گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم

آیات



آیه اول
از آیات مربوط به صراط، آیه مرصاد است.
خداي متعال می فرماید:
( ‹‹إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَاد›› ؛( 1
به راستی پروردگار تو در کمین گاه است.
لغت
در مفردات می خوانیم:
الرَّصَ دُ: الاستعداد للتّرقُّب... وقوله عَزَّوجَ لَّ: ‹‹إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَ اد›› ، تنبیها أنه لا ملجأ ولا مهرب... والْمِرْصَادُ... یقال للمکان
( الذي اختصّ بِالتَّرَصُّدِ؛( 2
به راستی پروردگار تو در کمین گاه » : رَصَ د: آمادگی براي مراقبت و دیده بانی است... و سخن خداي تعالی که می فرماید
هشداري است بر اینکه هرگز برایشان گریزگاه و پناه گاهی نیست... و مرصاد... به مکانی گفته می شود که به کمین « است
نشستن و در انتظار ماندن، اختصاص یافته است.
ابن منظور در لسان العرب از برخی اهل لغت نقل می کند که:
( المِرْصادُ عند العرب الطریق … المِرصاد الموضع الذي تَرصُّد النَّاس فیه؛( 3
مرصاد، نزد عرب به معناي راه است... مرصاد جایی است که مردمان در آن به کمین در انتظار می مانند (یا مردمان در آن
کمین می شوند) .
. -1 . سوره فجر ( 89 ) آیه 14
.355 : -2 . مفردات الفاظ القرآن (راغب اصفهانی) 1
.178 : -3 . لسان العرب 3
ص: 19
در قاموس آمده است:
( نیز اسم مکان است ... جوهري آن را طریق معنا می کند، ولی مراقبت در آن مدنظر است.( 1 « مرصاد »
به معناي جایی است که فرد در آن کمین می کند و دشمن را غافل گیر می سازد. « مرصاد » بنابراین
معناي مرصاد
در معناي مرصاد دو نظریه است:
1.خداوند در کمینِ گردن کشان در این دنیا است و به موقع، آنها را در هم می کوبد.
طَبْرِسی در مجمع البیان ذیل آیه از امیرالمؤمنین علی روایت می کند که فرمود:
( مَعْنَاهُ: إِنَّ رَبَّکَ قَادِرٌ عَلَی أنْ یَجْزِيَ أهْلَ الْمَعَاصِی جَزَاءَهُم؛( 2
معناي آیه این است که: همانا پروردگارت بر پاداش دهی مناسب گنهکاران قادر و تواناست.
در تفسیر المیزان در این باره آمده است:
( فالله سبحانه رقیب یُرقِّبُ أعمال عباده حَتی إذا طغوا وأکثروا الفساد أخذهم بأشدِّ العذاب؛( 3
خداوند مراقب اعمال بندگان خویش است، زمانی که طغیان و فساد را از حدّ بگذرانند، آنها را به سخت ترین عذاب ها
مجازات می کند .
با توجه به این معنا، آیه اشاره اي به مسئله صراط ندارد.
.101 : -1 . قاموس قرآن 3
. 64 و ج 72 ، ص 323 : 739 ؛ بحارالأنوار 8 : -2 . مجمع البیان 10
.281 : -3 . المیزان 20
ص: 20
2.مقصود از مرصاد، جایگاهی است بر پل صراط که در آن، بندگان باز خواست می شوند.
در ذیل این آیه، روایاتی آمده است که آن را به بحث صراط مربوط می سازد:
در مجمع البیان از امام صادق روایت شده که فرمود:
( الْمِرْصَادُ قَنْطَرَه عَلَی الصِّرَاطِ، لایَجُوزُهَا عَبْدٌ بِمَظْلِمَه عَبْد؛( 1
مرصاد پلی بر صراط است که بنده اي که حق بنده اي دیگر بر گردنش باشد،
نمی تواند از آن عبور کند.
جابر، از ابی جعفر نقل می کند که پیامبر فرمود: روح الأمین (فرشته وحی) به من خبر داد:
أنَّ الَله لا إِلَهَ غَیْرُهُ إِذَا وَقَفَ الْخَلائِقَ وَ جَمَعَ الأوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ أتِیَ بِجَهَنَّمَ تُقَادُ بِألْفِ زِمَامٍ، أخَ ذَ بِکُلِّ زِمَامٍ مِائَه ألْفِ مَلَکٍ مِنَ
الْغِلاظِ الشِّدَادِ، وَ لَهَا هَدَّه وَ تَحَطُّمٌ وَ زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ، وَ إِنَّهَا لَتَزْفِرُ الزَّفْرَه. فَلَوْلا أنَّ الَله عَزَّوجَلَّ أخَّرَهَا إِلَی الْحِسَابِ لأهْلَکَتِ الْجَمِیعَ.
ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْهَا عُنُقٌ یُحِیطُ بِالْخَلائِقِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ، فَمَا خَلَقَ الُله عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ مَلَکٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا وَ یُنَادِي یَا رَبِّ نَفْسِی نَفْسِی
وَ أنْتَ تَقُولُ: یَا رَبِّ أمَّتِی أمَّتِی.
ثُمَّ یُوضَعُ عَلَیْهَا صِ رَاطٌ أدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَأحَ دُّ مِنَ السَّیْفِ عَلَیْهِ ثَلاثُ قَنَاطِرَ: الأُولَی عَلَیْهَا الأمَانَه وَالرَّحِمُ، وَالثَّانِیَه عَلَیْهَا الصَّلاه،
وَالثَّالِثَه عَلَیْهَا عَدْلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ لا إِلَهَ غَیْرُهُ. فَیُکَلَّفُونَ الْمَمَرَّ عَلَیْهَا فَتَحْبِسُهُمُ الرَّحِمُ وَ الأمَانَه فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا حَبَسَ تْهُمُ الصَّلاه فَإِنْ
نَجَوْا مِنْهَا کَانَ الْمُنْتَهَی إِلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ هُوَ قَوْلُ الِله تَبَارَكَ وَ تَعَالَی:
‹‹إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَاد››
. 64 و ج 72 ، ص 323 : 739 ؛ بحارالأنوار 8 : -1 . مجمع البیان 10
ص: 21
( وَ النَّاسُ عَلَی الصِّرَاط... ؛( 1
خداوندي که معبودي جز او نیست آن گاه که فرمان توقف خلائق را صادر کند، و اولین و آخرین را گرد آورد [فرمان دهد]
جهنم را درحالی که هزار زمام دارد و بر هر زمامی یکصد هزار از فرشتگان خشن و قوي گماشته شده اند، بکشند و[به صحنه
قیامت] بیاورند. آن روز جهنم را [از شدت غضب] صداهایی مهیب و زبانه هایی شعله ور و ناله ها و فریادهایی از خشم و
غضب است.
جهنم چنان نهیب می زند که اگر خداوند حسابرسی خلائق را به تأخیر نمی انداخت، همه اهل محشر را هلاك می کرد.
سپس پشته اي از آتش آنچنان زبانه می کشد که بر تمامی خلق از خوب و بد احاطه می یابد. آن گاه تمامی بندگانش از
فرشتگان گرفته تا انبیا [هر یک] فریاد کنند که پروردگارا، مرا نجات بده، مرا ! اما تو [اي رسول ما] تقاضایت چنین باشد که
پروردگار من، امتم، امتم را دریاب.
سپس بر جهنم راهی [پُل گونه] گذاردند باریک تر از مو و تیزتر از شمشیر، و بر آن، سه پُل قرار دارد. بر اولی امانت و رَحِم
باشد، و بر دومی نماز، و بر سومی عدل پروردگار عالَمیان [نظارت خاص خداوندي] که معبودي جز او نیست حاکم است.
پس مردم فرمان یابند که بر آن پل ها بگذرند. ابتدا رَحِم و امانت آنها را نگاه می دارد، اگر از این مرحله به سلامت گذشتند،
نماز آنها را حبس می کند، و چنانچه از این مرحله هم به سلامت عبور کردند، آخرین مرحله در گرو عدلِ الهی اند و این
و مردم « به درستی که پروردگارت در کمین گاه به کمین [مجرمان] است » : است معناي پیام خداي تبارك و تعالی که فرمود
بر روي صراط [مختلف اند].
313 ، حدیث 486 ، با : 125 این روایت در روضه کافی 8 : 242 ؛ بحارالأنوار 7 421 ؛ امالی (صدوق) 241 : -1 . تفسیر قمی 2
تفاوت در برخی عبارات، نیز آمده است.
ص: 22
از ابن عباس درباره این آیه نقل شده است که گفت:
بر پل جهنم هفت بازداشت گاه است [که در هر یک سؤالاتی از فروع و اصول دین خواهد شد و چنانچه بنده پاسخی تمام
داشته باشد، یک به یک عبور می کند] در اولی از شهادت به یکتایی خدا پرسش می شود، پس اگر بنده، آن را کامل آورد
عبور می کند؛ در بازداشت گاه دوم از نماز، و در سومی از زکات، و در چهارمی از روزه، و در پنجمی از حج، و در ششمی
از عمره می پرسند، آن گاه در بازداشت گاه هفتم [که به قرینه روایت قبل، همان مرصاد است] از مظالم عباد پرسیده شود.
اگر انسان نتواند از عهده آن بیرون آید، خطاب می رسد که مهلت دهید.
پس اگر داراي کارهاي مستحبی باشد از آنها اعمالش را تکمیل می کند و هنگامی که فراغت یافت، سوي بهشت رهنمون می
( گردد.( 1
البته هیچ مانعی ندارد که آیه ناظر به هر دو دیدگاه باشد؛ یعنی خداوند متعال در کمین گاه طغیانگران هم در این جهان و هم
در جهان دیگر در کنار صراط است. بنابراین، معناي آیه این است که پروردگار متعال، در کمین اعمال بندگان قرار دارد و بر
کارهاشان آگاه است و آنها را در گذرگاهی که ناگزیر از آنند براساس اعمالی که انجام داده اند بازپرسی می کند و پاداش
و کیفر می دهد.
دراین باره امام امیرالمومنین چنین می فرماید:
-1 . روي عن ابن عباس فی هذه الآیه قال : إن علی جسر جهنم سبع محابس یسأل العبد عند أولها عن شهاده أن لا إله إلا الله،
فإن جاء بها تامه جاز إلی الثانی فیسأل عن الصلاه، فإن جاء بها تامه جاز إلی الثالث فیسأل عن الزکاه، فإن جاء بها تامه جاز إلی
الرابع فیسأل عن الصوم، فإن جاء به تاما جاز إلی الخامس فیسأل عن الحج، فإن جاء به تاما جاز إلی السادس فیسأل عن العمره،
فإن جاء بها تامه جاز إلی السابع فیسأل عن المظالم، فإن خرج منها وإلا یقال: انظروا، فإن کان له تطوع أکمل به أعماله فإذا فرغ
. (64 : انطلق به إلی الجنه (بحارالأنوار 8
ص: 23
( وَ لَئِنْ أمْهَلَ الُله الظَّالِمَ فَلَنْ یَفُوتَ أخْذُهُ، وَهُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَی مَجَازِ طَرِیقِهِ وَ بِمَوْضِعِ الشَّجَا مِنْ مَسَاغِ رِیقِه؛( 1
گرچه خدا ظالم را مهلت دهد، ولی هرگز او را رها نخواهد کرد، و بر گذرگاهش بسان استخوان که راه گلو را بگیرد و
نگذارد آب دهانی فرو دهد در کمین است.
آیه دوم
در سوره حمد، پس از آنکه بنده اذعان می کند که عبادتش براي خداست و از او یاري می طلبد و در سیر به سوي کمال،
سعادت و رستگاري، از خدا مدد می خواهد، می خواند:
( ‹‹اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم›› ؛( 2
پروردگارا، ما را به راه راست هدایت کن.
شیخ صدوق در معانی الأخبار روایت می کند که علی بن ابی طالب در مورد آیه ‹‹اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم›› فرمود:
وَالصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ هُوَ صِ رَاطَانِ: صِ رَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَصِ رَاطٌ فِی الآخِرَه؛ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ فِی الدُّنْیَا فَهُوَ مَا قَصُ رَ عَنِ الْغُلُوِّ
وَارْتَفَعَ عَنِ التَّقْصِیرِ، وَاسْتَقَامَ فَلَمْ یَعْدِلْ إِلَی شَیْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ.
وَأَمَّا الصِّراطُ فی الآخَره، فَهُوَ طَرِیقُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی الْجَنَّه الَّذِي هُوَ مُسْتَقِیمٌ، لایَعْدِلُونَ عَنِ الْجَنَّه إِلَی النَّارِ وَ لاإِلَی غَیْرِالنَّارِ سِوَي
( الْجَنَّه؛( 3
راه و صراط مستقیم، دو صراط است: راهی در دنیا و راهی در آخرت.
و اما راه راست در دنیا، همان شیوه اي است که از افراط و تفریط به دور باشد و پایدار بماند و به هیچ باطلی نگراید.
. 81 : -1 . نهج البلاغه (فیض الاسلام) ، خطبه 96 : صفحه 284 ؛ بحارالأنوار 34
. -2 . سوره فاتحه ( 1) آیه 6
.70 69 : -3 . معانی الأخبار: 33 ، حدیث 4 ؛ تفسیر منسوب به امام عسکري علیه السلام : 44 (با اندکی تفاوت) ؛ بحارالأنوار 8
ص: 24
و اما صراط در آخرت، همان راه راست مؤمنان به سوي بهشت است. مؤمنان از مسیر بهشت، به سمت آتش و یا غیر آتش
عدول نخواهند کرد.
آیه سوم
در سوره حِجر می خوانیم:
( ‹‹وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أجْمَعِین›› ؛( 1
و قطعاً وعدگاه همه آنان دوزخ است.
در تفسیر قمی از ابوجارود روایت شده که ابوجعفر درباره آیه:
‹‹وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أجْمَعِین›› فرمود:
( فَوُقُوفهم علی الصِّراط؛( 2
بازداشت ایشان بر صراط است.
آیه چهارم
خداي متعال در سوره مریم می فرماید:
‹‹فَوَ رَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِ رَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیا * ... وَ إِن مِّنکمُ إِلَّا وَارِدُهَا کاَنَ عَلیَ رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِ یا * ثُمَّ
( نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَواْ وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیا›› ؛( 3
به پروردگارت سوگند که آنها را با شیاطین محشور خواهیم ساخت، آن گاه آنان را در اطراف جهنم درحالی که به زانو
درآمده اند حتماً حاضر خواهیم کرد... هیچ یک از شما نیست مگر اینکه در آن (جهنّم) وارد شوید، این حکمِ حتمی و امضا
شده پروردگارت می باشد.
. -1 . سوره حجر ( 15 ) آیه 43
.376 : -2 . تفسیر قمی 1
.72 -3 . سوره مریم ( 19 ) آیات 68
ص: 25
در این هنگام، اهل تقوا را نجات می دهیم و ظالمان را وا می گذاریم در دوزخ به زانو در آیند (و توان رهایی و نجات را از
دست بدهند) .
اشراف و عبور از « ورود در جهنم » این آیات نیز به نحوي اشاره به صراط دارد؛ زیرا ظاهر برخی روایات این است که مراد از
( آن است.( 1
علامه طباطبایی می فرماید:
واعلم أن ظاهر بعض الروایات السابقه أن ورود النَّاس النَّار هو جوازهم منها، فینطبق علی روایات الصراط؛ و فیها أنه جسر
ممدود علی النار یؤمر بالعبور علیها البَّر والفاجر فیجوزه الأبرار ویسقط فیها الفجار، وعن الصدوق فی الاعتقاد، أنه حمل الآیه
( علیه؛( 2
بدان که ظاهر برخی روایات پیشین این است که ورود مردم در آتش، عبور ایشان از آن است، پس بر روایات صراط که پلی
بر روي آتش است و نیک و بد مأمور به گذر از آن می باشد به گونه اي که نیکان بگذرند و فاجران در آتش افتند منطبق
این آیه را بر صراط حمل کرده است. « الاعتقاد » می شود. شیخ صدوق در
52 به سند معتبر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که درباره آیه (وَإِن مِّنکُمْ : -1 . علی بن ابراهیم قمی در تفسیر 2
به معناي « ورود » ، إِلاَّ وَارِدُهَا) فرمود: أما تسمع الرجل یقول وردنا ماء بنی فلان و لم یدخله؟! ولی در برخی دیگر از روایات
تفسیر شده است؛ روي أبوصالح غالب بن سلیمان، عن کثیر بن زیاد، عن أبی سمینه (سمیّه) قال: اختلفنا فی « دخول در آتش »
الورود. فقال قوم: لایدخلها مؤمن؛ و قال آخرون: یدخلونها جمیعاً، ثمّ ینجّی الّذین اتّقوا. فلقیت جابر بن عبد اللّه، فسألته. فأومأ
بإصبعیه إلی أذنیه وقال: و صمّتا إن لم أکن سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول الورود: الدُّخول؛ لایبقی بَرٌّ و لا
فاجر إلاّ دخلها، فتکون علی المؤمن برداً و سلاماً (کما کانت علی ابراهیم) حتی أن لِلنّار او قال لِجهنّم ضجیجا مِن بَرْدِها (مجمع
؛ 55 : 329 ؛ مجمع الزوائد 7 : 249 ؛ مسند احمد 3 : 257 ؛ بحارالأنوار 8 : 354 ؛ کنزالدقائق 8 353 : 812 ؛ نورالثقلین 3 : البیان 6
. ( 8 ، حدیث 2911 : کنزالعمال 2
.93 : -2 . المیزان 14
ص: 26
آیه پنجم
خداي متعال درباره انسان هاي کوردل که به حضور خداوند متعال بی اعتنایند و در دنیا چنان بی باکانه در خوشی ها سرگرم
می شوند و کارهاي ناشایست انجام می دهند که گویا جهان،خدایی ندارد وحساب وکتابی در کار نیست می فرماید: ‹‹فَلا
( اقْتَحَمَ الْعَقَبَه›› ؛( 1
به آن گردنه در نیامد (و راهی براي رهایی و عبور از آن نجست) .
در مناقب ابن شهرآشوب از اَنس نقل می کند که پیامبر درباره این آیه فرمود:
( إنَّ فوقَ الصراط عقبه کؤوداً ... لا یقطعها فی غیر مشقه إلاّ محمد و اهل بیته (علیهم السلام) ؛( 2
بالاي صراط گردنه اي است که گذشتن از آن بس دشوار است... تنها محمد و اهل بیتش (علیهم السلام) آن را به راحتی می
پیمایند.
آیه ششم
خداي تعالی در مورد اعمال کافران می فرماید:
‹‹وَالَّذِینَ کَفَرُوا أعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَه یَحْسَ بُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّی إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِ دْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ الَله عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَالُله سَرِیعُ
الْحِسَابِ * أوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْض إِذَا أخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ
( یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ الُله لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ›› ؛( 3
و کسانی که کفر ورزیدند، کارهایشان چون سرابی در زمینی هموار است که تشنه، آن را آب می پندارد. اما چون بدان رسد
آن را چیزي نیابد و خدا را نزد خویش یابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا به سرعت حسابرسی می کند.
. -1 سوره بلد ( 90 ) آیه 11
. 66 : 666 ؛ بحارالأنوار 8 : 6 ؛ تفسیر برهان 5 : -2 . مناقب آل ابی طالب 2
.40 -3 . سوره نور ( 24 ) آیات 39
ص: 27
یا [کارهایشان] مانند تاریکی هایی است که در دریایی ژرف است که موجی آن را می پوشاند [و] روي آن موجی [دیگر]
است [و] بالاي آن ابري است. تاریکی هایی است که بعضی بر روي بعضی قرار گرفته اند. هرگاه دستش را بیرون آورد، به
زحمت آن را می بیند، و خدا به هرکس نوري ندهد، او را هیچ نوري نخواهد بود.
ابوالفتوح رازي در ذیل این آیات می گوید:
در خبر است که رسول را پرسیدند: امّت تو فرداي قیامت صراط را چگونه گذراند در ظلمات قیامت؟ گفت: امّت من بر
صراط به نور علی گذرند، و علی بر صراط به نور من گذرد، و من به نور خداي تعالی گذرم، و نور امّت من از نور علی
است، و نور علی از نور من، و نور من از خداي تعالی، و هر که به ما تولّا نکند او را نور نباشد، ثمّ قرء: ‹‹وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ الُله لَهُ
( نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ›› .( 1
در تفسیر فرات کوفی روایت شده که رسول خدا فرمود:
أتانی جیرئیل فقال: اُبَشِّرُك یا محمد بما تَجوزُ علی الصراط ؟
قال: قلتُ: بلی.
قال: تَجوزُ بنور الله، و یجوزُ علی بنورك و نورك من نور الله و تجوز اُمّتک بنور علی، و نور علی من نورك؛ ‹‹وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ
( الُله لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ›› ؛( 2
جبرئیل نزدم آمد و گفت: اي محمد، بشارتت دهم که به چه چیز بر صراط می گذري؟ گفتم: آري. گفت: به نور خدا از
صراط عبور می کنی و علی به نور تو از آن می گذرد و نور تو از نور خداست و امتت به نور علی از صراط می گذرند، و نور
علی از نور توست؛
.162 : -1 . روض الجنان 14
. 69 ، حدیث 14 : -2 تفسیر فرات کوفی: 287 ، حدیث 378 ؛ بحارالأنوار 8
ص: 28
.« پس هر که را خدا نوري برایش قرار ندهد، نوري از براي او نخواهد بود »
آیه هفتم
خداوند متعال در توصیف روز قیامت می فرماید:
‹‹یَوْمَ لایُخْزِي الُله النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَی بَیْنَ أیْدِیهِمْ وَ بِأیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أتْمِمْ لَنَا نُورَنَاوَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَی کُلِّ
( شَیْءٍ قَدِیرٌ›› ؛( 1
در آن روز که خدا، پیامبر و انسان هایی را که با او ایمان آورده بودند خوار نمی کند، نورشان در پیشاپیش و سمت راستشان
پرتو می افکند، می گویند:
پروردگارا، نورمان را کامل کن و ما را بیامرز که تو بر هر چیزي توانایی.
در تفسیر مقاتل از ابن عباس درباره این آیه آمده است که گفت:
‹‹نُورُهُمْ یَسْعَی›› یضِ یءُ عَلَی ال ّ ص راط لعلی و فاطمه، مِثل الدّنیا سبعین مرّه... فَیمْضِ ی أهلُ بیت محمد وآله زُمْرَه علی الصّراط
مثل البرق الخاطف، ثمَّ قومٌ مِثل الرّیح، ثُمَّ قوم مثل عَدْو الفَرَس، ثم یمْضی قوم مثل المَشْی، ثم قوم مثل الحَبْو، ثم قوم مثل
الزَّحْف.
ویجْعَلَه الله علی المؤمنین عریضاً وعلی المُذنبین دقیقاً، قال الله تعالی:
‹‹یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا›› حتی نَجْتازُ به علی الصّراط.
قال: فَیجوزُ أمیرالمؤمنین فی هودج مِن الزُمُرّد الأخضر و معه فاطمه علی نجیب من الیاقوت الأحمر حولها سبعون ألف حوراء
( کالبرق اللامع؛( 2
یعنی مانند هفتاد برابر دنیا براي علی و فاطمه بر صراط پرتو افشانی « نورشان [پیش رویشان] می رود » : اینکه خداي متعال فرمود
می کند... آنگاه اهل بیت محمد و آل او گروهی اند که بر صراط چون برق جهنده می گذرند، سپس قومی مثل باد از آن
عبور می کنند، و قومی دیگر بمثابه دویدن اسب، آنگاه گروهی
. -1 . سوره تحریم ( 66 ) آیه 8
.67 : 428 ؛ بحارالأنوار 8 : 7؛ تفسیر برهان 5 : -2 . مناقب آل ابی طالب 2
ص: 29
چونان پیادگان، و سپس مردمی به صورت سینه خیز و پس از آن کسانی نشسته یا با زانو؛ و خدا صراط را بر مؤمنان پهن می
تا اینکه به وسیله آن بر «! گویند: پروردگارا، نورمان را کامل کن » : گرداند و بر گنهکاران باریک، خداي متعال می فرماید
صراط بگذریم ... .
پس امیرالمؤمنین در سراپرده اي از زمرد سبز به همراه همسرش حضرت فاطمه سوار بر مرکبی از یاقوت سرخ درحالی که هزار
حوریه او را همراهی می کنند همچون برق جهنده بر صراط عبور می کند.
جابر بن عبد الله انصاري گوید:
کُنْتُ ذَاتَ یَوْمٍ عِنْدَ النَّبِیِّ إِذْ أقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أبِی طَالِبٍ فَقَالَ: ألا اُبَشِّرُكَ یَا أبَا الْحَسَنِ؟ فَقَالَ: بَلَی یَا رَسُولَ الِله. فَقَالَ:
هَذَا جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی عَنِ الِله جَلَّ جَلالُهُ أنَّهُ قَالَ: قَدْ أعْطَی شِیعَتَکَ وَ مُحِبِّیکَ سبعَ خِصَالٍ: الرِّفْقَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَالاُنْسَ عِنْدَ الْوَحْشَه
وَالنُّورَ عِنْدَ الظُّلْمَه وَالأمْنَ عِنْدَ الْفَزَعِ وَالْقِسْطَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَالْجَوَازَ عَلَی الصِّرَاطِ وَدُخُولَ الْجَنَّه قَبْلَ سَائِرِ النَّاسِ وَ ‹‹نُورُهُمْ یَسْعی
( بَیْنَ أیْدِیهِمْ وَ بِأیْمانِهِم›› ؛( 1
روزي نزد پیامبر بودم، که پیامبر رو به علی نمود و فرمود:
اي ابوالحسن، آیا به تو مژده اي ندهم؟
عرض کرد: چرا، اي پیامبر خدا. پیامبر فرمود: این جبرئیل است که از جانب خدا به من خبر می دهد که به شیعیان و دوستان تو
هفت ویژگی عطا کرده است:
مدارا در دم مرگ، و انس به هنگام وحشت، و نور در هنگام تاریکی، و ایمنی به هنگام ترس، و عدالت در میزان، و گذشتن
.« نورشان از پیشاپیش آنان، و سمت راستشان، روان است » ؛ از صراط، و ورود به بهشت پیش از همه مردم
.429 : 297 ؛ تفسیر برهان 5 : 402 ؛ روضه الواعظین 2 : -1 . خصال صدوق 2
ص: 30
آیه هشتم
در سوره صافات (درباره ستمگران و همتایان آنان و معبودها شان) آمده است:
( ‹‹وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ›› ؛( 1
بازداشت شان کنید! اینان باید [درباره کارهاشان] بازپرسی شوند.
در امالی شیخ طوسی روایت شده است از پیامبر که فرمود:
إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَه وَ نُصِبَ الصِّرَاطُ عَلَی جَهَنَّم، لَمْ یَجُزْ عَلَیْهِ إِلَّا مَنْ مَعَهُ جوازٌ فیه کِتَابُ وَلایَه عَلِیِّ بْنِ أبِی طَالِبٍ، و ذلک قوله:
( ‹‹وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ›› ؛( 2
هنگامی که روز قیامت فرا رسد و صراط بر جهنم نصب شود، از آن عبور نکند مگر کسی که با او جواز ولایت علی بن ابی
.« آنان را نگاه دارید تا از ایشان بازخواست شود »: طالب باشد؛ واین است معناي سخن خداي متعال که فرمود
روایات
اشاره
معانی، تفاسیر و خصوصیاتی ذکر شده که قابل توجّه و تأمّل است: « صراط » در احادیث براي
روایت اول
در روایات با عبارات گوناگون شرط عبور از صراط و یا جواز و برات عبور از آن، ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و
معرفت امامان معصوم (علیهم السلام) معرفی شده است که به برخی از آنها در ذیل آیات اشاره کردیم از جمله شیخ صدوق
پرسیدم، « صراط » در کتاب معانی الأخبار از مُفضَّل بن عُمَر روایت کرده است که گفت از ابوعبدالله (امام صادق) درباره
فرمود:
هُوَ الطَّرِیقُ إِلَی مَعْرِفَه الِله عَزَّوَجَلَّ وَ هُمَا صِ رَاطَانِ؛ صِ رَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَ صِ رَاطٌ فِی الآخِرَه، فَأمَّا الصِّرَاطُ الَّذِي فِی الدُّنْیَا فَهُوَ الإِمَامُ
الْمَفْرُوضُ
. -1 . سوره صافات ( 37 ) آیه 24
.67 : -2 . امالی طوسی: 290 ؛ بشاره المصطفی: 144 ؛ بحارالأنوار 8
ص: 31
الطَّاعَه؛ مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیَا وَ اقْتَدَي بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَی الصِّرَاطِ الَّذِي هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الآخِرَه، وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ فِی الدُّنْیَا زَلَّتُ قَدَمُهُ
( عَنِ الصِّرَاطِ فِی الآخِرَه فَتَرَدَّي فِی نَارِ جَهَنَّم؛( 1
صراط، طریق به سوي معرفت خداي بزرگ است، و آن دو صراط است؛ صراطی در دنیا وجود دارد و صراطی در آخرت می
باشد. صراطی که در دنیاست همان امامی است که طاعتش واجب است، هرکه در دنیا او را بشناسد و به هدایتش اقتدا کند، از
صراطی که در آخرت پل دوزخ است می گذرد.
و هر که او را در دنیا نشناسد، قدمش روي صراط آخرت بلغزد و در آتش جهنم افتد.
روایت دوم
و نیز در معانی الأخبار از ابوجعفر (امام باقر ) روایت کرده است که گفت: رسول خدا فرمود:
یَا عَلِیُّ إِذَا کَ انَ یَوْمُ الْقِیَامَه، أقْعُدُ أنَا وَ أنْتَ وَ جَبْرَئِیلُ عَلَی الصِّرَاطِ، فَلایَجُوزُ عَلَی الصِّرَاطِ إِلاَّ مَنْ کَ انَ مَعَهُ کِتَابٌ فِیهِ بَرَاه
( بِوَلایَتِک؛( 2
اي علی، هنگامی که روز قیامت فرا رسد، من و تو و جبرئیل بر صراط می نشینیم، پس احدي (از آن) عبور نکند مگر اینکه با
او نوشته اي باشد که در آن براتِ( 3) (آزادي از دوزخ) به سبب ولایت تو ثبت است.
روایت سوم
شیخ صدوق در امالی روایت می کند از ابوبصیر، از امام صادق که فرمود:
. 66 ، حدیث 3 : -1 . معانی الأخبار: 32 ، حدیث 1؛ بحارالأنوار 8
. 66 ، حدیث 4 : -2 . معانی الأخبار: 35 ، حدیث 6؛ بحارالأنوار 8
؛ « ب» -3 . برات، از برائت گرفته شده وبه معناي: سند ، اجازه ، نوشته عنایت شده در آزادي می باشد (لغتنامه دهخدا، حرف
. (« برا » المنجد، ماده
ص: 32
النَّاسُ یَمُرُّونَ عَلَی الصِّرَاطِ طَبَقَاتٍ، وَالصِّرَاطُ أدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَمِنْ حَ دِّ السَّیْفِ؛ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ مِثْلَ الْبَرْقِ، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ مِثْلَ
( عَدْوِ الْفَرَسِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ حَبْواً، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ مَشْیاً، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ مُتَعَلِّقاً قَدْ تَأخُذُ النَّارُ مِنْهُ شَیْئاً وَ تَتْرُكُ مِنْهُ شَیْئا؛( 1
مردم در گذر بر صراط طبقه بندي شده اند، و صراط باریک تر از مو و تیزتر از شمشیر است؛ بعضی مثل برق عبور می کنند و
برخی مانند تاخت اسب و بعضی با خزیدن، و بعضی قدم زنان و برخی آویزان (بر صراط) که گاه قسمتی از آنان را آتش فرا
می گیرد و قسمتی از آنان را رها می کند.
روایت چهارم
امام باقر از ابوذر نقل می کنند که گفت: شنیدم رسول خدا می فرمود:
حَافَتَا الصِّرَاطِ یَوْمَ الْقِیَامَه، الرَّحِمُ وَالأمَانَه؛ فَإِذَا مَرَّ الْوَصُولُ لِلرَّحِمِ الْمُؤَدِّي لِلأمَانَه نَفَذَ إِلَی الْجَنَّه، وَإِذَا مَرَّ الْخَائِنُ لِلأمَانَه الْقَطُوعُ
( لِلرَّحِمِ لَمْ یَنْفَعْهُ مَعَهُمَا عَمَلٌ وَ تَکَفَّأ بِهِ الصِّرَاطُ فِی النَّار؛( 2
حقیقت صله رَحِم (خویشاونداري) و امانت پردازي، روز قیامت،در دو جانب صراط قرار دارند؛ هنگامی که صله کننده رحم و
امانت پرداز، بر صراط بگذرد، به بهشت در آید؛ و آنگاه که خائن امانت و قاطع رحم گذرش بر صراط افتد، هیچ عملی با
داشتن این دو گناه او را سود نبخشد، و صراط او را در آتش سر نگون سازد.
روایت پنجم
در تفسیر منسوب به امام عسکري از پیامبر نقل شده که فرمود:
إِنَّ الَله تَعَالَی إِذَا بَعَثَ الْخَلائِقَ مِنَ الأوَّلِینَ وَالآخِرِینَ،نَادَي مُنَادِي رَبِّنَا مِنْ
. 65 ، حدیث 1 64 : -1 . امالی شیخ صدوق: 242 ؛ کتاب الزهد: 92 ؛ بحارالأنوار 8
. 67 ، حدیث 9 : 152 ، حدیث 11 ؛ بحارالأنوار 8 : -2 . اصول کافی 2
ص: 33
( تَحْتِ عَرْشِهِ: یَا مَعْشَرَ الْخَلائِقِ غُضُّوا أبْصَارَکُمْ لِتَجُوزَ فَاطِمَه، بِنْتُ مُحَمَّدٍ سَیِّدَه نِسَاءِ الْعَالَمِینَ عَلَی الصِّرَاطِ... ؛( 1
خداي متعال هنگامی که خلائق اولین و آخرین را بر انگیزد، سخن گوئی از طرف پروردگار مان از زیر عرش فریاد زند: اي
گروه خلائق، چشم هاتان را ببندید تا فاطمه، دختر محمد سرور زنان جهانیان بر صراط بگذرد... .
روایت ششم
نیز در تفسیر منسوب به امام عسکري از پیامبر روایت شده است که فرمود:
إِنَّهُ لَیُرَي یَوْمَ الْقِیَامَه إِلَی جَ انِبِ الصِّرَاطِ جَمٌّ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ، لایَعْرِفُ عَدَدَهُمْ إِلَّا الُله تَعَالَی، هُمْ کَانُوا مُحِبِّی حَمْزَه، وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ
أصْحَابُ الذُّنُوبِ وَالآثَامِ، فَتَحَوَّلَ حِیطَانٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ سُلُوكِ الصِّرَاطِ وَالْعُبُورِ إِلَی الْجَنَّه... فَیَقُولُونَ: یَا حَمْزَه قَدْ تَرَي مَا نَحْنُ فِیهِ.
فَیَقُولُ حَمْزَه لِرَسُولِ الِله (صلی الله علیه و آله) وَ لِعَلِیِّ بْنِ أبِی طَالِبٍ (علیهما السلام) : قَدْ تَرَیَانِ أوْلِیَائِی کَیْفَ یَسْتَغِیثُونَ بِی! فَیَقُولُ
مُحَمَّدٌ رَسُولُ الِله لِعَلِیٍّ وَلِیِّ الِله: یَا عَلِیُّ أعِنْ عَمَّکَ عَلَی إِغَاثَه أوْلِیَائِهِ وَ اسْتِنْقَاذِهِمْ مِنَ النَّارِ. فَیَأتِی عَلِیُّ بْنُ أبِی طَالِبٍ (علیهما
السلام) بِالرُّمْحِ الَّذِي کَانَ یُقَاتِلُ بِهِ حَمْزَه أعْدَاءَ الِله تَعَالَی فِی الدُّنْیَا، فَیُنَاوِلُهُ إِیَّاهُ وَیَقُولُ: یَا عَمَّ رَسُولِ الِله وَ عَمَّ أخِی رَسُولِ الِله ذُدِ
الْجَحِیمَ عَنْ أوْلِیَائِکَ بِرُمْحِکَ هَذَا (الَّذِي کُنْتَ) تَذُودُ بِهِ عَنْ أوْلِیَاءِ الِله فِی الدُّنْیَا أعْدَاءَ الِله. فَیُنَاوِلُ حَمْزَه الرُّمْحَ بِیَدِهِ، فَیَضَعُ زُجَّهُ
( فِی حِیطَانِ النَّارِ الْحَائِلَه بَیْنَ أوْلِیَائِهِ وَبَیْنَ الْعُبُورِ إِلَی الْجَنَّه عَلَی الصِّرَاط... ؛( 2
. 68 ، حدیث 12 ؛ و در امالی شیخ مفید: 130 ، حدیث 6 : -1 . تفسیر منسوب به امام عسکري علیه السلام : 434 ؛ بحارالأنوار 8
چنین آمده است: عَنْ أبِی عَبْدِالِله جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام قَالَ إِذَا کَ انَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ جَمَعَ الُله الأوَّلِینَ وَالآخِرِینَ فِی صَ عِیدٍ
وَاحِدٍ ثُمَّ أمَرَ مُنَادِیاً فَنَادَي غُضُّوا أبْصَارَکُمْ وَ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَهُ ابْنَهُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام الصِّرَاط... .
. 68 ، حدیث 13 : -2 . تفسیر منسوب به امام عسکري علیه السلام : 436 ؛ بحارالأنوار 8
ص: 34
روز قیامت، کنار صراط، مردمان زیادي دیده خواهند شد که شمار آنان را جز خداي متعال نمی داند، آنها دوستدارانِ حمزه
(عموي پیامبر) اند و بسیاري از آنها از گنه کاران می باشند، پس دیواري میان آنان و میان پیمودن صراط و گذر به بهشت
پدید می آید... پس می گویند:
اي حمزه! حالِ ما را می بینی! حمزه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) عرض می کند:
می بینید چگونه دوستانم از من یاري می طلبند!
رسول الله (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید:
یا علی! عمویت را در یاري دوستانش و نجاتشان از آتش کمک نما. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نیزه اي را که جناب
حمزه با آن با دشمنان خدا در دنیا می جنگید می آورد و به دست ایشان داده می فرماید:
اي عموي پیامبر (صلی الله علیه و آله) و عموي برادرِ رسول الله! دوزخ را از دوستانت دفع نما با این نیزه که با آن در دنیا،
دشمنان خدا را از دوستان خدا دفع می کردي! پس حمزه نیزه را به دست می گیرد و تَهِ آن را در دیوار آتش که بین
دوستانش و گذر از صراط به سوي بهشت حائل شده می نهد... .
روایت هفتم
شیخ صدوق در کتاب فضائل الشیعه به اسنادش از سکونی، از امام صادق ، از پدرانشان آورده است که پیامبر فرمود:
( أثْبَتُکُمْ قَدَماً عَلَی الصِّرَاطِ، أشَدُّکُمْ حُبّاً لأهْلِ بَیْتِی؛( 1
پایدارترین شما بر صراط، با محبّت ترین شما نسبت به اهل بیتم می باشد.
و در همین کتاب به اسنادش از ابوحمزه ثُمالی، از ابوجعفر ، از پدرانشان آمده است که پیامبر به علی فرمود:
.69 : -1 . فضائل الشیعه: 6؛ بحارالأنوار 8
ص: 35
( مَا ثَبَتَ حُبُّکَ فِی قَلْبِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ فَزَلَّتْ بِهِ قَدَمُهُ عَلَی الصِّرَاطِ إِلَّا ثَبَتَ لَهُ قَدَمٌ حَتَّی أدْخَلَهُ الُله بِحُبِّکَ الْجَنَّه؛( 1
چنانچه دوستی تو در قلب انسان مؤمنی پایدار گردد و آن گاه بر صراط قدمی از او بلغزد، گام دیگرش استوار می ماند تا
اینکه خدا به دوستی تو او را وارد بهشت کند.
روایت هشتم
امیرالمؤمنین، علی در نهج البلاغه می فرماید:
( وَاعْلَمُوا أنَّ مَجَازَکُمْ عَلَی الصِّرَاطِ وَمَزَالِقِ دَحْضِهِ، وَ أهَاوِیلِ زَلَلِهِ وَ تَارَاتِ أهْوَالِه؛( 2
بدانید یقیناً گذر شما بر صراط و گذرگاه هاي پرت شونده و لغزش گاه هاي ترسناك و گذشتن از خطرات پیاپی آن خواهد
بود.
روایت نهم
شیخ صدوق از امام سجّاد (علیه السلام) در رساله حقوق روایت می کند که فرمود:
( وَحَقُّ رِجْلَیْکَ أنْ لاتَمْشِیَ بِهِمَا إِلَی مَا لایَحِلُّ لَکَ فَبِهِمَا تَقِفُ عَلَی الصِّرَاطِ! فَانْظُرْ أنْ لاتَزِلَّا بِکَ فَتَرَدَّي فِی النَّارِ؛( 3
حق پاهایت این است که با آنها سوي چیزي که برایت حلال نیست نروي؛ زیرا با آنها بر صراط می ایستی! بنگر تو را نلغزانند
که در آتش سقوط کنی!
.69 : -1 . فضائل الشیعه: 7؛ بحارالأنوار 8
. 67 ، شماره 10 : -2 نهج البلاغه، ضمن خطبه 83 ؛ بحارالأنوار 8
. 173 ، ضمن حدیث 20226 : 619 ، ضمن حدیث 3214 ؛ وسائل الشیعه 15 : -3 . مَن لایحضره الفقیه 2
ص: 36
نتیجه گیري
از مجموع آیات و روایاتی که بخشی از آنها ذکر گردید به دست می آید که در قیامت حقیقت خارجی به نام صراط وجود
دارد که بر روي جهنّم کشیده شده و انسان ها از آن عبور می کنند و اینکه واقعیت آن غیر از نفس انسان و عبور کنندگان بر
( آن است.( 1
سخن بزرگان
اشاره
همان معنایی را دریافته اند که در احادیث آمده است و اعتقاد خویش را در این زمینه « صراط » عالمان بزرگ شیعه نیز از
روشن و گویا ابراز داشته اند.
شیخ صدوق
شیخ صدوق در کتاب الاعتقادات می گوید:
اعتقادُنا فی الصراط أنَّه حقٌّ، وأنَّه جِسْرُ جهنّم، وأنَّ علیه ممَرّ جمیعِِ الخلق... والصّراطُ فی وجه آخر، إسمُ حُجَج الله، فَمَن عَرَفَهم
( فی الدنیا وأطاعهم، أعطاه الُله جوازاً عَلَی الصّراط الذي هوجسْرُ جهنّم یوَم القیامه؛( 2
این است که صراط حق است و آن پل جهنم می باشد وگذرهمه خلق برآن است... ودر وجه دیگر، « صراط » اعتقاد ما درباره
صراط نامی است براي حجت هاي خدا؛ پس هر که آنان را در دنیا بشناسد و پیروي شان کند، خداوند جواز عبور برصراط
آخرت را که پلی است بر روي دوزخ در قیامت به او می دهد.
شیخ مفید
شیخ مفید می گوید:
الصراطُ فی اللُّغه هو الطریق، فلذلک سُمّی الدین صراطاً لأنَّهُ طریقٌ إلی الثواب، و له سُمّی الولاء لأمیرالمؤمنین و الأئمه من
ذُرّیّته صراطاً، و من معناه قال امیرالمؤمنین:
-1 . در بحث هاي آینده گفتار کسانی که صراط را جداي از نفس انسان نمی دانند خواهد آمد.
.70 : -2 . الإعتقادات فی دین الإمامیه: 70 ؛ بحارالأنوار 8
ص: 37
یعنی أنَّ معرفَتَه و التمسک به طریقٌ إلی الله سبحانه... وهو طریقٌ إلی « أنا صراطُ الله المستقیم و عُروته الوُثقی الّتی لا انفصام لها »
( الجنّه وطریق إلی النار، یشرف [یَسیر] العبد منه إلی الجنه و یَرَي منه أهوال النار؛( 1
را صراط می نامند؛ زیرا راهی است به سوي ثواب؛ و بدین جهت ولایت « دین » صراط در لغت راه است، به همین جهت
امیرالمؤمنین و ائمه از فرزندان آن حضرت صراط نامیده می شود، و از همین قبیل است معناي سخن امام علی که فرمود:
یعنی معرفت آن حضرت و تمسک به او طریقی است به « منم راه مستقیم خدا و منم آن دستاویز الهی که شکست بردار نیست »
سوي خداي سبحان... و صراط (آخرت) راهی به سوي بهشت و راهی به سوي دوزخ است. بنده از صراط به بهشت اشراف
می یابد و ترس هاي وحشت انگیز آتش را می بیند.
شیخ مفید در توجیه یکی از روایات که در خصوص صراط آخرت وارد شده است سخنی دارد که علامه مجلسی آن را نمی
پسندد.
شیخ می گوید:
و جاءَ الخبرُ بأنَّ الصراطَ أدقُّ مِن الشَ عرَه و أحدُّ مِن السیف علی الکافر؛ و المراد بذلک أنَّه لا یَثْبُتُ لکافر قدمٌ علی الصراط یوَم
القیامه مِن شده ما یَلْحَقُهم مِن أهوال القیامه و مَخاوفها، فهم یَمْشُونَ علیه کالذي یَمْشی علی الشیء الّذي هو أدقُّ من الشعره و
أحدُّ من السیف.
( وهذا مثلٌ مضروب لما یَلْحَقُ الکافر من الشدّه فی عبوره علی الصّراط؛( 2
در خبر آمده است که:
.110 ، 108 : -1 . موسوعه الشیخ المفید (تصحیح اعتقادات الإمامیه) 5
-2 . همان.
ص: 38
مقصود این است که کافران به جهت شدت هول ها و چیزهاي « صراط براي کافر باریک تر از مو و برّنده تر از شمشیر است »
ترسناك که گریبان گیرشان می شود، قدم استواري نمی توانند بردارند؛ راه رفتن آنان چونان کسی است که بر چیزي باریک
تر از مو و برنده تر از شمشیر قدم می گذارد. این مثل، به جهت سختی هایی که کافر را در عبور از صراط فرا می گیرد، زده
شده است.
علامه مجلسی در نقد این سخن، می گوید:
( أقول: لا اضطرارَ فی تأویلِ کونه أدَقَّ مِنَ الشّعره و أحدَّ من السیف، و تأویل الظواهر الکثیره بلاضروره، غیر جائز؛( 1
مشکل عقلی ندارد تا به ناچار تأویل شود، و تأویل ظواهر فراوان « صراط باریک تر از مو تیزتر از شمشیر است » این سخن که
بی آنکه ضرورتی در کار باشد جایز نیست.
خواجه نصیرالدین طوسی
سلطان المحققین، خواجه نصیرالدین طوسی، عبارتی دارد که در مسائل اعتقادي بسیار راهگشاست، او می گوید:
( وسائر السّمعیات، مِنَ المیزان والصّراطِ والحسابِ وتطایُر الکتب، ممکنه دلَّ السّمعُ عَلَی ثبوتها فیجبُ التّصدیق بها؛( 2
و دیگر شنیدنی ها از قبیل (میزان، صراط، حساب، تطایر کتب) [از نظر عقل] ممکن است و روایات بر ثبوت آنها دلالت می
کند، پس تصدیق آنها واجب است.
علامه حلی
علامه حلی در شرح کلام خواجه نصیر، می نویسد:
.71 70 : -1 . بحارالأنوار 8
. -2 . کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد: 425
ص: 39
و أما الصّراط:
فقد قیل: إنَّ فی الآخره طریقین: اِحداهما إلی الجنّه، یَهْدِي الُله تعالی أهلَ الجنّه الیه؛ و الاخري إلی النار، یَهدي الُله تعالی أهلَ
النار إلیها. کما قال تعالی فی أهل الجنّه: ‹‹سَیَهْدِیهِمْ وَیُصْ لِحُ بَالَهُمْ * وَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّه عَرَّفَهَا لَهُمْ›› ( 1) و قال فی أهل النار:
( ‹‹فَاهْدُوهُمْ إِلَی صِرَاطِ الْجَحِیمِ›› ( 2
وقیل: إنّ هناك طریقاً واحداً علی جهنّم، یُکَلَّفُ الجمیع المرور علیه... فإذا بَلَغَ کلُّ واحد الی مُسْتَقَرّه مَنَ النّار، سَ قَطَ من ذلک
( الصّراط؛( 3
دو قول است: « صراط » درباره
1. گفته شده در سراي آخرت دو راه است: یکی به بهشت می رود و خداي متعال اهل بهشت را سوي آن هدایت می کند، و
به » : راه دیگر به دوزخ ختم می شود که خدا اهل آتش را سوي آن رهنمون می شود. خداي متعال درباره بهشتیان می فرماید
و .« زودي خدا آنان را هدایت می کند و خاطرشان را آسوده می سازد و به بهشتی که بر آنها شناسانده واردشان می کند
«! پس گناه کاران را به راه دوزخ هدایتشان کنید » : درباره دوزخیان می فرماید
2. و گفته شده در آخرت، تنها یک راه بر روي جهنم است که همه موظف اند بر آن بگذرند... پس هنگامی که هر یک از
جهنمیان به جایگاه دوزخی اش برسد، از آن صراط سقوط می کند.
.6 -1 . سوره محمد ( 47 ) آیه 5
. -2 . سوره صافات ( 37 ) آیه 23
426 . مرحوم آیت الله سیدهاشم حسینی تهرانی در کتاب نفیس توضیح - -3 . کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد: 425
المراد (تعلیقه علی شرح تجرید الاعتقاد) : 869 می نویسد: الصراط هو ما یصل به السائر إلی مقصد سیره، و مقصد سیر الإنسان
هو الجنّه، والإمام المفروض الطاعه هو موصل الإنسان إلی ذلک المقصد، وإنَّ صراط الآخره جسر علی جهنّم تمثیل وتصویر
الأمر الاُخروي فی صوره الأمر الدنیوي، و لیسا مثلین فی الحقیقه.
ص: 40
ابن میثم بحرانی
ایشان می گوید:
واعلم أنّ الصِّراطَ المَوعُودَ بِه فِی القُرآنِ الکَریمِ حَقٌّ یَجِبُ الإیمانُ به و إن اختلف النّاسُ فِی حَقیقتِه.
و ظاهرُ الشَّریعه و الّذي عَلیه جُمهورُ المُسلِمین و من أثبت المعادَ الجِسمانیّ یقتضی أنَّه جسمٌ فی غایه الدقّه و الحدّه ممدودٌ عَلی
( جهنّم و هُو طَریقٌ إلی الجنّه یجوزه من أخلص لله؛ و مَن عَصاه سلَک عَن جنبتیه أحَدَ أبواب جهنّم؛( 1
بدان صراطی که در قرآن کریم به آن وعده داده شده، حق است و ایمان به آن واجب (هرچند مردم در حقیقتِ آن اختلاف
دارند) .
جسمی است در « صراط » ظاهر [تعالیم] شریعت و نظر جمهور مسلمانان و کسانی که قائل به معاد جسمانی اند این است که
نهایتِ باریکی و تیزي که آن را بر روي دوزخ کشیده اند.
صراط، راهی سوي بهشت است. هرکه [در کارها و عبادات] براي خدا اخلاص ورزد، از آن عبور می کند؛ و هرکه خدا را
فرمان نَبرَد، از یکی از دو طرفِ صراط به یکی از درهاي جهنم روانه می شود.
بزرگان معاصر نیز در تعریف صراط همان معنایی را بیان کرده اند که در احادیث و گفتار سایر عالمان شیعه آمده است که در
اینجا به عبارت دو نفر از معاصرین اشاره می شود: آیت الله سبحانی درباره حقیقت صراط می نگارد:
لیس معنی کون الصراط الأخروي تجسماً للصراط الدنیوي أو سلوکه تمثّلًا لسلوکه إنکارُ وجودِ صراطٍ فوق الجحیم، لا محیص
لکل إنسان عن سلوکه، بل مقتضی التعبد بظواهر القرآن والحدیث وجود ذلک الصراط
. -1 . شرح نهج البلاغه (ابن میثم) ج 2، ص 256 ؛ نیز بنگرید به، شرح اصول کافی (مازندرانی) ج 11 ، ص 240
ص: 41
( بمعناه الحقیقی وإن لم نفهم حقیقتَه؛( 1
اینکه صراط اُخروي، تجسُّم صراط دنیوي است و سلوكِ آن همانند سلوك صراط دنیوي می باشد، به معناي انکارِ وجود
صراطی بر روي دوزخ که هر انسانی باید از آن بگذرد، نیست، بلکه مقتضاي تعبُّد به ظواهر قرآن و حدیث، وجودآن صراط
به معناي حقیقی خودش است،هرچند ماحقیقتِ آن را درنیابیم.
می گوید: « صراط » آیت الله مکارم شیرازي در جلد ششم کتاب پیام قرآن که درباره معاد است در بحث
آگاهی تفصیلی نسبت به حقایق مربوط به قیامت و جهان پس از مرگ (که عالمی است برتر و بالا از از این جهان) براي اهل
دنیا غیر ممکن است، ولی این امر مانع از آگاهی اجمالی نسبت به آن نخواهد بود.
آنچه از آیات و روایات اسلامی استفاده می شود این است که: صراط، پلی است بر دوزخ در مسیر بهشت که نیکان و بدان بر
آن وارد می شوند؛ نیکان به سرعت از آن می گذرند و به نعمت هاي بی پایان حق می رسند، و بَدان از آن سقوط کرده،
سرازیر دوزخ می شوند حتی از پاره اي از روایات استفاده می شود که سرعت عبور مردم از آن بستگی به میزان ایمان و
( اخلاص و اعمالِ صالح آنها دارد.( 2
در تعالیم وحی و فهم بزرگان دین و آشنایان به مبانی قرآنی و حدیثی، « صراط » با توجه به آنچه گذشت، می توان دریافت که
معناي روشنی دارد؛ پلی است که بر روي دوزخ نهاده می شود و داراي واقعیتی خارج از نفوس انسان ها و گذرگاه ورود به
بهشت می باشد.
هرچند در چگونگی عبور از آن و گروه هایی که از آن می گذرند، مسائلی مطرح است و اینکه کیفیت آن متناسب با عالم
آخرت می باشد، ولی اعتقادات انسان و رفتار و اعمال او
. -1 . الإلهیات علی هدي الکتاب والسنه والعقل، ج 4، ص 272
.191 : -2 . پیام قرآن 6
ص: 42
در این دنیا و بایدها و نبایدهایی که باید در زندگی به آنها پاي بند باشد و کارهاي خیر و صوابی که باید انجام دهد، در
پیمودن صراط آخرت بسیار نقش آفرین است .
سخنان شگفت آوري را مطرح کرده اند که با تعالیم وحیانی « صراط » با وجود این، می نگریم که بعضی از فلاسفه در مسئله
ناسازگار است.
دیدگاه ملا صدرا
مرحوم صدرا چنان که بهشت و نعمت هاي بهشتی را صُوَر ادراکی نفس که قائم به نفس اند می داند، صراط را نیز به حرکت
نفس (که تحقق خارجی و عینی خارج از نفس ندارد) تأویل می کند، و به این نتیجه می رسد که صراط و آن که بر صراط
می گذرد و مسافت و... همه یک چیزند، و ادعا می کند که با برهان عرشی و بصیرت کشفی این حقیقت را دریافته است.
متن سخن ملاصدرا چنین است:
أقول: و مِنَ العَجَب کونُ ال ِّ ص راط و المارُّ علیه و المسافه و المتحِّرك فیه شیئاً واحداً، و هذا هکذا فی طریقِ الآخره التی تَسْلُکها
النّفسُ الانسانیه؛ فإنّ المسافرَ الی الله أعنی النّفس تُسافر فی ذاتها و تَقْطَعُ المنازلَ و المقاماتِ الواقعه فی ذاتها بذاتها، ففی کُلِّ
( خُطوه تَضَعُ قَدَمَها علی رَأْسِها، بل رأسها عَلَی قَدَمها، و هذا أمرٌ عجیب و لکن لیس بعجیب عند التَّحقیق و العرفان؛( 1
می گویم: شگفت آنکه صراط و رفتن بر آن و مسافت و رونده در آن یک چیز است؛ و این (فرایند) در طریق آخرت که
نفس انسانی آن را می پیماید همین گونه است، چرا که مسافر به سوي خدا (یعنی نفس) در ذات (و درون) خود سفر می کند
و منازل و مقاماتی را که در ذاتش واقع است، به وسیله ذاتش می پیماید، در هرگامی، قدمش را بر سرش بلکه سرش را بر
قدمش می نهد.
.289 : -1 . اسفار اربعه 9
ص: 43
این، امر عجیبی است، ولی هنگامِ تحقیق و عرفان عجیب نخواهد بود.
« صراط » صدرا، پیش ازاین سخن، عبارات دیگري دارد که مضمون بعضی از روایات را در آن می آورد و تصریح می کند که
پلی محسوس است، لیکن در ادامه روشن می سازد که این پل نیز همچون سایر حقایق آخرتی، مصنوع نفس است.
می نگارد: « بصیره کشفیه » ملاصدرا تحت عنوان
إِعلَم أنَّ الصراطَ المستقیم کما قیل الَّذي أوصَ لَکَ إلی الجنّه، هو صوره الهدي الّذي أنشَأته لِنفسک ما دُمْتَ فی عالَمِِ الطبیعه
من الأعمال القلبیه و الاحوال.
و التحقیقُ أنَّه عند کشف الغطاء و رفعِ الحجاب یَظْهَرُ لک أنَّ النفسَ الإنسانیّه السعیده صوره صراط الله المستقیم، و له حدودٌ و
مراتب اذا سَلَکَه سالکٌ مُتُدَرِّجاً علی حدوده و مقاماته، أوصله الی جوار رَبّه داخلًا فی الجنّه.
فهو فی هذه الدار کسائر الأمور الأُخروّیه غائبه عن الأبصار مستوره علی الحواس، فإذا انکَشَفَ الغطاءُ بالموت و رُفِعَ الحجابُ
عن عینِ قلبک، تُشاهده و یَمُدّ لک یومَ القیامه کجسْرٍٍ( 1) محسوس علی متن جهنّم، أوّله فی
-1 . در اینجا مرحوم سبزواري حاشیه اي دارد، می گوید: یرید أن الفضل فی الجمع بین الأوضاع، فالصراط الذي شرحناه أنه
منهج التوحید و أن له وجهین النظري والعملی، و لکل منهما حدود و مقامات کان روحانیا، فلیذعن المومن أن له صوره ایضا
اخرویه محسوسه ممدوده کجسر فوق خندق او بئر وسیع مسجور، کغیره من أمور المعاد الجسمانی؛ ملاصدرا در اینجا می
خواهد بگوید که برتري در جمع بین احوال (دو صورت) است، زیرا صراطی که ما شرح دادیم که این صراط روش توحیدي
است که دو بعد نظري و عملی دارد و براي هرکدام از آن دو، حدود و مقامات است روحانی بود، از این رو مؤمن باید اذعان
کند که صراط، صورت اخروي محسوس کشیده شده اي (نظیر پل روي خندق یا گودال وسیع پر آب) نیز دارد [تا جسمانیت
صراط که از مدارك وحیانی استفاده می شود مغفول نگردد] مانند دیگر امور جسمانی معاد.
ص: 44
الموقف و آخره علی باب من أبواب الجنّه، یَعْرِفُ ذلک مَن یُشاهِدُه و تَعْرِفُ أَنَّهُ صَنْعَتُکَ و بناؤك.
و تَعْلَمُ حینئذ أنه کان فی الدنیا جسْراً ممدوداً علی متن جهنم طبیعتک الّتی قیل: إنها كَ ‹‹ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ * لاظَلِیلٍ
وَلایُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ›› ( 1) لأنَّها اّلتی تَقودُالنفس إلی لَهیب الشهوات الّتی یَظْهَرُ أثرُ حَرِّها فی الآخره.
( وهو الآن مَغمُورٌ مکمونٌ فی غلافِ هذا البدن، کَجَمْرَه نارٍ مُسْتَوقَدَه تحتَ رَمادٍ؛ فالسعیدُ مَن أطفأ نارَهُ بماءِ العلم و التقوي؛( 2
بدان، صراط مستقیمی که تو را به بهشت می رساند چنان که گفته اند همان صورت هدایتی است که خودت تا در عالم
طبیعت بودي با اعمال و احوال قلبی ات ایجاد کرده اي.
تحقیق این است که هنگام زایل شدن پوشش ها و کنار رفتن پرده ها، برایت آشکار می شود که نفس سعید انسانی، همان
صورت صراط مستقیم الهی است و براي آن حدود و مراتبی می باشدکه اگر سالک آن را بر پایه حدود و مقاماتش به تدریج
بپیماید، او را به جوار رحمت پروردگارش در بهشت می رساند.
و آن صراط در دار دنیا مانند دیگر امور اخروي از دیده ها پنهان و از حواس پوشیده است، آنگاه که با مرگ پرده برداشته
شود و حجاب از دیده قلبت کنار رود، آن را خواهی دید! و روز قیامت برایت چون پلی محسوس بر متن دوزخ کشیده می
و آخر آن بر دري از درهاي بهشت است که هرکس آن را بنگرد می شناسد و تو درمی یابی که « موقف » شود که آغاز آن در
آن صراط، ساخته و پرداخته خود توست.
.31 -1 . سوره مرسلات ( 77 ) آیات 30
.290 289 : -2 . اسفار اربعه 9
ص: 45
و در آن روز، آگاه می شوي که صراط (آخرت) در دنیا پُلی بوده که بر متن جهنم طبیعت تو قرار داشت همان جهنمی که
گفته اند:
زیرآن « سایه دود آتش آن سه شاخه است که تحت آن سایه نه آرامش است و نه انسان را از زبانه هاي آن حفظ می کند »
جهنمی است که نفس انسان را بسوي زبانه هاي شهواتی می کشاند که اثر حرارت و سوزش آن در آخرت ظاهر می شود و
الآن (در دنیا) در غلاف این بدن، ناپیدا و مخفی است؛ مانند پاره آتش افروخته اي که زیر خاکستر قرار دارد، پس سعادتمند
کسی است که این آتش را به آب علم و تقوا خاموش سازد.
می نویسد: « هدایه کشفیه » و نیز در مفاتیح الغیب تحت عنوان
إِعلم أنّ الصراطَ المستقیمَ الّذي إذا سلک اوصلک إلی الجنّه، هو صوره الهدي الذي أنْشَأتَه لنفسک ما دُمْتَ علیه فی عالَم
الطبیعه مِنَ الأعمال و الأحوال القلبیه، فهو فی هذه الدار کسائر الأحوال الاُخرویه غائبه عن الحواس و لایشاهد له صوره حسیه.
فإذا انکشف غطاءُ الطبیعه بالموت یَمُدُّ لک یوَم القیامه جسراً محسوساً علی متن جهنّم؛ أوَّلُهُ فی الموقف.
( وآخِرُهُ علی باب الجنّه، یَعْرِفُ ذلک مَن یُشاهده أنَّهُ صَنْعَتُکَ و بنائُک؛( 1
بدان صراط مستقیمی که پیمودن آن آدمی را به بهشت می رساند، صورت هدایت (اعمال و احوال قلبی) است که در عالم
طبیعت هنگام حیات براي خویشتن ایجاد می کنی؛ این صراط (چونان دیگر احوال اخروي) در این جهان از حواس پنهان
است.
آنگاه که پرده طبیعت با مرگ کنار زده شود روز قیامت پلی محسوس بر متن دوزخ برایت کشیده می شود که آغاز آن در
و آخر آن بر در « موقف »
. -1 . مفاتیح الغیب: 646 ؛ نیز بنگرید به، الشواهد الربوبیه: 292
ص: 46
بهشت است؛ هر که آن را بنگرد در می یابد که آن صراط ساخته و پرداخته خود توست.
نفس آدمی است و از ،« صراط » ملاصدرا تصریح می کند ،« أنَّ النفسَ الإنسانیّه السعیده صوره صراط الله المستقیم » در عبارت
صُوَري می باشد که او ادارك می کند (نه اینکه پلی در خارج باشد) درحالی که بر اساس مدارك وحیانی، صراط پلی بر
روي دوزخ است و نمود خارجی دارد (نه اینکه ساخته نفس و اعمال انسان باشد) .
چکیده سخن
چکیده سخن ملا صدرا این است که نفس، در حرکت تکاملی خویش سوي خدا، سیر درونی دارد و این حرکت در خود
نفس انجام می گیرد؛ رذیلت ها زدوده می شود و فضیلت ها در نفس پدید می آید و این آراستگی به فضائل، سیر صعودي
دارد.
همه این مراحل در خود نفس رخ می دهد و چنین است که راه، رونده، مسافت و... همه یکی است؛ و چون چیزي جز نفس
وجود ندارد، صراط را نیز همین نفس می سازد و صورت آن در عالم قیامت به ادراك نفس (همچون نقشی در آینه، نه به
وجود خارجی) محسوس می گردد.
در همین راستا ملاصدرا بیان می دارد که هر گام نفس، معرفتی است بر پایه معرفت دیگر، و از آن به گذاشتن قدم بر سر و
سر بر قدم تعبیر می کند.
زیرا هر درجه از معرفت، پله اي است براي معرفت بالاتر و والاتر.
یاد آوري (تجسّم اعمال)
برخی خواسته اند ظهور تمام حقائق اخروي را از قبیل مسئله تجسم اعمال بدانند به این معنا که اعمال انسان هاست که در
تحقق آن حقائق، نقش اساسی دارد و صراط آخرت نیز در حقیقت تجلی و نمود صراطی است که انسان در دنیا می پیماید، و
به صورت قضیه موجبه جزئیه سخن درستی است. اعتقاد به این امر، با پذیرش وجود خارجی « تجسُّم اعمال » حال آنکه مسئله
صراط و نیز وجود بهشت و نعمت هاي آن و دوزخ و عذاب هاي آن، تنافی ندارد.
ص: 47
ساختار زیر بنایی نظریه صدرا
هرچند ملاصدرا در جاهاي مختلف و کتاب هاي گوناگون، سخنان پراکنده اي را آورده است و گاه احادیث و سخنان
بزرگان شیعه را می آورد و مقصود خود را در هاله اي از ادعاهاي عرشی و برهان هاي کشفی فرو می برد و امر را مشتبه می
سازد، لیکن در جاهاي بسیاري نیز از شالوده و زیر ساخت اظهاراتش پرده بر می دارد و اصول و مبانی خود را می نمایاند. در
اسفار آنجا که حقیقت بهشت و دوزخ را بیان می کند، می نویسد:
قد عَلِمْتَ أنَّ النَشأه الآخره نَشْأه متوسطه بَیْن المُجَرَّداتِ العقلیه و بینَ الجسمانیّات المادیّه؛ و کلُّ ما فیها صُوَرٌ محسوسه مُدْرَکَه
بقوَّه نفسانیّه هی خیال فی هذا العالَمِ و حس فی ذلک العالم.
و الإنسان إذا مات و تَجَرَّدَ عن هذا البدن الطبیعی، قامت قیامتُهُ الصغري و حَشَرَ أولًا إلی عالَمِ البَرزَخ، ثُمَّ إلی الجنَّه و النار عند
القیامه الکبري.
والفرقُ بینَ الصُّور الّتی یراها ویکون علیها الإنسان فی البرزخ، والّتی یُشاهدها و یکون علیها فی الجنّه والنّار عندَ القیامه الکبري،
إنّما یکون بالشدَّه و الضَّعف و الکمال و النقص؛ إذ کلٌّ منها صُوَرٌ إدراکیّه جزئیّه غیر مادّیه إلاّ أنّها مشهوده فی عالَمِ البرزخ
بعین الخیال و فی عالَمِ الجنان بعینِ الحسّ.
لکن عین الحس الأخروي لیس غیر عین الخیال، بخلاف الحسّ الدنیوي المُنْقَسِم بخمس قُوي فی خمسه مواضع البدن مختلفه؛
فَموضعُ البَصَر هو العین و موضع السمع هو الاُذُن و موضع الذوق هو اللسان و لایمکن ایضاً أن یفعلَ کل منها فعل صاحبه...
وأما حواس الآخره فجمیعها فی موضع واحد غیرِ متغایرٍ فی الوضع و الجهه و کُلُّ منها یَفْعَل فعلَ صاحبه.
ص: 48
( و نسبه الصُوَر البرزخیه إلی الصُوَر التی فی القیامه الکبري کنسبه الطفل او الجنین إلی البالغ؛( 1
دریافتی که نشئه آخرت، نشئه اي است که میان مجردات عقلی و جسمانیات مادي قرار دارد و هرچه در نشئه آخرت هست
صُوَري است که به وسیله قوه نفسانی که در این عالم (دنیا) قوّه خیال و در آن عالَم (آخرت) قوّه حس می باشد، محسوس و
مدرك اند.
هنگامی که انسان بمیرد و از این بدن طبیعی تجرد یابد، قیامت صغرا او به پا می شود و نخست به عالم برزخ محشور می
گردد؛ سپس هنگام قیامت کبرا به بهشت و دوزخ درآید.
فرق میان صُوَري که انسان در عالم برزخ می بیند و صُوَري که در قیامت (آن گاه که در بهشت و دوزخ است) مشاهده می
کند، در شدت و ضعف و کمال و نقص است؛ زیرا همه شان صُوَر ادارکی جزئی و غیر مادي اند جز اینکه در عالم برزخ، به
چشم خیال مشهودند و در عالم قیامت به چشم حس.
لیکن چشم حس اخروي غیر چشم خیال نیست، به خلاف حس دنیوي که به پنج حس در جاهاي مختلف بدن تقسیم می شود
(ابزار و محل دیدن، چشم است و ابزار شنیدن، گوش و ابزار چشیدن، زبان) و هیچ کدام از این حواس نمی تواند کار دیگري
را انجام دهد...
و اما حواس آخرت در یک جا قرار دارند و از نظر جا و جهت با هم مغایرت ندارند و هر کدام از آنها می تواند کار دیگري
را بر عهده گیرد.
و نسبت صُوَر برزخی به صُوَر قیامت کبرا، نسبت طفل یا جنین به شخص بالغ است.
.336 335 : -1 . اسفار اربعه 9
ص: 49
این بیان ملاصدرا آشکار می سازد که وي قائل است همه مسائل آخرت صُوَر ادارکی نفس است. از این روست که در مسئله
حشر اجساد، صُوَر مثالی را مطرح می کند و به نقل از ابن عربی در باب 374 کتاب فتوحات مکیه می نویسد:
وَ اعلم أنَّه قد اتَّفَقَ فی هذا العالَم لبعض الکاملین (کالأنبیاء و الأولیاء) أو لغیرهم مِنَ الکَهَنَه و المَجانین و المُبَرسمین فَمَن قَوِیَتْ
قُوّه خیاله أو ضَ عُفَتْ قُوْه حِِسّه إن یَرَي بعین الخیال شیئاً مُشاهداً محسوساً (کما یُشاهِدُ سائر المحسوسات) فکثیراً ما یَشْتَبِهُ علیه
الأمرُ و یَزْعَمُ أَنَّ ما رآه موجودٌ فی الخارج فَیَغْلَطُ.
و جمیعُ ما یراه الإنسانُ یومَ القیامه، یَراه بعینِ الخیال وهی موجوده فی تلک الدار مُعْتَبَرَه باقیه فیها لأنّها موطنُ تلک الصُوَر.
وإنّما لَم یُعْتَبَر وجودُ ما یُري بعین الخیال ههنا مِنَ المقامات و غیرها لعدم بقائها و وقوعِ الحجاب عنها بعد أقْ َ ص ر مُدَّه فلا تعویل
علیها ههنا لزوالها عن المشاهده سریعاً؛ اذ لیس هذا العالم موطنُ وجودها. فبالموت یَرْفَعُ الحجابَ بالکلّیه فَیَدومُ مُشاهده عینِ
الخیال.
و تلک الصور المشهوده للنفس قد علمتَ أنّها لیست خارجه عن ذاتها بل عینها. فالأجسادُ فی الآخره و فی عالَمِ الخیال عینُ
الأرواح، و هذا معنی تَجَسُّدِ المعانی و تجسُّد الأرواح، و هی لاتکون إلَّا فی ذلک العالَم.
وأما فی هذا العالَم فالارواحُ تَتَعَلَّقُ بهذه الأجساد، لا أنَّها تَتَجَسَّدُ وکذلک الأجساد فی الآخره تَرَوَّحْنَ و فی الدنیا لاتکون
( کذلک؛( 1
بدان که این امر در این عالم براي بعضی از انسان هاي کامل (مانند انبیا و اولیا) یا دیگران چون کاهنان و دیوانگان و
صفراویان رخ داده است. پس هرکس قوه خیالش قوي یا قوه حسش ضعیف شود، اگر با چشم خیال چیزي را
.338 337 : -1 . اسفار اربعه 9
ص: 50
به طور محسوس می بیند (چنان که دیگر محسوسات را می نگرد) در موارد زیادي امر بر وي مشتبه می گردد وبه غلط می
پندارد آنچه دیده در خارج موجود است. و همه آنچه را که انسان در قیامت می بیند با چشم خیال است، و این صُوَر (مشاهَد)
درآن سرا معتبر و پایدار می باشد؛ زیرا آنجا جاي این صُوَر است.
وآنچه به چشم خیال در این عالم دیده می شود از مقام ها و غیر آنها معتبر نیستند، بدان جهت که این صُوَر در این عالم بقا
ندارند و بعد از اندك زمانی محجوب می شوند. پس در این عالم نمی توان به آنها اعتماد کرد چون به سرعت از دیده زائل
می گردند؛ چراکه اینجا جایگاه وجودشان نمی باشد. پس با مرگ، همه حجاب ها کنار می رود ودر نتیجه مشاهده چشم
خیال دوام می یابد.
واین صُوَري که براي نفس مشهودند از ذات نفس انسانی بیرون نیستند، بلکه عین نفس اند. پس اجساد در آخرت و در عالم
خیال،عین ارواح اند و این است معناي تجسد معانی و ارواح که جز در آن عالم نمی باشد؛ اما در این عالم، ارواح به جسدها
تعلق دارند نه اینکه تجسُّد یابند، همچنین اجساد در آخرت روحانی می شوند و در دنیا چنین نمی باشند.
این سخنان، درحالی ابراز می شود که صراحت قرآن و تعالیم حدیثی و بیان و فهم بزرگان دین، این است که همه حقایق و
وعد و وعیدهاي قیامت، تحقق خارجی دارند و به صورت هاي گوناگون انسان با آنها مواجه می شود، نه اینکه همه چیز
ساخته نفس، متحد با نفس و عین نفس باشد.
دیگر سخنان ملاصدرا که با مبناي وي در مسئله معاد سازگار و همسوست برخی از ابهاماتِ در این زمینه را می زداید و
دیدگاه اصلی و محوري اش را می نمایاند.
وي در رساله عرشیه می نویسد:
ثمَّ إنّ کلَّ ما یُشاهده الإنسانُ فی الآخره وَ یراه من أنواع النعیم (مِن الحُور والقصور والجنات والأشجار والأنهار) وأضداد هذه
من انواع العذاب التی
ص: 51
( فی النار، لیس بأمور خارجه عن ذاتِ النفس مباینه لوجودها؛( 1
باري، آنچه را انسان در آخرت مشاهده می کند و انواع نعمت هایی که می بیند (حوریه ها، قصرها، باغ و بوستان ها، درخت
ها و نهرها) و اضداد اینها از انواع عذاب هاي دوزخ، بیرون از ذات نفس و مباین با وجود آن نمی باشد.
و در اسفار آمده است:
وَ اعْلَم أنَّ لکل نفسٍ مِن نفوسِ السُعَداء فی عالَمِ الآخره، مملکه عظیمه الفُسحه و عالَماً أعظم و أوسعُ ممّا فی السموات و
الأرضین، و هی لیست خارجه عن ذاته، بل جمیعُ مملکته وممالیکه وخَ دَمه وحَشَ مه وبساتینه و أشجاره و حوره وغِلْمانه کلها
( قائمه به وهو حافظها و منشئها بإذن الله تعالی و قُوّته؛( 2
بدانکه براي هریک از نفوس سعادتمندان، در عالم آخرت، مملکتی بزرگ و فراخ و جهانی با شکوه تر و گسترده تر از
آسمان ها و زمین است؛ و اینها از ذات وي بیرون نمی باشند.
بلکه تمامی مملکت، دارایی ها، خَ دَم و حَشَم، بوستان ها، درخت ها، حوریه ها و غِلمانش سراسر به او استوارند و او خود به
اذن و قوت خدا نگه دارنده و پدید آورنده آنها است.
و در الشواهد الربوبیه، می نویسد:
( سنبین أنَّ الجنه و أشجارها و أنهارها و حورها و قصورها و سایر الأمثله الأخرویه، منبعثه من تصورات النفس الجزئیه؛( 3
-1 . عرشیه: 250 (الإشراق الثانی، اصل سابع، ذیل قاعده اول) .
.176 : -2 . اسفار اربعه 9
. -3 . الشواهد الربوبیه: 201
ص: 52
به زودي روشن خواهیم ساخت که بهشت، درخت ها، نهرها، حوریه ها، قصرها و سایر نمودهاي آخرتی، برخاسته از تصورات
جزئی نفس است.
و نیز در (فصلِ دهم) اسفار می گوید:
فصلٌ فی تفاوتِ مراتبِ النّاس فی درك أمرِ المعاد و تفاضلِ مقاماتهم فی ذلک.
إِعْلَم أنَّ لأهل الإیمان و الإعتقاد بحقّیّه الحشر و المعاد و بَعْث الأجساد حسب ما وَرَدَ فی الشریعه الحَقَّه مقاماتٌ:
المقامُ الأول؛ أدناها فی التصدیق و أسْلَمُها عن الآفات، مرتبه عوامِ أهل الإسلام؛ و هو أنَّ جمیعَ اُمور الآخره مِن عَذاب القبر وَ
الضَّغْطَه و المنکر و النکیر والحَیّات والعقارب وغیرها أمور واقعه محسوسه، مِِن شأنها أن یُحَسَّ بهذه الباصره، لکن لارُخْصَه مِن
الله فی إحساس الإنسان مادام فی الدنیا لِحِکمه و مَصْ لَحه مِن الله فی إخفائها عن عیونِ الناظرین؛ کما یَدُلُّ علیه ظاهرُ بعضِ
( الآیات و صوره الروایات.( 1
-1 . شایان توجه است که بسیاري از بزرگان شیعه از جمله سلطان المحققین خواجه نصیرالدین طوسی قائل به معاد جسمانی
چنین ،« فصول العقائد، ص 40 » می باشند، درحالی که ملاصدرا این اعتقاد را به عوام مردم نسبت می دهد! خواجه طوسی در
و هو ممکن، والله « حشر الأجساد » می گوید: مقدمه: جمع اجزاء البدن و تألیفها مثل ماکان و اعاده روحه المدبره إلیه، یسمی
تعالی قادر علی کل الممکنات و عالم بها؛ و الجسم قابل للتألیف فیکون الله تعالی قادرا علیه. اصل: الأنبیاء بأسرهم اَخبَروا بحشر
الاجساد وهو موافقٌ للمصلحهِ الکلیه، فیکون حقّاً لعصمتهم؛ والجنه والنار المحسوستان (کما وعدوا به) حقٌ ایضاً، لیستوفی
المکلَّفون حقوقَهم من الثواب والعقاب؛ کذا عذابُ القبر والصراط وتطایر الکتب وانطاق الجوارح (وغیرها مما اخبروا بها من
احوال الآخره) حقٌّ، لإمکانها و إخبار الصادق بها.
ص: 53
المقام الثانی؛ أنَّ تلک الأمور الموعوده بها أو المُتَوَعَّدُ علیها فی عالَمِ الآخره هی مثلُ ما یُري فی المنام، کُلُّها أمورٌ خیالیه وصُوَرٌ
مثالیّه لا وجودَ لها فی الخارج... .
المقام الثالث؛ فی الإعتقاد بالصُوَر الموعوده یوَم المعاد، و توجیهُهُ بأحد وجهین:
الأول: أنَّ تلک الصُوَر المحسوسه المذکوره فی لسانِ الشرع اشاره إلی صُوَر عقلیّه مفارقه واقعه فی عالَمِ العقول الصرفه... و لا
یخفی أنَّ مشاهده الاُمور الاُخرویّه علی هذا الوجه العقلی، مُختص بأهلِ المعرفه و الکاملین فی العلم... .
و الوجه الثانی: أنْ یکونَ هذه الأمور کنایه عمّا یَلْزِمُها مِن فنون السرور أو الآلام... .
المقام الرابع؛ فی الإعتقاد بالصُوَر الّتی فی الآخره، هو مقامُ الراسخین فی العرفان الجامعین بین الذَوْق و البرهان.
و هو الإذعان الیقینی بأنّ هذه الصُوَر الَّتی أخْبَرَتْ بها الشریعه و أنْذَرَت بها النُبُوّه موجوداتٌ عینیّه و ثابتاتٌ حقیقیّه؛ و هی فی
باب الموجودیّه و التَحَقُّق أقوي و أتَّم و أشَ دَّ و أدْوَمَ مِن موجودات هذا العالَم و هی الصُوَر المادّیّه، بل لا نسبَه بینهما فی قوّه
الوجود و ثباته و دوامه و تَرَتَّبُ الأثر علیه و هی علی درجات: بعضُ ها صُوَرٌ عقلیه هی جنّه الموحّ دین المُقَّربین و بَعضُ ها صُوَر
حسّیّه مُلِذَّه، هی جَنَّه أصحاب الیمین و أهل السلامه و المسلمین، أو مُؤلمه، هی جَحیم أصحاب الشمال... .
ولکن لیست محسوساتها کمحسوساتِ هذا العالم بحیث یُمکن أن یُري بهذه الأبصار الفانیه و الحواسِّ الداثره البالیه کما ذهب
إلیه الظاهریون المسلمون و لا أنَّها أمور خیالیّه و موجودات مثالیّه، لا وجودَ لها فی العین کما یَراه بعض أتباع الرواقیین و تَبَعَهم
آخرون ولا أنّها أمور عقلیّه أو
ص: 54
حالات معنویّه و کمالات نفسانیّه و لیست بصُوَر و اَشکال جسمانیّه و هیئات مقداریّه کما یراه جمهور المُتَفَلْسفین من أتباع
المشائیین.
بل إنَّما هی صُوَرٌ عینیّه جوهریّه موجوده لا فی هذا العالَم الهیولانی، محسوسه لا بهذه الحواس الطبیعیّه، بل موجوده فی عالَم
الآخره، محسوسه بحواس اُخروّیه،نسبه الحاسّ إلی الحاسّ کنسبه المحسوس إلی المحسوس.
وعالَمُ الآخره جنس لعوالم کثیره، کُلُّ منها مع تفاضلها أعظم و أشرف من هذا العالم و کذلک للإنسان و حواسّه نشئات کثیره
( غیر هذه النشأه الهَیُولیّه المستحیله الکائنه الفاسده... ؛( 1
فصلی درباره تفاوت مراتب مردم در درك امر معاد و تفاضل مقاماتشان در این عرصه.
بدان که براي اهل ایمان و اعتقاد به حق بودن حشر و معاد و بر انگیخته شدن اجساد به حسب آنچه در شریعت حقه وارد شده
مقاماتی است:
مقام اول: مرتبه عوام اهل اسلام که در تصدیق از همه پست تر و از آفت ها مصون تر است می باشد؛ و آن اینکه همه امور
آخرت از قبیل عذاب و فشار قبر، منکر و نکیر، مار و عقرب ها و غیر اینها، امور واقعی و محسوسی هستند که می بایست با
همین چشم، حس شوند، لیکن تا زمانی که انسان در این دنیاست خداوند به جهت حکمت و مصلحتی که در پنهان داشتن
آنهاست اجازه حس کردن آنها را نداده؛ چنان که ظاهر بعضی از آیات و روایات بر آن دلالت می کند.
مقام دوم: اموري که بر آنها در عالم آخرت وعد و وعید داده شده، چونان جریان خواب است در این عالم؛ همه شان خیالی و
صورت هاي مثالی اند که در خارج وجود ندارند... .
. 175 171 : -1 اسفار اربعه 9
ص: 55
مقام سوم: اعتقاد به صورت هائی است که وعده (دیدار آنها) در روز قیامت با یکی از دو توجیه زیر داده شده است:
اول: صورت هاي محسوسی که در شریعت ذکر شده اند، اشاره به صُوَر عقلی جداگانه است که در عالم عقول محضه واقع
اند... و مخفی نباشد که مشاهده امور آخرتی به این وصف که گفته شد ویژه اهل معرفت و اهل کمال علمی است... .
وجه دوم: این امور، کنایه از حقایقی باشد که لازمه آنها انواع شادي ها یا درد و رنج ها باشد.
مقام چهارم: اعتقاد به صُوَري است که در آخرت وجود دارند، و این مقام راسخان در عرفان که جامع میان ذوق و عرفان اند
می باشد.
در این مقام، اذعان یقینی هست به اینکه این صُوَر صورت هایی که شریعت از آنها خبر داده و نبوت از آنها انذار نموده است
موجودات عینی و ثابتات حقیقی اند، و آنها نسبت به موجودات این جهان (صورت هاي مادي) از نظر موجودیت و تحقق،
قوي تر و کامل تر و شدیدتر و پاي دارترند، بلکه اصلًا در استواري حقیقت وجودي و ثبات و دوام و ترتب اثر بر آن، هیچ
نسبتی میان این دو نمی توان یافت.
و این صُوَر درجاتی دارند: بعضی شان صُوَري عقلی اند، که همان بهشت یکتا پرستان مُقرَّب است؛ و بعضی از آنها صورت
هاي حسی فرح بخش اند، که بهشت اصحاب یمین و اهل سلامت و مسلمین است؛ یا صُوَري دردناك که دوزخ اصحاب
شمال است می باشد.
لیکن محسوسات آنها مانند محسوسات این جهان نیست، به گونه اي که امکان دیده شدنشان با این چشمان فناپذیر و حواس
در معرض زوال و پوسیدگی، فراهم آید (چنان که مسلمان هاي ظاهریه معتقدند) و این گونه نیست که آنها امور خیالی و
موجودات مثالی اي باشند که تحقق خارجی [جداي از خیال]
ص: 56
ندارند (آن چنانکه بعضی از پیروان رواقیین معتقدند و برخی نیز از آنها تبعیت کرده اند) و چنین نیست که امور عقلی یا
حالات معنوي و کمالات نفسانی باشند و در واقع صورت ها و شکل هاي جسمانی و هیئت هاي مقداري نداشته باشند (آن
گونه که پیروان فلاسفه مشاء قائل اند) .
بلکه این صورت ها، صُوَر عینی جوهري موجودند، اما نه در این عالم هیولانی [عالم ماده]، محسوس اند، اما نه با این حواس
طبیعی (این عالم ماده) ، بلکه در عالم آخرت موجودند و به حواس آخرتی حس می شوند. نسبت حاسّ به حاسّ، مانند نسبت
محسوس به محسوس است.
و عالم آخرت، [اسم] جنس است براي عوالم زیادي که هر یک از آنها (با وجود تفاضل میانشان) بزرگ تر و ارجمندتر از
این عالم می باشد.
و نیز براي انسان و حواس او، نشئه هاي زیادي جز این نشئه هیولانی که در معرض استحاله و فساد است، وجود دارد... .
ملاصدرا در جایی دیگر پس از بیاناتی، می نویسد:
و وجودُ الأشیاء الاُخرویه و إن کانت تُشْبه الصُ وَر الّتی یراها الإنسان فی المنام أو فی بعض المرایا، لکن یُفارقها بالذات
والحقیقه.
أما وجه المشابهه، فهو أنَّ کلا منها بحیث لایکونُ فی موضوعات الهیولی ولا فی الأمکنه والجهات لهذه المواد، وأن لاتَزاحُمَ
بینَ أعداد الصُوَر لکلِّ منهما وأنّ شیئاً منهما لایُزاحِمُ لشیء مِن هذا العالَم فی مکانه أو زمانه...
و أما وجه المباینه، فهو أنَّ نَشْأه الآخره و الصُوَر الواقعه فیها، قویّه الجوهر، شدیده الوجود، عظیمه التأثیر إلذاذاً وإیلاماً؛ و هی
( أقوي و أشدّ و آکد و أقوي مِن موجوداتِ هذا العالَم... ؛( 1
. 176 : -1 . اسفار اربعه 9
ص: 57
وجود اشیاي اخروي گرچه همانند صُوَري است که انسان در خواب یا در بعضی آینه ها می بیند، لیکن از نظر ذات و حقیقت
از آنها جداست.
وجه مشابهت این است که هرکدام از آنها به گونه اي می باشد که نه در موضوعات هیولایی و نه در مکان و جهات این مواد
است، و میان اعداد صُوَر هر یک از آن دو، تزاحمی وجود ندارد؛ و آن دو با آنچه در این عالم هست در مکان یا زمان، بر
خورد نمی یابند... .
و اما وجه مباینت این است که نشئه آخرت و صورت هایی که در آن هست، جوهري قوي تر دارند و از نظر وجود شدیدترند
و تأثیر لذت بخشی ها و دردناکی شان بسیار زیاد است؛ و این صُوَر اخروي، نیرومندتر، محکم تر، استواتر و پایدارتر از
موجودات این عالم اند.
ملاصدرا در کتاب هاي دیگر نیز مسائل مربوط به جهان آخرت را مطرح می سازد و این نظریه را که همه مسائل آخرتی از
مُنشآت نفس اند با زبان دیگري بیان می کند. درباره چگونگی تجسم اعمال و تصور نیت ها در روز قیات در کتاب عرشیه
آمده است:
فلا تَتَعَجَّب( 1) من کونِ الغَضَب وهو کیفیّه نفسانیّه إذا وُجِ دَتْ فی الخارج صارت ناراً مُحْتَرِقَه، وأنّ العلمَ وهو کیفیّه نفسانیه إذا
وُجِدَ فی الخارج عیناً:
-1 . عبارات پیشینِ متن چنین است: اعلم أنَّ لکلِّ صوره خارجیه ظهوراً خاصاً فی موطن النفس، و لکل صوره نفسانیه و ملکه
راسخه وجوداً فی الخارج، ألا تري انَّ صوره الجسم الرطب إذا اثرت فی ماده جسمانیه قابله للرطوبه قبلتها فصارت رطباً مثله
سهل القبول للاشکال و إذا اثرت فی ماده اخري کماده القوي الحسیه أو الخیالیه و انفعلت عن الرطوبه لم تقبل هذا الاثر و لم
یصل رطباً مثله مع انَّها قبلت ماهیه الرطوبه لکن بصوره اخري و مثال آخر و کذا قبلت القوه العاقله الانسانیه منها صوره اخري و
نحو آخر من الوجود و الظهور مع انَّ الماهیه واحده و هی ماهیه الرطوبه و الرطب فللماهیه الواحده صور ثلثه فی مواطن ثلثه
لکلِّ منها وجود خاص و ظهور معیّن. فانظر فی تفاوت حکم هذه النشأه الثلثه فی ماهیه واحده وقس علیه تفاوت النشأه فی انحاء
الظهورات و الوجودات فی کلّ معنی و ماهیه عینیه فلاتتعجب... .
ص: 58
( ‹‹تُسَمَّی سَلْسَبیلًا›› ( 1) وأنَّ المأکولَ مِن مالِ الیتیم ظُلماً یَنْقَلِب فی موطن الآخره فی بطونِ آکلیه ناراً ‹‹یَصْ لَوْنَها یَوْمَ الدِّین›› ( 2
...
( فلا عَجَبَ مِن أَنْ یَلْزِمَه فی نشأه اُخري أن تَنْقَلِبَ ناراً مَحْضَه مُحْرِقه للقلب مُقَطِّعَه للأمعاء مُوقِدَه ‹‹تَطَّلِعُ عَلَی الأفْئِدَه›› ( 3
...فهکذا جمیعُ الصُوَر الجسمیّه الموجوده فی عالم الآخره حاصله مِنَ مَلَکات النفوس (أخلاقها الحسنه و القبیحه و اعتقاداتها و
نیّاتها الصحیحه و الفاسده) الراسخه فیها من تکرار الأعمال و الأفعال فی الدنیا فصارَتْ الأعمالُ مبادي للأخلاق فی الدنیا فتصیرُ
النفوس بِهَیَآتها مبادي الأجسام فی الآخره.
وأمّا مادّه تَکَوُّنِ الأجساد وتجسُّم الأعمال وتصور النیّات فی الآخره، فلیست إلا النفسُ الإنسانیّه؛ و کما أنّ الهیولی هنا ماده
تَکَ وُّنِ الأجسام و الصُ وَر المقداریّه و هی لا مقدارَ لها فی ذاتها فکذلک النفسُ الآدمیّه مادّه تکوّن الموجودات المقدَّرَه
( الْمصَوَّره فی الاُخرویّه، و هی فی ذاتها أمرٌ روحانی لا مقدارَ لها... ؛( 4
که « علم » که حالتی نفسانی است هنگامی که در خارج یافت شود، آتشی سوزان گردد؛ و « غضب » تعجب مکن از اینکه
و مال یتیم که به ستم خورده شده ،« چشمه اي گردد که سلسبیل نامیده می شود » کیفیتی نفسانی است در تحقق خارجی اش
در سراي آخرت در شکم خورندگانش آتشی گردد که
. -1 . سوره انسان ( 76 ) آیه 18
. -2 . سوره انفطار ( 82 ) آیه 15
. -3 . سوره همزه ( 104 ) آیه 7
. 283 -4 . عرشیه: 282
ص: 59
. ...« روز جزا در آن آتش درآید »
در نشئه آخرت به آتش سوزان و خالصی تبدیل گردد که درون آدمی را تکه تکه « غضب » شگفتی ندارد که صورت نفسانی
کند و برقلب ها زبانه زند... و این چنین همه صُوَر جسمی موجود در عالم آخرت، از ملکات نفسانی (اخلاق نیک و بد،
اعتقادات، نیت هاي صحیح و فاسد) راسخ در نفس اند که از تکرار اعمال و افعال در دنیا [به وجود می آیند] پس همین
اعمال مبادي اخلاق در دنیا می شوند و نفوس با هئیت ها [و شکل هایی]که دارند مبادي اجسام در آخرت می گردند.
در این « هیولا » و اما ماده پیدایش اجساد و تجسم اعمال و تصور نیت ها در آخرت، جز نفس انسانی نیست؛ و همان گونه که
جهان ماده پیدایش اجسام و صُوَر مقداري می باشد (درحالی که خود هیولا در ذاتش اندازه پذیر نیست) همچنین نفس آدمی
نیز ماده هستی بخش موجودات مقداري صوري در عالم آخرت است (درحالی که خود نفس در ذاتش امري روحانی است
که اندازه و مقدار را برنمی تابند) ... .
همچنین در عرشیه، می نویسد:
إنَّ القوه الخیالیّه للإنسان، جوهرٌ مُجَرَّدٌ عن هذا العالَم أعنی عالَم الأکوان الطبیعیه والموادّ المُستحیله والحَرَکات وعلیه براهین
قطعیّه... و لیست هی مُجَرَّدَه عن الکونین وإلَّا لکانت عقلًا ومعقولًا، بل وجودها فی عالَم آخر یَحْ ذُو حَ ذْوَ هذا العالَم فی کونه
مُشْتَمِلًا علی أفلاك و عناصر و اَنواع سائر الحیوانات و النّباتات و غیر ذلک بأضعاف أضعاف هذا العالم.
وجمیعُ ما یُدْرِکَهُ الإنسانُ ویُشاهِدَهُ بقوّه خیالیه وحسّه الباطن، لیست حالّه فی جِرمِ الدِّماغ ولا فی قوّه حالَّه فی تجویفه، ولا هی
موجوده فی أجرام الأفلاك، ولا فی عالم منفصل عن النفس کما زَعَمَهُ أتباعُ الإشراقّیین بل هی قائمه بالنفس لا کقیام الحال
بالمحّل، بل کقیام الفعل بالفاعل.
ص: 60
وتلک الصُوره الحاضره فی عالَم النفس، قد یَتَفاوتُ فی الظّهور والخِفاء و الشِِدَّه والضَّعف، وکلَّما کانتِ النفسُ الخیالیه أشَدَّ قوه
وأقوي جوهراً وأکثر رُجوعاً إلی ذاتها وأقَلَّ إلتفاتاً إلی شواغلِ هذا البدن واستعمالِ قواها المُتَحَرِکَّه، کانتِ الصوره المُتَمَثّله
عندها أتَمَّ ظهوراً وأقوي وجوداً.
و هذه الصُوَر إذا قَوِیَت و اشتَدَّت کانت لا نسبه بینها و بینَ موجودات هذا العالم فی تَأکُّد الوجود و التَّحَصُّل و تَرتُّبِ الأثر و
لیست هی کما ظَنَّهُ الجُمهور أنَّها أشباحٌ مِثالیه لا یَتَرَتَّبُ علیها آثارُ الموجود، کما فی المنامات غالباً، لإنَّ ذلک بسببِ اشتغالِ
النفس بالبدن عندَ النوم أیضاً.
و تمامُ ظهور تلک الصُّوَر و قوّه وجودها إنَّما یکون بعد الموت، حتی أنَّ الّتی یراها الإنسانُ بعد الموت یکون هذه الصُّوَر الّتی
یراها فی هذا العالَم کالأحلام بالنسبه إلیها. و لذلک قال إمیرالمُؤمنین:
.« الناسُ نیامٌ فإذا ماتوا إنْتَبَهُوا »
( و حینئذٍٍ صارَ الغیبُ شهاده، و العلمُ عیناً و فیه سِرُّ المعاد و حشر الأجساد؛( 1
قوه خیال انسان، جوهري است مجرد از این عالم (یعنی عالم طبیعت و مواد فنا پذیر و حرکات) و بر این ادعا برهان هاي قطعی
هست... اما این قوه، مجرد از هر دو جهان نمی باشد و گرنه عقل و معقول بود، بلکه وجود این قوه در عالمی دیگر، تالی تلو
این عالم است از این نظر که در بردارنده افلاك و عناصر و انواع حیوانات و نباتات و دیگر چیزها به چندین برابر این جهان
می باشد.
و همه آنچه را که انسان به قوه خیال و حس باطنی اش درك و مشاهده می کند، در مغزش و در نیروي درونی اش نمی باشد
و در اجرام افلاك وجود ندارد و در عالم جدا از نفس آن گونه که پیروان اشراقیان پنداشته اند نمی توان یافت،
.238 -1 . همان، ص 237
ص: 61
بلکه همه آنها به نفس استوار است نه مانند قیام حالّ به محل، بلکه از باب قیام فعل به فاعل.
و این صورتی که در عالم نفس حاضر است، گاه در ظهور و خفا و شدت و ضعف متفاوت می شود؛ و هر اندازه، نفسِ
خیالی، نیرومند تر و قوي جوهرتر باشد و بیشتر رجوع به ذاتش یابد و کمتر به اشتغالات این بدن و به کارگیري قواي
متحرکش توجه کند، صورت تمثُّل یافته نزد آن ظهوري کامل تر و وجودي قوي تر دارد.
این صورت ها هنگامی که قوي شود و [این قوت] شدت یابد، دیگر نسبتی میان آن و موجودات این عالم در استواري وجود و
حاصل شدن [ثبات] و ترتب اثر باقی نمی ماند؛ (یعنی قابل مقایسه نخواهد بود) و این صورت ها، آن گونه که جمهور گمان
کرده اند اشباح مثالی نیست که آثار موجود بر آن مترتب نشود، چنانچه در خواب ها بیشتر چنین است که آن نیز به جهت
اشتغال نفس به بدن در هنگام خواب است.
و ظهور کامل این صورت ها و قوت وجودشان تنها پس از مرگ است، تا آنجا که صورت هایی را که انسان در این عالم می
بیند نسبت به آنچه بعد از مرگ مشاهده می کند مانند خواب است.
از این روست که امیرالمؤمنین فرمود:
.« مردم خواب اند، آن گاه که بمیرند بیدار می شوند »
در این زمان است که عالم غیب، عالم شهود می شود و علم، عیان می گردد (آنچه دانستنی است دیدنی می شود) و در این
[خیال] راز معاد و حشر اجساد نهفته است.
بعضی از بزرگان که تا حدودي از ملاصدرا پیروي کرده اند، مانند سخنان او را به زبان آورده اند.
ص: 62
می گوید: « اصل » مرحوم فیض در اصول المعارف تحت عنوان
الجنّه جنّتان: جنَّه روحانیه للمُقَّربین، وهی إنَّما تُنْشَأ مِنَ العلوم الحقَّه والمعارف الیقینیّه الحاصله للانسان فی الدنیا... .
وجنه جسمانیّه لهم أیضاً ولأصحابِ الیمین، وهی إنَّما تُنْشَأ مِنَ الأخلاق الفاضله والأقوال الصادقَه والأعمال الصالحه، بابداع
( النفس الإنسانیّه المتَّصِفَه بها الصُوَر المَلَذَّه مِنَ الحور والقصور والغِلمان واللؤلؤ والیاقوت والمرجان فی عالمها و صُقْعِِها؛( 1
بهشت دوتاست:
1. بهشتی روحانی براي مقربان که از علوم حقیقی و معارف یقینی در دنیا براي انسان پدیده آمده است... .
2. بهشتی جسمانی براي مقربان و اصحاب یمین که از اخلاق پسندیده و سخنان راستین و اعمال صالح، ایجاد می شود. بدین
سان که نفس انسانِ دارنده این صفات، صُوَري لذت بخش، از قبیل (حوریه ها، قصرها، جوان هاي زیبا روي بهشتی، لؤلؤ،
یاقوت و مرجان) را در عالم و ساحت خود پدید می آورد.
حدیثی را از اهل سنت نقل می کند و به تأویل آن می پردازد، متن سخن او چنین است: « صراط » ملاصدرا در بحث
( الصراط مسیره آلاف سنه أدقّ مِِنَ الشعر وأحَدّ مِن السیف؛ ألف صعود و ألف استواء و ألف هبوط؛( 2
. -1 . اصول المعارف: 174
-2 . این حدیث در جوامع روایی یافت نشد، مأخذ اصلی آن اسفار ملاصدرا است، ج 9، ص 286 . البته با کمی تغییر در
إنَّ » : 395 و در صحیح شرح العقیده الطحاویه: 540 ، آمده است : مدارك عامه آمده است، به عنوان مثال: در فتح الباري 11
الصراط مسیره خمسه عشر ألف سنه خمسه آلاف صعود وخمسه آلاف هبوط وخمسه آلاف مستوي أدقّ من الشعره وأحدّ من
إنَّ الصراط مسیره ثلاثه آلاف عام ألف طالع وألف نازل وألف » : 263 ، آمده است 262 : و در تاریخ مدینه دمشق 33 .« السیف
.« استوي أدقّ من الشعر وأحدّ من السیف
ص: 63
صراط که طول مسیرش به اندازه هزاران سال راه است باریک تر از مو و تیزتر از شمشیر می باشد؛ هزار سال صعود (بالا روي)
و هزار سال استوا (هم سطح پیمایی) و هزار سال هبوط (فرود آمدن) دارد.
آن گاه می گوید:
لایَبْعُد أن یکونَ الأوّلُ إشاره إلی السَّیر مِنَ الخَلق إلی الله، و الثانی إلی السیر فی الله منه إلیه، و الثالث إلی السیر مِنَ الله إلی
( الخلق؛( 1
بعید نیست که اولی اشاره به سفر از خلق سوي خدا، دومی اشاره به سفر در خدا و از خدا به سوي او، و سومی اشاره به سفر از
خدا سوي خلق باشد.
نقدي بر کلام ملاصدرا:
مرحوم سید اسماعیل طَبْرِسی نوري در نقد و تحلیل معناي صراط می نگارد:
ما ذکره (ملاصدرا) من معنی الصراطِ فی الآخره، مخالفٌ لظواهر النصوصِ الوارده فی الباب و مخالفٌ لما اعتَقَد به الشیعه (مِن
اَنَّ الله تعالی یضَع علی فوقِ جهنمَ جسراً ممدوداً له عقباتٌ یحبِس العبادُ فیها و یسئلهم عن الامور التی سیجئ ذکرُِها من الصلوه
و الرحم و الامانه و امثالِ ذلک) .
والصراط عند علماء الشیعه جسمٌ ممدودٌ علی جهنم لابد للعباد من المرور علیه، بالحسِّ والعَیان، لا مجرد التخیل الذي یترائی فی
النظر و الخیال (کما یظهر من کلماته فی الأسفار و سایر کتبهم فی تحقیق ذلک المقام ) .
و قد قال فی الأسفار:
.286 : -1 . اسفار اربعه 9
ص: 64
فهو اَي الصراطُ فی هذه الدارِ کسایر اُمور الاُخرویه غایبه عن الأبصار مستوره علی الحواس. فاذا انکشف الغطاءُ بالموت و رفعِ »
الحُجُبات عن قلبِک، تشاهده.
و یمدّ لک یوم القیامه کجسرٍ محسوس علی متن جهنم أوَّلُه فی الموقف و آخرُه علی باب من أبواب الجنه؛ یعرف ذلک ممن
.« یشاهده و یعرف انه صنعَتُک و بناؤُك و یعلم حینئذٍ انه کان فی الدنیا جسراً ممدوداً علی متن جهنم طبیعتک
و قال بمثل ذلک فی مفاتیح الغیب.
والحاصل ان ما ذکره فی معنی الصراط، هو اَحَ دُ المعانی للصراط فی الدنیا کما ذکرنا ان للصراط فی الدنیا معانی عدیده؛ و
السلوكُ فی دار الدنیا بما جعله الله تعالی صراطا فیها یوجب نجاه العباد فی صراط الآخره (اي الجسرِ الحسی الممدودِ علی متن
جهنم) لا ان هذا هو بعینه صراط الآخره و انه یترائی فی نظر الانسان و یتخیل بانه جسرٌ ممدود علی نار الطبیعه. فَعَلی ما یؤولونه،
فلیس جهنم فی الآخره الا جهنم الطبیعه و لیس فیها الا نار الطبیعه!
وان کان لایبعد عن مذاقهم، تأویلُ جمیع ذلک؛ کما انهم فی باب تطایر الکتب کماشرحنا لک ذکره فی الفصول السابقه
یتکلمون بمثل ذلک ویقولون بأن معنا تطایر الکتب فی القیامه ان یلتفتَ الانسانُ، إلی صفحه باطنه وحقیقه قلبه، وهذا هومعنی
قوله تعالی:
{ وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ } .
والمقصود مجرد التنبه علی ما یقولون فی امثال تلک المقامات، والا فنحن قدفرغنا عن بطلان آرائهم فی مسئله المعاد فی
مقدمات الکتاب فلا حاجه لنا الی التطویل والاطناب بنقل کلماتهم و تَ َ ص فُّحِ آرائهم مما یقولون و یتعمَّدون فی تأویل النصوص
( وظواهر الآیات والاخبار؛ مع انه لا مَسرحَ للعقل فی خصوصیات المعاد؛( 1
آنچه را ملاصدرا در معناي صراط در آخرت می آوَرَد، برخلافِ ظواهر نصوصی است که در این باب هست و مخالف با
خداي متعال، پل ممتدي را روي جهنم می گذارد که داراي گردنه ها [و » : مفهومی است که شیعه بدان معتقد است؛ به اینکه
توقف گاه هایی] می باشد و در آنها بندگان را نگه می دارد و از اموري مانند نماز، صله رَحِم، اداي امانت (و امثال آن) می
.« پرسد
صراط نزد علماي شیعه جسمی کشیده شده بر روي جهنم است که باید به طور محسوس و آشکار، بندگان بر آن بگذرند، نه
اینکه صرفِ تخیُّل باشد که در نظر و خیال، جولان کند (چنان که از سخنان صدرا در اَسفار و در دیگر کتاب ها که به وارسی
این عرصه پرداخته اند به نظر می رسد) .
صراط در این دنیا مانند دیگر امور اُخروي از دیده ها نهان و از حواس پنهان است. آن گاه که با » : صدرا در اَسفار می گوید
مرگ پرده ها کنار رود و حجاب هاي قلب زدوده شود، آن را خواهی نگریست!
است و آخرِ آن بر یکی از « موقف » و روز قیامت، مانند پلی محسوس بر متن جهنم، برایت کشیده می شود که آغازِ آن در
درهاي بهشت؛ چیزهایی را که مشاهده می کنی، می شناسی و درمی یابی که آنها ساخته و پرداخته خود توست! و در آن
هنگام آگاه می شوي که آن در دنیا پلی کشیده شده بر متن جهنم طبیعتِ تو بود!
صدرا، مثل این سخن را در مفاتیح الغیب می آورد.
.325 : -1 . کفایه الموحدین 4
ص: 65
ذکر می کند، یکی از معانی صراط در دنیاست. صراط در دنیا معانی عدیده اي دارد. « صراط » آنچه صدرا در معناي
ص: 66
سلوك در دنیا براساس تعالیمی که خدا قرار داده است، صراطی است که موجب نجات بندگان در صراط آخرت (یعنی جسمِ
ملموس کشیده شده بر متن جهنم) می شود، نه اینکه این سلوك، عین همان صراط آخرت باشد و به نظر و خیال آید که آن
پلی است بر آتش طبیعتِ آدمی. براساسِ تأویلِ اینان، جهنم در آخرت جز دوزخ طبیعتِ انسان نمی باشد و آتشی جز آتش
طبیعت شخص، در آن جهان نیست!
مثل این سخن را بر زبان می آورند و می گویند « تطایر کتب » از مذاقِ اینان، تأویلِ همه اینها بعید نمی باشد؛ چنان که در باب
در قیامت این است که انسان، به صفحه باطن و حقیقتِ قلب خویش، التفات می یابد، و همین « طیران نامه هاي اعمال » معناي
است معناي این سخن خداي متعال که می فرماید:
( { وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ } ؛( 1
هنگامی که نامه هاي اعمال گشوده شوند.
مقصود از این سخنان، صرف آگاهی برگفته هاي آنان در این زمینه ها است، وگرنه ما از بطلانِ آراي آنها در مسئله معاد (در
مقدمات کتاب) فارغ شدیم و نیازي نداریم که با نقل کلمات آنها درازگویی کنیم و به وارسی نظرات آنها بپردازیم و تعمُّد
آنان را در تأویل نصوص و ظواهر آیات و اَخبار بازگوییم؛ با اینکه در خصوصیات معاد جایی براي جولانِ عقل نیست.
-1 . سوره تکویر ( 81 ) آیه 10 . تفسیر این آیه شریفه تحت عنوان آیه دهم خواهد آمد.
ص: 67
جایگاه تأویل
مسئله تأویل و بطون در بعضی آیات، از مسائل قطعی و جدي است و بهترین و مناسب ترین تأویلات را می توان در تعالیم
وحیانی یافت و ائمه بسیاري از شبهات را در این زمینه زدوده اند و معناي درستی از آیاتی که در ظاهر پذیرفتنی نمی نماید (و
برخلاف حکم عقل بیِّن به نظر می رسد) ارائه کرده اند.
به عنوان نمونه در آیه 23 سوره قیامت خداي متعال می فرماید:
‹‹إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَه›› ؛
به پروردگارش می نگرد.
روایت شده که مقصود، نظر سوي رحمت پروردگار است، نه ذات خداي متعال که منزه از جسمیت می باشد و مبراست از
اینکه در کانون نگاه بیننده واقع شود.
امام علی در جواب شخصی فرمود:
( قوله: ‹‹إلی رَبِّهَا نَاظِرَه›› و إنما یعنی بالنظر إلیه، النظر إلی ثوابه تبارك و تعالی؛( 1
نگاه به رحمت و پاداش خداي تبارك و تعالی است. « به پروردگارش می نگرد » : معناي سخن خداي تعالی که فرمود
در تفسیر قمی نیز می خوانیم:
( ‹‹إِلی رَبِّهَا نَاظِرَه›› قال: ینظرون إلی وجه الله، أي إلی رحمه الله و نعمته؛( 2
فرمود: به وجه خدا می نگرند یعنی به رحمت و نعمت خدا می نگرند. « به پروردگارش می نگرد »
.119 : 849 ؛ بحارالأنوار 7 : -1 . توحید صدوق: 262 ؛ تفسیر برهان 5
.397 : -2 . تفسیر قمی 2
ص: 68
و یا در آیه 29 سوره حجر خداي تعالی می فرماید:
‹‹نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی›› ؛
در او از روح خود دمیدم.
اضافه تشریفی است. « بیت الله » اضافه روح به خداي متعال چونان
محمدبن مسلم گوید: از امام باقر درباره سخن خداي تعالی پرسیدم که می فرماید:
‹‹نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی›› امام فرمود:
وَ إِنَّمَا أضَافَهُ إِلَی نَفْسِهِ لأنَّهُ اصْطَفَاهُ عَلَی سَائِرِ الأرْوَاحِ، کَمَا اصْطَفَی بَیْتاً مِنَ الْبُیُوتِ وَقَالَ: بَیْتِیَ، وَقَالَ لِرَسُولٍ مِنَ الرُّسُلِ: خَلِیلِی؛ وَ
( أشْبَاهُ ذَلِک؛( 1
و خداي متعال آن را به خود نسبت داد؛ چون آن را بر دیگر ارواح (روح حیوانی و روح نباتی...) ممتاز ساخت، چنانکه او از
بین تمامی خانه ها یک خانه را برگزید و فرمود:
خانه من، و نسبت به یک پیغمبر از میان پیامبران فرمود: خلیل من (ابراهیم) و مانند اینها.
تأویلات نادرست
تأویل به این معنا که انسان افکار و بافته هاي ذهنی اش را بر آیات و تعالیم وحیانی تحمیل کند، کاري بس خطرناك و
نابجاست و هیچ توجیهی براي آن نمی توان یافت.
جاي تأسف است که این گونه تأویلات غیر معقول در میان کلمات بعضی از فلاسفه و عرفا فراوان دیده می شود و ذهنشان در
وادي تأویلات چنان فرو می رود که هر سخن واضح و روشنی را به معناي دیگري تأویل می کنند و گاه مطالبی را بیان می
دارندکه با توجه به عظمت علمی آنان تعجب برانگیز است.
به عنوان نمونه، به برخی از آنان اشاره می شود:
.28 : 323 ؛ بحارالأنوار 58 : -1 . توحید صدوق: 171 ؛ احتجاج طبرسی 2
ص: 69
1.در قرآن آمده است:
( ‹‹فِیهَا أنْهَارٌ مِّن مَّاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَأنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّه لِّلشَّارِبِینَ وَأنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَ  فی...›› ؛( 1
در آن نهرهایی است از آبی که [رنگ، بو و طعمش] تغییر نیابد، و جوي هایی از شیري که مزه اش دگرگون نشود، و
رودهایی از باده اي که براي نوشندگان لذّت بخش است، و جویبارهایی از عسل ناب.
( همین آیه را ملاصدرا بر علوم چهارگانه تأویل کرده است.( 2
مرحوم سبزواري درباره تأویل ملاصدرا نسبت به این آیه می گوید:
( وقد طَبَّقها فی مفاتیح الغیب عَلَی العلوم الأربعه؛ مِن منطقیّات والریّاضیّات والطّبیعیات والإلهیّات؛( 3
تطبیق کرده است. « منطقیات، ریاضیات، طبیعیات، إلهیات » ملاصدرا این آیه را در مفاتیح الغیب بر علوم چهارگانه
2.کتاب تفسیر القرآن کریم که به نام ابن عربی در دو جلد چاپ شده است و در واقع اثر یکی از عرفاي مشهور، به نام
عبدالرزاق کاشانی است آکنده از تأویلات تعجب بر انگیز می باشد که با ظاهر آیات، هیچ گونه سازگاري ندارد و حجت و
برهان و مستندي براي آنها نمی توان یافت.
. -1 . سوره محمد ( 47 ) آیه 15
465 (و هذه الأنهار الأربعه تجري فی الجنه التی وعد المتقون و هی أنهار من العیون الأربعه التی هی -2 . مفاتیح الغیب: 464
العلوم الأربعه؛ المنطقیات وهی الماء الغیر الآسن، والریاضیات و هی أنهار من لبن لم یتغیر طعمه، والطبیعیات وهی أنهار من
خمر لذه للشاربین، والإلهیات وهی أنهار من عسل مصفی لأنه صفا عن شمع القشر؛ إذ الإلهیات لباب العلوم کما أن الإله لب
الوجود، ولکل من البحرین سفینه ولها راکب...) .
.206 : -3 . شرح اسماء الحسنی 1
ص: 70
ابن عربی نیز در فتوحات و فصوص الحکم، آیات فراوانی را به تأویل می برد و به نتایج بس شگفت آوري می رسد.
وي در فص موسوي به ایمان فرعون به هنگام غرق شدن قائل می شود ومی نگارد:
فقالت لفرعون فی حقِّ موسی أنه { قره عَیْنٍ لِی وَ لَکَ } ( 1) فبه قرَّت عینُها بالکمال الذي حصل لها... وکان قره عین لفرعون
بالإیمان الذي أعطاه الله عند الغرق فقبَضَه طاهراً مطهَّراً لیس فیه شیء من الخبَث لأنه قبَضه عند إیمانه قبلَ أن یکتسبَ شیئاً من
الآثام والإسلام یَجُبُّ ما قبله.
( و جعله آیه علی عنایته سبحانه بمن شاء حتی لاییأس أحدٌ من رحمه الله ف { إنَّهُ لاییأسُ مِن روحِ الِله إلَّا الْقَوم الْکَافِرینَ } ؛( 2
پس به جهتِ کمالی که براي آن زن « مایه روشنی چشم من و توست » زنِ فرعون، درباره موسی به فرعون گفت: این کودك
پدید آمد چشم او به موسی روشن شد... و به ایمانی که خداوند هنگام غرق شدن به فرعون بخشید، و پاك و پاکیزه (بی
آنکه چیزي از پلیدي در اون باشد) جانش را گرفت؛ چراکه روح او را به هنگام ایمان آوردنش پیش از آنکه گناهی انجام
دهد ستاند و اسلام آنچه را که پیش از آن بوده از بین می برد.
از رحمت » و او را نشانه اي بر عنایتش به هر کس که خواست قرار داد تا اینکه هیچ کس از رحمت الهی ناامید نباشد؛ زیرا
« الهی جز گروه کافران ناامید نمی گردند
این سخن (ایمان فرعون) درحالی بیان می شودکه مخالف با آیات( 3) وروایات( 4) می باشد.
. -1 . سوره قصص ( 28 ) آیه 9
. -2 . سوره یوسف ( 12 ) آیه 87
. -3 . سوره یونس ( 10 ) آیه 90 و 91
.130 ، 59 ؛ بحارالأنوار 13 ، -4 . علل الشرایع 1
ص: 71
ابن عربی این نوع تأویلات را در آیات دیگري همچون آیه:
‹‹مِمَّا خَطِیئَاتِهِمْ اُغْرِقُوا فَاُدْخِلُوا نَارًا...›› ( 1) و آیه: ‹‹...فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِ دٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ...›› ( 2) نیز بیان
( می دارد.( 3
آورده اندکه برخلاف بیان صریح « لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین » برخی از فلاسفه، مطلب حیرت آوري را درتوجیه
تعالیم وحیانی در این زمینه است:
واعلم أنَّ هناك نظرا آخر یرتفع به موضوع هذه الابحاث و المشاجرات، و هونظر التوحید الذي مرّ فی هذه الرسائل؛ فالافعال
( کلها له (کما أنَّ الأسماء والذوات له سبحانه) فلافعل یملکه فاعل غیره سبحانه حتی یتحقّق موضوع لجبر او تفویض، فافهم؛( 4
بدان در این مسئله نظر دیگري است که با توجه به آن، موضوع این بحث ها و مشاجره ها از میان می رود، و آن نظر توحیدي
است که در این رساله ها گذشت. همه افعال از براي خداست (همان طورکه اسما و ذوات همه از براي خداست) از این رو،
فعلی نیست که فاعلی غیر خداي سبحان مالک آن باشد تا موضوع براي جبر یا تفویض تحقق یابد؛ این مطلب را دریاب.
. -1 . سوره نوح ( 71 ) آیه 25
. -2 . سوره فاطر ( 35 ) آیه 32
.527 – 330 و نیز 526 - -3 . شرح فصوص قیصري 329
-4 . الرسائل التوحیدیّه (علامه طباطبایی) : 107 ؛ نیز نگاه کنید به شبیه این مطلب در کتاب: علی بن موسی الرضا علیهما
. السلام والفلسفه الإلهیه: 83
ص: 72
سخن پایانی
ما بر این باوریم که در همه امور، عقل میزان و ملاك است و به ویژه در مسائل اعتقادي باید روش عقلانی را در پیش گرفت
و همین عقل است که با درك ناتوانی خود، در مسائل مربوط به آخرت، تسلیم وحی می شود.
و ادعا این است که فلاسفه، شیوه عقلانی درستی را در پیش نگرفته اند هر چند جدي و با پشتکار کوشیدند که براساس تعقل
حرکت کنند و حقایق و و اقعیات را دریابند و بیان دارند زیرا در مسائل زیادي میان خود شان اختلاف است که از مسائل
اختلافی موارد زیر می باشد:
•اصالت وجود یا اصالت ماهیت.
•وحدت اطلاقی یا تشکیکی.
•ارتباط حضرت حقّ با کائنات (عینیت، سنخیت یا تباین) .
•علم و اراده.
•فاعلیت حضرت حق چگونه است (بالعنایه است یا بالتجلی یا...) .
•مسئله صورت و ماده و چگونگی جسم.
•اتحاد عاقل و معقول.
•جبر و اختیار.
•حدوث و قدم عالم.
•انواع مسائل مربوط به معاد.
•و...
اینها موضوعاتی است که میان فلاسفه در چگونگی آنها اختلاف هست.
اگر روش فلاسفه عقلانی بود و برهان و مقدمات یقینی اساس کارشان قرار می گرفت، باید همه شان به یک نتیجه دست می
یافتند و به اختلافات شدید در این مسائل دامن نمی زدند.
ص: 73
البته در علوم دیگر، از جمله در فقه ومسائل فقهی نیز اختلافات فراوان دیده می شود، لیکن در آنجا بحث از حجت است
وکسی ادعاي کشف واقع و رسیدن به آن را ندارد؛ مجتهد برداشت و استنباط خود را از مدارك وحیانی بیان می دارد تا
مکلَّف در مقام عمل معطَّل و سرگردان نماند.
و اگر در مسائل اعتقادي نیز وحی و تعالیم قرآنی و حدیثی ملاك و میزان قرار گیرد، کاري پسندیده و بجاست و از آنجا که
آموزه ها در این عرصه هماهنگ اند، اختلاف چندانی پیش نمی آید و در فهم ها اندك اختلافی ممکن است بروز یابد که
آسیب زا نیست.
و چنین است که می گوییم راهی که فلاسفه براي تبیین مسائل اعتقادي دین در پیش گرفته اند ناامن می نماید و مصون از
آفت ها و خطرها نیست و ممکن است به سر در گمی ها بینجامد و انسان را در خسران و زیان ابدي فرو برد.
وانگهی پیداست که نمود اوج فلسفه، حکمت متعالیه ملاصدرا است که خود به عرفان منتهی می شود و براساس بیان صریح
1) در مکتب عرفان، در نهایت، انسان کامل عین خدا می شود و ) ( کسانی چون شهید مطهري (در کتاب انسان کامل: 126
مرزي میان خلق و خالق (آفریدگار) باقی نمی ماند.
این در حالی است که در تعالیم وحی به صراحت بیان شده است که خدا از مخلوق جداست و هیچ سنخیتی میانشان وجود
ندارد و هرگز آفریده، آفریدگار نخواهد شد.
باري، ملاصدرا یازده اصل را مطرح می سازد (اصالت وجود،شدت و ضعف آن، اینکه شیئت هرچیز به صورت آن است نه به
ماده ا ش، محقق بودن شئ به وجود، وجود شخصی، این مسئله که عالم خیال، حالّ در موضوع نیست و گونه ویژه خودش را
داراست، اینکه صُوَر ادراکی حالّ و محلّ نمی باشند، مسئله حرکت در جوهر و...) و سخن از عالم اَدنی (پایین) و عالم متوسط
و عالم اَعلا (بالا) به میان می آورد، و معاد خود را بر اساس این مبانی پی می ریزد؛ درحالی که همه این مبانی مورد اختلاف
می باشد و ادله آنها از نظر
.168 : -1 . مجموعه آثار استاد شهید مطهري 23
ص: 74
عقلی مخدوش است. از این روست که بزرگانی از فلاسفه، مانند آقا شیخ محمد تقی آملی، آقاي خوانساري، مرحوم آشتیانی
و دیگران که هرکدام در علوم عقلی استاد بنام و چیره دست بودند معاد ملاصدرا را برنتافته اند.
نیز در بیانات وحیانی معناي روشنی دارد و آنچه را ملاصدرا در این زمینه بیان می کند، پذیرفتنی نمی باشد. « صراط » مسئله
ص: 75