گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
مقدمه


قرآن، آخرین کتاب الهی است که در آن معارف فراوانی آمده و آکنده از علم و حکمت و اَخبار گذشته و آینده و سیاست و
حکومت می باشد. این کتاب استوارِ خدا، به آدمی راه مستقیم را می نمایاند و با بشارت و بیم و فراخوانی به عدل و احسان و
نیکی و تقوا و عمل به قوانین شریعت، انسان را از رذیلت ها برحذر می دارد و به فضیلت ها و صفات بایسته انسانی ورهپویی
سوي کمال و حیات حقیقی و بصیرت یابی فرامی خواند و بر تدبّر و تفکّر و به کارگیري عقل و خرد در بهتر شناختن پدیده
هاي هستی و آیات الهی تأکید می ورزد.
قرآن از جانب خداوند فرود آمده و آکنده از نور و هدایت و رحمت و سلام است که هیچ شکی در آن نیست و در سراسر
آن اختلاف و ناسازگاري به چشم نمی خورد.
این کتاب روشنگر از آدمی می خواهد که به خود آید، در آفاق هستی و در بی کرانه وجود خویش نیک بیندیشد، زنگارهاي
غفلت و ناپاکی هاي گناهان و خطاها را با آمرزش خواهی از خدا، توبه و زاري و ناله و دعا، از صفحه دل بزداید و قلب
خویش را صفا و روشنی بخشد، و تا می تواند به معروف ها و آنچه خیر و نیک است عمل نماید و از منکرات و زشتی ها،
خویشتن و مردم را باز دارد و زندگی این جهانی اش را از ایمان و عمل صالح و کارهاي نیک، بیاکَنَد و در تکاپوي رسیدن به
مقامات عالی و متعالی برآید تا سزامند ورود در بهشتی گردد که نعمت هاي آن به شمار در نمی آید و گستره اش آسمان ها
و زمین را در
ص: 14
می نوردد و ویژگی هاي آن فراتر از حد توصیف و بیان است، و فراتر از آن، مقامِ قرب و رضوان الهی است که نصیب
بندگان برگزیده خدا می شود.
قرآن کتاب توحید است و بیان می دارد که به زبان عربی مبین (و جدا از ابهام و پیچیدگی) نازل شده و بیان گر حقایق است
و بیان هرچیزي را می توان در آن یافت.
از میان تعالیم و آموزه هاي فراوانی که در قرآن آمده و بجاست درباره هر یک از آنها پژوهش هاي گسترده اي در ابعاد
مختلف صورت گیرد، برخی آیات اعتقادي قرآن که حاوي معارف والایی است، در این سلسله درس ها تبیین شده و شیوه
درست بهره مندي از قرآن در این زمینه ارائه گردیده و خطرهایی که در این راستا وجود دارد و دامن گیر برخی از پیروان
مکتب فلسفه و عرفان اصطلاحی شده است، یادآوري گردیده است.
بی گمان براي اثبات خداوند متعال و قبول رسالت انبیا (علیهم السلام) از عقل استفاده می شود و بدیهی است که پس از
دستیابی عقل به وحی، باید از معارف والاي وحیانی استفاده کرد.
پس از آنکه وحی با عقل اثبات شد، عقل خود درمی یابد که وحی منبعی استوار و مطمئن براي دریافت حقایق است؛ زیرا
عقل به محدودیتِ خویش پی می برد و خطاها و شوائب و اَوهامی که در این راستا ممکن است عاقل را به لغزاند و به کژ راهه
سوق دهد و از حقیقت دور سازد، در نظر می آورد.
و از سویی عقل درمی یابد که خطا و محدودیت، در وحی راه ندارد؛ زیرا تعالیم وحی (قرآن و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و
آله) و خاندان عصمت) برگرفته از علم نامتناهی حضرت حق است، پس لازم و ضروري است انسان از آن غفلت نکند و در
مسائل و مباحث مختلف دینی از این منبع اصیل و عظیم استفاده کند.
البته چنان که پیداست آیات و احادیثی مورد استفاده قرار می گیرد که از
ص: 15
متشابهات نباشد و از روشنی دلالت برخوردار باشد، چنان که در احادیث، افزون بر روشنی دلالت، قوت سند و صحت انتساب
آن به معصومین (علیهم السلام) نیز باید احراز گردد. با توجه به آنچه گفته شد سعی بر آن است که با به کارگیري نور عقل
در آیات قرآن تدبّر شود و بیانات پیامبر گرامی اسلام و عترت آن حضرت که مفسران حقیقی قرآن کریم اند در کانون توجه
قرار گیرد.
آري، باید نخست، به کسانی رجوع کنیم که اعتبارشان را از خدا و پیامبرش گرفته اند و سخنشان مستند به وحی است و
حجت دانسته می شود (نه آراي پراکنده و مختلف بشري که در معرض انحراف می باشند) از این روست که رسول گرامی
اسلام از مسلمانان می خواهد که به قرآن و عترت دست آویزند و با عقلشان سوي قرآن و عترت بروند؛ زیرا آنان مردمان را از
ظلمت هاي گوناگون سوي نور رهنمون می گردند.
امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارشان (علیه السلام) روایت می کنند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خطبه اي فرمود:
و بَعَثَ إلیهم الرُّسُل لِتکونَ له الحجّهُ البالغهُ علی خلقه، و یکونُ رُسُلُه إلیهم شهداءَ علیهم؛ و ابتعث فیهم النبیین مبشرین و
منذرین {لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ}( 1)، و لِیَعقِلَ العبادُ عَن رَبِّهم ما جَهِلُوه، فَیَعرِفوه بربوبیّته بعد ما
( أنکروا، و یُوَحِّدُوه بالإلهیّه بعد ما عَضَدُوا (عَنَدُوا)؛( 2
خداوند رسولانش را سوي مردم فرستاد تا براي او حجتی رسا بر خلقش باشند، و این فرستادگان بر خلق گواه باشند؛ و در
میانشان پیامبران را با مژده و بیم
.42 : ( -1 . الأنفال ( 8
. 288 ، حدیث 19 : 119 ، حدیث 1 (با تفاوتی در عبارت) ؛ بحارالانوار 4 : -2 . توحید صدوق: 45 ، حدیث 4 ؛ علل الشرایع 1
ص: 16
برانگیخت تا هر که هلاك می شود با بیّنه [آیت و حجتی روشن] هلاك گردد و هرکس [به هدایت و حق شنوي و حیات
دینی و اعتقادي درست] جان می گیرد و حیات می یابد با حجت زنده شود.
وبراي آنکه بندگان عقلشان را درباره آنچه نمی دانند،و از پروردگارشان رسیده به کار اندازند [و حقایق دین را از
پروردگارِشان دریافت دارند] و ندانسته ها را بیاموزند و پس از انکار، پروردگارشان را بشناسند و بعد از رفتن [و سرگردانی]
به این سو و آن سو(یا بعد از عناد و ستیزه جویی) یکتاپرست گردند.
در این راستا چند نکته شایان توجه است:
1. بدیهی است که مطالب وحیانی هرگز با حکم عقل مخالفت ندارد و مطابق با واقع و حقیقت می باشد؛ زیرا حقایقی است
که از علم بی خطاي حضرت حق نشأت می گیرد. در صورتی که مطلبی در قرآن و حدیث به گونه اي باشد که ظاهر آن با
عقل سازگار نباشد، باید توجیه شود، هرچند در این گونه موارد می توان توجیه لازم را در تعالیم وحیانی یافت و خود
معصومین (علیهم السلام) بهترین توجیه ها را ارائه کرده اند.
2. تردیدي نیست که بعضی از آیات قرآن داراي تأویل است، یعنی افزون بر آنچه از ظاهر آنها استفاده می شود، داراي معنی
و معانی دیگري است که ابتدائاً از ظاهر آنها به نظر نمی آید. روشن است که چنین مطالبی را که در ظاهر آیات نمود ندارد
(تأویلات) جز از طریق معصومین (علیهم السلام) نمی توان پذیرفت؛ زیرا ارائه مطالبی به عنوان مراد پروردگار متعال از آیات
قرآن تنها از طریق حاملین وحی پذیرفتنی است و تأویلات دیگران در صورتی که منافات با اصول وحیانی هم نداشته باشد، بر
صحت و حجیت آنها دلیلی وجود ندارد؛ زیرا چنان که گفته شد و همگان می دانند معیار و میزان حجیت، عقل صریح و قرآن
شریف و عترت پیامبر گرامی می باشد و تأویلات غیر مستند به معصومین (علیهم السلام) مستفاد از موازین یاد شده
ص: 17
نیست.
3. هرگاه در تعالیم وحی، مصداق آیه، به صورت انحصاري مشخص شود، جایی براي طرح دیگر احتمالات و برداشت ها
نیست و با وجود سخن معتبر معصوم (علیه السلام) تعمیم آیه به معانی دیگر درست نمی نماید.
آري، اگر انحصاري در تعیین مصداق نباشد، در آن صورت می توان مصداق هایی را به عنوان یک احتمال براي آیه مطرح
ساخت.
4. برداشت هاي مختلف و استنباط هاي گوناگون مفسران از آیات قرآن، هرگاه با اصول شریعت و عقاید استوار مذهب و
مبانی دین و دیگر آیات و تعالیم وحیانی ناسازگار نباشد و به خدا و قرآن هم نسبت داده نشود، طرح آن به عنوان یک احتمال
و استحسان و سخن علمی در ذیل آیات اشکالی نداشته و سودمند است.
5. هرگونه فهم تفسیري از آیه، در صورتی قابل اعتناست که برخلاف لغت عرب و ظاهر صریح الفاظِ آیه، نباشد و به عبارت
دیگر آیه تحمل آن را داشته باشد و از نظر ادبی و معنا به گونه اي آن مفهوم را برساند.
6. در میان مکاتب و اندیشه هاي بشري، می توان آموزه هاي درستی را یافت، لیکن سخنان نادرست بسیاري هم دارند که در
موارد زیادي ناخودآگاه ذهن ها را پر می سازد و شخص به باورهایی می رسد که رهایی از آنها دشوار است.
از این رو، شایسته و بسیار بجاست که قبل از شکل گیري و نهادي شدن آراي بشري در ذهن، از مطالب وحیانی استفاده شود.
و بسی جفاست که مسلمان پیش از سخن وحی، بینش ها و دیدگاه هاي بشري را وارسی کند و با ذهنی آکنده از رسوبات
مکاتب و گرایش هاي گوناگون که دیگر دانش ها آن را شکل داده اند به سراغ آموزه هاي وحیانی آید.
از خداي متعال می خواهیم که ما را جویاي حق ساخته و در صراط حق پایدار
ص: 18
بدارد و پیوسته ما را از آموزه هاي مکتب وحی بهره مند سازد و از معارف قرآنی و حدیثی سیرابمان نماید و از وادي لغزنده و
هلاکت ساز تفسیر به رأي ها و تأویلات ناشایست و نسبت هاي ناروا به دین، مصونمان بدارد و ما را توفیق دهد که عقاید حقه
و معارف وحیانی را آمیزه جانمان کنیم و در راه نشر مکتب اهل البیت (علیهم السلام) کوشا باشیم و سرمایه حیات و عمرمان
را بیهوده صرف تقلید از این و آن (انسان هایی که در معرض خطا و اشتباه اند) نکنیم، و جز وحی هیچ سخن دیگري را
خطاناپذیر نشماریم، و آوازه نام و شهرتِ شخصیت ها ما را نفریبد و از نقد و بررسی سخنشان به هراس نیفتیم. حمد و سپاس
ویژه خداست که پروردگار جهانیان است.
بخش پژوهش
مدرسه علوم دینی حضرت ولی عصر
(عَجَّلَ الُله تَعالی فَرجَهُ الشَّریف)
ص: 19
آیه اول: هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِرُ...
اشاره
قال الله تعالی:
{هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ}
( (سوره حدید ( 57 ) آیه 3
اوست اوّل و آخر و ظاهر و باطن، و او به هرچیزي داناست.
ص: 20
ص: 21
از آیات اعتقادي که در تفسیر و برداشت مفهومی، مورد اختلاف قرار گرفته، آیه سوم سوره مبارکه حدید است، خداي متعال
در کتاب منیرش می فرماید:
( {هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَبِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ}؛( 1
اوست اوّل و آخر و ظاهر و باطن، و او به هرچیزي داناست.
این آیه از آیات مهم توحیدي است و سزامند است به دقت بررسی شود. روایات زیادي که ذیل این آیه از ائمه (علیهم السلام)
نقل شده و بیانات بزرگان در این زمینه شایان توجه است.
اهمیت آیه
در ارتباط با جایگاه توحیدي شش آیه اول سوره حدید که آیه مذکور جزءِ آنهاست به دو حدیث که نشان دهنده اهمیت این
آیات است، اشاره می شود.
1. در تفسیر قمی آمده است که آیه آغازین سوره حدید همان سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که فرمود:
( اُعْطِیتُ جوامعَ الکلم؛( 2
جامع همه سخنان به من داده شد.
. -1 . سوره حدید ( 57 ) آیه 3
.350 : -2 . تفسیر قمی 2
ص: 22
با توجه به حدیث بعدي معلوم می شود که سوره اخلاص و شش آیه اول سوره حدید، دربرگیرنده همه سخنان توحیدي
است.
2. عاصم بن حُمَید( 1) می گوید: از امام سجاد (علیه السلام) درباره توحید سؤال شد، فرمود:
إنَّ الَله عزّوجلّ عَلِمَ أنَّه یکونُ فی آخر الزَّمان اَقوامٌ مُتَعمِّقون، فَأنْزَلَ الُله تعالی {قُلْ هُوَ الُله أَحَ دٌ} و الآیاتِ مِن سُورهِ الحدید إلی
( قوله {عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ} فَمَن رامَ وَراءَ ذلک فَقَدْ هَلَکَ؛( 2
خداي بزرگ می دانست که مردمانی مُتَعَمِّق (فرو روندگان در مطالب) در آخرالزمان خواهند آمد؛ به همین جهت، سوره
توحید و آیاتی از سوره حدید را فرو فرستاد. پس هرکس وراي آن را قصد کند هلاك می گردد.
براساس این حدیث، اگر کسی در مباحث توحیدي به چیزي غیر از آنچه که در سوره توحید و این آیات سوره حدید آمده
است تمسک کند و حرکت علمی و اعتقادیش سازگار با این آیات نباشد و اینها را معیار قرار ندهد، هلاك خواهد شد.
نکوهش یا ستایش
اشاره
مذمت شده است یا اینکه حدیث اهل تعمُّق را می ستاید؟ « تَعَمُّق » آیا در این حدیث
1. جمعی گفته اند: نه مدح است و نه ذم، بلکه حدیث تنها خبر می دهد به اینکه جمعی چنین و چنان خواهند آمد.
2. بعضی گفته اند: حدیث در مدح آنهاست.
3. و گروهی حدیث را در مذمت مُتَعَمِّق می دانند.
-1 . عاصم بن حمید از راویان مورد وثوق و از اصحاب امام صادق علیه السلام است و با واسطه از امام سجاد علیه السلام
روایت می کند.
.263 : 91 ، حدیث 3 ؛ توحید صدوق: 283 (باب 40 ) حدیث 2 ؛ بحارالانوار 3 : -2 . اصول کافی 1
ص: 23
( ظاهر این حدیث، منع از فرورفتن در مسائل توحیدي و بسنده کردن بر نصوص است.( 1
مرحوم مجلسی در مرآه العقول سه احتمال را مطرح می کند و بیان می دارد:
یعنی براي اینکه در آن ژرف بیندیشند. « مُتَعَمِّقُون » : 1. اینکه امام (علیه السلام) فرمود
2. مقصود این است که (در ذات خدا) از دقت هاي عقلی بپرهیزند، بلکه در معرفت خداي سبحان بر آنچه خدا برایشان بیان
کرده بسنده کنند.
3. برایشان معیاري باشد تا افکار [و عقایدشان] را بر آن عرضه دارند (و بسنجند) و نلغزند و به خطا نروند.
( آن گاه می نویسد: نظر میانی اَظهر است.( 2
شواهدي وجود دارد که مقصود از این حدیث، نکوهش و ذمّ مُتَعَمِّقُون است، نه ستایش آنها.
شاهد اول
تعبیر نمی شد، « أقوامٌ » لحن مدح نیست؛ وگرنه از آنها به « عَلِمَ أنَّهُ یَکُونُ فی آخِرِ الزَّمانِ اَقوامٌ مُتَعَمِّقُون » : لحن حدیث که فرمود
و ... یاد می شد. در روایات نمونه هایی براي این سخن هست آنجا که « إخوانی » ،« مِن شیعتنا » ،« أولیائنا » بلکه با عباراتی نظیر
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد مؤمنین آخر الزمان به اصحاب فرمودند: شما اصحاب منید و آنها برادران من ... . تعبیر
برادران را می آورد که حکایت از
.264 : -1 . بحار الأنوار 3
-2 . قوله: >متعمقون< أي لیتعمقوا فیه أو لا یتعمقوا کثیراً بأفکارهم بل یقتصروا فی معرفته سبحانه علی ما بُیِّن لهم، أو یکون
.(320 : لهم معیاراً یعرضون أفکارهم علیها، فلایزلُّوا و لایخطأوا، و الأوسط أظهر. (مرآه العقول 1
ص: 24
مدح دارد.
در هرحال، لحن، چندان لحن تعریف نیست، بلکه عکس آن، بیشتر به نظر می رسد؛ به ویژه آنکه در پایان حدیث آمده است
هشدار می دهد که فراتر رفتن از محدوده این آیات انسان را هلاك می سازد. « فَمَن رامَ وَرآءَ ذلکَ فَقَدْ هَلَکَ »
به نظر می رسد این شاهد، مؤید مطلب است و شواهدي که پس از این می آید قوي ترند.
شاهد دوم
در کلمات قصار امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آمده است که:
( اَلکُفرُ عَلی أَربَعِ دَعائِمَ: عَلی التَعَمُّق والتَّنازُع والزَّیغ والشِّقاق؛( 1
کفر بر چهار ستون استوار است:
کنجکاوي بی جا، نزاع کردن با یک دیگر، کجروي و میل به باطل، دشمنی و زیربار حق نرفتن.
بنابراین، کفر، ناشی از عللی است، که یکی از آنها تعمُّق است که در بعضی موارد به هلاکت می انجامد.
هرکس تعمُّق کند [در وادي هاي شبهه ناك فرو ؛« فَمَن تَعَمَّق لَم یُنِبْ إلی الحَق » : در ادامه سخن امام (علیه السلام) می فرماید
روَد و] به حقیقت باز نمی گردد.
مؤیّد این کلام مولا، جملاتی است که ثقه الإسلام کلینی در اصول کافی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وصف مؤمنان چنین
2) ؛ مؤمنین نه متکلِّف اند (تا چیزي را که در آنها نیست به زور بر خود ببندند) و نه )«... ولامُتَکلّفٌ ولامُتَعَمِّقٌ » : نقل می کند
متعمِّق (و زیاده رو).
این «392 : اصول کافی 2 » 142 ؛ شایان ذکر است که در : 474 ؛ شرح ابن ابی الحدید 18 -1 . نهج البلاغه، حکمت 31 ص 473
به شمار آمده است. « غُلُوّ » چهار ویژگی از شعبه هاي
.226 : -2 . اصول کافی 2
ص: 25
نمی تواند مدح باشد. « مُتَعَمِّقُون » بنابراین تعمُّق به ویژه در ذات حضرت حق از صفات مؤمن نیست و
شاهد سوم
شاهد سوم که از جهتی از شاهد دوم هم قوي تر می باشد مطلبی است که در یکی از خطبه ها امیرالمؤمنین (علیه السلام) به
معرفی راسخین در علم می پردازد:
واعْلَم أنَّ الراسِخینَ فی العلم، هم الَّذینَ أغناهُمُ الُله عَن الإقْتِحام فی السُّدَدِ المَضروبه دونَ الغیوب، فَلَزِمُوا الإقرارَ بجُمْله ما جَهِلُوا
تفسیرَه من الغَیب المَحْجوب؛ فقالوا: {آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا}( 1) فَمَ دحَ الله عزّ وجل اعترافَهم بالعَجْز عن تناول ما لَم یُحیطوا
به علماً، و سَمّی تَرْکَهُم التَّعَمُّق فی ما لَم یُکَلِّفْهم البحثَ عنه منهم رسوخاً، فَاقْتَصِ ر علی ذلک و لا تُقَدِّر عظمهَ الله سبحانه علی
( قَدْر عَقْلک فَتَکونَ مِنَ الهالکین؛( 2
بدان که راسخان در علم آنهایند که خداوند آنها را از دست یازي به آنچه خود بر آنها پوشیده داشت و جزو اسرار غیبی قرار
به آن » : داد، بی نیاز ساخت. پس آنان به همه آنچه که تفسیرش را نمی دانند و بر آنها پوشیده است پاي بندند و می گویند
« ایمان آوردیم، همه آن از سوي پروردگارمان است
پس خداوند اعترافشان را به عجز (و ناتوانی از رسیدن به آنچه از نظر علمی به آن احاطه نمی یابند) و ترك تعمق و فرورفتن
شان را در آنچه که مُکَلَّف به بحث از آن نیستند ستود و رسوخ نامید. تو هم به همین بسنده کن و عظمت خداي سبحان را با
عقلت اندازه مگیر که از هلاك شوندگان خواهی بود.
با توجه به این شواهد، به نظر می رسد که حدیث در نکوهش تعمُّق است پس
. -1 . سوره آل عمران ( 3) آیه 7
56 ، حدیث 13 ؛ نهج البلاغه، خطبه 91 ، ص 125 (خطبه اشباح). - -2 . توحید صدوق: 55
ص: 26
سزاوار، بلکه لازم است که پژوهش گران در مباحث اعتقادي پس از آنکه با براهین عقلی به اصول اصلی اعتقادي رسیدند
تسلیم ارشادات قرآنی و حدیثی امامان (علیهم السلام) باشند و از محدوده بیانات آن بزرگواران (که مفسرین به حق کلام
1) به کار برند؛ زیرا به وسیله نورانیت سخنان آل محمد (علیهم )« تعقُّل در وحی » الهی اند) فراتر نروند و همه همتشان را در
السلام) می توان همه حجاب هاي ظلمانی را درید و به بحار انوار سبحانی دست یافت، چه آنان مأمورند انسان ها را از ظلمت
.( ها به سوي نور رهنمون شوند {لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ}( 2
با وجود سخنان هدایت آفرین آنها، حقیقت جوئی و هدایت یابی از سخن غیر ایشان به منزله دست وپا زدن در تاریکی ها
است.