گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
آیه دوازدهم: وَ اُزْلِفَتِ الجَْنَّه لِلْمُتَّقِینَ غَیرَ بَعِید



اشاره
و بهشت براي پرهیزگاران آماده و نزدیک گردیده
بی آن که دور باشد.
سوره ق ( 50 ) آیه 31
ص: 130
ص: 131
تعالیم وحیانی (قرآنی و حدیثی) گویاست به اینکه بهشت و دوزخ، وجود خارجی جداي از نفس انسان دارند و از آفریده
هاي خدا به شمار می روند و نیکوکاران و انسان هاي با ایمان به چنین بهشتی درمی آیند و تبهکاران و کافران وارد دوزخ می
شوند و چنین نیست که نعمت هاي بهشتی و عذاب هاي دوزخ، ساخته و پرداخته نفس انسان و قائم به آن باشد.
بی گمان بسیاري از آنچه به بهشتیان داده می شود دستاورد عملکرد و ثمره کار آنهاست که با تفضل خداي متعال نصیبشان
می گردد؛ چنانچه عذاب دوزخیان هم نتیجه جنایت و رذالت خودشان می باشد. تا آنجا که گاه سخن از تجسُّم اعمال به میان
می آید؛ یعنی خود اعمال خوب و بد، در آن عالم تجسم می یابد.
اگر این مطلب به صورت موجبه جزئیه گفته شود ایرادي ندارد، لیکن به صورت موجبه کلیه مخدوش است؛ یعنی چنین نیست
که جداي از نفس انسان و دستاوردهایش، حقیقت خارجی به نام بهشت و نعمت هایش و دوزخ و آلامش وجود نداشته باشد.
باید توجه داشت که در مسائل بسیاري عقل درمی ماند و شعاع نورِ عقل در آنها ظلمتی را نمی شکافد و چیزي را روشن نمی
سازد، در این گونه مسائل بعد از پذیرش وحی راهی جز استفاده از وحی نداریم.
این سخن پذیرفتنی است که بسیاري از مسایل وحیانی را عقل می فهمد و این دو یکدیگر را مدد می رسانند، لیکن باید هر
کدام را در جاي خودش پاس داشت و منزلت آن دو را حفظ کرد و کارهایی را که در توان عقل نیست به او اختصاص نداد.
ص: 132
اصل اثبات معاد با توجه به پذیرش عدالت و حکمت خداي متعال کار عقل است؛ زیرا به حکم عقل اگر زندگی بشر به همین
دنیا خاتمه یابد، خلاف عدل و حکمت الهی است و از آنجا که خدا عادل و حکیم است باید زندگی دیگري پس از دنیا
باشد، لیکن بدان جهت که معاد از مسایل غیب است، عقل در جزئیات و کم و کیف آن، هیچ راهی ندارد.
ملاصدرا شیرین تر و لطیف تر از همه این سخن را بیان می کند و اظهار می دارد که نسبت به زندگی بعد از این عالم، عقل
انسان رسا نیست، و استفاده از عقل در ارتباط با کیفیت مسایل بعد از این عالم کاري خطاست و به این می ماند که نابینایی
( بخواهد با ذائقه یا سامعه یا لامسه اش شکل ها و رنگ ها را دریابد.( 1
با وجود این، کسی که بحث هاي استدلالی صدرا را در ارتباط با کیفیت مسایل معاد مطالعه و بررسی کند، در می یابد که
ایشان در مقام عمل، تا چه حد به این حرف خویش پایبند است!
آیات بهشت و دوزخ
اشاره
آیا بهشت و جهنم الآن مخلوق اند یا بعدا خلق خواهند » پیش از وارسی آیات، لازم است بدانیم که بحثی تحتِ عنوان اینکه
میان علما مطرح است. «؟ شد
-1 . ولیس لک أیها المؤمن بالله والیوم الاخر، أن تعلم من أسرار القیامه وأغوارها ما دمت فی هذه النشأه البشریه الا أن إیمانک
بالغیب وتصدیقک بما جاء فی الشریعه الحقّه، تصدیق الأکمه بوجود الألوان من جهه الخبر والإیمان بالغیب، لا من جهه
الإدراك والیقین، وإیاك أن تستشرف الاطلاع علیها من غیر جهه الخبر والإیمان بالغیب بأن ترید أن تعلمها بعقلک المزخرف
ودلیلک المزیّف، فتکون کالاکمه الذي یرید أن یعلم الألوان بذوقه أو شمّه أو سمعه أو لمسه، وهذا عین الجحود والإنکار
لوجود الألوان، فکذلک الطمع فی ادراك أحوال الأخره بعلم الاستدلال وصنعه الکلام عین الجحود والإنکار لها، فمن أراد أن
. (151 150 : یعرف القیامه بفطانته المعروفه وعقله المشهور، فقد جحدها وهو لایشعر (تفسیرالقرآن الکریم (ملاصدرا) 5
ص: 133
بعضی از محدثان بزرگ از قبیل علامه مجلسی ادعاي ضرورت کرده اند که بهشت و دوزخ الآن و بالفعل مخلوق می باشند،
مدرك این ادعا هم آیات و روایات است که در همین نوشتار بیان خواهد شد.
محل بحث ما اعم است از اینکه الآن بهشت مخلوق باشد یا بعداً به وجود آید. آنچه ما اکنون در صدد اثبات آنیم (تحقق
خارجی بهشت و دوزخ) با هر دو مبنا می سازد، چه الآن بهشت و دوزخ مخلوق باشند چه بعداً خلق شوند.
با مراجعه به قرآن، به روشنی در می یابیم که بهشت و نعمت هاي آن و دوزخ و آلام آن، موجوداتی خارجی و جداي از نفس
اند که وجود عینی دارند، نه اینکه صُوَر ادراکی یا ملکات نفسانی باشند.
به کار رفته است، بسیار روشن می باشد و به صورت هاي مختلف « جنات » و یا « جنّت » این مطلب در آیاتی که در آنها واژه
مطرح شده است که بعضی از آنها چنین است:
بهشت آماده و نزدیک
( { وَاُزْلِفَتِ الْجَنَّه لِلْمُتَّقِینَ } ؛( 1
و بهشت براي پرهیزگاران آماده و نزدیک گشت.
این آیه بیان می کند که بهشت براي اهل تقوا آماده پذیرایی است.
در اینکه آیا بهشت هم اکنون آفریده شده است یا نه؟ چنان که گفتیم نظراتی مطرح است، آیه مذکور می تواند از آیاتی به
شمار رود که در هر دو موضوع (تحقق خارجی بهشت و مخلوق بودن کنونی آن) گویاست.
در آیه دیگري می خوانیم:
( { وَأعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ } ؛( 2
. -1 . سوره ق ( 50 ) آیه 31
. -2 . سوره توبه ( 9) آیه 100
ص: 134
و باغ هایی از بهشت براي آنان فراهم ساخت، که نهرها از زیر [درختانش] روان است [درحالی که] در آن باغ ها جاودانه اند؛
و این است رستگاري بزرگ!
به روشنی استفاده می شود که بهشت تحقق خارجی دارد، نه « خداوند بهشت هاي آنچنانی را آماده ساخت » : از اینکه فرمود
اینکه همان ملکات نفسانیِ شخص یا صُوَر ادراکی انسان و متصل به نفس باشد.
پهناوري بهشت
خداي تعالی در باره وسعت و پهناوري بهشتی که سامان یافته است، می فرماید:
{ سَابِقُوا إِلَی مَغْفِرَه مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّه عَرْضُ هَا کَعَرْضِ السَّمَاء وَالأرْضِ اُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِالِله وَرُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ الِله یُؤْتِیهِ مَن
( یَشَاء وَالُله ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ } ؛( 1
بشتابید سوي آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنه آن مانند گستره آسمان و زمین است [و] براي کسانی که به خدا و
رسولانش ایمان آورده اند آماده شده است. این فضل خداوند است که به هرکس بخواهد می دهد، و خداوند صاحب فضل
عظیم است.
یعنی به سوي حقیقتی « پیشی بگیرید سوي بهشتی که پهنه اش به گستره آسمان ها و زمین است » : اینکه در آیه آمده است
بشتابید که وجود عینی دارد، و واقعیتی خارجی و غیر وابسته به نفس است. شایان ذکر است که قرآن، از بهشت به اسم هاي
مختلف یاد می کند؛ یعنی قرآن کریم به اشکال مختلف از یک حقیقت خارجی خبر می دهد؛ مانند:
( { جَنَّات عَدْنٍ } ،( 2) { جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ } ،( 3
. -1 . سوره حدید ( 57 ) آیه 21
-2 . (جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها) (سوره فاطر ( 35 ) آیه 33 ) ؛ در بهشت هاي همیشگی که به آنها در خواهند آمد (یازده مورد در
قرآن کریم آمده است) .
-3 . (کاَنَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلا ( (سوره کهف ( 18 ) آیه 107 ) ؛ باغ هاي فردوس جایگاه پذیرایی آنان است.
ص: 135
( { جَنَّاتِ النَّعِیم } ( 1) و { جَنَّاتُ الْمَأوَي } ( 2
همچنین براي بهشت نام هاي دیگري است( 3) که از زوایاي مختلف، بیانگر حقیقت خارجی بهشت اند، و نیازي به ذکر همه
آنها نمی باشد.
حرکت سوي بهشت و دوزخ
خداي متعال از بردن انسان ها به سوي بهشت و دوزخ چنین خبر می دهد:
{ وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَی جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّی إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا ألَمْ یَأتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ
رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا بَلَی وَلَکِنْ حَقَّتْ کَلِمَه الْعَذَابِ عَلَی الْکَافِرِینَ * قِیلَ ادْخُلُوا أبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا
فَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَکَبِّرِینَ * وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّه زُمَرًا حَتَّی إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلامٌ عَلَیْکُمْ
( طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ } ؛( 4
و کسانی که کافر شده اند گروه گروه به سوي جهنم رانده شوند، چون بدان رسند درهاي آن [به رویشان] گشوده گردد و
نگهبانانش به آنها گویند: مگر فرستادگانی از خودتان بر شما نیامدند که آیات پروردگارتان را بر شما بخوانند؟ و به دیدار
چنین روزي شما را هشدار دهند؟ [در پاسخ] گویند: البته، ولی فرمان عذاب بر کافران قطعی است.
-1 . (فَالَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَ اتِ فیِ جَنَّاتِ النَّعِیم ( (سوره حج ( 22 ) آیه 56 ) ؛ کسانی که ایمان آوردند و کارهاي
شایسه انجام دادند، در باغ هاي پرناز و نعمت خواهند بود (هفت مورد به صورت جمع و دو مورد به شکل مفرد در قرآن
کریم آمده است) .
جایگاه ] « جنات المأوي » -2 . (فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأوَي نُزُلا بِمَا کانُواْ یَعْمَلُون ( (سوره سجده ( 32 ) آیه 19 ) ؛ به پاداش اعمالشان در
هایی ویژه در بهشت] جایگزین می شوند (دو مورد هم به صورت مفرد آمده است: (جَنَّهُ الْمَأوي ( (سوره نجم ( 53 ) آیه 15 ) و
. (( (الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأوي ( (سوره نازعات ( 79 ) آیه 41
. -3 . مانند: (جَنَّهٍ عالِیَه (سوره حاقه ( 69 ) آیه 22 ؛ و (جَنَّهُ الْخُلْد (سوره فرقان ( 25 ) آیه 15
.73 -4 . سوره زمر ( 39 ) آیات 71
ص: 136
[به آنها] گفته شود: از در هاي جهنم وارد شوید و در آن جاودان بمانید، وه که چه بدجایگاهی است اقامتگاه سرکشان.
و کسانی که از پروردگارشان پروا داشته اند گروه گروه به سوي بهشت سوق داده شوند، چون بدان رسند درهاي آن باز باشد
و نگهبانان آن به ایشان گویند: سلام بر شما و این بهشت گواراتان و در آن جاودانه بمانید.
این آیات، بیانگر حالات دوزخیان و بهشتیان در روز قیامت است. با توجه به فرموده خداي تعالی (کسانی که کافر شدند،
گروه گروه به سوي جهنم رانده شوند... و کسانی که از پروردگارشان پروا داشتند، گروه گروه به سوي بهشت سوق داده
شوند) اگر جا و مکانی منفصل از نفس به نام بهشت و دوزخ نباشد، راندن و سوق دادن به سوي آن معنا ندارد. پس بهشت و
دوزخ، حقایقی خارجی و عینی و مستقل از نفس اند.
در خصوص تحقق خارجی دوزخ، یکی از روشن ترین آیات، این سخن خداي تعالی است که می فرماید:
( { وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإنسَانُ وَأنَّی لَهُ الذِّکْرَي } ؛( 1
و جهنّم را در آن روز [حاضر] آورند، آن روز است که انسان پند گیرد و [لی] کجا او را جاي پندگرفتن باشد؟
این آیه شریفه به ویژه با توجه به روایاتی که ذیل آن وارده شده است( 2) و کیفیت آوردن دوزخ را بیان می کند، صراحت در
تحقق خارجی دوزخ دارد.
ورود به بهشت
بهشتیان پس از طی مسافتی هرچند اندك به بهشت می رسند و داخل آن می شوند:
. -1 . سوره فجر ( 89 ) آیه 23
574 و دیگر تفاسیر. : 653 ؛ تفسیر نورالثقلین 5 : 421 ؛ تفسیر برهان 5 : -2 . نگاه کنید به: تفسیر قمی 2
ص: 137
( { وَلاُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ الِله وَالُله عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ } ؛( 1
و قطعاً آنان را به باغ هایی که از زیر [درختانش] نهرها روان است، وارد می کنم [این] پاداشی است از جانب خدا ؛ و بهترین
پاداش ها نزد پروردگار است.
صریح در این است که « در بهشت هایی واردشان می سازیم » : این آیه، نیز در مطلب مورد نظر گویاست؛ زیرا اینکه می فرماید
بهشت، تحقق خارجی دارد وگرنه وارد کردن بهشتیان در آن بی معناست.
ارث بهشت
بهشتیان بهشت را به ارث می برند و در هر کجا که بخواهند، جاي می گیرند:
( { وَتِلْکَ الْجَنَّه الَّتِی اُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ } ؛( 2
این بهشتی است که شما وارث آن می شوید به خاطر اعمالی که انجام می دادید.
این آیه نیز آشکارا بیان می کند که بهشت، وجود خارجی دارد و بهشتیان به پاداش اعمال نیک، آن را به ارث می برند.
نام نهادند گفته شده: چون اعمال نیک ما، هر « میراث » در توجیه ارثْ بَري بهشت که چرا بهره مندي از نعمت هاي بهشتی را
چقدر فراوان باشد، در برابر نعمت هاي الهی ناچیز و اندك است و انسان نمی تواند شکر یکی از آنها را به جا آورد و اگر
انسان عمل نیکی انجام می دهد، وظیفه اوست، حال اگر خداي متعال لطف کند و در برابر اعمال شایسته آدمی، بهشت را به
او ارزانی دارد، در واقع آن بهشت، رایگان عطا شده است و چون ارث هم رایگان به انسان می رسد، به این مناسبت از اعطاي
بهشت به اهل ایمان و صالحین، تعبیر به ارث شده است.
. -1 . سوره آل عمران ( 3) آیه 195
. -2 . سوره زخرف ( 43 ) آیه 72
ص: 138
و در بیانی برگرفته از روایت( 1) آمده است که بهشتیان، قسمت هایی از بهشت را که صاحب می شوند، از آنِ دوزخیان بوده
که نتوانستند با عمل صالح آن را به دست آورند، لذا بهشتیان از دوزخیان به ارث می برند.
در سوره مؤمنون نیز، بعد از بیان اوصاف اهل ایمان، آمده است:
( { اُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ } ؛( 2
آنان که وارثان اند، کسانی که بهشت را به ارث می برند و در آنجا جاودان می مانند.
و در جاي دیگر، سخن بهشتیان را چنین نقل می نماید:
( { وَ قَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أوْرَثَنَا الأرْضَ نَتَبَوَّاُ مِنَ الْجَنَّه حَیْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أجْرُ الْعَمِلِین } ؛( 3
و گویند: سپاس خدایی را که وعده اش را بر ما راست گردانید و سرزمین بهشت را به ما میراث داد، هر جاي بهشت که
بخواهیم جاي می گزینیم، چه نیک است پاداش عمل کنندگان.
غرفه هاي بهشتی
خداي متعال در خصوص خانه هاي ویژه بهشتیان می فرماید:
( { وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّه غُرَفًا تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أجْرُ الْعَامِلِینَ } ؛( 4
وکسانی که ایمان آوردند و کارهاي شایسته کرده اند، قطعاً آنان را در غرفه هایی از بهشت جاي می دهیم که از زیر آنها
جوي ها روان است و جاودان در آنجا خواهند بود، چه نیکوست پاداش عمل کنندگان.
-1 . روایت مورد نظر، در بحث روایات فعلیت بهشت و دوزخ (روایت یازدهم) خواهد آمد، إن شاءالله.
. -2 . سوره مؤمنون ( 23 ) آیات 10 و 11
. -3 . سوره زمر ( 39 ) آیه 74
. -4 . سوره عنکبوت ( 29 ) آیه 58
ص: 139
این آیه، تأکید و صراحت دارد که اهل ایمان و عمل صالح در غرفه هایی از بهشت جاي می گیرند. سکنا دادن بهشتیان در
غرفه هاي بهشتی، حاکی از آن است که بهشت و غرفه هاي آن مستقل از نفس انسان واقعیاتی خارجی اند.
آسیه همسر فرعون که استقامت فراوان در حفظ ایمان از خود نشان داد از خداي متعال چنین درخواست نمود:
( { رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیْتًا فِی الْجَنَّه وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ } ؛( 1
پروردگارا، خانه اي براي من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کردار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی
بخش.
این بانوي استوار در ایمان، در آن حالی که عذاب می شد و سنگ سنگینی روي سینه اش قرار داشت و دست و پایش را به
زمین میخ کوب کرده بودند، حرفش این بود که { رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیْتًا فِی الْجَنَّه } ؛ پروردگارا، براي من خانه اي در
بهشت در جوار رحمت خود بساز.
بناکردن خانه در بهشت، حاکی از این است که خارج از مسئله صُوَر ادراکی و ملکات نفسانی، بهشت وجود خارجی دارد.
نعمت هاي بهشتی
خداي متعال در توصیف نعمت هاي بهشتی می فرماید:
{ مَثَلُ الْجَنَّه الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أنْهَارٌ مِّن مَّاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَأنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّه لِّلشَّارِبِینَ وَأنْهَارٌ مِّنْ
( عَسَلٍ مُّصَ  فی وَلَهُمْ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَه مِّن رَّبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أمْعَاءَهُمْ } ؛( 2
. -1 . سوره تحریم ( 66 ) آیه 11
. -2 . سوره محمد ( 47 ) آیه 15
ص: 140
مثل بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شد [همچون باغی است که] در آن نهرهایی از آبی جاري است که [رنگ، بو و
طعمش] تغییر نیابد و جوي هایی از شیري که مزه اش دگرگون نشود، و رودهایی از باده اي که براي نوشندگان لذت بخش
اند و جویبارهایی از عسل صاف می باشد و در آنجا از هر میوه اي براي آنان فراهم است [و فراتر از همه اینها] آمرزش
پروردگارشان می باشد [آیا چنین کسی در چنین باغی] مانند کسی است که جاودانه در آتش است و آب جوشان به
خوردشان داده می شود که درون شکمشان را تکه تکه کند.
تعابیر و الفاظ این آیه؛ مانند:
،« نهرهاي آبی که رنگ، بو و طعمش برنگردد »
،« جوي هاي شیري که مزه اش دگرگون نشود »
،« رودهایی از باده ناب که براي نوشندگان لذت بخش است »
،« عسل هاي خالص و بی غش »
،« ( انواع میوه هاي دلخواه (براي بهشتیان »
« ( آتش گداخته و آب جوشانی که معده را تکه تکه می کند (براي دوزخیان »
همه و همه بیانگر واقعیت هاي خارجی در بهشت و جهنمِ موعود است.
افزون بر این، ذکر نعمت هاي مادي بهشت در کنار نعمت مغفرت که نعمتی معنوي و از همه برتر است بیانگر این واقعیت
است که در آخرت، دو نوع نعمت براي بهشتیان موجود است: نعمت هاي مادي که وجود خارجی دارد و به جسم و بدن
انسان مربوط می شود، و نعمت هاي معنوي که با روح آدمی رابطه دارد.
حوریان بهشتی
خداي متعال در آیاتی از قرآن کریم، ضمن برشمردن برخی از نعمت هاي بهشتی، ازدواج اهل تقوا را با حوریان بهشتی خاطر
نشان می سازد و می فرماید:
{ إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أمِینٍ * فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ * یَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِینَ * کَ ذَالِکَ وَ زَوَّجْنَاهُم بحُِورٍ عِینٍ *
یَدْعُونَ فِیهَا بِکُلِّ
ص: 141
( فَاکِهَه آمِنِینَ * لایَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَه الاُولَی وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ } ؛( 1
قرار دارند، در میان باغ ها و چشمه ساران؛ آنها لباس هایی از حریر نازك و ضخیم می پوشند و در « مقام امین » پرهیزگاران در
تزویج می کنیم. آنها در آنجا هر نوع میوه اي « حور العین » مقابل یکدیگر می نشینند؛ این چنین اند بهشتیان؛ و آنها را با
بخواهند در اختیارشان قرار می گیرد، و در نهایت امنیّت به سر می برند. هرگز مرگی جز همان مرگ اوّل (که در دنیا چشیده
اند) نخواهند چشید، و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ می کند.
این تعابیر گوناگون از نعمت هاي بهشتی، به ویژه زناشویی با حوریان، حاکی از واقعیاتی خارجی و مستقل از نفس است که
ساخته و پرداخته نفس نمی باشند.
وقتی خداوند جزاي دوزخیان و بهشتیان را بازگو می کند، به قرینه تقابل بین دوزخ و بهشت، « طور » چنان که در آیات سوره
به وضوح می توان دریافت که هر دو تحقق خارجی دارند، و حتی نسبت به عده اي که در دنیا، آتش و جهنم عینی را انکار
می کردند، سرزنش و عذاب راهشدار می دهد و می فرماید:
{ یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلَی نَارِ جَهَنَّمَ دَ  عا * هَذِهِ النَّارُ الَّتِی کُنتُم بِهَا تُکَ ذِّبُونَ * أفَسِحْرٌ هَذَا أمْ أنتُمْ لاتُبْصِ رُونَ * اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أوْ
لاتَصْبِرُوا سَوَاء عَلَیْکُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَعِیمٍ * فَاکِهِینَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ
الْجَحِیمِ * کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ * مُتَّکِئِینَ عَلَی سُرُرٍ مَّصْ فُوفَه وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ * وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ
ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ ألْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا ألَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ * وَأمْدَدْنَاهُم بِفَاکِهَه وَلَحْمٍ مِّمَّا
(22 یَشْتَهُونَ } ؛ (سوره طور ( 52 ) آیات 13
.56 -1 . سوره دخان ( 44 ) آیات 51
ص: 142
روزي که به سوي آتش دوزخ کشیده می شوند [چه] کشیدنی! [به آنان گویند:] این همان آتشی است که آن را انکار می
کردید. آیا این سحر است یا شما نمی بینید؟! در آن وارد شوید، صبر کنید یا نکنید، بر شما یکسان است؛ چرا که تنها به
اعمالتان جزا داده می شوید.
[ولی] پرهیزگاران در میان باغ هاي بهشت و نعمت هاي فراوان جاي دارند، به آنچه پروردگارشان به آنها داده و آنان را از
عذاب دوزخ نگاه داشته است شاد و مسرورند.
[به آنها گفته می شود:] بخورید و بیاشامید گواراتان باد؛ اینها در برابر اعمالی است که انجام می دادید.
بر تخت هاي ردیف هم تکیه زده اند و حوریان درشت چشم را به همسري آنها در می آوریم. کسانی که ایمان آوردند و
فرزندانشان از آنان در ایمان پیروي کردند، فرزندانشان را [در بهشت] به آنان ملحق خواهیم کرد؛ و از [پاداش] عملشان چیزي
نمی کاهیم؛ و هرکس در گرو اعمال خویش است. و آنها را به [انواع] میوه و گوشت هاي دل خواه شان تقویت می کنیم.
آیات در این زمینه بسیار فراوان است، از مجموع آیات استفاده می شود که بهشت و نعمت هاي بهشتی تحقّق خارجی دارند؛
بعضی از آنها هم اکنون موجودند و بعضی دیگر با اعمال انسان ها پدید می آیند. دلالت این آیات و نیز روایاتی که بیان می
شود بسیار واضح و روشن است و هیچ اشکال عقلی روشنی که موجب تأویل و توجیه آیات و روایات گردد یافت نمی شود
پس به حکم عقل راهی جز التزام به مدلول آیات و روایات شریفه و پذیرفتن مفاد آنها وجود ندارد.
آیت الله خوانساري در العقائد الحقه دربحث اثبات معاد عبارت زیبایی دارد، می گوید:
وبَعْدَ الفَراغِ عَن کَوْنِ التَّصدیق بِالْمَعاد والْیَومِ الآخِر مِنَ الاُصُولِ الَّتی یَجِب عَلَی المُکَلَّفین، لابُدَّ مِنَ الَاخذ بِما هُوَصَ ریحُ الکِتابِ
والسُّنَّه، وتَأوِیلُهما یُوجِبُ سَلْبَ الَامان. کما قیل فی رَدِّ ما فی کَلام بَعضِ الصُّوفیه مِنْ:
ص: 143
حَیْثُ یقول الرادّ: « ظُهُور نُور فِی الْباطِن عِندَ ظُهُور طَوْرٍ وَراءَ الْعَقْل، و انَّ نِسبَه الْعَقْل إلی ذلکَ النُّور کَنِسبَه الْوَهْمِ إلی الْعَقْل »
یَمْتَنِع أنْ یَکُونَ طَوْرٌ وَراءَ طَوْرِ العَقل الاَّ النُّبُوَّه والرِّسالَه والْوَحْی، ولو جازَ ذلک لَبَطَلَتِ الشَّرائِع وجَمیع الأحکام العَقلیّه، وَارتَفَعَ
( الأمان وانْسَدَّ بابُ الإیمان؛( 1
بعد از اینکه پذیرفتیم تصدیق روز قیامت از اصول واجب بر هر مکلفی است، ناگزیر باید آنچه را صریح کتاب و سنت است
برگیریم؛ زیرا تأویل کتاب و سنت [به نحو دلخواه] سبب نا امنی [راه اعتقادات] می شود. چنانچه در رد کلام گروهی از صوفیه
در باطن نوري [و تجلیاتی] رخ می دهد که فراعقلانی است، و نسبت عقل به آن نور مانند نسبت وهم به عقل » : که گفته اند
رد کننده، می گوید: « است
غیر از دستاورد نبوت و رسالت و وحی، چیزي که فوق عقل باشد نداریم؛ زیرا اگر چنین چیزي جایز و روا باشد، همه شرایع
(الهی) و احکام عقلیه مُهر بطلان می خورد و امنیت اعتقادي رخت برمی بندد و دروازه ایمان بسته خواهد شد.
روایات بهشت و دوزخ
اشاره
در کتاب هاي روایی شیعه و اهل سنت از جمله در بحارالأنوار روایات بسیاري در زمینه تحقق خارجی بهشت و دوزخ آمده
است؛ این روایات به دو بخش تقسیم می شوند، بخشی از روایات، اصل تحقق خارجی بهشت و دوزخ را اثبات می کند،
بخش دیگر روایاتی است که افزون بر اثبات تحقق خارجی بهشت و دوزخ، مخلوق بودن فعلی آن دو را نیز اثبات می نماید؛
خواهیم آورد. « فعلیت بهشت و دوزخ » این بخش از روایات را تحت عنوان
در اینجا به جهت رعایت اختصار به نقل دو روایت از روایاتی که اصل تحقق خارجی بهشت و دوزخ را اثبات می کند، بسنده
می کنیم:
. -1 العقائد الحقّه: 253
ص: 144
روایت اول
عباده بن صامت از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که فرمود:
الجنَّه مائه دَرَجَه، ما بَین کلّ دَرَجَتَین کما بَین السَّماء و الأرض؛ الفردَوس أعلاها دَرَجَه، منها تفجر أنهار الجنَّه الأربعه، فإذا
( سَألتم الله فاسألوه الفردَوس؛( 1
بهشت صد درجه دارد، و فاصله میان هر درجه با درجه دیگر به اندازه فاصله بین زمین و آسمان است؛ فردوس، عالی ترین
درجه بهشت است، و نهرهاي چهارگانه بهشتی از آن جریان می یابد.
پس هرگاه از خداي متعال [بهشت را] درخواست نمودید، فردوس را از او بخواهید.
علامه طباطبائی بعد از نقل حدیث فوق می گوید:
( أقول: و فی هذا المعنی روایات أخر.( 2
روایت دوم
مرحوم صدوق در ثواب الأعمال به سند حَسَن از ابی الجارود زیاد بن مُنْذِر و او از امام باقر (علیه السلام) و آن حضرت از
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می نماید که فرمود:
مَنْ قَالَ: سُبْحَانَ الِله غَرَسَ الُله لَهُ بِهَا شَجَرَه فِی الْجَنَّه، وَ مَنْ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ غَرَسَ الُله لَهُ بِهَا شَجَرَه فِی الْجَنَّه، وَمَنْ قَالَ: لا إِلهَ إِلَّا الُله
غَرَسَ الُله لَهُ بِهَا شَجَرَه فِی الْجَنَّه، وَمَنْ قَالَ: الُله أکْبَرُ غَرَسَ الُله لَهُ بِهَا شَجَرَه فِی الْجَنَّه.
فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ: یَا رَسُولَ الِله، إِنَّ شَجَرَنَا فِی الْجَنَّه، لَکَثِیرٌ! فَقَالَ (صلی الله علیه و آله):
نَعَمْ، وَلَکِنْ إِیَّاکُمْ أنْ تُرْسِلُوا عَلَیْهَا نِیرَاناً فَتُحْرِقُوهَا وَذَلِکَ أنَّ الَله عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ:
.255 : 177 ؛ دُرّ المنثور 4 : 89 ، باب 23 (الجنه و نعیمها رزقنا الله) ؛ کنزالدقائق 8 : -1 . بحارالأنوار 8
.402 : -2 . المیزان 13
ص: 145
(2). ( { یَأیُّها الَّذِینَ ءَامَنُواْ أطِیعُواْ الَله وَأطِیعُواْ الرَّسُولَ وَلاتُبْطِلُواْ أعْمَالَکم } ( 1
بگوید، درختی در بهشت برایش « الْحَمْدُ لِلَّهِ » بگوید، درختی در بهشت برایش کاشته می شود و هرکس « سُبْحَانَ الِله » هرکس
بگوید، درختی « الُله أکْبَرُ » بگوید، درختی در بهشت برایش کاشته می شود و هرکس « لا إِلَهَ إِلَّا الُله » کاشته می شود و هرکس
در بهشت برایش کاشته می شود.
پس مردي از قریش عرضه داشت: اي رسول خدا، به راستی درختان ما در بهشت فراوان است. حضرت فرمود: آري، به شرط
اي اهل ایمان، از خدا و رسولش فرمان برید و اعمال خود را » : اینکه آتشی نفرستید که آنها را بسوزاند! خداي متعال فرمود
.« باطل نکنید
نتیجه
از آیات و روایات به وضوح و صراحت استفاده می شود که بهشت و نعمت هاي بهشتی، حقایقی خارجی مستقل از نفس اند.
البته قسمتی از نعمت ها در ارتباط با عملکرد دنیوي افراد، در بهشت آفریده می شود، ولی در هرصورت بهشت و نعمت هاي
بهشتی، قصور بهشتی، غرفات بهشتی و نعمت هاي دیگري که هست، موجودات حقیقی و واقعیاتی خارجی می باشند، نه اینکه
همان ملکات نفسانی و یا صور ادارکی بوده و ساخته و پرداخته نفس باشند.
نظر اکثر فلاسفه این است که نعمت ها، لذت ها و خوشی هاي بهشیت و گرفتاري هاي دوزخی، همان ملکات نیک و بد
انسان هاست؛ خوبان با ملکات و صفات ستوده شان مأنوس و خوش اند، و دوزخیان که رذیلت ها و زبونی ها آمیزه جانشان
شده است با زشتی ها همدم اند و ملکات خوب و بد هرکس، بهشت و دوزخ اوست.
. -1 . سوره محمد ( 47 ) آیه 33
.168 : 186187 و 90 : 186187 ؛ بحارالأنوار 8 : -2 . ثواب الأعمال: 11 ؛ امالی صدوق: 705 ؛ وسائل الشیعه 7
ص: 146
دیدگاه ملاصدرا
اشاره
از سخنان ملاصدرا در اسفار به دست می آید که بهشت و نعمت هایش صور ادراکی قائم به نفس افراد است؛ یعنی
نیکوکاران به بهشتی که در وجود، مباین با نفس است نمی روند، بلکه در بهشتی که ساخته نفس است متنعّم اند. عباراتی از
ملاصدرا گویاي این معناست که بهشت و دوزخی جداي از نفس انسان ها وجود ندارد:
1. در اسفار جلد 9، ص 342 آمده است:
فَتَحَقَّقَ و تَبَیَّنَ مِن جَمیعِ ما ذَکَرْناه و نَقَلناه أنَّ الجَنَّه الجِسمانِیّه عِبارَه عَنِ الصُّوَرِ الإدْراکیّه القائِمَه بِالنَّفس الخِیالیَّه مِمّا تَشتَهِیهَا
النَّفس و تَستَلِذُّها و لا مادَّه ولا مَظهَرَ لَها إلاَّ النَّفس وکذا فاعِلُها ومُوجِ دُها القَرِیب وهُوَ هِیَ لا غَیر وأنَّ النَّفسَ الواحِ ده مِنَ
النُّفُوسِ الإنسانیّه مَعَ ما تَتَصَوَّرَهُ وتُدْرِکُهُ مِنَ الصُّوَر بِمَنزِلَه عالَمٍ عَظیمٍ نَفسانِیٍّ أعظَم مِن هذا العالَم الجِسمانِیّ بِما فیه.
وأنَّ کُلَّ ما یُوجَ د فیها مِنَ الأشجارِ والأنهارِ والأبنِیَه والغُرُفاتِ کُلُّها حَیَّه بِحَیاه ذاتِیَّه وحَیاتُها کُلُّها حَیاه واحِ دَه هِیَ حَیاه النَّفسِ
الَّتِی تُدرِکُها و تُوجِدُها.
وأنَّ أدراکَها لِلصُّوَرِ هُوَ بِعَینِهِ إیجادُها لَها لا أنَّها أدْرَکَتها فَأوْجَ دَتها أو أوْجَ دَتها فَأدْرَکَتها کَما فِی أفعال المُختارین مِنّا فی هذا
العالَم حَیثُ إنّا نَتَخَیَّلُ شَیئاً مُلائِماً کَالحَرَکَه أو الکِتابَه أوَّلًا فَنَفعَلُهُ ثانیاً ثُمَّ نَتَخَیَّلُهُ بَعد ما فَعَلناه، بَلْ أدْرَکَتها مَوْجُودَه و أوْجَ دَتها
مُدرَکَه بِلا تَقَدُّمٍ و تَأخُّرٍ و لا مُغایَرَه إذِ الفِعلُ و الإدْراكُ هُنا شَی ءٌ واحد؛
پس، از جمیع آنچه گفتیم و [از صاحب فتوحات] نقل کردیم مُحقَّق و مُبیَّن شد که: بهشت جسمانیِ، عبارت است از صُوَر
ادراکی خیالی قائم به نفس، از آنچه که نفس میل دارد و از آنها لذت می برد و هیچ ماده و مظهري جز نفس ندارد و فاعل و
ایجاد کننده نزدیک آن صُوَر خیالیه (نعمت ها) ، چیزي جز خود نفس نیست، و هر نفسی از نفوس انسانی به همراه آنچه که
خود تصور نموده و آن
ص: 147
را درك می نماید به منزله عالَمی بزرگ و نفسانی است که بزرگ تر از این عالَم جسمانی با آنچه در آن است می باشد.
و هرآنچه در آن یافت می شود از درختان، نهرها، ساختمان ها و اتاق ها تماماً به حیاتِ ذاتی، حقیقت دارند و حیاتِ این
بهشت با تمام ملزوماتش، حیاتِ واحدي است و آن، حیاتِ همانِ نفسی است که آن بهشت را درك و ایجادش کرده است، و
ادراك آن صُوَر توسط نفس، عیناً همان ایجاد صُوَر است نه آنکه نفس، اول آن صُوَر را ادراك و سپس ایجاد نماید یا اینکه
اول ایجاد و سپس ادراکشان کند، بسان افعال انسان هاي مختار در این عالَم؛ زیرا [در این عالم] ما اولًا چیزي مانند حرکت یا
کتابت را، موافقِ نفس، تخیل می کنیم سپس انجامش می دهیم و ثانیاً بعد از ایجاد، تخیلش می کنیم [اما در آخرت چنین
نیست] بلکه نفس، آنها را موجود ادراك می نماید و مُدرَك، ایجادشان می کند بدون تقدم و تأخر، و [در آخرت، ادراك و
ایجاد با هم] مغایرتی ندارند، چون که ایجاد و ادراك در اینجا یکی است.
در جنّتِ جسمانیِ ملاصدرا از ماده عنصريِ خاکی خبري نیست، منظور ایشان از جسمانی، همان صُوَر مثالی است؛ زیرا ایشان
از صُوَر مثالی به جسمانی تعبیر می کند.
به نظر ملاصدرا، ما یک عالَم مجردات محض داریم و یک عالَم مادیات محض، و یک عالَمی بین این دو عالَم داریم که از
آن به صُوَر مثالی تعبیر می شود و چون داراي عرض و طول است به جسم هم تعبیر می شود، ولی تعبیر به ماده نمی شود.
ملاصدرا به مناسبت بحث معاد در کتاب هاي مختلفش عباراتی را می آورد که اگر خوانندگان به این جهت که مراد ایشان از
جسمانی همان صور مثالی است توجه نداشته باشند، به نظرشان می رسد، صدرا به معاد جسمانی قائل است،( 1) لیکن با توجه
به
: -1 . إنَّ المُعادَ فِی المَعادِ هو هذا الشخص بعینه نفساً و بدناً، فالنفس هذه النفس بعینها و البدن هذا البدن بعینه... (اسفار اربعه 9
166 ) . در همین جلد (ص 197 ) می گوید: إنَّ المُعادَ فِی المَعادِ مجموع النفس والبدن بعینهما و شخصهما و إنَّ المبعوث فی
القیامه هذا البدن بعینه لا بدنٌ آخر. در شواهد (ص 270 ) و در مبدء و معاد (ص 376 و 395 ) نیز عبارات مشابهی آورده است.
ص: 148
مباحث بعدي می توان دریافت که ایشان معادِ جسمانی را به گونه اي تشریح می کند که مفهومش همان صُوَر مثالی مُنشَأ
نفس است و از عنصر خاکی خبري نیست.
در هر حال، به آن صُوَر مثالی جسم هم گفته می شود لذا اینجا می گوید: صُوَر ادراکی که ایجاد شده نفس انسان است همان
چیزهایی است که نفس بدان ها اشتها دارد و از آن لذت می برد، لکن ماده اي در کار نمی باشد و مظهري جز خود نفس
نیست، فقط نفس است و ادراکاتش. فاعل این صُ وَر ادراکی هم خود نفس است؛ یعنی علت قریبه صُوَر ادراکی، خود نفس
انسان است؛ چنانچه فاعل و موجِد صُوَر ادراکی هم فقط نفس است.
نفس هر انسانی با صُوَر ادراکی اش (کاخ هایی که ساخته، غرفه هایی که پرداخته، حورهایی که درست کرده، غلمانی که
ایجاد نموده و آنچه با صُوَر ادراکی خورده و آشامیده می شود) در عالم قیامت از دنیا و آنچه در آن است اعظم و بزرگ تر
است.
اما همه اش نفس است و ادراکات خود نفس، نفس است و صُوَر ادراکی خود نفس، نفس است و منشئات نفس، و همه این
صُوَر ادراکی، حیات و شعور دارند اما به حیاتِ خود نفس و همه آنها قائم به نفس اند.
پس وجود، حیات و قیام صُوَر ادراکی وابسته به نفس است. نفس انسان، هم آن صُوَر را می آفریند و هم ادراکشان می کند.
نکته مهم این است که در آنجا، چنان نیست که اول نفس آن صُ وَر را بیافریند و سپس ادراکشان کند، یا پس از ادراك
ایجادشان نماید، بلکه ایجاد، همان ادراك و ادراك، همان ایجاد است؛ یعنی تقدم و تأخري بین آن دو نیست، بلکه عینیت
است؛ زیرا با خودِ ایجاد، ادراك تحقق پیدا می کند.
برخلاف وضع ما در دنیا که ادراك و ایجاد، مترتب بر یکدیگرند.
ص: 149
به عنوان مثال، نخست دوست داریم منظره باغ، بوستان و طبیعت را ببینیم، سپس در جهتش حرکت می کنیم؛ یعنی اول علاقه
و میل پیدا می کنیم سپس براي تحقق این میل، به راه می افتیم یا بعد از تحقق، باز تخیّلش می کنیم.
پس مشخص و روشن شد که ملاصدرا در عبارات مزبور می گوید: بهشت و نعمت هایش، همان صُوَر ادراکی مُنشَأ و قائم به
نفسِ بهشتیان است.
320 می خوانیم: 2. نیز در اسفار جلد 9 ص 319
و بِالجُملَه مَبادِي الأکوان فِی عالَم الجِنان إنَّما هِیَ الاُمُورُ الإدْراکیّه و الجِهاتِ الفاعِلِیَّه، ولا دَخل لِلمَوادِّ والأسْبابِ القابِلیَّه، لأنَّ
وُجُودَ الأشیاءِ هُناك وُجُودٌ صُوريٌ مِنْ غَیرِ مادَّه ولا حَرَکَه ولا انْفِعالٍ وتَجَدُدٍ وانْتِقالٍ؛
خلاصه سخن، سرچشمه نعمت هاي بهشتی، ادراکات و فاعلیت نفس است، و از مادّه و آنچه داراي قابلیت و استعداد است،
خبري نیست، چون وجود اشیا در آنجا وجودِ صُوري و شکلی است بدون اینکه ماده، حرکت، انفعال، تجدد و انتقالی در کار
باشد.
براساس این سخن، مبادي نعمت هاي بهشتی، امور ادراکی است واز ادراك سرچشمه می گیرد. بدین معنا که فاعل آنها نفسِ
انسان است، نه اینکه آنجا ماده و یا شی ء دیگري غیر از امور ادراکی وجود داشته باشد.
در بهشت، موادي مثل این عالم در کار نیست، چنانچه اسباب قابلی هم وجود ندارد، بلکه در آنجا صرفاً خود نفس که فاعل و
موجِد ادراکاتش هست می باشد و نعمت هاي بهشتی فقط منشئات و مدرکات نفس است.
336 (دربیان حقیقت احوال بهشت و دوزخ) می نویسد: 3. و در اسفار، ج 9 ص 335
قَد عَلِمتَ أنَّ النَّشْأه الآخِرَه نَشْأه مُتَوَسِّطَه بَینَ المُجَرّداتِ العَقلیَّه و بَینَ الجِسْمانیّاتِ المادّیه و کُلُّ ما فیها صُوَرٌ مَحْسُوسَه مُدْرَکَه
بِقُوَّه نَفْسانیَّه هِیَ خِیالٌ فی هذا العالَم و حِسٌّ فی ذلکَ العالَم، و الإنْسان إذا ماتَ و تَجَرَّدَ عَن هذا البَدَنِ الطَّبیعی قامَت قیامَتُهُ
الصُّغري و حُشِرَ أوَّلًا إلی عالَم البَرزَخ
ص: 150
ثُمَّ إلی الجَنَّه و النّار عِندَ القیامه الکُبري. والفَرق بَیْنَ الصُّوَرِ الَّتی یَراها ویَکونُ عَلَیها الإنْسانُ فِی البَرزَخ والَّتی یُشاهِدُها ویَکونُ
عَلَیها فِی الجَنَّه والنّار عِندَ القِیامَه الْکُبْري إنَّما یَکونُ بِالشِّده والضَّعفِ والکَمالِ والنَّقصِ، إذ کُلٌّ مِنْها صُوَرٌ إدراکیَّه جُزئیَِّه غَیرَ
مادّیه إلاَّ أنَّها مَشْهُودَه فی عالَمِ الْبَرزَخِ بِعَینِ الخِیال و فی عالَمِ الجِنان بِعَینِ الحِسّ، لکنّ عَینُ الحِسّ الأخرَوي لَیس غَیر عَین
الخِیال.
بِخلاف الحِسِّ الدُّنیوي المُنقَسَم بِخَمس قُوي فی خَمسه مَواضِع مِن البَدَن مُختلفه: فَمَوضِع البَصر، هُو العَین و مَوضِع السَّمع، هُو
الاُذُن و مَوضِعُ الذَّوق، هُو اللِّسان؛ ولایُمکن أیضاً أن یَفعل کُلٌّ منها فِعل صاحِبِه، فَالبَصر لایَسمعُ، والسَّمعُ لایُبصر، وهُما
لایَذوقان ولایَشُمّان وعلی هذا القیاس فی الجمیع... . وأمّا حَواسُّ الآخِره فَجَمیعُها فی مَوضِعٍ واحِدٍ غَیر مُتغایرٍ فِی الوَضع و الجِهَه،
و کُلٌّ منها یَفعل فِعل صاحِبِه؛ و نِسبَه الصُّوَرِ البَرزَخیّه إلی الصُّوَرِ الَّتی فِی القِیامه الکُبري، کَنِسبَه الطِّفل أو الجَنین إلی البالغ؛
نشئه آخرت، برزخ بین مجردات عقلیه و عالم ماده است، و تمام آنچه در سراي آخرت است صُ وَر ادراکیّه محسوسه به قوه
نفسانیه که قوه خیالیه در دنیا و قوه محسوسه در آخرت است می باشد، و چون انسان بمیرد و از بدن طبیعی مجرد شود، قیامت
صغراي او برپا گردد؛ نخست در عالم برزخ، و هنگام قیامت کبري سوي بهشت یا دوزخ محشور شود.
فرق بین صُ وَري که نفس در عالَم برزخ و در قیامتِ کُبري می بیند که در بهشت و دوزخ با آنها دمساز است به شدت و
ضعف و نقص و کمال می باشد؛ زیرا همه آنها صُوَر ادراکیه جزئیه غیر مادي اند که در عالم برزخ با عین خیال و در بهشت به
عین حس مشاهده می شوند، لیکن عینِ حسِ اخروي غیر عین خیال نیست.
ص: 151
برخلاف حس دنیوي که به پنج قوه تقسیم می شود و در پنج جاي مختلف بدن قرار دارد:
جایگاه بینایی، چشم، جایگاه شنوایی، گوش و جایگاه چشایی، زبان است؛ و نیز ممکن نیست کاریکی از دیگري سر زند، لذا
چشم نمی شنود، و گوش نمی بیند، و این دو نمی چشند و نمی بویند، و جمیع حواس بر همین منوال است... .
اما جمیع حواس اخروي در یک جا قرار دارند، به گونه اي که در جایگاه و جهت یکسان اند، و هر یک از آنها کار دیگري
را انجام دهد.
و نسبت صُوَر برزخی با صُوَر اخروي در قیامت کبري، مانند نسبت طفل یا جنین به بالغ است.
ملاصدرا در این عبارت می گوید: نشئه آخرت، برزخ بین مجردات عقلی و عالم ماده است، و تمام آنچه در نشئه و سراي
آخرت وجود دارد همه صُوَر ادراکی محسوس به قوه خیالی است که انسان در این عالم دارد، البته همین قوه خیال در عالم
آخرت تبدیل به حس می شود، و به کمک همین قوه است که نفس صُوَر ادراکی را ایجاد می کند.
در عالم آخرت، نفس در عین ادراك آن صُ وَر، فاعل آنها نیز هست، به گونه اي که ادراك آن صُ وَر توسط نفس، عین
ایجادشان و ایجادشان عین ادراکشان می باشد.
آن گاه که انسان بمیرد وارد عالم برزخ می شود، عالم برزخ که طی شد قیامت کبري فرا می رسد، فرق میان این دو عالم به
شدت و ضعف است؛ یعنی چه در عالم برزخ و چه در عالم آخرت، روح و نفس با همان صُ وَر ادراکیه اش دمساز است،
منتهی آن صُوَر در برزخ نسبت به قیامت ضعیف است، و در قیامت شدت می یابد.
به عبارت دیگر هم در عالم برزخ و هم در عالم قیامت هر چه هست همه اش صُوَر ادراکی صِ رف بوده و بس، و هرگز ماده
اي در کار نیست جز اینکه صُوَر ادراکی در برزخ، با چشم خیال و در آخرت، با چشم حس دیده می شود.
آنچه با خیال درك می شود ضعفی در آن است، اما آنچه با حس ادراك می گردد قوتی در آن وجود دارد.
ص: 152
نیز از بیان ایشان استفاده می شود که در قیامت، حواس پنج گانه تبدیل به یک حس خواهد شد که در عین وحدت، همه
حواس را دارد.
یعنی یک حقیقت است که سمیع است و بصیر و سایر قواي کذایی را نیز دارد.
و کُلُّ ما فیها صُوَرٌ مَحْسُوسَه مُدْرَکَه بِقُوَّه نَفْسانیَّه هِیَ خِیالٌ فی » : مقصود از نقل این عبارات، این جمله ایشان بود که می گوید
یعنی در قیامت هرچه هست همه اش صور محسوسی است که مُنْشَأ نفس بوده و نفس «... هذا العالَم و حِسٌّ فی ذلکَ العالَم
انسان فاعل و موجِد آنها است.
نقل عبارت هاي مختلف ایشان براي این است که ثابت شود نسبتی که به ایشان می دهیم با تصریحات خود ایشان سازگاري
دارد، نه اینکه یک نسبت ناروا و غیر واقعی باشد.
آمده است: « تنبیه » 328 ) در ضمن 4. همچنین در اسفار (ج 9 ص 327
وبِالجُمله قد عَلِمْتَ أنَّ الْجَنَّه و النّار فی نَشأه اُخْري و عالَمٍ آخَر مَوجُوداتُهُ اُمُورٌ صُوریّه بلا مادّه و انْفعال و حَرَکه؛ والدّنیا و کلُّ
ما فیها، اُمورٌ کائنه فاسده مُتجدّده داثره زائله، ذات أوضاع و جِهات مکانیّه.
فَکلُّ خَبَر یُذْکَرُ فیه أن الْجَنَّه أو النّار فی مَکان مِن أمْکنه الدّنیا و موضع من مواضع هذا العالَم: فإمّا أن یکون المرادُ باطن ذلک
المکان کقولهم:
لیس المراد به أن الْجَنَّه داخله فی جسمیَّه السّماء دخولًا وضعیاً بل دخولًا ،« إنَّ الْجنه فی السّماء السّابعه و إنَّ النّارَ تحت السّماء »
معنویّاً کَدُخول النَّفس فی البَدَن...
وإمّا أن یکون المراد منها حُکم المظاهر الرّقائق و النشئآت النسبیّه للْجَنَّه و النّار، ألا تري أنَّ المرآه مَظهُر للصُّور الحسیّه و لیست
الصُّوره موجوده فیها؟ فکذلک بعض مواضع الدّنیا مظهر للجَنَّه و النّار.
فکما أن ما بیْن قبر الرسول (صلی الله علیه و آله) و منْبره روضه من ریاض الْجنه، أي مَظهَرٌ یَظهَرُ بها لمنْ کان مِن أهل الکشف
و الشُّهود، روْضه من أهل الجَنَّه،
ص: 153
کمرآه تُشاهد النَّفس بها صُوره مِن الصُّوَر المَحسُوسه الَّتی قابَلَتْها، فکذلک بعض المَواضع المذکوره بِمنزله المَرائی المُنکَشَ فَه
( بها أحوالُ الْجنه أو النار... ؛( 1
چکیده سخن این است که دانستی آنچه در بهشت و دوزخ، در سراي دیگر و عالم آخرت وجود دارد، اموري صوري و
شکلی بدون مادّه، انفعال و حرکت است؛ و دنیا و آنچه در آن است اموري از بین رفتنی، فانی، زوال پذیر و داراي موقعیت و
جهت مکانی می باشد که آن به آن در تجدد و تحول است.
335 ) . و نیز می گوید: و إن الدار : -1 . و قد علمتَ أنَّ جنه المؤمن أو جحیم الکافر لیست بأمر خارج عن نفسه (اسفار اربعه 9
الآخره و أشجارها و أنهارها و غرفاتها و مساکنها والأبدان التی فیها کلها صور إدراکیه وجودها عین مدرکیّتها و محسوسیّتها
183 ) . در جاي دیگري می گوید: ثم إن کل ما یشاهده الإنسان فی الآخره ویراه من أنواع النعیم من الحور : (اسفار اربعه 9
والقصور والجنات والأشجار والأنهار وأضداد هذه من أنواع العذاب التی فی النار لیست بأمور خارجه عن ذات النفس مباینه
لوجودها (العرشیه: 250 ) . صدرا در تفسیر سوره یس به نحوي می خواهد انفصال صور اخروي را از نفس اثبات نماید، آنجا
که می نگارد: أن الصور الموجوده الموعوده فی الدار الاخره موجودات عینیّه و ثابتات خارجیه منفصله عن النفس لا أنها حالّه
فیها حلول الصور الانطباعیه و انما هی جواهرها جواهر عینیه و ثابتات خارجیه منفصله عن النفس. لکن همچنان که از تعلیقه
محشی (ملا علی نوري () نیز استفاده می شود، انفصالی که مراد ملاصدرا است، عین اتصال می باشد، در ذیل عبارت فوق،
محشی می نگارد: مراده من الانفصال نفی الاتصال الانطباعی الانفعالی، و سبب الارتباط الحلولی الذي یلزمه التأثر و الانفعال،
المستلزم لکون النفس جوهرا بالقوه، خارجه من القوه الی الفعلیّه بارتسام الصوره فیها، و الصوره الاخرویه قائمه بجوهر الروح
الانسانی قیام صدور و مثول بین یدیه، لا قیام حلول و انطباع فیه، و القیام الصدوري المعبّر عنه بالقیام عنه هو قیام الفعل بالفاعل،
و الفعل منفصل عن الفاعل، لا کانفصال شی ء عن شی ء و متصل به، لا کاتصال شی ء بشی ء، بل کاتصال الظل و قیامه
، بالشاخص و یعبّر عن هذا الانفصال الذي هو عین الاتصال بالبینونه الصفتیه تثبت فیه بفهم (تفسیر القرآن الکریم (صدرا) ج 5
. ( ص: 201
ص: 154
پس هر خبري که در آن یادي از مکان بهشت و دوزخ و اینکه در گوشه اي از این عالَم قرار دارند، باشد:
نه اینکه « بهشت در آسمان هفتم و دوزخ زیر آسمان است » : یا مراد از آن، باطن آن مکان است مانند سخن ایشان که گفته اند
مراد دخول جسمانی وضعی بهشت و دوزخ در آسمان باشد، بلکه منظور دخول معنوي است بسان دخول نفس در بدن ... و یا
مراد از آن، مظاهرِ، نشئات و تجلی گاه هایی نسبت به بهشت و دوزخ است؛ مگر نمی بینی که آئینه، مظهر صورت هاي حسی
است در حالی که صورت ها در آن موجود نیست؟ همین طور، بعضی از جاهاي دنیا مظهر بهشت و دوزخ اند.
همچنانکه مابین قبر و منبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باغی از باغ هاي بهشت است، یعنی مظهري است که در آن، باغی
از باغ هاي اهل بهشت براي اهل کشف و شهود نمایان می شود، مانند آئینه اي که نفس در آن، صورت هاي محسوس را که
مقابل آن است می بیند. همچنین برخی از جاهایی که ذکر شده است به منزله آئینه هایی است که توسط آنها احوال بهشت و
دوزخ هویدا می شود.
چکیده سخن ملاصدرا در این عبارت این است که:
جنّت و نار در نشئه دیگر که عالم قیامت است همان صُوَر ادراکیه می باشد که زوال و انتقال و حرکت در آنها راه ندارد.
پس آنچه در برخی از روایات ما هست که بهشت و دوزخ در مکانی قرار دارند، باید توجیه شود؛ یعنی باید این اخبار را به
معانی دیگري غیر از ظاهر آنها تأویل برد:
یا مراد از بودن بهشت و دوزخ در مکان و جایی، باطن مکان می باشد، و اگر در روایتی آمده است که بهشت در آسمان
هفتم است، مقصود این است که بهشت، در باطن آن مکان قرار دارد. یا مقصود این است که فلان مکان، مظهري از مظاهر
بهشت یا دوزخ است. اگر اهل کشف و شهود به دیده بصیرت بنگرند، خواهند دید که فلان مکان مظهري از باغ هاي بهشت
است.
ص: 155
وقتی انسان مقابل آئینه قرار می گیرد و تصویر خود را در آن می بیند، در حقیقت صورتش در آئینه نیست بلکه داخل آئینه
چیزي نیست با این حال، صورت خود را در آن می بیند؛ چون آئینه مظهري براي بروز این صورت می باشد، چنین است مکان
هایی که در روایات براي بهشت و دوزخ تعیین شده است. این مکان ها مظهري براي بروز بهشت و جهنم اند، نه اینکه براي
بهشت و جهنم مکانی در گوشه اي از عالم باشد.
مقصود از ذکر این عبارات این بود که سرانجام کار صدرا و امثال ایشان به توجیه و تأویل می افتد.
جایگاه تأویل و توجیه
البته اصل توجیه و تأویل، در دو مورد بجاست:
اول: در جایی که مطلبی ناسازگار با مسایل قطعی خود مکتب داشته باشیم، باید توجیه بشود و امامان (علیهم السلام) در این
گونه موارد، توجیه لازم را بیان کرده اند:
در قرآن آمده است: { وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی } ( 1) اگر این آیه را به معناي ظاهري اش حمل کنیم و این گونه ترجمه کنیم
این ترجمه با اصول توحیدي مکتب سازگار نیست؛ زیرا لازمه آن، اثبات روح براي خداست « در آدم از روح خود دمیدم » : که
و اینکه خدا روحش را بین بندگان تقسیم نموده است.
این مطلب با اصل قطعی خود قرآن مخالف است؛ زیرا می فرماید:
{ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد } ( 2) هیچ چیز از او جدا نشده و نخواهد شد و او نیز از چیزي پدید نیامده است.
با توجه به این آیه و آیات دیگر و نیز مدارك حدیثی معتبر، قطعی، فراوان و متواتر که همه دلالت دارد بر این که ذات مقدس
حضرت حق تجزیه نمی شود و تقسیم پذیر نیست در می یابیم که معناي دیگري در اینجا مقصود است.
. -1 . سوره حجر ( 15 ) آیه 29
. -2 . سوره اخلاص ( 112 ) آیه 3
ص: 156
البته توجیهات چنین مطالبی را خود معصومین (علیهم السلام) بهتر از همه بیان فرموده اند.
،« ثارالله » ،« بیت الله » : بر اساس سخن امامان (علیهم السلام): اضافه در عبارت { وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی } تشریفی است، مثل
اضافه روح به خداوند متعال نیز چنین است،( 1) اینجا توجیه و تأویل درست است. .« ناقهالله »
دوم: آنجا که مطلب مورد نظر، با یک اصل قطعی عقلی بیّن و روشن مخالف باشد. به عنوان نمونه عبارتی از مکتب وحی پیدا
شود که با مسایل قطعی عقلی مخالف درآید؛ یعنی اگر در شریعت مسئله اي بر ضد عقل صریح باشد، باید توجیه شود؛ چون
وحی با عقل صریح ضدیت ندارد.
اما توجیه و تأویل در غیر این دو مورد، گستاخی بر نصوص دینی است.
اقرار ملاصدرا
جالب اینکه ملاصدرا خود در مقدمه اسفار می نویسد:
وإنّی لأستغفرالله کثیراً مِمّا ضَ یّعتُ شطراً من عمري فی تتبّع آراء المتفلسفه والمجادلین من أهل الکلام، وتدقیقاتهم وتعلّم
جُربُزتهم فی القول وتَفنُّنِهم فی البحث، حتی تبیَّن لی آخر الأمر بِنور الإیمان وتأیید الله المنّان أن قیاسهم عقیم، وصراطهم
غیرمستقیم، فألقینا زمام أمرنا إلیه وإلی رسوله النَّذیر المُنذر، فکُ لُّ ما بلغنا منه آمنّا به وصَ دَّقناه، و لم نحتلّ أن نخیِّلَ له وجهاً
عقلیاً و مسلکاً بحثیاً، بل اقتدینا بهداه و انتهینا بنهیه، امتثالًا لقوله تعالی:
(3) . ( { ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا } ( 2
.12 11 : -1 . بنگرید به، بحارالأنوار 4
. -2 . سوره حشر ( 59 ) آیه 7
.12 11 : -3 . اسفار اربعه 1
ص: 157
خلاصه کلام ایشان این است که:
بعد از اینکه بخشی از عمرم را در مباحث عقلی و کلامی ضایع کردم، آخرالأمر معتقد شدم که به قرآن و عترت چنگ بزنم و
در فرمایشات آنها هم دنبال توجیهات عقلانی نروم و تمام آنچه را از قرآن و حدیث به ما رسیده است تصدیق نمایم و به
آنچه را رسول برایتان آورده بگیرید و از آنچه شما » : هدایت الهی و رسول و عترتش به اقتضاي کلام پروردگار که می فرماید
اقتدا کنم. « را باز داشته بپرهیزید
با وجود این، وقتی به بحث بهشت و دوزخ می رسد به توجیه و تأویل دست می یازد و از تعهد خود دست برمی دارد و با
اینکه روایات، در بهشت و دوزخ مکانی صراحت دارد، می گوید براي اینها مکانی نیست، و چنین احادیثی را باید به باطن
مکان یا مظهریت بهشت و جهنم توجیه کرد و ضمن تأویل، از ظاهر آن دست برداشت.
پیداست که اینجا از مواردي نیست که نیازي به تأویل باشد؛ زیرا نه با ن ّ ص ی از نصوص خود مکتب مخالف است، و نه با دلیل
قطعی عقلی تضاد دارد.
اگر چنانچه روایتی مستلزم محال عقلی یا مخالف نصی از نصوص مکتب نباشد، توجیه و تأویل آن کاري خطا و نادرست
است.
در نتیجه، این ظواهر و نصوص که براي بهشت و جهنم، مکان خارجی اثبات می کند، به جاي خودش محفوظ است و از
مواردي نیست که نیازي به تأویل باشد.
فعلیت بهشت و دوزخ
در مورد اینکه بهشت و دوزخ هم اکنون مخلوق اند یا بعدا پس از جریان قیامت خلق می شوند، اختلاف نظر است.
جمعی گفته اند که بهشت و دوزخ خلق شده اند، و گروهی معتقدند که بعدها خلق می گردند و هرکدام براي خود استدلال
هایی دارد.
بر مبناي اینکه بهشت و دوزخ تماماً بازتابِ اعمال، افکار، اخلاق و ملکات خوب و بد انسان و ساخته و پرداخته نفس باشد،
طبیعی است که اصلًا بحث از مخلوق بودن فعلی بهشت و دوزخ معنایی نخواهد داشت؛ یعنی مشخص است که بعدا محقق
خواهند شد.
ص: 158
ادله قائلان به فعلیت بهشت و دوزخ
عمده ترین دلیل بر این مدعا، آیات و روایات است؛ زیرا این مسئله، از مسائل غیب است و عقل را بدان راهی نیست.
از طرفی مانع عقلی هم ندارد؛ یعنی امکان تحقق فعلی بهشت و دوزخ، مسئله اي ضد عقل نیست، و مستلزم اجتماع نقیضین،
مثلین و ضدین نمی باشد، پس محال عقلی لازم نمی آید، و از آنجا که ادله نقلی موجودیت بهشت و دوزخ را اثبات می کند،
با توجه به سعه قدرت پروردگار، انکار آن وجهی ندارد.
آیات و روایاتی که تا اینجا مطرح شد، ناظر بود به اصل تحقق خارجی بهشت و دوزخ و استقلال آنها از نفس، اعم از اینکه
بهشت و دوزخ بالفعل مخلوق باشند یا بعدا خلق شوند، لکن در این قسمت، آیات و روایاتی را می آوریم که ناظر به مخلوق
بودن فعلی آنهاست، هنگامی که مخلوق بودن بهشت و جهنّم به اثبات رسد، تحقق خارجی مستقل از نفس آنها نیز ثابت
خواهد گشت.
آیات فعلیت بهشت
اشاره
از آیات قرآن کریم استفاده می شود که بهشت و دوزخ هم اکنون موجودند و فعلیت دارند. در این مورد، به ذکر سه آیه
بسنده می کنیم:
آیه اول
خداي تعالی می فرماید:
( { وَسَارِعُواْ إِلَی مَغْفِرَه مِن رَبِّکُمْ وَجَنَّه عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ } ؛( 1
بشتابید سوي آمرزشی از پروردگارتان، و بهشتی که پهنایش [به قدر] آسمان ها و زمین است [و] براي پرهیزگاران آماده شده
است.
این آیه شریفه، با توجه به جمله:
. -1 . سوره آل عمران ( 3) آیه 133
ص: 159
{ اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ } ، و ظهورش در موجودیت بهشت است.
در تفسیر مجمع البیان آمده است:
( هذا یدل علی أن الجنه مخلوقه الیوم؛ لأنَّها لا تکون معدّه إلا و هی مخلوقه؛( 1
این سخن، دلیل بر این است که بهشت هم اکنون مخلوق است؛ زیرا چیزي آماده نیست مگر اینکه مخلوق باشد.
در تفسیر فخررازي آمده است:
( { اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ } فظاهره یدل علی أن الجنه والنار مخلوقتان الآن؛( 2
ظاهرش دلالت دارد که بهشت و دوزخ هم اکنون مخلوق اند. « براي پرهیزگاران آماده شده است »
آیه دوم
در سوره نجم می خوانیم:
( { وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَه اُخْرَي * عِندَ سِدْرَه الْمُنْتَهَی * عِندَهَا جَنَّه الْمَأوَي } ؛( 3
و قطعاً بار دیگري هم او را دید، نزدیک سدره المنتهی، در همان جا که جنّه المأوي است.
{ جَنَّه الْمَأوَي} یعنی بهشتی که جایگاه افراد صالح و نیکوکار است. این بهشت در کنارِ { سِدْرَه الْمُنْتَهَی } است که در معراجِ
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در آنجا برنامه هاي خاصی انجام گرفت.
بنابراین، این آیه شریفه بر موجودیت بهشت دلالت دارد. از طرفی قول به فصل بین بهشت و دوزخ هم وجود ندارد، یعنی
هرکس گفته است بهشت موجود است، قائل است
.392 : -1 . مجمع البیان 2
.366 : -2 . مفاتیح الغیب (فخر رازي) 9
.15 -3 . سوره نجم ( 53 ) آیات 13
ص: 160
که دوزخ هم موجود است و بالعکس. بنابراین، موجودیت دوزخ هم به این طریق اثبات می شود.
علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش( 1) درباره این سخن خداي متعال که می فرماید:
{ وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَه اُخْرَي * عِندَ سِدْرَه الْمُنْتَهَی } ؛( 2) (و قطعاً بار دیگري هم او را نزدیک سِدْرَه المُْنتَهَی دیده است) می گوید:
این دیدار در { سِدْرَه الْمُنْتَهَی } صورت گرفت؛ یعنی در آسمان هفتم. اما ردّ بر ادعاي کسانی که خلقت بهشت و جهنم را
یعنی « نزد آن، جَنَّه الْمَأْوَي است » ( انکار می کنند، سخن خداي متعال در آیه بعد است که فرمود: { عِندَهَا جَنَّه الْمَأوَي } ؛( 3
نزدِ { سِدْرَه الْمُنْتَهَی } در آسمان هفتم { جَنَّه المَأوَي } است. پس { سِدْرَه الْمُنْتَهَی } در آسمان هفتم است و { جَنَّه الْمَأوَي }
نزد آن است.
این آیه در واقع از یک سؤال مقدر جواب می دهد؛ و آن اینکه اگر گفته شود:
{ جَنَّه الْمَأوَي } کجاست؟ جواب این است که نزدیک { سِدْرَه الْمُنْتَهَی } است.
بنابراین { جَنَّه الْمَأوَي } که نزدیک { سِدْرَه الْمُنْتَهَی } در آسمان هفتم است مکانی است که وجود خارجی دارد. و پیامبر
(صلی الله علیه و آله) در جریان معراج بر آن گذر نمود.
در خصوص موجودیت دوزخ نیز در قرآن کریم آمده است:
( { أعَدَّ الُله لَهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا } ؛( 4
خدا براي آنان عذابی سخت آماده ساخت.
. 133 ، حدیث 40 : 335 ؛ بحارالأنوار 8 : -1 . تفسیر قمی 2
. -2 . سوره نجم ( 53 ) آیات 13 و 14
. -3 . سوره نجم ( 53 ) آیه 15
. -4 . سوره مجادله ( 58 ) آیه 15 ؛ سوره طلاق ( 65 ) آیه 10
ص: 161
آیه سوم
در آیه دیگري آمده است:
( { أعَدَّ الُله لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ } ؛( 1
خدا براي آنان باغ هایی آماده کرده است که از زیر [درختان] آن نهرها روان است، و در آن جاودانه اند. این، همان
رستگاري بزرگ است.
{ أعَدَّ الُله } ظهورش در فعلیت بهشت است؛ یعنی بهشت هم اکنون موجود است، و خداي تعالی آن را براي خوبان مهیا
ساخت.
روایات فعلیت بهشت و دوزخ
اشاره
از متون وحیانی، مخلوق بودن بالفعل بهشت و جهنم به خوبی استفاده می شود؛ زیرا در روایات به آن تصریح شده است و معنا
ندارد که بگوییم آنها صُوَر ادراکی و ملکات نفسانی اند. با اثبات موجودیت فعلی بهشت و دوزخ، وجود خارجی داشتن آن
دو نیز ثابت خواهد شد.
اکنون روایاتی را می آوریم که دلالت دارند بر اینکه بخشی از نعمت هاي بهشت را خداي متعال قبل از انسان و اعمالِ او،
آفریده است.
روایت اول
مرحوم صدوق به سند صحیح در عیون و امالی و توحید از عبدالسلام بن سالم هرَوِي (أباصلت) نقل می کند که گفت: به امام
رضا (علیه السلام) عرض کردم:
فَأخْبِرْنِی عَنِ الْجَنَّه وَالنَّارِ أ هُمَا الْیَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ؟
فَقَالَ (علیه السلام): نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ الِله (صلی الله علیه و آله) قَدْ دَخَلَ الْجَنَّه وَ رَأي النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ.
قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْیَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَیْرُ مَخْلُوقَتَیْنِ.
. -1 . سوره توبه ( 9) آیه 89
ص: 162
فَقَالَ (علیه السلام): مَا اُولَئِکَ مِنَّا وَلا نَحْنُ مِنْهُمْ. مَنْ أنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّه وَالنَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) وَکَذَّبَنَا وَلَیْسَ
مِنْ وَلایَتِنَا عَلَی شَیْءٍ وَخُلِّدَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ.
( قَالَ الُله عَزَّوَجَلَّ: { هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ * یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ } ( 1
وَ قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله): لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أخَ ذَ بِیَدِي جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَأدْخَلَنِی الْجَنَّه فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا
حَوْرَاءُ إِنْسِیَّه فَکُلَّمَا 􀀀 فَفَاطِمَه 􀀀 فَأکَلْتُهُ فَتَحَ وَّلَ ذَلِکَ نُطْفَه فِی صُ لْبِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الأرْضِ وَاقَعْتُ خَ دِیجَه فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَه
( ؛( 2 􀀀 اشْتَقْتُ إِلَی رَائِحَه الْجَنَّه شَمَمْتُ رَائِحَه ابْنَتِی فَاطِمَه
آیا بهشت و دوزخ الآن مخلوق اند؟ فرمود: آري. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هنگام معراج داخل بهشت شد و آتش
دوزخ را دید. عرض کردم: عده اي می گویند: بهشت و دوزخ مقدرند و الآن مخلوق نمی باشند. امام فرمود: آنان از ما نیستند
و ما هم از آنان نیستیم. هرکس مخلوق بودن بهشت و دوزخ را انکار کند پیامبر خدا و ما را تکذیب کرده است و بهره اي از
این است همان جهنّمی که تبهکاران آن را دروغ می » : ولایت ما ندارد و در آتش دوزخ جاودان می ماند. خداي تعالی فرمود
.« خواندند. میان [آتش] و میان آب جوشان سرگردان باشند
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: آن گاه که به معراج برده شدم، جبرئیل دستم را گرفت و داخل بهشت نمود، پس از
􀀀 خرماي آن خوردم، آن خرما تبدیل به نطفه شد، و آن گاه که به زمین بازگشتم با خدیجه همبستر شدم، و خدیجه به فاطمه
را می بویم. 􀀀 حوریه اي انسان نماست هرگاه مشتاق بوي بهشت می شوم دخترم فاطمه 􀀀 حامله شد. پس فاطمه
. -1 سوره الرحمن ( 55 ) آیات 43 و 44
. 119 ، حدیث 6 : 191 ؛ بحارالأنوار 8 : 107 ؛ احتجاج طبرسی 2 -2 . امالی صدوق: 546 ؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام : 106
ص: 163
در این روایت شریف با این تأکید و با این کیفیت، مسئله مخلوق بودن بهشت و دوزخ مطرح گردیده است و در موجودیت
بهشت تا آنجا صراحت دارد که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) داخل آن شد و از میوه آن تناول نمود و آن میوه تبدیل به
از آن تولد یافت. 􀀀 نطفه شد، و حضرت زهرا
پس باید این حقیقت را پذیرفت که بهشت، نعمت هایی دارد که قبل از عمل افراد موجود است.
( نظیر این حدیث، در بحارالأنوار، جلد 8 ، صفحه 120 ، حدیث 10 هم آمده است.( 1
روایت دوم
شیخ صدوق به سند صحیح از سعد بن عبدالله اشعري از محمد بن عبدالحمید از محمد بن راشد از عمر بن سهل از سهیل بن
غزوان از امام صادق (علیه السلام) و آن حضرت از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که فرمود:
إِنَّ الَله تَبَاركَ وَتَعَالَی خَلَقَ فِی الْجَنَّه عَمُوداً مِنْ یَاقُوتَه حَمْرَاءَ عَلَیْهِ سَبْعُونَ ألْفَ قَصْ رٍ فِی کُلِّ قَصْ رٍ سَبْعُونَ ألْفَ غُرْفَه خَلَقَهَا الُله
( عَزَّوَجَلَّ لِلْمُتَحَابِّینَ وَالْمُتَزَاوِرِینَ فِی الله؛( 2
خداي متعال بُرجی از یاقوت سرخ در بهشت آفرید که هفتاد هزار قصر در آن است، و در هر قصري نیز هفتاد هزار غرفه وجود
دارد.
-1 . کانَ رَسُولُ الِله صلی الله علیه و آله و سلم یُکْثِرُ تَقْبِیلَ فَاطِمَهَ علیها السلام عَلَیْهَا وَ عَلَی أبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ أوْلادِهَا ألْفُ ألْفِ
التَّحِیَّهِ وَ السَّلامِ) فَأنْکَرَتْ ذَلِکَ عَائِشَهُ فَقَالَ رَسُولُ الِله صلی الله علیه و آله و سلم : یَا عَائِشَهُ إِنِّی لَمَّا اُسْرِيَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ
الْجَنَّهَ فَأدْنَانِی جَبْرَئِیلُ مِنْ شَجَرَهِ طُوبَی وَ نَاوَلَنِی مِنْ ثِمَارِهَا فَأکَلْتُهُ فَحَوَّلَ الُله ذَلِکَ مَاءً فِی ظَهْرِي فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الأرْضِ وَاقَعْتُ
خَدِیجَهَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَهَ علیها السلام فَمَا قَبَّلْتُهَا قَطُّ إِلَّا وَجَدْتُ رَائِحَهَ شَجَرَهِ طُوبَی مِنْهَا. علی بن ابراهیم قمی نیز در تفسیرش (ج
1، ص 365 ) به سند صحیح از أبوعبیده از حضرت صادق علیه السلام این حدیث را نقل می کند.
. 132 ، حدیث 35 : 93 ؛ بحارالأنوار 8 : -2 . خصال صدوق: 639 ؛ کشف الغمه 2
ص: 164
این نعمت ها از آنِ دو گروه می باشد:
کسانی که فقط براي خدا با هم دوستی می کنند [و یکدیگر را دوست دارند]. و کسانی که فقط براي خدا [و از روي خلوص
نیت] به دیدار یکدیگر می روند.
دلالت این روایت هم در مورد خلقت بهشت و هم در مورد تحقق خارجی آن هویداست؛ زیرا وقتی گفته می شود خدا خلق
کرده است؛ یعنی تحقق خارجی دارد، نه اینکه دستاورد اعمال بعدي انسان باشد یا خداي متعال ملکات نفسانی یا صُوَر
ادراکی را آفریده باشد.
روایت سوم
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به نقل از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
إِنَّ الَله عَزَّوَجَلَّ لَمَّا خَلَقَ الْجَنَّه خَلَقَهَا مِنْ لَبِنَتَیْنِ لَبِنَه مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَه مِنَ فِضَّه وَجَعَلَ حِیطَانَهَا الْیَاقُوتَ وَسَ قْفَهَا الزَّبَرْجَدَ وَحَصْ بَاءَهَا
( اللُّؤلُؤَ وَتُرَابَهَا الزَّعْفَرَانَ وَالْمِسْکَ الأذْفَرَ... ؛( 1
آن گاه که خداي عزّ وجل بهشت را خلق نمود، آن را از دو نوع خشتِ طلا و نقره آفرید و دیوارهایش را یاقوت، سقفش را
زبرجد، سنگریزه اش را مروارید و خاکش را زعفران و مشک خوشبو قرار داد...
آن گاه خصوصیات آن را به تفصیل بیان می نماید، که از بحث ما خارج است. آنچه مورد نظر است این عبارت می باشد که:
خداي متعال بهشت را آفرید و با آجرهاي طلا و نقره آن را ساخت... . ؛«... لَمّا خَلَقَ الجنه خَلَقَها من »
براساس این روایت، بهشت، خلق شده است و تحقق خارجی دارد.
روایت چهارم
علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش به سند صحیح از سلیمان بن داود (که او نیز ثقه است) نقل می کند که امام سجاد (علیه
السلام) ضمن تأکید بر ملازمت با قرآن کریم می فرماید:
. 132 ، حدیث 36 : 10 ، حدیث 15 و 8 : 355356 ؛ بحارالأنوار 5 : -1 . خصال صدوق: 436 ؛ مَن لایحضره 4
ص: 165
عَلَیکَ بِالقُرآن فَإنَّ الله خَلَقَ الجَنَّه بِیَدِهِ لَبنَه مِن ذَهَب و لَبنَه مِن فِضَّه و جَعَلَ مَلاطَها المِسک وَ تُرَابَهَا الزَّعْفَرَانَ حَصْ بَاءَهَا اللُّؤْلُؤَ، و
و مَن دَخَلَ مِنهُم الجنَّه لَم یَکُن فِی الجنَّه أعلَی دَرَجَه « اقْرَأ وَ ارْقَ » : جَعَلَ دَرَجاتها عَلَی قَدرِ آیَاتِ الْقُرْآنِ، فَمَن قَرَأ القُرآنَ قال لَهُ
( مِنهُ ماخَلا النَّبیُّون والصِّدیقون؛( 1
ملازم قرآن باش، خداي متعال به قدرتش بهشت را با خشت هاي طلا و نقره آفرید و با مشک و عنبر آمیخت و ریگ هایش
را مروارید و خاکش را از زعفران قرار داد و درجات آن را به قدر آیات قرآن ساخت. پس هرکس قرآن را [از سر معرفت و
و هرکس از قاریان قرآن داخل بهشت شود به جز پیامبران و صدیقان، « بخوان و بالا برو » : توأم با عمل] بخواند به او گویند
کسی درجه بالاتر از او ندارد.
دلالت این روایت هم مانند روایات پیشین برخلقت وتحقق خارجی بهشت، واضح و روشن است.
روایت پنجم
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
( قَبْلَ أنْ یَخْلُقَ الُله السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بِألْفَیْ عَام؛( 2 « لا إِلهَ إِلَّا الُله مُحَمَّدٌ رَسُولُ الِله عَلِیٌّ أخُو رَسُولِ الِله » مَکْتُوبٌ عَلَی بَابِ الْجَنَّه
دو هزار سال پیش از آنکه خداي تعالی آسمان ها و زمین را بیافریند، بر در بهشت نوشته شده بود: خدایی جز خداي یکتا
نیست، محمد (صلی الله علیه و آله) رسول خدا و علی (علیه السلام) برادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.
این نیز نمونه اي دیگر از تحقق خارجی بهشت و مخلوق بودن آن است.
. 133 ، حدیث 39 : 260 ؛ بحارالأنوار 8 259 : -1 تفسیر قمی 2
. 131 ، حدیث 34 : -2 . خصال صدوق: 638 ؛ روضه الواعظین: 110 ؛ بحارالأنوار 8
ص: 166
روایت ششم
شیخ طبرسی می فرماید: در روایت صحیح از پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیده که فرمود:
إنَّ الَله یقول أعْدَدْتُ لعبادي الصّالحین ما لا عَینٌ رَأتْ و لا اُذُن سَمِعَت و لا خَطَرَ علی قلب بشر، بَلْهَ ما أطلعتُکم علیه، اقرؤوا إن
(2) . ( شئتم: { فَلاتَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا اُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّه أعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ } ( 1
براي بندگان صالح خود چیزهایی آماده کرده ام که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به » : خداي متعال می فرماید
هیچ کسی » : آنچه را به آگاهی تان رساندم وانهید و اگر می خواهید این آیه را بخوانید ،« قلب هیچ کس خطور نکرده است
.« نمی داند چه پاداش هایی که مایه روشنی چشم هاست به [پاداش] آنچه انجام می دادند برایشان نهفته است
از این حدیث هم همان دو نکته روایات قبل استفاده می شود؛ زیرا روایت صراحت دارد که خداي متعال اموري را براي
بندگان صالح خود آماده کرده است.
روایت هفتم
شیخ طبرسی نیز از انس نقل می کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
مَرَرْتُ لَیْلَه اُسْرِيَ بِی بِنَهَرٍ حَافَتَاهُ قِبَابُ الْمَرْجَانِ فَنُودِیتُ مِنْهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ الِله، فَقُلْتُ: یَا جَبْرَئِیلُ مَنْ هَؤلاءِ؟ قَالَ: هَؤلاءِ
حُورٌ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ اسْتَأذَنَّ رَبَّهُنَّ عَزَّوَجَ لَّ أنْ یُسَلِّمْنَ عَلَیْکَ فَأذِنَ لَهُنَّ، فَقُلْنَ: نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلانَمُوتُ وَنَحْنُ النَّاعِمَاتُ
فَلانَبْأسُ، أزْوَاجُ رِجَالٍ کِرَامٍ.
. ( ثُمَّ قرأ (صلی الله علیه و آله): { حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِی الْخِیَامِ * فَبِأيِّ آلاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلا جَانٌّ } ( 3
(4)
. -1 . سوره سجده ( 32 ) آیه 17
.21 : 92 ؛ صحیح بخاري 6 : 108 ؛ بحارالأنوار 8 : -2 . مجمع البیان 8
.74 -3 . سوره الرحمن ( 55 ) آیه 72
.117 : 107 ؛ تفسیر صافی 5 : 353 ؛ بحارالأنوار 8 : -4 . مجمع البیان 9
ص: 167
سلام بر تو اي فرستاده » : در شب معراج از کنار نهري که دو جانب آن بناهایی از مرجان بود عبور می کردم، از آن ندا شدم
گفتم: اي جبرئیل، اینها کیانند؟ گفت: حورانی که از پروردگارشان اذن گرفتند تا بر تو سلام کنند، پس خدا به ایشان .« خدا
اذن داد. آنگاه گفتند: ما جاودانه ایم پس نمیریم، و شادابیم پس افسرده نگردیم، همسران مردان بزرگواریم. آنگاه پیامبر اکرم
حورانی پرده نشین در [دل] خیمه ها. پس کدام یک » : (صلی الله علیه و آله) سخن خداي تعالی را قرائت نمود که می فرماید
.« از نعمت هاي پروردگارتان را منکرید؟ دست هیچ انس و جنّی قبل از ایشان به آنها نرسیده است
بر اساس این روایت، در شب معراج، با حور العین هایی دیدار شده و مذاکره اي با ایشان انجام گرفته است. این حوران
بهشتی، قبل از ورود افراد به بهشت، وجود داشته اند؛ و به خوبی روشن می شود که پاره اي از نعمت ها را خداي متعال آماده
کرده است، و چنین نیست که همه نعمت هاي بهشت، دستاورد اعمال افراد باشد.
ذیل حدیث نیز در همان دو نکته پیشین صراحت دارد.
روایت هشتم
از عبدالله بن علی روایت شده که وي بلال مؤذن پیامبر (صلی الله علیه و آله) را ملاقات کرد و از وصف بناي بهشت از او
پرسید، بلال گفت:
سَمِعْتُ رَسُولَ الِله (صلی الله علیه و آله) یَقُولُ: إِنَّ سُورَ الْجَنَّه لَبِنَه مِنْ ذَهَبٍ، وَ لَبِنَه مِنْ فِضَّه، وَ ؛« بِسْمِ الِله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » : اکْتُبْ
لَبِنَه مِنْ یَاقُوتٍ، وَ مِلاطُهَا الْمِسْکُ الأذْفَرُ، وَ شُرَفُهَا الْیَاقُوتُ الأحْمَرُ وَ الأخْضَرُ وَ الأصْفَرُ.
قُلْتُ: فَمَا أبْوَابُهَا؟ قَالَ: أبْوَابُهَا مُخْتَلِفَه، بَابُ الرَّحْمَه مِنْ یَاقُوتَه حَمْرَاءَ. قُلْتُ: فَمَا حَلْقَتُهُ؟ قَالَ: وَیْحَکَ! کُفَّ عَنِّی فَقَدْ کَلَّفْتَنِی
شَطَطاً! قُلْتُ: مَا أنَا بِکَافٍّ عَنْکَ حَتَّی تُؤَدِّيَ إِلَیَّ مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ الِله (صلی الله علیه و آله) فِی ذَلِکَ.
أمَّا بَابُ الصَّبْر،ِ فَبَابٌ صَ غِیرٌ، مِصْ رَاعٌ وَاحِ دٌ مِنْ یَاقُوتَه حَمْرَاءَ لا حَلَقَ لَهُ؛ وَ أمَّا بَابُ الشُّکْرِ، ؛« بِسْمِ الِله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » قَالَ: اکْتُبْ
فَإِنَّهُ مِنْ یَاقُوتَه
ص: 168
بَیْضَاءَ، لَهَا مِصْرَاعَانِ مَسِیرَه مَا بَیْنَهُمَا خَمْسُمِأه عَامٍ، لَهُ ضَجِیجٌ وَ حَنِینٌ، یَقُولُ: اللَّهُمَّ جِئْنِی بِأهْلِی! قُلْتُ: هَلْ یَتَکَلَّمُ الْبَابُ؟
قَالَ: نَعَمْ، یُنْطِقُهُ ذُوالْجَلالِ وَالإکْرَامِ. وَأمَّا بَابُ الْبَلاءِ قُلْتُ: ألَیْسَ بَابُ الْبَلاءِ هُوَ بَابُ الصَّبْر؟ِ قَالَ: لا، قُلْتُ: فَمَا الْبَلاءُ؟ قَالَ:
الْمَصَائِبُ وَالأسْقَامُ وَ الأمْرَاضُ وَالْجُذَامُ، وَهُوَ بَابٌ مِنْ یَاقُوتَه صَفْرَاءَ مِصْرَاعٌ وَاحِدٌ مَا أقَلَّ مَنْ یَدْخُلُ مِنْهُ.
قُلْتُ: رَحِمَکَ الُله! زِدْنِی وَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ، فَإِنِّی فَقِیرٌ! قَالَ: یَا غُلامُ، کَلَّفْتَنِی شَطَطاً. أمَّا الْبَابُ الأعْظَمُ فَیَدْخُلُ مِنْهُ الْعِبَادُ الصَّالِحُونَ، وَ
هُمْ أهْلُ الزُّهْدِ وَ الْوَرَعِ وَ الرَّاغِبُونَ إِلَی الِله عَزَّوَجَلَّ الْمُسْتَأنِسُونَ بِهِ.
قُلْتُ: رَحِمَکَ الُله! فَإِذَا دَخَلُوا الْجَنَّه مَاذَا یَصْ نَعُونَ! قَالَ: یَسِیرُونَ عَلَی نَهَرَیْنِ فِی مَصَافَّ فِی سُفُنِ الْیَاقُوتِ، مَجَاذِیفُهَا اللُّؤْلُؤُ، فِیهَا
مَلائِکَه مِنْ نُورٍ، عَلَیْهِمْ ثِیَابٌ خُضْرٌ شَدِیدَه خُضْرَتُهَا.
قُلْتُ: رَحِمَکَ الُله! هَلْ یَکُونُ مِنَ النُّورِ أخْ َ ض رُ؟ قَالَ: إِنَّ الثِّیَابَ هِیَ خُضْ رٌ، وَ لَکِنْ فِیهَا نُورٌ مِنْ نُورِ رَبِّ الْعَالَمِینَ جَ لَّ جَلالُهُ
یَسِیرُونَ عَلَی حَافَتَیِ النَّهَرِ.
قُلْتُ: فَمَا اسْمُ ذَلِکَ النَّهَر؟ِ
قُلْتُ: هَلْ وَسَطُهَا غَیْرُ هَذَا؟ .« جَنَّه الْمَأوَي » : قَالَ
وَ هِیَ فِی وَسَطِ الْجِنَانِ؛ فَأمَّا جَنَّه عَدْنٍ، فَسُورُهَا یَاقُوتٌ أحْمَرُ وَ حَصْبَاؤُهَا اللُّؤْلُؤُ. « جَنَّه عَدْنٍ » قَالَ: نَعَمْ
قُلْتُ: فَهَلْ فِیهَا غَیْرُهَا؟
قُلْتُ: وَ کَیْفَ سُورُهَا؟ قَالَ: وَیْحَکَ! کُفَّ عَنِّی حَیَّرْتَ عَلَیَّ قَلْبِی. قُلْتُ: بَلْ أنْتَ الْفَاعِلُ بِی ذَلِکَ، مَا أنَا « جَنَّه الْفِرْدَوْسِ » قَالَ: نَعَمْ
بِکَ افٍّ عَنْکَ حَتَّی تُتِمَّ لِیَ الصِّفَه وَ تُخْبِرَنِی عَنْ سُورِهَا. قَالَ: سُورُهَا نُورٌ. فَقُلْتُ: وَ الْغُرَفُ الَّتِی هِیَ فِیهَا؟ قَالَ: هِیَ مِنْ نُورِ رَبِّ
الْعَالَمِینَ.
ص: 169
قُلْتُ: زِدْنِی رَحِمَکَ الُله! قَالَ: وَیْحَکَ! إِلَی هَذَا انتهی إلی نبأ [انْتَهَی بِنَا] رَسُول الِله (صلی الله علیه و آله) طُوبَی لَکَ إِنْ أنْتَ
( وَصَلْتَ إِلَی بَعْضِ هَذِهِ الصِّفَه، وَ طُوبَی لِمَنْ یُؤْمِنُ بِهَذَا؛( 1
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: همانا حصار بهشت ترکیبی از طلا، نقره ،« بسم الله الرحمن الرحیم » بنویس
و یاقوت، و ملاط آن از مشک ناب، و کنگره هاي آن از یاقوت سرخ، سبز و زرد است.
گفتم: درهاي بهشت از چیست؟ گفت: درهاي آن گوناگون است، در رحمت از یاقوت سرخ است، گفتم: حلقه آن از
چیست؟ گفت: از من دست بدار، تو بیش از حدّ و اندازه مرا به زحمت انداختی، گفتم: از تو دست برنمی دارم تا هر آنچه در
این باره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیده اي به من برسانی.
و امّا درِ صبر، دري کوچک، یک لنگه اي و از یاقوت سرخ است، و حلقه ندارد ،« بسم الله الرّحمن الرّحیم » بلال گفت: بنویس
(کوچک بودن درِ صبر نشان می دهد که افراد کمتري استحقاق وارد شدن از آن در را پیدا می کنند، یعنی کسانی که بتوانند
بر بلایا صبر کنند و از صابرین به حساب آیند بسیار اندك اند) . و امّا درِ شکر از یاقوت سفید و داراي دو لنگه است، فراخی
میان دو لنگه آن [در هنگام باز بودن] به اندازه راه پانصد ساله است، پیوسته آه و ناله بر دارد و می گوید: پروردگارا اهل من
را برسان. گوید: گفتم: مگر در هم سخن می گوید؟ گفت: آري، خداوند ذو الجلال و الاکرام آن را به سخن می آورد.
و امّا درِ بلاء، من گفتم: مگر درِ بلاء همان درِ صبر نیست؟ گفت: نه، گفتم: پس بلاء کدام است؟ گفت: مصیبت ها، ناخوشی
ها، بیماري ها و جذام است. آن در، از یاقوت زرد و یک لنگه اي است، آه که چقدر اندك اند کسانی که از این در وارد
بهشت می شوند.
.116117 : 295296 ، ذیل حدیث 905 ؛ بحارالأنوار 8 : -1 . امالی صدوق: 281283 ؛ مَن لا یحضره الفقیه 1
ص: 170
گفتم: خدایت رحمت کند بیشتر برایم بگو و بر من تفضّل فرما که من بسیار نیازمندم، گفت: اي جوان، تو مرا بسیار به زحمت
انداختی.
امّا باب اعظم: از آن در، بندگان صالح که اهل زهد و پارسایی اند و راغبان به خداي عزّوجلّ و مأنوس با او می باشند وارد
می شوند. گفتم: خدا تو را مورد رحمت خویش قرار دهد بگو پس از اینکه داخل بهشت شوند چه می کنند؟ گفت: بر روي
دو نهر زلال، در کشتی هائی از یاقوت سرخ، با پاروهائی از مروارید سیر می کنند. در آنها فرشتگانی از نورند که بر تن ایشان
جامه هاي پر رنگ می باشد.
گفتم: خدایت رحمت کند آیا نور سبز هم هست؟ گفت: جامه ها سبز است لیکن از نور پروردگار عالمیان جلّ جلاله پرتوي
جنّه » : در آن جامه ها تابیده است. [با این هیئت] ایشان بر دو طرف آن نهر گردش کنند. گفتم: اسم آن نهر چیست؟ گفت
گفتم: آیا در وسط آن جنّت، جنّت دیگري هست؟ گفت: آري، جنّت عدن، که در میان همه جنّت هاست، و .« المأوي
حصارش از یاقوت سرخ و ریگ هایش مروارید است. پرسیدم: آیا در این جنّت که خود در میان جنت هاست جنّت دیگري
گفتم: دیوارهاي آن چگونه است؟ گفت: خدایت نگهدارد، از من دست بردار که .« جنّه الفردوس » ، هم هست؟ گفت: آري
دلم را مجروح و خسته کردي. گفتم: بلکه تو با من چنین کردي [از آنچه برایم گفتی و ناتمام گذاشتی].
گفتم: از تو دست بر ندارم تا وصف جنّت الفردوس را برایم به پایان رسانی و مرا از کیفیت دیوارهاي آن با خبر سازي، گفت:
دیوار آن از نور است، گفتم: غرفه هاي آن از چیست؟ گفت: از نور پروردگار جهانیان می باشد. گفتم: خدایت رحمت کند،
[بر آنچه حدیث کردي] بیفزاي.
گفت: خدا تو را نگه دارد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در همین جا توصیف بهشت را که برایم می فرمود، پایان داد.
ص: 171
خوشا به حالت اگر بتوانی [کاري کنی که] به پاره اي از آنچه داراي این اوصاف است برسی، و خوشا به حال کسی که به این
امور ایمان داشته باشد.
در این خبر ملاحظه می شود که عبدالله بن علی به بلال مؤذن پیامبر (صلی الله علیه و آله) برمی خورد و از او پیرامون بهشت
سؤالاتی می پرسد، بلال نیز ضمن نقل سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بعضی از اوصاف بهشت را باز می گوید؛
اینکه دیوارهاي بهشت، زمینش، درهایش، نهرهایش و... چگونه است، که با توجه به آنها بهشت داراي نعمت هاي شگفت
انگیزي می باشد.
این روایت هم به خوبی بیانگر این واقعیت است که: پاره اي از نعمت هاي بهشتی قبل از عمل انسان آفریده شده اند، مانند آن
است، و ساختمان هاي مختلف بهشت و نعمت هاي آن. « جنه المأوي » نهري که نامش
روایت نهم
چیست؟ خداي متعال « طوبی » عبدالله بن سلیمان می گوید: در انجیل خواندم که عیسی (علیه السلام) از پروردگار می پرسد
می فرماید:
شَجَرَه فِی الْجَنَّه أنَا غَرَسْتُهَا تُظِلُّ الْجِنَانَ، أصْلُهَا مِنْ رِضْوانٍ؛ مَاؤُهَا مِنْ تَسْنِیمٍ، بَرْدُهُ بَرْدُ الْکَافُورِ وَ طَعْمُهُ طَعْمُ الزَّنْجَبِیلِ، مَنْ یَشْرَبْ
مِنْ تِلْکَ الْعَیْنِ شَرْبَه لایَظْمَأ بَعْدَهَا أبَداً. فَقَالَ عِیسَ ی (علیه السلام): اللَّهُمَّ اسْقِنِی مِنْهَا. قَالَ: حَرَامٌ یَا عِیسَ ی عَلَی الْبَشَرِ أنْ یَشْربُوا
( مِنْهَا حَتَّی یَشْرَبَ ذَلِکَ النَّبِیُّ وَ حَرَامٌ عَلَی الاُمَمِ أنْ یَشْرَبُوا مِنْهَا حَتَّی یَشْرَبَ اُمَّه ذَلِکَ النَّبِی؛( 1
درختی است در بهشت که من آن را کاشته ام، به تمام بهشت سایه می اندازد. ریشه آن درخت از رضوان، آبش از [چشمه]
تسنیم که خنکی آن مانند خنکی کافور و طعم آن مانند طعم زنجبیل است می باشد. هرکس جرعه اي از آن چشمه [تسنیم]
بنوشد، هرگز تشنه نمی شود.
.118 : -1 . امالی صدوق: 346 ؛ کمال الدین (صدوق) : 160 ، ذیل حدیث 18 ؛ بحارالأنوار 8
ص: 172
عیسی عرض کرد: خداوندا، مرا از آب آن چشمه سیراب کن. خداوند فرمود: اي عیسی، این چشمه تا وقتی که آن پیامبر
(محمد (صلی الله علیه و آله)) از آن ننوشیده است، بر بشر حرام است، و بر همه امت ها حرام است تا اینکه امت آن پیامبر
(صلی الله علیه و آله) از آن بنوشند.
در این روایت مشاهده می کنیم که درخت طوبی را که از نعمت هاي مهم بهشت است ذات اقدس حق کاشته است. و بندگان
نیکوکار در پرتو عمل خود از آن بهره مند می شوند، نه اینکه آن درخت ساخته و نتیجه عملکرد افراد باشد.
روایت دهم
أبوبصیر از امام صادق از پدرانش (علیهم السلام) از علی (علیه السلام) روایت می کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
إِنَّ فِی الْجَنَّه غُرَفاً یُرَي ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا یَسْکُنُهَا مِنْ اُمَّتِی مَنْ أطَابَ الْکَلامَ وَ أطْعَمَ الطَّعَامَ وَ أفْشَی السَّلامَ وَ
( صَلَّی بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَام؛( 1
در بهشت غرفه هایی است که ظاهرش از باطنش و باطنش از ظاهرش نمایان است. در آنها از امت من سکنا نمی گزیند مگر
کسی که پاکیزه سخن بگوید و [مردمان را] اطعام کند و [فرهنگ] سلام را انتشار دهد و شبان گاهان که مردم خفته اند نماز
گزارد.
این روایت تصریح دارد که غرفه هاي ویژه اي را خداي متعال در بهشت آفریده است که شرط ورود به آنها دارا بودن
اوصافی می باشد؛ یعنی عمل افراد، شرط دخول در آن غرفه ها است، نه اینکه اعمال افراد آن غرفه ها را بسازد.
پس در بهشت پاره اي از نعمت ها از پیش ساخته شده اند، گرچه نعمت هایی نیز هست که به سبب اعمال افراد ساخته می
شود.
. 60 : 119 و جلد 66 : ص 369 ؛ وسائل الشیعه 12 : -1 . امالی صدوق: 407 ؛ بحارالأنوار 8
ص: 173
روایت یازدهم
عثمان بن عیسی از بعض اصحابش از امام صادق (علیه السلام) روایت می کند که فرمود:
مَا خَلَقَ الُله خَلْقاً إِلاَّ جَعَلَ لَهُ فِی الْجَنَّه مَنْزِلاً، وَ فِی النَّارِ مَنْزِلاً، فَإِذَا اُسْکِنَ أهْلُ الْجَنَّه الْجَنَّه وَأهْلُ النَّارِ النَّارَ، نَادَي مُنَادٍ یَا أهْلَ
الْجَنَّه، أشْرِفُوا! فَیُشْرِفُونَ عَلَی النَّار،ِ وَیُرْفَعُ لَهُمْ مَنَازِلُهُمْ فِی النَّارِ. ثُمَّ یُقَالُ لَهُمْ: هَذِهِ مَنَازِلُکُمُ الَّتِی لَوْ عَصَیْتُمْ رَبَّکُمْ دَخَلْتُمُوهَا! قَالَ:
فَلَوْ أنَّ أحَداً مَاتَ فَرَحاً لَمَاتَ أهْلُ الْجَنَّه ذَلِکَ الْیَوْمَ فَرَحاً بِمَا صَرَفَ عَنْهُمْ مِنَ الْعَذَابِ.
ثُمَّ یُنَادَوْنَ یَا مَعَاشِرَ أهْلِ النَّار، اِرْفَعُوا رُءُوسَ کُمْ فَانْظُرُوا إِلَی مَنَازِلِکُمْ فِی الْجَنَّه! فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ فَیَنْظُرُونَ إِلَی مَنَازِلِهِمْ وَ مَا فِیهَا
مِنَ النَّعِیمِ. فَیُقَالُ لَهُمْ: هَذِهِ مَنَازِلُکُمُ الَّتِی لَوْ أطَعْتُمْ رَبَّکُمْ دَخَلْتُمُوهَا. قَالَ: فَلَوْ أنَّ أحَداً مَاتَ حُزْناً لَمَاتَ أهْلُ النَّارِ ذَلِکَ الْیَوْمَ حُزْناً،
فَیُورَثُ هَؤلاءِ مَنَازِلَ هَؤلاءِ، وَ هَؤلاءِ مَنَازِلَ هَؤلاءِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ الله تَعَالَی:
(2) . ( { اُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُون } ( 1
خداوند هر بنده اي را آفرید، جایگاهی در بهشت و جایگاهی در دوزخ برایش قرار داد و چون بهشتیان در بهشت و دوزخیان
در دوزخ منزل گزینند، منادي ندا سر دهد: اي بهشتیان، بنگرید، پس آنان به دوزخ بنگرند و جایگاه آنان در دوزخ نمایان
شود، سپس به آنان گفته شود: این جایگاه هایی است که اگر پروردگار خویش را نافرمانی می کردید به آن در می آمدید؛
پس اگر قرار بود کسی از شادي بمیرد همانا بهشتیان بودند که در آن روز از شادي روي گردانی عذاب، جان می سپردند؛
سپس دوزخیان را بانگ برآورند:
.11 -1 . سوره مؤمنون ( 23 ) آیه 10
64 ) به سند معتبر از : 126 ، حدیث 29 ؛ این روایت در تفسیر قمی ( 2 125 : 259 ؛ بحارالأنوار 8 -2 . ثواب الأعمال: 258
ابوبصیر نیز نقل شده است.
ص: 174
اي دوزخیان، سر خود را بالا گیرید و به جایگاه هاي خویش در بهشت بنگرید، پس آنان سر خویش را بالا گیرند و به جایگاه
هاي بهشتی و نعمت هایش بنگرند و به آنان گفته شود:
این جایگاه هایی است که اگر پروردگار خویش را فرمان می بردید به آن در می آمدید؛ پس اگر قرار باشد کسی از اندوه
بمیرد دوزخیان هستند که در آن روز از اندوه جان می سپردند؛ پس جایگاه هاي بهشتیان [در دوزخ] را دوزخیان و جایگاه
ایشانند میراث بران که » : دوزخیان [در بهشت] را بهشتیان به میراث برند و این همان سخن خداي تعالی است که می فرماید
.« بهشت برین را به میراث برند و در آن جاویداند
این حدیث، بسیار گویاست که در بهشت، نعمت ها و در دوزخ، نکبت هایی قبل از ورود افراد ساخته شده اند. پیداست که
ورود بهشتی ها و جهنمی ها در بهشت و دوزخ، بعد آن است که منازلی براي همگان در بهشت و دوزخ فراهم آمده است که
خود آنان در ساختن آن منازل نقشی ندارند.
از اَلطاف خداي متعال به بهشتیان این است که به آنها نشان می دهند که در جهنم چه خبر است، و اینکه ایشان داراي منزلی
در جهنم بودند که اگر نافرمانی می کردند باید وارد آن می شدند. در این موقع، بهشتی ها چنان شادمان می شوند که اگر
مرگی می بود از شدت خوش حالی می مردند.
روایات در این خصوص (خلقت پیشین بهشت و جهنّم) ، فراوان و متواتر است به حدي که نمی توان از آنها گذشت.
در الهیات آقاي سبحانی این چنین آمده است:
( نعم، هناك روایات لایمکن العدول عنها، لتضافرها.( 1
.422 : -1 . الهیات 4
ص: 175
بنابراین، به صراحت و وضوح این مطلب روشن شد که: بهشت و جهنم، وجود خارجی دارند و پاره اي از نعمت هاي بهشتی و
نکبت هاي جهنمی قبل از عمل افراد پدید آمده اند.
ادله منکرین فعلیت بهشت و دوزخ
اشاره
آنهایی که گفته اند بهشت و دوزخ مخلوق فعلی نیستند، به ادله اي تمسک کرده اند:
دلیل اول
اشاره
از دلایل آنها این است که موجودیت فعلی بهشت و دوزخ فایده اي ندارد؛ زیرا رسیدگی به اعمال در قالب بهشت و دوزخ در
قیامت صورت می گیرد، پس خلقت فعلی، کاري عبث و لغو است، و کارِ لغو از حکیم صادر نمی شود. بنابراین، بهشت و
دوزخ الآن موجود نیستند. آیات و روایات را هم باید به نحوي توجیه نمود.
جواب
جواب این استدلال روشن است، زیرا پی بردن به اینکه خلقت بهشت و دوزخ عبث و لغو است، نیاز به علم محیط دارد. باید
انسان از همه چیز آگاه باشد تا بتواند ادعا کند که موجودیت فعلی بهشت و دوزخ فایده اي ندارد، درحالی که آدمیان هرگز
به چنین علمی دست نمی یابند.
احتمال دارد در موجودیت بهشت و دوزخ مصالحی باشد که ما نمی دانیم، منافعی داشته باشد که ما از آنها اطلاع نداریم،
وقتی انسان می تواند چنین ادعایی کند که به همه جوانب مربوطه اشراف داشته باشد وگرنه آگاهی هایش در حد احتمال
است، نه علم.
همچنین در حد استحسان می توان در این زمینه مطالبی را بیان داشت، از جمله:
موجودیت فعلی بهشت و دوزخ اثر بیشتري در نفس دارد و خاصیت ترتبیتی آن قوي تر است؛ زیرا از بهشت و دوزخ و نعمت
ها و عذاب هاي موجود در آنها خبر داده می شود و در انسان ها شوق و خوف ایجاد می کند؛ اضافه بر این چنان که در
روایات آمده است سرزمین بهشت بستر مناسب و آماده اي است براي اینکه انسان در آن درخت ها،
ص: 176
کاخ ها و قصرهاي تازه اي بسازد. رابطه این عالم و جهان آخرت رابطه ویژه اي است اعمال انسان در اینجا در آن عالم اثر می
گذارد، و این خود سببِ تحریک بیشتر انسان ها سوي کارهاي خیر می شود. نسبت به دوزخ نیز سبب می شود انسان ها از
اموري که به عذاب می انجامد، بپرهیزند.
موجودیت بهشت و دوزخ براي امتحان است؛ چراکه خلقت فعلی آن دو، براي خداي تعالی زحمتی ندارد، اوست که می
فرماید: { مَا خَلْقُکُمْ وَلا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ وَاحِ دَه } ( 1) آفرینش و برانگیختن شما [انسان ها] جز مانند [آفرینش] یک تن
( نیست. و اوست که همه هستی را حفاظت می کند و هیچ به زحمت نمی افتد { وَلایَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ } .( 2
تحقق بهشت و دوزخ عرصه آزمایش آدمی است اعتقاد به آن در صورت اثبات لازم است و میزان تسلیم انسان را در برابر آن
نشان می دهد.
نقش مهم بعضی از مسائل، آزمایش است تا معلوم شود چه کسی تسلیم است و چه کسی روي برمی تابد؛ مثلًا در مورد شمار
فرشته هاي موکل بر دوزخ می فرماید:
( { عَلَیْهَا تِسْعَه عَشَرَ * وَمَا جَعَلْنَا أصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلائِکَه وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَه } ؛( 3
بر آن [دوزخ]، نوزده [نگهبان] است. ما موکّلان آتش را جز فرشتگان نگردانیدیم، و شماره آنها را جز آزمایشی قرار ندادیم.
خداي متعال عددشان را نوزده تا قرار داد تا آدمیان را بیازماید اینکه چه کسی می گوید چرا نوزده تا شد، نه هجده تا؟ چرا
کمتر و بیشتر نشد؟
هدف اصلی خلقت، آزمایش است که فرمود:
. -1 . سوره لقمان ( 31 ) آیه 28
. -2 . سوره بقره ( 2) آیه 255
.31 -3 . سوره مدثر ( 74 ) آیات 30
ص: 177
( { خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاه لِیَبْلُوَکُمْ أیُّکُمْ أحْسَنُ عَمَلًا } ؛( 1
مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید.
اگر چیزي معقول بود و با ادله به اثبات رسید، و استنادش به دین مشخص شد، درجه تسلیم انسان ها را محک می زند.
آري، عدم تسلیم بدان جهت صحیح است که استناد به دین مشخص نیست، اما اگر نسبتش به دین قطعی باشد، چون و چرا
( کردن معنا ندارد وگرنه چنین شخصی هنوز به مقام تسلیم نرسیده است.( 2
دلیل دوم
اشاره
از سخنانِ منکرانِ فعلیت بهشت و دوزخ، این است که اگر آن دو هم اکنون وجود دارند، جایشان کجاست؟ در همین افلاك
است یا فوق آن؟ اگر داخل افلاك باشد خرق و التیام لازم می آید، حال آنکه در علوم عقلی کذایی ثابت شده است که
افلاك خرق و التیام را برنمی تابند (یعنی افلاك شکافته و دوخته نمی شود) پس بهشت و دوزخ در افلاك نمی توانند باشند.
اگر بهشت و دوزخ در وراي این جهان باشد، خواهیم گفت که مافوق افلاك لامکان است و لامکان چیزي و جایی نیست،
معنا ندارد بهشت و دوزخ آنجا باشد.
جواب
جواب این سخن روشن است؛ زیرا دیگر هیچ کس قائل به این نیست که افلاك تسعه اي چنین و چنانی باشد که قابل خرق و
التیام نیست. با توجه به پیشرفت هاي علمی، امروزه بطلان این سخن ثابت شده است. بنابراین، افلاك قابل خرق و التیام اند و
مانعی ندارد که بهشت و دوزخ در میان افلاك باشد.
. -1 . سوره ملک ( 67 ) آیه 2
860 ، باب وجوب التسلیم لأهل البیت علیهم السلام فی ما جاء عنهم. : -2 . نگاه کنید به خاتمه تفسیر برهان 5
ص: 178
اما اینکه فوق افلاك لامکان است، و لامکان چیزي نیست تا بهشت و دوزخ در آن باشد، سخن نادرستی است؛ زیرا محدود
کردن جهان پنهاوري که حد و مرزي ندارد، به حد و حدودي که هیئت قدیم قائل بود، مطلب صحیحی نیست.
آیت الله سبحانی در این خصوص می نگارد:
ویلاحظ علی الثالث( 1) أنّه مبنی علی التصویر البطلمیوسی للعالم، و قد أبطل العلم أصله، فیبطل ما فرع علیه، فإن الکون وسیع
( إلی حد لا تحیط به الأرقام و الأعداد النجومیه؛( 2
اشکال دلیل سوم این است که مبنی بر تصویر هیئت بطلمیوسی براي عالم است، حال آنکه علم آن را از ریشه باطل ساخت.
بنابراین، آنچه بر آن متفرع است نیز باطل می شود؛ زیرا عالم به حدي وسیع است که در قالب اعداد و ارقام نجومی نمی
گنجد.
با توجه به آیات و روایات تا اینجا روشن شد که بهشت و دوزخ موجودیت فعلی دارند از این رو، تحقق خارجی مستقل آن
دو از نفس انسان به اثبات می رسد. نه اینکه ملکات نفسانی یا صُوَر ادراکی قائم به نفس انسان باشند.
-1 . إنّهما لو وجدتا الآن فإما فی هذا العالم، أو فی عالم آخر، و کلاهما باطل، أمّا الأوّل فلأنه لا یتصور فی أفلاکه، لا متناع
الخرق و الالتئام علیها، و لامتناع حصول العنصریات فیها، و لأنَّها لا تسع جنّه عرضها کعرض السماء والأرض. وأما الثانی، بأن
. (423 422 : یکونا فوق محدد الجهات، فلأنّه یلزم أن یکون فی اللامکان مکان، و فی اللاجهه جهه (الإلهیات 4
.424 : -2 . الإلهیات 4
ص: 179
اقوال علما
در اینجا بیان بعضی از بزرگان را درباره موجودیت بالفعل بهشت و دوزخ، به عنوان تأیید می آوریم:
•شیخ صدوق در اعتقادات می نویسد:
( اعتِقادُنا فِی الجَنَّه و النّارِ أنَّهما مَخلُوقتان، و أنَّ النَّبیّ (صلی الله علیه و آله) قَد دَخَلَ الجَنّه، و رَأي النّار حینَ عُرِجَ بِهِ... ؛( 1
اعتقاد ما پیرامون بهشت و دوزخ این است که آن دو مخلوق اند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هنگام معراج داخل بهشت
شد و در این عروج، آتش را دید... .
از این عبارت دو مطلب استفاده می شود:
یک: اینکه بهشت و نعمت هاي بهشتی، صُوَر ادراکی قائم به نفس نمی باشند، بلکه حقایق موجود در خارج اند.
دو: بهشت و دوزخ هم اکنون مخلوق و موجودند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به هنگام معراج، وارد بهشت شد و از آن
خبر داد.
ادامه سخن شیخ صدوق چنین است:
وما مِن أحَدٍ .« هذا مَکانُکَ الَّذي لَو عَ َ ص یتَ الَله لَکُنتَ فیه » : وَما مِن أحَ دٍ یَدخُلُ الجَنَّه حتّی یُعرَض عَلَیه مَکانُهُ مِنَ النّار، فَیُقال له
یَدخُلُ النّار حتّی یُعرَض عَلَیه مَکانُهُ مِنَ الجَنّه، فَیُقال لَه:
.« هذا مَکانُکَ الَّذي لَو أطَعتَ الَله لَکُنتَ فیه »
فَیُورِثُ هؤُلاءِ مَکانَ هؤُلاء، وَ ذلکَ قَولُ الله عَزّوجَلّ:
(3) . ( { اُولئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ } ( 2
.200 : -1 . اعتقادات الإمامیه: 79 ؛ بحارالأنوار 8
.11 -2 . مؤمنون ( 23 ) آیات 10
.201 : 80 ؛ بحارالأنوار 8 -3 . اعتقادات الإمامیه: 79
ص: 180
اگر عصیان می کردي، اینجا، جاي تو » : هرکس داخل بهشت شود، مکانش در دوزخ را نشانش دهند، پس به او گفته شود
اگر اطاعت می کردي، » : و هرکس داخل دوزخ گردد، مکانش در بهشت را به او نشان دهند، پس به او گفته شود « بود
آنان » : بدین ترتیب، هر یک جایگاه دیگري را به ارث برد و این همان سخن خداست که می فرماید « جایگاهت اینجا بود
.« وارثان [نیک بخت]اند، کسانی که بهشت را به ارث می برند و در آنجا جاودان می مانند
براساس این سخن، هرکس وارد بهشت می شود، جایش در جهنم را که در صورت عصیان از آن او بود نشانش می دهند.
و هرکس وارد جهنم می شود جایش در بهشت را که در صورت اطاعت از آن او بود به او می نمایانند.
بهشتی جاي جهنمی در بهشت را به ارث می برد (یعنی به او می دهند) آن کس هم که جهنمی است، سهم بهشتی از جهنم را
به ارث می برد. پس هر یک از این دو گروه، جاي گروه دیگر را به ارث می برد.
اینها همه حاکی از این است که بهشت و دوزخ (و آنچه در آن دو است) موجوداتی خارجی اند، نه اینکه صُوَر ادراکی و قائم
به نفس بهشتی و جهنمی باشند.
•شیخ مفید در شرح کلام شیخ صدوق می نگارد:
الْجَنَّه دارُ النَّعیم لایَلْحَقُ مَن دَخَلَها نَصَبٌ و لایَلحَقُهُم فیها لُغُوبٌ، جَعَلَهَا الُله داراً لِمَنْ عَرَفَهُ وعَبَدَهُ، ونَعیمُها دائِمٌ لا انْقِطاعَ لَهُ،
والسّاکِنُونَ فیها عَلی أضرُبٍ... وثَوابُ أهْل الجَنَّه الإلتِذاذ بِالمَآکِل والمَشارِبِ والمَناظِرِ والمِناکِحِ، وما تُدْرِکُهُ حَواسُّهُم مِمّا
یَطبَعُون عَلَی المَیل إلیه و یُدرکُونَ مُرادَهُم بالظفر به و لَیس فِی الجَنَّه مِنَ البَشَر مَن یَلتَذُّ بِغَیر مَأکَلٍ و مَشْرَبٍ و ما تُدْرِکُهُ الحَواسّ
مِنَ المَلذوذات.
وقَولُ مَنْ یَزعَمُ أنَّ فِی الجَنَّه بَشراً یَلتَذُّ بِالتَّسبیح و التَّقدیس مِنْ دُونِ الأکل والشُّرب، قَولٌ شاذٌّ عَنْ دین الإسلام و هُوَ مَأخُوذٌ مِن
مَذهَبِ النَّصارَي
ص: 181
الَّذین زَعَمُوا أنَّ المُطیعین فِی الدُّنیا یَصیرونَ فِی الجَنَّه مَلائِکه، لایَطْعَمُونَ وَ لایَشْرَبُون و لایَنْکَحُونَ.
و قد أکذَبَ الُله هذا القول فی کتابه بما رَغَّبَ العاملین فیه من الأکل و الشرب و النکاح فقال تعالی:
{ اُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْکَ عُقْبَی الَّذینَ اتَّقَوْا } ( 1) الآیه.
و قال تعالی: { فِیها أنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِآسِن } ( 2) الآیه.
( و قال تعالی: { حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیام }( 3
( و قال تعالی: { وَ حُورٌ عینٌ }( 4
( و قال سبحانه: { وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍعینٍ }( 5
( و قال سبحانه: { وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أتْرابٌ }( 6
و قال سبحانه: { إِنَّ أصْحابَ الْجَنَّه الْیَوْمَ فی شُغُلٍ فاکِهُون هُمْ
وَ أزْواجُهُم } ( 7) الآیه.
(9) . ( و قال سبحانه: { وَ اُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فیها أزْواجٌ مُطَهَّرَه } ( 8
. -1 . سوره رعد ( 13 ) آیه 35
. -2 . سوره محمد ( 47 ) آیه 15
. -3 . سوره الرحمن ( 55 ) آیه 72
. -4 . سوره واقعه ( 56 ) آیه 22
. -5 . سوره دخان ( 44 ) آیه 54
. -6 . سوره ص ( 38 ) آیه 52
. -7 . سوره یس ( 36 ) آیات 55 و 56
. -8 . سوره بقره ( 2) آیه 25
202 ، (باب الجنه و نعیمها) . 201 : 118 ؛ بحارالأنوار 8 ، 114 : -9 . موسوعه الشیخ المفید (تصحیح اعتقادات الامامیه) 5
ص: 182
بهشت سرایی است که ناراحتی به ساکنان آن دست ندهد و مشقت به ایشان نرسد. خداي سبحان آن را خانه کسی قرار داد
که او را شناخت و پرستید، نعمت هایش دائم و ساکنانش بر چند قسم اند...
ثواب اهل بهشت، لذت بردن از خوردن، آشامیدن، مناظر چشم نواز، نکاح و آنچه حواس درك کند و به سوي آن میل شود
می باشد... در بهشت بشري نیست که فقط از تسبیح و تقدیس بدون خوردن، آشامیدن و آن لذت هایی که با حواس درك
شود لذت برد.
و گفتار کسی که گمان می برد، در بهشت انسان هایی هستند که بدون خوردن و آشامیدن، فقط از تسبیح و تقدیس لذت می
برند، از اسلام به دور است و از آئین نصارا که گمان می کنند بندگان مطیع خدا، در بهشت به فرشتگانی تبدیل شوند که
خوردن، نوشیدن و نکاح ندارند گرفته شده است.
و خداي متعال چنین قولی را در قرآن تکذیب کرده است چون بندگان را به اموري از قبیل خوردن، آشامیدن و نکاح ترغیب
و اینکه می « میوه و سایه اش پایدار است؛ این است فرجام کسانی که پرهیزگاري کرده اند » : نموده است، پس می فرماید
حورانی پرده نشین در [دل] » : و اینکه فرمود « در آن نهرهایی است از آبی که [رنگ، بو و طعمش] تغییر ناپذیر است » : فرماید
و « و آنها را با حوریانِ درشت چشم همسر می گردانیم » : و اینکه فرمود « و حوران چشم درشت » : و آنکه می فرماید « خیمه ها
در این روز، اهل بهشت کار » : و قول خداي سبحان که فرمود « و نزدشان [دلبرانِ] فروهشته نگاهِ همسال است » : اینکه می فرماید
و مانند آن [نعمت ها] براي آنها آورده » : و آنکه خداي سبحان می فرماید « و باري خوش در پیش دارند؛ آنها با همسرانشان
« شود و در آنجا همسرانی پاکیزه خواهند داشت
شیخ مفید از عبارات شیخ صدوق دریافته است که بعضی از بهشتی ها فقط متنعم به نعمت هاي معنوي اند (زیرا شیخ صدوق
عبارتی دارد که از بحث ما خارج است، و احتمال
ص: 183
چنین معنایی از آن عبارت ممکن است ولی صراحت ندارد) از این رو، یادآور می شود که: اعتقاد به اینکه براي جمعی، تنها
نعمت هاي معنوي مطرح باشد (نه نعمت هاي جسمانی و مادي) حرف غلطی است، بلکه حتی انبیا و سرآمد همه، پیامبر خاتم
(صلی الله علیه و آله) که از هر شخصیتی بالاتراست هم نعمت هاي مادي و جسمانی دارند و هم نعمت هاي معنوي.
.« الْجَنَّه دارُ النَّعیم لایَلْحَقُ مَن دَخَلَها نَصَبٌ » : آنچه مربوط به بحث ما می باشد این جمله است که
این جمله، صراحت دارد در اینکه بهشت جایی است که اشخاص وارد آن می شوند.
اگر بهشت قائم به نفس خود بهشتی باشد، ورود در آن معنا ندارد. بنابراین، براساسِ ادعاي ملاصدرا، ورود و خروج در
بهشت و دوزخ (و امثال این حرف ها) معنایی نخواهد داشت.
•علامه مجلسی می گوید:
إعلَم أنَّ الإیمان بِالجَنَّه و النّار عَلَی ما وَرَدَتا فِی الآیاتِ و الأخبارِ مِن غَیرِ تَأویلٍ، مِن ضروریّاتِ الدّین و مُنکِرُهُما أو مُؤَوِّلهُما بِما
أوَّلَت بِهِ الفَلاسِفَه خارجٌ مِنَ الدّین.
وأما کَونُهُما مَخلُوقَتانِ الآن فَقَد ذَهَبَ إلیهِ جُمهُورُ المُسلمین إلاّ شِرذِمَه مِنَ المُعتَزِلَه فَإنَّهم یقولون سَیُخلقان فِی القیامه، و الآیات
( و الأخبار المُتواتِره دافعه لِقَولِهِم، مُزیفَه لِمَذهَبِهِم؛( 1
بدان که ایمان به بهشت و دوزخ (همان گونه که در آیات و روایات آمده است) بدون تأویل، از ضروریات دین است و منکر
یا تأویل کننده آنها آن سان که فلاسفه تأویل کرده اند از دین خارج است.
اما در مورد خلقت بهشت و دوزخ، جمهور مسلمانان بر این باورند که هم اکنون آن دو مخلوق اند؛ به جز اندکی از معتزلی ها
که قائل اند بهشت و دوزخ بعداً
.205 : -1 . بحارالأنوار 8
ص: 184
خلق خواهد شد، درحالی که آیات و روایات متواتر، اعتقاد ایشان را تضعیف و رد می کند.
•علامه طباطبایی می گوید:
و لعمري لو لم یکن فی کتاب الله تعالی إلا قوله: { لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَه مِنْ هذا فَکَشَ فْنا عَنْکَ غِطاءَكَ فَبَ َ ص رُكَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ }
1) لکان فیه کفایه إذ الغفله لاتکون إلا عن معلوم حاضر، وکشف الغطاء لایستقیم إلا عن مغطی موجود، فلو لم یکن ما )
یشاهده الإنسان یوم القیامه موجودا حاضرا من قبل، لما کان یصح أن یقال للإنسان إن هذه أمور کانت مغفوله لک، مستوره
( عنک؛( 2
از این، سخت در غفلت بودي، پس ما پرده ات را » : به جانم سوگند اگر در قرآن نبود جز این سخن خداي بلند مرتبه که فرمود
کافی بود؛ زیرا غفلت جز از شئ معلوم حاضر نمی باشد، و زدودن « [از جلوي چشمانت] برداشتیم و دیده ات امروز تیز است
پرده آنگاه درست است که شئ پوشیده شده اي موجود باشد.
اگر آنچه انسان در قیامت مشاهده می کند، از پیش، موجود و حاضر نباشد، صحیح نیست به انسان بگویند تو از این چیز
غفلت داشتی و این شیء از تو پنهان بود.
در جایی دیگر می نویسد:
( أن ما یشاهده الإنسان یوم القیامه موجود مهیأ له و هو فی الدنیا غیر أنه فی غفله منه؛( 3
. -1 . سوره ق ( 50 ) آیه 22
.92 : -2 . المیزان 1
.350 : -3 . المیزان 18
ص: 185
آنچه انسان در قیامت مشاهده می کند، در همان وقتی که در دنیاست مهیا و آماده است، منتها آدمی از آن غافل است.
این تعبیرها گویاست که نعمت هاي بهشتی و گرفتاري هاي دوزخ، موجودیت بالفعل دارند.
•تفتازانی می نگارد:
جمهورُ المسلمین علی أن الجَنَّه و النّار مخلوقتان الآن خلافاً لأبی هاشم والقاضی عبدالجبّار ومن یجري مجراهما من المعتزله؛
( حیث زعموا أنَّهما إنما یخلَقان یوم الجزاء؛( 1
جمهور مسلمانان بر آن اند که بهشت و دوزخ هم اکنون مخلوق اند به جز ابی هاشم و قاضی عبدالجبار (و مانند آن دو از
معتزله) که گمان کرده اند آن دو در قیامت، پدید می آیند.
•ملاصدرا
صدرا در کتاب المظاهر الالهیه دو نوع عبارت دارد که در نگاه ابتدایی با هم ناسازگار به نظر می رسد؛ زیرا ظاهر عبارت اول
این است که بهشت و دوزخِ موعود الآن موجود نیستند، بلکه بعد از فناي دنیا به وجود می آیند، ظاهر عبارت دوم این است
که صدرا به موجودیت فعلی بهشت و دوزخ قائل است. با توجه به مبانی ایشان یکی از این دو عبارت، به دیگري برمی گردد.
عبارت اول صدرا چنین است:
واعلم أنّ الأحادیث مختلفه فی وجودهما و عدمهما: فبعض الأحادیث یدلّ علی أنّهما لیسا بموجودین، بل هما یکونان
موجودین بعد بوار الدنیا و خراب السماوات والأرض؛ و بعضها یدلّ علی أنّهما موجودان الآن.
.205 : 218 ؛ بحارالأنوار 8 : -1 . شرح المقاصد 2
ص: 186
و لا منافاه بین الأحادیث التی وردت عن أرباب العصمه و أصحاب الحکمه (علیهم السلام) ؛ لأنّ الجنّه التی هی موجوده الآن،
هی الجنّه التی خرج عنها أبونا و زوجته لخطیئتهما، و الجنّه و النار اللّتان تحصلان بعد بوار الدنیا، هی جنّه الأعمال و الأفعال،
( اللتان تتکوّنان بعد إتمام الأفعال و الآثار؛( 1
بدان که روایات در خصوص وجود و عدمِ [هم اکنونِ] بهشت و دوزخ مختلف است، برخی روایات دلالت دارد که فعلا
موجود نیستند، بلکه بعد از نابودي دنیا و خرابی آسمان ها و زمین، موجود خواهند شد.
برخی دیگر از روایات دلالت دارد که بهشت و دوزخ هم اکنون موجودند.
البته اختلافی بین روایات وارده از خاندان عصمت و حکمت (علیهم السلام) نیست؛ زیرا بهشتی که هم اکنون موجود است،
بهشتی است که پدرِ ما آدم (علیه السلام) و همسرش به خاطر خطایی که نمودند از آن خارج شدند، اما بهشت و دوزخی که
بعد از نابودي دنیا موجود می شوند، مربوط به اعمال و افعال است که بعد از اتمام اعمال و کرداها، پدید خواهند آمد.
عبارت دوم بدین گونه است:
والحقّ الحقیق أنّ الجنّه و النار مخلوقتان لقوله تعالی: {وَ جَنَّه عَرْضُ ها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الأرْضِ اُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا} ( 2) و قوله:
( {فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَه} ( 3) و هذا هو المرويّ عن الأئمه (علیهم السلام) ؛( 4
بهشتی که پهنایش چون » : حق و حقیقت این است که بهشت و دوزخ مخلوق اند، به دلیل این سخن خداي تعالی که فرمود
« پهناي آسمان و زمین است [و] براي کسانی آماده شده که ایمان آورده اند
.136 -1 . المظاهر الالهیه: 135
. -2 . سوره حدید ( 57 ) آیه 21
. -3 . سوره بقره ( 2) آیه 24
. -4 . المظاهر الالهیه: 145
ص: 187
و همین مطلب از ائمه (علیهم « از آن آتشی که سوختش مردمان و سنگ ها هستند، بپرهیزید » : و سخن دیگرش که می فرماید
السلام) هم روایت شده است.
آنگاه روایت اباصلت هروي را( 1) اولین روایتی که تحت عنوان روایات فعلیت بهشت آوردیم نقل می کند که از امام رضا
(علیه السلام) پرسید آیا بهشت و دوزخ هم اکنون مخلوق و موجودند، امام (علیه السلام) فرمود: بله.
سپس می گوید:
و بالجمله: الدنیا هی النشأه الناریّه الداثره الکائنه الفاسده، من رکن إلیها، استحقّ النار؛ و الآخره هی النشأه النوریّه العالیه الباقیه،
( و هی صوره الجنّه و منازلها، إلَّا أنّها محجوبه عن هذه الحواس؛( 2
باري، دنیا نشئه ناري، فانی، هستی یافتن و تباه شدن است؛ هرکس بدان میل و اعتماد کند مستحق آتش است، و آخرت نشئه
نوري، عالی و ماندگار است؛ و آن نشئه تجسم بهشت ومنازل آن می باشد، لیکن ازاین حواس محجوب است.
اگر با نظر به مبانی صدرا بخواهیم معنا کنیم، مطلب یک صورت دارد، وگرنه مطلب، صورت دیگري پیدا می کند.
مکان بهشت و دوزخ
مسئله بعدي این است که بهشت و دوزخ کجاست؟ در این رابطه، بسیاري مدعی اند که با توجه به مدارك وحیانی، بهشت و
دوزخ فوق آسمان هاي هفتگانه اند، برخی فقط تعبیر به آسمان کرده اند و گفته اند بهشت و دوزخ در آسمان اند، برخی از
روایات هم در همین جهت گویاست.
-1 . فَأخْبِرْنِی عَنِ الْجَنَّهِ وَالنَّارِ أ هُمَا الْیَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ؟ فَقَالَ (: نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ الِله صلی الله علیه و آله قَدْ دَخَلَ الْجَنَّهَ وَ رَأي النَّارَ
لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ. قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْیَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَیْرُ مَخْلُوقَتَیْنِ. فَقَالَ (: مَا اُولَئِکَ مِنَّا وَ لا نَحْنُ مِنْهُمْ...
. ( 119 ، حدیث 6 : 191 ؛ بحارالأنوار 8 : 107 ؛ احتجاج طبرسی 2 (امالی صدوق: 546 ؛ عیون اخبار الرضا (: 106
. -2 . المظاهر الالهیه: 146
ص: 188
•علامه طباطبایی در این خصوص می نگارد:
قوله: { عِنْدَها جَنَّه الْمَأوي } ( 1) أي الجنه التی یأوي إلیها المؤمنون وهی جنه الآخره فإن جنه البرزخ جنه معجله محدوده
( بالبعث، قال تعالی: { فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأوي نُزُلًا بِما کانُوا یَعْمَلُونَ } .( 2
وقوله: { فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّه الْکُبْري } ( 3) إلی أن قال: { فَإِنَّ الْجَنَّه هِیَ الْمَأوي } ( 4) وهی فی السماء علی ما یدل علیه قوله
(6) . ( تعالی: { وَفِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَما تُوعَدُونَ } ( 5
چکیده سخن علامه این است که بهشت موعود که مؤمنان در آخرت داخل آن می شوند در آسمان است.
در تفسیر قمی آمده است:
قوله: { ولَقَدْ رَآهُ نَزْلَه اُخْري عِنْدَ سِدْرَه الْمُنْتَهی } ( 7) قال: فی السماء السابعه... فسدره المنتهی، فی السماء السابعه و جنه
المأوي، عندها.
براساسِ این سخن، بهشت موعود، در آسمان هفتم است.
•علامه مجلسی در این زمینه بیان می دارد:
( قیل: إن الجنه فوق السماوات السبع تحت العرش؛( 8
گفته شده که بهشت، بالاي آسمان هاي هفتگانه، زیر عرش است.
. -1 . سوره نجم ( 53 ) آیه 15
. -2 . سوره سجده ( 32 ) آیه 19
. -3 . سوره نازعات ( 79 ) آیه 34
. -4 . سوره نازعات ( 79 ) آیه 41
. -5 . سوره ذاریات ( 51 ) آیه 22
.32 31 : -6 . المیزان 19
.14 -7 . سوره نجم ( 53 ) آیات 13
. 83 : -8 . بحارالأنوار 8
ص: 189
در جاي دیگر می گوید:
وأما مکانهما فقد عرفت أنَّ الأخبارَ تَدُلُّ عَلی أنَّ الْجَنَّه فَوق السَّماوات السَّبع، وَالنَّارَ فی الأرض السَّابعه، و عَلیه أکثر
( المسلمین؛( 1
و اما مکان بهشت و دوزخ، پیش از این دانستی که اخبار دلالت دارد که بهشت، فوق آسمان هاي هفتگانه و دوزخ، در زمین
هفتم است.
و اکثر مسلمانان بر همین عقیده اند.
•تفتازانی می نگارد:
لم یرد نَص صریح فی تعیین مکان الجنه والنار، والأکثرون علی أن الجنه فوق السماوات السبع وتحت العرش تَشَبُّثاً بقوله تعالی:
{ عِنْدَ سِدْرَه الْمُنْتَهی عِنْدَها جَنَّه الْمَأوي } ( 2) وقوله (علیه السلام) سقف الجنه عرش الرحمن والنار تحت الأرضین السبع؛
( والحق تفویض ذلک إلی علم العلیم الخبیر؛( 3
نصی در تعیین مکان بهشت و دوزخ وارد نشده است. اکثر قائل اند که بهشت فوق آسمان هاي هفتگانه و زیر عرش است،
و سخن رسول خدا (صلی « نزدیک سدره المنتهی، نزد آن جنّه المأوي است » : دستاویزشان سخن خداي تعالی است که فرمود
حق این است که علم آن را به « سقف بهشت، عرش رحمان است و دوزخ زیر زمین هفتم است » : الله علیه و آله) که فرمود
خداي دانا واگذاریم.
•خواجه نصیرالدین طوسی می نگارد:
والحقّ أنّا لانعلم مکانهما، ویمکن أن یستدلّ علی موضع الجنّه بقوله تعالی: { عِنْدَها جَنَّه الْمَأوي } ( 4) یعنی عند سدره
( المنتهی؛( 5
.205 : -1 . بحارالأنوار 8
.15 -2 . سوره نجم ( 53 ) آیات 14
.22 : -3 . شرح المقاصد 2
. -4 . سوره نجم ( 53 ) آیه 15
. -5 . تلخیص المحصل: 395
ص: 190
جنه » : حق این است که مکان بهشت و دوزخ را نمی دانیم. البته ممکن است به قول خداي تعالی استدلال کرد که فرمود
یعنی نزد سدره المنتهی. « المأوي نزد آن است
•در الهیات آیت الله سبحانی می خوانیم:
وعلی ذلک یمکن أن تکون الجنه والنار فی ذلک الفضاء الواسع الذي لایحیط بسعته إلا الله سبحانه، ولیس علینا تعیین مکانهما
بالدقه، کیف والله سبحانه یقول: { عِنْدَ سِدْرَه الْمُنْتَهی عِنْدَها جَنَّه الْمَأوي } ( 1) فلمّا کان المراد من جنه المأوي، الجنه
إلیها ینتهی علم کل عالم، و ما وراءها لا » : الموعوده، فهی عند سدره المنتهی، و قد سئل ابن عباس عن سدره المنتهی، فقال
فإذا کانت سدره المنتهی هی منتهی علم البشر، فلن یصل علمهم إلی الجنه الموعوده التی هی عندها، و لا یمکن ، « یعلمه إلَّا الله
( لأحد تعیین مکانها، بل غایه ما یمکن قوله هو أنّهما مخلوقتان موجودتان فی هذا الکون غیر المتناهی طولا و عرضا.( 2
چکیده سخن ایشان این است که بهشت و دوزخ در آسمان و فضاي نامتناهی است که جز خداي تعالی به آن احاطه ندارد،
هرچند با توجه به آیه { عِنْدَ سِدْرَه الْمُنْتَهی عِنْدَها جَنَّه الْمَأوي } فی الجمله می توان گفت بهشت نزد سدره المنتهی است؛
لکن علم بشر به آن نمی رسد و ما مکلف به تعیین مکان دقیق آن دو نیستیم. نهایت چیزي که می توان گفت این است که
بهشت و دوزخ در این عالم نامتناهی، مخلوق و موجودند.
•ملاصدرا پیرامون مکان بهشت و دوزخ می نگارد:
و ؛ « عالم الملکوت و الأمر » و « عالم الغیب » و « عالم الباطن » و « عالم الآخره » اعلم أنّ لله تعالی، عالما آخر غیر هذا العالم و هو
عالم » هذا العالم
.15 -1 . سوره نجم ( 53 ) آیات 14
.424 : -2 . الهیات (سبحانی) 4
ص: 191
و هو ثابت الآن. و مکانهما لیس فی ظواهر هذا العالم؛ لأنّه محسوس، ،« عالم الشهاده و الملک و الخلق » و « عالم الظاهر » و « الدنیا
و کل محسوس بهذه الحواس فهو من الدنیا، و الجنّه و النار من عالم الآخره.
نعم، مکانهما فی داخل حجب السماوات، و لهما مظاهر فی هذا العالم؛ و علیها یحمل الأخبار الوارده فی تعیین بعض الأمکنه
( لهما؛( 1
عالم ملکوت و » و « عالم غیب » و « عالم باطن » و « عالم آخرت » بدان که خداي تعالی عالَم دیگري غیر از این عالَم دارد و آن
است که هم اکنون ثابت و پابرجاست. و « عالم شهادت و ملک و خلق » و « عالم ظاهر » و « عالم دنیا » است؛ و این عالَم « امر
مکان بهشت و دوزخ در ظواهر و اماکن این عالَم نیست، چون اینجا عالم محسوس است و هر آنچه محسوس به این حواس
باشد از دنیاست، درحالی که بهشت و دوزخ از عالم آخرت است.
بله، مکان بهشت و دوزخ در حجب و بواطن آسمان هاست، لکن در این عالَم مظاهري دارند، بر همین حمل می شود اخباري
که در تعیین بعضی مکان ها براي بهشت و دوزخ وارد شده است.
در جایی دیگر می نویسد:
فَکلُّ خَبَر یُذْکَرُ فیه أن الْجَنَّه أو النّار فی مَکان مِن أمْکنه الدّنیا و موضع من مواضع هذا العالَم، فإمّا أن یکون المرادُ باطن ذلک
المکان کقولهم:
لیس المراد به أن الْجَنَّه داخله فی جسمیَّه السّماء دخولًا وضعیاً بل دخولًا ،« إنَّ الْجنه فی السّماء السّابعه وإنَّ النّارَ تحت السّماء »
( معنویّاً کَدُخول النَّفس فی البَدَن... و إمّا أن یکون المراد منها حُکم المظاهر الرّقائق و النشئآت النسبیّه للْجَنَّه و النّار؛( 2
. -1 . المظاهر الالهیه: 135
.328 : -2 . اسفار اربعه 9
ص: 192
پس هر خبري که در آن یادي از مکان براي بهشت و دوزخ و اینکه در گوشه اي از این عالَم قرار دارند باشد، یا مراد از آن،
نه اینکه مراد دخول « بهشت در آسمان هفتم و دوزخ زیر آسمان است » : باطن آن مکان است مانند سخن ایشان که گفته اند
جسمانی وضعی بهشت و دوزخ در آسمان باشد بلکه منظور دخول معنوي است بسان دخول نفس در بدن ... و یا مراد از آن،
مظاهرِ نشئات و تجلی گاه هایی نسبت به بهشت و دوزخ است.
تأثیر اعمال در ایجاد نعمت هاي بهشتی
البته در بهشت چیزهایی ساخته می شود که نتیجه اعمال افراد است، و روایات فراوانی بر این امر دلالت دارد، روایت ذیل
نمونه اي از آنهاست:
ابن ابی عُمیر از جمیل در روایتی صحیح از امام صادق (علیه السلام) روایت می کند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
فرمود:
لَمَّا اُسْرِيَ بِی إِلَی السَّمَاءِ، دَخَلْتُ الْجَنَّه فَرَأیْتُ فِیهَا مَلائِکَه یَبْنُونَ لَبِنَه مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَه مِنْ فِضَّه، وَ رُبَّمَا أمْسَ کُوا. فَقُلْتُ لَهُمْ: مَا
سُبْحَانَ الِله وَ » لَکُمْ رُبَّمَا بَنَیْتُمْ وَ رُبَّمَا أمْسَ کْتُمْ؟ فَقَالُوا: حَتَّی تَجِیئَنَا النَّفَقَه. فَقُلْتُ لَهُمْ: وَ مَا نَفَقَتُکُمْ؟ فَقَالُوا: قَوْلُ الْمُؤْمِنِ فی الدُّنْیا
( فَإِذَا قَالَ، بَنَیْنَا وَ إِذَا أمْسَکَ أمْسَکْنَا؛( 1 « الْحَمْدُ لِله وَلا إِلهَ إِلَّا الُله وَالُله أکْبَرُ
وقتی مرا به معراج بردند، داخل بهشت شدم و فرشتگانی را دیدم که قصرهایی از طلا و نقره بنا می کنند، اما گاهی دست از
کار می کشند! پرسیدم: چرا گاهی دست از کار می کشید؟ گفتند: مصالح باید از دنیا برایمان فرستاده شود؛ هرگاه مصالح
سبحان الله » آمد ما کار می کنیم، و هر گاه نیامد ما هم دست از کار می کشیم. پرسیدم مصالح کار شما چیست؟ گفتند: ذکر
توسط مؤمن در دنیاست. « و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر
. 123 ، باب 23 (الجنه و نعیمها رزقنا الله و...) ، حدیث 19 : -1 . بحارالأنوار 8
ص: 193
از این روایت (و امثال آن) به خوبی استفاده می شود که پاره اي از نعمت هاي بهشتی محصول عملکرد افراد است. اما نه اینکه
تمام بهشت و نعمت هایش چنین باشد و قبل از عملکرد افراد، هیچ اثري از بهشت و نعمت هاي بهشتی نتوان یافت.
پس تمام نعمت هاي بهشتی در اثر اعمال انسان ها پدید نمی آید و از سویی اعمال افراد در کم و کیف نعمت هاي بهشتی بی
تأثیر نمی باشد.
بنابراین، می توان صورت هاي مختلفی را در مسئله فرض کرد، لیکن این امر در جایی است که آن صُوَر مختلف از مسایل
پنهانی و غیبی باشد.
در این حالت، اگر دلیل هاي عقلی قطعی بر اثبات همه آن فرض هاي مختلف داشته باشیم در جاي خودشان محفوظ اند
وگرنه باید به وسیله نقل، هر یک از آن فروض اثبات شود. در مورد این بحث، روایت و نقل، فقط معنایی را که عرض شد
اثبات می کند و صورت هاي دیگر چون مدرکی ندارد، مردود می باشد.
باري، به وضوح از آیات قرآن کریم و روایات گوناگون استفاده می شود، که بهشت و نعمت هاي بهشتی حقایق بیرونی
جداگانه و ناوابسته و غیر قائم به نفس انسان است که خداي متعال آنها را خلق فرمود.
البته قسمتی از نعمت هاي بهشتی به وسیله اعمال افراد، در بهشت تحقق می یابد (یا به عنوان جزاي عمل و یا به عنوان تجسم
خود آن عمل) که این بحث دیگري است و هر دو احتمال مطرح می باشد.
نظر ملاصدرا پیرامون دوزخ
ملاصدرا درباره دوزخ بیانی دارد که به نظر می آید ایشان میان بهشت و دوزخ اندکی تفاوت قائل است، وي می نویسد:
وأمّا دارُ جَهَنَّم فَهِیَ لَیست کذلک، لأنَّها لَیست داراً رُوحانیّه خالِصه، بَل هِیَ مُکَ دَّرَه مَشُوبَه بهذا العالَم فَکَأنَّها هِیَ هذا العالَم
إنساقَ إلَی الآخره بِسائِقِ القَهرمان...
ص: 194
( و بِالجُمله، حَقیقه جَهَنَّم و ما فیها هِیَ حَقیقه الدُّنیا و مُشْتَهیاتِها تُصُوِّرَت لِلنُّفُوسِ الشَّقیّه بِصُورَه مُؤلِمَه؛( 1
و اما دوزخ چنین نیست؛ زیرا دوزخ سرایی صرفا روحانی نمی باشد بلکه مکدر و آمیخته به این عالَم است؛ گویا همین عالَم
است که با قوه قاهره اي به آخرت کشانده شده است... خلاصه، حقیقت دوزخ و آنچه در آن است، حقیقت دنیا و مشتهیات
آن می باشد که براي نفوسِ نگون بخت، به صورت دردناکی متصور شده است.
در این عبارت فرق اندکی در ارتباط با دوزخ نسبت به بهشت بیان شده است، اینکه دوزخ مثل بهشت و آنچه راجع به بهشت
گفتیم نیست؛ چون دوزخ سرایی روحانی محض نمی باشد، بلکه تیرگی دارد و گویا بسان این عالم است.
آمده است، یعنی دوزخ گویا مانند این عالم است، « کأنّ » مرحوم سبزواري در پاورقی، یادآور می شود که در کلام ملاصدرا
نه اینکه با این عالم فرقی نکند.
انگیزه ملاصدرا از توجیه آیات و روایات
آیات قرآن کریم به گونه هاي مختلف، تحقق خارجی، مستقل و غیر وابسته به نفوس انسانی را در ارتباط با بهشت و نعمت
هاي بهشتی بیان می کند، و روایات هم در این مورد متعدد و گویاست و از سویی ملاصدرا این آیات و روایات را دیده است،
پس چرا ایشان آنها را برخلاف ظاهر بلکه برخلاف صراحت آنها توجیه می کند؟
راز این مطلب این است که در مسئله قیامت و عالم آخرت، طبق مبناي ایشان، از عناصر خاکی و مادي خبري نیست و حتی در
بحث حشر در قیامت، قائل است که روح انسان صورت مثالی را ایجاد می کند، لذا در مسئله بهشت، سر انجام این سخن که
بهشت و نعمت هایش صور ادراکی قائم به نفس انسان است را نتیجه می گیرد و ناگزیر آیات و روایاتِ واضح و روشن را بر
خلاف ظاهرشان توجیه می کند.
.343 342 : -1 . اسفار اربعه 9
ص: 195
اینکه چرا در مورد عالم آخرت چنان مبنایی را پذیرفته است به خاطر مبانی دیگري است که ایشان بدان می گرود.
کمبود » شبهه ،« لزوم تناسخ » شبهه ،« آکل و مأکول » به دلیل شبهاتی که در ارتباط با بحث معاد مطرح بوده است (همچون شبهه
و دیگر شبهات) و با توجه به یازده اصلی که در ارتباط با مسئله « زمین براي ارواحی که بخواهند حشر جسمانی داشته باشند
معاد پی می ریزد، در نهایت به این مبنا می رسد.
صفحه 255 ) اشاره می کند و می ) « العقائد الحقه » مرحوم آیت الله سید احمد خوانساري (رحمه الله) هم به همین جهت در
گوید:
وقد یقال: إنَّ المحشور لیس البدن العنصري، بل البدن المثالی المنشأ بإنشاء النفس بإذن الله تعالی، والمختلف باختلاف
الملکات الحاصله فی الدنیا! وفی المقام شبهات، تدعوا الی القول المذکور... .
چکیده سخن ایشان این است که: عده اي در مورد حشر آخرتی به خاطر شبهاتی که به آنها برخورده اند قائل به بدن مثالی
قائم به نفس شده اند، و این شبهات باعث شده از وضوح و صراحت آیات قرآنی در این بحث انصراف یابند و مسایل دیگري
را مطرح سازند.
سپس ایشان آن شبهات را ذکر می کند و پاسخ می دهد که ما نیز در جزوه معاد این مسایل را آورده ایم و بعد از ذکر
شبهات، یکایک آنها را وارسی و نقد کرده ایم.
باري، این شبهات نباید وامان دارد که آن آیات و روایات را که در تحقق خارجی بهشت و نعمت هایش و جهنّم و نکبت
هایش گویاست برخلاف ظاهرشان توجیه کنیم.
زیرا توجیه آنجا رواست که آیه و روایت برخلاف عقل بَیِّن یا بر خلاف نصی از نصوص خود مکتب باشد، نه اینکه هرجا آیه
یا روایتی با مذاق و مشرب ما ناسازگار افتد، بی درنگ دست به توجیه بزنیم و کلام خدا و رسول را حمل بر آراء و اندیشه
هاي ساخته ذهنمان بکنیم.
ص: 196
هشدار
وقتی بی حساب و کتاب باب تأویل باز شود، بدانجا می انجامد که ابن عربی با توجه به شرحی که قیصري و دیگران دارند
درباره آیه:
{ مِمَّا خَطِیئَاتِهِمْ اُغْرِقُوا فَاُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ یَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ الِله أنصَارًا } ( 1) در فصوص می گوید:
می آید، و مقصود این است که قوم نوح گام هاي استواري برداشتند و فانی فی الله شدند، و در دریاي « خُطْوَه » از « خطیئات »
( معرفت حق فرو رفتند و آتش محبت را چشیدند.( 2
ملاصدرا نیز درباره معاد مطالبی را بیان می کند تا اینکه می نویسد:
( { وَأنَّ الَله یَبْعَثُ مَن فیِ الْقُبُور } ( 3
-1 . سوره نوح ( 71 ) آیه 25 (به سبب گناهانشان غرق گشتند و در آتشی درآورده شدند، و در برابر خدا یاورانی نیافتند) .
-2 . شارحان فصوص، ذیل عبارت ابن عربی که می گوید: (خَطِیئَتهِِمْ) فهی التی خطت بهم، فَغَرِقوا فی بحارالعلم باللَّه
و ... ،« الخِطْو » أنها مأخوذه من ... ،« الخطیئه » : وهوالحیره (فَاُدْخِلُوا ناراً) فی عین الماء (فصوص الحکم: 73 ) ؛ چنین نگاشته اند
فی عین « فَاُدْخِلُوا ناراً ») ... أي، خطواتهم و قطع مقاماتهم بالسلوك هی التی خطت بهم إلی بحار العلم بالله :« خُطوات » جمعه
530 ) . (فغرقوا فی بحار 529 :« قیصري » الماء) أي، فادخلوا فی نار المحبه و الشوق حال کونهم فی عین الماء (شرح فصوص
العلم بالله و هو الحیره) أي فی الأحدیه الساریه فی الکل المتجلیه فی صوره الکثره... (فَاُدْخِلُوا ناراً فی عین الماء) أي نار العشق
69 ) . خطوات ایشان در آورد ایشان را در بحار علم بالله تا غرق حیرت شدند... و :« کاشانی » بنور سبحات وجهه (شرح فصوص
124 ) . از خطواتی که انسان را می گذراند از خطط تعیّنات و :« پارسا » نار محبّت بود ایشان را در عین ماء علم (شرح فصوص
انیّات، ایشان غرق می شوند در بحار علم بالله... پس در آورده شدند در آتش محبّت و شوق، در حالی که غرقه چشمه علم
. (196 195 :1 « خوارزمی » اند (شرح فصوص
. -3 . سوره حج ( 22 ) آیه 7
ص: 197
( قبور الأجساد وقبور الأرواح أعنی الأبدان... ؛( 1
مراد] قبور اجساد و قبور ارواح، یعنی بدن هاست... . ] « و در حقیقت، خداوند تمام کسانی را که در گورهایند برمی انگیزد »
آنچه از آیه: { وَأنَّ الَله یَبْعَثُ مَن فیِ الْقُبُور } به ضمیمه دیگر آیات و روایات استفاده می شود این است که خداي تعالی
ذرات پراکنده بدن انسان ها در اطراف عالم و در قبور را در قیامت جمع می نماید و بعد از تشکیل دوباره بدن ها و الحاق
روح به آنها، زنده می کند و برمی انگیزاند.
اما این، با مبناي ملاصدرا که بدن اخروي را منشَأ نفس می داند نه انتقال یافته از دنیا به آخرت سازگار نیست، لذا آیه را
جوري معنا می کند که با مبنایش سازگار باشد، و می گوید:
مقصود از قبور در این آیه، بدن انسان هاست که به منزله قبر براي جسدهاي برزخی و ارواح است؛ و { یَبْعَثُ مَن فیِ الْقُبُور }
بعث مربوط به ارواح است. در باور صدرا هم جسدهاي برزخی و هم ارواح اخروي هر دو از همین ابدان محشور خواهند شد.
مرحوم سبزواري در پاورقی می گوید:
( أعنی الأبدان، تفسیر لکلیهما. فانّ الأبدان الطّبیعیّه قبور و غلف للأجساد البرزخیّه و الصُّوَر الاُخرویّه و کذا للأرواح؛( 2
ابدان، تفسیر براي هر دو است؛ یعنی بدن هاي عنصري، براي اجساد برزخی و هم براي صُورَ اخروي و هم براي ارواح، قبور و
غلاف اند.
پس در عین اینکه ما اصل تأویل و توجیه را در جاي خودش قبول داریم، چنین تأویلاتی را نمی پذیریم؛ چون با دو معیاري
که قبلًا گفتیم سازگار نمی باشد.
بنابراین، هرچند آیه:
.159 : -1 . اسفار اربعه 9
159 . (پاورقی) : -2 . اسفار اربعه 9
ص: 198
{ یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاه الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَه هُمْ غَافِلُونَ } ( 1) را جوري معنا کنیم که از آن ظاهر و باطنی به دست آید، اما
این کار، مدعا و مبناي دیگران را درست نمی کند؛ زیرا این آیه در این جهت وضوح دارد که اهل دنیا به همین خوردن و
عیاشی و ظواهر دنیا بسنده می کنند، اما غافل اند از اینکه بعد از این عالم چه خبر است، اینجا چه باید یاد گیرند و چه تکاملی
باید پیدا کنند!
پس اینکه ما ظاهر و باطنی داریم قطعی است، لیکن اینکه چه چیزي باطن چیست؟ و به چه صورت باید تأویل بشود؟ معیار
دارد، و معیار همان است که عرض شد.
-1 . سوره روم ( 30 ) آیه 7 (و از زندگی دنیا ظاهري را می شناسند، و حال آن که از آخرت غافل اند) .
ص: