل شان حفظ شود چون بال ملک
قدرت او است بر پیدایش در جاهاي مختلف آفرینش نه فقطّ پرواز در هوا و نشستن بر زمین پس ممکن است کم و زیاد باشد
902 -قرآن- - 836 -قرآن- 859 - 773 -قرآن- 793 - 45 -قرآن- 692 - قرآن- 26 - .«ِ یَزِیدُ فِی الخَلق » چنانکه بجملهي بعد گفته شده است
50 [ صفحه 237 ] بمیان آمده است - الخ که سخن از تغییرات جوّي -قرآن- 12 -« اللّه الَّذِي أَرسَلَ الرِّیاحَ » -2 آیت 9 1594-1571
در قرآن مکرّر شده است چنانکه در سورهي بقره از تفسیر المنار مرحوم عبده نقل کردیم شاید بجهت اختلاف موارد قرائت براي
مردم بوده است که در موارد مختلف و یا دستهها و قبایل مختلف بر حسب اقتضاي مورد نازل میشده است. و شاید بعضی مواقع
بواسطهي اینگونه حوادث آسمانی اینگونه آیات نازل میشده است غیر از آنچه وقت دیگر نازل شده است تا بیشتر مردم متوجّه
بقدرت لا یزالی شوند و آفرینندهي خود را بشناسند و یا چون بخصوص کسانی براي معارضه، از موجب اینکه حوادث میپرسیدهاند
آیتی غیر از آنچه نظیرش وقت دیگر نازل شده است بر پیغمبر نازل میشده است که با تفاوت کمی از گذشته جواب آن معارضین
داده شود تا بیشتر موجب شگفتی آنها و بیچارگی- شان در برابر پیغمبر بشود که اگر بهمان گذشتهها اکتفا میشد و همانها را پیغمبر
براي آنها تکرار میفرمود آن اثر سختی که در برابرش بیچاره شوند نداشت چون تکرار گذشته بود که شنیده بودند. و شاید بهمین
جهت است که بیشتر اینکه آیات در مکّه نازل شده است که هر روزي پیغمبر با یکی از آن سرسختیهاي کج- اندیش رو برو شده
است و او چیزي میگفته است و بپاسخ او آیتی میرسیده است.
[ [سوره فاطر [ 35 ]: آیات 27 تا 45
أَ لَم تَرَ أَن اللّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجنا بِه ثَمَرات مُختَلِفاً أَلوانُها وَ مِنَ الجِبال جُ دَدٌ بِیض وَ حُمرٌ مُختَلِف أَلوانُها وَ غَرابِیب سُودٌ
27 ] وَ مِنَ النّاس وَ الدَّوَاب وَ الَأنعام مُختَلِف أَلوانُه کَذلِکَ إِنَّما یَخشَ ی اللّهَ مِن عِبادِه العُلَماءُ إِن اللّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ [ 28 ] إِن الَّذِینَ یَتلُونَ ]
کِتابَ اللّه وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنفَقُوا مِمّا رَزَقناهُم سِ  را وَ عَلانِیَۀً یَرجُونَ تِجارَةً لَن تَبُورَ [ 29 ] لِیُوَفِّیَهُم أُجُورَهُم وَ یَزِیدَهُم مِن فَضلِه إِنَّهُ
742 ثُمَّ - غَفُورٌ شَکُورٌ [ 30 ] وَ الَّذِي أَوحَینا إِلَیکَ مِنَ الکِتاب هُوَ الحَقُّ مُ َ ص دِّقاً لِما بَینَ یَدَیه إِن اللّهَ بِعِبادِه لَخَبِیرٌ بَصِ یرٌ [ 31 ] -قرآن- 1
أَورَثنَا الکِتابَ الَّذِینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا فَمِنهُم ظالِم لِنَفسِه وَ مِنهُم مُقتَصِ دٌ وَ مِنهُم سابِق بِالخَیرات بِإِذن اللّه ذلِکَ هُوَ الفَضل الکَبِیرُ
32 ] جَنّات عَدن یَدخُلُونَها یُحَلَّونَ فِیها مِن أَساوِرَ مِن ذَهَب وَ لُؤلُؤاً وَ لِباسُهُم فِیها حَرِیرٌ [ 33 ] وَ قالُوا الحَمدُ لِلّه الَّذِي أَذهَبَ عَنَّا الحَزَنَ ]
إِن رَبَّنا لَغَفُورٌ شَ کُورٌ [ 34 ] الَّذِي أَحَلَّنا دارَ المُقامَۀِ مِن فَضلِه لا یَمَسُّنا فِیها نَصَب وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوب [ 35 ] وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُم نارُ
680 وَ هُم یَصطَرِخُونَ فِیها رَبَّنا - جَهَنَّمَ لا یُقضی عَلَیهِم فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّف عَنهُم مِن عَذابِها کَذلِکَ نَجزِي کُل کَفُورٍ [ 36 ] -قرآن- 1
أَخرِجنا نَعمَل صالِحاً غَیرَ الَّذِي کُنّا نَعمَل أَ وَ لَم نُعَمِّرکُم ما یَتَذَکَّرُ فِیه مَن تَذَکَّرَ وَ جاءَکُم النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظّالِمِینَ مِن نَصِیرٍ [ 37 ] إِنَّ
اللّهَ عالِم غَیب السَّماوات وَ الَأرض إِنَّه عَلِیم بِذات الصُّدُورِ [ 38 ] هُوَ الَّذِي جَعَلَکُم خَلائِفَ فِی الَأرض فَمَن کَفَرَ فَعَلَیه کُفرُه وَ لا یَزِیدُ
الکافِرِینَ کُفرُهُم عِندَ رَبِّهِم إِلاّ مَقتاً وَ لا یَزِیدُ الکافِرِینَ کُفرُهُم إِلاّ خَساراً [ 39 ] قُل أَ رَأَیتُم شُرَکاءَکُم الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّه أَرُونِی
ما ذا خَلَقُوا مِنَ الأَرض أَم لَهُم شِرك فِی السَّماوات أَم آتَیناهُم کِتاباً فَهُم عَلی بَیِّنَۀٍ مِنه بَل إِن یَعِدُ الظّالِمُونَ بَعضُ هُم بَعضاً إِلاّ غُرُوراً
- 40 ] إِن اللّهَ یُمسِک السَّماوات وَ الَأرضَ أَن تَزُولا وَ لَئِن زالَتا إِن أَمسَ کَهُما مِن أَحَ دٍ مِن بَعدِه إِنَّه کانَ حَلِیماً غَفُوراً [ 41 ] -قرآن- 1 ]
957 وَ أَقسَ مُوا بِاللّه جَهدَ أَیمانِهِم لَئِن جاءَهُم نَذِیرٌ لَیَکُونُن أَهدي مِن إِحدَي الأُمَم فَلَمّا جاءَهُم نَذِیرٌ ما زادَهُم إِلاّ نُفُوراً [ 42 ] استِکباراً
فِی الَأرض وَ مَکرَ السَّیِّئ وَ لا یَحِیق المَکرُ السَّیِّئ إِلاّ بِأَهلِه فَهَل یَنظُرُونَ إِلاّ سُنَّتَ الَأوَّلِینَ فَلَن تَجِ دَ لِسُنَّت اللّه تَبدِیلًا وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ
اللّه تَحوِیلًا [ 43 ] أَ وَ لَم یَسِیرُوا فِی الأَرض فَیَنظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَ کانُوا أَشَ دَّ مِنهُم قُوَّةً وَ ما کانَ اللّه لِیُعجِزَه مِن
صفحه 108 از 244
شَیءٍ فِی السَّماوات وَ لا فِی الَأرض إِنَّه کانَ عَلِیماً قَدِیراً [ 44 ] وَ لَو یُؤاخِ ذُ اللّه النّاسَ بِما کَسَ بُوا ما تَرَكَ عَلی ظَهرِها مِن دَابَّۀٍ وَ لکِن
از بوار « تبور » : 858 [ صفحه 239 ] معنی لغات - یُؤَخِّرُهُم إِلی أَجَ ل مُسَ  می فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم فَإِن اللّهَ کانَ بِعِبادِه بَصِ یراً [ 45 ] -قرآن- 1
جمع غربیب بکسر اوّل و « غرابیب » . بضم اوّل و دوّم، و بفتح اوّل بمعنی رنج و خستگی « لغوب » . بفتح اوّل بمعنی هلاکت و نابودي
سکون دوّم سیاهی زیاد و بیشتر براي تأکید در سیاهی گفته میشود. ترجمه: 27 [مگر تو خود از اینکه راه خداشناس نشدي و]
ندیدي خداوند از آسمان آب فرود آورد که میوههاي جور بجور از آن پدید آمد و هم راههاي رنگارنگ سفید و سرخ و سیاه بر
کوهها نمایان کرد 28 و همچنی ن آدمیان و چهار پایان و دگر جنبندگان رنگهاشان مختلف است [و نشانه قدرت ما است] پس البتّه
بندگان عالم [و کنجکاو در آفرینش] از خدا میترسند [چه میدانند که خود محتاجند و ناقص] و خداوند عزیز است و غفور 29 و
چنین کسانند که کتاب خدا را میخوانند و نماز میگزارند و از آنچه روزي شان کردیم بنهان و آشکار میبخشند بامید تجارت
بیزیان [که مال میدهند و سعادت میخرند] 30 تا خدا مزدشان تمام دهد و از فضل خود برايشان بیفزاید که البتّه او آمرزنده است و
اندك پذیر 31 [اي محمّد آرامدل باش] که آنچه بتو وحی کردیم راست است [ صفحه 240 ] و درست با اینکه آنچه کتاب آسمانی
جلوتر از آن است راست میشمارد و درست و البتّه ببندگان خود بینا است و آگاه است [که کتاب و راه هدایت بخشیده است] 32 و
سپس آنرا بارث دادیم ببندگان برگزیدهي خود که یک دسته شان ستمکار بخود بود و دیگري میانهرو و در فکر کار خویش و
سوّم بیاري حق پیشرو و پیشوا به نیکیها شد و همین است بزرگ بخشش خداوندي 33 که [بپاداش خود] در بهشت جاودان درون
میشوند و بدستبند طلا و مروارید آراسته میشوند و پوشاك شان پرنیان خواهد بود 34 و میگویند: ستایش براي آن خدا است که
اندوه ما ببرد چه او آمرزنده است و سپاس پذیر 35 همانکه از فضل خود ما را بسراي همیشگی جایگزین کرد که نه در آن رنج
بینیم و نه درماندگی 36 ولی آنها که کافر شدند براي شان آتش دوزخ است و محکوم بمرگ نمیشوند و از آزارشان کاسته
نمیشود، چه خداوند هر ناسپاسی را چنین جزا خواهد داد 37 که در آنجا فریاد کنند: اي خدا بداد ما برس و از اینجا بیرون مان بیار،
چه زین پس نه مثل گذشتهایم بلکه نکوکار خواهیم بود. [بپاسخ شان گویند:] مگر شما را چندان عمر و زندگی ندادیم که اگر
کسی بخواهد متذکّر شود مجال تذکّر و یاد حق براي او باشد! و نیز براي شما بیمآوري آمد که از بد حادثه و گرفتاري آینده
آگاهتان کرد پس سوز آتش را بچشید که یاوري براي ستمکاران نخواهد بود 38 البتّه خدا دانا است بآنچه در آسمان و زمین پنهان
است و هم بآنچه در دلها است خبردار است [و هر کس را بشایستگی سزا میدهد] 39 و همان است که شما را بر زمین جانشینان
یکدگر کرد [که فرزندان بجاي پدران آمدند] پس کفر و انحراف هر کس زیانش بر خود او است، و کفر کافران جز زیان بخود و
فزونی زشتی و خشم بپیشگاه خداوند سودي بآنها نخواهد رساند 40 اي محمّد بکافران بگو: آیا اینها که انباز خدا پنداشتهاید و بآنها
بجاي خداوند نیاز میبرید و دعا میکنید. آنچه را در زمین آفریدهاند بمن نشان دهید، یا اگر شرکتی در آسمان دارند یا نامهاي بآنها
دادهایم که سندي نمودار بدعوي آنها باشد [ صفحه 241 ] [پس نه اینها است] بلکه وعدهي ستمکاران بیکدیگر است که فقط
گولزدن است و اغفال 41 چون خداوند است که آسمان و زمین را نگاه میدارد و اگر از جاي بجنبند جز خداوند کس نتواند آنها
را بدارد چه او است بردبار و بخشنده [که نگهبان زمین و آسمان است و آمرزندهي مؤمنان] 42 اینکه بیدینان سوگند سخت یاد
کردند که اگر کسی آنها را بیم آور شود خود بیش از همه مردم براه باشند و هدایت شوند ولی چون آمد آنکه از بد آینده بیمناك
شان میکرد جز از حق رمیدن چیزي بر آنها نیفزود 43 که گرد نفراز بودند و زشت حیله گري و البتّه حیله بد گردنگیر بد کار است.
مگر جز آنکه بر گذشتگان رسید انتظاري دارند! با اینکه هرگز روش و سنّت حق را دگرگون نمیبینی [پس بر سرشان همان آید
که بر- پیشینیان گذشت] 44 مگر سفر نکردهاند و ندیدهاند عاقبت پیشینیان شان چه شد! با اینکه نیرومند تر از اینها بودند. و البتّه
خدا را چیزي بیچاره نکند نه بآسمان و نه بزمین [تا چه رسد بنیروي اینکه اعراب] چه او است دانا و توانا و بس 45 و اگر خداوند
مردم را بکردارشان بگیرد جنبندهاي بر زمین نگذارد ولی بدکاران را باز پس گذارد و با آنها مدارا کند تا بهنگام معیّن و چون
صفحه 109 از 244
الخ 28 -« یَخشَ ی اللّهَ مِن عِبادِه العُلَماءُ » : مدّت مهلتشان سر آید خدا ببندگان خود بینا است [و داند بآنها چه کند]. سخن مفسّرین
« اللّه » فخر: یعنی ترس باندازهي معرفت است و عالم میشناسد و باندازه شناسائی خود هم میترسد و هم امیدوار است. و بعضی با رفع
میفهماند: عزیز است که انتقام میگیرد و « عزیز غفور » خواندهاند یعنی گرامی میدارد خدا دانشمندان را. و کلمات « علماء » و نصب
58 تأویلات کاشانی: چون خشیت حالت شکستگی و نرمی - غفور است که امیدوار میکند تا آدمی در بیم و امید باشد. -قرآن- 15
دل است از تصوّر عظمت حق پس آنکه تصوّر عظمت حق نکند عالم نیست و خشیت ندارد. پس خشیت عالم از تصوّر حضور
است و خشیت عالم عارف از تجلّی ثابت عظمت حق است بر او و درجات خشیت باندازهي تصوّرات و تجلّیات عالم و عارف است.
32 مجمع: یعنی قرآن را بارث دادیم. ابو مسلم گفته است: یعنی تورات دادیم، جبّائی گفته است: « أَورَثنَا الکِتابَ » [ [ صفحه 242
مُ َ ص دِّقاً لِما بَینَ » 22 طبري: بقرینهي جملهي - مقصود عموم کتابها است چون مقصود جنس کتاب است نه یک فرد معیّن. -قرآن- 1
کلمهي الکتاب مقصود، تورات است که از اینکه جمله فهمیده میشود و جملهي بعد هم امّت محمّد هستند و معنی اینکه است «ِ یَدَیه
32 مجمع: در مقصود از اینکه جمله « الَّذِینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا » 58- که ایمان بتورات را میراث ملّت محمّد کردیم. -قرآن- 25
2- ابو مسلم گفته است همان 37- اختلاف است: 1- جبّائی گفته است: یعنی پیغمبرانی که بندگان برگزیده ما بودند. -قرآن- 1
الخ، 3- إبن عبّاس گفته است: امّت پیغمبر ما 4- از -« إِن اللّهَ اصطَفی آدَمَ وَ نُوحاً » برگزیدگان که در آیت دیگر گفته شده است
123- امام صادق و باقر علیهما السّلام روایت است که بندهي برگزیدهي خدا که بارث واگذار شده است ما هستیم. -قرآن- 82
الخ 32 طبري: ابو درداء گفته است: پیغمبر [ص] فرمود آنکه بخود ستم کرد مدّتی عذاب و آزار میبیند. - -«ِ فَمِنهُم ظالِم لِنَفسِه »
31 مجمع: سید مرتضی [ره] و عدهاي گفتهاند: یعنی بعضی از بندگان ستمگر بخود هستند، و بیشتر مفسّرین گفتهاند: یعنی - قرآن- 1
بندگان برگزیده سه قسمت هستند: بعضی ستمگر بخود و بعضی میانهرو، و بعضی جلو افتاده در نکوکاري و در مقصود از اینکه سه
دسته اختلاف است: 1- هر سه دسته نجات مییابند چنانکه ابو درداء از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله نقل کرده است: ستمگر مدّتی در
و ،« قالُوا الحَمدُ لِلّه الَّذِي أَذهَبَ عَنَّا الحَزَنَ » : گرفتاري میماند و بعد به بهشت میرود و همان است که در جملهي بعد خبر داده است
میانه رو به آسانی حساب خود را پاك میکند، و پیشقدم در نیکوکاري حسابی ندارد و ببهشت میرود، و از عایشه نقل شده است: هر
سه دسته ببهشت میروند، و سابق بالخیرات آنها هستند که بدوران پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله رفتند و آن حضرت شهادت داد که
60 [ صفحه 243 ] و مقتصد آنها هستند که اصحاب پیغمبر بودند و بدنبال او رفتند، و ظالم لنفسه ما - مردم بهشتی هستند -قرآن- 1
هستیم. و نیز از عایشه نقل شده است که گفته است: سابق مسلمین پیش از هجرت هستند، و مقتصد آنها که بعد از هجرت مسلمان
شدند، و ظالم ما هستیم 2- ظالم او است که ظاهر و باطن او یکی نیست و ظاهرش بهتر است و مقتصد هر دو برابر است و سابق
باطنش بهتر است. 3- از امام صادق نقل است ظالم آنکه مقام امام را نشناسد، و مقتصد او است که امام خود را میشناسد، و سابق
خود امام است و هر سه دسته نجات مییابند. 4- حسن بصري گفته است سابق اصحاب پیغمبر باشند، و مقتصد تابعین آنها هستند، و
ظالم منافقین هستند، و دستهي ظالم نجات ندارد. کشف: ابو یزید گفته است: ظالم او است که بموجب عادت عبادت میکند، و
مقتصد او که عبادتش ببیم و امید است، و سابق از محبّت عبادت میکند. سهل بن عبد اللّه گفته است: سابق عالم است، و مقتصد
متعلّم است، و ظالم جاهل و دیگري گفته است: ظالم آنکه گناه کبیره میکند، مقتصد گناهکار بصغیره است، و سابق آنکه هیچ
گونه گناه نکند. و هم در کشف نوشته است: اهل معرفت گفتهاند: اینکه سه فرقت که یاد کردیم هر یکی را از مشرب توحید
آبشخوري است بر اندازهي روش خویش یکی شاربه یکی ساقیه یکی سائمه. شاربه سابقاناند ساقیه مقتصداناند سائمه ظالماناند.
شاربه محقّقان نند. ساقیه خاکیاناند، سائمه متعرّضانند. شاربه از جام عیان آشامیدند در ساقی مینگریستند چون شراب میچشیدند.
شاربه از جام عیان آشامیدند در ساقی مینگریستند چون شراب می چشیدند. ساقیه هر چند که نیافتند آنچه شنیدند امّا در شنیده ببهره
رسیدند. سائمه نه شنیدند و نه دیدند امّا هم بیبهره نباشند، چون انکار نگزیدند. شاربه در پیشگاهند. ساقیه در طلب همراهند. سائمه
صفحه 110 از 244
موقوف مانده بر درگاهند. و قیل: الظّ الم هو الأفضل لأنّه اراد به من ظلم نفسه لکثرة ما حمّلها من الطّاعۀ. و قیل: الظّالم من له علم
الیقین، و المقتصد من له عین الیقین. و السّ ابق من له حق الیقین. و قیل: الظّالم صاحب خوف. و المقتصد صاحب خشیۀ. و السّابق [
صفحه 244 ] صاحب هیبۀ. ابو الفتوح نوشته است: سابق آن بود که بمعاد مشغول بود و مقتصد آنکه بمعاش و معاد مشغول بود. و
ظالم آنکه بمعاش از معاد مشغول بود. و گفتند: ظالم طالب دنیا بود. و مقتصد طالب عقبی، و سابق طالب رضاي مولی بود. و
گفتند: ظالم آن بود که دنیا بدست آرد اگر حلال بود و اگر حرام. و مقتصد آن بود که جهد کند در طلب حلال، و سابق آن بود
« الَّذِینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا » که ترك دنیا بکلّی کند و روي بآخرت کند. فخر: اگر اعتراض شود: با اینکه در اوّل گفته شده است
یعنی بندگان برگزیدهي ما پس چگونه آنها که بندهي برگزیده هستند تقسیم بظالم و غیر ظالم شدهاند با اینکه ظالم بمعنی کافر
مشرك در قرآن استعمال شده است. جواب اینکه است که مؤمن بهنگام گناه خود را در غیر موقع خود میگذارد. و ظلم هم
جلوگیري از موقع و ارزش و حق است پس در هنگام گناه بخود ستمگر است. پس فرق مؤمن و کافر در ظلم بنفس اینکه است که
کافر بطور کلّی و براي همیشه ستمگر بر خود است که دلش را از حق و موقع خود جلو گرفته و بسوي کفر رفته و مؤمن بهنگام
گناه در اندازه و مدّت معیّن جلوگیر از حق و موقعیّت خود شده است که دست ببدکاري برده است، چنانکه حدیث است: -قرآن-
101-65 مؤمن در هنگام بزهکاري مؤمن نیست یعنی در همان هنگام خود را از مقام ایمان فرود آورده است. و براي اینکه سه
درجهي مردم، چند معنی گفتهاند و بهتر از همه اینکه است که ظالم کسی است که خواهش و فرمان نفس را پیروي کند و ترك
امر حق کند و اینکه است معنی ظلم که نفس را بغیر موقع و بایستنی آن واداشته است و مقتصد او است که کوشاي در راه حق است
و اگرچه گناهی از او نمودار شود او آهنگ و کوشش راه حق کرده است. و سابق او است که بتوفیق حق گناهی نکرده است بدلیل
و خلاصه اینکه هر کس مغلوب نفس خود شد ظالم است و آنکه چیرهي بر آن شد سابق است و آنکه « باذن اللّه » دو کلمهي بعد
گاه غالب و گاه مغلوب شد مقتصد است. [ صفحه 245 ] تفسیر حسینی: در لطائف گفته که ظالم آنکه از نعمت بمنعم نگرد و
مقتصد آنکه از منعم بنعمت نگرد و سابق آنکه از منعم بنعمت نگرد یعنی با مشاهده منعم در سازد و باو از منعم بپردازد. نعیم هر دو
الخ 37 طبري در مقصود از مقدار مفاد -« أَ وَ لَم نُعَمِّرکُم ما یَتَذَکَّرُ » جهان میکنند بر ما عرض || دل از میانه تمنّا ندارد الّا دوست
اینکه آیه اختلاف است. إبن عبّاس گفته است: مقصود چهل سال است یعنی بمردم چهل ساله خواهند گفت: مگر زندگانی شما را
بآن اندازه دراز نکردیم که بتوانید پند بگیرید. اصبغ بن نباته از علی علیه السّلام نقل کرده است: آن مدّت که در اینکه آیه زندگی
إبن زید گفته است: فرمودههاي « جاءَکُم النَّذِیرُ » 41- آدمی یادآوري شده است شصت سال است. و مقصود از جملهي: -قرآن- 1
پیغمبر است. دیگري گفته است: یعنی مگر پیري بر سر شما نیامد و شما را از مرگ نترساند! تبیان: بعضی گفتهاند: مقصود بیماري
23 مجمع: بعضی گفتهاند: مقصود مرگ - تب است. یعنی مگر در زندگی شما را تب نگرفت و از بدي عاقبت نترساند! -قرآن- 1
خویشاوندان است و دیگر گفته است: کمال عقل است یعنی مگر خرد بر سرتان نیامد تا بدي آینده را بسنجید و از آن دوري کنید.
شیب است. مثنوي: نوبت پیري چو زند کوس درد || دل شود از خوشدلی و « نذیر » تفسیر حسینی: اکثر علماء برآنند که مراد از
عیش فرد در تن و اندام چو آید شکست || لرزه کند پاي ز سستی چو دست موي سفید از اجل آرد پیام || پشت خم از مرگ
رساند سلام دولت اگر دولت جمشیدي است || موي سفید آیت نومیدي است بمناسبت پیري و موي سفید از دیوان پروین
اعتصامی شاعرهي در گذشتهي معاصر نقل میشود: ز سري، موي سپیدي روئید || خندهها کرد بر او موي سیاه [ صفحه 246 ] که
چرا در صف ما بنشستی ||! تو ز یک راهی و ما از یک راه گفت: من با تو عبث ننشستم || بنشاندند مرا خواه نخواه رهرو راه قضا
و قدرم || راهم اینکه بود نبودم گمراه گه سیه رنگ کند گاه سفید || رنگرز او است مرا چیست گناه! از سپید و سیه و زشت و
بصیغهي « یدخلون » 40 مجمع البیان «ُ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنه » 36 «َّ نَجزِي کُل » 33 « جَنّات عَدن یَدخُلُونَها » نکو || هر چه هستیم تباهیم تباه
-31- بصورت جمع قرائت شده است. -قرآن- 1 « بیّنات » بصیغه غایب مجهول خواندهاند و « یجزي » مجهول نیز خوانده شده است و
صفحه 111 از 244
42 نیشابوري: مفسّرین گفتهاند: چون اعراب مکّه پیش از پیدایش پیغمبر « وَ أَقسَمُوا بِاللّه جَهدَ أَیمانِهِم » 79- 51 -قرآن- 55 - قرآن- 35
شنیده بودند که یهود و مسیحی پیغمبران را دروغزن میگفتهاند، ادّعا میکردند که اگر براي ما پیغمبري برسد سخن او را میپذیریم و
مثل یهودي و مسیحی بدرفتار نخواهیم بود. اینکه آیه براي نقل و سرزنش آنها است. ولی اینکه درست نیست چون اعراب مکّه
بتپرست و منکر معاد و پیغمبر بودند. پس بهتر است که وصف اعراب باشد بعد از آمدن پیغمبر که میگفتهاند: اینکه محمّد دروغ
میگوید و اگر براستی کسی پیغمبر باشد ما بزودي سخنش را میپذیریم، ولی با اینکه از معجزات پیغمبر دانستند که او پیغمبر است از
الخ -« أَنزَلَ مِنَ- السَّماءِ ماءً » 43 سخن ما: 1- آیات 28 و 29 و 32 اوّل گفته شده است - کبر و گردنفرازي منکر او شدند. -قرآن- 1
وَ مِنَ الجِبال جُدَدٌ » و آغاز پیدایش موجودات نشانداده شده است که ریزش باران باشد و پیدایش گیاه و میوه، بعد گفته شده است
الخ گفته -«ِّ مِنَ النّاس وَ الدَّوَاب » الخ که تحوّل سنگ و خاك کوه و رنگارنگ شدن آنها نشان داده شده است پس از آن -«ٌ بِیض
شده است که پیدایش حیوان و انسان یادآوري شده است و انسان از نظر خلق و خوي آدمگري بسه دسته تقسیم شده است باین
] 563- 387 -قرآن- 544 - 255 -قرآن- 355 - 92 -قرآن- 221 - الخ که جملگی اینکه آیات نشان -قرآن- 58 -«ٌ فَمِنهُم ظالِم » جمله
صفحه 247 ] میدهد: یک پرتو قدرت است که موجب چندین جور پدیدهها است و شاید اشاره باشد باصل تشکیک وجود که
شاید اشاره باشد باختیار خاص که افراد در کارهاي زندگی مجبور « أَ وَ لَم نُعَمِّرکُم- تا آخر » فلاسفه گفتهاند. 2- آیت 37 جملهي
که اختلاف معانی آن « جاءَکُم النَّذِیرُ » نیستند و هر کس باندازهي خود راه جدا کردن خوب از بد و بکار بردن آنرا دارد و بجملهي
را از مفسّرین نقل کردیم بهر معنی که باشد نشان میدهد که گذشت زندگی و دیدن موجبات پند و عبرت براي آدمی راه خوب و
بد را روشن میکند و اگر بخواهد میتواند پیش پاي خود را ببیند و بشاهراه راستی و درستی برود، و اگر نخواست و چشم بسته قدم
لَو » 3- آیت آخر 248- 45 -قرآن- 226 - برداشت البتّه بکوره راه پستی و محرومیّت و بدبختی راه خود کج خواهد کرد. -قرآن- 21
[ 50 [ صفحه 248 - 35 سورهي نحل مفصّل بحث کردهایم. -قرآن- 14 - الخ در جزء چهاردهم آیات 76 -« یُؤاخِذُ اللّه النّاسَ بِما